نظم نوین جهانی

نظم نوین جهانی در راه است و ایران در مرکز آن ایستاده است/ دالان زنگزور، طرح آمریکا برای قطع ارتباط ایران و اروپا بود؛ اما ایران آن را نابود کرد

نظم نوین جهانی در راه است و ایران در مرکز آن ایستاده است/ دالان زنگزور، طرح آمریکا برای قطع ارتباط ایران و اروپا بود؛ اما ایران آن را نابود کرد



مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بین‌الملل گفت: واقعیت‌های میدانی، اثبات می‌کنند، ایران در زمره‌ کشورهای مقتدر، مستقل و دارای توان بالای بازدارندگی است که در مرکز نظم نوین جهانی ایستاده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، مفهوم «نظم نوین جهانی» یک مفهوم همه‌گیر جهانی شده است؛ نظمی که بر ویرانه‌های جهان تک‌قطبی در حال شکل‌گیری است و نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی در آن، دیگر قابل انکار نیست. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ به‌مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی رحمه‌الله، درباره تأثیر این شخصیت عظیم فرمودند: «نظم بین‌المللی چندقطبی جهان، متأثّر از انقلاب امام است؛ افول قدرت‌های بزرگ، متأثّر از انقلاب او است؛ تنزّل شدید جایگاه و نفوذ آمریکا در دنیا متأثّر از انقلاب او است؛ نفرت عمومی از صهیونیسم که امروز به طور واضح در دنیا دیده می‌شود متأثّر از انقلاب او است؛ صراحت بسیاری از ملت‌ها، بخصوص جوان‌هایشان، در نفی ارزشهای غربی که امروز مشاهده می‌شود، متأثّر از انقلاب او است.»

به همین مناسبت، رسانه KHAMENEI.IR در گفت‌وگوی تفصیلی با دکتر علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بین‌الملل به بررسی پیشینه تاریخی این تحولات، جایگاه تمدن مشرق‌زمین، و نقش بی‌بدیل ایران در بازتعریف نقشه قدرت جهانی پرداخته است.

با توجه به تأکید رهبر انقلاب اسلامی بر تأثیر انقلاب اسلامی بر شکل‌گیری نظم بین‌المللی جدید، درباره نظم کنونی دنیا یک توضیحی بدهید که پیشینه آن چیست و از کجا به اینجا رسیده‌ایم؟

تاریخ جهان را از جمله بر اساس تقسیم جغرافیایی می‌توان به دو بخش عمده تقسیم کرد: مشرق‌زمین و مغرب‌زمین. بخش نخست، یعنی تاریخ شرق، دارای عمقی قابل توجه، قدمتی طولانی و درخششی خیره‌کننده است؛ در حالی‌که غرب، در مقایسه با آن، از سابقه‌ای بسیار کوتاه‌تر برخوردار بوده و ریشه‌های تمدنی‌اش کم‌مایه‌تر و سطحی‌تر است.

اگرچه ممکن است از نظر صرفِ زمانی، حضور انسان‌ها در هر دو منطقه مشابه باشد، اما کیفیت زندگی، فرهنگ، و باورهای مردم مشرق‌زمین، تمایز چشم‌گیری را رقم می‌زند. به عنوان نمونه، در ایران آثار تمدنی متعددی وجود دارد: تمدن ۲۲ هزار ساله دامغان، محوطه ۱۲ هزار ساله سنگ‌چخماق در شاهرود، تمدن ۷ هزار ساله تپه سیلک در کاشان، ۵ هزار ساله در شهر سوخته زابل، و همچنین آثار تاریخی در جنوب بین‌النهرین که بخشی از ایران باستان محسوب می‌شده و تمدن‌هایی چون ایلام و سومر را در خود جای داده است.

در شرق، تمدن‌هایی مانند مصر با چهار هزار سال سابقه، چین با بیش از ده هزار سال تمدن، و هند با قدمتی در حدود پنج هزار سال به چشم می‌خورند. در منطقه زابلستان نیز سکاها با پیشینه‌ای سه‌هزار ساله شناخته می‌شوند. بسیاری از پیامبران الهی، که از آن‌ها به عنوان پیامبران ابراهیمی یاد می‌شود، نیز در مشرق ظهور کردند؛ از شامات تا بین‌النهرین، حجاز، شوش و آذربایجان. حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی، یکی از آنان بود.

در مقابل، تاریخ غربِ جهان، در بهترین حالت، به حدود ۲۵۰۰ سال می‌رسد؛ آن‌هم با تمرکز بر تمدنی مانند یونان. به لحاظ اعتقادی نیز، مردم مشرق‌زمین بیشتر موحد و معنویت‌گرا بوده‌اند، در حالی‌که در غرب با گرایش‌هایی چون شرک و چندخدایی مواجه بوده‌ایم. باید توجه کنیم که تنها در قرن چهارم میلادی بود که امپراتور روم، کنستانتین (قسطنطنیه، استانبول امروزی) را پایتخت خود قرار داد و مسیحیت را پذیرفت.

چرا غرب به جای پذیرش خالص دین، بیشتر تمایل به تطبیق آن با الگوهای قدرت‌محور خود دارد؟ آیا این ویژگی را می‌توان در تحولات اخیر جهان هم دید؟

پذیرش دین از سوی غرب بیشتر جنبه سیاسی داشت تا دینی. آنها با ایجاد تغییراتی در آموزه‌های مسیحیت، مفاهیم توحیدی را به شکلی ملموس و انسان‌وارانه ارائه کرده‌اند. به‌عنوان مثال، آموزه‌هایی همچون تجسد خدا در قالب پدر، پسر و روح‌القدس (تثلیث) وارد مسیحیت شد. در واقع به جای آنکه مسیحیت اروپا را مسیحی کند، اروپا مسیحیت را اروپایی کرد.

زمانی که کشیش روشنگر نسطوریوس این تفسیر را نقد کرد و آن را انحراف از یکتاپرستی دانست، در شورای کلیسا از جرگه مسیحیان رسمی اخراج شد. پیروان او، نسطوریان، که از بزرگ‌ترین عالمان روزگار خود بودند، به رها، نُصَیبین و سپس به ایران پناه آوردند.

در زمان پادشاهی انوشیروان ساسانی، این دانشمندان رانده شده به دانشگاه جندی‌شاپور جذب شدند.

نقش نهادهای علمی ایران باستان در انتقال دانش به جهان اسلام و بعدتر به غرب چقدر بنیادین بوده است؟

تنها کافی است به یک نمونه اشاره کنم؛ دانشگاه جندی شاپور، که آثار تاریخی آن در خوزستان و در نزدیکی شهر دزفول قرار دارد، در قرن سوم میلادی بنیان نهاده شده بود. این دانشگاه به مرکزی بی‌بدیل برای آموزش علوم پزشکی، فلسفه، نجوم و ریاضیات تبدیل شد. آموزش در آن به چهار زبان از جمله سانسکریت، سریانی، یونانی و پهلوی انجام می‌گرفت. جندی‌شاپور تا قرن‌ها بزرگ‌ترین و جامع‌ترین مرکز علمی جهان باقی ماند، تا اینکه در دوران عباسیان، بیت‌الحکمه در بغداد به الگویی از آن تبدیل شد.

در قرون بعد، خواجه نظام‌الملک طوسی در دوران سلجوقیان (میان سال‌های ۴۵۵ تا ۴۸۵ هجری) اقدام به تأسیس شبکه‌ای از دانشگاه‌های بزرگ به نام «نظامیه‌» کرد. نخستین این نظامیه‌ها در نیشابور تأسیس شد و ریاستش را امام‌الحرمین جوینی برعهده داشت و شاگردانی چون محمد غزالی و احمد غزالی در آن پرورش یافتند.

نظامیه‌ها در شهرهایی چون بغداد، ری، بصره و موصل گسترش یافتند. در همین دوران، دانشگاهی با نام «مستنصریه» در بغداد به دست خلیفه مستنصر ساخته شد. همچنین خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی در تبریز، دانشگاه ربع رشیدی را بنیان گذاشت؛ مجموعه‌ای عظیم با ۶۰۰ استاد و ۶۰۰۰ دانشجو که علوم مختلف در آن تدریس می‌شد.

در آندلس، که نزدیک به هشت قرن تحت سیطره مسلمانان بود، شهری به نام «مدینةالزهرا» ساخته شد.

آیا می‌توان گفت تمدن اسلامی در غرب، پایه‌گذار بسیاری از علوم مدرن شد ولی بعدها این نقش تاریخی سانسور شد؟

بله. چند مثال می‌زنم. بزرگانی مانند ابوالقاسم زهراوی، که به پدر جراحی مدرن مشهور است، در آن‌جا می‌زیستند. زهراوی در غرب معروف به (Albucasis)، بیش از ۲۰۰ ابزار جراحی را طراحی کرد که بسیاری از آن‌ها هنوز هم در پزشکی نوین استفاده می‌شود. کتاب معروف او التصریف در ۳۰ جلد، مرجع مهمی برای پزشکان قرون وسطی بود.

