مصطفی چمران

چمرانِ بازرگان چگونه چمرانِ امام خمینی شد؟

چمرانِ بازرگان چگونه چمرانِ امام خمینی شد؟



عکسی زیرخاکی از شهید چمران در کنار شهید صدر

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران گزارشی را منتشر کرده است که در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

«من از جبل عامل آمده‌ام، سرزمینی که ابوذر غفاری، صدیق پیامبر بزرگ برای اولین بار اسلام راستین را به مردم آن منطقه تبلیغ کرد و مسجدی برای عبادت خدا بنا نمود… من از جبل عامل آمده‌ام که در دوران ۱۴۰۰ ساله تاریخ اسلام همیشه مظلوم بوده است… من نماینده محرومین و مستضعفان جنوب لبنان هستم که همه‌روزه زیر آتش توپخانه سنگین و بمب‌های هواپیماهای اسرائیل می‌سوزند… من آمده‌ام که فریاد ضجه آلود شیعیان لبنان را در زیر آسمان بلند ایران طنین‌انداز کنم…»۱

این جملات بخشی از دل‌نوشته‌های شهید دکتر مصطفی چمران است؛ او که در واپسین روزهای مبارزه علیه رژیم ستم‌شاهی به عشق خمینی و پیوستن به امواج خروشان ملت، عازم ایران شد.۲

دکتر چمران در نخستین روزهای پیروزی انقلاب از سوی دولت موقت در سمت معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب مشغول حل و فصل مسائل نقاط بحرانی کشور شد. اولین ماموریتش نمایندگی دولت بازرگان برای غائله کردستان بود. او به همراه تیمسار شهید فلاحی، فرمانده وقت نیروی زمینی عازم مریوان شد تا با مذاکره، قضایا را به طور مسالمت‌آمیز خاتمه بخشد. خودش در این باره چنین نوشته است:

«… ما مدت ده روز در مریوان ماندیم و با فعالیت شبانه‌روزی و جلسات متعدد طولانی با همه طرف‌ها بالاخره موفق شدیم که قضیه مریوان را با صلح و صفا حل کنیم. بزرگان شهر نظرات ما را می‌پذیرفتند ولی احزاب چپ به شدت توطئه می‌کردند که خونریزی به راه بیندازند و دامنه آشوب و اغتشاش بالا بگیرد…»۳

دشمنی که از سال‌ها پیش در آنجا نفوذ کرده و بنا به اسناد ساواک، سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) براساس پیمان‌های خود با شاه، پایگاه‌های متعددی را در کردستان ایران و عراق برپا ساخته بود، نقشه‌های دور و درازی برای این منطقه مهم داشت و قرار نبود با مسالمت و مذاکره از میدان به در رود.

غائله کردستان پس از مریوان و سنندج در پاوه متمرکز شد. در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۵۸، حملات بی‌سابقه به شهر پاوه آغاز شد که در نیمه‌های شب به اوج خود رسید و فردای آن روز نیز به شدت ادامه داشت.

دکتر چمران و تیمسار فلاحی وقتی به پاوه رسیدند، شهر در آستانه سقوط بود. بالگرد آنها در حالی که از هر طرف بر آن گلوله می‌بارید، بر زمین نشست. شهر در اختیار ضدانقلاب قرار داشت و تنها پایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرماندهی شهید اصغر وصالی مقاومت می‌کرد در حالی که از ۶۰ پاسدار آن، فقط ۱۶ نفر باقی مانده و۶-۷ نفر همان‌ها هم مجروح بوده و بقیه خسته از مقابله‌ای نابرابر و ناجوانمردانه یک هفته‌ای، دل‌شکسته و گرسنه و زخمی در سخت‌ترین شرایط همچنان به مقاومت خود ادامه می‌دادند. و اینک حضور دکتر چمران برایشان قوت قلب و نقطه اتکای محکمی بود.

دکتر چمران در تمام آن سال‌هایی که در لبنان و همراه مردم در کنار فلسطینی‌ها علیه اسرائیل جنگیده بود، چنین صحنه‌های غریبی را تجربه نکرده بود. شب سختی را با عده قلیلی پاسدار مجروح و خسته و همچنین مردم آواره و پناهنده به پایگاه سپاه پاوه به صبح رساندند. در تمام طول شب، محاصره هزاران فرد مسلح، هر لحظه احتمال یورش و قلع و قمع را می‌داد. حدود ساعت ۴ صبح، عوامل حزب منحله دموکرات با بلندگو در داخل شهر می‌چرخیدند و فریاد می‌زدند:

«… هرکس وفاداری خود را به حزب دموکرات اعلام کند، در امن و امان است. ما فقط آمده‌ایم که پاسداران و دکتر چمران را سر ببریم…»۴

اما در آن دقایق و لحظات اتفاق شگفت‌انگیزی افتاد که همه اوضاع را دگرگون کرد. خود شهید چمران آن لحظات و صحنه را چنین توضیح داده است:

«… صبح روز ۲۷/۵/۱۳۵۸ بر بالای دیوار خانه پاسداران ایستاده بودیم و به شهر می‌نگریستیم و گلوله از هر طرف همچنان می‌بارید. یکباره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد، پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند امام خمینی اعلامیه‌ای صادر کرده است… اعلامیه‌ای تاریخی که اساس بزرگ‌ترین تحولات انقلابی کشور ما به شمار می‌رود. اعلامیه‌ای که سرنوشت کردستان و ایران را دگرگون کرد. انقلابی‌ترین اعلامیه‌ای که از بزرگ‌مردی هشتاد ساله، بدون آنکه دروس نظامی خوانده باشد و استراتژی نبرد را بداند و یا در تاکتیک‌های نظامی تجربه داشته باشد، صادر شده است. امام خمینی فرماندهی کل قوا را به دست می‌گیرد و فرمان می‌دهد که ارتش باید در عرض بیست و چهار ساعت خود را به پاوه برساند و ضدانقلاب را قلع و قمع کند…»۵

برای دکتر چمران باور کردنی نبود غائله‌ای که با همه آن تعامل‌ها و مذاکرات و مقاومت‌ها و ایثارگری‌ها، به دلیل تجاوز وحشیانه مزدوران آمریکا و اسرائیل نتوانست به نقطه مطلوب برسد، چگونه با یک پیام و یک فرمان از صدها کیلومتر آن سوتر، کارش تمام شد. پیام و فرمانی که برگرفته از معارف الهی و تمسک به ولایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان بود، از جنس همان پیام‌هایی که طومار رژیم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را در هم پیچید.

