میمک

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ارتفاعات میمک به دلیل کوهستانی بودن و قرار گرفتن در نقطه مرزی ایران و عراق، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. به همین دلیل نخستین منطقه از خاک ایران که پیش از آغاز رسمی جنگ تحمیلی در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۹ مورد طمع و اشغال صدام قرار گرفت، این منطقه بود. تا اینکه عملیات عاشورا در ۲۵ مهر سال ۱۳۶۳ به‌منظور آزادسازی ارتفاعات شمال میمک و نیز دامنه غربی آن طراحی و اجرا شد.

بازپس‌گیری بیش از ۵۰ کیلومترمربع از مناطق اشغالی، تصرف بخش مهمی از ارتفاعات منطقه (فصیل-گرکنی)، در معرض تهدید قرار گرفتن جاده بدره-مندلی، آزاد شدن جاده مرزی خودی ازجمله اهداف مهم عملیات بود؛ اما در این بین نکته‌ای که قابل‌ذکر و توجه هست استعداد و نبوغ خاص جوانان ایران هست که در هشت سال دفاع مقدس و در عملیات‌های مختلف به منصه ظهور رسیده و راهگشای تحقق اهداف عملیاتی بوده هست.

شهید «حمید صبوری» نوجوان تخریب‌چی تیپ ۲۱ امام رضا (ع) از آن دسته نوجوانانی بوده که خلاقیت‌ها و ابتکاراتش در بحث تخریب و به‌ویژه مین، باعث موفقیت رزمندگان اسلام در بسیاری از عملیات‌ها بوده هست؛ وی در عملیات میمک (عاشورا) به شهادت رسید.

بخشی از خلاقیت‌های این نوجوان بسیجی در موضوع تخریب را به‌مناسبت سالروز عملیات میمک (عاشورا) و به روایت «علی رحمت» می‌خوانید:

قبل از عملیات میمک، آقا اسماعیل قاآنی (فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا) آمد برای بازدید از کارگاه. حمید با دیدن آقا اسماعیل جلو رفت و اصرار کرد که من خودم هم باید بروم جلو و این مین را که ما تجهیز و تقویتش کرده‌ایم، کار بگذارم. پنجاه واحد از این مین ساخته بودیم و حالا باید می‌رفتیم آن‌ها را در عقبه دشمن کار می‌گذاشتیم.

این تصمیم فرمانده تخریب و فرمانده تیپ بود و قصد داشتیم به این وسیله، جاده‌های مواصلاتی را تهدید کنیم. حمید و تیم دوازده نفره‌اش باید خط اول، موانع و سنگر‌های کمین و خاکریزهایشان را رد می‌کردند و مین‌ها را در عمق مواضع دشمن کار می‌گذاشتند.

آن‌شب بین بچه‌های تخریبچی تیپ ۲۱ امام رضا (ع) هیجانات و رفت‌وآمد‌های زیادی بود. بعد از اینکه حمید رفت، علیرضا دلبریان را دیدم. درباره مین نوری از من پرسید که این مین را چطوری ساخته‌اید؟ به او گفتم وقتی حمید برگشت از خودش بپرس!

چندساعتی گذشت. نیمه‌های مهر بود و هوای نیمه‌شب خنک بود. این چند روز اخیر میمک را طوفان برداشته بود، اما حالا ماه به‌خوبی بالاآمده بود و مهتاب روی زمین میمک می‌درخشید. من در محوطه اردوگاه قدم می‌زدم و به زمین میمک خیره می‌شدم.

کمی بعد صدایی از پشت سر شنیدم که گفت: رحمت، بیا داخل سنگر تدارکات. برادر موفق باهات کار داره. همین‌که خواستم وارد سنگر تدارکات بشوم از این‌وآن شنیدم که بچه‌های گروه حمید صبوری برگشته‌اند.

