مشرق

شهادت ۱۳ جوان در ۸ آذر

شهادت ۱۳ جوان در ۸ آذر



روزشمار دفاع مقدس (۸ آذر)

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۸ آذر ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۱۲ ربیع الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری و ۲۸ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۸ آذر)

• شهادت شهید سیدعبدالحسین واحدی از فداییان اسلام (استان کرمانشاه، شهرستان سنقر) (۱۳۳۵ ه.ش)

• ولادت شهید محمدرضا شاه بیگ (استان البرز، شهرستان اشتهارد) (۱۳۴۴ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالله غفوره آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۵۷ ه.ش)

• شهادت شهید دانشمند نوری (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید فرامرز یوسفی (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید حسن مفتخری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت خلبان جاوید الاثر شهید محمد کاظم روستا (استان فارس، شهرستان آباده) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید فریدون نازعلی (استان فارس) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمد رستادی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)

• اجرای عملیات طریق القدس در منطقه‌ی عملیاتی عمومی غرب شهرستان سوسنگرد و منطقه عمومی بستان (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید حسینعلی رضایی آهوانویی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای آهوانو) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید رحمت‌الله شبانه آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید عباس باصری آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید خان بابا ناصری (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمدداود موسوی ترک‌آباد (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید اکبر سیدرضوی (استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید مجتبی صالحی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید فرامرز فیروزی آذر (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید جواد قلی نتاج کله بستی (استان مازندران، شهرستان بابلسر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید عیسی قائمیان (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید احمد کیومرثی (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید مراد عباسی سورکی (استان چهارمحال وبختیاری، شهرستان کیار، شهر شلمزار) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید سیدعلی حیدری نسب (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید داوود آبیار (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید غلامرضا صبوحی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید احمد باوفا (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالحمید بوتیمار (استان مازندران، شهرستان نور) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید سعید نقیان (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید حسین جان ولی‌اللهی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید شیرمحمد اعتقادی (استان ایلام، شهرستان ملکشاهی) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمود عرب‌زاده یزدانی (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سعید ملاصالحی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرجب فردی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای صیدآباد) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید منوچهر میخ چین (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید علیرضا گیلاسی شاندیز (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید قوچعلی آزادی (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۷۲ ه.ش)

• شهادت شهید فریدون جلیلیان (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۷۲ ه.ش)

• ترور دانشمند هسته‌ای شهید دکتر مجید شهریاری به دست مزدوران موساد (استان زنجان، شهرستان زنجان) (۱۳۸۹ ه.ش)

• شهادت شهید فرهاد دهقان کروکی (استان کرمان، شهرستان بم) (۱۳۹۴ ه.ش)



منبع خبر

شهادت ۱۳ جوان در ۸ آذر بیشتر بخوانید »

همسر شهید:‌ پیکر شوهرم را ندیدم و تا آخر عمر پشیمانم!

همسر شهید:‌ پیکر شوهرم را ندیدم و تا آخر عمر پشیمانم!



گفتگو با خانم زهر رضایی - همسر شهید احمد گودرزی

گروه جهاد و مقاومت مشرق – دلم پاره پاره بود. تابوت شوهرم را در خیابان اصلی محله تشییع می‌کردند و من حق نداشتم به آن نزدیک بشوم! همسر شهید بودم اما نباید کسی خبردار می‌شد. باید جلوتر از تابوت می‌رفتم تا کسی متوجه حضورم نشود. حتی دخترم چهل‌روزه‌ام «مهنا» هم در مراسم تشییع پدرش سهمی ‌نداشت. دقیقه‌ها مثل روز و ماه می‌گذشت. همه فکر و ذکرم این بود که احمد را خاک می‌کنند و من حتی برای آخرین بار،‌ حق ندارم صورتش را ببینم!