از دیگر چهره‌های درخشان تمدن اسلامی، ابن نفیس دمشقی بود که با تسلط کامل بر مبانی پزشکی، شرحی مهم بر کتاب قانون ابن سینا نوشت. او در این اثر، به نقد نظریه جالینوس، پزشک مشهور اسکندریه، پرداخت و برای نخستین‌بار گردش ریوی خون را توصیف کرد. هرچند بعدها پزشک انگلیسی به نام سِر ویلیام هاروی و پزشک سراتوس اسپانیایی در غرب به عنوان کاشف این پدیده معرفی شدند، اما در اوایل قرن بیستم، یک دانشمند مصری نسخه‌ای از کتاب ابن نفیس را کشف کرد که نشان می‌داد ابن نفیس حدود ۳۰۰ سال پیش از اروپاییان به این کشف نائل شده بود.

تاریخ و ریشه‌های علم در تمدن غربی چه مسیری را پیموده و چه سابقه‌ای دارد؟

با وجود دستاوردهایی که تمدن غرب در برخی حوزه‌ها از خود به‌جا گذاشته، باید توجه داشت که عمر تفکر و تمدن سازمان‌یافته آن، در بهترین حالت، بیش از ۲۵۰۰ سال نیست. بخش قابل توجهی از این تمدن تازه‌پا، حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح آغاز شد و با وجود دستاوردهایی که گاه تحسین‌برانگیز است، نقاط تاریکی نیز در تاریخ آن دیده می‌شود که قابل چشم‌پوشی نیست.

یکی از نمونه‌های بارز این تاریخ تهاجمی، شخصیتی است به نام اسکندر مقدونی؛ جوانی که در ۳۲ سال عمر کوتاهش، یکی از خون‌بارترین یورش‌های تاریخ را رقم زد. او با لشکرکشی به شرق، هرچه در مسیرش بود را نابود کرد: از سوزاندن تخت جمشید و آتش زدن اوستا کتاب مقدس زرتشتیان گرفته تا قتل و غارت گسترده و حرکت تا مرزهای هند. پس از مرگ زودهنگام او در هند، یکی از فرماندهانش در مصر حکومتی تشکیل داد و کوشید چهره‌ای قدیس‌گونه از او بسازد.

متأسفانه برخی مورخان اسلامی، تحت تأثیر نوشته‌های یونانی و مصری، روایت‌های نادرستی از اسکندر ارائه دادند و او را با شخصیت قرآنی «ذوالقرنین» یکی دانستند. در حالی‌که بررسی دقیق آیات قرآن و ویژگی‌های ذوالقرنین نشان می‌دهد که این دو هیچ انطباقی با یکدیگر ندارند.

اجازه بدهید به دلایل ناهماهنگی میان اسکندر و ذوالقرنین بپردازیم، چون این بحث برای ما مسلمانان بسیار مهم است:

۱. ذوالقرنین مردی مؤمن و خداجوی بود، در حالی‌که اسکندر، شخصیتی جهان‌گشا با انگیزه‌های قدرت‌طلبانه داشت.

۲. ذوالقرنین در برابر فساد می‌ایستاد و تمدن‌ساز بود، اما اسکندر با آتش زدن پایتخت‌ها و ویران‌سازی فرهنگ‌ها، نام خود را در تاریخ با خون و نابودی گره زد.

۳. قرآن، ذوالقرنین را نماد عدالت، دانش و مهربانی معرفی می‌کند، در حالی‌که اسکندر را حتی مورخان غربی نیز به بی‌رحمی و جاه‌طلبی می‌شناسند.

با نگاهی واقع‌بینانه به تاریخ جهان درمی‌یابیم که تمدن مشرق‌زمین، نه تنها از نظر قدمت، بلکه از نظر عمق فرهنگی، معنویت، علم و اخلاق، در جایگاهی رفیع‌تر از غرب قرار دارد. غرب، هرچند در چند قرن اخیر رشد چشمگیری در صنعت و فناوری داشته، اما پیشینه‌ی فرهنگی و ریشه‌های معنوی‌اش، با آنچه در خاورزمین وجود داشته و دارد، قابل مقایسه نیست.

شناخت درست از گذشته، نه برای تعصب، بلکه برای بازیابی هویت، درک بهتر امروز و طراحی هوشمندانه آینده ضروری است. در نگاه نخست، اسکندر مقدونی با ذوالقرنین قرآنی یکسان شمرده شده است، اما بررسی دقیق نشان می‌دهد که این تطبیق از اساس نادرست است.

نخست آنکه میراث اسکندر در شرق حتی یک قرن هم زندگی نکرد. عمر او تنها اندکی بیشتر از یک «شاخه» از آن بود. افزون بر این، هیچ سند تصویری یا نوشتاری از دوران حیات او وجود ندارد که تصویری سازگار با ویژگی‌های ذوالقرنین ارائه دهد. مهم‌تر از همه، اسکندر تنها به شرق لشکرکشی کرد و هرگز به سمت مغرب نرفت. در حالی‌که قرآن کریم در سوره کهف (آیات ۸۳ تا ۹۸)، از ذوالقرنین به عنوان کسی یاد می‌کند که هم به غرب سفر کرد و هم به شرق، و در مسیر خود به قوم‌هایی با سبک زندگی بدوی (بی‌خانمان و چادرنشین) رسید.

در نهایت، او به منطقه‌ای میان دو کوه رفت که در آن مردم از او خواستند قوم وحشی و مهاجم «یأجوج و مأجوج» را از ایشان دور سازد. قرآن می‌گوید که ذوالقرنین در آنجا سدی آهنین ساخت، سپس میان آن آهن‌ها مس گداخته ریخت تا مانعی نفوذناپذیر ایجاد کند.

این ویژگی‌ها، با بررسی‌های میدانی، بیشتر با منطقه‌ای در قفقاز منطبق است؛ به‌ویژه در ناحیه‌ای به نام «داریال» (یا «دربند» بین گرجستان و جمهوری آذربایجان)، که بقایای یک دیوار عظیم باستانی وجود دارد.

نخستین کسی که با استدلال دقیق و بررسی تطبیقی، ذوالقرنین را با کوروش کبیر تطبیق داد، مرحوم ابوالکلام آزاد بود؛ از روشنفکران و مفسران برجسته هندی. او در تفسیر خود، شواهد قرآنی را با زندگی کوروش مقایسه می‌کند.

این تطبیق، صرفاً مبتنی بر شواهد تاریخی‌ست یا می‌توان آن را به عنوان یکی از نقاط اتصال ملی‌گرایی ایرانی با آموزه‌های قرآنی دانست؟

کوروش نخستین بار منطقه‌ای به نام لیدیه (با مرکزیت سارد) در ساحل دریای اژه را فتح کرد؛ جایی که به دلیل گل‌آلود بودن آب در ساحل کم‌عمق، منظره‌ای پدید می‌آید که خورشید گویی در «آب گل‌آلود» فرو می‌رود؛ دقیقاً همان تصویری که قرآن از سفر غربی ذوالقرنین ارائه می‌دهد.

کوروش سپس به شرق رفت؛ به آسیای مرکزی، جایی که چادرنشینان و اقوام بیابان‌گرد می‌زیستند. او همچنین به قفقاز رفت و در آنجا سد معروفی ساخت. از لحاظ شخصیتی نیز، مطابق منابع یونانی مانند هردوت و مورخان ارمنی همچون موسی خورنی، کوروش مردی صلح‌جو و دادگر بود. یکی از مشهورترین اقدامات او، آزادی یهودیان اسیر در بابل بود که سال‌ها در اسارت امپراتوری آشور به سر می‌بردند. کوروش بابل را فتح کرد، یهودیان را آزاد ساخت و اجازه بازگشتشان به سرزمین خود را صادر نمود.

این اقدام کوروش، از نظر قرآن و در زمان خود، نه تنها قابل انتقاد نبود، بلکه نشانه‌ای از عدالت‌خواهی و رواداری مذهبی او بود؛ زیرا در آن زمان، یهودیت دین توحیدیِ رسمی محسوب می‌شد.

تطبیق کوروش با ذوالقرنین، افزون بر ابوالکلام آزاد، توسط علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و نیز آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه تأیید شده است. سنگ‌نگاره‌ی معروف کوروش در نقش رستم فارس، دقیقاً با توصیف‌های تاریخی و قرآنی از ذوالقرنین مطابقت دارد. به این ترتیب که در این سنگ نگاره کوروش کلاهی با دو شاخ بر سر دارد (در زبان عربی قرن به معنای شاخ نیز هست) و این به معنای ذوالقرنین می‌باشد.

از دل این تاریخ می‌توان به پرسشی بنیادین پاسخ داد: آیا استقلال تنها یک شعار است یا حقیقتی تاریخی؟ ملت ایران، در طول هزاران سال، در برابر تهاجم‌های بی‌شمار ایستاده‌اند؛ گاه با شمشیر و گاه با فرهنگ. حتی در مواردی که از نظر نظامی شکست خورده‌اند، فرهنگ ایران مهاجمان را در خود جذب کرده است.

