مطهری

تاثیر گذاری شهید مطهری در مقابله با مکتب‌های الحادی

تأثیرگذاری شهید مطهری در مقابله با مکتب‌های الحادی


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ حجت‌الاسلام «علی سعیدی» رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا؛ سالگرد شهادت استاد فرهیخته مرتضی مطهری در دوازده اردیبهشت بهانه‌ای برای نگاهی مجدد به نقش این اندیشمند فرزانه در تبیین مبانی و اصول دینی و تقابل با جریان‌ها، اندیشه، نحله‌های انحرافی در تاریخ معاصر است.

استاد مطهری با ویژگی‌های خاص، در طول بیش از نیم قرن از عمر خود در عرصه‌های روشنگری و بیداری دینی و تبیین مبانی و اصول اسلام ناب و مقابله با مکتب‌های الحادی و جریان‌های التقاطی، بسیار تأثیرگذار بوده و نقش بسیار مهمی را در پاسداری از حریم اسلام ایفا کرد.

گرچه آثار گرانسنگ آن استاد بزرگ، همواره ماندگار است، اما همان‌طور که کلام، سخن و قلم آن استاد، متناسب با نیاز و مقتضیات جامعه آن دوره بوده، متغیر‌های بسیار متنوع در عرصه‌های گوناگون پس از حاکمیت دینی و شکل‌گیری نظام اسلامی ایجاب می‌کرد اندیشمندان و عالمان فرهیخته در ادامه راه آن استاد بزرگوار با شناسایی چالش‌ها و نیاز‌ها متناسب با مقتضیات این عصر طلایی، به آن‌ها پاسخ لازم را ارائه کنند که خوشبختانه در این مسیر گام‌های مهم و بلندی برداشته شده، اما همچنان برآوردن این ضرورت، حرکت و جهاد مضاعفی را طلب می‌کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در این زمینه می‌فرماید: «همه آثار مرحوم شهید مطهری برای امروز هم مفید و قابل استفاده است و معنای این سخن این نیست که آثار ایشان برای امروز کامل هست و نیاز به تحول ندارد. شبهات، مقتضیات و متغیر‌های امروز با عصر مطهری متفاوت است و تفاوت باید مورد ارزیابی قرار گرفته و پژوهشگران و محققان، نیاز امروز جامعه به‌ویژه حاکمیت دینی را مورد واکاوی قرار داده و پاسخگو باشند.».

زیرا در طول قرون منتهی به انقلاب اسلامی ایران، به‌ویژه پس از پایان قرون وسطی و آغاز عصر رنسانس، حوادث، پدیده‌ها و تحولات مهمی در سطح جهان چه در غرب یا شرق اتفاق افتاد که پیامد‌های زیادی را در عرصه‌های اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… به دنبال داشت و تأثیر قابل توجهی در بُعد نظری و عملی در قبال مکتب اسلام و جغرافیای جهان اسلام از خود به جای گذاشت.

جهان بشریت و عالم اسلام پس از رنسانس، با مجموعه‌ای از جریان‌های فکری و اندیشه‌ای که بعضاً تبدیل به یک مکتب و نظام سیاسی شد و در عرصه‌های گوناگون تأثیرگذار بود، مواجه شد که این جریان‌ها، جهان‌بینی توحیدی، مکتب اسلام و مبانی و اصول آن را مورد هجوم قرار داد و ذهن علماء، بزرگان و فرهیختگان و از جمله شهید مطهری را به خود معطوف، نگران و حساس کرد.

برای پاسخ به این هجمه فکری، اندیشمندان جهان اسلام در دوره‌های مختلف دست به کار شده و با قلم و بیان خود ضمن تبیین ابعاد مکتب اسلام درصدد پاسخگویی به شبهات و سؤالات برآمدند که در این زمینه می‌توان به آثاری همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم، فلسفتنا و اقتصادنا در کنار ده‌ها اثر فاخر تهیه شده توسط علما و اندیشمندان اسلامی و از جمله به آثار شهید مطهری در موضوعات مبتلابه آن روز اشاره کرد.

با توجه به این موضوع باید به برخی ویژگی‌های استاد مطهری که از او یک شخصیت ممتاز و جامع‌الاطراف ساخت، اشاره شود.

شناخت کامل اسلام
استاد مطهری یک اسلام‌شناس کامل و آشنا به همه زوایای اسلام بود که با اشراف بر مکتب اسلام و جهان‌بینی توحیدی، توانست انحرافات و اعوجاجات فکری و اعتقادی را شناخته و با تأکید بر اسلام اصیل پاسخگوی مسائل، سوالات و شبهات موجود باشد.

بسیاری از نویسندگان و نظریه‌پردازان که در جوامع اسلامی دست به قلم شده و مطالبی را نوشتند که زمینه‌ساز انحراف و تفکر التقاطی گروهک‌های نفاق، فرقان و امثال این‌ها شد، ناشی از عدم شناخت همه‌جانبه نسبت به اسلام بود.

زمان‌شناسی
شناخت زمان و مقتضیات آن از دیگر ویژگی‌های ممتاز آن استاد فرزانه بود. استاد یا جلوتر از زمان خود و یا همراه با زمان حرکت می‌کرد. آثار ارزشمند ایشان در موضوعات گوناگون همچون پرداختن به جهان‌بینی و ایدئولوژی، عدل الهی، نظام حقوق زن، علل گرایش به مادیگری، شرح و تفسیر اصول فلسفه و روش رئالیسم و ده‌ها اثر فاخر دیگر بیان‌کننده شناخت دقیق زمان و نیاز آن عصر است.

با وجود امواج سهمگین برخاسته از اندیشه‌های مادیگری، اومانیستی، فمنیستی و ده‌ها ایسم فلسفی و ایدئولوژیک که بسیاری از ارزش‌های دینی را دستخوش تهاجم قرار می‌داد، پاسخگویی به آن‌ها مستلزم انسان‌های عالم و آگاه به زمان بود که استاد مطهری از چنین ویژگی برخوردار بود.

جریان‌شناسی
در هر دوره‌ای ممکن است عناصر معاند، مغرض، سودجو و یا جاهل، جریان‌های فکری و اعتقادی را در جهت انحراف در افکار و اندیشه‌های اصیل به وجود بیاورند که جریان‌هایی همچون وهابیگری، بهائیگری، صوفیگری و امثال این‌ها از این دست به شمار می‌آیند.