تنها چیزی که صبورم می‌کرد،‌ نگرانی برای آبروی احمد بود. دست خودم نبود؛ بغضم که می‌ترکید، بعضی‌ها در دلشان می‌گفتند این خانم چه‌کاره شهید است که اینطوری گریه می‌کند؟! تعجب را توی نگاه‌هایشان می‌دیدم… نمی‌دانم توی این دنیا کسی این شرایط را تجربه کرده یا نه. تمام زندگی‌ام برای همیشه می‌رفت و من حتی به اندازه غریبه‌هایی که برای تشییع آمده بودند هم از آن سهمی ‌نداشتم…

این برشی از روایت زن مقاومی ‌است که در گل‌تپه ورامین، سه ساعت روبروی ما نشست و برایمان از خودش و همسر شهیدش گفت. حرف‌ها از نیمه گذشته بود که دخترش مهنا هم از خواب بیدار شد. دختری ۵ ساله با موهای بلند و لَخت و چشمانی مشکی که ۵ سال پیش، چهل روز قبل از شهادت پدرش به دنیا آمد و فقط توانست تابوت خالی پدرش را درک کند.

شهرک شهید مدرس در گل‌تپه (جایی بین ورامین و قرچک) را بیست سال قبل دیده بودم و حالا کوچه‌ها و خیابان‌هایش را به این امید گز می‌کردم که خانه حیاط‌دار و نُقلی شهید گودرزی را پیدا کنم. گل‌تپه همه چیزش در این بیست سال فرق کرده بود و بزرگترین تفاوتش این که حالا حدود ده خانواده شهید مدافع حرم در کوچه پس کوچه‌هایش زندگی می‌کردند… و من با پیچ گمراه‌کننده خیابان اصلی، آنقدر گشتم تا بوستان ۲۱ را پیدا کنم.

در این دیدار، خانم‌ها زمانی و شمسایی از محققان و پژوهشگران دفاع مقدس که قبلا هم خانم رضایی را دیده بودند، همراهی‌ام کردند. آنها قله‌های زندگی این همسر صبور را می‌دانستند و سئوال‌ها را به سمتی بردند که در گفتگوی سه ساعته‌مان اندازه شش ساعت، مطلب خالص و مفید دستگیرمان شد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، روایت بی‌واسطه زهرا رضایی، بزرگترین دختر خانواده رضایی از اقوام هَزاره افغانستان است که سال ۱۳۶۵ به دنیا آمد در حالی که پدر و مادرش ۵ سال قبل از آن به حکومت اسلامی ‌آیت الله العظمی ‌امام خمینی پناه آورده بودند…

***

یک هفته از حاج احمد خبری نبود. اخلاقم عوض شده بود و ناراحت بودم. خودم هم نمی‌دانستم چه خبر است. گمان می‌کردم این حالم برای روزهای آخرِ بارداری است. حاج احمد چند روز قبل گفته بود ماشینم را به برادرم سپرده‌ام، برو ببین جلوی خانه است یا در پارکینگ لشکر.

از یکی از تاکسی سرویس‌های محله که آشنا بود خواستم من را جلوی خانه پدر حاج احمد ببرد. شلوغ بود. همه سیاه پوشیده بودند. گمان کردم برای پدر یا مادر حاج احمد اتفاقی افتاده. راننده آژانس، ‌یکی از برادرهای سپاهی را شناخت. وقتی پرسید «این آقای پاسدار اینجا چه کار می‌کند؟» بند دلم پاره شد. یک لحظه به خودم گفتم نکند برای حاج احمد اتفاقی افتاهده و بی‌خبرم.

مادر و خواهرم چون تنها بودم شب‌ها پیش من می‌ماندند. موضوع را برای مادرم تعریف کردم. توی خیابان‌ها خبری از بنرهای شهادت نبود و خودم را دلداری می‌دادم. آقای راننده تاکسی بعد از این که من را رسانده بود به منزل پدر حاج احمد، برگشته بود تا خبر دقیق‌تری بگیرد. آمد و به مادرم گفت که حاج احمد شهید شده.

مادرم بعد از آن ماجرا سکته کرد. همیشه می‌گفت حاج احمد پسرِ بزرگ من است. حاج احمد بیشتر از من به فکر خانواده‌ام بود. حتی بها فامیلم هم رسیدگی می‌کرد. کل فامیل با ازدواج ما مخالف بودند اما بعد از مدتی طوری شد که حال حاج احمد را قبل از حال من می‌پرسیدند.