دکتر چمران این واقعه تاریخی را «معجزه» خواند و در بخشی از پیامش به همین مناسبت با دستخط خود نوشت:

«معجزه‌ای رخ داد، آنچنان کوبنده و زیر و روکننده که برای هیچ‌کس قابل تصور نبود، همان‌گونه که چند ماه پیش یک چنین معجزه عجیبی به وقوع پیوست و انقلاب پرافتخار ایران را پیروز کرد. فرمان امام صادر شد، به کوه‌ها و دره‌ها و دشت‌ها لرزه انداخت، پاسداران از جان گذشته با فریاد الله اکبر می‌خروشیدند و زمین و زمان و آسمان لبیک می‌گفتند، چه معجزه‌ای که فقط از مردان برانگیخته خدا میسر است و بس…نیروهای دشمن از هر سو پا به فرار گذاشتند و مومنین به انقلاب آنچنان نیرو گرفتند که دست به پیشروی زدند… در این چند روز مصیبت، می‌توانم به جرات بگویم که حتی یک قطره ‌اشک نریختم و در برابر سخت‌ترین فاجعه‌های منقلب‌کننده با اینکه درون خود گریه می‌کردم ولی در ظاهر قدرت خود را به شدت حفظ می‌نمودم و همه دردها و رنج‌ها و ناراحتی‌ها را در ضمیر نابخود حبس می‌کردم تا لحظه‌ای که در فرمانداری به عکس امام برخوردم، یکباره سیل ‌اشک ریختن کرد و همه عقده‌ها و فشارها و ناراحتی‌ها آرامش یافت و خوب احساس می‌کردم که فقط یک قدرت روحی بزرگ در یک ابرمرد تاریخ قادر است چنین معجزه‌ای کند…»۶

به نظر می‌آید اینچنین همه سیر تحول فکری و تجربیات مبارزاتی شهید چمران در طول حدود ۳۰ سال، اینک به نقطه تعیین‌کننده‌ای رسیده بود. تجربیاتی از مرداد ۱۳۳۲و فعالیت در نهضت مقاومت ملی گرفته تا بعد از آن در خارج کشور و انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و حضور در «ناسا» (با یک مدرک تحصیلی دکترای منحصر به فرد در «فیزیک پلاسما») و شرکت «بِل» و سپس مهاجرت به لبنان و بنیانگذاری جنبش امل در کنار امام موسی صدر و بعد از آن، حضور در ایران و دولت بازرگان و… اینک همه آن مسیر تحول، پس از ۴۸ ساعت محاصره پاوه و با آن پیام تاریخی امام به نقطه اوج خود رسیده بود.

دکتر چمران پس از حماسه پاوه به واقع چمران امام خمینی شد. یادداشت‌ها و مکتوبات وی پس از آن واقعه که در کتابی به نام «کردستان» جمع‌آوری شد و به چاپ رسید، مصاحبه‌های متعددش چه درباره کردستان و چه درباره جنگ تحمیلی که تصاویرش نیز موجود است و قطعات عارفانه‌اش، همه و همه نشان از همان دکتر چمرانی دارد که لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر در مسیر «شدن»، قدم برداشت، او به فرمان حضرت امام به وزارت دفاع و سپس نمایندگی ایشان در شورای عالی دفاع منصوب شد. در همین حال با آغاز جنگ تحمیلی ستاد جنگ‌های نامنظم را تشکیل داد و فراتر از عمق جبهه به جنگ با دشمن بعثی رفت و چندین بار زخمی شد تا در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که در جبهه دهلاویه به شهادت رسید.

شهید دکتر چمران در تحلیل جریانات کردستان نوشت:

«… ما می‌خواستیم گلوله‌های آنها را با منطق جواب دهیم، اما متاسفانه دریافتیم که منطق و محبت و سلام بر قلب‌های تیره و بی‌ایمان تاثیری ندارد… از آزادی در ایران سوءاستفاده کردند و سیل اسلحه و قاچاق را به این سرزمین گشودند. یکصد و هشتاد روزنامه و مجله با پول خارجی به راه انداختند تا جو ایران را مسموم کنند و جوانان را گمراه نمایند. توطئه و تهمت و دروغ و خیانت، کار و زندگی آنها شد مثل حماله الحطب. این حمال‌های استعمار از گنبد به سنندج و از سنندج به خرمشهر و از خرمشهر به نقده در حرکت بودند تا به آتش توطئه و خیانت دامن بزنند. این خودفروختگان بی‌همه‌چیز می‌خواهند نظام اسلامی ایران را واژگون کنند…»

حماسه پاوه یکی از مهم‌ترین مصادیق برای روایت حماسه چمران و باورهایش است. چراکه امروز، خیلی‌ها سنگ چمران را به سینه می‌زنند. همان‌ها که در آن زمان در صف شبه روشنفکران در مقابل انقلاب و امام ایستاده بودند و با انتشار نشریاتی که شهید چمران آنها را منحرف‌کننده جوانان خواند، از ضد انقلابیون و امثال عزالدین حسینی (به قول دکتر چمران: «ضد الدین یزیدی ساواکی») و حزب دموکرات و جلادان کومله (که به شیوه تکفیری‌های امروز، بسیاری از پاسداران و مردم را سر بریدند) حمایت کردند و در همان نشریات، دکتر چمران و یاران پاکبازش را ضد خلق جلوه دادند. همان‌ها که بعدها و حتی امروز در نشریات شبه روشنفکری به ارزش‌های انقلاب تاخته و می‌تازند و برای سازش با امپریالیسم آمریکا، به هر طناب پوسیده‌ای متشبث می‌شوند.

