میدان نبرد

پیامی راهبردی درباره رسانه به‌عنوان کانون تحولات جهانی


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، پیام رهبر معظم انقلاب به نشست افق تحول رسانه ملی، پیامی عمیق و راهبردی بود؛ ایشان خطاب به رئیس رسانه ملی اینگونه مرقوم فرمودند:

شما و این حضرات نقش بی‌بدیل رسانه و تبلیغ را در پیکار‌های کنونی جهان-که بیش از همیشه هست- میدانید. امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزار‌های نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصه‌ی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش هست.

هر چند خطاب این پیام به آقای جبلی بوده هست ولی فحوای کلام این طور نشان می‌دهد مخاطب آن همه رسانه‌ها و مدیران و فعالان رسانه‌ای هست؛ لذا لازم هست همه دغدغه‌مندان عرصه رسانه این پیام را خوب بفهمند و به خوبی نیز بدان عمل کنند.

اگر بخواهیم این پیام معظم له را تحلیل کنیم، از چند زوایه مهم می‌توان به آن نگاه کرد؛

۱. رهبر معظم انقلاب در پیام خود، رسانه را نه تنها ابزار بلکه سلاح تمدنی معرفی کرده‌اند. این نگاه، فراتر از ابعاد روزمره به کارکرد رسانه می‌نگرد و آن را محور اصلی شکل‌دهی به آینده تمدنی می‌داند. در جهان امروز، تمدن‌ها بیش از آنکه در میدان‌های جنگ نظامی رقابت کنند، در «میدان رسانه» در حال نبرد هستند. از این منظر، پیام ایشان یک دعوت برای بازیابی جایگاه تمدنی ایران و جهان اسلام هست، آن هم از طریق بازآفرینی روایت‌هایی که هویت، فرهنگ و آرمان‌های ما را به شکلی تأثیرگذار منتقل کنند.

۲. ادبیات پیام رهبر معظم معظم انقلاب، ساده و در عین حال حاوی عمق معنایی هست. این پیام با جملاتی کوتاه، اما پرمغز، مفهوم را به خوبی منتقل می‌کند. واژگان کلیدی مانند «نقش بی‌بدیل»، «پیکار‌های کنونی» و «روایت از واقعیت» حامل بار معنایی سنگینی هستند که مخاطب را وادار به تأمل می‌کنند. این ادبیات، ضمن حفظ شفافیت، تأثیرگذاری پیام را تقویت می‌کند و از پیچیدگی زائد دوری می‌جوید، به‌گونه‌ای که هم برای مخاطب متخصص و هم عموم مردم قابل فهم هست.

۳. در ادبیات و فلسفه رسانه، «روایت» (Narrative) یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم هست. رهبر معظم انقلاب، مفهوم روایت را در مرکز پیام خود قرار داده‌اند، چرا که روایت، پایه اصلی شکل‌گیری افکار عمومی و جهت‌دهی به رفتار جوامع هست. از منظر تحلیلی، این پیام یک فراخوان برای ساخت «روایت‌های خودبسنده و مقاوم» هست که در برابر هجمه رسانه‌های بین‌المللی توان ایستادگی داشته باشند. این نگاه به روایت‌گری، بازتعریفی از هویت ملی و فرهنگی در سطحی جهانی را می‌طلبد.

۴. رهبر معظم انقلاب با اشاره به جایگاه رسانه در پیکار‌های کنونی، نقش تاریخی رسانه در تغییرات اجتماعی را یادآوری می‌کنند. از انقلاب اسلامی ایران تا خیزش‌های بزرگ جهانی، رسانه همواره موتور محرک انقلاب‌ها و جنبش‌ها بوده هست. این پیام تلویحاً به مخاطب خود یادآوری می‌کند که رسانه، اگر در دست نیرو‌های متعهد و خلاق قرار گیرد، می‌تواند به عامل تغییرات بنیادین تبدیل شود.

۵. بخش پایانی پیام، با تأکید بر ابتکار به جنبه خلاقانه رسانه اشاره دارد. رهبر معظم انقلاب از فعالان رسانه‌ای نمی‌خواهند صرفاً مصرف‌کننده تکنولوژی‌های موجود باشند، بلکه آنها را به خلق روایت‌های نو و تولید محتوا‌های بدیع و تأثیرگذار دعوت می‌کنند. این فراخوان، بُعد دیگری از پیام را روشن می‌کند: ضرورت عبور از تکرار و حرکت به‌سوی نوآوری در شیوه‌های رسانه‌ای.

۶. رهبر معظم انقلاب با تأکید بر «رساندن پیام» و «روایت واقعیت»، به یک اصل اخلاقی مهم اشاره دارند: رسانه‌ها باید حقیقت‌گرا باشند. در جهانی که رسانه‌ها اغلب به ابزار تحریف واقعیت تبدیل شده‌اند، پیام ایشان تلویحاً دعوت به حفظ اخلاق در جنگ رسانه‌ای هست. این بُعد اخلاقی، تفاوت استراتژی رسانه‌ای ما با جریان‌های مخرب جهانی را برجسته می‌کند.

