مشرق

روزی که هفت فرزند آران و بیدگل پرکشیدند

شهادت ۱۲۸ نفر در یک روز



شهادت - لاله

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۵ آذر ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۱۹ ربیع الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری و ۵ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

** تاریخ شهادت برخی شهدای دفاع مقدس در آذر ماه **

• ولادت خبرنگار شهید مدافع حرم محسن خزایی (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زاهدان) (۱۳۵۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا اخوان (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۵۷ ه.ش)

• شهادت شهید احمد کشوری (استان مازندران، شهرستان سیمرغ، شهر کیاکلا) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمهدی رضوی فرد (استان اصفهان، شهرستان شهرضا) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالحمید انشایی (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید هانی میرزائی (استان همدان، شهرستان ملایر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید حسین عزتی (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا جوادبکان (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمدعلی باقری (استان خوزستان، شهرستان ایذه، روستای ناشلیل) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید فریدرضا آل احمد (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید سیروس درویشی جابری (استان فارس، شهرستان خرامه، روستای معزآباد جابری) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید پرویز کشاورز (استان فارس، شهرستان نی‌ریز) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید عزت‌الله بابایی (استان مازندران، شهرستان نکا) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید فرامرز محمدی (استان قزوین، روستای حیله‌رود) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید علیرضا سیف‌آبادی (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید غلامحسین رضوی (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید اکبر سیفی‌نژاد (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید موسی الرضا یزدانی (استان خراسان رضوی، شهرستان چناران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• آغاز عقب نشینی نیروهای «ناتو» از خلیج فارس (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید علیرضا دباغیان (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید حسین رئیسی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید بهروز مهدی‌زاده (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید احمدرضا شهربندی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۹ ه.ش)

• سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران و به شهادت رسیدن ۱۲۸ نفر (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت خبرنگار شهید محمدصادق نیلی احمدآبادی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید حسن سرگل (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید موسی الرضا دلیلی (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید محمد علی بهلول (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت خبرنگار شهید داریوش شاهینی (استان بوشهر، شهرستان دشتستان، شهر بُرازجان) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت خبرنگار شهید حمید نظری مکی‌آبادی (استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت خبرنگار شهید اسماعیل عمرانی (استان کرمان، شهرستان جیرفت، شهر عنبرآباد) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید مهدی یونسی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا احمدی (استان یزد، شهرستان تفت) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید مهدی همتی خشه دنی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید علیرضا افشار زنجانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت جانباز شهید علی ییلاقی اشرفی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید ایرج صفاری (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۹۷ ه.ش)

• شهادت شهید ناصر درزاده (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان بمپور) (۱۳۹۷ ه.ش)

• شهادت شهید داریوش رنجبر (استان فارس، شهرستان رستم، روستای گل گرد) (۱۳۹۷ ه.ش)



منبع خبر

شهادت ۱۲۸ نفر در یک روز بیشتر بخوانید »

روزی که «کشوری» کشوری شد

روزی که «کشوری» کشوری شد



شهید احمد کشوری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «احمد کشوری» افتخار اسلام و هوانیروز است و به وسیله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارتشی نمونه لقب گرفته است. از شجاعت پدرش همین بس که رئیس ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال بوده و با سردمداران زر و زور مبارزه می‌کرد و در آخر مجبور به استعفا شد و سپس به کشاورزی پرداخت و از قدرت روحی مادرش چه چیز بالاتر از این که در هنگام دفن پسرش در حالی که عکس او را می‌بوسید و پرچم جمهوری اسلامی را که به دست خودش دوخته بود، بر سر مزار او می‌آویخت و فریاد می‌زد: احسنت، پسرم، ‌احسنت پسرم.

احمد کشوری در تیرماه ۱۳۳۲ به دنیا آمد. دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستاهای محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. دوران تحصیلش را به عنوان شاگردی ممتاز به پایان رساند. وی ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان می‌داد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کشب کرد و در «کشتی» هم درخشش داشت.