خبر پیچید و اقوام و همسایه ها همه می‌آمدند خانه ما برای تسلیت. کار من شده بود گریه و زاری. همسایه مادرم گفت چرا بی‌تابی می‌کنید؟ قبل از این که حاج احمد را خاکسپاری کنند برو بنیاد شهید و خودت را معرفی کن. من نمی‌دانستم چه کار کنم. به زور چادر را سرم کردند و با مادرم راهی بنیاد شهید ورامین شدیم.

عقدنامه و گواهی تولد مهنا را برده بودم. از نظر روحی وضع بدی داشتم. گفتم من همسر شهید گودرزی هستم. این هم دخترش است. کارمند بنیاد شهید خبر نداشت. خیلی جا خورد و از جایش بلند شد. مدارک را که دید، ‌اعتماد کرد. دو سه روز طول کشید تا پیکر حاج احمد را بیاورند و آماده بشود برای تشییع. آن بنده خدا راننده آژانس هم یک کپی از مدارک ما برای آن برادر پاسدار برده بود تا سپاه هم حواسشان به ما باشد.

خبر ازدواج حاج احمد مثل بمب ترکید. خیلی‌ها جا خوردند. قرار بود پس فردایش حاج احمد را تشییع کنند. خیلی دوست داشتم حاج احمد را ببینم. برای مراسم‌هایش که اجازه حضور نداشتیم. بنیاد شهید اعلام کرد ساعت ۲ بعدازظهر ماشین می‌فرستیم تا شما را به معراج شهدا ببرد تا شهیدتان را ببینید.

خانه شهید گودرزی مرکزی برای توزیع بسته‌های ارزاق به مستمدان گل‌تپه است…

وقتی آمدم خانه، برادر بزرگ حاج احمد را در خانه دیدم. آمده بود تا از من بخواهد فعلا حرفی درباره ازدواج با حاج احمد نزنیم. گفت:‌ آبروی حاج احمد می‌رود و من را قسم داد که جایی نروم و چیزی نگویم… من هم به خاطر حاج احمد قبول کردم. زنگ زد به بنیاد شهید و رفتن به معراج شهدا را کنسل کرد. من هم سکوت کردم… پیکر حاج احمد را ندیدم و هنوز هم پشیمانم.

به ما اجازه ندادند پیکر حاج احمد را ببینیم. برای تشییع هم مجبور بودم سکوت کنم. البته دست خودم نبود. حالم آنقدر بد شده بود که دو نفر زیر بغلم را می‌گرفتند. جلوی تابوت راه می‌رفتم که کسی من را نبیند. رمقی توی پاهایم نبود. مقداری که می‌رفتم باید می‌نشستم تا جان به پاهایم بیاید. یکی از کاسب‌های محله، مهنا را گرفته بود و به تابوت پدرش مالیده بود.

در حالی که تشییع شوهرم بود، من مثل غریبه‌ها باید دور می‌ایستادم و چیزی نمی‌گفتم. از دور دیدم پیکر حاج احمد را داخل آمبولانس گذاشتند و مردم هم با اتوبوس به بهشت زهرا رفتند. چشم‌هایم سیاهی رفت و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، دیدم وسط هال خانه دراز کشیده‌ام و همه دور تا دورم نشسته‌اند.

دلم پاره پاره بود. نمی‌دانستم صلاح است سر مزار حاج احمد بروم یا نه. به یکی از دوست‌هایش سپردم آمار بگیرد تا اگر کسی از خانواده حاج احمد سر مزار نبود، ‌ما به بهشت زهرا برویم.

توی فکرم برنامه داشتم اگر از سوریه آمد مهنا را به راحتی نشانش ندهم. چون مشتاق بود اما ما را تنها گذاشته بود می‌خواستم اذیتش کنم. اما حالا با مهنا، سر مزار حاج احمد نشسته بودم. تابوتی که حاج احمد را آورده بودند کنار مزار بود. مهنا را انداختم توی تابوت. دلم گرفته بود. گفتم دیروز تو داخل این تابوت بودی و ما الان کنار یک تابوت خالی‌ایم. غریبه‌ها همه رفتند دست به تابوت زدند و صورت تو را دیدند اما ما حق این کار را نداشتیم. خیلی سخت بود. نمی‌دانم می‌توانید حال دلم را درک کنید یا نه. ما به اندازه غریبه ها هم از حاج احمد حق نداشتیم.

