میرحسین موسوی

آیت‌الله خامنه‌ای چگونه آبروی مرحوم منتظری را در سال ۶۸ حفظ کردند؟

آیت‌الله خامنه‌ای چگونه آبروی مرحوم منتظری را در سال ۶۸ حفظ کردند؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیۀ «مهدی هاشمی» هم به شما دادم.» این بخشی از نامه ۶۸/۱/۸ امام خمینی به آیت‌الله منتظری و پذیرش عزل وی از قائم مقامی رهبری است.

بیشتر بخوانید:

خاطرات منتشرنشده رهبر انقلاب از مقاطع حساس دهه ۶۰

۳۰ سال پیش در چنین روزهایی، امام خمینی اقدام به عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری کرد. آیت‌الله منتظری متولد سال ۱۳۰۱، از مبارزان با سابقه دوران انقلاب  و رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و دومین امام جمعه تهران بعد از آیت‌الله طالقانی بود.

وی که از شاگردان مرحوم آیت‌الله بروجردی و امام راحل به‌ شمار می‌رفت، در دوران پیش از پیروزی انقلاب بارها در راه مبارزه به زندان رفت و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز مسئولیت‌هایی همچون امامت جمعه تهران، ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را برعهده داشت تا اینکه در سال ۶۴ به‌عنوان قائم مقام رهبری انتخاب شد اما بعد از ماجرای مهدی هاشمی معدوم و دفاع آیت‌الله منتظری از او، در سال ۶۸ از این مقام برکنار شد.

امام راحل در نامه‌ای که به تاریخ ۱۳۶۸/۱/۶ به آیت‌الله منتظری نوشت، می‌گوید “شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم…”

در کتاب روایت رهبری که به همت موسسه انقلاب اسلامی درباره جلسه تاریخی خبرگان در روز ۱۴ خرداد سال ۶۸ منتشر شده است، به ماجرای چگونگی عزل منتظری از قائم مقامی رهبری و نامه ۶ فروردین پرداخته است. نامه‌ای که در زمان نگارش از سوی امام راحل با اصرار آیت‌الله خامنه‌ای و سایر اعضای خبرگان  همچون مرحوم هاشمی رفسنجانی از سوی رادیو و تلویزیون منتشر نشد. نامه‌ای که اگر در زمان نگارش منتشر می‌شد آبرویی برای قائم مقام معزول رهبری باقی نمی‌ماند؛ تا اینکه در سال ۷۶ و بعد از سخنرانی فتنه‌انگیز منتظری در ۱۳ رجب آن سال، از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) منتشر شد و نشان داد که مرحوم امام چگونه آینده منتظری را در اینکه “شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‏‌شوید که آخرتتان را خرابتر می‏‌کند” پیش‌بینی کرده بودند. 

روزهای پایانی سال ۱۳۶۷ امام خمینی(ره ) وقتی گزارشی از آنچه در رسانه ‌ها درباره‌ی مواضع آیت ‌الله منتظری منتشر می‌شد، ‌ دریافت کردند، دستور دادند: «ازاین ‌ به ‌ بعد مطالب آقای منتظری در رسانه ‌ ها منتشر نشود.» یا «در صداوسیما منتشر نشود.». امام (ره) دوّم فروردین ‌ ماه ۱۳۶۸ نیز در پیامی به مهاجرین جنگ تحمیلی، با لحنی متفاوت درباره ‌ ی آیت ‌ الله منتظری سخن گفتند: «نفوذی ‌ ها بارها اعلام کرده ‌ اند که حرف خود را از دهان ساده‌اندیشان موجّه می‌زنند. من بارها اعلام کرده ‌ ام که با هیچ ‌ کس، در هر مرتبه ‌ ای که باشد، عقد اخوّت نبسته ‌ ام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب ‌ الله، اصل خدشه ‌ ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است.

ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین، سرهایشان را در مقابل زنان و فرزندانشان، سر سفره ‌ ی افطار، گوش ‌ تاگوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده ‌ های همکاری آنها با آمریکا، از لانه‌ی جاسوسی بیرون آمده. ما باید تمام عشق‌مان به خدا باشد نه تاریخ! کسانی که از منافقین و لیبرال ‌ ها دفاع می‌کنند، پیش ملّت عزیز و شهیدداده‌ی ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول ‌خورده، که بدون توجّه، بلندگوی دیگران شده‌اند از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گذشتی، طرد خواهند کرد.» .

آیت‌الله منتظری در خاطرات خود می‌گوید: «وقتی این قبیل نامه‌ها و لحن تند امام (ره) را دیدم، فهمیدم به ‌ زودی تصمیماتی درباره ‌ی من گرفته خواهد شد و برای اینکه بعضی شبهات را از ذهن امام برطرف کرده باشم و چنان که امام تصمیم دارند، این کار را راحت انجام دهند، دو نامه برای امام نوشتم.» .

آیت‌الله منتظری یکی از این دو نامه را خدمت حضرت امام (ره ) ارسال کرد که در آن، بیت خود را در مقایسه با بیوت دیگر شخصیّت‌ها و محافل حوزوی، تنها مدافع انقلاب و نظام و رهبری دانست؛ منابع اطّلاعاتی خود را گزارش‌های رسمی و مراجعات عمومی عنوان کرد؛ و درنهایت نوشت: ‌ «اینجانب تابه‌حال، معتقد بوده‌ام که تذکّرات و انتقادات من، نه فقط موجب تضعیف نظام نمی‌شود، بلکه از این نظر که اکثریّت مردم را امیدوار ساخته و مسئولین را نیز درصدد رفع نواقص و توجّه بیشتر به مسائل می‌سازد، موجب تقویت انقلاب و نظام هم می‌باشد. مع ‌ ذلک، ‌ اگر حضرتعالی تشخیص می‌دهید که این شیوه به مصلحت نیست و موجب تضعیف نظام و انقلاب می‌باشد، اینجانب شرعاً نظر حضرتعالی را بر نظر خود، مقدّم می‌داند و هیچگاه غیر از خیر اسلام و انقلاب را در نظر نداشته ‌ ام.».

این سخنان آیت‌الله منتظری در حالی بود که امام (ره) بارها و بارها دراین ‌ باره به ایشان تذکّر داده و نتیجه نگرفته بودند. مرحوم حاج احمد خمینی به دفعات به هادی هاشمی داماد آیت‌الله منتظری پیام داده بود که اگر قضایا به همین شکل ادامه پیدا کند علی ‌ الظّاهر امام تحمّل نخواهند کرد و مصلحت نظام را بر همه چیز و همه کس، ‌مقدّم می‌دارند. امّا مرحوم احمد خمینی درعین حال اعتقاد داشت که «آقای هادی هاشمی به این نتیجه رسیده بود که امام و نظام چاره ‌ ای ندارند جز اینکه دنبال آقای منتظری بدوند و چرا آقای منتظری آنچه را که مایل است نگوید؟».

امّا حدس آیت‌الله منتظری درست بود؛ امام در همان روز دوّم فروردین ۱۳۶۸، تصمیم خود را درباره ‌ ی ایشان گرفته بودند. آقای هاشمی رفسنجانی عصر روز دوّم فروردین ‌ ماه که به زیارت امام رفت، متوجّه شد که امام درمورد اظهارات و نامه ‌ های آیت ‌ الله منتظری عصبانی ‌ اند و تصمیم بر اقدام تند دارند. او از امام خواهش کرد که دست نگه دارند تا بررسی بیشتر شود. آقای هاشمی با آیت ‌ الله خامنه ‌ ای که به مشهد مشرّف شده بودند نیز تماس گرفته و از ایشان خواستند سفر را کوتاه کرده و زودتر برگردند.

حضرت آیت‌الله خامنه ‌ ای دراین ‌ باره می‌گویند: «ما مشهد بودیم، ایّام عید بود. آقای هاشمی تلفنی دنبال من می‌گشت. گفتند آقای هاشمی تماس گرفته، شما را می‌خواهد. من در آستان قدس بودم. اقامتم در آستان قدس و در همان اتاق‌های بالا بود. گفتند که ایشان می‌خواهد با شما تماس بگیرد. یک بار دو بار نشد، بالاخره فهمیدم که ایشان کار واجبی دارد. تماس برقرار شد. ایشان گفت که شما باید فوری بیایی تهران. گفتم چرا؟ گفت کار بسیار مهمّی است، قضیّه ‌ ی آقای منتظری دارد به یک جاهای خیلی باریکی می‌رسد و بیا ببینیم چکار باید بکنیم. من از آن نامه ‌ ی امام که روز دوّم فروردین پخش شد، حس کرده بودم که امام به شدّت از قضایا ناراحتند. در واقع ایشان مثل کسی که طغیان می‌کند، آنچه را در دلش هست بیرون می‌ریزد و با اشارات و کنایات حرف می‌زند، حرف زده بود. ایشان خیلی رنجیده و ناراحت بود. حس کرده بودم که ممکن است قضیّه ‌ ی آقای منتظری به یک جای مهمّی رسیده باشد، و خب ما هم حقیقتاً فکر اینکه ممکن است برکناری آقای منتظری پیش بیاید ناراحت بودیم. یعنی هیچ واقعاً راضی نبودیم که این کار انجام بگیرد. گفتم خیلی خب، می ‌ آیم.». به هر صورت، ‌ آیت ‌ الله خامنه ‌ ای عازم تهران شدند.

 در دیگر سو، امام (ره) پیامی به هیئت رئیسه ‌ ی مجلس خبرگان فرستاده و فرموده بودند که اوّلاً اعضا را برای تشکیل اجلاس دعوت کنند، ثانیاً خود هیئت رئیسه هم خدمت امام بروند تا دراین ‌ باره با آنها صحبت کنند.

