میلاد کریمی

آنچه فرمانده آمریکایی فهمید، اما بنی صدر نفهمید/ درخواست کمکی که اهمیت داده نشد

آنچه فرمانده آمریکایی فهمید، اما بنی صدر نفهمید/ درخواست کمکی که اهمیت داده نشد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خبر مرگ «ابوالحسن بنی‌صدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد، شاید بیش از هرکس برای خانواده‌های شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزار‌های شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۹ با خیانت بنی‌صدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگی‌شان بود، مهم می‌نمود.

«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی نقش بنی‌صدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، پیش از این بخش‌هایی از این یادداشت منتشر شده است و اینک ادامه آن را می‌خوانید.

انتظار پیروزی با اولین گل!

سردار کریم کریمی پور، از فرمانده گردان‌های سپاه در عملیات نصر در گزارشی که ۲۶ دی ۱۳۵۹ نوشته و مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ منتشر کرده، آورده است: «با به دست آوردن این پیروزی، نیرو‌های خودی از هرگونه اقدام تأمینی غافل شده و برخی اقدامات مهندسی را که برای تحکیم مواضع به دست آمده و حفظ پیروزی لازم بود، انجام ندادند. ضعف مذکور به حدی بود که نیرو‌ها و تجهیزاتی، چون تانک‌ها و نفربر‌ها بدون هیچگونه جانپناه و سنگری در دشت باز باقی مانده و جای مناسبی برای استقرار نداشتند.»

زمین را کربلا و زمان را عاشورا کردند

در روز دوم (۱۶ دی ۱۳۵۹) با تغییر صحنه جنگ و آتش شدید و غافلگیرانه دشمن، داستان عملیات نصر، غم انگیز شد. به ناگاه ما مدافع شدیم و بعثی‌ها مهاجم. ما عقب رفتیم و آن‌ها پیش آمدند. در نهایت هم علم الهدی و نیروهایش از عقب نشینی بی خبر ماندند و در محاصره مردانه جنگیدند؛ آن‌ها زمین ندادند که زمان بگیرند؛ زمین را کربلا و زمان را عاشورا کردند و غیر از چند نفر که عقب آمدند بقیه شهید شدند و دشمن بر پیکرهایشان، تانک راند!

سردار سرلشکر محمد علی جعفری دلایل شکست روز دوم عملیات را این گونه روایت می‌کند: «در شروع حمله، رزمندگان ارتش خیلی خوب توانستند تک کنند. آن‌ها به واحد‌های نظامی دشمن، مستقر در جفیر، ضربه سختی وارد نمودند و آن‌ها را وادار به عقب نشینی کردند؛ اما در مقابل پاتک عراقی‌ها کم آوردند. چون ارتش عراق در آن نزدیکی یک یگان تازه نفس زرهی، برای احتیاط، در اختیار داشت و با همین واحد زرهی پاتک کرد و ارتش ایران مجبور به عقب نشینی شد؛ حرکتی که در طرح عملیاتی بنی صدر و مشاورانش اصلاً به آن توجه نشده بود.

ضربه دیگری که پاتک ارتش عراق بر نیرو‌های خودی وارد کرد محاصره نیرو‌های تحت امر سید حسین علم الهدی بود. این نیروها، به محض اینکه در محاصره قرار گرفتند، مردانه تا آخرین فشنگ، جنگیدند و از دشمن تلفات گرفتند. اما، چون پیاده بودند و از آتش پشتیبانی توپخانه برخوردار نبودند و یگان زرهی پشتیبانی‌شان نمی‌کرد، نتوانستند خودشان را از محاصره خارج کنند و در نتیجه بیشترشان به شهادت رسیدند.»

آنچه فرمانده آمریکایی فهمید، اما بنی صدر نفهمید/ درخواست کمکی که اهمیت داده نشد

درخواست کمکی که اهمیت داده نشد!

مرحوم امیر سرتیپ سیروس لطفی (فرمانده لشکر ۱۶ زرهی قزوین) در عملیات نصر در پاسخ به سؤالی درباره اهمال کاری بنی صدر در جریان عملیات نصر می‌گوید: «لشکر، واحدی است که عمل می‌کند و باید از هر لحاظ پشتیبانی و حمایت بشود. من پشت بی سیم داد می‌زدم هواپیما بفرستید، کمک بفرستید؛ ولی هیچ اهمیتی داده نمی‌شد. ما حتی پشت سرمان نیز جاده نداشتیم.»

