فیلم/ حمله هوایی ارتش مصر به تروریست ها
فیلم/ حمله هوایی ارتش مصر به تروریست ها بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «روحالله رضوی» جوان طلبه کشمیری در کتاب سفرنامه خود به نام «از کشمیر تا کاراکاس» در بخشی از آن به سفرش به کشور مصر و خاطره دیدار با یک نیروی بازنشسته ارتشی که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حضور داشته است، اشاره میکند. در این قسمت از کتاب آمده است:
««شریف» مرد شریفی بود؛ یک مستندساز اجتماعی مصری که به سیاست چندان علاقه نداشت. خانوادهاش از طبقهای متوسط بودند که به شریعت اسلامی آنقدرها پایبند نبودند. خودش هم بیشتر به اسلام الازهری علاقهمند بود و سلفیها و اخوانیها با هم. قرار بود به من کمک کند تا ظرفیتهای هنری مصر را برای برخی محصولات حوزه فیلم و سریال ایرانی پیدا کنیم و برای همین چند روزی کار ثابتمان قرار و گفتوگو در کافه جروپی در حاشیه میدان طلعت حرب بود.
کافه جروپی که میگویم یک کافیشاپ به قدمت صد سال بود با خدمتکارانی که فکر میکنم همگی از بدو تأسیس همان جا مشغول کار بودند و حالا موهای همهشان سفید شده بود. برخلاف کافیشاپهای امروزی، فضای داخل بسیار وسیع بود و فاصله بین میزها زیاد. از زمان سفارش تا دریافت هم حدود نیم ساعت طول میکشید که بیست و پنج دقیقهاش، به نظرم، صرف حرکت آرام خدمتکاران پا به سن گذاشته از سر میز تا آشپزخانه و برعکس میشد. با وجود اینکه همیشه کسانی بودند که بیرون از کافیشاپ منتظر خالی شدن جا ایستاده باشند، مدیریت کافه نه به تعداد میزها اضافه میکرد نه از کسی تقاضا میکرد حالا که چای و قهوهتان را نوش جان کردهاید بفرمایید بیرون تا جا خالی شود برای دیگران.
الغرض، آنجا شده بود محل قرار و مدار من و شریف تا اینکه روزی پیشنهاد داد شب همراه خانواده برویم پارک و کلوپ بازی کودکان. من هم پذیرفتم. شب، شریف با ماشین آمد دنبال ما. بعد هم رفتیم پی خانواده شریف و آنها هم سوار شدند؛ همسر و دخترش. رسیدیم به پارک بازی که خودشان به آن کلوپ میگفتند.
گوشهای از پارک نشسته بودیم و صحبت میکردیم که مردی میانسال با قدی کشیده و صورتی تراشیده آمد و کنار من و شریف نشست. باب سخن باز شد و کاشف عمل آمد که مرد بازنشسته ارتش مصر است. وقتی فهمیدم طرف ارتشی بوده حس کنجکاویام برانگیخته شد که از او درباره جنگهای مصر و اسرائیل سؤال کنم. پرسیدم: «شما حتما در جنگهای عرب و اسرائیل هم شرکت کردهاید؛ درست است؟»
-نه، من در آخرین جنگ عربها و اسرائیل در دهه ۷۰ میلادی بچه بودم و سنم قد نمیداد. اما در جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ میلادی بودهام.
-این را که گفت برق از سه فاز من پرید، من را بگو که دنبال حال و هوای جنگ علیه اسرائیل با این افسر بازنشسته مصری بودم و رسیده بودم به ماجرای جنگ ایران و عراق! با تعجب پرسیدم: «جنگ ایران و عراق؟! شما که تو ارتش مصر بودید؛ چه کار به جنگ ایران و عراق داشتید؟»
-جوان، ایرانیها جزیره فاو را گرفته بودند و من همراه ارتش مصر در عملیات آزادسازی فاو شرکت کردم.
