معاویه

از اپوزیسیون شانس نیاوردیم‌!

باد آهسته قدم بر می‌داشت!



نکته عبرت‌انگیز آنکه به گواهی بی‌چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ،ناکثین و مارقین،نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران‌ها،به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده اند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- می‌گفتند علی(ع) سختگیر است و راست می‌گفتند! علی سختگیربود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این سکه روی دیگری هم داشت که ناگفته می‌گذاشتند. علی به چه کسانی سخت می‌گرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود می‌نشاند و به دست و زانو راه می‌رفت تا غم بی‌پدری از دل او بزداید.

وقتی می‌شنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک غیرمسلمان ربوده‌اند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک می‌کرد و می‌فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش می‌کشید و پنهان از چشم این و آن در کوچه‌های تاریک می‌خزید تا هیچ تهیدستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. برای آنکه شناخته نشود و عرق شرم بر پیشانی مستمندان ننشیند، چهره مبارک به دستار می‌پوشاند…

باد، هم به اشاره علی آهسته قدم برمی‌داشت تا مبادا خواب کودکی آشفته شود و…

جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، می‌نویسد؛ این همه که از فضایل و مردم‌دوستی علی(ع) آمده است- و همین ‌اندازه نیز بیرون از ‌اندازه و شمار است- فقط ‌اندکی از بسیارها و قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و می‌گوید؛ بسیاری از فضیلت‌های علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشته‌اند.

۲- در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، شب هنگام به دیدارش رفتند و زبان به ملامت گشودند که چرا بیت‌المال را به تساوی تقسیم می‌کند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمی‌دهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من می‌خواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمی‌آلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم می‌کردم، چه رسد به آنکه، این اموال، مال خدا و بیت‌المال است و…

علی سختگیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا می‌دانست و می‌فرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا در خلقت با شما برابرند.

و از دیگر سو به خواص‌آلوده، صاحبان ثروت‌های نامشروع، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت می‌گرفت.

همین طیف از آلودگان و زیاده‌خواهان بودند که از سختگیری مولای مظلوم ما به هراس افتاده بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! می‌نوشتند. دقیقاً مثل همین روزها…

۳- این‌جا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال ۳۷ هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» ۹۳ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهاده‌اند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر برده‌اند تا آنجا که ناله‌های برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیلهًْ الهریر» -‌شب زوزه‌سگ‌ها- نامیده‌اند.

امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالک‌اشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه -‌شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآن‌ها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کم‌شعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود… «‌مالک رهاکن آن سوی میدان و بازگرد… کاین سو، پُر از معاویه‌های مکرّر است!‌»!…

مالک به دلشوره افتاده است… بیمناک آینده اسلام است … و حق دارد!

۴- چند سال قبل در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم که «‌در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین -‌اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را می‌خواستند، اما «بی‌عدالت»! و مارقین -‌خوارج- که عدالت را بی‌علی(ع) جست‌وجو می‌کردند و قاسطین -‌معاویه و دار و دسته‌اش- که نه علی را می‌خواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی می‌کرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بی‌کم‌وکاست «عدالت نبوی» بود، اصرار می‌ورزید، به مخالفت و کینه‌توزی برخاسته بودند.

نکته عبرت‌انگیز و درس‌آموز آنکه به گواهی بی‌چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران‌ها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده‌اند.

طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص) روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابن‌ملجم مرادی نیز.

اصلاً چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه ۸۸، سران فتنه و شمار دیگری از عوامل اصلی آن ماجرا، مجموعه‌ای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومه‌های فساد و تباهی نظیر منافقین و بهایی‌ها و مارکسیست‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و عبدالمالک ریگی‌ها و غربگراها و… در یک صف ایستادند؟! و…».

۵- مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم می‌بیند. قطره اشکی که از چشمانش به‌گونه دویده پاک می‌کند. آرام به سوی عمار می‌رود.

«‌کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری می‌دهد؛ «‌آن روزها که آرزو می‌کنی در راه است. از رسول خدا(ص) وصف مردمی را شنیده‌ام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کرده‌ای فرا رسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما» گذشته‌اند، نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند. علی‌(ع) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده‌» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آنها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است‌ و نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر می‌دارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز می‌مانند. شیطان سراسیمه نعره می‌زند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد می‌کشد که: «‌چه نشسته‌اید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است».

