شمار فراوانی از امضاء کنندگان دومین بیانیه «تفنگت را زمین بگذار» سینماگر نیستند و اغلب فعالان (حوزه مستند و کوتاه) یا عوامل پشت صحنه مثل تدارکات هستند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – جنبش هدفمند مشارکت سیاسی سینماگران و فعالیتهای سیاسی آنان در قالب بیانیه سازی از آبان ۹۸ تبدیل به کارزاری سیستماتیک برای تحریک افکار عمومی بدل شد.
انتشار «بیانیه تفنگت را زمین بگذار ۱» که همزمان با حادثه متروپل منتشر شد، با تمام بیانیههای سالهای اخیر سینماگران تفاوت داشت. با توجه به رخدادهای امروز، نویسندگان متن و بخشی از امضاء کنندگان به صورت مشخص با اهداف از پیش تعیین شدهای به نیروهای امنیتی خلع سلاح را پیشنهاد دادند.
این پیشنهاد خلع سلاح با اینکه چهار ماقبل منتشر شد اما در شرایط کنونی معنای دیگری دارد. با توجه به هجوم شبانه اغتشاشگران به خیابانها به نظر میرسد این بیانیه (انتشار در هشتم خرداد ۱۴۰۰) با نگاهی آیندهنگرانه در پیامد «فتنه اخیر» طراحی شده است.
در متن بیانیه «تفنگت را زمین بگذار(۱)» که در نوبه نخست منتشر شد، هدفگذاری صرفا زمینهای پیشنهادی برای خلع سلاح نیروهای انتظامی و امنیتی نبود، بلکه مضمون وجوه اعتراضی بر این مبنا بود که اگر سلاحتان را بر زمین نگذارید، ممکن است عواقب بدی در انتظار نیروهای امنیتی باشد. حملات وحشیانه اغتشاشگران پیامد این بیانیه و رفتارهای جمعی سلبریتیهاست.
در متن کامل این بیانیه آمده است:
“فوج خروشان مردم ستمدیده از جایجای ایران، فریاد همراهی و همدلی با مردم دردمند آبادان سردادهاند. اکنون که خشم عمومی از فساد، دزدی، ناکارآمدی، سرکوب و خفقان، امواج همبستهای از اعتراضات مردمی را به دنبال داشته است، از همهی افرادی که در یگانهای نظامی تبدیل به عامل سرکوب مردم شدهاند، میخواهیم، سلاحهای خود را زمین گذاشته و به آغوش ملت بازگردند. “
در زمان فروریختن برج متروپل و ناآرامیها پس از این رخداد، این بیانیه تقریبا شبیه یک طنزسیاسی – سینمایی به نظر میرسید، اما استفاده از تکتک عبارات این بیانیه نشان میدهد متن به نگارش درآمده توسط تیم رسولاف و آل احمد با نوعی آیندهنگری خاص به نگارش درآمد.
در تماس نویسندگان با بسیاری از امضاء کنندگان، این بیانیه به قصد همدردی با مردم آبادان امضاء شد، اما امضاء آنان دریک بیانیه ضدامنیتی مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
بسیاری از سینماگران که متوجه این ترفند ضد امنیتی شدند امضای خود را پس گرفتند و حتی قرار شد عدهای بدون آنکه اعلام کنند انصراف پنهانی خود را با مدیران میانی سازمان سینمایی درمیان بگذارند. رسولاف زمانی که با این ترفند نرم مواجه شد با انتشار متنی در اینستاگرامش خبر داد که پس از انتشار بیانیه معروف به تفنگت را زمین بگذار، تماسهای گسترده و پرشماری از سوی نهادهای مختلف با سینماگران امضاکننده این بیانیه گرفته شده و از آنها خواسته شده امضایشان را پس بگیرند یا با خبرگزاریها برای «بیاعتبار کردن» این بیانیه گفتوگو کنند.