آقای امینی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان روز جمعه چهار فروردین ‌ ماه با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و خواستند هیئت رئیسه ‌ ی خبرگان فوراً جلسه داشته باشد که وی به آقای امینی گفته بود: «من در این رابطه حرف دارم. شما بیایید تهران تا موضوع را در جلسه ‌ ی هیئت رئیسه مطرح کنیم و تصمیم بگیریم.».

قرار شد این جلسه روز ششم فروردین ‌ ماه در دفتر آقای هاشمی تشکیل شود امّا پنجم فروردین ‌ ماه، نامه ‌ ی محرمانه ‌ ی آیت ‌ الله منتظری به حضرت امام درباره ‌ ی اعدام منافقین از رادیو بی ‌ بی ‌ سی خوانده شد.

وزیر وقت اطّلاعات می‌گوید: «به نظر می‌رسد پس از انتشار پیام امام به مهاجران جنگ و روشن شدن تصمیم امام درباره ‌ ی برکناری آقای منتظری، برخی هواداران ایشان که دسترسی به آن نامه داشته ‌ اند، برای نشان دادن منشأ اختلاف امام و آقای منتظری، نامه ‌ ی مورد اشاره را منتشر کرده باشند.».

پنجم فروردین ‌ ماه آقای هاشمی به اتّفاق مرحوم سید احمد خمینی خدمت امام رسید؛ او می‌گوید، من خدمت امام گریه کردم و‏ ‎ ‎ ‏آنچه می‌فهمیدم خدمت ایشان گفتم؛ ایشان اصرار داشتند و می‌گفتند: «مسئله باید‏ ‎ ‎ ‏تمام شود.».

روز ششم فروردین آیت ‌ الله خامنه ‌ ای به تهران رسیده و مستقیماً به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان می‌گویند: «وقتی رفتم، ایشان بنا کرد گزارش این چند روز را دادن که این چند روزه چه گذشته؛ تماس‌هایی که گرفته شده بود. ایشان [ ‌ آقای هاشمی رفسنجانی] احساس نگرانی می‌کرد. ایشان هم مثل من واقعاً احساسش همین احساس نگرانی بود. امام گفته بودند یکی از سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرف‌هایش را، این‌ها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیم ‌ گیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازم این قضیّه ‌ اند. در همین حین که ما صحبت می‌کردیم، حاج احمد آقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود. من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن. خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما.»

امام (ره) نامه‌ای به این شرح خطاب به آیت ‌ الله منتظری نوشته بودند که حاج احمد برای آیت ‌ الله خامنه ‌ ای و آقای هاشمی خواند:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه‌ی اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدّم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. ازآنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیّت و مشروعیّت رهبری آینده‌ی نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند.

به‌قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته‌شده‌ی منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیّه‌ی شما از منافقین، تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلّحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله‌ی مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه‌ی متدیّنین متدیّن‌تر می‌دانستید و بااینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتّب پیغام می‌دادید که او را نکشید.

از قضایای مثل قضیّه‌ی مهدی هاشمی که بسیار است. من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما ازاین‌پس وکیل من نمی‌باشید و به طلّابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله مسئله‌ی مالی هم ندارید.

اگر شما نظر من را شرعاً مقدّم بر نظر خود می‌دانید _ که مسلّماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرت‌تان را خراب‌تر می‌کند _ با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکّاء به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم؛ دیگر خود دانید:

۱ ـ سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.

۲ ـ ازآنجاکه ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید، در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید؛ شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.

۳ ـ دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.

۴ ـ نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به‌وسیله‌ی شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید، ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحی‌له‌الفداء ـ و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنّم نسوزید، خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید؛ شاید خدا کمک‌تان کند.

والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم؛ ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبّر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیّه بودید و اگر این‌گونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلّماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست‌جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلّف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان، مقدّم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم.

من کار به تاریخ و آنچه اتّفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه‌ی شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیّات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ‌های دیکته‌شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند.

از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمّل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست او است.

والسّلام

یکشنبه ۶/۱/۶۸

روح‌الله الموسوی الخمینی

مرحوم سید احمدی خمینی هم ‌ زمان اصل نامه را نیز به دفتر آقای هاشمی ارسال کرده بود. آیت ‌ الله خامنه ‌ ای می‌گویند: ‌ «حاج احمد آقا وقتی نامه را خواند، گفت امام می‌گویند که فلانی و آقای هاشمی بروند قم  و نامه را به ایشان بدهند. این کار برای ما خیلی تلخ بود. گفتیم از امام سؤال می‌کنیم، اگر امام تأکید کردند بروید می‌رویم و الّا اگر خود امام تأکید نکردند، ما نمی‌رویم. بین من و آقای هاشمی این صحبت شد. بعد که رفتیم، معلوم شد که امام اصرار نداشته ‌ اند که من و آقای هاشمی نامه را ببریم. بعداً نامه را کس دیگری ــ ظاهراً آقای عبدالله نوری ــ برده بود و به ایشان داده بود.»

«خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما. بعد هم ارتباط قطع شد، یعنی گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ آقای هاشمی گفت من گفته ‌ ام آقای مشکینی و هیئت رئیسه ‌ ی خبرگان بیایند اینجا که بنشینیم صحبت کنیم و الان می ‌ آیند اینجا؛ آمدند. وقتی که آمدند، قضیّه را مطرح کردیم که یک چنین اتّفاقی افتاده و امام یک چنین نامه ‌ ای به آقای منتظری نوشته ‌ اند. آنها هم مثل ما نگران شدند. مشورت کردیم که چه کنیم. به ذهن‌مان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم. حرکت ما به سمت منزل امام اصلاً به این قصد بود که برویم امام را از این اقدام منصرف کنیم. ما چهار نفر ــ من و آقای هاشمی و آقای مشکینی و آقای امینی ــ رفتیم بیت امام. آن دو نفر دیگر که آقای مؤمن و آقای طاهری بودند نیامدند.»

آیت ‌ الله خامنه ‌ ای پیرامون ملاقات با امام نقل می‌کنند: ‌ «دیر هم بود، ساعت حدود نه شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم و به حاج احمد آقا گفتیم که ما آمده ‌ ایم با امام ملاقات کنیم. ایشان رفت داخل و آمد گفت ــ گمانم گفت امام می‌گویند ــ که نامه را برای آقایان هم بخوانید. آقای هاشمی نامه را از حاج احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. هیچ کس دیگر هم از بیت امام آن وقت آنجا نبود. بعد حاج احمد آقا آمد و گفت امام می‌گویند بیایید.

رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته ‌ بودند و اخم کرده. وارد شدیم و نشستیم. اگر منظره ‌ ی اتاق امام در نظرتان باشد، فرض کنید اینجا آن مبل بزرگی بود که امام این گوشه ‌ اش می ‌ نشستند، آقای هاشمی نشست همین پهلوی دست ایشان. معمولاً که می‌رفتیم، آقای هاشمی همان دم می ‌ نشست. من آمدم این طرف روی زمین نشستم. این هم جای من بود، همیشه که می ‌ آمدم، اینجا می ‌ نشستم. آقای مشکینی و آقای امینی رفتند دورتر یک خرده ‌ ای با فاصله نشستند. وقتی نشستیم، آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده ‌ ایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» یک تعبیر این جوری. «آقای منتظری «…» و «…» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند.

خب واقعاً برق از چشم همه ‌ ی ‌ ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستان‌ها دارم از این که چیزی را که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت می‌کرد که زیاد و کم نشود. اگر یک وقتی یک چیزی گفته می‌شد که یک قدری این طرف و آن طرف بود، در اوّلین وقت ممکن اصلاح می‌کرد، که من یک نمونه ‌ اش را برای شما بگویم.

یک شب منزل حاج احمد آقا بودیم، امام هم بودند. من نام یکی از شخصیّت‌های معروف دنیای اسلام را بردم و پرسیدم: نظر شما نسبت به ایشان چیست؟ امام تأمّل مختصری کردند و گفتند: «نمی‌شناسم.» یک جمله ‌ ی دیگر هم گفتند که نشانه ‌ ی بی ‌ اعتقادیِ به آن شخصیت بود. خوشبختانه آن جمله یادم رفته، یعنی بعد از همان قضیّه هم یادم رفت. گذشت. من فردا یا پس فردایش با امام کاری داشتم، رفتم منزل ایشان. ایشان گفتند: «آن مطلبی که شما پرسیدید، همان نمیشناسم.» یعنی آن جمله ‌ ی بعدش را پاک کردند. یعنی اینقدر ایشان مواظب بود که یک چیزی نگوید که برخلاف موازین باشد.»

آیت ‌ الله خامنه ‌ ای در ادامه فضای سنگین جلسه را چنین روایت می‌کنند: «من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده ‌ ایم که همکاری کنیم. اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کانّه جرأت نمی‌کردند حرف بزنند. هر کدام یک جمله ‌ ی کوتاهی گفتند. جلسه حدود سه ربع ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.»

ایشان کلام تعریض ‌ گونه ‌ ی شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند.«بعد آقای هاشمی یک مقداری بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید، می‌گویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.»

به نظر می‌رسد امام تا پایان جلسه متقاعد نشده ‌ بودند که این نامه از صدا و سیما خوانده نشود اما نگران تبعات آن بوده ‌ اند و پس از تأمّل مجدّد، از خوانده شدن آن منصرف شده ‌ اند .

روز هفتم فروردین ‌ ماه آقای عبدالله نوری نامه ‌ ی امام خمینی(ره) را به قم برد و تحویل آیت ‌ الله منتظری داد. آن ‌ گونه که در خاطرات آیت ‌ الله منتظری آمده، حدود یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که آقای عبدالله نوری وارد منزل آیت ‌ الله منتظری شد و ضمن اظهار ناراحتی زیاد، به او گفت: «قرار بوده این نامه را در رادیو و تلویزیون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه می‌شود؛ خیلی بد شده و امام خیلی ناراحت هستند و شما باید چیزی بنویسید که ایشان قانع شوند.».