۷. این پیام را می‌توان در امتداد نگاه کلان ایشان به مسئله قدرت ملی تحلیل کرد. در دنیای امروز، رسانه‌ها به بخشی از زیرساخت‌های قدرت نرم تبدیل شده‌اند و بدون آنها، قدرت سخت نیز اثربخشی لازم را نخواهد داشت. این نگاه راهبردی، رسانه را به عنوان یک سکوی قدرت تعریف می‌کند که می‌تواند در کنار دیپلماسی، امنیت و اقتصاد، آینده کشور را رقم بزند.

در پایان اینکه پیام رهبر معظم انقلاب، یک منشور چندلایه هست که از سطوح تاکتیکی تا ابعاد فلسفی و تمدنی، رسانه را به عنوان کانون تحولات جهانی معرفی می‌کند. از این منظر، مسئولیت رسانه‌های فعال در داخل کشور فراتر از تولید محتوا‌های روزمره هست؛ آنها باید حاملان پیام تمدنی باشند که بتوانند در میدان این نبرد بی‌پایان، برتری خود را تثبیت کنند.

فرهاد نظریان سامانی- پژوهشگر و فعال فضای مجازی

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیامی راهبردی درباره رسانه به‌عنوان کانون تحولات جهانی بیشتر بخوانید »

پهپاد مادر ده تنی چین: فصل جدیدی در جنگ‌افزارهای هوایی

پهپاد مادر ده‌تنی چین؛ فصل جدیدی در جنگ‌افزارهای هوایی



نمایشگاه هوایی ژوهای چین که از جمله بزرگ‌ترین رویدادهای هوافضای به شمار می‌رود، امسال با رونمایی از یک پهپاد مادر غول‌پیکر و مجهز به سیستم رهاسازی دسته‌ای از پهپادها در آسمان توجه‌ها را به خود جلب کرد

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، این پهپاد مادر ده تنی که با موتور جت کار می‌کند و «جیو تیان» (Jiu Tian) نام دارد، توسط شرکت دولتی «آوی‌سی» (AVIC) طراحی شده است و به ارتش چین امکان جدیدی در عملیات‌های هوایی خواهد داد. توانایی این پهپاد در ارسال و کنترل پهپادهای کوچک در حین پرواز، می‌تواند توازن قوا در میدان نبرد را به‌طرز قابل‌توجهی تغییر دهد و به ارتش چین در انجام عملیات‌های پیچیده و هم‌زمان هوایی کمک کند.

این پهپاد مادر با طراحی منحصر به فرد، مجهز به بخشی به نام «ماژول کندوی ایزومری» (Isomerism Hive Module) است که نشان می‌دهد این سامانه قادر است در حین پرواز، پهپادها را پرتاب کرده و به عنوان مرکز فرماندهی و کنترل برای آن‌ها عمل کند. این ویژگی به ارتش امکان می‌دهد تا عملیات‌هایی از جمله شناسایی، جمع‌آوری اطلاعات، نظارت و حتی حملات الکترونیکی را با دقت بیشتری انجام دهد.

پهپاد مادر ده تنی چین: فصل جدیدی در جنگ‌افزارهای هوایی

طراحی و ساختار پیشرفته پهپاد مادر

پهپاد مادر ده تنی چین در نگاه اول شبیه به هواپیماهای هجومی است، اما با دقت بیشتر می‌توان تفاوت‌های اساسی را مشاهده کرد. طراحی این پهپاد به گونه‌ای است که دارای سیستم فرود و برخاست سه‌چرخه‌ای است که معمولاً در هواپیماهای جنگی به کار می‌رود و بدنه‌ای مقاوم و بزرگ دارد که می‌تواند وزن بسیار بالایی را تحمل کند. این پهپاد از موتور جت مرکزی بهره می‌برد که در قسمت بالای بدنه نصب شده است و به آن قدرت و سرعت بالایی می‌دهد.

بخش مرکزی پهپاد به عنوان محل حمل بار و ماژول پرتاب پهپادها عمل می‌کند. این ماژول کندوی ایزومری به گونه‌ای طراحی شده که پهپادهای کوچک‌تر می‌توانند از درون آن به صورت دسته‌ای یا تکی به پرواز درآیند و ماموریت‌های خود را انجام دهند. این تکنولوژی که پیش از این تنها در تئوری مطرح بود، اکنون با طراحی عملیاتی در پهپاد مادر چین به واقعیت پیوسته و نمایانگر یکی از پیشرفته‌ترین سیستم‌های نظامی جهان است.

اهمیت راهبردی پهپاد مادر و کاربردهای نظامی

پهپاد مادر چین توانایی این را دارد که عملیات‌هایی با برد گسترده‌تر را به انجام برساند. این قابلیت به ویژه در میدان‌های نبرد مدرن که فاصله‌ها و شرایط محیطی می‌تواند محدودیت‌های جدی ایجاد کند، اهمیت زیادی دارد. توانایی پرتاب پهپادهای کوچک از پهپاد مادر و سپس استفاده از آن به عنوان مرکز کنترل و فرماندهی، امکان انجام ماموریت‌های پیچیده را برای ارتش چین فراهم می‌کند. این پهپاد می‌تواند به عملیات‌های شناسایی، جمع‌آوری اطلاعات و حتی درگیر شدن در جنگ‌های الکترونیکی کمک کند.