در مقابله با این اندیشه‌ها و جریان‌های انحرافی، عالمانی می‌توانند به مقابله برخیزند که در جریان‌شناسی تبحر داشته باشند. استاد مطهری در شناخت جریان‌های فکری، سیاسی مهارتی مثال‌زدنی داشت و با دقت نسبت به جریان‌های معاصر خود مطالعه و به پاسخگویی اهتمام می‌ورزید.

دشمن‌شناسی
دشمن‌شناسی از دیگر شاخص‌های عالمان مجاهد و مرزبان عقیده و ایمان مردم است. این‌که قرآن هزار و ۵۰۰ آیه پیرامون دشمن‌شناسی دارد و ۳۰۰ آیه آن به پدیده نفاق پرداخته، بیان‌کننده اهمیت دشمن‌شناسی است؛ به‌ویژه دشمن پنهان و پیچیده‌ای که به سادگی قابل شناسایی نیست. یکی از ویژگی‌های برجسته استاد مطهری دشمن‌شناسی بود که توانست با نگاه تیزبین خود انواع دشمن‌ها و دشمنی‌ها را شناخته و به‌موقع و با روشی مناسب در برابر آنان قد علم کند.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تأثیرگذاری شهید مطهری در مقابله با مکتب‌های الحادی بیشتر بخوانید »

تعالی معنوی پاسداران مهم‌ترین عامل قدرت نرم سپاه است

تعالی معنوی پاسداران مهم‌ترین عامل قدرت نرم سپاه است


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرلشکر پاسدار «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه و حجت‌الاسلام «عبدالله حاجی‌صادقی» نماینده ولی فقیه در سپاه در پیامی هفته عقیدتی سیاسی در سپاه پاسداران را گرامی داشتند.

متن این پیام به شرح ذیل است:

سالروز شهادت علامه شهید استاد مرتضی مطهری (ره) و روز معلم و هفته عقیدتی ـ سیاسی در سپاه که همزمان با ایام نورانی عید سعید فطر قرار گرفت، فرصت مغتنمی است تا از سرمایه‌های معنوی سپاه و بسیج در عرصه تعلیم و تربیت به ویژه ایثارگران و شهدای مربی تجلیل و قدردانی کرده و اهتمام فرماندهان مسئولان و فعالان این عرصه را رشد و تعالی معنوی کارکنان به عنوان مهم‌ترین عامل قدرت نرم سپاه مبتنی برتعلیم و تربیت دینی و انقلابی، آرمانگرا، تحول‌آفرین و اثربخش، در تراز گام دوم انقلاب اسلامی، در قالب طراحی و تدوین نظام معرفتی تربیتی پاسداران مورد توجه قرار گرفته و طی یک برنامه ریزی منسجم و هدفمند سعی شود در کمترین زمان، زمینه‌های تحقق عملی آن فراهم شود.

تحقق خودسازی، دگرسازی و جامعه‌سازی مربیان با ایجاد دغدغه ایمان اسلامی معنوی اخلاقی و بصیرت دینی انقلابی با بهره‌مندی از علما و استادان مهذب، عالم، عامل، ولایتمدار و اثرگذار که الگوبخش سیره رفتاری پاسداران و بسیجیان باشند، در اولویت برنامه‌های تحولی قرار داده شود.

تقویت توانمندی و روشمندسازی استادان و مربیان به عنوان عناصر اصلی تأثیرگذار درآموزش عمیق و تربیت جامع پاسداران با بهره‌گیری از الگو‌های نوآورانه و خلاقانه مورد توجه قرار گیرد.

طراحی و برنامه‌ریزی عالمانه و کاربردی برای تقویت بعد تربیتی دوره‌ها و آموزش‌های عقیدتی سیاسی با توجه به تعمیق مهارت‌های سبک زندگی اسلامی در دوره‌های تربیت و تعالی عقیدتی ـ سیاسی فردی و خانوادگی، همراه با توانمندسازی مخاطبین برای نقش‌آفرینی در جهاد تبیین نیز مورد انتظار است.

همچنین برخورداری از محیط و مراکز پرورش‌دهنده استعداد‌های فطری و درونی متربیان همراه با بهره‌گیری از شیوه‌ها و الگو‌های پویا و نوآورانه برای ایجاد رشد عقلانی و ایمان آگاهانه در اجرای برنامه‌های تربیت و آموزش عقیدتی سیاسی مورد تأکید است؛ لذا از خداوند متعال مسئلت داریم در مسیری که فتنه‌های آخرالزمان، انحرافات فکری، اعتقادی و رفتاری بر جامعه اسلامی سایه افکنده، نصرت و یاری خود را به مانند همیشه بدرقه راه مان کرده و ما را از دعای خیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نائب بر حقش امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) بهره‌مند فرماید؛ ان‌شاالله.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تعالی معنوی پاسداران مهم‌ترین عامل قدرت نرم سپاه است بیشتر بخوانید »

حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت

حماسه‌سازان همیشه جاوید روحانیت


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ حجت‌الاسلام «ابوالقاسم علیزاده» مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه تهران بزرگ؛ خدای را سپاس که پس از مبارزه نفس‌گیر با جریان‌های الحادی و استکباری به سرکردگی آمریکا و انگلیس و صهیونیزم اکنون شاهد شکوه عزت و اقتدار امت اسلامی به‌ویژه ملت شریف ایران هستیم.

شکوهی که ثمره مجاهدات و مبارزات سخت به رهبری و علمداری علما و روحانیت بصیر و انقلابی در طول تاریخ خاصه یک‌صد ساله اخیر است. از نهضت مشروطه تا ۱۵ خرداد و شور عاشورایی انقلاب اسلامی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ و البته تا هم‌اکنون، این عالمان وارسته و روحانیت اصیل و مبارز بوده‌اند که هرگز زیر هیچ سند ظالمانه و استکباری را امضا نکرده و با تمام وجود در مقابل انحراف‌ها و انحطاط‌ها تا مرز تبعید و زندان و شکنجه و در نهایت شهادت در راه خدا پیش رفتند و آنچه را که از مکتب سرخ حسینی که فرمود: «و علیکم بالصبر و الجهاد» بر گلدسته‌های وعظ و منبر، خطابه نمودند در میدان عمل هم با مرکب خون امضا کردند.

گواه این حقیقت چهار هزار هزار شهید همیشه جاوید حوزه و روحانیت است که بسان ستارگان پرفروغی در آسمان ایران اسلامی همواره روشنایی‌بخش دل‌های تشنه عدالت و پاکی و امنیت و هدایت ناس بوده و هستند.

