مولانا

غنای شعر خیام و تاثیرپذیری عمیق از آیات قرآن

غنای شعر خیام و تاثیرپذیری عمیق از آیات قرآن


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ اکبر صفرزاده؛ تأثیرپذیری خیام از آیات قرآن بیشتر از آنکه جنبه ظاهری داشته باشد جنبه محتوایی، مفهومی و ریشه‌ای دارد. تسلط بی‌چون و چرای او برعلوم قرآنی، کیهانی و شعر و ادب پارسی او را به درجه‌ای از علوم و معرفت و جهان‌بینی دینی رسانده که توانسته با قدرتی بی‌بدیل از ظاهر مذهبی، ریا و تزویر و تمامی سیاه چاله‌هایی که اهل خرافه به نام دین تراشیده‌اند عبور کند و مخاطب را با خود به جایی ببرد که می‌توان با یقین گفت که آنجا هسته اصلی و مرکزی دین است.

برای فهم خیام باید همان راهی را رفت که او پیمود؛ باید از ظاهر عبور کرد تا به باطن رسید. ظاهر اشعار خیام ضد دین است و با تکیه بر این ظاهر می‌توان او را شاعری ضد دین و یا حتی ملحد قلمداد کرد، اما در پس این ظاهر گستاخ و بی‌پروا و منتقد که همه چیز را با سوال‌های تلخ و بنیادین موارد هجمه قرار می‌دهد تفکری است به شدت دینی و متاثر از قرآن.

غنای شعر خیام متأثر از قرآن است. روح قرآن در اعماق اشعار خیام موج می‌زند. زیبایی و جذابیت اشعار او به دلیل تاثیری است که او از قران گرفته است. روح انسان به طور فطری و غریزی با آن چیزی ارتباط برقرار می‌کند که آن چیز بویی از حق تعالی داشته باشد که اگر این طور نبود ما هیچ گاه هیچ تمایلی نسبت به اشعار خیام، حافظ، فردوسی، سعدی و مولوی یا دیگر آثار هنری زیبا و فاخر دنیا نداشتیم.

آیه ۲۳ سوره حدید: تا [با یقین به اینکه هر گزند و آسیبی و هر عطا و منعی فقط به اراده خداست و شما را در آن اختیاری نیست]بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید، و بر آنچه به شما عطا کرده است، شادمان و دلخوش نشوید، و خدا هیچ گردنکش خودستا را [که به نعمت‌ها مغرور شده است]دوست ندارد.

خیام دراین باره می‌گوید: از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن/ فــردا که نیامدست فــریاد مکــن/ بـــرنامده و گذشتــه بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن؛ و در جایی دیگر می‌گوید:‌ای دل غم این جهان فـــرسوده مخور/ بیهـــوده نه‌ای غمان بیهوده مخور/، چون بود و گذشت و نیست نابوده پدید/ خوش باش و غم بوده و نابوده مخور.

آیه ۶ سوره فرقان: بگو: این کتاب را آن خدایی فرستاده که از اسرار آسمان‌ها و زمین آگاه است (و شما از این انکار و کفر و گناه باز گردید که) هم او البته بسیار آمرزنده و مهربان است. آیات ۸ الی ۱۱ سوره طارق: بی تردید خدا بر بازگرداندن انسان [پس از مرگش]تواناست، روزی که راز‌ها فاش می‌شود. پس انسان را [در آن روز در برابر عذاب]نه نیرویی است و نه یاوری.

خیام در این باره می‌گوید: اسـرار ازل را نه تو دانی و نه مـــن/ وین حرف معّما نه تو خوانی و نه من/ هست از پس پرده گفتگوی من و تو/، چون پرده برافتد نه تـو مانی و نه من.

آیه ۳۸ سوره مدثر: هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است. آیه ۲۱ سوره طور: و آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان هم در ایمان پیرو ایشان شدند ما آن فرزندان را به آن‌ها برسانیم و از پاداش عمل آنان هیچ نکاهیم. هر نفسی در گرو عملی است که اندوخته است.

خیام در این باره می‌گوید: گــر من ز می‌مغانه مستم هستم / گر کافـر و گبر و بت پرستم هستم/ هــر طایفه‌ای به من گمانی دارد/ من زان خودم هرآنچه هستم هستم.