آقای منتظری می‌گوید: ‌ «آقای نوری با حالت گریه متنی را از جیب‌شان درآورده و گفتند من در ماشین این متن را نوشته ‌ ام که شما این مضمون را به امام بنویسید.».

امام (ر ه) هم ‌ زمان دستور داده بودند کلّیّه ‌ ی عکس‌ها و پوسترهای مربوط به آیت ‌ الله منتظری از ادارات جمع ‌ آوری شود که میرحسین موسوی نخست ‌ وزیر وقت طیّ بخشنامه ‌ ای به تاریخ ۶/۱/۶۸ این دستور امام را ابلاغ کرد. کار تقریباً تمام ‌ شده بود.

نهایتاً آیت ‌ الله منتظری در پاسخ به نامه ‌ ی ۶/۱/۶۸ امام، ‌ نامه‌ای به شرح زیر نوشت:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

محضر مبارک آیت‌الله‏ العظمی امام خمینی(مدّظلّه ‌ العالی)

پس از سلام و تحیّت، مرقومه‌ی شریفه مورّخ ۶/۱/۶۸ واصل شد. ضمن تشکّر از ارشادات و راهنمایی‌های حضرتعالی به عرض می‌رساند مطمئن باشید همان‌طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه‌ی مراحل همچون سربازی فداکار و ازخودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‌‏ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی می‌دانم؛ زیرا بقا و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام معظّم رهبری است.

برای هیچ‌کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه‌ی رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمّی گذشته، و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیّت‌های عزیز ما و ازجمله فرزند عزیز خود من آغشته است، و سایر جناح‌های مخالف و ضدّ انقلاب و سازش‌کار و لیبرال‌مآب‌های کج‌فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است.

آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه‌ی این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملّت عزیز و فداکار ما فراموش‌شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می‌کنند با جوسازی‌ها و نشر اکاذیب و شایعه‌پراکنی‌ها به نام اینجانب می‌توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملّت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.

و راجع به تعیین اینجانب به‌عنوان قائم‌مقام رهبری، خود من از اوّل جدّاً مخالف بودم؛ و باتوجّه‌به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیّت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می‌کنم. و از حضرتعالی تقاضا می‌کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده‌ی اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند.

و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه‌ی کوچک و حقیر در حوزه‌ی علمیّه به تدریس و فعّالیّت‌های علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه‌ی رهبری حکیمانه‌ی حضرتعالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف‌هایی که لازمه‌ی طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان‌شاءالله‏ با رهبری‌های حضرتعالی مرتفع گردد.

و از همه‌ی برادران و خواهران عزیز و علاقه‏‌مند تقاضا می‌کنم مبادا درمورد تصمیم مقام معظّم رهبری و خبرگان محترم، به بهانه‌ی حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمه‏‌ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظّم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی‌خواهند.

امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمایی‌های ارزنده‌ی خود بهره‏‌مند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید.

والسّلام علیکم و رحمة‏الله‏ و برکاته

حسینعلی منتظری

۷/۱/۶۸

آیت‌الله منتظری در این نامه عملاً از رهبری آینده کنار کشیده و از امام خمینی(ره) اجازه خواسته بودند که در حوزه علمیّه به فعّالیّت علمی اشتغال داشته باشند. این نامه، باعث شد حضرت امام (قدّس ‌ سرّه) از انتشار عمومی نامه ۶/۱ منصرف شده و نامه‌ی دیگری را برای انتشار عمومی، ‌ خطاب به آیت‌الله منتظری بنویسند:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

جناب حجّت‏‌الاسلام‌والمسلمین آقای منتظری(دامت ‌ افاضاته)

با سلام و آرزوی موفّقیّت برای شما، همان‏طور که نوشته‌‏اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیّت سنگین و خطیری است که تحمّلی بیش از طاقت شما می‌خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم؛ و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‌کردیم؛ ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند، و من هم نمی‌خواستم در محدوده‌ی قانونی آنها دخالت کنم؛ از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائم‌مقامی رهبری اعلام کرده‏‌اید، پس از قبول، صمیمانه از شما تشکّر می‌نمایم.

همه می‌دانند که شما حاصل عمر من بوده‌‏اید؛ و من به شما شدیداً علاقه‏‌مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت‌وآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جدّاً جلوگیری کنید.

من این تذکّر را در قضیّه‌ی «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‌بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.

از پخش دروغ‌های رادیو بیگانه متأثّر نباشید. مردم ما شما را خوب می‏‌شناسند، و حیله‏‌های دشمن را هم خوب درک کرده‏‌اند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه‌ی خود را به اسلام نشان می‌دهند.

طلّاب عزیز، ائمّه‌ی محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏‌ها، و رادیو تلویزیون، باید برای مردم این قضیّه‌ی ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدّم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی ان‌شاءالله‏ با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی می‌بخشید.

والسّلام علیکم

۸/۱/۶۸

روح‌‏الله‏ الموسوی الخمینی

آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی نامه دوّم حضرت امام (قدّس ‌ سرّه) به آیت‌الله منتظری می‌گویند:‌ «امام از نامه آقای منتظری این جور فهمیده بودند که آقای منتظری دیگر بکلّی کنار خواهد کشید و مشغول درس و بحث می‌شود و دیگر ضرر و خطر و ادّعا و حرکتی ندارد. من در نوشته خودم نوشته ‌ ام که معلوم است امام از آینده نگرانند و فکر می‌کنند ملّایی مثل آقای منتظری در آینده ‌ ی نظام و با رهبری آینده نظام آرام نخواهد نشست و مزاحمت ایجاد می‌کند.

[بنابراین امام (ره ) ] خواستند جلوی این مزاحمت را بگیرند. در آن نامه اوّل [نامه ‌ ی ۶/۱/۶۸] قضیّه این جور بوده. اما در نامه ‌ ی دوّم [نامه ۸/۱/۶۸] امام خاطر جمع شده بودند که دیگر چنین چیزی اتّفاق نمی ‌ افتد، آقای منتظری می‌رود کنار و مشغول کارش می‌شود. علّت نامه ‌ ی دوّم و منشأ اختلاف لحن دو نامه این است. و الّا فکر امام در این دو نامه اصلاً عوض نشده. یعنی اگر خلاصه کنیم نامه ‌ ها را، ایشان در هر دو جا آقای منتظری را مناسب رهبری نمی‌دانند و نظر می‌دهند که شما باید کنار بروی منتها در نامه اوّل، آقای منتظری را با تعبیرات و اظهارات گوناگون و با اظهار غم خود، در واقع از صحنه به ‌ کل خارج می‌کند اما در نامه ‌ ی دوّم ایشان را در صحنه ‌ نگه می‌دارد ــ البتّه در صحنه علمی ــ ولی از رهبری برکنار می‌کند. این به خاطر این بوده که در نامه دوّم، امام این خاطرجمعی را پیدا کرده بودند که اگر ایشان در صحنه بماند کسی را اذیّت نخواهد کرد، مزاحمتی نخواهد کرد، در آینده ‌ ی نظام اختلالی ایجاد نمی‌کند. … خصوصیّت امام همین بود.

امام آدمی بود که وقتی تشخیص می‌داد [به آن عمل می‌کرد.] تشخیص ‌ هایش هم به خصوص تشخیص در نامه ‌ ی ۶/۱/۶۸ عجولانه نبود. خب مقدّمات آن نامه، مقدّمات طولانی ــ یک سال یا بیشتر ــ بود تا بالاخره به اینجا رسید. وقتی [کاسه ‌ ی صبر امام] پر شد به نامه ۶/۱/۶۸ رسید. بعد هم که وضع ایشان [آیةاللّه منتظری] را گفتند و او نامه‌ای نوشت، امام فکر کردند که دیگر تخریب شخصیّت او به این اندازه شایسته نباشد، بنابراین نامه  ۸/۱/۶۸ را نوشتند. البتّه امام در نامه ۸/۱/۶۸ هم آقای منتظری را از سیاست به ‌ کل کنار گذاشته منتها خواسته که دیگر به همان اندازه ‌ ای که لازم است، ایشان کنار برود و از لحاظ شخصیّتی بکلّی نابود نشود.»

امام خمینی (ره ) همچنین در ۲۶ فروردین ۱۳۶۸ در نامه‌ای خطاب به وزیران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی علّت تصمیم خود در برکناری آیت‌الله منتظری را تبیین کردند:

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم(دامت ‌ افاضاتهم)

با سلام. شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیّه از چه قرار است. همین‌قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیّه‌‏ها و پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیّه بدین‌جا ختم نگردد؛ ولی متأسّفانه موفّق نشد. از طرف دیگر وظیفه‌ی شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد؛ لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.

ان‏شاءالله‏ خواهران و برادران در آینده تا اندازه‏‌ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی‌بردار نیست؛ و در صورت تخطّی، هرکس در هر موقعیّت بلافاصله به مردم معرّفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسّلام علیکم و رحمةالله‏ و برکاته.

۲۶/۱/۶۸

روح ‏الله‏ الموسوی الخمینی

دو هفته پس از نامه‌ی فوق یعنی در نهم اردیبهشت ۱۳۶۸ متن مبسوطی از سوی حجّت ‌ الاسلام سیّداحمد خمینی با عنوان «رنج ‌ نامه» خطاب به آقای منتظری منتشر شد که در این رنج ‌ نامه تأکید شده: «ازآنجاکه در متن وقایع انقلاب خصوصاً در جزء جزء ماجرای حضرتعالی و برخورد گرم و صمیمانه ‌ ی حضرت امام با شما و تلاش معظّمٌ ‌ لّه برای نجات‌تان از چنگال توطئه ‌ گران و نفوذی ‌ ها بودم، فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام و انقلاب و امام و مردم خیانت کرده ‌ ام.» .