خط سرخ شهادت که ترجمان ملموس آیات و روایات این باب است، همواره در سیره و منش عالمان دینی و روحانیت اصیل و طلاب حوزه‌های علمیه اعم از شیعه و سنی در اقصا نقاط میهن اسلامی و بلکه فراتر، در گستره جغرافیای جهان اسلام تجلی داشته است، از سمبل و نماد قانون‌گذاری آیت‌الله شهید مدرس گرفته تا شیخ فضل‌الله نوری مظلوم که سیاست شیطانی روباه پیر (انگلیس) وی را بر سردار کشید و تا آیت‌الله سید مصطفی خمینی و آیات شهید غفاری و سعیدی که مقاومت‌شان در برابر شکنجه‌گران ستمشاهی ماندگار شد و روحانیون شجاعی همچون نواب صفوی و اندرزگو و نیز شهدای مظلوم ترور علامه شهید مرتضی مطهری و آیت‌الله بهشتی که خود به تنهایی یک ملت بود و تا هاشمی‌نژاد، آن خدای خطابه و سخن و مفتح و باهنر پرچم‌داران علم و ادب و تربیت و شهدای پر افتخار محراب حضرات آیات مدنی، دستغیب، اشرفی اصفهانی، صدوقی و حدود ۳۰ مجتهد مسلم، و این تازه برگی از دفتر پر افتخار جهاد و مبارزه شاگردان مکتب امام صادق علیه‌السلام است که توسط ۱۸۱ عالم و فاضل شهید سطوح عالی حوزه‌های علمیه و ۱۳۲ شهید روحانی مظلوم ترور نیز با مرکب خون پاکشان امضا شد.

برگ زرین دیگری در دفتر خاطرات این قشر سربلند و راست‌قامت را در هشت سال دفاع مقدس ملت ایران باید جستجو کرد. میدان خون و آتش، و جهاد و شهادت که با پیشتازی و خط‌شکنی سربازان امام زمان (عج) طلاب و روحانیونی که در نفس دشمنان متجاوز را به شماره انداخته بودند.

زیباترین تفسیر آیات جهاد و شهادت و کامل‌ترین تجسم عینی احادیث این باب را در میدان نبرد و عملیات‌های سخت دوران جنگ تحمیلی از طلاب و روحانیون رزمنده شاهد بودیم همانان که اگر بر کرسی وعظ و خطابه در تشویق و ترغیب آحاد مردم برای حضور در جبهه‌ها فریاد می‌زدند، به‌موقع عمل نیز بر مناره‌های ایثار و شهادت همچون رزمنده‌ای دلیر وجان برکت سرود عشق و وصال می‌خواندند، گواه این حقیقت تعداد ۳۶۴۱ شهید طلبه و روحانی رزمنده است که در رده‌های فرماندهی قرارگاه و لشکر و تیپ و گردان تا نقش‌های کلیدی در عرصه‌های مختلف جبهه‌های نور علیه ظلمت جلوه‌گری می‌کردند و بعضاً لباس رزم بر تن و عمامه عشق بر سر، دوشادوش رزمندگان اسلام بر خصم دون می‌تاختند. حدود سه هزار جانباز و ۳۰۰ آزاده سرافراز روحانی نیز گواه دیگری است بر این ادعا. در این میان جای بسی افتخار است که از مجموع ۷۰۰ شهید روحانی استان تهران حدود ۴۰۰ شهید به تهران بزرگ تعلق دارد.

یادواره و کنگره این سرخ قبایان دلیر و اسطوره‌های علم و جهاد، تشریفات نیست، بلکه فرصتی است برای قدرشناسی و البته تجدید عهد و میثاق دوباره با آنان که یا زیر شکنجه و درون زندان جان باختند و یا در انفجار‌ها و اقدامات کور تروریستی قطعه‌قطعه شدند و یا در میدان‌های رزم جبهه‌های مختلف دفاع مقدس و دفاع از حرم آل الله بال و پر گشودن و همچون مولای شهیدمان فزت و رب الکعبه را دلالت شدند.

به راستی اگر نبود این روحیه مردمی و ایثاری و جهادی علما و روحانیون بصیر و انقلابی آیا این‌گونه ناجوانمردانه آماج تهاجمات دشمنان اسلام و انقلاب قرار می‌گرفتند؟ نمونه اخیر این مظلومیت را در جوار حرم رضوی (علیه‌السلام) با شهادت دو روحانی جهادگر و بسیجی، و جانباز عزیز روحانی همراهشان، مشاهده کردیم.

کاش می‌شد به موازات هجمه‌های روانی و تبلیغاتی بوق‌های استکباری و امپریالیسم خبری و رسانه‌ای علیه این قشر مظلوم و البته پرتلاش و عزتمند، رسانه‌های جبهه انقلاب نیز لااقل به بخش‌های قابل پردازش ایثار‌ها و حماسه‌ها و تاثیرگذاری پرچم‌داران بصیرت و معنویت می‌پرداختند تا توده مردم شریف ایران به ویژه نسل جدید هرچه بیشتر با ابعاد مختلف مجاهدت‌های این قشر عظیم و محترم جامعه اسلامی آشنا می‌شدند. بر این اساس امیدواریم در عرصه جهاد تبیین، فرصت و یا جایگاهی برای این ضرورت لحاظ شود؛ ان‌شاءالله.

به امید شکل‌گیری جامعه در مدخل ظهور و درک قیام آخر و دولت کریمه عدل توحیدی جهانی مهدوی علیه‌السلام.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حماسه‌سازان همیشه جاوید روحانیت بیشتر بخوانید »

فجر ۴۲

فجر ۴۲| محافظی که برای نجات امام، او را در آغوش گرفت و دوید


حوزه جامعه خبرگزاری فارس ـ سودابه رنجبر:نشستن پای صحبت‌های «حمیدرضا نقاشیان» تمامی ندارد. او می‌تواند ساعت‌ها درباره ابعاد شخصیتی امام، شرایط سیاسی قبل و بعد از انقلاب. شناسایی گروه‌ها و احزاب سیاسی سال‌های مبارزه قبل از ۵۷ و… صحبت کند. به‌خصوص وقتی متوجه می‌شوم که سال‌هاست اتفاقات روزانه را یادداشت‌برداری می‌کند تازه می‌فهمم که چه حافظه‌ای دارد؛ حافظه‌ای متکی به دلیل و مدرک. نقاشیان چه آن زمان که سه ماه مداوم محافظ شخصی بیت امام بوده و چه حالا که شاهد اتفاقات سیاسی روز است تحلیل‌گر تأثیر گزاری است. در سال ۵۷ حمیدرضا نقاشیان فقط ۲۴ ساله بود؛ اما همان موقع هم مثل یک مرد جاافتاده همه مسئولیت حفاظت از امام را بر عهده گرفت طوری که اگر عکس‌های آن دوره امام را ازنظر بگذرانید حمیدرضا نقاشیان را می‌بینید که همچون چریکی ورزیده با توانایی در مهارت‌های رزمی همه‌جا کنار امام حضور دارد.

