میمک

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

فیلم/ روایت شهادت فرمانده‌ای که کربلای «میمک» معراجش شد

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ روایت شهادت فرمانده‌ای که کربلای «میمک» معراجش شد

فیلم/ روایت شهادت فرمانده‌ای که کربلای «میمک» معراجش شد بیشتر بخوانید »

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهرستان ایلام مرکز استان ایلام هست. از شمال و شرق به استان کرمانشاه، از غرب به مرز ایران و عراق و از جنوب به شهرستان مهران محدود هست. شهرستان ایلام کوهستانی هست و کوه‌هایش بخشی از رشته کوه‌های کبیر کوه زاگرس هستند. کوه زیبای قلاقیران نماد استان ایلام هست. ایلام شهری هست در دامنه زاگرس و در ۷۴۵ کیلومتری تهران که به عروس زاگرس مشهور هست. پارک‌های جنگلی و تالاب‌های زیبایی دارد، از جمله «چغاسبز»، «دالاهو»، «مله پنجاو»، «تجریان» و «چکر».

چکر و پرنده‌های مهاجرش خیلی مشهورند. «تلخاب»، «خوش» و «سرخ» هم مهم‌ترین رود‌های این شهرستان هستند. ایلام استان محرومی هست و جاده کم دارد. در کل شهرستان ایلام یک جاده از ایلام به مهران و میمک می‌رود و یک جاده از میمک به سومار در جنوب استان کرمانشاه. امروزه در استان ایلام هم کرد‌ها زندگی می‌کنند هم لک‌ها، هم لرها، هم عرب‌ها و هم سوقی‌ها، که حدود ۷۰ درصد جمعیت استان کرد هستند و باقی لر، لک و عرب هر یک از قومیت‌های ایلامی به زبان خود سخن می‌گویند و البته اکثریت به کردی ایلام که به آن «فیلی» هم می‌گویند حرف می‌زنند.

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی
کوه قلاقیران

نگاهی به بافت فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی ایلام و میمک

مردم منطقه مذهبی بوده و بیش از ۹۹ درصدشان شیعه هستند. مردم شهرستان ایلام یا کشاورزند و گندم، جو و تره بار را دیم می‌کارند، یا دامدارند و گاو و گوسفند دارند، یا زنبور عسل دارند یا کار‌های خدماتی می‌کنند یا در واحد‌های کم تعداد صنعتی شهر مشغولند. صنعت در ایلام نسبت به باقی شهر‌های استان پررونق‌تر هست؛ البته هر سال بسیاری از ایلامی‌ها به خاطر بیکاری از ایلام می‌روند.  

زمین در استان ایلام متنوع هست. جایی دشت هست، جایی کوهستان، جایی هم جنگل. آب و هوای مناطق مختلف استان هم متنوع هست. در شمال و شرق استان هوا معتدل یا نسبتا سرد هست با زمستان‌هایی برف‌گیر و در غرب و جنوب استان نیز هوا گرم هست با زمستان‌هایی معتدل و تابستان‌هایی سوزان. مهم‌ترین نقطه مرزی شهرستان ایلام، زمین‌های ناهموار مرزی هست که تپه‌ای و کوهستانی بوده و به آنها میمک و صالح‌آباد می‌گویند که در اثر گرما این دو خطه، کم درخت هستند.

سرزمین باستانی «عیلام» شامل خوزستان، لرستان امروزی، استان ایلام کنونی و کوه‌های بختیاری بوده هست. حدود آن از غرب رود دجله، از شرق قسمتی از فارس، از شمال راه بابل به همدان (کوه‌های بختیاری) و از جنوب خلیج فارس تا بوشهر بوده هست. در جنوب استان ایلام (حدود دره شهر و دهلران) آثار بسیاری از دوران عیلامی وجود دارد. در سال‌های اخیر کشف قلعه‌های «والی»، «چوار»، «پاقلاق چکر»، «بولی»، «کاخ فاحتی» و «اسماعیل خان» و «سنگ‌نوشته‌های «حسین قلی خان والی»، «قلعه والی» و «تنگه قوچعلی» اثبات کرده که زندگی در ایلام قدمتی هشت هزار ساله دارد. قبل از اسلام ایلام محل درگیری حکومت‌های ماد، آشور، پارس، هخامنشیان، سلوکیان و دشمنانشان بوده هست.

در دوره اسلامی مردم مسلمان منطقه تا سال‌ها از هر نوع درگیری و جنگ دور بودند، اما دورانی که دولت صفوی ایران و حکومت عثمانی می‌جنگیدند، بخشی از جنگ‌ها در ایلام اتفاق افتاد و مردم را هم درگیر کرد؛ نبرد‌هایی که معمولا جزیی بودند، اما گاهی خونین هم می‌شدند. عثمانی که فرو پاشید ایلام مرز ایران و عراق شد و از آنجا که قیمومیت عراق با انگلیس بود با تحریک آنها درگیری‌های بسیاری میان دو طرف روی می‌داد.

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی

عراقی‌ها از ناراضیان پشت‌کوه ایلام حمایت می‌کردند. در سال ۱۳۰۷ شمسی که دولت مرکزی معترضان را سرکوب کرد، رهبرشان «غلامرضاخان» که آخرین والی پشت‌کوه بود، به عراق پناهنده شد. مدتی بعد، ایلات و عشایر منطقه مخصوصاً ایل ملکشاهی به پسر او «علی‌قلی خان» کمک کردند و او دوباره بر پشت‌کوه مسلط شد. «غلامعلی زند» با حمایت دولت مرکزی به جنوب آمد و «علی‌قلی خان» را شکست داد و حکوت خان‌ها را در پشت کوه برانداخت؛ بعد از آن رضاشاه نظامی‌ها را بر منطقه حاکم کرد.  