و دکتر چمران علی‌رغم زیست و زندگی با چنان افرادی، اما به حول و قوه الهی که لحظات بسیاری را با او به راز و نیاز عاشقانه نشست، به آنچه لایق و شایسته‌اش بود، دست یافت. از همین روی امام خمینی در بخشی از پیام خود در سوگ شهادت دکتر چمران نوشتند:

«… هنر آن است که بی‌هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوا و این هنر مردان خداست. او (دکتر چمران) در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت، روانش شاد و یادش بخیر…»
________________________________

۱- لبنان – شهید دکتر مصطفی چمران – بنیاد شهید چمران – چاپ هفتم – اردیبهشت ۱۳۸۹ – صفحه ۱۶ تا ۱۹
۲- یاران امام به روایت اسناد ساواک – جلد ۱۱– شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران – مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات چاپ اول – خرداد ماه ۱۳۷۸
۳- کردستان – شهید دکتر مصطفی چمران – صفحه ۴۶
۴- همان – صفحه ۷۹
۵- همان – صفحه ۸۱
۶- همان- صفحه ۸۳



منبع خبر

چمرانِ بازرگان چگونه چمرانِ امام خمینی شد؟ بیشتر بخوانید »

رمانی با محوریت شهید چمران به بازار آمد + عکس

رمانی با محوریت شهید چمران به بازار آمد + عکس



کتاب بدون مرز.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، رمان بدون مرز با محوریت شخصیت شهید مصطفی چمران توسط انتشارات کتابستان معرفت و آژانس ادبی شیراز منتشر شد.

مهاجرت چمران‌ها به آن‌سوی مرزها نه به ماندن در غربت انجامید و نه بازگشت سرخوشانه به وطن را به دنبال داشت. 

رمانی با محوریت شهید چمران به بازار آمد + عکس

چمران رفت و در کنار بالندگی‌اش دیگرانی را با خود همراه و همدل کرد. «بدون مرز» قصه‌ای خیالی از سرگذشت بالیدن شهید مصطفی چمران و یاران اوست. 
از روزهای بلوغ علمی و عملی‌اش در امریکا تا روزهای شلوغ یتیم‌نوازی و نبردهای پارتیزانی در لبنان. 
بدون مرز همزمان از زاویه دور و نزدیک از چمران علم و عمل قصه می‌گوید.

این رمان توسط نویسنده ای دهه هفتادی به نام هاشم نصیری نوشته شده است و همزمان با توزیع رمان در ایران ،ترجمه عربی آن نیز در لبنان منتشرشده است.

بدون مرز در۳۲۰صفحه و با قیمت ۵۲هزار تومان روانه بازار نشرشده است.



منبع خبر

رمانی با محوریت شهید چمران به بازار آمد + عکس بیشتر بخوانید »

تربیت ۲۰ فرمانده نخبه در جبهه سوسنگرد/ مظلومیت رزمندگان سوسنگرد در تاریخ‌نگاری دفاع مقدس


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: سوسنگرد مجاهدانی را در خود پرورش داد که بعد‌ها مدیریت و فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند به طوری‌که اکثر مسئولان عالی رتبه نظامی در این جبهه رشد یافته‌اند. رزمندگان سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر ارتش قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمندگان داخل شهر سوسنگرد است اگر نگوییم با شرایط حماسی ایستادگی کردند. جنگ تمام‌عیار و جانانه‌ای در تاسوعا و عاشورا انجام دادند. رزمندگان عزم و اراده دشمن را در اصلی‌ترین محور شکستند و اولین سیلی و ضربه را به دشمن بعثی زدند تا عزم، اراده، شجاعت و شهامت خود را به رخ دشمن بکشند.

سردار احمد غلامپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. فرمانده‌ای که سینه وی مملو از خاطرات و دلاورمردی‌های رزمندگان و شهیدانی همانند «مصطفی چمران»، «حمید تقوی‌فر»، «علی غیور اصلی» و «حسین بسطامی» است. گنجینه‌ای مملو از خاطره شهامت، شجاعت و ایمان مردانی که در عملیات‌های مختلف در دفاع از حریم ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس در دل خود دارند.

وی طی سال‌ها حضور متمادی در جنگ به مدارج بالای فرماندهی سپاه در دفاع مقدس دست یافت از جمله فرماندهی قرارگاه کربلا، سپاه خوزستان و بسیاری از عملیات‌ها دوران دفاع مقدس. وی اکنون عضو هیات علمی و استاد دانشگاه امام حسین (ع) است و در سنگر علم و دانش به تدریس مباحث نظامی می‌پردازد تا جوانمردان دیگری را برای فردای جامعه اسلامی تربیت کند.

از این‌رو برای یادآوری دلاورمردی‌های رزمندگان اسلام و ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس به ویژه سال‌های ابتدایی آن، به سراغ سردار احمد غلام‌پور فرمانده قرارگاه کربلا، فرمانده سابق سپاه سوسنگرد و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) رفته و با وی به گفت‌وگو نشستیم که بخش اول آن دیروز تقدیم شد و بخش دوم و پایانی آن را امروز در ادامه می‌خوانید.