۵- « عصر خمینی» این‌گونه آغاز شده بود. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روح‌الله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند»…

این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامه‌نگار بلندآوازه مصر خواندنی است.

او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود می‌نویسد «‌یکی از صحابه رسول خدا(ص) را دیدم که گویی از تونل ۱۴۰۰ ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموش شده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند. من در چهره او این توانمندی را به وضوح می‌بینم‌».

۶- این سخن را نمی‌دانم از کیست؟ جایی آن را خوانده و به گوش دل سپرده‌ام. سخنی حکیمانه است و گره گشای همه روزها… « اگر ما را با سیره امیرالمومنین‌(ع) بسنجند و عتاب کنند برایمان گواراتر از آن است که با سیره لیبرال‌ها بسنجند و تشویقمان کنند» امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او، این نسخه را به دست گرفته‌اند که ۴۴ سال در مقابل کینه‌توزی‌ها و جنگ‌افروزی‌های تمامی قدرت‌های ریز و درشت دنیا ایستاده و به قول خواجه شیراز «از سر حد عدم‌» تا به «اقلیم وجود»‌، این همه راه آمده‌ایم.

۷- حالا نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه می‌بینید؟

به قول جیمز ولسلی -‌رئیس‌اسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنه‌ای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنه‌ای تابلوهای راهنمای آن را نصب کرده‌اند (طرفه آنکه، پیش از او حضرت آقا از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بود) نتانیاهو را می‌بینید که جیغ بنفش می‌کشد و می‌گوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه می‌کنم خمینی و خامنه‌ای را می‌بینم که خیمه زده‌اند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید می‌کند؛ «این عصر را باید عصر خمینی نامید».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

باد آهسته قدم بر می‌داشت! بیشتر بخوانید »

تیتر یک معنادار سایت رهبر انقلاب: خط خوارج امروز هم هست

تیتر یک معنادار سایت رهبر انقلاب: خط خوارج امروز هم هست



ابن‌ملجم یکی از خوارج است و چند ویژگی دارد: اوّلاً بظاهر مسلمان است، آن هم مسلمان بسیار متعبّدی که قرآن را هم از بَر و بخوبی میخوانَد و خیلی هم در اسلامِ خود متعصّب و پایبند است…

به گزارش مجاهدت از مشرق، این وب سایت در بخشی از بازخوانی سخنرانی شب قدر سال ۵۸ رهبر انقلاب آورده است:

امشب شب بیستویکم ماه رمضان است؛ مردم ما عادت کردهاند به اینکه امشب را شب مصیبتی بزرگ بدانند و همین طور هم هست، زیرا امشب شب یک فاجعهی تاریخی برای امّت اسلامی است؛ ما در زمان خود، عمق این فاجعه را درک میکنیم. ما نمیخواهیم مصیبت شهادت امیرالمؤمنین را به قصد سوختن دل و ریختن اشک مطرح کنیم؛ این برای ما چندان مطلوب نیست، لکن لازم است ما بدانیم که علیها چگونه کشته میشوند و به دست چه ‌کسانی کشته میشوند؛ امروز زمانی است که ما این را باید بیشتر و بهتر از همیشه بدانیم.

