میهن

«ساعت ۵ بود»، روایت دقیق از روزهای اسارت

«ساعت ۵ بود»، روایت دقیق از روزهای اسارت



«ساعت ۵ بود»، روایت دقیق از روزهای اسارت

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال ۱۳۶۹ و فرصتی برای مرور رشادت‌های این غیور مردان است. تابستان آن سال، سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بود، در گرماگرم تابستان، روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند، به وطن بازگرداند. در سالهای بعدتر فیلم، سریال و کتاب ساخته و به نگارش درآمد. زندگی در دوران اسارت و اردوگاه‌های عراق، دردها و لبخندهایشان و بالاخره طعم آزادی در روزهایی که جنگ به پایان رسیده بود.. کم و بیش هم همه ما دیده و خوانده ایم، هر چند به نظر می‌رسد برای نشان دادن و به تحریر درآوردن واقعیت این خاطرات هنوز هم کم کار کرده ایم.

اما در بین آثار خوب و قابل توجه کتاب «ساعت ۵ بود» به قلم حسینعلی احسانی روایت یکی از همین آزادگان است، خاطرات آزاده حسین سهمی از کودکی، نوجوانی، انقلاب، جنگ و بالاخره اسارت…کتاب روایت مردی است که در اولین روزهای جنگ، برای گذراندن خدمت سربازی، خودش را به جبهه می‌رساند و در آخرین ماه‌های سال ۱۳۵۹ با رزمندگان سپاه و بسیج اصفهانی پیوند می‌خورد. وی قبل از اسارت سه بار مجروح می‌شود و با وجود پنجاه و پنج درصد جانبازی، چون کوه در جبهه‌ها می‌ایستد و تا مسئولیت فرماندهی گروهان پیش می‌رود. آثار ترکش و سوختگی شدید در تمام بدن، به ویژه سر و صورت، بر اثر انفجار بی ام پی در تک دشمن به منطقه چزابه تا حد زیادی چهره اش را تغییر داده، او را ماه‌ها درگیر بیمارستان می‌کند. بعد از ترخیص از بیمارستان دوباره در جبهه‌ها حضور می‌یابد. بالاخره در عملیات بدر، به اسارت دشمن بعثی در می‌آید.

«ساعت ۵ بود»، روایت دقیق از روزهای اسارت

هر فصل از کتاب با یک روایت روان و جذاب به نگارش درآمده است و آقای احسانی به خوبی توانسته است با یک شروع در ابتدای هر فصل خواننده را با خود همراه کند..آنجا که در فصل کودکی به لحظه اسارت را به خوبی به تصویر می‌کشد:

…سه نفر عراقی با سرعت به سمت ما می‌آمدند. خودم را کنار دژ رساندم که پوتینم را در آورم تا راحت تر شنا کنم. بین دژ و نی‌ها حدود پنجاه متر بدون پوشش گیاهی بود و تنها جایی بود که می‌شد از دیدشان مخفی شد. با مهارتی که در شنا داشتم، پنج دقیقه وقت کافی بود که خودم را به داخل نی‌ها برسانم. اما تا در آب پریدم، دو نفر سررسیدند. دیگر خیلی دیر شده بود. رفتم زیرآب تا شاید مرا نبینند. نمیدانم چقدر زیر آب ماندم؛ اما در همان چند ثانیه، اول از همه رشته افکارم رفت سراغ پدر و مادر و هشت برادر و خواهرم؛ به دوران کودکی ام در روستان و مدرسه که لحظه‌ای آرامش نداشتیم. از آب بالا آمدم که لوله اسلحه عراقی‌ها را روی سرم احساس کردم! دو نفر مسلح به من زل زده بودند و با عصبانیت از من خواستند که از آب بیرون بیایم.

و بعد خواننده کتاب را با روزهای کودکی و انقلاب قهرمان کتاب همراه می‌کند. کتاب “ساعت ۵ بود” با یک مقدمه و پیش گفتار خوب و دقیق شروع می‌شود، نویسنده از آشنایی با این آزاده و گفت و گو و نگارش کتاب را به خوبی در مقدمه توضیح می‌دهد و در شش فصل همراه با نامه‌ها و عکس‌های این آزاده به پایان می‌رسد. روایت روان و دقیق و داستانی ساعت ۵ بود همراه با بیان جزییات این خاطرات از نقاط قوتی پررنگ این کتاب است.

