موزه عبرت

زندانی معروف دوران پهلوی از انواع شکنجه‌های ساواک می‌گوید

زندانی معروف دوران پهلوی از انواع شکنجه‌های ساواک می‌گوید



زندانی معروف دوران پهلوی که در جریان انقلاب، ۶ سال از دوران محکومیت خود را در شکنجه‌گاه ساواک سپری کرده بود از سخت‌ترین شکنجه‌های خود می‌گوید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، برنامه بدون تعارف این هفته میزبان یکی معروف‌ترین زندانیانی بود که در دوران پهلوی دوم، در ۲۵ سالگی دستگیر و از زیر سنگین‌ترین شکنجه‌های ماموران ساواک جان سالم به در برد. عزت شاهی که از سال ۱۳۶۳ نام خود را به عزت‌الله مطهری تغییر داده است، از بلاهایی که ماموران ساواک بر سر او آوردند، می‌گوید.

او که در طبقه نخست «زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری» که حالا به نام «موزه عبرت» معروف شده است، کنار حوض قدیمی روبروی علی رضوانی، مجری این برنامه نشسته، از شکنجه‌هایی که در آن دوران دیده است، یاد می‌کند.

او به حوضی که کنار آن نشسته اشاره می‌کند و می‌گوید که یادم است زمانی ما را برای شکنجه به این حیاط می‌آوردند. حوض را در سرمای زمستان پر از یخ می‌کردند و سر زندانیان را در آن نگه می‌داشتند، همین‌که زندانی نزدیک بود که جان خود را از دست دهد، یک لحظه سر او را بیرون می‌آوردند و مجدد به زیر آب می‌کردند. این موضوع برای ما یادگاری است.

او که زمان دستگیری هفت گلوله خورده بود، از سخت‌ترین شکنجه‌های خود می‌گوید. «شوک‌های برقی را در جاهای حساس بدن مانند لب، گوش و دیگر جاهای حساس می‌گذاشتند و آن را به برق می‌زدند» این ها را مطهری می‌گوید.

او عنوان می‌کند که یکی دیگر از شکنجه‌هایی که ساواک روی زندانیان انجام می‌داد و برای خود من چندین بار اتفاق افتاده بود، داغ کردن سوزن زیر ناخن بود. به این ترتیب که سوزن‌هایی که از نوع معمول آن، بلندتر بود را به طور نصفه در زیر ناخن فرو می‌بردند و نصف دیگر سوزن را که بیرون بود با فندک یا شمع داغ می‌کردند. در آن حالت اگر شلاق را به‌صورت ضربدری روی دست‌ها می‌زدند، ناخن‌ها می‌افتاد و اگر شلاق را به صورت مستقیم می‌زدند، انگشتان سیاه می‌شد.

او ادامه می‌دهد که به صلیب کشیدن زندانیان از دیگر شکنجه‌هایی بود که انجام می‌شد. یک صندلی به زیر پای ما گذاشتند دست‌های ما را با طناب به میله‌ها می‌بستند و صندلی را از زیر پای ما می‌کشیدند و ما به همان شکل می‌ماندیم. همچنین ما را شش ماه به تخت بسته بودند و روزی یک بار فقط برای دستشویی رفتن باز می‌کردند در آن شش ماه حتی یکبار هم به حمام نرفتیم.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زندانی معروف دوران پهلوی از انواع شکنجه‌های ساواک می‌گوید بیشتر بخوانید »

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندان‌های پهلوی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) درحالی روز به روز بیش از گذشته لرزه بر اندام رژیم سفاک شاهنشاهی می‌انداخت که عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی و امنیتی، خصوصاً ساواک و شهربانی برای مقابله با این نهضت، موجب به‌وجود آمدن مشکلات عدیده‌ای شده بود؛ بنابراین کمیته مشترک ضدخرابکاری (ساواک – شهربانی) چهارم بهمن سال ۱۳۵۰، برای ایجاد هماهنگی‌های بیشتر میان این دو سازمان، به‌دستور «محمدرضا پهلوی» تأسیس شد.

ساختمان اصلی این کمیته که اکنون به‌عنوان «موزه عبرت ایران» شناخته می‌شود، شاهد جنایت‌های غیرانسانی زیادی علیه هزاران نفر از زنان و مردان مبارز انقلابی بود که به بند کشیده شده و شکنجه می‌شدند؛ به‌طوری‌که ده‌ها نفر از آن‌ها با بدنی کاملاً سالم به این دژ خوفناک وارد شدند؛ ولی در زیر شکنجه‌های بی‌رحمانه‌ای که بر روی آن‌ها اعمال شد، جان به جان آفرین تسلیم کردند.

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

جنایت‌کاران، جسم بی‌روح این افراد را از این مکان بیرون برده و در گزارش‌های خود، علت مرگ آن‌ها را دلایلی واهی، همچون خودکشی، نارسایی کلیوی، کشته شدن در درگیری خیابانی و… قلمداد می‌کردند؛ ولی با مقایسه برخی از سند‌های موجود مانند گزارش ساواک با اسناد پزشکی قانونی و سند‌های بیمارستان شهربانی و وجود تناقض در آن‌ها، مشخص می‌شود که این افراد در زیر شکنجه جان باخته‌اند و متأسفانه محل دفن بسیاری از آن‌ها، پس از گذشت سال‌های سال هنوز مشخص نشده است.

«فریدون توانگری» ملقب به «آرش» یکی از شکنجه‌گرهای ساواک بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محاکمه و اعدام شد. وی در پاسخ به سؤالی در خصوص عکس‌العمل مقامات «ساواک» پس از شهید شدن انقلابیون زیر شکنجه آن‌ها، گفته است: «مقامات مافوق بعد از این ماجرا‌ها (کشته شدن افراد زیر شکنجه) عکس‌العمل خاصی انجام نمی‌دادند و فقط پرونده‌سازی می‌کردند. نامه‌ای تهیه می‌کردند که این شخص یا بر اثر خونریزی یا خودکشی در زندان فوت نموده است».

شهید «امیرمراد نانکلی» یکی از ده‌ها نفری است که با بدنی سالم وارد زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری شد؛ اما بازجوها وقتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت او پیدا کنند، جسدش را دفن کردند.