رنج ‌ نامه ‌ ی حجّت ‌ الاسلام سیّداحمد خمینی بازخوانی مستند بخش قابل ‌ توجّهی از خطاهای رفتاری آقای منتظری در قبال انقلاب، ضدّ انقلاب، جامعه، امام و عملکردهایی است که سبب شد امام خمینی برای حفظ نظام و انقلاب اسلامی اقدام به عزل ایشان نمایند.

منبع: تسنیم



منبع خبر

آیت‌الله خامنه‌ای چگونه آبروی مرحوم منتظری را در سال ۶۸ حفظ کردند؟ بیشتر بخوانید »

ناکارآمدی‌هایی که بروز آنها چهار سال به تعویق افتاد/ کدام هم‌تیمی‌های موسوی وارد دولت روحانی شدند؟

ناکارآمدی‌هایی که بروز آنها چهار سال به تعویق افتاد/ کدام هم‌تیمی‌های موسوی وارد دولت روحانی شدند؟


گروه سیاسی خبرگزاری فارس: بعضی اصلاح طلبان می‌گویند اگر سال 88 تقلب نمی‌شد و میرحسین موسوی رئیس جمهور بود، وضع اقتصادی کشور بهتر می شد و سعی می‌کنند یک فضای خیالی را از دولت خیالی موسوی به خورد جامعه بدهند تا در عالم خیال، خود را کارآمد و مدبر جا بزنند.

اگر از ادعای تقلب که به کرّات عدم صحت آن اثبات شده عبور کنیم، دولتمردان یازدهم و دوازدهم نشان دادند که در حداقلی ترین توصیف از شرایط فرضی، دولت میرحسین موسوی هم چیزی شبیه به دولت فعلی حسن روحانی بود و خروجی‌ای بهتر از این نداشت.

کما اینکه بسیاری از اعضای ستاد میرحسین موسوی در دولت روحانی سمت‌های بالایی هم گرفتند و در صورت کارآمدی و کارایی می‌توانستند کارایی دولت خیالی میرحسین موسوی را هم به اثبات برسانند.

اسحاق جهانگیری

جهانگیری که در دولت خاتمی وزیر صنایع و معادن بود، همان اول کار به عنوان معاون اول روحانی انتخاب شد. همان جهانگیری که در سال 88 رسما از حمایت خود و حزبش از موسوی خبر داده بود. 

 

 

با این حال در این 7 سال جهانگیری نتوانسته عملکرد مورد قبولی را از خود برجا بگذارد که برای نمونه تاکید او بر توزیع ارز 4200تومانی برای کالاهای اساسی که با رانت و بسیار همراه و موجب واردات کالاهایی غیر اساسی به کشور شد، به معروف‌ترین اشتباه اقتصادی او در 7 سال گذشته موسوم شد. او حتی در خلال مناظرات انتخاباتی سال 96 هم علی رغم اینکه به عنوان کاندیدای پوششی کنار روحانی آمده بود، رسما گفت که «من کاندیدای اصلاح‌طلبان هستم» تا برند اصلاحات را همراه خود داشته باشد.

علاوه بر این او در خلال مناظرات انتخاباتی 96، جملاتی گفت که بعدها به پاشنه ‌آشیل سیاسی او تبدیل شد. او خطاب به مردم گفت: «مردم عزیز یادتان هست از روغن تا انسولین در دولت قبل نایاب شد؟…مردم یادتان هست وضعیت اقتصاد چگونه بود، دارو پیدا نمی‌شد، کره، پنیر و شیر خشک پیدا نمی‌شد. سیلوهای گندم خالی بود؟ یادتان هست برخی شب‌ها در صف بانک‌ها می‌خوابیدید تا صبح چند سکه بخرید؟ اما شما مشکلات را می‌توانید حل کنید. شما هر وقت به صحنه آمدید تهدیدات را برطرف کردید.»

اتفاقاتی که در دولت دوازدهم عینا به وقوع پیوست و آن 5 دقیقه طوفانی جهانگیری در مناظره ها را برای همیشه به یک طنز سیاسی در پرونده او بدل کرد.

عباس آخوندی

عباس آخوندی سال 88 از حامیان میرحسین موسوی بود و حتی در جلسه معروف نمایندگان کاندیداها با رهبر انقلاب که در تاریخ 88.3.27 برگزار شد هم حضور داشت. 

آخوندی همان زمان هم به عنوان یکی از گزینه‌های جدی راه و شهرسازی کابینه موسوی مطرح بود و در دولت روحانی هم به عنوان وزیر راه و شهرسازی انتخاب شد.

 

 

رکود شدید در مسکن در دوران تصدی 6ساله آخوندی بر حوزه راه و شهرسازی دولت یازدهم و دوازدهم بزرگترین ثمره این دوران بود. توقف مسکن مهر و نا امیدی خانوارهایی که دل به اجرای این طرح بسته بودند، عملکرد ناموفق در تحویل واحدهای باقی مانده مسکن مهر، انتقادهای ناجوانمردانه از طرح مسکن مهر، بی عملی در مقابله با سوداگری در بازار مسکن،  تکمیل نکردن سامانه ملی املاک و اسکان کشور،‌ اجرایی نکردن مالیات بر خانه های خالی علی رغم الزام قانونی، مخالفت جدی با تصویب و اجرای مالیات بر عایدی سرمایه در بخش مسکن و عدم نوسازی بافت فرسوده تنها بخشی از ضعف‌های فاحش آخوندی در مدیریت بود که خاطره بدی را از عملکرد لو در اذهان برجا گذاشت.

بیژن زنگنه

بیژن نامدار زنگنه هم از کسانی بود که در سال 88 از موسوی اعلام حمایت کرده بود و به عنوان یکی از گزینه های وی برای وزارت نفت و یا وزارت نیرو مطرح بود که در دولت‌های یازدهم و دوازدهم وزیر نفت شد.

مخالفت زنگنه با ساخت پالایشگاه و نیل به خام‌فروشی بارزترین رویکرد بیژن زنگنه بود که همواره مورد انتقاد کارشناسان اقتصادی بوده است.

 

 

در این راستا جلیل سالاری، معاون اسبق مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی می‌گوید: «آقای زنگنه نگاهش به سمت ساخت پالایشگاه و پتروپالایشگاه نیست. ایشان میگوید نفت خام می‌فروشم، بنزین وارد می‌کنم. خب ما گفتیم آقای زنگنه ! پروژه پتروپالایشگاه و پالایشگاه‌سازی اقتصادش که نشان میدهد سودآوری دارد؛ پاسخ داد: نه، پروژه، اقتصادی نیست. گفتیم «این عدد و ارقام است، ما هم مطالعه نکردیم، شرکت خارجی مطالعه کرده است»؛ ایشان باز هم قبول نمی‌کردند».

همچنین هدایت‌الله خادمی، عضو کمیسیون انرژی مجلس دهم می‌گوید: «تیمی که الآن در وزارت نفت هستند مخالف با تبدیل نفت خام به فراورده‌ی با ارزش دیگری بودند. یعنی همان موقع‌ها بحث بود که بالاخره شما این نفت را خام نفروشید، آن را تبدیل به فراورده‌های با ارزش دیگر از جمله به بنزین کنید. ولی دوستان می‌گفتند که خام فروشی نفت و واردات بنزین خیلی بهتر است از اینکه ما پالایشگاه بزنیم».

عده‌ای از صاحبنظران در ارزیابی عملکرد زنگنه می‌گویند: در حال حاضر وزارت نفت هیچ برنامه جامعی در حوزه نفت و گاز ندارد در حالی که بر اساس ماده 45 قانون برنامه ششم موظف بوده است که طرح جامع انرژی کشور را تدوین کند و بر اساس آن کار را جلو ببرد. همچنین در حالی که 3 سال از برنامه ششم می گذرد، وزارت نفت تنها یک برنامه 4-5 صفحه ای آماده کرده است و می گوید این 4-5 صفحه برنامه جامع این وزارتخانه است در حالی که منظور از برنامه جامع برنامه ای است که اهداف و ریز برنامه های اجرایی در آن مشخص باشد وگرنه کلی گویی که دردی از کشور دوا نمی کند.

برخی نیز به قرار گرفتن ایران در آستانه حذف از بازار گاز اشاره کرده و می‌گویند که جایگاه ایران در بازار گاز ترکیه و عراق متزلزل شده و در آستانه حذف از این بازارها قرار دارد و در حالی که قرار بود بازار گاز پاکستان را فتح کنیم، اما الان این بازار را هم از دست داده ایم.

علی ربیعی

ربیعی که در دوره‌ای مشاور اجتماعی رئیس‌جمهور دولت اصلاحات بود، در جریان تبلیغات انتخاباتی سال88 از اعضای اصلی ستاد میرحسین موسوی بود.

ربیعی در دولت روحانی ابتدا به عنوان وزیر تعاون، رفاه و تامین اجتماعی انتخاب شد ولی در نهایت در 17 مرداد 97 توسط مجلس دهم استیضاح و از این سمت برکنار شد.

 

 

سوء مدیریت در سازمان بازنشستگی کشور و بسیاری از شرکت‌های وابسته، سوء مدیریت و عدم نظارت در اداره شرکت‌های سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی و زیان‌ده بودن اکثر شرکت‌ها، عدم اجرای قوانین و مقررات در مورد با شفافیت اطلاعات اقتصادی و بنگاه‌ها، بکارگیری خلاف قانون بازنشستگان و از بین رفتن انگیزه در جوانان، افزایش نرخ بیکاری در کشور، عدم موفقیت در توسعه نظام تأمین اجتماعی و افزایش رفاه اجتماعی و مواردی دیگر که مجموعا 26 محور می‌شد از دلایل این برکناری توسط مجلس بود.

