مقاومت

شگفتی فرمانده دفاع مقدس از چالاکی و ورزیدگی رزمی «سیدالاسرای ایران»


بی ترس، در قلب دشمنبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد سیدالاسرا و رهبر فکری و دینی اسرا در دوران دفاع مقدس در کمپ‌های دژخیمان بعث عراق بود. کسی که با رفتار و شخصیت بزرگ خود علاوه بر اسرای ایرانی، نگهبانان بعثی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. او در دوران دفاع مقدس به اسارت نیرو‌های بعثی درآمد و سال‌ها در اردوگاه‌های صدام به انجام فعالیت‌های فرهنگی پرداخت و در میان اسرا به «سید آزادگان» معروف شد.

وی به همراه پدرش در سال ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بر اثر سانحه رانندگی درگذشت. در ادامه خاطراتی از این آزاده سرافراز را که توسط ابوالفضل ثقفی از همرزمان حاج آقا ابوترابی و سید محمدحسین ابوترابی فرد بیان شده است، می‌خوانید.

ثقفی: سال ۱۳۵۹ برای تأمین تدارکات جبهه‌های جنوب، به همراه چند تن از دوستان خدمت آقای دکتر چمران در اهواز رسیدیم. ایشان وقتی فهمیدند ما از قزوین آمده ایم، خیلی خوشحال شدند و ما را حسابی تحویل گرفتند که بعدا متوجه شدیم به خاطر حضور حاج آقای ابوترابی‌فرد در بین ما بود. از دکتر چمران سراغ حاج آقا را گرفتیم، فرمودند: ایشان در گروه‌های نامنظم فعالیت دارند. آقای چمران در ادامه از ویژگی‌های آقای ابوترابی‌فرد تجلیل کرده و فرمود: یک روز با حاج آقا ابوترابی‌فرد نشسته بودیم که آقای مقدم، یکی از فرماندهان وقت در اهواز، نزد ما آمد. حاج آقای را به ایشان معرفی کرده و گفتم: ایشان می‌خواهند در جبهه‌ها با ما همکاری داشته باشند، شما که در حال رفتن به خط مقدم هستید ایشان را هم با خود ببرید.

آقای مقدم هم با اکراه قبول کرده و حاج آقا را با خود برد. شهید چمران می‌گفت: سه روز از این ماجرا گذشته بود که آقای مقدم از خط برگشت، وقتی مرا دید گفت: این آقایی که با من فرستاده اید، باید ۱۰۰ نفر را درس رزم بدهد. ایشان مثل آهو از ارتفاعات الله‌اکبر بالا می‌رود.

ابوترابی‌فرد: برادرم مصمم بود تا پیروزی سپاه اسلام در جبهه حضور داشته باشد و به افراد تحت امرش هم که اخوی کوچک ما آسید محمدحسین هم جزو آن‌ها بود، فرموده بودند که هرگز خسته نشوید. اخوی ما سید محمدحسین می‌گفت: در برخی مأموریت‌ها که می‌رفتیم، گاه به جایی می‌رسیدیم که پایمان می‌لرزید و کسی جرأت نداشت یک قدم از آنجا جلوتر برود، ولی آن کس که هرگز تردید و تزلزلی در قدم‌های مبارکش نبود حاج آقا بود‌.

برادرم در اوج خطری که به هنگام شناسایی مواضع دشمن در جبهه جنوب وجود داشت به بچه‌ها نشاط می‌بخشید و با آن‌ها شوخی می‌کرد تا با نشاط و شوق بیشتری کار خود را انجام دهند. مثلا در یک عملیات شناسایی که در اطراف روستای دب حردان به قلب دشمن زدیم، در حالی که گلوله‌های توپ و خمپاره دشمن به اطراف ما می‌خورد و ترکش‌ها از بالای سرمان رد می‌شدند، با یکی از بچه‌ها که چاق بود، شوخی می‌کرد و با این کار خود به بچه‌ها نشاط می‌داد.

