مهارت زندگی

خانواده، سنگ بنای جامعه و الگوبرداری از اخلاق شهدا، تضمینی برای آینده روشن

خانواده، سنگ بنای جامعه و الگوبرداری از اخلاق شهدا، تضمینی برای آینده روشن


سردار سرتیپ دوم پاسدار «ابوالفضل اسلامی» مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس استان البرز در گفت و گو با خبرنگار دفاع‌پرس از البرز، با اشاره به اینکه خانواده، کوچکترین واحد اجتماعی و سنگ بنای جامعه هست، اظهار داشت: در دوران دفاع مقدس، خانواده‌های شهدا با صبر و استقامت خود، الگویی بی‌بدیل برای همه مردم شدندو امروزه نیز حفظ ارزش‌های خانواده و الگوبرداری از اخلاق شهدا، تضمینی برای آینده روشن کشور هست.

وی با اشاره به عمق و ریشه دار بودن اخلاقیات و ارزش‌های اسلامی در فرهنگ غنی ایرانی اسلامی، خانواده‌ها را به عنوان نخستین و مهم‌ترین محیط آموزشی معرفی کرد که وظیفه انتقال این میراث گران‌سنگ به نسل‌های آینده را بر عهده دارند.

سردار اسلامی با اشاره به اینکه تقویت بنیان خانواده وظیفه همگانی هست، بر نقش ویژه دولت و نهادهای دولتی در این زمینه تاکید کرد وادامه داد: که دولت باید با تدوین سیاست‌های حمایتی از خانواده، ارائه تسهیلات مناسب و ایجاد زیرساخت‌های لازم، زمینه را برای رشد و شکوفایی خانواده‌ها فراهم آورد.

مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس استان البرز در ادامه، بر ضرورت تقویت بنیان خانواده و حمایت از آن تأکید کرد و گفت: نهادهای فرهنگی و اجتماعی باید با برنامه‌ریزی‌های مناسب، به تقویت بنیان خانواده و ترویج ارزش‌های اسلامی کمک کنند.

وی نقش رسانه‌ها و فضای مجازی را در تقویت بنیان خانواده بسیار مهم دانست و عنوان کرد: رسانه‌ها باید با تولید محتواهای ارزشمند و آموزنده، به ترویج فرهنگ خانواده و تقویت ارزش‌های اسلامی کمک کنند به نحوی که فضای مجازی نیز می‌تواند به عنوان یک ابزار قدرتمند در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد و با ایجاد شبکه‌های اجتماعی سالم و مفید، زمینه تعامل و ارتباط بیشتر بین اعضای خانواده را فراهم آورد.

سردار اسلامی با اشاره به اهمیت خانواده در شکل‌گیری شخصیت افراد و تأثیر آن بر سلامت روانی جامعه، بر لزوم تقویت روابط سالم بین اعضای خانواده و ارتقاء سلامت روان آن‌ها تاکید کرد. وی با توجه به ابعاد روانشناختی و اجتماعی خانواده، آموزش مهارت‌های زندگی و تقویت ارتباطات بین فردی را به عنوان کلید اصلی برای حمایت از خانواده‌ها در این زمینه معرفی کرد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خانواده، سنگ بنای جامعه و الگوبرداری از اخلاق شهدا، تضمینی برای آینده روشن بیشتر بخوانید »

پدران چگونه در انتخاب‌های آینده دختران نقش دارند؟/رابطه معیوب پدر و دختر، زمینه‌ساز روابط غیراخلاقی

پدران چگونه در انتخاب‌های آینده دختران نقش دارند؟/رابطه معیوب پدر و دختر، زمینه‌ساز روابط غیراخلاقی


گروه خانواده؛زهره سعیدی: خیلی از بانوان و دختران موفق در دوران کودکی و نوجوانی شان پدرانی داشته‌اند که استعداد و احساسات آنها را همراه با قاطعیت و محبت توامان پرورش داده اند. در واقع این زنان در طول زندگی‌شان رشد شخصیتی با ثبات و موفق را از جانب پدرانشان کسب کردند که مورد احترام پدر و مردم بوده است و هیچگاه دچار عدم اعتماد به نفس یا عزت نفس نشدند و در تصمیم گیری های زندگی شان کمتر سر دوراهی یا چند راهی ها دچار لغزش و اشتباه شدند.

همچنین طبق تحقیقات روان شناسی دخترانی که در سنین بلوغ رابطه بهتری با پدرانشان دارند، در تحصیلات، دوست یابی و در نهایت انتخاب همسر و رابطه زناشویی با همسرانشان نیز موفق تر عمل کردند. به نوعی حاکمیت بهداشت روان در خانواده هایشان نیرومند تر بوده و در کنار قوانین منزل، تسلیم هیجانات عاطفی بیرون از خانه نشده و مسیر موفقیت را بهتر طی کردند.

بنابراین پدر نقش موثری در شگل گیری شخصیت یک دختری ایفا می کند که دیگران و خودش او را موفق می دانند. مطالعات نشان داده عدم ارتباط صحیح پدر  و دختر باعث افسردگی نوجوانی می‌شود، بنابراین تعلق بین دختران و پدران به اندازه ارتباط بین دختران و مادران حائز اهمیت است.

 

*دختران چه نیازهایی در ارتباط با پدرانشان دارند

نیازهای دختران از همان دوران جنینی در ارتباط با پدرانشان احساس می شود. از همان زمان که پدران برای دختر دار شدن، خوشحال شوند، ذوق از خود نشان بدهند و در مهر و محبت نسبت به دخترانشان کوتاهی نکنند. دختران تمایل دارند پدرانی مقتدر داشته باشند که حس ایمنی را از کودکی به آنها بدهد. بنابراین نیاز به محبت، صمیمیت، توجه و اقتدار پدرانه همیشه از سوی دختران احساس می شود که اگر این نیازها درست تأمین شود ارتباط مستقیمی بین روابط بزرگسالی او با دیگر مردان خواهد داشت.

«مریم ف»، دانشجوی وکالت می گوید که محبت همیشگی پدرش به او باعث گرایش صحیحش به جنس مخالف شده و این محبت واقعی توانسته محبت های دیگر را ببلعد. او می گوید که آنقدر در منزل سیراب محبت پدرش شده که هرگز برای کسب محبت رو به جنس مخالف نیاورده و حال هم قرار است با یکی از پسران هم دانشگاهی اش که مورد تأیید والدینش هم قرار گرفته، ازدواج کند. مریم مطرح می‌کند که پدرش بهترین الگو برای او بوده و او براساس زندگی پدر و مادرش آینده خود را بنا می کند.

