به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در حالی که روند قدرتنمایی ضد روسی آمریکا و متحدانش در قطب شمال ادامه دارد، مسکو از تمرینات نیروی دریایی خود در این منطقه با حضور رزمناو «پطر کبیر» خبر داد.
تقابلهای آمریکا، انگلیس و برخی دیگر از کشورهای عضو ناتو با روسیه در قطب شمال هر از چند گاهی خود را با برگزاری رزمایشها نشان میدهد و روز دوشنبه (امروز) مسکو از یک تمرین موشکی-دریایی در این مناطق برای مقابله با تهدیدات خبر داد.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری تاس، ناوگان شمالی نیروی دریایی روسیه روز دوشنبه به منظور حفظ آمادگی برای مقابله با تهدیدات، در «دریای بارنتز» تمرینات موشکی-دریایی انجام داد.
دریای بارنتز در اقیانوس منجمد شمالی و در نزدیکی قطب شمال واقع است و روسیه و نروژ کشورهای ساحلی آن محسوب میشوند.
بنا بر اعلام ناوگان شمالی نیروی دریایی روسیه تمرین نظامی در دریای بارنتز به رهبری رزمناو «پطر کبیر» که مجهز به موشک کروز اتمی است و با حضور تعدادی دیگر از کشتیهای جنگی برگزار شد.
طبق بیانیه این ناوگان، کشتیهای جنگی روسیه در دریای بارنتز استقرار برای انجام ماموریت و همچنین جستجو برای یافتن زیردریایی دشمن فرضی را در تعامل با بالگردهای جنگی ضد زیردریایی « Ka-۲۷» و هواپیماهای «ایلوشین-۳۸» تمرین کردند.
عبور کشتیهای جنگی از منطقه پاکسازی شده از مین و دفع حمله قایقهای تندروی خرابکار دشمن فرضی، بخش دیگری از این تمرین نیروی دریایی روسیه را تشکیل داد.
بنا بر اعلام مقامهای روسیه، در تمرینات نظامی در دریای بارنتز برای مقابله با تهدیدات خرابکارانه در زیر دریا، بیش از ۱۰ فروند مینروب، کشتیهای کوچک موشک انداز ضد زیردریایی، بالگردهای مقابله با زیردریایی و یک ناوگان ویژه مقابله با تهدیدات موجود در زیر دریا مشارکت داشتند.
تمرینات ویژه مسکو در دریای بارنتز در شرایطی انجام شد که پیش از این، نیروی دریایی آمریکا و انگلیس در اقدامی جهت حفظ آمادگی برای هرگونه مواجهه محتمل با روسیه یک رزمایش ضد زیر دریایی در آبهای قطب شمال برگزار کرده بودند
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، معاون اول رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بلاروس یکشنبه گفت، نیروهای هوایی ناتو به احتمال زیاد در طول پروازهای نمایشی خود در منطقه حمله به بلاروس و روسیه را تمرین میکنند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری «اسپوتنیک» سرلشکر «ایگور کورول» معاون اول رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بلاروس گفت: «متاسفانه ، پروازهای نمایشی بمب افکنهای راهبردی ناتو ، به ویژه پروازهای ایالات متحده ، بیشتر شده است. در سال جاری ، ۹ پرواز از این دست در سرزمینهای مجاور انجام شده است و با احتمال زیاد میتوان گفت که آنها حمله به بلاروس و روسیه را تمرین میکنند.»
ارتش بلاروس اعلام کرده که بیش از ۳۰ پرواز از هواپیمای شناسایی ناتو، از جمله هواپیماهای بدون سرنشین را در روزهای گذشته ثبت کرده است.
آمریکا و متحدان این کشور با پرواز در مرزهای روسیه سعی در جمع آوری اطلاعات از تحرکات نظامی روسیه دارند که بارها با پاسخ به موقع ناوگان هوایی روسیه مواجه شدهاند. هواپیماهای ناتو از اواخر سال ۲۰۲۰ پروازهای شناسایی خود را نزدیک مرز روسیه تشدید کردهاند. مسکو هشدار داده که چنین پروازهایی خطر تشدید تنش را به همراه دارد.