رسولاف در صفحه اینستاگرام خود نوشت: برخی از امضاکنندگان را از دستگیری ترساندهاند یا به برخی گفتهاند دیگر نمیتواند کار کنند و با نظامیگری صدای سینماگران علیه خشونت را ساکت کنند.
مجید برزگر، جعفر پناهی، لیلا حاتمی، پوران درخشنده، رضا درمیشیان، مهدی کرمپور، ابوالحسن داوودی، محمد رسولاف، کتایون ریاحی، مصطفی آلاحمد، سامان سالور، علیرضا رئیسیان، بهتاش صناعیها، مریم مقدم، علی مصفا و تهمینه میلانی از جمله امضاکنندگان بیانیه بودند.
اما پس از این واکنش رسولاف بیش از ۷۰ سینماگر دیگر همچون مسعود کیمیایی، پگاه آهنگرانی، نگین امینزاده، پریسا پرویننیا، هانیه توسلی، ترانه علیدوستی، نازنین فراهانی، مرضیه وفامهر، امین جعفری، مانی حقیقی، سیامک کاشفآذر، مسعود کرامتی، پوریا نوری، کیارش اسدیزاده، مجید پیلافکن، رشته صدر عرفایی، سامان سالور، علی مصفا، مجتبی میرتهماسب، تهمینه میلانی، حسن برزیده جعفر پناهی، پوران درخشنده، مجید برزگر، رضا درمیشیان، محمد رسولاف و کتایون ریاحی هم به امضا کنندگان این بیانیه پیوستهاند.
اما این کارزار سخت که برخاسته از گروههای مجازی رسولاف، مصطفی آلاحمد و جعفر پناهی کلید خورد، تبدیل به رویه خطرناکی شد، در روزهای اخیر با توجه به پایین آمدن آستانه افکار عمومی به بهانه اغتشاشات اخیرهستههای بیانیه نویس فعالیت خود را از سر گرفتهاند و درخواست مکرر از نیروهای انتظامی برای تهییج شورشیان از سوی طیف دیگری از سینماگران همچنان دنبال میشود.
دومین بیانیه تقریبا با همان ادبیات بیانیه اول به نگارش درآمده اما یک تفاوت ساختارشکنانه در آن موج میزند. در بخشی از ساختارشکنترین متن این بیانیه آمده است: ایستادهایم، در کنار جوانانی از جان گذشته و خردمند که رهبران و پیشروان حقیقی جنبش هستند. جنبشی که شکوهمندانه هیچ نوع استبداد، ولایت و دیکتاتوری منقضی را نمیپذیرد.
اغلب امضاء کنندگان این بیانیه به غیر از بازیگر فیلم عنکبوت زهرا امیرابراهیمی، شبنم طلوعی (بازیگر و مبلغ بهاییت)، عبدالرضا کاهانی (مبلغ مذهبی سابق بنیاد سینمایی فارابی و فیلمساز ساکن کانادا) علی عباسی (کارگردان فیلم عنکبوت)، نام منیژه حکمت و دخترش که در ریاست ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه با عفو مواجه شد توجه بیشتری را به خود جلب میکند. سایر امضاء کنندگان اغلب روزنامهنگاران و نویسندگان سینمایی متوسطی هستند که همچنان با شبکههای مختلف تلویزیونی و رادیویی در داخل کشور همکاری دارند و چهرههای سرشناسی نیستند.
شمار فراوانی از این اسامی سینماگر نیستند و اغلب فیلمسازانی هستند که تلاش میکنند با این عنوان شناخته یا دستگیر شوند. اما در درگاههای خبری معارض به عنوان فیلمساز شناخته میشوند.
اما بیانیه دوم با چهرههای به شدت متوسط به این دلیل منتشر شده تا سطح تنشهای اغتشاشاگران با نیروی انتظامی گسترش پیدا کند و از سویی دیگری مطالبه خلع سلاح در میان طیفهای دیگری از سلبریتیها در حوزههای مختلف گسترش پیدا کند.
