مسیحی

مروری بر زندگی نامه شهید «روبرت اودیسیان» + تصاویر

مروری بر زندگی‌نامه شهید «روبرت اودیسیان»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، «روبرت اودیسیان» تنها شهید ارمنی استان گلستان است که در دوران دفاع مقدس با ایثارگری به درجه جانبازی نائل آمد و پس از ۲۸ سال تحمل رنج ناشی از جراحت در هفتم مرداد ۹۲ در بیمارستان ساسان تهران به شهادت رسید.

«روبرت اودیسیان» متولد اردیبهشت ۱۳۴۵ و اصالتا اهل گنبدکاووس و فرزند اول خانواده اش بود.

روبرت در سن ۱۸ سالگی خدمت سربازی رفت، یک سال از عمر خود را در جنگ تحمیلی گذراند و در ۲۱ بهمن ۶۴ در منطقه گیلان غرب بر اثر اصابت ترکش از ناحیه‌های گردن، کمر، شانه، پای چپ و کتف زخمی و بر اثر موج انفجار شنوایی گوش چپ خود را از دست داد، همچنین چشم چپش بر اثر آسیب ترکش نابینا شد.

شهید «اودیسان» پس از مجروحیت و بازگشت از جبهه تا هنگام شهادت با مادرش زندگی می‌کرد.

«مارتان درگالستانیان» مادر شهید در خصوص اطلاع یافتن از نحوه جانبازی فرزندش می‌گوید: آن زمان در گنبدکاووس بودم کسی نمی‌دانست ما کجا هستیم و بالاخره این موضوع را به ما اطلاع دادند؛ حتی فامیلی او را اشتباهاً آونسیان نوشته بودند بعد که فهمیدم او مجروح شده است خودم را به تهران رساندم، وقتی اولین بار پسرم را دیدم تمام صورت و بدنش باندپیچی بود و امید نداشتم زنده بماند؛ حتی او را نشناختم؛ پسرم ضربه مغزی شده بود؛ بعد از مدتی که باند‌های روی صورتش را باز کردند تا یک ماه ماسه‌هایی که از زیر پوستش بیرون می‌آمد را پاک می‌کردم، دقیقاً دو ماه شب و روز روی صندلی نشستم و مراقب «روبرت» بودم.

در بیمارستان «مصطفی خمینی» که بودیم مجروحان را به آنجا می‌آوردند؛ چشم، پا و دست نداشتند؛ با دیدن این مجروحان عذاب می‌کشیدم؛ وقتی مجروحان دیگر را می‌دیدم که وضعیت‌شان خیلی سخت‌تر از روبرت بود خدا را شکر می‌کردم، تمام بدن و حتی سینه، گردن و پا‌های روبرت ترکش خورده بود؛ یک چشم او را تخلیه کرده بودند؛ آسیب ترکش‌ها به تار‌های صوتی باعث شده بود که او به آرامی صحبت کند. عصب دست روبرت هم آسیب دیده بود و بعد از چند سال درمان تقریباً خوب شد، اما توانایی نداشت که بتواند کاری با آن انجام دهد.

بعد از مدتی که تقریباً حال پسرم بهتر شد به آلمان اعزام و برای او چشم مصنوعی گذاشتند؛ پسرم یک سال در آنجا ماند؛ در آلمان دوستان ارمنی پیدا کرده بود و او را کمک می‌کردند. بعد از یک سال نتوانست در آنجا طاقت بیاورد و به ایران بازگشت.

مادر «اودیسیان» در خصوص فرزند شهیدش می‌گوید: ۲۷ سال پرستار پسرم بودم و فقط می‌خواستم سلامتی‌اش را به دست بیاورد؛ احساس می‌کردم بعد از شهادت او زنده نمی‌مانم، اما خداوند کمکم کرد.

پیکر روبرت اودیسان جانباز ۷۰ درصد جنگ تحمیلی در قبرستان ارمنی‌ها واقع در جاده خاوران تهران به خاک سپرده شده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری بر زندگی‌نامه شهید «روبرت اودیسیان» بیشتر بخوانید »

فیلم/ تعریف یک مسیحی از سیدالشهدا (ع)

فیلم/ تعریف یک مسیحی از سیدالشهدا (ع)

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ تعریف یک مسیحی از سیدالشهدا (ع) بیشتر بخوانید »

. یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش: «روزی که می‌خ…


.
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید?

خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خواست به شاهرود اعزام شود جیب پسرم را پر از آجیل کردم. او با قطار به شاهرود رفت و از آنجا به منطقه عملیاتی جنوب اعزام شد. زوریک بچه حساس و باهوشی بود. نمراتش در اغلب درس‌های دبیرستان قابل تحسین و بالا بود. چند شب پس از عزیمت با قطار با من تماس گرفت و این خبر شیرین را به من داد و گفت: «همه دوستانم در قطار دمار آجیلی را که به جیبم ریخته بودی درآوردند و جز چند تخمه ناقابل چیزی‌گیر خودم نیامد!‌»
.
@Parsig.ir
.
.
.
.
.



منبع

parsig.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش: «روزی که می‌خ… بیشتر بخوانید »