نجف آباد

لوله انتقال نفت خام خوزستان به اصفهان و تهران تخریب شد

لوله انتقال نفت خام خوزستان به اصفهان و تهران تخریب شد



مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان گفت: خط لوله ۳۲ اینچی انتقال نفت مارون که نفت خام را از امیدیه خوزستان بعنوان خوراک پالایشگاه‌های اصفهان و تهران انتقال می‌دهد، توسط سارقان نفت تخریب شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، منصور شیشه فروش با بیان‌اینکه گزارش تخریب این خط انتقال نفت ساعت ۱۰ صبح روز جمعه(۲۵ شهریور) اعلام شد، افزود: تخریب این لوله موجب نشت نفت خام و جاری شدن آن در زمین‌های پشت دانشگاه آزاد نجف‌آباد شد.

نجف‌آباد در ۳۰ کیلومتری غرب اصفهان قرار دارد.

وی تصریح کرد: برغم وارد شدن آسیب به این خط لوله، سارقان نتوانستند نفتی از آن برداشت کنند.

شیشه فروش ادامه داد: با این حال، تخریب این خط موجب جاری شدن نفت خام در زمین‌های محدوده دانشگاه آزاد نجف‌آباد شده بود که با تلاش نیروهای متخصص و در یک عملیات هفت ساعته مرمت شد.

به گفته وی، روز گذشته(شنبه) بیش از ۲۰ کامیون از خاک‌های آلوده این منطقه برای دفن بهداشتی به محل مناسبی انتقال داده شد.   

مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان خاطرنشان کرد: این خط قابلیت انتقال روزانه ۵۵۰ هزار بشکه نفت خام را به پالایشگاه‌های اصفهان و تهران دارد و هرگونه اقدامی که موجب اخلال در انتقال نفت در این مسیر شود، به فوریت و با جدیت به آن رسیدگی خواهد شد.

وی اضافه کرد: تاکنون مُتخلفان شناسایی نشده‌اند اما پیگیری‌ قانونی برای دستگیری آنها در حال انجام است و شرکت خطوط لوله نفت نیز مُکلف به انجام اقدام لازم با همکاری بخش‌های قضایی و انتظامی در این زمینه شده است.

شیشه فروش افزود: در یک ماه گذشته نیز ۲ مورد شکستگی خطوط لوله در زمینه انتقال نفت خام در منطقه خمینی شهر رُخ داد که موجب آلودگی خاک این منطقه شد که شرکت خطوط لوله نفت، مسوولیت دفن بهداشتی خاک‌های این محدوده را هم بر عهده گرفت.

وی تاکید کرد: شرکت خطوط لوله نفت باید پایش لازم را در همه مقاطع و مناطقی که خط لوله در آنها وجود دارد، انجام دهد و با تقویت سیستم‌های گشت و نظارت خود، از بروز اینگونه مشکلات جلوگیری کند.

مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان خاطرنشان کرد: اداره محیط زیست هم مُکلف به انجام نظارت‌های لازم در زمینه حمل و دفن بهداشتی خاک‌های آلوده به مناطق مناسب و دفن بهداشتی آنها شده است.

وی در عین حال یادآور شد: تاکنون میزان دقیق خسارت‌ نهایی وارد شده به خطوط لوله نفت و آلودگی خاک منطقه برآورد نشده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بتازگی ویدیویی در برخی از شبکه‌های مجازی منتشر شده که در آن آسیب دیدگی لوله‌ای که باعث نشت نفت سیاه در منطقه پشت دانشگاه آزاد نجف‌آباد و بعد از شن شویی شده است را نشان می‌دهد.

در این ویدئو بر آثار مُخرب زیست محیطی این واقعه در آلوده کردن خاک و آب منطقه و آثار درازمدت آن تاکید شده است.

     

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لوله انتقال نفت خام خوزستان به اصفهان و تهران تخریب شد بیشتر بخوانید »

تصاویر/ شهید «غلامرضا یزدانی»

تصاویر/ شهید «غلامرضا یزدانی»


تصاویر پاسدار شهید «غلامرضا یزدانی»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ شهید «غلامرضا یزدانی» بیشتر بخوانید »

وصیت چند خطی یک شهید برای بخشیدن همه اموالش به جهاد

وصیت چند خطی یک شهید برای بخشیدن همه اموالش به جهاد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «علی ایمانیان» در سال ۱۳۳۶ در نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد و دوران ابتدایی و متوسطه را در نجف آباد گذراند. قبل از انقلاب اعلامیه‌ها و نوار‌های حضرت امام (ره) را که از نجف و پاریس می‌آمد پخش می‌کرد و به همین دلیل چندین بار توسط ساواک دستگیر شد، ولی چون مدرکی از او نداشتند آزاد شد.