ضرورت دارد با دیگر مسئولان صدا و سیما، حوزههای مرتبط با ساترا و وزارت ارشاد بازنگری جدی درباره فعالیتهای امضاء کنندگان این بیانیه داشته باشند و در این پیچ تاریخی نهادهای مذکور قاطعیت بیشتری از خود نشان دهند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گردانندگان صفحهمیتو با اهالی فرهنگ و هنر ارتباط برقرار میکنند و درخواست اتخاذ مواضع سیاسی سخت علیه حاکمیت دارند، در صورت تن ندادن فرد، این صفحه روایت آزارگری جنسی او را منتشر میکند.
سرویس فرهنگ و مشرق–ماجرای افشاگری درباره آزارگری در حوزه فرهنگ و هنر از افشاگریهای افرادیبا عنوان حقیقی و حقوقی درباره «کیواناماموردی» آغاز شد. این چهره در شهریور ۱۳۹۹ به اتهام تجاوز و آزار جنسی به ترند توئیتر تبدیل شد. فریب دختران دانشجو و اقدام به آزار و اذیت توسط این فرد موجب جریحهدار شدن احساسات عمومی جامعه شد و هشتگ #تجاوز به ترند توییتر تبدیل شد.
او دانشآموخته رشته باستان شناسی دانشگاه تهران بود، اطراف میدان انقلاب کتابفروشی داشت و بر اساس ادعاها با ارتباط و اغفال شماری از دانشجویان دختر پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران در سالهای اخیر، به تعداد قابل توجهی از مراجعانش تجاوز کرد.
پس از افشاگری درباره کیوان امام دامنه این افشاگریها و کارزاری شبیه Me_too درباره هنرمندان و سینماگران بسیاری مطرح شد و این موج افشاگری در توییتر برای مدتی کمرنگ شد اما در شبکههای فارسیزبان خارج از کشور و درگاههای مجازی مختلف این کارزار همچنان دنبال میشد تا اینکه صفحه اینستاگرامی تحت عنوان me_too_movement_iran با جمعآوری اطلاعات افشا شده در توییتر که توسط افراد حقیقی منتشر شد، خود را به عنوان پایگاه اطلاع رسانی آزارگری زنان در خارج از کشور معرفی کرد.
روایتهایی که در ابتدا درباره «کیوان امام» منتشر شد با صحتسنجی توسط دستگاه پلیسی – قضائی منجر به صدور حکم اعدام شد.
روایت کیوان زمینه برجسته شدن صفحه میتوی ایرانی را پدید آورد و دنبال کنندگان این صفحه که به روایت آزار از پلتفرم توییتر اقدام میکردند به تدریج اعتمادشان نسبت به فعالیتهای این صفحه جلب شد.
بیشتر بخوانید:
گفتوگو با ۱۳ زن که آیدین آغداشلو را به سوءاستفاده جنسی از آنها متهم میکنند
بعد از موج اول افشاگری قربانیان، دربارههای افراد دیگری روایتهای مشابهی منتشر شد. سارا امت علی خبرنگار سابق گروه هنر خبرگزاری میراث فرهنگی در رشته توییتهایی اعلام کرده بود که آیدین آغداشلو، ۱۴ سال پیش در جریان یک دیدار کاری در دفترش در یکی از خیابان های تهران، او را مورد آزار جنسی قرار داده است و اکنون دیگر دلیلی برای حمل مصلحت اندیشی این ماجرا نمی بیند.
پس از افشاگری های «امت علی» که اکنون در آمریکا سکونت دارد، شماری از دختران ایرانی که خود را هنرجو و همکار آیدین آغداشلو خطاب کردند، به ادعاهایی مشابه سارا امت علی پرداختند. در این کارزار و موج افشاگریها صفحه me_too_movement_iran توانست هواداران بسیاری برای خود پیدا کند.