دختران بیش از کادوها و اسباب بازی های گرانقیمت و جور و واجور نیاز به حضور و محبت پدرانشان در فرایند رشد دارند. درست است که مادر در زمینه محبت به کودک باید فعال باشد اما پدر نیز نقش حساسی را ایفا میکند. «کتایون صمیمی»، دختر 28 ساله و فارغ التحصیل دانشگاه  مطرح می‌کند که هیچ دختری بیش از نیاز به محبت پدر، به وسایل و هدایا نیاز ندارد چرا که حتی اگر پدران با این وسایل هم بخواهند محبتشان را نشان دهند، هیچ چیز مثل محبت و حضور پدر اثرگذار نیست و دختر را عاشق پدرش نمی کند. او می گوید که پدرش از دوران کودکی مرتب به او می گفته که دوستش دارد و عاشقش است، بنابراین ابراز محبت پدران به دختران نیز  کلید ساختن عواطف دخترانشان است.

کتایون می گوید که پدرش از دوران کودکی اجازه می داده گاهی در کنار او به خواب برود و شب را استراحت کند ، این کار حس عشق و محبت را در وجودش زیاد کرده و هنوز هم او عادت دارد که پدرش را در آغوش بگیرد و گاهی حتی از ناراحتی هایش صحبت کند.

همین نکته  کتایون نشان می دهد که اگر رابطه یک پدر و دختر سرد باشد، دختر در ارتباط با مردان دیگر نیز مشکلات زیادی از جمله بی زاری از مردان، عدم رابطه صحیح یا چسبندگی های اغراق آمیز دختران به همسر یا دیگر مردان زندگی شان صورت بگیرد و همه نشان از خلاء عاطفی شدید دارد.

خانمی تعریف می کرد که نتوانسته همسرش را در زندگی به خوبی جذب خود کند چرا که همیشه احساس می کرده از سوی او ترک می شود و یک روز همسرش او را ترک می کند. وقتی درباره گذشته اش با او صحبت کردم، مشخص شد که پدرش در دوران کودکی او و مادرش را ترک کرده و پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند.

گاه نیز دختران به خاطر همان تبعیض های جنسیتی از سوی  پدرانشان دچار محرومیت های زیاد یا محدودیت هایی می شوند که منطقی به نظر نمی رسد و همین امر باعث می شود که دختران در روابطشان دچار خطاهای زیادی شوند و اغلب نیز پدرانشان را مسئول بدانند و هیچگاه آنها را نبخشند. بنابراین از همین مثال ها نقش مهم پدر در زندگی دختران به خوبی مشخص می شود.

 

*نکاتی درباره تقویت روابط پدر و دختری در دوران بلوغ

بسیاری از روان شناسان معتقد هستند که اگر پایه روابط بین والدین و فرزندان در دوران کودکی به خوبی گذاشته نشده، باز هم در دوران بلوغ فرصت برای جبران هست. بنابراین بی توجهی و سوء رفتار در این دوره متأسفانه می تواند هیجانات منفی عاطفی زیادی را برای فرزندان به ویژه دختران ایجاد کند که باعث ارتباطات ناصحیح و ازدواج های اشتباه می شود.

«پری م» فارغ التحصیل مهندسی می گوید که همیشه پدرش در تصمیم گیری ها او را تنها گذاشته و در دوراهی های زندگی به او گفته که نمی تواند درست انتخاب کند، حال که الان هم یک بانوی ازدواج کرده شده هنوز هم از دوراهی های زندگی گریزان است و نمی تواند درست تصمیم بگیرد و احساس یک کودک چند ساله را دارد.

پژوهش های جامعه شناسی و روانشناسی نیز نشان داده دخترانی که در دام روابط غیر اخلاقی افتادند، با پدرانشان روابط سرد و معیوب داشتند و یا از سوی آنها مورد تحقیر،سرزنش، تبیه و سخت گیری یا تبعیض قرار می گرفتند. پدران برای جلوگیری از این مشکلات می توانند این موارد را رعایت کنند:

-بیشتر به حرف دخترانتان گوش دهید، بچه ها در دوره نوجوانی گوششان از نصحیت پر می شود به جای نصحیت به حرف هایش گوش دهید و او را با واقعیت های زندگی آشنا کنید.

-چشمش را به روی واقعیت ها باز کنید. این اتفاق بدون نصحیت و تنها با نشان دادن واقعیت ها هرچقدر هم دردناک باشد می تواندصورت بگیرد. مثلا درباره ارتباط با جنس مخالف صحبت کنید و آن را یک تابو ندانید حتی به او بگویید اگر مزاحمتی برایش ایجاد شد بدون هیچ مشکلی به شما اطلاع بدهد یا اینکه چطور ازخودش دفاع کند. دختران عموما اینطور مزاحمت ها را از ترسشان گزارش نمی کنند و این مسئله بشدت برایشان آزار دهنده می شود. بنابراین به دختران اطمینان دهید که بدون پنهان کاری همه چیز را می تواند با شما درمیان بگذارد بدون اینکه مواخذه و تنبیه شود.

 

براساس مطالعات با پایین آمدن سن بلوغ روانی بچه ها، از دوره راهنمایی می توان این حرف ها را به بچه ها زد تا از تجارب اذیت کننده آنها جلوگیری شود.

  -عبارت باید و نباید ممنوع: برای صحبت با بچه ها از عبارت های باید و نباید استفاده نکنید وگرنه آنها نمی توانند به شما اعتماد کنند. امروزه از دوران راهنمایی و دبیرستان می بایست در ارتباط با جنس مخالف و ملاک های ازدواج با بچه ها صحبت کرد و نباید هوش آنها را دست کم گرفت که متوجه این مسائل نمی شوند.

 -محدودیت های خانواده را برای دختران توضیح دهید. تمایل دختران به خودآرایی در سنین نوجوانی زیادمی شود در این زمینه می تواند خط و مشی خانواده را مشخص کنید تا بچه ها سردرگم نشوند بنابراین نه می بایست دختران زیاد آزاد باشند و نه محدود تا در درجه اول ایمنی شان حفظ شود. بنابراین درباره همه این مسائل با ذکر شئونات می توان با دختران صحبت کرد وگرنه اگر شما صحبت نکنید همه چیز در فضای مجازی برایشان فراهم است تا چشم و گوششان را باز کند.بهتر است همه این مسائل را به طریق صحیح از شما بشنوند. 

-با هم وقت بگذرانید. بهتر است هر چند وقت یک بار با دختران‌تان زمانی را تنهایی وقت بگذرانید مثلا به یک پارک یا سینما بروید یا بیرون از منزل ورزش کنید و در این فاصله از احوال و روحیات هم مطلع شوید. این کار خیلی به تقویت صمیمیت بین پدر و دختر کمک می کند.