علی، یعنی اسلام مجسّم، یعنی قرآن ناطق، یعنی بزرگ‌ترین شاگرد اسلام، به دست ابنملجم کشته شد؛ ابنملجم کیست؟ ابنملجم یکی از خوارج است و چند ویژگی دارد: اوّلاً بظاهر مسلمان است، آن هم مسلمان بسیار متعبّدی که قرآن را هم از بَر و بخوبی میخوانَد و خیلی هم در اسلامِ خود متعصّب و پایبند است؛ ویژگی دومّش این است که هیچ کس را قبول ندارد، حتّی علی را! علی را هم مسلمان نمیداند! او معتقد است که علی سازش‌کار است؛ او معتقد است که علی یک عنصر غیر انقلابی است؛ او به خاطر اینکه علی با معاویه در لحظهای بسیار حسّاس و خطیر و به خاطر ضرورتی بزرگ جنگ را به آتشبس کشانید، [با علی] مخالفت میکند. آیا انگیزهی واقعی او هم دفاع از اسلام است؟ تردید باید داشت، امّا ظاهراً به نام اسلام بزرگ‌ترینِ مسلمانها را متّهم به سازش‌کاری میکند، متّهم به ارتجاع میکند؛ چون علی را مرتجع میداند، پس خود مدّعیِ ترقّیخواهی و انقلابیگری است. با نام اسلام، با نام قرآن، با نام انقلابی بودن، با نام پارسایی و پایبندی به اسلام و اخلاق اسلامی، با نام قاطعیّت، مسلمانترین، پارساترین، قاطع‌ترین، مفیدترین، ارزندهترین و بزرگ‌ترین پیروان اسلام را به خاک و خون میکشد. خوارج نهروان یک چنین گره مشکل و معضلی بودند در زمان علی، و این خط همیشه باقی است و امروز هم هست. در تمام دورانهای صدر اوّل اسلام تا قرن دوّم و سوّم که ردّ پای خوارج پیدا است، آنها را با همین چهره، با همین نما، میبینیم؛ با ادّعای اسلام، با متّهم کردن فرزندان راستین اسلام، با دشمنی کردن با مغزها و لُبهای اسلام و قرآن.

تیتر یک معنادار سایت رهبر انقلاب: خط خوارج امروز هم هست

امیرالمؤمنین شهیدِ یک فاجعه است، شهیدِ یک توطئه است، شهیدِ یک غلط بزرگ در متنِ جامعهی اسلامیِ آن روز؛ آن غلط چیست؟ آن غلط این است که کسانی مانند ابنملجم که بویی از اسلام نشنیدهاند، هیچ از اسلام درک نکردهاند، با نام اسلام، آن هم اسلامِ انقلابی و اسلامِ تند و تیز، به جان بهترین خلق خدا بیفتند؛ خودِ این یک فاجعه است. اگر علیّبنابی‌طالب را هم نمیکشتند، خودِ وجودِ این چنین خطّی یک فاجعهی بزرگ و تأسّفانگیز است؛ امروز ما عمق این فاجعه را درک میکنیم. البتّه در کنار این، حرفهای دیگر هم هست؛ در کنار این، این حرف هم هست که همین مسلمانِ به اصطلاح انقلابیِ ‌آیهی قرآن خوان، از معاویه پول گرفته است، به وسیلهی معاویه تحریک شده و ترور نافرجام معاویه و عمروعاص یک صحنهسازی بیشتر نبوده؛ این هم گفته میشود.

[اینها] احتمالاتی است که هست و معقول هم هست؛ چرا بیدلیل رد کنیم این احتمالات را؟ وجود یک چنین خطّی و یک چنین فکری به معنای این است که اسلام، قالبی بشود و پوششی بشود برای گرایشهای جنایت‌کارانه که از سوی جناحهای ضدّاسلامی تعقیب میشود؛ و علی (علیه السّلام) پیشوای بزرگ و رهبر عظیمالشّأن مسلمانان، شهید این چنین فاجعهای شد. بنابراین، امشب ما اگر به عزای علیّبنابی‌طالب مینشینیم، عمق فاجعه را لمس میکنیم و درک میکنیم.

شما ببینید در یک جامعه، رهبر یک انقلاب چقدر عزیز است، چطور دلها به او متوجّه است، چطور نبض جامعه با حرکت او، با قدرت و امداد او میزند، چطور جسم جامعه با حضور او گرم و زنده است و اگر چنانچه این رهبر از مردم گرفته بشود، مردم چه احساسی دارند، چه حالتی دارند! ناگهان همهی رؤیاهای خود را باطل‌شده میدانند، همهی آرزوهای خود را مبدّل‌شدهی به سراب می‌بینند؛ در مثل امروز و فردایی، مردم مسلمان کوفه چنین حالتی داشتند.

