مشرق نیوز

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن!

علی ربیعی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و سخنگوی دولت رئیس‌جمهور روحانی به تازگی در اظهاراتی پیرامون برجام گفته است: سرنوشت برجام به ما یاد داد که هرچند در امنیت زدایی ایران موفق شدیم و افق از امکانات تازه به رویمان گشوده شد اما بخاطر اختلافات داخلی نتوانستیم چنان که شایسته بود از آن استفاده کنیم!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از جماران، او می‌افزاید: برجام به تنهایی برای بهبود چشمگیر اقتصاد ملی کافی نبود چون با وجود رفع کردن یک مانع بزرگ خارجی، نارسایی‌های دیگر از جمله در نظام مالی و بانکی و مقررات دست و پاگیر و مهمتر از اینها اختلاف های سیاسی که مانع از شکل گیری اجماع ملی حول برنامه توسعه کشور بود، سد راه بهره مندی از شرایط مطلوب شد.[1]

*آنچه بیشتر از تجربه تلخ برجام بایستی مایه عبرت جوانان، مردم و رجال سیاسی باشد؛ روی کار آمدن دولتی اصلاح‌طلب در انتخابات ایران است که مسئولانش هرگز حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند.

مسئولانی که پس از مشاهده عینی شکست و بیدستاوردی برجامشان که به دلیل عدم درک لازم از ماهیت ذات دشمن رخ داد؛ اما به جای اینکه به مردم بگویند ما اشتباه کردیم که منتظر برجام ماندیم و ظرفیت‌های کشور را معطل گذاشتیم؛ اما از این می‌گویند که اختلافات داخلی اجازه استفاده از برجام را نداد!

در اینجا و از بابت نشان دادن گوشه‌ای از شوآف‌های صورت گرفته پیرامون برجام بایستی به یک رخداد جالب اشاره کرد و آن فرش قرمز پهن کردن آقایان در ایام برجام برای سفر مسئولان کشور یونان به ایران بود.

کشوری که در بحران عمیق اقتصادی قرار دارد و شاخص‌هایش در بحث اقتصاد مثل یک کشور جنگ‌زده است اما مقامات دولت آقای روحانی برای اینکه نشان دهند در پسابرجام هیئت‌های اروپایی به ایران آمده‌اند! یونانی‌ها را هم به ایران کشاندند.

و جالب آنکه از قِبَل تمام این سفرهای خارجی به ایران هرگز سرمایه‌گذاری خارجی خاصی در کشور صورت نگرفت و در انتها هم شاهدیم که امثال ربیعی اظهار می‌کنند اختلافات داخلی اجازه استفاده از برجام را نداد!

ما قضاوت درباره علت بیدستاوردی برجام را بر عهده مخاطبان محترم می‌گذاریم…

***

نظر شورای پنجم درباره شهردار شدن یک زن

شهرداری “مدیریت مادرانه” است، آنرا به ما بدهید!

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن

ژاله فرامرزیان، از فعالان اصلاح‌طلب به تازگی در اظهاراتی که خبرگزاری ایلنا آنها را منتشر کرد، گفته است: یکی از بزرگترین مسائل شوراها در مدت فعالیتشان فساد بوده است و یکی از دلایلی که بسیاری از شوراها منحل شده است، همین موضوع است. البته خوشبختانه خانم‌ها کمترین میزان فساد را داشتند به همین دلیل به نظر می‌رسد جامعه در دراز مدت به این سمت خواهد رفت که به خانم‌ها بیشتر اعتماد کند.

وی می‌افزاید: خانم‌ها اگر بتوانند در رشته‌های مرتبط با خود، آثار موثری داشته باشند، می‌توانند در آینده بخشی از جریان مدیریت شهری را در دست بگیرند.

فرامرزیان همچنین با بیان اینکه مدیریت شهری مدیریتی مادرانه است! اظهار می‌کند: درباره مدیریت شهری آنچه حائز اهمیت است، تعامل، مهربانی و احساس مطلوبیت است که این مولفه‌ها در زنان پررنگ‌تر از مردان است. جوامعی می‌توانند موفق باشند و احساس آسایش و آرامش داشته باشند که بتوانند این مولفه‌ها را در جای مدیریت، خدمات و تعاملات شهری رعایت کنند.

او می‌گوید: طبق نظریه‌های جامعه شناختی، اثرگذاری مختصات و خصوصیت افراد در نظام مدیریتی بسیار موثر است. به نظر من زنان به جهت خصوصیت ذهنی و رویکرد شبکه‌ای فکر کردن، برای مدیریت شهری از مردان بسیار محق‌تر هستند.[2]

*یک آشنایی ساده با دانش مدیریت و چالش‌های آن خاصه در بحث ضریب دانشی یا استعدادی بودن مدیریت؛ در وهله اول نشان می‌دهد که ذات مدیریت یک ذات زمخت، پر دغدغه و قاطع است و کسی که از مادرانه بودن مدیریت حرف می‌زند جدای از نداشتن حتی یک آشنایی ساده با مفهوم مدیریت حکما در پی اوامر فمینیستی است!

مسئله جالب‌تر نیز آشنایی ساده با مفهوم مادری است.

کسی هم که با مفهوم عظیم‌القدر مادری آشنا باشد به سادگی درمی‌یابد که مادری هرگز با خصلت‌های مدیریتی مثل مشغله و زمخت بودن قابل جمع نیست فلذا ادعای خانم فرامرزی در بحث مادری هم قابل تأمل است چه رسد به ادعای ایشان درباره مدیریت!

بحث کم بودن فساد در میان بانوان دارای مسئولیت نیز به لحاظ فلسفی یک بحث غلط است زیرا زن و مرد در مقوله هواهای نفسانی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. ضمن اینکه میزان حضور مردان در مناصب کشور نیز طبعا بیشتر از خانم‌هاست.

در عین حال یادآوری این خاطره جالب هم برای مخاطبان ضروریست که اصلاح‌طلبان علیرغم تأکید بر حضور زنان در مناصب مدیریتی اما در دوران شورای شهر پنجم تهران و با اینکه اکثریت شورا در اختیار آنها بود اما هرگز حاضر به قرار دادن یک خانم در سمت شهردار تهران نشدند و جالب آنکه فعالان زن اصلاح‌طلب نیز هیچ اعتراضی و دقیقا هیچ اعتراضی به این رفتار نداشتند.

قابل تأمل آنکه چپ‌ها در حالی که حاضر به سپردن شهرداری تهران به یک خانم نیستند اما دائما تأکید دارند که رئیس‌جمهور کشور می‌تواند یک زن باشد!

***

اسلحه فرماندهان فتنه اقتصادی چه زمانی شلیک می‌کند؟!

