مشرق نیوز

آنکه از "رأی مردم" عبور کرد! / هم‌زمانی عجیب "قطعی برق، گرانی نان و کم‌آبی خوزستان"

آنکه از "رأی مردم" عبور کرد! / هم‌زمانی عجیب "قطعی برق، گرانی نان و کم‌آبی خوزستان"


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

آنکه از “رأی مردم” عبور کرد!

حسن رسولی، فعال چپ و عضو شورای شهر تهران اخیراً در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا در اشاره به انتخابات ۱۴۰۰ گفته است: اساساً با توجه به آنچه که گذشت و رفتاری که شورای نگهبان با اعتبار صندوق رأی کرد که حتی آقای لاریجانی نیز از این صافی عبور نکرد، امید به ثمربخش بودن رأی مردم را تا حدود زیادی به ناامیدی تبدیل کرد!

او در اظهارات خود همچنین تأکید می‌کند:‌  شاخص ۴۸ درصد مشارکت در کشور و ۲۶ درصد مشارکت در تهران و استخراج این نکته که بیش از نیمی از واجدان شرایط در ایران و ۷۴ درصد در پایتخت پای صندوق رأی حاضر نشدند، متوجه کلیت نظام از جمله جریانات و احزاب سیاسی می‌شود. فقط روی‌گردانی از اصلاحات نبود. [۱]

*این قبیل اظهارات صرفا برای موج‌سواری بر یک اقدام اشتباه و استفاده‌گری از افرادی است که به هر دلیلی در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت نکرده‌اند.

ضمن اینکه باید دانست دلیل اصلی شرکت نکردن کسانی از مردم در انتخابات، همین قبیل سیاه‌نمایی‌های اصلاح‌طلبان تحریمی و اظهارات غلطی مثل “تأکید بر ناامیدی” مردم بود.

زیرا در تمام دموکراسی‌های جهان می‌دانند که اتفاقا ناراحتی از وضع موجود، گله داشتن و حتی ناامیدی؛ انگیزه اصلی برای رأی دادن است تا افراد کارآمد به جای ناکارآمدان بیایند و بر سرعت پیشرفت بیافزایند. اما حقیقت این است که آقای رسولی و دوستان ایشان در ستاد اصلاحات با این فرایند مخالفت کردند و با تحریم خاموش انتخابات و به سخره گرفتن ساختار کشور موجبات کاهش مشارکت کسانی از مردم را فراهم کردند.

ضمن اینکه مبرهن است که یکی از علل بروز برخی مشکلات در مقطع کنونی دقیقا ناکارآمدی آقای رسولی و دوستان اصلاح‌طلب ایشان است و کاهش مشارکت برخی از مردم نیز دقیقا متوجه همین افراد است نه کس دیگر!

زیرا در جناح اصولگرا کارآمدان اثبات شده‌ای هستند که مردم نمی‌توانند به آنها امیدوار نباشند.

در عین حال بیان این نکته ضروریست که میزان مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ نسبت به انتخابات مجلس یازدهم –که آنهم مورد تحریم اصلاح‌طلبان بود- به میزان ۹ درصد افزایش پیدا کرد که این مسئله یک تودهنی بزرگ به تحریم‌گران انتخابات محسوب می‌شود.

رجال ستاد هسته سخت اصلاحات خود را مکلف به انکار و کتمان این افزایش مهم ۷ درصدی می‌دانند… افزایشی که برخی معتقدند به دلیل کارآمدی اصولگرایان در مجلس یازدهم طی بیش از یکسال گذشته حادث شده است.

***

هم‌زمانی عجیب “قطعی برق، گرانی نان و کم‌آبی خوزستان”!

آنکه از "رأی مردم" عبور کرد! / هم‌زمانی عجیب "قطعی برق، گرانی نان و کم‌آبی خوزستان"

طی هفته‌های اخیر رخدادهای عجیبی مثل بی‌برقی، بی‌آبی و گرانی نان در کشور مشاهده شده است.

برخی معتقدند این تقاطع ناگهانی رخدادها و مشکلات عجیب و البته کاملا قابل حل و پیشگیری که اتفاقا در روزهای پایانی دولت آقای روحانی وقوع یافته و با پوشش رسانه‌ای جبهه ضد انقلاب و سیاه‌نمایان داخلی هم مواجه شده است، می‌تواند لزوما یک اتفاق نباشد!

*فرض بدبینانه اشاره شده البته تقویت می‌شود هنگامی که به رفتارهای ستاد دولت در کتمان دستاوردهای کشور [۲]، سیاه‌نمایی همین افراد از وضعیت کشور و یا قضیه مهمی مثل “آبان ۹۸” و نقش دولت در آن توجه کنیم.

شاید برای مخاطبان محترم جالب باشد که حتی افراد از درون ستاد دولت هم بودند که بعد از آبان ۹۸ تأکید کردند که “حکایت همچنان باقیست…”! [۳]

یعنی همان افرادی که باید بعنوان پادزهر عمل می‌کردند اما در نقش زهر ظاهر شدند… و این سؤالیست که چرایی آن بایستی در محافل امنیتی و نخبگانی بحث شود.

قضایای پیش‌گفته البته در چارچوب تحلیل راهبردی “فتنه اقتصادی” بیشتر فهم می‌شود.

هنگامی که بدانیم عده‌ای به هر بهانه‌ای قصد کشاندن مردم به خیابان‌ها را دارند و در این راه از هیچ بهانه‌ی در دسترس قرار گرفته‌ی سهوی یا عامدانه‌ای فروگذار نیستند.

پس از رویداد سهمگین آبان ۹۸، ‌ برخی از رجال هسته سخت اصلاحات تأکید کردند که این رخداد صرفا یک “پیش‌لرزه” بود.

مشکلات بروز کرده در هفته‌های اخیر به راحتی و با پیوست‌های مختلفی قابل حل بودند و هستند.

اما اینکه پیشبینی‌ها و پیوست‌های این مشکلات کجا هستند و چرا اجرا نمی‌شوند را بایستی دقیقا جواب داد تا کشور، درگیر فتنه اقتصادی نشود و شاهد “اعتراض ظالمانه” کسانی که راه حل مشکلات را به جای صندوق رأی در کف خیابان‌ها می‌جویند، نباشد!

***

“بحران منابع”؛ بهانه تازه چپ ایرانی برای مشکلات دولت روحانی

آنکه از "رأی مردم" عبور کرد! / هم‌زمانی عجیب "قطعی برق، گرانی نان و کم‌آبی خوزستان"

سعید شریعتی، فعال اصلاح‌طلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در بخشی از یک مصاحبه با شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی در اشاره به برخی مشکلات کشور مثل کم‌آبی و اعتراض محدودی که اخیراً در یکی از شهرها بوقوع پیوست، مدعی کمبود و “بحران منابع” در ایران! شده و گفته است:

“کمبود منابع بحرانی بسیار جدی است که باید فکر عاجلی برای آن کرد. اما متاسفانه در دهه‌های گذشته نه فقط در ۴ دهه گذشته شاید در صد سال اخیر ایران از مدیریت درست منابع به شدت فاصله گرفته و با یک گشاده دستی در مصارف منابع ایران زمین را مصرف کردیم و چیزی جایگزین نکردیم. این مشکل اصلی است که باید مرتفع گردد و ارتباطی به دولت‌هایی که آمدند و خواهند آمد ندارد که با تغییرات در دولت‌ها اتفاق خاصی رخ دهد. لذا هر کسی که ادعا کند امروز این دولت رفت و فردا دولت دیگری می‌آید و او یک شبه همه این مسائل، مشکلات و بحران‌ها را درست می‌کند به همین دلیل صلاحیت اداره کشور را ندارد. چون اولین مساله در اداره کشور دانش و آگاهی نسبت به وضع موجود و علل پدیدار شدن وضع موجود است. وقتی کسی وضع موجود کشور را نمی‌شناسد، علل آن را درست ریـشــه‌یابی نمــی‌کنــد و مدعــی می‌شود که مشــکل حسن روحانی، اصلاح‌طلبان یا دولت‌های میانه رو هستند و بایــد انقلابی عمل کرد، با این حــرف‌ها صلاحیت خود در کشــورداری را زیر سوال می‌برد. “[۴]

*مردم ایران طی ۸ سال گذشته مشغول تماشای تئاتری بوده‌اند که سراسر تلاش کرده است مشکلات کشور و راه‌حل‌های سهلی که دارند را فرافکنی کرده و به گردن چیزهایی مثل تحریم، ترامپ، کمبود منابع، دولت احمدی‌نژاد و اساسا انقلاب ۵۷ بیاندازد! [۵]

این نمایش مضحک اما در حالی است که مشکلات پیش‌آمده اعم از گرانی، بی‌برقی، کم‌آبی در برخی شهرهای یک استان و… تماما راه‌حل‌هایی بسیار ساده دارند که در صورت وجود یک عزم جدی و داشتن کارآمدی به سادگی قابل حل هستند.

کما اینکه مثلا افکار عمومی هنوز به یاد دارند سرمای سنگین سال ۸۴ که صرفا به دلیل سوء مدیریت‌ها و کم‌کاری‌های اصلاح‌طلبان در ایجاد نکردن زیرساخت‌های انرژی برای سرمای سنگین؛ آسیب‌های زیادی را شامل مردم در شمال کشور کرد اما مدیران جدید دولتی با کارآمدی و حتی با دادن شهید! بلافاصله سوخت لازم را به مردم رساندند و معضل کمبود انرژی در سرمای سنگین برای همیشه رفع شد.

و ایضا کارنامه قالیباف در شهرداری تهران که چگونه با وجود تحریم‌های خارجی و البته داخلی! با مدیریت جهادی بر تمام مشکلات فائق آمد و به اذعان دشمن؛ ‌ تهران بزرگ را بهتر از پایتخت‌های اروپایی ساخت.