تثبیت رسمی نام ایلام

در آبان سال ۱۳۱۲ حاکم نظامی منطقه پشت‌کوه، سرهنگ «محمدصادق کوپال» پیشنهاد کرد نام آن منطقه را ایلام بگذارند و وقتی فرهنگستان ایران پذیرفت، رسما نام منطقه پشت‌کوه، ایلام شد. چهار سال بعد در سال ۱۳۱۶ مجلس شورای ملی، کشور ایران را به ۱۰ استان و ۴۹ شهرستان تقسیم کرد و در آن تقسیم‌بندی ایلام و پشت‌کوه را شهرستان ایلام نامید و آن را جزو استان پنجم کرمانشاهان قرار داد.  

سال ۱۳۴۷ حزب بعث در عراق کودتا کرد و «حسن البکر» رئیس جمهور عراق شد. سران حزب بعث که ادعا می‌کردند رهبران جهان عرب هستند بر درگیری‌های ایران و عراق دامن زدند و در امتداد سیاست آنها، مرز‌های ایلام پر حادثه‌ترین مرز‌های ایران شد. نیرو‌های ایران و عراق بار‌ها در ارتفاعات میمک با هم درگیر شدند و خونین‌ترین درگیری‌شان در ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۲ اتفاق افتاد که به «یکشنبه سیاه» معروف شد. مدتی بعد در سال ۱۳۵۳، دولت مرکزی ایران شهرستان‌های دهلران، مهران و ایلام را از کرمانشاهان جدا کرد و استان ایلام را تشکیل داد تا بر درگیری‌های مرزی ایران و عراق تمرکز بیشتری داشته باشد.

پیشینه قرارداد الجزایر

اسفند سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۵م) نیز سران اوپک در الجزایر جلسه داشتند. در آن جلسه «هواری بومدین» رئیس جمهور الجزایر با شاه ایران و صدام، معاون رییس جمهور عراق جلساتی برگزار کرد تا از دشمنی دیرین این دو کشور بزرگ عضو اوپک بکاهد. ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ ششم مارس (۱۹۷۵) هم متن توافقنامه ایران و عراق منتشر و به قرارداد الجزائر معروف شد. در این قرارداد طرفین هم به اختلاف در مرز‌های آبی و خاکی پرداخته بودند هم به کرد‌های دو کشور هم به دخالت در امور یکدیگر و جنگ تبلیغاتی علیه هم.  

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی
«هواری بومدین» رئیس جمهور الجزایر

مدتی بعد ایران و عراق میله‌گذاری‌های مرزی را با نظارت ناظران بین‌المللی آغاز کردند. اردیبهشت سال ۱۳۵۷ نوبت به میله‌گذاری در میمک رسید. وقتی مسیر میله‌گذاری مشخص شد، ارتش ایران می‌بایست از بخش‌هایی از میمک خارج می‌شد، اما هنوز ارتش ایران جابه جا نشده بود که عراقی‌ها، ناگهان کار را نیمه‌تمام رها کردند و رفتند. بهار ۱۳۵۷ دوران اوج انقلاب اسلامی ایران بود و برخی می‌گویند عراق آن روز‌ها از پروژه میله‌گذاری کنار کشید تا بعد‌ها آن را بهانه‌ای کند علیه حکومت متزلزل شاه یا حکومت انقلابی بعدی، لذا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرز‌های استان ایلام با عراق خیلی ناامن شد.

عراقی‌ها در پاسگاه‌های مرزی درگیری ایجاد می‌کردند و حتی اسیر هم می‌گرفتند. ضد انقلاب را هم سازماندهی می‌کردند و از مرز‌های استان به ایران می‌فرستادند تا در ایران خرابکاری کنند. اگر درگیری‌های مرزی مکرری که عراق قبل از آغاز جنگ در مرز‌ها ایجاد کرد قابل چشم‌پوشی باشد، حمله ارتش عراق به میمک در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۹ شکی در جنگ‌طلب بودن صدام باقی نمی‌گذارد.  

چرایی اهمیت میمک برای بعثی‌ها

میمک مهم‌ترین نقطه مرزی شهرستان ایلام با عراق بود، اما ایرانی‌ها اطراف آن مرز آن قدر ارتفاع در اختیار داشتند که میمک را خیلی راهبردی نمی‌دیدند؛ در حالی که برای عراق که همه مرزش در آن منطقه دشت هست، در اختیار گرفتن ارتفاعات میمک بسیار مهم بود. میمک در جنگ عراق با ایران بیش از آن که یک ارتفاع راهبردی باشد یک نماد هست، نمادی از آغاز جنگ پیش از آنچه در تاریخ ثبت شده هست.

