معرفی کتاب

«محور سومار»

«محور سومار»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «محور سومار» روایت‌گر تاریخ شفاهی امیر سرتیپ دوم ستاد بازنشسته «عبدالحسین احمدیان» از دوران دفاع مقدس، با مصاحبه «رضا جمشیدی» و تدوین «زهرا باقری» به نگارش در آمده است.

این کتاب سال ۱۴۰۰ در ۱۸۸ صفحه با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه و قرارگاه منطقه‌ای غرب نزاجا و انتشارات «نشرده» به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب:

تمام مراحل عملیات پاکسازی شهر «ازگله» لحظه به لحظه به تیپ ۳ گزارش داده می‌شد. سرهنگ «هوشنگ سهرابی» من را به عنوان ناجی ازگله به تیمسار «فلاحی» که خردادماه سال ۱۳۵۹ جهت بازدید از مناطق عملیاتی شهرستان «سرپل‌ذهاب» آمده بودند، معرفی کرد.

تا آن زمان هیچ افسری به ارشدیت تشویق نشده بود و برای اولین‌بار این تشویق عملی شد. به سه ماه ارشدیت تشویق شدم و از طرف سرهنگ سهرابی، یک قبضه کلت کمری به‌عنوان جایزه به من اهدا شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«محور سومار» بیشتر بخوانید »

«امدادگر»

«امدادگر»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «امدادگر» روایت‌گر تاریخ شفاهی امدادگر و پیشکسوت دفاع مقدس «عبدالحسین مساحی»، با مصاحبه و تدوین «نسرین مومنی‌فر» به نگارش درآمده است.

این کتاب در سال ۱۴۰۰ در ۲۰۱ صفحه با حمایت استانداری و اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کرمانشاه و انتشارات «صریر» به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب:

با اشغال و بمباران شهر‌های مرزی استان کرمانشاه مثل «قصرشیرین»، «سرپل‌ذهاب» و سایر مناطق، ساکنین آن‌جا به شهر‌های همجوار مهاجرت کرده و نیازمند جا و مکان بودند. هلال‌احمر مسئولیت اسکان آن‌ها را بر عهده داشت. در سطح شهر کرمانشاه چند اردوگاه برای مهاجرین احداث کردیم که از جمله اردوگاه سراب نیلوفر، شهرک آناهیتا و مسکن جزو آن‌ها بودند. در بخش‌های مختلفی از جمله آموزش، تغذیه، پوشاک، بهداشت و سایر مسائل به وضعیت پناهندگان رسیدگی می‌کردیم. اویل، هلال‌احمر نیاز‌های اولیه آن‌ها را تامین می‌کرد و بعد‌ها وزارت کشور مسولیت اداره امور آن‌ها را بر عهده گرفت.

علاوه بر امور مهاجرین جنگی، اسکان پناهندگان عراقی هم جزو مسائلی بود که باید به آن رسیدگی می‌کردیم. آن زمان چیزی حدود ۱۲ هزار نفر از عراقی‌ها که قریب به اتفاق کُرد زبان بودند، در ایران پناهنده شده بودند. بیشتر پناهندگان عراقی در جریان بمباران شیمیایی حلبچه به ایران پناه آورده بودند. با توجه به این که جمهوری اسلامی ایران عطوفت اسلامی را در دستور کار خویش قرار داده، به همه کسانی که به کشور پناه می‌آوردند، اسکان می‌داد. مجروحین را به نقاهتگاهی در ورزشگاه آزادی انتقال دادیم و سایرین را بعد از اسکان اولیه در اطراف شهر کرمانشاه، در اردوگاه‌هایی نظیر اردوگاه قدس هرسین، اردوگاه فش کنگاور و اردوگاه سفید چقا در صحنه اسکان دادیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«امدادگر» بیشتر بخوانید »

«از تبار حسین»

«از تبار حسین»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  دفاع‌پرس از خرم آباد، کتاب «از تبار حسین» زندگینامه سردار شهید پاسدار «حسین‌ رضایی» از فرماندهان استان لرستان است که به قلم «محمد رضایی» فرزند این شهید والا مقام، به نگارش در آمده است.

در این کتاب 80 صفحه‌ای که در سال 1400 توسط انتشارات «ستارگان آسمان» و با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان به چاپ رسید، مختصری از زندگینامه و خاطراتی از شهید پاسدار «حسین رضایی» به رشته تحریر درآمده است.