همراه نظافت و موفق رفتیم به استقبالشان. وقتی به آن‌ها نزدیک شدیم، دیدیم که تعدادی از آن‌ها نیستند. حامد مسکون نبود. حمید صبوری نبود. قاسم خیراندیش نبود. محمدرضا نظافت سراغ بقیه بچه‌ها را گرفت. یکی از بچه‌ها گفت: حمید صبوری مجروح شده. یکی دیگر از بچه‌ها حرفش را قطع کرد و گفت: تا الآن دیگه شهید شده.

از بین آن‌ها یک نفر دیگرشان گفت: رحمت، حمید صبوری توی یکی از شیار‌ها گیرکرده. باید بریم بیاریمش. آن‌طور که بچه‌ها توضیح می‌دادند، پای یکی از آن‌ها گیرکرده بود به سیم تله مین والمرا و مین جهنده والمرا، درست کنار پای حمید بالا پریده و منفجر شده بود.

آن شب دیگر راهی برای رفتن و بازگرداندن حمید نبود. حتی معلوم نبود واقعاً چه اتفاقی برایش افتاده؛ شهید شده یا مجروح!

علی‌رغم اینکه همه‌مان برای حمید نگران بودیم، ساعت یک و نیم بامداد از طریق بی‌سیم، فرماندهی کل عملیات به فرمانده تیپ امام رضا (ع)؛ آقا اسماعیل قاآنی یادآور شد که شما برای خنثی کردن میدان‌های مین دشمن، از سه مسیر معبر باز کنید.

با آمدن این دستور، تخریبچی‌ها باید وارد میدان عمل گسترده می‌شدند. این معبرها، برای تأمین امنیت محور گرکنی لازم بود.

دشمن در تلاش بود نیرو‌های احتیاط و تجهیزاتش را از عقبه منتقل کند به اولین خط دفاعی. این‌طوری می‌توانست جلوی پیشروی‌های ما را بگیرد؛ اما انفجار مین‌های نوری که حمید به همراه آن گروه دوازده نفره کار گذاشته بودند، در جاده‌های مواصلاتی مانع بزرگی بود. آن مین‌هایی که در عقبه‌شان کاشته بودیم، باعث می‌شد گمان کنند که ایران توانسته به عمق خاکشان نفوذ کند.

بدین ترتیب دشمن وقتی روحیه نداشت نمی‌توانست جلوتر بیاید. برنامه‌هایش به هم می‌ریخت و به شناسایی‌های قبلی‌اش از منطقه شک می‌کرد.

مین نوری اوضاعش را بدتر می‌کرد. بهش می‌فهماند، ایرانی‌ها یک تکنولوژی دارند که آن‌ها ندارند. آن‌ها روی فقر و نداری ما حساب بازکرده بودند. آن‌ها روی این حساب بازکرده بودند که با ادوات پیشرفته‌ای که از ایتالیا و فرانسه و آمریکا می‌خرند، برنده جنگ هستند. حالا روبرو می‌شدند با چیزی که در محاسبات‌شان و در فکرشان نبود.

حالا ما بهشان حمله کرده بودیم، اما نیرو‌های کمکی از پشت سر بهشان نرسیده بود. جاده‌های مواصلاتی را با مین‌های نوری بسته بودیم. کامیون‌هایشان عقب برگشته بود و نه نیروی انسانی داشتند، نه سلاح و مهمات. حمید و گروهش، آن شب تمام جاده عقبه را مین‌گذاری کرده بودند.

حتماً بعثی‌ها رفته بودند سروقت مین‌ها! حتماً دیده بودند که این همان مین‌های خودشان هست که ایرانی‌ها غنیمت گرفته‌اند. به خیال خودشان به ساختار مین وارد بودند. بلد بودند؛ اما حالا نمی‌دانستند که این مین‌های خودشان یک فرقی با قبل دارد.

حمید این مین‌ها را کار گذاشته بود و یک مقداری هم خاک بالای این‌ها ریخته بود. حالا به‌محض اینکه خاک را می‌زدند کنار، مین منفجر می‌شد.