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی
«ابراهیم یزدی» وزیر امور خارجه ایران

یک سال قبل از آن که جنگ آغاز شود در سپتامبر سال ۱۹۷۹ و شهریور سال ۱۳۵۸ در حاشیه کنفرانس سران کشور‌های غیر متعهد، دکتر «ابراهیم یزدی» وزیر امور خارجه ایران همراه «صلاح علی» نماینده عراق در سازمان ملل با صدام، رئیس جمهور عراق دیدار کرد. صحبت‌ها دوستانه و دیپلماتیک بود و صدام، «صلاح على» و یزدی را امیدوار کرد که درگیری‌های مرزی دو کشور شدیدتر نمی‌شود. صلاح علی تعریف می‌کند که «روز بعد در استخر کاخ ریاست جمهوری کنار صدام نشسته بودم. با خوشحالی به رییس جمهور گفتم خیلی خوب هست که مشکل کشورم با ایران حل شد؛ صدام به من گفت صلاح! دیپلماسی مغزت را خراب کرده هست. چه صلحی؟ این یک فرصت تاریخی هست که هر قرن یک بار اتفاق می‌افتد. آنها شط‌العرب و الاحواز را از ما گرفته‌اند و حالا کشورشان از هم پاشیده هست. ارتش‌شان هم که از هم گسیخته هست. بین خودشان جنگ و دعواست، خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل متحد آماده کن، من می‌روم ضربه‌ای به آنها بزنم که صدایش در تمام کره زمین شنیده شود.»

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی
«صلاح علی» نماینده عراق در سازمان ملل

پس از درگیری‌های مکرر، سرانجام در روز ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۹ ارتش عراق ابتدا به ارتفاعات «زین‌الکش (زین القوس) در استان کرمانشاه و چند ساعت پس از آن به ارتفاعات میمک در استان ایلام حمله کرد. مدافعان کم تعداد مرزی نتوانستند مقابل ارتش عراق مقاومت کنند و عراقی‌ها ارتفاعات میمک را اشغال کردند. صدام مدتی بعد درباره این حمله گفت «پس از تصرف زین القوس یک ساعت پیش از طلوع آفتاب، یادداشتی برایشان فرستادیم و بعد به منطقه سیف سعد (نام عراقی‌ها برای میمک]رفتیم. برادران ارتشی می‌گفتند چگونه ممکن هست به دشمن بگوییم ما دو یا سه روز دیگر به فلان نقطه خواهیم آمد؟ گفتم اهمیتی ندارد، زیرا در این صورت دیگر وجدانمان و خودمان را سرزنش نخواهیم کرد. پس از سیف سعد، یادداشت دیگری فرستادیم و آنان را چنین راهنمایی کردیم، برادران، چون گفتیم ممکن هست قرارداد‌ها را نخوانده باشید حال شما را راهنمایی می‌کنیم که قرارداد‌های فیمابین را مطالعه کنید.»

ادعا‌های گزاف صدام علیه تمامیت ارضی ایران

شب ۲۶ شهریور صدام مسرور از فتح میمک اعضای مجلس ملی عراق را به جلسه‌ای اضطراری دعوت کرد و قرارداد الجزایر را بی‌اعتبار نامید و گفت «برابر شما اعلام می‌کنم که ما قرارداد مارس ۱۹۷۵ را کاملا ملغی شده می‌دانیم و شورای فرماندهی انقلاب در این زمینه تصمیم می‌گیرد. ما تصمیم تاریخی خود را برای اعاده حاکمیت کامل خود بر سرزمین و آب خود گرفته‌ایم و با قدرت هر چه تمام‌تر برابر هر کس که این تصمیم قانونی را نادیده بگیرد، می‌ایستیم؛ عراق تصمیم گرفته سرزمین‌های خود را با زور پس بگیرد.»

۳۱ شهریور ۱۳۵۹ جنگنده بمب‌افکن‌های ارتش عراق فرودگاه‌های ایران را بمباران کردند و نیرو‌های زمینی و زرهی ارتش عراق از مرز‌های ایران گذشتند. در استان ایلام آنها که با شنیدن خبر حمله ۱۹ شهریور از شهر‌های دیگر آمده بودند سمت میمک با ایستادگی در ناهمواری‌ها و شیار‌های منطقه فقط توانستند جلوی پیشروی نیرو‌های عراق به سمت صالح‌آباد و ایلام را بگیرند. در هفته‌های ابتدایی جنگ همه توجه مردم و مسئولان به خوزستان بود. خوزستان محور اصلی جنگ بود و در همان هفته اول شرایطش بحرانی شد. عراقی‌ها از شمال خوزستان تا پای پل کرخه پیش آمده بودند و دزفول شوش و اندیمشک را با خمپاره‌انداز و توپ می‌زدند از جنوب هم به دروازه‌های خرمشهر رسیده بودند.

فرماندهان فرصت نداشتند به میمک بیندیشند، اما مدافعان میمک کارشان را می‌کردند. آنها که از ۱۹ شهریور درگیر جنگ بودند با تجربه‌تر از مدافعان دیگر مناطق در سه ماه اول جنگ، چهار عملیات محدود و چریکی انجام دادند و تعادل و آرامش عراقی‌ها را گرفتند و برای روز‌های سخت‌تر جنگ آماده شدند. یکی از عوامل اصلی موفقیت‌های مدافعان میمک، همراهی مؤثر هوانیروز در عملیات‌ها بود.

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی

«عملیات نصر» که بزرگترین عملیات تهاجمی ایران تا آن زمان بود، ۱۵ دی ۱۳۵۹ در جبهه جنوب آغاز شد. مرحله اول عملیات موفق بود و برای اولین بار از عراق صد‌ها اسیر گرفتیم. بنی صدر فرمانده نیرو‌های مسلح به امام پیام پیروزی داد و امام هم به رزمنده‌ها پیروزی را تبریک گفت، اما ۱۶ دی ورق جنگ برگشت و عراقی‌ها با پاتکی سنگین همه دستاورد‌های روز اول عملیات را از ما گرفتند. آنها با شهید کردن بسیاری از رزمنده‌های عملیات، روز‌های سختی را برای ایرانی‌ها رقم زدند و با تبدیل ضد حمله به حمله، سوسنگرد و هویزه را هم محاصره کردند.