شهید «امیرمراد نانکلی»

«حمیده نانکلی» خواهر شهید «امیرمراد نانکلی»، نحوه دستگیری و شهادت برادر خود را این‌گونه روایت کرده است: «وی را در تاریخ پنجم اسفند سال ۱۳۵۱ مصادف با بیستم ماه محرم در ساعت ۱۱ صبح دستگیر کردند. همه دوستان به برخورد خوب او و مردمی بودنش معترفند. «مراد» هرماه یک‌بار به بیمارستان‌ها سر می‌زد و از بیمارانی که ملاقات‌کننده‌ای نداشتند، عیادت می‌کرد.

هیأتی به نام «جوانان سجادیه» تشکیل داده بود که برنامه‌های تفریحی، ورزشی، فرهنگی و مذهبی برای جوانان ترتیب می‌داد و صبح‌های جمعه برنامه کوه و دعای ندبه برقرار می‌کرد و در میان دوستان و همرزمان خود، به «بچه رستم» معروف بود و در دلاوری و رشادت نظیری نداشت. «مراد» در همه کار‌ها نظم و ترتیب داشت و صاحب سجایا و فضایل اخلاقی بالایی بود.

«مراد» را به قدری شکنجه کرده بودند که کلیه‌هایش را از دست داده بود؛ اما او دلاورانه در حین بازجویی صندلی را بر سر بازجو‌ها کوبیده بود. بازجویان «ساواک» نیز او را در محاصره شکنجه‌ها و انواع و اقسام آزار‌ها قرار داده و او را به شهادت رساندند. بازجویان که حتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که ما اطلاعی از وضعیت او پیدا کنیم، جسدش را دفن کردند، تا این‌که پس از چندماه از پیروزی انقلاب اسلامی، با مشخص شدن اسامی قطعه شهدای گمنام انقلاب در بهشت زهرا (س)، محل دفن «مراد» نیز آشکار شد. پدر و مادرم روزگار را با اشک چشم و فراق «مراد» گذراندند و از دنیا رفتند و «مراد» نیز به آرزوی دیرینه‌اش یعنی فیض عظیم شهادت نائل آمد و اکنون نام و یادش همواره در قلب‌های ماست».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«شهربانی کل کشور» پس از شهادت «امیرمراد نانکلی»، در نامه محرمانه‌ای خطاب به «ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری» نوشت: «زندانی آن کمیته روز ۵۳/۶/۱ به علت نارسائی کلیوی در اثر ضایعات پوستی و عضلانی و کوفتگی تمام عضلات بدن در بخش جراحی بیمارستان شهربانی بستری و در تاریخ ۵۳/۶/۱۹ به علت سندروم کراش فوت نموده است». این درحالی است که «بهمن نادری‌پور» معروف به «تهرانی» یکی از شکنجه‌گرهای «ساواک»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اعترافات خود گفت: «ادعای مادر داغ‌دیده «مراد نانکلی» درمورد به شهادت رسیدن فرزندش صحت دارد. همان‌طور که قبلاً نیز در اوراق بازجویی نوشته‌ام، «مراد نانکلی» به‌علت آن‌که اطلاعات خود را نداده بود، به کمیته مشترک منتقل و بر اثر شکنجه توسط «حسینی» و احتمالاً ضربه شدید با مشت به قلبش شهید شده است. وی از جمله معتقدین واقعی به اسلام و مجاهدان و مدافع جامعه توحیدی بوده است و از همان زمان از امام خمینی تقلید می‌کرده است».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«اداره‌کل پزشکی قانونی» وقت نیز در «گزارش معاینه جسد» شهید «امیرمراد نانکلی» نوشته است: «جوانی است در حدود بیست و پنج ساله با اندام بسیار لاغر و چشمان کاملاً گود رفته که از سوء تغذیه شدید رنج می‌برده است. علائم خفگی و خفه کردگی و مسمومیت ندارد. پوست رفتگی که شروع به التیام نموده در محل قوزک پای چپ و پشت پای چپ و خراشیدگی در پای راست دارد. [۱] سینه و شکم باز شد، ریه‌ها پر خون می‌باشند در ریه‌ها کانون‌های عفونی به‌طور پراکنده دیده می‌شود. پوست سر باز شد زیر پوست سر و استخوان‌های جمجمه آثار خونمردگی و ضربه و شکستگی ندارد. سر باز شد، پرخونی شدید در عروق مغزی و خونریزی [ناخوانا] قاعده جمجمه خصوصاً نیمه راست دیده می‌شود. خونمردگی شدید در استخوان شقیقه‌ای چپ سر و شکستگی در استخوان شقیقه‌ای چپ دیده می‌شود. سایر امعاء و احشا حالت عادی دارند. علت مرگ شکستگی قاعده جمجمه، خونریزی مغزی در اثر برخورد سر به جسم سخت می‌باشد».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

[۱] – متهم را روی تخت شلاق خوابانده، مچ دست‌ها و پا‌های او را محکم به تخت فلزی می‌بستند و آنگاه شروع به شلاق زدن می‌کردند. بر اثر درد و فشار ناشی از فرود آمدن ضربات شلاق و واکنش شدید اندام و از جمله پا‌ها که بر اثر حرکات مستمر و تماس با تخت و تسمه نگهدارنده، دچار خراشیدگی شدید و کنده شدن گوشت و پوست پا می‌شد که آثار آن تا مدت‌ها باقی بود. (مصاحبه با علی دانش‌پژوه زندانی سیاسی رژیم پهلوی ۸۴/۰۷/۲۳)

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندان‌های پهلوی بیشتر بخوانید »

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندانهای پهلوی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) درحالی روز به روز بیش از گذشته لرزه بر اندام رژیم سفاک شاهنشاهی می‌انداخت که عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی و امنیتی، خصوصاً ساواک و شهربانی برای مقابله با این نهضت، موجب به‌وجود آمدن مشکلات عدیده‌ای شده بود؛ بنابراین کمیته مشترک ضدخرابکاری (ساواک – شهربانی) چهارم بهمن سال ۱۳۵۰، برای ایجاد هماهنگی‌های بیشتر میان این دو سازمان، به‌دستور «محمدرضا پهلوی» تأسیس شد.