رسانهها در همین رابطه در روزهای گذشته از تقابل یک فروند جنگنده «سوخو-۲۷» روسیه با سه فروند جت نیروی هوایی فرانسه بر فراز دریای سیاه خبر دادند. وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که یک فروند سوخو-۲۷ نیروی هوایی این کشور در مرزهای جنوبی با سه فروند هواپیمای نظامی فرانسوی برخورد کرد.
وزارت دفاع روسیه نوع هواپیماهای نیروی هوایی فرانسه را دو فروند میراژ-۲۰۰۰ و یک فروند تانکر سی-۱۳۵ ذکر کرد و افزود خلبان جنگنده روسی با رهگیری موفق بر فراز دریای سیاه این هواپیما را تا خروج از نزدیک قلمروی هوایی روسیه همراهی کرد.
در ماموریتی دیگر یک جنگنده روسیه، چهار فروند هواپیمای کشورهای عضو ناتو را نزدیکهای مرزهای این کشور رهگیری کردند. در این ماموریت یک فروند جنگنده «میگ -۳۱» سه شنبه گذشته یک فروند هواپیمای نیروی هوایی نروژ را بر فراز دریای بارنتس رهگیری کرد.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از اسپوتنیک، جیمز استاوریدیس، دریاسالار بازنشسته نیروی دریایی آمریکا و فرمانده کل سابق ناتو در مقالهای برای بلومبرگ مینویسد که در صورت وقوع جنگ بین روسیه و اوکراین، واشنگتن و ناتو “به طور جدی با این موضوع مخالفت خواهند کرد، اما هیچ اقدامی نخواهند نمود”.
استاوریدیس تصریح کرد: اوکراین تحت ضمانت امنیتی ناتو قرار نمیگیرد؛ حمله به یکی حمله به همه است. به گفته استاوریدیس، در صورت بدتر شدن روابط، ممکن است درگیری در دریای سیاه به وقوع بپیوندد. وی اذعان کرد که در جنگ احتمالی، روسیه از قایقهای گشتی تندرو با موشکهای کروز سطح به زمین و سطح به سطح و بالگردها برای انتقال نیروهای ویژه از ناوچههای آبخاکی و زیردریاییهای دیزلی استفاده خواهد کرد.
این مقام ارشد سابق ناتو پیشبینی نمود که در صورت وقوع جنگ، مسکو یه پیروزی کامل دست پیدا خواهد کرد. در عین حال استاوریدیس خاطرنشان کرد که سربازان ناتو وقت نخواهند توانست که با سرعت کافی به منطقه برسند، حتی اگر بخواهند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تنشهای اخیر میان روسیه و غرب بویژه در یک ماه اخیر به نقطه بی سابقهای رسیده است. آنطور که طرف غربی مشتمل بر اتحادیه اروپا و آمریکا مدعی شدهاند، عمده این اختلافات به مساله تنشها در منطقه «دونباس» واقع در شرق اوکراین و موضوع شبه جزیره کریمه و مساله «الکسی ناوالنی» رهبر مخالفان دولت روسیه باز میگردد که حواشی مختلفی نیز برای مسکو ایجاد کرده است. البته اختلافات گذشته میان دو طرف مانند ادعاهای طرف غربی مبنی بر دخالت مسکو در انتخابات، تلاش برای بمبگذاری تروریستی در جمهوری چک و … نیز در این میان وجود دارد.
اما آنچه این اختلافات چند ساله را بیشتر حائز اهمیت کرده، مساله اخراج دیپلماتهای روسیه از کشورهای اروپای شرقی مانند جمهوری چک، لهستان، اوکراین، استونی، لتونی و لیتوانی است؛ یعنی همان کشورهایی که سالهاست اتحادیه اروپا و ناتو برای عضویت آنها در بلوک خود تلاش کرده و هدف از این اقدام نیز ایجاد پیوستگی در قلمرو اعضای ناتو در دریای سیاه است.
علیرغم این تلاشهای ناتو و بر فرض ایجاد پیوستگی در بلوک این پیمان نظامی در برابر روسیه، در منطقه دیگر مشترک میان روسیه و اعضای ناتو، یعنی دریای بالتیک حفره امنیتی بزرگی در میان اعضای طرف غربی وجود دارد و آن جایی نیست جز منطقه استراتژیک «کالینینگراد»!