او با درایت و بلوغ چندبعدی خود چه در فهم ریزه‌کاری‌های سیاسی و اجتماعی و چه در علوم و فنون اطلاعاتی و مراقبت و با شناختی عمیق از شرایط و جریان‌ها خیال همه را از بابت محافظت از امام راحت کرده بود. آن‌هم در شرایطی که هنوز حکومت شاهنشاهی برقرار بود. بااینکه شرایط آن روزها سخت و اضطراب‌آور بود؛ اما بازهم نقاشیان از آن روزها خاطرات جذاب و شیرینی روایت می‌کند.

نقاشیان بعد از شهادت استاد مطهری و بنا به درخواست حضرت امام وارد مأموریت جدیدی می‌شود و گروه فرقان را شناسایی و متلاشی می‌کند. او با شروع جنگ در سال‌های دفاع مقدس، نقش مهمی در موفقیت‌های جبهه و جنگ با عبور از صد تحریم‌های سخت، تهیه ملزومات موردنیاز جنگ در سال‌های دفاع مقدس بر عهده می‌گیرد. کوتاه‌مدت در وزارت اطلاعات قصد خدمت می‌کند و سپس مأموریت‌هایی مهم‌تر را در وزارت کشور به عهده می‌گیرد و با جدایی از کارهای دولتی و برای جدا نشدن از محور مقاومت و انقلاب وارد حوزه فرهنگ شده و از سال ۱۳۶۶ تاکنون در بخش خصوصی در سمت‌های متفاوت مدیریت در مؤسساتی مانند موسسه مطالعاتی صاحب‌الزمانی و موسسه هنر و ادبیات پارسی و موسسه سخن‌گستر با انتشار روزنامه‌های ایران‌نیوز و صبح اقتصاد فعال است.

 با او همراه می‌شویم و سعی می‌کنیم تنها در خصوص شرایط محافظت از امام و همچنین بخشی از شخصیت شناسی امام از او سؤال کنیم.

**شما محافظ امام بودید چطور مسئولیت حفاظت از امام را بر عهده گرفتید؟

 خیلی قبل از پیروزی انقلاب فعالیت‌های سیاسی، نظامی و فرهنگی علیه حکومت شاهنشاهی داشتم و با جمعی از دوستان رساله حضرت امام (ره) را جمع‌آوری، چاپ و توزیع می‌کردیم. در سال ۵۵ که مجموعه “فجر ” تأسیس شد با اعضای این گروه شروع به همکاری کردم. توسط مرحوم عباسعلی ناطق نوری به شهید «بروجردی» معرفی شدم و به مجموعه «صف» که گروهی توحیدی بود پیوستم. از سال ۵۶ با آن‌ها همکاری کردم.

حضرت امام که از پاریس به تهران آمدند با توصیه شهید دکتر بهشتی مجموعه «توحیدی صف»، مسئولیت حفاظت حضرت امام (ره) را به عهده گرفت و من هم توفیق یافته محافظت از اقامت گاه و شخص حضرت امام را به عهده گرفتم.

**چرا شما به‌عنوان محافظ شخصی امام انتخاب شدید؟

اول اینکه توفیقی بود که نصیب من شد و دیگر اینکه آموزش‌دیده دوره‌های رزمی بودم. پیش‌ازاین هم در بخشی از عملیات لجستیکی توانایی خودم را با عزیزان ثابت کرده بودم. بازهم فکر می‌کنم فقط خواست خداوند بود که من محافظ امام باشم.

البته گروه صف در بخش‌های دیگری از ورود امام تیم حفاظت ایشان بودند؛ اما من همراه با دو سه نفر از صفی‌ها، چند روز قبل از رسیدن امام به ایران در مدرسه رفاه مستقر شدیم تا اقامتگاه امام که از پیش تعیین‌شده بود را زیر نظر داشته باشیم. برای همین نه به فرودگاه رفتم و نه به بهشت‌زهرا. چشم‌به‌راه امام بودیم که پس از اتمام برنامه در بهشت‌زهرا (س) به مدرسه رفاه برسند.

**گویا امام وقتی در بهشت‌زهرا سوار هلیکوپتر می‌شوند تا به اقامتگاه بیایند با ساعت‌ها تأخیر به مدرسه رفاه می‌رسند و تیم حفاظت و اطرافیان امام نگران ایشان می‌شوند. این در حالی بوده که هیچ‌کسی از ایشان خبر نداشته است؟

بله همین‌طور است. جناب شیخ «علی‌اکبر ناطق نوری» پیکان آبی‌رنگی داشتند و خود را در ازدحام استقبال از امام نزدیک بیمارستان هزار تخت خوابی در محدوده ستارخان فعلی تاج سابق پارک می‌کنند و زمانی که هلیکوپتر از بهشت‌زهرا بلند می‌شود. هماهنگ می‌کنند که هلیکوپتر هوانیروز در محوطه بیمارستان هزار تختخوابی فرود بیاید. کادر درمان و بیمارستان از این اتفاق بی‌خبر بوده طوری که کادر درمان تصور می‌کنند چه بیمار بدحالی است که با هلیکوپتر وارد محوطه بیمارستان شده است. امام مورد استقبال اهالی بیمارستان قرار می‌گیرد و حتی ناطق نوری امام را چنددقیقه‌ای با کادر درمان تنها می‌گذارد و می‌رود ماشین شخصی‌اش را بیاورد. هرچند با همه این شرایط امام به محل اقامتگاه نمی‌آید و همراه با ناطق نوری می‌روند که به یکی از اقوامشان در جاده قدیم شمیران سری بزنند. تصور کنید ناطق نوری همراه با امام در خیابان‌های شلوغ و ناامن تهران حرکت می‌کنند ۴ تا ۵ ساعت دلهره عجیبی گرفته بودیم. هیچ‌کسی از امام خبر نداشت و هوا تاریک شده بود. که به‌یک‌باره در مدرسه رفاه باز شد. ناطق نوری همراه امام از آن سمت خیابان به سمت مدرسه رفاه می‌آمد. ما از همان ابتدا دست خدا را در حفاظت از امام می‌دیدیم.

