به گزارش مجاهدت از مشرق، کمیل خجسته طی یادداشتی با عنوان “چگونه «ما» میشویم؟” نوشت:
جامعه مثل انسان، خودش یک موجود زندهی مستقل است. به تعبیر شهید مطهری(ره) «همانطور که پیکر، مجموعهای از اعضا و جوارح است و هر عضوی کار و وظیفهای دارد، جامعه هم از مجموع افراد تشکیل میشود و کارها بین افراد تقسیم میشود.» در جامعه من، «ما» میشود.
همانطور که فرد برای حیاتش و رشدش و پیشرفتش به عقلانیت و اتحاد و قدرت اعضا و جوارحش نیازمند است؛ جامعه هم به این عناصر احتیاج دارد.
جامعهپذیری سیاسی به تلاشهایی گفته میشود که این عناصر را طی فرایندی کنار هم قرار میدهد.
همه دنیا و همهی جوامع برای جامعهپذیری برنامه دارند. چون بدون آن جامعه به سمت اهدافش پیش نمیرود.
چرا ما به برنامهها و مراسمهایی مثل “سلام فرمانده” ، “مهمانی ده کیلومتری” نیاز داریم؟
چون این برنامهها برای مفاهیم مشترک ملی مانند امام زمان(عج) و حضرت علی(ع) استوار است. مردم حول این مفاهیم مشترک کنار هم قرار میگیرند.
این جمعشدن موجب میشود:
۱. خود اجتماع موجب بالا رفتن همبستگی اجتماعی یا همان قدرت گرفتن بنی آدم اعضای یکدیگرند جناب سعدی شود.
۲. حضور بچهها موجب انتقال مفاهیم مشترک ملی به نسل بعدی میشود. اینگونه جامعه پایدار به سمت اهدافش پیش میرود و یکی از عناصری است که میتواند جلوی شکاف نسلی را بگیرد.
۳. وقتی مفاهیم و ارزشهای مشترک در جامعه زیاد شد و تثبیت شد، جامعه به وحدت میرسد و #دوقطبی های پوچ و بیفایده بر جان اجتماع نمیافتد.
۴. این مفاهیم در جامعه عمیق میشود و اگر برنامه درست اجرا بشود آگاهی بالا میرود.
جامعهی ایرانی که زیرفشار تندترین کمپینهای سیاسیرسانهای غربی است به اینجور مراسمها و مناسک نیازمند است. جامعه موجود زنده است، وقتی خودش را در آیینهی رفتاری خودش میبیند و نه به روایت دروغین سیاه اغیار و مواجببگیران سعودی آنوقت رفتارش، امیدش هم واقعیتر و برخورد و نوع مواجههاش با مسائلش کارآمدتر خواهد شد.
به همین دلیل وظیفه حکومت اسلامی اینست که هر چقدر که میتواند برای بروز نیکی ها برای جامعه فرصت ایجاد کند.
و آنچه جامعه ایرانی امروز بروز میدهد اینست که از یک تاریخی به بعد هر چیزی که از اربعین و حاج قاسم چیزی داشته باشد قلب جامعه جور دیگری برایش میزند، حتی اگر از برخی چیزها ناراحت و معترض باشد.
واقعیت اینکه با نگاه یک پدر مدیون امام خمینی هستم که موجب شد فرزندانمان در چنین جامعهای بزرگ میشوند و نه در آنجایی که جامعهپذیریش به دوچرخهسواری برهنگان است و راهپیمایی غرور کذا و اینگونه است که ما، «ما» میشویم.