بیش از ۲۰ فرمانده عالی‌رتبه جنگ در سوسنگرد رشد یافتند

سردار احمد غلامپور اظهار داشت: سوسنگرد جبهه جذابی برای جذب نیرو بود، یعنی از نظر جذب نیرو‌های خوب و کارآمد بسیاری جذب جبهه سوسنگرد شدند. اگر تاریخ جنگ را بررسی کنیم، می‌بینیم، که بیش از ۲۰ فرمانده عالی‌رتبه جنگ از صحنه و میدان جنگ سوسنگرد بیرون آمدند. سردار «عزیز جعفری» فرمانده سپاه، اینجانب (من) فرمانده قرارگاه، «امیر شریعتی» فرمانده ۳۱ عاشورا، سردار «علیرضا عندلیب» که بعد از مدتی مسولیت مهندسی کل جنگ را به عهده گرفت و بسیاری فرماندهان دیگر در جبهه سوسنگرد تربیت و رشد یافتند.

وی گفت: سوسنگرد جبهه فعال و پر شور و نشاطی بود. جالب این نکته که از ۱۰ استان رزمنده داشتیم و رزمندگان هر استان در یک محور مستقل فعالیت می‌کردند. رزمندگان این جبهه از استان‌های تهران، خوزستان، فارس، لرستان و چند استان‌ دیگر بودند. زمانی که حادثه ۲۶ آبان اتفاق افتاد عراقی‌ها مصمم شدند در سوسنگرد را اشغال و طرح شکست خورده‌شان را تکمیل کنند.

همزمانی عملیات شکست حصر سوسنگرد با تاسوعا و عاشورا

استاد دانشگاه امام حسین (ع) افزود: ۲۳ آبان عراق از سه محور حمله کرد و ۳۰۰ نفر نیرو‌ها و رزمنده‌های کارآمد به خصوص رزمندگان آذربایجان شرقی که بخشی از نیرو‌های محوری و از تعداد بیشتری برخوردار بودند در حماسه‌ای ماندگار حضور چشمگیری داشتند و در آن زمان شهید غلامی‌فر فرمانده آن نیرو‌ها بود، فرمانده سپاه هم شهید دقایقی بود. وقتی محاصره پیش آمد. شهید دقایقی قبلش برای انجام کاری به بیرون شهر رفت و در شهر اهواز نبود. صفایی مقدم جانشین وی در شهر، صادق حیدرخانی مسئول عملیات و شهید حمید تقوی‌فر مسئول اطلاعات عملیات و شهید علی تجلایی فرمانده عملیات شدند. رزمنده‌ها با وجود فشار عراق دفاع جانانه‌ای کردند. در این اثنی هم متاسفانه به دلیل شرایط جنگ و عدم همکاری بنی صدر، نیرو‌های رزمنده در تنگنا‌ها مشکلات زیادی قرار گرفتند؛ اما نیرو‌های مردمی و رزمندگان با استعانت از صاحب عاشورا به دلیل همزمانی این حماسه با «روز‌های تاسوعا و عاشورا» یک جنگ جانانه و تمام‌عیار انجام دادند که کمتر به این نکته توجه شده است.

وی ادامه داد: نقش شهید چمران غیر قابل انکار است. یکی از رزمنده‌های تبریز با شهید مدنی تماس تلفنی برقرار کرد و گفت که در فشار هستیم و کسی نیست ما را یاری کند. همه نیرو‌ها شهید می‌شوند و شهر دوباره در محاصره می‌افتد. شهید مدنی احساس مسئولیت کرده و به امام (ره) اطلاع می‌دهند، ایشان هم با حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) تماس گرفتند، که نماینده ایشان بودند. می‌فرمایند: «شما خیلی سریع از ارتش کمک بگیرید و سوسنگرد را از محاصره بیرون آوردید، رزمندگان را نجات دهید.» حضرت آقا در اسرع وقت پیام را پیگیری و ابلاغ کردند. برای ورود آن یگان رزم به سوسنگرد مخالفت شد. مجددا پیگیری و تلاش صورت گرفت، تا در نهایت بخشی از یک تیپ ارتش و نیرو‌های شهید چمران محاصره را شکستند و حلقه محاصره شکسته شد و رزمنده‌ها نجات پیدا کردند.

۲۶ آبان در شرایط حماسی مقاومت صورت گرفت

غلامپور تصریح کرد: رئیس ستاد سپاه خوزستان بودم. با وجود این که از حضور مستقیم در جبهه منع شدم اما به دلیل مسئولیتی که داشتم، باید در جریان مسائل قرار گرفته و اعمال نفوذ می‌کردم. در آن مقطع از هر کاری که می‌توانستم انجام دهم، کوتاهی نکردم. از بسیج نیروها و تامین امکانات تا شکستن محاصره را انجام دادم. با کمک و عنایت خداوند محاصره شکسته شد. رزمنده‌ها در داخل شهر حماسه‌ای بزرگ آفریدند. اشکالی که معمولا به ۲۶ آبان می‌گیرم این است که در واقع معضل اصلی حادثه ۲۶ آبان کم‌توجهی به نیرو‌های داخل شهر است که در پی مقاومت آنها، ظرف چند ساعت محاصره شکسته شد؛ چون سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر یگان قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمنده‌های داخل شهر است، اگر نگوییم که با شرایط حماسی ایستادگی کردند. چون ماندند و اجازه ندادند دشمن شهر را تصرف کند. اگر مقاومت نکرده بودند. همان روز اول شهر توسط عراقی‌ها محاصره و تصرف شده بود و دیگر مقاومت معنایی نداشت.

وی ادامه داد: نکته ارزشمند دیگر، مقاومتی بود که رزمندگان انجام دادند و باعث شد نقشه دشمن به هم بخورد و این حتی از مقاومت خرمشهر هم مسئله مهم‌تری بود. در خرمشهر ۳۴ روز مقاومت شد، اما در نهایت خرمشهر سقوط کرد و دشمن به هدفش رسید. اگر روز اول و دوم، سوسنگرد اشغال شده بود آمدن نیرو‌ها معنا، مفهوم و فایده‌ای نداشت. رزمندگان دشمن را در اصلی‌ترین و مهم‌ترین محور،شکست دادند. به همین دلیل اطلاع رسانی این موارد برای مخاطبین از اهمیت خاصی برخوردار بوده و روی این نکات باید تاکید شود و به تناسب، اهمیت موضوع دیده و کار شود.

