به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، اینکه پس از شکلگیری و بسط و گسترش مدرنیته در غرب، جهان اسلام از درخشش خود در حوزههای مختلف فاصله گرفت بر کسی پوشیده نیست. قدرت گرفتن غرب باعث شد تا دیگر کشورهای مسلمان و امپراتوریهای اسلامی دست برتر در سیاست جهانی نداشته باشند. همان دورانی که غرب مدرن مشغول افزودن بر قدرت خود بود، جهان اسلام تشتت و گرفتاریهای بسیاری را از سر میگذراند. ظهور و بروز فرقهای چون وهابیت که از دوران شکل گیری خود تا به امروز هیچگاه نتوانسته و نخواسته غیر از تفکر خود را به رسمیت بشناسد، یکی از مشکلات مهم جهان اسلام است. این فرقه دقیقاً در بزنگاههایی که فرقههای اصیل اسلامی قصد اتحاد و همسخنی داشتند، موجبات تفرقه را فراهم میکردند. درست در زمانهایی که فرقههای اصیل مسلمان قصد گفتوگو داشتند، این فرقه وارد شده و با حربه تکفیر، گفتوگوها را به جدل تبدیل کردند.
وهابیت پس از شکل گیری، به دلیل جایگاه تاریخی و ویژهای که مصر نزد کشورهای مسلمان و عربی، داشت، بارها تلاش کرد تا در این کشور نفوذ کند. در مواقعی ناکام ماند و در بزنگاههایی نیز توانست اندیشه باطل و تباه خود را در این کشور گسترش دهد. علی ابوالخیر، پژوهشگر و نویسنده حوزههای تاریخ ادیان و تاریخ اسلام، سلسله گزارشهای پژوهشی – تاریخی مهمی با عنوان «وهابیت در مصر میزان موفقیت و ناکامیها» را برای انتشار ارسال کرده است. چگونگی استفاده مبلغان وهابی از صنایع فرهنگی و راههای نفوذ آنها در فرهنگ مصر از ویژگیهای مهم این پژوهش تاریخی است. ابوالخیر در این پژوهش به معرفی شیوخی میپردازد که در مصر راه نفوذ را برای اندیشه وهابیت فراهم آوردند. شاید این پژوهش نخستین متن فارسی باشد که این چنین با دقت تاریخ بروز و ظهور وهابیت در مصر را بررسی میکند.
علی ابوالخیر، سالها در مصر سکونت داشته و یکی از پژوهشگران تخصصی تاریخ اسلام و تاریخ فرق در شمال آفریقاست. به قلم او کتابهایی نیز در کشورهای عربی منتشر شده است که از آن جمله میتوان به کتاب «مالک اشتر» انتشارات مکتبة الرحمة المهداة – المنصورة اشاره کرد. بخش نخست از پژوهش ابوالخیر را در ادامه خواهید خواند:
مقدمه
به نظر میرسد رابطه بین وهابیت و مردم مصری رابطهای ناموزون و بغرنج است، شاید بتوان گفت: این رابطه، رابطه عقل است با نقل، سیاست است با تاریخ، بدویت است با تمدن، اختلاف اندیشه وهابی با افکاری که بطور معمول بر جامعه مصر حاکم بوده است در حقیقت بازمیگردد به اختلاف افکار مبتنی بر بدویت و افکار و اندیشه مبتنی بر فرهنگ و تمدن، قابل توجه است که مذهب حنبلی که منتسب به امام احمد حنبل است پیروانی در مصر ندارد و الازهر نیز به تدریس فقه حنبلی به نسبت دیگر مذاهب اهل سنت خیلی کمتر اهمیت میدهد در حقیقت بیشتر مصریها از مذهب شافعی پیروی میکنند و در کنار آن مذهب حنفی و مالکی نیز پیروانی دارد اما مذهب حنبلی بخصوص با خوانشی که ابن تیمیه از آن دارد در بین مردم مصر جایگاهی ندارد. ابن تیمیه کسی بود که در عصر حکومت ممالیک بر مصر بواسطه افکار و فتاوای خاصی که داشت توسط الازهر مورد بازخواست قرار گرفت و علمای الازهر حکم به زندان او دادند و وی در زندان قلعه دمشق زندانی شد و در همانجا نیز فوت کرد.