ساختمان اصلی این کمیته که اکنون به‌عنوان «موزه عبرت ایران» شناخته می‌شود، شاهد جنایت‌های غیرانسانی زیادی علیه هزاران نفر از زنان و مردان مبارز انقلابی بود که به بند کشیده شده و شکنجه می‌شدند؛ به‌طوری‌که ده‌ها نفر از آن‌ها با بدنی کاملاً سالم به این دژ خوفناک وارد شدند؛ ولی در زیر شکنجه‌های بی‌رحمانه‌ای که بر روی آن‌ها اعمال شد، جان به جان آفرین تسلیم کردند.

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

جنایت‌کاران، جسم بی‌روح این افراد را از این مکان بیرون برده و در گزارش‌های خود، علت مرگ آن‌ها را دلایلی واهی، همچون خودکشی، نارسایی کلیوی، کشته شدن در درگیری خیابانی و… قلمداد می‌کردند؛ ولی با مقایسه برخی از سند‌های موجود مانند گزارش ساواک با اسناد پزشکی قانونی و سند‌های بیمارستان شهربانی و وجود تناقض در آن‌ها، مشخص می‌شود که این افراد در زیر شکنجه جان باخته‌اند و متأسفانه محل دفن بسیاری از آن‌ها، پس از گذشت سال‌های سال هنوز مشخص نشده است.

«فریدون توانگری» ملقب به «آرش» یکی از شکنجه‌گرهای ساواک بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محاکمه و اعدام شد. وی در پاسخ به سؤالی در خصوص عکس‌العمل مقامات «ساواک» پس از شهید شدن انقلابیون زیر شکنجه آن‌ها، گفته است: «مقامات مافوق بعد از این ماجرا‌ها (کشته شدن افراد زیر شکنجه) عکس‌العمل خاصی انجام نمی‌دادند و فقط پرونده‌سازی می‌کردند. نامه‌ای تهیه می‌کردند که این شخص یا بر اثر خونریزی یا خودکشی در زندان فوت نموده است».

شهید «امیرمراد نانکلی» یکی از ده‌ها نفری است که با بدنی سالم وارد زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری شد؛ اما بازجوها وقتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت او پیدا کنند، جسدش را دفن کردند.

شهید «امیرمراد نانکلی»

«حمیده نانکلی» خواهر شهید «امیرمراد نانکلی»، نحوه دستگیری و شهادت برادر خود را این‌گونه روایت کرده است: «وی را در تاریخ پنجم اسفند سال ۱۳۵۱ مصادف با بیستم ماه محرم در ساعت ۱۱ صبح دستگیر کردند. همه دوستان به برخورد خوب او و مردمی بودنش معترفند. «مراد» هرماه یک‌بار به بیمارستان‌ها سر می‌زد و از بیمارانی که ملاقات‌کننده‌ای نداشتند، عیادت می‌کرد.

هیأتی به نام «جوانان سجادیه» تشکیل داده بود که برنامه‌های تفریحی، ورزشی، فرهنگی و مذهبی برای جوانان ترتیب می‌داد و صبح‌های جمعه برنامه کوه و دعای ندبه برقرار می‌کرد و در میان دوستان و همرزمان خود، به «بچه رستم» معروف بود و در دلاوری و رشادت نظیری نداشت. «مراد» در همه کار‌ها نظم و ترتیب داشت و صاحب سجایا و فضایل اخلاقی بالایی بود.

«مراد» را به قدری شکنجه کرده بودند که کلیه‌هایش را از دست داده بود؛ اما او دلاورانه در حین بازجویی صندلی را بر سر بازجو‌ها کوبیده بود. بازجویان «ساواک» نیز او را در محاصره شکنجه‌ها و انواع و اقسام آزار‌ها قرار داده و او را به شهادت رساندند. بازجویان که حتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که ما اطلاعی از وضعیت او پیدا کنیم، جسدش را دفن کردند، تا این‌که پس از چندماه از پیروزی انقلاب اسلامی، با مشخص شدن اسامی قطعه شهدای گمنام انقلاب در بهشت زهرا (س)، محل دفن «مراد» نیز آشکار شد. پدر و مادرم روزگار را با اشک چشم و فراق «مراد» گذراندند و از دنیا رفتند و «مراد» نیز به آرزوی دیرینه‌اش یعنی فیض عظیم شهادت نائل آمد و اکنون نام و یادش همواره در قلب‌های ماست».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«شهربانی کل کشور» پس از شهادت «امیرمراد نانکلی»، در نامه محرمانه‌ای خطاب به «ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری» نوشت: «زندانی آن کمیته روز ۵۳/۶/۱ به علت نارسائی کلیوی در اثر ضایعات پوستی و عضلانی و کوفتگی تمام عضلات بدن در بخش جراحی بیمارستان شهربانی بستری و در تاریخ ۵۳/۶/۱۹ به علت سندروم کراش فوت نموده است». این درحالی است که «بهمن نادری‌پور» معروف به «تهرانی» یکی از شکنجه‌گرهای «ساواک»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اعترافات خود گفت: «ادعای مادر داغ‌دیده «مراد نانکلی» درمورد به شهادت رسیدن فرزندش صحت دارد. همان‌طور که قبلاً نیز در اوراق بازجویی نوشته‌ام، «مراد نانکلی» به‌علت آن‌که اطلاعات خود را نداده بود، به کمیته مشترک منتقل و بر اثر شکنجه توسط «حسینی» و احتمالاً ضربه شدید با مشت به قلبش شهید شده است. وی از جمله معتقدین واقعی به اسلام و مجاهدان و مدافع جامعه توحیدی بوده است و از همان زمان از امام خمینی تقلید می‌کرده است».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«اداره‌کل پزشکی قانونی» وقت نیز در «گزارش معاینه جسد» شهید «امیرمراد نانکلی» نوشته است: «جوانی است در حدود بیست و پنج ساله با اندام بسیار لاغر و چشمان کاملاً گود رفته که از سوء تغذیه شدید رنج می‌برده است. علائم خفگی و خفه کردگی و مسمومیت ندارد. پوست رفتگی که شروع به التیام نموده در محل قوزک پای چپ و پشت پای چپ و خراشیدگی در پای راست دارد. [۱] سینه و شکم باز شد، ریه‌ها پر خون می‌باشند در ریه‌ها کانون‌های عفونی به‌طور پراکنده دیده می‌شود. پوست سر باز شد زیر پوست سر و استخوان‌های جمجمه آثار خونمردگی و ضربه و شکستگی ندارد. سر باز شد، پرخونی شدید در عروق مغزی و خونریزی [ناخوانا] قاعده جمجمه خصوصاً نیمه راست دیده می‌شود. خونمردگی شدید در استخوان شقیقه‌ای چپ سر و شکستگی در استخوان شقیقه‌ای چپ دیده می‌شود. سایر امعاء و احشا حالت عادی دارند. علت مرگ شکستگی قاعده جمجمه، خونریزی مغزی در اثر برخورد سر به جسم سخت می‌باشد».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