آغداشلو به این افشاگریها واکنش نشان داد و در پستی اینستاگرامی نوشت: اخیرا خانمی ادعایی مربوط به ۱۴ سال قبل را مطرح کرده اند. من قطعاً خودم را انسان کاملی نمی دانم، ولی این ادعای ناروا را قویا رد می کنم. در زندگی شخصی و اجتماعی ام هرگز خواسته ای را به کسی تحمیل نکرده ام، چون جزیی از رفتار و روشم نبوده است.باید تأکید کنم که هر نوع تحمیل جنسی را اکیداً محکوم می کنم.
اکانتهای ناشناس مختلفی که بعدها غیرفعال یا حذف شدند، موج گسترده توییتری افشاگری را متوجه محسن نامجو کردند و به تدریج روایتهای آزار را به صفحه اینستاگرامی me_too_movement_iran ارجاع میدادند تا این صفحه شناختهتر شود.
پروژه me_too_movement_iran برای اینکه خود را تطهیر کند از حمله به هنرمندان فارسیزبانی که در خارج از ایران فعالیت میکردند، چشم نپوشید و محسن نامجو هدف بعدی این جنبش مجازی بود.
فعالیت مجازی گسترده در پلتفرمهای توسط افراد منتسب به صفحه me_too_movement_iran با انتشار روایت نامجو به نطر نمیرسید که دیگر اقدامی فردی و تک نفره و بر اساس دغدغه باشد اما فعالیتهای این صفحه محسن نامجو را وادار به عذرخواهی کرد. با این حال هویت گردانندگانش جنبش ایرانی ME_too بر همگان پوشیده بود.
چندی بعد کارزار دیگری درباره آیدینآغداشلو مطرح شد و برای گسترش یافتن این پروژه نیویورک تایمز گزارشهای صحتسنجی نشدهای از ۱۳ زن را منتشر کرد.
با شناخته شدن این صفحه اینستاگرامی فعالیت متمرکزی درباره آزارگری در این صفحه باب شد اما هویت گرداننده یا گردانندگان این صفحه همچنان نامشخص بود. این صفحه برای داغ نگاه داشتن این کارزار روایتهایی تصدیق نشدهای را از ریحانه پارسا بازیگر سریال پدر که به ترکیه مهاجرت کرده بود را منتشر کرد و همزمان درباره فعالان غیر سینمایی، استاتید دانشگاه و روانشناسان و سایر افرادی که در مشاغل مختلف فعال بودند روایتهایی سریالی منتشر میکرد.
این صفحه ادعا میکرد روایتهای آزاری که از آزارگران جنسی و متجاوزان امضاء میکند توسط کاربران این صفحه برایشان ارسال میشود را صحت سنجی میکند و در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ صفحه فعالیتش به اوج رسید امابا هیچ اعتراضی روبرو نمیشد.
نیمه اول سال ۱۴۰۰ پس از حضور اصغر فرهادی در جشنواره کن، موجی از حملات به فرهادی آغاز شد تا او را وادار به اظهارنظری قاطعانه درباره حاکمیت کند. فشارها توسط خبرنگاران فارسی زبان درباره هنرمندانی که در فستیوالهای خارجی حضور پیدا میکردند در خارج از کشور افزایش یافت. فرهادی که تا پیش از آن زمان به دلیل حرکات سینوسی سیاسیاش همواره مورد توجه رسانههای فارسیزبان معارض بود به دشمن شماره یک آنان تبدیل شد. پس از آرام گرفتن رخدادهای جشنواره کن صفحه میتو دوباره کارش را در حوزه سینما و تئاتر از سر گرفت و روایتهای آزار درباره سینماگران را به صورت سریالی و گسترده منتشر کرد. هفتادمین دوره جشنواره کن نقطه آغازی برای تخریب چهرههای سینماگر داخل کشور بود که این روند حتی تا مصاحبه اخیر گوگوش بیشتر خودنمایی کرد.