تأسیس فرقه وهابیت، پیشروی و گسترش آن در کشورهای اسلامی و شکست وهابیها از ارتش مصر
فرقه وهابیت جنبشی مذهبی است که در قرن هجدهم در نجد عربستان به دست محمد بن عبدالوهاب تأسیس شد و از سال ۱۷۴۴ م مورد پذیرش خاندان سعودی قرار گرفت. وهابیها معتقدند که باید یک پالایش اساسی در افکار و آموزههای مسلمانان انجام پذیرد. آنها زیارت قبور و تقدیس برخی افراد را شرک میدانند. وهابیها هدف خود را بازگشت به آموزههای اصیل بر گرفته شده از قرآن و حدیث و سنت و سیره پیامبر (ص) و صحابه میدانند و به قول خودشان با هر نوع بدعتی مخالف هستند. وهابیها از نظر اندیشه دینی پیرو اعتقادات ابن تیمیه و از نظر فقهی پیرو مذهب حنبلی هستند.
اندیشه وهابی، اندیشهای است که در درون خود تفکری را پرورش میدهد که مبتنی بر تنفر، کراهت از دیگری، کشتن و خوار کردن دیگران است و این تفکر از خلال فتواهای شیوخ آنها به خوبی آشکار میشود. شیوخ وهابی نقش مؤثری را در رواج و تعمیق این تفکر در جوامع اسلامی داشته و دارند تفکری که نتیجه آن تشویق به ترور و خشونت است و چیزی که باعث میشود این تفکر خطرناکتر هم شود موضوع ساده گرفتن قتل و ذبح بیگناهان مسلمان در این اندیشه است. بیگناهانی که تنها گناه آنها مخالفت با رأی و نظر و مذهب وهابیت است. بدون تردید فتواهای قتل و تشویق به آن از ویژگیهای تفکر وهابی است و این تفکر در هیچ کجا وارد نشده مگر اینکه رشتههای ارتباطات اجتماعی مردم آن جامعه را پاره پاره کرده و فتنه و قتل بیگناهان را با خود به همراه برده است همه اینها به این خاطر است که این تفکر غیر را برنمیتابد و میخواهد غیر خودش را خوار و ذلیل ببیند در نتیجه فتنه عظیمی را در جهان اسلام به پا کرده است که فقط دشمنان از آن بهره میبرند.
اندیشه وهابی، اندیشهای است که در درون خود تفکری را پرورش میدهد که مبتنی بر تنفر، کراهت از دیگری، کشتن و خوار کردن دیگران است و این تفکر از خلال فتواهای شیوخ آنها به خوبی آشکار میشود محمد بن عبدالوهاب مؤسس این فرقه در سال ۱۷۴۴ م برای ترویج اندیشه خود با امیر محمد بن سعود ائتلاف کرد و همین موضوع باعث شد که وهابیها از حمایت خاندان سعودی برخوردار شده و وهابیت در سراسر حجاز گسترش یابد. سپس این اندیشه مذهبی به تدریج در دیگر کشورهای اسلامی نفوذ کرده و گسترش یافت.
آنها با پیروزی در جنگهای عراق و شام بر همه این مناطق تسلط یافتند اما سپاهیان مصری در عهد محمد علی پاشا با فرماندهی پسر او توانستند وهابیها را شکست دهند و بر سرزمین عربستان تسلط بیابند بدین ترتیب در ابتدای سال ۱۸۱۸ م نجد و حجاز تحت حاکمیت حکومت مصر قرار گرفت و در همان سالها به علت اینکه وهابیها هر کس که غیر وهابی بود از جمله اشعریهای الازهر را تکفیر میکردند بین پیروان وهابیت و الازهر به نمایندگی از مردم مصر بحث و جدلهای بسیاری درگرفت و علمای الازهر توانستند جلوی نفوذ این اندیشه متعصب خشونت طلب را در میان مردم مصر سد کنند.