پس مبرهن است که مسئله امروز ایران کمبود منابع نیست بلکه زیادت منابع هم داریم اما اشکال کار در ناکارآمدی و مدیریت خوش‌نشین و کم‌کار و نجومی‌بگیر اصلاح‌طلبان و اعتدالیون است.

در ادبیات منطقی گفته می‌شود “حسن السؤال نصف العلم”!

به این معنی که یکی از وظایف بزرگ خواص کشور و سیاسیون؛ بیان درست مسئله برای افکار عمومی و اشاره مدقانه و تحلیلی به راهکارهاست.

اینکه چرا طیف چپ ایرانی جز اغلاط تحلیلی، ناکارآمدی و دادن آدرس کف خیابان به مردم هنری ندارد؛ سؤالیست که در قبال حقایق پیش‌گفته بایستی به آن پاسخ داد.

***

1_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1105427

2_ mshrgh.ir/1247052

3_ www.irna.ir/news/83573815/

4_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/318850

5_ mshrgh.ir/1240258

سعید شریعتی.jpg

جریان چپ ایرانی که طی ۸ سال گذشته بهانه‌هایی مثل تحریم و ترامپ و احمدی‌نژاد را برای مشکلات کشور عنوان کرده بود، به تازگی از چیزی به نام “بحران منابع”! در توجیه ناکارآمدی‌های خود نام می‌برد.



منبع خبر

آنکه از "رأی مردم" عبور کرد! / هم‌زمانی عجیب "قطعی برق، گرانی نان و کم‌آبی خوزستان" بیشتر بخوانید »

توصیه باهنر درباره وزارت خارجه رئیسی/ نمایش یأس فلسفی محسن آرمین!

توصیه باهنر درباره وزارت خارجه رئیسی/ نمایش یأس فلسفی محسن آرمین!


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

خاطره علامه جوادی‌آملی درباره “اثر حبس کردن حیوانات”

حضرت آیت‌ا… جوادی آملی، مفسّر برجسته قرآن کریم و از مراجع عظام تقلید، در ویدئویی که اخیراً از ایشان در شبکه‌های اجتماعی نشر یافت، به ملاقاتشان با مرحوم حاج‌آقا رحیم ارباب از فقها و مجتهدین بزرگ شیعه و ذکر خاطره‌ای از این دیدار اشاره کردند.

ایشان در این ویدئو می‌گویند:

“من که رفتم در اصفهان به زیارت مرحوم آقای حاج‌آقا رحیم ارباب. ما هرگز یک حرف عادی از ایشان نشنیدیم…

گفته بود در همین مدرسه صدر بالاخره قبلا وسیله بهداشت و اینها کم و در اتاق‌ها موش بود.

گفت یک موشی در این حجره‌ها بود… یکی از همین آقایان مدرسین و استادانی که در مدرسه صدر بودند؛ این موش مزاحم بود. همینطور که می‌رفت ایشان یک ظرفی روی این موش گذاشت تا گربه‌ای که می‌آید (او را بخورد!)

همین که گربه آمد؛ -آن آقا- ظرف را برداشتند و گربه موش را گرفت.

مرحوم حاج‌آقا رحیم ارباب –به نقل از آن استاد- می‌گفت که تا مدت‌ها –بواسطه این کار- توفیق نماز شب از من گرفته شد.”

*شیعه و اسلام ناب، سختگیرانه‌ترین قوانین را نسبت به رعایت حقوق حیوانات (اعم از هر حیوانی!) اعمال کرده‌اند.

دقت شود آنچه که از زبان علامه جوادی‌آملی خواندیم مربوط به دفع یک حشره موذی و کثیف البته به شیوه‌ای ظالمانه بوده است و اینکه این ظلم چطور توانست موجب سلب عبادت و توقف در مراتب عرفانی شود.

چه رسد به حیوانات دیگری که لزوما موذی نیستند و حتی فوائدی هم دارند (مثل سگ و گربه و پرنده) ولی برخی انسان‌ها با حبس کردن این موجودات زبان‌بسته، با عقیم کردن آنها، با انتظار رفتارهایی غیر از طبیعت اصلی این حیوانات، با در قفس کردن آنها و… به حقوق آنان تعدی می‌کنند و در این قضیه ضمن ظلم به این حیوانات، موجب ظلم به خود در دنیا و آخرت نیز می‌شوند.

ضمن اینکه باید دانست همدم شدن با حیوانات و مقولاتی مثل سگ‌بازی و گربه‌بازی و… جدای از اینکه برای زیست فردی و اجتماعی انسان خطراتی دارد و گاها تعدی به حقوق سایر شهروندان است؛ منطقا نیز رفتارهایی پسندیده و منطبق با فطرت نیستند و موجب افول از انسانیت می‌شوند.

***

ریشه اینهمه عناد با نظام اسلامی در کجاست؟

نمایش یأس فلسفی محسن آرمین برای تشویق براندازی

توصیه باهنر درباره وزارت خارجه رئیسی/ نمایش یأس فلسفی محسن آرمین!

محسن آرمین، فعال چپ و از دستگیرشدگان فتنه 88 به تازگی در یک مصاحبه، اظهارات عجیبی را پیرامون امروز و اکنون سیاست ایرانی مطرح کرد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از اعتمادآنلاین او گفته است: عرصه سیاست عرصه رقابت میان گفتمان‌های سیاسی است نه رقابت احزاب سیاسی. گفتمان‌ها هستند که با هم رقابت می‌کنند. مادام که یک گفتمان قادر به پاسخ گویی به مبرم‌ترین نیازهای جامعه باشد و در حل مشکلات و رفع موانع کارآمد و راهگشا باشد، به حیات خود ادامه می‌دهد…حال اگر گفتمان رقیبی پا به عرصه بگذارد و به نیازهای اساسی‌تر و مبنایی‌تر بپردازد و در راهگشایی و ارائه طریق، توانمندتر و کارآمدتر عمل کند خواه‌ناخواه گفتمان اول را از میدان به درخواهد کرد و طرفداران بیشتری جذب خواهد کرد. در حال حاضر من گفتمان رقیبی و آلترناتیوی که دارای چنین توانمندی و کارآمدی باشد برای اصلاحات نمی‌شناسم!

او در عین حال تصریح می‌کند: البته گفتمان اصلاح طلبی به تعریفی که تاکنون محور فعالیت اصلاح طلبان بوده است نیز نشان داده که توان حل مشکلات را ندارد و نمی‌تواند پاسخگوی نیازها و ضرورت‌های این مرحله از مبارزات سیاسی اجتماعی ملت ایران باشد. بنابراین این گفتمان باید مورد تجدید نظر و بازنگری قرار گیرد و متناسب با نیازها، این مرحله از تحولات اجتماعی و سیاسی کشور به روز شود.

آرمین در عین حال با بیان اینکه راه حل کارآمدتری برای حل مشکلات جامعه نسبت به صندوق رأی نمی‌شناسم، گفته است: جامعه دیگر از انتخابات غیر رقابتی که در آن عرصه رقابت کاملاً مهندسی شده باشد استقبال نمی‌کند!

این فعال چپ در بخش دیگری از اظهارات خود نیز تأکید می‌کند: راه حل جایگزین یعنی تعیین تکلیف مشکلات کشور و جامعه در کف خیابان. فکر می‌کنم اول بپذیریم که کف خیابان راه حل نیست بلکه معضلات و مشکلات را پیچیده‌تر، آزادی‌ها را محدودتر می‌کند و هزینه‌هایی فراتر از ظرفیت‌های جامعه به جامعه تحمیل می‌کند، بعد می‌توان در باره بازسازی و تجدید نظر گفتمان اصلاحی به بحث و تأمل نشست.

آرمین در ترجیع‌بند اظهاراتش همچنین گفته است: در واقع جامعه نسبت به کارآمدی نظام در حل مشکلات بی اعتماد و از تحقق آینده بهتر ناامید شده است. به عبارت بهتر شکاف بی اعتمادی میان جامعه و نظام عمیق‌تر شده است![1]

*سیاست یک امر پیچیده و سخت است که شناخت سره از ناسره در آن کار بصیرت نافذ است. از همین روست که شاید با خوانش ابتدایی از اظهارات آرمین، نکته چندانی فهم نشود و با نور انداختن به زوایای پنهان اظهارات اوست که حقایق تلخ نمایان می‌شود!

دقت شود که آرمین در صحبت‌های مغشوش خود همه دستاویزهای سپهر سیاست برای بهبود اوضاع را در ظاهر امر از حیّز انتفاع خارج می‌کند.

او اصلاح‌طلبی را فاقد توان لازم برای حل مشکلات معرفی می‌کند، سپس از این می‌گوید که در جهت حل مشکلات، رقیبی هم برای اصلاح‌طلبی نمی‌شناسد، در ادامه از راهکار صندوق رأی می‌گوید اما همزمان از استقبال نداشتن جامعه نسبت به انتخابات حرف می‌زند و در بحث انتخاب آخر یعنی فتنه و اعتراض خیابانی هم می‌گوید خب! این راه خوبی نیست…

به سخن دیگر اینکه آقای آرمین تقلا کرده یک تناقض فلسفی را در استتار کلمات بپوشاند و ادعا کند که می‌شود همزمان هم روز باشد و هم شب!

اما این ممکن نیست.

و منطق می‌گوید وقتی چنین چیزی ممکن نباشد، یکی از دو امر استیلا خواهد داشت. یا اصلاح یا حرکت خیابانی!

در صحبت‌های آرمین نیز بر اساس سابقه فتنه‌گری آقایان و طبق آنچه که مثلا سعید حجاریان اخیراً مبنی بر “مرگ اصلاحات صندوق‌محور” اظهار کرد؛ باید این نکته بدیهی را فهمید که آرمین با ایما و اشاره و علیرغم مذمت ظاهری اما در حال تشویق جامعه و مخاطبان خود به سمت اعتراض است و آدرس کف خیابان را با ایما و اشاره نشان می‌دهد.

