معرفی کتاب

«هیام»؛ قصۀ زنان عصر انتظار منتشر شد

«هیام»؛ قصۀ زنان عصر انتظار منتشر شد



«هیام»؛ قصۀ زنان عصر انتظار منتشر شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، داستان «هیام»، ترسیم فضای واقعی جنگ با محوریت نقش زنان در عصر ظهور توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد. زمانی که جنگ را در جنس ادبیات روایت می‌کنیم، دو جنس متناقض را در هم و با هم حل می‌کنیم؛ جنس خشک و ضمخت جنگ را در جنس نرم و ملطّف ادبیات.«هیام» محصولِ عناصر جنگی هشت ساله جنگِ ایران و عراق است که حالا درونِ لایه هایِ دهه نودِ عصرِ اخیر، جریان دارد. این جریان نیز به خوبی درونِ لایه‌های تاریخ دیده می‌شود؛ که نمونه بارزِ آن واقعه هیروشیما است و اگر بخواهیم این حاشیه‌ها را ببینیم، سردشت و حلبچه نمونه چشم گیری است.

این اثر نمونه و ثمره محصولات جنگی نیمه قرن حاضر است و گازهای خردلی که به جنین درونِ رحمِ مادری جنگ زده هم رحم نمی‌آورد و حالا، درست دهه نودِ همان قرن، گازهایِ خردلِ بیست و پنج سالِ قبل شده است درد و دورن ریه‌های شخصیت این داستان جریان دارد. واین جریانِ دردِ تاریخی فی الواقع، در این دهه جامعه ایرانی محجور مانده است؛ شاید چون همه این واقعیت‌ها جمع شده است درون پرانتزحواشی جنگ.

روایت داستان در سه بخش اصلی خلاصه شده است، قصه زنان عصر نبوی که دوشادوش مردان در صحنه نبرد در لباس حق و باطل حضور داشتند. قصه زنی که بین خواستۀ شخصی خودش از زندگی و خواستۀ عمومی جامعه برای کمک به آن گرفتار شده است، و در نهایت قصۀ دختر جوانی که زندگی اش دست مایۀ نابودی در سایۀ ادوات جنگی انسان خوارانۀ قرن بیست و یک قرار گرفته است. همچنین زبانِ این رمان خالی از پیچیدگی‌های گمراه کننده است تا در انتها برداشت‌های کمی و کیفی داستان به خود مخاطب محول گردد.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
وقتی در خانه برای اولین بار گفتم:
می‌خواهم با یک پسر مسلمان ازدواج کنم، او ایرانی است.
مادرم بی معطلی گفت:
می‌خواهی روی موهایت سرپوش بیاندازی؟
پدرم بعد از لحظاتی، فقط به قدر نکته سنجی، لب باز کرد و گفت: آنجا اسلام و ایرانش طوری در هم تنیده که هیچگاه مختار به گزینش یکی از آن دو نمی‌شوی، محدودیتی دارد وصف نشدنی.

داستان هیام، ترسیم فضای زمخت و واقعی جنگ با محوریت نقش زنان در عصر ظهور به قلم لیلا قربانی در قطع رقعی و ۱۷۶ صفحه توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، داستان «هیام»، ترسیم فضای واقعی جنگ با محوریت نقش زنان در عصر ظهور توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد. زمانی که جنگ را در جنس ادبیات روایت می‌کنیم، دو جنس متناقض را در هم و با هم حل می‌کنیم؛ جنس خشک و ضمخت جنگ را در جنس نرم و ملطّف ادبیات.«هیام» محصولِ عناصر جنگی هشت ساله جنگِ ایران و عراق است که حالا درونِ لایه هایِ دهه نودِ عصرِ اخیر، جریان دارد. این جریان نیز به خوبی درونِ لایه‌های تاریخ دیده می‌شود؛ که نمونه بارزِ آن واقعه هیروشیما است و اگر بخواهیم این حاشیه‌ها را ببینیم، سردشت و حلبچه نمونه چشم گیری است.

این اثر نمونه و ثمره محصولات جنگی نیمه قرن حاضر است و گازهای خردلی که به جنین درونِ رحمِ مادری جنگ زده هم رحم نمی‌آورد و حالا، درست دهه نودِ همان قرن، گازهایِ خردلِ بیست و پنج سالِ قبل شده است درد و دورن ریه‌های شخصیت این داستان جریان دارد. واین جریانِ دردِ تاریخی فی الواقع، در این دهه جامعه ایرانی محجور مانده است؛ شاید چون همه این واقعیت‌ها جمع شده است درون پرانتزحواشی جنگ.