فرماندهی و پشتیبانی ضعیف بنی صدر

امیر سرتیپ قناتی (فرمانده گروهان ارکان و گروهان یکم لشکر ۱۶ زرهی قزوین) درباره عملیات نصر اظهار می‌دارد: «ما با ۲ تیپ و بدون نیروی احتیاط می‌خواستیم به ۸ تیپ دشمن حمله کنیم؛ یعنی یک در مقابل چهار! از آن طرف پشتیبانی ما بسیار ضعیف بود.» و این در حالی است که طبق اصول، نیروی مهاجم برای دسترسی به اهداف، باید یک و نیم تا دو برابر نیروی مدافع باشد.
امیر سرتیپ جمشیدی (فرمانده تیپ یک لشکر ۱۶ زرهی قزوین) در عملیات نصر نیز از بازدید بنی صدر یک روز قبل از عملیات نصر روایت جالبی را بیان می‌کند: «روز ۱۴ دی ۱۳۵۹، شهیدان فلاحی و فکوری و بنی صدر با عده‌ای آمدند منطقه برای بازدید. هنگام برگشت به بنی صدر گفتم ما اینجا عملیاتی انجام می‌دهیم که یا خیلی موفقیت آمیز است یا کل تیپ از بین می‌رود. یک وقت نکند اتفاق دوم بیفتد؟ بنی صدر گفت: شما اصلا نگرانی نداشته باشید.»

همچنین امیر سرتیپ اسکویی (فرمانده وقت گردان ۲۲۷ لشکر ۱۶) می‌گوید: «وقتی استاندار وقت، فرمان حضرت امام که فرمودند: «شما تعرض کنید، امت مسلمان ایران پشتیبان شماست و من هم پشتیبان ارتش هستم.» را اجرا نمی‌کند و به دلیل برخی مسائل، نیروی مردمی در اختیار ما قرار نمی‌دهد و برای ما جاده نمی‌کشد، چه باید کرد؟ او باید پشت سر نیرو‌های من، لودر می‌آورد و جاده می‌کشید تا مهمات به ما برسد.»

ضرورتی که آمریکایی‌ها هم فهمیده بودند، اما بنی صدر…

در این بین تحلیل «ویلیام اف هیکمن» از فرماندهان وقت نیروی دریایی آمریکا درباره عملیات نصر نیز قابل توجه است: «همان طور که در تهاجم ماه ژانویه (دی ۱۳۵۹) به اثبات رسیده بود، عملیات هماهنگ نیرو‌های ارتش به تنهایی برای شکست عراقی‌ها کافی نبود و هماهنگی با نیرو‌های مردمی ضرورت داشت.»

امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی نتیجه فرماندهی بنی صدر بر عملیات نصر را اینگونه روایت می‌کند: «.. یک مقدار در اول کار گرفت، اما زود خنثی شد. شاید ۷۰۰- ۸۰۰ اسیر هم گرفتند، ولی صدایش را درنیاوردند که چه بر سرمان آمد و در پاتکی که دشمن زد، چگونه عقب زده شدیم.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آنچه فرمانده آمریکایی فهمید، اما بنی صدر نفهمید/ درخواست کمکی که اهمیت داده نشد بیشتر بخوانید »

نقش بنی صدر در تغییر طرح عملیات/ شیطنت در پیام تبریک

هوشیاری امام خمینی (ره) برای وحدت ارتش و سپاه در پاسخ به نامه بنی‌صدر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خبر مرگ «ابوالحسن بنی‌صدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد، شاید بیش از هرکس برای خانواده‌های شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزار‌های شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۵۹ با خیانت بنی‌صدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگی‌شان بود، مهم می‌نمود.

«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی نقش بنی‌صدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، پیش از این بخش‌هایی از این یادداشت منتشر شده است و اینک ادامه آن را می‌خوانید.

شروع امیدوارکننده

عملیات نصر به عنوان یکی از چهار عملیات بزرگ در دوره ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر، ۱۵ دی ۱۳۵۹ با فرماندهی ارتش آغاز شد. عملیاتی که به دلیل اهمیت و حساسیتش، حضرت آیت الله خامنه‌ای (نماینده وقت حضرت امام در شورای عالی دفاع) و شخص بنی صدر در میدان نبرد و اتاق جنگ آن حضور داشتند.

بنی صدر خوب می‌دانست اگر در جبهه جنگ پیروز شود در صحنه سیاست، پرقدرت‌تر سخن خواهد گفت. در تأیید این گفتار، دریابان علی شمخانی خاطره‌ای از اولین روز عملیات نصر روایت می‌کند: «بنی صدر تمام تدبیر خود را به کار گرفت که عملیات هویزه موفق شود. من خودم در اتاق جنگی که بنی صدر در آنجا بود، حضور داشتم. عملیات هویزه در روز اول موفق بود. بنی صدر سازمان می‌داد و همانطور که تانک‌ها به سه راه جفیر می‌رفتند، او هم عناصر تانک‌های فکری خودش را به سمت شهر‌ها می‌فرستاد و زنگ می‌زد که آقای فلانی دارد به آنجا می‌آید تا جنابعالی را توجیه کند. من خودم کنار تلفن بودم. یعنی او می‌خواست از هر موقعیتی بهره برداری کند. از همان موفقیت کم در روز‌های اول می‌خواست آبرو و حیثیتی برای خود کسب نماید.»