کتمان امتیازات اقتصادی ایران در پروژه “حذف خونین”

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن

محسن رنانی، اقتصاددان و از چهره‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان که پیش از این در اظهاراتی گفته بود “حاکمیت ایران در برابر تکرار آبان98 توان مقاومت ندارد”! اخیراً طی یادداشتی در شماره سه‌شنبه گذشته روزنامه آرمان ملی با کنایه به رتبه خوب ایران در میان اقتصادهای جهانی که مورد اشاره رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت، نوشته است:

“این شاخص (تولید ناخالص داخلی که ایران در آن جایگاه مطلوبی در جهان دارد) البته از جنبه‌های سیاسی اهمیت ویژه‌ای دارد، چرا که هر چه رتبه بهتر باشد، می‌توان در معادلات جهانی نقش موثرتری ایفا کرد. حال اگر بخواهیم تصویر واقعی‌تری از نقش تولید ناخالص داخلی در رفاه مردم در جامعه ارایه کنیم، باید تولید ناخالص داخلی را به سرانه یعنی بر حسب جمعیت هر کشور در نظر بگیریم. برای مثال بزرگی اقتصاد هند لزوما به معنی رفاه و توسعه نیست، چون هند دومین کشور پرجمعیت جهان است که بیش از ۱۵ برابر ایران جمعیت دارد. اما در مورد ایران در حالیکه این کشور در سال ۲۰۲۰ در تولید ناخالص داخلی رتبه ۲۶ جهان را به خود اختصاص داده در شاخص تولید ناخالص داخلی سرانه در بین ۱۸۷ کشور توانسته تنها رتبه ۱۰۳ را کسب کند. حال سوال اصلی این است که کشورها از درآمدهای کسب شده چقدر توانسته‌اند در راستای خلق توسعه در همه ابعاد استفاده کنند؟ با درآمدی مشابه با درآمد خوب ایران، چه حجم از توسعه را می‌توان خلق کرد؟ جایگاه ایران در شاخص «توان تبدیل پول به توسعه» در میان بقیه کشورها کجاست؟”

او در ادامه می‌نویسد: در رابطه بین تولید ناخالص داخلی سرانه و فراشاخص توسعه (کل توسعه یک کشور در یک نگاه)، برخی از کشورها پایین‌تر از توان بالقوه خود در توسعه قرار گرفته‌اند، که به این معنی است که نتوانسته‌اند درآمدهای خود را به طور کامل استفاده کنند و از آن توسعه همه جانبه خلق کنند…اما در این بین برخی کشورها هم هستند که بیش از ظرفیت بالقوه خود از لحاظ درآمدی توسعه‌آفرینی کرده‌اند. یعنی آنها بالاتر از حد ظرفیت خود، توسعه آفرینی کردند که این عملکرد بسیار خوب آنها را نشان می‌دهد.

در ادامه یادداشت رنانی می‌خوانیم: شاخص «توان تبدیل پول به توسعه»، فاصله بین مقدار بالقوه توسعه (که از روی تولید ناخالص سرانه بدست می‌آید) با مقدار بالفعل توسعه را نشان می‌دهد. یعنی به طور ساده این شاخص نشان می‌دهد هر کشور با درآمد فعلی خود چقدر نسبت به وضعیت توسعه بالقوه خود فاصله دارد یا چقدر از سرمایه‌های خود را برای توسعه استفاده کرده ‌است. بر این اساس، ایران بیش از ۱۰ نمره پایین‌تر از وضعیت بالقوه خود عمل کرده است (مقیاس کل از ۱۰۰ نمره است). این پایین‌تر بودن از نقطه توسعه بالقوه را می‌توان به دو شیوه تحلیل کرد. از یک سو واضح است که ایران نتواسته است از تولید، درآمد و سرمایه‌های خود به خوبی استفاده کرده و توسعه‌سازی کند و چنانچه به همین رویه ادامه دهد افزایش تولید و درآمد کمک قابل توجهی به توسعه ایران نخواهد کرد. از سوی دیگر می‌توان این برداشت را ارائه کرد که ایران با همین درآمد موجود به شرط تحول نهادی می‌تواند حداقل ۱۰ نمره به فراشاخص خود اضافه کند، یعنی تقریبا ۲۰ درصد در توسعه همه‌جانبه ارتقا پیدا کند.

رنانی می‌افزاید:

“حال سوال این است که جایگاه امروز ایران از لحاظ «توان تبدیل پول به توسعه» در بین سایر کشورها در کجا قرار دارد. ایران در بین ۱۴۷ کشوری که داده‌های آنها در همه ابعاد فراشاخص توسعه در سال ۲۰۲۰ وجود داشته است، از لحاظ توان تبدیل پول به توسعه رتبه ۱۴۳ را به خود اختصاص داده است و تنها سه کشور در دنیا هستند که وضعیتی بدتر از ایران دارند! بیایید نکته اصلی این جمع‌بندی را با هم مرور کنیم: در حالی‌که ایران همین امروز به لحاظ تولید ملی، توانِ خلق توسعه به اندازه ۲۰ درصد بیشتر از وضعیت موجود را دارد، اما در زمره ناتوان‌ترین کشورها در توان تبدیل پول به توسعه قرار گرفته است.“[3]

*قطب‌بندی حق و حقیقت با کسانی که در آرزوی ایجاد فتنه اقتصادی و تکرار رخدادهایی مثل “آبان98” در ایران می‌سوزند یک قطب‌بندی مشخص است.

آقای رنانی و دوستان ایشان طی 11 سال گذشته بدترین و تلخ‌ترین رخدادها از سیل و زلزله تا حتی خشک شدن زاینده رود را نیز به مدیریت کشور نسبت داده‌اند و امروز هیچکس از آنها انتظاری ندارد که به بیان حقیقت در بحث اقتصاد روی بیاورند!

حقیقت اینست که در بحث اقتصاد همواره نهادهای بین‌المللی مختلف آمارهای مختلفی را منتشر می‌کنند که دانستن حاق این آمارها و البته توان تطبیق این آمارها با واقعیت یک ضرورت است.

ایران اسلامی ما به گواه نهادهای بین‌المللی در شاخص‌های مهمی مثل تولید ناخالص داخلی، ضریب جینی، کاهش فقر مطلق و کاهش شیوع گرسنگی رتبه‌های بالا و مطلوبی در کلیت این گزارش‌ها دارد.

اما در شاخص‌هایی مثل فساد یا آنچه آقای رنانی ادعا کرده است جایگاه پایینی داریم. (جالب است بدانیم که اساسا چیزی به نام شاخص فساد وجود ندارد چون فساد قابل اندازه‌گیری نیست و آنچه هست “شاخص ادراک فساد” است که مستقیما تحت تأثیر سیاه‌نمایی است!)

در علم اقتصاد برخی شاخص‌ها مهمتر و البته فراگیرتر از سایر شاخص‌ها هستند.

فی‌المثل آنچه رنانی از آن با عنوان توان تبدیل پول به توسعه نام برده شاخص چندان با اهمیتی نیست. ضمن اینکه چالش‌های فلسفی نیز در این میان وجود دارد.

به این معنی که نهادهای جهانی اقتصاد هنوز نتوانسته‌اند این حقیقت را آنالیز اقتصادی کنند که توان نظامی یک کشور که به گواه تمام کارشناسان منبعث از توان اقتصادی است را چگونه می‌توان در شاخص‌های اعداد و ارقام مندرج ساخت؟!

در مقابل نیازی به توضیح نیست که شاخص‌هایی مثل گرسنگی، نرخ بیکاری، ضریب جینی و تولید ناخالص داخلی از شاخص‌های اصلی اقتصادی هستند که به مثابه شناسنامه یک کشور عمل می‌کنند و هر نظاره‌گری در وهله اول به آنها می‌نگرد.

اما اینکه فرماندهان فتنه اقتصادی در ایران دائما اصرار دارند به بهانه مشکلاتی مثل گرانی که در تمام دنیا وجود دارد؛ شناسه‌های اصلی اقتصاد کشور را کتمان و یا علیه آنها لجن‌پراکنی کنند جای سؤال دارد!

مسئله اصلی‌تر بروز و ظهور شاخص‌های اقتصادی در زندگی مردم است که اگر از سوی امثال رنانی مورد اشاره قرار گیرد؛ دکان این افراد را از رونق خواهد انداخت.