مین ضدخودرو یک نوع مین قوی هست. باید وزن سنگین رویش قرار بگیرد؛ اما ما کاری کرده بودیم که حالا با وزن اندک هم منفجر می‌شد. یعنی هم ضدخودرو بود و هم ضدنفر. حتی اگر کسی می‌خواست مین را بلند کند هم منفجر می‌شد. چون نمی‌شد این نوع مین را جابه‌جا کرد.

حمید مین‌ها را در عمق زمین نکاشته بود و از عمد آن‌ها را روی سطح خاک گذاشته بود تا بعثی‌ها ببینند. چرا؟ چون در این صورت می‌فهمیدند که ایرانی‌ها به عمق خاک‌شان نفوذ کرده‌اند. این خودش مهلک‌ترین ضربه روانی آن شب در عملیات میمک بود.

ضربه دوم وقتی اتفاق افتاد که می‌خواستند مین‌ها را خنثی کنند. حالا نمی‌توانستند خنثی کنند. آن مین‌ها در هرصورت منفجر می‌شد.

۲۹ مهر سال ۱۳۶۳ آتش توپخانه دشمن شدید شد. تیپ انصارالحسین (ع) به خط اعزام شد و فرماندهان سپاه تلاش می‌کردند تیپ ذوالفقار از لشکر حضرت رسول (ص) را به خط اعزام کنند.

ما برگشتیم صالح‌آباد. هنوز از حمید خبر نداشتیم، اما دیگر حدس می‌زدیم که شهید شده هست. تعدادی از نیرو‌های تیپ ۲۱ امام رضا (ع) برای بازگرداندن پیکر شهدا رفته بودند. پیکر حمید بین شهدایی بود که آن‌ها با خودشان آورده بودند.

روز‌های زیادی از شهادتش گذشته بود. پای چپش آسیب زیادی دیده بود. در قسمت ران و بالای زانو جراحاتش شدید بود و معلوم بود که براثر خونریزی شدید به شهادت رسیده.

حمید را گذاشته بودند روی برانکارد. دست چپش را گذاشته بود زیر سرش، درست مثل وقت‌هایی که می‌خواست فکر کند. معلوم بود در لحظه‌های آخر، هنوز هم داشته فکر می‌کرده! شاید به یک ابداع دیگر. شاید به یک اختراع جدید. یک مین جدید.

شاید به تانک بدون سرنشین فکر می‌کرده یا به جنگنده‌ای که روی رادار دشمن دیده نشود. یا به موشک‌هایی که بتوانند طول یک قاره را طی کنند. اما من می‌گویم داشته به سلاح‌های رباتیک فکر می‌کرده هست.

منبع:
لسان طوسی، منصوره، مهتاب و مین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۳، صص ۱۸۵، ۱۸۶، ۱۸۷، ۱۸۸، ۱۸۹، ۱۹۰، ۱۹۱

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک بیشتر بخوانید »

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس‌ از اصفهان، حاجیه خانم «شهربانو مهرابی» مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» در سن ۸۷ سالگی به لقاءالله پیوست.

پیکر مطهر این مادر شهید بزرگوار امروز (چهارشنبه) تشییع و در آرامستان شهر کوشک از توابع شهرستان «خمینی‌شهر» به خاک سپرده شد. 

«قاسمعلی مهرابی» ۱۲ اسفند سال ۱۳۳۴ در «کوشک» دیده به جهان گشود. وی با شروع جنگ تحمیلی با عضویت بسیجی عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۸ آبان سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی «میمک» به فیض شهادت نائل آمد.