نخستین گام از اولین مرحله آغازین روز عملیات با پیروزی‌های چشمگیر و تصرف توپخانه عراق، اسارت حدود ۸۰۰ بعثی متجاوز و هلاکت هزار نفر از دشمن به پایان رسید.

روزنامه‌های کشور این پیروزی را گسترده پوشش دادند و تا چند روز صفحات شان پُر بود از پیام تبریک و تمجید برای بنی صدر. از قائم مقام رهبری تا دیگر مسوولان و اقشار، دست به قلم شده بودند برای تبریک به رئیس جمهور و جانشین فرمانده کل قوا.

نقش بنی صدر در تغییر طرح عملیات/ شیطنت در پیام تبریک

شیطنت در پیام تبریک

بنی صدر نیز همان روز بلافاصله به امام نامه نوشت: «حضرت آیت الله العظمی امام خمینی-دامت برکاته- به ساعت ۱۰ صبح امروز با حضور اینجانب در جبهه در حالی که امام جمعه محترم اهواز حاضر بودند، نیرو‌های پیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران حمله خود را آغاز کردند و مرحله اول را با موفقیتی بی نظیر به پایان بردند. یقین است با توجه امام نسبت به بالابردن روحیه ارتشیان و دعای خیر عموم مردم و پشتیبانی بی دریغ شان، مراحل بعدی نیز با پیروزی کامل به انجام خواهد رسید…»

امام هم در جواب، پیام تقدیر و تشکر صادر و رزمندگان را دعا فرمودند.

در همین نامه نیز بنی صدر تنها از ارتشیان نام برد، اما حضرت امام با هوشیاری تمام، فرماندهان، افسران، درجه داران، بسیج، شبه نظامیان و تمامی نیرو‌های مسلح و مردمی را یک به یک نام برده و نوشتند: «خبر پیروزی چشم گیر قوای مسلح اسلام، با هماهنگی بین جمیع رزمندگان عزیز، موجب تقدیر و تشکر گردید.»

نقش بنی صدر در تغییر طرح عملیات/ شیطنت در پیام تبریک

بنی صدر، تَرک موتور!

حالا دیگر رئیس جمهور بنی صدر، خودش را برای سان دیدن از لشکر پیروز قزوین آماده می‌کرد. از نظر او همه چیز خوب پیش می‌رفت. عملیات آنقدر برایش مهم بود که روز قبل به محل تجمع ارتش رفته و شخصا ترک موتور یکی از فرماندهان نشسته و مسیر حمله و مواضع دشمن را از نزدیک دیده بود.

امیر سرتیپ دوم زرهی ستاد، محمود فردوسی که با درجه سرگردی، گردان ۲۲۰ تانک از تیپ یک لشکر ۱۶ زرهی را در عملیات نصر فرماندهی می‌کرد، در خاطراتش آورده است: «درست عصر چهاردهم دی که فردایش روز عملیات بود، بنی صدر سرزده به محل تجمع لشکر آمد. گویا هنوز طرح جدید عملیات را قبول نکرده بود. پس از بازدید از گردان رو به من کرد و گفت: «سرگرد! فاصله ما با دشمن چقدر است؟» گفتم: حدود سه کیلومتر. گفت: «می توانی مرا تا جایی ببری که بتوانم آن‌ها را ببینم؟» گفتم: راهی جز اینکه دو نفره برویم وجود ندارد. دستور دادم سریع یک موتورسیکلت آوردند. گفتم: بفرمایید سوار شوید. گفت: «با این برویم؟!»
گفتم: بله آقای رئیس جمهور. امن‌تر است. ترک موتور سوار شد و به راه افتادیم. از جاده هویزه آمدیم کرخه نور و در امتداد کرخه رفتیم جلو. دیگر به راهی رسیده بودیم که می‌رفت به سمت طلائیه و جفیر. خلاصه تا ۷۰۰ متری استقرار نیرو‌های دشمن راندم. داخل یک گودال، موتور را خاموش کردم. بالای گودال دوربین را از گردنم درآوردم و به دستش دادم و گفتم روبرو را ببینید. انگار نور خورشید در چشم هایش بود و درست نمی‌دید. چند دقیقه‌ای آن‌ها را برانداز کرد و کوتاه گفت: «خیلی خوب؛ برویم.» همانجا دور زدیم و برگشتیم.»

