معرفی کتاب

لشکر عاشورا به روایت «با تو می‌مانم»

«با تو می‌مانم»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، چاپ مجدد کتاب «با تو می‌مانم» خاطرات سردار «جمشید نظمی ادیب» پس از گذشت هشت سال به همت انتشارات شهید کاظمی صورت پذیرفت. چاپ قبلی این اثر توسط نشر صریر و در سال 1393 در اختیار مخاطبان قرار گرفته بود.

«با تو می‌مانم» مجموعه خاطرات حاج «جمشید نظمی» در 632 صفحه به شكل مصور رنگی است که سال 1400 مجوز نشر گرفت و پاییز امسال برای دومین‌بار با شمارگان 500 نسخه چاپ شد. رضا قلی‌زاده، نویسنده این کتاب از تغییراتی در متن، محتوا و طرح روی جلد اثر خبر داد و ابراز داشت این مجموعه خاطرات در چاپ اول هم مورد پسند مخاطبان بسیاری قرار گرفته بود؛ حتی فاصله چندین‌ساله بین چاپ اول و دوم نیز باعث نشده ذوق خواندن روایت مذکور از خاطر دوستداران ادبیات پایداری کم‌رنگ شود.

«جمشید نظمی» فرزند استاد «علی نظمی تبریزی» متولد 1339 در تبریز است که نوجوانی‌اش همزمان شد با اتفاقات پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی و پیروزی شکوهمند آن. قبل از آغاز جنگ به نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با شروع دفاع مقدس، در جبهه‌های جنوب و غرب حضور یافت و به دفعات مجروح و بستری گشت. ماه‌ها و سال‌های حضور راوی در خطوط مقدم نبرد علیه ارتش صدام باعث گشته حوادث حساس و ماجراهای شگفتی را از سر بگذراند که ماحصل آن، حالا خاطرات خاص و خواندنی به یاد مانده از سال‌های جنگ و دفاع و حماسه است.

ویژگی منحصر‌بفرد کتاب «با تو می‌مانم»، روایت آخرین نبرد سردار رشید اسلام، ‌«مهدی باکری» حین عملیات بدر در اسفند 1363 داخل خاک عراق است که «جمشید نظمی» با تمام جزئیاتش به چشم دیده و آنجا حضور داشته و لحظات پایانی زندگی فرمانده بی‌بدیل لشکر 31 عاشورا در کنارش مانده تا شهادت آن سردار عاشورایی در قلب تاریخ ثبت شود.

«رضا قلی‌زاده» نویسنده‌‌ حوزه ادبیات و فرهنگ دفاع مقدس درباره مراحل تدوین کتاب حاضر بیان داشته است: حدوداً 60 ساعت مصاحبه با راوی داشتم و مدت‌زمان هشت‌ساله‌ی تدوین و نگارش تا چاپ خاطرات طی سال‌های 1386 تا 1393 سپری شد و این بار انتشارات شهید کاظمی در استان قم پیش‌قدم شد تا چاپ مجدد این کتاب را بر عهده گیرد که نهایتاً با پیگیری راوی و جدیت این انتشارات در نشر کتب خواندنی دفاع مقدس و حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی، این اقدام ارزشمند صورت پذیرفت.

‌بخش پایانی فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر، برگرفته از گفته‌ها و خاطرات سردار جمشید نظمی در کتاب «با تو می‌مانم» است.

چاپ جدید کتاب «با تو می‌مانم» همزمان با سالروز آزادسازی سوسنگرد در بیست و پنجم آبان ‌در سالن همایش‌های مصلای اعظم امام خمینی تبریز با حضور مسئولین استانی و جمعی از رزمندگان تبریزی شرکت‌کننده حین محاصره و آزادسازی سوسنگرد همچنین علاقه‌مندان و فعالان حوزه فرهنگ ایثار و شهادت رونمایی شد.    

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«با تو می‌مانم» بیشتر بخوانید »

«داستان فاطمه» به بازار نشر آمد

«داستان فاطمه» به بازار نشر آمد



کتاب «داستان فاطمه» نوشته علیرضا نظری خرم توسط انتشارات کتابستان چاپ و روانه بازار نشر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «داستان فاطمه» به قلم علیرضا نظری خرم به‌تازگی همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب دومین اثر نویسنده آن است که پیش از این، اثر داستان «بریده‌بریده» را در همین سبک به نگارش درآورده است.

مولف اثر پیش‌رو تلاش کرده دور از خیال‌پردازی‌های داستانی با غور در منابع کهنِ شیعه و سنی خط روایتی از آفرینش حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و ادوارِ گوناگونِ زندگی ایشان به دست دهد و ختم روایت خود را به بیانِ مقام آخرتی صدیقه طاهره سلام‌اله‌علیها زینت داده است.