معصومه ابتکار

ابتکار که رئیس سازمان محیط زیست در دوران اصلاحات بود، در انتخابات 88هم به طور رسمی از میرحسین موسوی اعلام حمایت کرده بود و همان دوران هم درباره احتمال ادامه این مسئولیتش در دولت موسوی بحث‌هایی مطرح بود. 

 

 

ابتکار در دولت اول روحانی مسئولیت سازمان حفاظت از محیط زیست را عهده‌دار شد. بسیاری از منتقدان معصومه ابتکار او را بیش از آنکه فردی محیط زیستی باشد، شخصی سیاسی و جناحی عنوان کردند و بسیاری کارشناسان نیز نسبت به عملکرد او در این سازمان ابراز گلایه کرده‌اند.

بحران افزایش ریزگردها، خشک شدن تالاب‌ها، آلودگی هوای کلان‌شهرها، آتش‌سوزی جنگل‌ها، بحران آب، مسئله بنزین‌های وارداتی، تعداد روزهای آلوده و سالم، ناکارآمدی مدیران استانی، توافقنامه پاریس، مشکلات محیط‌بانان، عدم توجه کافی به حیات وحش و گونه‌ها و … بخش‌هایی از دغدغه‌هایی بود که ابتکار نتوانست راه حل مناسبی برای آنها بیابد که گاه مورد توجه منتقدان بسیاری قرار گرفت.

ابتکار نه تنها راه حل‌های قطعی برای مشکلات مطرح شده نیافت بلکه حاشیه‌های پررنگی را در سال‌های اخیر به‌دنبال داشت و غالب کارشناسان خواستار توجه جدی‌تر او به مسائل زیست محیطی بودند.

البته ابتکار در دولت دوم روحانی هم عهده‌دار مسئولیت معاون زنان و خانواده رئیس جمهور شد. 

منتقدان به ابتکار بر این باورند که اساسا ابتکار نه رشته تحصیلی مرتبطی با معاونت حساس و تخصصی و زنان و خانواده دارد و نه سابقه فعالیتش که عموما در حوزه محیط زیست بوده به حوزه زنان مربوط است. از این روست که بر بی‌برنامه و راهبرد بودن ابتکار خرده می‌گیرند.

اکبر ترکان

ترکان از اعضای موسس حزب اعتدال و توسعه، وزیر دفاع دولت اول هاشمی رفسنجانی و وزیر راه و ترابری دولت دوم آن مرحوم بود.

از نظر سیاسی ترکان اصلاح‌طلب محسوب نمی‌شد ولی حمایت تاریخی او از میرحسین موسوی در انتخابات 88، او را به عنوان یکی از حامیان موسوی و از گزینه‌های بالقوه برای عضویت در کابینه وی بدل کرد.

 

 

ترکان در حالی که معاون برنامه‌ریزی وزیر نفت دولت نهم بود، در اواخر این دولت از کار برکنار شد. بعد از این کناره‌گیری اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه او اسنادی را از هزینه‌های وزارت نفت در پروژه پارس جنوبی را در اختیار میرحسین موسوی قرار داده تا در انتخابات و مناظره‌ها از آن بر ضد احمدی‌نژاد  استفاده کند.

همان زمان هم ترکان به عنوان یکی از جدی ترین گزینه‌های موسوی برای تصدی وزارت نفت مطرح شده بود.

اما ترکان نهایتا در انتخابات 92 به عنوان معاون ستاد روحانی همکاری را با وی شروع کرد و پس از پیروزی روحانی هم به عنوان مشاور رئیس جمهور و دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری ـ صنعتی و ویژه اقتصادی، سرپرست موقت سازمان فضایی ایران، شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، معاونت امور بین‌الملل ریاست جمهوری و دبیرخانه جنبش عدم تعهد منصوب کرد.

اما تصدی ترکان بر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری ـ صنعتی و ویژه اقتصادی شاید در میان سایر مسئولیت‌هایش بیشترین نقدها را به خود معطوف کرده است.

تاکید ترکان بر گسترش مناطق آزاد تجاری در حالی بود که نعمت‌زاده وزیر اسبق صمت در مراسم روز ملی صنعت، نسبت به واردات بی رویه از مناطق آزاد هشدار داد و به صراحت اعلام کرد که مناطق آزاد یکی از گلوگاه های واردات و قاچاق هستند.

 

 

ضمنا با بررسی نرخ اشتغال در 5 منطقه آزاد در مقطع تصدی ترکان و مقایسه آن با نرخ اشتغال همان استان، نه تنها بهبود چشمگیری مشاهده نشد، بلکه در بعضی از مناطق، استان مرزی نرخ اشتغال مناسب‌تری نسبت به منطقه داشت. در واقعیت و با مشاهده میدانی نیز می‌توان به اشتغال اندک مردم مخصوصا بومیان پی برد. اغلب مشاغل ایجاد شده نیز در قالب مشاغل خدماتی و یا فروشندگی بود و نه مشاغلی که منجر به تولید گردد.

همچنین افزایش قیمت زمین، شکاف طبقاتی، وجود مناطق محروم در جوار مناطق آزاد، ناموفق بودن در هدف اصلی یعنی جذب سرمایه‌گذار خارجی، ناموفق بودن در جذب سرمایه گذار داخلی، ایجاد رانت و فساد به دلیل عدم شفافیت، فعالیت شرکت‌های صوری، واردات بی‌رویه و مشکلات فرهنگی، واردات کالای مصرفی، خروج ارز به جای ارز آوری، واردات کالای لوکس و…تنها بخشی از خروجی مناطق آزادی است که ترکان شدیدا بر فعالیت و گسترش آنها اصرار داشت.

دولت روحانی همان دولت اصلاحات است

علاوه بر همه اینها اصلاح‌طلبان پس از کاندیداتوری روحانی، قاطعانه از او حمایت کردند و حتی در آستانه انتخابات 96، «محمد کیانوش راد»، عضو حزب منحل شده مشارکت، در مصاحبه‌ای، در پاسخ به این سوال که «تا چه میزان نقدهای اصلاح‌طلبان به دولت را وارد می‌دانید و آیا شما هم معتقدید روحانی به سبد رای خود که اصلاح‌طلبان هستند رو دست زد؟»، گفت: «چنین تعبیری را خیلی قبول ندارم. دولت روحانی، ادامه دولت هاشمی است. شاید اگر میرحسین موسوی هم بود، تا حد زیادی کم و بیش در همین مسیر حرکت می‌کرد. یعنی فعلا ساختار سیاسی و اختیارات، امکان بیش از این را نمی‌دهد.»

افراد ذکر شده در این گزارش، تنها بخشی از کسانی هستند که سال 88 حمایت خود را بطور رسمی از موسوی اعلام کرده بودند و بنا بر تجربه‌شان، عضویتشان در کابینه فرضی موسوی هم مطرح بود و همین افراد عینا توسط روحانی در مسئولیت‌های مهم و اثرگذار عموما اقتصادی نصب شدند. 

حال سوال اینکه آیا به فرض اگر موسوی می‌توانست پیروز رقابت‌های انتخاباتی سال88 شود، چه نتیجه‌ای غیر از همین که دولتمردان روحانی در 2 دوره بعد گرفته‌اند، می‌گرفت؟ و این ادعا که میرحسین موسوی شق‌القمر می‌کرد، صرفا برای این نیست که اصلاح‌طلبان خود را از ناکارآمدی گفتمانی و عملکردی که در آن گرفتار است برهاند؟

انتهای پیام/





منبع خبر

ناکارآمدی‌هایی که بروز آنها چهار سال به تعویق افتاد/ کدام هم‌تیمی‌های موسوی وارد دولت روحانی شدند؟ بیشتر بخوانید »

اوباما: اینترنت بزرگ‌ترین تهدید علیه دموکراسی ماست

کتاب باراک اوباما؛ روایت رئیس‌جمهور سابق آمریکا از انقلاب اسلامی ایران/ «چشمان نافذ یک پیامبر»؛ توصیف اوباما از امام خمینی/ تعبیر جالب اوباما از پاسخ رهبر ایران به نامه‌هایش +عکس و فیلم


سرویس جهان مشرق باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا (بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاست‌جمهوری‌اش را در قالب مجموعه‌ای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱]
» در ۷۶۸ صفحه، روز سه‌شنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوق‌العاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازه‌ای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاست‌جمهوری، در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در آمریکا مدیون است
[۲]
.

جلد کتاب «سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما (+)


سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخش‌های مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخش‌های مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.


آن‌چه در ادامه می‌خوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمت‌های قبلی این مجموعه را می‌توانید از لینک‌های انتهای همین گزارش بخوانید. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.


قسمت چهارم/

عملیات آژاکس
[۳]
[کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سی‌آی‌ای و ام‌آی۶
جزئیات بیش‌تر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحال‌توسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمان‌های ملی‌گرایانه با توطئه‌های کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولت‌های منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومت‌های مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص می‌دادیم. با این حال، سیاست‌گذاران آمریکایی احتمالاً تا بیست‌وهفت سال اول فکر می‌کردند ترفند آن‌ها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکت‌های نفتی آمریکایی را تمدید می‌کرد و تسلیحات گران‌قیمت آمریکایی را می‌خرید. روابط دوستانه‌ای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبه‌رشد کشور برای مدرن‌سازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانواده‌های سلطنتی اروپا نشست‌وبرخاست می‌کرد.

محمدرضا پهلوی  و جیمی کارتر  رئیس‌جمهور  وقت آمریکا،  در ظاهر روابط خوبی با یک‌دیگر داشتند (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› اعتراف مقامات سابق کاخ سفید به اعتیاد ۴۰ ساله واشینگتن به دشمنی با ایران

آن‌چه برای خارجی‌ها کم‌تر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریخت‌وپاش‌های شاه، سرکوب بی‌رحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظه‌کار و پیروانِ فراوان آن‌ها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب می‌شدند. تحلیلگران سی‌آی‌ای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیت‌الله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر می‌برد، نکردند؛ کسی که در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش شاه را به عنوان دست‌نشانده غرب محکوم می‌کرد و از مؤمنان می‌خواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیمایی‌های داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمام‌عیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.