نقش بنی صدر در تغییر طرح عملیات

سرتیپ مهدی رادفر که در زمان عملیات نصر با درجه سرهنگی، معاون تیپ یک لشکر ۱۶ زرهی قزوین بوده نیز در بازدید ۱۴ دی بنی صدر را اینگونه به یاد دارد: «فرمانده گردان ۲۲۰ تانک لشکر، آقای سرگرد فردوسی از پا ننشسته بود و برای تکمیل کار شناسایی، مناطق پیرامونی دشمن از جمله منطقه شرق هویزه را گاه و بیگاه از نزدیک زیر نظر می‌گرفت. با این تلاش‌ها بالأخره ایشان مسیر حمله جدیدی را پیدا کردند که از نیرو‌های دشمن خبری نبود. عراقی‌ها یک منطقه خالی را در جناح چپ خودشان داشتند که از آن غافل مانده بوند. جایی درست در روبروی ما. هویزه هم که دست ما بود و از آن حفاظت می‌شد.

خلاصه این که فرمانده و عناصر گردان ۲۲۰ تانک این راه جدید را پیدا کردند و به فرمانده تیپ گزارش دادند. فرمانده تیپ هم به لشکر گزارش داد. حتی در روز چهاردهم دی ۵۹، ابوالحسن بنی صدر؛ رئیس جمهور وقت هم از آن راه جدید بازدید کرد. ترک موتورسیکلت سرگرد فردوسی سوار شد و بعد از طی مسیر کشف شده توسط ایشان، قبول کرد که بهتر است یک تیپ لشکر از سمت هویزه حمله کند. آن مسیر بالأخره مورد تایید قرار گرفت و لشکر، طرح مصوب قبلی اش را عوض کرد.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هوشیاری امام خمینی (ره) برای وحدت ارتش و سپاه در پاسخ به نامه بنی‌صدر بیشتر بخوانید »

مظلومیت رزمندگان در سپاه هویزه برای دفاع از کیان کشور

مظلومیت رزمندگان در سپاه هویزه برای دفاع از کیان کشور


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خبر درگذشت «ابوالحسن بنی‌صدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد، شاید بیش از هرکس برای خانواده‌های شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزار‌های شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۵۹ با خیانت بنی‌صدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگی‌شان بود، مهم می‌نمود.

«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی نقش بنی‌صدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، بخش اول و دوم این یادداشت‌ها پیش از این منتشر شده است و اینک در ادامه بخش سوم آن را می‌خوانید.

غریب و مظلوم در سپاه هویزه

سستی و سهل انگاری بنی صدر به خرمشهر محدود نمی‌شود. سردار یونس شریفی (مسوولیت عملیات سپاه هویزه و از یاران نزدیک شهید علم الهدی) روایتی از برخورد حسین علم الهدی و بنی صدر در دوران فرماندهی سپاه هویزه دارد:

«حسین خیلی از سید ابوالحسن بنی صدر که آن موقع رئیس جمهور ایران بود، بدش می‌آمد. برای من تعریف کرد که: برای گرفتن امکانات نظامی نامه‌ای گرفتم و به ارتش رفتم، اما آن‌ها گفتند جناب آقای بنی صدر؛ فرمانده کل قوا بخشنامه صادر کرده و گفته است که به شما پاسدار‌ها حتی یک فشنگ خالی هم ندهیم!

ما در سپاه هویزه خیلی غریب و مظلوم بودیم. اگر چه سید حسین برخی امکانات را به هویزه آورده بود، اما عملا چیز زیادی نداشتیم. ما حتی توان طبخ غذا را در سپاه هویزه نداشتیم.»

سند صحیح این گفتار، گزارش شهید علم الهدی؛ فرمانده سپاه هویزه به سپاه خوزستان، دکتر چمران و آیت الله خامنه‌ای است که در بخشی از آن می‌نویسد:

«.. من هم می‌دانم تا تلفات ندهد هویزه به فکر نخواهیم بود. البته که من به عنوان فرمانده سپاه هویزه با ۶۲ نفر پاسداری که ۲۲ نفر آن‌ها غیر مسلح‌اند، تا آخرین قطره خون با همان ژ-۳ و کلاش دفاع خواهیم کرد، البته مهمات ما ۲ عدد آر پی جی که یکی خراب است و یک عدد تیربار ژ- ۳ می‌باشد و۴۰ عدد کلاش و ژ- ۳.
نیازها:

۲۰ قبضه آر. پی. جی؛ ۴۰ قبضه ژ- ۳؛ دو قبضه خمپاره ۱۲۰؛ شش قبضه خمپاره ۶۰؛ شش قبضه خمپاره ۸۱؛ دو موشک دراگون؛ یک دستگاه بیل مکانیکی؛ یک دستگاه بولدوزر.

روز دوشنبه که تانک‌های دشمن در حال فرار از نزدیک هویزه عبور کردند، چون ما آرپی‌جی و خمپاره نداشتیم، نتوانستیم وارد عمل شویم.

باید از بالا و مقامات مسئول تکلیف ژاندارمری هویزه و رابطه آن با سپاه مشخص گردد.