نخستین تهاجم گسترده، از سوی اسکندر مقدونی صورت گرفت. اما ایرانیان نه یونانی شدند و نه فرهنگ خود را باختند. دومین هجوم بزرگ، حمله‌ی مغولان بود. اما این مهاجمان، که با تحریک پاپ و برخی خلفای عباسی به ایران تاختند، خود در فرهنگ اسلامی و ایرانی جذب شدند.

درمورد نفوذ و گسترش اسلام در ایران، این اتفاق چگونه بوده است؟

اسلام یک استثنا بود. پیش از آن‌که اسلام با شمشیر وارد شود، مردم ایران با اندیشه و دل از آن استقبال کردند. سلمان فارسی، نماد همین پذیرش داوطلبانه بود. پیامبر اسلام درباره‌اش فرمود: «سلمان از ما اهل‌بیت است.» حتی جلال آل احمد در غرب‌زدگی نوشت که «ایرانیان نان و خرما به دست به استقبال مسلمانان رفتند.»

مردم ایران نخستین ملتی بودند که اسلام را پذیرفتند، اما هرگز تن به سلطه‌ی امویان ندادند. در عزای یحیی بن زید در مرو، پرچم سیاه «سیاه‌جامگان» برافراشته شد و سرانجام، حکومت امویان فروپاشید.

ایرانیان در برابر بنی‌عباس نیز به مبارزه برخاستند. مردانی چون فضل بن سهل، طاهر ذوالیمینین، و یعقوب لیث صفاری – که به جامعه فتیان (جوانمردان) تعلق داشت و دلبسته‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام بود – از پیشگامان استقلال‌طلبی بودند.

یکی از نشانه‌های بارز استقلال ملی ایران، حفظ زبان فارسی است. با وجود ورود اسلام و زبان عربی، ایرانیان نه‌تنها زبان فارسی را حفظ کردند که زبان فارسی و زبان عربی هر دو در خدمت اسلام قرار گرفت و زبان عربی زبان اول اسلام و زبان فارسی زبان دوم شد و بدین ترتیب زبان فارسی زبان اول عرفان شد. علاوه بر این ساخت شعرهای ملمّع (ترکیب فارسی و عربی) گواهی است بر تعامل فرهنگی غنی و خلاقانه.

رهبر انقلاب به کاهش نفوذ آمریکا و صهیونیسم در سطح جهانی به عنوان یکی از آثار انقلاب حضرت امام اشاره کردند. این افول چه نشانه‌هایی دارد و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی چه نقشی در تسریع این روند می‌تواند ایفا کند؟

حضرت امام خمینی (ره) در جمله‌ای تاریخی و راهبردی فرمودند: «ما می‌توانیم»؛ یعنی می‌توانیم نیازهای خود را تأمین کرده و در حوزه‌های علم و فناوری پیشرفت کنیم. این جمله صرفاً یک شعار یا ادعای احساسی نبود، بلکه مبتنی بر سابقه‌ای استوار از فرهنگ، تمدن، و استعداد ملت ایران در طول تاریخ است. امام خمینی با این سخن، اعتماد به نفس ملی را احیا کرد و باوری حقیقی را پایه‌ریزی کرد که امروزه در عرصه‌های علمی، دفاعی و فناوری شاهد ثمرات آن هستیم.

در مقابل، کشورهای غربی به‌ویژه انگلستان در گذشته و ایالات متحده آمریکا در زمان معاصر، همواره تلاش کرده‌اند ملّت ایران را قانع کنند که «نمی‌تواند»؛ یعنی نه در گذشته تمدنی داشته و نه در آینده خواهد توانست مستقل باشد. این تلاش شیطانی منحصر به ایران نیست. بلکه علیه هر ملت غیرآنگلوساکسون به کار می‌رود تا سلطه فرهنگی و سیاسی خود را تثبیت کنند.

این نگاه تحقیرآمیز غرب به کشورهای غیرغربی، در عمل چگونه با پیشینه علمی ملت ایران تناقض دارد؟

برای پاسخ به این القائات، دو دلیل کلیدی داریم:

سابقه ملت ایران در پایه‌گذاری و پیشبرد علوم مختلف، گواهی آشکار بر توانایی تاریخی ایرانیان است. نمونه‌هایی از این شکوه علمی عبارت‌اند از:

محمد بن موسی خوارزمی: بنیان‌گذار علم جبر.

موسی بن شاکر و بنو موسی: از پایه‌گذاران هندسه و مکانیک.

مثلثات: که بخش عمده‌ای از آن توسط دانشمندان ایرانی توسعه یافت.

یحیی بن ابی منصور (فرزند یک زرتشتی مسلمان‌شده): از پیشگامان نجوم که مقدمات محاسبه دقیق خط استوا را فراهم کرد.

ابوریحان بیرونی: برای اولین‌بار محیط کره زمین را نزدیک به مقدار واقعی (۴۱۰۰۰ کیلومتر) محاسبه کرد، در حالی که یونانیان آن را ۷۳۰۰۰ کیلومتر می‌پنداشتند.

ابن سینا: قرن‌ها قبل از کشف میکروب، گفت که برخی بیماری‌ها ناشی از اجرام ریزی‌اند که با چشم دیده نمی‌شوند و منتقل می‌گردند.

ابوسعید سجزی: از نخستین کسانی بود که نظریه گردش زمین به دور خود را مطرح کرد.

خواجه نصیرالدین طوسی، قطب‌الدین شیرازی، ابن شاطر، ابن میث، و ابوریحان: نقش کلیدی در اصلاح مدل‌های نجومی بطلمیوسی و پیش‌بینی حرکت اجرام آسمانی داشتند.

در حوزه اپتیک، مکانیک، و شکست نور نیز دانشمندان ایرانی مثل ابن هیثم بصری پایه‌گذاران مهمی بوده‌اند.

ایرانیان ۵۰۰۰ سال پیش در شهر سوخته زابل چشم مصنوعی ساخته‌اند؛ کشفی که پس از چاپ یک کتاب مستند که این‌جانب تألیف کردم (Hospitalization, Diagnosis, Treatment, and Surgery in Iran)، اولویت را از پرو گرفت و به ایران بازگرداند.

پیل سوختی اشکانی: که به نظر می‌رسد نمونه‌ای از فناوری پیشرفته الکتروشیمی در ایران باستان است.

جابر بن حیان: پدر شیمی نوین، صاحب بیش از ۱۲۰ کتاب.

محمد بن زکریای رازی: کاشف الکل و اسید سولفوریک.

این دستاوردها نه‌تنها در جهان اسلام، بلکه در تاریخ تمدن جهانی جایگاه برجسته‌ای دارند.

آیا می‌توان گفت که تاریخ علم در ایران، فقط یک خاطره افتخارآمیز نیست، بلکه مبنایی واقعی برای اعتمادبه‌نفس ملی امروز ماست؟

پس از انقلاب اسلامی، با گسترش آموزش و استقلال ملی در سیاست علمی، جوانان ایرانی توانستند در زمینه‌های متعددی از جمله علوم دفاعی، فناوری‌های نوین، نانوتکنولوژی، انرژی هسته‌ای، پزشکی، هوافضا و… پیشرفت‌های شگفت‌انگیزی داشته باشند.

این پیشرفت‌ها بدون وابستگی به غرب و گاه با وجود تحریم‌ها و موانع بین‌المللی حاصل شده‌اند. ایران امروز در زمره چند کشور اول جهان در برخی از حوزه‌های علمی قرار دارد و این امر مؤید فرمایش امام راحل است که فرمودند: «ما می‌توانیم.»

در تجربه پس از انقلاب، کدام حوزه‌های علمی را می‌توان به‌عنوان الگوهای موفق استقلال ملی معرفی کرد؟

در دوران پهلوی، ملت ایران آرزوی داشتن کارخانه ذوب‌آهن را داشت. اما کشورهای غربی به‌ویژه انگلستان مانع از این کار می‌شدند. محمدرضا پهلوی در نهایت به‌دلیل فشارها و با هدف ایجاد وجهه‌ای برای خود، به شوروی رو آورد و قراردادی برای ساخت کارخانه ذوب‌آهن امضا کرد. این اقدام او نه از سر استقلال‌طلبی، بلکه ناشی از وابستگی و ناچاری بود.

تاریخ ایران سرشار از نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد ایرانیان نه‌تنها در برابر تجاوزات خارجی از لحاظ نظامی یا فرهنگی مقاومت کرده‌اند، بلکه در عرصه‌های علمی و تمدنی نیز پیشتاز بوده‌اند.

امروز نیز این واقعیت تداوم دارد. فرمایش امام خمینی (ره) درباره «ما می‌توانیم» نه تنها یک شعار تاریخی بلکه یک برنامه عملی برای پیشرفت ملت ایران است؛ برنامه‌ای که به همت جوانان این سرزمین، رنگ واقعیت گرفته است.