احمد در حین تحصیل فعالیت‌های مذهبی زیادی داشت و با صدایش در اغلب مجالس و مراسم مذهبی از قبیل عاشورا، با مدیریت و جدیت بسیار، مرثیه خوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده می‌گرفت و در این برنامه‌ها تمام سعی خود را برای نشان دادن چهره حقیقی اسلام و بیرون آوردن آن از قالب‌هایی که سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بی‌خبر برای آن درست کرده بودند، به کار می‌برد و معتقد بود که انسان نباید یک مسلمان شناسنامه‌ای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد.

احمد در سال آخر دبیرستان با دو تن از همکلاسی‌هایش فعالیت‌های سیاسی و مذهبی خود را شدت داد و به وسیله طرح‌ و نقاشی‌ سیاسی بر علیه رژیم وابسته شاه افشاگری کرد.

کشوری بعد از اخذ دیپلم برای ورود به دانشگاه آماده می‌شد اما با توجه به هزینه‌های سنگین ورود به دانشگاه و محرومیت مالی‌اش، از رفتن به دانشگاه منصرف شد و در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش در قسمت هوانیروز شد ولی همیشه از مسائلی که در آنجا می‌دید و مخالف با شئون عقیدتی‌اش بودند، رنج می‌برد. احمد در معاشرت با استادهای خارجی اعمالی از خود نشان می‌داد که آنها تحت تأثیر قرار می‌گرفتند و در این مورد وقتی از او سئوال می‌شد، می‌گفت که من یک مسلمانم و مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد و می‌خواست در آنجا نیز دامنه ارشاد را بگستراند.

احمد کشوری به علت هوش و استعدادی که داشت دوره‌های تعلیماتی خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند.

شب‌هایی که او با صوت زیبایی که قرآن می‌خواند و پیوندش را با «الله» مستحکم‌تر می‌کرد، فراموش نشدنی هستند. عبادت‌های او بسیار شیرین و موثر بود. وقتی وارد عبادت می‌شد حالی دیگر می‌گرفت.

روحیه‌ای متواضع و رئوف داشت و در عین حال در مقابل بی‌عدالتی‌ها سرسختانه می‌ایستاد. علاقه عجیبی به روحانیت داشت و بسیار افسوس می‌خورد که چرا روحانی نیست و می‌گفت ای کاش در لباس روحانیت بودم، در آن صورت می‌توانستم حرف‌هایم را بزنم.

احمد کشوری در ارتش با همه محدودیت‌ها، بسیاری از کتاب‌های ممنوعه را در کمد لباسش جاسازی کرده بود و در فراغت، آنها را مطالعه می‌کرد و به دیگران نیز می‌داد تا مطالعه کنند. چندین بار به علت اعمالی که بر علیه رژیم انجام می‌داد مورد بازجویی قرار گرفت.

در اوایل به کارش در کرمانشاه شروع به تحقیق درباره فقرای شهر، کرد و در این زمینه برای نشر روحیه انفاق در همکارانش سعی بسیار می‌کرد و بالاخره توانست با همکاری چندین نفر دیگر از ارتشیان «خیر» هوانیروز مخفیانه صندوق اعانه‌ای جهت کمک به مستضعفین تاسیس کند.

احمد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب، جان برکف برای اعتلای اسلام مقاومت کرد. در بیشتر تظاهرات شرکت می‌کرد و بسیاری از شب‌ها، بدون آن که لحظه‌ای به خواب برود تا صبح را به چاپ اعلامیه امام می‌گذراند. چه قبل و چه بعد از انقلاب، عقیده‌اش این بود که تنها رهبران راستین امت اسلام، روحانیت در خط امام هستند.

