مشرق

چاپ سوم «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» منتشر شد

چاپ سوم «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» منتشر شد



رونمایی از کتاب  مکتب شهید سلیمانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» که دو هفته پیش مراسم رونمایی آن برگزار شد با استقبال مخاطبان به چاپ سوم رسید. این کتاب بر مبنای سخنان و خاطرات سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی؛ اثری جامع و مستند از خصوصیات مکتب و تفکرات این شهید و با قلم حجت‌الاسلام علی شیرازی نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران توسط انتشارات «خط مقدم» به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب که با سرفصل عدالت اجتماعی نگاشته شده اشاراتی دارد به نگاه ویژه شهید سلیمانی به این مسئله و در بخش هایی از آن آمده است:

«سردار سلیمانی در هفته بسیج در سال ۱۳۹۷ در سخنرانی‌ای می گوید:«وظیفه ای که نیروی قدس در مسئله دین بر عهده دارد، استمرار رسالت رسول معظم اسلام (ص) است. استمرار رسالت اولیای عظیم‌الشان بعد از پیامبر است. مقابله با ظلم، مقابله با دشمنان اسلام، دفاع از اسلام، ترویج اسلام، ترویج فرهنگ اسلامی، تجهیز مسلمانان برای دفاع از خودشان؛ دفاع از مستضعفین در مقابل مستکبرین، شکست مستکبرین.»

او دقیقا در همین مسیر حرکت مرد. تلاش های سردار سلیمانی در جهت نجات مردم مظلوم عراق، سوریه، لبنان، یمن و افغانستان از یوغ متجاوازان و تروریست های آمریکایی، اسرائیلی و داعشی و برقراری صلح و ثبات در سوریه و عراق و نفی ستمگری‌ها و ظلم و تلاش وی برای اجرای هدلت اجتماعی هرگز از افکار و اذهان مردم مسلمان دنیا خارج نخواهد شد.

سردار سرتیپ پاسدار اصغر صبوری می‌گوید: «برای شهید سلیمانی شیعه یا سنی تفاوتی نداشت. جان مسلمانان برای او ارزش داشت . این تفکر را از رهبر انقلاب گرفته بود که در حمایت از جبهه مقاومت و مظلومان و گرفتاران فرقی بین مسلمانان نیست.» در نگاه سردار سلیمانی، عدالت اجتماعی و توجه به مردم و حل مشکلات مردم مهم بود. انجام نکلیف مهم بود.»



منبع خبر

چاپ سوم «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» منتشر شد بیشتر بخوانید »

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه



سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه/ آخرین اثر حسام به چند زبان‌ ترجمه شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» به زبان‌های عربی، ترکی، روسی، پشتو و اردو ترجمه شده و قرار است در کشورهای مقصد توزیع شود.

این اثر را که به قلم حمید حسام و به کوشش مسعود امیرخانی نوشته شده، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان به ادبیات دفاع مقدس قرار گرفته است. کتاب تاکنون با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه بوده و به چاپ پنجم هم رسیده است.

«مهاجر سرزمین آفتاب» داستان زندگی کونیکو یامامورا است که بعدها نام سبا بابایی را برای خود انتخاب کرد. بابایی یگانه مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس است که در این کتاب، خاطرات خود را از دوران کودکی تا پس از شهادت «محمد»، فرزندش، روایت می‌کند.

حسام پیش از این درباره آخرین اثرش گفته بود: «مهاجر سرزمین آفتاب» از نظر سوژه یک کار «متفاوت» است. این کار سوژه منحصر به فردی دارد و نسخه ثانویه‌ای ندارد؛ زیرا در جغرافیای کشورمان هیچ مادر شهیدی که اهل ژاپن باشد، نداریم. آنچه بر این بانوی 82 ساله گذشته، اتفاقات عجیب و غریبی است که اگر این‌ها را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که سوژه‌ای منحصر به فرد و استثنایی است و آرزوی هر نویسنده‌ای است که راجع به آن بنویسد و قلم بزند.

خانم سبا بابایی که نام ژاپنی‌شان کونیکو یامامورا است، راوی این کتاب هستند. او در مقدمه کتاب اذعان کرده‌ است که در دو دهه گذشته افراد زیادی اظهار تمایل کرده‌اند تا کتابش را بنویسند. اما به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد و این توفیق برای من رقم خورد تا در سفری که به هیروشیما داشتم، از نزدیک با او و حوادث و اتفاقاتی که در زندگی‌اش رخ داده است، آشنا شدم. بعد از این آشنایی، به شدت مشتاق شدم تا خاطرات  خانم بابایی را بنویسم. به نظرم رسید برای مخاطب ایرانی شنیدن مفاهیم اعتقادی، اسلامی و هجرت از یک سرزمین به سرزمین دیگر به شدت جذاب خواهد بود. پینشهاد نگارش «مهاجر سرزمین آفتاب» دو سال پیش داده شد. بعد از پذیرفتن خانم بابایی، من به همراه آقای مسعود امیرخانی تیمی را به منظور تحقیق، جمع‌آوری اطلاعات، مصاحبه، تدوین و نگارش تشکیل دادیم.



منبع خبر

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه بیشتر بخوانید »

رمان «اسطوره‌های عشق» منتشر شد/ روایتی از سال‌های مبارزه در عراق صدام

روایتی از سال‌های مبارزه با صدام در عراق



رمان «اسطوره‌های عشق» منتشر شد/ روایتی از سال‌های مبارزه در عراق صدام

  1. رمان «اسطوره‌های عشق» منتشر شد/ روایتی از سال‌های مبارزه در عراق صدام

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «اسطوره‌های عشق»؛ نوشته کمال‌ السید نویسنده عراقی با ترجمه اسماء خواجه‌زاده و به همت انتشارات «راه یار» چاپ و روانه بازار نشر شد.

بنابرین گزارش، این کتاب، داستانی براساس زندگی شهیده میسون غازی، از شهدای جریان اسلامی مبارزه در سال‌های حکومت صدام حسین و حزب بعث در عراق است.