بیشتر بخوانید:
بررسی عملکرد اصغر فرهادی در جشنواره فیلم کن/ چرا رسانههای بیگانه هنرمندان ایرانی را وطنفروش میخواهند؟ +عکس و فیلم
در میان قربانیان این پیج، درباره چهره مشهوری افشاگری شده که قبل از پاندمی از کشور خارج شد و پس از انتشار روایتهایی غیر از رسمی به ایران بازگشت. قربانی پیج «میتوی ایرانی» به مشرق گفت: در حالیکه که من آمریکا بودم گرداننده پیج «میتوی» ایرانی با من تماس گرفت و گفت روایتهایی از شما به دست ما رسیده و قصد انتشار آن را داریم. ما این روایتها را به شرطی منتشر نمیکنیم که شما علیه وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جمهوری اسلامی پستی را منتشر کنید و در تمام بیانیههای سیاسی علیه حاکمیت حضور فعال داشته باشید. این چهره سرشناس حاضر به همکاری نمیشود و چندی بعد روایتهای آزار تو منتشر میشود.
در میان قربانیان این صفحه در مورد بازیگری که به عنوان چهره آلترناتیو سیاسی شناخته میشد، یک مجموعه افشاگری مدون منتشر شد. بازیگری که سالها از هر گونه فعالیت یا موضعگیری صریح سیاسی پرهیز کرده در لیست قربانیان «میتوی ایرانی» قرار دارد.
با توجه به انتشار روایتی که در چند سطر قبل منتشر شد، انتخاب قربانیان بیش از آنکه با مقاصد ادعایی این صفحه یعنی امنتر کردن جامعه زنان همخوانی داشته باشد، اهداف سیاسی را دنبال میکرد. زمانی که بازیگر مذکور از همکاری سیاسی با این صفحه پرهیز کرد روایتهایی درباره او منتشر شد. در واقع این روایتهای ساختگی صفحه «میتوی ایرانی» ابزاری برای تحریک چهرههای سرشناس علیه حاکمیت است.
این جریان مجازی غیرشفاف مسیر خود را کجدار و مریز طی کرد تا اینکه در نوروز ۱۴۰۰ سمیه میرشمسی یکی از دستیار کارگردان سینما روایتی از آزارش را در پشت صحنه سینما در صفحه توییتر خود منتشر کرد.
با انتشار روایت میرشمسی جامعه سینمایی در مقیاس کوچکی به این افشاگریها واکنش داد و حمایت از این جریان و با هدایتگری صفحه فوق تنها با واکنش حمایتآمیز چهرههای سیاسی و رئیس سازمان سینمایی مواجه شد اما در میان اهالی سینما چندان مورد اقبال قرار نگرفت وصرفا با واکنش چند بازیگر فعال در فضای مجازی و بیانیه انجمن صنفی دستیارکارگردانان سینما مواجه شد.
اما افشاگری آزار با عنوان حقیقی میرشمسی و زمینهای که صفحه اینستاگرامی مذکور طی مدت فعالیتش فراهم آورده بود، شرایطی را رقم زد تا جنبشی تحت عنوان «۸۰۰ زن» فعالیتهای سندیکایی خود را مستقل از خانه سینما برای احقاق حقوق آزاردیدگان در سینما به صورت رسمی اعلام کنند. « ۸۰۰ زن» با انتشار بیانیهای برای خود NGO غیر رسمی تشکیل دادد و اعلام کرد که روایتهای آزار را به عنوان یک جنبش – سندیکای مستقل از خانه سینما دنبال میکند.
مشرق در گزارشهای آتی مفصل به این موضوع خواهد پرداخت اما مسئله مهم این است که صفحه me_too_movement_iran با یک کار سیال و مستمر خطرناک این بستر را برای این جنبش -سندیکا پدید آورد و قبل از تشکیل گروه« ۸۰۰ زن» شقایق نوروزی گرداننده صفحه از خودش رونمایی کرد.