[۱] – متهم را روی تخت شلاق خوابانده، مچ دست‌ها و پا‌های او را محکم به تخت فلزی می‌بستند و آنگاه شروع به شلاق زدن می‌کردند. بر اثر درد و فشار ناشی از فرود آمدن ضربات شلاق و واکنش شدید اندام و از جمله پا‌ها که بر اثر حرکات مستمر و تماس با تخت و تسمه نگهدارنده، دچار خراشیدگی شدید و کنده شدن گوشت و پوست پا می‌شد که آثار آن تا مدت‌ها باقی بود. (مصاحبه با علی دانش‌پژوه زندانی سیاسی رژیم پهلوی ۸۴/۰۷/۲۳)

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندانهای پهلوی بیشتر بخوانید »

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، با اتحاد و همراهی همه اقشار ملت ایران به پیروزی رسید؛ از دانشجویان و دانش‌آموزان گرفته تا روحانیون، بازاری‌ها و…؛ اما در این چهل و دو سال گذشته، نقش «انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی» به‌عنوان یکی از اقشار تأثیرگذار جامعه در پیروزی نهضت انقلاب اسلامی، تا حد زیادی مغفول مانده است، شاید دلیل آن هم کشتارهایی باشد که در جریان نهضت انقلاب اسلامی صورت گرفته است؛ در حالی که حقیقت ماجرا، آن است که افراد زیادی هم در بدنه ارتش بودند که به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته و در این راستا، ضربات مهلکی را به پیکره طاغوت وارد آوردند.

«گروه بی‌نام» گروهی بود که با مدیریت شهید «حسن آیت» در سطح کشور فعالیت‌های انقلابی داشت و همه‌جور افراد را شامل می‌شد؛ مانند طلبه، بقال و…؛ این گروه یک شاخه نظامی نیز داشت که امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» آن را اداره کرده و شخصیت‌هایی نظیر شهیدان «سید موسی نامجوی»، «سید یوسف کلاهدوز»، «حسن اقارب‌پرست» و… نیز، درحالی که در رده‌های مختلف ارتش و دربار شاه حضور داشتند، عضو این گروه بوده و در حقیقت، علیه حکومت پهلوی مبارزه می‌کردند؛ مثلاً شهید «یوسف کلاهدوز» یکی از عوامل انقلابی در گارد شاهنشاهی بود، یا این‌که امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی»، به‌عنوان محافظ شاه و خانواده‌اش، عضو «گروه بی‌نام» و عامل نفوذی حضرت امام خمینی (ره) در کاخ شاه بود.

بسیاری از اعضای «گروه بی‌نام» در «ارتش شاهنشاهی»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در «ارتش جمهوری اسلامی» به‌کارگیری شده و به نظام جمهوری اسلامی، خصوصاً در جبهه‌های دفاع مقدس خدمت کرده و حماسه‌آفرین شدند؛ برخی از این افراد امروز افراد در میان ما حضور ندارند و خاطرات نقل‌نشده خود را به همراه برده‌اند، اما برخی دیگر نیز هم‌اکنون در قید حیات بوده و در گمنامی زندگی می‌کنند؛ بنابراین اگر این افراد هم خاطرات خود را نقل نکنند، این حماسه‌ها برای همیشه فراموش خواهد شد.

«قنبر راسخ» یکی از اعضای «گروه بی‌نام» است که چندسالی است، با تشکیل گروهی تحت عنوان «فجرآفرینان»، با برگزاری همایش‌ها و فعالیت‌های دیگر فرهنگی نظیر چاپ کتاب و… به تبیین حماسه‌های زندانی‌های سیاسی نهضت انقلاب اسلامی و فعالان سیاسی که با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند، پرداخته است؛ بنابراین به‌مناسبت ایام چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، وی را به خبرگزاری دفاع مقدس دعوت کردیم تا بخشی از اقدامات خود در گروه «فجرآفرینان» و خاطرات دوران مبارزاتی خود را برای ما تشریح کند.

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند

وی معتقد است: «ارتش شاهنشاهی دو بُعد داشت؛ یک بُعد «منفی» بود که شامل فساد و ظلم می‌شد و یک بُعد هم «مثبت» بود که متأسفانه پژوهشگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به آن توجه کافی نداشته و آن را برای مردم تبیین نکردند؛ چراکه همه افراد در ارتش شاهنشاهی بد نبودند، همان‌گونه که این افراد نیز خوب نبودند؛ بنابراین همان‌طور که ما می‌گوییم ارتش شاهنشاهی مثلا فلان فسادها را داشت، در مقابل نیز باید فجرآفرینان یا انقلابی‌های ارتش را نیز به مردم بشناسانیم».

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، بخش اول گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با «قنبر راسخ» دبیر گروه «فجرآفرینان» است:

دفاع‌پرس: ضمن تشکر از شما به‌دلیل قبول دعوت برای حضور در خبرگزاری دفاع مقدس؛ در ابتدا کمی از سوابق خودتان بگویید.

آزاده سیاسی «قنبر راسخ» هستم دبیر «فجرآفرینان» نیرو‌های مسلح؛ سال ۱۳۵۲ به‌عنوان کارمند در ارتش استخدام شدم، در آن‌زمان، شخصی روحانی بود به‌نام حجت‌الاسلام «سعید شریفی» که برای ما طاغوت یزید، معاویه، شمر و… را تبیین کرده بود و ما هم وقتی این مسائل را می‌شندیم، می‌دیدیم که حکومت شاهنشاهی و شخص شاه، همان‌گونه است؛ بنابراین پا به عرصه مبارزاتی گذاشتیم.

آن‌زمان اعلامیه چاپ کرده و در ارتش پخش می‌کردیم و روی دیوار‌های اماکن ارتش «مرگ‌بر شاه» و «مرگ‌بر آمریکا» می‌نوشتیم؛ بنابراین بعد از مدتی دستگیر شدم و به پنج سال حبس محکوم شدم که پس از گذشت چهار سال و چهار ماه، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و آزاد شدم و دوباره به ارتش برگشتم.