در مقدمه «اسطوره‌های عشق»، در معرفی کتاب چنین آمده است: «کشور عراق، قرن بیستم را با جنگ جهانی اول، اشغال انگلیسی‌ها و قیام ۱۹۲۰میلادی معروف به «ثورة العشرین» آغاز کرد؛ انقلابی که گرچه ظاهراً به شکست انجامید، ولی پر از حماسه مردم عراق در برابر استعمارگران انگلیسی بود…

در سال ۲۰۰۳ میلادی با سقوط صدام حسین، راه برای معرفی شهدای عراقی – که در طول سال‌های حکومت بعثی در برابر آن رژیم ایستادگی می‌کردند – باز شد و با خروج اسناد از دستگاه‌های اطلاعاتی و استخباراتی رژیم بعث و هم‌چنین با بازشدن قفل زبان‌هایی که از ترس رژیم سخن نمی‌گفتند، کتاب‌های متعددی درباره این شهدا نوشته شد؛ کتابی که در دست شماست، رمانی الهام گرفته از همین اسناد و خاطرات جمع‌آوری شده پس از سقوط صدام است.

«علی العراقی» و همسرش «فاطمه العراقی» که سال‌ها در زندان‌های رژیم بعث بوده‌اند، پس از سقوط صدام، کتابی با عنوان مذکرات سجینه خاطران زنان زندانی منتشر می‌کنند که در آن، سرنوشت ده‌ها زندانی زن عراقی – که در زندان‌های مخوف صدام محبوس بودند و بعدها اعدام شدند – معرفی و داستان آن‌ها را با استفاده از اسناد و روایت شهود بیان می‌کنند.

شهیده «میسون غازی»، یکی از این زنان زندانی دوران حکومت صدام است که مدتی پس از حبس، اعدام می‌شود، «کمال السید» نویسنده عراقی، «اسطوره‌های عشق» را با الهام از خاطرات و اسناد منتشر شده درباره این شهیده نگاشته است.»

بنابرین گزارش، نکته مهم‌تر در این کتاب آن است که بسیاری از حوادث اجتماعی را که جامعه عراق و به ویژه جامعه شیعی عراق را شکل داده، به خواننده معرفی می‌کند. چگونگی برخورد با نحله‌ها، اثرات مدرنیته و نوگرایی در کنار بعثی‌گرایی و اعتماد و اعتقاد به اصول مذهبی و دینی و قیام علیه ظلم و ستم حزب بعث، با وجود خفقان آن دوران جامعه شیعی عراقی کم‌وبیش در این کتاب، در قالب داستانی مؤثر معرفی شده است.

در پشت جلد این کتاب نیز این‌طور می‌خوانیم: «بدنش دوباره به شدت تکان خورد، از شدت درد وحشتناک، فریاد می‌کشید و فریادهایش به دیوارهای بی‌رحم می‌خورد، مثل کبوتری بی‌گناه میان دندان‌های گرگ اسیر بود. چشم‌های نگهبان اشک‌آلود شد. شاید برای اولین بار، سنگ از قطرهای آب می‌شکافت، افسر اعدام هم تحت‌تأثیر قرار گرفته بود، اما نماینده قصر با عصبانیت زوزه می‌کشید و به لیوان اشاره می‌کرد: زنده‌باد صدام… میسون تمام توانش را جمع کرد تا شکست سختی به درندگان بعث بدهد. او می‌دانست آن‌ها تا چه حد از رهبر فاتحی که طاغوت سرزمینش را سرنگون کرده، کینه دارند. تمام رمق زندگی‌اش را جمع کرد و فریاد زد: زنده باد خمینی.»

کتاب «اسطوره‌های عشق» که به همت واحد بین‌الملل دفتر مطالعات جبهه فرهنگی و توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده؛ در ۳۸۴ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان روانه بازار نشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه آن، علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub و یا سایت vaketab.ir مراجعه کنند.

  1. رمان «اسطوره‌های عشق» منتشر شد/ روایتی از سال‌های مبارزه در عراق صدام



منبع خبر

روایتی از سال‌های مبارزه با صدام در عراق بیشتر بخوانید »

گروه‌های تفحص شهدا در ایام کرونا چه می‌کردند؟

گروه‌های تفحص شهدا در ایام کرونا چه می‌کردند؟



فعالیت گروه های تفحص شهدا در ایام کرونا چه بود؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شیوع ویروس کرونا در نقاط مختلف دنیا بسیاری از فعالیت های مهم را تحت تأثیر قرار داده و منجر به توقف یا روال کند پیشروی پروژه های مهم کشورها شد. فعالیت تفحص پیکر مطهر شهدا که چند سالی بود در خاک عراق آغاز شده و با جدیت پیش می رفت نیز به دلیل تعطیلی فعالیتهای کلان بر اثر شیوع بیماری متوقف شد. اما این توقف موقتی فعالیت تفحص در عراق به معنای تعطیلی عملیات های تفحص شهدا نبود. بلکه در این مدت، شرایط تفحص مجدد در داخل کشور فراهم شد.

آخر فروردین ماه ۱۳۹۹ بود که سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، از انتقال دستگاه های کاوش به کشور خبر داد و گفت: کاوش در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی(کانال کمیل و حنظله) در داخل کشور در ایام کرونا مجددا انجام خواهد شد. 

عملیات تفحص شهدا به مدت ۹ ماه در داخل خاک کشور ادامه داشت. عملیات کاوش پیکر مطهر شهدای دفاع مقدس در این مدت بیشتر در مناطق فکه(مناطق عملیاتی والفجر مقدماتی)، چنگوله مهران(منطقه عملیاتی عاشورای ۲) و محور کردستان(منطقه عملیاتی والفجر۴) بوده است.

تا اینکه سردار باقرزاده، دو روز پیش از ادامه تفحص شهدا در کشور عراق خبر داد. او گفت: ما چند روزیست که با انتقال دستگاه های مهندسی از محورهای جنوب، غرب و شمالغرب فعالیت تفحص را با ۴۵ دستگاه وسیله سنگین مهندسی در خاک عراق شروع کردیم. در مجموع مدت توقف کار در عراق، فعالیت تفحص در خاک کشور خودمان ادامه داشت و نقاطی که قبلا امکان تفحص در آن ها نبود، مورد کاوش قرار گرفتند و الحمدلله پیکرهای مطهر ۸۰ شهید هم در داخل خاک کشورمان پیدا شد.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح , سردار سید محمد باقرزاده , شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , منطقه عملیاتی فکه , مناطق عملیاتی دفاع مقدس , کرونا ,

تیم کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در جریان عملیات های تفحص شهدا در این ۹ ماه همزمان با شیوع کرونا در داخل کشور نتایج زیادی در پی داشته است. که برخی از این نتایج امید بخش و خبرساز در ادامه مرور می شود:

طی کاوش در منطقه عملیاتیچنگوله  ۱۲ آبان ماه پیکر مطهر یک شهید، ۱۸ مهرماه دو شهید، ۱۶ مهرماه دو شهید،  ۲۴ تیرماه پیکر مطهر سه شهید و ۱۰ آبان پیکر مطهر ۱۰ شهید کشف شدند.