آیه ۴ سوره تین: ما انسان را در نیکوترین صورت (در مراتب وجود) بیافریدیم. آیه ۷ سوره شمس: و قسم به نفس ناطقه انسان و آن که او را نیکو به حد کمال بیافرید. آیه ۱۹ سوره روم: زنده را از مرده بیرون مى ‏آورد و مرده را از زنده بیرون مى ‏آورد و زمین را بعد از مرگش زنده مى‏ سازد و بدین گونه [از گورها]بیرون آورده مى ‏شوید. آیه ۵۶ سوره یونس: خداست که زنده می‌کند و می‌میراند و باز همه به سوی او بازگردانده می‌شوید.

خیام دراین باره می‌گوید: جامی است که عقل آفرینش می‌زد / صد بوسه ز مهر بر جبینش می‌زد/ این کوزه گر دهر چنین جام لطیف/ می‌سازد و باز بر زمینش می‌زد.

آیه ۱۴ سوره الرحمن: انسان را خدا از خشک گلی مانند گل کوزه گران (بدین حسن و زیبایی) آفرید. آیه ۲۶ سوره حجر: و ما انسان را از گِلی خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، آفریدیم.

خیام در این باره می‌گوید: دی کوزه گری بدیدم اندر بازار / بر پاره گلی لگد همی زد بسیار/ و آن گل به زبان حال با او گفت / من، چون تو بوده ام مرا نیکو دار.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

غنای شعر خیام و تاثیرپذیری عمیق از آیات قرآن بیشتر بخوانید »

وحدت ادیان الهی از دیدگاه قرآن و مولانا

وحدت ادیان الهی از دیدگاه قرآن و مولانا


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ اکبر صفرزاده؛ خداوند در آیه 84 سوره آل عمران می فرمایند: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. «بگو: ما به خدای عالم و شریعت و کتابی که به خود ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل شده و آنچه به موسی و عیسی و پیغمبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شده (به همه ایمان آورده‌ایم) فرقی میان هیچ یک از پیغمبران نگذاریم و ما مطیع فرمان خداییم».
مولانا به استناد سوره آل عمران قرآن داستان پادشاه جهود که نصرانیان را از بهر تعصب می‌کشت نقل می‌کند. او در این حکایت تعصبات کور مذهبی و جنگ هفتاد و دو ملت را مورد نقد و تمسخر قرار داده و می گوید چون جوهر همه ادیان یکی است باید از نزاع و شقاق دوری گزید.

شرح حکایت: در میان جهودان، پادشاهی جبار و بیدادگر بود که نسبت به عیسویان سخت کینه توز بود . این پادشاه موسی (ع) و عیسی (ع) را که در واقع شعله ای از یک چراغ و با هم متحد بودند را از روی تعصب، مخالف یکدیگر می انگاشت و در صدد بود که دین و آئین عیسویان را براندازد.

او وزیری کاردان و زیرک داشت که در امور مهم او را یاری می داد. وزیر می دانست که ایمان و عقیده مردم را نمی توان با خشم و زور از میان برداشت بلکه برعکس هر چه زور و خشونت سخت تر باشد عقیده و ایمان مردم استوارتر گردد و از اینرو نیرنگی ساخت و شاه را نیز موافق خود کرد.

بر اساس این نیرنگ شاه را متقاعد نمود که چنین وانمود سازد که وزیر به آئین عیسویان گرایش یافته است ، پس باید دست و گوش و بینی او را برید و از دربار راند. وقتی این نقشه عملی شد و وزیر با دست و گوش و بینی بریده از دربار شاه رانده شد، عیسویان بدو پناه دادند و بر او اعتماد کردند.

رفته رفته وزیر در بین عیسویان نفوذی استوار پیدا کرد و همچون معلم و مرشدی در میان آنان شناخته شد و آنان نیز دل بدو سپردند در حالیکه وزیر در خفا و نهان ، فتنه و فساد می انگیخت. عاقبت وزیر ضمن وصیتی مهم برای هر کدام از سران دوازده گانه مسیحیت طوماری جداگانه ترتیب داد که مضمون هر یک با دیگری تناقض داشت.

سپس وزیر به غاری رفت و به خلوت درنشست و پیروان و مریدان، هرچه اصرار کردند از خلوت خود بیرون آید و سپس سران هر یک از گروههای دوازده گانه را به حضور خود خواند و به هر یک از آنان به طور پنهانی منشور خلافت و جانشینی داد و چنین گفت، جانشین من فقط تو هستی نه دیگری، و چنانچه کسی مدعی این مقام شود، کاذب و دروغگوست و باید نابودش کنی.

وزیر بعد از اجرای این طرح اختلاف برانگیز و ویرانگر، خود را در خلوت کشت و پس از مرگ او سران هر یک از گروههای دوازده گانه به جان هم افتادند و کشتار آغاز شد و بدین ترتیب جمع کثیری از مسیحیان به دست یکدیگر هلاک شدند و مقصود آن شاه بیدادگر حاصل آمد.