موقعیت جغرافیایی کالینینگراد
همانطور که در نقشه ملاحظه میکنیم، منطقه کالینینگراد بخشی از خاک روسیه و البته بدون پیوستگی مرزی با این کشور است که در همسایگی لیتوانی و لهستان قرار دارد. همچنین ذکر این نکته ضروری است که این بندر، تنها بندر روسیه واقع در آبهای گرم است که در عمل، هر چهار فصل سال قابلیت کشتیرانی در آبهای دریای بالتیک را برای کشتیهای تجاری و نظامی روسیه فراهم میکند.
این منطقه سالهاست به عنوان منطقه آزاد تجاری برای روسیه و البته سپر امنیتی این کشور در قلب اروپا محسوب میشود و از همین روی، از اهمیت بسیار زیادی، هم برای روسیه و هم برای اعضای ناتو برخوردار است. به لحاظ تقسیمات نظامی، کالینینگراد عمدتاً تحت فرماندهی نیروهای نظامی روسیه در بندر سنت پترزبورگ بوده و پایگاه نظامی دوم روسیه در دریای بالتیک پس از این بندر محسوب میشود.
تجهیزات نظامی مستقر در کالینینگراد
در حال حاضر و بر اساس آخرین آمارهای موجود از منطقه کالینینگراد، بخش مهمی از ناوگان زرهی، ناوهای جنگی و صنایع کشتی سازی روسیه (واقع در دریای بالتیک) در این بندر قرار دارد.
از سوی دیگر، این بندر محل استقرار زیر دریاییهای کلاس «لادا» و «کیلو» روسیه در دریای بالتیک بوده و کشتیهای نظامی گشت دریایی «بویان – ام» و «کراکورت» روسیه نیز در این بندر مستقر هستند که هر دو نوع کشتی یاد شده مجهز به سامانه موشکی کروز با برد ۱۵۰۰ مایلی هستند.
دسته دیگری از کشتیهای نظامی روسیه در این بندر را کشتیهای اطلاعاتی مجهز به تجهیزات جنگ الکترونیک تشکیل میدهند که اطلاعات دریافتی حاصل از رصد ترافیک دریایی در بالکان را به واحدهای اطلاعاتی روسیه ارسال میکنند.
همچنین سامانه مسدودسازی فرکانسهای دریایی قدرتمند و مشهور «مورمانسک» با برد بیش از ۳۱۰۰ مایل در این بندر قرار دارند که در صورت بروز درگیری نظامی به عنوان ابزار جنگ الکترونیک در برابر دشمن به کار برده خواهند شد و توانایی قطع سیگنال کشتیهای حاضر در دریای بالکان را دارند.
سامانههای دفاع موشکی «اسکندر – ام» و «اس – ۴۰۰» نیز در این بندر مستقر بوده و همچنین ۲۴ موشک بالستیک مافوق صوت با خطای نهایتاً شش متر در ۳۱۰ مایل نیز در کالینینگراد مستقر بوده که تا برلین، پایتخت آلمان را زیر چتر خود دارند. از سوی دیگر باید به این نکته نیز اشاره کرد که سامانه موشکی اسکندر توانایی حمل کلاهکهای هستهای ۵۰ کیلو تنی را داشته و به تنهایی برای به راه انداختن یک جنگ هستهای تمام عیار با ناتو، آن هم در قلب اروپا کافی است.
ویژگی ژئوپولیتیک منحصر به فرد کالینینگراد
از میان تمامی اطلاعات ارائه شده در خصوص بندر کالینینگراد، چند ویژگی ژئوپولیتیک، این بندر را به نقطهای منحصر به فرد تبدیل کرده است. نخستین ویژگی، قانون استفاده از آبراههای بین المللی تحت مقررات حقوق بین الملل عمومی است که حق روسیه را برای دسترسی به این بندر در تمامی زمانها محفوظ نگه داشته است و به گونهای که دسترسی تمامی هنگهای نظامی مستقر در سنت پترزبوگ به این بندر همواره میسر بوده و همچنین برای اعزام جنگندههای روسی به کالینینگراد نیز مشکلی وجود نداشته و میتوان با استناد به حقوق هوایی و استفاده از حریم هوایی بین المللی (بدون استفاده از آسمان هیچ کشوری) به این جزیره دسترسی داشت.