روایت داستان در سه بخش اصلی خلاصه شده است، قصه زنان عصر نبوی که دوشادوش مردان در صحنه نبرد در لباس حق و باطل حضور داشتند. قصه زنی که بین خواستۀ شخصی خودش از زندگی و خواستۀ عمومی جامعه برای کمک به آن گرفتار شده است، و در نهایت قصۀ دختر جوانی که زندگی اش دست مایۀ نابودی در سایۀ ادوات جنگی انسان خوارانۀ قرن بیست و یک قرار گرفته است. همچنین زبانِ این رمان خالی از پیچیدگی‌های گمراه کننده است تا در انتها برداشت‌های کمی و کیفی داستان به خود مخاطب محول گردد.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
وقتی در خانه برای اولین بار گفتم:
می‌خواهم با یک پسر مسلمان ازدواج کنم، او ایرانی است.
مادرم بی معطلی گفت:
می‌خواهی روی موهایت سرپوش بیاندازی؟
پدرم بعد از لحظاتی، فقط به قدر نکته سنجی، لب باز کرد و گفت: آنجا اسلام و ایرانش طوری در هم تنیده که هیچگاه مختار به گزینش یکی از آن دو نمی‌شوی، محدودیتی دارد وصف نشدنی.

داستان هیام، ترسیم فضای زمخت و واقعی جنگ با محوریت نقش زنان در عصر ظهور به قلم لیلا قربانی در قطع رقعی و ۱۷۶ صفحه توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد.



منبع خبر

«هیام»؛ قصۀ زنان عصر انتظار منتشر شد بیشتر بخوانید »

پرنیان ۲۵۰ هزارتایی شد

پرنیان ۲۵۰ هزارتایی شد

پرنیان ۲۵۰ هزارتایی شد - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پرنیان پرتیراژترین کتاب در زمینه حجاب است و در محورهای متعددی هم‌چون تاریخچه، قرآن و روایات، احکام، مدگرایی و غریزه، گفتار بزرگان، شبهات، جهانی شدن حجاب و قوانین پوشش در دانشگاه‌های مختلف دنیا بحث می‌کند و به تبیین فرهنگ حجاب و عفاف می‌پردازد.

کتابی مصور که به صورت مختصر و کوتاه آنچه که باید در مورد حجاب بیان شود را به تصویر می‌کشد و همراه با تصاویر رنگی وجذاب در کنار هر متن کتاب را خواندنی‌تر می‌کند.

برشی از کتاب: وقتی حجاب را انتخاب کردم خیلی برای من سخت بود. اسماعیلم را ذبح کردم. در آمریکا وقتی اولین بار باحجاب شدم، همسرم از من دلیل کارم را پرسید. خیلی جدی به او گفتم: این رابطه بین من و خداست، به شما هیچ ربطی ندارد، نه می‌خواهم مرا تحسین کنی، نه می‌خواهم به من بگویی دوست داری یا نداری… اولین روزی که حجاب را انتخاب کردم دعا کردم که خدایا اگر یک روزی خواستی این حجاب دومرتبه از سر من برداشته شود، آن روز را آخرین روز عمر من قرار بده.

چاپ بیست و یکم کتاب پرنیان؛ پرتیراژترین کتاب با موضوع حجاب و عفاف در قطع رقعی، به صورت رنگی در ۱۲۲ صفحه و به کوشش محمد رضاخانی توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.

منبع خبر

پرنیان ۲۵۰ هزارتایی شد بیشتر بخوانید »

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست



«مسجد رهبر» به چاپ دوم رسید/ روایتی از مبارزات آیت‌الله خامنه‌ای در دهه 50

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «مسجد رهبر (تاریخ شفاهی مسجد کرامت)» درباره یکی از مساجد و مراکز مبارزات انقلابی دوران پیش از انقلاب است. این‌کتاب آذرماه امسال توسط انتشارات راه‌یار چاپ شد و اواخر همان‌ماه به چاپ دوم رسید.

در این‌کتاب با بیش از ۷۰ تن از اشخاص و چهره‌های مرتبط با مسجد کرامت در مشهد گفتگو شده است. مصاحبه‌های کتاب هم توسط حسن سلطانی، سیدمحمد امیر احمدی طباطبایی و احمد عسگری انجام و توسط مرتضی انصاری‌زاده تدوین شده‌اند.

«مسجد رهبر»، به گفته دست‌اندکاران تولیدش، گزارشی است از شکل‌گیری و فعالیت‌های مسجد کرامت، در نزدیکی حرم مطهر امام رضا (ع) است. این‌مسجد را که بعدها امام جماعتش، رهبر انقلاب اسلامی شد، می‌توان از جهات گوناگون نمونه‌ای ممتاز از الگوی فعالیت مسجدی در منظومه معرفتی آرمانی اسلام ناب معرفی کرد. «مسجد رهبر»، از یک سو این الگو را توضیح می‌دهد و از دیگر سو، مسیر رشد مشهد انقلابی را از چند دهه پیش از انقلاب اسلامی روشن می‌کند؛ مسیری که در آن، برخی دشواری‌ها و پیچیدگی‌های آمیختن سنت و روشن فکری، توده و نخبگان، دینداری و مبارزه آشکار شده است.