این دریافت تحلیلی هنگامی تقویت میشود که بدانیم این فرد در اظهارات ترجیع‌بند خود مبنی بر اینکه “جامعه نسبت به کارآمدی نظام در حل مشکلات بی اعتماد شده است”! در حال کشیدن آخرین ضامن برای انفجار اعتراضات خیابانی است.

زیرا در کتب علوم سیاسی به وضوح آمده است که:

“پایه حیثیت و اعتبار نظام سیاسی در توانایی و کارآیی‌اش در حل دشواری‌ها و خواست‌های مردم جامعه است. اگر نظام سیاسی کارآیی نداشته باشد و در پاسخ خواست‌های شهروندان ناتوان گردد، پشتیبانی مردم نیز از نظام سیاسی کم یا ناپدید می‌شود و بی‌حمایت مردم از حاکمیت، پایه‌های مشروعیتش لرزان شده و اندیشه مشروعیت تازه‌ای پدیدار می‌شود.”(مبانی علم سیاست _ سیدداود آقایی)

اکنون واضح‌تر شد که آقای آرمین و دوستان ایشان ضمن تقلا برای از دسترس خارج کردن بزرگترین راهکار حل مشکلات مردم یعنی “صندوق رأی” و ناامیدسازی افکار عمومی؛ طرح بی‌حیثیت‌سازی نظام را نیز با هدف گرفتن توانمندی نظام برای حل مشکلات در دستور کار دارند و فی‌النهایه به چیزی به نام “امکانات مشروعیت تازه” یا همان براندازی می‌اندیشند!

اگرچه آقایان برای فرار از برخوردهای امنیتی، در ظاهر امر، چنین چیزی را تقبیح می‌کنند ولی با دست و ایما و اشاره آدرس همان را می‌دهند.

ریشه و علت این‌همه عناد آرمین و امثال آرمین با نظام اسلامی و کارآمدی‌ها و مثبتات آن البته بر ما پوشیده است…

***

توصیه باهنر درباره وزارت خارجه رئیسی

توصیه باهنر درباره وزارت خارجه رئیسی/ نمایش یأس فلسفی محسن آرمین!

محمدرضا باهنر، فعال اصولگرا و از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در بخشی از یک مصاحبه با سایت جماران درباره رئیس‌جمهور منتخب گفته است:

“یکی از پیشنهادات من به آقای رئیسی این است. بالأخره یکی از مسئولین سیاسی ما سفرای ما در کشورهای خارجی هستند. اعتقاد من این است که 10 تا 15 کشور در دنیا داریم که نیاز هست سفیر سیاسی باشد. ارتباط ما با 190 کشور دیگر باید اقتصادی باشد. یعنی سفیری که می خواهد در کشوری مستقر شود زمان تحویل کارنامه باید بگوید روز اولی که رفته معاملات ما با آن کشور چند میلیون یورو بوده و روز آخری که دارد می آید چند میلیون یورو شده است. اتفاقا بیشترین نقش سفرا این است که باید ارتباطات اقتصادی را بالا ببرند.

متأسفانه من در بعضی از کشورها دیده‌ام آقای سفیر هیچ کاری برای خودش قائل نیست؛ فقط سالی دو مرتبه با وزیر خارجه آن کشور ملاقات کند و در آن ملاقات بگویند تو خوبی، من خوبم و بیایید با هم خوب باشیم. وزیر خارجه ما باید یک معاون اقتصادی قدرتمند بگذارد و به سفرایی هم که نصب می‌کند و می‌فرستد بگوید که شاخص من برای موفقیت تو «میزان رشد ارتباطات اقتصادی» است.”[2]

*این پیشنهاد راهبری و معقول در صورت توجه رئیس‌جمهور منتخب می‌تواند فصل جدیدی را در سیاست خارجی ایران و خاصّه در بحث نصب سفرای ایران رقم بزند.

فصل جدیدی که البته نتایج ملموس آن در اقتصاد کشور و زندگی مردم نیز احساس خواهد شد.

***

1_ https://etemadonline.com/content/505218

2_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1517434

محسن آرمین

محسن آرمین اخیراً در یک مصاحبه برای تشویق گزینه براندازی، یک نمایش “یأس فلسفی” را اجرا کرده است. نمایشی که دانستن پشت پرده آن یک ضرورت است.



منبع خبر

توصیه باهنر درباره وزارت خارجه رئیسی/ نمایش یأس فلسفی محسن آرمین! بیشتر بخوانید »

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!



«سرو سربه‌زیر»؛ روایتی مستند از زندگی سردار شهید دماوندی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «مجتبی و فاطمه که دوره نامزدی‌شان را می‌گذراندند، کیلومترها پایین‌تر از شهرشان، توی مرز ایران و عراق اتفاق‌هایی داشت رخ می‌داد؛ خبرهایی که از جنوب می‌رسید، خوشایند نبود.

نطفه یکی از مهم‌ترین و تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر کشورمان داشت بسته می‌شد؛ تابستان ۵۹ خبرها روزبه‌روز نگران‌کننده‌تر می‌شد تا اینکه آخرین روز شهریورماه، همانی که نمی‌بایست، شد.

عراق بعد از مدت‌ها کش‌وقوس دست به حمله همزمان به چند شهر ایران زد و این معنایش، شروع رسمی جنگی تلخ و طولانی بود؛ مجتبی توی آن وضعیت که مسؤولیتش سنگین‌تر هم شده بود و وقت آزادش کمتر، دیگر فرصت زیادی گیرش نمی‌آمد برای دیدن فاطمه.»

متن بالا بخش کوتاهی از زندگی سردار شهید «مجتبی کربلای‌مهدی» است که در کتابی با عنوان «سرو سربه‌زیر» به قلم میثم غلامپور روایت شده و به همین بهانه، گفت‌وگویی با این نویسنده جوان دماوندی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

**: کار نویسندگی و پژوهش را از چه زمانی شروع کردید؟

غلامپور: کار نوشتن را با روزنامه‌نگاری آغاز کردم و شروع فعالیت روزنامه‌نگاری‌ام هم از دوره دبیرستان با نوشتن در نشریات محلی بود؛ بعدها آرام‌آرام وارد خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و سایت‌های سراسری شدم و حوزه‌های مختلفی اعم از یادداشت، مقاله، گزارش و مصاحبه‌نویسی را به شکل حرفه‌ای تجربه کردم؛ به تدریج به سبب رشته تحصیلی مقطع ارشدم که تاریخ بود، وارد حوزه پژوهش و نگارش مقالات تخصصی این حوزه شدم و بعد که وارد مقطع دکتری شدم، این روند را ادامه دادم.

در حال حاضر بیشتر از ۱۰ سال است که به شکل جدی در حوزه پژوهش‌های تاریخی و ایران‌پژوهی مشغولم و حاصلش ده‌ها عنوان مقاله با درجات علمی‌- پژوهشی، علمی- ترویجی و تخصصی و همین‌طور چند مدخل دانشنامه و دایره‌المعارف است.

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

**: نویسندگی کتاب را از چه زمانی شروع کردید و تا به حال چه کتاب‌هایی تألیف کرده‌اید؟

غلامپور: نخستین کتاب من در واقع حاصل پایان‌نامه دوره کارشناسی‌ارشد است که با عنوان اعتصاب قلم توسط انتشارات سوره مهر در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است؛ این کتاب در حوزه مطالعات تاریخ مطبوعات تعریف می‌شود و در آن به بررسی علل، روند و نتایج اعتصاب‌های مطبوعات در اواخر عصر پهلوی دوم پرداخته‌ام.

در این کتاب، تلاشم این بوده که با استفاده از بررسی صفحه به صفحه صدها عنوان نشریه آن دوره، گزارشی جامع از موضوع ارائه بدهم و کتاب دوم هم که سال گذشته منتشر شد، در واقع ادای دِینی به زادگاهم دماوند است.

در این کتاب با عنوان از مطبخ تا آشپزخانه، با رویکرد و سبکی نو و با نگاهی فرهنگی و از دریچه مردم‌شناسی تاریخی، به فرهنگ سنتی خورد و خوراک اهالی دماوند و تغییراتی که این فرهنگ در دهه‌های اخیر در مواجهه با جنبه‌هایی از تجدد داشته، پرداخته‌ام؛ درنهایت کتاب جدیدم، سرو سر به زیر هم ادای دِینی دیگر به زادگاهم دماوند و مردم بزرگی که این شهر داشته، است. در این کتاب تلاش کرده‌ام روایتی مستند از زندگی سردار شهید مجتبی کربلایی‌مهدی ارائه دهم که از نظر اخلاق و سیروسلوک، یکی از مردان خیلی خاص و نیک دماوند بوده‌ است.

**: چه شد که پس از نوشتن کتاب‌هایی تاریخی و مردم‌شناسانه به سراغ نوشتن زندگینامه یک شهید رفتید؟

غلامپور: می‌توان این‌طور پاسخ داد که این کتاب در ادامه آثاری که بنده درباره زادگاهم دماوند داشته‌ام بوده و در آن حوزه تعریف می‌شود، اما اصل اصلش را بخواهید حساب و کتاب این کارم با کتاب‌هایی که تا حالا داشتم و شاید هم از حالا به بعد خواهم داشت، متفاوت است.

اینکه چطور شد که پژوهش و نگارش این کتاب را پذیرفتم، ماجرایی دارد که به سال ۱۳۹۷ برمی‌گردد و شرحش را در مقدمه کتاب نوشته‌ام و خلاصه‌اش این می‌شود که انتخاب چنین موضوعی برای نگارش کتاب انتخاب من نبود و به اصطلاح برای من پیش آمد.

جدا از انگیزه، شیوه روایت و قلمی که در این کتاب به کار برده‌ام با دو کتاب دیگر من دارای تفاوت‌هایی است؛ در نتیجه سرو سربه‌زیر در بین کتاب‌های من اثر متفاوتی است؛ البته این را هم نباید از قلم انداخت که من در فعالیت روزنامه‌نگاریم تجربه نگارش روایت‌های کوتاه از زندگی چند تن از شهدای سرشناس را برای نشریه همشهری جوان داشته‌ام و شیوه آن روایت‌ها اینجا به کارم آمد.