مثلا بدانیم که تعیّن شاخصی مثل ضریب جینی، منجر به شیوع رفتارهای قشر متوسط در یک جامعه می‌شود. به دیگر سخن اینکه وقتی در جامعه‌ای داشتن خودروی شخصی، مسافرت سالانه، غذا خوردن در رستوران و رکورد شکنی فروش فیلم‌های سینمایی رخ می‌دهد یعنی می‌توان گفت آن جامعه در بحث بهبود ضریب جینی موفق بوده است. رخدادهایی که درباره ایران اسلامی هم به رأی‌العین شاهد آنها هستیم.

یا مثلا از باب نمونه بایستی به شاخص نرخ بیکاری اشاره کرد که با وجود تمام سیاه‌نمایی‌ها اما در ایران در رقم نرمالی قرار دارد. رقم نرمالی که به دلیل بهبود اقتصادی در کشور منجر به پدیده “بیکاری شیک” شده است.

امثال آقای رنانی آیا شهامت این را دارند که در محضر مردم توضیح بدهند مقوله بیکاری شیک (قبول نکردن هر شغلی از سوی کارجویان به دلیل برخورداری از سطحی از معیشت) چیست و چرا در اقتصادهای پیشرفته بروز می‌کند؟!

ما به مردم عزیز ایران عرض می‌کنیم که خیر!

چنین شهامتی وجود ندارد چون بایستی یک ترس عمومی از بیان مثبتات کشور، فراگیر شود، حقایق کشور زنده به گور شود و هیزم لازم برای تکرار آبان 98 نیز به دست اینان بیافتد.

برای جلوگیری از فتنه اقتصادی و طرح خونباری که امثال رنانی بصورت خواسته یا ناخواسته پیگیر آن هستند؛ در گام اول یک راه بیشتر وجود ندارد. و آن ورود خواص به مسئله و روشنگری و تبیین حقایق کشور از سوی آنهاست.

مادام که حقیقت در انزوا قرار داشته باشد و کسی جرأت بیانش را پیدا نکند؛ دشمن خواهد توانست هر طرحی را در فضای افکار عمومی به اجرا دربیاورد و از وجود مشکلاتی که همواره و در همه اقتصادها وجود دارد، مستمسک بسازد. چه حتی اگر اثبات تارک‌الصلاة بودن علی(ع) باشد!

نقش خواص در این فضا تعیین کننده است.

گفتنیست، رنانی چند سال قبل خواستار تبدیل ایران به ترکیه دوم برای غرب در پسابرجام شده بود. در اظهارات او به مقولاتی مثل “حذف خونین یکدیگر به دلیل مشکلات اقتصادی” نیز برمی‌خوریم!

***

1_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1506223

2_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1065520

3_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/312244



منبع خبر

شهرداری "مدیریت مادرانه" است، آنرا به ما بدهید!/ مقصر خودمانیم نه ترامپ و بایدن بیشتر بخوانید »

"آبان ۹۸" چگونه گرانی بیشتر را رقم زد؟! / "لشکر سیاه‌نمایان و بحران‌نمایان" حجاریان به دنبال اغتشاش اقتصادی

"آبان ۹۸" چگونه گرانی بیشتر را رقم زد؟! / "لشکر سیاه‌نمایان و بحران‌نمایان" حجاریان به دنبال اغتشاش اقتصادی


سرویس سیاست مشرق _ “تقی آزادارمکی” از جامعه‌شناسان اصلاح‌طلب به تازگی در اظهاراتی که سایت اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد پیرامون کیفیت زیستی جامعه ایرانی گفته است:

“جامعه ایران با بحران در بحران دست و پنجه نرم می‌کند. اگر فقط یک بحران داشتیم موضوع با اراده مقامات و مدیران دولتی و کشوری قابل حل بود. کما اینکه در بسیاری از کشورها واکسیناسیون کرونا در حال انجام است و تا چندماه دیگر از این اوضاع و احوال عبور می‌کنند. در کشور ما بحران‌ها در هم تنیده شده‌اند و در چنین شرایطی پرسش مهم این است که رئیس‌جمهور آینده کدام بحران را باید برطرف کند تا شرایط زندگی مردم تغییر کند. آیا باید با فقر و نابرابری و تبعیض و ناکارآمدی مقابله کند یا برای به‌هم‌ریختگی نظام اجتماعی، فقدان مشارکت عمومی، آلودگی هوا، مشکلات زیست‌محیطی یا مهاجرت بی‌رویه چاره‌ای بیندیشد؟ تصورم این است که درهم تنیده‌شدن بحران‌های اجتماعی شرایط زندگی را برای مردم سخت کرده است. در چنین جامعه‌ای آدم‌ها توانایی عبور از نهادهای مختلف اجتماعی را ندارند و در نتیجه دچار اختلالات رفتاری می‌شوند. در مرحله بعد هم اختلالات معنایی ایجاد می‌شود و بن‌بست اندیشه‌ای شکل می‌گیرد و در نهایت جامعه را دچار بحران‌های اجتماعی متعددی می‌کند. مثلا آنچه دانش‌آموز در خانه و مدرسه می‌آموزد در تضاد کامل است یا آنچه در مدرسه می‌آموزد در مسجد یاد نمی‌گیرد و این دو با آنچه در دانشگاه و در حوزه عمومی می‌بینیم همخوانی ندارد. این یک رابطه تزاحمی است و باعث به‌هم‌ریختگی آدم‌ها و ناکارآمدی نهادهای اجتماعی شده است. در چنین بستری خانواده‌ها از کم‌شدن یا قشری‌شدن جمعیت دینداران فغان می‌کنند یا می‌گویند چرا جوان‌ها تن به ازدواج نمی‌دهند و آنها که ازدواج کرده‌اند چرا طلاق می‌گیرند. دانشگاه هم می‌گوید چرا آموزش دردی از جامعه دوا نمی‌کند و کسی چیزی یاد نمی‌گیرد. حتی رستوران‌دار می‌گوید چرا به‌رغم تنوع غذایی، مردم غذای خوب نمی‌خورند و به قول معروف بدغذا شده‌اند. “

او می‌افزاید: قریب به اتفاق مردم جامعه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم با این اختلالات دست و پنجه نرم می‌کنند. پای صحبت مردم که می‌نشینید از وضع موجود گله و انتقاد می‌کنند. خیلی‌ها احساس‌شان این است که سواد دارند اما به‌دردشان نمی‌خورد. عده‌ای می‌خواهند در خانواده باشند اما از خانواده گریزان شده‌اند. عده‌ای دیگرمی‌خواهند بچه داشته باشند اما از فرزندان‌شان راضی نیستند. به مسافرت می‌روند اما سفر برای‌شان دلچسب نیست. ماشین دارند اما از ترافیک می‌نالند. در چنین شرایطی در واقع مردم امکانات قابل اعتنایی دارند اما گویی این امکانات علیه خودشان بسیج شده‌اند. در نتیجه یک خستگی مفرط در زیست انسان‌ها شکل می‌گیرد و زندگی را برای‌شان سخت می‌کند. [۱]

آنچه که آزادارمکی بر زبان آورده است جرعه‌ای تلخ از حجم عظیم “سیاه‌نمایی” و “بحران‌نمایی” از وضعیت کشور و مردم ایران است.

پروژه‌ای شوم که طی ۱۰ سال گذشته با هدف ایجاد “فتنه اقتصادی” در کشور آغاز شد، به دو پیش‌لرزه دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ با صدها کشته منجر شد و همچنان نیز چنانکه می‌بینیم هدف خود در سطحی وسیعتر و خشونت‌بارتر از آبان ۹۸ را دنبال می‌کند.