معضلات و تشکیلات در جنگ

استاد دانشگاه امام حسین (ع) گفت: رزمنده‌ها با بدیهی‌ترین امکانات جنگیدند. شاید اشکال اساسی که داشتیم، کمبود سلاح و تجهیزات نظامی نبود، بلکه مهم‌تر از سلاح و تجهیزات بزرگترین معضل عدم شناخت پدیده جنگ بود. ما تعدادی جوان کم سن داشتیم که پدیده‌ای به عنوان جنگ را ندیده و هیچ‌گونه شناخت و تجربه‌ای پیرامون آن نداشتند. اگر سلاح هم در اختیار داشتیم تجربه به کارگیری آن را نداشتیم. بنی‌صدر با طرز تفکر و دیدگاهش در برخورد با نیرو‌های رزمنده و انقلابی، دشمن اول و صدام دشمن بعدی ما در جنگ بود. موقعیت‌های حساسی می‌شد که بیش از کمبود سلاح و تجهیزات مشکل و معضلات این چنینی داشتیم، که در واقع خیلی مظلوم و بدون پشتوانه در جنگ بودیم. البته دشمن با حسابگری، ساختار و تجهیزات کامل با تیپ و لشکر به جنگ آمده بود. در صورتی که ما درباره جنگ چیزی نمی‌دانستیم که تیپ، دسته و گروهان چیست؟ ساختار و سازمان جنگ را هم نداشتیم. فقط یک دوره‌ای در جنگ که معمولا سه ماه است و برخی دوره‌ها ممکن است چهار ماهه باشد گذرانده می‌شد که در این دوره‌ها هسته مقاومت تشکیل داده و توانستیم دشمن را متوقف و ثابت نگهداریم.

وی گفت: وقتی خاطرات زمان جنگ را مرور می‌کنم، لطف و عنایت خداوند را در سراسر برنامه‌های جنگ مشاهده می‌کنم، یعنی مثلا کسی نمی‌تواند فکر کند خودش ابتکار و خلاقیت انجام داده، به نظرم هر اتفاقی افتاده ناشی از لطف و عنایت خداوند بوده است. در صورتی که یک جوان ۲۲ و ۲۳ ساله که تا دیروز سلاح ابتدایی جنگ را نمی‌شناخته، نمی‌تواند ادعا کند، در میدان جنگ آنگونه حماسه آفریده است. در واقع فکر می‌کنم یک مجموعه‌ای از لطف و عنایت الهی در وهله اول و نیز انگیزه‌های فردی و اعتقادی در رزمندگان ما شجاعت، خلاقیت، توانمندی و بسیاری موارد دیگر، باعث شدند تا در آن شرایط سخت و بحرانی بتوانیم دشمن را در منطقه حداقل ثابت نگه داریم.

غلامپور افزود: یادم می‌آید، در عملیات شبیخون غیور اصلی که ۹ مهر انجام دادیم، دشمن ۱۵ کیلومتر تا حمیدیه و ۱۵ کیلومتر تا اهواز بیشتر با نیرو‌های رزمنده فاصله نداشت وقتی عملیات انجام شد صبح روز بعد با روشن شدن هوا، بالگردهای هوانیروز به پشتبانی نیرو‌های زمینی آمدند. امکانات و ادوات دشمن را بمباران کردند. واقعا نفهمیدیم چگونه این هماهنگی و توسط چه افرادی صورت گرفته بود. تا ۴۵ کیلومتری که رفتیم خبری از دشمن نبود تا نزدیک سوسنگرد و بستان شدیم. می‌خواهم بگویم یک عملیات کوچک انجام دادیم ولی دشمن حدود ۷۰ کیلومتر عقب‌نشینی کرد. واقعا در این عملیات با محاسبات نظامی و برنامه‌ریزی نمی‌توان به چنین اهدافی رسید. این اتفاقات امداد الهی است و نمی‌توانیم همه این مسائل را به حساب عملکرد خودمان بگذاریم.

روز‌های سخت و دیدگاه امام خمینی (ره)

وی گفت: واقعیت این است که روز‌های اول جنگ بسیار سخت بود. مشکلات و معضلات بسیاری در زمینه‌های مختلف داشتیم. به عنوان نمونه نداشتن مهارت، تجربه و آموزش، دوره سختی را برای ما رقم زد. در واقع اگر به صورت جزئی بخواهیم در همه حوزه‌ها ورود کرده و موارد بررسی کنیم، خیلی حرف برای گفتن داریم. مظلومیتی که در آن مقطع در جبهه‌ها حاکم بود واقعا یک مسئله ساده نبود. تصورم این است که یکی از علل نزول عنایت الهی، وجود رزمنده‌هایی بود که احساس کردند با هر شرایطی و با هر وضعی تکلیف‌شان را باید انجام دهند یعنی فقط دیدگاه آن‌ها انجام تکلیف بود. همان‌گونه که امام خمینی (ره) مقتدای آنان فرموده بودند که «ما مامور به تکلیفیم نه به نتیجه» واقعا با چنین دیدگاهی رزمنده‌ها در عرصه جنگ حضور پیدا کرده بودند.