ماجرا داشت برای من جالبتر میشد. دلم میخواست میشد افسر بازنشسته مصری را به کناری بکشم و از او خط به خط خاطراتش از جنگ ایران و عراق را تخلیه کنم. اما، به دهها دلیل نمیتوانستم این کار را بکنم. در حالی که اظهار میکردم چیزی از ماجرا نمیدانم با تعجب پرسیدم: «من متوجه نمیشوم … ایران و عراق با هم وارد جنگ شدند؛ ارتش مصر چرا وارد این معرکه شد؟» جوابی به این سؤالم نداد. من ادامه دادم: «شما که علیه ایرانیها جنگیدهاید، نظرتان درباره آنها چیست؟»
-من فقط میتوانم به تو بگویم که ایرانیها واقعا در جنگ عراق شجاعانه جنگیدند؛ و این اقرار افسر ارتش مصری، که حکما از کسانی بود که کنار دیگر افسران و سربازان کشورهای عربی به یاری صدام شتافته بودند، در باب رشادت و شهامت ایرانیها برای من کافی بود که گفتوگویم را همان جا ختم کنم و از او جدا شوم. موضوع برایم جای سوال است که چطور شد آن شب، میان آن همه آدم حاضر در کلوپ آن افسر مصری آمد درست کنار منی نشست که اتفاقا از ایران به مصر سفر کرده بودم.»
انتهای پیام/ 141
تعبیر سرباز متخاصم ارتش مصر از جنگ ایران و عراق بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «عبدالخالق عبدالله» مشاور بنزاید نوشت، آنچه در ۴۸ ساعت گذشته رخ داد یک آتشبس سرد و شکننده است نه یک آشتی.
بیشتر بخوانید:
دیدار ۲ مقام وزارت خارجه آمریکا با وزیر خارجه عربستان سعودی در ریاض
وی در حساب توئیتری خود نوشت: «آنچه در ۴۸ ساعت گذشته رخ داد: نخست یک آتشبس سرد و شکننده بود نه یک آشتی میان اعضای شورای همکاری (خلیج فارس)، دوم یک اقدام پیشگیرانه برای تنفس و رهایی از خفقان در شورای همکاری و آماده شدن برای مرحله پس از ترامپ، سوم دستورات سختگیرانه به شبکه الجزیره درباره خط خبری آن صادر شده و چهارم همگی اذعان دارند که هیچ کس در تحریم پیروز نیست و پیروزی در آشتی است گرچه برخیها عکس آن را ادعا میکنند».
این سخنان مخالف خطر خبری است که ریاض در حال ترویج آن در خصوص آشتی با قطر است چرا که فیصل بن فرحان وزیر خارجه سعودی اخیرا اعلام کرد که متحدان ریاض نیز در این خصوص در صف کشورش قرار دارند اما این سخنان نشان دهنده اختلاف در درون جبهه سعودی-اماراتی است.
این مقام پیشین اماراتی همچنین در توئیت دیگری نوشت: «قطار آشتی در شورای همکاری هرگز حتی یک میلیمتر بدون اطلاع و موافقت قبلی امارات به حرکت درنخواهد آمد».
روز جمعه «احمد ناصر المحمد الصباح» وزیر خارجه کویت اجرای گفتوگوهای سازنده برای پایان دادن به بحران قطر را تأیید کرده بود.
روابط چهار کشور عربی عربستان سعودی، مصر، امارات و بحرین با قطر به دنبال اولین سفر خارجی «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۳۹۶ (۵ ژوئن ۲۰۱۷) به ریاض و اتهامهای چهار کشور یادشده علیه دوحه قطع است و تلاشهای آمریکا و کویت طی این مدت برای حل این بحران به منظور اعمال فشار بیشتر به ایران راه به جایی نبرده است.