ظهور دوباره اندیشه وهابی در مصر با تأسیس جمعیت انصار سنت محمدی
اندیشه وهابی پس از سال ۱۸۱۸ م تا مدتهای زیادی از صحنه جامعه مصر رخت بربست اگر چه در دیگر کشورهای اسلامی ظهور و بروزی داشت از سال ۱۹۶۲ م و همزمان با اعتراف الازهر به مذهب حنبلی و اجازه تدریس آن در دانشگاه الازهر، بار دیگر تفکر وهابی با تأسیس «جمعیت انصار السنه المحمدیه» در قاهره به تدریج و به آرامی در جامعه مصر و بین برخی مشایخ و مردم مذهبی نفوذ کرد. با این حال همچنان نقش «جمعیت انصار السنه المحمدیه» به دلایلی که در آینده به اشاره خواهیم کرد در مصر کم رنگ و کم اثر بود و قدرتی برای ترویج و انتشار نداشت.
در واقع وهابیت از ۱۹۶۲ م تا تقریباً سال ۱۹۷۹ م یک دوره نهفته را در مصر پشت سر گذاشت و پس از آن وهابیها اندک اندک شروع به گسترش نفوذ خود در جامعه مصر کردند. در این زمان شیوخ وهابی حاضر در مصر که در آینده از آنها نام خواهیم برد از طریق مساجدی که در اختیار گرفته بودند و شبکههای ماهوارهای و… هجوم گستردهای را برضد مخالفانشان آغاز کردند و فتواهای مختلف شیوخ وهابی مثل: لزوم پوشیه زدن خانمها، حرام بودن موسیقی و مسابقات فوتبال و… در جامعه مصر رواج یافت.
وهابیت از سال ۱۹۷۹ م بار دیگر از طریق پول و کتابهای مجانی وارد مصر شد و همه چیز را در این سرزمین حفاظت شده به تباهی کشید و مردم مصر را با افراطی گری و ترور و قتل به دلیل اختلاف در دین و مذهب آشنا کرد. وهابیها با پشتیبانی مالی خاندان سعودی بار دیگر در دهه ۱۹۸۰ م در مصر شروع به ترویج افکار و اندیشه انحرافی خود کردند و در این کشور صاحب شیوخ و رجالی شدند که از امکانات مادی و ابزارهای خوبی همچون کانالهای ماهوارهای، کتاب، نوار کاست و… برای ترویج وهابیت برخوردار بودند. آنها با این امکانات و تفکر توانستند دشمنی را بین مسلمانان و مسیحیان در سر زمین کنانه دامن بزنند و کاری کردند که استعمار بریتانیا نیز نتوانسته بود انجام دهد یعنی ایجاد تفرقه بین مسلمانها و اقباط.
وهابیها وارد سیاست نشدند و با حکومت کاری نداشتند بلکه تمرکز آنها بر آن بود که جامعه مصر را از یک جامعه منسجم و سازگار با افکار و اندیشههای مختلف، به یک جامعه تنگ نظر تکفیری تبدیل کنند. آنها به مسیحیها دشنام میدادند و صوفیها را لعنت میکردند و این وضع تا سال ۲۰۱۱ م یعنی هم زمان با قیام مردم مصر ضد مبارک ادامه داشت در آن زمان سلفیها از فرصت استفاده کرده و با اخوانیها ابتدا ائتلاف کردند و سپس با آنها دچار مشکل و اختلاف شدند، اما در نهایت همراه با اخوان از عرصه اجتماع طرد شدند و بعد از آن شیوخ وهابی بار دیگر از صحنه رسانهای و سیاسی و دینی مصر ناپدید شدند البته برخی از آنها نیز مصلحت را در آن دیدند که با دولت سیسی همراه شوند و از تبلیغ وهابیت دست بردارند.