در حین تظاهرات چندین بار کتک خورده بود ولی با شوق عجیب از آن یاد می‌کرد و می‌گفت: این «باطومی» که من خوردم چون برای خدا بود چه شیرین است و من شادم از این که می‌توانم قدمی بردارم و این توفیقی است از سوی پروردگارم.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی حوادث کردستان شروع شد، بابت ناامنی‌های ایجاد شده توسط ضدانقلاب ناراحت بود. شهید فلاحی می‌گفت که من شبی برای انجام مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم و هنوز سخنانم تمام نشده بود که از جوانی از صف بیرون آمد. دیدم کشوری است. او از همان آغاز چنان از خود کیاست، لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ناکردنی است. یک بار به شدت زخمی شد اما هلیکوپترش را به مقصد رساند.

در زمان جنگ تحمیلی هم دست از ارشاد برنمی‌داشت و ثمره تلاش‌های شبانه‌روزی او را می‌توان در پرورش عقیدتی شیرمردانی چون شهید سهیلیان و شهید شیرودی دانست و چه متواضعانه شیرودی شهید گفت: احمد استاد من بود.

زمانی که صدام آمریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه‌اش بود اما همین که موضوع تجاوز صدام را شنید فردای آن روز عازم سفر شد. به او گفته بودند بمان و پس از اتمام جراحی برو. اما جواب داده بود ‌وقتی که اسلام در خطر باشد، من این سینه را نمی‌خواهم.

در جبهه،بیابان‌های غرب کشور را به گورستانی از تانک‌ها و نفرات دشمن بعثی تبدیل کرده بود. بدون وقفه و با تمام قدرت می‌کوشید و پروازهای سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می‌داد. حماسه‌هایی که در شکار تانک‌ها آفریده بود، فراموش نشدنی هستند.

احمد همواره برای تقویت وحدت بین سپاه و ارتش می‌کوشید. کشوری می‌گفت که تا آخرین قطره خون برای اسلام و اطاعت از ولایت‌فقیه خواهم جنگید.

عشق احمد به امام چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وصف‌نشدنی است. یک بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و وقتی که برای امام کسالت قلبی پیش آمده بوده، احمد در مسافرت بوده است. در راه وقتی که این خبر را می‌شنود، از ناراحتی ماشین را کنار جاده نگه می‌دارد و گریان می‌گوید: خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا. و وقتی به تهران می‌رسد به بیمارستان رفته و آمادگی خود را برای اهدای قلبش به رهبرش اعلام می‌کند.

بالاخره در روز۱۳۵۹/۹/۱۵ و در حالی که از یک مأموریت بسیار مشکل، اما پیروز بازمی‌گشت، مورد حمله نابرابر و ناجوانمردانه مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش بر اثر اصابت راکت‌های دو هواپیمای «میگ» دشمن به شدت در آتش می‌سوخت آن را تا مواضع خودی رساند و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به شهادت رسید.



منبع خبر

روزی که «کشوری» کشوری شد بیشتر بخوانید »

شهدای هسته‌ای را به عنوان الگو به جوانان بشناسانیم

شهدای هسته‌ای را به عنوان الگو به جوانان بشناسانیم



فائضه غفارحدادی - نویسنده - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهدای دانشمند هسته ای ایران، سند مظلومیت ایران اسلامی هستند. دانشمندانی که با ویژگی‌های مشترک، اهداف هماهنگ و تلاش‌های مستمر در مسیر زنده نگه‌داشتن چرخه هسته‌ای کشور گام برداشتند. اولین ویژگی مشترک شهیدان این است که حب وطن دارند و لازمه نهادینه‌سازی این فرهنگ در سطح جامعه، استفاده و بهره‌برداری حداکثری از ظرفیت نویسندگان، اهالی قلم و فیلمسازان خواهد بود، چراکه بدون تردید آثار نویسندگان گویاترین زبان برای بیان صحنه‌های شکوهمند ایثار و شهادت و حفظ این گنجینه بزرگ تاریخ ایران اسلامی و انتقال آن به نسل آینده است. در این زمینه گفت‌وگویی با محوریت کتاب‌های منتشر شده در حوزه شهدای هسته‌ای با فائضه غفارحدادی، نویسنده‌ای که در حوزه دفاع مقدس و شهدا قلم می‌زند، ترتیب دادیم که بدین شرح است:
 