تاکنون چندین تن از افراد ستون پنجم دشمن دستگیر شده‌اند و دادگاه یا از ما نپذیرفته و یا محاکمه نمی‌کند و می‌گوید باید دلایل عینی و کتبی بیاورید که این برای ما امکان پذیر نیست؛ زیرا مسائل قبایلی و عشایری مطرح است و حتی شاهدان عینی بطور مستقیم حاضر نیستند جنایات ستون پنجم را شهادت دهند.»
این نامه، گواه گویای مظلومیت رزمندگانی است که نه از دشمن بعثی که از طرف بنی صدر و حاشیه بنی صدر‌ها در تحریم و تنگنا می‌جنگیدند.

من هم با بنی صدر مخالفم

سید عبدالحسین موسوی از چهره‌های شاخص منطقه دشت آزادگان می‌گوید: «آبان ۵۹ شهید علم الهدی به دیدار من آمد. در بین گفتگو‌ها بحث را به سخنان خصمانه بنی صدر علیه عشایر منطقه و جریحه دارشدن احساسات مردم کشاندم. سید حسین گفت: من هم با بنی صدر مخالفم و هم با [مدنی]استاندار خوزستان. این دو نفر را افرادی مخلص برای نظام نمی‌بینم.»

اعمال نظر‌های شخصی و سلیقه‌ای بنی صدر و تصمیمات غیرکارشناسی او در اظهاراتش خلاصه نمی‌شود. تدبیر‌های او نیز بدون پشتوانه فکری و درک درست از شرایط موجود بود؛ چنانچه درباره تخلیه شهر هویزه و تقدیم بی دردسر آن به دشمن، سردار یونس شریفی می‌نویسد: «دشمن درسه ماه اول جنگ، مناطقی، چون طلائیه، بستان و نیمی از سوسنگرد را به اشغال خود درآورده بود و تنها جایی که هنوز آزاد مانده، هویزه بود. بنی صدر در جلسات شورای فرماندهی جنگ خیلی اصرار می‌کرد هویزه هم تخلیه شود، اما علم الهدی به شدت مخالف بود و می‌خواست هویزه را نگاه دارد. در مقطعی از جنگ، ماندن یا نماندن در هویزه به یکی از بحث‌های داغ میان نیرو‌های خط امام و لیبرال‌های طرفدار بنی صدر تبدیل شده بود. با این همه سرانجام اوایل دی ۵۹ با فشار بنی صدر مجبور به تخلیه سپاه هویزه و استقرار در سوسنگرد شدیم. سید حسین، اما نامه‌ای به آقای خامنه‌ای نوشت و در آن بر توانایی سپاه هویزه و دفاع از خود تأکید کرد و سبب لغو موقت این دستور گردید. این نامه تا همین چند سال پیش نزد من بود، اما متاسفانه آن را گم کردم.»

راهکار شتابزده

در چنین شرایطی مردم از بنی صدر پیروزی می‌خواستند. بنی صدر هم برای تثبیت موقعیت و «کسب امتیاز سیاسی» از فرماندهان ارتش راهکار می‌خواست و می‌گفت: «من دیگر نمی‌توانم مقابل نظر و خواسته مردم و رهبران مذهبی مقاومت کنم. یا طرحی تهیه و اجرا کنید یا بروید در رسانه‌های گروهی صریحا علت عدم امکان عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید.»

فرماندهان ارتش می‌گفتند در حال حاضر نمی‌توانیم عملیاتی فوری را برنامه ریزی و اجرا کنیم؛ زمان بیشتری می‌خواهیم. اما بنی صدر قبول نکرد و در پایین نامه اش نوشت: «ظرف یک هفته باید حمله صورت بگیرد.»

قبل از این دستور، برای آزادی خرمشهر و دیگر مناطق اشغال شده چند عملیات طراحی و اجرا شد که هیچ کدام موفق نبود. پل نادری، اولین عملیات تهاجمی دوران فرماندهی بنی صدر بود که ۲۳ مهر ۵۹ در غرب دزفول انجام شد. دومین عملیات هم سوم آبان ۵۹ در جاده ماهشهر صورت گرفت.