مشاور سابق بن زاید: آشتی با قطر در کار نیست بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «روحالله رضوی» جوان طلبه کشمیری در کتاب سفرنامه خود به نام «از کشمیر تا کاراکاس» در بخشی از آن به سفرش به کشور مصر و خاطره دیدار با یک نیروی بازنشسته ارتشی که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حضور داشته است، اشاره میکند. در این قسمت از کتاب آمده است:
««شریف» مرد شریفی بود؛ یک مستندساز اجتماعی مصری که به سیاست چندان علاقه نداشت. خانوادهاش از طبقهای متوسط بودند که به شریعت اسلامی آنقدرها پایبند نبودند. خودش هم بیشتر به اسلام الازهری علاقهمند بود و سلفیها و اخوانیها با هم. قرار بود به من کمک کند تا ظرفیتهای هنری مصر را برای برخی محصولات حوزه فیلم و سریال ایرانی پیدا کنیم و برای همین چند روزی کار ثابتمان قرار و گفتوگو در کافه جروپی در حاشیه میدان طلعت حرب بود.
کافه جروپی که میگویم یک کافیشاپ به قدمت صد سال بود با خدمتکارانی که فکر میکنم همگی از بدو تأسیس همان جا مشغول کار بودند و حالا موهای همهشان سفید شده بود. برخلاف کافیشاپهای امروزی، فضای داخل بسیار وسیع بود و فاصله بین میزها زیاد. از زمان سفارش تا دریافت هم حدود نیم ساعت طول میکشید که بیست و پنج دقیقهاش، به نظرم، صرف حرکت آرام خدمتکاران پا به سن گذاشته از سر میز تا آشپزخانه و برعکس میشد. با وجود اینکه همیشه کسانی بودند که بیرون از کافیشاپ منتظر خالی شدن جا ایستاده باشند، مدیریت کافه نه به تعداد میزها اضافه میکرد نه از کسی تقاضا میکرد حالا که چای و قهوهتان را نوش جان کردهاید بفرمایید بیرون تا جا خالی شود برای دیگران.
الغرض، آنجا شده بود محل قرار و مدار من و شریف تا اینکه روزی پیشنهاد داد شب همراه خانواده برویم پارک و کلوپ بازی کودکان. من هم پذیرفتم. شب، شریف با ماشین آمد دنبال ما. بعد هم رفتیم پی خانواده شریف و آنها هم سوار شدند؛ همسر و دخترش. رسیدیم به پارک بازی که خودشان به آن کلوپ میگفتند.
گوشهای از پارک نشسته بودیم و صحبت میکردیم که مردی میانسال با قدی کشیده و صورتی تراشیده آمد و کنار من و شریف نشست. باب سخن باز شد و کاشف عمل آمد که مرد بازنشسته ارتش مصر است. وقتی فهمیدم طرف ارتشی بوده حس کنجکاویام برانگیخته شد که از او درباره جنگهای مصر و اسرائیل سؤال کنم. پرسیدم: «شما حتما در جنگهای عرب و اسرائیل هم شرکت کردهاید؛ درست است؟»
-نه، من در آخرین جنگ عربها و اسرائیل در دهه ۷۰ میلادی بچه بودم و سنم قد نمیداد. اما در جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ میلادی بودهام.
-این را که گفت برق از سه فاز من پرید، من را بگو که دنبال حال و هوای جنگ علیه اسرائیل با این افسر بازنشسته مصری بودم و رسیده بودم به ماجرای جنگ ایران و عراق! با تعجب پرسیدم: «جنگ ایران و عراق؟! شما که تو ارتش مصر بودید؛ چه کار به جنگ ایران و عراق داشتید؟»
-جوان، ایرانیها جزیره فاو را گرفته بودند و من همراه ارتش مصر در عملیات آزادسازی فاو شرکت کردم.