غفارحدادی در رابطه با کتاب‌هایی که درباره شهدای هسته‌ای نگاشته شده است، گفت: به عنوان یک مخاطب انتظارم این است که آثار عمیق‌تری درباره شهدای هسته‌ای منتشر شود، البته چند کتاب خیلی نازک و یک‌جانبه از شهدای هسته‌ای چاپ شده، اما هیچکدام از جامعیت لازم برخوردار نیستند تا با خواندن آنها الگوی درستی برای جوان امروز ارائه دهند که بتوانند با خواندن کتاب مسیر پیشرفتی برای خود ترسیم کنند تا رزمنده جبهه‌های جدید دفاع از ایران و اسلام باشند.
 
وی اظهار کرد: در حال حاضر با توجه به کثرت کتاب‌هایی که درباره شهدای دفاع مقدس نگاشته شده، می‌توانیم یک نقشه راه برای آن مدل رزم بکشیم که اگر روزی حمله‌ای فیزیکی به مردم ما صورت گرفت، ما الگویی برای جنگیدن و دفاع کردن داریم، اما آگاهی درمورد  دفاع‌های فرهنگی و علمی نداریم و در رابطه با آنچه موجب بازدارندگی ما می‌شود و موجب می‌شود که مردم هیچ‌وقت مورد هجوم قرار نگیرند، الگو کم داریم و الگوهایی هم که وجود دارد تا وقتی در قید حیات هستند به علت امنیتی و محرمانه بودنشان نمی‌توان آنها را معرفی کرد.

مانند شهید فخری‌زاده که تا قبل از شهادتشان کسی ایشان را نمی‌شناخت، ولی بعد از شهادتشان می‌توانیم آنها را به عنوان الگوی شخصیتی، علمی و فرهنگی به نسل جوان معرفی کنیم. درواقع آنها با حضور فیزیکیشان کار مهمی در جهت پیشرفت کشور انجام دادند و حالا بعد از شهادتشان زنده‌تر از قبل هستند و می‌توانند انسان‌های زیادی مثل خودشان تربیت کنند و وظیفه نویسنده و مستندساز است که این افراد را بشناسانند، البته منظور شناخت فردی نیست، بلکه شناخت مسلک و ذهنیتی است که دشمن از دست آنها در خوف و رجاست.
 
غفارحدادی با تأکید بر ترویج روحیه استقامت و ثابت‌قدمی شهدا در جامعه افزود: خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا …»، ما به این آیات اعتقاد داریم، اما با کوچک‌ترین ناملایمتی کم می‌آوریم. باید معنای واقعی صبر و استقامت را از شهدای هسته‌ای بیاموزیم. این شهدا در بهترین دانشگاه‌ها تدریس می‌کردند و زمینه برایشان فراهم بوده که به خارج از کشور بروند، ولی ماندند و با انرژی‌های منفی مبارزه کردند. افرادی هستند که با کوچک‌ترین قدرناشناسی که از اطرافیان می‌بینند به سراغ کار خودشان می‌روند، اما نگاه آرمانی و استقامتی که این شهدا داشتند و با آن زندگی کردند، باعث شد بمانند و برای کشورشان افتخارآفرینی کنند و این درخشندگی است که اگر یاد بگیریم کار مهمی کرده‌ایم.
 
وی عنوان کرد: ترویج راه و اندیشه این شهدا، همکاری نویسنده‌ها را می‌طلبد. اما متأسفانه تحقیق و مطالعه درمورد این شهدا ضعیف بوده و کتابی نداریم که بتوانیم آنها را در عرصه‌های مختلف به نسل جوان معرفی کنیم اگر کتابی هم بوده در این حد که مثلاً می‌گوییم استاد دانشگاه و شهید هسته‌ای بوده‌اند، اما این شهدا قطعاً در بخشی از زندگی خود شکست‌ها و ناکامی‌هایی هم داشته‌اند و دشواری‌هایی در مسیر کاری برایشان بوجود آمده که سعی می‌کنیم همه را سانسور کنیم و فکر می‌کنیم اگر مطرح شود، شأن شهید پایین می‌آید. برخی مواقع هم بدون تحقیق کتاب‌های عجله‌ای منتشر می‌شود. مثلاً درمورد شهید فخری‌زاده دغدغه داریم که تا چهلم ایشان یک کتاب چاپ شود.