اما در ادامه روند بررسی این‌کتاب، میزگردی در نقد و بررسی آن در مهر برگزار شد که با حضور مرتضی انصاری زاده تدوین کننده کتاب و محمدصادق کوشکی به عنوان منتقد همراه بود. به‌این‌ترتیب تدوین‌کننده کتاب با یک منتقد و نظرگاهی متفاوت هم روبرو بود و سخنان متفاوتی درباره «مسجد رهبر» بیان شد.

بحث درباره این‌کتاب ابتدا با صحبت درباره تاریخ شفاهی، محاسن و معایبش آغاز شد و سپس به خود کتاب «مسجد رهبر» رسید.

گزارش مشروح این‌میزگرد در ادامه می‌آید:

* خب آقای کوشکی از شما شروع کنیم؛ از مواجهه اول‌تان با کتاب!

کوشکی: این کتاب عملاً تاریخ شفاهی است و تاریخ شفاهی هم ویژگی‌هایی دارد که یکی از آنها این است که خمیرمایه و بستری برای تولید آثار هنری و پژوهشی باشد.

* پس می‌توانیم اول، کمی درباره تاریخ شفاهی صحبت کنیم.

بله. کتاب‌های تاریخ شفاهی، منابع دست اول محسوب می‌شوند که دانشجویان، پژوهشگران و یا هنرمندان و یا فیلمنامه‌نویسان به آنها مراجعه می‌کنند. اما چرا به این کتاب‌ها مراجعه می‌کنند و به یک تاریخ منقح و پژوهشی مراجعه نمی‌کنند؟ پاسخ این است که تاریخ شفاهی پیاده شده یک مصاحبه است و حس و حال و جنس آدم‌ها را منتقل می‌کند در حالی که در یک اثر منقح تاریخی، چنین شرایطی وجود ندارد. از این منظر تاریخ شفاهی کاری خالص‌تر است اما تاریخ‌های منقح و پژوهشی بیشتر مطالعه می‌شود.

البته کارهای تاریخ شفاهی چندنقص هم دارند؛ یکی از آنها این است که مبتنی بر حافظه افراد است و طبیعی است که حافظه دچار جابه‌جایی یا ریختگی شود. نقص دیگر این است که کتاب‌های تاریخ شفاهی، فرد محور هستند. یعنی خود گوینده خاطره در محور قرار دارد و هر کسی دنیا را از زاویه دید خودش می بیند. در نتیجه در تاریخ شفاهی، گوینده خاطره در محور قرار دارد.

رسالت تاریخ شفاهی در حد پیاده کردن نوار نیست. متأسفانه خیلی از کسانی که امروز وارد تاریخ شفاهی می‌شوند، خلاء بزرگی دارند و آن بی سوادی است. یعنی همه‌چیز را از نوار پیاده می‌کنند حالا کسی که تاریخ شفاهی کار می‌کند اگر بخواهد به واقعیات و تاریخ وفادار باشد و خیلی در گفته‌های راوی خاطره دست نبرد، گاهی با تناقض‌های آشکاری روبرو می‌شود. البته تناقضات گاهی ظریف هستند و فقط کسی که در تاریخ شفاهی تخصص دارد متوجه آنها می‌شود. متخصص تاریخ شفاهی سعی می‌کند تناقض‌های ضعیف را رفع رجوع کرده و در پاورقی توضیح‌شان دهد.

اگر بخواهیم از نواقص تاریخ شفاهی مصون بمانیم، وظیفه کسی که آن را تدوین می‌کند، خیلی برجسته می‌شود.

* چرا؟

چون نقش اصلی او غیر از بررسی و ویرایش، این است که تناقض‌ها و ریختگی‌های ذهن راوی را تصحیح کند. از این حیث کار متخصص تاریخ شفاهی مثل مرمت آثار باستانی می‌ماند. یعنی اگر کسی که آن را تدوین می‌کند این مهارت و تسلط بر تاریخ را نداشته باشد ممکن است در مرمت آن از ترمیم اعوجاج‌ها و معایب غافل شود و این ایرادات در کار منعکس شوند.

یکی از هنرهای تدوین‌کننده انتخاب موضوع و سوژه خوب است. رسالت تاریخ شفاهی در حد پیاده کردن نوار نیست. متأسفانه خیلی از کسانی که امروز وارد تاریخ شفاهی می‌شوند، خلاء بزرگی دارند و آن بی سوادی است. یعنی همه‌چیز را از نوار پیاده می‌کنند. این‌حرف‌ها را می‌زنم چون اگر بخواهیم در مورد کتاب مسجد رهبر حرف بزنیم نمی‌شود تنهایی به آن پرداخت بلکه باید در کنار باقی کتاب‌های تاریخ شفاهی درباره‌اش حرف بزنیم.

تاریخ شفاهی مظلوم واقع شده و قدر و قیمتش شناخته نمی‌شود چون خیلی از آدم‌هایی که سراغش می‌روند، سوادش را ندارند. در حالی که تاریخ شفاهی زحمتش به مراتب بیشتر از تاریخ سیستماتیک دانشگاهی است و به چشم هم نمی‌آید.