علیّبنابی‌طالب (علیه السّلام) در سحرگاه نوزدهم، در مسجد، در حین نماز، به تیغ زهرآلود آن مسلماننمای نامسلمان مجروح شد؛ او را به خانه آوردند. مردم به وسیلهی فریادِ سروش آسمانی از خبر حادثهای که برای علیّبنابی‌طالب پیش آمد مطّلع شدند؛ شهر کوفه یکپارچه ضجّه و ناله شد. در میان گریهکنندگان و ضجّهکنندگان، بی‌گمان، کودکان یتیم و خانوادههای بیسرپرست بیشتر بیتابی میکردند؛ بیگمان، مردمان مستضعف بیشتر دچار رنج و ناراحتی میشدند. علیّبنابی‌طالب پدر یتیمان بود و سرپرست بیوهزنان؛ علیّبنابی‌طالب همان کسی بود که به خانهی محرومان و مستضعفان میرفت، با آنها مینشست، از درد دل آنان باخبر میشد. مردم دو روز را در حال نگرانی گذرانیدند؛ امّا در شب بیستویکم، در حال نگرانی و اضطرابِ ساعت‌افزون و لحظه‌افزونِ مردم، یکی از مسلمانان و از صحابه و نزدیکان علی (علیه السّلام) به ‌خاطر نگرانی زیادی که داشت، به کنار بستر علی راه یافت. اصبغبننباته میگوید در کنار خانهی علی (علیه السّلام) بودم ــ آن خانهی محقّر که خلیفهی مسلمین با همهی قدرتش، با همهی شکوه معنویاش در آن خانهی محقّر زندگی میکرد ــ مردم در اطراف این خانه گرد آمده بودند، گریه میکردند، بیتابی میکردند، اظهار نگرانی میکردند، مایل بودند امیرالمؤمنین را از نزدیک ببینند و خاطرجمع بشوند. در باز شد، حسنبنعلی بیرون آمد و گفت پدرم دچار ناراحتی است؛ امکان ندارد که بتواند این جمعیّت کثیر را بپذیرد، متفرّق بشوید؛ باز در هنگامی که ممکن باشد نزد او خواهید رفت. اصبغبننباته میگوید همه رفتند، امّا دل من طاقت نیاورد، تاب نیاوردم که از درِ خانهی علی دور بشوم، نگرانیِ شدیدِ من مرا در کنار این خانه میخکوب کرد، ماندم. لحظهای بعد باز امام حسن از درِ خانه خارج شد، از من پرسید اصبغ تو چرا نرفتی؟ گفتم ای پسر پیغمبر! دل من طاقت نمیآورد که بروم؛ رفت داخل، آمد بیرون مرا صدا زد.

میگوید رفتم در کنار بستر امیرالمؤمنین، دیدم علیّبنابی‌طالب با رخ زرد ــ بر اثر مسمومیّت، صورت مبارک امیرالمؤمنین زرد شده بود ــ بر روی بستر افتاده، سرش را با دستمال زردرنگی بستهاند و آن چنان زهر در وجود مقدّسش اثر کرده بود که معلوم نمیشد صورت او زردتر است یا آن دستمال! در آن لحظات حسّاس که با کمال نگرانی به چهرهی بیمار علی نگاه میکردم، علیّبنابی‌طالب چشمش را باز کرد، دست مرا گرفت، گفت ای اصبغ! میخواهی برای تو خاطرهای از پیامبر خدا بگویم؟ گفتم یا امیرالمؤمنین! منتهای آرزوی من است، بفرمایید. گفت ای اصبغ! در آخرین لحظات زندگی پیامبر در کنار بستر او بودم، دست مرا گرفت، به من گفت ای علی! من و تو دو پدر این امّتیم، من و تو دو آزادکنندهی این امّتیم؛ حدیثی را از پیغمبر نقل کرد. در این لحظاتِ آخر هم امیرالمؤمنین از آموختن درسهای دین، راههای آموزش فکری و آموزشهای زندگی نسبت به این شاگرد وفادارش بازنمیمانَد؛ هیچ چیز ــ حتّی آن بیماری سخت، آن درگیری با اجل محتوم ــ او را از انجام وظیفهاش بازنمیدارد. پیشاهنگ همهی معلّمان بشر و معلّم همهی معلّمان دلسوز انسانها این چنین شخصیّتی است. اصبغبننباته میگوید در اثنای صحبتی که علی با من میکرد، چند مرتبه از حال رفت؛ بالاخره من بلند شدم از خانه بیرون آمدم، امّا هنوز مقداری از خانه دور نشده بودم که صدای شیون از آن خانه برخاست، دانستم که امیرالمؤمنین از دنیا رفت. صلی الله علیک یا امیرالمؤمنین. درود و رحمت و برکت خدا بر تو باد ای بنده‌ی شایسته و برگزیدهی خدا!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تیتر یک معنادار سایت رهبر انقلاب: خط خوارج امروز هم هست بیشتر بخوانید »