اجرای عملیات «ضربت ذوالفقار» در میمک

 ۱۹ دی ایران در بهت شکست عملیات نصر و محاصره سوسنگرد و هویزه بود که مدافعان میمک عملیات تهاجمی «ضربت ذوالفقار» را انجام دادند و ارتفاعات میمک را پس گرفتند. پیروزی آنها در هیاهوی شکست بنی صدر گم شد و همان روز که مدافعان میمک بخشی از ارتفاعات میمک را پس گرفتند، بنی صدر به امام نوشت «پیشنهاد آتش بس و صلح کشور‌های میانجی را بپذیریم». ماه‌های پایانی سال ۱۳۵۹ و سه ماه اول سال ۱۳۶۰ مردم و مسئولان درگیر جدال‌های داخلی بودند. کش‌مکش‌های بنی صدر با مخالفانش به اوج رسیده بود و همه منتظر سرانجام کار بودند. البته در جبهه، رزمنده‌ها خودشان عملیات‌هایی طراحی و اجرا می‌کردند و تلفاتی هم می‌گرفتند. رزمندگان جبهه میمک هم مدام به نیرو‌های عراق شبیخون می‌زدند و از آنها تلفات می‌گرفتند.

سرانجام درگیری‌های داخلی برکناری بنی صدر از فرماندهی جنگ و ریاست جمهوری بود. پس از آن، جنگ، دغدغه اصلی مردم شد که جبهه اصلی جنوب بود. ایرانی‌ها با عملیات «ثامن‌الائمه (ع)» در ۵ مهر ۱۳۶۰ حصر آبادان را شکستند و روی دور پیروزی افتادند. آنها قبل از خرداد سال ۱۳۶۱ و آزاد کردن خرمشهر دو عملیات بزرگ و پیروز دیگر هم انجام دادند و در همه این مدت رزمندگان جبهه میمک فقط دو عملیات محدود در ۹ آذر ۱۳۶۰ و ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ انجام دادند که دومی همزمان بود با عملیات آزادی خرمشهر.

اجرای عملیات مسلم ابن عقیل (ع)

پس از آزادی خرمشهر، عراق اعلام کرد از زمین‌های اشغالی عقب می‌نشیند. ۳۰ خرداد عقب‌نشینی عراق به پایان رسید، اما هیچ کدام از ارتفاعات مرزی مسلط را در استان ایلام ترک نکرد. در آن روز‌ها صدام هم شعار صلح می‌داد و از عقب‌نشینی سخن می‌گفت، هم شهر ایلام را خوشه‌ای بمباران می‌کرد. ایرانی‌ها جنگ را ادامه دادند تا متجاوز را تنبیه کنند و آن را عادلانه و با شکست نهایی صدام به پایان برسانند. آنها دو ماه بعد از آزادی خرمشهر در شرق بصره عملیات رمضان را آغاز کردند. در مرحله اول خوب پیش رفتند، اما جلوتر که رفتند، در زمین پرمانع و زیر آتش شدید عراق متوقف شدند و فهمیدند که جنگ از گذشته سخت‌تر شده هست. پس از رمضان، رزمندگان جنگ را به جبهه میانی مرزهایمان در استان‌های ایلام و کرمانشاه کشاندند تا کمی از تمرکز ارتش عراق در جنوب و اطراف بصره بکاهند. آنها در سومار عملیات «مسلم بن عقیل (ع)» را انجام دادند و در شمال خوزستان عملیات محرم را که هر دو نسبتا موفق بودند.  

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی

موفقیت «عملیات محرم» فرماندهان را امیدوار کرد بتوانند به العماره برسند که در مسیر بصره – بغداد و روبه‌روی فکه بود. برای گذشتن از فکه هم برنامه‌ریزی کردند، اما سخت شدن جنگ، اختلاف ارتش و سپاه را آشکار کرده بود و هر کدام عملیاتی جداگانه طراحی کردند، عملیات «والفجر مقدماتی» را سپاه و «والفجر یک» را ارتش طراحی کرد که شدت گلوله‌باران عراق و زمین‌های رملی و پرمانع هر دو عملیات را ناموفق و گره جنگ را کورتر کرد.

موفقیت چشم‌گیر عملیات خیبر

ادامه جنگ در جنوب گرهی از جنگ باز نمی‌کرد ولی فرماندهان تصمیم‌گیر ایران جنگیدن در جبهه غرب را هم پرفایده نمی‌دانستند. جبهه غرب در آن سال‌ها جبهه‌ای برای عملیات‌های فرعی بود. هرگاه بنا بود در جبهه جنوب عملیاتی بزرگ اجرا شود یا گره جنگ پیچیده و فضای تبلیغاتی علیه ایران سنگین می‌شد، ایرانی‌ها در غرب عملیات می‌کردند تا عراق را غافل‌گیر کنند یا تبلیغاتشان را بی‌اثر سازند. سال ۱۳۶۲ که هورالهویزه توجه فرمانده سپاه را برای عملیات جلب کرده بود، چند عملیات در جبهه غرب انجام شد تا مقدمه‌ای برای عملیات بزرگ خیبر در هورالهویزه، باشد. عملیات خیبر طرحی ابتکاری و امیدوارکننده داشت و گذشتن نیرو‌های ایران از هورالهویزه جایی که عراق احتمال نمی‌داد ایرانی‌ها از آن بگذرند، عراقی‌ها را غافل گیر کرد، اما عملیات به هدف‌هایش نرسید و با فتح جزایر مجنون پایان یافت.