بود شاهی در جهودان ظلم ساز / دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت، آن او / جان موسی او و موسی ، جان او
شاه احول کرد در راه خدا/ آن دو دمساز خدایی را جدا
گفت استاد: احولی را، کاندرآ / رو برون آر از وثاق آن شیشه را
گفت احول : زآن دو شیشه من کدام / پیش تو آرم ؟ بکن شرح تمام
گفت استاد: آن دو شیشه نیست ، رو / احولی بگذار و افزون بین مشو
گفت : ای استا مرا طعنه مزن / گفت استا : زآن دو ، یک را درشکن
شیشه، یک بود و به چشمش دو نمود / چون شکست او ، شیشه را دیگر نبود
چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم / مرد ، احول گردد از میلان و خشم
خشم و شهوت، مرد را احول کند / ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل، به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رشوت قرار / کی شناسد ظالم از مظلوم زار ؟
شاه از حقد جهودانه چنان / گشت احول، کالامان یارب امان
صد هزاران مومن مظلوم کشت / که پناهم دین موسی را و پشت

مولانا در فیه مافیه می گوید: گفتم آخر این دین کی یک بوده است؟ همواره دو و سه بوده است و جنگ و قتال قائم میان ایشان. شما دین را یک چون خواهید کردن؟ یک آنجا شود؛ در قیامت. اما اینجا که دنیا است ممکن نیست زیرا اینجا هر یک را مرادی است و هوایی است مختلف. «یکی» اینجا ممکن نگردد مگر در قیامت که همه یکی شوند و به یک جا نظر کنند و یک گوش و زبان شوند.

مولانا در دفتر اول اشعار تاکید می کند که شنیدن ندای الهی در انحصار پیروان هیچ دینی نیست.

آن ندایی کاصلِ هر بانگ و نواست / خود ندا آن است و خود باقی صداست
تُرک و کُرد و پارسی گو و عرب / فهم کرده آن ندا بی گوش و لب
خود چه جای ترک و تاجیک است و زنگ ؟ / فهم کرده ست آن ندا را چوب و سنگ
هر دَمی از وی همی آید اَلَست / جوهر و اَعراض می گردند هست
گر نمی آید بلی زیشان ، ولی / آمدنشان از عدم ، باشد بلی
زآنچه گفتم زآشنایی سنگ و چوب / در بیانش قصه ای هُش دار ، خوب

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وحدت ادیان الهی از دیدگاه قرآن و مولانا بیشتر بخوانید »

«مولانا» نابغه‌ای برای تمام دوران‌ها

«مولانا» نابغه‌ای برای تمام دوران‌ها


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «کاظم کامران شرفشاهی» دبیر هجدهمین دوره جشنواره «قلم زرین» در گفت‌وگویی اظهار داشت: جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی یکی از چهره‌های بزرگ در عرصه شعر و ادبیات فارسی محسوب می‌شود، البته باید مولانا را به عنوان شاعری جهانی و فراملی شناخت، آوازه این شاعر بزرگ مرز‌های ایران را در نوردیده و فراملی شده است.

وی در همین راستا ادامه داد: سالهاست که اندیشه‌های مولوی مورد مطالعه قرار گرفته و مورد توجه سخن سرایان و اندیشمندان بزرگی همانند گئورگ ویلهلم فریدریش هگل که خود قله فلسفه غرب محسوب می‌شود بوده، هگل از مولانا به عنوان رومی برتر در حوزه فلسفه یاد می‌کند و این نشان از عظمت فکری این دانشمند و شاعر بزرگ دارد، در قرن حاضر نیز شاهد استقبال مخاطبان از آثار مولانا هستیم و بسیاری از چهره‌های ادبی و فلسفی جهان از این شاعر بزرگ با احترام یاد می‌کنند.

شرفشاهی مولوی را از بعد ادبی مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: به گواه سخنان بر جای مانده از مولانا و تاکیدات بزرگان هم دوره وی می‌توان به طور قطع اعلام کرد که مولانا نابغه‌ای در قرن خود و تمام دوران‌ها بوده است، این شاعر بزرگ پارسی زبان به تمام علوم زمان خود احاطه داشته است و در قالب‌های گوناگونی طبع آزمایی کرده است که شاخص‌ترین آن‌ها آثار مثنوی، رباعی و غزل بوده است، لذا کتاب «مثنوی معنوی» وی به تعبیر اقبال لاهوری «قرآن منظوم» بوده که نشانگر الهام پذیری، آشنایی و احاطه مولانا به قرآن کریم و آیات و روایات بوده است.