*سیاه‌نمایی و بحرانی‌نمایی درباره مشکلات روزمره! / چرا در ایران فساد واقعی از احساس عده‌ای پیرامون شیوع فساد کمتر است؟

درباره “سیاه‌نمایی” و کاستن از امید مردم بسیار گفته‌اند و درست هم گفته‌اند.

اما چیزی که کمتر گفته شده اینست که این ویروس حتی می‌تواند ساکنان بهشت را نیز به تصور “زیست جهنمی” بکشاند.

دقت شود که گفتن از سیاه‌نمایی و انتقاد از سیاه‌نمایان هرگز به معنی انکار مشکلات موجود کشور و مصائبی مثل گرانی که ما و مردم همگی دست به گریبان آن هستیم، نیست.

بلکه مسئله بر سر “بیان واقعیت” و بزرگنمایی نکردن از مشکلات است.

جالب است که حتی علی شمخانی، ‌ دبیر شورایعالی امنیت ملی نیز اخیراً در یک مصاحبه پیرامون اختلاف تصور مردم از سطح فساد با میزان برخورد واقعی آنها با فساد گفته بود:

“فاصله واقعیت با ادراک و پنداشت مردم از واقعیت را با مثالی از یک پیمایش انجام شده در خصوص ادراک فساد و تجربه فساد یا همان فساد واقعی برایتان بیان می کنم؛ مطالعات در خصوص پنداشت مردم از فساد و فساد واقعی نشان داده که ادراک افراد از فساد با تجربه واقعی و نزدیک آنان از فساد که نماد فساد واقعی است با درصد چشمگیری حدود ۶۰% فاصله داشته است. “[۲]

دلیل این اختلاف ذهن با واقعیت در نزد افکار عمومی را باید در آنچه آزادارمکی و دوستان او بصورت روزمره در ذهن مردم پمپاژ می‌کنند پیدا کرد.

چه اینکه قضیه واضح‌تر می‌شود اگر بدانیم آنچه که آزادارمکی گفته است بصورت روزمره از ده‌ها تریبون نزدیک به اصلاح‌طلبان و یا تحت تأثیر آنها در ذهن مردم پمپاژ می‌شود و مشکلاتی که در تمام کشورهای دنیا مشتی مشکل معمولی و روزمره تلقی می‌شوند اما در ایران ما به غلط قید بحران یافته‌اند!

جدای از این شاهدیم که هیچ وجهی از مثبتات نیز به مردم گفته می‌شود و دستاوردهای بزرگ اقتصادی انقلاب اسلامی (مثل رساندن فقر مطلق ۶ درصدی در ابتدای انقلاب به کمتر از ۱ درصد کنونی و به جایگاهی حتی بهتر از کشورهای انگلیس و اسپانیا) به مردم گفته نمی‌شود تا سیاه‌نمایان و بحران‌نمایان مجال بیشتر و بهتری داشته باشند.

"آبان ۹۸" چگونه گرانی بیشتر را رقم زد؟! / "لشکر سیاه‌نمایان و بحران‌نمایان" حجاریان به دنبال اغتشاش اقتصادی

*از پیشرفت‌ها تا اعتراض ظالمانه/ لشکر حجاریان به دنبال ایجاد “فتنه اقتصادی”

باید پذیرفت که جامعه ایرانی به لطف نگاه عقلانی و بنیادهای اصولی نظام اسلامی با پیشرفت‌های بزرگی نسبت به قبل از انقلاب و حتی نسبت به دهه‌های گذشته مواجه شده است.

پیشرفت‌هایی که اگرچه سوء مدیریت و ناکارآمدی چند دولت موجب کند شدن برخی از آنها و حتی تلخ شدن کام مردم در ابعادی شد اما اولا خوانش بحران داشتن از این مشکلات کار عقلانی و صحیحی نیست و ثانیا وجود مشکلات نیز دلیلی بر ندیدن نیمه پُر لیوان نیست…

شاید برای مردم و مخاطبان محترم جالب باشد که قبل از انفجار قیمت‌ها طی ۲ سال اخیر؛ قدرت خرید جامعه ایرانی حتی از دهه ۸۰ نیز بیشتر بود.

وانگهی با تمام مشکلات این روزها اما هنوز هم نقاط بسیار مثبتی مثل مالیات ارزان، سوخت ارزان، قبوض آب و برق و گاز ارزان، غذای ارزان و… در ایران اسلامی هست که اگر مثل مثبتات سال‌های گذشته مورد اعتراض ظالمانه و ناشکری قرار بگیرند؛ همین‌ها نیز از دست می‌روند و بسا که جامعه ما هم مثل جوامع غربی و مثل فرانسه‌ای که طبق نظرسنجی پیو با مشکل شیوع گرسنگی مواجه است؛ دچار دغدغه‌های روزانه‌ای مثل مالیات و قبض آب و “نان” بشود!

(گفتنیست ایران اسلامی هم‌اکنون در جایگاه سیرترین کشورهای جهان قرار گرفته است)

جالب است که در کنار آزادارمکی، افرادی مثل مصطفی تاجزاده، از فعالان اصلاح‌طلب نیز در جامعه ما هستند که حتی در زمان دلار ۱۰ هزار تومانی هم ابراز “گرسنگی” می‌کردند. [۳]

و البته در آنروزها افراد زیادی نبودند که به این صحبت‌های غلط تودهنی بزنند و مثل مقام معظم رهبری از مثبتات کشور دفاع کنند و توضیح بدهند که چرا تاجزاده غلط می‌گویند و چرا “نظام اسلامی مایه مباهات است”!؟

هرچه هست اما این سیاه‌نمایی‌ها و این بحران‌نمایی‌های بیجا از مشکلات روزمره‌ای که در تمام کشورهای جهان نیز وجود دارد؛ نعمات بسیاری را به دلیل ایجاد نکردن حصار و نبود مطالبه عمومی در دفاع از مثبتات، از جامعه ایرانی گرفت و اگر از همین اکنون با ادامه روند آنها مقابله نشود؛ می‌رود که به فجایع بیشتر و مشکلات حادّتری بیانجامد.

فجایعی که برخی محافل تحلیلی معتقدند تکرار آبان ۹۸ در سطحی وسیع‌تر و خشن‌تر یا همان “فتنه اقتصادی” از جمله آنهاست. فتنه‌ای که مثل آبان ۹۸؛ پس از وقوعش شاهد گرانی بیشتر و از دست رفتن نعمات بیشتر جامعه ایرانی خواهیم بود. ضمن اینکه راه‌حل‌های رفع مشکلات نیز دچار بعد مسافت بیشتری می‌شود.

پیش از این، سعید حجاریان که طی سال‌های گذشته عملا نقش فرماندهی سیاه‌نمایان و فتنه‌گران را بر عهده داشته؛ از احتمال وقوع اغتشاشات اقتصادی در بهار سال ۱۴۰۰ سخن گفته است…[۴] باید به این اندیشید که هیزم اغتشاش اقتصادی پیش‌بینی شده از سوی حجاریان در کشوری که در جایگاه سیرترین کشورهای جهان است را کدام سیاه‌نمایان و کدام بحران‌نمایان فراهم می‌آورند!؟

***

1_https://etemadonline.com/content/470771

2_https://etemadonline.com/content/470202

3_http://hvasl.ir/news/239007

4_mshrgh.ir/1119442



منبع خبر

"آبان ۹۸" چگونه گرانی بیشتر را رقم زد؟! / "لشکر سیاه‌نمایان و بحران‌نمایان" حجاریان به دنبال اغتشاش اقتصادی بیشتر بخوانید »

توییت شمخانی به مناسبت هفته بسیج

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟


سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

قیام شمخانی علیه روحانی

علی شمخانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی به تازگی در بخشی از یک مصاحبه تفصیلی که سایت اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد انتقادات مهمی را علیه دولت مطرح کرده است.