اشتباه محاسباتی آمریکایی‌ها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آن‌ها از امام خمینی [دانلود]
خلاصه‌ای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› روایت خبرنگار «تایم» : انقلاب اسلامی ایران از درون کاخ پهلوی

›› بروکینگز: آیت‌الله خمینی راست می‌گفت «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»

کارگران ناراضی، جوانان بی‌کار، و نیروهای دموکراسی‌خواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوج‌فوج به طرفداران [آیت‌الله] خمینی در خیابان‌ها می‌پیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیون‌ها نفر رسیده بود، شاه بی‌سروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیت‌الله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج می‌شد.

امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)

توصیفات همسایه‌های امام خمینی در «نوفل‌لوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیان‌گذار جمهوری اسلامی [دانلود]

بیش‌ترِ آمریکایی‌ها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالت‌های آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمی‌دانستند چرا مردم یک کشور در آن‌طرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام
[۴]
» [نماد آمریکا] را می‌سوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» می‌دهند. من هم نمی‌دانستم.
آن زمان هفده‌ساله بودم، هنوز دبیرستان می‌رفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. این‌که [آیت‌الله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاح‌طلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبه‌نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگان‌گیری آمریکایی‌ها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.

ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکایی‌ها درباره ایران را به هم ریخت (+)

اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشم‌انداز ژئوپلتیک دوران ریاست‌جمهوری من را شکل می‌داد، اغراق نکرده‌ام. انقلاب ایران الهام‌بخش جنبش‌های اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیت‌الله] خمینی برای سرنگونی نظام‌های پادشاهی سنی عربی، ایران و آل‌سعود را به دشمنان قسم‌خورده تبدیل کرد و درگیری‌های فرقه‌ای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشت‌ساله‌ی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی می‌کردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیت‌الله] خمینی قرار می‌داد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیش‌تری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری [رونالد] ریگان
[۵]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصت‌طلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت می‌کرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه می‌فروخت
[۶]
.)

سوگند [آیت‌الله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبه‌نظامیان شیعه حزب‌الله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگ‌ترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سخت‌گیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.

 

نتانیاهو: «می‌خواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران»  [دانلود]

 

[آیت‌الله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیت‌الله [سید] علی خامنه‌ای (روحانی‌ای که به‌ندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچ‌وقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیت‌الله] خمینی همانند بود. [آیت‌الله] خامنه‌ای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمره‌ی دولت نیز به عهده رئیس‌جمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب می‌شد.

در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸]
[رئیس‌جمهور قبل از اوباما، بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانه‌روتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل می‌کرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹]
رئیس‌جمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایه‌اش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجره‌ی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.

پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجره‌ی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)

*          *          *

زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظه‌کار به رهبری رئیس‌جمهور جدید، محمود احمدی‌نژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظی‌های جنون‌آمیز ضدغربی‌اش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضایی‌اش با همجنس‌گراها و افراد دیگری که آن‌ها را تهدید می‌دانست، عصاره‌ی عالی‌ای از نفرت‌بارترین ابعادِ رژیم بود. سلاح‌های ایرانی هنوز برای شبه‌نظامیانی ارسال می‌شد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسم‌خورده‌اش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعه‌ای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزب‌الله، نیروی نیابتی ایران، با موشک‌هایی که ایران در اختیارش می‌گذاشت و حالا بردشان به تل‌آویو هم می‌رسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها با لحن نگران‌کننده‌ای درباره گسترش «هلال شیعیِ
[۱۰]
» نفوذ ایران هشدار می‌دادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز می‌کردند.

مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینی‌ای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی می‌رساند (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› پیشنهاد ترور مقامات ارشد ایران با بودجه سعودی

›› «کوریدور زمینی تهران-مدیترانه» چیست؟ / نیروهای حاج قاسم پشت مرزهای رژیم صهیونیستی

بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب می‌شد. اما این برنامه هسته‌ای پرشتاب این کشور بود که می‌توانست این وضعیت بد را به بحرانی تمام‌عیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هسته‌ای ساخته‌شده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنی‌سازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاه‌های هسته‌ای را تأمین می‌کند) استفاده می‌شود، را می‌توان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.

به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانش‌آموز باهوش دبیرستانی‌ای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، می‌تواند بمب تولید کند.» میان سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیش‌تر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقی‌ای داشت که ایران هنوز سلاح هسته‌ای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هسته‌ای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.

سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آن‌چه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنی‌سازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هسته‌ای را فراهم آورد)، پیشرفت‌های ایران در فناوری هسته‌ای بود (+)

زرادخانه هسته‌ای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هسته‌ای یا تروریسم هسته‌ای در خاورمیانه، گزینه‌های رئیس‌جمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود می‌کرد. سعودی‌ها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان می‌دادند، و رقابت تسلیحاتی هسته‌ای در بی‌ثبات‌ترین منطقه جهان آغاز می‌شد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاح‌های هسته‌ای اعلام‌نشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هسته‌ای را تهدیدی موجودیتی تلقی می‌کرد و گویا در حال تهیه طرح‌هایی برای حمله‌ی پیش‌دستانه به تأسیسات هسته‌ای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرف‌ها می‌توانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطه‌ی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران به‌شدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت می‌توانست اقتصاد رکودزده‌ی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح می‌کردیم در این‌باره که درگیری با ایران چه‌طور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک می‌کردم، این واقعیت روی شانه‌ام سنگینی می‌کرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که می‌خواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.

پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیس‌جمهوری در آمریکا غیرقابل‌تحمل خواهد بود (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آیا مقدمات جنگ ایران و آمریکا فراهم است؟

›› آیا آمریکا توان حمله نظامی به ایران را دارد؟

›› پیامدهای جنگ با ایران برای ترامپ، آمریکا، خاورمیانه و دنیا چیست؟

›› عمودی می‌آیند؛ افقی می‌روند/ گزارش نیویورک‌تایمز از وحشت جنگ با ایران در آمریکا

به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیش‌ترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای کردیم؛ البته در حالت ایده‌آل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحله‌ای به توافق رسیدیم. از آن‌جا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همان‌طور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاست‌جمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گره‌کرده‌ی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامه‌ای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلمات‌های ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیت‌الله خامنه‌ای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفت‌وگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هسته‌ای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیت‌الله] خامنه‌ای صریح بود: ایران علاقه‌ای به گفت‌وگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راه‌هایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.

رؤسای‌جمهور آمریکا (می‌میرند و) بدن‌هایشان خوراک کرم و مور و مار می‌شود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]

پاسخ‌های رهبر ایران به پیام‌های ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› برنامه سه‌مرحله‌ای بایدن برای ایران چیست؟

›› آیا آمریکای بایدن به برجام برمی‌گردد؟

رام [اسرائیل امانوئل
[۱۱]
، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخه‌ای از نامه [آیت‌الله] خامنه‌ای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر می‌کنم به این زودی‌ها مشتش را باز نمی‌کند.» گفتم: «فقط همین‌قدر [باز می‌کند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»

واقعیت این بود که هیچ‌یک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون می‌خواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازش‌ناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازش‌ناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.

 

پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]

 

اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأی‌گیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدی‌نژاد برای دوره دوم ریاست‌جمهوری متهم کرد، هرگونه چشم‌انداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیون‌ها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابان‌ها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهم‌ترین چالش‌های داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.

بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سال‌های منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آمریکا به دنبال «جنبش سبز ۲» و تجزیه ایران در دوره ترامپ است

›› حوادث ۸۸ مقدمه برجام و تسهیل نفوذ آمریکا بود

›› کدام‌یک از مقامات آمریکایی اغتشاشات سال ۸۸ را مدیریت می‌کردند؟

›› هزینه ده‌ها میلیون دلاری آمریکا برای شعله‌ور نگه داشتن آتش فتنه

سرکوب متعاقب این جنبش، بی‌رحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمت‌آمیز مورد ضرب‌وجرح قرار گرفتند و تعداد قابل‌توجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابان‌ها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشم‌هایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.

این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشم‌های او را در حالت مشکوکی نشان می‌دهد که موجب شده گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› «ساغر کسرایی» کیست/ آیا آمریکایی‌ها به دنبال تربیت «مسیح علی‌نژاد ۲» هستند؟

این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموش‌نشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان می‌پردازند چون می‌خواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که می‌خواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. می‌گفتند هرگونه بیانیه‌ای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ می‌کردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران می‌ترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بی‌اعتبار کردن جنبش آن‌ها مورد بهره‌برداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در این‌باره را در بخش ایران در کتاب «انتخاب‌های سخت» از کتاب‌خانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیه‌های بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را به‌دقت رصد می‌کنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راه‌حلی صلح‌آمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.

نماد «مشت گره‌کرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلاب‌های رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومی‌سازی» شد (چپ) (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› مرتبطین ما در ایران اصرار داشتند در قبال «جنبش سبز» سکوت کنیم

›› آمریکا چگونه در یک کشور کودتا می‌کند

›› «یورش فوجی»؛ نقش آمریکا در اغتشاشات ایران چه بود؟

›› «بریج‌فای»؛ آیا بعد از ایران، هنگ‌کنگ مدل جدید اغتشاشات خیابانی می‌شود؟

 

با شدت گرفتن خشونت‌ها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوری‌خواهانی گوش بدهم که می‌گفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار می‌کنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاست‌جمهوری می‌آموختم؛ این‌که اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیل‌های تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلال‌های خلاف غریزه‌ام قرار گرفته است؛ این‌که با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلوله‌ی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کم‌تری در بیان آن‌چه در دلم بود و عمل به آن‌چه احساس می‌کردم باید بکنم، داشتم.