پدران می بایست دخترانشان را برای عضویت در گروه های مختلف مذهبی، علمی ، ورزشی و تحصیلی تشویق کنند.گاهی برخی مسئولیت ها را در منزل به گردن آنها بیاندازند و در تصمیم گیری ها فرزندشان را دخیل کنند. بنابراین استقلال و آزادی مشروع در خانه بدون تحقیر و سرزنش می تواند ذهن بچه ها را به پرورش برساند.

 

انتهای پیام/





منبع خبر

پدران چگونه در انتخاب‌های آینده دختران نقش دارند؟/رابطه معیوب پدر و دختر، زمینه‌ساز روابط غیراخلاقی بیشتر بخوانید »

بچه ها چطور مسئولیت پذیر می شوند؟

بچه ها چطور مسئولیت پذیر می شوند؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ایجاد و تقویت حس مسئولیت پذیری فرزندان در مبانی تربیت قرآنی مهم تأکید بوده است. ما باید به فرزندان خود اعتماد کنیم و آنها را نسبت به تصمیم گیری هایشان مسئول کنیم؛ در کنارش البته باید خودمان نیز حضور داشته باشیم و در مسئولیت انتخاب گری، آنها را هم به خودشان واگذار کنیم، چرا که حس مسئولیت پذیری از کودکان انسان های توانمند، مقتدر و مسئول می سازد. 

زمانی که بچه ها مسئولیت پذیر تربیت شوند آنها هم در آینده فرزندانی مسئولیت گریز تربیت می کنند. مسئولیت والدین در برابر فرزندان، تربیت صحیح آنها است. این مسئولیت به اندازه ای مهم است که پیامبر اکرم ص فرمودند: «لَأِنْ یُؤدِّبُ اَحَدُکم وَلدَه خیرٌ لَه مِنْ أن یَتَصدَّقَ بِنِصْفِ صالحِ کلِّ یَوْم: اگر هر یک از شما به تربیت فرزند خود بپردازد، برای او نیکوتر از آن است که هر روز نیمی از درآمد خود را در راه خدا صدقه بدهد». همچنین پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرمایند: «ما وَرَّثَ والِدٌ ولَدَهُ أَفْضَلَ مِنْ أدَبٍ: هیچ میراثی از ادب و تربیت صحیح برای فرزند بهتر نیست».

اما درباره اینکه چه زمان و مکانی برای مسئولیت پذیر کردن فرزندان مناسب است، باید گفت که معمولا بین 3 تا 5 سالگی، کودک هر چیزی را از روی تقلید یاد می‌گیرد برای همین می‌توانید مرتب کردن اتاق را مانند بازی به او نشان دهید و او را در این کار همراهی کنید. او نیاز دارد بداند این کار را از کجا شروع کند و هر وسیله را چطور سر جای خود بگذارد. بنابراین تصور نکنید فرزند شما خیلی کوچک است و از عهده این کار بر نمی آید، وقتی زمان تمیز کردن اتاق کودکتان می‌شود حتما مسئولیت‌هایی را به او بدهید.کودک با کمک شما معنای مسئولیت را می‌فهمد و تمایل پیدا می‌کند که این کار را تکرار کند. 

*واگذاری کارهای ساده به بچه ها

واگذار کردن کارهای ساده و کوچک به بچه ها برحسب توانمندی هایشان خیلی می تواند حس رضایتمندی را در وجودشان ایجاد کند. این کار حس اعتماد به نفس را در وجودشان پرورش می دهد و آنها را برای پذیرفتن مسئولیت ها و وظایف آینده آماده تر می کند. برخی از این کارها را از نظر می گذرانیم:

-کمک کردن در چیدن میز و سفره

یکی از کارهایی که بچه ها از سه سالگی می توانند با بزرگترها همکاری کنند، چیدن میز و سفره است کمک کردن در آشپزخانه و چیدن میز به آنها  کمک می کند که در درست شدن غذا خود را سهیم بدانند. بنابراین اجازه بدهید بچه ها کمکتان کنند و البته در حین کمک کردن نیز حواستان به آنها باشد و فضای آشپزخانه را برایشان امن کنید، به طور مثال آنها را از وسایل تیز  و برنده و خطرناک دور کنید.

بنابراین کودکان سنین چهار تا شش سال راحت در آماده سازی غذا به خانواده کمک می کنند ضمن اینکه آموزش های اولیه طرز درست کردن غذا را هم می توانند یاد بگیرند و در شست و شو نیز کمک کننده باشند حتی اگر اشتباهاتی هم داشته باشند می بایست با کمک والدین گاهی کمک کننده شوند.

-تمیز کردن اتاق

کودکان از سنی که می توانند راه بروند و کارهای ساده را انجام دهند، می توانند در تمیز کردن اتاقشان سهیم باشند. مثلا به آنها بگوییم که توپ هایش را جمع کند ، یا وسایلش را داخل سبد بریزد. اگر فرزند شما هفت سال دارد در تمیز کردن خانه می تواند کمک کند اگر در این زمینه علاقه نشان داد می توانید مسئولیت جارو کردن را به او بسپارید تا وقتش تلف نشود البته نباید این کار روزمره باشد و لازم نیست که هر روز این کار را انجام دهد.

*اجازه بدهید بچه ها مسئولیت رفتارشان را برعهده بگیرند

یکی از مسئولیت هایی که بچه ها باید آموزش ببینند، اینکه یاد بگیرند چطور با دیگران رفتار کنند. مثلا وقتی دختر شما احساسات برادر کوچک خود را جریحه‌دار می‌کند، او را مجبور به عذرخواهی نکنید. در این ‌صورت عذرخواهی او واقعی نخواهد بود و به برادرش هم کمکی نمی‌کند.

در عوض به احساسات دختر خود گوش بدهید و به او کمک کنید از احساسات پیچیده‌ خود سر در بیاورد، به ویژه احساساتی که باعث شده‌اند با برادر خود پرخاشگری کند. بعد از آن، وقتی که حالش بهتر شد، از او بپرسید چه‌ کاری می‌تواند بکند که رابطه‌ خود را با برادرش بهتر کند. شاید آماده‌ عذرخواهی باشد. ولی شاید هم با عذرخواهی احساس کند غرورش شکسته می‌شود و ترجیح ‌بدهد به جای آن یک داستان برای برادرش بخواند، به او کمک کند میز را بچیند یا او را محکم بغل کند.

بچه ها چطور مسئولیت پذیر می شوند؟

این به کودکان یاد می‌دهد رفتارشان با دیگران می‌تواند عواقبی داشته باشد. آنها وظیفه دارند اگر خراب‌کاری کردند، خودشان آن را درست کنند. اما چون شما او را مجبور نکرده‌اید، باید خودش انتخاب کند که اشتباهش را جبران کند، بنابراین این مسئولیت باعث می‌شود احساس بهتری پیدا کند و در نهایت بخواهد دوباره این کار را تکرار کند.