در این گفتارهای مفصل ما به تفصیل به موضوع مراحل پیدایش وهابیها در مصر از سال ۱۹۲۶ م یعنی زمان تأسیس «جمعیت انصار السنه» و فراز و فرودهای آن تا کنون خواهیم پرداخت.
مرحله اول: پیدایش و دوره نهفتگی ۱۹۲۶ م تا ۱۹۷۹ م
از زمانیکه وهابیها در مقابل ارتش مصر در سال ۱۸۱۸ م شکست خوردند و سرزمین حجاز تحت سلط مصر قرار گرفت، تفکر وهابی بطور کامل از مصر رخت بربست بخصوص که در آن زمان بزرگان فکر و اندیشه دینی مصر قدمهایی را در مسیر روشنفکری دینی شروع کرده بودند و نویسندگان و متفکران دینی روشنفکری در مصر در حال ظهور بودند و نسل آنها نیز تا امروز ادامه یافته است، مانند رفاعة الطهطاوی سپس محمد عبده و قاسم أمین وأحمد لطفی السید و مصطفی کامل و محمد فرید و طه حسین و عباس العقاد ونبویة موسی و مصطفی مشرفة و علی عبد الرازق و محمد حسین هیکل و أحمد أمین و کسان دیگری که شمارش آنها از حصر بیرون است.
وهابیت از سال ۱۹۷۹ م بار دیگر از طریق پول و کتابهای مجانی وارد مصر شد و همه چیز را در این سرزمین حفاظت شده به تباهی کشید و مردم مصر را با افراطی گری و ترور و قتل به دلیل اختلاف در دین و مذهب آشنا کرد پس از آن در سال ۱۹۱۹ م انقلاب بزرگ مردمی مصر به رهبری سعد زغلول اتفاق افتاد و افکار و اندیشههای مدنی و روشنفکری دینی به شکل بی سابقهای انتشار پیدا کرد و این وضع تا انقلاب ۱۹۵۲ م که به رهبری افسران آزاد از جمله جمال عبدالناصر انجام شد، ادامه یافت، در زمان ناصر تفکر ملی گرایی تمامی جناحها و مذاهب و طوایف مصری را از مسلمان و مسیحی تحت پوشش خود قرار داد. طبیعی بود که در چنین جو و فضای امکانی برای عرض اندام وهابیت در مصر نبود جز اینکه آنها در سال ۱۹۲۶ م از فرصت سو استفاده کرده و موافقت حکومت را با تأسیس «جمعیت انصار السنه» در مصر گرفتند اما در خفاء کامل باقی ماندند و اگر گاهی نیز فتوای از جانب وهابیها انتشار مییافت شیوخ بزرگ الازهر مانند شیخ الدجوی و المراغی و حسن الشناوی والخضر حسین و شلتوت، پاسخ آنها را میدادند و لذا فتاوای آنها در نطفه خفه میشد.
حقیقتی که باید در اینجا به آن توجه داشت اینست که مصر برای مدت طولانی مسئولیت حرمین شریفین در حجاز را بر عهده داشت و تقریباً مدت ۱۰۰۰ سال بر اساس این مسئولیت حکومت مصر کاروانی را متشکل از بخشهای مختلف پزشکی، معماری، اقتصادی و… به مکه مکرمه میفرستاد ضمن اینکه کاروان مصری پرده کعبه را که توسط مصریها تهیه میشد، همراه خود به مکه میبرد و هر سال پرده آن را با پرده جدید عوض میکردند و مهندسان مصری هر سال از خانه کعبه و مسجد نبوی بازدید به عمل آورده و اگر جایی احتیاج به تعمیر داشت برای تعمیر آن را اقدام میکردند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه تفکر وهابی در حجاز و سپس در برخی کشورهای اسلامی شروع به گسترش کرد.