در حالیکه باید اجازه دهند این داغ کمی فروکش کند و احساسات غلیان شده ته‌نشین شود، بعد یک کار بنیادی صورت پذیرد. سراسر زندگی این شهید بزرگوار درس است اینکه چه اقدامات و چه افرادی در رسیدن ایشان به موفقیت مؤثر بوده و چه عواملی باعث شده به این درجه علمی برسند باید مورد بررسی قرار گیرد در واقع باید در کتاب‌ها ماهیگیری یاد مخاطب بدهیم نه اینکه ماهی را نشان دهیم، بلکه باید جزئیات کشمکش‌ها، چالش‌ها و زحمت‌ها را نشان دهیم و برای تمام آنها محقق باید زحمت بکشد و واقعیت را از زبان چندین نفر بشنود تا بتواند ابعاد مختلف را مورد بررسی قرار دهد.
 
مؤلف معروفترین آثار درباره شهدای موشکی گفت: معمولاً کتاب‌هایی که در رابطه با شهدای هسته‌ای نگاشته شده، تک‌بعدی هستند، مثلاً کتابی تألیف شده که تنها به مسائل خانوادگی شهید پرداخته در صورتی که مهمترین ویژگی این شخص فعالیت علمی و کاری ایشان است و باید با دانشجویان ایشان حداقل مصاحبه می‌شد و درواقع مشکل ما این است که تک‌بعدی می‌خواهیم به شخصی بپردازیم وممکن است دانشجوی استاد هم اگر می‌خواست کتابی بنویسد، نگاهش به دانشگاه بود و زندگی خانوادگی ایشان مغفول می‌ماند، بالاخره یک انسان وجوه مختلف زندگی دارد و نگاه تک بعدی برای مخاطب جذابیت ندارد.  
 
شهدای هسته‌ای و علمی را به عنوان الگوهای موفق به جوانان بشناسانیم
وی با تأکید بر لزوم انتشار آثار کیفی درمورد شهدا مخصوصاً شهدای هسته‌ای بیان کرد: معتقدم حتی درمورد شهید 15 ساله دانش‌آموز که سرباز پیاده بوده نیز باید یک اثر با کیفیت تولید و منتشر شود و درمورد شهدای هسته‌ای که از اهمیت بالایی برخوردارند که جای خود را دارد. البته درمورد دفاع مقدس و مدافعان حرم کتاب‌های خوب و بسیاری نوشته شده اما درمورد شهدای هسته‌ای هنوز جای کار بسیاری وجود دارد زیرا این حوزه برای ما مهم است.

ما در شرایطی هستیم که باید با دانش به جنگ با دشمنان برویم بنابراین باید بتوانیم این الگوهای ارزشمند را برای جوانان معرفی کنیم در حال حاضر اگر جوانی می‌خواهد از کشورش دفاع کند، تنها الگویش مدافعان حرم هستند که در جای خود بسیار ارزشمند است اما نیاز داریم فرزندانمان بیاموزند که بخاطر حفاظت از اعتقادات و دینشان درس بخوانند، در کنکور رشته خوبی قبول شوند، در برابر ناملایمات خسته نشوند و کشور خود را ترک نکنند برای رسیدن به این هدف باید شهدای هسته‌ای و علمی را به عنوان الگوهای موفق و ارزشمند به جوانان بشناسانیم و کتاب بهترین راه شناخت است، حتماً باید کتاب‌های مناسبی در این زمینه نوشته شود، قطعاً محدودیت‌های امنیتی در این حوزه وجود دارد، ولی نویسندگان می‌توانند با هنرمندی به این موضوع بپردازند.
 