در دوران پهلوی، وضعیت به‌گونه‌ای بود که میزان محکومیت انقلابی‌ها را بازجو‌ها تشخیص می‌دادند و دادگاه و قاضی جنبه فرمایش داشتند. دادگاه اول من را به شش ماه حبس محکوم کرد؛ اما در دادگاه دوم، به پنج سال حبس محکوم شدم. البته در آن زمان، ترور رئیس کمیته مشترک شهربانی و ساواک توسط انقلابی‌ها هم در میزان محکومیت ما تأثیرگذار بود.

البته بازجو‌ها در گزارش‌های خود، مقداری هم غلوّ می‌کردند؛ مثلاً وقتی یک مبارز انقلابی را دستگیر و بازجویی می‌کردند، در گزارش‌هایی که به آمریکایی‌ها می‌دادند، می‌گفتند که یک «کمونیست» را دستگیر کرده‌ایم، به‌دلیل این‌که آمریکایی‌ها بابت دستگیری هر «کمونیست»، حدود ۲۰ دلار پاداش پرداخت می‌کردند.

دفاع‌پرس: درباره گروه «فجرآفرینان» و فعالیت‌های آن بگویید.

«فجرآفرینان» دو گروه را شامل می‌شود؛ گروه اول زندانی‌های سیاسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هستند و گروه دوم نیز فعالان سیاسی هستند که با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند. اولین همایش «فجرآفرینان» سال ۱۳۸۵ با حمایت حجت‌الاسلام «سید محمود علوی» که آن‌زمان رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش بود، برگزار شد که مرحوم حجت‌الاسلام «روح‌الله حسینیان» نیز در آن سخنرانی کرده و به تبیین نقش انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی در پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت.

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند

ما در گروه فجرآفرینان، هم شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داریم و هم شهید بعد از آن، آزاده و جانباز هم همین‌طور؛ مثلاً کسی هست که در دوران پهلوی سه سال زندانی بوده و ۱۰ سال هم در زندان‌های رژیم بعث عراق بوده است؛ چراکه خیلی از این انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی، پس از پیروزی انقلاب در ارتش جمهوری اسلامی فعالیت کردند؛ در حقیقت این‌ها رزمندگان ارتش اسلام قبل از انقلاب و رزمندگان ارتش اسلام بعد از انقلاب هستند.

دفاع‌پرس: برویم سراغ اصل مطلب؛ فعالیت‌های انقلابی‌های ارتش طاغوت، تحت تأثیر فشار‌ها و کشتار‌هایی که به فرمان ارکان ارتش شاهنشاهی علیه مردم صورت می‌گرفت، خصوصاً مسائلی نظیر حادثه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷، مغفول مانده است؛ کمی در این‌باره توضیح دهید.

انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی حدوداً از سال ۱۳۴۰ فعالیت‌های خود را آغاز کردند؛ چراکه از نزدیک شاهد حضور مستشاران خارجی نظیر آمریکایی، اسرائیلی، انگلیسی و… در ارتش بودند. این مستشاران بیگانه می‌بایستی به مثابه یک کارگر در ارتش ایران فعالیت می‌کردند و در کار‌هایی نظیر آموزش با ما همکاری می‌کردند و ما نیز باید کارفرمای آن‌ها می‌شدیم؛ اما از زمانی که ۴۰ هزار مستشار آمریکایی که اکثریت آن‌ها دارای فساد هم بودند و فرهنگ فاسد غرب را به‌همراه خود آورده بودند، وارد ایران شدند، بسیاری از امور کشور را در اختیار خود گرفته و در هر نوع فعالیتی که ممکن بود به اهداف پلید استعمارگران لطمه بزند، دخالت می‌کردند.

ارتش ایران که از زمان رضا شاه پهلوی تشکیل شد، در حقیقت باید در خدمت ملت قرار می‌گرفت؛ ولی در خدمت خاندان پهلوی و اهداف استعمارگران غرب و شرق بود و فعالیت‌هایی که در ارتش به‌عنوان بازسازی، نوسازی، تعمیرات و تولید امکانات و تجهیزات انجام می‌گرفت، همگی توسط این مستشاران بیگانه انجام می‌شد و ایرانی‌ها حق نداشتند که حتی یک عدد پیچ را بدون اجازه آن‌ها تولید کنیم؛ البته آن‌زمان افرادی هم بودند که ابتکاراتی را انجام می‌دادند؛ اما وقتی شناسایی می‌شدند، یا باید در خدمت بیگانگان قرار می‌گرفتند و یا این‌که اجازه فعالیت نداشتند؛ بنابراین این نخبگان، یا ابتکارات انجام نمی‌دادند و یا این‌که از کشور خارج می‌شدند.

جدا از فرماندهان و ارکان ارتش شاهنشاهی، خیلی از افراد در بدنه ارتش حضور داشتند که انسان‌های معتقد و درستی بودند و اگر بدنه ارتش این‌گونه نبود، معلوم نبود که پیروزی انقلاب اسلامی چگونه رقم می‌خورد؛ اما اکثر بدنه ارتش با ملت بودند و این ملت بودند که انقلاب کردند، نه یک گروه خاص.

ارتش شاهنشاهی هیچ‌گاه افراد لات و مسئله‌دار را به استخدام خود در نمی‌آورد؛ بلکه برعکس، کسانی را استخدام می‌کردند که سالم، معتقد و اهل نماز باشند؛ حالا ممکن بود که فرهنگ فاسد غربی حاکم بر ارتش، بر روی برخی از این افراد هم تأثیر بگذارد؛ اما قلب ارتش، با خدا، اسلام و پیغمبر (ص) بود و در مسائلی مانند کشتارها، خصوصاً حادثه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ نباید کل ارتش را زیر سوال برد؛ چراکه خیلی از ابعاد این حادثه هنوز افشا نشده است؛ برای نمونه، می‌گویند که اسرائیلی‌ها در کشتار مردم نقش داشتند، یا این‌که اگر سرباز‌ها شلیک نمی‌کردند، از پشت سر آن‌ها را هدف قرار می‌دادند.