طی کاوش در منطقه عملیاتی فکه در ۳۱ تیرماه پیکر مطهر یک شهید، هشتم تیرماه پیکر مطهر دو شهید، ۲۰ اردیبهشت ماه پیکر مطهر یک شهید (این شهید در کانال کمیل و در مجاورت یادمان آن پیدا شده است) و ۲۴ تیرماه پیکر مطهر یک شهید کشف شدند.

طی کاوش در منطقه عملیاتی قلاویزان مهران  ۲۳ اردیبهشت ماه پیکر مطهر دو شهید، ۱۷ اردیبهشت ماه پیکر مطهر یک شهید (درمحور غرب این منطقه) پیدا شدند.

 ۲۱ مهرماه طی کاوش در محور کردستان پیکر مطهر یکی از شهدای سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان کشف شد. این شهید توسط ضد انقلاب به گروگان گرفته شده و به شهادت رسیده بود. همچنین در روز ۱۹ مهر ماه پیکر مطهر یک شهید در محور مریوان پیدا شد. همراه با استخوان‌های این شهید یک ماسک شیمیایی هم بود که نشان از روزهای حملات شیمیایی صدام در این منطقه بود.

***

شناسایی هویت پیکر مطهر برخی از شهدای دوران دفاع مقدس نیز بخشی از فعالیت های این دوره ۹ ماهه در معراج شهدای مرکز بود.

مجروحیت عضو تیم تفحص شهدا

یکی از اعضای تیم تفحص پیکر مطهر شهدا  ۱۶ اردیبهشت در جریان عملیات کاوش پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات قلاویزان (مهران) مجروح شد. «بهروز باقری» یکی از اعضای تیم کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح است که بر اثر انفجار مین گوجه‌ای از ناحیه پا مجروح شد.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح , سردار سید محمد باقرزاده , شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , منطقه عملیاتی فکه , مناطق عملیاتی دفاع مقدس , کرونا ,

***

افزایش تجهیزات تفحص

شهریور ماه ۹۹ سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح از خریداری تجهیزات جدید برای ادامه روند تفحص شهدا خبر داد و گفت: در جهت تقویت عملیات تفحص شهدا اخیراً با دستور سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ، تعداد ۱۰ دستگاه بیل مکانیکی خریداری شد که بخشی از آن واصل شده و بقیه هم در راه است. این بیل‌ها برای تقویت عملیات تفحص در محورهای عملیاتی جنوب، غرب و شمال غرب مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

***

کشف پیکر شهید وزارت کار در روز تأمین اجتماعی

پیکر مطهر یک شهید در روز ۲۴ تیرماه در روز تأمین اجتماعی همراه با لباس منقوش به آرم وزارت کار و تأمین اجتماعی در منطقه عملیاتی فکه کشف شد. این پیکر مطهر در جریان کاوش مناطق عملیاتی والفجر مقدماتی و فکه پیدا شد. سردار باقرزاده پیام این شهید را در چنین روزی یادآور شد و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز پیامی خطاب به سردار باقرزاده درباره این فیلم کشف پیکر صادر کرد. 

در بخشی از این پیام آمده بود: «کشف بعضاً اعجاب آور ابدان‌ مطهر شهدای دفاع مقدس را در ذهن مجسم‌ و به یاد می آوردم، که همواره در مقاطع مختلف زمانی این شهیدان بزرگوار پیامی را به ما منتقل کرده‌اند. می‌دانم که می‌دانید و بخاطر دارید که شما و همه جان برکفان تفحص حق بزرگی بر گردن اینجانب دارید. 

اطمینان داشته باشید که ‌کشف پیکر مطهر این شهید گمنام عزیز و والا مقام با لباس وزارت کار و امور اجتماعی در روز تامین اجتماعی پیام رسایی به اینجانب و قاطبه همکاران عزیزم داشت و همت و انگیزه ما را دوچندان کرد و بی‌نهایت به خود می‌بالیم که در مجموعه‌ای سعادت خدمت یافته‌ایم که چنین عزیزانی در آن نقش‌آفرین بوده‌اند.

ما همگی مکلفیم در شرایط خطیر کنونی کشور بیش از پیش در جهت کاهش آلام اقشار مختلف جامعه تلاش کنیم و در مسیر آرمان‌ها و راه شهدا قدم برداریم که در محضر این عزیزان شرمنده نباشیم.»

***

کلمه پیامبر اکرم بر دفترچه شهید

 ۱۲ آبان ماه همزمان با شب میلاد پیامبر اسلام(ص) پیکر مطهر یکی از شهدای دوران دفاع مقدس در چنگوله مهران کشف شد. کلمه “پیامبر اکرم ص” تنها عبارت باقی مانده از دفترچه شهیدی که شب میلاد پیامبر رحمت تفحص شد. تصویر اعجاب انگیز این برگ از دفترچه در شرایط انتقاد مسلمانان به هتک حرمت به پیامبر اسلام(ص) خبرساز شد.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح , سردار سید محمد باقرزاده , شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , منطقه عملیاتی فکه , مناطق عملیاتی دفاع مقدس , کرونا ,

ماجرای کشف پیکر شهید نسیم افغانی

در پی تفحص در فکه پیکر مطهر شهیدی از رزمندگان افغانستانی اعزامی از لشکر ۵ نصر خراسان پیدا شد. مجاهد افغانستانی دفاع مقدس، شهید «نسیم افغانی» در عملیات «والفجر ۱» در ارتفاعات ۱۴۱ و ۱۴۲ عراق در سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در اطلاعیه‌ای درخواست کرد تا مردم در صورت اطلاع از محل سکونت خانواده شهید در ایران یا افغانستان، مراتب را به این کمیته منعکس کنند. در پی انتشار این اطلاعیه، محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی و سعید اوحدی، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز تقاضایی مبنی بر پیدا کردن خانواده این شهید افغانستانی را اعلام کردند.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح , سردار سید محمد باقرزاده , شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , منطقه عملیاتی فکه , مناطق عملیاتی دفاع مقدس , کرونا ,