وی در پایان در پاسخ به این سؤال که چرا نویسندگان حرفه‌ای کمتر به این حوزه پرداخته‌اند، گفت: موضوع شهدای هسته‌ای، موضوع بکر و حساسی است و نویسندگان خوب هم وجود دارند اما این دو تاکنون بهم پیوند نخورده‌اند، زیرا روند سوژه‌گزینی و نویسنده‌گزینی متأسفانه در حوزه ادبیات دفاع مقدس، یک روند کاملاً تکانشی شده است، یعنی منبع و مرجع هماهنگ‌کننده وجود ندارد که سوژه‌ها را اولویت‌بندی کند و بگوید شما نویسنده درجه یک بجای کار کردن درمورد یک سوژه تکراری، انرژی خود را در این سوژه بگذار، بنابراین نویسنده هم به دلیل تصادفی یا خاطرات خوشی که از یک سوژه یا انتشارات دارد کاری را دنبال می‌کند و فکر و حمایتی پشت کارها وجود ندارد که مثلاً بگویند اگر درمورد فلان سوژه کار شود از نویسندگان حمایت می‌کنیم.

*ایبنا



منبع خبر

شهدای هسته‌ای را به عنوان الگو به جوانان بشناسانیم بیشتر بخوانید »

کویتی‌پور: صدای «آهنگران» در جبهه برایم تسکین بود

کویتی‌پور: صدای «آهنگران» در جبهه برایم تسکین بود



آیا بادکنک دیگری می ترکد؟/«غلام کویتی پور» از کدام مردم سخن می گوید

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «غلام کویتی‌پور» مداح و هنرمند کشورمان با حضور در برنامه «اهالی شب» که به صورت هفتگی، پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها با اجرای آقای سیدمهرداد ضیایی روی آنتن شبکه چهار سیما می‌رود، به سؤالاتی در زمینه کار، زندگی و دیدگاه‌های خود پاسخ داد که در ادامه متن گفتگوی این برنامه با برنامه «اهالی شب» را می‌خوانید:

غلام کویتی‌پور بیشتر خورشید سوار است یا از اهالی شب؟

-من از نوجوانی، شب ها را بیدار می ماندم. من اهل خرمشهر هستم و چون این منطقه روزهای شرجی و بسیار گرمی دارد، مردم این دیار عادت دارند که عموما شب زنده دار باشند. بعد هم در زمان جنگ، ناگزیر شب‌ها را هوشیارانه سپری می‌کردیم. هنوز هم که هنوز است، من شب ها عموما تا ساعت چهار پنج شب بیدار می‌مانم. ما از اهالی شب هستم ولی به دنبال خورشیدیم.

در این شب‌های کرونایی مشغول چه کاری هستید؟

-چه قبل و چه بعد از کرونا، ما در چهاردیواری خودمان بودیم. کار من از قبل از انقلاب، تئاتر، خوانندگی و موسیقی بوده است. من قبل از انقلاب بَه‌بَه و چَه‌چَه دنیای هنر را شنیده بودم و بعد از انقلاب دیگر نیازی به شنیدن این بَه‌بَه و چَه‌چَه نداشتم. من از ۱۳ سالگی افتخار داشتم که روی صحنه بروم و بعد از سه چهار سال در این عرصه خیلی حرفه‌ای شده بودم. در جریان جنگ، شهر من درگیر شد و دامن مادر به من حکم کرد که باید شاهرگم را برای حفظ این آب و خاک بگذارم.

غلام کویتی‌پور خودش را بیشتر مداح می‌داند یا موسیقی‌دان یا بازیگر یا خواننده؟

-هیچکدام از این‌ها. من از روز اول از خدا خواستم که من را سر زبان‌ها نیندازد جز آنکه این معرفت را به من عطا کند که از بالا به مردم نگاه نکنم. خدا را شاکرم هنوزم که هنوز است با کف جامعه در ارتباط هستم. خدا را شکر می‌کنم که انرژی های مثبتی که از مردم گرفتم باعث غرور من نشده است، البته یقین دارم که نَفَس شهدا هم در این موضوع دخیل بوده است.