وی پیرامون ویژگی‌های کتاب «مثنوی معنوی» ابراز کرد: کتاب مثنوی معنوی دارای حکایات منظوم و زیبایی است که بسیار عالمانه و حکیمانه حول محور مسائل روانشناسی و اجتماعی بیان شده این مهم نشان می‌دهد تا چه میزان مولانا دغدغه‌های اجتماعی داشته و تلاش داشته تا برای صلاح و سعادت بشریت موضوعاتی ارزنده را مطرح کند، تمام این حکایات درقالب داستان‌ها مثنوی کوشیده تا انسان‌ها را به سوی زندگی روشن و دلپذیرتری راهنمایی کند.

دبیر جشنواره «قلم زرین» پیرامون کتاب «دیوان شمس» بیان کرد: کتاب دیوان شمس که در بر گیرنده غزلیات مولانا است از آثار ادبی شناخته شده‌تر مولوی محسوب می‌شود، در حالی که مولانا آثار ادبی فراوانی را دارد، اما با این حال این دو اثر یعنی «دیوان شمس» و کتاب «مثنوی معنوی» بیشتر مورد استفاده و استناد اهل ادب و فرهنگ قرار گرفته است. کتاب دیوان شمس طبیعتا دارای اشعار شور انگیز لطیف و زیبا بوده که پس از گذشت قرن‌ها الهام بخش موسیقیدانان و آهنگ سازان است و آثار بسیار زیبایی بر اساس آن ساخته و تولید شده است.

وی به مقاسیه مولانا با سایر شاعران فارسی زبان هم دوره‌اش پرداخت و تاکید کرد: مولانا دارای ویژگی‌هایی است که او را از سایر شعرای فارسی زبان دوره خودش متمایز می‌کند و آن ویژگی تفکر و عاطفه‌ای بوده که ردپایش در کنار احساس سرشار این شاعر دیده می‌شود، مولوی از عنصر اندیشه و تفکر در شعر‌های خود به خوبی استفاده کرد و بدین وسیله جامعه را به تدبر دعوت کرد، در عین حال مخاطبان خود را به مهرورزی دعوت کرد تا و این مهم را در دستور زندگی خود قرار دهند.

کامران شرفشاهی زندگی مولوی را مورد بررسی قرار داد و ابراز کرد: مولانا عالمی دینی است لذا در زمان وی او را مولانا یا مولوی نامگذاری می‌کنند از سوی دیگر لقب رومی نیز به وی داده می‌شود، چون وی در شهر قونیه که روزگاری روم شرقی نامیده می‌شد زندگی می‌کرده است، البته باید توجه داشت که خواستگاه وی به افغانستان امروز باز می‌گردد افغانستان در آن روزگار جزو سرزمین خراسان محسوب می‌شد، اما وی به خاطر مهاجرت‌های گوناگون پدرش شهر‌های گوناگونی را می‌بیند، اما سر انجام در شهر قونیه ساکن می‌شود و تا پایان مرگ در آنجا زندگی می‌کند.

وی به آثار مولانا اشاره و عنوان کرد: مولانا آثار و کتاب‌های بسیاری از خود برجای گذاشته است عمده اشعار وی در حوزه ادبیات فارسی است کتاب‌های همانند «مثنوی معنوی»، «دیوان شمس تبریزی»، «رباعیات» و البته در آثار منثور وی کتاب‌های همچون «فیه ما فیه»، «مجالس سبعه» و «مکتوبات» را می‌توان نام برد.

کامران شرفشاهی پیرامون کتاب‌های که درباره مولانا نوشته شده است اظهار کرد: کتابی با عنوان «مروری بر زندگی مولانا» به قلم بدیع الزمان فروزانفر پیرامون زندگی مولانا نوشته شده که بسیار کامل و جامع است در عین حال بر اساس مستندات تهیه گردیده، با مطالعه آن می‌توان شناخت بهتری نسبت به این شاعر بزرگ پیدا کرد، اما از سوی دیگر باید تاکید کرد که مولوی در درجه اول دارای ذوق و قریحه‌ای بسیار عالی بوده چنانکه نقل شده در جریان سفر و دیداری که با عطارنیشابوری داشته عطار در مورد وی تاکید کرده که آینده‌ای درخشان در انتظار او خواهد بود، البته افسانه‌ها نیز در خصوص مولانا بسیار است که این امر باز میگردد به احساس ارادت دوستداران مولوی که به مبالغه پیرامون این شخصیت ادبی ختم شده است. مولانا علوم مختلف را در پیشگاه پدر و استادید بزرگی گذراند، آشنایی وی با آیات قرآن کریم و روایات زمینه را برای رشد و تعالی فکری مولوی فراهم کرد و به عنوان زبده‌ترین شاعران در عرصه ادبیات وی را معرفی کرد.