انتقادات مهمی که اگرچه نامی از شخص “آقای روحانی” در آنها دیده نمی‌شود اما روحانی به نحو کاملا مشخصی در جرگه مخاطبین این انتقادات تند قرار دارد.

شمخانی در بخشی از این مصاحبه می‌گوید: متاسفانه دولت‌هایی که در طول بیست سال گذشته در کشور ما زمام امور اجرایی را در دست داشته‌اند، بیشتر در خلاء مدیریت کرده اند و متوجه این مقوله مهم نبوده‌اند که ما امروز در “عصر دانایی” زندگی میکنیم و باید الزامات آن را در مجموعه برنامه ها و اقداماتمان مد نظر داشته باشیم.

او همچنین تصریح می‌کند: دولت های مختلف در کشور ما به دلیل بی‌برنامگی و ضعف علمی و عملی در حوزه ایجاد ادراک نسبت به کارآمدی خود، همواره رسانه ها بویژه رسانه ملی را متهم به کم کاری یا سیاسی کاری در زمینه معرفی دولت کرده اند، در حالی که مشکل اصلی همانطور که اشاره کردم به فقدان الگوی ارتباطی اختصاصی دولت ها برمی‌گردد.

شمخانی افزوده است: دولت‌های ما تاکنون ترجیح دادند مسیر آسان و بی‌دغدغه که فروش سرمایه‌های خدا داده کشور است را برای تامین درآمد در پیش بگیرند و کمتر بدنبال فعال سازی ظرفیت های ارزشمند دیگر در کشور بوده اند. مثال‌های متعددی در این خصوص وجود دارد که همگی واقعی و قابل حصول است. ازصادرات در بخش صنایع معدنی، صنایع تبدیلی وخدمات فنی و مهندسی گرفته تا  صادرات محصولات و فرآورده های کشاورزی و مصنوعات مختلف همه می تواند مبنای کسب درآمدهای ارزی قابل توجهی در کشور شود.

دبیر شورایعالی امنیت ملی همچنین در انتقاد از تصمیم عجولانه دولت برای تغییر نرخ سوخت در “آبان ۹۸” نیز گفته است: این تصمیم با توجه به اینکه یکبار در گذشته هم اتخاذ شده بود، می توانست بهتر گرفته شود و موجب شکل گیری هزینه های سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی برای کشور نشود. به طور قطع باید در زمینه تعدیل قیمت حامل های انرژی اقدام می شد ولی انتقادات جدی به نحوه اعلام، اجرا و مدیریت کاهش هزینه های اجرای طرح وجود دارد که موجب وارد شدن خسارت‌های قابل پیشگیری به کشور شد.[۱]

***

*این صحبت‌های شمخانی واجد ارزش عقلانی و سیاسی بالایی است اما سؤال این است که چرا نظرات درست و تحلیل‌های صحیح از جانب ارکان بلندپایه دولت رئیس‌جمهور روحانی یا ابراز نمی‌شوند یا اثر آنها را در تصمیمات و اجرائیات دولت اعتدال نمی‌بینیم!؟

یقینا اگر نظراتی مثل آنچه که شمخانی در انتقاد از تصمیم یک‌شبه دولت در آبان ۹۸ ابراز کرده است؛ ‌ در زمان مناسب به‌کارگیری شده بود؛ هرگز شاهد فاجعه آبان ۹۸ نبودیم…

***

افزایش ۲۶ درصدی صدقات مردم در سال کرونا

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟

مرتضی بختیاری، رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) در گزارش عملکرد این نهاد برای سال جاری با بیان اینکه صدقه در بین مردم تبدیل به یک سنت شده، گفته است: “تاکنون کمک –مردم به- صندوق صدقات نسبت به سال گذشته ۲۶ درصد رشد داشته است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از ایلنا، او همچنین در اشاره به سال ۱۴۰۰ نیز گفته است:‌ ما برنامه‌های سنگینی برای سال ۱۴۰۰ داریم که یکی از آنها امضای تفاهم جهت ساخت  ۱۰ هزار واحد مسکن با بنیاد مستضعفان و وزارت راه و شهرسازی است. باید ظرف ۱۸ ماه این واحدها ساخته و تحویل نیازمندان شود، تیم اجرایی شروع به کار کرده است. ما دنبال این هستیم که مسکن را در برنامه‌های اولویت دار قرار دهیم زیرا یتیم‌ها برای ما روستایی و شهری ندارند. ما برای روستاها باید حدود ۳۲ هزار واحد مسکونی بسازیم و ان شاءا… اعلام کنیم که یتیمان در روستاها بدون مسکن نیستند.[۲]

***

*افزایش روند پرداخت کمک‌های خیریه مردم به نهادی حاکمیتی یک نشانه بسیار مبارک است.

مبارک از این رو که اثبات می‌کند اعتماد مردم نسبت به این نهادها و البته به نظام اسلامی یک اعتماد سطح بالاست و کسانی که مدعی بی‌اعتمادی مردم  به نظام هستند صرفا لاف می‌زنند.

این رخداد در وجه دیگر نیز نشان دهنده نیمه پُر لیوان در جامعه ایرانی است که به وقت تنگدستی و بحران، مردم بیشتر به کم یکدیگر شتافتند.

***

یک سؤال مهم از مدعیان بی‌اختیاری رئیس‌جمهور

برای پیروزی یک “تدارکاتچی” در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟

هدایت‌ا… آقایی، عضو حزب کارگزاران و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در بخشی از یک یادداشت در شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی نوشته است: زمانی که مردم رای بدهند و رئیس‌جمهوری را در امور وارد کنند که نقشی کامل در اداره کشور ندارد، تصمیمات کلان را برعهده نداشته و نمی‌تواند مطالبات را به کرسی بنشاند، مشارکت مفهوم اصلی خود را از دست  می‌دهد.

او می‌افزاید: روسای جمهور کشور از ابتدای انقلاب قدرت و اختیارات وسیع نداشتند. دولت اصلاحات یکی از دولت‌های خوب کشور در زمینه اجرایی بود اما آقای خاتمی در حوزه کلان خود را تدارکاتچی می‌دانستند. آقای روحانی نیز همین گلایه را به تعبیر دیگری مطرح کرده‌اند. احمدی‌نژاد نیز بخشی از کارهایی که انجام می‌داد، در حوزه اختیارات ریاست‌جمهوری نبوده و با چراغ سبز انجام می‌شد. در غیر این صورت اگر امروز هم این شخصیت رئیس‌جمهوری کشور شود، دیگر قدرت سابق را نخواهد داشت. آقای هاشمی نیز خصوصا در دولت اول خود بخشی از حکومت بودند اما از دولت دوم به‌مرور تا حدی مسلوب‌الاختیار شدند.

آقایی تصریح می‌کند: بنابراین ما ایراد ساختاری داریم. بخشی از این ایراد به قانون اساسی ما مربوط است که باید اصلاح شود، بخش دیگر آن نیز به معضلات معمول بازمی‌گردد. این مسائل بدان معناست که دستگاه‌های اجرایی را به دستگاهی کم توان در سیاست‌گذاری تبدیل کرده‌اند. دولت پنهان نیز تصمیم‌هایی را در حیطه دولت می‌گیرد. تمامی این مسائل شبهاتی را برای مردم به وجود می‌آورد که آرای ما چه تاثیری در سرنوشت کشور دارد؟ شورای نگهبان ممیزی می‌کند و مردم از بین تایید صلاحیت‌شدگان انتخاب می‌کنند اما همان فردی که انتخاب می‌شود نیز اختیارات چندانی ندارد. این حسی است که مردم در شرایط فعلی دارند.

