معرفی کتاب

«سلول افضلیه»

«سلول افضلیه»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «مسلول افضلیه» روایت‌گر تاریخ شفاهی آزاده و جانباز «سید نورالله موسوی» از دوران دفاع مقدس و اسارت، با مصاحبه و تدوین «نسرین مومنی‌فر» به نگارش در آمده است.

این کتاب در ۱۹۲ صفحه با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه و انتشارات «مرصاد» به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب:

جاسوسان و نگهبانان عراقی در محوطه‌ی حیاط نبودند فقط کریم محمدی در محوطه بود که داشت قدم می‌زد (بعدا فهمیدم که او هم نقشه‌ی پایین کشیدن مجسمه را در سر داشته است) به طرف حمام‌ها رفتم و میله‌ی دوش حمام که حدود نیم متر بود را از هم جدا کرده و زیر لباسم قایم کردم.

به طرف مجسمه رفتم مجسمه بزرگ بود  و فاصله اش نسبت به زمین زیاد نبود، طوری که می‌شد آن را با دست پایین کشید به اطرافم نگاهی انداختم و در یک چشم به هم زدن مجسمه که با پتو و نخ درست شده بود را پایین کشیدم. آن را به سیم خاردار‌های محوطه کشاندم تا اجزایش از هم جدا و تکه تکه شود.

در حال از بین بردن اجزای مجسمه بودم که یک دفعه یکی از جاسوسان سر رسید و متوجه کار من شد با عصبانیت یه طرفم آمد و می‌خواست با من درگیر شود میله‌ای که در زیر لباسم قایم کرده بودم را در آوردم. فرد جاسوس ترسید و فریاد زنان به طرف آسایشگاه‌های که جاسوسان در آنجا بودند رفت. جمعیت آسایشگاه‌ها بیرون ریختند و به طرف من حمله ور شدند.

آسایشگاه‌های حزب الهی هم که در حال اقامه‌ی نماز بودند، توسط نکهبان نماز جماعت از مساله با خبر شده بودند، نمازشان را شکستند و بیرون ریختند و هر دو گروه با هم درگیر شدیم.

عراقی‌ها مداخله نکردند و درگیری تا بعدازظهر طول کشید تا اینکه عراقی‌ها آمدند و ما را به آسایشگاه‌ها فرستاندند و شکنجه کردند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«سلول افضلیه» بیشتر بخوانید »

تصاویر/ رونمایی از کتاب «صاحب دل بی‌دل»

تصاویر/ رونمایی از کتاب «صاحب دل بی‌دل»


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ رونمایی از کتاب «صاحب دل بی‌دل» بیشتر بخوانید »

«فانوس‌های معابر (۲۰)»

«فانوس‌های معابر (۲۰)»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «فانوس‌های معابر» مجموعه کتاب‌هایی است که هر جلد آن به معرفی یکی از شهدای اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته است.

جلد ۲۰ این کتاب درباره شهید «محمدرضا ملکوتی» از رزمندگان اطلاعات تیپ ۲ امام زمان (عج) است؛ وی که متولد ۱۳۴۸ در «بستان‌آباد» است، پس از بار‌ها جراحت و نیل به جانبازی در دوران دفاع مقدس، سال ۱۳۸۷ حین درگیری با نیرو‌های ضدانقلاب در استان آذربایجان غربی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

جلد ۲۰ کتاب «فانوس‌های معابر» به کوشش «کریم حرمتی» در ۱۶۰ صفحه توسط انتشارات ۳۱ عاشورا و با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی منتشر شده و ضمن بیان زندگی‌نامه، خاطرات و وصیت‌نامه شهید «ملکوتی»، حاوی تصاویر وی است. همچنین چاپ اشعاری از «ولی‌الله کلامی زنجانی» در وصف شهدای اطلاعات لشکر ۳۱ عاشورا در انتهای کتاب، باعث تبدیل آن به اثری جذاب و خواندنی شده است.