علاوه بر این، پهپاد مادر می‌تواند پهپادهای کامیکازه (Kamikaze) را نیز به میدان بفرستد. این پهپادها که توانایی خودکشی در هدف را دارند، می‌توانند به طور مستقیم بر هدف‌های دشمن حمله کنند و خسارت‌های زیادی وارد آورند. این رویکرد می‌تواند به شدت کشندگی این پهپادها را افزایش دهد و قدرت نیروی هوایی چین را در صحنه‌های نبرد به‌طور قابل‌توجهی ارتقا دهد.

فناوری‌های پیشرفته در نمایشگاه هوایی ژوهای

پهپاد مادر تنها یکی از فناوری‌های شگفت‌انگیزی است که در نمایشگاه هوایی ژوهای رونمایی شده است. این نمایشگاه، که هر دو سال یک بار برگزار می‌شود، به عنوان یک ویترین برای نمایش آخرین دستاوردهای فناوری و نظامی چین عمل می‌کند. امسال علاوه بر پهپاد مادر، هواپیماهای جنگنده متعددی نیز معرفی شده‌اند که نشان از پیشرفت گسترده صنعت هوایی چین دارد.

یکی از این هواپیماها، جنگنده J-۱۵T است که برای اولین بار در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده است. این جنگنده نسل ۴.۵، برای عملیات از روی ناوهای هواپیمابر طراحی شده و دارای سیستم پرتابی است که از کشتی‌های بزرگ پرتاب می‌شود. این ویژگی‌ها به J-۱۵T امکان می‌دهد که در مأموریت‌های دوربرد شرکت کند و به عنوان بخشی از ناوگان نیروی دریایی چین عمل کند.

از سوی دیگر، جت پنهانکار جدید J-۳۵A که برای عملیات‌های زمینی طراحی شده، نیز برای اولین بار در نمایشگاه ژوهای معرفی خواهد شد. این جت با قابلیت‌های پیشرفته‌ای همچون پنهانکاری، توانایی انجام عملیات‌های جاسوسی و شناسایی را با دقت بالا دارد.

چشم‌انداز پهپاد مادر برای ارتش‌های مدرن و نقش آن در توازن قوا

رونمایی از پهپاد مادر در نمایشگاه ژوهای به نوعی نشان‌دهنده تمایل چین به پیشبرد فناوری‌های نظامی مدرن و بهبود توانایی‌های جنگی خود است. این پهپاد مادر که می‌تواند در میانه هوا پهپادهای دیگری را رها و هدایت کند، احتمالاً به طور قابل‌توجهی قدرت نیروی هوایی چین را در مأموریت‌های پیچیده افزایش خواهد داد. این فناوری همچنین به چین امکان می‌دهد که به‌طور همزمان در چندین جبهه فعالیت کند و با بهره‌گیری از استراتژی‌های پیشرفته، به توازن قوا در منطقه و حتی در سطح بین‌المللی دست یابد.

همچنین، این پهپاد مادر می‌تواند به عنوان الگویی برای دیگر کشورها در نظر گرفته شود، زیرا افزایش توانایی‌های هوایی و قدرت نظامی در حوزه پهپادها، اکنون به یکی از موضوعات رقابتی اصلی در سطح جهان تبدیل شده است. کشورهای دیگر از جمله آمریکا و روسیه نیز در پی توسعه سیستم‌های مشابه هستند و این رقابت فناوری می‌تواند شکل آینده نبردهای هوایی را متحول سازد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پهپاد مادر ده‌تنی چین؛ فصل جدیدی در جنگ‌افزارهای هوایی بیشتر بخوانید »

آمریکا: موشک با برد بیش از ۳۰۰ کیلومتر به اوکراین نمی‌دهیم

آمریکا: موشک با برد بیش از ۳۰۰ کیلومتر به اوکراین نمی‌دهیم



مشاورامنیت ملی کاخ سفید اعلام کرد که «جو بایدن» رئیس جمهور ایالات متحده از بیم وقع جنگ جهانی سوم تجیهزات نظامی خاص به اوکراین ارسال نمی‌کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مشاور امنیت ملی کاخ سفید شبانگاه شنبه به وقت تهران اعلام کرد که «جو بایدن» رئیس جمهور ایالات متحده، تجهیزات نظامی خاص به اوکراین ارسال نمی‌کند.

به گزارش مجاهدت از وبگاه «یاهو نیوز» «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی کاخ سفید گفت: «در میان این سلاح‌ها موشک‌های دوربرد ” آتامکس” هستند که ۳۰۰ کیلومتر برد دارند.»

