میوه

کدام میوه بهاری در پاندمی کرونا خورده نشود؟

کدام میوه بهاری در پاندمی کرونا خورده نشود؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، زهرا عبداللهی، گفت: مصرف میوه و سبزی به خاطر دارا بودن مواد مغذی گوناگون از جمله ویتامین‌های A ، C ، B ، املاح معدنی آهن، منیزم، پتاسیم و موادآنتی اکسیدانی همچون فلاونوئید و کارتنوئید می‌تواند با تقویت سیستم ایمنی ما را در برابر بیماری‌های زیادی به خصوص کرونا بیمه کند.

بیشتر بخوانید:

کم آبی بدن ریسک ابتلا به کرونا را افزایش می‌دهد

وی افزود: آنتی اکسیدان‌ها از طریق ترکیب شدن با رادیکال‌های آزاد که به دنبال واکنش‌های اکسیداسیونی در بدن تولید می‌شوند از آسیب و تخریب سلول‌های بدن جلوگیری می‌کنند. در واقع مصرف سبزیجات رنگارنگ به دلیل املاح معدنی و ویتامین‌های مختلف می‌توانند بروز بیماری‌های غیر واگیر مثل بیماری‌های قلبی، فشار خون، دیابت، سرطان به خصوص سرطان‌های دستگاه گوارش و چاقی را در افراد کاهش دهند.

عبداللهی ادامه داد: همچنین مصرف میوه و سبزی می‌تواند از افزایش وزن و چاقی که احتمال ابتلاء به کرونا را در فرد افزایش می‌دهد جلوگیری کند. چاقی خود یک عامل خطر مهم ابتلاء به کرونا محسوب می‌شود. مرگ و میر ناشی از کوید ۱۹ در افراد چاق بیشتر است.

مدیرکل دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت اظهار داشت: در میان میوه‌ها، مرکبات و سیب از پرخاصیت‌ترین میوه‌ها هستند. مصرف موز به دلیل داشتن کالری زیاد باید محدود شود. خیار نیز چون کالری بسیار کمی دارد و برای کسانی که اضافه وزن دارند یا دچار دیابت یا چاقی هستند، بسیار مناسب است.

عبداللهی افزود: بهتر است در ایام کرونا از توت فرنگی که میوه فصل بهاری است به دلیل بافت میوه که نمی‌توان به خوبی ضد عفونی کرد تا حد امکان از مصرف آن خودداری کنید.

منبع: مهر



منبع خبر

کدام میوه بهاری در پاندمی کرونا خورده نشود؟ بیشتر بخوانید »

افزایش طول عمر با مصرف مصرف میوه و سبزیجات

افزایش طول عمر با مصرف مصرف میوه و سبزیجات



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از ساینس دیلی، مصرف پنج وعده میوه و سبزیجات در روز که به شکل ۲ وعده میوه و ۳ وعده سبزیجات مصرف شود، ممکن است مقدار و ترکیب بهینه ای برای افزایش طول عمر باشد.

رژیم‌های غذایی سرشار از میوه‌ها و سبزیجات به کاهش خطر ابتلاء به بیماری‌های مزمن که از دلایل اصلی مرگ و میر از جمله بیماری‌های قلبی عروقی و سرطان هستند، کمک می‌کنند.

بیشتر بخوانید:

آبمیوه‌ای برای درمان خروپف!

«دانگ وانگ»، سرپرست تیم تحقیق از دانشگاه هاروارد، در این باره می‌گوید: «گروه هایی مانند انجمن قلب آمریکا روزانه مصرف چهار تا پنج وعده از میوه‌ها و سبزیجات را توصیه می‌کنند

وانگ و همکارانش داده‌های حاصل از دو مطالعه را تجزیه و تحلیل کردند که شامل بیش از ۱۰۰۰۰۰ بزرگسال بود و تا ۳۰ سال این افراد تحت پیگیری بودند. هر دو مجموعه داده شامل اطلاعات دقیق غذایی بود که به طور مرتب هر دو تا چهار سال جمع آوری شده بود. برای این تجزیه و تحلیل، محققان همچنین داده‌ها را در مورد مصرف میوه و سبزیجات و مرگ ناشی از ۲۶ مطالعه که شامل حدود ۱.۹ میلیون شرکت کننده از ۲۹ کشور در آمریکای شمالی و جنوبی، اروپا، آسیا، آفریقا و استرالیا بود، جمع کردند.