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند

در واقع، ارتش شاهنشاهی دو بُعد داشت؛ یک بُعد «منفی» بود که شامل فساد و ظلم می‌شد و یک بُعد هم «مثبت» بود که متأسفانه پژوهشگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به آن توجه کافی نداشته و آن را برای مردم تبیین نکردند؛ چراکه همه افراد در ارتش شاهنشاهی بد نبودند، همان‌گونه که همه این افراد نیز خوب نبودند؛ بنابراین همان‌طور که ما می‌گوییم ارتش شاهنشاهی مثلاً فلان فساد‌ها را داشت، در مقابل نیز باید «فجرآفرینان» یا انقلابی‌های ارتش را نیز به مردم بشناسانیم؛ افرادی نظیر امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی»، سرلشکر شهید «یوسف کلاهدوز» و… که در گروهی با عنوان «گروه بی‌نام» فعالیت می‌کردند؛ البته کتابی نیز با همین عنوان «گروه بی‌نام» منتشر شده است که نقش انقلابی‌های «ارتش شاهنشاهی» در پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، نقش این افراد در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سازمان عقیدتی سیاسی، سازمان بسیج مستضعفین را تشریح می‌کند.

دفاع‌پرس: درباره «گروه بی‌نام» و فعالیت‌های آن بگویید.

بله؛ «گروه بی‌نام» با مدیریت شهید «حسن آیت» در سطح کشور فعالیت انقلابی و مبارزاتی داشت و همه‌جور افراد را شامل می‌شد؛ مانند طلبه، بقال و… که یک شاخه نظامی هم داشت و این شاخه نظامی را امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» که آن‌روز‌ها «ستوان» بود، اداره می‌کرد و همراه با سرلشکر شهید «سید موسی نامجو» که وی نیز بسیار انسان باسواد و وارسته‌ای بود و در همه موارد با احتیاط کامل عمل می‌کرد، برای آن کادرسازی می‌کرد که این موضوع موجب شد تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم وقتی افراد مورد اعتماد می‌خواستند در ارتش جمهوری اسلامی ایران به‌کارگیری شوند، دیگر مشکلی در این رابطه وجود نداشته باشد. برای نمونه، شخصی مانند مرحوم سرهنگ «محمدمهدی کتیبه» که حدوداً چند ماه قبل به رحمت خدا رفت، عضو «گروه بی‌نام»، هم رئیس رکن ارتش شاهنشاهی و هم رئیس رکن ارتش جمهوری اسلامی بود؛ یعنی هم اطلاعات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و هم اطلاعات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را داشت. یا این‌که امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی»، به‌عنوان یکی دیگر از اعضای «گروه بی‌نام» محافظ شاه و خانواده‌اش و همچنین محافظان مهمانان خارجی شاه و خانواده‌های آن‌ها بود؛ ولی در حقیقت، عامل نفوذی حضرت امام خمینی (ره) در کاخ شاه بود؛ البته خیلی افرادی دیگری نیز در ارتش شاهنشاهی، عضو «گروه بی‌نام» بودند که امروز به‌عنوان افتخارات ارتش جمهوری اسلامی به‌شمار می‌روند.

این درحالی بود که چهار دستگاه امنیتی «موساد»، «سی.آی.ای»، «ساواک» و ضداطلاعات، در ارتش شاهنشاهی فعالیت حفاظتی داشتند؛ ولی با این وجود، انقلابی‌هایی که در ارتش شاهنشاهی بودند، فعالیت‌های مبارزاتی انجام می‌دادند؛ ضمن این‌که وقتی این افراد دستگیر می‌شدند، به‌عنوان «ننگ حکومت» شناخته می‌شدند و یادم می‌آید که خودم نیز وقتی دستگیر و بازجویی ‌شدم، بازجو همین موضوع را به من گفت.

…::: پایان بخش نخست :::…

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند بیشتر بخوانید »

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، با اتحاد و همراهی همه اقشار ملت ایران به پیروزی رسید؛ از دانشجویان و دانش‌آموزان گرفته تا روحانیون، بازاری‌ها و…؛ اما در این چهل و دو سال گذشته، نقش «انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی» به‌عنوان یکی از اقشار تأثیرگذار جامعه در پیروزی نهضت انقلاب اسلامی، تا حد زیادی مغفول مانده است، شاید دلیل آن هم کشتارهایی باشد که در جریان نهضت انقلاب اسلامی صورت گرفته است؛ در حالی که حقیقت ماجرا، آن است که افراد زیادی هم در بدنه ارتش بودند که به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته و در این راستا، ضربات مهلکی را به پیکره طاغوت وارد آوردند.

«گروه بی‌نام» گروهی بود که با مدیریت شهید «حسن آیت» در سطح کشور فعالیت‌های انقلابی داشت و همه‌جور افراد را شامل می‌شد؛ مانند طلبه، بقال و…؛ این گروه یک شاخه نظامی نیز داشت که امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» آن را اداره کرده و شخصیت‌هایی نظیر شهیدان «سید موسی نامجوی»، «سید یوسف کلاهدوز»، «حسن اقارب‌پرست» و… نیز، درحالی که در رده‌های مختلف ارتش و دربار شاه حضور داشتند، عضو این گروه بوده و در حقیقت، علیه حکومت پهلوی مبارزه می‌کردند؛ مثلاً شهید «یوسف کلاهدوز» یکی از عوامل انقلابی در گارد شاهنشاهی بود، یا این‌که امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی»، به‌عنوان محافظ شاه و خانواده‌اش، عضو «گروه بی‌نام» و عامل نفوذی حضرت امام خمینی (ره) در کاخ شاه بود.

بسیاری از اعضای «گروه بی‌نام» در «ارتش شاهنشاهی»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در «ارتش جمهوری اسلامی» به‌کارگیری شده و به نظام جمهوری اسلامی، خصوصاً در جبهه‌های دفاع مقدس خدمت کرده و حماسه‌آفرین شدند؛ برخی از این افراد امروز افراد در میان ما حضور ندارند و خاطرات نقل‌نشده خود را به همراه برده‌اند، اما برخی دیگر نیز هم‌اکنون در قید حیات بوده و در گمنامی زندگی می‌کنند؛ بنابراین اگر این افراد هم خاطرات خود را نقل نکنند، این حماسه‌ها برای همیشه فراموش خواهد شد.