ماجرا داشت برای من جالبتر میشد. دلم میخواست میشد افسر بازنشسته مصری را به کناری بکشم و از او خط به خط خاطراتش از جنگ ایران و عراق را تخلیه کنم. اما، به دهها دلیل نمیتوانستم این کار را بکنم. در حالی که اظهار میکردم چیزی از ماجرا نمیدانم با تعجب پرسیدم: «من متوجه نمیشوم … ایران و عراق با هم وارد جنگ شدند؛ ارتش مصر چرا وارد این معرکه شد؟» جوابی به این سؤالم نداد. من ادامه دادم: «شما که علیه ایرانیها جنگیدهاید، نظرتان درباره آنها چیست؟»
-من فقط میتوانم به تو بگویم که ایرانیها واقعا در جنگ عراق شجاعانه جنگیدند؛ و این اقرار افسر ارتش مصری، که حکما از کسانی بود که کنار دیگر افسران و سربازان کشورهای عربی به یاری صدام شتافته بودند، در باب رشادت و شهامت ایرانیها برای من کافی بود که گفتوگویم را همان جا ختم کنم و از او جدا شوم. موضوع برایم جای سوال است که چطور شد آن شب، میان آن همه آدم حاضر در کلوپ آن افسر مصری آمد درست کنار منی نشست که اتفاقا از ایران به مصر سفر کرده بودم.»
انتهای پیام/ 141
تعبیر دلنشین سرباز متخاصم ارتش مصر از جنگ ایران و عراق بیشتر بخوانید »
خبرگزاری فارس- گروه قرآن و فعالیتهای دینی- مهدی احمدی: عبدالباسط محمد عبدالصمد قاری سرشناس و محبوب قرآن کریم است که عاشقان کلام الله با وجود گذشت بیش از سی سال از درگذشتش به گونهای از او یاد میکنند که گویا هنوز زنده است و برای مسلمانان قرآن میخواند.
این قاری قرآن کریم از جمله اساتیدی است که تحولی شگرف در هنر تلاوت ایجاد کرد و امروز به مناسبت سیودومین سالگرد رحلتش نگاهی میاندازیم به گوشهای از زندگی و فعالیتهای او در عرصه قرآن کریم.
نفر سمت چپ عبدالباسط در سالهای نوجوانی
عبدالباسط سال ۱۹۲۷ در روستایی از توابع شهر ارمنت منطقه قنا واقع در جنوب کشور مصر چشم به جهان گشود، البته خانواده وی اصالتاً مصری نیستند، آنها از کردهای مهاجری هستند که زمان لشکرکشی های صلاحالدین ایوبی از ترکیه به مصر مهاجرت کردهاند.
پدرش از معلمان قرآن کریم بود در مکتبخانهای آیات الهی را به دیگران آموزش میداد، عبدالباسط هم در همین راه قرار گرفت و در ده سالگی حافظ کل قرآن شد. او در کنار حفظ، فنون تلاوت را هم از اساتید منطقه ارمنت آموخت و در همان سنین نوجوانی با لحنی خوش قرآن را تلاوت میکرد تا جایی که مردم منطقه از او برای خواندن قرآن در محافلشان دعوت میکردند.
* تلاوت ۱۰ دقیقهای که ۱.۵ ساعت طول کشید
این استاد هنر تلاوت دیری نپایید که در سنین جوانی به قاری خوشخوانی تبدیل شد. سال ۱۹۵۰ عبدالباسط به مجلسی رفته بود و آنجا یکی از نزدیکان از وی خواست تا دقایقی برای حاضران قرآن تلاوت کند، این تلاوت که در ابتدا قرار بود چند دقیقه بیشتر نباشد با استقبال جمع بیش از یک و نیم ساعت به طول انجامید و از همین محفل آوازه استاد در سراسر مصر پیچیده شد تا جایی که یک سال بعد در آزمون رادیو مصر با موفقیت پذیرفته شد و به عنوان یکی از قاریان تراز اولین کشور مطرح و نامش بر سر زبانها افتاد.
* رونق فروش رادیو در مصر به خاطر نوای آسمانی عبدالباسط
حضور عبدالباسط در رادیو مصر اتفاق جالبی رقم زد و آن هم این بود که مردم برای شنیدن صدای آسمانی شیخ به خرید رادیو گرایش پیدا کردند تا جایی که بازار خرید و فروش رادیو در این کشور رونق گرفت.
آوازه عبدالباسط کمکم به دیگر کشورها رسید و دعوتنامههای فراوان از کشورهایی مانند عربستان، فلسطین، لبنان، هند، پاکستان، اندونزی و حتی کشورهای اروپایی، آفریقایی و آمریکا به دستش رسید و وی برای تلاوت به اقصا نقاط عالم سفر کرد.