سالیوان اظهار داشت: «در حالی که هدف کلیدی ایالات متحده انجام هرکاری  برای حمایت و حفاظت از اوکراین است، اما هدف مهم دیگر این است که اطمینان حاصل شود در شرایطی قرار نخواهیم گرفت که به جنگ جهانی سوم نزدیک ‌شویم.»

وی افزود که بایدن همزمان با انتقال موشک‌های نقطه زن «هیمارس»  به اوکراین موافقت کرد.

وی خاطر نشان کرد که ایالات متحده همچنین پهپادهای مختلفی را که به طور موثر توسط ارتش اوکراین مورد استفاده قرار می‌گیرد، به کی‌یف ارسال می‌کند.

پیش از این، «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا گفته بود که تامین تسلیحات به اوکراین به وضعیت در میدان جنگ بستگی دارد. وی تصریح کرد که اکنون آمریکا موشک‌های همیارس  با برد ۸۰ کیلومتر به اوکراین می‌دهد.

بایدن  چندی قبل گفته بود که ایالات متحده سامانه‌های موشکی را به اوکراین ارسال نخواهد کرد که بتواند به خاک کشور روسیه برسد. بعداً، وزارت امور خارجه ایالات متحده تصریح کرد که واشنگتن موشک‌های دوربرد برای استفاده در خارج از میدان نبرد در اوکراین تامین نمی‌کند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آمریکا: موشک با برد بیش از ۳۰۰ کیلومتر به اوکراین نمی‌دهیم بیشتر بخوانید »

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا


آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا - کراپ‌شده

برای کار از ایران به ترکیه رفت، اما با شنیدن خبر شهادت یکی از بستگانش در سوریه، دیگر نتوانست در ترکیه بماند. دوباره راهی ایران شد تا مادرش را راضی کند که او هم مدافع حرم شود.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، قرار بود علی‌اصغر قبل از اربعین از سوریه به ایران برگردد و با مادر پیاده‌ به کربلا بروند. مادر برای پیاده‌روی اربعین خود را آماده کرده بود و منتظر آمدن پسرش بود که خبر شهادت علی‌اصغر را برایش آوردند. او باورش نمی‌شد، چون علی‌اصغر هیچ وقت زیر قولش نمی‌زد. فقط به او گفته بودند علی‌اصغر شهید شده و خبری از پیکر نبود.

پدر علی‌اصغر برای اطمینان از این خبر راهی سوریه می‌شود و دو ماه در آنجا سنگر به سنگر سراغ پسرش را از همرزمانش می‌گیرد؛ هر کسی اسم علی‌اصغر انصاری را می‌شنود، می‌گوید خدا رحمتش کند. پدر به مشهد برمی‌گردد و امید مادر ناامید می‌شود. حالا دیگر مادر انتظار پیکر سالم علی‌اصغرش را می‌کشد تا بلکه یک بار دیگر صورتش را ببیند و او را در آغوش بگیرد. اما این انتظار ۶ ساله می‌شود و امروز مادر می‌گوید راضی‌ام به رضای خدا.

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا
عکس یادگاری دایی و خواهرزاده

این مادر، داغ دیگری بر دل دارد. داغ برادر شهیدش «حسین علیزاده»؛ حسینی که بوی علی‌اصغر را می‌داد. چون این دو رفیق باهم به سوریه می‌رفتند. سه سالی که از شهادت علی‌اصغر می‌گذرد، خبر شهادت حسین را می‌آورند. 

‌آنچه در ادامه می‌خوانید روایت «فاطمه علیزاده» مادر شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون «علی‌اصغر انصاری» و خواهر شهید مدافع حرم «حسین علیزاده» است. 

از ترکیه برگشت تا به سوریه برود

اولین فرزندم، علی‌اکبر است و علی‌اصغر دومین فرزندم بود. من و فرزندانم در ایران به دنیا آمده‌ایم و در طول این سال‌ها مشهد بودیم. علی‌اصغر به خاطر وضعیت نامناسب اقتصادی تا دوم راهنمایی درس خواند و بعد سر کار رفت. اول به گچ‌کاری مشغول بود و سپس به قالب‌بندی رفت. پدرشان کارگر بود و حقوقش کفاف زندگی را نمی‌داد؛ به همین خاطر علی‌اصغر شنبه تا پنجشنبه کار می‌کرد و پایان هفته حقوقش را به پدرش می‌داد تا کمک‌ خرج خانواده باشد.

پسر بزرگ‌ترم علی‌اکبر می‌خواست به همراه دوستانش برای کار به ترکیه برود که علی‌اصغر را هم با خودش برد. آبان ماه ۹۲ با هم به ترکیه رفتند؛ اواخر آبان ماه داماد خواهرم «حمید احسانی» که رفیق علی‌اصغر هم بود، در سوریه شهید شد. بعد از شهادت حمید، علی اصغر نتوانست در ترکیه بماند و دی ماه به ایران برگشت. علی‌اصغر بهانه رفتن به سوریه را می‌گرفت، اما راضی نبودیم به سوریه برود.