***

همسایه بودیم. وقتی آمد خواستگاری من، مادرم قبول نکرد. فکر می‌کردم چند ماه که بگذرد یادش می‌رود. حدود ده سال گذشت که دوباره حاج احمد سراغم آمد. هر چه شرط و شروط گذاشتم، قبول کرد. مادرم باز هم قبول نداشت. می‌ترسید برایش مشکلی پیش بیاید. خبر داشت که مادر و پدر حاج احمد هم با این ازدواج موافق نیستند. آنقدر اصرار کرد و واسطه فرستاد که دل مادرم نرم شد. روز خواستگاری قرار بود با دایی‌اش بیاید اما تنهایی آمد. دسته گل و شیرینی گرفته بود. هر چه گفتیم قبول کرد. ما رسم شیربها داریم. وقتی این‌ها را گفتیم، گفت: ‌اصلا حرف پول را نزنید. من همه زندگی‌ام را فدای همسرم می‌کنم…

۲۸ روز از دی‌ماه ۹۲ گذشته بود که عقد کردیم. روز عقد هم نظر ما برای مهریه روی ۱۴ سکه بود اما قبول نکرد و گفت صد میلیون تومان وجه نقد باشد و بنا بر قیمت روز محاسبه شود. عاقد تعجب کرده بود. کارمند محضر هم اصرار داشت همان ۱۴ سکه باشد اما حاج احمد یک باب خانه را هم به مهریه اضافه کرد! البته این چیزها برای من مهم نبود. مهم این بود که حاج احمد من و زندگی‌اش را دوست داشت…

ادامه دارد…

مطلع شدیم موسسه فرهنگی ۲۷ بعثت تحقیقات زیادی درباره زندگی شهید گورزی انجام داده و قرار است درباره زندگی این شهید مدافع حرم، کتابی را منتشر کند.

اگر مایلید ادامه ماجرای این زوج ایرانی _ افغانستانی را بخوانید، نظراتتان را در بخش نظرها منعکس کنید…

*میثم رشیدی مهرآبادی

خانه شهید گودرزی مرکزی برای توزیع بسته‌های ارزاق به مستمدان گل‌تپه است…



منبع خبر

همسر شهید:‌ پیکر شوهرم را ندیدم و تا آخر عمر پشیمانم! بیشتر بخوانید »

سرلشکر سلامی: انتقام از عاملان ترور شهید فخری‌زاده در دستور کار قرار گرفت

سرلشکر سلامی: انتقام از عاملان ترور شهید فخری‌زاده در دستور کار قرار گرفت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در پی شهادت دانشمند برجسته و پاسدار رشید انقلاب اسلامی «محسن فخری زاده» رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و از اساتید سرآمد و شاخص دانشگاه جامع امام حسین (علیه السلام)، سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی با محکومیت شدید این جنایت تصریح کرد: اینگونه جنایات در عزم و اراده ایرانیان برای تداوم این مسیر پر شکوه و اقتدار آفرین خللی ایجاد نخواهد کرد و انتقام و مجازات سخت از عاملان آن در دستور کار قرار گرفته است.

متن این پیام بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت مظلومانه دانشمند برجسته و پاسدار رشید انقلاب اسلامی “دکتر محسن فخری زاده ” رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع؛ از دانشمندان زبده و شاخص عرصه صنایع راهبردی کشور و اساتید سرامد و نامدار دانشگاه جامع امام حسین (ع) و جامعه علمی ایران جنایت تروریستی طراحی و هدایت شده توسط رژیم جعلی تروریست و کودک کش صهیونیستی را به محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله العالی)، خانواده مکرم آن شهید، ملت شریف و مجاهد ایران و آحاد همکاران و همسنگران وی تبریک و تسلیت عرض می‌نمایم.

بی‌شک مجاهدت‌ها و تلاش‌های ارزنده و غرور انگیز آن شهید ارجمند در حوزه صنعت دفاعی و دیگر حوزه‌های راهبردی کشور و نیز عرصه مقابله با ویروس کرونا در حافظه تاریخی این سرزمین ماندگار و الهام‌بخش تربیت یافتگان مکتب امامین انقلاب اسلامی و فرزندان ملت ایران در دانشگاه‌ها و مراکز عالی علم و فن آوری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلق افتخارات و پیشرفت‌های شگفت‌آور دیگر در آینده پیش رو خواهد بود.