استناد کتاب به منابع سده نخست تا قرن هشتم هجری که معتبرترین منابع است کتاب را به مرتبت پژوهشی تاریخی رسانده است؛ گزارش‌هایی نیز از عالمان و مورخان اهل تسنن از چندوچون سیره فاطمی در این روایت به تضمین آمده.

داستان فاطمه نه با زبانی تاریخی به طرز تاریخ‌نگاران کهن که با بیانی متفاوت و زبانی محاوره‌ای، روایتی مستند از زندگانی سامان داده است که کج‌اندیشان بدعهد آن را برساخته‌ای تاریخی دانسته‌اند.

این کتاب در ۳۷۲ صفحه و با قیمت ۱۶۰ هزار تومان عرضه شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«داستان فاطمه» به بازار نشر آمد بیشتر بخوانید »

«ماهی ها هم گریه می کنند»

«ماهی‌ها هم گریه می‌کنند»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، کتاب «ماهی‌ها هم گریه می‌کنند» که به قلم «لیلا سپری» نوشته شده است نگاهی به زندگی «توران وفائیان» یکی از زنان امدادگر آذربایجان غربی در دوران جنگ تحمیلی دارد.

این کتاب در هفت فصل شامل: «تولد تا انقلاب اسلامی»، «دوران انقلاب اسلامی»، «دوران دفاع مقدس»، «خاطرات شهید علیرضا وفائیان»، «دوران بعد از ازدواج»،  «فعالیت های بعد از دفاع مقدس» تنظیم و تدوین شده است.

این کتاب در 136 صفحه به همت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان غربی به چاپ رسیده است.

در بخشی از متن این کتاب آمده است:

«آقام گفت: علیرضا پسرم نرو تا بروم از خانه چیزی برایت بیاورم.

آقام بدو بدو به خانه رفت. دره چایی نزدیک میدان ایالت بود. ژاکت بافتنی برای علیرضا آورد. علیرضا کاپشنش را تحویل ما داده بود. آقام ژاکت را به او داد و گفت: پسرم هوا سرد است. این را حتما بپوش. واسه این ژاکت ذکر و دعا خواندم تا گلوله به تو اصابت نکند. از تنت در نیاری؟ علیرضا صورتش را برگرداند و اشک چشمش را پاک کرد.

در جایی خوانده بودم شهید وقتی از خانه اش می رود و از خانواده اش جدا می شود در دریا ماهی ها برای او گریه می کنند.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«ماهی‌ها هم گریه می‌کنند» بیشتر بخوانید »

« نماز واژه برگزیده شهداء»

«نماز واژه برگزیده شهداء»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از زاهدان، کتاب «نماز واژه برگزیده شهداء» عنوان کتابی از «سید هادی یثربی» است که در آن به اهمیت نماز در وصیتنامه شهدای استان سیستان و بلوچستان می‌پردازد.

این کتاب که در سال 1396 در 84 صفحه با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان سیستان و بلوچستان در یک هزار نسخه توسط انتشارات بین‌الحرمین منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

روزی منزل یکی از سادات دعوت کنیم شهید بزرگوار حاج آقا سید محمدتقی حسینی هم تشریف داشت. همین که نزدیک اذان ظهر شد ایشان از جا برخاست وضو گرفت و آماده خواندن نماز شد اما میزبان میخواست سفره غذا را پنهان کند و ناهار بیاورد.

ایشان فرمودند ناهار نیاورید باید اول نماز بخوانیم زیرا نماز در بر همه چیز مقدم است صلاح نیست نماز را به این بهانه از وقتش به تاخیر بیاندازیم آن بزرگوار در وقت اذان از ضروری ترین کارها و جلسات دست میکشید و نماز را اقامه می کرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«نماز واژه برگزیده شهداء» بیشتر بخوانید »

«مَن، اَمَن»

«مَن، اَمَن»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، کتاب «مَن، اَمَن» از جمله جدیدترین آثار منتشرشده از خاطرات رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا در دفاع مقدس است که در سبک تاریخ شفاهی به روایتگری «امن‌اله امانی» و مصاحبه و تدوین «اسماعیل هدایتی» نگاشته شده است.

این اثر سرگذشت رزمنده‌ای با تبار روستایی را روایت می‌کند که گرچه به‌طور رسمی پاسدار کمیته انقلاب اسلامی است، اما شروع جنگ او را به جبهه‌ها می‌کشاند و تا پایان دفاع مقدس، ابتدا در ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی شهید «چمران» و سپس در لشکر ۳۱ عاشورا به نبرد می‌پردازد.