**: روند پژوهش کتاب سرو سربه‌زیر چقدر زمان برد؟

غلامپور: از آنجایی که در شروع کار، درباره شهید مجتبی تقریباً خالی‌الذهن بودم، باید کار را با حوصله پیش می‌بردم؛ اولین گام این بود که خاطراتی که دیگران طی حدود پنج – ‌شش سال و به درخواست برادر بزرگوار شهید، درباره خاطراتشان از شهید مجتبی روی کاغذ آورده بودند را می‌دیدم؛ دلم اما به آنها راضی نمی‌شد، برای همین دوباره با تک‌تک آنهایی که خاطره نوشته بودند رودر رو و در مواردی به شکل تلفنی گفت‌وگو کردم؛ به جز آنها باید سراغ هر فرد دیگری که ممکن بود چیزی برای گفتن داشته باشد هم می‌رفتم؛ البته روند مصاحبه‌ها به سبب دل‌مشغولی‌های دیگر من به کندی پیش می‌رفت، اما در نهایت هرچه جلوتر می‌رفتم به تدریج چهره شهید مجتبی روشن و روشن‌تر می‌شد.

سر راه مصاحبه‌ها البته مشکلاتی بود و بعضی‌ها حافظه‌شان بعد از ۳۰ – ۴۰ سال یاری نمی‌کرد یا فقط یک‌سری کلیات درباره خوبی‌های شهید می‌گفتند که با توجه به تکرارشان، به کار نمی‌آمد؛ اما بعضی‌ها بودند که حرف‌هایی ناب برای گفتن داشتند و حجم این حرف‌ها البته با هم متفاوت بود؛ بعضی‌ها یکی‌دو ساعتی صحبت می‌کردند، اما آخرش فقط در حد چند جمله‌اش دستم را می‌گرفت و بعضی‌ها بیشتر از ۵ – ۶  دقیقه حرفی نداشتند، ولی همه حرف‌هایشان به کارم می‌آمد.

همان‌طور که در مقدمه اشاره کرده‌ام، یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کار، پیدا کردن آدم‌هایی بود که حرف‌های نگفته و نشنیده برای گفتن داشتند؛ از آن هم جذاب‌تر پیدا کردن آدم‌هایی که همرزم شهید مجتبی در جبهه بودند، ولی همان سال‌ها از دماوند رفته بودند و هیچ کسی در این شهر از آنها خبری نداشت.

از هر کسی هم می‌پرسیدم جوابش بی‌خبری بود، اما انگار دستی در کار بود که پیدایشان کنم و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم می‌دادند تا چیزی شبیه یک معجزه اتفاق بیفتد؛ خدا می‌داند که چقدر شیرین بود لحظه پیدا کردن این آدم‌ها و هم‌کلام شدن با آنها؛ آدم‌هایی که اگر پیدایشان نمی‌کردم، هم از زیبایی و غنای کار کم می‌شد و هم از آن مهم‌تر در روایت‌های متفاوت و گاهی متناقض گرفتار می‌شدم و نمی‌توانستم روایت صحیح‌تر را تشخیص بدهم.

مصاحبه‌ها بیشترشان حضوری بود و بعضی‌هایشان هم تلفنی؛ به سبب مزایای گفت‌وگوی چند نفره، برخی از مصاحبه‌ها به شکل چند نفره و حتی یک بار همزمان با شش نفر انجام شد؛ در جریان کار هم مدام پرسش‌های ریز و درشتی پیش می‌آمد که روحیه پژوهشگری‌ام آنها را پیش می‌کشید و اجازه نمی‌داد بی‌جواب بگذارمشان.

در مسیر تحقیق و نگارش، چند بار همه اطلاعاتم را الک کردم و هر بار حجم قابل ملاحظه‌ای پرسش و ابهام و تناقض باقی می‌ماند که باید رفع می‌کردم و چاره‌اش گفت‌وگوهای دوباره و چندباره با بعضی از مصاحبه‌شوندگان بود؛ گاهی حضوری، گاهی تلفنی و گاهی هم در فضای مجازی.

اینقدر این کار تکرار و تکرار شد تا دیگر دلم رضایت داد؛ جدا از مصاحبه‌ها که روی هم بیشتر از ۳۵ ساعت شد، چند نفری هم بودند که خاطراتشان را روی کاغذ نوشتند و از نوشته‌هایشان در این کتاب بهره بردم. همچنین برای ارائه روایتی مستندتر و کامل‌تر و صحیح‌تر و ارزیابی روایت‌ها، مطالعات کتابخانه‌ای و آرشیوی را هم چاشنی کار کردم؛ از حدود ۸۰ نفری که حضوری یا تلفنی به سراغشان رفتم، از خاطرات حدود ۵۰ نفر در این کتاب استفاده کردم؛ هرچند بخش قابل توجهی از این تعداد هم، از میان حرف‌هایشان فقط خاطره یا خاطراتی خیلی کوتاه را در کتاب آورده‌ام که تازگی داشت.

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

**: از چه سبکی برای نوشتن این کتاب استفاده کرده‌اید؟

غلامپور: من برای دست به قلم بردن و نگارش زندگی شهید مجتبی باید راهی را انتخاب می‌کردم، نه از شیوه داستانی دل خوشی داشتم و نه از روایت‌های خشک و کلیشه‌ای؛ اولی را به سبب مطالعات تاریخی‌ام و دلبستگی‌ام به حقیقت تاریخی نمی‌پسندم؛ نمی‌توانم بپذیرم که به عنوان نویسنده، چیزی را برای جذابیت روایت، از زندگی شهید کم یا از خودم به آن اضافه و حقیقت را فدا کنم؛ یا اینکه برای پسند مخاطب، با تخیلم از زبان شهید و بقیه شخصیت‌های کتاب، حرف‌هایی بنویسم که روحشان هم از آن بی‌خبر باشد.

نوع دوم را هم به سبب سابقه فعالیت نویسندگی و روزنامه‌نگاری‌ام نمی‌پسندم؛ مخاطب بی‌حوصله امروز، حرف‌ها و نوشته‌های شعاری و رسمی را خیلی زود پس می‌زند، باید راه میانه‌ای را پیش می‌گرفتم و به اصطلاح طرحی نو درمی‌انداختم.

این بود که به طرح فعلی رسیدم، روایتی مستند که در هیچ کجایش از دایره مستندات و گفته‌ها بیرون نرفتم اما تلاش کردم همان‌ها را بعد از سبک‌ سنگین کردنشان به شکلی دلنشین چینش و روایت کنم؛ یک نکته دیگر اینکه خیلی از نویسندگان در روایت زندگی شهدا، با نثری ادبی و حرف‌هایی عرفانی، اینقدر آنها را آسمانی جلوه می‌دهند که انگار هیچ‌گاه پاهایشان روی زمین نبوده در همه مراحل نگارش این کتاب تلاشم این بود که گرفتار این دام هم نشوم.

**: درباره سوژه کتاب یعنی شهید مجتبی کربلای‌مهدی هم توضیحاتی می‌فرمائید؟

غلامپور: بله حتماً، شهید مجتبی یکی از اعضای شورای نخست فرماندهی سپاه دماوند بود و تنها شهیدی بود که در شهر دماوند به او درجه سرداری داده‌اند؛ درنتیجه سِمَت مهمی داشت، اما جدا از اینها چیزی که در زندگی و منش و روش او اهمیت داشت و در آن زبانزد بود، ویژگی‌های برجسته‌ای مثل حال و هوای معنوی، مهربانی و بخشندگی بسیار زیادش، پیوندش با کار از همان کودکی و برای کمک به پدر، علاقه‌اش به کتاب، اعتدال‌گرایی و دوری از افراط و تفریط، توجه خیلی زیاد به لقمه حلال، پرهیز شدیدش از غیبت و زیاده‌گویی و کلاً گناه و روحیه ظلم‌ستیزی‌اش بود.

من در جریان پژوهش و نگارش کتاب، هرچه جلوتر می‌رفتم و هرچه ذره‌ذره شهید مجتبی را بیشتر کشف می‌کردم، ریزه‌کاری‌های فراوانی در اندیشه و گفتار و رفتار او می‌دیدم که از بقیه متمایزش می‌کرد؛ درواقع شهید مجتبی بدون اینکه بخواهم خاص نشانش بدهم، خاص بود؛ خیلی هم خاص؛ این حرف همه آنهایی است که او را از نزدیک می‌شناختند و این را با وجود کم‌حرفی او و دوری‌اش از به نمایش گذاشتن خوبی‌هایش در وجودش می‌دیدند.

البته به قالب واژه‌ها درآوردن این خاص بودنِ در عین سادگی و معمولی بودن، کار دشواری است و امیدوارم توانسته باشم در حد وسع خودم در این زمینه قدم مؤثری برداشته باشم.

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

**: در پایان اگر نکته نگفته‌ای دارید، بفرمایید.

غلامپور: من فقط تشکر می‌کنم از تک‌تک عزیزانی که در به ثمر رسیدن و ثبت و ضبط این کتاب نقش و سهم داشته‌اند؛ به‌ویژه خانواده محترم شهید که به من اعتماد کردند و در همه مراحل کار همراه و همدل با من بودند و اگر عشق و علاقه خالصانه آنها به شهیدمجتبی نبود، این کار نه شروع می‌شد و نه به ثمر می‌نشست.