جماعت انصار السنه
سال ۱۹۲۶ م شیخ محمد حامد الفقی و به همراه گروهی از دوستانش از جمله شیخ محمد عبد الوهاب البنا، محمد صالح الشریف، عثمان صباح الخیر و حجازی فضل عبد الحمید بطور جدی به این فکر افتادند که جمعیت یا گروهی را تأسیس و از طریق آن بتوانند افکار خودشان را ترویج کنند. لذا در دسامبر همان سال جمعیتی را به نام «دار جماعة أنصار السنة المحمدیة» تأسیس و شیخ محمد حامد فقی را به ریاست آن برگزیدند که بعدها به اسم جمعیت انصار السنه معروف شد.
شروع تبلیغ و دعوت آنها باعث شد تعداد پیروان آن افزایش یابد و این موضوع نگرانی بزرگان علمای الازهر را به دنبال داشت و موضع گیریهای آنها در برابر افکار و فتواهای که این جماعت به ترویج آن اقدام میکردند باعث شد شیخ الفقی مصر را ترک کرده و به عربستان سفر کند و سه سالی در آنجا بماند و همین موضوع سبب دوره رکود این جمعیت در مصر شد. (۱) تأسیس جمعیت انصار السنه زمانی انجام شد که از نگاه وهابیها مصر و بیشتر کشورهای جهان با افکار مشرکانه و بدعتهای صوفیه روبهرو بودند و در واقع از منظر مؤسسان جمعیت انصار السنه هدف از تأسیس این جمعیت مبارزه با شرک و بدعت و تجدید دعوت به دین اصیل بود.
لذا آنها اعلام کردند که مبانی تأسیس جمعیت انصار السنه مبتنی بر توحید خالص و سنت صحیح و مبارزه با شرک و بدعت در همه اشکال آن است. این جمعیت یک گروه اصلاحگر است که بر مدار عقیده اهل سنت و جماعت حرکت کرده و در همه مسائل اعتقادی و روشهای سیر وسلوک الی الله جزئی و کلی و همچنین احیای اسلام فقط بر اساس دعوت به توحید خالص از طریق قرآن و سنت و پیروی از سلف صالح و کنار زدن بدعتها و خرافات حرکت میکند. (۲)
پس از بازگشت شیخ الفقی از حجاز فعالیت جمعیت انصار السنه از سر گرفته شد و برای فعالیت آن اجازه قانونی را اخذ کردند. آنها شعبههای جدیدی را ایجاد کردند و بخشهای فرعی آن در قاهره و جیزه افزایش یافت و در اسکندریه و برخی استانهای دیگر نیز مراکزی افتتاح شد و تعداد اعضای جمعیت رو به افزایش گذاشت و به هزاران نفر رسید.
بعد از اینکه جمعیت انصار السنه جای پای خود را در مصر مستحکم کرد شیخ الفقی مجله «الهدی النبوی» (هدایت نبوی) را به عنوان زبان «جمعیت» منتشر و خودش نیز به عنوان رئیس تحریریه مسئولیت انتشار آن را بر عهده گرفت. این مجله در واقع اعتقادات و اصول جمعیت انصار السنه و دعوت به آن را منعکس میکرد و در نوشتن مطالب آن تعدادی از شیوخ معروف مثل أحمد شاکر، محب الدین الخطیب و محی الدین عبد الحمید… و او را یاری میکردند.