جهاد فرهنگی امام حسن (علیه‌السلام) علیه جنگ نرم بنی‌امیه

جهاد فرهنگی امام حسن (علیه‌السلام) علیه جنگ نرم بنی‌امیه


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ سستی در باورهای دینی، جهل و نادانی، دنیاپرستی، دوری از حق مداری، زیاده‌خواهی از بیت‌المال و… بیانگر آشفتگی اوضاع فرهنگی دوران امامت امام حسن (ع) بود. آن‌ها در جنگ با معاویه به دلیل ناامیدی از دست‌یابی به غنیمت‌ها، جنگ میان حق و باطل را بیهوده دیدند و در نتیجه در آن سستی نشان دادند. آن‌ها وضع معاویه و حکم‌رانی او را می‌دیدند و زرق‌وبرق حکومت او را بر حکم‌رانی پیشوایی معصوم ترجیح می‌دادند. به‌گونه‌ای که نوشته‌اند امام با دیدن چنین وضعی در میان یارانش، همواره زیر لباس خود زره بر تن می‌کرد.

سست‌عنصری اطرافیان امام، سبب شده بود که ایشان در نزد افراد خویش هم احساس امنیت نکند. در آن روزگار، همه مردم به دنیا و دنیاپرستی روی آورده بودند؛ به‌گونه‌ای که با دیدن درخشش سکه‌ها، دست از هرگونه واقعیتی برمی‌داشتند. دنیاگرایی آن‌گونه در بافت عمومی جامعه رسوخ کرده بود که به‌سادگی از حق‌پرستی دست می‌کشیدند.

معاویه به شدت می‌کوشید تا فضای سیاسی ـ اجتماعی جامعه را همواره آشفته سازد؛ زیرا روش او روش پادشاهان بود؛ نه خلفا. او نخستین خلیفه‌ای بود که از تخت استفاده کرد. او بر کاخ خویش نگهبانان بسیار گماشته بود و هرگاه میان مردم ظاهر می‌شد، از مأموران نظامی استفاده می‌کرد.

مطرف، پسر مغیره بن شعبه می‌گوید: با پدرم نزد معاویه رفته بودم. در بازگشت، دیدم پدرم به‌سختی ناراحت است. از او پرسیدم چه شده است؟ گفت: از نزد پلیدترین انسان می‌آیم؛ زیرا به او گفتم حال که کارت گرفته و به آن‌چه می‌خواستی رسیده‌ای، دیگر عدالت و خیرخواهی پیشه ساز و فرزندان هاشم را رها کن و از دشمنی با آن‌ها دست‌بردار. ولی او در پاسخم گفت: هرگز! هرگز! که نامی از من باقی بماند. ابوبکر سال‌ها خلیفه بود و رفت. تنها می‌گویند ابوبکر. عمر نیز هم‌چنین بود، ولی محمد هرروز پنج مرتبه نامش را بر بالای مناره‌ها فریاد می‌زنند و می‌گویند: « اَشهَدُ انَّ مُحَمَدا رسول اللّه» با این حال، چه نامی از من برجای می‌ماند.

معاویه در پی سیاست های اسلام ستیزانه خود، کوشید با تشویق جعل‌کنندگان احادیث، برای تغییر دادن محتوای احادیث نبوی و ساخت احدیث جعلی از تا بندگی نور پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع) بکاهد. بر این اساس، ده‌ها هزار حدیث جعلی ساخته شد که آثار آن تا قرن‌ها باقی ماند. به گونه‌ای که حتی یحیی بن اکثم نیز در مناظره‌های خود با امام جواد (ع)، به این‌گونه دروغ‌پردازی‌ها تمسک می‌کرد و حتی کسانی به پیروی از این احادیث، به مبارزه با اهل بیت (ع) برخاستند.

امام حسن (ع) در برابر حرکت‌های ضد اسلامی معاویه هرگز سکوت نکرد و به محض یافتن فرصتی مناسب، پیشینه ننگین و اغراض شوم معاویه را آشکار و ضربه‌های سهمگینی بر پیکر حکومت غاصبانه او وارد می‌کرد و مشروعیت حاکمیت او را زیر سؤال می‌برد.