تهران نماز خانه مدرسه علوی ۲۷ بهمن ۵۷

**شما در اضطراب‌آورترین شرایط «شب اولی که امام به مدرسه رفاه آمد» محافظ امام بودید و در سخت‌ترین شرایط و دقایق این وظیفه را بر عهده گرفتید چراکه هنوز نه دولت موقت تشکیل‌شده بود و همچنین نخست‌وزیر بختیار در دولت شاهنشاهی سرکار بود. از حال و هوای شب اول ورود امام به ایران در مدرسه رفاه بگویید.

لحظه‌ای که ایشان وارد اقامتگاه مدرسه رفاه شدند هوا تاریک شده بود و همان‌طور که گفتم بسیار مضطرب شده بودیم به‌محض دیدار امام پیشانی و شانه‌های امام را بوسیدم و همان‌طور که دو دست ایشان را به نشانه محبت در دستانم گرفته بودم. گفتم: «آقا میشه چندجمله‌ای برای بچه‌ها صحبت کنید؟ خیلی دل‌نگران شما بودیم.» امام با لبخند لطیف و نگاه پدرانه‌ای گفتند: «مانعی ندارد کجا بنشینیم؟» صندلی را گذاشتیم داخل پاگرد پله و امام ۱۰ دقیقه‌ای برای بچه‌ها صحبت کردند. همان چند جمله زندگی و خط مشی خیلی از بچه‌ها را تغییر داد. تا آنجا که یادم می‌آید امام در همان چند دقیقه توضیح دادند: آنچه دارد پیش می‌آید خواست خداست، فضایی که دارد مهیا می‌شود فضایی است برای بیداری مسلمان‌ها و شما بدانید که ما در این راه چه پیروز شویم و چه از بین برویم یکی از دو خیر یا “احدی الحسنیین ” است که داریم انجام می‌دهیم.

 **بیشتر محافظان اقامتگاه امام جزء چه گروهی بودند؟

فقط چند نفرمان جزو «توحیدی صف» بودیم و بیش از ۶۰ نفر که از قبل مدرسه رفاه را در محله و پشت‌بام و ساختمان‌های هم‌جوار حفاظت می‌کردند گروهی تقریباً جداشده از مجاهدین خلق بودند. نام خود را جنبش مجاهدین گذاشته بودند. البته از مشی غیرمسلحانه مجاهدین که به توصیه شهید بهشتی حفاظت از اقامتگاه امام را برعهده‌گرفته بودند و انشعابی گروه «لطف‌الله میثمی» تلقی می‌شدند. البته درباره این تصمیم می‌توان گفت که این انتخاب خالصانه بود. و به اعتبار بلوغ و تمهیدات آینده‌نگرانه شهید بهشتی انجام پذیرفته بود.

 شهید بهشتی برای اینکه این بچه‌ها را از مجاهدین خلق (منافقین) جدا کنند این تصمیم را گرفته بودند. مرحوم شاه‌آبادی، مرحوم مطهری و منتظری نسبت به این کار معترض بودند به همین دلیل حفاظت از مرکزیت اقامت گاه و جان امام (ره) را به مجموعه “صف ” سپرده شد.

 امام ساعت ۷ صبح فردای همان شب به مدرسه علوی منتقل شد. هرچند همان سخنرانی تأثیر بسیار مثبتی روی همان گروه انشعابی گذاشت که بازهم توضیحاتش مفصل است.

 

امام در عراق  در جمع روحانیون  که به دیدار او آمدند

**شما قبل از اینکه امام را در مدرسه رفاه ملاقات کنید، ایشان را از نزدیک دیده بودید؟

 بله حدود سال ۵۶ بخشی از گروه مبارزه انقلابی ما لو رفته بود و افراد گروه تحت تعقیب بودند من از طریق بندر گناوه به عراق رفتم و آنجا در نجف مستقر شدم. می‌دانستم که امام ساعت ۹ هر شب به زیارت بارگاه حضرت علی (ع) می‌رود. چندین بار ایشان را از دور ملاقات کردم. ممکن بود توسط نیروهای ساواک شناسایی شوم و به همین خاطر خیلی مراقب بودم. بارگاه حضرت علی (ع) پاتوق من شده بود و از دور امام خمینی (ره) را نیز زیارت می‌کردم. آن موقع یک جوان ۲۳ ساله بودم. خیالم که راحت‌تر شد توسط پیشکار امام «نصرالله خلخالی» وقت ملاقاتی را هماهنگ کردم و دومرتبه به دیدار امام رفتم و به‌صورت خصوصی با امام صحبت کردم. علاوه بر سؤال‌های خودم سؤال‌های دوستانی که در مبارزه بودند را نیز می‌پرسیدم و به اطلاع آن‌ها می‌رساندم. همان موقع اولین ملاقات من با امام بود به‌محض اینکه وارد مدرسه رفاه شدند من را شناختند و ارتباط مثبتی بین ایشان و حقیر به اعتباری دل‌ها به هم گره خورد و رابطه‌ای دلی برقرار شد.

 

**بعدازاینکه امام وارد مدرسه شدند و سخنرانی چنددقیقه‌ای انجام شد چطور شرایط استراحت امام را مهیا کردید؟

 با توجه به شرایط مراقبت از امام، در همان اتاقی که ایشان غذا خوردند در همان اتاق هم باید استراحت می‌کردند که تسلط ما برای محافظت از ایشان زیاد باشد. یکی از کلاس‌ها را فرش کرده بودیم دو متکا و یک جفت پشتی و تشک و لحاف گذاشته بودیم و در همان اتاق هم‌سفره شام را انداختیم.