در کنار این‌ها، باید از استاد محمد درودیان هم که به اعتقاد خیلی از صاحب‌نظران، برجسته‌ترین پژوهشگری است که از همان زمان جنگ تا همین حالا دغدغه تاریخ و تاریخ‌نگاری جنگ ایران و عراق را داشته‌، تشکری ویژه کنم که بزرگوارانه نوشتن مقدمه‌ای برای این کتاب را پذیرفتند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «مجتبی و فاطمه که دوره نامزدی‌شان را می‌گذراندند، کیلومترها پایین‌تر از شهرشان، توی مرز ایران و عراق اتفاق‌هایی داشت رخ می‌داد؛ خبرهایی که از جنوب می‌رسید، خوشایند نبود.

نطفه یکی از مهم‌ترین و تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر کشورمان داشت بسته می‌شد؛ تابستان ۵۹ خبرها روزبه‌روز نگران‌کننده‌تر می‌شد تا اینکه آخرین روز شهریورماه، همانی که نمی‌بایست، شد.

عراق بعد از مدت‌ها کش‌وقوس دست به حمله همزمان به چند شهر ایران زد و این معنایش، شروع رسمی جنگی تلخ و طولانی بود؛ مجتبی توی آن وضعیت که مسؤولیتش سنگین‌تر هم شده بود و وقت آزادش کمتر، دیگر فرصت زیادی گیرش نمی‌آمد برای دیدن فاطمه.»

متن بالا بخش کوتاهی از زندگی سردار شهید «مجتبی کربلای‌مهدی» است که در کتابی با عنوان «سرو سربه‌زیر» به قلم میثم غلامپور روایت شده و به همین بهانه، گفت‌وگویی با این نویسنده جوان دماوندی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

**: کار نویسندگی و پژوهش را از چه زمانی شروع کردید؟

غلامپور: کار نوشتن را با روزنامه‌نگاری آغاز کردم و شروع فعالیت روزنامه‌نگاری‌ام هم از دوره دبیرستان با نوشتن در نشریات محلی بود؛ بعدها آرام‌آرام وارد خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و سایت‌های سراسری شدم و حوزه‌های مختلفی اعم از یادداشت، مقاله، گزارش و مصاحبه‌نویسی را به شکل حرفه‌ای تجربه کردم؛ به تدریج به سبب رشته تحصیلی مقطع ارشدم که تاریخ بود، وارد حوزه پژوهش و نگارش مقالات تخصصی این حوزه شدم و بعد که وارد مقطع دکتری شدم، این روند را ادامه دادم.

در حال حاضر بیشتر از ۱۰ سال است که به شکل جدی در حوزه پژوهش‌های تاریخی و ایران‌پژوهی مشغولم و حاصلش ده‌ها عنوان مقاله با درجات علمی‌- پژوهشی، علمی- ترویجی و تخصصی و همین‌طور چند مدخل دانشنامه و دایره‌المعارف است.

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

**: نویسندگی کتاب را از چه زمانی شروع کردید و تا به حال چه کتاب‌هایی تألیف کرده‌اید؟

غلامپور: نخستین کتاب من در واقع حاصل پایان‌نامه دوره کارشناسی‌ارشد است که با عنوان اعتصاب قلم توسط انتشارات سوره مهر در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است؛ این کتاب در حوزه مطالعات تاریخ مطبوعات تعریف می‌شود و در آن به بررسی علل، روند و نتایج اعتصاب‌های مطبوعات در اواخر عصر پهلوی دوم پرداخته‌ام.

در این کتاب، تلاشم این بوده که با استفاده از بررسی صفحه به صفحه صدها عنوان نشریه آن دوره، گزارشی جامع از موضوع ارائه بدهم و کتاب دوم هم که سال گذشته منتشر شد، در واقع ادای دِینی به زادگاهم دماوند است.

در این کتاب با عنوان از مطبخ تا آشپزخانه، با رویکرد و سبکی نو و با نگاهی فرهنگی و از دریچه مردم‌شناسی تاریخی، به فرهنگ سنتی خورد و خوراک اهالی دماوند و تغییراتی که این فرهنگ در دهه‌های اخیر در مواجهه با جنبه‌هایی از تجدد داشته، پرداخته‌ام؛ درنهایت کتاب جدیدم، سرو سر به زیر هم ادای دِینی دیگر به زادگاهم دماوند و مردم بزرگی که این شهر داشته، است. در این کتاب تلاش کرده‌ام روایتی مستند از زندگی سردار شهید مجتبی کربلایی‌مهدی ارائه دهم که از نظر اخلاق و سیروسلوک، یکی از مردان خیلی خاص و نیک دماوند بوده‌ است.

**: چه شد که پس از نوشتن کتاب‌هایی تاریخی و مردم‌شناسانه به سراغ نوشتن زندگینامه یک شهید رفتید؟

غلامپور: می‌توان این‌طور پاسخ داد که این کتاب در ادامه آثاری که بنده درباره زادگاهم دماوند داشته‌ام بوده و در آن حوزه تعریف می‌شود، اما اصل اصلش را بخواهید حساب و کتاب این کارم با کتاب‌هایی که تا حالا داشتم و شاید هم از حالا به بعد خواهم داشت، متفاوت است.

اینکه چطور شد که پژوهش و نگارش این کتاب را پذیرفتم، ماجرایی دارد که به سال ۱۳۹۷ برمی‌گردد و شرحش را در مقدمه کتاب نوشته‌ام و خلاصه‌اش این می‌شود که انتخاب چنین موضوعی برای نگارش کتاب انتخاب من نبود و به اصطلاح برای من پیش آمد.

جدا از انگیزه، شیوه روایت و قلمی که در این کتاب به کار برده‌ام با دو کتاب دیگر من دارای تفاوت‌هایی است؛ در نتیجه سرو سربه‌زیر در بین کتاب‌های من اثر متفاوتی است؛ البته این را هم نباید از قلم انداخت که من در فعالیت روزنامه‌نگاریم تجربه نگارش روایت‌های کوتاه از زندگی چند تن از شهدای سرشناس را برای نشریه همشهری جوان داشته‌ام و شیوه آن روایت‌ها اینجا به کارم آمد.

**: روند پژوهش کتاب سرو سربه‌زیر چقدر زمان برد؟

غلامپور: از آنجایی که در شروع کار، درباره شهید مجتبی تقریباً خالی‌الذهن بودم، باید کار را با حوصله پیش می‌بردم؛ اولین گام این بود که خاطراتی که دیگران طی حدود پنج – ‌شش سال و به درخواست برادر بزرگوار شهید، درباره خاطراتشان از شهید مجتبی روی کاغذ آورده بودند را می‌دیدم؛ دلم اما به آنها راضی نمی‌شد، برای همین دوباره با تک‌تک آنهایی که خاطره نوشته بودند رودر رو و در مواردی به شکل تلفنی گفت‌وگو کردم؛ به جز آنها باید سراغ هر فرد دیگری که ممکن بود چیزی برای گفتن داشته باشد هم می‌رفتم؛ البته روند مصاحبه‌ها به سبب دل‌مشغولی‌های دیگر من به کندی پیش می‌رفت، اما در نهایت هرچه جلوتر می‌رفتم به تدریج چهره شهید مجتبی روشن و روشن‌تر می‌شد.

سر راه مصاحبه‌ها البته مشکلاتی بود و بعضی‌ها حافظه‌شان بعد از ۳۰ – ۴۰ سال یاری نمی‌کرد یا فقط یک‌سری کلیات درباره خوبی‌های شهید می‌گفتند که با توجه به تکرارشان، به کار نمی‌آمد؛ اما بعضی‌ها بودند که حرف‌هایی ناب برای گفتن داشتند و حجم این حرف‌ها البته با هم متفاوت بود؛ بعضی‌ها یکی‌دو ساعتی صحبت می‌کردند، اما آخرش فقط در حد چند جمله‌اش دستم را می‌گرفت و بعضی‌ها بیشتر از ۵ – ۶  دقیقه حرفی نداشتند، ولی همه حرف‌هایشان به کارم می‌آمد.

همان‌طور که در مقدمه اشاره کرده‌ام، یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کار، پیدا کردن آدم‌هایی بود که حرف‌های نگفته و نشنیده برای گفتن داشتند؛ از آن هم جذاب‌تر پیدا کردن آدم‌هایی که همرزم شهید مجتبی در جبهه بودند، ولی همان سال‌ها از دماوند رفته بودند و هیچ کسی در این شهر از آنها خبری نداشت.

از هر کسی هم می‌پرسیدم جوابش بی‌خبری بود، اما انگار دستی در کار بود که پیدایشان کنم و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم می‌دادند تا چیزی شبیه یک معجزه اتفاق بیفتد؛ خدا می‌داند که چقدر شیرین بود لحظه پیدا کردن این آدم‌ها و هم‌کلام شدن با آنها؛ آدم‌هایی که اگر پیدایشان نمی‌کردم، هم از زیبایی و غنای کار کم می‌شد و هم از آن مهم‌تر در روایت‌های متفاوت و گاهی متناقض گرفتار می‌شدم و نمی‌توانستم روایت صحیح‌تر را تشخیص بدهم.

مصاحبه‌ها بیشترشان حضوری بود و بعضی‌هایشان هم تلفنی؛ به سبب مزایای گفت‌وگوی چند نفره، برخی از مصاحبه‌ها به شکل چند نفره و حتی یک بار همزمان با شش نفر انجام شد؛ در جریان کار هم مدام پرسش‌های ریز و درشتی پیش می‌آمد که روحیه پژوهشگری‌ام آنها را پیش می‌کشید و اجازه نمی‌داد بی‌جواب بگذارمشان.

در مسیر تحقیق و نگارش، چند بار همه اطلاعاتم را الک کردم و هر بار حجم قابل ملاحظه‌ای پرسش و ابهام و تناقض باقی می‌ماند که باید رفع می‌کردم و چاره‌اش گفت‌وگوهای دوباره و چندباره با بعضی از مصاحبه‌شوندگان بود؛ گاهی حضوری، گاهی تلفنی و گاهی هم در فضای مجازی.