این فرد در خطوط پایانی یادداشت خود می‌نویسد: کسی که گفته اصلاح‌طلبان عامل کاهش مردم در انتخابات هستند، این منظور را دارد که حمایت اصلاحات از آقای روحانی سبب ناامیدی مردم شد. اما در واقع خودشان بهتر می‌دانند که اگر یک نفر از خود این افراد نیز در جایگاه ریاست‌جمهوری قرار بگیرد، باز هم نمی‌تواند نقش اصلی را ایفا کند.[۳]

***

*ما پیش از این و طی شمارگان مختلف وبلاگ مشرق توضیح داده‌ایم که چرا ادعای بی‌اختیاری یا کم‌اختیاری رئیس‌جمهور یک دروغ و یک حرف گزافه است!؟

مع‌الوصف اما در اینجا و با عنایت به صحبت‌های آقایی خوب است یک سؤال مهم از این متهم فتنه ۸۸ مطرح شود. و آن اینکه:

“اگر رئیس‌جمهور به زعم شما و دوستان شما یک بی‌اختیارِ تدارکاتچیِ مسلوب‌الاراده است پس چرا در انتخابات سال ۸۸ برای پیروز شدن میرحسین موسوی خود را تا مرز اعدام پیش بردید و اکثریت مطلق رجال اصلاح‌طلب به جرم تقلای ضد امنیتی به منظور پیروزی یک نامزد خاص دارای پرونده‌های همیشگی شدند!؟

آیا این تقلای دسته‌جمعی و این قمار کردن تمام سوابق سیاسی و اجرایی و انقلابی شما و دوستانتان برای قدرت یافتن یک تدارکاتچی مسلوب‌الاراده بود یا برای به قدرت رساندن فردی که می‌تواند در سمت ریاست‌جمهوری ایران صاحب‌اختیار بیش از ۹۵ درصد از بودجه و اجرائیات کشور باشد!؟ “

در پاسخ این سؤال، حقایق زیادی نهفته است.

***

1_ https://etemadonline.com/content/470202

2_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1048995

3_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/309874



منبع خبر

قیام شمخانی علیه روحانی/ برای پیروزی یک "تدارکاتچی" در سال ۸۸ آماده اعدام شدید!؟ بیشتر بخوانید »

تمجید سعید جلیلی از یک کتاب

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری



تمجید سعید جلیلی از کتاب «سلول‌های بهاری»/ آقازاده‌ای که برای ملت خود و جهان اسلام افتخار آفرید

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «سلول‌های بهاری»؛ خاطرات تولید و توسعه سلول‌های بنیادی به روایت دکتر حسین بهاروند، پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران است به تازگی توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.

دکتر بهاروند، استاد ممتاز و مؤسس پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی پژوهشگاه رویان، در سال ۱۳۷۶ به پژوهشگاه رویان پیوست و پس از چند سال پژوهش، در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلول‌های بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. در سال ۱۳۸۷ نیز به همراه همکارانش موفق به تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی انسانی شد. این فعالیت‌ها او و همکارانش را قادر ساخت تا شاخه‌های مختلف پزشکی بازساختی را در ایران پایه‌گذاری کنند. ایشان تاکنون بیش از سی جایزه ملی و بین‌المللی از جمله جایزه رازی، خوارزمی، آیسسکو، آکادمی علوم جهان (TWAS)، یونسکو و جایزه مصطفی(نشان عالی علم‌وفناوری جهان اسلام) دریافت کرده است.

حسن مجیدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی در یادداشتی به این کتاب پرداخته است که می‌خوانید.

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری

دومین کتابِ تاریخ شفاهیِ پیشرفتِ انتشارات «راه یار» در بخش جهاد دانشگاهی، کتاب «سلول‌های بهاری» است. خاطرات تولید و توسعه دانش سلول‌های بنیادی به روایت «دکتر حسین بهاروند» با همت ستودنی آقای بهنام باقری در گفت‌وگو و نگارش کتاب. گنجینه‌ای ۴۰۰ صفحه‌ای در ۱۹ فصل خواندنی. فصولی با عناوینی که نشان از فضل و ادب راوی و نویسنده دارد. آقای دکتر حسین بهاروند که پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران است، استاد و مؤسس پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی پژوهشگاه رویان است که در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلول‌های بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. فخر ایران است این لُر پاک نهاد و باغیرت. این وارسته‌ی دانشمند. این دیندارِ بی‌ادعا… .

وقتی تصمیم گرفتم برای این دفتر پربار و گوهر گرانبها یادداشتی بنویسم، هرچه تلاش کردم، نتوانستم. همین چند خط را هم به سختی نوشتم، البته با شوق و شور. یقین دارم خواندن کتاب توفیق می‌خواهد و ترویجش هم لیاقت. آخر آدم از کجای این کنزِ قیمتی رونمایی کند؟ از شخصیت شگفت راوی، این اندیشمند فرزانه، این لُر با همت، این مرد ساعی و جنگنده و سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری بگوید؟ از پیشرفت عجیب ایشان و سیر عالی علمی او؟ از دستاوردهای علمی و یافته‌های سلولی او؟ از مقام و افتخاراتش؟ از رویانِ رویایی؟ از کدامشان؟ مطلب که یکی دو تا نیست که آدم سرو ته حرف را سرهم بیاورد و حرفی بزند و تمجیدی کند و بگذرد.

این دفتر مفصل و خواندنی را با حوصله اگر بخوانیم، توشه و رهاورد خوبی نصیبمان می‌شود و در بسیاری از امور کاری، علمی، فرهنگی، اجتماعی و جهادی مایه‌های جالبی دستمان را پُر می‌کند. فرقی ندارد در کدام شأن و رشته باشید، هر که و هر چه و هرکجا باشید آقای بهاروند با سلوک خود برای راه شما چراغی است روشن و افروخته. چرا پنهان کنم شیفتگی خودم را به شخصیت عجیب و خواستنی دکتر؟ کاش دستم می‌رسید و تندیس این مرد کوه‌وار را در شهر شهر ایرانمان نصب می‌کردم!

خدا می‌داند مؤلف و راوی چه زحمتی برای این کتاب کشیده‌اند. خدا می‌داند چقدر زشت است در غوغای رسانه‌ای این روزگاران، این کتاب دیده نشود و به دست جوان‌ها نیفتد! خدا می‌داند که ما چقدر در تدوین و روایت تاریخ ِ اندیشه‌مان، در بیان عظمت انقلابمان، در ترسیم و رونمایی از دستاوردهایمان، در معرفی و شناسایی مفاخرمان و… لکنت و تنبلی و درجازدگی داشته‌ایم! خدا می‌داند ما چند تا مثل بهاروند عزیزمان داریم که گمنام و بی‌سروصدا دارند کار می‌کنند و سهمی از خبر و رسانه ندارند و آن‌وقت شومن‌ها و پوچ‌ها و مدعی‌ها و به‌دردنخورها و بی‌مایه‌ها دارند روزانه در ذهن و روان و جان ما جولان می‌دهند و حکمرانی و ترکتازی دارند! خدایا به ما رحم کن لطفا!