پس از قوت گرفتن هرچه بیشتر اعمال تبلیغی جماعت، شیخ الفقی اقدام به تأسیس یک چاپخانه به نام چاپخانه «السنه المحمدیه» کرد که در آن کتابهای گذشتگان از جمله کتب ابن تیمیه وابن قیم به چاپ میرسید. (۳)
وجود جریان روشنفکری دینی قوی در مصر در کنار وجود احزاب ملی و مردمی مثل حزب الوفد و ظهور رهبران فکری و روشنگری دینی در خلال ۱۰۰ سال گذشته در مصر سد بلندی در برابر فعالیت وهابیها در مصر بوده است بعد از آن بود که فتنه آغاز شد، زیرا جماعت انصار السنه اقدام به تکفیر سایر مسلمانان یعنی صوفیها و الازهریها میکرد، اینگونه بود که درگیری بین پیروان این جماعت و صوفیها بالا گرفت و از هم گسیختگی اجتماعی بین مصریها شروع شد، اما الازهر در کمین این جماعت بود و با روشنگری که در جامعه مصر توسط علمای آن انجام میشد مردم به سخنان این جماعت دیگر گوش نمیدادند و آنها به تدریج به حاشیه رفتند و دوران نهفتگی آنها شروع شد.
جماعت انصار السنه که دوره نهفتگی خود را طی میکرد در سال ۱۹۲۸ م از فرصت تأسیس اخوان المسلمین سو استفاده کرده و تلاش زیادی به خرج داد تا به مؤسس آن یعنی حسن البناء نزدیک شود. این دو جریان از نظر اعتقادی با یکدیگر اختلاف اما از نظر لزوم نشر اسلام سیاسی و مبارزه با دیگر احزاب بخصوص حزب «الوفد الشعبی» اتفاق نظر داشتند. اخوانیها و انصار السنه از ملک فؤاد و سپس از ملک فاروق حمایت کرده و حزب «الوفد» و رهبر آن یعنی «سعد زغلول» و بعد از او مصطفی نحاس را به بهانه سکولار بودن شأن به کفر متهم میکردند.
شیخ الفقی در سال ۱۹۵۹ م در «دار الجماعه» از دنیا رفت و بعد از او تعدادی از شیوخ جماعت انصار السنه به ترتیب رهبری آن را بر عهده گرفتند در زیر به نام برخی از آنها اشاره میکنیم.
الشیخ عبدالرزاق عفیفی
شیخ عفیفی دارای فوق لیسانس در اصول و دکترای تخصصی از الازهر در فقه بود و در آموزشگاههای الازهر به عنوان استاد تدریس میکرد. او که گرایش به جماعت انصار السنه پیدا کرده بود، جز اولین کسانی بود که در مجله «الهدی النبوی» مقاله مینوشت و در کنار سایر بزرگان از شیوخ جماعت انصار السنه همچون شیخ أحمد شاکر و شیخ عبد الحلیم الرمالی و شیخ حامد الفقی از برجستهترین شخصیتهای مقالهنویس در این نشریه بود.
شیخ عفیفی ابتداء در سال ۱۹۴۶ م در حالی که رئیس شعبه اسکندریه این جماعت بود، به عنوان معاون رهبر جماعت انتخاب شد و با درخواست مفتی وقت عربستان سعودی یعنی شیخ محمد بن ابراهیم، عفیفی به همراه شیخ محمد خلیل هراس به عربستان رفتند تا در دارالتوحید طایف به تدریس بپردازند سپس برای تدریس به آموزشگاههای علمی و دانشکده شریعت ریاض نقل مکان کردند. (۴)
در سال ۱۹۵۹ م شیخ عبدالرزاق عفیفی پس از فوت شیخ الفقی با اجماع به عنوان رئیس جماعت و شیخ عبد الرحمن بعنوان نماینده رئیس در امر تحریر مجله «الهدی النبوی» انتخاب شدند.
شیخ عفیفی بار دیگر در سال ۱۹۶۰ م برای تدریس به عربستان دعوت شد و مراحل استادی را طی کرد تا اینکه در سال ۱۹۶۵ م به مقام رئیس آموزشگاه عالی قضائی عربستان رسید همچنین به عنوان یکی از اعضای کمیته تخصصی تعیین روشهای تدریس در عربستان منصوب شد.