امام حسن (ع) در برابر جریان تحریف و تهاجم گسترده دستگاه علیه فرهنگ اسلامی، به ترویج ارزش‌های اسلامی پرداخت و در این راه، گام‌های بزرگی برداشت و در بیدار کردن کسانی که آموزه‌های ارزشمند اسلامی را به خوبی درک نکرده بودند، بسیار کوشید. امام هر روز پس از انجام فریضه صبح و بالا آمدن آفتاب جلسه‌های آموزش احکام برای مردان را تشکیل می‌داد.

همگان برای شنیدن سخنان شیوایش به مسجد می‌آمدند و امام نیز آنان را با روش و سیره جدش رسول (ص) خدا آشنا می‌کرد و در برابر دستگاه معاویه و سیاست‌های شیطانی آن، به نشر معارف اسلام ناب می پرداخت.

معاویه برای تحقق اهدافش با بهره‌مندی ابزاری از برخی صحابه مانند مغیره بن شعبه، عمروعاص و افرادی چون سمره بن جندب، ابوهریره و…، احکام، تفسیر آیات و بسیاری دیگر از معارف اسلامی را تحریف می‌کرد. آن‌ها افزون بر جعل حدیث، آیات قرآن را آن‌گونه که می‌خواستند تأویل می‌کردند و چون چهره‌هایی بودند که در کنار پیامبر دیده شده بودند، سخنانشان نزد مردم پذیرفته می‌شد.

منبع: «آفتاب حسن : رویکردی تحلیلی به زندگانی امام حسن مجتبی (ع) نوشته ابوالفضل هادی‌منش

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جهاد فرهنگی امام حسن (علیه‌السلام) علیه جنگ نرم بنی‌امیه بیشتر بخوانید »

متن بخوانید لطفا بعد لایک بفرمایید. خدایا! دنیا از هستی و نیستی از نقطه صفر…


متن بخوانید لطفا بعد لایک بفرمایید.

?خدایا! دنیا از هستی و نیستی از نقطه صفر تاریخ در برابر تو نمایان و تو آگاه به تمام زمانها هستی
در طول تاریخ هزاران مرد متظاهر به دین چون معاویه و هارون
با مکر و حیله ، ستم ، به قدرت رسیدن و تا کنون هم ادامه دارد . معاویه ها مدرن تر شدن و به روز… هارون رشید ها خود را نزدیک تر به پیامبر .ص میدانند ?
هر روز در جهان از خوردن شدن استخوانها ی انسانهای مظلوم خون می چکد .
*خدایا چند چون حسین .ع. و چند زندانی چون موسی بن جعفر ع باید جان بدهند تا تو فرجی بگشایی و مارا از زیر ظلم و ستم ، بیداد برهانی….!!!
* خدایا ناله ها عالم گیر شده … خون ها جاریه و ناله مادران به منتهی عرش عالم رسیده ؟!
*چند مادر باید با قاب عکس مظلوم کشته شده خود دفن شوند تا تو فرج بشریت را بگشایی؟!!!???
*خدایا! از ظلم _ستم و بیداد و خفقان خسته شدیم.
خدایا برسان.
خدا ما آماده آیم سالهاست لباس رزم پوشیده_ایم ✌

@dr.taghavi.s.f



منبع

counselor_sft@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

متن بخوانید لطفا بعد لایک بفرمایید. خدایا! دنیا از هستی و نیستی از نقطه صفر… بیشتر بخوانید »

رمزگشایی از قتل مرموز و زهری که باعث شهادت امام حسن(ع) شد+فیلم

رمزگشایی از قتل مرموز و زهری که باعث شهادت امام حسن(ع) شد+فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس، بیست و هشتم ماه صفر به روایتی مصادف با شهادت سبط نبی‌الرحمه محمد مصطفی (ص)، امام حسن مجتبی (ع) است که با توطئه و تحریک معاویه و به دست همسر امام یعنی «جعده بنت اشعث بن قیس» مسموم شد و مظلومانه به شهادت رسید.

نحوه شهادت امام حسن  مجتبی (ع) که در سال ۵۰ هجری قمری رخ داده است، موضوع محققان آمریکایی در سال ۲۰۱۶ میلادی شد تا بتوانند از قتلی مرموز در قرون وسطی رمزگشایی کنند.