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا
حتی تاول‌های شیمیایی هم مانع رفتن‌ علی اصغر به سوریه نشد

پسرم همه‌اش گریه می‌کرد و می‌گفت: حمید به سوریه رفت و من جا ماندم؛ من هم می‌خواهم بروم. علی‌اصغر اسفند ماه سال ۹۲ به ما گفت: فقط یک بار اجازه بدهید من بروم و ببینم چه جوری است. به علی‌اصغر گفتم: همین یک بار را به سوریه برو، دفعه دومی وجود ندارد. علی اصغر قبول کرد. بالاخره پسرم اسفند ماه سال ۹۲ به سوریه رفت و با دوره آموزشی دو ـ سه ماه از من دور بود و به مرخصی آمد. 

به او گفتم: تو قول دادی که یک بار بروی و دیگر نروی! گفت همین بار اول که به حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) رفتم و شرایط سوریه را دیدم، دیگر نمی‌توانم نروم. بالاخره علی‌اصغر بار دوم را هم رفت. از سال ۹۲ تا سال ۹۴ در رفت‌ و آمد به سوریه بود. یک‌ زمان‌هایی ۵ ماه یا ۳ ماه در آنجا می‌ماند. برخی مواقع که به مرخصی می‌آمد، خیلی اصرار می‌کردیم، یک ماه بیشتر در مشهد نمی‌ماند و خودش را به همرزمانش می‌رساند.

وقتی مانع رفتنش به سوریه می‌شدیم، مریض می‌شد

علی‌اصغر از سوریه حرفی نمی‌زد و چون می‌دانست اگر بدانیم در چه شرایطی است دیگر اجازه نمی‌دهیم برود. او فیلم‌هایی را که از حرم حضرت زینب (س) گرفته بود، برایمان می‌فرستاد و می‌گفت: نگاه کنید حرم چقدر خلوت است و بی‌بی زینب (س) و بی‌بی رقیه (س) چقدر غریب هستند؟ می‌گفت: الان دشمنان، حرم را محاصره کرده‌اند و اگر ما نباشیم حرم را تخریب می‌کنند. اگر حرم را تخریب کنند، دیگر چه کار می‌توانیم کنیم؟ بعد با دل شکسته می‌گفت: می‌بینید حرم امام رضا (ع) چقدر زائر دارد، اما حرم حضرت زینب (س) زائر ندارد. بی‌بی خیلی غریب است. زائران می‌ترسند به حرم بیایند. 

علی‌اصغر هر دفعه که به مرخصی می‌آمد و اصرار می‌کردیم که دیگر نرود، مریض‌ احوال می‌شد و گریه می‌کرد و می‌گفت: اگر من به سوریه نروم و اینجا بمیرم، شما را حلال نمی‌کنم. علی‌اصغر آنقدر پافشاری می‌کرد که در نهایت تسلیم خواسته‌اش می‌شدیم.

انگشتی که باید قطع می‌شد

علی‌اصغر در این اعزام‌ها دوبار مجروح شد. یک بار داخل تانک بود که دشمن تانک را زده بود. فرمانده‌شان علی‌اصغر و همرزمانش را نجات می‌دهد و خودش شهید می‌شود. در این عملیات پسرم دچار موج‌گرفتگی شده بود. از آن موقع به بعد می‌گفت: سرم درد می‌کند و گوشم سنگین شده و صداها را خوب متوجه نمی‌شوم. 

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا
شهید علی‌اصغر انصاری

بار دوم که آمد، انگشتش شیمیایی شده بود و خیلی درد می‌کرد؛ چند بار به پزشک مراجعه کرد، اما اثر نداشت. انگشت علی‌اصغر طوری شده بود که بعد از مصرف دارو تأول‌های روی پوست التیام پیدا می‌کرد و بعد از مدتی از زیر پوست ترمیم‌شده، دوباره تأول می‌زد. چپ‌دست بود و خیلی اذیتش می‌کرد. یک بار خودم علی‌اصغر را به بیمارستان امام حسین (ع) مشهد بردم. پزشک گفت: انگشت او شیمیایی شده و باید تحمل کند؛ چون راهی جز قطع کردن نداریم. راضی به قطع انگشتش نشدیم. پسرم خیلی به رویمان نمی‌آورد و خیلی توجه نمی‌کرد و می‌گفت مسأله‌ای نیست. آخر با همین انگشت به سوریه رفت و دیگر برنگشت.

حسرت پیاده‌روی اربعین دو نفره به دلم ماند

علی‌اصغر آخرین بار در مرداد ماه سال ۹۴ به سوریه رفت. ۵ روز به ماه محرم مانده بود که با من تماس گرفت و گفت: امسال می‌آیم و دوتایی برای اربعین به کربلا می‌رویم. اگر مشکلی نباشد، شب دهم محرم در مشهد هستم. 