ماجرای کشف پیکر شهید افغانی به یکی از خبرسازترین اخبار حوزه شهدا در رسانه های مختلف تبدیل شد. متون ادبی، نماهنگ ها، پوسترهای مختلفی مزین به این شهید تولید شد. بررسی علل حضور رزمندگان افغانستانی در دفاع مقدس در ایام انتشار اخبار نسیم افغانی نقل محافل رسانه ای شد.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح , سردار سید محمد باقرزاده , شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , منطقه عملیاتی فکه , مناطق عملیاتی دفاع مقدس , کرونا ,

پیکرهای مطهر ۱۹۲ شهید دوران دفاع مقدس از جمله شهید نسیم افغانی با حضور سردار باقرزاده، دوم تیرماه از طریق مرز شلمچه وارد کشور شدند. طی تحقیقات مختلف مشخص شد خانواده مجاهد شهید «نسیم افغانی» در بمباران هزاره افغانستان توسط ارتش شوروی به شهادت رسیده اند.

سپس با عنایت رهبر معظم انقلاب مبنی بر تکریم این شهید والامقام و تدفین در حرم رضوی پیکر این شهید ۹ تیر ماه ۱۳۹۹ به دست خادمان حرم رضوی در این استان مقدس تشییع و تدفین شد.

کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح , سردار سید محمد باقرزاده , شهدای دفاع مقدس , دفاع مقدس , منطقه عملیاتی فکه , مناطق عملیاتی دفاع مقدس , کرونا ,

مقرر شد کلاه و دیگر وسایل شهید به عنوان سندی ارزشمند در غرفه ویژه‌ای که در آینده نزدیک در موزه دفاع مقدس تهران به نام شهدای مظلوم افغانستان اعم از شهدای مدافع حرم و دفاع مقدس ایجاد خواهد شد، نگهداری شود.

سپس با عنایت رهبر معظم انقلاب مبنی بر تکریم این شهید والامقام و تدفین در حرم رضوی پیکر این شهید ۹ تیر ماه ۱۳۹۹ به دست خادمان حرم رضوی در این استان مقدس تشییع و تدفین شد.



منبع خبر

گروه‌های تفحص شهدا در ایام کرونا چه می‌کردند؟ بیشتر بخوانید »

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی



میزگرد «هوانیروز» در تسنیم|از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی/ روز اول دفاع مقدس «بکاو و بکش» راه انداختیم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با نگاهی عمیق و منطقی به ۸ سال دفاع مقدس درمی‌یابیم که این اتفاق بیشتر شبیه معجزه الهی است تا یک حادثه تاریخی. یک جهان پشتیبان رژیم بعث عراق برای تصرف یک انقلاب بود. بسیار ساده‌انگارانه است که بگوییم موضوع اروند و عرب‌زبانان خوزستان دغدغه اصلی صدام برای حمله به ایران بود چراکه با ورق زدن اسناد تاریخی دوران «قبل از جنگ» ــ یعنی از سال ۵۸ تا ابتدای جنگ ــ این عراق بود که به تجهیز گروهک‌های مرزی و اقدامات خرابکارانه در خاک کشورمان پرداخت و با بمب‌گذاری‌های متعدد مردم این خطه را به خاک و خون کشید.

به‌عقیده بسیاری از کارشناسان هم‌راستا شدن منافع صدام و آمریکا برای حمله به کشورمان دلیلی بود که صدام نقشه هجوم سراسری را در ذهن خود بپروراند، از طرفی دیکتاتور عراق خواستار افزایش سرزمینی خود بود و از طرفی زمین زدن انقلابی اسلامی که بلای جان آمریکا شده بود؛ منافع هر دو مستکبر را کنار یکدیگر قرار داد تا با یک‌کاسه کردن تمام اهداف خود در آخرین روز تابستان ۵۹، به ایران اسلامی هجوم بیاورند.

نه‌تنها آمریکا و شوروی بلکه اروپا و حتی کشورهای آفریقایی هم به کمک صدام آمدند تا آمریکا و صدام را به اهدافشان برسانند اما با وجود نیروی انسانی فراوان و تجهیزات گسترده‌ای که برای عراق گسیل شد؛ این امر نتیجه‌ای نداشت و پیروزی از آن ملت ایران شد. اگر معجزه نیست، چه‌چیزی است؟ اگر آن را از الطاف الهی ندانیم، چه‌چیزی می‌تواند پاسخ آن باشد که یک ملت نوپا که ارتش آن از بین رفته است و هیچ تجهیزاتی ندارد، چگونه در برابر اَبَر امکانات عراقی ایستادگی می‌کند؟

آری این دفاع مقدس برای آن دفاع مقدس شد، که امدادهای الهی، رهنمودهای حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) و ایثار رزمندگان اجازه نداد ملت ایران سر تعظیم در برابر مستکبران فرود بیاورد و اجازه ندهد حتی سانتی‌متری از سرزمینمان زیر چکمه‌های بعثی قرار بگیرد.

حال ما به بررسی قسمت‌های مختلف دفاع مقدس پرداخته ایم و می‌خوایم حال‌ و هوای آن روزها را تداعی کنیم و به مشکلات و فعالیت‌های مختلف رزمندگان بپردازیم.
در این قسمت بر آن شدیم که به یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین قسمت‌های جنگ یعنی به فعالیت «هوانیروز» بپردازیم. «هوانیروز» یگانی که در روزهای ابتدایی جنگ نقش کلیدی داشته و ضمن جلوگیری از پیشروی دشمن، در جابه‌جایی مجروحین و رزمندگان ابتکار عمل‌های بسیار جدی داشته‌ است. به همین دلیل برای درک بیشتر روزهای آغازین جنگ با امیرسرتیپ دوم خلبان محمد طاعتی که دوره‌های آموزشی خود را در کشور آمریکا گذرانده و در روزهای ابتدایی جنگ در غرب کشور حضور داشته است و همچنین سرهنگ خلبان حسین فلک‌پور از فرماندهان هوانیروز که از نیروهای آمریکایی در زمان طاغوت خلبانی را فراگرفته گفت‌وگو کردیم. مشروح میزگرد به شرح زیر است:

گزیده میزگرد:

* گزارش تجمع بعثی‌ها در مرز را قبل از جنگ به تهران ارسال کرده بودیم.

* در روز اول جنگ بکاو و بکش راه انداختیم. یعنی هلیکوپترها پرواز می‌کردند هرجا بعثی می‌دیدند، می‌زدند.

* هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند.

*  هوانیروز در جنگ توانست پیشروی بعثی‌ها را بگیرد.

 * افسر نیروی زمینی باور نمی‌کرد چه‌کار کردیم, شهید شیرودی مجبورش کرد تا تک تک ادوات منهدم شده را بشمارد.

* هوانیروز به دلیل آتش و حرکت کارایی بسیار بالایی دارد.

*جابه‌جایی آوارگان جنگ یکی از کارهای هوانیروز بود.

جناب آقای طاعتی با توجه به اینکه حضرتعالی از ابتدای جنگ در هوانیروز به عنوان خلبان حضور داشتید، بفرمایید هوانیروز چه نقشی در جلوگیری از پیشروی دشمن در روزهای آغازین جنگ داشت؟

جنگ ۸ ساله ایران و عراق در ساعت ۱۴:۰۵ دقیقه بعد از ظهر در کرمانشاه شروع شد؛ یک فروند هواپیما سوخو ۷ نیروی هوایی رژیم بعث با عجله – که معلوم بود خلبان جوانی دارد- بمبی در باند فرودگاه انداخت و دور زد و به عراق بازگشت. -البته آن باند فوراً تعمیر شد- همین موضوع دلیلی شد که آغاز جنگ را یقین کنیم. البته هنوز سیاسیون کشور می‌گفتند این جنگ نیست و باور نمی‌کردند. چراکه قبل از آن هم بعثی‌ها به پاسگاه‌های کشورمان در غرب و جنوب حمله کرده بودند.

البته خلبان‌های ما که برای کمک به پاسگاه‌ها می‌رفتند، گزارش می‌دادند که نیروی زیاد بعثی پشت پاسگاه‌ها جمع شده- یعنی بعثی‌ها آماده حمله به خاک کشورمان هستند- که این گزارش‌ها به تهران هم ارسال شد.

دفاع مقدس ,

فرض کنید اگر عراق می‌خواست یکی از پاسگاه‌های ما را بزند می‌توانست با یک گروهان زرهی -تعداد محدود نیرو- بیاید و آن را تصاحب کند ولی وقتی لشکرها را مشاهده کردیم متوجه شدیم که بحث دیگری است.

 البته هم در سپاه و هم در ارتش این بحث است که آیا ایران از حمله عراق غافلگیر شده‌است یا نه؟ جواب‌های مختلفی هم داشته‌ است. ولی عرض می‌کنم روز و ساعت حمله مخفی است، اگر این‌طوری بگوییم بله ما غافلگیر شدیم، ولی چند ماه قبل ما گزارش کرده بودیم که نیروها اینجا هستند و مسائلی در حال اتفاق افتادن است.

خلاصه جنگ شروع شد؛ در روز اول جنگ، من از گردان به خانه سازمانی می‌آمدم،‌ درحالی که زیپ لباس پروازم را درمی‌آوردم، دیدم بمباران شروع شد که سریعاً خود را به مقر رساندم.در گردان طرح‌هایی را پیش‌بینی کرده بودیم که اگر جنگ شد، کجا برویم. برای همین پشت کارخانه سیمان فعلی کرمانشاه حدود ۳ ماه مستقر شدیم و گردان مسلح ما هم در تنگه کُنش مسلح  شدند.

*  روز اول جنگ بکاو و بکش راه انداختیم

وقتی جنگ شروع شد یگان‌های مسلح گروه‌بندی شدند. چند تیم آتش با شهید شیرودی به سرپل ذهاب و چند تیم آتش با شهید کشوری به ایلام رفتند. البته در آن زمان کسی نبود که به اینها بگوید چه‌کار کنند، برای همین این افراد با یک فروند هلیکوپتر ۲۱۴ و یک فروند هلیکوپتر ۲۰۶ به عنوان دیدبان به منطقه رفتند تا بِگردند و هرجا بعثی دیدند، بزنند. ما به این وضعیت می‌گفتیم بکاو و بکش!

 ما در تاکتیک‌هایی که تدریس می‌کردیم، چنین تاکتیکی نداشتیم و این الزامات جنگی بود که ما را وادار کرد چنین تصمیمی بگیریم. البته در سر پل ذهاب وضعیت فرق می‌کرد یک سرهنگ دومی از نیروی زمینی آنجا حضور داشت و تانک‌های تحت امر خود را فرستاده بود تا با بعثی‌ها روبرو شوند که متاسفأنه اکثر تانک منهدم و نیروهایش هم پراکنده شده بودند.

گردان هجومی در روز دوم پای کار آمد- گردان هجومی گردانی بود که از ارومیه تا ایلام پخش و مستقر شده بود؛ فرماندهی در چنین شرایطی خیلی سخت است که ماشین و نیروها از ارومیه و سقز بیاید و همین‌طور گسترش پیدا کند.- جناب سرگرد صادق قیاهی معاون گردان را به عنوان مسئول سرپل‌ذهاب قرار دادیم و چند هلیکوپتر ۲۱۴ هم آنجا بودند که در زمان مقتضی وارد عمل شوند. آنجا بود که صادق جان به من گفت عراق در حال طرح‌ریزی است که سر پل ذهاب را بگیرد…

این اطلاعات هیچ‌جا گفته نشده چراکه در سال‌های ابتدایی جنگ، ارتش به شدت از هم پاشیده شده بود و تنها نیرویی که مانده بود – آن هم به دلیل تخصص خاصی که داشتند- «هوانیروز» بود که پای وسایل پرنده خود نشسته بودند.

* جان‌فشانی شهید شیرودی و خلبان‌های هوانیروز/ عدم شناخت هوانیروز توسط بعثی‌ها آنها را زمین‌گیر کرد

 من خودم پروازی به سر پل ذهاب کردم و دیدم وضعیت خیلی خراب است و عراق آماده شده که شهر و پادگان سرپل‌ذهاب را تصاحب کند. فرمانده‌ای که سر پل‌ذهاب بود گفت که من می‌خواهم زاغه مهمات پادگان را منفجر کنم – که اگر منفجر می‌شد نصف شهر هم از بین می‌رفت- شهید شیرودی و خلبان‌ها می‌گفتند ما جلوی عراق را می‌گیریم و نمی‌گذاریم به اینجا بیاید؛ اما ایشان مُسِر بود که باید آنجا را منفجر کنیم. چیزی که باعث شد این اتفاق نیفتد این بود که یگان‌های ما آنجا ماندند و ایشان هم نتوانست آنجا را منفجر کند.