طی این چند دهه ای که تجربه کرده‌اید، بیشتر حاشیه به سراغ شما آمده یا خودتان به دل حاشیه زدید؟

-من از آن موقع که کویتی‌پور شدم، حاشیه از درون همان جبهه شروع شد. عمده این حاشیه‌ها هم درباره این بود که من در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پیش‌آهنگ بودم. در حال حاضر نگاه مردم خیلی تغییر کرده است و من چنین روزی را می‌دیدم. اوایل انقلاب فقط سرود خوانده می‌شد که سلیقه من چندان به سرود نزدیک نیست؛ من قائل به ارائه موسیقی با مخاطبین بین‌المللی هستم و نگاه من این است که باید پیام موسیقی جهانی شود. زمانی که خرمشهر آزاد شد و ما به خانه ویران شده پدرم رفتیم که البته هنوز هم با خاک یکسان است و ما دیگر آن خانه را از نو نساختیم، یک تکه کاغذ را از روی سنگ ها و خاک ها پیدا کردم که در آن به نقل از امیرالمومنین(ع) نوشته شده بود: «از شهرت بپرهیز». من از همان زمان از خدا خواستم که به جای شهرت، به من معرفت عطا کند. من در خیابان خیلی راحت راه می‌روم. شاید صد نفر از کنار من رد شوند و قیافه من برای صد و یکمین نفر آشنا بیاید. من اساسا از تصویر و شهرت فراری هستم.

اگر بخواهی در دنیا و در زندگی خودت، دست به حذف و اضافه بزنید، چه چیزهایی را حذف و چه چیزهایی را اضافه می‌کنید؟

-نفس اماره را از درون خودم و بی عدالتی را از بیرون خودم و از جامعه حذف می‌کنم. از سوی دیگر هم معرفت را اضافه می کنم. همان معرفتی که در دفاع مقدس وجود داشت. هر زمان که دنیا خواسته من را برای مالش به سمت خود بکشاند، نفس شهدا من را جدا کرده است. من ادعای باتقوا بودن ندارم اما هیچکس از مال دنیا بدش نمی‌آید. اما نفس شهدا اجازه نداده است که به سمت مال دنیا بروم.

رابطه شما با جوانان و نسل جدید چگونه است؟ صدای شما برای آنان چه طنینی دارد؟

-من سه دهه است که تلویزیون نیستم و سالی یک بار، فقط یک صدایی از ما پخش می‌شود و به قول همشهریانم، سالی یک بار از خرمشهر یاد می‌شود اما برای بازسازی آن یادی نمی‌کنند. شهر ما هنوز زخمی است درست مثل دل آن جوان امروزی که زخمی است. متاسفانه اکثر جوانان امروز ما در سینه‌هایشان نقد دارند. جوان امروز خیلی بهتر از جوان دیروزی که من باشم، جهان را می‌فهمد. ما باید به سراغ این برویم که با چه زبانی جوانان را جذب کنیم. ابرقدرت ها با جامعه هنری خود، جهان را اداره می‌کنند اما ما چرا نمی‌توانیم از این ظرفیت استفاده کنیم؟

چرا تا امروز کنسرت برگزار نکردید؟

-یک بار همه شرایط برگزاری کنسرت فراهم شد و من تصمیم گرفتم کنسرت بگذارم. از پخش زنده شبکه سه به ما اعلام شد که سالن وزارت کشور و برج میلاد در اختیار ما قرار بگیرد. ما رفتیم دیدیم شصت هفتاد کارگر مشغول کار هستند و شرایط برای تمرین کردن ما مهیا نیست. همین شد که این اتفاق، رخ نداد. ان‌شاالله در آینده اجازه دهند که ما هم یک کنسرت برگزار کنیم. تا قبل از عید هم اگر خداوند نفسی داد و قابل بودم، یک کنسرتی را برگزار می‌کنم.