*تکنیک های کلیدی مسئولیت پذیری

مثال مسواک زدن را برای مسئولیت های ریز و کوچک دیگر در نظر بگیرید. ابتدا با بچه ها شروع به مسواک زدن دندان ها کنید که یک الگوی زنجیره ای را به انها آموزش دهید و آن را با کارهای حاشیه های جذاب همراه کنید ، به تدریج به آنها مسئولیت بیشتری بدهید و در نهایت خود بچه ها به تنهایی مسواک بزنند.

الگویی مثل همین برای گفتن متشکرم، خرد کردن کارهای بزرگ و غذا دادن به حیوانات و انجام تکالیف درسی و دیگر کارها را رعایت کنید. مثلا به آنها آموزش دهیم چطور گل بکارند و باغچه را هرس کنند و اینکه چطور دوچرخه سواری کنند. ممکن است ناراحت شوید از اینکه کودک شما دوباره لباس گرم خود را جا گذاشته است، اما این را به یاد داشته باشید که با سرزنش کردن او مسئله حل نمی شود. اما با روند آموزشی خرد کردن مسئولیت ها او را به یادآوری برداشتن وسایلش آموزش دهید.

قبل از اینکه بچه ها را برای بی مسئولیتشان سرزنش و تنبیه کنید، با آنها ارتباط برقرار کنید و با گفت وگو آنها را هدایت کنید، بچه ها اگر بدرفتاری ما را ببینند هرگز آن کار را یاد نمی گیرند و مدام لجبازی می کنند. ارتباط چشمی با فرزندتان برقرار کنید و به او بگویید که تو الان خیلی ناراحت هستی که گلدانت افتاده و شکسته ، فردا با هم به خرید می رویم، گلدان نو می خریم و گل هایت را در درون گلدان نو می کاری.

بچه ها چطور مسئولیت پذیر می شوند؟

*اضطراب سپردن مسئولیت های زودهنگام به بچه ها

برخی از والدین هم هستند که به خاطر مشغله زیاد و عجله یا کارمند بودن و یا حتی عدم آگاهی و تنبلی زیاد به فرزندشان اجازه یادگیری و رشد صحیح نمی دهند  و از آنها توقع مسئولیت های بزرگ برخلاف سنش دارند در حالیکه این مسئولیت ها فقط بچه ها را مضطرب می کند. خیلی از مادر و پدرها هستند که قبل از دو سن سالگی بچه را با اضطراب زیاد از شیر می گیرند یا از پوشک و جدایی رختخوابش را می طلبند درحالیکه نباید در این مراحل رشد عجله کرد باید صبور بود تا بچه ها پذیرای تغییرات باشند.

لطفا تغییرات و شرایط روحی فرزندتان را در نظر بگیرید و آمادگی او را در طول مراحل رشد بسنجید وگرنه او با اضطراب به مراحل بعدی پا می گذارد. به همین دلیل باز هم تکرار می کنیم که وظایفی را متناسب با سن و توان کودک به او بسپارید. به طور مثال، کودکان باید مسئول جمع آوری اسباب بازی ها و مرتب کردن اتاق خود باشند یا کودکان را در تعیین وظایف مشارکت دهید، اگر فرزند شما در انتخاب وظایفِ مربوط به خود سهمی داشته باشد، بیشتر به حرف شما گوش خواهد کرد.

بچه ها چطور مسئولیت پذیر می شوند؟

در نهایت وقتی وظایف مشخص شدند، در پیگیری آن ثبات داشته باشید. گاهی والدین صبور نیستند و فکر می کنند اگر خودشان کاری را انجام دهند آسان تر از این است که بارها آن را به فرزندشان گوشزد کنند.برای شانه خالی کردن از وظیفه، پیامدهایی در نظر بگیرید، مثل محرومیت از غذای مخصوص یا تماشای تلویزیون به مدت پانزده دقیقه یا اینکه چند قانون مشروط تعیین کنید. مثلا برای روز جمعه می توانید چنین قانونی قرار دهید: اول تمام کارها را انجام می دهیم و بعد به گردش می رویم. 

نکته نهایی هم این است که به کودک بیاموزید مسئول جبران اشتباهات خود نیز هست. مثلا اگر مایعی را روی زمین ریخت باید از او بخواهیم در تمیز کردن آن کمک کند. این را در امور دیگر خانه و فعالیت های بیرون نیز می توانیم مدنظر داشته باشیم.

منبع: فارس



منبع خبر

بچه ها چطور مسئولیت پذیر می شوند؟ بیشتر بخوانید »

بازی‌هایی برای کنترل خشم کودکان پرخاشگر

بازی‌هایی برای کنترل خشم کودکان پرخاشگر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، خشم یک حالت برانگیختگی و هیجان زیاد در زمان روبه‌رو شدن با محرک‌های نامناسب محیطی است. احساس خشم بخشی از زندگی همه ما هست و همه بچه‌ها نیز به نوعی آن را تجربه می‌کنند. از این ‌رو باید بـه بچه‌ها بیاموزیم که چطور با خشم خود کنار بیایند. کودکان گاهی احساساتشان را از طریق رفتار بروز می‌دهند؛ زیرا این تنها روشی است که به کمک آن می‌توانند آنچه را احساس می‌کنند، بیان کنند.

خشم یکی از نیرومندترین هیجان ها است. پرخاشگری نیز از آثار حالت هیجانی خشم است که معمولاً همراه آن رخ می دهد. همانگونه که امام علی (ع) می فرماید:«کنار زدن غضب به واسطه بردباری، نتیجه شناخت است». در منابع اسلامی، تلاش شده که نگرشی صحیح درباره
خشم داشته باشیم ؛ از جمله در روایتی آمده است: خشم و غضب، امری شیطانی است و شیطان با ابزار قراردادن آن انسان ها را صید می کند و از طریق سعادت منحرف و به راه شقاوت می کشاند.

برخی بازی ها این روزها از سوی روانشناسان مطرح شده که به کاهش حجم خشم کودکان می انجامد که برخی از آنها را مرور میکنیم:

*بازی با حباب و تمرین تمرکز

یکی از این بازی ها برای کودکان ۳ تا ۵ ساله، درست کردن یک ظرف حباب است و اینکه با آن تمرین تنفس کنیم. تنفس آرام و شمرده، احساسات خروشان کودک را آرام میکند. به مدت چند هفته روزی یک دقیقه با فرزندتان حباب درست کنید؛ بعد از اینکه حباب درست کردن را یاد گرفت، از او بخواهید با کمک گرفتن از قوه تخیلش، حباب های متفاوتی درست کند. لطافت حباب ها و تلاش برای ساخت آنها روحیه کودک را آرام تر می کند.