در سال ۱۹۷۲ م او به اداره کل پژوهشهای علمی، تبلیغ، ارشاد و فتوا نقل مکان کرد و به عنوان معاون رئیس کمیته دائم پژوهشهای علمی و فتوا برگزیده و در همان حال به عضویت شورای بزرگان علمای عربستان نیز در آمد و تا پایان عمر (۱۹۹۴ م) نیز در عضویت این شورا باقی ماند. ضمن اینکه او هیچگاه ارتباط خود را با جماعت انصار السنه مصر را قطع نکرد.
شاگردان بسیاری که بعدها خودشان از علمای عربستان شدند زیر دست شیخ عفیفی پرورش یافتند ویژگی همه آنها اتهام شرک به دیگر مسلمانان وارد کردن و تکفیر آنها بود از جمله این شاگردان الشیخ عبدالله بن جبرین، الشیخ صالح اللحیدان، الشیخ عبدالله بن حسن بن قعود، الشیخ عبدالعزیز آل الشیخ، الشیخ عبدالله بن غدیان، الشیخ صالح السدلان، الدکتور صالح الفوزان، الدکتور عبدالله بن عبدالمحسن الترکی، الشیخ مناع القطان و… هستند.
الشیخ عبدالرحمن الوکیل
او نیز همچون سلف خود در الازهر درس خواند و به درجه لیسانس دانشکده اصول الدین دست یافت اما به دلیل بیماری نتوانست ادامه تحصیل دهد. شیخ عبدالرحمن در سال ۱۹۳۶ م به جماعت پیوست و شروع به فعالیت در کارها و برنامههای جماعت انصار السنه کرد تا اینکه به عنوان معاون اول جماعت برگزیده شد تا جای که جایگاه خاصی نزد شیخ الفقی پیدا کرد. (۵)
در سال ۱۹۵۲ م او به همراه شیخ محمد عبدالوهاب البنا برای تدریس به آموزشگاه علمی ریاض دعوت شدند بعد از اینکه شیخ عفیفی رئیس جماعت شد، او عبدالرحمن را معاون خود کرد و بعد از سفر عفیفی به عربستان عبدالرحمن در سال ۱۹۶۰ م به عنوان رئیس جماعت و دکتر محمد هراس به عنوان نایب او انتخاب شدند.
سال ۱۹۶۹ م حکومت مصر جماعت انصار السنه المحمدیه را با «الجمعیه الشرعیه» ادغام کرد تا بدین وسیله فعالیت آنها را محدود کرده و اجازه افتتاح بخشهای جدید به آنها ندهد. همچنین از انتشار مجله «الهدی النبوی» که عبدالرحمن در آن زمان رئیس تحریریه آن بود جلوگیری به عمل آورد.
شاید بتوان گفت واکنش مصریها به اندیشه وهابیت نوعی رویارویی تمدنی و فرهنگی بین پیشرفت و تجدد با واپس گرایی بود، لذا طبیعی به نظر میرسید در چنین شرایطی وهابیها نتوانند در مصر تحرک زیادی داشته باشند در همین ایام شیخ عبدالرحمن برای تدریس در دانشکده شریعت مکه مکرمه به عربستان دعوت شد و در آنجا بعنوان استاد درس اعتقادات در بخش پژوهشهای عالی به تدریس پرداخت تا اینکه به سال ۱۹۷۱ م فوت کرد.
تأسیس این جماعت تقریباً همزمان بود با تأسیس کشور عربستان سعودی. بعد از آنکه آل سعود بر حجاز و حرمین شریفین تسلط یافتند و افرادی که در بالا از آنها اسم برده شد، مهمترین شیوخ جماعت انصار السنه المحمدیه در طول دوره نهفتگی وهابیت در مصر بودند و دیدیم که همگی آنها به شکلی با شیوخ سعودی در ارتباط بوده و در عربستان به درس و تدریس مشغول بودند، بلکه آنها استاد برخی شیوخ وهابی در عربستان بشمار میآمدند و دست بلندی در صدور فتوای تکفیر و حمله به صوفیها و مشایخ آنها در مصر داشتند. البته همانطور که گفته شد جماعت انصار السنه در دوره اول فعالیت خود چندان توفیقی در مصر نداشت و مصریها از افکار و اندیشه آنها استقبالی نکردند.