پس از خیبر مشکل اصلی ایرانی‌ها یافتن زمین مناسب برای عملیات بعدی بود. در جبهه جنوب عراق تمامی راه‌های نفوذ را با موانعی پرشمار و طرح‌های مهندسی پیچیده بسته بود. هورالهویزه تنها منقطه بی‌مانعی بود که آن را هم بعد از خیبر با استقرار چند رده پدافندی و دکل‌های دیده‌بانی بستند. سیم‌های خاردار را در راه‌های ورودی هور پخش کردند. در شمال قلعه صالح باند فرودگاه ساختند و در جنوب القرنه پد‌های بالگرد ایجاد کردند.

اشک‌ها و لبخند‌های عملیات عاشورا

آن زمان سال ۱۳۶۳ راهبرد عراق جلوگیری از کوچک‌ترین پیروزی نیرو‌های ایران بود و فرماندهان تصمیم گرفتند در میمک عملیاتی تهاجمی انجام دهند. میمک برای عراقی‌ها منطقه مهمی بود و شکست دادن آنها در میمک به معنای شکست راهبرد عراقی‌ها بود. رزمندگان ایران روز ۲۵ مهر سال ۱۳۶۳ «عملیات عاشورا» را در منطقه عمومی میمک آغاز کردند. این عملیات دو محور شمالی و جنوبی داشت. در محور شمالی عملیات موفق شد، اما در محور جنوبی کار گره خورد و عراقی‌ها یک گردان از «تیپ نبی اکرم (ص)» را در شیار نی‌خزر محاصره کردند. فرماندهان در قرارگاه نمی‌توانستند کاری برای آنها بکنند و محاصره و شهادت آنها کام فرماندهان را تلخ کرد و شیرینی موفقیت محور شمالی عملیات زهر شد؛ هر چند عملیات عاشورا در محور شمالی به همه اهدافش رسید و رزمنده‌ها ارتفاعات مهم گرکنی و فصیل را آزاد کردند.  

ایرانی‌ها از ابتدای سال ۱۳۶۳ تبلیغ می‌کردند که به زودی عملیات نهایی‌شان را انجام می‌دهند، اما عملیات عاشورا هیچ شباهتی به عملیات نهایی جنگ نداشت. پس اسفند ۱۳۶۳ «عملیات بدر» را در هورالهویزه انجام دادیم که موفق نبود و عبور از اروند توجه فرمانده سپاه را به خود جلب کرد. پیشنهادی که قبلا چند بار درباره‌اش بحث کرده بودند و آن را غیر عملی تشخیص داده و مخالفانی جدی هم داشت، اما با پافشاری فرمانده سپاه تصویب شد.

شکست صدام در بازپس‌گیری «فاو»

سال ۱۳۶۴، قبل از عملیات والفجر ۸ عملیات‌هایی محدود در جبهه غرب طراحی و اجرا شد که چهارتای آنها در میمک بود. ۱۵ خرداد و ۱۳ شهریور ارتشی‌ها عملیات‌های «ظفر یک» و «عمار سه» را در ارتفاعات میمک انجام دادند و ۵ آبان و ۲ آذر نیز سپاهی‌ها عملیات‌های «کانی سخت» و «کولک» را اجرایی کردند. ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ ایرانی‌ها از اروند گذشتند، فاو را فتح کردند و ناظران جهانی را به تعجب واداشتند. بازتاب پیروزی ایران بی‌نظیر بود و خبرگزاری‌ها تهاجم ایران به فاو را بزرگترین مشکل عراق در پنج سال جنگ نامیدند؛ عراقی‌ها حتی با بمب‌های شیمیایی و پاتک‌های مداوم و سنگین هم نتوانستند فاو را پس بگیرند. آنها پس از شکست فاو حمله‌هایی طراحی کردند که به دفاع متحرک مشهور شد و توانستند برخی مناطق کوچک را اشغال کنند.  

مهم‌ترین اتفاق عملیات دفاع متحرک عراق حمله به مهران و اشغال آن در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ بود که برای آن بسیار هم تبلیغ کردند تا بگویند مهران را به جای فاو گرفته‌اند. البته گرفتن مهران روحیه عراقی‌ها را بالا برد و فضای تبلیغاتی جنگ را به نفع آنها تغییر داد. با تاکید، امام در نهم تیر ۱۳۶۵ رزمندگان ایرانی در «عملیات کربلای یک» مهران را آزاد کردند و برتری خود را پس گرفتند.  

ایران در زمین جنگ برتر بود، اما با هر پیروزی ایران، حمایت از عراق و سخت‌گیری بر ایران پیروز بیشتر می‌شد. اواخر سال ۱۳۶۵ ایرانی‌ها با «عملیات کربلای ۵» خطوط دفاعی مستحکم عراقی‌ها را در شلمچه پشت سر گذاشتند و به سمت بصره پیش رفتند. سازمان ملل هم قطعنامه ۵۹۸ را تصویب کرد که با وجود برخی نکات مثبت آن، ایرانی‌ها هنوز ناراضی بودند. اما ایران برای ادامه جنگ زمین نداشت و عراق تمامی راه‌های نفوذ را بسته بود.  