* این‌نواقص و ایراداتی که به تاریخ شفاهی وارد می‌دانید، در کتاب «مسجد رهبر» هم به چشم می‌آیند؟

من درباره رفع نواقص تاریخ شفاهی در کتاب «مسجد رهبر» نگرانی‌هایی داشتم که البته دیدم این نواقص تا حدود زیادی رفع شده‌اند. البته ممکن است مواردی را پیدا کنیم که این ایرادات در آنها به چشم بخورند اما در مجموع آقای انصاری تلاشش را کرده است. یعنی غیر از مصاحبه‌های تیم دست اندرکار تهیه کتاب، مصاحبه‌های دیگر را هم مرکز اسناد مشهد استخراج کرده که این‌ها، اسناد مکمل هستند.

سن و سال آقای انصاری و همکارانشان مربوط به پس از انقلاب است و مسجد کرامت و فعالیت‌هایش را ندیده‌اند. اما از اسناد موجود استفاده‌های خوبی کرده‌اند تا گرفت‌وگیرهای و آن اعوجاج‌های مقوله تاریخ شفاهی را برطرف کنند. اما اگر سن و سالشان به آن ایام قد می‌داد و آن زمان را درک کرده بودند، نتیجه کاملاً متفاوت و پخته‌تر از وضعیت فعلی می‌شد.

* با این‌اوصاف، به‌نظرتان حالت فعلی کتاب، چه کمبودی دارد؟

اگر مصاحبه‌ها یا اسناد مربوط به اداره‌های آن زمان مثلاً ساواک و شهربانی را مطالعه می‌کردند، طبیعتاً در فضای مصاحبه‌ها و سوالاتشان تأثیر می‌گذاشت و بهتر می‌شدند. اما حس می‌کنم این‌کار را انجام نداده‌اند.

* فکر می‌کنم هنوز ایرادتان را به کتاب مطرح نکرده‌اید. هنوز دارید درباره نکات و محاسن «مسجد رهبر» صحبت می‌کنید.

بله. به اشکالاتش هم می‌رسیم. البته اشکالاتم زیاد نیستند.

فردمحوری و تملق‌گفتن، خدمت به رهبری نیست و اتفاقاً بزرگترین خیانت است. من کتاب را با این سوءظن به دست گرفتم که احتمالاً اثری تملق‌گو باشد اما هرچه بیشتر جلو رفتم، دیدم این‌طور نیست. در همین زمینه به نظرم اگر اسم کتاب «مسجد کرامت» بود، بهتر می‌شد اما نکته بعدی درباره این‌اثر، این است که آقای انصاری، کتاب را فصل‌بندی کرده و این‌کار را براساس موضوع انجام داده است. این کار برای نویسنده سخت است و خیلی هم سخت است چون می‌شد تاریخی کار کرد اما ایشان موضوعی کار کرده و نتیجه اینکه کتاب برای استفاده فیلمنامه نویس، دانشجو و پژوهشگر، آسان‌تر شده است. اما به هر حال زحمت خودش بیشتر شده است چون عموماً در آثار تاریخ شفاهی می‌بینیم که کتاب‌ها را با چینش تاریخی تنظیم می‌کنند.

مزیت دیگر این‌کتاب، خود موضوع آن است که البته اگر گفتگوهایش ۲۰ سال پیش انجام و منتشر می‌شدند، راویان زنده بیشتری می‌داشت. موضوع کتاب مهم است؛ نه به خاطر اینکه مسجد آقای خامنه‌ای است، چون خود مسجد، مسجد خاصی بوده است و اگر رهبر انقلاب به‌عنوان محور موضوعی کتاب در نظر گرفته می‌شد، کتاب ضعیفی از آب در می‌آمد. اما آقای انصاری و تیم همراهشان، مسجد کرامت را محور قرار داده اند و رهبری یکی از بازیگران اتفاقات این کتاب است. از این جهت بحث تملق و چاپلوسی درباره این‌کتاب منتفی است.

یکی از خطراتی که ممکن بود این‌کتاب به دامش بیفتد، فردمحوری است که خود رهبر انقلاب به‌عنوان یک‌انسان فرهنگی، چنین‌رویکردی را نمی‌پذیرد و واقعاً هم قهرمان این‌کتاب یک مسجد است و محور بودنش هم در تدوین کتاب و مصاحبه‌ها حفظ شده است. ذیل آن هم افرادی حضور دارند که یکی از آنها سیدعلی خامنه‌ای است.

همه می‌دانیم فردمحوری و تملق‌گفتن، خدمت به رهبری نیست و اتفاقاً بزرگترین خیانت است. من کتاب را با این سوءظن به دست گرفتم که احتمالاً اثری تملق‌گو باشد اما هرچه بیشتر جلو رفتم، دیدم این‌طور نیست. در همین زمینه به نظرم اگر اسم کتاب «مسجد کرامت» بود، بهتر می‌شد. نکته دیگر این است که در خاطرات حاشیه‌روی‌هایی دیده می‌شود که به ماجرا بر نمی‌گردد اما کمک می‌کند ماجرا درک شود. نمی‌دانم این‌حاشیه‌روی‌ها به عمد آورده شده‌اند یا از دست نویسنده و تدوین کننده در رفته‌اند. مثلاً در کتاب به زندگی شخصی بانی مسجد خیلی پرداخته شده است.

