تصاویر/ رونمایی از کتاب «صاحب دل بیدل»
تصاویر/ رونمایی از کتاب «صاحب دل بیدل» بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، «فانوسهای معابر» مجموعه کتابهایی است که هر جلد آن به معرفی یکی از شهدای اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته است.
جلد ۲۰ این کتاب درباره شهید «محمدرضا ملکوتی» از رزمندگان اطلاعات تیپ ۲ امام زمان (عج) است؛ وی که متولد ۱۳۴۸ در «بستانآباد» است، پس از بارها جراحت و نیل به جانبازی در دوران دفاع مقدس، سال ۱۳۸۷ حین درگیری با نیروهای ضدانقلاب در استان آذربایجان غربی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
جلد ۲۰ کتاب «فانوسهای معابر» به کوشش «کریم حرمتی» در ۱۶۰ صفحه توسط انتشارات ۳۱ عاشورا و با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آذربایجان شرقی منتشر شده و ضمن بیان زندگینامه، خاطرات و وصیتنامه شهید «ملکوتی»، حاوی تصاویر وی است. همچنین چاپ اشعاری از «ولیالله کلامی زنجانی» در وصف شهدای اطلاعات لشکر ۳۱ عاشورا در انتهای کتاب، باعث تبدیل آن به اثری جذاب و خواندنی شده است.
نویسنده کتاب در مقدمه آن آورده است:
آری! اگر نتوانستیم از سرزمین کربلای ایران همچون سالار شهیدان بال در بال فرشتگان به سوی معبود اوج بگیریم؛ ولی اینک باید رسالت زینبی خود را به انجام برسانیم و حکایت یاران خمینی کبیر را به نسلهای حال و آینده امام خامنهای عزیز بازگوییم؛ بنابراین وظیفه خود میدانم گوشهای از سرگذشتها و خاطرات این شهید بزرگوار محمدرضا ملکوتی از سرداران عاشورائی خطه آذربایجان و شهر تبریز که افتخار همسنگری داشتهایم، با همکاری و تلاش صمیمانه همسنگران این شهید بزرگوار برادران فریدون نعمتی و حسن اسماعیلی به سمع و نظر تمامی سالکان طریق کوی دوست برسانیم، باشد که مورد قبول خداوند تبارک و تعالی قرار گیرد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
«فانوسهای معابر (۲۰)» بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از کرمانشاه، کتاب «حجره وصل»، روایتگر تاریخ شفاهی حجتالاسلام «اسماعیل قبادی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه است که در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات «مرصاد» ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس چاپ و به بازار نشر عرضه شد.
این کتاب در ۹ فصل و ۱۵۰ صفحه توسط «حمیدرضا حاتمی» تدوین شده و در ۱۰۰۰ جلد با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کرمانشاه به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
«با خودم یک سره کلنجار میرفتم و از طرفی هم هیچ خبری از برادرم نداشتم که آلان کجاست، شهید شده یا به همراه نیروها به عقب برگشته یا توسط دشمن اسیر شده، صدای شلیک انواع گلولهها از دور شنیده میشد به جاده از دور نگاه کردیم تانکهای ارتش بودند که در حال عقب نشینی بودند و به پشت سر شلیک میکردند و دوباره عقب نشینی میکردند.
تصمیم گرفتم هر طوری که شده خودم را به گردان حنین برسانم از طریق ماشینهای عبوری یگانهای دیگر به راه افتادم تقریبا ظهر به مقر گردان در تنگهای بالاتر از امامیه علیا رسیدم، بچهها با خوشحالی روبه روی من آمدند و گفتند «بچهها حاج آقا اسیر نشده برگشته» برادرم همان لحظه آمد واز این که دیدم سلامت هستند خیلی خوشحال شدم».
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از همدان، کتاب «مهمان شام» در خصوص زندگینامه و خاطرات شهید مهندس «سیدمیلاد مصطفوی» در ۱۹۲ صفحه، به همت گروه فرهنگی شهید «ابراهیم هادی» گردآوری و توسط انتشارات شهید «ابراهیم هادی» در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سیدالشهدا (ع) بود، بعد از اینکه یکدل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش میکنم. من میخوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچوجه نمیشه اجازه نداریم. سید بغض کرد.
بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچهها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.
تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده. بوی عجیبی آمد. لحظههای سنگینی بود. سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد میزد. خاکها رو برمیداشت و به سروصورتش میکشید.
با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.
سید میلاد نتوانست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه تو حال و هوای خودش بود.
یادمه قبل از اینکه به سمت سوریه حرکت کنیم، سیدمیلاد میگفت: بچهها چرا زانوی غم بغل کردید، بلند شید حاج حسین سالها در آرزوی چنین لحظهای بود. خوش به سعادتش که اینقدر زندگیاش برای جهان اسلام ثمر داشت. ما آلان باید به فکر خودمون باشیم. بعد با حالت شوخی کمربندش رو درآرود و افتاد به جان بچهها؟!
به شوخی و بدون هیچ ملاحظهای محکم با کمربند بچهها رو میزد! صدای داد و فریاد بچهها بلند شد، اما سید گوشش به این حرفها بدهکار نبود. با این کار سید شور و هیجان دوباره به جمع بچهها برگشت. همیشه به جمع بچهها شور و تحرک میداد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از کرمانشاه، کتاب داستانی «بیسیم» با موضوع دفاع مقدس، توسط «نوشین نوری» برای گروههای سنی «ب» و «ج» به نگارش در آمده است.
این کتاب با طرح گرافیکی زیبا و کودکانه در ۲۳ صفحه مصور به صورت قطع خشتی توسط انتشارات «مرصاد» وابسته به ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده و تصویرگری این کتاب توسط گروه انیمیشن صدا و سیمای مرکز کرمانشاه در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه انجام شده است.
بخشی از متن کتاب:
«قاصدک کوچولو از صداهای بلندی که درد شت پیچیده بود، حسابی میترسید. او دلش جای آرامی میخواست تا کمی استراحت کند. از صبح که از بوتهاش جدا شده بود و پرواز را تجربه کرده بود، فقط دود و انفجار دیده بود و دل کوچکش حسابی گرفته بود.
اما ناگهان صدایی توجه قاصدک کوچولو را به خودش جلب کرد. صدایی متفاوت با آنچه تا به حال شنیده بود. قاصدک به طرف صدا پرواز کرد. رزمنده لای نیزارها پنهان شده بود و با وسیلهای که در دست داشت، صبحت میکرد.
حال دل قاصدک عوض شد. احساس کرد وسیله را دوست دارد. دلش میخواست نزدیکتر برود و صورتش را که هنوز خوب نمیدید، ببیند. قاصدک جلوتر رفت، از کنار رزمنده رد شد و روی صورت وسیله نشست. رزمنده با دوربین اطراف را نگاه میکرد».
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است