این بار، اما بنی صدر خیلی به عملیات امید داشت. می‌گفت تنها نیرو‌های آموزش دیده ارتش را شرکت دهید و از حرفش هم کوتاه نمی‌آمد. می‌گفت سپاهی‌ها و نیرو‌های مردمی تجربه شرکت در جنگ‌های کلاسیک را ندارند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مظلومیت رزمندگان در سپاه هویزه برای دفاع از کیان کشور بیشتر بخوانید »

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره

حماسه‌سازی شهید خوشنویسان با میراث نظامی پدرش/ انتخاب رشته تحصیلی برای کمک به پیشبرد انقلاب


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

کلت‌های پدرم مرا مبارز کرد

شهید «حسین خوشنویسان» اهل تهران دانشجوی رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران بود. یکی از همرزمانش به نقل از خود شهید می‌گوید حسین می‌گفت پدرم سرهنگ شهربانی بود. جنبش‌های دانشجویی تازه شروع شده بود، بعضی از انقلابیون به خاطر شغل پدرم روی خوش به من نشان نمی‌دادند، هر طور شده می‌خواستم اعتمادشان را جلب کنم، با پدر مطرح کرد و او ۴۰ اسلحه کلت را در اختیارم گذشت تا بچه‌ها را مسلح کنم، وقتی دوستانم کلت‌ها را دیدند انقدر خوشحال شدند که نزدیک پس بیفتند و از لحظه به بعد من را به تیم مبارزه بردند.

انتخاب رشته به خاطر ساخت مواد منفجره

«جمال دهش ور» اهل خوزستان و اهواز بود دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران. اصلا رشته شیمی را به این نیت انتخاب کرد که تبحر در ساخت مواد منجره برای مبارزه با رژیم پیدا کند. در خیابان ایرانشهر خانه تیمی داشتند و آموزش‌های نظامی و ورزشی می‌دیدند. ۱۲ بهمن جزو کمیته استقبال از امام اشد و در فیلم‌های آن روز تصویرش را در کنار ماشین حضرت امام می‌توان دید.

هم مبارزه هم شهادت

شهید «محمود فروزش» دانشجوی تریبت معلم تهران و اهل دزفول بود، مبارزات زیادی در کنار محمدعلی مومن مبارز مطرح دزفولی داشت. می‌گفتند وقتی نفس رژیم به شماره افتاد محمود خیلی ناراحت بود، گفت انقلاب پیروز شد و ما شهید نشدیم. هم دنبال مبارزه بود و هم شهادت.

جانباز شهید

شهید «محمدحسن قدوسی» نوه ارشد علامه طباطبایی و فرزند شهید قدوسی دادستان انقلاب بود. در جریان قیام مردمی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تیر می‌خورد. مادرش می‌گفت مرتب دچار ضعف و کمخونی بود، ۱۳ عمل جراحی روی دستش انجام شد، اما دستش خوب نشد و از آرنج به پایین نیمه فلج بود. قبل اینکه در هویزه شهادت شود جانباز انقلاب بود.

خانه ما در مقابل جان مردم ارزشی ندارد

از شهدای ارتش هم بگویم «حسنجان امیری» اهل بهشهر مازندران است. مادرش می‌گفت در منطقه می‌گفتند حسنجان خرابکار است و در کار‌های سیاسی افتاده، ساواک خانه‌مان را شناسایی کرد و به رگبار بستند، خیلی ناراحت شدم وقتی آمد خانه گفتم ببین به خاطر تو خانه زندگیم به چه روزی افتاد، سر تکان داد و گفت مردم جانشان را می‌دهند این‌ها ارزشی ندارد. در سرمای زمستان ذغال درست می‌کرد و می‌فرستاد تهران می‌گفت خدا را خوش نمی‌آید مردم در صف نفت بمانند و بی سوخت بروند خانه.

حضرت آقا اخیرا بحث جهاد تبیین را مطرح کردند که ما عمل به آن را در شهدای هویزه و اقدامات انقلابی آنان می‌بینیم. شهید فرخ سلحشور از دانشجویان شیمی و فاتحان لانه جاسوسی از مبارزان غرب کشور است که در کردستان و کرمانشاه و همدان فعالیت‌های متعدد داشت، جسارتش برای مردم منطقه تعجب برانگیز بود، از سردادن اولین شعار‌های مرگ بر آمریکا تا عکاسی انقلاب و اخراج از دانشگاه در پرونده‌اش وجود دارد. ایده‌های فرهنگی و خلاقانه او نقطه اشتراکش بین شهیدان حکیم و علم الهدی است. از آنجا که سلف سرویس دانشگاه کرمانشاه در نزدیکی سینما بود و این سینما به اکران فیلم‌های ناهنجار و غیراخلاقی معروفیت داشت تصمیم می‌‎گیرد به همراه دوستانش سینما را آتش بزنند. دکتر صمیمی از دوستانش می‌گوید روزی که همه جا خلوت بود و کسی در سینما حضور نداشت آنجا را به آتش کشیدند و سینما به تلی از خاکستر تبدیل شد. تا بعد از انقلاب هیچ کس نفهمید کار ما بوده است.