با توجه به این‌که تلاش‌ها برای باز کردن بابِ گفت‌وگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرج‌ومرج و سرکوبِ فزاینده‌ای فرو می‌رفت،  مرحله دوم استراتژی منع اشاعه‌ی هسته‌ایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بین‌المللی برای اِعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیت‌های غنی‌سازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریم‌های محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هسته‌ای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.

گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هسته‌ای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)

مشکل این بود که تحریم‌های موجود بیش‌ازحد ضعیف بودند و نمی‌توانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه می‌دادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری می‌کردند. دولت بوش به صورت یک‌جانبه، تحریم‌های آمریکایی بیش‌تری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریم‌ها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکت‌های آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجه‌ای جز تعهد به مذاکره‌ی بیش‌تر نداشتند، دنبال خودش می‌کشید.

برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد می‌کردیم که گرهِ تحریم‌ها را محکم‌تر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخی‌مان [روسیه و چین] را جلب می‌کردیم که اصولاً تحریم‌ها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بی‌اعتماد بودند.

 


آن‌چه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشته‌ی باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا بود. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمت‌های قبلی این مجموعه گزارش را می‌توانید از لینک‌های زیر بخوانید:

روابط مالکی با تهران نشان‌دهنده قدرت استراتژیک ایران در منطقه بود

نگرانی روسیه درباره سپر موشکی‌مان در اروپا را به موضوع ایران گره زدم

نقش مستقیم دولت آمریکا و سیا در کودتای ۲۸ مرداد


برای مطالعه ترجمه‌های قبلی مشرق از کتاب‌های مهم بین‌المللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آن‌جا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخاب‌های سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، می‌توانید به کتاب‌خانه مشرق مراجعه کنید.

 



[۱]
سرزمین موعود (کتاب) لینک


[۲]
Barack Obama memoir tops Michelle’s in first-day sales Link


[۳]
۱۹۵۳ Iranian coup d’état Link


[۴]
Uncle Sam Link


[۵]
Ronald Reagan Link


[۶]
ماجرای مک‌فارلین لینک


[۷]
Bill Clinton Link


[۸]
George W. Bush Link


[۹]
سید محمد خاتمی لینک


[۱۰]
Shia crescent Link


[۱۱]
Rahm Emanuel Link



منبع خبر

کتاب باراک اوباما؛ روایت رئیس‌جمهور سابق آمریکا از انقلاب اسلامی ایران/ «چشمان نافذ یک پیامبر»؛ توصیف اوباما از امام خمینی/ تعبیر جالب اوباما از پاسخ رهبر ایران به نامه‌هایش +عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

بازخوانی

بازخوانی| آیت‌الله یزدی: هر جا آیت‌‌الله خامنه‌ای بروند دنبال ایشان خواهیم رفت/ مواضع هاشمی از سه پهلو گذشته


گروه سیاسی خبرگزاری فارس: صراحت و شجاعت آیت‌الله محمّد یزدی رئیس سابق و فقید مجلس خبرگان رهبری و رئیس اسبق قوه قضائیه، از جمله ویژگی‌های برجسته این مبارز نستوه و استاد برجسته حوزه علمیه قم بود.

آنچه پیش رو دارید، نگاهی اجمالی است به برخی مواضع مرحوم آیت‌الله محمّد یزدی در مقاطع مختلف.

فتنه ۸۸ یکی از مقاطع حساس انقلاب بود که ضد انقلاب با همراهی عوامل خود در داخل کشور و با استفاده از غبارآلود کردن فضای کشور، درصدد سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران بود. سکوت و مواضع دوپهلوی برخی خواص در آن ایّام نیز بر غبارآلودگی فضا افزوده بود. تا جایی که رهبر معظّم انقلاب صریحاً فرمودند که خواص شفاف باشند و دو پهلو موضع نگیرند.

در این میان، آیت‌الله محمّد یزدی با مواضع به موقع و و صریح خود، به بصیرت‌افزایی در جامعه و کنار رفتن غبارهای فتنه کمک می‌کرد.

کمیته صیانت از آرا خلاف شرع و عقل است/ پیش‌بینی اعلام تقلّب

خرداد ۸۸ که برخی کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری، با تشکیل کمیته صیانت از آرا، مشغول کاشتن بذر تردید در انتخابات ۲۲ خرداد بودند، آیت‌الله یزدی ورود کرد و اعلام کرد: «انجام این کار، خلاف شرع و قانون و در حقیقت یک خلاف عقل است. قانون اساسی ما، نظارت بر انتخابات را برعهده شورای نگهبان گذاشته است و اجرای انتخابات بر اساس قانون انتخابات به وزارت کشور واگذار شده است».

عضو وقت شورای نگهبان تشکیل کمیته صیانت از آرا را یک طرح سیاسی برای توجیه شکست احتمالی افراد خاص در انتخابات می‌داند و تصریح می‌کند: این در واقع، پیش بینی برای یک اتهام است. آنها این کار را می‌کنند تا در آینده اگر نامزد مطلوب‌شان رأی نیاورد، بگویند آرا، تقلبی است.

میرحسین، جوهره خود را معرفی می‌کند

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری و در حالی که نصایح دلسوزانه رهبر انقلاب و خطبه‌های فصل‌الخطاب ایشان در فتنه‌گران اثر نکرده بود، آیت‌الله یزدی باز هم وارد عرصه شد و گفت: میرحسین موسوی دارد جوهره خود را معرفی می‌کند و نظام موظف نیست که در‌باره سلامت انتخابات وی را قانع کند و مردم ما به اجبار به کسی رای نداده‌اند و رای همه مردم اختیاری بوده است… آقای موسوی هنوز زمانیکه صندوق‌ها باز نشده بود اعلام پیروزی کرده‌است و این کار خلاف قوانین بود.

رئیس فقید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه تعدادی اندک از آدم‌هایی که از هویت درستی برخوردار نیستند به اسم آشوب و فتنه قصد جان نظام را کرده‌اند، تصریح می‌کند: البته این فتنه‌ها نیز مثل ده‌ها فتنه کوچک و بزرگ تاریخ ۳۰ ساله انقلاب با حضور ملت مقتدر ایران خنثی می‌شود.

هیچ عاقلی نمی‌پذیرد ۲۴ میلیون نفر اشتباه کرده باشند

آیت‌الله یزدی همچنین با اشاره به موضع‌گیری میرحسین موسوی پس از مشخص شدن نتیجه آرا اینطور موضع‌گیری می کند: موسوی باید به احمدی‌نژاد تبریک می‌گفت و دوره‌های بعد را حفظ می‌کرد، اینکه ۲۴ میلیون نفر در انتخابات اشتباه کردند، هیچ عاقل و غیرعاقلی این حرف را نمی‌پذیرد، منشاء شبهه‌های ایجاد شده نادانی برخی از افراد است و شورای نگهبان شبهه‌ها را تا آخر رفع می‌کند.

چه کسی جز هاشمی بذر تردید را افکند؟

 ۲۷ تیر ۸۸ و در حالی که نمازجمعه مرحوم هاشمی رفسنجانی، کانون حضور عناصر وابسته به فتنه شده بود و صحنه‌هایی زننده‌ای برای نخستین بار در تاریخ نمازجمعه ثبت شد، آیت‌الله یزدی یک روز بعد به روشنگری پرداخت:

«ایشان گفتند بذر تردید در این انتخابات افشانده شد و این یکی از ویژگی‌های انتخابات این دوره بود. چه کسی بود که اولین بذر تردید را افشاند. قبل از انتخابات چه کسی به مقام معظم رهبری نامه نوشت و گفت که در خیابان‌ها آتش فتنه ایجاد شده و دود آن به چشم این و آن می‌رود. چه کسی جز خود ایشان( رفسنجانی) بذر تردید را افشاند.

مسئله خیانت و تقلب در انتخابات را چه کسی مطرح کرد و کجا مطرح شد؟ در زمانی که هنوز انتخابات اعلام نشده بود! این چه معنا دارد؟ بذر تردید را چه کسی افشاند؟ باید با آنها برخورد شود. چه گروه‌هایی کمک کردند تا این بذر آبیاری شود و این همه فساد و فتنه در خیابان‌ها ایجاد شده و امنیت کشور را زیر سوال بردند.

بعد از انتخابات و فتنه‌ها و سخنرانی رهبری سکوت معنادار آقای هاشمی یعنی چه؟ آیا این تنها فقط یک سکوت است؟ این سکوت نوعی حمایت و طرفداری از جبهه مخالف و تایید صحنه‌های خیابانی است. من می‌پرسم رییس مجلس خبرگان چرا سکوت کردید و نگفتید نباید خیابان بیایید و شیشه‌ها را بشکنید؟ در حالی که شما در سطح بالایی هستید».

هرگاه نظرات ما همخوانی نداشت، ولایت راهگشاست

فتنه کماکان ادامه پیدا می‌کند تا اینکه دی‌ماه ۸۸ فرا می‌رسد. آیت الله یزدی که کماکان مشغول روشنگری در فتنه هستند، با تاکید بر اینکه ولایت فصل‌ الخطاب است و هر گاه نظرات ما همخوانی نداشت، ولایت راهگشاست، می گوید: در همین قضایای اخیر خدمت ایشان عرض کرده‌ایم که فرمایشات شما با صحبت‌های برخی مسئولان جمع نمی‌‌شود و نمی‌دانیم باید چه کار کنیم، اما ایشان با درایت راه درست را نشان دادند.