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی

سال ۱۳۶۶ با عملیات‌های محدود ایرانی‌ها آغاز شد که یکی از آنها اجرای «عملیات نصر دو» مورخ ۱۳ خرداد ۱۳۶۰ در ارتفاعات میمک بود و در آن بخشی دیگر از ارتفاعات میمک آزاد شد، اما عملیات به تمام اهدافش نرسید و خیلی موفق نبود. سال ۱۳۶۶ سال عملیات‌های پراکنده در جبهه غرب بود. ۱۰ مرداد «عملیات نصر شش» در میمک سرنوشتی شبیه به «نصر دو» یافت. در اسفند سال ۱۳۶۶ بزرگترین عملیات ایرانی‌ها در جبهه غرب در شمال استان کرمانشاه انجام شد و ایرانی‌ها در عملیات والفجر ۱۰، حلبچه عراق را گرفتند، اما عکس‌العمل عراقی‌ها وحشتناک بود.

 آنها حلبچه شهر خودشان را بمباران شیمیایی کردند. عراقی‌ها را کشتند و تهدید کردند که شهر‌های ایران را هم بمباران شیمیایی می‌کنند. همان روز‌ها برد موشک‌های عراق به تهران هم رسید و تهران هم جنگ‌زده شد. سال ۱۳۶۷ عراق با افزایش نیرو‌ها و قدرت تهاجمی خود، فاو، شلمچه و جزایر مجنون را پس گرفت و منافقین هم که از سال ۱۳۶۵ به نفع عراق علیه هم‌وطنانشان می‌جنگیدند، عملیات‌های نظامی‌شان را آغاز کردند. اوضاع بین‌المللی سخت‌تر شد. قیمت نفت به شدت کاهش یافت. آمریکا هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد و ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.  

رفتار دوگانه جامعه جهانی در جنگ ایران و عراق و حمله صدام به کویت

عراق بی‌توجه به این که پیشتر از ایران قطعنامه را پذیرفته هست و باید آتش‌بس را بپذیرد مثل روز‌های ابتدایی جنگ حمله‌ای سراسری انجام داد که در آن میمک یکی از محورهایش بود. رزمنده‌های ایرانی همه در شوک پذیرش قطعنامه بودند که عراق حمله کرد و توانست در محور میمک از روز‌های ابتدایی جنگ هم پیش‌تر برود و تا مدافعان به خودشان بیایند، از میمک بگذرد و به ۳۰ کیلومتری شهر ایلام برسد. از این تهاجم و آن پذیرش قطعنامه خون همه به جوش آمده بود و هرکس می‌توانست اسلحه تهیه کرد یا حتی با دست خالی به سمت نیرو‌های عراقی حمله‌ور شد.  

مدافعان ایرانی سازماندهی شده حمله نمی‌کردند، اما آن قدر پرشمار و قدرتمند بودند که مهاجمان عراقی را غافل‌گیر و مجبورشان کردند بیشتر از آنچه پیش آمده بودند، عقب‌نشینی کنند. آنها این بار تمامی ارتفاعات میمک را آزاد کردند و رفتند و بخش‌هایی که در تمام سال‌های جنگ در اشغال عراقی‌ها مانده بود، آزاد کردند. عراق پس از این تهاجم شکست‌خورده خود، آتش بس را پذیرفت.  

یک سال پس از پایان جنگ، ارتش صدام به کویت حمله کرد و این بار برخلاف جنگ با ایران، جامعه جهانی علیه او موضع گرفت. عراقی‌ها که می‌ترسیدند ایرانی‌ها به فکر انتقام بیفتند قبل از حمله به کویت تلاش کردند اختلافاتشان را با ایران حل کنند. روسای جمهور دو کشور چند نامه رد و بدل کردند و صدام که اوایل در نامه‌هایش تهدید می‌کرد، در آخرین نامه قرارداد الجزایر را پذیرفت و نامه‌اش را این طور تمام کرد که «با این تصمیم ما هر آنچه می‌خواستید و به آن تکیه می‌کردید تحقق می‌یابد.  

منبع: کتاب «راوی، جبهه میانی چهار، روایت میمک؛ اثر جعفر شیرعلی‌نیا و محمدجواد اکبرپور»

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی

اسرار «میمک» از خباثت‌های صدام پیش از آغاز جنگ تحمیلی بیشتر بخوانید »

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس به نقل از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ارتفاعات میمک به دلیل کوهستانی بودن و قرار گرفتن در نقطه مرزی ایران و عراق، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. به همین دلیل نخستین منطقه از خاک ایران که پیش از آغاز رسمی جنگ تحمیلی در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۹ مورد طمع و اشغال صدام قرار گرفت، این منطقه بود. تا اینکه عملیات عاشورا در ۲۵ مهر سال ۱۳۶۳ به‌منظور آزادسازی ارتفاعات شمال میمک و نیز دامنه غربی آن طراحی و اجرا شد.

بازپس‌گیری بیش از ۵۰ کیلومترمربع از مناطق اشغالی، تصرف بخش مهمی از ارتفاعات منطقه (فصیل-گرکنی)، در معرض تهدید قرار گرفتن جاده بدره-مندلی، آزاد شدن جاده مرزی خودی ازجمله اهداف مهم عملیات بود؛ اما در این بین نکته‌ای که قابل‌ذکر و توجه هست استعداد و نبوغ خاص جوانان ایران هست که در هشت سال دفاع مقدس و در عملیات‌های مختلف به منصه ظهور رسیده و راهگشای تحقق اهداف عملیاتی بوده هست.