پیکر مطهر این شهید والامقام پس از تشییع، در گلزار شهدای «کوشک» به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

پدر گرامی شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست

پدر شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست


پدر گرامی شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوستبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «خلیل ربیع بیگی» پدر گرامی شهیدان والامقام «مهدی و جلیل ربیع بیگی» در سن ۹۰ سالگی بر اثر کهولت سن، دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

شهید «مهدی ربیع بیگی» در بیست و هشتم دی‌ سال ۱۳۸۳ و شهید «جلیل ربیع بیگی» در تاریخ بیست و هشتم بهمن سال ۱۳۸۴ در منطقه میمک به فیض شهادت نائل آمدند.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

پدر شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست بیشتر بخوانید »

روزشمار دفاع مقدس (۱۹ دی)


روزشمار دفاع مقدس (۱۹ دی)رویداد‌های مهم این روز در تقویم خورشیدی (۱۹ دی)

** مهم‌ترین مناسبت‌های ملی و مذهبی در دی **

۵-ولادت حضرت عیسی (ع)، جشن کریسمس| ۷-تشکیل نهضت سوادآموزی به فرمان حضرت امام (ع) | ۸-شهادت حضرت زهرا (س) به روایتی| ۹-روز بصیرت و میثاق امت با ولایت| ۱۲-جشن آغاز سال ۲۰۲۱ میلادی| ۱۹-قیام خونین مردم قم (۱۳۵۶ هـ ش) | ۲۰-سالروز شهادت امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه قاجار| ۲۲-تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام (ره) | ۲۶-فرار شاه معدوم| ۲۷-شهادت نواب صفوی، طهماسبی، برادران واحدی و ذوالقدر از فداییان اسلام| ۲۸-شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) (تعطیل) | ۲۹-روز غزه

** تاریخ شهادت برخی شهدای دفاع مقدس در دی **

• ولادت شهید حسین ابراهیمی (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۳۶ ه.ش)

• ولادت شهید مختار امیری (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۳۹ ه.ش)

• قیام خونین مردم قم در اعتراض به چاپ مقاله ساواک علیه حضرت امام خمینی (ره) (۱۳۵۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمدعلی ذوالفقاریان (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۵۸ ه.ش)

• عملیات کوچک ضربت ذوالفقار در میمک، به طور مشترک (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید میرحسین حسینی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید حسن مهاجریان (استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید محمدحسن قهستانی (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید عبدالرضا کوپال (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید اکبر تاجمیر ریاحی (استان اصفهان، شهر نصرآباد) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید قاسم پولاب (استان ایلام، شهرستان سیروان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالرحیم رفیعی (استان اصفهان، منطقه رهنان) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید بهمن ولدخان (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید رمضانعلی کاظمی رباط ترکی (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید غلامعلی سجودی فریمانی (استان خراسان رضوی، شهرستان فریمان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• آغاز عملیات کربلای ۵ در شلمچه و شرق بصره (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی خوش اخلاق (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید تیمور علی‌پور (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی سپیدبر (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیدابراهیم کسائیان (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی اکبر حسام (استان گلستان، شهرستان گرگان، روستای شاهکوه) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی حسینی نسب (استان کرمان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید حسینعلی عالی (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زابل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمدباقر میرمجیدی (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید حسن علی‌پور (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیداحمد علوی (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیدعلیرضا قوام (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علیرضا عالی مقدم (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید امیرحسین صبوری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید ذوالفقار آقامحسنی فشمی (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی رضا محسنی (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید مسعود تواضع (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید یدالله حسین قلی‌زاده (استان آذربایجان شرقی، شهرستان هریس) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی ملازاده سورکی (استان مازندران، شهرستان میاندورود) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید ابراهیم حیدریان (استان کردستان، شهرستان کامیاران) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت سردار سرلشکر شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید نبی‌الله شاهمرادی معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه (استان اصفهان، شهرستان چادگان) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید سعید سلیمانی معاون عملیات نیروی زمینی سپاه (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید سعید مهتدی جعفری فرمانده لشکر محمد رسول الله (ص) (استان تهران، شهرستان پیشوا) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید غلامرضا یزدانی فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید عباس کروندی فرمانده پایگاه هوایی قدر (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید صفدر رشادی معاون طرح برنامه بودجه مالی نیروی زمینی سپاه (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید احمد الهامی‌نژاد فرمانده دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید حمید آذین‌پور (استان آذربایجان غربی، شهر محمودآباد) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید محسن اسدی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۸۴ ه.ش)