در شناسایی تا چند متری مواضع دشمن می‌رفت

در ماه اول جنگ تحمیلی که با برادرم آسیدعلی اکبر برای شناسایی به قلب دشمن بعثی در مناطق سوسنگرد می‌رفتیم، شاهد بودم آنقدر شجاع و نترس است که بدون هراس تا چند متری مواضع دشمن می‌رود. گاهی آنقدر به نیرو‌های دشمن نزدیک می‌شدیم که صدای آن‌ها را می‌شنیدیم. برادرم غالبا جلوتر از بقیه نیرو‌ها بود و به قلب دشمن می‌‎زد و اطلاعات می‌گرفت و شناسایی می‌کرد و اطلاعات گردآوری شده را منظم و مرتب کرده و به شهید دکتر چمران گزارش می‌داد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شگفتی فرمانده دفاع مقدس از چالاکی و ورزیدگی رزمی «سیدالاسرای ایران» بیشتر بخوانید »

بی ترس، در قلب دشمن


بی ترس، در قلب دشمنبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد سیدالاسرا و رهبر فکری و دینی اسرا در دوران دفاع مقدس بود.

کسی که با رفتار و شخصیت بزرگ خود علاوه بر اسرای ایرانی، نگهبانان بعثی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. او در دوران دفاع مقدس به اسارت نیرو‌های بعثی درآمد و سال‌ها در اردوگاه‌های صدام به انجام فعالیت‌های فرهنگی پرداخت و در میان اسرا به «سید آزادگان» معروف شد.

وی به همراه پدرش در سال ۱۳۷۹ در مسیر زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بر اثر سانحه رانندگی درگذشت. در ادامه خاطراتی از این آزاده سرافراز را که توسط ابوالفضل ثقفی از همرزمان حاج آقا ابوترابی و سید محمدحسین ابوترابی فرد بیان شده است می‌خوانید.

ثقفی: سال ۱۳۵۹ برای تأمین تدارکات بعضی جبهه‌های جنوب، به همراه چند تن از دوستان خدمت آقای دکتر چمران در اهواز رسیدیم. ایشان وقتی فهمیدند ما از قزوین آمده ایم، خیلی خوشحال شدند و ما را حسابی تحویل گرفتند که بعدا متوجه شدیم به خاطر حضور حاج آقای ابوترابی در بین ما بود. از دکتر چمران سراغ حاج آقا را گرفتیم، فرمودند: ایشان در گروه‌های نامنظم فعالیت دارند. آقای چمران در ادامه از ویژگی‌های آقای ابوترابی تجلیل کرده و فرمود: یک روز با حاج آقا ابوترابی نشسته بودیم که آقای مقدم، یکی از فرماندهان وقت در اهواز، نزد ما آمد. حاج آقای ابوترابی را به ایشان معرفی کرده و گفتم: ایشان می‌خواهند در جبهه‌ها با ما همکاری داشته باشند، شما که در حال رفتن به خط مقدم هستید ایشان را هم با خود ببرید.

آقای مقدم هم با اکراه قبول کرده و حاج آقا را با خود برد. شهید چمران می‌گفت: ۳ روز از این ماجرا گذشته بود که آقای مقدم از خط برگشت، وقتی مرا دید گفت: این آقایی که با من فرستاده اید، باید ۱۰۰ نفر را درس رزم بدهد. ایشان مثل آهو از ارتفاعات الله اکبر بالا می‌رود.

ابوترابی فرد: برادرم مصمم بود تا پیروزی سپاه اسلام در جبهه حضور داشته باشد و به افراد تحت امرش هم که اخوی کوچک ما آسید محمدحسین هم جزء آن‌ها بود، فرموده بودند که هرگز خسته نشوید. اخوی ما سید محمد حسین می‌فرمود: در برخی مأموریت‌ها که می‌رفتیم، گاه به جایی می‌رسیدیم که پایمان می‌لرزید و کسی جرأت نداشت یک قدم از آنجا جلوتر برود، ولی آن کس که هرگز تردید و تزلزلی در قدم‌های مبارکش نبود حاج اقا بود‌

ابوترابی فرد: برادرم در اوج خطری که به هنگام شناسایی مواضع دشمن در جبهه جنوب وجود داشت به بچه‌ها نشاط می‌بخشید و با آن‌ها شوخی می‌کرد تا با نشاط و شوق بیشتری کار خود را انجام دهند. مثلا در یک عملیات شناسایی که در اطراف روستای دب حردان به قلب دشمن زدیم، در حالی که گلوله‌های توپ و خمپاره دشمن به اطراف ما می‌خورد و ترکش‌ها از بالای سرمان رد می‌شدند، با یکی از بچه‌ها که چاق بود، شوخی می‌کرد و با این کار خود به بچه‌ها نشاط می‌داد.