شهید «حمید صبوری» نوجوان تخریب‌چی تیپ ۲۱ امام رضا (ع) از آن دسته نوجوانانی بوده که خلاقیت‌ها و ابتکاراتش در بحث تخریب و به‌ویژه مین، باعث موفقیت رزمندگان اسلام در بسیاری از عملیات‌ها بوده هست؛ وی در عملیات میمک (عاشورا) به شهادت رسید.

بخشی از خلاقیت‌های این نوجوان بسیجی در موضوع تخریب را به‌مناسبت سالروز عملیات میمک (عاشورا) و به روایت «علی رحمت» می‌خوانید:

قبل از عملیات میمک، آقا اسماعیل قاآنی (فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا) آمد برای بازدید از کارگاه. حمید با دیدن آقا اسماعیل جلو رفت و اصرار کرد که من خودم هم باید بروم جلو و این مین را که ما تجهیز و تقویتش کرده‌ایم، کار بگذارم. پنجاه واحد از این مین ساخته بودیم و حالا باید می‌رفتیم آن‌ها را در عقبه دشمن کار می‌گذاشتیم.

این تصمیم فرمانده تخریب و فرمانده تیپ بود و قصد داشتیم به این وسیله، جاده‌های مواصلاتی را تهدید کنیم. حمید و تیم دوازده نفره‌اش باید خط اول، موانع و سنگر‌های کمین و خاکریزهایشان را رد می‌کردند و مین‌ها را در عمق مواضع دشمن کار می‌گذاشتند.

آن‌شب بین بچه‌های تخریبچی تیپ ۲۱ امام رضا (ع) هیجانات و رفت‌وآمد‌های زیادی بود. بعد از اینکه حمید رفت، علیرضا دلبریان را دیدم. درباره مین نوری از من پرسید که این مین را چطوری ساخته‌اید؟ به او گفتم وقتی حمید برگشت از خودش بپرس!

چندساعتی گذشت. نیمه‌های مهر بود و هوای نیمه‌شب خنک بود. این چند روز اخیر میمک را طوفان برداشته بود، اما حالا ماه به‌خوبی بالاآمده بود و مهتاب روی زمین میمک می‌درخشید. من در محوطه اردوگاه قدم می‌زدم و به زمین میمک خیره می‌شدم.

کمی بعد صدایی از پشت سر شنیدم که گفت: رحمت، بیا داخل سنگر تدارکات. برادر موفق باهات کار داره. همین‌که خواستم وارد سنگر تدارکات بشوم از این‌وآن شنیدم که بچه‌های گروه حمید صبوری برگشته‌اند.

همراه نظافت و موفق رفتیم به استقبالشان. وقتی به آن‌ها نزدیک شدیم، دیدیم که تعدادی از آن‌ها نیستند. حامد مسکون نبود. حمید صبوری نبود. قاسم خیراندیش نبود. محمدرضا نظافت سراغ بقیه بچه‌ها را گرفت. یکی از بچه‌ها گفت: حمید صبوری مجروح شده. یکی دیگر از بچه‌ها حرفش را قطع کرد و گفت: تا الآن دیگه شهید شده.

از بین آن‌ها یک نفر دیگرشان گفت: رحمت، حمید صبوری توی یکی از شیار‌ها گیرکرده. باید بریم بیاریمش. آن‌طور که بچه‌ها توضیح می‌دادند، پای یکی از آن‌ها گیرکرده بود به سیم تله مین والمرا و مین جهنده والمرا، درست کنار پای حمید بالا پریده و منفجر شده بود.

آن شب دیگر راهی برای رفتن و بازگرداندن حمید نبود. حتی معلوم نبود واقعاً چه اتفاقی برایش افتاده؛ شهید شده یا مجروح!

علی‌رغم اینکه همه‌مان برای حمید نگران بودیم، ساعت یک و نیم بامداد از طریق بی‌سیم، فرماندهی کل عملیات به فرمانده تیپ امام رضا (ع)؛ آقا اسماعیل قاآنی یادآور شد که شما برای خنثی کردن میدان‌های مین دشمن، از سه مسیر معبر باز کنید.

با آمدن این دستور، تخریبچی‌ها باید وارد میدان عمل گسترده می‌شدند. این معبرها، برای تأمین امنیت محور گرکنی لازم بود.

دشمن در تلاش بود نیرو‌های احتیاط و تجهیزاتش را از عقبه منتقل کند به اولین خط دفاعی. این‌طوری می‌توانست جلوی پیشروی‌های ما را بگیرد؛ اما انفجار مین‌های نوری که حمید به همراه آن گروه دوازده نفره کار گذاشته بودند، در جاده‌های مواصلاتی مانع بزرگی بود. آن مین‌هایی که در عقبه‌شان کاشته بودیم، باعث می‌شد گمان کنند که ایران توانسته به عمق خاکشان نفوذ کند.

بدین ترتیب دشمن وقتی روحیه نداشت نمی‌توانست جلوتر بیاید. برنامه‌هایش به هم می‌ریخت و به شناسایی‌های قبلی‌اش از منطقه شک می‌کرد.

مین نوری اوضاعش را بدتر می‌کرد. بهش می‌فهماند، ایرانی‌ها یک تکنولوژی دارند که آن‌ها ندارند. آن‌ها روی فقر و نداری ما حساب بازکرده بودند. آن‌ها روی این حساب بازکرده بودند که با ادوات پیشرفته‌ای که از ایتالیا و فرانسه و آمریکا می‌خرند، برنده جنگ هستند. حالا روبرو می‌شدند با چیزی که در محاسبات‌شان و در فکرشان نبود.