همچنین در صورت تجهیز نظامی کافی زاغههای تسلیحاتی روسیه در کالینینگراد، مسکو به راحتی میتواند از نیروها و سامانههای نظامی مستقر خود در این بندر به عنوان نیروی پشتیبان هنگهای مستقر در سنت پترزبورگ استفاده نماید. یعنی به فرض بسته شدن راه ارتباطی آبی سنت پترزبورگ به دریای بالکان از طریق فنلاند (به عنوان عضو رسمی ناتو) میتوان از طریق کالینینگراد وضعیت جنگی ایجاد شده را پوشش داده و نسبت به بازگشایی دسترسی آبی سنت پترزبورگ به بالتیک از این بندر استفاده کرد.
حفره امنیتی در قلب ناتو
همانطور که در ابتدای مطلب حاضر نیز اشاره شد، کالینینگراد درست در قلب اعضای ناتو قرار داشته و با استناد به مقررات آبراهها و آسمانهای بین المللی هیچ کشوری نمیتواند دسترسی روسیه به این بندر را مسدود سازد. همچنین با توجه به سامانههای نظامی یاد شده در کالینینگراد، به خوبی متوجه میشویم که روسیه این بندر را کاملاً برای دوران وقوع درگیری احتمالی نظامی تجهیز کرده و تقریباً تمامی اروپا را با استفاده از موشکهای بالستیک خود تحت پوشش داشته و همین مساله نوعی بازدارندگی نظامی برای مسکو ایجاد کرده است؛ به این معنا که در صورت بروز هر گونه اشتباه محاسباتی از سوی ناتو و انجام کوچکترین تعدی نظامی به بندر سنت پترزبورگ، نیروهای روسی مستقر در کالینینگراد به راحتی به تمامی اروپا دسترسی خواهند داشت.
به نظر میرسد با وجود کالینینگراد به عنوان عامل بازدارنده روسیه در قلب دریای بالتیک از یک سو و در دست داشتن شبه جزیره کریمه در دریای سیاه از سوی دیگر، عملاً ناتو از انجام هر گونه اقدام نظامی علیه روسیه ناتوان خواهد بود. بدیهی است با توجه به کشیدگی قلمرو جغرافیایی روسیه در راستای شرق به غرب و پوشش تمامی اعضای اروپایی ناتو از شمال و همچنین در دست داشتن دو مقر یاد شده در دریاهای بالتیک و سیاه، عملاً مانورهای نظامی ناتو مانند ورود کشتیهای بریتانیایی و آمریکایی به دریای سیاه بلا اثر بوده و احتمالاً به همین دلیل نیز واشنگتن از وارد کردن کشتیهای نظامی خود به دریای سیاه که قرار بود در ماه جاری میلادی انجام شود، انصراف داد. بدون شک به راه افتادن جنگ میان روسیه و ناتو، دستکم تمامی اروپا را در آتش خود خواهد سوزاند و در این میان هیچ دلیل منطقی برای طرف اروپایی برای روشن کردن آتش جنگ با مسکو وجود ندارد.
لذا به نظر میرسد طرف غربی راهی جز اعمال فشار سیاسی بر مسکو از طریق انجام اقداماتی همچون اخراج سفرای روسیه از خاک خود و یا تحریمهای اقتصادی وضع شده مانند پروژه گازرسانی «نورد استریم» به اروپا در پیش روی خود ندارد و افروختن آتش جنگ میان دو طرف دستکم طی سالهای آتی به هیچ عنوان محتمل نخواهد بود.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از سرویس دفاع و امنیت مشرق، تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان و اشغال این کشور بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، از جمله طولانی ترین اشغالگری ها در دهه های اخیر است و حالا بر اساس اعلام جو بایدن رییس جمهور آمریکا، قرار است در ۱۱ سپتامبر سال جاری میلادی به صورت رسمی تمام شده و طولانی ترین جنگ تاریخ آمریکا که تقریبا دو دهه زمان برده است به نقطه پایان برسد.