از آن‌جا که عمده مدت حضور «امن‌اله امانی» در جبهه به فعالیت در واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۳۱ عاشورا گذشته، خاطرات وی حاوی مطالب ارزشمند و قابل توجهی از اقدامات این واحد به‌ویژه در عملیات‌های پرمخاطره و سخت شناسایی است. با این حال، راوی از بیان مطالب دیگر نظیر فعالیت‌هایش در دوران انقلاب، ترسیم وضعیت عمومی شهرها در آن دوران، زندگی شخصی، حضور در گروه‌های تفحص، روایتگری در اردوهای راهیان نور، حضور در جبهه مقاومت اسلامی و … غافل نشده است.

بیان روان و ساده، ذکر گفت‌وشنودها با دیگر رزمندگان به‌ویژه شوخی‌ها و نیز اشاره دقیق به وقایع و اتفاقات از جمله ویژگی‌های برجسته کتاب حاضر است. از سوی دیگر، کوشش تدوینگر کتاب برای انجام مصاحبه با سایر رزمندگان و افراد مرتبط به‌منظور تکمیل مطالب و آوردن آن در انتهای هر بخش، توضیح برخی اصطلاحات و واژگان در پاورقی‌ها و اختصاص دادن یک بخش جداگانه برای نقشه‌های عملیاتی اشاره‌شده در خاطرات، موجب غنای اثر و استنادپذیری بالای آن شده است. 

کتاب «مَن، اَمَن» به ۱۸ فصل به ترتیب تحت عناوین: تولد تا نوجوانی، آغاز جنگ تحمیلی، همراه با مبارزین در جنگ‌های نامنظم دکتر چمران، عملیات‌های بستان- مطلع‌الفجر- فتح‌المبین و بیت‌المقدس، عملیات‌های والفجر ۱ و ۲ و ۳، عملیات آبی خاکی خیبر، منطقه زید، شناسایی منطقه دربندیخان، عملیات بدر، عملیات والفجر ۸، عملیات کربلای ۴، عملیات کربلای ۵، عملیات نصر ۷، عملیات بیت‌المقدس ۲، عملیات مرصاد، ازدواج و مشغله‌های کاری و سرانجام روایتگری- تفحص و زیارت کربلا تقسیم می‌شود. در ادامه نیز به ترتیب نقشه عملیات‌ها، اسناد، لوح‌های سپاس و تصاویر در بخش‌های جداگانه به انتهای کتاب افزوده شده‌اند.

چاپ نخست این کتاب در ۲۸۹ صفحه با تیراژ هزار نسخه و در سال ۱۳۹۹ توسط نشر «معبر آسمانی» (وابسته به اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی) منتشر شده است.

بخشی از متن کتاب:

«حدود ساعت ۹ صبح متوجه شدم چند نفر از نیروهای تخریب هر کدام با پنج شش قمقمه جهت دریافت آب در مقابل کانال صف کشیده‌اند؛ از آن جا که سر لحظه امکان داشت آن منطقه مورد هدف قرار گیرد، به آنان گفتم برگردید تا خودم برایتان آب بیاورم با وجود این که روزهای زیادی را تشنگی کشیده بودند و همگی لب‌هایشان ترک خورده بود، بدون اینکه لب به آب بزنند و یا اعتراضی کنند به سنگرهای خود بازگشتند.

زود دست به کار شدم؛ در حین پرکردن دبه‌های آب حس عجیبی داشتم؛ به یاد خوابی افتادم که در ایام کودکی در روستای محل تولدم در خصوص حضورم در صحنه کربلا دیده بودم و به گونه‌ای آن خواب داشت تعبیر می‌شد.

بی‌معطلی دبه‌های آب را در پشت موتورسیکلت گذاشتم؛ تا خواستم هندل بزنم بالگردی در آسمان ظاهر شد و راکتی شلیک کرد که در نزدیکی موتورسیکلت به تل خاکی اصابت نمود؛ دبه‌ها از چند ناحیه سوراخ شده و مانند آب پاش از آن‌ها آب بیرون می‌زد. خواستم به سوی دبه‌ها بروم تا درز سوراخ‌ها را بپوشانم اما پاهایم همراهی نکردند، متوجه شدم از کشاله رانم خون فوران میکند و آقا مهدی نیز مات و مبهوت نگاهم می‌کرد.

تا این که توسط قدیر زارعی به عقب منتقل شدم؛ نتوانستم وظیفه سقایی خودم را انجام دهم و شرمنده آن جوانان عطشان شدم که قول آبرسانی را به آن‌ها داده بودم.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«مَن، اَمَن» بیشتر بخوانید »