اگر بگوییم هر فصل از کتاب خودش مستقلاً کتابی است اغراق نکرده‌ایم. کتاب اگر ضرورت‌ها و اقتضائات نشر و کتاب‌سازی، مانعش نمی‌شد می‌توانست مثلاً دو هزار صفحه باشد و این اغراق نیست. حتی از مقدمه‌ی آقای بهنامِ باقریِ با همت و مقدمه‌ی راویِ با دقت هم به سادگی نمی‌توان عبور کرد. خواندن این کتاب حتما فراغت می‌خواهد. حوصله می‌خواهد. یک صفحه‌اش را هم نمی‌شود سرسری و طوطی‌وار خواند.

شگفتی کتاب از همان ابتدا نمایان است. زندگی دکتر عزیز در حال‌وهوای کودکی، تربیت دینی خانواده‌ی او، خانواده‌دوستی‌اش، اهمیت حلال و حرام، شوق وافر و کمی عجیب و دیوانه‌وار دکتر به آموختن، به‌ویژه زیست‌شناسی و جنین‌شناسی، روحیه‌ی جنگنده و جسارت ستودنی او در مواجهه با موانع و مشکلات، ریسک‌های پُرخطر او، سماجتش، صداقتش، صبرش، متانش، صفایش، رقّت قلبش، توکلش به خدا و اعتقادش به حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) و نماز و دعا، روحیه‌ی کنجکاوی و علم‌آموزی او، طبع لطیف و ادبی او، قناعتش به ضروریات زندگی، تحمل کمبودها، بی‌خوابی‌ها، و… خیلی مطالب ریز و درشتِ دیگر از شخصیت ایمانی و انسانی و علمی آقای بهارِ دوست‌داشتنی، در این کتاب نمایان است. شما با تورق کتاب، هم شیفته‌ی علم و توان او می‌شوید و هم به بُن‌مایه‌های دانش و بینش او افتخار می‌کنید و هم محو شخصیت ایشان می‌شوید. این‌ها نه اغراق، که احساس شعف و شوقِ منِ خواننده است. در مقابل او از کسالت، رکود و بی‌چارگی خودم بارها خجالت کشیدم. کسی که برای آموختن سر از پا نشناسد و از شاگردی عارش نیاید و رنج را به جان بخرد و از پا ننشیند و… خدا هم جان و دل او را بهاری و دستش را پر می‌کند و نامش را بلندآوازه.

در «سلول های بهاری» روایت‌ها با ترتیب و حوصله جلو می‌روند. مستندات عالی، کافی و دقیق است. عکس‌های مرتبط با مباحث به‌همراه توضیح کوتاه، پاورقی‌های به‌موقع و مناسب، توضیح اصطلاحات علمی و تخصصی، معرفی افراد و مکان‌ها و کتاب‌ها و از همه مهم‌تر ذهن دقیق، لسان صادق، دهان گرمِ راوی، شعر و ادب و آیه‌های به کار رفته در خلال روایت‌ها کتاب را تبدیل کرده است به یک گنجینه‌ی علمی، اخلاقی، تربیتی، ادبی و… . همین حوصله و دقت نظر و نشستن به پای این پروژه، کتاب را ویژه و قیمتی کرده است. آنها که سودای تولید چنین آثاری دارند باید سبک تحقیق، نگارش و نهایی‌سازی این تیپ کتاب‌ها را حتما مدنظر قرار دهند.

این نکته را فراموش نکنیم که این رویان بود که از حسین بهاروند، پدر علم سلول‌های بنیادی را ساخت. مجموعه‌ی پُرافتخار رویان، راه پرافتخاری را آغاز کرده است که تازه این یکی از ثمرات و دستاوردهای اوست. یاد آن اندیشمند والاگوهر آقای دکتر کاظمی آشتیانی به خیر که علمدار و طلایه‌دار این راه نورانی و پرافتخار بود.

از اساتیدی که بر سیر علمی و شخصیتی دکتر بهاروند مؤثر بوده‌اند، از پدرو مادر او، از همسر دانشمند و فرهیخته‌ی او، از مسؤلان باهمت و جسارت که راه را هموار کرده‌اند، از مقالات و افتخارات و سفرها و جلسات دکتر، از جزئیات و خاطرات شیرین و حتی اندوه‌بار ایشان در این کتاب به شایستگی نام برده و توضیح داده شده است.

نشد و نتوانستم آن‌چنان که شایسته است توصیفی از این کتاب ارائه بدهم. حقیقت این است که به قدری دُرّ و گوهر دارد این کتاب که نمی‌توان همه‌اش را دید و جمع کرد و توصیف کرد. اگر دستتان می‌رسد کتاب را به مسؤلین برسانید، به مجامع دانشگاهی، به پژوهشکده‌های علمی و فنی و تحقیقاتی مخصوصا دانشجویان همین رشته، به حوزه‌های علمیه حتی، به مدارس، به بچه‌هایتان، دخترها و پسرها، نوجوان‌های مشتاق، جوان‌های عزیز و هر آنکس که راهی می‌جوید و جریانی می‌خواهد و آرزوهای بلند و بزرگ دارد.

این کتاب، خودش یک نمونه‌ی جالب و الگوی مناسب برای پروژه‌های تحقیقاتی است. کاری شاخص و ماندگار در حوزه‌ی تاریخ شفاهی انقلاب و دستاوردهای آن. بارک الله و احسنت به بچه‌های مؤسسه خاکریز ایمان و اندیشه و آقای بهنام باقری هنرمند و خوش‌قلم و درود به راه‌یاری‌های عزیز که گل کاشته‌اند.

لازم به ذکر است کتاب «سلول‌های بهاری» که تحقیق‌ونگارش آن برعهده بهنام باقری بوده، در ۴۰۸ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه آن، علاوه بر کتابفروشی‌ها، می‌توانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub و سایت vaketab.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند و در صورت نیاز با شماره ۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴ تماس بگیرند.



منبع خبر

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری بیشتر بخوانید »

باور «محسن رضایی» به بزرگ‌ترین غافلگیری

این بزرگ‌ترین غافلگیری است



آغاز عملیات بیت المقدس 2

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پس از انجام عملیات کربلای۵ که به هدف اصلی‌اش، یعنی تصرف شهر حیاتی بصره نرسید، تمام نگاه‌ها به سمت غرب و شمالغرب کشور رفت تا در سال ۱۳۶۶ و خصوصاً در عملیات بزرگی که باید برای این سال طراحی می‌شد، به اهداف بیشتری دست پیدا کنیم.

رزمندگان و فرماندهان جنگ اعم از ارتش و سپاه تمام تلاش‌شان را کردند تا به بصره برسند؛ اما تجهیزات و تسلیحات پیشرفته‌ای که در اختیار حکومت عراق قرار گرفته بود و همچنین موانع عجیب و غریبی که روی زمین و در مقابل‌شان می‌دیدند، مانع از پیشروی‌های گسترده بود و در تعدادی از محورها، برنامه از پیش تعیین شده عملیات را با چالش‌هایی مواجه می‌کرد. تنها راهی که در پیش رو بود، تغییر تاکتیک جنگی و تمرکز بیشتر بر جبهه‌های غرب و شمالغرب بود.

پیش از این هم جمهوری اسلامی مصمم بود با یک عملیات بزرگ سالانه در این مناطق، سرزمین‌های تحت کنترل معارضین کُرد عراقی در استان سلیمانیه عراق را آزاد کند. اجرای این هدف تا پایان سال ۱۳۶۵ از اهمیت کمتری برخوردار بود؛ اما وقتی عملیات در جنوب کشور با مشکلات بزرگی همراه شد و تردیدهایی به همراه آورد،‌ نگاه‌ها هم به سمت این قسمت از مرزهای کشور کشیده شد.  عملیات کربلای۵ در ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ شروع شد و روزهای زیادی به طول انجامید. مردانگی و سرسختی رزمندگان ایرانی مانع از این بود که روند عملیات با تمام مشکلاتش به زودی پایان یابد؛ اما گره‌های بزرگی به کار پیشروی آنان افتاده بود.