اعلام خروج آمریکا به نوعی نشان دهنده درس تاریخی مهمی است که در سه قرن اخیر هر بار تکرار شده و انگلستان در قرن نوزدهم، اتحاد شوروی سابق در قرن بیستم و حالا آمریکا در قرن بیست و یکم همگی بعد از نبردهای طولانی و بی نتیجه در نهایت، با شکست این کشور را ترک خواهند کرد. اما یکی از سوالات مهم در خصوص آینده افغانستان پس از خروج نظامیان غربی از این کشور، این است که آیا ارتش این کشور توان مقابله با تهدیدات و رفع نیازهای خود را دارد؟
بررسی ها نشان می دهد ارتش ملی افغانستان به شکل امروزی و با حضور مستشاران و نظامیان غربی، از دسامبر ۲۰۰۲ میلادی کار خود را آغاز کرد. البته ارتش این کشور سابقه طولانی در سالهای قبل داشته و خصوصا در دهه ۱۹۸۰ میلادی با حضور شوروی سابق نیز تا حد زیادی تجهیز شده و آموزش دیده بود که این نیروها و تجهیزات در سالهای بعد در جریان جنگ داخلی این کشور از بین رفتند.
از سال ۲۰۰۲ میلادی با کمک های پر سر و صدای آمریکا و ناتو، بحث آموزش و شکل گرفتن نیروی زمینی و نیروی هوایی افغانستان در کنار نیروی پلیس و نیروهای امنیتی این کشور آغاز شد و روی کاغذ، حالا در سال ۲۰۲۱ میلادی استعداد نیروی زمینی افغانستان چیزی در حدود ۱۸۰ هزار و استعداد نیروی هوایی این کشور نیز چیزی در حدود بیش از ۷ هزار نفر است اما یکی از نکات مهم و قابل توجه در خصوص ارتش افغانستان این مسئله است که با نگاهی به اقلام دفاعی موجود در ارتش این کشور، تقریبا هیچ گونه سلاح سنگینی اعم از تانک یا توپخانه و راکت اندازهای پیشرفته مشاهده نمی شود. تعدادی تانک های تی ۵۵ و تی ۶۲ باقی مانده از دوره شوروی سابق، زره پوش های سری بی ام پی از همان دوران و تعداد از توپ های ۱۲۲ و ۱۳۰ میلی متری در کنار راکت اندازهای گراد در تعداد محدود تمامی دارایی سنگین این نیرو را تقریبا شامل می شود.
بر خلاف تبلیغات رسانه ای فاقد مصداق، آمارهای دقیق و بررسی های کارشناسان نشان می دهد کمک های آمریکا در این بخش شامل تسلیحات انفرادی، برخی زره پوش های سبک و خودروهای حفاظت شده بوده و شاید برخی اعتقاد داشته باشند که تانک در سرزمین افغانستان با توجه به جغرافیای خاص آن خیلی کارآمد نباشد که البته این مسئله نیز به جای خود محل بحث است، اما مشخصا نیاز به واحدهای توپخانه ای مدرن و به روز در حجم بالا چه از نوع گلوله زنی و چه راکتی بسیار لازم است که به دلیل واگذاری مدیریت به ارتش آمریکا، حالا در ارتش این کشور جنگ زده دیده نمی شود.
در سالهای اخیر تعدادی سلاح های سبک و سیستم های اپتیکی دید در شب و حرارتی در اختیار ارتش افغانستان قرار گرفته که به دلیل عدم اموزش صحیح توسط ارتش امریکا، حالا برخی مخالفان حکومت با استفاده از همین تجهیزات غنیمتی، حملات موفقی را بر علیه مواضع ارتش افغانستان انجام داده اند.