دشمنان کوردل ملت ایران به ویژه طراحان، عاملان و حامیان این جنایت نیز بدانند اینگونه جنایات در عزم و اراده ایرانیان برای ادامه این مسیر پر شکوه و اقتدار آفرین خللی ایجاد نخواهد کرد و انتقام و مجازات سخت از آنان در دستور کار قرار گرفته است.

سرلشکر پاسدار حسین سلامی
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی



منبع خبر

سرلشکر سلامی: انتقام از عاملان ترور شهید فخری‌زاده در دستور کار قرار گرفت بیشتر بخوانید »

۸ آذر، سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری، دانشمند بزرگ هسته ای ایران

۸ آذر، سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری، دانشمند بزرگ هسته ای ایران



۸ آذر، سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری، دانشمند بزرگ هسته ای ایران

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۰ سال پیش در چنین روزی خبر ترور و شهادت شهید مجید شهریاری، دانشمند هسته‌ای کشورمان قلب میلیون‌ها ایرانی را به درد آورد و یک بار دیگر دشمن که نتوانسته بود پیشرفت‌های علمی جمهوری اسلامی ایران را تاب بیاورد، دست به جنایتی دیگر زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفت‌های روزافزون علمی و هسته‌ای را بگیرد. امروز به بهانه سالروز شهادت شهید شهریاری به بازخوانی زندگینامه این شهید بزرگوار پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

شهید مجید شهریاری در سال ۱۳۴۵ در زنجان متولد شد. وی متاهل و دارای دو فرزند به نام‌های محسن و زهرا بود. همسر این شهید بزرگوار، بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی است.

وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۸ )، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۱) و دوره دکترا را در رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه امیرکبیر (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ ) گذارند. بدین تربیت، این شهید عزیز تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده است.

شهید شهریاری پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مشغول به کار شد. شروع به کارش به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده مهندسی هسته‌ای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بود.

وی در ۲۸ اردیبهشت ۸۳ از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داد و حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.

 در این مرحله از ارتقاء، نمره کیفیت آموزشی‌اش در چهار سال تدریس در دوره استادیاری نمره ۱۸.۵ (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ ۱۰ مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی، ارائه سخنرانی در ۲۱ کنفرانس بین المللی، راهنمایی و مشاوره ۲۰ دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی ۳ دانشجوی دکترا و بالاخره اجرای ۵ طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.

شهید شهریاری سال ۱۳۸۸ و بر اساس تصویب هیات ممیزه به درجه استادی ارتقاء پیدا کرد. در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است، به این مرتبه ارتقاء یافت. نمره کیفیت تدریس وی در دوره دانشیاری ۱۹.۴۶ از ۲۰ بود. به علاوه، فقط از ماده ۲ آئین نامه ارتقاء، ۱۱۵.۸۳ امتیاز کسب کرد. جمع امتیازهای وی برای ارتقاء به مرتبه استادی ۱۶۹.۷۹ بود. در دوره دانشیاری، استاد راهنمای ۱۷ دانشجوی کارشناسی ارشد و ۵ دانشجوی دکترا بود و ۲۱ مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رساند. همچنین در ۲۴  کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخت و در این دوره مجری ۵ طرح پژوهشی بود.

* مشاغل اجرایی شهید شهریاری

 شهید شهریاری از سال ۸۳ تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته‌ای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هسته‌ای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت.

* زمان شهادت

شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

* همسر شهید شهریاری: مراسم ازدواج ما در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه امیرکبیر برگزار شد

بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری می‌گوید: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمی‌شناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم.

وی افزود: شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود.

همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می‌پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم.

این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم.

وی افزود: شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوان‌تر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید می‌کردند و این امر باعث می‌شد تا وی را بیشتر بشناسم.

همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب‌ خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواج‌مان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب، ‌ نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبان‌زد بود.