در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران، بدون وابستگی به قدرت‌های خارجی، به یکی از بازیگران مستقل و پرنفوذ منطقه تبدیل شده و محور مقاومت را با حضور کشورهایی چون لبنان، عراق، یمن و فلسطین سامان داده است، این قدرت چگونه شکل گرفته و چرا با وجود موفقیت‌های میدانی، رسانه‌های غربی همچنان بر القای ضعف ایران و تضعیف این جبهه تمرکز دارند؟

امروز ایران، پس از کمتر از نیم قرن، به سطحی بی‌سابقه از توانمندی نظامی، انسجام ملی و اقتدار منطقه‌ای رسیده است. در میان کشورهای جهان سوم، جمهوری اسلامی ایران یکی از معدود کشورهایی است که قدرت نظامی‌اش را به‌صورت مستقل به دست آورده و به هیچ قدرت خارجی مدیون یا وابسته نیست. این دستاورد، نه‌تنها نشانگر خوداتکایی ایران است، بلکه پیام روشن انقلاب اسلامی را نیز به منطقه منتقل کرده است.

اکنون مجموعه‌ای از کشورها، با محوریت ایران، تحت عنوان «محور مقاومت» شکل گرفته‌اند؛ کشورهایی مانند لبنان، عراق، یمن و فلسطین بخشی از این محور هستند. این جبهه، که بر پایه‌ی استقلال، مقاومت و مقابله با سلطه شکل گرفته، قدرتی واقعی و رو به گسترش را در منطقه تشکیل داده است؛ قدرتی که حتی دشمنان آن نیز ناچار به رسمیت شناختن آن هستند.

یکی از حربه‌های اصلی دشمنان، به‌ویژه آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، القای ضعف ایران است. آنان تلاش دارند تا با جنگ روانی، توان محور مقاومت را کم‌رنگ جلوه دهند. در حالی که برای نمونه، گروه‌های مقاومت فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی، با وجود حملات وحشیانه‌ی صهیونیست‌ها، نزدیک به دو سال است که مقاومت را ادامه می‌دهند.

با وجود از دست رفتن چهره‌های شاخص مقاومت، مثل فرماندهان ارشد فلسطینی و لبنانی، چه چیزی باعث حفظ انسجام و روحیه در این جبهه شده است؟

هرچند رهبران بزرگی مانند سید حسن نصرالله، هاشم صفی‌الدین، یحیی سنوار و اسماعیل هنیه به شهادت رسیده‌اند، اما ساختار مقاومت همچنان قوی و آماده‌ی پاسخ‌گویی به دشمن است.

همچنین حزب‌الله در لبنان بعد از فقدان رهبران خود بدنه‌ی قوی و جهادی خود را حفظ کرده و همچنان در خط مقدم جبهه آماده پاسخ به حملات صهیونیست‌های اشغالگر می‌باشد و کانال سوئز را برای این رژیم جعلی ناامن نموده است.

در یمن نیز، حوثی‌ها به‌عنوان شاخه‌ای از زیدیان که پیشینه‌ی ۹۰۰ ساله‌ی حاکمیت در آن کشور را دارند، امروز معجزه‌گونه توانسته‌اند تنگه‌ی استراتژیک باب‌المندب را به کنترل خود درآورند؛ به‌گونه‌ای که نه باب‌المندب و نه کانال سوئز دیگر برای غربی‌ها و متجاوزان امن نیست.

در عراق، نخست وزیر (آقای السودانی)، اطار التنسیقی (مجموعه احزاب شیعی این کشور)، پارلمان، ملّت و در رأس همه مرجعیت استوار نجف حضرت آیت‌الله سیستانی با وجود فشار برخی کشورهای عربی، از پذیرش حکومت تحمیلی دست‌نشانده در سوریه و حضور جولانی در بغداد جلوگیری کرده‌اند. در این میان، نقش حضرت آیت‌الله سیستانی بی‌بدیل بوده و هدایت‌گر مسیر مقاومت در عراق و منطقه است.

آیا ایران، فراتر از تأثیرگذاری در محور مقاومت، توانسته در سطح تحولات ژئوپلیتیک منطقه مثل قفقاز نیز دست بالا را پیدا کند؟

با نگاهی به تاریخ، به‌جرئت می‌توان گفت ایران بعد از اسلام، هیچ‌گاه تا این اندازه مقتدر، مستقل و تأثیرگذار نبوده است. یکی از نشانه‌های اقتدار، واکنش سریع و قاطع ایران در بحران قفقاز جنوبی بود. هنگامی که برخی کشورها تلاش داشتند با عنوان «دالان زنگزور» ارتباط نخجوان و آذربایجان را از طریق ارمنستان برقرار کنند – طرحی که در واقع تجزیه‌ی ارمنستان و قطع مسیر ارتباطی ایران به اروپا را هدف قرار داده بود – جمهوری اسلامی ایران با هوشیاری و اقتدار در برابر آن ایستاد و این توطئه را خنثی کرد.

همان‌گونه که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، اذعان کرد، همه‌چیز برای راه‌اندازی این دالان آماده بود، اما ایران اجازه‌ی اجرای آن را نداد. این سخن، نشان‌دهنده‌ی آن است که جمهوری اسلامی، حتی بدون همراهی روسیه، توانسته با سیاست‌ورزی خردمندانه، امنیت قفقاز را حفظ کند و مانع نفوذ ناتو به منطقه شود. حضور هوشمندانه‌ی ایران در قفقاز جنوبی، نه‌تنها حفظ منافع ملی است، بلکه سد محکمی در برابر نفوذ بیگانگان در منطقه محسوب می‌شود.

آیا می‌توان گفت سیاست منطقه‌ای ایران، وارد مرحله‌ای از بازدارندگی فعال شده که دیگر فقط واکنشی نیست، بلکه ابتکار عمل را هم به‌دست گرفته است؟

جمهوری اسلامی ایران، برخلاف تصور برخی از دشمنان یا رقبای ساده‌نگر، با درایت، شجاعت و هوشیاری مقام معظم رهبری، توانست بار دیگر یک طرح پیچیده‌ی بین‌المللی علیه ایران را خنثی کند. هدف نهایی دشمنان از پروژه‌ی زنگزور، جداسازی ایران از شمال و محاصره‌ی روسیه از جنوب بود، اما این پروژه نیز ناکام ماند.

همچنین نباید فراموش کرد که واکنش ایران به ترور شهید حاج قاسم سلیمانی و همچنین سرنگونی پهپادهای آمریکایی که وارد حریم هوایی کشور شده بودند، نمونه‌هایی از اقتدار جمهوری اسلامی در دفاع از مرزها و حقوق خود است.

در نهایت، هم شواهد تاریخی و هم واقعیت‌های میدانی امروز، اثبات می‌کنند که جمهوری اسلامی ایران در زمره‌ی کشورهای مقتدر، مستقل و دارای توان بالای بازدارندگی در سطح منطقه و حتی جهان است که در مرکز نظم نوین جهانی ایستاده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نظم نوین جهانی در راه است و ایران در مرکز آن ایستاده است/ دالان زنگزور، طرح آمریکا برای قطع ارتباط ایران و اروپا بود؛ اما ایران آن را نابود کرد بیشتر بخوانید »

کشتار بیشتر؛ نابودی سریع‌تر

کشتار بیشتر؛ نابودی سریع‌تر


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس- سید محمدجواد میرخانی؛ تاریخ همواره صحنه رویارویی جبهه حق و جبهه باطل بوده است؛ چراکه اصولاً همزیستی این دو جبهه به دلیل خوی استکباری و ضد انسانی جبهه باطل امکان‌پذیر نیست؛ بنابراین مستکبران در طول تاریخ با تمام قدرت در برابر مستضعفان صف‌آرایی کرده و مقابل آن‌ها ایستاده‌اند؛ اما با وجود این، جبهه حق بوده که نهایتاً در مقابل جبهه باطل به پیروزی رسیده است.

جبهه باطل با تحت سیطره قرار دادن ابزار‌های قدرت در جهان نظیر سازمان‌های بین‌المللی و حقوق‌بشری، شرط جهانی شدن را به‌گونه‌ای تعریف کرده که همه کشور‌ها و ملت‌ها، در جبهه آن‌ها و تحت سیطره آن‌ها قرار بگیرند؛ بنابراین اگر ملتی بخواهد مقابل خواسته جبهه باطل بایستد و حقوق مشروع خود که کمترین آن استقلال، آزادی و حفظ تمامیت ارضی خود است را مطالبه کرده و برای رسیدن به آن مبارزه کند، دیگر نه جان آن ملت برای سازمان‌های بین‌المللی اهمیت دارد و نه استقلال و آزادی آن؛ بنابراین امروز شاهد هستیم که با وجود کشتار وحشیانه بیش از ۱۰ هزار نفر در نوار غزه، به اصطلاح «کک سازمان‌های مدعی انسان‌دوستی و حقوق‌بشری هم نمی‌گزد»؛ چه رسد به این‌که بخواهند قطعنامه‌ای علیه جنایات رژیم‌صهیونیستی که در جبهه خودشان قرار دارد، صادر کنند.