نمونه ای از تجهیزات به غنیمت گرفته شده از ارتش افغانستان- به عینک های دید در شب که در کنار سلاح ها قرار دارد دقت کنید
یکی از حملات اخیر به پاسگاه ارتش افغانستان – نیروهای مهاجم به دوربین های حرارتی روی سلاح مجهز هستند
شاید بتوان بحث آمادگی پایین ارتش افغانستان را در جملات یکی از ارشدترین نظامیان آمریکایی که اخیرا از این کشور بازدید کرده متوجه شد. ژنرال جرالد کلارک که در حال حاضر فرمانده کل واحدهای عملیات ویژه نیروهای مسلح آمریکا است، بعد از بازدید از افغانستان در حدود یک ماه پیش، در یک جلسه استماع کنگره حاضر شد و در پاسخ به برخی ابهامات و اعتراضات گفت: ” من با همکاران خودم در ارتش افغانستان دیدار کرده ام و به نظرم آنها در بخش عملیات ویژه پیشرفته های خوبی داشته اند ولی مشخصا برای مقابله با تهدیدات گروه طالبان و سایر خطرات موجود در این کشور ارتش افغانستان همچنان به حضور آمریکا نیاز دارد و مشخصا بدون حضور ما توان مقاومت در برابر این تهدیدات را ندارد. کمک نظامی آمریکا برای ارتش افغانستان حیاتی است. “
بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که ترکیبی از عواملی مثل عدم شناخت صحیح آمریکا از افغانستان و بی توجهی عمدی به رفع نیازهای واقعی این کشور، تغییرات سیاست های واشنگتن در این کشور، در کنار مقامات رده بالای سیاسی و نظامی افغان که بعضا به دنبال منافع شخصی و درگیر موارد سنگین فساد بوده اند باعث شده که ارتش این کشور به غیر برخی موارد محدود، عملا پیشرفت خاصی نداشته و شدیدا نیز به آموزش و کمک واقعی نیازمند است.
یک گزارش جالب در سال ۲۰۱۹ میلادی در نشریه واشنگتن پست آمریکا چاپ شده که روایت های بسیار تاسف بار و قابل توجهی را از نتیجه نزدیک به دو دهه حضور آمریکا و ناتو در این کشور و سیستمی که توسط آنها ایجاد شده است را بر ملا می کند. بر اساس این گزارش “کل نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی افغانستان روی هم رقمی نزدیک به ۳۵۲ هزار نفر هستند اما در حقیقت میزان افرادی که در خدمت حضور دارند ۲۵۴ هزار نفر است و نکته جالب این که حقوق باقی افراد غایب نیز پرداخت شده و البته به جیب فرماندهان نظامی و سیاسمتداران افغان می رود” که روابط خوبی با دولت آمریکا نیز دارند.
در این گزارش همچنین با نقل قول از ژنرال داگلاس لوت از اعضای تیم فعال در حوزه افغانستان هم در دولت بوش پسر و هم اوباما، به این مسئله اشاره شده که فرماندهان آمریکایی و ناتو در ابتدای حمله به افغانستان چند سال طلایی را برای آموزش و افزایش توان ارتش این کشور را از دست دادند. در آن دوران نیروهای طالبان در کمترین توان خود بودند و فضا برای شکل دهی به ارتش این کشور از هر جهت مناسب بود که این زمان با تعلل به نظر عمدی این فرماندهان از دست رفت و بعد از بازگشت طالبان، غربی ها سعی در توسعه سریع ارتش افغانستان داشتند که این امر هم در نهایت منجر به وضعیت آشفته فعلی شده است.
در بحث نیروی هوایی افغانستان ماجرای پیچیده تر و سخت تر است. در این دو دهه ایجاد یک ناوگان از هواپیماهای بال ثابت در کنار بالگردها و پهپادها یکی از اولویت های مهم برای تقویت توان رزمی این کشور بوده است. یکی از بحث های جنجالی در خصوص نیروی هوایی افغانستان، خرید بالگردهای سبک شناسایی و تهاجمی سری MD-۵۳۰F در سالهای قبل بود که باعث انتقاداتی در درون خود ارتش افغانستان نیز شد و سرویس دفاعی مشرق نیز در گزارشی به آن پرداخت. مقدورات عملیاتی این بالگرد در جغرافیای عمدتا مرتفع و خشن افغانستان در کنار عدم مجهز شدن آن به تسلیحات دورایستا و هدایت شونده عملا این انتخاب را برای افغان ها مشکل ساز کرده است. در بخش بیشتر بخوانید می توانید دو گزارش مشرق در خصوص وضعیت ناوگان بالگردی و خرید پهپاد اسکن ایگل توسط افغانستان را مطالعه کنید.