 **چه غذایی برای شام امام تهیه‌شده بود؟ آیا شما هم در هنگام شام خوردن کنار امام بودید؟

 می‌دانستم امام شب‌ها غذای ساده و کم‌حجم می‌خورند. قبلاً در عراق دومرتبه‌ای که خدمت ایشان رسیده بودم متوجه شده بودم. شام آن شب کمی «نخود آب» بود با مقداری ماست. آبدارخانه کوچکی در طبقه دوم مدرسه رفاه بود غذا را که فرزند مرحوم شفیق آوردند به‌دوراز چشم امام خودم کمی از آن چشیدم طوری که امام متوجه نشود تا از سلامت غذا مطمئن شوم و بعد برای امام در ظرفی که داشتیم کشیدم و همین‌طور برای خودم. آن شب احمد آقا به دلیل شلوغی و ازدحام به مدرسه رفاه نرسیده بود و من برای شام کنار امام ماندم طوری که سر سفره با امام نشستم. چندجمله‌ای امام سر سفره صحبت کردند مثل‌اینکه خسته شدید! من هم جواب دادم: نه به‌اندازه شما.

**سخت نبود کنار امام غذا خوردن؟

 راستش سخت بود؛ اما من با همه وجودم می‌خواستم از امام مراقبت کنم. چون ایشان سر سفره تنها بود ترجیح دادم که بنشینم. برای خودم بسیار باورنکردنی بود. من اهل مبارزه بودم و جسارت انقلابی داشتم. رعایت ادب را می‌کردم و درعین‌حال سعی می‌کردم کارم را دقیق انجام دهم الآن که خودم عکس‌های جوانی را همراه امام می‌بینم متوجه می‌شوم چقدر روی کارم حساس و جدی بودم. شما در هیچ عکسی لبخند من را نمی‌بینید.

 **تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که چرا شما به‌عنوان محافظ شخصی امام در بدو ورودشان انتخاب شدید؟

 راستش من از ۱۸ سالگی مبارز انقلابی علیه حکومت شاهنشاهی بوده‌ام و البته اهل مطالعه. از سال ۱۳۵۰ مطالعه عمیقی درباره شخص امام داشتم و می‌خواستم مسیر ایشان را پیدا کنم. دائماً امام را دنبال می‌کردم و تلاش می‌کردم هر چه بیشتر تفکر، شخصیت امام را بشناسم. اگر خداوند به من توفیق داد تا کنار ایشان بمانم برای این بود که در دعاهایم ازخداخواسته بودم که در کنار امام قرار بگیرم. من معتقدم محافظ شخصی شدن امام درواقع استجابت دعاهایم بود.

 **محافظت از امام برای شما مسئولیت بسیار سنگینی بود با توجه به اینکه هنوز حکومتی برقرار نشده بود و حتی هر آن احتمال حمله به اقامتگاه امام از طرف گارد شاهنشاهی و فرمانداری و … می‌رفت.

 بله دقیقاً همین‌طور بود من بارها دست خداوند را در محافظت از امام دیدم. من و امثال من فقط وسیله بودیم. خوب یادم هست بعد از چند روزی که در تهران بودیم. امام به سمت قم عزیمت کردند. جمعی از مراجع عظام مستقر در شهر قم از امام دعوت کردند که در مسجد امام حسن عسگریِ ایشان را ملاقات کنند یعنی در مسیر ورود به قم به استقبال حضرت امام آمده بودند. با پیکان سبزرنگ آقای توکلی روانه قم شدیم دریکی از خیابان‌های قم ازدحام مردم برای استقبال از امام به‌قدری بود که ماشین حامل امام قادر به حرکت نبود که هیچ، ماشین در همان ازدحام موتورش سوخت. بلافاصله از ماشین پیاده شدم و از آمبولانس برای انتقال امام استفاده کردیم.

مسیر بسیار شلوغ بود نزدیک مسجد امام حسن عسگریِ رسیدیم جایی که مراجع ثلاث حضرت آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی و حضرت آیت‌الله‌العظمی محمدرضا گلپایگانی و حضرت آیت‌الله شریعتمداری می‌خواستند از امام استقبال کنند. آمبولانس نمی‌توانست جلوتر برود از چندنفری که نزدیک‌تر بودند خواهش کردیم طوری بایستند که با دست‌هایشان کوچه درست کنند تا ما بتوانیم امام را به مسجد برسانیم.

فقط ۵ قدم رفته بودیم که هجوم مردم باعث شد نتوانیم حرکت کنیم. یک‌لحظه حس کردم دیگر نمی‌توانیم روی پای خودمان بایستیم عمامه و عبای امام رفته بود. باید تصمیم می‌گرفتم. هرگز نفهمیدم چطور شد که امام را بغل گرفتم و به‌سرعت می‌دویدم وقتی امام را در حیاط مسجد که نسبت به بیرون خلوت‌تر بود روی زمین گذاشتم امام چندثانیه‌ای ایستاد و به من نگاه کرد. خودم هم متعجب بودم که چطور توانسته بودم امام را آن‌طور به بغل بگیرم و بدوم. من بارها دست خدا را در محافظت از امام دیدم.

 **سؤالی که همین لحظه برای من پیش آمد این است با این حس و ارتباط صمیمانه، امام شمارا چطور صدا می‌کردند؟

من وقتی در نجف به خدمت امام رسیدم خودم را با اسم کوچک «حمید» به امام معرفی کردم و امام همیشه من را حمید آقا صدا می‌کرد. ایشان همان‌طور که برای همه مردم ایران پدر بود برای من هم یک پدر بود. من محبت پدرانه ایشان را با همه وجودم حس می‌کردم.

ارتباط و اعتماد امام به من خیلی عمیق شده بود من با همه وجودم حس پدرانه امام را می‌فهمیدم. احمد آقا همیشه در حمام کردن به امام کمک می‌کرد و من تنها غریبه‌ای از خانواده امام بودم که در حمام کردن به امام کمک کردم. گاهی حس می‌کردم نگاه ایشان هم به من نگاه به فرزندشان است امام بسیار باعاطفه و مهربان بودند.

قم ۱۴ اردیبهشت کتابخانه مدرسه فیضیه قم

 

 

امام اهل شوخی هم بودند؟

 بله شوخی‌های لطیفی داشتند. یکی روزی به باغچه آقای اشراقی دامادشان در قم برای دوری از هیاهو و البته تمهیداتی برای خارج بودن از محل اقامت رفتیم و من هم تنها همراه ایشان بودم. وقت نماز ظهر شده بود. سجاده نماز را پهن کردم. روبه‌رویمان در طاقچه قاب عکسی از امام بود. قاب را برداشتم و کمی دورتر بردم و برگشتم. امام با لبخند ملیحی نگاهی به من انداختند و فرمودند عکس را کجا بردید؟ گم میشه!؟ باهم لبخند زدیم امام ازاین‌دست شوخی‌ها می‌کردند و بسیار لطیف بودند.