در مجموع کتاب به حقایق وفادار بوده است و مسیر پیشروی‌اش هم طبیعی است. درباره شخصیت‌ها اغراق نکرده و اگر جایی درباره رهبری حرف زده، خیلی معمولی و در آئینه کلام دیگران بوده است.

* پس از محاسن، نوبت معایب کتاب است. گفتید اشکالات‌تان کم هستند.

بله. درباره اشکالات کتاب باید بگویم که به‌نظرم، روشی هستند و باعث می‌شوند استفاده از آن سخت شود. حیف است کتابی که موارد ذکر شده مثبت پیشین، در آن رعایت شده‌اند، این‌ایرادات را داشته باشند. یکی از این ایرادات، درباره بخش و فصل است. مدلی که تدوین‌کننده کتاب در این‌زمینه استفاده کرده، اختراع خود ایشان است. یعنی فرازهایی از کتاب وجود دارد که من نمی‌دانم جزو کدام بخش و یا کدام فصل هستند؟ یا فصل دوم کتاب کجاست! این‌مسئله استفاده از کتاب را دشوار می‌کند.

نکته بعدی نحوه ارجاعات و پاورقی‌هاست که برای چنین‌کتابی خیلی مهم است اما این‌دو با هم مخلوط شده‌اند. متأسفانه هم پاورقی‌ها و هم توضیحات به شکل پاورقی آمده‌اند. مشکل دیگر این است که فهرست منابع کتاب مخلوط است. یعنی طبق عرفی که می‌شناسیم، ابتدا کتاب‌ها و سپس مجلات و دیگر منابع طبق حروف الفبا مرتب می‌شوند اما در این‌کتاب اینگونه نیست و کتاب، مجله، مصاحبه، بولتن و … همگی در فهرست منابع درهم‌اند.

ما برای گفتگو با اعضای این‌مسجد و فعالان پیش از انقلاب، مشکلات زیادی داشتیم ازجمله این‌که خیلی‌ها برای مصاحبه اعتماد نمی‌کردند. در نتیجه دوستمان آقای عسگری به جلسات دعای ندبه هفتگی مسجد کرامت رفت و مدت‌ها با پیرمردهای مسجد نشست و برخاست کرد تا اعتمادشان را به دست آورد تدوین کننده کتاب یک‌سری اسناد را در متن آورده که خوبند و در حکم همان اسناد مکملی هستند که به آنها اشاره کردیم اما معلوم نیست برخی دیگر از سندها چرا در کتاب آمده‌اند. در برخی از فرازها هم سندها قاطی و مخلوط هستند. برخی از عکس‌های پایان کتاب هم ربطی به موضوع ندارند. در کل، عکس‌ها بعضی ربط مستقیم دارند، بعضی ربط خفیف یا به اصطلاح یواشکی دارند و بعضی هم اصلاً ربطی به ماجراها ندارند.

اینها همه ایرادات کتاب بودند که در گروه ایرادات ساختاری یا فرمال جا دارند.

* خب آقای انصاری‌زاده، پاسخ‌های شما را درباره این‌ایرادات و نکات آقای کوشکی بشنویم.

انصاری‌زاده: ابتدا به این‌مساله اشاره کنم که این‌کتاب یک کار تیمی است و کار تدوین‌اش به عهده من بود. پیش از این‌کتاب، پروژه‌های تاریخ شفاهی زیادی دنبال می‌شد و مسجد کرامت محل اتصال خیلی از چهره‌هایی بود که خاطراتشان در قالب این‌پروژه‌های مستند در حال تهیه و تدوین بودند. در نتیجه از جایی به بعد گفته شد خود مسجد کرامت به‌عنوان یک‌پروژه مستقل در نظر گرفته شود.

ما برای گفتگو با اعضای این‌مسجد و فعالان پیش از انقلاب، مشکلات زیادی داشتیم ازجمله این‌که خیلی‌ها برای مصاحبه اعتماد نمی‌کردند. در نتیجه دوستمان آقای عسگری به جلسات دعای ندبه هفتگی مسجد کرامت رفت و مدت‌ها با پیرمردهای مسجد نشست و برخاست کرد تا اعتمادشان را به دست آورد.

کوشکی: بله؛ تاریخ شفاهی همین است. خانم لیلی گلستان برای مصاحبه با یکی از نویسندگانی که می‌خواست آن را در یک مجله چاپ کند، ماه‌ها رفت و آمد و اصطلاحاً کلنگ زد تا همین اعتمادسازی را انجام داد و در نهایت موفق شد با آن فرد مصاحبه بگیرد. گاهی یک مصاحبه برای پروژه تاریخ شفاهی ماه‌ها از دست اندرکارانش وقت می‌گیرد.