آیت‌الله با تاکید بر اینکه انسان در زندگی مانند کاغذ شطرنجی در هر لحظه سر یک چهار راه قرار دارد، اینطور ادامه می‌دهد: «خط مستقیم یکی بیشتر نیست و امکان ندارد دو خط راست باشد اما در سر چهارراه‌ها عواملی درونی و بیرونی وجود دارد که انسان را به این سو و آن سو می کشاند و بر همین اساس در قضایای اخیر، دیدیم عده‌ای حکم رهبری را نشنیده گرفتند».

اظهارات هاشمی رفسنجانی مبنی بر اینکه «حکومت بسیجی و سپاهی دارد و آنها دانشگاهیان و نخبگان را دارند»، تعجب آیت‌الله یزدی را به دنبال می‌آورد. ایشان در این باره می‌گویند: «آنها نمی ‌دانند بسیاری از دانشگاهیان در خط رهبری و فدایی امام هستند؛ حتی اگر اطلاعات ایشان منحصر به دانشگاه آزاد هم باشد، در آنجا هم اینطور نیست.

مواضع هاشمی از ۳ پهلو هم گذشته است

انتقادات این مبارز روزهای سخت انقلاب به هاشمی رفسنجانی به این مورد ختم نمی‌شود. ایشان در ۵ بهمن ماه ۸۸ در دیدار مسئولان صدا و سیما، به سخنرانی هاشمی رفسنجانی در جمع اعضای حزب اعتدال و توسعه اشاره و اظهار می‌کنند:

«به نظر من سخنان هاشمی با آن نوع بیان به جای اینکه احترام به رهبری باشد، نوعی توهین و جسارت به آیت‌الله خامنه‌ای بود. فرمایشات مقام معظم رهبری را که می‌شنویم ‌بسیار روشنگرانه و حاوی مطالب مهمی است اما در مقابل هاشمی با اظهارات دو پهلو معلوم نیست چه هدفی دارد. من این نوع اظهارات را نمی‌فهمم؛ شما با حکم رهبری مسئولیت گرفته‌اید آن وقت این طوری صحبت می‌کنید. هر چه با خودم مباحثه کردم نتوانستم خودم را نسبت به مواضع هاشمی قانع کنم. هاشمی در دیدار با اعضای حزب اعتدال و توسعه که من می‌دانم چه کسانی هستند گفته است که برای برون رفت از شرایط موجود کشور راه‌حل‌هایی را که با توجه به تجربیاتم در نماز جمعه بیان کردم به آن پایبندم و باید اجرا شود.

آقای هاشمی مگر شما در این ۳۰ سال از رهبر جدا بوده‌اید. هر کجا که رهبری بوده‌اند شما نیز بوده‌اید. تجربیات شما چه تفاوتی با تجربیات آقای خامنه‌ای دارد؛ شما در نماز جمعه گفتید نسبت به نتیجه انتخابات تردید دارید ولی مقام معظم رهبری ضمن تاکید بر سالم بودن نتیجه انتخابات فرمودند اگر مشکلی است قانونی عمل کنید. آقای هاشمی اگر امروز می‌خواهید صحبت کنید جسارت به عکس امام و توهین روز عاشورا را محکوم کنید. معنی ندارد که بیایید و دوباره بر مواضع خود پافشاری کنید. آقای هاشمی در دیدار اعضای حزب توسعه و اعتدال گفته است در شرایط فعلی باید افرادی از دو جناح مشکلات را در کنار رهبری حل کنند.

کسانی که در مقابل حکومت قرار دارند، از نظام جدا هستند، آن وقت شما می‌گویید افرادی معتدل از دو جناح باید در کنار رهبری مشکلات را حل کنند؟ بگویید افراد معتدل جناح مخالف چه کسانی هستند؟سخنان هاشمی از دو پهلو صحبت کردن هم بدتر است، معتقدم سخنان هاشمی از سه پلو هم گذشته است. رهبری بارها و بارها بر خودداری خواص از دو پهلو حرف زدن تاکید کرده‌اند و ایشان در سخنان خود بارها خواسته‌اند که هاشمی به آغوش نظام باز گردد، ولی هاشمی با موضع‌گیری‌های خود هر روز از نظام دورتر می‌شود.

هرجا آیت‌الله خامنه‌ای بروند ما هم می‌رویم

آیت‌الله یزدی، وفاداری خود به رهبر انقلاب را اینطور مطرح می‌کند: در هر جا که آیت‌الله خامنه‌ای بروند ملت و ما دنبال ایشان خواهیم بود؛ اما آقای هاشمی این را بدانید که دنبال شما نمی‌آییم.

 

انتهای پیام/





منبع خبر

بازخوانی| آیت‌الله یزدی: هر جا آیت‌‌الله خامنه‌ای بروند دنبال ایشان خواهیم رفت/ مواضع هاشمی از سه پهلو گذشته بیشتر بخوانید »

ماله‌کشی کارگزاران و نهضت آزادی برای ترمیم آبروی آمریکا

ماله‌کشی کارگزاران و نهضت آزادی برای ترمیم آبروی آمریکا



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:

مهدی معتمدی‌مهر که مدت‌هاست با حزب کارگزاران همکاری می‌کند، در ارگان مطبوعاتی این حزب و در یادداشتی با عنوان «قابلیت ترمیم‌گری» نوشت: فراتر از جهت‌گیری‌های سیاسی و داوری‌های اقتصادی و حتی اخلاقی، به نظر می‌رسد که تعادل اجتماعی جاری در آمریکا، عاملی اساسی و ارزشمند است که در نهایت، پایداری سیاسی و ثبات اجتماعی آن را تضمین می‌کند.

انتخابات اخیر آمریکا به مردم جهان آموخت: «دموکراسی بحران دارد اما بن‌بست ندارد.» جامعه آمریکا به جهت پذیرش بنیادین «آزادی» و رعایت قواعد زیست دمکراتیک، اگرچه ممکن است براساس شاخص‌های عدالت اجتماعی و وجود برخی شکاف‌های گسترده نژادی و تبعیضات اقتصادی و سیاسی، «جامعه‌ای عادلانه» ارزیابی نشود، اما بی‌تردید، جامعه‌ای «متوازن» و «متعادل» به حساب می‌آید و از همین روست که در طول دو قرن گذشته، همواره از پس بحران‌های کلان ساختاری برآمده و بر انواع صورت‌بندی‌های «افراطی‌گری» غلبه کرده است.

وی می‌افزاید: پایداری و ثبات سیاسی (stability) و دوام اجتماعی دیرپا در آمریکا که امکان و ضرورت هرگونه براندازی و انقلاب ساختارشکنانه را منتفی کرده است، مرهون تعادل اجتماعی نیروهای سیاسی آن جامعه است.

انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا نشان داد که «دموکراسی» و «آزادی» از چه ظرفیت عظیم و موثری در راستای زیست مسالمت‌آمیز سیاسی، ممانعت از خشونت‌های اجتماعی و مهارهرج و مرج‌های سیاسی برخوردارند. در کشوری که میلیون‌ها نفر مسلح وجود دارد و در فضای شدیدترین تخاصمات و حتی خشونت‌های کلامی طرفداران دو کاندیدا، اتفاقاتی مشابه وقایع خون‌بار و خشونت‌آمیزی که در پس هر انتخابات دوقطبی در کشورهای توسعه نایافته متداول است، پدید نمی‌آید. شاید بتوان چنین نتیجه‌گیری کرد که خشونت‌های سیاسی و اجتماعی، پیامدهای ساختارهای خودکامه و غیردمکراتیک‌اند و علی‌الاصول، مردم سهم تعیین‌کننده‌ای در این سنخ رخدادهای سهمگین اجتماعی ندارند.

این یادداشت پرمغالطه در حالی منتشر می‌شود که اولا سیاستمداران بسیاری در آمریکا و  اروپا از آشفتگی و بی‌ثباتی بی‌سابقه در آمریکا سخن می‌گویند و جامعه آمریکا را به شدت قطبی شده و حتی در معرض از هم گسیختگی می‌بینند. چنان که به عنوان مثال، باراک اوباما دو مورد طی دوبار ناراحتی تأکید کرد که «آمریکا به شدت از هم گسیخته شده است.» مشابه همین تعبیر را بایدن مطرح کرد. جان برنان، رئیس سابق سیا هم گفته که دورنمای آینده روزهای بسیار خطرناکی برای آمریکا از نقطه نظر امنیت ملی و تشدید خشونت و درگیری در جامعه قطبی شده است.» همچنین فارین پالیسی نوشت «زمانی به هویت مشترک در ایالات متحده افتخار می‌کردیم و تجزیه دور از ذهن به نظر می‌رسید اما اکنون جنگ داخلی دوباره و تجزیه، در کمین آمریکاست.

ثانیا اگر آمریکا به نظر عضو گروهک نهضت آزادی به مرحله براندازی نرسیده، علت آن است که در آنجا گروهک‌های وطن‌فروش و وابسته‌ای مانند نهضت آزادی، امکان کمترین فعالیتی نداشته‌اند. ضمن این که در آنجا با وجود ادعای تقلب، «ترامپ دیوانه» این قدر فهم و شعور داشته که مانند میرحسین موسوی و خاتمی و… دعوت به آشوب خیابانی و جنایت و به هم زدن نظم عمومی و قفل کردن همه امور نکند. به عبارت دیگر ترامپ با همه خیانت‌ها و رذالت‌هایش، حاضر نشده (یا نتوانسته) به اندازه سران فتنه، به مملکت خود خیانت کند. یعنی می‌توان نتیجه گرفت که اگر آمریکا، عناصری شبیه نهضت آزادی یا موسوی و خاتمی و برخی افراطیون مدعی اصلاحات را داشت، قطعا تاکنون چند بار در کام جنگ خیابانی زودرس و سرنگونی نظام سیاسی پیش‌رفته بود.



منبع خبر

ماله‌کشی کارگزاران و نهضت آزادی برای ترمیم آبروی آمریکا بیشتر بخوانید »