در پایان این نوشتار خاطرات آزادی، آزاده حسین سهمی را با هم مرور می‌کنیم: «مامور عراقی اعلام کرد که فقط پنج کیلومتر تا مرز خسروی باقی مانده است. تا اسم مرز را شنیدیم، همه از جا کنده شدیم. قلب‌هایمان می‌خواست از سینه مان خارج شود. همه خیره شدند به جلو که میله‌های مرزی را زودتر ببینند. در گیت عراق از اتوبوس‌ها پیاده شدیم. فاصله بین گیت ایران و عراق سیصدمتر بیشتر نبود؛ اما انگار این مسیر کش آمده بود. به گیت ایران که نزدیک شدیم، انبوه مردم را دیدیم که به استقبالمان آمده بودند. بعد از چند سال، دوباره چشممان به چهره‌های مصمم سپاهی و ارتشی افتاد که پیشاپیش مردم نظم را برقرار می‌کردند. نیروهای سپاهی و ارتشی و مردم عادی در مرز به استقبال ما آمده بودند. بعد از دیدار، ما را به نمازخانه گمرک هدایت کردند. در صفوف نماز جماعت مغرب و عشا، باورمان شد که دیگر خواب و خیال نیست و ما وارد خاک عزیزمان، ایران، شده‌ایم.»

«ساعت ۵ بود»، روایت دقیق از روزهای اسارت

منبع خبر

«ساعت ۵ بود»، روایت دقیق از روزهای اسارت بیشتر بخوانید »

.
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خ...

. یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش: «روزی که می‌خ…


.
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خ....
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خ....
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خ....
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خ...

.
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید?

خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خواست به شاهرود اعزام شود جیب پسرم را پر از آجیل کردم. او با قطار به شاهرود رفت و از آنجا به منطقه عملیاتی جنوب اعزام شد. زوریک بچه حساس و باهوشی بود. نمراتش در اغلب درس‌های دبیرستان قابل تحسین و بالا بود. چند شب پس از عزیمت با قطار با من تماس گرفت و این خبر شیرین را به من داد و گفت: «همه دوستانم در قطار دمار آجیلی را که به جیبم ریخته بودی درآوردند و جز چند تخمه ناقابل چیزی‌گیر خودم نیامد!‌»
.
@Parsig.ir
.
.
.
.
.

.
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خ...

منبع

parsig.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش: «روزی که می‌خ… بیشتر بخوانید »

ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...

ورق بزنید …………..ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ…


ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...

ورق بزنید …………..ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی “ای مصطفی ، من تو را بزرگ کردم ، با جان و شیره خود تو را پرورش دادم و اکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم ، فقط یک وصیت می کنم و آن این که – خدای بزرگ را فراموش نکنی – ” .
ای مادر ، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می گردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز ، حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم ، عشق او آن قدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود .
خوشحالم ای مادر ، نه فقط به خاطر این که بعد از این هجرت دراز به آغوش وطن باز می گردم بلکه به این جهت که بزرگترین طاغوت زمان شکسته شده و ریشه ظلم و فساد برافتاده و نسیم آزادی و استقلال می وزد .
( دست نگاشته ای از شهید دکتر مصطفی چمران ، در ایران ، کتاب “خدا بود و دیگر هیچ نبود ، صفحه ۲۷۴ . هنگام نخستین روز ورود از لبنان به تهران بعد از بیست و دو سال که گویای بلند نظری مادر و خلوص و اعتقاد راسخ دکتر چمران و پایبندی او به عشق الهی است . البته این دست نگاشته را هیچ گاه هم به مادر نداد و برای او نخواند ، بعد از شهادتش این دست نوشته را برای مادر خواندم )

تصویر دکتر چمران در یک هیات مذهبی در یک روز صبح جمعه در تهران ، میدان توحید خیابان پرچم در کنار یکی از اعضای هیات . سال ۱۳۵۹ .اگر نام او را میدانید اعلام فرمائید .

ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...

منبع

chamran.dr.mostafa@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

ورق بزنید …………..ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ… بیشتر بخوانید »

دختر افغان لایک داره ؟؟؟ Double tap
Tag your friends Follow افغانستان tol...

دختر افغان لایک داره ؟؟؟ Double tap Tag your friends Follow افغانستان tol…


دختر افغان لایک داره ؟؟؟ Double tap
Tag your friends Follow افغانستان tol...

دختر افغان لایک داره ؟؟؟??❤️??????

Double tap❤️
Tag your friends
Follow @afghan_page21

افغانستان tolotv Afghan ???

دختر افغان لایک داره ؟؟؟ Double tap
Tag your friends Follow افغانستان tol...

منبع

afghan_page._@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

دختر افغان لایک داره ؟؟؟ Double tap Tag your friends Follow افغانستان tol… بیشتر بخوانید »

اگر شناختید لایک فراموش نشه Double tap
Tag your friends Follow افغانستان ...

اگر شناختید لایک فراموش نشه Double tap Tag your friends Follow افغانستان …


اگر شناختید لایک فراموش نشه Double tap
Tag your friends Follow افغانستان ...

اگر شناختید لایک فراموش نشه ???❤️

Double tap❤️
Tag your friends
Follow @afghan_page21

افغانستان tolotv Afghan ???

اگر شناختید لایک فراموش نشه Double tap
Tag your friends Follow افغانستان ...

منبع

afghan_page._@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

اگر شناختید لایک فراموش نشه Double tap Tag your friends Follow افغانستان … بیشتر بخوانید »