همچنین قرار شد با لشگر ۸۱ صحبت و تصمیم‌گیری کنیم؛ جناب سرهنگ روحی‌پور فرمانده پادگان بود او هم نظر بچه‌ها را می‌پرسید و وقتی می‌گفتیم بچه‌ها این را می‌گویند قبول می‌کرد؛ به بچه‌ها اعتقاد داشت. با لشکر صحبت کرد و گفت شما تعهد می‌دهید که شهر و پادگان را نمی‌تواند بگیرد؟

دفاع مقدس ,

 این شوخی که نیست یک جای خیلی مهمی است و آدم بدون مطالعه و از روی احساس نمی‌تواند تعهد دهد، ولی صحبت شد و شهید شیرودی گفت «بله من تعهد می‌دهم که بچه‌های ما جلویش را می‌گیرند.»

* هوانیروز را نشناختند؛ نه ایرانی‌ها و نه بعثی‌ها/ تانک بعثی‌ها بود؛ راننده ایرانی نبود

 خلاصه هلیکوپترها را فرستادند که مسیر را نگاه کنند که منطقه در چه حالی است. گزارش دادند که تانک‌های بعثی در حال حرکت‌اند که بیایند سر پل‌ذهاب را بگیرند.  بچه‌ها پرواز کردند آن‌طور که ما در بی‌سیم کنترل می‌کردیم تانک اول را زدند راه بسته شد. تانک میانی و انتهایی را هم زدند. جالب است بعثی‌ها گزارش می‌دادند – ما هم از این طرف در بی‌سیم گوش می‌کردیم- که می‌گفتند توپخانه ایرانی‌ها فقط تانک‌های ما را می‌زند. در حالی که نمی‌دانستند که هوانیروز آنها را مورد اصابت قرار می‌دهد.

  هوانیروز را نه ارتش ایران می‌شناخت و نه ارتش عراق و این خودش یک مسئله است که یک نیروی تأثیرگذار وجود دارد که نه متخاصم و نه مدافع، هیچ‌کدام به درستی آن را نمی‌شناسند.

 بچه‌ها دوباره آمدند سوخت‌گیری کردند و رفتند؛ جالب است ناهار هم ساندویچ مانندی بود که داخل هلیکوپترها می‌خوردند که نیازی به پیاده شدن نباشد. همین امر باعث شد تا شب جلوی پیشروی عراق را بگیریم و تعداد زیادی از نیروهای بعثی تانک‌ها را رها و فرار کردند.

 شهید شیرودی گزارش جالبی داد که نیروهای عراقی تانک‌ها را گذاشته و فرار کردند.صبح فردا مجدداً شهید شیرودی در حال پرواز بود که گفت: «چندین تانک اینجا بدون خدمه است، راننده بفرستید اینها را تخلیه و مصادره کنیم.»

 راننده تانک نداشتیم که بیایند اینها را ببرند، بنابراین مجبور شدیم اینها را دوباره منفجر کنیم -حتی ما می‌گفتیم حیف این موشک‌ها که به این تانک‌ها می‌زنیم.

* درخواست ارشدیت برای شهید شیرودی پس از یک روز عملیات نفس‌گیر/شهیدان شیرودی و کشوری دو بال برای نابودی رژیم بعث

عراق از آنجا عقب‌نشینی کرد و در سرآبگرم مستقر شد، شهید شیرودی گفت: اینها مجبورند در کیسه خواب‌ها، بخوابند برای همین من پرواز می‌کنم و با فلشت -نوعی موشک است که آمریکایی‌ها علیه ویتنامی‌ها استفاده می‌کردند- آنها را می‌زنم. چراکه تلفات زیادی از آنها می‌گیریم. همینطوری هم شد بسیاری از عوامل دشمن کشته و زخمی شدند.

 از آن طرف هم شهید کشوری گزارش می‌داد که تعدادی تانک اینجا وجود دارد که اطراف آن صبحانه می‌خورند برای همین با راکت و موشک آنها را فراری داد و تانک‌ها را از بین برد.

 فرمانده پایگاه و آن سرهنگی که گفته بود می‌خواهم زاغه مهمات را منفجر کنم از منطقه بازدید کردند و ایشان – آن فردی که می‌خواست زاغه مهمات را منهدم کند- به لشکر گزارش داد و گفت: «در اینجا اتفاقی افتاده که من در عمر نظامی خودم ندیده بودم و فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد.» برای همین بود که برای شیرودی ارشدیت درخواست شد (آن زمان استواریار بودند) و ایشان هم البته قبول نکرد.

* هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند

 عراق از سرآبگرم هم به علت تلفاتی که داشت حرکت کرد و  در بازی‌دراز مستقر شد. به نظرم هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند. پس از آن هم هوانیروز در عملیات‌های مختلفی شرکت کرد.

دفاع مقدس ,

جناب طاعتی در خصوص نقش هوانیروز در عملیات‌ها بفرمایید.

در منطقه میمک اسماعیل سهرابی – که بعدها رئیس ستاد مشترک ارتش شد- نزدیکی ظهر دادش در آمده بود که بعثی‌ها درحال پیشروی‌اند و برای جلوگیری نیازمند هلیکوپتر کبری هستم. ما به همراه آقای تختوانه به منطقه رفتیم. تختوانه افسر ضداطلاعات زمان شاه بود که پس از انقلاب افسر اطلاعات انقلاب شد؛ افسر خوب و محلی بود و همه آن اطراف را می‌شناخت.

اسماعیل سهرابی گفت: هواپیماهای عراقی همین‌طور می‌آیند و می‌ایستند به نیروهای ما راکت و مسلسل می‌زنند و می‌روند -تاکتیکشان روسی بود. ما تاکتیکمان جا عوض کردن و حرکت مارپیچی است ولی آنها همین‌طور می‌ایستادند علتش هم این است که بدنه‌شان ضد کالیبر کوچک است- من رفتم و دیدم همینطور است، گفتم ما در جاهای دیگر درگیریم و نمی‌توانیم به شما کمک کنیم اما اگر موشک تاو داشته باشید، مشکل شما قابل حل است. یکی از رزمنده‌ها جیپی آورد و یک موشک تاو هم داشت. یکی از هلیکوپترهای بعثی را نشانه گرفت و آن را منهدم کرد و از آن به بعد میان رزمنده‌ها برای زدن هلی‌کوپترهای بعثی  مسابقه بود.