*آموزش روش های کنترل خشم

با بزرگتر شدن بچه ها و عبور از سنین پیش دبستانی می توانیم روش های کنترل مدیریت خشم را به بچه ها آموزش دهیم و تغییراتی در تفکر آنها ایجاد کنیم، ابتدا با طمأنینه و حوصله به بچه آموزش دهید که محرک های خشمش را شناسایی کند مثلا اگر کسی حرف بدی به او می زند و او عصبانی می شود، این نمونه عصبانیتش را شناسایی کند و بعد از آن مرحله دیگر پس از شناسایی محرک، این است که چطور آن را فروبنشاند و در ارتباط با دیگران صبور باشد.

مثلا اینکه به فرزندمان یاد دهیم قبل از هر اقدامی، نفسی عمیق بکشد و اگر می تواند چند قدم از آنچه عصبانی اش کرده فاصله بگیرد؛ در دل جمله های آرام کننده تکرار کند مثل: «از پسش بر میام» یا «مهم نیست». در نهایت هم رفتارهای عاقلانه و مودبانه را به بچه آموزش دهیم مثلا «این توپ منه، لطفا پسش بده» یا «چه حرف زشتی زدی، من این طوری حرف نمی زنم». به فرزندتان یاد بدهید قرار نیست کسی با خشونت بیشتر برنده شود.

قدم دیگر این است که علامت های جسمی عصبانیت را به بچه نشان دهیم، مثلا به او یاد دهیم که اگر کسی عصبانی است، بلند حرف می زند، یا صورتش قرمز می شود یا اینکه دست هایش را مدام تکان می دهد و ضربان قلبش بالا می رود، یا اخم می کند و تند تند نفس می کشد. سپس به او بگوییم که اگر این علامت ها را در خود دید ، یاد توصیه هایی که به او کردید، بیافتد.

*خمیر بازی برای کنترل خشم

برای بچه های بین سنین ۹ تا ۱۲ سال واکنش های خشمگین شدن را می توان آموزش داد. مثلا اینکه اگر فرزندتان با کسی دعوا کرد، اجازه دهید هر کار که می خواهد بکند بعد با او صحبت کنید و بگویید نتیجه این کارهایت چیست؟ چه چیز را توانستی نشان دهی، آیا مشکلت حل شد؟ اگر باز هم دعوایت شد باز هم می خواهی همین رفتار را تکرار کنی؟

یکی از بازی هایی که برای کنترل خشم موثر است، بازی با گِل یا با خمیر برای بچه های بین سنین سه تا یازده سال  است. بچه ها از بازی با گل یا خمیر خیلی لذت می برند چون بازی حس لامسه آنها را تقویت می کند و بچه های کوچک هم حس لامسه قوی دارند و دوست دارند همه چیز را با دستانشان لمس کنند. 

بچه ها با خمیر بازی می توانند خمیر را به هر شکلی که می خواهند ورز و تغییر بدهند یا آن را خرابش کنند و یک شکل دیگر بسازند همین گرد کردن و شکل دادن به خمیر و گل نوعی برون ریزی احساس پرخاشگری است و حس خشم آنها را تعدیل می کند. بهتر است در بازی از قالب استفاده نشود چون در نحوه بیان کودک اثر تسهیل کننده دارد.

*بادکنک های خشم 

ترکاندن بادکنک ها کودک را قادر می کند خشم خود را ببیند. بنابراین از سر و صدای بچه ها با بادکنک ها نگران نشوید، بلکه اجازه دهید بادکنک ها را بترکانند یا آنها را گاز بگیرند.

*خشم کودکان را مضاعف نکنید

گاه پیش می آید که والدین با بچه ها طوری صحبت می کنند که خشم بچه ها را بیشتر می کند.

چند مثال

* روش غلط: چند بار بهت بگم چراغ حموم رو خاموش کن؟ 

– روش صحیح : پسرم چراغ حمام هنوز روشنه

* روش غلط: مادر: زود باش تلفن رو همین الان قطع کن (روش غلط فرمان و دستور) پسر: نمی‌خواهم

-روش صحیح: مادر: من حالا می‌خوام یه تلفن بزنم . پسر: توی یک دقیقه تمومش می کنم

* روش غلط: تمام روز به جوجه‌هات آب و دونه ندادی؟ عرضه نگهداری از دوتا جوجه رو نداری؟

– به جای اتهام زدن توصیف کنید: صحیح: جوجه ها خیلی گرسنه بنظر می‌رسن!

منبع: فارس



منبع خبر

بازی‌هایی برای کنترل خشم کودکان پرخاشگر بیشتر بخوانید »

گفت‌وگو با یک واسطه‌گر ازدواج و بازخوانی معیارهای غلط/رفتارهای غلط در خواستگاری‌‌ها چیست؟

گفت‌وگو با یک واسطه‌گر ازدواج و بازخوانی معیارهای غلط/رفتارهای غلط در خواستگاری‌‌ها چیست؟


گروه‌خانواده؛ عطیه‌همتی: اگر این موضوع را بپذیریم که همه آدم‌ها نمی‌توانند همدم و یار و همسر زندگی‌شان را خودشان پیدا کنند. نقش معرف‌ها حسابی مهم می‌شوند. معرف‌هایی که می‌توانند در پیدا کردن همسفر دنیا و احتمالا آخرت حسابی به جوان‌ها کمک کنند اما در دهه‌های اخیر نقش‌شان خیلی کمرنگ‌تر از قبل شده‌ است. چون خیلی‌ها معتقدند درست است که باعث و بانی ازدواج شدن ثواب زیادی دارد اما دردسرهای خودش را هم دارد. اگر تصورتان از معرف‌ها زنان سن و سال‌دار دنیا چشیده‌است باید بگویم که «مریم ابراهیمی» تنها 27 سال دارد و علاقه به این کار کنار تحصیل روانشناسی خانواده باعث شده مراجعه‌های زیادی در همه امور مربوط به ازدواج و خانواده داشته باشد. به همین خاطر با او گفتگو کردیم تا درباره معرف بودن و مشکلات این کار، خواستگاری و خاطرات و توصیه‌هایش بپرسیم.