صمیمی همرزم شهید سلحشور می‌گوید بررسی کردیم که چگونه می‌توانیم روشنگری داشته باشیم و فقط مبارزه نکنیم. سال ۵۵ خانه ویلایی شش خوابه‌ای را در خیابان سپه کرمانشاه انتخاب کردیم که محیط امنی بود از طرف دیگر نزدیک محل تجمع انقلابیون قرار داشت. ماهی ۳ هزار تومن اجاره‌اش می‌شد که شراکتی آن را پرداخت می‌کردیم، چون در کنار درس خواندن کار هم می‌کردیم. نفری هزار تومن کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتیم که با آن خانه را تجهیز کردیم. شهید سلحشور ابتدای هر ترم ۳۰، ۴۰ دانشجو که دنبال خانه بودند انتخاب می‌کرد یک ترم این‌ها را به خانه می‌آورد، همه کار‌ها را خودش می‌کرد تا دانشجویان درس بخوانند. تنها شرط ماندن خواندن نماز اول وقت بود، هر نماز کسی پیش نماز می‎ایستاد و شرط پیش نمازی این بود که یک هفته مرتکب گناه نشوند. اینجوری تمرینی برای گناه نکردن می‌شد. هر شب بساط روشنگری به راه بود، کتابخانه بزرگی در خانه وجود داشت که دانشجویان را تغذی روحی و فرهنگی می‌کرداین بچه‌ها بعدا برای ورود به انجمن اسلامی آماده می‌شدند. پس از سر رسیدن موعد ماندن آن‌ها را رها نمی‌کرد. خیلی از همین بچه‌ها در دفاع مقدس شهید شدند.

یا شهید علم الهدی از شنیدن خبر پیروزی انقلاب خوشحال نشد، چون نگران آینده انقلاب بود و این را از اقدامات بعدی می‌توان فهمید که عضو نهاد‌های انقلابی شد. او نوع نگاهش به جامه نظامی نیست و فرهنگی است. بعد دیدار تاریخی پنجم دی ۵۹ که عشایر را نزد امام برد برادر کوچکترش تعریف می‌کند محمدحسین گفت جنگ تمام می‌شود، اما مسئله بعدی فرهنگ است، از من خواست بروم حوزه علمیه، من هم می‌آیم تا به اسلام خدمت کنیم.

این‌ها فرزندان انقلاب هستند و به کنشگری افراد باور دارند، این شهدا اکثرا به دنبال برنامه‌های فرهنگی بودند و نماد راه‌های نرفته انقلاب هستند که باید نگاهشان تکثر یابد و هرکس ببیند چه باید کند که مثل این‌ها باشد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حماسه‌سازی شهید خوشنویسان با میراث نظامی پدرش/ انتخاب رشته تحصیلی برای کمک به پیشبرد انقلاب بیشتر بخوانید »

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

کلت‌های پدرم مرا مبارز کرد

شهید «حسین خوشنویسان» اهل تهران دانشجوی رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران بود. یکی از همرزمانش به نقل از خود شهید می‌گوید حسین می‌گفت پدرم سرهنگ شهربانی بود. جنبش‌های دانشجویی تازه شروع شده بود، بعضی از انقلابیون به خاطر شغل پدرم روی خوش به من نشان نمی‌دادند، هر طور شده می‌خواستم اعتمادشان را جلب کنم، با پدر مطرح کرد و او ۴۰ اسلحه کلت را در اختیارم گذشت تا بچه‌ها را مسلح کنم، وقتی دوستانم کلت‌ها را دیدند انقدر خوشحال شدند که نزدیک پس بیفتند و از لحظه به بعد من را به تیم مبارزه بردند.

انتخاب رشته به خاطر ساخت مواد منفجره

«جمال دهش ور» اهل خوزستان و اهواز بود دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران. اصلا رشته شیمی را به این نیت انتخاب کرد که تبحر در ساخت مواد منجره برای مبارزه با رژیم پیدا کند. در خیابان ایرانشهر خانه تیمی داشتند و آموزش‌های نظامی و ورزشی می‌دیدند. ۱۲ بهمن جزو کمیته استقبال از امام اشد و در فیلم‌های آن روز تصویرش را در کنار ماشین حضرت امام می‌توان دید.

هم مبارزه هم شهادت

شهید «محمود فروزش» دانشجوی تریبت معلم تهران و اهل دزفول بود، مبارزات زیادی در کنار محمدعلی مومن مبارز مطرح دزفولی داشت. می‌گفتند وقتی نفس رژیم به شماره افتاد محمود خیلی ناراحت بود، گفت انقلاب پیروز شد و ما شهید نشدیم. هم دنبال مبارزه بود و هم شهادت.

جانباز شهید

شهید «محمدحسن قدوسی» نوه ارشد علامه طباطبایی و فرزند شهید قدوسی دادستان انقلاب بود. در جریان قیام مردمی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تیر می‌خورد. مادرش می‌گفت مرتب دچار ضعف و کمخونی بود، ۱۳ عمل جراحی روی دستش انجام شد، اما دستش خوب نشد و از آرنج به پایین نیمه فلج بود. قبل اینکه در هویزه شهادت شود جانباز انقلاب بود.