وی افزود: در زمانی که قرار بود پایان‌نامه خود را ارائه دهم تا ساعت ۲۲ یا ۲۳ در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه در فعالیت‌های منزل نیز کمک می‌کرد.

‌یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان‌مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال‌هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می‌کرد و به جرأت می‌توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی‌ ما نشد.

قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمه‌شب در خارج از منزل می‌ماند و هنگامی که از وی می‌پرسیدم کجا بودی؟ می‌گفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم. شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک می‌کرد و برایشان وقت می‌گذاشت که در این خصوص به وی می‌گفتم وقت خودم را حلالت می‌کنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم.

همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه‌ جدیت در مسائل علمی جدی بود، خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسی‌ها حضور پیدا نمی‌کرد و با کسی هم تعارف نداشت. می‌گفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمی‌کنم.

قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت می‌کرد تا حلال را حرام نکند، تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمی‌کرد و تفسیر آیت‌الله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرم‌افزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان می‌کرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت.

وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را می‌خواند و آرام‌آرام اشک می‌ریخت. برخی اوقات روبروی من می‌نشست و شعر می‌خواند و نمی‌دانم در این اشعار چه می‌دید که اشک می‌ریخت. به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود و شاید به همین دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است.

همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیت‌الله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل می‌کند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف می‌کند و از دیگران شفاعت خواهد کرد.»

وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان می‌رسیدیم.

قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون شهید شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت:‌ از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بود. اگر آرامش درونی من نبود فکر می‌کنم نمی‌توانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس می‌کنم.

همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش می‌دهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت می‌کردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد.

* چگونگی شهادت شهید شهریاری

همسر شهید شهریاری در گفت‌وگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف می‌کند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه‌ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می‌شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم.

 صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودروها، ‌ دکتر نمی توانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه تلخ نباشد.

شهیدشهریاری و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش می کرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت اله جوادی آملی کرد، حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون.

 شهیدشهریاری پس از فریاد راننده گفت چی شده؟ ‌ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد. بیهوش نشدم، حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس می‌کردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمی‌توانستم حرکت کنم و فقط می‌گفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود می زند. یک نگاه به من می‌کرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بی سر و صدا سرش به سمت راننده بی حرکت افتاده، فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد می زدم و ناله می کردم مجید من.

وی ادامه می‌دهد: لحظه‌ای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی اختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا (س) را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند اما مجید من که خاک پای انها هم نمی‌شود. پس از آن گفتم الحمدلله…

همسر شهید شهریاری می‌گوید: بعد از شهادت شهید علیمحمدی به ما هم تذکر داده بودند که مراقب باشیم و ما هم جدی گرفته بودیم اما می گفتیم هر چه خدا بخواهد می‌شود حتی برخی اوقات در جمع دوستان خانوادگی شوخی می‌کردیم که این بار شهادت نوبت همسر شماست یا من. در مجموع دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخت است. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشوار است. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد.

همسر شهید شهریاری می افزاید: مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت.

امروز هفت سال از هشتم آذر ۸۹ که پیکر بی جان شهید شهریاری روی دست هزاران نفر از مردم این سرزمین به امام زاده صالح برده شد و در آنجا آرام گرفت، می‌گذرد؛ مردم ما هیچگاه یاد و خاطره شهید شهریاری و شهدای علمی و هسته‌ای کشورمان را فراموش نخواهند کرد. امیدواریم مسئولان نظام هم پاسدار دستاوردهای عظیم و خون این شهدای گرانقدر باشند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۰ سال پیش در چنین روزی خبر ترور و شهادت شهید مجید شهریاری، دانشمند هسته‌ای کشورمان قلب میلیون‌ها ایرانی را به درد آورد و یک بار دیگر دشمن که نتوانسته بود پیشرفت‌های علمی جمهوری اسلامی ایران را تاب بیاورد، دست به جنایتی دیگر زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفت‌های روزافزون علمی و هسته‌ای را بگیرد. امروز به بهانه سالروز شهادت شهید شهریاری به بازخوانی زندگینامه این شهید بزرگوار پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

شهید مجید شهریاری در سال ۱۳۴۵ در زنجان متولد شد. وی متاهل و دارای دو فرزند به نام‌های محسن و زهرا بود. همسر این شهید بزرگوار، بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی است.

وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۸ )، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۱) و دوره دکترا را در رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه امیرکبیر (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ ) گذارند. بدین تربیت، این شهید عزیز تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده است.

شهید شهریاری پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مشغول به کار شد. شروع به کارش به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده مهندسی هسته‌ای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بود.

وی در ۲۸ اردیبهشت ۸۳ از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داد و حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.

 در این مرحله از ارتقاء، نمره کیفیت آموزشی‌اش در چهار سال تدریس در دوره استادیاری نمره ۱۸.۵ (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ ۱۰ مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی، ارائه سخنرانی در ۲۱ کنفرانس بین المللی، راهنمایی و مشاوره ۲۰ دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی ۳ دانشجوی دکترا و بالاخره اجرای ۵ طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.

شهید شهریاری سال ۱۳۸۸ و بر اساس تصویب هیات ممیزه به درجه استادی ارتقاء پیدا کرد. در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است، به این مرتبه ارتقاء یافت. نمره کیفیت تدریس وی در دوره دانشیاری ۱۹.۴۶ از ۲۰ بود. به علاوه، فقط از ماده ۲ آئین نامه ارتقاء، ۱۱۵.۸۳ امتیاز کسب کرد. جمع امتیازهای وی برای ارتقاء به مرتبه استادی ۱۶۹.۷۹ بود. در دوره دانشیاری، استاد راهنمای ۱۷ دانشجوی کارشناسی ارشد و ۵ دانشجوی دکترا بود و ۲۱ مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رساند. همچنین در ۲۴  کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخت و در این دوره مجری ۵ طرح پژوهشی بود.

* مشاغل اجرایی شهید شهریاری

 شهید شهریاری از سال ۸۳ تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته‌ای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هسته‌ای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت.

* زمان شهادت

شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

* همسر شهید شهریاری: مراسم ازدواج ما در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه امیرکبیر برگزار شد

بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری می‌گوید: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمی‌شناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم.

وی افزود: شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود.

همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می‌پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم.

این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم.

وی افزود: شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوان‌تر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید می‌کردند و این امر باعث می‌شد تا وی را بیشتر بشناسم.

همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب‌ خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواج‌مان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب، ‌ نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبان‌زد بود.

وی افزود: در زمانی که قرار بود پایان‌نامه خود را ارائه دهم تا ساعت ۲۲ یا ۲۳ در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه در فعالیت‌های منزل نیز کمک می‌کرد.

‌یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان‌مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال‌هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می‌کرد و به جرأت می‌توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی‌ ما نشد.

قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمه‌شب در خارج از منزل می‌ماند و هنگامی که از وی می‌پرسیدم کجا بودی؟ می‌گفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم. شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک می‌کرد و برایشان وقت می‌گذاشت که در این خصوص به وی می‌گفتم وقت خودم را حلالت می‌کنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم.

همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه‌ جدیت در مسائل علمی جدی بود، خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسی‌ها حضور پیدا نمی‌کرد و با کسی هم تعارف نداشت. می‌گفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمی‌کنم.

قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت می‌کرد تا حلال را حرام نکند، تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمی‌کرد و تفسیر آیت‌الله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرم‌افزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان می‌کرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت.

وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را می‌خواند و آرام‌آرام اشک می‌ریخت. برخی اوقات روبروی من می‌نشست و شعر می‌خواند و نمی‌دانم در این اشعار چه می‌دید که اشک می‌ریخت. به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود و شاید به همین دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است.

همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیت‌الله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل می‌کند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف می‌کند و از دیگران شفاعت خواهد کرد.»

وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان می‌رسیدیم.

قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون شهید شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت:‌ از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بود. اگر آرامش درونی من نبود فکر می‌کنم نمی‌توانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس می‌کنم.

همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش می‌دهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت می‌کردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد.

* چگونگی شهادت شهید شهریاری

همسر شهید شهریاری در گفت‌وگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف می‌کند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه‌ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می‌شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم.

 صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودروها، ‌ دکتر نمی توانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه تلخ نباشد.

شهیدشهریاری و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش می کرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت اله جوادی آملی کرد، حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون.

 شهیدشهریاری پس از فریاد راننده گفت چی شده؟ ‌ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد. بیهوش نشدم، حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس می‌کردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمی‌توانستم حرکت کنم و فقط می‌گفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود می زند. یک نگاه به من می‌کرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بی سر و صدا سرش به سمت راننده بی حرکت افتاده، فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد می زدم و ناله می کردم مجید من.

وی ادامه می‌دهد: لحظه‌ای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی اختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا (س) را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند اما مجید من که خاک پای انها هم نمی‌شود. پس از آن گفتم الحمدلله…

همسر شهید شهریاری می‌گوید: بعد از شهادت شهید علیمحمدی به ما هم تذکر داده بودند که مراقب باشیم و ما هم جدی گرفته بودیم اما می گفتیم هر چه خدا بخواهد می‌شود حتی برخی اوقات در جمع دوستان خانوادگی شوخی می‌کردیم که این بار شهادت نوبت همسر شماست یا من. در مجموع دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخت است. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشوار است. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد.

همسر شهید شهریاری می افزاید: مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت.

امروز هفت سال از هشتم آذر ۸۹ که پیکر بی جان شهید شهریاری روی دست هزاران نفر از مردم این سرزمین به امام زاده صالح برده شد و در آنجا آرام گرفت، می‌گذرد؛ مردم ما هیچگاه یاد و خاطره شهید شهریاری و شهدای علمی و هسته‌ای کشورمان را فراموش نخواهند کرد. امیدواریم مسئولان نظام هم پاسدار دستاوردهای عظیم و خون این شهدای گرانقدر باشند.



منبع خبر

۸ آذر، سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری، دانشمند بزرگ هسته ای ایران بیشتر بخوانید »

سرلشکر باقری شهادت رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را تسلیت گفت

سرلشکر باقری شهادت رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را تسلیت گفت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،رئیس ستادکل نیروهای مسلح در پیامی شهادت محسن فخری زاده دانشمند هسته ای کشورمان را تسلیت گفت. در پیام سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ الله فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ* سَیهْدِیهِمْ وَ یصْلِحُ بالَهُمْ* وَ یدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ

و کسانی که در راه خدا کشته شده اند، هرگز کارهایشان ضایع نمی شود. خداوند به زودی آنان را راه می نماید و حالشان را نیکو می گرداند و در بهشتی که برای آنان وصف کرده، ماوا می دهد.

بار دیگر تروریست های کوردل وابسته به استکبار جهانی و رژیم پلید صهیونیستی در اقدامی وحشیانه ، یکی از مدیران و خدمتگزاران عرصه علمی،پژوهشی و دفاعی کشور را به شهادت رساندند. 

شهید دکتر محسن فخری زاده؛ رییس سازمان پژوهش و نواوری وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در زمره مدیران ارشد صنعت دفاعی کشور بود که در طول دوران عمر بابرکت خود منشا خدمات فراوانی شده بود و  توانسته بود توان دفاعی کشور را به تراز قابل قبولی از بازدارندگی برساند.

ترور این مدیر توانا و شایسته گرچه تلخ و ضربه سنگینی به مجموعه دفاعی کشور بود، اما دشمنان کوردل بدانند راهی را که شهید فخری زاده ها آغاز کرده اند، هرگز متوقف نخواهد شد. گروههای تروریستی و آمران و عاملان این اقدام کور هم  بدانند که انتقام سختی در انتظار آنها خواهد بود.

اینجانب ضمن تبریک و تسلیت شهادت این دانشمند صنعت دفاعی به فرمانده معظم کل قوا مد ظله العالی، وزیر محترم دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، همکاران ایشان  و خانواده گرانقدر آن شهید؛  اطمینان می دهیم تا تعقیب و مجازات عاملان این ترور شهید محسن فخری زاده از پای نخواهیم نشست.



منبع خبر

سرلشکر باقری شهادت رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را تسلیت گفت بیشتر بخوانید »