در سال ۱۳۵۷ با شنیدن خبر زلزله عازم طبس شد و به ترمیم خرابی‌های ناشی از زلزله مشغول شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جهاد سازندگی اردل شهرکرد به همراه اکبر فتاح‌المنان و شهید حسین سمندری و… خدمات زیادی را به محرومین ارائه کرد. علی در سال ۱۳۵۹ موفق به اخذ فوق دیپلم فنی از مرکز تربیت معلم فنی – حرفه‌ای شهید مهاجر اصفهان شد و در آزمون ورودی دانشگاه در رشته مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد. وی در همان سال همزمان با شروع جنگ تحمیلی به همراه شهید حسین پارسا و شهید اکبر فتاح المنان عازم جبهه شد و در پشتیبانی جنگ جهادسازندگی اصفهان و مستقر در آبادان، به فعالیت پرداخت.

وصیت چند خطی یک شهید برای بخشیدن همه اموالش به جهاد

علی در عملیات شکست حصر آبادان، طریق‌القدس و فتح‌المبین شرکت داشت و در طول جنگ دوبار مورد اصابت گلوله و ترکش خمپاره قرار گرفت، ولی اجازه نداد که خانواده‌اش از این موضوع مطلع شوند، هنگامی که می‌خواست برای عملیات فتح‌المبین عازم شود، به مادرش گفت: «من این مرتبه شهید می‌شوم و جسدم هم در بین عراقی‎ها می‌ماند» تا اینکه در سال ۱۳۶۱ در عملیات فتح‌المبین در اثر اصابت گلوله به سمت راست بدنش به شهادت رسید.

وصیت چند خطی یک شهید برای بخشیدن همه اموالش به جهاد

او در آخرین ساعات زندگی‌اش در وصیتنامه کوتاهی نوشته است:

سه ساعت مانده به عملیات فتح کربلا

با سلام و دعای خیر، مقدار پولی که دارم جهت کمک به جبهه‌ها تحویل جهادسازندگی نجف‌آباد بدهید، علاوه بر آن مبلغ پنجاه هزار ریال دارم که بدهید برایم نماز بخوانند، چهل روزه قرضی دارم که از شما خواهش می‌کنم قضای آن را برایم بجا آورید. توفیق شما جهت خدمت به اسلام را از خداوند متعال خواستار و دعاگوی شما هستم. پدر، مادر و همسرم امیدوارم مرا ببخشند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وصیت چند خطی یک شهید برای بخشیدن همه اموالش به جهاد بیشتر بخوانید »

جشن دهه کرامت یادبود شهیده ۸ ساله نجف آبادی+ تصاویر

جشن دهه کرامت یادبود شهیده ۸ ساله نجف آبادی+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اولین شهیده زن شهرستان نجف آباد کودک هشت ساله‌ای بود که در جریان تظاهرات‌های منتهی به پیروزی انقلاب به شهادت رسید. «رضوان مرادی» نجف آباد سال ۱۳۴۹ در نجف آباد به دنیا آمد. پدرش محمدعلی کفاش بود و مادرش بتول نام داشت. روز ۱۸ خرداد سال ۱۳۵۷ او به همراه مادرش در تظاهرات علیه حکومت پهلوی شرکت داشت، زمانی که برای نوشیدن آب به طرف شیر آبی رو به روی مسجد الرسول رفته بود که توسط عوامل رژیم پهلوی، سرش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.

به مناسبت سالروز ولادت امام رضا (ع) و دهه کرامت جشن خیابانی با حضور جوانان و خانواده در مقابل منزل شهیده «رضوان مرادی» برگزار شد. در این مراسم سروان جمشیدیان مسوول بسیج دانش آموزی شهرستان نجف آباد حضور داشت.

جشن دهه کرامت یادبود شهیده ۸ ساله نجف آبادی+ تصاویر

جشن دهه کرامت یادبود شهیده ۸ ساله نجف آبادی+ تصاویر

جشن دهه کرامت یادبود شهیده ۸ ساله نجف آبادی+ تصاویر

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جشن دهه کرامت یادبود شهیده ۸ ساله نجف آبادی+ تصاویر بیشتر بخوانید »

روایت یک شهید از علاقه پیرمرد رزمنده برای حضور در جبهه+ عکس

روایت یک شهید از علاقه پیرمرد رزمنده برای حضور در جبهه + تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید علیرضا شفیعی متولد سال ۱۳۳۸ در نجف آباد بود. با شروع جنگ تحمیلی به عنوان نیروی زرهی لشکر ۸ نجف اشرف به جبهه‌ها اعزام و پس از مدتی به فرماندهی گردان منصوب شد. وی پس از سه ماه حضور در جبهه تیرسال ۱۳۶۱ در درگیری با دشمن بعثی در شرق بصره طی عملیات رمضان به شهادت رسید.