بیشتر بخوانید:

۷ غذای غنی از پروتئین برای گیاهخواران

نتایج بررسی‌ها نشان داد که مصرف حدود ۵ وعده میوه و سبزیجات در روز با کمترین خطر مرگ همراه است. خوردن بیش از پنج وعده با فواید بیشتر همراه نبود. همچنین خوردن روزانه حدود دو وعده میوه و سه وعده سبزیجات با بیشترین طول عمر مرتبط بود.

در مقایسه با افرادی که روزانه ۲ وعده میوه و سبزیجات مصرف می‌کردند، شرکت کنندگانی که روزانه ۵ وعده میوه و سبزیجات مصرف می‌کردند ۱۳ درصد کمتر با خطر مرگ از هر نظر روبرو بودند. همچنین ۱۲٪ کاهش خطر مرگ ناشی از بیماری‌های قلبی عروقی، از جمله بیماری‌های قلبی و سکته مغزی؛ ۱۰٪ کاهش خطر مرگ ناشی از سرطان؛ و ۳۵٪ کاهش خطر مرگ ناشی از بیماری‌های تنفسی، مانند بیماری انسدادی مزمن ریوی مشاهده شد.

نتایج نشان داد همه مواد خوراکی که ممکن است جزو میوه و سبزیجات در نظر گرفته شوند فواید یکسانی ندارند. به عنوان مثال سبزیجات نشاسته‌ای، مانند نخود و ذرت، آب میوه‌ها و سیب زمینی با کاهش خطر مرگ ناشی از همه دلایل یا بیماری‌های مزمن خاص ارتباط ندارند.

از طرف دیگر، سبزیجات پهن برگ سبز، از جمله اسفناج، کاهو و کلم پیچ و میوه و سبزیجات غنی از بتاکاروتن و ویتامین C، مانند مرکبات، توت‌ها و هویج این فواید را نشان دادند.

منبع: مهر



منبع خبر

افزایش طول عمر با مصرف مصرف میوه و سبزیجات بیشتر بخوانید »

عکسی که به درخواست «حاج قاسم» ثبت شد

عکسی که به درخواست «حاج قاسم» ثبت شد



آخرین دیدار سیدحسن نصرالله با سردار سلیمانی/ عکسی که به درخواست حاج قاسم ثبت شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سیدحسن نصرالله در خاطره‌ای با عنوان «آرزوی من است» یادی از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی می‌کند که این خاطره در کتاب «متولد مارس» بیان شده، مشروح آن را در ادامه بخوانید:

روز چهارشنبه‌ای که حاج قاسم سحر جمعه‌اش به شهادت رسید، ایشان بیروت پیش ما بود. عصر چهارشنبه چند ساعت جلسه داشتیم. البته قرار نبود ایشان به لبنان بیاید. دو هفته قبل لبنان بود و هیچ نیازی نبود به لبنان بیاید. روز دوشنبه، یعنی دو روز پیش از آمدنش، من از یکی از برادران‌مان که مدام با حاج قاسم در ارتباط بود، پرسیدم: «چه خبر از حاجی؟ کجاست؟ تهران است یا بغداد؟» گفت: «من امروز با حاجی صحبت کردم.» پرسیدم: «این طرف‌ها نمی‌آید؟» گفت: «حاجی گفته نه، همین تازگی‌ها پیش شما بودم و سرم شلوغ است. می‌خواهم بروم عراق.»

سه‌شنبه شب با ما تماس گرفتند و گفتند: «حاجی رسیده دمشق، شب همان جا می‌خوابد و صبح به بیروت خواهد آمد.» تعجب کردم. ایشان دو یا سه هفته قبل این جا بود و آن روزها هم بسیار درگیر مسائل عراق بود.