انصاری‌زاده: بله همین‌طور است. سال ۹۴ یا ۹۵ بود که بحث تدوین کتاب با من مطرح شد. در آن زمان مصاحبه‌ها هنوز انجام می‌شدند. اما یک‌نکته مهم درباره تاریخ شفاهی وجود دارد که باید به آن توجه کرد و آن، این است که می‌شود تحقیقات و مصاحبه‌ها را تا ابد ادامه داد ولی بالاخره باید یک‌جا نقطه پایان را گذاشت و کتاب را منتشر کرد. در غیر این‌صورت تبدیل به آرشیو اسناد می‌شویم. نکته دیگر این است که در تهیه این کتاب تلاش کردیم اسناد را فدای جذابیت نکنیم.

کوشکی: بله، این هم نکته مهمی است وگرنه اصالت کار از بین می‌رود.

انصاری‌زاده: نمونه خوانی، ویراستاری و بازنویسی مجدد کتاب خیلی طول کشید. آن ابتدا که با من صحبت شد، فکر کردیم پروژه ۶ ماهه تمام می‌شود اما دوسه مرتبه تا ویراستاری نهایی رفتیم و برگشتیم.

* بله طبیعی است. وقتی مصاحبه‌های جدید به پروژه اضافه شوند…

کوشکی: درهای جدید باز می‌شود و باید مطالب قبلی را به‌هم ریخت و با آن‌ها تطابق داد.

* آقای انصاری‌زاده من هم درباره اسم کتاب به این‌مساله فکر می‌کردم، «مسجد رهبر» در ادامه آن‌بحث تملق که آقای کوشکی مطرح کردند، شاید خیلی مستقیم باشد و مخاطب را پس بزند.

برایم مهم بود که در محتوای کتاب فقط دوران ۵ ماهه سخنرانی‌های رهبر انقلاب در مسجد کرامت درشت‌نمایی نشود. چون ایشان و دیگر اعضای فعال مسجد، خیلی کارهای دیگر از جمله جلسات قرآن و فعالیت‌های خیرخواهانه را در این محل انجام می‌دادند. و درست است رهبری پس از آن ۵ ماه، در مسجد کرامت سخنرانی نکردند اما فعالیت‌شان همچنان ادامه داشت انصاری‌زاده: درباره اسم باید بگویم یک‌کار سخت در زمینه کتاب‌های تاریخ شفاهی، همین انتخاب اسم است. به هر حال عنوان «مسجد رهبر» دو ایهام معنایی داشت و از بین همه اسم‌های پیشنهادی تصمیم بر این گرفته شد که به‌دلیل همین ایهام، به‌عنوان اسم کتاب انتخاب شود.

برایم مهم بود که در محتوای کتاب فقط دوران ۵ ماهه سخنرانی‌های رهبر انقلاب در مسجد کرامت درشت‌نمایی نشود. چون ایشان و دیگر اعضای فعال مسجد، خیلی کارهای دیگر از جمله جلسات قرآن و فعالیت‌های خیرخواهانه را در این محل انجام می‌دادند. و درست است رهبری پس از آن ۵ ماه، در مسجد کرامت سخنرانی نکردند اما فعالیت‌شان همچنان ادامه داشت.

* آن‌برهه ۵ ماهه، مربوط به چه‌تاریخی است؟

آن برهه ۵ ماهه سخنرانی مربوط به مهر تا اسفند ۵۲ است که در ادامه آن ماجرای ممنوع‌السخنرانی و ممنوع‌الامام جماعت بودن رهبری پیش آمد. بعد هم که به ایرانشهر تبعید شدند.

آقای خامنه‌ای در آن دوره روی مرز باریکی حرکت می‌کردند. ایشان حساسیت‌های زمان را خوب درک می‌کرد و به دوستان و اهالی مسجد می‌گفت حساسیت‌زایی نکنند تا مسجد بی‌خود و بی‌جهت و برای دلایل ضعیف بسته نشود و اگر بناست بسته شود، هزینه سنگینی روی دست ساواک بگذارد.

* منظورتان این است که برخی در آن‌دوران تندروی می‌کردند؟

بله. و نیاز بود متعادل شوند.

خلاصه در آن زمان اشاره یا آوردن نام امام خمینی (ره) جرم محسوب می‌شد و این یکی از همان حساسیت هاست. یعنی اگر کسی با صراحت اسم امام خمینی (ره) را می‌آورد، اتفاقات خوبی در انتظارش نبود.

کوشکی: بله در آن زمان فقط آیت الله سعیدی بود که به طور مکتوب از امام خمینی نام می‌برد و به طور کامل اسم ایشان را به‌عنوان استادش می‌آورد.

* که زیر شکنجه شدید هم شهید شد!

کوشکی: بله.

* ماجرای مَته و سوراخ‌کردن سر برای ایشان بود؟

کوشکی: نه. ساواک ایشان را خفه کرد. به‌خاطر خفگی شهید شد.

* آقای انصاری‌زاده به باقی مسائل بحث بپردازیم. درباره عکس‌ها و اسناد کتاب هم صحبت‌هایی باقی مانده است.