حالا ما بهشان حمله کرده بودیم، اما نیرو‌های کمکی از پشت سر بهشان نرسیده بود. جاده‌های مواصلاتی را با مین‌های نوری بسته بودیم. کامیون‌هایشان عقب برگشته بود و نه نیروی انسانی داشتند، نه سلاح و مهمات. حمید و گروهش، آن شب تمام جاده عقبه را مین‌گذاری کرده بودند.

حتماً بعثی‌ها رفته بودند سروقت مین‌ها! حتماً دیده بودند که این همان مین‌های خودشان هست که ایرانی‌ها غنیمت گرفته‌اند. به خیال خودشان به ساختار مین وارد بودند. بلد بودند؛ اما حالا نمی‌دانستند که این مین‌های خودشان یک فرقی با قبل دارد.

حمید این مین‌ها را کار گذاشته بود و یک مقداری هم خاک بالای این‌ها ریخته بود. حالا به‌محض اینکه خاک را می‌زدند کنار، مین منفجر می‌شد.

مین ضدخودرو یک نوع مین قوی هست. باید وزن سنگین رویش قرار بگیرد؛ اما ما کاری کرده بودیم که حالا با وزن اندک هم منفجر می‌شد. یعنی هم ضدخودرو بود و هم ضدنفر. حتی اگر کسی می‌خواست مین را بلند کند هم منفجر می‌شد. چون نمی‌شد این نوع مین را جابه‌جا کرد.

حمید مین‌ها را در عمق زمین نکاشته بود و از عمد آن‌ها را روی سطح خاک گذاشته بود تا بعثی‌ها ببینند. چرا؟ چون در این صورت می‌فهمیدند که ایرانی‌ها به عمق خاک‌شان نفوذ کرده‌اند. این خودش مهلک‌ترین ضربه روانی آن شب در عملیات میمک بود.

ضربه دوم وقتی اتفاق افتاد که می‌خواستند مین‌ها را خنثی کنند. حالا نمی‌توانستند خنثی کنند. آن مین‌ها در هرصورت منفجر می‌شد.

۲۹ مهر سال ۱۳۶۳ آتش توپخانه دشمن شدید شد. تیپ انصارالحسین (ع) به خط اعزام شد و فرماندهان سپاه تلاش می‌کردند تیپ ذوالفقار از لشکر حضرت رسول (ص) را به خط اعزام کنند.

ما برگشتیم صالح‌آباد. هنوز از حمید خبر نداشتیم، اما دیگر حدس می‌زدیم که شهید شده هست. تعدادی از نیرو‌های تیپ ۲۱ امام رضا (ع) برای بازگرداندن پیکر شهدا رفته بودند. پیکر حمید بین شهدایی بود که آن‌ها با خودشان آورده بودند.

روز‌های زیادی از شهادتش گذشته بود. پای چپش آسیب زیادی دیده بود. در قسمت ران و بالای زانو جراحاتش شدید بود و معلوم بود که براثر خونریزی شدید به شهادت رسیده.

حمید را گذاشته بودند روی برانکارد. دست چپش را گذاشته بود زیر سرش، درست مثل وقت‌هایی که می‌خواست فکر کند. معلوم بود در لحظه‌های آخر، هنوز هم داشته فکر می‌کرده! شاید به یک ابداع دیگر. شاید به یک اختراع جدید. یک مین جدید.

شاید به تانک بدون سرنشین فکر می‌کرده یا به جنگنده‌ای که روی رادار دشمن دیده نشود. یا به موشک‌هایی که بتوانند طول یک قاره را طی کنند. اما من می‌گویم داشته به سلاح‌های رباتیک فکر می‌کرده هست.

منبع:
لسان طوسی، منصوره، مهتاب و مین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۳، صص ۱۸۵، ۱۸۶، ۱۸۷، ۱۸۸، ۱۸۹، ۱۹۰، ۱۹۱

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک

ابتکار نوجوان تخریب‌چی در مهندسی معکوس مین‌ها/ ضربه روانی به بعثی‌ها در عملیات میمک بیشتر بخوانید »

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس‌ از اصفهان، حاجیه خانم «شهربانو مهرابی» مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» در سن ۸۷ سالگی به لقاءالله پیوست.

پیکر مطهر این مادر شهید بزرگوار امروز (چهارشنبه) تشییع و در آرامستان شهر کوشک از توابع شهرستان «خمینی‌شهر» به خاک سپرده شد. 

«قاسمعلی مهرابی» ۱۲ اسفند سال ۱۳۳۴ در «کوشک» دیده به جهان گشود. وی با شروع جنگ تحمیلی با عضویت بسیجی عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۸ آبان سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی «میمک» به فیض شهادت نائل آمد.

پیکر مطهر این شهید والامقام پس از تشییع، در گلزار شهدای «کوشک» به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد

مادر شهید «قاسمعلی مهرابی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

پدر گرامی شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست

پدر شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست


پدر گرامی شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوستبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «خلیل ربیع بیگی» پدر گرامی شهیدان والامقام «مهدی و جلیل ربیع بیگی» در سن ۹۰ سالگی بر اثر کهولت سن، دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

شهید «مهدی ربیع بیگی» در بیست و هشتم دی‌ سال ۱۳۸۳ و شهید «جلیل ربیع بیگی» در تاریخ بیست و هشتم بهمن سال ۱۳۸۴ در منطقه میمک به فیض شهادت نائل آمدند.

انتهای پیام/ 118

پدر شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست

منبع خبر

پدر شهیدان «ربیع بیگی» به لقاءالله پیوست بیشتر بخوانید »