 **در مدتی که شما محافظ امام بودید گروهای سیاسی احزاب و مردم عادی به دیدار امام می‌آمدند و امام نسبت به مردم عادی تفقد زیادی داشتند می‌توانید نمونه‌هایی که در ذهن و خاطر شما مانده است برایمان بگویید؟

 امام نسبت به مردم عادی بسیار ابراز محبت و علاقه پدرانه داشتند؛ اما محبت و احترامی که به مسن‌ترها داشتند واقعاً برای من شگفتی‌آور بود. طوری که گاهی برای تفقد به این عزیزان مسیرشان را کج می‌کردند و پیش‌قدم برای احوال‌پرسی می‌شدند. خاطره‌ای جالب در این رابطه دارم. به قم رفته بودیم و امام طی جلساتی در مدرسه فیضیه حضور پیدا می‌کردند و در جمع مردم سخنرانی داشتند. انبوه جمعیت مردم برای دیدار امام به مدرسه فیضیه می‌آمدند. خودم رانندگی می‌کردم تا امام را به مدرسه برسانم. از پشت مدرسه می‌آمدیم طوری که جمعیت کمتری با امام روبه‌رو شوند. ترمز کردم پایین آمدم و در پشتی مدرسه را باز کردم. امام پیاده شدند و من بازهم پشت فرمان نشستم تا ماشین را پارک کنم در این حین که امام داشت وارد مدرسه می‌شد پیرمردی از دور امام را دید سیمای روستایی داشت و کلاه نمدی بر سرش بود. من وقتی متوجه شدم که دیدم امام به‌سرعت به سمت پیرمرد می‌رود به‌سرعت از ماشین پیاده شدم و به سمت امام دویدم. دیدم که ایشان دست پیرمرد را گرفته او را از زمین بلند می‌کند و هم‌زمان سر پیرمرد را نوازش می‌کند گویا پیرمرد به‌محض دیدن امام به سمت ایشان دویده و در مسیر بر زمین افتاده است. این صحنه هیچ‌وقت از جلوی چشم من پاک نمی‌شود.

قم اسفند ماه ۵۷ احتمالا ۲۱ اسفند باشه مدرسه حکیم نظامی دیدار با مردم قم

**مدتی که کنار امام بودید چه ویژگی از امام بیشتر در ذهن شما مانده است و برای شما جالب بود؟

 آرامش ایشان. هیچ‌وقت آدم احساس نمی‌کرد خبری امام را برانگیخته و او را به هم بریزد. من در خیلی از جلسات حضور داشتم. می‌دیدم تا اتفاقی می‌افتاد، بعضی از آقایان از جای خود بلند می‌شدند، بعضی راه می‌رفتند، بعضی نماز و بعضی استغفار می‌کردند و حتی بعضی هم عصبی می‌شدند امام در هر شرایطی آرام بود. انگار همه کارها را به دست قدرت بزرگ‌تری سپرده بودند. آرامش از چهره‌شان محو نمی‌شد.

**برای خود شما اتفاقی افتاد در مراوده با امام که متوجه آرام بودن ایشان شوید؟

 تا جایی که یادم هست یک‌بار برای سخنرانی به مسجد حکیم نظامی قم رفته بودیم خواستیم از یک‌دری وارد شویم که شلوغی کمتری داشته باشد؛ اما متأسفانه جمعیت زیادی وارد شدند و با در ورودی آهنی سنگینی مواجه شدیم. دست من بین در آهنی ماند و همان لحظه دستم شکست. امام باید در سیل جمعیت خودشان را به محل سخنرانی می‌رساندند؛ اما آرام و صبور ایستادند از جیبشان دستمالی را درآوردند و منتظر ماندند تا من دستم را ببندم. خیالشان که راحت شد باهم راه افتادیم.

**شما چه مدت محافظ شخصی امام بودید؟

 از ۱۲ بهمن سال ۵۷ روزی که امام وارد ایران شد تا ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ به مدت سه ماه مستقیم در خدمت امام بودم.

 **چطور شد که  ۱۵ اردیبهشت ۵۸ دیگر محافظ امام نبودید؟

برای انجام کار دیگری از امام مأموریت گرفتم. بعد از شهادت استاد مطهری که گروه فرقان وی را به شهادت رسانده بود جریان گروه فرقان را برای امام نقل کردم و به توصیه ایشان تصمیم گرفتم برای شناسایی این گروه وارد عمل شوم. این در شرایطی بود که من این گروه را خوب می‌شناختم و می‌دانستم گروه فرقان نسبت به شهید مطهری چه کینه‌ای دارد.

 دو روز بعد از شهادت استاد مطهری در مدرسه فیضیه مراسمی بود آقای هاشمی رفسنجانی که جریان فرقان را نمی‌شناخت موضوع ترور را به حزب توده نسبت داد من در همان زمان که سخنرانی انجام می‌شد در گوش حضرت امام گفتم: این جریان مربوط است به گروه فرقان که مذهبی هستند. حضرت امام سرشان را بالا کردند رو به من و فرمودند: مگر تو این‌ها را می‌شناسی؟ گفتم: بله، شهید مطهری هم خوب این‌ها را می‌شناختند. در جلسه‌ای به امام توضیح دادم که گروه فرقان چه کسانی هستند و چه‌کارهایی می‌کردند؟ دیدگاهشان چیست؟ توضیح دادم که انحراف و اشتباه آن‌ها کجا بوده؟ چگونه شهید مطهری با آن‌ها برخورد کرد؟ نهایتاً از چه زمانی بغض و کینه مطهری را پیدا کردند؟

امام فرمودند: شما که این‌ها را می‌شناسید، بروید و این موضوع را جمع کنید.