وی به آشنایی مولانا با شمس پرداخت و ابراز کرد: آشنایی مولوی با شمس یکی از مهمترین دوره‌های خاص زندگی مولانا است و همین امر زمینه را برای تحولی عجیب در وی فراهم کرد بدین ترتیب مولوی از عالم دینی به عالم ادبیات قدم گذاشت و با شوریدگی و شیدایی اندوخته‌های خود را در قالب شعر و ادبیات به جامعه عرضه کرد.

کامران شرفشاهی مولانا را شاعری جهانی خواند و خاطرنشان کرد: مولوی را به عنوان شاعری بین المللی می‌شناسند و از آنجا که مزار وی در قونیه کشور ترکیه است هرساله بزرگداشتی را برای وی برگزار می‌کنند این امر هم غرور آفرین است که شاعری ایرانی توانسته اینگونه در دنیا خود نمایی کند و هم جای تامل دارد که چرا ایران با وجود شاعرانی همچون حافظ، سعدی، خیام و بسیاری دیگر نتوانسته قطب گردشگری ادبی به راه بیندازد این پتانسیلی است که مورد بی توجهی مسئولان فرهنگی قرار گرفته در حالی که شاعران توانمند فراوانی داریم و می‌توانیم با بزرگداشت‌های بین المللی و تبلیغات بسیار علاوه بر درآمد زایی برای کشور به معرفی آداب و رسوم و فرهنگ غنی ایران اسلامی بپردازیم تا خط بطلانی بر روی تمام ایران حراسی‌های ایجاد شده از سوی غرب باشد.

منبع: میزان

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«مولانا» نابغه‌ای برای تمام دوران‌ها بیشتر بخوانید »

انتقاد میرشکاک از شفیعی کدکنی/ «شاهنامه» کارکرد اجتماعی دارد

انتقاد میرشکاک از شفیعی کدکنی/ «شاهنامه» کارکرد اجتماعی دارد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «یوسفعلی میرشکاک» پژوهشگر و منتقد ادبی در نشست درس‌گفتارهای خود پیرامون شاهنامه‌خوانی با تأکید براینکه انسان به‌واسطه‌ هویت، انسان است، اظهار داشت: شاهنامه، خدای‌نامه و کلاً موالی قدیم ما و آن‌چه از قبلِ ورود مدرنیته داشته‌ایم و باقی مانده حتی آنجایی که جز سخافت نمی‌بینیم، نه‌فقط شاهنامه بلکه دیوان سوزنی سمرقندی نیز به‌یک معنا وجهی از هویت این قوم است.

وی با بیان اینکه طی چند سال گذشته هیچ وقت خودم را سانسور نکرده و همواره بدون ممیزی سخن گفته‌ام، افزود: انسانِ بدون هویت ایرانی کسی است که باوجود گرسنگی همسایه‌اش پولش را در جهت شرکت در کنسرت تتلو در آنتالیا خرج می‌کند. خیلی‌ها از نظام ناراحت‎ند؛ بله اصلاً این نظام از حیث اقتصادی بلد نبوده است چه کار کند اما اگر انسانِ ایرانی می‌توانست هویتش را بازیابی کند مشکلی پیش نمی‌آمد چراکه اولین‌باری نیست که این قوم و سرزمین دچار مشکل اقتصادی و سیاسی و… شده است. هویت جمعی مردم ایران در گذشته باعث می‌شد قحطی محض پیش نیاید. با این وجود این مردم بخاطر هویت مشخص‌شان که قومی و دینی بود، از بحران‌های بزرگ رد ‌شدند.

این منتقد ادبی به درگیری صفاریان با سامانیان و آشوب‌های عظیم آن در شرق و غرب و شمال و جنوب ایران اشاره کرد و ادامه داد: با وجود این درگیری‌ها فشاری به مردم وارد نمی‌شد. هنگامی که غزنویان با سامانیان مشکل پیدا می‌کنند و درگیری‌های زیادی شکل می‌گیرد باز قوم ایرانی برمدار هویتشان می‌گردند. ۲۰۰ ـ۳۰۰ سال جنگیدن ایرانیان با اعراب با چه چیزی بود؟ یعنی با تکیه بر چه منش و بینشی بود و چه چیزی در جانشان بود که توانستند آن همه سال در برابر فرهنگ مقابل مبارزه کنند؟ در تحویل قدرت از غزنویان به سلجوقیان اوضاع پریشانی وجود داشته است اما مردم رد می‌شدند و حکومت‌ها با هم درگیر بودند لذا مشکل، مشکلِ قدرت بوده است نه مردم.