برخی محورها هم که تصرف شده بود در مرحله پدافند با مشکلاتی روبه‌رو بودند. شهید و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از رزمندگان در طول عملیات اگرچه غم را به چهره‌ها آورده بود؛ اما از عزم و ایستادگی نکاسته بود. نیروهای پدافندی با چهره‌های آفتاب‌سوخته و چشم‌های گود افتاده، حاضر نبودند از خاکریزهای‌شان دست بردارند و به عقب برگردند. عملیات کربلای۸ که در هجدهمین روز از سال ۱۳۶۶ آغاز شد هم در محور شلمچه بود تا بتواند به روند عملیات قبل از خود، سر و سامانی بدهد. این، آخرین ابتکار عمل ایران و عملیات بزرگش در جبهه‌های جنوب بود و فرماندهان متوجه شدند که این روش از نبرد، با بن‌بست مواجه شده است. نگاه فرماندهان که پیش از آن هم به سوی غرب و شمالغرب افتاده بود، به طور دقیق‌تری متوجه این جبهه‌ها شد و تصمیم گرفتند ضمن اجرای عملیات‌های محدود، طرح یک عملیات گسترده و بزرگ در این سرزمین‌ها را هم بچینند.

عملیات کربلای ۱۰ در ۲۵ فروردین‌ماه ۱۳۶۶ در ارتفاعات منطقه عمومی ماووت شروع شد. در همین روز و در منطقه سلیمانیه هم عملیات محدود فتح۵ آغاز شد. حدود دو ماه از این عملیات‌ها گذشته بود که در ۳۱ خردادماه ۱۳۶۶ و همزمان با سالگرد شهادت دکتر چمران، با هدف تصرف شهر ماووت و ارتفاع ژاژیله و تکمیل اهداف عملیات کربلای۱۰، عملیات نصر ۴ کلید خورد.

عملیات نصر۷، نبردی بود که در چهاردهمین روز از مردادماه ۱۳۶۶ با هدف تصرف دوپازا و بُلفَت در محور سردشت انجام شد. عملیات بعدی با نام نصر۸ هم فقط سه ماه و نیم بعد،‌ در ارتفاع گرده‌رش در منطقه عمومی ماووت و با هدف گرفتن سرپل در غرب رودخانه قلعه چولان انجام شد و موفقیت‌هایی به دنبال داشت.

این عملیات‌ها البته محدود بودند و زمینه را برای انجام یک عملیات بزرگ‌تر فراهم می‌کردند. این بار،‌ چندین منطقه در جنوب و غرب، مدنظر قرار داده شد تا در صورت موفق نشدن در هر یک از عملیات‌ها، طرح عملیات دیگری به مرحله اجرا در آید. نظر فرمانده کل سپاه، ‌برادر محسن رضایی، انجام عملیات همزمان در جبهه‌های جنوب و شمالغرب بود. به همین دلیل در بهمن‌ماه ۱۳۶۶ به برادر ذوالقدر، فرمانده قرارگاه رمضان (قرارگاه عملیات‌های برون‌مرزی در داخل خاک عراق) درباره دورنمای فعالیت‌های این قرارگاه گفت:‌ «شما باید هدف‌تان دوکان، ‌قلعه دیزه و کرکوک باشد که زمینه‌ای برای عملیات بهار ۱۳۶۷ بشود.»

برادر رضایی باز هم در حین عملیات بیت‌المقدس ۲ و در دوم بهمن‌ماه ۱۳۶۶به فرماندهان سپاه گفت:‌ «باز هم تأکید می‌کنم برنامه شما در شمال غرب است. تا بهار سال آینده (۱۳۶۷) اینجا هستید… .» وی همچنان بر آمادگی رزمندگان در چند نقطه تأکید می‌کند و می‌گوید: «وضعیت جنگ به گونه‌ای شده که در این مقطع ما نمی‌توانیم روی یک جا سرمایه‌گذاری کنیم. بعد اگر عملیات موفق نشد، اصرار کنیم و تلفات بدهیم. چون باید جواب مردم را بدهیم. این است که امسال به این نتیجه رسیدیم دو منطقه را آماده کنیم. ضمن اینکه اگر هر یک لو رفت، مجبور نشویم آن را عمل کنیم… .»

این استدلالی بود که محسن رضایی برای فرماندهانی که از منطقه فاو به شمال‌غرب آماده بودند، ارائه داد. این فرماندهان همچنان بر انجام عملیات در منطقه فاو اصرار داشتند اما به دلیل هوشیاری دشمن و آماده نشدن شرایط، عملیات در فاو به تعویق افتاد و همزمان عملیات بیت‌المقدس۲ در غرب ماووت واقع در استان سلیمانیه شروع شد.

محسن رضایی در جای دیگری به فرماندهان می‌گوید: «در مورد عملیات جنوب، ما از قبل پیش‌بینی می‌کردیم ممکن است تا پایان بهمن‌ماه هر کاری بخواهیم انجام بدهیم لو برود. لذا این بار سعی کردیم با لشکرهایی که قرار بود موج دوم و سوم در جنوب به کار بگیریم، حتما یک عملیات در شمالغرب بکنیم و جنوب را هم کنترل می‌کردیم. یکی از مزیت‌های این تصمیم این است که می‌شود دشمن را از جنوب جاکن کنیم. از طرف دیگر اگر در جنوب هم هیچ موفقیتی نداشته باشیم و در اینجا موفقیت قابل توجهی به دست بیاوریم،‌ در ذهن‌مان این بود که باید تمرکز قوا داد تا یک قسمت‌های مهمی برویم… آزادسازی شهر حلبچه و دریاچه دربندیخان برای ما خیلی مهم است و از نظر سیاسی و نظامی می‌تواند ما را تا پایان اسفند ‌تأمین کند.»

فرمانده کل سپاه در ادامه به این مطلب اشاره می‌کند که در صورت دستیابی به نتایج مورد نظر که از نگاه او تا حد زیادی امکان‌پذیر است، عراقی‌ها برای جلوگیری از پیروزی‌های بیشتر ما، ناچار به جاکن شدن از جنوب و آمدن به شمالغرب می‌شوند. در این صورت است که ما عملیات بعدی‌مان را در جنوب انجام خواهیم داد.

برادر محسن معتقد بود اگر غافلگیری رعایت نشود، به جز ضرر چیزی نداریم. دشمن در فاو و کلاً منطقه جنوب، همه کارهایش آماده است؛ مانند فاو که در ۲۴ ساعت اول، جلوی‌مان پر شد. مشکل خاکریز هم مشکل بزرگی بود. کافی بود در گوشه‌ای خاکریز زده نشود و الحاق صورت نگیرد؛ مانند همان تجربه‌ای که در کربلای ۵ و در نوک کانال ماهی، الحاق صورت نگرفت و ضربه خوردیم.

باور فرمانده کل سپاه این بود که دشمن باور نمی‌کند ایران برای انجام عملیات‌هایش، خصوصاً در فصل زمستان به مناطق شمالغرب برود و این بزرگ‌ترین غافلگیری برای دشمن است.

*میثم رشیدی‌مهرآبادی



منبع خبر

این بزرگ‌ترین غافلگیری است بیشتر بخوانید »