قوای هوایی افغانستان؛ از بالگردهای نامناسب تا نگرانی از قطع پشتیبانی
از طرف دیگر اسب کاری ناوگان بالگردهای افغان سری Mi-۱۷ بود که خلبانان باز مانده از دوره شوروی سابق به خاطر آشنایی کلی با پلتفرم های ساخت شوروی سابق راحت تر با آن کار می کردند. آمریکا با پرداخت هزینه، بالگردهای مورد نظر را برای افغانستان خریداری کرده و هزینه های تعمیر و نگهداری آنها را نیز بر عهده گرفت. با تیره شدن روابط غرب و شرق در ماجرای شرق اوکراین، آمریکا نیز پشتیبانی مالی از طرح بالگردهای روسی در افغانستان را قطع کرده و اعلام کرد به جای آنها این کشور را با بالگردهای بلک هاوک مجهز خواهد کرد.
بالگرد Mi-۱۷ ارتش افغانستان
بالگرد بلک هاوک ارتش افغانستان
در ابتدا وعده ها مبنی بر تحویل نزدیک به ۱۶۰ فروند بالگرد بلک هاوک به افغانستان بود که البته اخیر تصمیم بر این گرفته شده که این عدد به ۵۳ فروند کاهش پیدا کند! همچنین تعداد هواپیماهای شناسایی و تهاجمی بال ثابت AC-۸۰۲ نیز از ۳۲ فروند به ۱۰ فروند کاهش پیدا کرده و این هواپیما در کنار حدود بیش از ۲۰ فروند پرنده سبک تهاجمی سوپر توکانو دارایی اصلی تهاجمی افغانستان را تشکیل می دهند. البته بخشی از هواپیماهای سوپرتوکانو در آمریکا حاضر بوده و برای برنامه آموزش خلبانان افغان به کار می رود اما جزو آمارهای دارایی ارتش افغانستان به حساب می آید!
هواپیمای تهاجمی سبک سوپر توکانو – نیروی هوایی افغانستان
یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز در خصوص خروج آمریکا بحث تعمیر، نگهداری و عملیاتی نگاه داشتن این ناوگان از بالگردها، پهپادهای اسکن ایگل و هواپیماهای بال ثابت ارتش افغانستان است. در حال حاضر و به صورت کلی ۱۶ هزار پیمانکار خارجی نظامی در افغانستان حضور دارند که ۶ هزار نفر از آنها آمریکایی هستند. در حال حاضر مشخص نیست که وضعیت این پیمانکاران که در بخش های مختلف این کشور فعال هستند چه خواهد بود ولی تمامی برآوردها به این مسئله اشاره دارد که در صورت خروج این افراد همراه با نظامیان آمریکایی و ناتو از افغانستان، به گونه ای غربی ها برنامه ریزی کرده اند که ناوگان موجود این کشور به طور کلی و به سرعت از وضعیت عملیاتی خارج شود و بتوان با فشار سیاسی و رسانه ای، بار دیگر و به مدلی جدید، پای خارجی ها را به ارتش و تامین امنیت افغانستان باز کرد.
از ابتدای اشغال افغانستان تا اواخر سال ۲۰۲۰ میلادی، بر اساس براورد تبلیغاتی آمریکایی ها، اشغالگران چیزی در حدود ۸۸ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار در حوزه امنیتی به دولت افغانستان کمک کرده و در سال ۲۰۲۱ نیز حدود ۳ میلیارد دلار دیگر در این بخش هزینه خواهند کرد اما با یک حساب ساده و سریع می توان فهمید اگر این هزینه واقعا خرج این کشور شده و به در راه درستی خرج می شد، بعد از ۲۰ سال زمان و هزینه کردن بیش از ۹۰ میلیارد دلار در این کشور، ارتش ساخته دست آنها توان مقابله با تهدیدات را بدون حضور مستقیم غرب داشت و مردم بی گناه افغان، بیش از این گشته و زخمی و آسیب دیده روحی و مالی نمی شدند اما آنچه در نهایت به دست آمده، حجم عظیمی تبلیغات و منت اروپا و آمریکا بر سر این کشور است تا نشان دهند چقدر به فکر افغانستان مظلوم هستند و آماده اند باز هم برای کمک به آنها، این کشور را اشغال کنند!