* ماجرای جالبی از اسیر کردن بعثی‌ها با هلی‌کوپتر کبری/ در دفتر فرماندار پاوه چه چیزی بود؟

به خاطر دارم، در غرب بعد از کرمانشاه و پاوه، دو شهر نورسو و نورچه است که از قبل و بعد از انقلاب ارتباطشان با مرکز کشور به کلی قطع شده بود و با کردهای عراقی و ایرانی ارتباط داشتند که متأسفانه برای حمله به برخی از مراکز از آنها سوء استفاده می‌شد.

در آن منطقه یک آنتن بلندی مربوط به رادیو و تلویزیون ایران را منفجر کرده بودند و همین کار باعث شده بود، صدای جمهوری اسلامی ایران به آنها نرسد و مورد توجه تبلیغات بعثی‌ها قرار بگیرند؛ این را هم بگویم که عراق در آن زمان در تمام نقاط غرب و جنوب عوامل ستون پنجم داشت و مسائل ایران را کاملا به آنها گزارش می دادند.

شهرام‌فر یک افسر نیروهای ویژه بود که در بانه و سردشت و آن اطراف‌ عملیات انجام می‌داد اینها آمدند در گردان پیش آقای روحی‌پور گفتند ما چندین بار است که می‌خواهیم به عراق حمله کنیم و نورچه و نورسو را بگیریم ولی یک رودخانه‌ای وجود دارد که خیلی عمیق است. صبح زود از رودخانه بیرون می‌آییم تا برسیم به آنجا، هم کردها و هم عراقی‌ها متوجه می‌شوند و ما را می‌زنند و ما مجبور می‌شویم عقب‌نشینی کنیم و تا حالا سه بار این وضعیت را امتحان کردیم و موفق نشدیم تا یاد شما افتادیم که شما نیروهای ما را به آنجا منتقل کنید.

 ما رفتیم پاوه اتفاقاً شهید بختیاری و شهید بخشی هم همراه ما بودند؛ برای هماهنگی بیشتر به دفتر فرماندار پاوه رفتیم. جالب است که بگویم شهید کاظمی فرماندار پاوه دفترش را از نوشته پر کرده بود و دعاهای خاصی  مبنی بر اینکه «خدایا به ما اخلاص بده» و…. روی آن نوشته بود.

 گفتم: «آقا این چیه نوشتی اینجا؟ یه ناهاری چیزی بده بخوریم!»(باخنده)

گفت: من برای ناهار خودم سیب زمینی پخته گذاشتم و برای شما همین را پیش‌بینی کردم.

دفاع مقدس ,

با لباس مبدل به ارتفاعی به اسم نونان‌ویژه رفتیم که به دشت و ارتفاع دیگری مسلط بود یک جاده هم وجود داشت که بالای ارتفاع آنتن رادیو و تلویزیون در آنجا منفجر شده بود و آن جاده می‌خورد به نورچه و نورسو و از طرفی هم با حلبچه، سید صالح و سلیمانیه ارتباط داشت.

بررسی کردیم و برای عملیات مشکلی نبود؛ قرار شد ۸۸ نفر نیرو -که غالباً فرمانده‌های سپاهی بودند که در دفاع مقدس شهید شدند و نامدار هستند- سوار ۱۰ الی ۱۲ هلیکوپتر شوند و سه فروند هلیکوپتر کبری هم آنها را پشتیبانی کند.

 برنامه‌ریزی شد که ساعت ۶ ما در ارتفاعات باشیم چون ساعت ۶ و ۵ دقیقه آفتاب درمی‌آمد و این موضوع برای خلبان‌ها مشکل به وجود می‌آورد و دید آنها را کور می‌کرد. بنابراین ساعت ۶ باید اینها را پیاده می‌کردیم و برمی‌گشتیم البته کبری‌ها می‌ماندند و آنها را پشتیبانی می‌کردند.

 روز اول هواشناسی گزارش داد که به شدت ابری و مه‌آلود است و دید وجود ندارد روز دوم و سوم هم همین‌طور شد. یعنی اینها می‌آمدند و سوار هلی‌کوپتر می‌شدند و بعد پیاده می‌شدند و می‌رفتند. پنجشنبه بود اتفاقاً مأموریت گرفتم بروم جای دیگری به همین خاطر فرماندهی مأموریت را به شهید علی‌محمد بختیاری دادم که فرمانده گروهان سوم گردان هجومی بود.

 گفتم ما به وسیله بی‌سیم با شما در ارتباطیم شما باید پرواز کنید که الحمدالله هوا خوب بود و پنجشنبه پرواز کردند و من از طریق رادیو بی‌سیم گوش می‌کردم. رزمنده‌ها از رودخانه رد شدند و رفتند در بیده؛ به این بچه‌ها گفتند ما می‌توانیم شما را در ارتفاع بعدی هم پیاده کنیم؛ گفتند: بسیار عالی است! چراکه هدف بعدی ما آنجا بود. برای همین همان‌جا کنار آنتن رادیو تلویزیون نیروها را پیاده کردند. یک گردان عراقی آنجا مستقر بود و عده زیادی از کردها و بعثی‌ها آمدند که آنها را محاصره کنند، خودشان غافلگیر شدند و  ۲۵۴ نفر اسیر گرفته شد. چراکه کبری رزمنده‌ها را به خوبی پشتیبانی می‌کرد و در این پیروزی بسیار مؤثر بود.

عده‌ای از این اسرا بعثی بودند و عده‌ای هم کُرد که اصلا نمی‌دانستند انقلاب چیست؟ چراکه آدم‌های ساده‌ای بودند که وقتی به پایگاه آوردنشان با تعهد اینکه دیگر دشمنی نمی‌کنند آنها را آزاد کردند و رفتند منتهی بعثی‌ها را نگه داشتند.

دفاع مقدس ,

* افسر نیروی زمینی باور نمی‌کرد ما چه‌کار کردیم, شهید شیرودی مجبورش کرد تا تک تک ادوات منهدم شده را بشمارد

به موضوع دیگری اشاره کنم. بچه‌های ما می‌گفتند عراق تغییر مسیر داده و آمده گیلانغرب و از این محور می‌خواهد وارد خاک کشورمان شود. ساعت ۲ بعد از ظهر بود شیرودی به پایگاه آمد و گفت: من مهمات زیاد می‌خواهم چراکه عراق آمده و گیلانغرب را گرفته است. بنابراین تیم هوانیروز وارد عمل شد. از هر جهت گیلانغرب را خیلی خوب می‌شناختیم و قبل از انقلاب آنجا تمرینات هوایی داشتیم. به همین دلیل در هر گوشه‌ای از این دشت گیلانغرب یک خودرو یا ادوات زرهی یا نفربر بعثی‌ها را به آتش کشیدیم و آنها فرار کردند. خلاصه تا ساعت ۶ بعد از ظهر بعثی‌ها عقب‌نشینی کردند.