نویسنده کتاب در مقدمه آن آورده است:

آری! اگر نتوانستیم از سرزمین کربلای ایران همچون سالار شهیدان بال در بال فرشتگان به سوی معبود اوج بگیریم؛ ولی اینک باید رسالت زینبی خود را به انجام برسانیم و حکایت یاران خمینی کبیر را به نسل‌های حال و آینده امام خامنه‌ای عزیز بازگوییم؛ بنابراین وظیفه خود می‌دانم گوشه‌ای از سرگذشت‌ها و خاطرات این شهید بزرگوار محمدرضا ملکوتی از سرداران عاشورائی خطه آذربایجان و شهر تبریز که افتخار همسنگری داشته‌ایم، با همکاری و تلاش صمیمانه همسنگران این شهید بزرگوار برادران فریدون نعمتی و حسن اسماعیلی به سمع و نظر تمامی سالکان طریق کوی دوست برسانیم، باشد که مورد قبول خداوند تبارک و تعالی قرار گیرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«فانوس‌های معابر (۲۰)» بیشتر بخوانید »

«حجره وصل»

«حجره وصل»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «حجره وصل»، روایتگر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام «اسماعیل قبادی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه است که در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات «مرصاد» اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس چاپ و به بازار نشر عرضه شد.

این کتاب در  ۹ فصل و ۱۵۰ صفحه توسط «حمیدرضا حاتمی» تدوین شده و در  ۱۰۰۰ جلد با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کرمانشاه به چاپ رسیده است.

بخشی از کتاب:

«با خودم یک سره کلنجار می‌رفتم و از طرفی هم هیچ خبری از برادرم نداشتم که آلان کجاست، شهید شده یا به همراه نیرو‌ها به عقب برگشته یا توسط دشمن اسیر شده، صدای شلیک انواع گلوله‌ها از دور شنیده می‌شد به جاده از دور نگاه کردیم تانک‌های ارتش بودند که در حال عقب نشینی بودند و به پشت سر شلیک می‌کردند و دوباره عقب نشینی می‌کردند.

تصمیم گرفتم هر طوری که شده خودم را به گردان حنین برسانم از طریق ماشین‌های عبوری یگان‌های دیگر به راه افتادم تقریبا ظهر به مقر گردان در تنگه‌ای بالا‌تر از امامیه علیا رسیدم، بچه‌ها با خوشحالی روبه روی من آمدند و گفتند «بچه‌ها حاج آقا اسیر نشده برگشته» برادرم همان لحظه آمد واز این که دیدم سلامت هستند خیلی خوشحال  شدم».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«حجره وصل» بیشتر بخوانید »

«مهمان شام»

«مهمان شام»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، کتاب «مهمان شام» در خصوص زندگینامه و خاطرات شهید مهندس «سیدمیلاد مصطفوی» در ۱۹۲ صفحه، به همت گروه فرهنگی شهید «ابراهیم هادی» گردآوری و توسط انتشارات شهید «ابراهیم هادی» در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب آمده است:

تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سیدالشهدا (ع) بود، بعد از اینکه یکدل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادم‌هایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش می‌کنم. من می‌خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اون‌ها گفتند به هیچ‌وجه نمی‌شه اجازه نداریم. سید بغض کرد.

بالاخره اون‌ها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچه‌ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.

تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظه‌های سنگینی بود. سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می‌زد. خاک‌ها رو برمی‌داشت و به سروصورتش می‌کشید.

با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.

سید میلاد نتوانست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود.

یادمه قبل از اینکه به سمت سوریه حرکت کنیم، سیدمیلاد می‌گفت: بچه‌ها چرا زانوی غم بغل کردید، بلند شید حاج حسین سال‌ها در آرزوی چنین لحظه‌ای بود. خوش به سعادتش که این‌قدر زندگی‌اش برای جهان اسلام ثمر داشت. ما آلان باید به فکر خودمون باشیم. بعد با حالت شوخی کمربندش رو درآرود و افتاد به جان بچه‌ها؟!

به شوخی و بدون هیچ ملاحظه‌ای محکم با کمربند بچه‌ها رو می‌زد! صدای داد و فریاد بچه‌ها بلند شد، اما سید گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود. با این کار سید شور و هیجان دوباره به جمع بچه‌ها برگشت. همیشه به جمع بچه‌ها شور و تحرک می‌داد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«مهمان شام» بیشتر بخوانید »