مستکبران در طول تاریخ هیچ‌گاه برنتابیدند که نور الهی، عالم را روشن سازد؛ چراکه نور الهی برای مستضعفان که تحت استثمار مستکبران قرار دارند، آگاهی‌بخش بوده و آن‌ها را بیدار، آگاه و شجاع می‌کند و در برابر جبهه باطل قرار می‌دهد؛ بنابراین در طول تاریخ، دنیای کفر همواره مقابل جهان اسلام ایستاده است؛ اما با وجود این، باز هم این جبهه حق بوده که در برابر جبهه باطل پیروز شده است؛ هرچند که جبهه باطل در میدان جنگ هم پیروز بوده باشد؛ اما حوادثی نظیر عاشورا نشان داده که «خون بر شمشیر پیروز است»؛ بر این اساس، مسلمانان همواره با وجود قلّت، در برابر کثرت یعنی دنیای کفر پیروز شده‌اند؛ البته هر موقع مسلمانان علی‌رغم این‌که در کثرت هم بوده باشند، اما چنانچه در مسیر جهاد در برابر دنیای کفر کوتاهی ورزیده باشند، ضربه و شکست خورده‌اند.

امروز جهان اسلام در نوار غزه شاهد یک صحنه واضح از تقابل جبهه حق و جبهه باطل است؛ جنگی که در آن، جبهه باطل تمامی توان نظامی و سیاسی و همه ثروت، زور و قدرت خود را به میدان رویارویی با جبهه حق آورده است و می‌خواهد رژیم‌ صهیونیستی را که عصاره تمامی قدرت، سیاست، زور و مکرش است در برابر اسلام غلبه دهد و نگذارد تا آبرویش برود؛ بنابراین از تمام ابزار‌های نظامی، سیاسی و حقوق‌بشری که آن‌ها را تحت سیطره خود دارد، برای بازگرداندن آبروی ریخته‌شده‌اش استفاده می‌کند و در این راستا تمامی ادعا‌های خود درباره انسانیت و حقوق‌بشر را زیرسوال می‌برد و ضمن سکوت در برابر کشتار ۱۰ هزار نفر در غزه به رژیم‌صهیونیستی برای ادامه جنایات جنگی‌اش چراغ سبز نشان می‌دهد؛ چراکه می‌داند در جریان عملیات «طوفان‌الاقصی»، مقابل رزمندگان مقاومت فلسطین که در محاصره، فشار و قلّت قرار دارند، علی‌رغم همه امکاناتی که در اختیار دارد، شکستی غیرقابل ترمیم را متحمل شده است.

جبهه باطل این روز‌ها در «نظم نوین جهانی»، در سراشیبی سقوط قرار گرفته است؛ از سویی آمریکا که «شرّ مطلق» و «شیطان بزرگ» است، رو به افول بوده و رژیم‌صهیونیستی نیز خصوصاً بعد از «شکست غیرقابل ترمیم» در عملیات طوفان‌الاقصی، یک قدم دیگر به لبه پرتگاه نابودی نزدیک‌تر شده است؛ بنابراین وقتی جبهه باطل خود را در سراشیبی سقوط می‌بیند، پریشان‌حال و دیوانه‌وار دست‌وپا می‌زند و از هیچ‌گونه منطق و عقلی پیروی نمی‌کند و مانند ساختمانی که در حال فروریختن است، آن‌چه که در اطرافش قرار دارد را زیر آوار می‌برد و یا همانند یک سلاح کشتار جمعی منفجر می‌شود؛ اما به‌هرحال هرچقدر هم که انسان‌های بی‌گناه را به خاک و خون بکِشد، باز هم نابود می‌شود و سرانجام این جبهه حق است که پیروز و سربلند خواهد شد؛ فَإِنَّ حِزبَ‌اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ.

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کشتار بیشتر؛ نابودی سریع‌تر بیشتر بخوانید »

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «نظم نوین جهانی با نسل آرمانی»؛ این شعار محوری یوم‌الله ۱۳ آبان امسال بود؛ چراکه این روز را می‌توان سرآغاز ایجاد نظم نوین جهانی با نقش‌آفرینی نسل‌های آرمانی دانست؛ روزی که نسل‌های جوان با تأسی بر آرمان‌های استکبارستیزانه خود، «شیطان بزرگ» را برای همیشه از این مرز و بوم بیرون راندند و بدون‌شک می‌توان آن حادثه بزرگ را نقطه عطف شکست‌های پی‌درپی آمریکا در چهار دهه اخیر دانست، شکست‌هایی که یکی پس از دیگری، آمریکا را رو به افول نزدیک‌تر کرد و این افول، امروز موجب شده است تا نظم جهانی، از دنیایی که روزی آمریکا در آن کدخدایی می‌کرد، به‌دنیایی که مستضعفان نیز در آن حرفی برای گفتن دارند، تغییر کند.

عملیات «طوفان‌الاقصی» مبارزان فلسطینی علیه رژیم‌صهیونیستی را می‌توان یکی از جلوه‌های تحقق «نظم نوین جهانی» دانست که در پی آن، مستضعفان و مظلومان فلسطینی با تحمیل یک «شکست غیرقابل ترمیم» به رژیم‌صهیونیستی، ثابت کردند که در جهان، نه آن اسرائیل، اسرائیل سابق است و نه آن آمریکا، آمریکای سابق؛ بنابراین راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان امسال نیز تحت تأثیر از این حادثه بزرگ، با شور و حالی متفاوت از سال‌های دیگر برگزار شد.

معمولاً هرساله که راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان برگزار می‌شود، بیشتر دانش‌آموزان این مراسم را میدان‌داری می‌کنند؛ اما امسال به‌دلیل تغییری که در نظم جهانی درحال رقم خوردن است و مردم مظلوم غزه زیر جنایات وحشیانه رژیم‌صهیونیستی قرار دارند، شاهد بودیم همان‌قدر که نسل‌های جدید یعنی دانش‌آموزان به میدان حمایت از آرمان‌های استکبارستیزانه انقلاب اسلامی آمده بودند، اقشار مختلف مردم نیز در این راهپیمایی، حضور پررنگ‌تری نسبت به سال‌های گذشته داشتند.

راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان در تهران، امسال به‌دلیل همدردی با مردم مظلوم فلسطین، از میدان فلسطین آغاز شد و از همان ساعات ابتدایی صبح، مشخص بود که جمعیت شرکت‌کننده در راهپیمایی، با جمعیتی که سال‌های گذشته در روز ۱۳ آبان به خیابان می‌آمدند، بیشتر است؛ لذا وقتی ساعت قرار یعنی ساعت ۹ صبح فرارسید، مردم یکی‌یکی از اقصی‌نقاط تهران خود را به حدفاصل میدان فلسطین تا لانه جاسوسی سابق آمریکا رسانده و هرکدام به یک‌صورت، آرمان‌های ضداستکباری خود را فریاد زدند؛ یکی با دست‌نوشته، یکی با پرچم، یکی با عکس شهدا از جمله شهید قاسم سلیمانی، یکی با عکس امام خامنه‌ای و… و دانش‌آموزان هم که دیگر همانند هرسال، پای ثابت و میدان‌دار مراسم بوده و اغلب از طرف مدارس و پایگاه‌های بسیج به راهپیمایی آمده بودند.

زمانی که راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان آغاز شده و سیل خروشان ملت، از میدان فلسطین به‌سمت لانه جاسوسی سابق آمریکا روانه شدند؛ جلوه‌های زیبایی از حضور مردم خصوصاً نسل‌های جدید در این راهپیمایی، در قاب دوربین خبرنگاران و رسانه‌های داخلی و خارجی نشست و صحنه‌های زیبایی از دلدادگی سرمایه‌های آینده کشور به آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران را در برابر دیدگان جهانیان، به تصویر کشیده شد؛ از دانش‌آموزان دهه هشتادی و دهه نودی گرفته تا دانشجویان و طلاب و نسل‌های گذشته که روزگاری طاغوت را از این کشور بیرون کرده و در جبهه‌های دفاع مقدس ایثار کردند و حالا موی سپید آن‌ها، نشان‌دهنده حضور دائمی آن‌ها در میدان‌های مختلف حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی در ۴۵ سال گذشته است.