بعد از پنجم محرم خیلی منتظر آمدن علی‌اصغر بودم. در همین روزها با من تماس گرفت و باهم صحبت کردیم. مادرم هم کنارم بود. علی‌اصغر با مادرم هم تلفنی صحبت کرد. مادرم که تلفن را قطع کرد، گفت: علی‌اصغر به من گفت از مامان بخواهید مرا حلال کند، شاید برنگردم. با شنیدن این حرف، دلم لرزید و دلشوره عجیبی گرفتم. البته علی‌اصغر همیشه به خودم می‌گفت که من را ببخش بچه بودم، مریض می‌شدم و اذیت می‌شدی، اما انگار این حلالیت با بقیه فرق داشت.

من منتظر آمدن پسرم بودم. دهم محرم هم گذشت، اما خبری از علی‌اصغر نبود. روز عاشورا برادرم حسین در سوریه مجروح شده و به ایران آمده بود. او از من پرسید: از علی‌اصغر خبر نداری؟ گفتم: خبر ندارم، قرار بود همین روزها به مرخصی بیاید. برادرم در ادامه به من گفت: هفتم محرم علی اصغر داخل اتوبوس شده بود تا به فرودگاه برود، اما پشیمان شده. آخرین بار هم که او را دیدم، مجروح بودم. علی‌اصغر من را تا بیمارستان رساند و گفت: من دفعه بعد به مرخصی می‌روم؛ طوری که فاصله زیادی با اربعین نباشد و با مادرم به کربلا بیاییم. 

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا
رفاقتی که تا بهشت ادامه دارد

علی‌اصغر حداقل هفته‌ای دو بار با من تماس می‌گرفت. تا ۱۳ و ۱۴ محرم خبری از او نداشتم. از دوستانش سراغش را می‌گرفتیم. دوستانش می‌دانستند شهید شده، اما دادن خبر شهادت علی‌اصغر به من برایشان سخت بود و حرفی نمی‌زدند. بالاخره به دفتر لشکر فاطمیون رفتیم و گفتند: احتمال ۹۰ درصد شهید شده و پیکرش مفقود است. بعد از شنیدن این خبر، همسرم به سوریه رفت و دو ماه هم آنجا پرس و جو کرد؛ از هر کسی سراغ علی‌اصغر را می‌گرفت، به او می‌گفتند خدا بیامرزدش! اربعین که شد کلی با علی‌اصغر درددل کردم و گفتم: قرار بود با هم پیاده‌روی اربعین برویم. یادت باشد نیامدی.

آخرین پیام بی‌سیمی علی‌اصغر

بعد از اطمینان از شهادت علی‌اصغر، یکی از دوستانش را پیدا کردیم. او می‌گفت: با علی‌اصغر بودیم و دو تا تیر بع او زدند،‌ یکی به قلب و دیگری به پایش خورد؛ دشمن نزدیک بود و نتوانستم بالای سرش بروم و جنازه‌اش را عقب برگردانم. یکی دیگر از همرزمان پسرم می‌گفت: علی‌اصغر به ما بی‌سیم زد و گفت: «محمد! ما مهمات نداریم!» همین جمله را که شنیدم، دیگر صدای علی‌اصغر قطع شد و هر چه علی‌اصغر را صدا زدم، دیگر جوابی نداد.

سوغاتی علی‌اصغر برای خواهری که ندید!

بار اول که علی‌اصغر از سوریه آمده بود، گفت: مامان! تو یک دختر داری، اما من دو قواره چادر از سوریه سوغات آورده‌ام؛ این چادرها را تبرک حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) کردم. یکی از چادرها برای زهرا خانم و دیگری را نگه دارید برای عروس‌تان.

بعد از شهادت علی‌اصغر حال روحی‌ام خیلی بد بود و خانواده خیلی نگران حالم بودند و به من گفتند حداقل یک فرزند دیگری به دنیا بیاورم تا کمتر غصه بخورم. به آن‌ها می‌گفتم دیگر توان بزرگ کردن بچه را ندارم. خواهرانم گفتند کمکت می‌کنیم. بالاخره خداوند یک دختر به ما داد و حواسم به دخترم پرت شد و حال روحی بهتری پیدا کردم.

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا
شهید حسین علیزاده در بین‌الحرمین

درباره انتخاب اسم دخترمان که بعد از شهادت علی‌اصغر به دنیا آمد بگویم که اسم دختر بزرگ‌مان زهرا است. علی اصغر می‌گفت: مامان! اسم زینب را خیلی دوست دارم، اگر اسم زهرا، زهرا نبود اسم او را تغییر می‌دادیم و زینب می‌گذاشتیم. بعد از شهادت علی‌اصغر که دخترم به دنیا آمد، اسم او را زینب گذاشتیم. در ضمن آن چادری را هم که علی‌اصغر متبرک به حرم حضرت زینب (س) کرده بود، برای دخترمان زینب نگه داشتم تا یادگاری باشد از برادری که هیچ وقت او را ندید.