 

گفتم من می‌توانم معرف خوبی باشم

مریم ابراهیمی متولد 1372 فارغ التحصیل روانشناسی خانواده درمانی از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. سال 94 ازدواج کرده و از همان سال تصمیم گرفته به صورت کاملا جدی کار معرفی ازدواج انجام دهد. کاری که در دوران مجردی هم کم و بیش انجام می‌داده و حالا بعد از تحصیل مشاوره خانواده شده ‌است. او درباره دغدغه‌اش می‌گوید:«دغدغه من از اینجا شکل گرفت که دختران مذهبی زیادی را اطرافم می‌دیدم که اهل به نمایش گذاشتن خودشان نبودند و تمایل به ازدواج داشتند اما این امکان برایشان فراهم نشده‌است. من هم به خودم قول دادم که حالا که خودم هم ازدواج کردم حتما حواسم به دختران دور و اطرافم باشد. اوایل کارم به صورت خیلی محدود بود و مثلا یکسری از خانم‌ها دوستان همسرشان را معرفی می‌کردند و می‌گفتند دنبال مورد مناسبی برای ازدواج می‌گردند و کمک می‌خواهند. اما کم‌کم گوش به گوش چرخید. افراد بیشتری با من آشنا شدند و هرکسی که تمایل به ازدواج داشت به من مراجعه می‌کرد. به نهاد رهبری دانشگاه هم مراجعه کردم و گفتم که تمایل دارم در زمینه کمک به ازدواج همکاری کنم که آن‌ها هم استقبال کردند. دانشگاه شهید بهشتی یک دفتری به نام «هدی» دارد که موسس آن همسر یکی از شهداست. پیش ایشان هم رفتم و گفتم می‌خواهم همکاری کنم. اولش به من گفتند سن تو برای این کار خیلی پایین است و من گفتم اما تواناییش را دارم می‌دانم می‌توانم در این زمینه کمک کنم. یک مدت آزمایشی کار کردم و خیلی از من راضی بودند و یکسالی به صورت پاره‌وقت کار کردم. بعد که شغل ثابت پیدا کردم بیرون آمدم.»

به افراد دارای ملاک‌های غیر منطقی کسی را معرفی نمی‌کنم

مریم می‌گوید اوایل فقط برایش مهم بوده که دختر و پسرها را به هم برساند و فکر می‌کرده همین‌ کار درست است. اما به مرور می‌فهمد که باید مسیر را درست برود و نتیجه مهم نیست. بلکه گاهی باید ملاک اشتباه آدم‌ها را به رویشان آورد و آن ها را نسبت به اشتباه‌شان آگاه کرد :«اوایل فقط به این صورت بود که فقط برایم مهم بود که ازدواج شکل بگیرد. هرکس با هر ملاکی به من مراجعه می‌کرد رسالت خودم می‌دانستم که حتما باید کسی را برای ازدواج معرفی کنم. حتی اگر ملاک‌هایش اشتباه بود به خودم می‌گفتم اشکالی ندارد بالاخره او هم باید ازدواج کند. اما بعد از یک مدت نظرم تغییر کرد که ما معرف‌ها هم نباید به ملاک‌های اشتباه این افراد بها بدهیم.  این بها دادن موجب شده که این قبیل آدم‌ها خیال کنند که هر ملاکی دارند می‌توانند سفارش بدهند و وظیفه ماست که باید برای‌شان مورد مناسبی را پیدا کنیم. الان دیگر مثل سابق نیستم. اینطوری شدم که به پسرهایی که ملاک‌های غیرمنطقی دارند موردی معرف نمی‌کنم. البته قبلش با آن‌ها صحبت می‌کنم و می‌گویم که ملاک‌هایی که در ذهنشان دارند ملاک‌های صحیحی برای ازدواج نیست و اگر همچنان روی اشتباهشان اصرار داشتند؛ خیلی محترمانه می‌گویم که چنین موردی ندارم و بهتر است به کس دیگری مراجعه کنید.»

متاسفانه واسطه ازدواج بودن، به غلط شأن اجتماعی را می‌شکند!

همیشه در بحث‌های حول ازدواج و خانواده می‌شنویم که معرف‌های ازدواج کمتر شده‌اند و همین به کم شدن ازدواج دامن زده ‌است. «مریم» درباره کمرنگ شدن معرف‌ها در جامعه امروز می‌گوید:«یکی از دلایلی که معرف‌های ازدواج کمتر شده‌‌اند و معرفی برای ازدواج کمتر شده‌ است این است که این کار به عنوان شغل شناخته نمی‌شود. چون پول و درآمد ندارد در حالی که زحمت بسیار زیادی دارد. حتی کسانی که می‌خواهند این کار را به صورت خیرخواهانه و داوطلبانه انجام دهند آنقدر مشکلات سر راهشان قرار دارد زیاد است که واقعا آدم دلش می‌خواهد قید همه چیز را بزند و بی‌خیال شود. یکی از این مشکلات این است که این کار نه تنها به کسی که انجامش می‌دهد شأن اجتماعی نمی‌دهد، بلکه شأن اجتماعی فرد را می‌شکند. خیلی از کسانی که روانشناس هستند به هیچ عنوان حاضر نیستند وارد این کار شوند. گویی که کسرشأن‌شان می‌شود. چون گاهی انگ‌ها و اسم‌های بدی به آدم می‌زنند. مثلا می‌گویند بنگاه شادمانی زده‌ای! خانم ازدواجیه! و این احساس را دارند که تو می‌خواهی همه را به زور بهم بچسبانی و مجبور به ازدواج کنی. مثلا اوایل وقتی در صفحه شخصی‌ام صرفا خودم را معرف ازدواج معرفی کردم بسیار برخوردهای بدی با من شد. اما بعد از چندوقت که نوشتم کارشناسی ارشد روانشناسی خانواده دارم. نگاه‌ها کامل تغییر کرد.»

واسطه ازدواج؛ مسئول شکست ازدواج‌ها نیست!

از جمله سختی‌های کار ما زمانیست که دختر و پسر باهم سازش‌شان نمی‌شود و در ازدواج‌شان دچار مشکلات جدی می‌شوند. آن وقت است که خانواده‌ها کسی را جز معرف برای ابراز ناراحتی و عصبانیتشان پیدا نمی‌کنند:«شما در این کار توقع تشکر هم نباید داشته باشید. خود من مواردی داشتم که معرفی کردم و منجر به ازدواج شده‌ است اما بعد از آن جواب پیام تبریکم را هم ندادند. بی‌انصافی نکنم و برخی هم تشکر کردند. ولی خدای نکرده اگر یکی از این ازدواج‌ها به مشکل بخورد. موردی داشتم که بین دختر و پسر دعوای شدید داشتند و حتی به طلاق هم فکر کردند. بعد مادر آقا پسر پیام ناله و نفرین برای من فرستادند! البته برخی هم منطقی هستند و متوجه این موضوع هستند که معرف مسوول نیست. درست است که من از نظر منطقی می‌توانم به خودم بگویم که مقصر نیستم ولی این رفتارها از نظر روحی به آدم آسیب می‌زند. مثلا من خیر سرم خواستم کار ثواب بکنم  اما به توهین و نفرین و ناله یک مادر دچار شدم.»

معرف‌ها ربات گزینه‌یاب یا گزینه‌ساز نیستند!