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین

نسل‌های جدید که در این راهپیمایی به‌عنوان «نسل آرمانی» لقب گرفته بودند؛ از دبستانی‌های خردسال گرفته تا دبیرستانی‌ها، درحالی که شعار‌های انقلابی سر می‌دادند و برخی از آن‌ها نماد‌های مقاومت فلسطین را همراه خود داشتند، با حضور خود در خیابان طالقانی تهران، با هزاران نفر از کودکان مظلوم غزه که این‌روز‌ها زیر آتش خصم صهیونیست‌ها یک‌به‌یک جان داده و والدین و خانه و کاشانه خود را از دست می‌دهند، ابراز همدردی کردند؛ نسل‌هایی که زیر بمباران فرهنگی و رسانه‌ای دشمنان، آرمان‌گونه همچنان پای آرمان‌های خود ایستاده‌اند تا نشان دهند که علی‌رغم تبلیغات منفی دشمنان، نسل‌های جدید در متدین بودن و انقلابی بودن، اگر از نسل‌های گذشته پیشتاز نباشند، کمتر از آن‌ها هم نیستند و همین نسل‌های جدید هستند که امید رهبرشان در گام دوم انقلاب بوده و کشور را به قله‌های سرافرازی می‌رسانند.

جلوه‌هایی از شور و شعور انقلابی مردم تهران در راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان امسال، از چفیه‌هایی که مردم خصوصاً دانش‌آموزان بر گردن داشتند گرفته تا پرچم‌های ایران و حزب‌الله لبنان و سربند‌های «شهید القدس» که یکی از القاب سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است، نشان می‌داد که هرکدام از آن‌ها مشتاق «مبارزه با اسرائیل» تا نابودی کامل آن و نهایتاً آزادی قدس هستند؛ این نکته را می‌شد از عبارت‌هایی که روی دست نوجوانان نوشته شده و یا پرچم فلسطین که روی صورت آن‌ها نقش بسته بود و یا کفن‌های خونین نمادین کودکان فلسطینی که در دست داشتند، به‌خوبی نگریست.

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین

درخشش تصاویر شهیدان «آرمان علی‌وردی» و «سید روح‌الله عجمیان» که این‌روز‌ها مصادف است با سالروز شهادت‌شان نیز یکی از جلوه‌های شور و شعور انقلابی مردم در راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان بود؛ انگار مردم با در دست داشتن تصاویر این شهیدان والامقام، می‌خواستند بگویند که اگر قرار باشد پای حراست از امنیت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران بایستند، مانند آرمان و روح‌الله، جان خود را فدا می‌کنند؛ اما به «آرمان روح‌الله (ره)» پشت نمی‌کنند؛ همان‌کاری که این شهیدان والامقام انجام دادند؛ اما جلوه‌های شور و شعور انقلابی مردم به این یکی‌دو موارد ختم نمی‌شد؛ بلکه بیش از این‌ها می‌شد انقلابی‌گری مردم را در راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان نگریست؛ مثلاً اشتیاقی که نسل‌های جدید خصوصاً کودکان برای خواندن سرود‌های انقلابی نظیر «سلام فرمانده» و یا سرود جدید «ابوذر روحی» با عنوان «یوم‌الانتقام» که به‌صورت زنده نیز در مراسم اجرا شد، وصف‌ناشدنی بود، تا جایی که حتی دانش‌آموزان مدارس استثنایی هم در این میان دیده می‌شدند که با حالت احترام نظامی، به امام زمان خود ادای احترام می‌کردند.

از سویی دیگر، همکلام شدن با مردم هم خود نشان‌دهنده شور و شعور انقلابی آن‌ها در راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان بود؛ مردمی که همراه با شور و شعور انقلابی، خشم ناشی از جنایات رژیم‌صهیونیستی در نوار غزه نیز در چشم‌های‌شان موج می‌زد؛ مردمی که آمده بودند تا بگویند که دنیای امروز نه دنیای گفتمان با مستکبران است و نه دنیای زور و ظلم و تزویر؛ بلکه همان‌طور که خداوند متعال فرموده است، زمین میراث بندگان صالح است، امروز بندگان مستضعف و مظلوم با مقاومت در برابر مستکبران و زورگویان، در جهان نظم جدیدی را حاکم کرده و این‌گونه است که زمینه برای ظهور حضرت حجت (عج) و پیروزی نهایی مستضعفان بر مستکبران فراهم می‌شود.

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین

جهان امروز در حال تغییر و تحولات است

نمونه یکی از کسانی که سخنان زیادی در سینه خود داشت، مرد میانسالی بود که پرچم حزب‌الله لبنان را بر دوش خود انداخته و تصویری از سردار دل‌ها را در دست داشت. وی که خود را رزمنده دوران دفاع مقدس معرفی کرد، درباره شعار امسال راهپیمایی یعنی «نظم نوین جهانی با نسل آرمانی»، به خبرنگار دفاع‌پرس گفت: جهان امروز در حال تغییر و تحولات است؛ چراکه اسرائیل به‌زودی صفحه روزگار محو خواهد شد. امروز بمب‌هایی که رژیم‌صهیونیستی بر سر مردم غزه می‌ریزد، نشان‌دهنده عجز و ناتوانی این رژیم کودک‌کش است؛ چون در میدان نبرد، توانایی مبارزه با نیرو‌های حماس را ندارد و در واقع در میدان شکست خورده است.

وی افزود: اسرائیلی‌ها توان جنگیدن ندارند و در حال فرار هستند، اگر فرودگاه‌های آن‌ها را در این روز‌ها نگاه کنیم، می‌بینیم که صهیونیست‌ها دارند از سرزمین‌های اشغالی فرار می‌کنند؛ برای این‌که می‌دانند در آینده نزدیک سرزمین‌های اشغالی به فلسطین برخواهد گشت؛ بنابراین صهیونیست‌ها زور‌های آخر خود را می‌زنند و آمریکا هم که از اسرائیل حمایت می‌کند، رو به افول بوده و دنیا فهمیده است که آمریکا و اسرائیل چه جنایات‌کارانی هستند. اسرائیل به‌اندازه ۲ بمب اتمی در غزه بمب ریخته و کودکی که تنها یک روز از به‌دنیا آمدنش کذشته، قنداقه او کفنش شده است، اسرائیل زورش به این کودکان رسیده؛ اما باید بداند که به‌زودی زود از صفحه روزگار محو خواهد شد.

آرمان علی‌وردی‌ها برای آزادی قدس از جان خود می‌گذرند

روحانی ریش‌سفیدی که همراه با همسرش به راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان آمده و خودش پرچم حزب‌الله لبنان و همسرش پرچم فلسطین را همراه داشت نیز یکی دیگر از افرادی بود که درباره شعار راهپیمایی امسال، حرف‌های قابل تأملی برای گفتن داشت. وی در واکنش به مفهوم شعار «نظم نوین جهانی با نسل آرمانی»، بی‌اختیار ذهنش به سمت شهید «آرمان علی‌وردی» رفت و به خبرنگار دفاع‌پرس گفت: «شهید «آرمان علی‌وردی» برای همه جوانان اعم از دانش‌آموزان، دانشجویان و طلاب الگو است و امروز به تعبیر حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) دوران بزن و در رو تمام شده است»؛ در واقع به روحیه مقاومت «آرمان عزیز» در برابر درخواست قاتلانش مبنی بر فحاشی به اعتقاداتش بود؛ موضوعی که آرمان در برابر آن جان داد، اما مقاومت کرد.

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین

این روحانی انقلابی همچنین به تحولات امروز فلسطین نیز اشاره کرد و بیان داشت: جنگی که امروز در فسطین رخ داده، جنگ بین حق و باطل است که یک‌طرف استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و در طرف دیگر آن، جبهه انقلاب اسلامی ایران قرار دارد؛ جبهه‌ای که در آن جوانانی همچون آرمان علی‌وردی‌ها در مکتب سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی تربیت شده و از جان خود می‌گذرند تا امروز پیروزی نهایی برای قدس شریف را رقم بزنند.

شعار امسال راهپیمایی ۱۳ آبان، یک شعار جهانی است

«شعار امسال راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان، یک شعار جهانی است»؛ این نکته را نیز یکی از جوانان حاضر در راهپیمایی ۱۳ آبان که تصویر امام خامنه‌ای را در دست داشت، به خبرنگار دفاع‌پرس گفت. وی علت جهانی بودن شعار «نظم نوین جهانی با نسل آرمانی» را این‌گونه بیان کرد: همه جهان این‌روز‌ها با هم می‌گویند «مرگ‌بر آمریکا» و «مرگ‌بر اسرائیل» و ان‌شاءالله این شعار را تا زمانی که رژیم کودک‌کش صهیونیستی از صفحه روزگار محو شود، سر خواهیم داد و همان‌طور که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند اگر تمام مسلمانان جهان یک سطل آب بریزند، اسرائیل را سیل خواهد برد، ما دست‌به‌دست هم خواهیم داد و این رژیم را نابود خواهیم کرد.

نسل‌های امروز به جهانیان بگویند که ظلم هیچ‌گاه پایدار نیست

مردم تهران در راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان همچنان حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند؛ این را می‌شد از سخنان جوانی خوش‌سخن که سربند زرد «القدس لنا» بر سر بسته و عکس امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) را در دست داشت، فهمید. وی که به همراه لباس رزم سرتاسر مشکی همراه با یکی از دوستان خود به راهپیمایی آمده و سوژه عکاسان شده بود، نظم نوین جهانی را جهانی به‌دور از ظلم دانسته و به خبرنگار دفاع‌پرس، گفت: ظلم هیچ‌موقع پایدار نیست و به گفته رهبر معظم انقلاب اسلامی، رژیم موقت صهیونیستی چندسال آینده را خواهد دید و نسل‌های امروز باید با حضور پررنگ خود در میدان، به جهانیان اعلام کنند که ظلم هیچ‌گاه پایدار نخواهد بود.