از این شهید دستنوشته‌هایی به یادگار مانده است که در زمان حضورش در جبهه نگاشته است. در یکی از این نوشته‌ها وی به شوق رزمنده کهنسالی اشاره می‌کند که قصد اعزام به جبهه دارد و نوشته است: «نمی‌دانم قلمم یارای نوشتن اینهمه عشق را دارد یا اینکه از نوشتن باز می‌ماند.

شب پنجشنبه به مسجد جامع رفتم. پس از اتمام نماز مغرب و عشا، یکی از برادران پشت میکروفون رفت و به مردم اطلاع داد که گروهی از رزمندگان عازم جبهه هستند. مردم شوری دیگر پیدا کردند. هر چه اندیشیدم، دیدم خیلی خیلی عقب مانده‌ام، بایستی به جای راه رفتن بدوم، شاید به گرد پای این عاشقان وارسته برسم.

در بین رزمنده‌ها، بچه‌های ده شانزده ساله تا پیرمرد شصت هفتاد ساله که مو‌های سپیدشان می‌درخشد دیده می‌شوند. یکی از آن‌ها کنار نشست.

بعد از اینکه مردم برای رزمنده‌ها و رزمنده‌ها برای مردم شعار دادند، امام جمعه پشت تریبون قرار گرفت و در مورد جهاد و شهادت صحبت کرد. در طول این مدت پیرمرد بسیجی که حدوداً شصت ساله بود، مرتب کارت بسیج را از جیبش بیرون می‌آورد و نگاه می‌کرد. حتماً باورش نمی‌شد می‌خواهد به جبهه برود و به قول امام‌مان، عزیزمان و موسی زمان‌مان، به دانشگاه برود؛ دانشگاهی که قبولی در آن مستلزم ایمانِ کافی است. خلاصه پیرمرد مرتب به هم‌رزمانش نگاه می‌کرد.

موقع بدرقه، عده‌ای از شوق گریه می‌کردند و عده‌ای به خاطر اینکه اسلام چنین یاورانی دارد، خندان بودند.»

وی در جای دیگری و در لحظات پایاتی عمرش نوشته است: «در آخرین لحظاتی که در چادر آمادۀ رفتن به خط مقدم نشسته‎ام، این‌قدر هیجان زده هستم که نمی‌دانم چه بنویسم؛ اما به جهت اینکه بالاخره خداوند قادر منان توفیقی عنایت فرموده و به این بنده روسیاهش لطف کرده که در جبهۀ حق علیه باطل شرکت کنم، بسیار شاکر هستم، با اینکه زبانی قاصر دارم و خلاصه نمی‌دانم چه بگویم. تنها و تنها از خدای بزرگ می‎خواهم؛ پس از اینکه توفیق شرکت در جبهه را عنایت فرمود، گناهان زیاد این بنده را ببخشاید.

می‎دانم که لایق شهید شدن نیستم؛ چون شهادت نصیب افرادی، چون بهشتی و رجایی و باهنر و دستغیب و مدنی می‎شود. اما‌ای خدای بزرگ با همۀ گناهان و با همۀ اینکه می‌دانم و تو هم که عالم به همه چیز هستی، باز از تو می‌خواهم که گناهان این حقیر را ببخشی و از اینکه نعمتی بزرگ همچون امام عزیز را در این دوران به ما عنایت کردی، اگر نتواستم کمال استفاده را از وجود این نعمت تو بکنم و کفران نعمت کردم، مرا ببخش و بیامرز و به بقیۀ بندگانت توفیق اطاعت از امام عزیز عنایت بفرما.‌ای خدای بزرگ زبانم قاصر است، نمی‌دانم چه بگویم! آخر زیاد گناهکارم و کاری که مورد رضای تو باشد انجام نداده‎ام.‌ای خدا در این لحظات آخر مرا مخلص کن و اگر لیاقت دارم به لقای خودت برسان. با اینکه همه می‎گویند که چرا این بچه‎ها آرزوی شهادت می‎کنند؟ آخر‌ای خدا! می‎شود که انسانی توفیق دیدار دوست برای او دست دهد و او بگوید نه! می‌شود؟ نه، نه، نه!

از این مرحله که بگذریم، از تو‌ای خدای بزرگ می‎خواهم که مرا ببخشی و از دستم راضی باشی.

خدایا از تو می‌خواهم که پدر و مادرم را بیامرزی و کسانی که احیاناً حقی به گردنم دارند، از دستم راضی گردانی.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت یک شهید از علاقه پیرمرد رزمنده برای حضور در جبهه + تصاویر بیشتر بخوانید »