«قنبر راسخ» یکی از اعضای «گروه بی‌نام» است که چندسالی است، با تشکیل گروهی تحت عنوان «فجرآفرینان»، با برگزاری همایش‌ها و فعالیت‌های دیگر فرهنگی نظیر چاپ کتاب و… به تبیین حماسه‌های زندانی‌های سیاسی نهضت انقلاب اسلامی و فعالان سیاسی که با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند، پرداخته است؛ بنابراین به‌مناسبت ایام چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، وی را به خبرگزاری دفاع مقدس دعوت کردیم تا بخشی از اقدامات خود در گروه «فجرآفرینان» و خاطرات دوران مبارزاتی خود را برای ما تشریح کند.

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند

وی معتقد است: «ارتش شاهنشاهی دو بُعد داشت؛ یک بُعد «منفی» بود که شامل فساد و ظلم می‌شد و یک بُعد هم «مثبت» بود که متأسفانه پژوهشگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به آن توجه کافی نداشته و آن را برای مردم تبیین نکردند؛ چراکه همه افراد در ارتش شاهنشاهی بد نبودند، همان‌گونه که این افراد نیز خوب نبودند؛ بنابراین همان‌طور که ما می‌گوییم ارتش شاهنشاهی مثلا فلان فسادها را داشت، در مقابل نیز باید فجرآفرینان یا انقلابی‌های ارتش را نیز به مردم بشناسانیم».

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، بخش اول گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با «قنبر راسخ» دبیر گروه «فجرآفرینان» است:

دفاع‌پرس: ضمن تشکر از شما به‌دلیل قبول دعوت برای حضور در خبرگزاری دفاع مقدس؛ در ابتدا کمی از سوابق خودتان بگویید.

آزاده سیاسی «قنبر راسخ» هستم دبیر «فجرآفرینان» نیرو‌های مسلح؛ سال ۱۳۵۲ به‌عنوان کارمند در ارتش استخدام شدم، در آن‌زمان، شخصی روحانی بود به‌نام حجت‌الاسلام «سعید شریفی» که برای ما طاغوت یزید، معاویه، شمر و… را تبیین کرده بود و ما هم وقتی این مسائل را می‌شندیم، می‌دیدیم که حکومت شاهنشاهی و شخص شاه، همان‌گونه است؛ بنابراین پا به عرصه مبارزاتی گذاشتیم.

آن‌زمان اعلامیه چاپ کرده و در ارتش پخش می‌کردیم و روی دیوار‌های اماکن ارتش «مرگ‌بر شاه» و «مرگ‌بر آمریکا» می‌نوشتیم؛ بنابراین بعد از مدتی دستگیر شدم و به پنج سال حبس محکوم شدم که پس از گذشت چهار سال و چهار ماه، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و آزاد شدم و دوباره به ارتش برگشتم.

در دوران پهلوی، وضعیت به‌گونه‌ای بود که میزان محکومیت انقلابی‌ها را بازجو‌ها تشخیص می‌دادند و دادگاه و قاضی جنبه فرمایش داشتند. دادگاه اول من را به شش ماه حبس محکوم کرد؛ اما در دادگاه دوم، به پنج سال حبس محکوم شدم. البته در آن زمان، ترور رئیس کمیته مشترک شهربانی و ساواک توسط انقلابی‌ها هم در میزان محکومیت ما تأثیرگذار بود.

البته بازجو‌ها در گزارش‌های خود، مقداری هم غلوّ می‌کردند؛ مثلاً وقتی یک مبارز انقلابی را دستگیر و بازجویی می‌کردند، در گزارش‌هایی که به آمریکایی‌ها می‌دادند، می‌گفتند که یک «کمونیست» را دستگیر کرده‌ایم، به‌دلیل این‌که آمریکایی‌ها بابت دستگیری هر «کمونیست»، حدود ۲۰ دلار پاداش پرداخت می‌کردند.

دفاع‌پرس: درباره گروه «فجرآفرینان» و فعالیت‌های آن بگویید.

«فجرآفرینان» دو گروه را شامل می‌شود؛ گروه اول زندانی‌های سیاسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هستند و گروه دوم نیز فعالان سیاسی هستند که با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند. اولین همایش «فجرآفرینان» سال ۱۳۸۵ با حمایت حجت‌الاسلام «سید محمود علوی» که آن‌زمان رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش بود، برگزار شد که مرحوم حجت‌الاسلام «روح‌الله حسینیان» نیز در آن سخنرانی کرده و به تبیین نقش انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی در پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت.

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند

ما در گروه فجرآفرینان، هم شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داریم و هم شهید بعد از آن، آزاده و جانباز هم همین‌طور؛ مثلاً کسی هست که در دوران پهلوی سه سال زندانی بوده و ۱۰ سال هم در زندان‌های رژیم بعث عراق بوده است؛ چراکه خیلی از این انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی، پس از پیروزی انقلاب در ارتش جمهوری اسلامی فعالیت کردند؛ در حقیقت این‌ها رزمندگان ارتش اسلام قبل از انقلاب و رزمندگان ارتش اسلام بعد از انقلاب هستند.

دفاع‌پرس: برویم سراغ اصل مطلب؛ فعالیت‌های انقلابی‌های ارتش طاغوت، تحت تأثیر فشار‌ها و کشتار‌هایی که به فرمان ارکان ارتش شاهنشاهی علیه مردم صورت می‌گرفت، خصوصاً مسائلی نظیر حادثه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷، مغفول مانده است؛ کمی در این‌باره توضیح دهید.

انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی حدوداً از سال ۱۳۴۰ فعالیت‌های خود را آغاز کردند؛ چراکه از نزدیک شاهد حضور مستشاران خارجی نظیر آمریکایی، اسرائیلی، انگلیسی و… در ارتش بودند. این مستشاران بیگانه می‌بایستی به مثابه یک کارگر در ارتش ایران فعالیت می‌کردند و در کار‌هایی نظیر آموزش با ما همکاری می‌کردند و ما نیز باید کارفرمای آن‌ها می‌شدیم؛ اما از زمانی که ۴۰ هزار مستشار آمریکایی که اکثریت آن‌ها دارای فساد هم بودند و فرهنگ فاسد غرب را به‌همراه خود آورده بودند، وارد ایران شدند، بسیاری از امور کشور را در اختیار خود گرفته و در هر نوع فعالیتی که ممکن بود به اهداف پلید استعمارگران لطمه بزند، دخالت می‌کردند.