انصاری‌زاده: بله. ما از نظر عکس خیلی خیلی در مضیقه بودیم و تصاویر چاپ‌شده در کتاب را به‌سختی تهیه کردیم.

نکته دیگر هم درباره اسناد؛ که آقای کوشکی اشاره‌ای به آن داشتند. هر سندی که در فهرست نام برده شده، حتماً در متن استفاده شده است.

کوشکی: نه. مواردی هست. آن‌ها را نشان به شما نشان می‌دهم که به امید خدا در چاپ‌های بعدی این‌مساله و دیگر مسائل رفع شوند.



منبع خبر

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست بیشتر بخوانید »

شب یلدا در اردوگاه اسرا

شب یلدا در اردوگاه اسرا



هفتانه کتاب_ ۱۲۳| شب یلدا در اردوگاه اسرا

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یلدای امسال نیز نزدیک است، یلدایی که یک دقیقه‌ اضافی‌اش، برای عده‌ای شادی و برای عده‌ای غم را به همراه دارد.

در آخرین یلدای قرن، شاید بهتر باشد در کنار حافظ، یک دقیقه اضافه‌تر به خواندن کتاب اختصاص دهیم تا به میمنتش، شاید کتاب‌خوان‌تر شویم.

کتاب «دانه‌های انار»، خاطرات حسین کرمی از آزاده‌های دفاع مقدس است که از دوران اسارتش می‌گوید، کتاب شامل خاطرات ۱۰ ساله حسین کرمی است.

در کتاب دانه‌های انار تلاش شده از موقعیت، شرایط و مشاهداتی خاطره گفته شود که برای کرمی حالتی اختصاصی داشته‌اند، او تلاش کرده تا هم از تحولات بیرونی و هم از احوال درونی‌اش سخن بگوید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: 

شب اول دی ماه سال ۶۳ هم فرارسید؛ شب یلدا، طولانی‌ترین شب سال. اما در اردوگاه‌های عراق شب‌های سرد زمستان، با کمبود پتو و سردی کف اتاق، هرشب شبِ یلدا و طولانی بود.

به یاد می‌آوردم شب‌های یلدا در ایران دور کرسی می‌نشستیم و خودمان را با شکستن گردو و خوردن کشمش و سنجد و گندم و شاهدانه‌ای که مادرم روی آتش تنور تفت می‌داد، سرگرم می‌کردیم. 

گاهی هم آشنا یا خویشاوندی برای شب‌نشینی می‌آمد. اما در اسارتگاه، داخل سوله‌ای که اسمش آسایشگاه بود، نه تنقلاتی بود که بخواهیم با خوردنش شب یلدا برگزار کنیم و نه امکان میهمانی رفتن و میزبان شدن. البته چند نفر دور هم جمع می‌شدیم و با هم درباره گذشته صحبت می‌کردیم، بچه‌ها درباره رسم و رسوم شب یلدای شهر و دیارشان حرف می‌زدند.

در بخش دیگری از کتاب دانه‌های انار می‌خوانیم:

شب عجیبی بود. بعد از هشت سال آزادانه خوابیدم؛ آن هم زیر سقف آسمان وطن و بدون نور اجباری مهتابی‌ها. البته چند نورافکن اطراف پادگان بود و تاریکِ تاریک نبود. فشار آب زیاد بود. استفاده از سرویس بهداشتی آزاد بود. اگر خوابم نمی‌برد، آزادانه بلند می‌شدم و قدم می‌زدم. خیلی عادی، بدون هیچ ترس و نگرانی، نیمه‌های شب بلند شدم و نماز خواندم. خلاصه، آن شب شبِ آزادی بود.

صبح روز بعد به هر نفر یک بسته صبحانه دادند. از دو سه قاشق آش صبح خبری نبود. کره بود و مربای یک‌نفره با نان لواش. اولین صبحانۀ غیر تکراری را خوردم. ساعت 9 صبح همه در جایگاه جمع شدیم. برادر محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، برای دومین بار برایمان سخنرانی کرد. قبل از سخنرانی وی، تعدادی از بچه‌های گروه سرود سرودی درباره امام خواندند؛ «فریاد، فریاد، و صد فریاد». همۀ اسرا و حاضران متأثر شدند و گریه کردند. آقای رضایی هم متأثر شد.

با همه خداحافظی کردم و تا آخرین لحظه پای اتوبوس ایستادم و از پشت شیشه دست تکان دادم. بعد از آن بچه‌های استان‌های شمالی و شمال غرب و شرق و تهران رفتند. فقط ما پنج استان ماندیم. سیصد نفری می‌شدیم.



منبع خبر

شب یلدا در اردوگاه اسرا بیشتر بخوانید »

خاطرات کم‌سن‌ترین شهید دفاع‌مقدس ۲۸هزارتایی شد

خاطرات کم‌سن‌ترین شهید دفاع‌مقدس ۲۸هزارتایی شد



عارف 12 ساله (مادرانه های نوجوان شهید رضا پناهی)

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مؤسسه انتشارات شهید کاظمی سومین چاپ از کتاب « عارف ۱۲ ساله » (مادرانه های نوجوان شهید رضا پناهی)، نوشته سید حسین موسوی را راهی کتاب‌فروشی‌ها کرده است.