۱۸ بهمن بعد نماز و ناهار مدرسه علوی خیابان ایران

**شما به‌عنوان محافظ شخصی امام و فردی که امام به او خیلی اعتماد داشتند شخصیت امام را چطور می‌توانید تعریف کنید؟

سخن گفتن از شخصیت امام کار بسیار بسیار دشواری است. هر از یک ما که به امام نگاه می‌کنیم با بلوغ و شعور خودمان ایشان را درک می‌کنیم. او شخصیت چندبعدی دارد شخصیت سیاسی، شخصیت معنوی، شخصیتی معلم گونه و پدرانه و حتی شخصیت رندانه دارد. او با نگاه دقیق دوردست را می‌بیند. بسترسازی که برای تحقق انقلاب دارد بسیار دقیق است. از کشوری حرف می‌زنیم که تا فرق سر در استعمار امریکا و انگلیس قرار داشت و امام با حکمت متعالی توانست حکومت اسلامی را در چنین شرایطی برقرار کند. امام ایران را با مردم اش می‌شناخت. او توقع و علاقه و پتانسیل و توانایی مردم را به‌خوبی می‌شناخت. به هیچ جریانی به‌جز نیروی مردم برای تحقق نگاه اسلامی‌اش تکیه نکرد. علاوه بر آن امام فضا و نوع حضور خارجی‌ها را نیز در کشور می‌شناخت. حتی از آثار دینی و اسلامی روی مردم به‌خوبی آگاه بود. و با ترکیب منطقی ماهرانه‌ای از این آگاهی‌های عمیق توانست مردم را علیه منافع استکباری بسیج کند.

حضرت امام حتی نفوذی‌های اطراف خود را می‌شناخت و با هریک با شیوه‌ای که او نداند امام ایشان را می‌شناسد برخورد می‌کرد. در جریان شهادت آقا مصطفی همه جریان را می‌دانست دست جریان انگلیسی را شناخته بود؛ اما دم نزد تا فضا برای انقلاب دستخوش حوادث نشود. از دیگر ویژگی‌های امام صبوری او بود. اهداف و مبارزه سیاسی خود علیه حکومت شاهنشاهی را در دوره ۱۵ ساله دنبال کرد و به‌خوبی شرایط را تشخیص داد و ضعف دستگاه شاه را هم می‌شناخت از تمهیدات دشمن انقلاب علیه شاه استفاده می‌کرد و حساسیت‌ها را تشخیص می‌داد به همین منظور جنگ و دشمنی آن روز بین آمریکا و انگلیس را تشخیص دادند و در بین این دو نظر اختلافی که آمریکایی‌ها موافق برگشت نبودند ولی انگلیسی‌ها که از قبل در ایران یارگیری کرده بودند دنبال فریب آمریکا رفتند، استفاده کرده و تصمیم گرفتند شجاعانه و جسورانه و بدون پروا از هیچ پیش آمدی، به‌موقع وارد ایران شدند.

 **صحبتی برای نسل امروز درباره شناخت بیشتر امام دارید؟

 من پیشنهاد می‌کنم که سخنرانی‌های امام را گوش کنید. با توجه به دوراندیشی که امام داشتند وقتی نسل امروز و حتی دولتمردان صحبت‌های ۴۰ سال پیش امام را گوش می‌کنند مثل این است که امام همین امروز با توجه به شرایط امروز آن‌ها را نصیحت می‌کند. امام همان موقع هم در قالب تریبون با مسئولان کشور و دولتی‌ها حرف می‌زد یک‌بار دیگر حرف‌های امام را گوش کنید صحبت‌های امام تاریخ‌مصرف ندارد انگار که مشکلات این روزها را پیش‌بینی کرده بودند و حتی همه مشکلات و راه‌حل‌ها را تذکر می‌دهند.

انتهای پیام/





منبع خبر

فجر ۴۲| محافظی که برای نجات امام، او را در آغوش گرفت و دوید بیشتر بخوانید »

یه حبه قند از شنیدن تا دیدن همه کسانی که به نحوی گرایش به پیدا کرده اند اگر به خوبی به …


یه حبه قند
از شنیدن تا دیدن

همه کسانی که به نحوی گرایش به پیدا کرده اند اگر به خوبی به گذشته هویتی خود بنگرند خواهند دید مهم ترین و اوّلی ترین عاملی که آنها را قلبا به دین داری متمایل کرده و مزه آن را به جانشان نشانده است عموما نه شنیدن سخنان فلان سخنران یا مطالعه نوشته جات بهمان نویسنده بلکه رفتارهای دینی صادقانه از یک یا چند انسان دین مدار بوده است. آن فرد و این رفتار، ممکن است تاکید بر کسب روزی توسط پدری صبور و تلاشگر یا آموختن حکمتی عمیق از یک خوش برخود و مهربان یا تقیّد به توسط مادری دلسوز یا دوستی همدل یا تعطیلی مغازه در وقت توسط بقال خوش حساب محل یا چشم پاکی یک راننده تاکسی و قانع یا عاشقانه یک رزمنده و… باشد
حقیقتا معتقدم یکی از مشکلات نسل امروز نسبت به نسل های گذشته آن است که نسل امروز آدم های دین دار متعالی به معنای واقعی کمتر کمتر ها ها و ها می بیند کمتر ها و ها می بیند؛ نفَسِ گرم انسانهای الهی را کمتر حس می کند؛ بیشتر می شنود این شنیدن در کنار ندیدن؛ آفت تازه ای می آفریند؛ با خود می پندارد احتمالا یا دین و دین داری مشتی تعالیم دست نیافتنی و غیرقابل انطباق با زندگی امروزی است و یا انسانها ذاتا موجوداتی منفعت گرا و قدرت طلب هستند و سنخیتی با امور الهی ندارند؛ دین داری را یک استثنا و خلاف جهت گرایش های و ذاتی انسان تلقی می کند
اهمیت کار رسانه ای و جای خود اما شاید برای ترغیب انسان ها به دین لازم نباشد دائما برای آنها حرف بزنیم یا پستهای رنگارنگ اینستاگرامی و عاشقانه های مذهبی و… بگذاریم، شاید مهمترین کار این است که در مقابل چشم دیگران فقط به تعالیم دین عمل کنیم تا انسانها ببینند زندگی با چاشنی دین چقدر شُدنی، چه شیرین و تا چه اندازه آرامش بخش است تا ببینند می‌شود به قدرت رسید و دچار فساد نشد، هیاتی بود و زندگی خانوادگی عاشقانه ای داشت میشود چادری و موفق و شاد بود و مغرور نشد و بازاری بود و نماز اول خواند وسط جنگ، شاد بود و…
اهل بیت ع به ما فرموده اند: کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم: مردم را با غیر از زبانتان [یعنی با عملتان] به سمت دین دعوت کنید.
فراموش نکنیم تاثیر دهها برابر بیشتر از است: دوصد گفته چون نیم کردار نیست.



منبع

s.y.taherrahimi@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

یه حبه قند از شنیدن تا دیدن همه کسانی که به نحوی گرایش به پیدا کرده اند اگر به خوبی به … بیشتر بخوانید »