در شناسایی تا چند متری مواضع دشمن می‌رفت

در ماه اول جنگ تحمیلی که با برادرم آسیدعلی اکبر برای شناسایی به قلب دشمن بعثی در مناطق سوسنگرد می‌رفتیم، شاهد بودم آنقدر شجاع و نترس است که بدون هراس تا چند متری مواضع دشمن می‌رود. گاهی آنقدر به نیرو‌های دشمن نزدیک میشدیم که صدای آن‌ها را می‌شنیدیم. برادرم غالبا جلوتر از بقیه نیرو‌ها بود و به قلب دشمن می‌‎زد و اطلاعات می‌گرفت و شناسایی می‌کرد و اطلاعات گردآوری شده را منظم و مرتب کرده و به شهی دکتر چمران گزارش می‌داد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

بی ترس، در قلب دشمن بیشتر بخوانید »

روز شماری برای برپا ماندن در 77 سالگی

تصاویر/ خاص‌ترین تقویم جهان


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، روز 14 آبان 1383 شمسی(یک سال پیش از عقب نشینی ارتش صهیونیستی از نوار غزه)، ـ«عبدالرئوف قعدان» جوانی فلسطینی در نخستین سال های دهه سوم زندگی اشت، هنگام عبور از یک پست بازرسی صیونیست ها در منطقه «أبو هولی» در مزکز نوار غزه، دستگیر شد. رژیم صهیونیستی او را به عضویت در گروه های جهادی متهم کرد و سال های اسارت آغاز شد. پدر و مادر و همسرش برای آزادی او روزشماری می کردند. مادرش در سال 1397 شمسی رخت از جهان بست و پدر تنها ماند با انتظاری کشنده. سرانجام تلاش ها به نتیجه رسید و اعلام شد که «عبدالرئوف» یک سال دیگر آزاد می شود. پیرمرد 77 ساله، در خانه محقرش در محله «تل‌السلطان» در شهر «رفح»، با دستان خود تقویمی ساخت و تمام 365 روز باقی مانده را، روی اعداد این تقویم، ضربدر زد تا به عدد «1» برسد. و دو روز قبل، سرانجام این انتظار به پایان رسید:


 



منبع خبر

تصاویر/ خاص‌ترین تقویم جهان بیشتر بخوانید »

. فرمانده کل ارتش: امروز آمریکا بزرگترین تهدید دنیا است . فرمانده کل ارتش با تاکید بر …


.
فرمانده کل ارتش:
امروز آمریکا بزرگترین تهدید دنیا است
.
فرمانده کل ارتش با تاکید بر اینکه در رزمایش اقتدار هوایی فدائیان ولایت، خلبانان و کارکنان نیروی هوایی ارتش بار دیگر ثابت کردند که این نیرو مثل همیشه برای انجام همه‌ مأموریت‌ها آماده و پا در رکاب است، گفت: همه‌ برنامه‌های پیش بینی شده در رزمایش با اقتدار، دقت کامل و مهارت خلبانان عزیز و کارکنان نیروی هوایی با موفقیت به سرانجام رسید.
.
.
.



منبع

nahaja.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. فرمانده کل ارتش: امروز آمریکا بزرگترین تهدید دنیا است . فرمانده کل ارتش با تاکید بر … بیشتر بخوانید »

. اولین روز از نهمین رزمایش اقتدار هوایی فدائیان حریم ولایت نهاجا . . . . …


.
اولین روز از نهمین رزمایش اقتدار هوایی فدائیان حریم ولایت نهاجا
.
.
.
.



منبع

nahaja.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. اولین روز از نهمین رزمایش اقتدار هوایی فدائیان حریم ولایت نهاجا . . . . … بیشتر بخوانید »