غلامپور در پایان خاطرنشان کرد: حوادثی که در شکست حصر سوسنگرد در ۲۶ آبان می‌بینیم، که رزمندگان با شرایط استثنایی و منحصر به فردی با دشمن جنگیدند، حتی وقتی مهمات آنها در حال اتمام بود، با نارنجک به زیر تانک رفتند. در حقیقت کار شهید فهمیده بسیار تکرار شده است و در مقاطع مختلف حوادث این چنینی زیادی رخ داده است که شاید از منظر و دیدگاه ما خیلی از زوایای فعالیت رزمنده‌ها پنهان مانده است. حتی از نگاه ما که ادعا می‌کنیم رزمنده‌ها را می‌شناسیم خیلی مسائل پنهان مانده است. به دلیل این که این قدر حوادث و مسائل به ویژه در سه ماهه اول جنگ پشت سر هم اتفاق می‌افتاد که نمی‌شد درباره آن فکر و برنامه‌ریزی کرد؛ لذا رزمندگان در هر شرایط جنگی با هر تخصصی که داشتند با نیت خدمت، هر کاری را می‌پذیرفتند، مثلا دکتر یا مهندسی که مسئول آبرسانی یا سوخت‌رسانی بود، سختی کار برایش اصلا مهم نبود و رمز موفقیت رزمندگان در جبهه‌ها همین بود. فقط به ثمر رسیدن عملیات برای رزمندگان مهم و اولویت بود. نیرو‌ها رنگ خدایی و معنوی داشتند و مجاهد فی سبیل الله به معنای واقعی بودند.

انتهای پیام/ 119



منبع خبر

تربیت ۲۰ فرمانده نخبه در جبهه سوسنگرد/ مظلومیت رزمندگان سوسنگرد در تاریخ‌نگاری دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

سوسنگرد سرنوشت جنگ و تاریخ مقاومت را رقم زد/ سیلی اول را صدام در جبهه سوسنگرد خورد


گروه جهاد و حماسه دفاع‌پرس: سوسنگرد مجاهدانی را در خود پرورش داد که بعد‌ها مدیریت و فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند به طوری‌که اکثر مسئولان عالی رتبه نظامی در این جبهه رشد یافته‌اند. رزمندگان سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر ارتش قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمندگان داخل شهر سوسنگرد است اگر نگوییم با شرایط حماسی ایستادگی کردند. جنگ تمام‌عیار و جانانه‌ای در تاسوعا و عاشورا انجام دادند. رزمندگان عزم و اراده دشمن را در اصلی‌ترین محور شکستند و اولین سیلی و ضربه را به دشمن بعثی زدند تا عزم، اراده، شجاعت و شهامت خود را به رخ دشمن بکشند.

سردار احمد غلامپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. فرمانده‌ای که سینه وی مملو از خاطرات و دلاورمردی‌های رزمندگان و شهیدانی همانند «مصطفی چمران»، «حمید تقوی‌فر»، «علی غیور اصلی» و «حسین بسطامی» است. گنجینه‌ای مملو از خاطره شهامت، شجاعت و ایمان مردانی که در عملیات‌های مختلف در دفاع از حریم ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس در دل خود دارند.

وی طی سال‌ها حضور متمادی در جنگ به مدارج بالای فرماندهی سپاه در دفاع مقدس دست یافت از جمله فرماندهی قرارگاه کربلا، سپاه خوزستان و بسیاری از عملیات‌ها دوران دفاع مقدس. وی اکنون عضو هیات علمی و استاد دانشگاه امام حسین (ع) است و در سنگر علم و دانش به تدریس مباحث نظامی می‌پردازد تا جوانمردان دیگری را برای فردای جامعه اسلامی تربیت کند.

از این‌رو برای یادآوری دلاورمردی‌های رزمندگان اسلام و ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس به ویژه سال‌های ابتدایی آن، به سراغ سردار احمد غلام‌پور فرمانده قرارگاه کربلا، فرمانده سابق سپاه سوسنگرد و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) رفته و با وی به گفت‌وگو نشستیم.

سردار احمد غلامپور در این گفت‌وگو اظهار داشت: باید تاریخچه‌ای به صورت محدود در مورد سوسنگرد بیان کنم، چون ما وقتی می‌گوییم سوسنگرد باید دقیقا معلوم کنیم که کدام عملیات در چه مقطعی و حادثه‌ای است؟ ۲۶ آبان در واقع سالروز «شکست حصر سوسنگرد» است، نه سالروز آزادسازی آن؛ زیرا آزادسازی به مواردی مثل فتح خرمشهر اطلاق می‌شود، که، چون این شهر کاملا اشغال شده بود، عملیات آزادسازی برای فتح آن انجام شد، در صورتی که سوسنگرد محاصره شده بود و ما حصر سوسنگرد را شکستیم.

وی افزود: واقعیت مهم این بود، که دشمن به کشور ما تجاوز کرد. مهم‌ترین هدف اصلی دشمن اشغال محور خوزستان بود، سه محور در شمال خوزستان برای خودش تعیین کرده بود، تصرف شهر‌های شوش، دزفول بستن جاده مهم و استراتژیک اندیمشک و قطع ارتباط با استان‌های شمالی هدف دشمن بود و در خوزستان یک محور چذابه به سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه تعریف کرد و قصد تصرف اهواز را داشت. محور میانی که دو بخش اصلی داشت و محور دیگر طلاییه کوشک که عراقی‌ها برای تصرفش با لشکر پنج مکانیزه روی جاده اهواز خرمشهر آمده بودند و نیز با الحاق لشکر ۹ در منطقه سوسنگرد به هم پیوستند. محور دیگر محور جنوبی خرمشهر ـ آبادان بود که عراقی‌ها قصد داشتند از محور شلمچه وارد شوند. دشمن تصمیم گرفته بود، از سه محور به خوزستان حمله کند.