خانه ما در مقابل جان مردم ارزشی ندارد

از شهدای ارتش هم بگویم «حسنجان امیری» اهل بهشهر مازندران است. مادرش می‌گفت در منطقه می‌گفتند حسنجان خرابکار است و در کار‌های سیاسی افتاده، ساواک خانه‌مان را شناسایی کرد و به رگبار بستند، خیلی ناراحت شدم وقتی آمد خانه گفتم ببین به خاطر تو خانه زندگیم به چه روزی افتاد، سر تکان داد و گفت مردم جانشان را می‌دهند این‌ها ارزشی ندارد. در سرمای زمستان ذغال درست می‌کرد و می‌فرستاد تهران می‌گفت خدا را خوش نمی‌آید مردم در صف نفت بمانند و بی سوخت بروند خانه.

حضرت آقا اخیرا بحث جهاد تبیین را مطرح کردند که ما عمل به آن را در شهدای هویزه و اقدامات انقلابی آنان می‌بینیم. شهید فرخ سلحشور از دانشجویان شیمی و فاتحان لانه جاسوسی از مبارزان غرب کشور است که در کردستان و کرمانشاه و همدان فعالیت‌های متعدد داشت، جسارتش برای مردم منطقه تعجب برانگیز بود، از سردادن اولین شعار‌های مرگ بر آمریکا تا عکاسی انقلاب و اخراج از دانشگاه در پرونده‌اش وجود دارد. ایده‌های فرهنگی و خلاقانه او نقطه اشتراکش بین شهیدان حکیم و علم الهدی است. از آنجا که سلف سرویس دانشگاه کرمانشاه در نزدیکی سینما بود و این سینما به اکران فیلم‌های ناهنجار و غیراخلاقی معروفیت داشت تصمیم می‌‎گیرد به همراه دوستانش سینما را آتش بزنند. دکتر صمیمی از دوستانش می‌گوید روزی که همه جا خلوت بود و کسی در سینما حضور نداشت آنجا را به آتش کشیدند و سینما به تلی از خاکستر تبدیل شد. تا بعد از انقلاب هیچ کس نفهمید کار ما بوده است.

صمیمی همرزم شهید سلحشور می‌گوید بررسی کردیم که چگونه می‌توانیم روشنگری داشته باشیم و فقط مبارزه نکنیم. سال ۵۵ خانه ویلایی شش خوابه‌ای را در خیابان سپه کرمانشاه انتخاب کردیم که محیط امنی بود از طرف دیگر نزدیک محل تجمع انقلابیون قرار داشت. ماهی ۳ هزار تومن اجاره‌اش می‌شد که شراکتی آن را پرداخت می‌کردیم، چون در کنار درس خواندن کار هم می‌کردیم. نفری هزار تومن کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتیم که با آن خانه را تجهیز کردیم. شهید سلحشور ابتدای هر ترم ۳۰، ۴۰ دانشجو که دنبال خانه بودند انتخاب می‌کرد یک ترم این‌ها را به خانه می‌آورد، همه کار‌ها را خودش می‌کرد تا دانشجویان درس بخوانند. تنها شرط ماندن خواندن نماز اول وقت بود، هر نماز کسی پیش نماز می‎ایستاد و شرط پیش نمازی این بود که یک هفته مرتکب گناه نشوند. اینجوری تمرینی برای گناه نکردن می‌شد. هر شب بساط روشنگری به راه بود، کتابخانه بزرگی در خانه وجود داشت که دانشجویان را تغذی روحی و فرهنگی می‌کرداین بچه‌ها بعدا برای ورود به انجمن اسلامی آماده می‌شدند. پس از سر رسیدن موعد ماندن آن‌ها را رها نمی‌کرد. خیلی از همین بچه‌ها در دفاع مقدس شهید شدند.

یا شهید علم الهدی از شنیدن خبر پیروزی انقلاب خوشحال نشد، چون نگران آینده انقلاب بود و این را از اقدامات بعدی می‌توان فهمید که عضو نهاد‌های انقلابی شد. او نوع نگاهش به جامه نظامی نیست و فرهنگی است. بعد دیدار تاریخی پنجم دی ۵۹ که عشایر را نزد امام برد برادر کوچکترش تعریف می‌کند محمدحسین گفت جنگ تمام می‌شود، اما مسئله بعدی فرهنگ است، از من خواست بروم حوزه علمیه، من هم می‌آیم تا به اسلام خدمت کنیم.

این‌ها فرزندان انقلاب هستند و به کنشگری افراد باور دارند، این شهدا اکثرا به دنبال برنامه‌های فرهنگی بودند و نماد راه‌های نرفته انقلاب هستند که باید نگاهشان تکثر یابد و هرکس ببیند چه باید کند که مثل این‌ها باشد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره بیشتر بخوانید »