ارتش ایران که از زمان رضا شاه پهلوی تشکیل شد، در حقیقت باید در خدمت ملت قرار می‌گرفت؛ ولی در خدمت خاندان پهلوی و اهداف استعمارگران غرب و شرق بود و فعالیت‌هایی که در ارتش به‌عنوان بازسازی، نوسازی، تعمیرات و تولید امکانات و تجهیزات انجام می‌گرفت، همگی توسط این مستشاران بیگانه انجام می‌شد و ایرانی‌ها حق نداشتند که حتی یک عدد پیچ را بدون اجازه آن‌ها تولید کنیم؛ البته آن‌زمان افرادی هم بودند که ابتکاراتی را انجام می‌دادند؛ اما وقتی شناسایی می‌شدند، یا باید در خدمت بیگانگان قرار می‌گرفتند و یا این‌که اجازه فعالیت نداشتند؛ بنابراین این نخبگان، یا ابتکارات انجام نمی‌دادند و یا این‌که از کشور خارج می‌شدند.

جدا از فرماندهان و ارکان ارتش شاهنشاهی، خیلی از افراد در بدنه ارتش حضور داشتند که انسان‌های معتقد و درستی بودند و اگر بدنه ارتش این‌گونه نبود، معلوم نبود که پیروزی انقلاب اسلامی چگونه رقم می‌خورد؛ اما اکثر بدنه ارتش با ملت بودند و این ملت بودند که انقلاب کردند، نه یک گروه خاص.

ارتش شاهنشاهی هیچ‌گاه افراد لات و مسئله‌دار را به استخدام خود در نمی‌آورد؛ بلکه برعکس، کسانی را استخدام می‌کردند که سالم، معتقد و اهل نماز باشند؛ حالا ممکن بود که فرهنگ فاسد غربی حاکم بر ارتش، بر روی برخی از این افراد هم تأثیر بگذارد؛ اما قلب ارتش، با خدا، اسلام و پیغمبر (ص) بود و در مسائلی مانند کشتارها، خصوصاً حادثه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ نباید کل ارتش را زیر سوال برد؛ چراکه خیلی از ابعاد این حادثه هنوز افشا نشده است؛ برای نمونه، می‌گویند که اسرائیلی‌ها در کشتار مردم نقش داشتند، یا این‌که اگر سرباز‌ها شلیک نمی‌کردند، از پشت سر آن‌ها را هدف قرار می‌دادند.

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند

در واقع، ارتش شاهنشاهی دو بُعد داشت؛ یک بُعد «منفی» بود که شامل فساد و ظلم می‌شد و یک بُعد هم «مثبت» بود که متأسفانه پژوهشگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به آن توجه کافی نداشته و آن را برای مردم تبیین نکردند؛ چراکه همه افراد در ارتش شاهنشاهی بد نبودند، همان‌گونه که همه این افراد نیز خوب نبودند؛ بنابراین همان‌طور که ما می‌گوییم ارتش شاهنشاهی مثلاً فلان فساد‌ها را داشت، در مقابل نیز باید «فجرآفرینان» یا انقلابی‌های ارتش را نیز به مردم بشناسانیم؛ افرادی نظیر امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی»، سرلشکر شهید «یوسف کلاهدوز» و… که در گروهی با عنوان «گروه بی‌نام» فعالیت می‌کردند؛ البته کتابی نیز با همین عنوان «گروه بی‌نام» منتشر شده است که نقش انقلابی‌های «ارتش شاهنشاهی» در پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، نقش این افراد در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سازمان عقیدتی سیاسی، سازمان بسیج مستضعفین را تشریح می‌کند.

دفاع‌پرس: درباره «گروه بی‌نام» و فعالیت‌های آن بگویید.

بله؛ «گروه بی‌نام» با مدیریت شهید «حسن آیت» در سطح کشور فعالیت انقلابی و مبارزاتی داشت و همه‌جور افراد را شامل می‌شد؛ مانند طلبه، بقال و… که یک شاخه نظامی هم داشت و این شاخه نظامی را امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» که آن‌روز‌ها «ستوان» بود، اداره می‌کرد و همراه با سرلشکر شهید «سید موسی نامجو» که وی نیز بسیار انسان باسواد و وارسته‌ای بود و در همه موارد با احتیاط کامل عمل می‌کرد، برای آن کادرسازی می‌کرد که این موضوع موجب شد تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم وقتی افراد مورد اعتماد می‌خواستند در ارتش جمهوری اسلامی ایران به‌کارگیری شوند، دیگر مشکلی در این رابطه وجود نداشته باشد. برای نمونه، شخصی مانند مرحوم سرهنگ «محمدمهدی کتیبه» که حدوداً چند ماه قبل به رحمت خدا رفت، عضو «گروه بی‌نام»، هم رئیس رکن ارتش شاهنشاهی و هم رئیس رکن ارتش جمهوری اسلامی بود؛ یعنی هم اطلاعات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و هم اطلاعات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را داشت. یا این‌که امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی»، به‌عنوان یکی دیگر از اعضای «گروه بی‌نام» محافظ شاه و خانواده‌اش و همچنین محافظان مهمانان خارجی شاه و خانواده‌های آن‌ها بود؛ ولی در حقیقت، عامل نفوذی حضرت امام خمینی (ره) در کاخ شاه بود؛ البته خیلی افرادی دیگری نیز در ارتش شاهنشاهی، عضو «گروه بی‌نام» بودند که امروز به‌عنوان افتخارات ارتش جمهوری اسلامی به‌شمار می‌روند.

این درحالی بود که چهار دستگاه امنیتی «موساد»، «سی.آی.ای»، «ساواک» و ضداطلاعات، در ارتش شاهنشاهی فعالیت حفاظتی داشتند؛ ولی با این وجود، انقلابی‌هایی که در ارتش شاهنشاهی بودند، فعالیت‌های مبارزاتی انجام می‌دادند؛ ضمن این‌که وقتی این افراد دستگیر می‌شدند، به‌عنوان «ننگ حکومت» شناخته می‌شدند و یادم می‌آید که خودم نیز وقتی دستگیر و بازجویی ‌شدم، بازجو همین موضوع را به من گفت.

…::: پایان بخش نخست :::…

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

«گروه بی‌نام»؛ انقلابی‌هایی که حتی در دربار شاه هم نفوذی داشتند بیشتر بخوانید »