عملیات «طوفان‌الاقصی» معادلات نظم جهانی را جابه‌جا کرد

«محمدباقر قالیباف» رئیس مجلس شورای اسلامی نیز که سخنران راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان تهران بود نیز در میان سخنان خود، از نظم نوین جهانی سخن گفت و با اشاره به عملیات طوفان‌الاقصی مبارزان فلسطینی، تأکید کرد: عملیات «طوفان‌الاقصی» یک نمونه عملی است و خواهید دید که یک نمونه نظری هم خواهد بود. این عملیات و این حرکت نقطه عطفی بود و تاریخ و مبانی طرح‌ریزی را جا به جا کرد. آن‌هایی که مسائل ژئوپلیتیک را دنبال می‌کنند حرف از نظم نوین جهانی می‌زنند.

رئیس مجلس شورای اسلامی همچنین عنوان کرد: عملیات «طوفان‌الاقصی» معادلات این نظم جهانی را در سطح منطقه‌ای و جهانی جا به جا کرد و هرگز رژیم صهیونیستی و آمریکا با هر اقدامی که انجام بدهند این به جای خودش برنمی‌گردد.

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین

راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان امسال پس از سخنرانی رئیس مجلس شورای اسلامی، با قرائت بیانیه شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی توسط فرزند شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» ادامه پیدا کرد و پس از اجرای «ابوذر روحی» و قرائت دفاع فرج، زیر بارش رحمت الهی پایان یافت؛ این درحالی است که این راهپیمایی، آخرین راهپیمایی ۱۳ آبان ملت نخواهد بود؛ چراکه همان‌طور که از شعار راهپیمایی امسال مشخص بود و همان‌گونه که تحولات جهان نشان می‌دهد، مستکبران در آینده‌ای نه‌چندان دور، در نظم نوین جهانی رو به افول و نابودی می‌روند و جبهه حق از جمله جمهوری اسلامی ایران پاینده و استوار بر قله‌های اقتدار جهان خواهد ایستاد.

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نسل آرمانی؛ از آرمان روح‌الله (ره) تا آرمان فلسطین بیشتر بخوانید »

سرلشکر صفوی: جهان اسلام در حال بازآرایی قدرت است

سرلشکر صفوی: جهان اسلام در حال بازآرایی قدرت است



دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا گفت:جهان اسلام یکی از بازیگران نظام قدرت جهانی است که در حال بازآرایی قدرت خود در قرن جدید است و این سازه عظیم قدرت به برکت انقلاب اسلامی به خودباوری رسیده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار سرلشکر پاسدار «سید یحیی صفوی» دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا با حضور در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از غرفه‌های ناشران داخلی و دانشگاهی بازدید کرد.

سردار صفوی با اشاره به اهمیت مقوله‌های فرهنگی در توسعه روابط کشورهای اسلامی اظهار داشت: کتاب جدیدم با عنوان «ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی جهان اسلام» از سوی سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی در علوم اسلامی و انسانی (سمت) و همکاری مرکز آینده‌ پژوهی جهان اسلام منتشر شده و در این نمایشگاه عرضه شده است. جهان اسلام، یکی از بازیگران نظام قدرت جهانی است که در حال بازآرایی قدرت خود در قرن جدید است. این سازه عظیم قدرت به برکت انقلاب کبیر اسلامی ایران به خودباوری و خودآگاهی رسیده و برای تعیین سرنوشت خود در مقابل قدرت‌های سلطه‌گر شرق و غرب به مبارزه برخاسته است.

سردار صفوی ادامه داد: در این کتاب به تبیین و تحلیل عوامل ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک جوامع اسلامی به عنوان یک امت واحده و یک سازه فرهنگی و تمدنی بزرگ پرداختیم که یکی از مهم‌ترین مولفه‌های آن توسعه گردشگری به‌ویژه گردشگری فرهنگی مثل نمایشگاه کتاب است. یکی از بهترین کتاب‌هایی که تا به حال خوانده‌ام کتاب «صعود ۴۰ ساله» نوشته «محمدحسین راجی» و «سید محمدرضا خاتمی» است که البته در این کتاب هم درباره پیشرفت‌های فرهنگی و هنری مطلبی نوشته نشده است.

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا بیان داشت: نشان دادن و آگاه کردن جوانان نسبت به پیشرفت‌های ایران اسلامی باعث می‌شود جوانان حس بهتری داشته باشند. مثلا خود من دانشجوها را با استفاده از اردوهای دانشجویی به پالایشگاه ستاره خلیج فارس بردم که حدود ۴۰ درصد بنزین کشور را تامین می‌کند. زمانی که حجم کار و پیشرفت را می‌دیدند واقعا حیرت‌زده می‌شدند. این نشان می‌دهد که ما در روایت پیشرفت‌ها باید با تحرک بیشتری عمل کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر صفوی: جهان اسلام در حال بازآرایی قدرت است بیشتر بخوانید »

ضربه مرگبار حاج قاسم به غرب چه بود؟

ضربه مرگبار حاج قاسم به غرب چه بود؟



محور مقاومت باعث شد که هزینه آمریکا به عدد نجومی ۷۰۰۰ میلیارد دلار (هفت تریلیون دلار) برسد که پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ جهان شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، ماشین حامل سردار شهید قاسم سلیمانی ساعت ۱:۲۰ بامداد روز جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ با دو موشک هلفایر پهپاد MQ-۹ ارتش آمریکا مورد اصابت قرار گرفت. عملیات ترور با دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا انجام شد.

امّا علت عصبانیت آمریکا از سردار سلیمانی چه بود؟

نیروی قدس به فرماندهی سردار سلیمانی همراه با متحدان منطقه‌ای تاکنون ۲ فاز از توطئه بزرگ قرن بیست یکم برای فروپاشی ساختار غرب آسیا را با شکست مواجهه کردند:

۱: سال ۲۰۰۰ اوج شکوه عصر امپراتوری آمریکا بود. عصری که «فوکویاما» نظریه‌پرداز اهل آمریکا در سال ۱۹۹۲ آن را «پایان تاریخ» نامید. طبق این نظریه، یک جهان وجود دارد و یک نظم نوین که همه کشورهای جهان به سوی آن حرکت خواهند کرد.

آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به تنها ابرقدرت جهان تبدیل شد. هیچ دولتی در تاریخ امپراتوری‌های جهان چنین برتری نظامی نداشته است. بریتانیا در اوج امپراتوری خود در قرن ۱۹ دارای نیروی دریایی معادل دو کشور قدرتمند بعد از خود بود ولی قدرت نیروی دریایی آمریکا معادل ۱۷ نیروی دریایی برتر بعد از خود در جهان بود. بودجه نظامی آمریکا به اندازه نیمی از مجموع بودجه نظامی کل جهان بود.

آمریکا شرق اروپا را تجزیه کرد، روسیه و چین مطیع اوامر او شده بودند، فلسطینی‌هایِ تحت زعامت عرفات را به ورطه صلح با رابین کشاند و طوق بندگی اسرائیل را به گردن ملک حسین اردنی انداخته بود. در جریان جنگ کویت نیز بزرگترین ائتلاف نظامی پس از جنگ جهانی دوم را تشکیل داد و عازم خلیج فارس شد.

آمریکا برهمین اساس در سال ۲۰۰۱ با اتکا به برترین جنگجویان تاریخ! (به تعبیر اوباما) به بلاد اسلامی حمله‌ور شد. ژنرال «کلارک» فرمانده اسبق یوکام (نیروهای ارتش آمریکا در قاره اروپا) فاش کرد که آمریکا بعد از اشغال افغانستان برنامه‌ریزی کرد تا ۷ دولت را سرنگون کنند. شروع این فرآیند با عراق بود و بعد سومالی، لیبی، سودان، لبنان، سوریه و در نهایت ایران!

هدف نهایی بزرگترین لشکرکشی قرن ۲۱ در جهان، «باز تعریف مرزهای سرزمینی قریب به ۲۰ کشور حدفاصل مرزهای چین تا مدیترانه» و در مرتبه بعدی «تشکیل اسرائیل بزرگ از رودخانه نیل مصر تا خلیج فارس ایران» بود! نظیر آنچه ارتش فرانسه و بریتانیا پس از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۶ میلادی بر سر قلمروی عثمانی از مرزهای کرمانشاه تا دریای مدیترانه آوردند تا رژیم اسرائیل تشکیل گردد.