اینقدر این کار تکرار و تکرار شد تا دیگر دلم رضایت داد؛ جدا از مصاحبه‌ها که روی هم بیشتر از ۳۵ ساعت شد، چند نفری هم بودند که خاطراتشان را روی کاغذ نوشتند و از نوشته‌هایشان در این کتاب بهره بردم. همچنین برای ارائه روایتی مستندتر و کامل‌تر و صحیح‌تر و ارزیابی روایت‌ها، مطالعات کتابخانه‌ای و آرشیوی را هم چاشنی کار کردم؛ از حدود ۸۰ نفری که حضوری یا تلفنی به سراغشان رفتم، از خاطرات حدود ۵۰ نفر در این کتاب استفاده کردم؛ هرچند بخش قابل توجهی از این تعداد هم، از میان حرف‌هایشان فقط خاطره یا خاطراتی خیلی کوتاه را در کتاب آورده‌ام که تازگی داشت.

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

**: از چه سبکی برای نوشتن این کتاب استفاده کرده‌اید؟

غلامپور: من برای دست به قلم بردن و نگارش زندگی شهید مجتبی باید راهی را انتخاب می‌کردم، نه از شیوه داستانی دل خوشی داشتم و نه از روایت‌های خشک و کلیشه‌ای؛ اولی را به سبب مطالعات تاریخی‌ام و دلبستگی‌ام به حقیقت تاریخی نمی‌پسندم؛ نمی‌توانم بپذیرم که به عنوان نویسنده، چیزی را برای جذابیت روایت، از زندگی شهید کم یا از خودم به آن اضافه و حقیقت را فدا کنم؛ یا اینکه برای پسند مخاطب، با تخیلم از زبان شهید و بقیه شخصیت‌های کتاب، حرف‌هایی بنویسم که روحشان هم از آن بی‌خبر باشد.

نوع دوم را هم به سبب سابقه فعالیت نویسندگی و روزنامه‌نگاری‌ام نمی‌پسندم؛ مخاطب بی‌حوصله امروز، حرف‌ها و نوشته‌های شعاری و رسمی را خیلی زود پس می‌زند، باید راه میانه‌ای را پیش می‌گرفتم و به اصطلاح طرحی نو درمی‌انداختم.

این بود که به طرح فعلی رسیدم، روایتی مستند که در هیچ کجایش از دایره مستندات و گفته‌ها بیرون نرفتم اما تلاش کردم همان‌ها را بعد از سبک‌ سنگین کردنشان به شکلی دلنشین چینش و روایت کنم؛ یک نکته دیگر اینکه خیلی از نویسندگان در روایت زندگی شهدا، با نثری ادبی و حرف‌هایی عرفانی، اینقدر آنها را آسمانی جلوه می‌دهند که انگار هیچ‌گاه پاهایشان روی زمین نبوده در همه مراحل نگارش این کتاب تلاشم این بود که گرفتار این دام هم نشوم.

**: درباره سوژه کتاب یعنی شهید مجتبی کربلای‌مهدی هم توضیحاتی می‌فرمائید؟

غلامپور: بله حتماً، شهید مجتبی یکی از اعضای شورای نخست فرماندهی سپاه دماوند بود و تنها شهیدی بود که در شهر دماوند به او درجه سرداری داده‌اند؛ درنتیجه سِمَت مهمی داشت، اما جدا از اینها چیزی که در زندگی و منش و روش او اهمیت داشت و در آن زبانزد بود، ویژگی‌های برجسته‌ای مثل حال و هوای معنوی، مهربانی و بخشندگی بسیار زیادش، پیوندش با کار از همان کودکی و برای کمک به پدر، علاقه‌اش به کتاب، اعتدال‌گرایی و دوری از افراط و تفریط، توجه خیلی زیاد به لقمه حلال، پرهیز شدیدش از غیبت و زیاده‌گویی و کلاً گناه و روحیه ظلم‌ستیزی‌اش بود.

من در جریان پژوهش و نگارش کتاب، هرچه جلوتر می‌رفتم و هرچه ذره‌ذره شهید مجتبی را بیشتر کشف می‌کردم، ریزه‌کاری‌های فراوانی در اندیشه و گفتار و رفتار او می‌دیدم که از بقیه متمایزش می‌کرد؛ درواقع شهید مجتبی بدون اینکه بخواهم خاص نشانش بدهم، خاص بود؛ خیلی هم خاص؛ این حرف همه آنهایی است که او را از نزدیک می‌شناختند و این را با وجود کم‌حرفی او و دوری‌اش از به نمایش گذاشتن خوبی‌هایش در وجودش می‌دیدند.

البته به قالب واژه‌ها درآوردن این خاص بودنِ در عین سادگی و معمولی بودن، کار دشواری است و امیدوارم توانسته باشم در حد وسع خودم در این زمینه قدم مؤثری برداشته باشم.

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود!

**: در پایان اگر نکته نگفته‌ای دارید، بفرمایید.

غلامپور: من فقط تشکر می‌کنم از تک‌تک عزیزانی که در به ثمر رسیدن و ثبت و ضبط این کتاب نقش و سهم داشته‌اند؛ به‌ویژه خانواده محترم شهید که به من اعتماد کردند و در همه مراحل کار همراه و همدل با من بودند و اگر عشق و علاقه خالصانه آنها به شهیدمجتبی نبود، این کار نه شروع می‌شد و نه به ثمر می‌نشست.

در کنار این‌ها، باید از استاد محمد درودیان هم که به اعتقاد خیلی از صاحب‌نظران، برجسته‌ترین پژوهشگری است که از همان زمان جنگ تا همین حالا دغدغه تاریخ و تاریخ‌نگاری جنگ ایران و عراق را داشته‌، تشکری ویژه کنم که بزرگوارانه نوشتن مقدمه‌ای برای این کتاب را پذیرفتند.



منبع خبر

«شهید مجتبی» خیلی خاص بود! بیشتر بخوانید »

انشعاب حزب کارگزاران پس از میلیتاریزه شدن جبهه اصلاحات/ تهران به این آرامش قبرستانی نیازی ندارد مهندس!

انشعاب حزب کارگزاران پس از میلیتاریزه شدن جبهه اصلاحات/ تهران به این آرامش قبرستانی نیازی ندارد مهندس!


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

کسی مراقب فعال شدن ژن مجاهدینی چپ‌های ستادی هست؟

“ناسا” در راه میلیتاریزه کردن اصلاحات

جبهه اصلاحات یا همان تشکیلات ناسا (نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان) که دست به تحریم خاموش انتخابات ۱۴۰۰ زد و در اعتراض به نظام و قانون کشور از معرفی نامزد خودداری ورزید اخیراً در یک بیانیه جدید پیرامون نتایج انتخابات ۱۴۰۰ تأکید کرد که بر سر راه اصلاحات خشونت‌پرهیز مانع ایجاد شده است!

در بیانیه ناسا می‌خوانیم: نتیجهٔ انتخابات نشان داد که بخش بزرگی از جامعهٔ ایران امیدش را به اثربخشی راهبردهای اصلاح‌طلبانهٔ حداقلی از دست داده است. تحریم‌های شدید اقتصادی و پاره‌ای از سوء حکمرانی‌ها که منجر به نارضایتی گستردهٔ شهروندان ایران شده است و موانعی که مخالفان اصلاحات در برابر اصلاحات خشونت‌پرهیز و قانونی و حاکمیت ارادهٔ ملت ایجاد کرده‌اند، سهم بزرگی در ایجاد این ناامیدی داشته‌است، اما  پاره‌ای از ضعف‌ها و اشتباهات در میان نیروها و نهادهای اصلاح‌طلبان هم از عوامل این کاهش و ریزش پایگاه اجتماعی بوده است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از جماران، در این بیانیه همچنین آمده است:  «جبههٔ اصلاحات ایران» وظیفهٔ خود می‌داند ضمن نقد رفتارهای اقتدارگرایانهٔ بخشی از حکمرانان، بازاندیشی و زمینه‌سازی برای اصلاحات ریشه‌ای تشکیلاتی و گفتمانی در جبههٔ اصلاح‌طلبان را در دستور کار خود قرار دهد. ما نارضایتی بخشی از شهروندان از عملکرد اصلاح‌طلبان را درک می‌کنیم و برای آسیب‌شناسی و بازسازی و نوسازی اندیشه و ساختار جریان اصلاحات خود را آماده‌ خواهیم کرد و نتایج بررسی‌ها و جمع‌بندی خود را به اطلاع شهروندان ایران خواهیم رساند. همچنین ‌امیدواریم مجموعهٔ نهادهای حکمرانی هم صدای این میزان عظیم نارضایتی از شرایط عمومی کشور را بشنوند و برای کاهش آن، اصلاحات رویکردی، سیاستی، ساختاری و نهادی ضروری را در اولویت قرار دهند.[۱]

***

*اینکه یک جبهه سیاسی بیانیه رسمی بدهد و بگوید “اصلاحات خشونت‌پرهیز با مانع مواجه شده”! به این معنیست که یک جبهه معارض مسلح علیه نظام و مردم و امنیت کشور شمشیر را به کمر بسته است.

و این مسئله حتما نیازمند تدقیق و روشنگری خواص کشور و البته تأملات امنیتی است.

پیش از این سعید حجاریان نیز در یک توییت “مرگ اصلاحات صندوق‌محور” را اعلام کرده بود. [۲]

یعنی ما و مردم در حال مشاهده این رخداد هستیم که جبهه اصلاحات در بیانیه‌های خود همانند یک خادم بی‌چون و چرا مشغول تکرار مواضع حجاریان اعم از تأکید بر تحریم خاموش انتخابات و یا میلیتاریزه کردن اصلاحات است و کأنه هیچ عقل خردمداری در جبهه اصلاحات نیست که متوجه مقصد ناکجای این تئوری‌های آنارشیستی باشد!

***

تهران به این آرامش قبرستانی نیازی ندارد مهندس!

انشعاب حزب کارگزاران پس از میلیتاریزه شدن جبهه اصلاحات/ تهران به این آرامش قبرستانی نیازی ندارد مهندس!