سیلی اول رزمندگان اسلام به ارتش بعث

غلام‌پور ادامه داد: متاسفانه با وجود مجموع حوادثی که در استان خوزستان اتفاق افتاد، در جنگ تحمیلی و سال‌های بعد از جنگ، خیلی در موردش صحبت و تبلیغات نمی‌شود. عمده‌ترین مسئله محور خرمشهر و آبادان است، در صورتی که حوادث در محور میانی سوسنگرد اتفاق افتاد و مسائل بسیار مهمی بودند، که سرنوشت جنگ در این محور رقم زدند؛ البته مشخص است که فتح خرمشهر حماسه‌ای بزرگ بود اما اگر به حوادث روزشمار جنگ نگاه کنیم، در واقع سیلی اول به صدام و ارتش بعث در جبهه سوسنگرد زده شد. همه محاسبات صدام غلط از کار درآمد و نقش برآب شد. در روز‌های اول جنگ که ارتش عراق به کشور ایران حمله کرد، در محور شمالی تا پشت رود کرخه جلو آمد. خیلی مقاومت جزئی و محدودی صورت گرفت. در واقع حادثه مهمی رخ نداد. شاید یکی از دلایل این بود، که مناطق جمعیتی در مسیر ارتش عراق وجود نداشت. اما نهم مهر سال ۵۹ تازه ۱۰ روز از جنگ گذشته بود. زمانی که لشکر  ۹ عراق به حمیدیه و لشکر ۵ مکانیزه به ۲۰ کیلومتری جاده اهواز رسیدند، تقریبا دشمن با یک حرکت می‌توانست اهواز را تصرف کند.

وی گفت: در این مقطع حادثه شبیخون غیور اصلی اتفاق افتاد که باعث شد، تقریبا آن حرکت آخر لشکر ۵ و ۹ عراق که قصد تصرف و اشغال اهواز را داشتند، ناکام مانده و نقشه عراقی‌ها به هم بریزد و اهواز از سقوط نجات پیدا کند. نهم مهر آن سال فقط ۱۰ روز از جنگ گذشته بود، اگر اهواز سقوط می‌کرد امروز چیزی به نام سقوط خرمشهر و حصر آبادان معنا و مفهوم نداشت، چون اگر اهواز سقوط کرده بود، آبادان و خرمشهر هم توسط دشمن اشغال می‌شد. این حادثه بزرگ که اتفاق افتاد، نقشه عراقی‌ها را به هم زد و باعث شد وقتی به شمال خوزستان می‌رسند پشت کرخه متوقف شوند. به دلیل این که محورها‌ی دیگر متوقف شده و ناچار شدند به محور میانی در جنوب با توجه به مقاومت‌هایی که صورت گرفت بروند یعنی به سمت کارون که نهایتا حصر آبادان شکل گرفت.

غلامپور ابراز داشت:‌ مهم‌ترین محور برای عراقی‌ها محور میانی چذابه از سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه اهواز بود که هدف اصلی آنها تصرف مرکز استان بود. روند حوادث سه ماهه جنگ را که بررسی می‌کنیم، بیشترین اتفاقات در محور سوسنگرد افتاده است. عراق بیش از چهار بار به سوسنگرد حمله کرد، تا پیشروی قبلی که متوقف شده و آسیب دیده را ترمیم و کامل کند. ایام هیجدهم و نوزدهم آبان عراقی‌ها به سمت عقب رانده شدند و تا نزدیک بستان عقب‌نشینی کردند اما مجددا تصمیم گرفتند از دو محور سمت رودخانه کرخه‌کور و ارتفاعات الله‌اکبر که آنجا مستقر شده بودند، بروند که محور جاده بستان سوسنگرد بود و از سه مسیر اقدام کردند و سوسنگرد را به مرحله سقوط رساندند.

انتهای پیام/ 191



منبع خبر

سوسنگرد سرنوشت جنگ و تاریخ مقاومت را رقم زد/ سیلی اول را صدام در جبهه سوسنگرد خورد بیشتر بخوانید »

سوسنگرد سرنوشت جنگ و تاریخ مقاومت را رقم زد/ سیلی اول را صدام درجبهه سوسنگرد خورد


گروه جهاد و حماسه دفاع‌پرس: سوسنگرد مجاهدانی را در خود پرورش داد که بعد‌ها مدیریت و فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند به طوری‌که اکثر مسئولان عالی رتبه نظامی در این جبهه رشد یافته‌اند. رزمندگان سه روز با حداقل امکانات و تجهیزات مقاومت کردند و در برابر ارتش قدرتمند عراق ایستادند. اجحاف در حق رزمندگان داخل شهر سوسنگرد است اگر نگوییم با شرایط حماسی ایستادگی کردند. جنگ تمام‌عیار و جانانه‌ای در تاسوعا و عاشورا انجام دادند. رزمندگان عزم و اراده دشمن را در اصلی‌ترین محور شکستند و اولین سیلی و ضربه را به دشمن بعثی زدند تا عزم، اراده، شجاعت و شهامت خود را به رخ دشمن بکشند.

سردار احمد غلامپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس است. فرمانده‌ای که سینه وی مملو از خاطرات و دلاورمردی‌های رزمندگان و شهیدانی همانند «مصطفی چمران»، «حمید تقوی‌فر»، «علی غیور اصلی» و «حسین بسطامی» است. گنجینه‌ای مملو از خاطره شهامت، شجاعت و ایمان مردانی که در عملیات‌های مختلف در دفاع از حریم ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس در دل خود دارند.

وی طی سال‌ها حضور متمادی در جنگ به مدارج بالای فرماندهی سپاه در دفاع مقدس دست یافت از جمله فرماندهی قرارگاه کربلا، سپاه خوزستان و بسیاری از عملیات‌ها دوران دفاع مقدس. وی اکنون عضو هیات علمی و استاد دانشگاه امام حسین (ع) است و در سنگر علم و دانش به تدریس مباحث نظامی می‌پردازد تا جوانمردان دیگری را برای فردای جامعه اسلامی تربیت کند.

از این‌رو برای یادآوری دلاورمردی‌های رزمندگان اسلام و ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس به ویژه سال‌های ابتدایی آن، به سراغ سردار احمد غلام‌پور فرمانده قرارگاه کربلا، فرمانده سابق سپاه سوسنگرد و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) رفته و با وی به گفت‌وگو نشستیم.