رضا پناهی، عارف ۱۲ ساله ای است که شگرف ترین و عظیم ترین صحنه های از خود گذشتگی را در عمر کوتاه خود به نمایش گذاشت. ستاره درخشان کلاس اول راهنمایی که عظمت روحی او به تنهایی می تواند عالمی را روشن کند.

وی حقیقت نورانی است که ایمان، ایثار، تعهد، عشق و پایبندی او به ارزش ها، بزرگترین سرمایه اجتماعی برای تقویت باور های دینی و ملی نوجوانان و جوانان است که این امر جزء اصلی ترین مسائل کشور محسوب می شود.

عارف 12 ساله (مادرانه های نوجوان شهید رضا پناهی)

ساختار اثر

کتاب دارای ۲۸ خاطره داستانی از مادر و دوستان شهید می باشد که عناوین آن بدین صورت است:

صبح بارونی، دعای مستجاب شده، عشق به خوبان، عزاداری محرم، بازیگوشی‌های دوران کودکی، احترام به سلیقه کودک، مبارزات قبل از انقلاب، روز اول مدرسه، حاضر جوابی، نوع‌دوستی، مدارا با مادر، مهرورزی، مهربان با مردم، دنیای مهر، بیقرار معشوق، رزمندۀ کوچک بامعرفت، خلاقیت در جبهه، آخرین دیدار، خبر شهادت در بیداری، تحقق آرزو، خبر شهادت، نشانی قبر، انفاق بعد از شهادت، نگاه جهانی، دلتنگی‌های مادرانه، تسلی دل مادر، وصیت نامه صوتی و وصیت نامه مکتوب

ویژگی کتاب

اثر در صفحات کم می باشد و برای خوانندگان که می خواهند سریع با زندگی یک شهید دوران دفاع مقدس آشنا شوند خیلی مفید است.

مادر شهید در این کتاب از همه‌چیز گفته است. از تولد پسرش، حال و هوای او در دوران کودکی. اخلاقیاتش و علایقش. خواندن کتاب عارف ۱۲ ساله به ما کمک می‌کند روحیات او را بهتر بشناسیم.

این اثر را به تمام کسانی که به زندگی شهیدان و نوجوانان شهید علاقه‌دارند، توصیه می کنیم. کتاب عارف ۱۲ ساله برای مادران شهدا نیز کتابی دلنشین است.

کتاب در بعضی از صفحات همراه با تصویر شهید می باشد که خواننده را کاملا با حال و هوای آن زمانها بیشتر آشنا می کند.

برشی از کتاب

نویسنده در صفحه ۲۰ کتاب و از زبان مادر شهید خاطره ای را بیان می کند:

برای رضا و خواهرش دفتر گرفته بودم. هنوز رضا مدرسه نمی‌رفت. فقط بلد بود روی دفترش خط بکشد. خواهرش که از رضا بزرگ‌تر بود، تازه نوشتن حروف الفبا و اعداد را یاد گرفته بود. خواهرش مشغول نوشتن بود که یکدفعه رضا دفتر را از زیر دستش کشید و فرار کرد. دوید دنبال رضا که دفترش را از او بگیرد. روی چارچوب در زمین خورد و چانه‌اش شکافت. یادم است رضا خیلی گریه کرد. خیلی ناراحت شد. می‌گفت: می‌خواستم شوخی کنم. نمی‌دانستم اینطوری می‌شود.

خواهرش را بردیم به چانه‌اش بخیه زدند. تا مدت‌ها به خواهرش نگاه می‌کرد و به فکر فرو می‌رفت. دل رئوفی داشت. خیلی مهربان بود. از بچگی تحمل ناراحتی و اشک کسی را نداشت…

در قسمتی از وصیت نامه صوتی شهید رضا پناهی آمده است؛ هدف من از رفتن به جبهه این است که اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشیم و امام عزیز و اسلام را یاری کنیم و آن وظیفه ای که امام عزیزمان بار ها در پیام ها تکرار کرده: که «هرکس که قدرت دارد واجب است به جبهه برود» و من می روم تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت ها زیر سلطه آزاد شوند.

مؤسسه انتشارات شهید کاظمی کتاب « عارف ۱۲ ساله » (مادرانه های نوجوان شهید رضا پناهی)، نوشته سید حسین موسوی را در ۸۰ صفحه با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه و با قیمت ۱۲۰۰۰روانه بازار نشر کرده است.

علاقه‌مندان می‌توانند جهت تهیه این کتاب به آدرس قم، خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه اول، فروشگاه ۱۳۱ مراجعه و یا با شماره تلفن: ۳۷۸۴۰۸۴۴-۰۲۵ تماس حاصل کنند./۸۲۶/



منبع خبر

خاطرات کم‌سن‌ترین شهید دفاع‌مقدس ۲۸هزارتایی شد بیشتر بخوانید »