به هر حال عصر روز چهارشنبه همدیگر را دیدیم. من همان شب چند قرار داشتم. به دلیل این که معمولا ما بعد از نماز مغرب دیدار می‌کردیم، به حاج قاسم گفتم: «من قرارهای شب را لغو می‌کنم. نماز را می‌خوانیم و جلسه را آغاز می‌کنیم.» در جلسات، ما بین شش تا هفت ساعت صحبت می‌کردیم. حاج قاسم گفت: «نه، نیازی نیست. من زیاد وقت شما را نمی گیرم. فقط آمده‌ام خودت را ببینم. کاری ندارم. موضوعی برای بحث هم ندارم. چند هفته پیش این جا بودم. یک ساعت بیشتر وقت شما را نمی‌گیرم. بنشینیم و صحبت کنیم.» من متعجب شدم و پرسیدم: «پس برای چه به خودتان زحمت دادید و آمدید ضاحیه؟» گفت: فقط آمدم شما را ببینم. هیچ کار دیگری ندارم.»

نشستیم برای صحبت. موضوع خاصی وجود نداشت. حاجی درباره اوضاع و احوال و برخی نواقص و نیازمندی‌ها سئوال کرد. معمولا ایشان به صورت ماهانه در حل برخی مشکلات کمک می‌کرد، اما این بار مشکل چهار ماه را یک جا حل کرد و گفت: «خیالتان راحت باشد. هیچ مشکلی نیست.»

در آن دیدار من به حاج قاسم گفتم: «حاجی! رسانه‌های آمریکایی شدیدا روی شما تمرکز کرده‌اند.» بعد یکی از مهم‌ترین مجله‌های آمریکایی را نشانش دادم که تصویر روی جلد، عکس حاج قاسم بود با تیتر: «سردار بی‌جایگزین». به حاجی گفتم: «برخی دوستان ما که ایالات متحده را خوب می‌شناسند، می‌گویند این مقدار تمرکز رسانه‌ای، مقدمات ترور است. باید محتاط باشید.» خندید و گفت: چه خوب! این آرزوی من است.» و از این حرف‌ها زد.

در آن جلسه اتفاق ویژه دیگری نیفتاد. صحبت‌هایی شد و با هم شوخی کردیم. با وجود این که حاجی مشغولیت‌های زیادی در مناطق دیگر داشت، ولی از همیشه آرام‌تر و خوشحال‌تر بود. به قول ایرانی‌ها، خیلی سرحال بود. بسیار شوخی می‌کرد و می‌خندید. به طرز عجیبی نورانی شده بود. من ترسیدم.

معمولا وقتی برادران به دفتر من می‌آیند، بچه‌ها دوربین می‌آورند و عکس می‌گیرند. بعضی وقت‌ها هم نمی‌آورند؛ اما این بار خود حاجی به بچه‌ها گفت: «دوربین کجاست؟ می‌خواهم با سید عکس بگیرم.» بچه‌ها دوربین را آوردند و در حال وضو و در حال نماز و ایستاده و نشسته و… عکس‌هایی گرفته شد که البته همه‌اش منتشر نشده است. بسیار جالب این بود که حاجی پافشاری کرد و به برادران گفت دوربین بیاورند و از همه حالت‌ها عکس بگیرند.

در هر صورت به ایشان گفتم: «امشب را اینجا بمانید.» گفت: «نه، همین امشب باید برگردم دمشق. می‌خواهم چند نفر را در دمشق ببینم. فردا هم می‌روم به بغداد.» گفتم: «حاجی، خواهش می‌کنم به بغداد نروید. شرایط خوب نیست، نگران کننده است.» گفت: «نه، باید بروم. گزینه دیگری ندارم. باید بروم، چون می‌خواهم نخست‌وزیر را ببینم و پیام‌های مهمی هست که باید برسانم یا بشنوم. راه دیگری وجود ندارد. باید خودم شخصا به بغداد بروم.»

نماز مغرب را با هم خواندیم و بعد با هم خداحافظی کردیم و ایشان به دمشق رفت. این آخرین دیدار من و حاجی بود.

* میوه رسیده

نام روای این خاطره در کتاب قید نشده است. ساعت هفت صبح چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸ دمشق، با خودرویی که دنبالم آمد عازم جلسه شدم. هوا ابری بود و نسیم سردی می‌وزید. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضر بودند. ساعت ۸ صبح بود و همه با هم صحبت می‌کردند که در باز شد و حاج قاسم سلیمانی، فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد شد و با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی کرد. دقایقی به گفت‌وگوی خودمانی سپری شد تا این که حاج قاسم جلسه را رسما آغاز کرد.