* آرزویم آزادی فلسطین و تلاوت دوباره در مسجدالاقصی است
از جمله سفرهایی که شیخ عبدالباسط همواره در عمرش به نیکی از آن یاد میکرد سفر به کشور فلسطین پیش از اشغال توسط صهیونیستها و تلاوت در مسجد الاقصی بود این قاری قرآن کریم پس از اشغال فلسطین از روا داشتن ظلم به فلسطینیان ابراز ناراحتی و بر ظالمان ابراز انزجار میکرد.
او آرزو داشت تا فلسطین از اشغال صهیونیستها آزاد شود تا بار دیگر بتواند در مسجد القصی تلاوت کند. وی حتی به فرزندانش وصیت کرد که اگر عمرش کفاف نداد و نتوانست دوباره به فلسطین برود آنها پس از آزادی قدس شریف حتماً به یاد پدر در مسجد القصی قرآن تلاوت کنند.
تلاوت عبدالباسط در مسجدالاقصی سال ۱۹۵۶
* گرایش صدها نفر به اسلام با شنیدن نوای آسمانی عبدالباسط
از جمله اتفاقات مبارکی که در سالهای عمر عبدالباسط رخ داد گرایش افراد زیادی به اسلام پس از شنیدن نوای آسمانی او بود تا جایی که به گفته خودش در کشور اوگاندا ۷۲ نفر تنها در یک سفر به این کشور به اسلام گرویدند. او در ادامه خاطراتش در سفر به اوگاندا میگوید: آنجا یک گوینده تلویزیون نزد من آمد و گفت: میخواهم مسلمان شوم. من به مسئولان کشور اوگاندا گفتم شرایط یک سفر حج را برای این خانم فراهم کنید. او از من خواست تا نامی اسلامی برایش انتخاب کنم و من هم او را آمنه نام نهادم. به گفته خود عبدالباسط در آمریکا و اروپا هم افراد زیادی پس از شنیدن تلاوت او اسلام آوردند.
عبدالباسط در خاطراتش، سفر به کشورهای پاکستان و اندونزی را هم از جمله سفرهای خاطرهانگیز میداند و در این خصوص میگوید: استقبال مردم در این کشورها از قرآن بینظیر است و صدها هزار نفر از نقاط مختلف خود را به محل برگزاری محفل میرسانند تا قرآن کریم گوش دهند.
* عبدالباسط: کسی را به تقلید در تلاوت توصیه نمیکنم
او درخصوص سبک تلاوتش میگوید: من ابتدا در تلاوتم از قاریانی مانند رفعت، شعشاعی و مصطفی اسماعیل تأثیر میگرفتم اما کم کم خودم سبکی که متناسب با صدا و حنجرهام بود برای خواندن انتخاب کردم. شنیدم که در دیگر کشورها قاریان از سبک من برای تلاوت استفاده میکنند که این امر باعث خوشحالی من است اما کسی را به تقلید توصیه نمیکنم، زیرا عمر تقلید کوتاه است و باعث میشود قاری خیلی زود از خواندن خسته شود.
این استاد هنر تلاوت قرآن کریم پس از عمری تلاش در راستای تبلیغ آیات الهی در جهان اسلام بر اثر ابتلا به بیماری سرطان حنجره اواخر عمرش را دیگر نتوانست تلاوت کند و این مدت چندان به طول نینجامید و شیخ عبدالباسط در روز ۳۰ نوامبر ۱۹۸۸ بدرود حیات گفت.
در پایان تلاوتی شاهکار از این استاد هنر تلاوت شامل آیات ۴۹ تا آخر سوره قمر، ۱ تا ۱۷ سوره مبارکه رحمن، ۳۱ تا آخر سوره مبارکه نبأ و سورههای مبارکه تکویر، ضحی، انشراح، حمد و آیاتی از سوره بقره تقدیم میشود.
انتهای پیام/
نوای آسمانی که صدها نفر را مسلمان کرد/ آرزویم تلاوت دوباره در مسجدالاقصی است بیشتر بخوانید »