محسن هاشمی، فعال اصلاح‌طلب و رئیس شورای شهر پنجم تهران اخیراً در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا با اشاره به روی کار آمدن مجدد اصولگرایان در شورای شهر تهران گفته است: یکی از نقاط قوت فعلی مدیریت شهری، آرامشی است که در شهر ایجاد شده است و همچنین کاهش هزینه‌ها و بارمالی اداره شهر و تعداد پرسنل شهرداری از دیگر موارد است، این دستاورد با کاهش هزینه‌های غیرضروری وتشریفاتی، چابک‌سازی بدنه و کاهش پرسنل بدست آمده است.

او همچنین تأکید می‌کند: طبیعی است که تشخیص شرایط و معیارهای انتخاب شهردار آینده تهران به عهده اعضای شورای ششم است و ما باید به این تشخیص احترام بگذاریم، اما از نگاه کارشناسی می‌توان گفت که مدیریت شهری تهران با همه فراز و نشیب‌های خود روندی را در طول ۵ دوره گذشته طی کرده است که باید در دوره ششم نقاط قوت آن تثبیت گردد و نقاط ضعف آن کمرنگ شود.[۳]

*آرامش ادعا شده توسط محسن هاشمی در تهران اصطلاحا یک “آرامش قبرستانی” است که در اثر جمود و ناکارآمدی اجرایی، خواه‌ناخواه پدیدار می‌شود!

و این اصلا پسندیده نیست که فردی بخواهد به چنین نادستاورد تلخی افتخار کند و خواستار ادامه آن هم باشد.

پر واضح است که مردم تهران با رأی جمعی به اصولگرایان و کارنامه کارآمد آنها در کنار رأی ندادن به حتی یک اصلاح‌طلب برای حضور در شورای شهر تهران نشان دادند که از اینهمه ناکارآمدی  و گذراندن وقت آقایان شورای شهر به تهمت پراکنی علیه این و آن جان‌به‌لب شده‌اند و خواستار این هستند که آرامش قبرستانی مورد اشاره هاشمی هرچه زودتر تمام شود.

تهرانی‌ها حالا انتظار دارند روزهای طراوت و پیشرفت روز به روز تهران دوباره فرا برسد و نیروهای انقلابی همچون زمان شهرداری قالیباف؛ کسی را در مسند بلدیه تهران بگذارند که برای ارزان‌سازی تهران، خدمت به مردم و اجرای مگاپروژه‌های بزرگ سر از پا نشناسد.

رأی تمام قد مردم به جریان انقلابی و عدم اجازه آنها به حتی یک اصلاح‌طلب برای ورود به شورای شهر ششم هیچ معنایی جز انتظارات ویژه و خاص مردم از کارنامه اجرایی مطلوب اصولگرایان ندارد.

انتظاری که هم باید درست فهمیده شود و هم به‌موقع! و گرنه چینی نازک اعتماد مردم ترک خواهد برداشت.

***

 

کنایه مرعشی به آنارشیست‌ها؛ چشم دوختن به اعتراضات خیابانی اصلاح‌طلبی نیست!

انشعاب حزب کارگزاران پس از میلیتاریزه شدن جبهه اصلاحات

انشعاب حزب کارگزاران پس از میلیتاریزه شدن جبهه اصلاحات/ تهران به این آرامش قبرستانی نیازی ندارد مهندس!

حسین مرعشی، فعال اصلاح‌طلب و از حامیان حضور در انتخابات ۱۴۰۰ اخیراً در بخشی از یک مصاحبه که سایت اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد در کنایه به “اصلاح‌طلبان تحریمی” و جبهه اصلاحات که دست به تحریم خاموش انتخابات زده‌اند، گفته است: اصلاح طلبی منهای انتخابات که راهبردی نمی‌تواند داشته باشد. راهبرد اصلاح طلبان باید همیشه انتخابات باشد و راهی غیر از این ندارد و اگر بخواهد از این خارج شود و به اعتراضات اجتماعی کف خیابان چشم بدوزد که دیگر اصلاح طلبی نیست و معنی و مفهوم دیگری دارد.

او همچنین با بیان اینکه راه ما به جای اعتراضات مردمی، راه میانه و کم هزینه یعنی انتخابات است تصریح می‌کند: شما باید تکلیف را با خودتان روشن کنید. اصلاحات منهای صندوق رای چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ اینکه شما بگویید با مردم همراهی کنیم یعنی چه؟ یعنی اگر مردم در انتخابات نیامدند ما به عنوان سیاستمدار نباید مردم را راهنمایی کنیم؟

مرعشی در ادامه گفته است: ما در آینده در ائتلافهایی حضور خواهیم داشت که اصل سیاست مشارکت در انتخابات را پذیرفته باشند. ما با هر نوع گروه سیاسی یا سیاستمداری که مردد در استفاده از ابزار صندوق است، نخواهیم بود. سیاست راهبردی ما استفاده از ظرفیتهای صندوق –رأی- برای اصلاح امور کشور است.

این فعال حزب کارگزاران همچنین درباره توییت اخیر حجاریان درباره مرگ اصلاحات صندوق‌محور پس از انتخابات ۱۴۰۰ نیز تأکید می‌کند:‌ اصلاح‌طلبی نمی‌میرد ممکن است افراد جابه جا شوند.[۴]

*صحبت‌های مرعشی به نحو کاملا گویایی تحلیل‌های مربوط به میلیتاریزه شدن ستاد هسته سخت اصلاحات و انشعابات شکل‌گرفته پس از انتخابات در اردوگاه اصلاحات را توضیح می‌دهد.

تحرّک خطرناک هسته سخت اصلاحات مبنی بر پایان اصلاحات صندوق محور به معنی فعال شدن ژن مجاهدینی ستاد اصلاحات و ورود به فاز مسلحانه است.

چیزی که اصلاح‌طلبان نجیب و امثال حزب کارگزاران و حزب ندا و حزب اعتماد و سایر حاضران در “ائتلاف جمهور” (ائتلافی از اصلاح‌طلبان که مخالف تحریم انتخابات ۱۴۰۰ بود و نامزد خود را رسما معرفی کرد) خطر آنرا استشمام کرده‌اند و در ظاهر امر هیچ قصد و تصمیمی برای همراهی با آن ندارند.

و از همین روست که می‌بینیم مرعشی از انشعاب حزب کارگزاران و همراه نبودن با هیچ ائتلاف تحریمی سخن گفته است.

میلیتاریزه شدن هسته سخت جریان خاص و اعضای جبهه اصلاحات، رخدادی تحلیلی است که می‌رود تا با هم‌آمیختگی با تحلیل‌های مربوط به “فتنه اقتصادی” و یک تهدید ۲۰ ساله؛ خطرات بزرگی را ایجاد کند.

راه جلوگیری از این خطرات، در وهله اول رصد دقیق پروژه از سوی خواص و روشنگری آنها در کنار تأملات امنیتی است.

***

1_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1514880

2_mshrgh.ir/1236543

3_https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1095414

4_https://etemadonline.com/content/499329

حسین مرعشی

“جبهه اصلاحات” در بیانیه تازه خود با اشاره به انتخابات ۱۴۰۰ تأکید می‌کند که بر سر راه اصلاحات خشونت‌پرهیز مانع ایجاد شده! این تأکید به معنی ورود هسته سخت اصلاحات به فاز میلیتاریزه شدن است.



منبع خبر

انشعاب حزب کارگزاران پس از میلیتاریزه شدن جبهه اصلاحات/ تهران به این آرامش قبرستانی نیازی ندارد مهندس! بیشتر بخوانید »

عملکرد خوب دفاع‌پرس آتش انتقاد‌ها را خاموش کرد/ خبرنگاران حوزه دفاع مقدس نیازمند دسترسی به اسناد هستند

عملکرد خوب دفاع‌پرس آتش انتقاد‌ها را خاموش کرد/ خبرنگاران حوزه دفاع مقدس نیازمند دسترسی به اسناد هستند


عملکرد خوب دفاع‌پرس آتش انتقاد‌ها را خاموش کرد/ خبرنگاران حوزه دفاع مقدس نیازمند دسترسی به اسناد هستندبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نزدیک به ۳۳ سال از روزی که آخرین تیر از سمت دشمن بعثی به سوی مرز‌های ایران اسلامی شلیک شد و آخرین دفاع جنانانه مردم در مقابل هجوم دشمن صورت گرفت گذشته است. در تمام این سال‌ها و از نخستین ساعات حمله صدام به کشور رسانه‌ها پرچمدار اطلاع رسانی و انتشار اخبار و رویداد‌های این جنگ نابرابر به مردم کشور و جهانیان شدند. در این میان برخی از فعالین این حوزه علاوه بر حضور در میدان قلم و تلاش برای رساندن پیام رزمندگان و حقانیت دفاع در برابر هجوم بیگانگان خود اسلحه به دست گرفتند در میدان نبرد نیز حضور پیدا کردند که شاهد آن بیش از ۸۰ شهید خبرنگار و اهالی رسانه در دفاع مقدس است.

سال‌های بعد از دفاع مقدس رسانه‌هایی پا به عرصه گذاشتند که بخشی از اخبار و تولیدات خبری خود را به حوزه دفاع مقدس اختصاص دادند و در رسانه‌ها با ایجاد بخشی به نام جهاد و مقاومت، حماسه و ایثار، حماسه و شهادت و … به رویداد‌های مناسبتی و گفت‌وگو با رزمندگان، جانبازان و فرماندهان و تهیه گزارش‌هایی از سوژه‌های مربوط به آن دوران پرداختند. در این میان خبرگزاری دفاع مقدس در سال ۱۳۹۳ و با هدف پرداختن تخصصی به اخبار حوزه‌های امنیتی، دفاعی و دفاع مقدس و تهیه گزارش و مصاحبه در خصوص عملیات‌ها و رویداد‌های دفاع مقدسی تاسیس شد. حال در هشتمین سالگرد تاسیس خبرگزاری دفاع مقدس به گفتگو با ۲ تن از خبرنگاران حوزه ایثار و مقاومت در رسانه‌های ایسنا و مشرق نیوز پرداختیم و نظر آنان را درباره وضعیت اخبار این حوزه پرسیدیم که در ادامه آن را می‌خوانید.