در مقدمات بحث بود که گفت: «همه بنویسید؛ هر چه می‌گویم را بنویسید.» همیشه نکات را می‌نوشتیم، ولی این بار حاجی تأکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت؛ از منشور پنج سال آینده، از برنامه تک تک گروه‌های مقاومت در پنج سال بعد، از شیوه تعامل با یکدیگر و… کاغذها پر شد. این حجم مطالب برای یک جلسه سابقه نداشت. آنهایی که با حاجی کار کرده‌اند، می‌دانند که او در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد؛ اما آن روز این گونه نبود. بارها صحبتش قطع شد، با آرامش گفت: «عجله نکنید، بگذارید حرف من تمام شود.»

ساعت ۱۱:۴۰ شد و وقت اذان ظهر رسید. با دستور حاجی سریع نماز و ناهار انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد. ساعت سه عصر شد. حدود هفت ساعت! حاجی هر آن چه در دلش بود را گفت و ما نوشتیم و جلسه پایان یافت.

مثل تمام جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا در خروج همراهی‌اش کردیم. یک خودرو بیرون منتظر بود. قرار بود حاجی عازم بیروت شود تا سیدحسن نصرالله را ببیند. حاجی رفت و حدود ساعت ۹ شب از بیروت به دمشق برگشت. شخصی که همراهش بود، گفت: «حاجی فقط یک ساعت با سید حسن دیدار کرد.»

حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی لازم را بکنند. سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید.» حاج قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد. یکی گفت: «شهادت که افتخار است، اما رفتن شما برای ما فاجعه است.» حاجی رو به ما کرد. دوباره همه ساکت شدند. حاجی خیلی آرام و شمرده شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسد، باغبان باید آن را بچیند. میوه رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می‌شود و خودش می‌افتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد و گفت: «این هم رسیده است … این هم رسیده است…) ساعت ۱۲ شب هواپیمای حاجی پرواز کرد و ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادتش رسید.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سیدحسن نصرالله در خاطره‌ای با عنوان «آرزوی من است» یادی از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی می‌کند که این خاطره در کتاب «متولد مارس» بیان شده، مشروح آن را در ادامه بخوانید:

روز چهارشنبه‌ای که حاج قاسم سحر جمعه‌اش به شهادت رسید، ایشان بیروت پیش ما بود. عصر چهارشنبه چند ساعت جلسه داشتیم. البته قرار نبود ایشان به لبنان بیاید. دو هفته قبل لبنان بود و هیچ نیازی نبود به لبنان بیاید. روز دوشنبه، یعنی دو روز پیش از آمدنش، من از یکی از برادران‌مان که مدام با حاج قاسم در ارتباط بود، پرسیدم: «چه خبر از حاجی؟ کجاست؟ تهران است یا بغداد؟» گفت: «من امروز با حاجی صحبت کردم.» پرسیدم: «این طرف‌ها نمی‌آید؟» گفت: «حاجی گفته نه، همین تازگی‌ها پیش شما بودم و سرم شلوغ است. می‌خواهم بروم عراق.»

سه‌شنبه شب با ما تماس گرفتند و گفتند: «حاجی رسیده دمشق، شب همان جا می‌خوابد و صبح به بیروت خواهد آمد.» تعجب کردم. ایشان دو یا سه هفته قبل این جا بود و آن روزها هم بسیار درگیر مسائل عراق بود.

به هر حال عصر روز چهارشنبه همدیگر را دیدیم. من همان شب چند قرار داشتم. به دلیل این که معمولا ما بعد از نماز مغرب دیدار می‌کردیم، به حاج قاسم گفتم: «من قرارهای شب را لغو می‌کنم. نماز را می‌خوانیم و جلسه را آغاز می‌کنیم.» در جلسات، ما بین شش تا هفت ساعت صحبت می‌کردیم. حاج قاسم گفت: «نه، نیازی نیست. من زیاد وقت شما را نمی گیرم. فقط آمده‌ام خودت را ببینم. کاری ندارم. موضوعی برای بحث هم ندارم. چند هفته پیش این جا بودم. یک ساعت بیشتر وقت شما را نمی‌گیرم. بنشینیم و صحبت کنیم.» من متعجب شدم و پرسیدم: «پس برای چه به خودتان زحمت دادید و آمدید ضاحیه؟» گفت: فقط آمدم شما را ببینم. هیچ کار دیگری ندارم.»