رفاقتی که ختم به شهادت شد

برادرم حسین و علی‌اصغر باهم خیلی صمیمی بودند. این دو به قدری همدیگر را دوست داشتند که یا برادرم منزل ما بود و یا علی‌اصغر به خانه مادرم می‌رفت. خرید و تفریح و سرکارشان هم با هم بود. هر دو با هم به سوریه رفتند. آن‌ها حتی برای مرخصی با هم به مشهد می‌آمدند. اگر زمان مرخصی یکی‌شان نرسیده بود، دیگری صبر می‌کرد تا باهم به مرخصی بیایند. این صمیمیت تا حدی بود که حسین بعد از شهادت علی‌اصغر، بی‌تاب‌تر شد و حتی به صورت من نگاه نمی‌کرد و می‌گفت: علی اصغر شهید شده و من مانده‌ام و از شما خجالت می‌کشم.

برادرم دو فرزند داشت. اما از همه دل بریده بود. او می‌گفت دفعه آخر که به کربلا رفتم از امام حسین (ع) خواستم شهید بشوم. من به او گفتم: راهت را خوب انتخاب کرده‌ای. تا الان هم رفته‌ای دیگر کافی است، برگرد به ایران و به بچه‌هایت برس. آن‌ها را بزرگ کن و پدر خوبی باش. حسین می‌گفت: من سرباز حضرت زینب (س) هستم. ما هر چه به برادرم اصرار می‌کردیم که به سوریه نرود، کمتر نتیجه می‌گرفتیم.

اواخر دی ماه سال ۹۷ از طرف لشکر فاطمیون ما را برای زیارت به سوریه بردند. وقتی که ما در سوریه بودیم، برادرم هم در میدان نبرد بین مرز عراق و سوریه بود. مادرم به حسین گفته بود که خواهرت آنجاست، می‌توانی برو به دیدنش. حسین گفته بود ما در مرز عراق هستیم و من نمی‌توانم منطقه را رها کنم و مسیر طولانی ‌را برای دیدن‌شان بروم.

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا

۴ بهمن ماه از سوریه به ایران حرکت کردیم و یک روز بعد به تهران رسیدیم. روز ۵ بهمن بدون اینکه ما خبر داشته باشیم، حسین در سوریه شهید شده بود. بعد از مدتی دیدیم حسین زنگ نمی‌زند. یکی از اقوام در سوریه دیده بود که حسین شهید شده است و این خبر را به همسرم داد. حسین هم مانند علی‌اصغر، تیر به قلبش خورده بود. پیکرش را که به معراج آوردند، او را دیدم و یک دل سیر نگاهش کردم و بعد پیکرش در بهشت رضا (ع) به خاک سپرده شد.

درباره شهید

شهید «علی‌اصغر انصاری» متولد سال ۷۲ است که در ۲۰ سالگی راهی سوریه شده، پس از دو سال مجاهدت در ۲۸ مهر ماه ۹۴ در اطراف شهر ادلب به شهادت رسید و پیکرش تا امروز مفقود است. شهید «حسین علیزاده» متولد سال ۶۲ بود که از سال ۹۲ با خواهرزاده‌اش علی‌اصغر راهی سوریه می‌شود و سرانجام بعد از ۵ سال حضور در جبهه مقاومت سوریه در البوکمال به شهادت می‌رسد. از شهید علیزاده دو فرزند دختر و پسر به یادگار مانده است که سرپرستی آن‌ها را عمویشان بر عهده گرفته است.



منبع

آخرین پیام بی‌سیمی یک رزمنده فاطمیون/ یادت باشد قرار بود باهم برویم کربلا بیشتر بخوانید »

ماجراهای حفر یک تونل مهم در دل جنگ 


ماجراهای حفر یک تونل مهم در دل جنگ 

در نشست رونمایی از کتاب «خانه عمو حسین» از ماجراهای حفر یک تونل مهم در دل جنگ گفته شد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، «خانه عمو حسین» یکی از تازه‌های انتشارات سوره مهر است که این روزها و در هفته دفاع مقدس وارد بازار کتاب شده است. این کتاب با حضور مصطفی زمانی‌فر نویسنده و عوامل انتشارات رونمایی شد.

داستان خانه عمو حسین، روایت واقعه رزمندگان یزدی در خط پدافندی کوشک یا منطقه پاسگاه زید است، که در ۲۵ مهرماه ۱۳۶۳ مورد حمله و تک غیرمنتظره رژیم بعثی قرار می‌گیرد و یزدی‌ها با دفاع جانانه و ابتکارات خود، مقابل تک رژیم بعثی و عراق ایستادند و به آنان اجازه پیشروی ندادند.

زمانی‌فر درباره سوژه‌ای که در کتاب به آن پرداخته‌است گفت: دفاع مقدس در دل خود یک سری وقایع و حوادث دارد که شاید کسی به آن نپرداخته، چرا که این حوادث و وقایع در تاریخ دفاع مقدس استان‌ها مخفی بودند. وقایع مربوط به استان‌ها، تیپ و لشگرهای استان‌ها که در دفاع مقدس نقش داشته‌اند مخفی مانده و افراد از آن‌ها مطلع نیستند. بهتر دیدم به سراغ موضوعات دفاع مقدسی در استان یزد بروم و ببینم کدام یک از آن‌ها مهم‌تر است و کدام اثرگزاری بیشتری دارد. واقعه پاتک زید، یک مقطع جذاب و جالب بود و من از قبل با آن آشنا بودم و تصمیم گرفتم این واقعه را بازخوانی و روایت کنم. یک مقطع قابل توجه و برجسته کتاب موضوع تونلی است که در آن منطقه کنده می‌شود و در این واقعه مورد استفاده قرار می‌گیرد، ان‌شاء‌الله توانسته باشم خوب به آن پرداخته باشم.