میرشکاک خطاب به جوانان و با تأکید براینکه از چشم‌انداز من مشکل امروز هویت است، گفت: گذشتگان با عرب روبرو بودند و امروز ما در برابر غرب هستیم. تا قبل مشروطه و مدرنیته هویت واحد داریم اما سپس هویت‌مان دوپاره یا کلاً بی‌هویت می‌شویم یا برای اینکه از گزند مدرنیته در امان باشیم خودمان را به‌صورت تصنعی به گذشته هزار ساله و ده‌هزار ساله پرت می‌کنیم.

این شاعر به تشریح ویژگی‌های تکنولوژی پرداخت و با بیان اینکه تکنولوژی همواره انسان را به‌سمت خاصی هدایت می‌کند که پیش از آنکه غرق آن شویم باید آگاه باشیم، گفت: ما بخاطر تکنولوژی است که مصرف کننده شده‌ایم درحالی که در جمهوری اسلامی به غرب «نه» می‌گویم اما این فقط در گفتار است چراکه در کردار هنوز نتوانسته‌ایم نه بگوییم.

وی تحقق مدنیت دینی را مقدمه بازگشت به هویت دینی دانست و اظهار داشت: هرجایی که تکنولوژی ورود پیدا کند به‌نفع خودش جا باز می‌کند و این مسئله را که اغلب مشکلات ما از آن سرچشمه می‌گیرد جماعت موجود متوجه نشده‌اند و این درحالی است که ما غرق در سرمایه‌داری بین‌المللی و امپریالیسم هستیم درشرایطی که قصد درگیری با آمریکا را داریم که شدنی نیست.

میرشکاک با تأکید براینکه ما با آرمان‌گرایی و محال‌اندیشی انقلاب کردیم، گفت: اگر امروز نمی‌توانیم خودمان را جمع کنیم بخاطر آن است که هویت قومی و دینی‌مان ناخواسته روبروی هم ایستاده‌اند درحالی که این مسئله‌ای کاذب است چراکه هویتی قومی که با هویت دینی درگیر باشد کاذب است چون هویت قومی و دینی پشت‌و روی یک سکه‌اند.

این محقق و پژوهشگر، عدم دیالوگ و ارتباط‌گیری با نسل جدید را مشکل نسل اول انقلاب دانست و ادامه داد: ویرانی زبان به ویرانی هویت منجر می‌شود و من با خودم قرار گذشته‌ام شاهنامه بگویم چون شاعران گذشته حکیم بودند و کسی که با آن اُنس بگیرد متوجه می‌شود چگونه حافظ، مولانا و خیام و هرکسی که چشم‌انداز خاصی دارد از آن بیرون آمده است؛ عظمت این کتاب به‌قدری است که ۱۴۰۰ سال اجازه نداده است این مردم فارسی‌زبان، عرب شوند.

وی گفت: باید بدانیم چه کسی هستیم، چراکه هر فرد از یک‌سری زیرساخت همچون عقل، عاطفه، خیال، زبان، حکمت و.. شکل گرفته‌ که در او تجلی پیدا می‌کند. آن فرد ایرانی که در آمریکا زندگی می‌کند با این فرض که ضد جمهوری اسلامی باشد نیز ایران و تهران را دوست دارد و اگر تیم فوتبال ایران با آمریکا بازی کند باز طرفدار ایران است و این ناخودآگاه است. غفلت از این ناخودآگاهی، ناخودآگاهی را مضاعف خواهد کرد و بخواهیم یا نخواهیم یک حادثه باید رخ دهد تا بفهمیم ایرانی هستیم یا نیستیم.

میرشکاک شعر «این وطن مصر و عراق و شام نیست/ این وطن، شهریست کان را نام نیست» را خواند و گفت: وطن ساحت وجودی توست. همه ایرانیان بخاطر پیروزی تیم فوتبال ایران برابر آمریکا خوشحال شدند اما کسی نیست بپرسد چرا هویت ما فقط در فوتبال می‌جُنبد درحالی که در اقتصاد، سیاست، هنر و اندیشه نیازمند هویت هستیم.

این منتقد بر لزوم بازیابی هویت تأکید کرد و گفت: باید بتوانیم در عین تمدن، مثل انسانِ ایرانیِ قرن ششم، قرن هفتم و قرن هشتم واجد هویتی باشیم که دین و قومیت در آن همسو باشند تا بر مشکلی همچون حمله مغول غلبه کنیم.

