مصاحبه تاریخ شفاهی

«استخوان‌های در گلو»

«استخوان‌های در گلو»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، کتاب «استخوان های در گلو» مجموعه خاطرات ایثارگر دفاع مقدس گیلان «لعیا علی‌نژاد مقدم بلوچی» است که با مصاحبه‌گری «سمیه اقدامی سندی» و با قلم «سمیه ربیعی جیلدانی» در ۱۳۶ صفحه در قطع رقعی کوچک در ۱۵ فصل توسط نشر «صریر» و با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گیلان در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

حالا من پرستار یک بیمارستان صحرایی بودم با هشت تختخواب که هر روز از رنج گلوله و ترکش بر بدن رزمنده‌ها پر و خالی می‌شد، ناگهان سرم از صدای ترکش پر شد، از سکوت مین‌های خنثی نشده، از گلوله‌هایی که ترکش به ترکش رگ به رگ جوانان وطنم را در خود می‌کشیدند.

از لبخندی که لحظۀ شهادت بر لب‌هایشان حک شده بود، آرامش بی‌حد صورتشان و نور عجیبی که در فضا شناور بود، چه حال و هوای عجیبی داشتم ان روزها! صدای خمپاره‌ها نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد، آن قدر که مجبور شدم چشم‌هایم را باز کنم و دستم را روی گوش‌هایم بگذارم. آلبوم را بستم، دست را به چهارچوب در قلاب کردم و بلند شدم و به سمت آشپزخانه‌ای رفتم که از حضور مادر خالی شده بود.

بشقاب‌های نَشُسته که روی سینک ظرفشویی تلمبار شده بود، غذای نیم خوردۀ روی گاز و سردی شعله‌ها نشان می‌داد که زندگی در رگ‌های خانه از حرکت ایستاده.

لیوان دسته‌دار بزرگی را از داخل کابینت برداشتم و برای خودم چای ریختم، چای لاهیجان که تازه دم نبود ولی عطرش را به رخ کسالت بار آشپزخانه می‌کشید، عطر چای لاهیجان عطر دست‌های مادر بود کنار میز صبحانه، برای لحظه‌ای همه‌جا لبریز از حضور مادر شد و من رفتنش را از یاد بردم، طوری که برای دیدنش سر برگرداندم و چشم‌هایم را دور تا دور آشپزخانه چرخاندم.

آب جوش سرریز شد و روی دست‌هایم که دور استکان حلقه شده بود ریخت. دست‌هایم را که به شدت می‌سوخت عقب کشیدم، استکان با شتاب چرخ خورد و روی زمین افتاد و شکست. بغض راه گلویم را بسته بود. شبیه کودکی بودم که عصر پاییزی از مدرسه به خانه برگشته ولی مادرش نیست و دلتنگی غروب به ترس و گشنگی اش گره می خورد و بغض تنهایی را در دلش جاری می‌کند. اشک‌هایم را با فشار انگشتانم پاک کردم و مشغول جمع کردن خرده شیشه‌ها شدم. چای دیگری برای خودم ریختم و به سالن برگشتم کنار آلبوم قدیمی که خاطراتم را در خودش حبس کرده بود، آن روز بعد از عملیات تعداد مجروحان بیشتر از همیشه بود، تقریبا از نفس افتاده بودم. دلم می‌خواست لحظه ای بنشینم ولی نمی‌شد، همه تخت‌ها از رد گلوله و باروت بر بدن رزمنده‌ها پر شده بودند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«استخوان‌های در گلو» بیشتر بخوانید »

برگزاری کارگاه آموزشی تخصصی مصاحبه و تدوین تاریخ شفاهی دفاع مقدس در یزد

برگزاری کارگاه آموزشی تدوین تاریخ شفاهی دفاع مقدس در یزد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یزد،  کارگاه آموزشی تخصصی مصاحبه و تدوین تاریخ شفاهی دفاع مقدس با حضور «امیر محمد عباس نژاد» در یزد برگزار می‌شود.

این کارگاه یک شنبه ۱۳ شهریور ساعت ۹ صبح در اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در یزد برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری کارگاه آموزشی تدوین تاریخ شفاهی دفاع مقدس در یزد بیشتر بخوانید »

«امدادگر»

«امدادگر»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «امدادگر» روایت‌گر تاریخ شفاهی امدادگر و پیشکسوت دفاع مقدس «عبدالحسین مساحی»، با مصاحبه و تدوین «نسرین مومنی‌فر» به نگارش درآمده است.

این کتاب در سال ۱۴۰۰ در ۲۰۱ صفحه با حمایت استانداری و اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کرمانشاه و انتشارات «صریر» به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب:

با اشغال و بمباران شهر‌های مرزی استان کرمانشاه مثل «قصرشیرین»، «سرپل‌ذهاب» و سایر مناطق، ساکنین آن‌جا به شهر‌های همجوار مهاجرت کرده و نیازمند جا و مکان بودند. هلال‌احمر مسئولیت اسکان آن‌ها را بر عهده داشت. در سطح شهر کرمانشاه چند اردوگاه برای مهاجرین احداث کردیم که از جمله اردوگاه سراب نیلوفر، شهرک آناهیتا و مسکن جزو آن‌ها بودند. در بخش‌های مختلفی از جمله آموزش، تغذیه، پوشاک، بهداشت و سایر مسائل به وضعیت پناهندگان رسیدگی می‌کردیم. اویل، هلال‌احمر نیاز‌های اولیه آن‌ها را تامین می‌کرد و بعد‌ها وزارت کشور مسولیت اداره امور آن‌ها را بر عهده گرفت.

علاوه بر امور مهاجرین جنگی، اسکان پناهندگان عراقی هم جزو مسائلی بود که باید به آن رسیدگی می‌کردیم. آن زمان چیزی حدود ۱۲ هزار نفر از عراقی‌ها که قریب به اتفاق کُرد زبان بودند، در ایران پناهنده شده بودند. بیشتر پناهندگان عراقی در جریان بمباران شیمیایی حلبچه به ایران پناه آورده بودند. با توجه به این که جمهوری اسلامی ایران عطوفت اسلامی را در دستور کار خویش قرار داده، به همه کسانی که به کشور پناه می‌آوردند، اسکان می‌داد. مجروحین را به نقاهتگاهی در ورزشگاه آزادی انتقال دادیم و سایرین را بعد از اسکان اولیه در اطراف شهر کرمانشاه، در اردوگاه‌هایی نظیر اردوگاه قدس هرسین، اردوگاه فش کنگاور و اردوگاه سفید چقا در صحنه اسکان دادیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«امدادگر» بیشتر بخوانید »