شقایق نوروزی چرا به عامل پروژه هزارخنجر اسرائیل تبدیل شد؟
شقایق نوروزی، ادمین صفحه «می تو»، متولد ۱۳۶۳ در شیراز است. او سابقه بازی در سه سریال تلویزیونی را در کارنامه دارد. از اواسط دهه ۸۰ تا سال ۱۳۹۰ در سریال های بیداری (بهرام عظیم پور / ۱۳۸۶)، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد (اکبر تحویلیان / ۱۳۸۸ تنها یک اپیزود) و سایه روشن (آرش معیریان / ۱۳۹۰) به ایفای نقش پرداخت و پس از مدتی کناره گیری از بازیگری، سال ۱۳۹۶ از ایران خارج و کشف حجاب کرد.
او در سریال آرش معیریان نقش مهمی ایفا نکرده و در سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» در میان صدها قسمت مستقل تنها در یک اپیزود ایفای نقش کرده است. در حالیکه او تنها یک نقش متوسط را در سریال بیداری بازی کرده، در خارج از کشور عنوان بازیگر را به خود نسبت داد.
کشف حجاب برای اخذ اقامت و پناهندگی در فرانسه یا اسپانیا کافی نبود. وی با آغاز دور نخست افشاگریهای توییتری که به افشای ماهیت کیوان امام انجامید برای اخذ اقامت خود در مصاحبه با شبکه فارسی زبان اینترنشنال عنوان کرد که بهرام عظیم پور کارگردان سریال بیداری،خواسته های نامعقول جنسی از او داشته و ممانعت او باعث حذفش از بازیگری شده است.
بهرام عظیم پور نیز در پاسخ به ادعای شقایق نوروزی نوشت:
«هر کس دیگری جای شما بود بعد از آن نقش یگانه به بالاترین جایگاه پرتاب میشد. میخواهید ماجرای طلاقتان و نابودی و رها کردن همسرتان را گردن کارگردانها بیندازید…»
نوروزی بعدها مدعی شد در دوران ریاست محمد سرافراز در صدا و سیما برای پیگیری و برخورد با آزارگران خواستار دیدار با رئیس سازمان شده است. پاسخی که از جانب سرافراز به نوروزی رسیده طبق ادعای او بسیار قابل تامل است: «حاجآقا برای کار یک بازیگر وقت نمیگذارند.»
در روایتهای نوروزی چند تناقض مهم وجود دارد. عظیمپور کارگردان سریال بیداری هم اکنون در آمریکا به سر میبرد، او در مقام دستیار کارگردان با کارگردانان شناخته شدهای همچون خسروسینایی و ابراهیم حاتمیکیا در دو فیلم از کرخه تا راین، خاکستر سبز همکاری داشته و در پروژه فیلم «چ» مشاورهنری کارگردان و مشاور فیلمنامه بوده است.
در سینمای ایران عظیمپور در مشاوره و انتخاب اغلب بازیگران پروژههای مهم (چه رسمی و چه غیر رسمی) نقش بزرگی داشته است. او حتی سابقه همکاری با محسن مخملباف را در کارنامه دارد. وی از فعالان سینمایی محسوب میشود که هیچگاه کاراکتر پرحاشیهای نبوده و شنیدههای مشابه عوامل پشت صحنه سریال بیداری تصدیق میکند که در روایت نوروزی جای آزارگر و آزاردیده واقعی تغییر کرده است.
آزار بهرام عظیمپور توسط شقایق نوروزی
برخی عوامل فنی پشت صحنه این سریال در گفت وگو با مشرق تصدیق میکنند آزارگر واقعی نوروزی بود، چون عظیمپور به خواستههای او توجه نمیکرد و این فعال سیاسی فعلی نظم حرفهای جلسات فیلمبرداری را برهم میریخت.
یکی از عوامل فنی این سریال به مشرق میگوید: در ماه دوم فیلمبرداری عظیمپور با او گفتوگو نمیکرد و بسیاری از عوامل صحنه گواهی میدهند که او در اغلب موارد حتی به صورت شقایق نوروزی نگاه نمیکرد چون کیفیت بازیگری نوروزی خلاف آنچه بود که ادعا کرده بود، بسیار ضعیف بود.