• شهادت شهید مرتضی بصیری (استان آذربایجان غربی، شهرستان خوی) (۱۳۸۴ ه.ش)

• درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام (۱۳۹۵ ه.ش)



منبع خبر

روزشمار دفاع مقدس (۱۹ دی) بیشتر بخوانید »

پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی شنیدنی از دفاع مقدس


پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی واقعی از دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات محدود «عاشورا» در منطقه میمک در  ۲۵ مهر سال ۱۳۶۳ با رمز «یا اباعبدالله‌ الحسین (ع)» با همکاری نیرو‌های ارتش و سپاه راس ساعت ۲۳ آغاز شد. می‌توان حضور شخص صدام حسین در منطقه عملیاتی را هم نشانه اهمیت درگیری‌ها و حساسیت منطقه مورد نزاع برای عراق برشمرد که با برتری رزمندگان ایرانی پایان یافت. اما در حین این عملیات در یکی از محور‌های عملیاتی اتفاقی افتاد که تعدادی از نیرو‌های خودی به مدت پنج روز محاصره شدند. سرنوشت این افراد موضوع جالبی است که در کتاب سی و سوم از روزشمار جنگ ایران و عراق با عنوان «تجدید رابطه آمریکا با عراق» که توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده، به طور کامل به آن پرداخته شده است.

روزشمار جلد سی و سوم

روز اول (۱۳۶۳/۰۷/۲۶)؛ محاصره نیرو‌های خودی

عملیات در ارتفاعات میمک موسوم به «عاشورا» که از شب گذشته آغاز شد. در شیار نی‌خزر (شیار میمک) ابتدا خبرهایی که به قرارگاه فرماندهی می‌رسید، نسبتاً امیدوارکننده بود. اما با روشن شدن هوا و سپری شدن ساعاتی بیشتر از شروع عملیات، رسیدن خبرهای نومیدانه از این محور بیشتر و بیشتر شد و مشخص گردید که تیپ نبی اکرم (ص)، اهداف خود را هنوز تأمین نکرده است و تعدادی از نیروهایش در محاصره دشمن ماندند؛ به علاوه، اجساد شهدا و تعدادی از مجروحان نیز در منطقه جا ماندند.

روز دوم؛ حمله به دشمن جهت نجات محاصره شدگان

تنها مسئله مهمی که در شب دوم، در این محور اتفاق افتاد، بازگشت طالبی فرمانده گردان خیبر به اتفاق چهار نفر دیگر، از درون محاصره نیروهای دشمن بود که از صبح روز عملیات تا تاریکی شب، پشت نیروهای دشمن به همراه ۱۳ تن دیگر، داخل نیزار‌ها مخفی مانده بودند. به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از راوی قرارگاه سلمان، سه نفر از این ۱۳ نفر باقی‌مانده، جراحت سختی در بدن و پای خود دارند و امکان انتقال آن‌ها به عقب مشکل است ولی ۱۰ نفر بقیه که سالم بودند، داوطلبانه و با اراده شخصی خود کنار مجروحان باقی مانده‌اند و از آن‌ها محافظت می‌کنند. قرار بر این شده است که نیرو‌هایی که باز می‌گردند، چنانچه موفق شدند به خط خودی بازگردند، برای یافتن راهکار و تهیه طرح حمله‌ای به دشمن جهت نجات محاصره شدگان، اقدام کنند.