وی عنوان کرد: در ایرانیان شهیدانی همچون سیامک تا یزدگرد و سیاوش وجود دارد؛ قوم ایرانی برای سیاوش تعزیه‌ای داشته است که هرساله برگزار می‌شده است و اگر امروز می‌بینیم محرم اینقدر برای این قوم اهمیت دارد بخاطر آن است که قوم ایرانی سراپا خاطره سوگ بوده است درحالی که اعراب خاطره سوگ ندارند. ایرانی ستودن دارد و سعی می‌کند مدام با جهان مُردگان در ارتباط باشد لذا اگر کارکرد «شاهنامه» در جهان کنونی و مدرن امکان نداشته باشد یا شاهنامه را جوری نفهمیم که به‌درد زندگی و گرفتاری‌های امروزمان بخورد، همان بهتر که هیچ‌کاری به کار آن نداشته باشیم.

میرشکاک با انتقاد از اظهارنظر شفیعی کدکنی که معتقد است کارکرد اجتماعی شاهنامه از دست رفته است، با تأکید براینکه شاهنامه کارکرد اجتماعی دارد، گفت: کسی که هشت سال جنگ یا دو سال و دوماه آن را تجربه کرده است داستان شاهنامه را می‌فهمد.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انتقاد میرشکاک از شفیعی کدکنی/ «شاهنامه» کارکرد اجتماعی دارد بیشتر بخوانید »

خاطره‌ «عبدالحسین زرین‌کوب» در مجلس سیدالشهدا (ع)/ تفأل به دیوان حافظ در روز عاشورا

خاطره‌ «عبدالحسین زرین‌کوب» در مجلس سیدالشهدا (ع)/ تفأل به دیوان حافظ در روز عاشورا


خاطره‌ «عبدالحسین زرین‌کوب» در مجلس سیدالشهدا (ع)/ تفأل به دیوان حافظ در روز عاشورا


۲۴ شهریور سال ۱۳۷۸ شمسی «عبدالحسین زرین‌کوب» ادیب، نویسنده، مترجم، تاریخ‌نگار و ایران‌شناس معاصر درگذشت. وی یک مولوی‌شناس برجسته بود و درباره «مولانا» کتاب‌های مرجع و مشهور دارد اما یک خاطره عجیب هم از «حافظ» دارد!

همین دیروز|گروه تاریخ خبرگزاری فارس- امین رحیمی: سال ۱۳۰۱ شمسی در بروجرد به دنیا آمد و چون تولدش ۲۷ اسفند بود خودش می‌گفت: «۳ روز از نوروز پیرترم». بعد هم که بزرگ شد تا توانست در حوزه ادبیات و تاریخ درخشید و از خودش استعداد نشان داد و به مقام استادی رسید. همان ویژگی آدم‌های باسواد را هم داشت که نثر روان و ساده و شیرین باشد. این‌طوری بود که وقتی درباره مولانا و عرفان کتاب می‌نوشت همان‌موقع و بعدها خیلی‌ها از نوجوانان نورسته گرفته تا پیران خردمند، شهد کتاب‌هایش را می‌نوشیدند و شیرینی ادبیات و عرفان ایران به جان‌شان می‌نشست؛ «پله پله تا ملاقات خدا».

فصل درخشان تاریخ انسانی
زرین‌کوب کارش فقط ادبیات نبود و در حوزه تاریخ و اسلام‌شناسی هم صاحب سبک و اندیشه بود و به این نتیجه رسیده بود که: «کارنامه اسلام یک فصل درخشان تاریخ انسانی است. نه فقط از جهت توفیقی که مسلمین در ایجاد یک فرهنگ تازه جهانی یافتند بلکه به‌سبب فتوحاتی که آن‌ها را موفق کرد برای ایجاد یک دنیای تازه ورای شرق و غرب. قلمرو اسلامی که در واقع نه شرق بود و نه غرب». معلوم است که عاشق فرهنگ ایران و حافظ و فردوسی و عطار و سعدی و نظامی هم بود و می‌گفت: «حقیقت آن است که فرهنگ اسلامی در درخشان‌ترین ادوار خویش که دوره قبل از مغول است، بیش از هر چیز ایرانی است».  

تفأل عاشورایی به روایت استاد

زرین‌کوب خاطره‌ای دارد از تفأل به دیوان حافظ در مجلس روز عاشورا. این خاطره را سرراست و صریح به روایت زرین‌کوب بخوانید و حظ ببرید.