از مشکلات بزرگ معرف بودن برای ازدواج؛ کنترل خواسته‌ها و ملاک‌های غیرمنطقی افرادیست که مراجعه می‌کنند و خانم ابراهیمی برای مطرح کردن این گله جمله بامزه‌ای دارد:«یکی دیگر از سختی‌های معرف بودن توقعات افراد وقت معرفی‌هاست. اگر موردی را معرفی کنیم که از نظرشان خوب باشد گویی وظیفه‌مان را انجام دادیم. اما اگر نپسندند گاهی برخورد‌ها خیلی بد است. مثلا من دختری را معرفی کرده‌ام و به هر دلیلی خانواده آقا پسر موافق نباشند، پیام‌ها و تماس‌های تند و گلایه‌آمیز شروع می‌شود. یکبار موردی بود که مادر آقاپسر با تندی تماس گرفت و گفت مگر من به شما نگفتم دخترخانم حتما رنگ پوستش سفید باشد؟ اینکه سفید نبود. چرا وقت ما را می‌گیرید؟! علاوه بر این برخی افراد و خانواده‌ها با ما مثل یک ربات گزینه‌یاب یا گزینه‌ساز رفتار می‌کنند. مثلا زمانی که به مورد‌های ما نیاز دارند. تبریک می‌گویند حال و احوالمان را می‌پرسند و یادی از ما می‌کنند. اما به محض اینکه موردی معرفی می‌کنیم و کارشان پیش می‌رود حتی زحمت پیام دادن به اینکه کارشان به کجا رسید را نمی‌دهند و وقتی جویا می‌شوی حس می‌کنند ما در کارشان فضولی می‌کنیم.»

معرف‌ها می‌توانند اصلاح معیارهای غلط شوند

مریم معتقد است اگر همه معرف‌های رسمی و یا غیر رسمی حوزه ازدواج جلوی کسانی که توقعات بیجا دارند بایستند و موردی را به‌ آن‌ها معرفی نکنند آن افراد متوجه توقعات بی‌جایشان می‌شوند و خودشان را اصلاح می‌کنند:«از مواردی که معرف‌ها حتما باید رعایت کنند همین است که همگی باهم این تصمیم را بگیرند که به پسر و دخترهایی که ملاک‌های غیرمنطقی دارند موردی معرفی نکنند. چون این افراد ملاک‌هایشان را تغییر نمی‌دهند. بلکه از پیش این معرف پیش دیگری می‌روند. من معتقدم این تغییر را از خودمان شروع کنیم. اگر معرفین حوزه ازدواج این موضوع را رعایت کنند. آن دختر و پسر به مرور متوجه می‌شود که متر و معیارش برای ازدواج غلط است و آن‌ها را تغییر می‌دهد. در بقیه مسائل هم همینطور است. یکی از گله‌هایی که دختر خانم‌ها دارند این است که مادر آقاپسرها باید خودشان تنها بیایند و دختر خانم را بپسندند و در جلسه بعد پسر را بیاورند. این موضوع حس بدی به دختران می‌دهد. اگر همه دختران تصمیم بگیرند این اجازه را ندهند این روند و رفتار غلط هم تغییر می‌کند. باید مشخص شود که حق دیدار در جلسه اول برای دختر و پسر یکسان است. مادر به 10 خانواده زنگ بزند و ببیند که کسی چنین اجازه‌ای نمی‌دهد، رفتار و توقعش تغییر می‌کند.»

دخترها جرات صحبت از گله‌هایشان را ندارند

مریم در اینستاگرام صفحه‌ای دارد که گاهی خاطراتش را از این کار می‌نویسد و گاهی هم بحث‌های روانشناسی‌اش را مطرح می‌کند. او می‌گوید چون در رسانه‌‌‌های رسمی بیشتر درباره مشکلات پسرها حول ازدواج حرف زده می‌شود دوست دارد در صفحه شخصی‌اش درباره گله دختران از جلسات خواستگاری و روند ازدواج صحبت کند و صدای آن‌ها شود: «در رسانه‌ها درباره گله پسرها پیرامون مهریه زیاد صحبت می‌شود. درباره ساده گرفتن ازدواج و پایین آمدن توقع دختران برای داشتن خانه و ماشین پسرها زیاد حرف زده می‌شود. درباره عروسی نگرفتن و سادگی مراسم و خرید صحبت زیاد می‌شود. اما آیا درباره درد دل‌های دختران هم حرف زده می‌شود؟ متاسفانه جای حرفهای دختران خالیست. برخی دخترها هم از ترس برچسب خوردن جرات گفتن گله‌هایشان را ندارند. آیا یک دختر می‌تواند بگوید که مادر یک پسر مرا دید و مرا نپسندید؟ متاسفانه مسائل دختران شدیدا اعتماد به نفس دختران را نشانه گرفته ‌است و من برای اینکه برای مساله مبارزه کنم گاهی زبان این دخترها شدم و این گله‌هایشان را بازگو کنم. وقتی این مسائل را در صفحه‌ام گفتم تعداد پیام‌های زیادی از سوی دختران داشتم که می‌گفتند ما فکر می‌کردیم این قبیل مشکلات و بدرفتاری‌های خواستگاری و پروسه ازدواج فقط برای ما اتفاق افتاده‌است. اما فهمیدیم که تنها نیستیم و لزوما برای ما نیست. اما در رسانه‌‌ها یک پسر خیلی راحت‌تر می‌تواند مساله‌اش را مطرح کند، مثلا بگوید که من رفتم خواستگاری خانه و ماشین نداشتم دختر را به من ندادند. حتی وقتی پسری این خاطره‌را مطرح کند همه خانواده دختر را مذمت می‌کنند. طبیعی هم هست. اما یک دختر نمی‌تواند چیزی را که مسقیما عزت نفسش را نشانه رفته‌است را عنوان کند.»

رفتارهای غلط در خواستگاری اعتماد به نفس دختران را خرد می‌کند

رفتارهای غلط در جلسات خواستگاری یکی از نکاتی‌ست که خانم روانشناس روی آن تاکید زیادی دارد و می‌گوید در لطمه زدن به روحیه خصوصا دخترها بسیار موثر است و از معرف‌ها می‌خواهد که حتما رعایت این موارد را تذکر دهند:«برخی رفتارهای متداول در خواستگاری باید اصلاح شود و باید این رفتارها را آموزش بدهیم. بسیار پیش آمده ‌است که مادر آقا پسر وقتی به تنهایی خواستگاری آمده‌است. دختر خانم را نپسندیده و وقتی رفته حتی دیگر اطلاع نداده‌است. نمی توانید تصور کنید این دختر چقدر در خانواده‌اش احساس خرد‌شدن و شکستن پیدا می‌کند. دخترها می‌فهمند مادری که نیم ساعت آمده ‌است و نشسته‌است او را به خاطر عقایدش که رد نکرده ‌است. یا به خاطر چهره‌اش رد کرده‌است. یا به خاطر اندامش رد کرده‌ است و یا به خاطر سر و وضع زندگی‌شان این کار را انجام داده ‌است و این قبیل اتفاقات پرتکرار مدام دارد به دختران ما حس کافی نبودن، به اندازه کافی زیبا نبودن و کم بودن می‌دهد. من این حرفها را از سوی دختران زیاد شنیده‌ام و وظیفه دارم که بیان کنم. چون اگر دختری بگوید این گله را دارد فوری انگ اینکه این دختر دنبال شوهر می‌گردد می‌خورد!»