برشی از متن کتاب:

خاطره ای از شهید «حسین رضایی» به نقل از« محمد رحمتی»:

شهید پاسدار «حسین رضایی» مسئول قرارگاه ما بود. در تیپ 110 شهید بروجردی و در عملیات‌ها خیلی سبکبال حرکت می‌کرد.

کوله پشتی و نارنجک برنمی‌داشت و گاهی فقط اسلحه با دو خشاب همراهش بود و می‌گفت: با هر فشنگ یک نفر از دشمن را باید هدف گرفت، چرا بی‌خود نیر می‌زنید چرا بی‌خود رگبار می‌بندید اصلا چرا چیزی را که نمی‌بینید، می‌زنید؟

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«از تبار حسین» بیشتر بخوانید »

« حسین آباد»

«حسین آباد»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب« حسین آباد» نمایشنامه کوتاه دفاع مقدس است که توسط «علی زیستی» به نگارش در آمده و توسط  انتشارات «مرصاد» وابسته به  اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان کرمانشاه در سال 1400 به چاپ رسیده است.

این نمایشنامه در رابطه با مادر شهید مفقودالاثری به نام هاجر است که به دنبال پسرش حسین که در یکی از عملیات ها به شهادت رسیده به قصرشیرین می رود. غافل از اینکه پسرش زیر شنی تانک رفته و پیکری ندارد که دوستانش به مادرش تحویل دهند. اما هاجر مصمم می شود که هر طور شده پیکر پسرش را برگرداند.

در بخشی از کتاب آمده است:

روله، ای دوری توعه که کمر هاجرَِ دو تا کرده، ولی مه به ای دایه هاجر بودن راضیم. دایه هاجر تا اینجام که آمده به خاطر قدرت خودش نبوده ! عشق پسر، هاجرَ تا اینجا کشانده، وگرمه یه زن تک و تنها چطور میتانه ای همه راهَ یه نفس سینه خیز بیاد؟

( انفجار در نزدیکی هاجر) یا حسین!!! نترس دایه! نترس عزیزم! نترس جانم! نترس عمرم! نترس شاخه گل هاجر! شاخه گلم عشق رسیدن به تو نمی ذاره ای خمپاره ها بهم بخوره….( لحظه ای همه جا آرام می شود) آخیش …. چه نسیم خنکی داره میاد. یادش به خیر..

( خاطرات گذشته هاجر تداعی می شود)

ولی حیف که ای نسیم الان وقتی به سر آرنج و زانوم مخوره دیه لذت نداره و سوزشش عذابم میده! آره شاخه گلم، آرنج هام خیس خونَ…..

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«حسین آباد» بیشتر بخوانید »

«بوی باروت، عطر سیب»

«بوی باروت، عطر سیب»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، کتاب «بوی باروت، عطر سیب» مجموعه داستان‌های منتخب سومین جشنواره ادبی یوسف استان یزد است که به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس یزد به چاپ رسیده است.

این کتاب توسط «آرزو رحمتی» گردآوری و در زمستان ۱۴۰۰ در ۱۵۵ صفحه به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب آمده است:

جنگ تحمیلی با تمام سختی هایش، با تمام دلهره بمباران هایش، با شعله‌های آتش خانه مان سوزش و اشک‌هایی که از دیدگان مادران چشم به راه جاری شد، با داغی که بر دل کودکان منتظر پدر گذاشت و با آهی که در سینه همسران شهید به یادگار گذاشت، زمینه‌ساز پر گشودن ققنوس‌هایی از دل آتش شد.

این حماسه‌ای شد تا از لحظات طلایی آن دوران سخن به میان آورده شود، به فرمایش مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای (مدظله) که در سالروز هفته دفاع مقدس فرمودند: اگر چنان شما امروز به جمع آوری و افزودن بر سرمایه خاطرات جنگ رو نیاورید دشمن میدان را از شما خواهد گرفت، این یک خطر است، من دارم به شما می‌گویم جنگ را شما روایت کنید که خودتان در جنگ بوده اید، اگر شما جنگ را روایت نکردید دشمن شما جنگ را روایت خواهد کرد، آنطور که دلش می‌خواهد».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«بوی باروت، عطر سیب» بیشتر بخوانید »