روز عاشورا بود و قرار بود در مراسمی به همین مناسبت در حضور جمعیتی که هم افراد عادی در آن حضور داشتند و هم افراد تحصیل‌کرده و به‌اصطلاح روشنفکر، سخنرانی کنم. آرام وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم. نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم شود. در خلوت خودم،‌ دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی می‌گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند. اما هرچه بیشتر فکر می‌کردم کمتر به نتیجه می‌رسیدم. در همین لحظه،‌ پیرمردی که کنار دستم نشسته‌بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: «ببخشید،‌ شما استاد زرین‌کوب هستید؟» گفتم: «استاد که چه عرض کنم، ولی زرین‌کوب هستم». خیلی خوشحال شد و از این گفت که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. در میان صحبت‌هایش با خودم می‌گفتم: «این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن مرا داشته باشد؟»

پیرمرد روستایی با آن چهره آفتاب‌سوخته، متین، سنگین و باوقارش می‌گفت مکتب رفته و… حالا هم در اوقات بیکاری یا قرآن می‌خواند یا غزل حافظ. چند بیت جسته‌وگریخته هم از غزلیات خواجه خواند؛ چه زیبا هم غزل حافظ را می‌خواند. پرسیدم: «حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟» گفت: «سؤالی داشتم.» گفتم: «بفرمایید». پرسید: «شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟» گفتم: «خب بله، صد درصد». گفت: «ولی من اعتقاد ندارم.» پرسیدم: «من چه کاری می‌توانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی برمی‌آید؟» گفت: «خیلی دوست دارم معتقد شوم. یک زحمتی برای من می‌کشید؟ یک فال برایم می‌گیرید؟» گفتم: «ولی من الان دیوان حافظ ندارم». بلافاصله یک دیوان جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: «بفرما».

مات و مبهوت نگاهش کردم. دیوان حافظ را از دستش گرفتم و گفتم: «نیت کنید». فاتحه‌ای زیر لب خواند و گفت: «برای خودم نمی‌خواهم. می‌خواهم ببینم حافظ درباره امروز (روز عاشورا) چه می‌گوید؟» شوکه شدم و مردد در گرفتن فال. حافظ و عاشورا؟ اگر جواب نداد، چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه می‌شود؟ با اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه‌به‌کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آن‌ها اندیشیده بودم غزلی به ذهنم نرسید که به‌طور ویژه به این موضوع پرداخته‌باشد. اما چشمانم را بستم، فاتحه‌ای قرائت کردم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم و صفحه‌ای را باز کردم و این شعر آمد:

زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکته‌دان عشقی خوش بشنو این حکایت

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

خدایا! این غزل اگر موضوعش امام حسین (ع) و وقایع روز عاشورا و شب یازدهم نباشد، پس چه می‌تواند باشد؟… این غزل، باید به‌طور ویژه برای همین مناسبت سروده شده‌باشد. بیت اولش را که خواندم، پیرمرد از بیت دوم شروع به زمزمه‌کردن با من کرد. شعر را از حفظ می‌خواند و گریه می‌کرد، طوری که چهار ستون بدنش می‌لرزید؛ انگار داشتم برایش روضه می‌خواندم. گفت: «معتقد شدم استاد. معتقد بودم، ایمان پیدا کردم.» و گریه امانش نداد…

حالا دیگر می‌دانستم سخنرانی‌ام را چگونه شروع کنم. آن روز من، روضه‌خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که به‌قول خودشان پای هیچ روضه‌ای گریه نکرده‌ بودند.

امروز در تاریخ مناسبت‌های دیگری هم هست

امروز ۲۴ شهریور مصادف با ۱۵ سپتامبر میلادی و ۸ صفر هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبت‌های دیگری هم دارد.
ـ وفات «سلمان فارسی» صحابی بزرگوار پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) در سال ۳۵ قمری
ـ رحلت فقیه نامدار شیعه آیت‌الله العظمی «سید ابوالقاسم خویی» در سال ۱۴۱۳ قمری
ـ حمله «آقا محمد خان قاجار» به گرجستان در سال ۱۲۰۹ قمری
ـ استقلال کشورهای آمریکای مرکزی از استعمار اسپانیا در سال ۱۸۲۱ میلادی
ـ رحلت عالم بزرگ شیعه «میرزا جهانگیر خان قشقایی» در سال ۱۲۸۹ شمسی

انتهای پیام/




منبع

خاطره‌ «عبدالحسین زرین‌کوب» در مجلس سیدالشهدا (ع)/ تفأل به دیوان حافظ در روز عاشورا بیشتر بخوانید »