اشغال عراق توسط ارتش درنده آمریکا به کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی ختم شد. در جنگ افغاستان نیز ۳۰۰ هزار نفر بی‌گناه کشته شدند. امّا در این بازی بزرگ یک نکته لحاظ نشده بود: نیروی قدس سپاه به فرماندهی سردار قاسم سلیمانی.

نیروی قدس تحت رهبری سردار سلیمانی از جنبش مقاومت عراق نظیر کتائب حزب الله و سازمان بدر پشتیبانی کرد.نتیجه فوق العاده جالب بود: غرب آسیا باتلاق ماشین جنگی آمریکا شد. آمریکا آمار دقیق و حقیقی تلفات را سانسور می‌کند ولی طبق برآورد موسسه واتسون دانشگاه براون (The Watson Institute)، بیش از ۱۵/۰۰۰ نظامی آمریکا در قالب ارتش و پیمانکار در نبردهای پسا یازده سپتامبر به هلاکت رسیدند. به این عدد ۳۰/۱۷۷ خودکشی نظامی آمریکا را به دلیل تبعات ناشی از این نبردها اضافه کنید. [۱] آماری بالغ بر ۳۲ هزار نظامی آمریکایی نیز دچار مجروحیت/معلولیت جنگ‌های پسا ۱۱ سپتامبر شدند.

پیش بینی آمریکا این بود که هزینه حمله به غرب آسیا به صورت سالانه ۱۰ میلیارد دلار خواهد بود اما محور مقاومت باعث شد که هزینه آمریکا به عدد نجومی ۷۰۰۰ میلیارد دلار (هفت تریلیون دلار) برسد که پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ جهان شد. [۲] این عدد معادل بودجه ۷۰ سال ایران است. این در حالی است که کل هزینه جنگ جهانی دوم ۴ تریلیون دلار بود! این باتلاق منجر به بحران بزرگ اقتصادی در سال ۲۰۰۸ و پایان عصر هژمون امپراتوری آمریکا شد.

«گالبرایت» دیپلمات ارشد آمریکا در جنگ اول و دوم خلیج فارس در کتاب خاطرات خود نوشت: «جنگی که برای تضعیف جمهوری اسلامی به راه انداخته شد، تهران را به برترین موقعیت استراتژیک خود در طول ۴ قرن اخیر رساند.»

۲: فاز اول پروژه فروپاشی ساختار غرب آسیا با حمله کلاسیک ارتش آمریکا به شکست منجر شد. فاز دوم، نبرد نیابتی بود. ارتش آمریکا در سال ۲۰۱۱ از عراق فرار کرد. این سال مصادف با شروع جنگ سوریه بود. جنگی که خیلی زود سراسر غرب آسیا را درگیر کرد. این امر تا جایی پیش رفت که حکومتی تحت عنوان دولت اسلامی عراق و شام در قلب غرب آسیا تشکیل شد که به تنهایی از وسعت تک کشورهای بلاد عرب نظیر عراق، سوریه، اردن، یمن، عمان، امارات، لبنان و فلسطین اشغالی بزرگتر بود.

بغداد و دمشق در معرض سقوط قرار گرفتند و احتمال تشکیل خلافتی می‌رفت که وسعت آن از مرزهای ایران تا خلیج فارس است. موازی با این خلافت، ارتشی از تکفیری‌های سراسر جهان از مرزهای شمال و جنوب سوریه وارد میدان نبرد غرب آسیا شدند.

هجوم تکفیری‌ها منجر به بزرگترین بحران آوارگی جهان در قرن ۲۱ شد. برهمین اساس، محور مقاومت وارد کارزار شد. در نهایت،‌ نیروی‌های مقاومت در پاییز ۱۳۹۶ از سمت عراق و سوریه به سمت «البوکمال» آخرین دژ داعش پیشروی و این حکومت جعلی را نابود کردند.

در اهمیت فتح البوکمال همین بس که اگر نظیر منطقه التنف به تصرف ارتش آمریکا درمی‌آمد، کریدور زمینی و هوایی تهران به مدیترانه بسته می‌شد و مسیر عبوری تنها از قلمرو ترکیه، عربستان یا اردن میسر بود. اگر این ۳ کشور نیز کریدور هوایی را بر روی ایران می‌بستند، به مثابه این بود که دیواری از دریای سیاه تا خلیج عدن مقابل ایران کشیده شده باشد. نظیر آنچه امروز قاره اروپا علیه روسیه اعمال کرد و ترکیه اردیبهشت ۱۴۰۱ به تبعیت از ناتو کریدور هوایی را بر هواپیماهای روسی عازم سوریه بست.

 ضربه مرگبار حاج قاسم به غرب چه بود؟

امّا عملیات البوکمال به فرماندهی سردار سلیمانی باطل السحر این توطئه علیه ایران شد. ارتش آمریکا در رقابت با ایران به دنبال اشغال البوکمال بود. شبکه المیادین نیز در سال ۱۳۹۶ و فتح البوکمال گزارش داد که سردار سلیمانی به این دلیل شخصاً فرماندهی را برعهده گرفت که ارتش آمریکا وارد کارزار نظامی علیه محور مقاومت شده بود. دومین فاز از پروژه نابودی واحدهای سیاسی منطقه و تغییر مرزها از سوی سردار سلیمانی و یارانش با شکست مواجه شد. جانشین فرماندهی نیروی قدس معتقد است که برنامه ترور سردار سلیمانی بعد از عملیات البوکمال در صدر اولویت قرار گرفت. فیلم زیر را ببینید:

چرا آمریکا جرات کرد که سردار سلیمانی را ترور کند؟

سردار سلیمانی امری پنهان از رصد نهادهای جاسوسی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در غرب آسیا نبود. معروف است که در لحظه ترور شهید عماد مغنیه، سردار نیز در محل حضور داشت امّا اجازه ترور صادر نشد. در اینجا دو نکته وجود دارد:

اول؛ کسی گمان نمی‌کرد که سردار سلیمانی به صورت شبانه و ناغافل از سوی آمریکا ترور شود؛ زیرا سردار سلیمانی به عنوان نماینده رسمی ایران برای دیدار دیپلماتیک با نخست وزیر عراق وارد بغداد شد و حامل جوابیه ایران به نامه سعودی بود.

«عادل عبدالمهدی» نخست‌وزیر وقت عراق در مستند الرحلة الاخیرة (آخرین سفر) گفت: «من پیام [عربستان] را به دست سردار سلیمانی رساندم و [حاج قاسم] نیز گفت ما به این پیام پاسخ خواهیم داد. بعد از آن شهید سلیمانی را دیدم و به او گفتم پاسخی به من ندادید؛ سردار سلیمانی گفت در سفر بعدی پاسخ ایران را خواهم آورد. سفر بعدی آخرین سفر سردار بود و حاج قاسم سلیمانی در بغداد به شهادت رسید.»

دوم؛ علت اینکه آمریکا در سال ۱۳۹۸ جرات کرد عملیات ترور را انجام دهد، مربوط به وقوع آشوب‌های موسوم به اعتراضات اکتبر عراق، لبنان و آبان ۹۸ ایران است. گمان CIA و پنتاگون این بود که ترور سردار سلیمانی حتی منجر به جشن خیابانی در خیابان‌های تهران و بغداد خواهد شد و همین موضوع می‌تواند به مانعی برای هرگونه اقدام احتمالی محور مقاومت علیه ارتش آمریکا در منطقه شود.

مضاف بر این، الیوت آبرامز نماینده ویژه آمریکا در امور ایران اعلام کرد حجم دخایر ارزی ایران در سال ۱۳۹۸ به ۴ میلیارد دلار رسیده بود! این موضوع در صورت حقیقت، هیئت حاکمه آمریکا را به این نتیجه رساند که ایران نمی‌تواند پس از لحظه ترور به ارتش آمریکا در منطقه اعلام جنگ کند.

خالی شدن ذخایر ارزی و التهابات سال ۱۳۹۸ در کشورهای محور مقاومت دو عامل اصلی جرات یافتن آمریکا برای انجام عملیات ترور بود.

ترور سردار سلیمانی اتفاقی بی‌سابقه در تاریخ روابط بین الملل جهان بود. گزارشگر ویژه سازمان ملل نیز ترور سردار سلیمانی را قتل خودسرانه اعلام کرد. این اقدام به قدری عجیب و نامتعارف بود که «بنجامین فرنز» از دادستان‌های ارشد دادگاه جنایات جنگی جنگ دوم جهانی (موسوم به نورنبرگ)، ترور سردار سلیمانی را مایه شرمساری آمریکا دانست. «فرنز» نوشت: «دستور [ترور] ژنرال سلیمانی ناقض تمام آن چیزی بود که آمریکا در نورنبرگ حامی آن بود و باعث شرمساری کشور بزرگ ما شد.»

 ضربه مرگبار حاج قاسم به غرب چه بود؟

«بنجامین فرنز» دادستان دادگاه جنایات جنگی جنگ دوم جهانی

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ضربه مرگبار حاج قاسم به غرب چه بود؟ بیشتر بخوانید »