روز سوم؛ تلاش بی حاصل

در این محور، نجات محاصره شدگان در نیزار و بازگرداندن مجروحان و شهیدان مانده در منطقه، از نظر فرماندهان تیپ نبی‌اکرم هدف اصلی عملیات محسوب می‌شد. وقتی مشخص شد که در شیار نی‌خزر عملیاتی در کار نخواهد بود و معلوم شد که اصولاً این کار اگر صرفاً با هدف نجات محاصره‌شدگان باشد، باعث شهادت و حتی بر جای ماندن تعداد بیشتری نیز خواهد شد و از این رو مقدور و معقول نیست، با تلاش فرمانده گردان نیروهای محاصره شده در نیزار، یک گروه داوطلب نجات تشکیل شد. این گروه، از خود او و برادرانی از مخابرات، اطلاعات عملیات، امداد (تخلیه مجروح) و نیز چند نفر از نیروهای باتجربه و قدیمی تشکیل شد تا راهی منطقه شوند و برای نجات محاصره‌شدگان اقدامی کنند. علی‌رغم کوشش آنان، این بار نیز به برادران محاصره شده کمکی نشد و با مراقبت و حساسیتی که دشمن نشان داد، این گروه داوطلب نتوانستند در عمق دشمن نفوذ کنند و به نیزار راهی پیدا نمایند. آنان تا نزدیکی نیزار نیز رفتند؛ اما خود در خطر محاصره قرار گرفتند و پیشروی و تلاش بیشتر را بی‌حاصل یافتند و مراجعت کردند.

روز چهارم؛ گلوله‌هایی با طعم کشمش و پسته‌

چهارمین روز از اقامت نیرو‌های محاصره شده در دل دشمن سپری می‌شود. آن‌ها در حاشیه یک رودخانه، حدود ۵۰۰ متر آن طرف‌تر از یک مقر گروهان دشمن، داخل یک شیار فرعی به طول حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ و عرض ۳۰ تا ۴۰ متر، در یک نیزار به طول ۴۰ تا ۵۰ و عرض ۳۰ متر، پناه گرفته و مانده‌اند.

موضوع محاصره‌شدگان از دغدغه‌های فرماندهان است؛ ولی راه حلی برای آن پیدا نمی‌شود. برادر قالی‌باف معاون قرارگاه سلمان در این باره می‌گوید: «می‌خواهند به وسیله توپ ۱۰۵ میلی‌متری برای آن‌ها غذا بریزند.» برادر ناصح می‌گوید: «بنا داریم کشمش و پسته توسط ۱۰ گلوله توپ، قاطی گلوله‌های جنگی، برای برادران محاصره شده بفرستیم. خود آن‌ها اصرار دارند نفرستید. یکی برایشان فرستادند؛ ولی صدایی از بی‌سیم نمی‌آید.»

سرانجام در هنگام غروب، گلوله‌های توپ ۱۰۵ که درون پوکه‌های آن مقادیری کشمش و پسته جاسازی شده بود، به طرف نیزار پرتاب می‌شود. این ابتکار اگر چه راه حلی امیدوار کننده نبود، لیکن به منظور تقویت بنیه برادران برای امکان تهاجم به خط دشمن و استخلاص نهایی، تنها راه چاره به نظر می‌رسید. منتهی از آن جهت که دشمن حساسیتی پیدا نکند، گلوله‌هایی جنگی نیز همراه این پوکه‌ها در اطراف این نیزار روانه شد. نیروهای در محاصره نیز با شلیک هر گلوله، به وسیله بی‌سیم، گرای گلوله‌ها را تنظیم و گزارش می‌کردند. این طرح نیز جواب مثبت نداد و بر اثر آن، آتش‌سوزی در میان نیزار ایجاد شد که می‌رفت به دیگر نقاط سرایت کند؛ ولی با توسل به دعا و ذکر، به نحوی، حریق در هفت الی هشت متری برادران خاموش شد. به این ترتیب با محدود شدن منطقه استتار، مشکلی بر مشکلات محاصره‌شدگان افزوده شد.