به گفته نویسنده کتاب پژوهش‌های اولیه این کتاب چهار سال به طول انجامیده است تا در نهایت به روایتی روان، دلنشین، ساده و همه‌فهم از واقعه پاتک زید درآمده است. واقعه‌ای که محسن رفیق‌دوست، وزیر وقت سپاه آن زمان نیز، لقب پیروز را به افراد تیپ ۱۸ الغدیر که این رشادت را رقم زده‌اند، داده است.

یکی از انتخاب‌های مهم برای هر کتاب، نام آن کتاب است؛ زمانی‌فر درباره چرایی انتخاب نام «خانه عمو حسین» برای کتاب خود گفت: در اردکان یزد پیرمردی به نام حسین میرجهانی زندگی می‌کرد که البته او در سال ۹۷ به رحمت خدا رفت. در جبهه بچه‌های یزد به او عمو حسین می‌گفتند. آقای میرجهانی در این منطقه نقش اصلی را در کندن تونل داشتند، که مزیت‌های آن و این را ‌که چرا آنجا کنده شده است خواننده در کتاب می‌تواند بخواند. عمو حسین در خانه خودش کار می‌کند و خانه او همان تونل است! به همین دلیل این نام را برای کتاب انتخاب کردم.

این نویسنده دفاع مقدس همچنین اظهار کرد: با توجه به موضوع کلیشه شدن کتاب‌های دفاع مقدس، با در نظر گرفتن محور اصلی روایت‌ها که استقرار تیپ ۱۸ الغدیر در منطقه و پاتک زید بوده است، دیگر روایت‌ها را حول همین محور اصلی با حفظ سادگی و اصالت آن‌ها تنظیم کرده و با اندکی پرداخت برای خارج شدن روایت از حالت خام آن را عرضه کرده‌ام، تا روایت را از فضای کلیشه و مباحثی که می‌بینیم بعضا در کتاب‌های دفاع مقدس تکرار می‌شوند و آن‌ها را خیلی خواندنی هم نمی‌کند، دور کنم.

زمانی‌فر درباره مخاطب «خانه عمو حسین» بیان کرد: در کارهای دفاع مقدس اگر بخواهیم نگاه جناحی داشته باشیم، کتاب به دست قشر خاصی می‌رسد، کمااینکه الان همین‌طور است؛ مگر اندک کتاب‌هایی که اسم و رسم پیدا می‌کنند و روی آن‌ها تبلیغ انجام می‌شود و به دست افراد زیادی می‌رسند و واقعا جدای از قشر ارزشی‌مان که افراد معتقدی هستند، آن‌هایی که غیر از این قشر به سراغ کتاب‌های دفاع مقدسی می‌روند و آن‌ها را می‌خوانند، اکثرا راضی هستند. به نظرم خانه عمو حسین نیز بااینکه حالت تاریخی دارد، ولی از روایت خشک و خسته‌کننده فاصله گرفته است، مخاطبش عام است. قشر جوان و بزرگسال به‌صورت عام، می‌توانند این کتاب را بخوانند.

این نویسنده همچنین بیان کرد: دوستان در حوزه هنری و انتشارات سوره مهر برای خاص شدن طراحی جلد و ترکیب رنگی و نوع کاغذ و تایپوگرافی روی جلد که در ظاهر کتاب می‌توان به آن اشاره کرد، بسیار زحمت کشیدند؛ و این جزء محاسن کار است، اگر یک مجموعه دست به دست هم ندهند هیچ وقت یک کتاب خوب تولید نمی‌شود.

زمانی‌فر درباره پرداختن به سوژه‌های پشت جبهه و اتفاقاتی که در شهرها در دوران جنگ می‌افتاده و سوژه‌های کمتر دیده‌شده در حاشیه جنگ، فارغ از عملیات‌ها و رزمندگان و فرماندهان در میدان نبرد، نیز گفت: پرداختن به این سوژه‌ها باید در اولویت باشد، به نظرم سیاست تعریف‌شده‌ای که یک کار جامع و گسترده‌ درباره این سوژه‌ها انجام شود، نداریم و نمونه‌هایی هم که می‌بینید چاپ می‌شوند کم و حداقلی هستند. بی تعارف آن چیزهایی که در دفاع مقدس اتفاق افتاده و به کتاب و مستند تبدیل شده‌اند شاید به ۱۰ درصد هم نرسند. باید برای ما دغدغه شود که این کار را انجام دهیم.



منبع

ماجراهای حفر یک تونل مهم در دل جنگ  بیشتر بخوانید »