نشستیم برای صحبت. موضوع خاصی وجود نداشت. حاجی درباره اوضاع و احوال و برخی نواقص و نیازمندی‌ها سئوال کرد. معمولا ایشان به صورت ماهانه در حل برخی مشکلات کمک می‌کرد، اما این بار مشکل چهار ماه را یک جا حل کرد و گفت: «خیالتان راحت باشد. هیچ مشکلی نیست.»

در آن دیدار من به حاج قاسم گفتم: «حاجی! رسانه‌های آمریکایی شدیدا روی شما تمرکز کرده‌اند.» بعد یکی از مهم‌ترین مجله‌های آمریکایی را نشانش دادم که تصویر روی جلد، عکس حاج قاسم بود با تیتر: «سردار بی‌جایگزین». به حاجی گفتم: «برخی دوستان ما که ایالات متحده را خوب می‌شناسند، می‌گویند این مقدار تمرکز رسانه‌ای، مقدمات ترور است. باید محتاط باشید.» خندید و گفت: چه خوب! این آرزوی من است.» و از این حرف‌ها زد.

در آن جلسه اتفاق ویژه دیگری نیفتاد. صحبت‌هایی شد و با هم شوخی کردیم. با وجود این که حاجی مشغولیت‌های زیادی در مناطق دیگر داشت، ولی از همیشه آرام‌تر و خوشحال‌تر بود. به قول ایرانی‌ها، خیلی سرحال بود. بسیار شوخی می‌کرد و می‌خندید. به طرز عجیبی نورانی شده بود. من ترسیدم.

معمولا وقتی برادران به دفتر من می‌آیند، بچه‌ها دوربین می‌آورند و عکس می‌گیرند. بعضی وقت‌ها هم نمی‌آورند؛ اما این بار خود حاجی به بچه‌ها گفت: «دوربین کجاست؟ می‌خواهم با سید عکس بگیرم.» بچه‌ها دوربین را آوردند و در حال وضو و در حال نماز و ایستاده و نشسته و… عکس‌هایی گرفته شد که البته همه‌اش منتشر نشده است. بسیار جالب این بود که حاجی پافشاری کرد و به برادران گفت دوربین بیاورند و از همه حالت‌ها عکس بگیرند.

در هر صورت به ایشان گفتم: «امشب را اینجا بمانید.» گفت: «نه، همین امشب باید برگردم دمشق. می‌خواهم چند نفر را در دمشق ببینم. فردا هم می‌روم به بغداد.» گفتم: «حاجی، خواهش می‌کنم به بغداد نروید. شرایط خوب نیست، نگران کننده است.» گفت: «نه، باید بروم. گزینه دیگری ندارم. باید بروم، چون می‌خواهم نخست‌وزیر را ببینم و پیام‌های مهمی هست که باید برسانم یا بشنوم. راه دیگری وجود ندارد. باید خودم شخصا به بغداد بروم.»

نماز مغرب را با هم خواندیم و بعد با هم خداحافظی کردیم و ایشان به دمشق رفت. این آخرین دیدار من و حاجی بود.

* میوه رسیده

نام روای این خاطره در کتاب قید نشده است. ساعت هفت صبح چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸ دمشق، با خودرویی که دنبالم آمد عازم جلسه شدم. هوا ابری بود و نسیم سردی می‌وزید. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضر بودند. ساعت ۸ صبح بود و همه با هم صحبت می‌کردند که در باز شد و حاج قاسم سلیمانی، فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد شد و با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی کرد. دقایقی به گفت‌وگوی خودمانی سپری شد تا این که حاج قاسم جلسه را رسما آغاز کرد.