بیست سال آینده را چگونه می‌بینید؟

-من آدم پیشگویی نیستم ولی به آینده امیدوارم. ان‌شاالله مسئولین بیشتر به فکر باشند و حماسه هشت سال دفاع مقدس را در مسئولیت خودشان دنبال کنند. ما مسئولین الهی داریم اما انگشت شمار هستند. آرزوی من این است که مردم روزی بگویند «مسئولین کشور ما الهی هستند».

چند اسم می‌گویم و شما نظر خود را نسبت به این اسامی در یک جمله یا کلمه بگویید؛ اولین اسم «محسن چاوشی» است.

-گذشته از آنکه همشهری من است، من با صدای او زندگی می کنم و جنس صدایش را دوست دارم. او هم جزو هنرمندانی است که از شهرت فرار می‌کند. چاوشی اهداف خوبی را دنبال می‌کند و نمونه بارز یک هنرمند است.

عزت الله انتظامی:

-آقای بازیگر. بدون آنکه دیالوگی بگوید، نگاه و راه رفتن ایشان هم عین بازیگری بود.

حاج قاسم سلیمانی:

-دوست و رفیق شفیقی که با رفتنش جگر من را آتش زد. خیلی از رفقا شهید شدند و برای هر کدامشان اشک ریختیم اما رفتن حاج قاسم، نه تنها من، بلکه جامعه ما را آتش زد. خیلی‌ها می خواهند این حماسه را بزنند اما نخواهند توانست.

صادق آهنگران؟

-صدای ایشان در جبهه، تسکینی برای من بود.

مولانا؟

-کلام او ما را به خدا وصل می کند و برای تمام فصل هاست.

ترامپ؟

-همان موقع که ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد، به خانواده ام گفتم او آنچنان آبرویی از ابرقدرت ها ببرد که در تاریخ جهان ثبت شود.

محمد جهان‌آرا؟

-سید محمد جهان‌آرا که چهارمین جوان خانواده جهان آرا بود که به شهادت رسید، هر چند فاصله سنی چندانی با ما نداشت، اما ما بعد از شهادت او احساس کردیم یتیم شدیم. شهید جهان‌آرا در گوش بنی‌صدر که فرمانده کل قوا در آن زمان بود کشیده زد و به او گفت که بیشتر به جبهه‌ها کمک کند.



منبع خبر

کویتی‌پور: صدای «آهنگران» در جبهه برایم تسکین بود بیشتر بخوانید »

خاطرات یک زندانی سیاسی درزکرد!

خاطرات یک زندانی سیاسی درزکرد!



کتاب زندان جو - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ساختمان جَو، نمادی است از بحرین و آدم‌هایش. ایستاده بر کرانۀ ساحل، با چشم‌اندازی زیبا و دل‌فریب اما درونش، ظلم‌اندود، تکه‌تکه، محصور، تاریک و پر از جور است.

زندانی با چهار سولۀ بزرگ که با ظرفیت ۴۵۶ نفر، ۱۰۰۶ نفر را در خود بلعیده است!

جهاد، دانشجو و نویسندۀ کتاب «زندان جَو» همچون یوسف نبی، بدون گناهی اثبات‌شده و فقط به جرم وطن‌پرستی و مبارزه علیه استبداد به زندان افتاده است.

جهاد که هنوز پشت میله‌های زندان آل‌خلیفه است، با بیانی داستانی، خاطرات و اتفاقات دوران محکومیتش را روایت کرده است. 

«زندان جَو» پنجره‌ای است برای دیدن نمایی از ستم حکومت آل‌خلیفه علیه مردم مظلوم بحرین.

این کتاب در ۲۷۵صفحه و با قیمت۴۲هزار تومان به تازگی روانه بازار نشر شده است.



منبع خبر

خاطرات یک زندانی سیاسی درزکرد! بیشتر بخوانید »