به لشکر ۸۱ رفتم و گفتم: ۷۰ یا ۸۰ دستگاه از ادوات بعثی‌ها که به گیلانغرب آمده منهدم شده‌ است. برای یک افسر نیروی زمینی باور اینکه یک تیپ با یک تیپ اضافه توسط ۴ یا ۶ هلیکوپتر از بین برود قابل باور نیست و اصلاً در فکرش هم نمی‌گنجد و برای همین او باور نکرد. با این واکنش،‌ شیرودی عصبانی شد و  این سرگرد -که افشین نام داشت-را سوار هلیکوپترش کرد و بهش گفت باید اینها را بشماری و یکی یکی اینها را شمرد.

به نظرم اگر هوانیروز تشکیل شد که فقط در این روز عملیات انجام دهد و این چنین شاهکاری را رقم بزند، ارزش داشت.

* ماجرای عراقی که در کباب‌فروشی نشسته بود و آدرس تهران را می‌پرسید

یکی از دوستان تعریف می‌کرد یک استوار عراقی به کباب‌فروشی در غرب آمده و گفته بود: تهران کجاست؟ او هم گفته بود این ارتفاعات را رد کنی آن طرف تهران است. یعنی این‌قدر به خودشان مغرور شده بودند که آدرس تهران را می‌پرسیدند.

دفاع مقدس ,

* تفاوت هوانیروز  و نیروی هوایی ارتش/ دست‌های خیانتکاری برای اضمحلال ارتش

جناب فلک‌پور در خصوص دلایل تشکیل هوانیروز بفرمایید و این نیرو چه کمکی به رزمندگان در سال‌های دفاع مقدس داشت؟

کلمه هوانیروز مخفف هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. نیروی هوایی یک نیروی مستقل است و هوانیروز هم زیر نظر نیروی زمینی ارتش فعالیت می‌کند.

دست‌های خیانتکار بسیاری در ارتش بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان آن را به هم زدند و آن را تا مرز اضمحلال پیش‌ بردند. اینکه استاد خودم جناب طاعتی می‌گویند راننده تانک نداشتیم که برود تانک‌ها را بیاورد به خاطر این بود که راننده تانک را با نانوا و لوله‌کش عوض کرده یا سربازی را به یک سال تقلیل داده بودند.

همین موضوعات باعث شد آمریکا، عراق را وادار کرد که به کشورمان حمله کند و به آنها گفته بود که ایرانی‌ها چیزی برای گفتن ندارند و مطمئن باشید بعد از ۴۸ ساعت تکلیف جنگ روشن و تو –صدام- پیروزی می‌شوی.

البته نظر صدام این بود که در ۴۸ ساعت اول جنگ استان خوزستان را جدا و به خلیج فارس دسترسی پیدا کند چراکه استان خوزستان را جزو استان‌های خودش می‌دانست.

برای همین با نیروی هوایی خودش حمله را آغاز می‌کند که فردای آن روز نیرو هوایی ما جواب دندان‌شکنی به او می‌دهد.

دفاع مقدس ,

* آمریکا به بعثی‌ها اطمینان داده بود که هوانیروز عملیاتی نمی‌تواند انجام دهد

 این مسائل خیلی حائز اهمیت است که آمریکایی‌ها اصلا تصورش را نمی‌کردند که یک یگانی -هوانیروز-که خودش  آن را تشکیل داده،‌ این‌چنین ضربه‌ای سهمگین به دشمن وارد کند. چراکه اساتید  آن همه آمریکایی بودند و ما هم توسط خود آمریکایی‌ها دوره دیده بودیم به همین دلیل آمریکایی‌ها به بعثی‌ها قول داده بودند که هوانیروز ایران نمی‌تواند از آن امکانات استفاده کند.

ما دیگر با آمریکا و عراق طرف نشدیم و از همان دوران با تمام ارتش‌های دنیا جنگیدیم چراکه همه ارتش‌های دنیا به کمک صدام رفتند و ما تنها بودیم.

تحریم شدیم -مردم فکر می‌کنند تحریم‌ها برای الان است نه ما از فردای انقلاب تحریم شدیم- تحریم نظامی و تحریم اقتصادی. ما در طول جنگ ۴۲۰ هزار ساعت پرواز کردیم. هر ساعت پرواز به ۷ ساعت کار فنی لازم دارد یعنی ۷ ساعت کار فنی باید انجام شود تا یک هلی‌کوپتر بتواند یک ساعت پرواز کند ببینید پرسنل فنی ما چه زحماتی متحمل شده‌اند.

* هوانیروز به دلیل آتش و حرکت کارایی بسیار بالایی دارد/ جابه‌جایی آوارگان جنگ یکی از کارهای هوانیروز بود

هوانیروز واحد عظیمی‌ است که هنوز هم سرپا است؛ می‌تواند بجنگد. هوانیروز کارایی‌اش عالی است چراکه که هم می‌تواند با سرعت خیلی بالا حرکت و هم اجرای آتش کند.

وقتی جنگ شروع شد؛ مردم همه آواره شدند و از شهرها بیرون می‌رفتند و تخلیه می‌کردند و تنها وسیله‌ای که به داد این مردم رسید همین هلی‌کوپترها بود. این موضوع تا به حال گفته نشده؛ هلیکوپتری که تا ۴۰ نفر را می‌توانست سوار کند، ۶۰ نفر را سوار می‌کرد و خلبان ما که سه تا چهار ساعت می‌توانست پرواز کند تا ۱۰ ساعت بدون غذا و استراحت پرواز می‌کرد. بدون اینکه هلیکوپتر خودش را خاموش کند، سوخت‌گیری می‌کرد و مجدداً به مأموریت خودش را ادامه می‌داد. مثلاً مردم آبادان و خرمشهر را در عرض سه روز تخلیه کردیم که این هنوز جایی گفته نشده‌ است. این یکی از شاهکارهای هوانیروز بود.



منبع خبر

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی بیشتر بخوانید »