اغلب افراد حاضر در این پروژه میگویند چون قد این بازیگر بسیار کوتاه بود در اغلب سکانسهای بیداری، کارگردان اصرار داشت که در صحنههای دونفره ایستاده این بازیگر سابق روی چهارپایه بایستد و این خواست معقول و تکنیکی کارگردان در سرخوردگیهای اولیه نوروزی نقش بسزایی داشت.
برخی عوامل و روایان در گفت و گو با مشرق تصدیق میکنند، رفتار غیرحرفهای و غیر اخلاقی نوروزی زبانزد تمامی عوامل پروژه بیداری بود و حاشیههای مختلف این بازیگر به بدنه سینما و تلویزیون سرایت کرد و حضور پرحاشیه او در سریال بیداری زمینهای را ایجاد کرد که او عملا امکان فعالیت در هیچ پروژهای را نداشته باشد.
ادعایی که نوروزی در مورد دیدار با سرافراز مطرح میکند روایت صادقی نیست. او در لیست زنان معترض قرار نداشت و حتی از این ماجرا کاملا بیاطلاع بود ومسئله عدم امنیت زنان در تولیدات نمایشی صرفا به اطلاع اصغر پورمحمدی معاون وقت سیما در زمان سرافراز رسید و از طریق حراست سیما پیگیری شد. در آن زمان گرداننده صفحه میتو به دلیل پرحاشیه بودن توسط اهالی تولیدات نمایشی مرتبط با سیما، در لیست سیاه قرار داشت و هیچ جمعیت زنانهای حاضر به ائتلاف با این بازیگر پر حاشیه نبود.
اغلب افرادی که موقعیتی شبیه نوروزی دارند با ادعاهای عجیب و غریب از ایران خارج میشوند و چون فعالیت در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیاز به یک پشتوانه عظیم دارد ، چهرههایی نظیر نوروزی یا علینژاد با افسانه سازی درباره خودشان سعی در گشایش معیشتی خود دارند.
مقاصد نوروزی از انتشار این روایتها چیست؟
یکی از مقاصد دکترین هزار خنجر صهیونیستها که توسط رسانههای فارسی زبان دنبال میشود تخریب نخبههای حوزه عرصه فرهنگ و هنر است. شاید در محافل رسانهای بخش ویژه این دکترین درباره برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مورد توجه قرار گرفته است اما رخدادهایی که با زمینه افشاگری و پرسشگری از جانب رسانههای فارسی زبان درباره هنرمندان داخل مطرح میشود به تدریج در رسانههای انگلیسی زبان مدیایی و مکتوب گسترش خواهد یافت.
نوروزی نشان داد که میتواند اهرم بسیار خوبی در این پروژه باشد و حمایتهای مکرر علینژاد و سفرهای اخیر نوروزی به آمریکا و حمایتهای ویژه صدای آمریکا و اینترنشنال از او نشان میدهد او در آزمون ورودی پروژه هزار خنجر پذیرفته شده و با اینکه سواد تخصصی در حوزههای مذکور ندارد و فارغالتحصیل دانشکده سوره در حوزه سینماست، اما توسط جنبشهای فمینیستی در حال آموزش است تا به دوقلوی علینژاد تبدیل شود.
عملیات روانی ویژه درباره تخریب سربازان دفاع مقدس
اوایل تیرماه ۱۴۰۱ صفحه «میتوی ایرانی» مدعی افشاگری درباره تعرضات جنسی با انتشار روایت موهنی با عنوان “روایتی از جنگ ایران و عراق، هم باید از نیروهای عراقی میترسیدیم و هم از خودیها!” شد که که اتهامات ناروایی را در مورد رزمندگان و جانبازان مطرح کرد.
تا زمان انتشار این پست صفحه میتوی ایرانی با اعتراضات فعالان فضای مجازی همراه بود اما با انتشار این پست، گروههای فعال اصلاحطلب، اصولگرا،مارکسیست و حتی بخشی از براندازان به آن در شبکههای اجتماعی واکنش نشان دادند و موج گستردهای را علیه این صفحه به راه انداختند و در کارزارهای رسانهای خواستار برخورد با گردانندگان این صفحه در داخل و خارج از کشور شدند.