این در حالی است که یکی از ابتدایی‌ترین و مشهورترین ترورهای بیولوژیک تاریخ بشر، روشی بود که «سینوهه» پزشک مخصوص فرعون، حدود ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، برای کشتن رهبر هیتی‌ها به کار برد.

در واقع استفاده از شربتی زهرآلود، سبکی از آدم‌کشی است که بعدها به شکل جدی‌تری برای حذف خاموش مخالفان سیاسی، مذهبی و علمی مورد استفاده قرار گرفت و حتی در دوره‌هایی از تاریخ، رویه‌ای ناجوانمردانه برای قتل‌عام‌های عمومی شد.

امروزه، مرموز و وحشتناک بودن این عملیات‌ها بسیاری از دانشمندان را به تجزیه و تحلیل این سبک پرونده‌ها سوق می‌دهد.

فصلنامه رسمی آکادمی علوم پزشکی انگلیس BAFS مشهور به مدیسن سانس اند لو، مجله برجسته علمی پژوهشی در حوزه پزشکی قانونی، اقدام به بررسی یکی از دردناک‌ترین ترورهای بیولوژیکی در دل تاریخ کرده است.

نویسندگان این مقاله از مراکز علمی و دانشگاه‌های مختلف ایالات متحده آمریکا سعی کرده‌اند در این نوشتار به نحوه ترور نوه پیامبر اسلام (ص)، امام حسن مجتبی (ع) بپردازند. قتلی که در سال‌های بعد از رحلت حضرت محمد (ص) با هدف حذف خاندان ایشان رقم خورد.

تیم نگارنده هدف این تحقیق را چنین بیان می‌کند: بررسی قانونی و عوامل یک مرگ مرموز از طریق حقایق کانی‌شناسی، پزشکی و شیمیایی بر پایه گفته‌های شاهدان عینی از مسمومیت امام دوم شیعیان. (متن مقاله)

در ابتدای این مقاله برای توضیح شرایط سیاسی اجتماعی دوران بعد از شهادت امام علی (ع) آمده است: امام حسن (ع) با دشمن خود، معاویة بن ابی‌سفیان که در سال ۶۶۰ در اورشلیم به عنوان خلیفه معرفی شده بود، مواجه گشت. حسن در همان سال از خلافت کناره‌گیری و این‌گونه استدلال کرد: 

«من صلاح دانسته‌ام که با او صلح برقرار کنم و از او عهد وفاداری گرفتم؛ زیرا من هر چه را که باعث حفظ خون شود، از هر آن چیزی که باعث ریختن خون شود، بهتر می‌دانم».

البته این مهم است که در جنگ بین امام حسن (ع) و معاویه پیروزی از آن امام حسن (ع) بود، اما به گفته رسول جعفریان استاد تاریخ دانشگاه تهران، دلایلی از جمله: سستی مردم و فرماندهان امام، شرایط زمانه و حفظ شیعیان سبب شد تا امام‌مجتبی صلح را بپذیرد. با این وجود، معاویه اقدام به قتل ایشان کرد.

همچنین «ویلفرد مادلونگ» استاد دانشگاه آکسفورد در مصاحبه تصویری خود با فطرس مدیا در سال ۲۰۱۸ با عنوان خلافت، در موضوع نحوه شهادت امام حسن (ع) می‌گوید: مسأله جانشینی معاویه و تلاش‌های او برای ولایتعهدی یزید، روایات مسموم شدن امام حسن (ع) به تحریک معاویه و به دست جعده، همسر امام را تأیید می‌کند.

محققان این پرونده علمی بعد از ۱۴۰۰ سال، با در دسترس نبودن اطلاعات کالبد شکافی، اسناد تاریخی مورد تأیید ۲ جریان اسلام شیعی و سنی را تنها شواهد موجود برای بررسی نحوه شهادت امام حسن(ع) می‌دانند.

حاکم نیشابوری در کتاب «المستدرک» مى‌نویسد: حسن بن على بارها مسموم شد. هر دفعه از مرگ نجات پیدا می‌کرد؛ ولی در آخرین دفعه کبد او متلاشى شد و وفات یافت.

اما آیا در تاریخ گزارش‌هایی وجود دارد که در آن سم به صورت کیفی توصیف شده باشد؟

طبرى در «دلائل الامامة» درباره جنس سمی که به امام حسن (ع) داده شده، چنین می‌نویسد: براده‌های طلا برای نوشیدن به او داده شد.