چند نفر را برای ازدواج به یک نفر معرفی نکنید!

مریم کنار گله از برخی رویه‌های غلط که معرف‌ها هم دچارش می‌شوند خاطرات جالب توجهی از سطح توقعات مراجعین دارد:«یکی دیگر از اشتباهات معرف‌های ازدواج این است که چند نفر را به یک نفر معرفی می‌کنند. موردهایی دیدم که 5 دختر به یک آقا پسر معرفی شده و می‌گویند همینطوری تماس بگیر ببین کدام بیشتر به دل‌تان می‌نشیند. این رویه غلط است. معرف‌ها باید در حین معرفی به ازدواج غلط‌های فکری و معیاری‌ خانواده‌ها را نیز اصلاح کنند. مواردی بوده که به طور مثال آقاپسر خیلی سخت‌گیر بودند که همسرشان تحصیلات بالایی داشته باشد. بعد که یک خانم پزشک معرفی کردیم و ازدواج کردند مادرشان دوباره تماس گرفت و برای پسر دومشان هم تاکید داشتند که حتما پزشک یا دندان‌پزشک باشد چون شأن خانوادگی‌شان پایین نیاید و بین پسرهایشان حسادت به وجود نیاید. مادری بود که عروس اولش چشم‌های روشن داشت حالا مادر تاکید داشت که حتما دختری را معرفی کنیم که چشم روشن داشته باشد! استدلالشان این است که عروس‌ها باهم تناسب داشته باشند.»

از نخواندن رشته حقوق تا قد بالای 165!

اعتقادات دیکته شده یکی از مشکلات معرف‌ها با مراجعین است که مریم گله زیادی در این باره دارد. او می‌گوید یکسری اعتقادات برای خود مراجعه کننده نیست اما احساس می‌کند باید همسرش آن معیارها را داشته باشد چون مد شده‌است و یا جامعه او را از چیزهایی ترسانده‌است:«هرچندوقت یکبار یکسری مسائل در حوزه ازدواج و خواستگاری مد می‌شود. مثلا جدیدا مد شده‌ است که می‌گویند کسی که معرفی می‌کنید حقوق نخوانده باشد. تصورشان این است چنین کسی به خصوص اگر دختر باشد چون از قوانین سر در می‌آورد فردا می‌رود دادگاه و طلاق می‌خواهد و حقوقش را طلب می‌کند. یا جلو می‌آیند و می‌گویند که دختری را معرفی کنید که پزشک یا دندان‌پزشک باشد. جالب اینجاست پسران پزشک این حرف را نمی‌زنند. یکی از مواردی که متاسفانه شاهد هستیم تاکید بسیار روی زیبایی چهره است. برخی تاکید شدید دارند که کسی را معرفی کنید که «بور» باشد. این واقعا عجیب است. بالاخره اینجا ایران است. اسکاندیناوی که نیست. مگر چند نفر سفید و بور وجود دارد. از این تعداد بور چند نفر هستند که به طور مثال حجاب و اعتقاداتش به شما بخورد و باز میان این تعداد چندنفر هستند که ممکن است آنها شما را بپسندند. وقتی گزینه‌های ازدواجتان را محدود کردید و دنبال چیزی که در ذهنتان هستید واقعا کسی به شما نمی‌تواند کمک کند. مواردی بودند که انگار ملاک‌ها را حفظ کردند یعنی از جایی به آن‌ها دیکته شده ‌است. مثلا آقایی تاکید داشت قد خانم 165 به بالا باشد. کوتاه‌تر معرفی کردیم و منجر به ازدواج شد و اصلا الان آقا هنوز نمی‌داند قد خانمش کوتاه‌تر است!»

 

ازدواج را منتفی کنید پسرم وقت زن گرفتنش نیست!

گاهی هم پیش می‌آید که خانواده‌ها مخالف ازدواج بچه‌هایشان هستند و بچه‌ها موافق هستند و برای معرف حسابی دردسر درست می‌شود:«البته باید بگوییم یکی از مشکلاتی که ما معرف‌ها داریم خانواده‌ها هستند که گهگاه مشکلات عجیبی را پیش پای ازدواج بچه‌هایشان می‌گذارند. موردی داشتیم آقا پسر دختری را که معرفی کردیم پسندیده اما چون مادر نپسندیده اصرار داشت ماجرا منتفی شود. برخی پسرهای کم سن و سال هم که میل و شرایط ازدواج دارند با مخالفت‌های شدید خانواده روبرو می‌شوند. یکبار آقاپسری با دخترخانم سه جلسه خارج از خانواده صحبت کرده بود و قرار خواستگاری گذاشته بود. وقتی به خانواده‌اش گفته بود مادر جواب داده بود من به شوخی گفتم برو حرف بزن چون اصلا فکر نمی‌کردم کسی پیدا شود شرایط تو را بپذیرد. یا موردی داشتیم که آقا پسر دخترخانم را پسندیده بود مادرش تماس گرفته بود که به نظرش زود است و کاری کنیم که منجر به ازدواج نشود وقتی آقا پسر از ما پیگیر بود ناچار گفتیم که مادرش چنین حرفی زده و واقعا بهم ریخت!»

خاطره شیرین ازدواجی که بانی آن امام رضا شد

با همه این مشکلات خاطرات شیرینی هم از ازدواج‌ها وجود دارد که مریم می‌گوید کار خودش نیست بلکه از اول تا آخرش را خدا خواسته ‌است و خودش پیش برده ‌است. یکی از این خاطرات شیرین مربوط به یک زوج ورامینی ست که مریم معرف آن‌ها بوده‌ است:« یکی از خاطرات شیرینم این است که یکبار بعد از ازدواج، به شکل مجردی با بچه‌های دانشگاه به مشهد رفتم. آن‌جا با دختری ساکن قرچک ورامین همسفر شدم. وقتی از سفر برگشتم. همسرم گفت در این مدت با پسری آشنا شده‌است که ساکن ورامین است و قصد ازدواج دارد. ما هم معرفی کردیم الان خیلی خوشبخت هستند. انگار امام رضا مرا دعوت کرد که این ازدواج رخ بدهدو بانی آن شد و درک کنم که «من» وجود ندارد و همه‌اش کار خداست.»

انتهای پیام/





منبع خبر

گفت‌وگو با یک واسطه‌گر ازدواج و بازخوانی معیارهای غلط/رفتارهای غلط در خواستگاری‌‌ها چیست؟ بیشتر بخوانید »