در خلال اعتراضات مردمی نسبت به پست موهن مذکور نام همیاران نوروزی شادی امین و شادر صدر افشا شد.
تا آن مقطع پستهای این صفحه توسط به جنبش« ۸۰۰ زن» منتسب میشد اما با انتشار این پست موهن هشتصد زن مسیر خود را از این فعالیتهای جدا کرد اما در فضای مجازی جنبش ۸۰۰ زن مورد بازخواست قرار میگیرند. فعالیتهای این صفحه عوارضی برای جنبش ۸۰۰ زن داشت.
ترانه علیدوستی و شبنم فرشادجو به دلیل بازنشر پستهای این صفحه با شکایت حبیب رضایی و مهدی کوشکی مواجه شدند و این تلقی اشتباه همچنان تقویت میشود که این صفحه به صورت مشترک از حمایت علیدوستی برخوردار است.
با انتشار بیانیه تیم ۸۰۰ زن نوروزی وارد فاز اظهارنظرهای رادیکالتری شد. چون تا آنزمان این تصور وجود داشت که پیج اینستاگرامی «میتوی ایرانی» رسانه تیم ۸۰۰ زن است. گرداننده پس از پست بسیار توهین آمیز درباره شهدا و رزمندگان اسلام ،در پست وقیحانه دیگری در اینستاگرامش ، عنوان کرده که به اصطلاح افشاگری های زیادی درباره آزار جنسی در جبهه ها منتشر خواهد کرد. بیتفاوتی نسبت به این صفحه ، جسارت نوروزی و همکارانش را تقویت خواهد کرد.
او در اینستاگرام خود به شکل وقیحانه ای اعلام کرد: “از همین جا هم از تمام زنانی که در آن سال ها در کادر درمانی در سمت پزشک یا پرستار بوده اند و در مناطق جنگ زده فعالیت می کردند و تمام زنان شهرهای جنگ زده آن سال های سیاه دعوت می کنم، که چنانچه روایتی از خشونت جنسی دارند به دست من برسانند و بدانند که صفحه می تو آن را پوشش خواهد داد.”
شقایق نوروزی درادامه پست بی شرمانه خود با زیر سوال بردن دفاع مقدس نوشت :با این ضرورت که باید تقدس بر ساخته از فضا ها و تجربه های تاریخی ما کنار برود و با دیدی شفاف مرور کنیم چه بر سرمان آمد و چگونه می خواهیم تغییر ش بدهیم.نظامی گری و خشونت علیه زنان دو روی یک سکه هستند و هر جا که جنگ هست تجاوز نیز هست.هیچ تظاهر به تقدسی هم روایت زنان و کودکان پسر زیر سن از خشونت جنسی در شهرهای جنگ زده و جبهه ها را پاک نمی کند. جنگ یک وضعیت تماما مسئولین و پر خشونت است که در آن مردان برای آنکه حاضر شوند در راه حفظ مرزهای حکومت جلوی اسلحه و روی مین بروند٬ باید با توهم “قهرمانان برگزیده” بودن مغز شویی شوند.
با این حال نمیتوان انکار کرد که صفحه مذکور با انتشار روایتهای تصدیق نشدهای به شهرت رسید و بازیگری پرحاشیه که به دلیل قد بسیار کوتاهش نمیتوانست در ایران ادامه فعالیت داشته باشد به یک فعالان سیاسی مخالف مشهور تبدیل شده و عنوان خواهر دوقلوی علینژاد را به او نسبت میدهند.
بخشی از مقاصد پروژه هزار خنجر به غیر از تخریبهای سیاسی از درون، به دنبال تخریب نخبهها و چهرههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. این صفحه با انتشار گزارشهای یکسویه و گسترش پورنوگرافی اجتماعی قصد تخریب فعالان فرهنگی را دارد که علیه حاکمیت موضع صریحی را اتخاذ نمیکنند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است