خبرنگاران دفاع مقدس دسترسی به اسناد این حوزه ندارند

دفاع‌پرس: آقای مولایی وضعیت امروز اخبار حوزه دفاع مقدس چگونه است؟

مولایی، خبرنگار ایسنا: متاسفانه هر چقدر جلوتر می‌رویم رنگ و بوی دفاع مقدس از رسانه‌ها کم می‌شود. خبرنگاران زیادی در این حوزه فعالیت نمی‌کنند. گاهی خبرنگارانی از حوزه‌های دیگر مناسبتی و برای گرفتن یک مصاحبه یا تهیه گزارش وارد این حوزه می‌شوند که هرچند کارشان قابل احترام است، اما مقطعی و گذریست. باید حمایت از خبرنگاران این حوزه صورت بگیرد.

دفاع‌پرس: به نظر شما برای بهتر شدن شرایط کار خبرنگاران حوزه دفاع مقدس چه باید کرد؟

مولایی: به هر حال خبرنگار حوزه دفاع مقدس هرچقدر فعالیت زیادی داشته باشد، اما به یک سری محتوا و اطلاعات از زمان جنگ نیازمندند که شامل افراد حاضر در جنگ و اسناد مربوط به آن دوران می‌شود. سال‌ها اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به صورت اسناد محرمانه باقی مانده که امروز پس از ۳۰ سال امکان انتشار آن وجود دارد و می‌تواند از محرمانه بودن خارج شود، اما این اتفاق آنطور که باید اتفاق نیفتاده است. هرچند ما نیز قائل به این هستیم که همه اسناد نباید منتشر شوند و همه کشور‌ها بخشی از اطلاعات را در آرشیو خود نگه می‌دارند اما کار آن بخش قابل انتشار نیز به خوبی صورت نگرفته است.

دفاع‌پرس: امروز پرداختن به اخبار و رویداد‌های دفاع مقدس منحصر به چند خبرگزاری و روزنامه شده و مابقی رسانه‌ها اغلب مناسبی کار می‌کنند دلیل این اتفاق از نظر شما چیست؟

مولایی: هر سالی که از پایان جنگ می‌گذرد موضوع دفاع مقدس نیست مشمول زمان می‌شود. دهه شصت با وجود به تعداد کم رسانه‌ها، اخبار مربوط به دفاع مقدس از کیفیت خوبی برخوردار بود، اما رفته رفته این کیفیت و کمیت کمتر شد که اینهم به چند دلیل است. اول اینکه گنجایش مطبوعات برای درج اخبار محدود است و این رسانه‌ها ترجیح می‌دهند اخبار مهمتر در حوزه‌های دیگر که دربرگیری بیشتری را دارد کار کنند، نکته بعدی بحث اقتصادی است یا برای کسب درآمد به آگهی اختصاص دهند. راهکارش این است که نهاد‌های متولی به خصوص وزارت ارشاد در این زمینه حمایت‌های لازم را انجام دهند. نکته دیگر این است که باید محتوای ارائه شده را مطابق با ذائقه جوان امروز تولید و منتشر کنیم. تفاوت دفاع مقدس با جنگ‌های دیگر را بگوییم و اگر دفاع نمی‌کردیم چه عواقبی دامن گیر کشور می‌شد.

دفاع‌پرس: خبرگزاری دفاع مقدس را در طول هشت سال فعالیتش چطور دیدید؟ ‎

مولایی: ویژگی بارز خبرگزاری دفاع مقدس نسبت به سایر رسانه‌ها در مطبوعات و رسانه‌های بر خط این است که به دلیل دسترسی نسبتا راحت‌تر به مسوولان و اطلاعات مصاحبه و گفت‌وگو‌های خوبی تولید می‌کنند.‌ ای کاش این دسترسی به رسانه‌های دیگر داده شود.

همانطور که از اسم خبرگزاری پیداست توقع این است که به صورت تخصصی در این حوزه ورود کند، بحث پیشرفت نظامی و دفاعی جای دارد، اما ورود به بحث‌های سیاسی و … درست نیست. این خبرگزاری به عنوان مرجعی در موضوع دفاع مقدس می‌تواند مرجعی برای دیگر خبرنگاران باشد که قرار است واقعه‌ای را ثبت کنند از این رو نباید صرفا کار خبررسانی و اطلاع رسانی کند.

عملکرد خوب دفاع‌پرس انتقاد‌ها را خاموش کرد/ گعده‌های دوستانه خبرنگاران حلقه مفقوده کار رسانه‌ای حوزه دفاع مقدس

دفاع مقدس: آفت کار رسانه‌ای در حوزه اخبار دفاع مقدس از نظر شما چیست؟

رشیدی، دبیر گروه جهاد و مقاومت مشرق: همنشینی مدام با موضوعات دفاع مقدس ممکن است انسان را دچار روزمرگی کند و از آن تاثیر و اهمیتی که این موضوع دارد در ذهن ما بکاهد. بعضی اوقات لازم است خبرنگاران سرکی به حوزه‌های دیگر بکشند، از این جهت که متوجه خواهند شد رواب کاری در حوزه‌های دیگر چقدر با مسائل حاشیه‌ای و غیرحرفه‌ای همراه است و این فاصله گیری شاید بتواند یادآوری کند ما در چه فضای سالمی و خوبی کار می‌کنیم.

من در دوران فعالیتم گاه این کار را کرده‌ام فاصله‌‍های نسبی گرفتم و وارد این حوزه شدم و فهمیدم کار در حوزه شهید و شهادت چقدر باارزش است و چه برکات مادی و معنوی دارد.

دفاع‌پرس: چه انتقادی به خبرنگاران این حوزه دارید؟

رشیدی: تقدس موضوع شهید و شهادت نباید ما را نسبت به کیفیت تولیدات غافل کند خود من هر زمان مطلبی را می‌نویسم یا تنظیم می‌کنم، این صحبت رهبر انقلاب را مرور می‌کنم و فرموده‌اند برای شهدا باید بهترین کار‌ها انجام شود و به این فکر می‌کنم از قول خانواده یا همرزم شهید چگونه می‌توانم بنویسم که بهترین ارتباط را با مخاطب برقرار کند؛ لذا چالش مهم تقویت نگارش و ادبیات در محصولات خبری این حوزه است. دوستان باید مطالعات را در فضای ادبیات قوی‌تر کنند تا تولیدات قوی‌تری داشته باشند.

چندین سال پیش تلاش‌های خوبی صورت گرفت تا خبرنگاران این حوزه همدیگر را ببینند و از حال و روز خود و سوژه‌ها باخبر شوند. فارغ از کرونا مدت زیادی است که ما به جزیره‌های پراکنده تبدیل شدیم که جز در نشست‌های خبری کمتر هم را می‌بینیم. با توجه به اینکه تعداد اندکی هستیم جا دارد بار دیگر این نشست‌ها برگزار شود و چه در فضای رسانه و غیر رسانه جویای احوال همدیگر باشیم و قبل از مخاطبین، خود کار یکدیگر را غلط گیری کنیم

دفاع‌پرس: اخبار این حوزه را چطور می‌بینید؟

رشیدی: متاسفانه سالهاست تابع مناسبت‌هاست، حتی فضای مدافعان حرم هم به نظرم خیلی نتوانست موثر باشد از این منظر که سال هاست غافلیم و نتوانستیم جریان سازی کنیم. یکی از عواملش کم بودن تعداد ماست و زیاد بودن مناسبت‌های تاریخی در دفاع مقدس و مدافعان حرم. لازم است اگر چراغی را خبرنگاری در رسانه‌ای روشن می‌کند بقیه رسانه‌ها آینه‌هایشان را جلوی این چراغ بگیرند و انعکاسش را چند برابر کنند. این هم افزایی در نشست‌های جمعی و گعده‌های همدلانه اتفاق می‌افتد، اگر بخواهیم باز جزیره‌ای عمل کنیم اگر کار خوبی هم انجام شود کم فروغ خواهد ماند.

دفاع‌پرس: در هشتمین سالگرد تاسیس خبرگزاری دفاع مقدس هستیم چه نظر، پیشنهاد و توصیه‌ای دارید؟

رشیدی: خبرگزاری دفاع مقدس بسیار بهتر از آن چیزی بود که ابتدا تصور می‌کردیم. گمان می‌کردیم تبدیل شود به رسانه‌ای برای انعکاس نظرات برخی مسوولین بنیاد حفظ آثار، اما به مرور نیت پاک و انرژی صادقانه‌ای که دوستان خبرنگار به خرج دادند نشان داد مطالب مفیدی را تولید می‌کنند و الحمدالله به نحوی نشد که ما از پایه منتقد تاسیس خبرگزاری باشیم. خبر‌های خو بو گزارش‌های خواندنی و گفت‌وگو‌های جذابی را دیدیم و خواندیم و تلاش کردیم در رسانه خود بازنشر بدهیم. اما در واقعیت، خبرگزاری دفاع مقدس هم افت و خیز‌های زیادی در هشت سال داشته است و من این را تابع تغییرات زیاد مدیریتی در این مجموعه می‌بینم. اگر این تغییرات کمتر بود با یک وضعیت بهتر روبه رو بودیم. نکته دوم که می‌تواند راهگشای دهه دوم کار خبرگزاری جذب خبرنگاران فعال و آموزش همزمان و ضمن خدمت برای ارتقا سطح کیفی است.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

عملکرد خوب دفاع‌پرس آتش انتقاد‌ها را خاموش کرد/ خبرنگاران حوزه دفاع مقدس نیازمند دسترسی به اسناد هستند بیشتر بخوانید »