در بخش ابتدایی مقاله، با توجه به این روایت به این نکته پرداخته شده که از نظر سم‌شناسی عنصر طلا نسبتاً خنثی است و نمی‌تواند عامل مرگ باشد.

ولی اگر ماده‌ سمی شبیه طلا باشد، شناختن منبع جغرافیایی سم برای بررسی دقیق‌تر می‌تواند مفید واقع شود.

یک گزارش خاص از سالم بن ابی الجعد در کتاب احتجاج طبرسی، بیان می‌کند که معاویه به امپراطور بیزانس نامه نوشت و از او یک سم مهلک درخواست کرد. امپراطور با گذاشتن شروطی سم مذکور را برایش ارسال کرد. 

بنابراین، سم مورد استفاده برای شهادت امام حسن (ع) از جغرافیای روم شرقی است. سرزمین اصلی امپراطوری بیزانس در آن سال‌ها، همان ترکیه امروزی است.

یکی از مهم‌ترین محصولات معدنی ازمیر در غرب ترکیه، جیوه است که از ۵۰۰ سال قبل از میلاد مورد استفاده قرار می‌گرفته.‌ این عنصر هیچ عملکرد بیولوژیکی شناخته شده‌ای ندارد؛ اما دارای سابقه‌ای طولانی در زمینه اثرات مسموم‌کننده است.

به عنوان مثال کلراید جیوه که احتمالاً اولین ساخته کیمیاگران عرب در قرون وسطی بوده به عنوان یک سم خشونت‌آمیز جدی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. 

سؤال دیگر اینجاست:

آیا معادن جیوه قابل مصرف به‌ عنوان سم، در غرب ترکیه، حاوی جیوه‌ای است که شبیه طلاست؟

جواب بسیار حیرت انگیز است:

ارزیابی‌های زیست‌محیطی صورت گرفته به دست زیست‌شناسان و شیمیدانان این گروه پژوهشی در این مناطق معدنی نشان می‌دهد که جیوه سفید به شکل بسیار عجیبی در این منطقه به شکل یک پوسته زرد طلایی ظاهر می‌شود.

پس اینک با اثبات شباهت جیوه با براده‌های طلا، می‌توان نوع سم فرستاده شده از طرف امپراطور، برای شهادت امام حسن مجتبی (ع) را حدس زد.

اما گواه دیگر زهر استفاده شده برای این جنایت، برخی از علائم بالینی امام حسن مجتبی (ع) است که در روایات شهادت توصیف شده: «سبز رنگ شدن پوست و استفراغ خون»، اینها نشانه‌هایی هستند که می‌توانند در اثر بلع جیوه سفید و مسمومیت با آن ایجاد شوند.

سبزرنگ شدن پوست امام حسن (ع) می‌تواند بر اثر آسیب‌دیدگی کلیه‌ها ناشی از مسمومیت با جیوه سفید باشد. این ماده روی کلیه‌ها عمل می‌کند و باعث نارسایی حاد کلیه می‌شود. 

همچنین اثرات خورنده جیوه بر دستگاه گوارش باعث آسیب و سوزش مری می‌شود و ظاهراً خون منعقد شده از دهان بیرون می‌آید. این همان چیزی است که در روایات تاریخی ذکر شده که «امام جگرش را استفراغ کرده است».

این مقاله در آخر به این نتیجه می‌رسد:

حقایق معدن‌شناسی، علوم پزشکی و شیمیایی این فرضیه را تأیید می‌کنند که شهادت امام حسن (ع) بر اثر مسمومیت با جیوه کلراید بوده؛ بنابراین نظریه پزشکی قانونی مطابق با وضعیت تاریخی است که در اسناد اسلامی منعکس شده است که امام حسن (ع) توسط جعده به تحریک خلیفه و با مشارکت امپراطور بیزانس مسموم شده است.

اما، بعدها این شکل از ترور برای حذف خاندان پیامبر (ص) بارها مورد استفاده قرار گرفت.

حال، مستند «بازخوانی یک ترور بیولوژیک» را ببینید:

 

 

انتهای پیام/





منبع خبر

رمزگشایی از قتل مرموز و زهری که باعث شهادت امام حسن(ع) شد+فیلم بیشتر بخوانید »