علل عدم موفقیت وهابیت در مصر در دوره اول نفوذ و فعالیت وهابیها در این کشور
۱-و جود جریان روشنفکری دینی قوی در مصر
وجود جریان روشنفکری دینی قوی در مصر در کنار وجود احزاب ملی و مردمی مثل حزب الوفد و ظهور رهبران فکری و روشنگری دینی در خلال ۱۰۰ سال گذشته در مصر سد بلندی در برابر فعالیت وهابیها در مصر بوده است. به عنوان مثال نزدیکی اهل سنت مصر با شیعیان در دوره شیخ محمود شلتوت و شیخ محمد تقی الدین قمی، که باعث شد «دار التقریب» در سال ۱۹۴۶ م در مصر تأسیس شده و مجله رساله الاسلام منتشر شود، نشان دهنده آن است که شیوخ وهابی مصر در آن زمان نتوانسته بودند به اهداف خودشان برسند، لذا در چنین فضایی، رشد و انتشار جریان وهابی در مصر بسیار سخت بود.
۲- قدرت گرفتن اندیشههای ملی و قومی عربی در مصر در دهه ۶۰ م
بعد از انقلاب سال ۱۹۵۲ م مردم مصر افکار و اندیشههای ملی و قومی عربی در مصر بسیار رواج یافت و اوج گرفت. اندیشه پان عربیسم مسلمانان و مسیحیان را دور هم جمع میکرد اگر چه این تفکر مبتنی بر ملیت و قومیت بود و نه دین و مذهب، اما این اندیشه در دهه ۱۹۶۰ م انگیزهای برای تقابل سیاسی با وهابیت سعودی در آن زمان بود.
شاید بتوان گفت واکنش مصریها به اندیشه وهابیت نوعی رویارویی تمدنی و فرهنگی بین پیشرفت و تجدد با واپس گرایی بود، لذا طبیعی به نظر میرسید در چنین شرایطی وهابیها نتوانند در مصر تحرک زیادی داشته باشند. جالب اینکه در آن دوران سعودیها اخوانیها را که از مصر رانده شده بودند در آغوش خود پذیرفتند و اخوانیها نیز از اندیشه وهابیها تأثیر گرفتند.
۳- نبود پشتیبانی مالی کافی برای حمایت از فعالیت شیوخ وهابی
در آن زمان، به رغم اینکه سعودیهای وهابی دولتی نفتی به شمار میرفتند اما هنوز به یک کشور ثروتمند تبدیل نشده بودند و جالب اینکه در آن دوران دولت مصر با هزینه خودش معلم و استاد به عربستان و کشورهای خلیج اعزام میکرد. سعودیها در واقع از سال ۱۹۷۳ م یعنی بعد از پیروزی مصر در جنگ اکتبر بر اسرائیلیها و بالا رفتن قیمت نفت، به ثروتهای باد آورده دست پیدا کردند و پس از آن بود که توانستند با این ثروت به پشتیبانی از نشر تفکر وهابی در جهان اسلام و بخصوص مصر همت گمارند.
ادامه دارد…
پینوشتها
۱. مجموعة شیوخ – کتاب حول جمعیة أنصار السنة – طبع المکتبة السلفیة – القاهرة – ۱۹۹۶
۲. المصدر السابق
۳. لمکتبة السلفیة طبعت مئات الکتب من تألیف ابن تیمیه وان القیّم الجوزیة و ابن کثیر الدمشقی، و کانت توزع الکتب مجانا علی من یرغب ومن لا یرغب
۴. مجموعة شیوخ – کتاب حول جمعیة أنصار السنة – مصدر سابق
۵. المصدر السابق نفسه