سردار احمد غلامپور در این گفت‌وگو اظهار داشت: باید تاریخچه‌ای به صورت محدود در مورد سوسنگرد بیان کنم، چون ما وقتی می‌گوییم سوسنگرد باید دقیقا معلوم کنیم که کدام عملیات در چه مقطعی و حادثه‌ای است؟ ۲۶ آبان در واقع سالروز «شکست حصر سوسنگرد» است، نه سالروز آزادسازی آن؛ زیرا آزادسازی به مواردی مثل فتح خرمشهر اطلاق می‌شود، که، چون این شهر کاملا اشغال شده بود، عملیات آزادسازی برای فتح آن انجام شد، در صورتی که سوسنگرد محاصره شده بود و ما حصر سوسنگرد را شکستیم.

وی افزود: واقعیت مهم این بود، که دشمن به کشور ما تجاوز کرد. مهم‌ترین هدف اصلی دشمن اشغال محور خوزستان بود، سه محور در شمال خوزستان برای خودش تعیین کرده بود، تصرف شهر‌های شوش، دزفول بستن جاده مهم و استراتژیک اندیمشک و قطع ارتباط با استان‌های شمالی هدف دشمن بود و در خوزستان یک محور چذابه به سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه تعریف کرد و قصد تصرف اهواز را داشت. محور میانی که دو بخش اصلی داشت و محور دیگر طلاییه کوشک که عراقی‌ها برای تصرفش با لشکر پنج مکانیزه روی جاده اهواز خرمشهر آمده بودند و نیز با الحاق لشکر ۹ در منطقه سوسنگرد به هم پیوستند. محور دیگر محور جنوبی خرمشهر ـ آبادان بود که عراقی‌ها قصد داشتند از محور شلمچه وارد شوند. دشمن تصمیم گرفته بود، از سه محور به خوزستان حمله کند.

سیلی اول رزمندگان اسلام به ارتش بعث

غلام‌پور ادامه داد: متاسفانه با وجود مجموع حوادثی که در استان خوزستان اتفاق افتاد، در جنگ تحمیلی و سال‌های بعد از جنگ، خیلی در موردش صحبت و تبلیغات نمی‌شود. عمده‌ترین مسئله محور خرمشهر و آبادان است، در صورتی که حوادث در محور میانی سوسنگرد اتفاق افتاد و مسائل بسیار مهمی بودند، که سرنوشت جنگ در این محور رقم زدند؛ البته مشخص است که فتح خرمشهر حماسه‌ای بزرگ بود اما اگر به حوادث روزشمار جنگ نگاه کنیم، در واقع سیلی اول به صدام و ارتش بعث در جبهه سوسنگرد زده شد. همه محاسبات صدام غلط از کار درآمد و نقش برآب شد. در روز‌های اول جنگ که ارتش عراق به کشور ایران حمله کرد، در محور شمالی تا پشت رود کرخه جلو آمد. خیلی مقاومت جزئی و محدودی صورت گرفت. در واقع حادثه مهمی رخ نداد. شاید یکی از دلایل این بود، که مناطق جمعیتی در مسیر ارتش عراق وجود نداشت. اما نهم مهر سال ۵۹ تازه ۱۰ روز از جنگ گذشته بود. زمانی که لشکر  ۹ عراق به حمیدیه و لشکر ۵ مکانیزه به ۲۰ کیلومتری جاده اهواز رسیدند، تقریبا دشمن با یک حرکت می‌توانست اهواز را تصرف کند.

وی گفت: در این مقطع حادثه شبیخون غیور اصلی اتفاق افتاد که باعث شد، تقریبا آن حرکت آخر لشکر ۵ و ۹ عراق که قصد تصرف و اشغال اهواز را داشتند، ناکام مانده و نقشه عراقی‌ها به هم بریزد و اهواز از سقوط نجات پیدا کند. نهم مهر آن سال فقط ۱۰ روز از جنگ گذشته بود، اگر اهواز سقوط می‌کرد امروز چیزی به نام سقوط خرمشهر و حصر آبادان معنا و مفهوم نداشت، چون اگر اهواز سقوط کرده بود، آبادان و خرمشهر هم توسط دشمن اشغال می‌شد. این حادثه بزرگ که اتفاق افتاد، نقشه عراقی‌ها را به هم زد و باعث شد وقتی به شمال خوزستان می‌رسند پشت کرخه متوقف شوند. به دلیل این که محورها‌ی دیگر متوقف شده و ناچار شدند به محور میانی در جنوب با توجه به مقاومت‌هایی که صورت گرفت بروند یعنی به سمت کارون که نهایتا حصر آبادان شکل گرفت.

غلامپور ابراز داشت:‌ مهم‌ترین محور برای عراقی‌ها محور میانی چذابه از سمت بستان، سوسنگرد و حمیدیه اهواز بود که هدف اصلی آنها تصرف مرکز استان بود. روند حوادث سه ماهه جنگ را که بررسی می‌کنیم، بیشترین اتفاقات در محور سوسنگرد افتاده است. عراق بیش از چهار بار به سوسنگرد حمله کرد، تا پیشروی قبلی که متوقف شده و آسیب دیده را ترمیم و کامل کند. ایام هیجدهم و نوزدهم آبان عراقی‌ها به سمت عقب رانده شدند و تا نزدیک بستان عقب‌نشینی کردند اما مجددا تصمیم گرفتند از دو محور سمت رودخانه کرخه‌کور و ارتفاعات الله‌اکبر که آنجا مستقر شده بودند، بروند که محور جاده بستان سوسنگرد بود و از سه مسیر اقدام کردند و سوسنگرد را به مرحله سقوط رساندند.

انتهای پیام/ 119



منبع خبر

سوسنگرد سرنوشت جنگ و تاریخ مقاومت را رقم زد/ سیلی اول را صدام درجبهه سوسنگرد خورد بیشتر بخوانید »