روز پنجم (۱۳۶۳/۰۷/۳۰)؛ رهایی از کمین؛ پرواز به ملکوت، حصر در غربت

امروز پنجمین روز اقامت اجباری محاصره‌شدگان شیار نی‌خزر در میان دشمن و در پناه یک نیزار است. دشمن هنوز هم به مخفی‌گاه آن‌ها پی نبرده است؛ اما آنان با هدف بازگشت به خط خودی، تصمیم به ترک مخفی‌گاه خود گرفتند؛ به این ترتیب که امروز صبح خیلی زود، از بی‌سیم صدای ضعیفی به گوش رسید و برادران به‌آهستگی اعلام کردند: «ما می‌خواهیم از لانه‌مان بیرون بیاییم.» قبل از این، پیرو مکالمه کوتاهی که فرمانده تیپ نبی اکرم (ص) بابرادران داخل نیزار داشت، به آن‌ها اعلام شده بود: «اگر می‌خواهید، تسلیم بشوید. ما دیگر برای شما کاری نمی‌توانیم بکنیم. خودتان هرطور صلاح می‌دانید عمل کنید.» برادران پس از این اتمام حجت بود که راجع به بازگشت، با یکدیگر به گفتگو و مشورت پرداختند.

آن‌ها ۱۴ تن بودند که به جز سه زخمی، ۱۱ تن عازم شدند. از این عده، تنها چهار نفر از معرکه رهایی یافتند. نجات یافتگان، در گفتگو با واحد اطلاعات عملیات تیپ نبی اکرم (ص)، حوادث بعدی را به شرح زیر نقل کردند:

«قبل از روشن شدن هوا، از نیزار بیرون زدیم و به راه افتادیم. در اولین شیار، از دو طرف به کمین دشمن برخورد کردیم و تعدادی از عراقی‌ها ما را صدا زدند که: «بیایید بالا! شما را نخواهیم کشت. شما را سالم می‌خواهیم.  ما همگی زمین‌گیر شدیم. بعد قرار شد یکی یکی فرار کنیم و هرکس که از محاصره عبور کرد، سنگی بیندازد (و عبور خود را به این شکل اعلام کند) چهار نفر عبور کردیم و با این‌که سنگ انداختیم، برادران دیگر نیامدند. ما حدود ساعت ۶:۳۰ صبح به خط پدافندی خودمان رسیدیم».

براساس آخرین تماسی که نفرات باقی‌مانده (هفت تن) به وسیله بی‌سیم با خط خودی برقرار کردند، معلوم شد که این نیرو‌ها پس از عبور از چند شیار، به زیر تپه‌ای رسیده‌اند. آن‌ها اعلام کردند: «ما حرکت خود را ادامه می‌دهیم.» در ساعت ۱۱:۳۰ صبح در حالی که به نظر می‌رسید کار‌ها بر وفق مراد پیش می‌رود، درگیری شدیدی در خط دفاعی عراق در شیار نی‌خزر صورت گرفت. چگونگی رخداد این واقعه غیر مترقبه، از خط خودی با دوربین بخوبی مشاهده می‌شد. در این درگیری، ابتدا با پرتاب نارنجک به‌وسیله برادران، دو نفر از نیروهای عراقی بر زمین می‌افتد و بقیه با تحمل جراحت، خود را از معرکه دور می‌کنند؛ ولی در ادامه، آتش شدیدی به طرف برادران متمرکز می‌گردد و تا وقتی مهمات‌شان تمام می‌شود، ادامه می‌یابد. در آخر، تنها یکی از برادران، با وخامت حال زنده می‌ماند که با یک وسیله عراقی غول‌پیکر کشان کشان بر روی زمین، با وضعی دردناک، به عقب حمل می‌شود.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

پنج روز محاصره در دل دشمن، روایتی شنیدنی از دفاع مقدس بیشتر بخوانید »