در مقدمات بحث بود که گفت: «همه بنویسید؛ هر چه می‌گویم را بنویسید.» همیشه نکات را می‌نوشتیم، ولی این بار حاجی تأکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت؛ از منشور پنج سال آینده، از برنامه تک تک گروه‌های مقاومت در پنج سال بعد، از شیوه تعامل با یکدیگر و… کاغذها پر شد. این حجم مطالب برای یک جلسه سابقه نداشت. آنهایی که با حاجی کار کرده‌اند، می‌دانند که او در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد؛ اما آن روز این گونه نبود. بارها صحبتش قطع شد، با آرامش گفت: «عجله نکنید، بگذارید حرف من تمام شود.»

ساعت ۱۱:۴۰ شد و وقت اذان ظهر رسید. با دستور حاجی سریع نماز و ناهار انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد. ساعت سه عصر شد. حدود هفت ساعت! حاجی هر آن چه در دلش بود را گفت و ما نوشتیم و جلسه پایان یافت.

مثل تمام جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا در خروج همراهی‌اش کردیم. یک خودرو بیرون منتظر بود. قرار بود حاجی عازم بیروت شود تا سیدحسن نصرالله را ببیند. حاجی رفت و حدود ساعت ۹ شب از بیروت به دمشق برگشت. شخصی که همراهش بود، گفت: «حاجی فقط یک ساعت با سید حسن دیدار کرد.»

حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی لازم را بکنند. سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید.» حاج قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد. یکی گفت: «شهادت که افتخار است، اما رفتن شما برای ما فاجعه است.» حاجی رو به ما کرد. دوباره همه ساکت شدند. حاجی خیلی آرام و شمرده شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسد، باغبان باید آن را بچیند. میوه رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می‌شود و خودش می‌افتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد و گفت: «این هم رسیده است … این هم رسیده است…) ساعت ۱۲ شب هواپیمای حاجی پرواز کرد و ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادتش رسید.



منبع خبر

عکسی که به درخواست «حاج قاسم» ثبت شد بیشتر بخوانید »

ایستاده غذا نخورید

ایستاده غذا نخورید



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهاب اولیایی، رژیم شناس و متخصص تغذیه، گفت: به طور کلی یک اصل برای خوردن غذا که شامل زمان، مکان و حالت درست است باید همیشه رعایت شود. در صورت رعایت این وضیعت‌های صحیح، خوردن غذا با حالت آرامش انجام می‌شود. در صورتی که غذا را در شرایط استرس و یا به صورت ایستاده بخورید، درک درستی از مقدار و طعم غذا نخواهید داشت.

او افزود: تحقیقات نشان می‌دهد ارزیابی چشایی در افرادی که به حالت نشسته غذا می‎خورند، به مراتب بیشتر از افرادی است که در حالت ایستاده غذا می‌خورند. در واقع غذا خوردن به حالت نشسته، سیستم گوارش شما  را دچار اختلال نمی‌کند.

ایستاده غذا خوردن چه عوارضی دارد؟

اولیایی گفت: زمانی که سرپا غذا می‌خورید بدن نمی‌تواند گوارش خوبی داشته باشد و به درستی غذایی که دریافت کرده را هضم کند. برای همین حتماً زمانی را برای خود و غذا خوردنتان اختصاص دهید تا از هر لقمه ای که به دهان می‌برید، استفاده کنید.

او در ادامه بیان کرد: هر نوع عملی که منجر به ایجاد استرس و سرعت بالای غذا خوردن می‌شود را از خود دور کنید زیرا استرس، کار گوارش را دچار اختلال جدی می‌کند. نشسته و در حالت آرام غذا خوردن به تعادل غذایی کمک کرده و اجازه نمی‌دهد که بدن دچار مشکلاتی مانند چاقی و اضافه وزن شود.

اولیایی در پایان تصریح کرد: توصیه می‌کنیم تا حد امکان بهترین حالت، زمان و مکان را برای غذا خوردن خود اختصاص دهید. حداقل زمان غذا خوردن بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه است تا فرآیندهای کامل مربوط به هضم و جذب انجام شود.

منبع: باشگاه خبرنگاران



منبع خبر

ایستاده غذا نخورید بیشتر بخوانید »