گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: پس از اوجگیری نهضت انقلاب اسلامی، در حالی که در آذر سال ۱۳۵۷ حکومت پهلوی نفسهای آخر خود را میکشید، امام خمینی (ره) فرمانی مبنیبر اعتصاب در ادارات و سازمانها صادر کردند که کارکنان راهآهن نیز دوشادوش همه مردم، به صف مبارزان پیوسته و کمک به نهضت و بیشبرد آن را وظیفه خود دانستند. در این راستا، تشکیل کمیته اعتصابات و در پی آن، برنامهریزی برای تظاهرات و اجراییکردن مخالفتها، از عمده فعالیتهای کارکنان راهآهن در این دوران شناخته میشود.
اعتصاب کارکنان ادارات و سازمانها و حضور در تظاهراتها
راهآهن؛ همراه با اعتصابات سراسری
کارکنان راهآهن در سال ۱۳۵۷ دو بار دست به اعتصاب زدند. این اعتصابها چنان برای حکومت پهلوی مهم بود که تمام توان خود را برای شکستن آن بهکار برد. بار اول این اعتصاب با دخالت «اویسی» فرماندار وقت تهران شکسته شد؛ اما اعتصاب دوم ابعاد بزرگتری داشت و مقابله با آن، کار آسانی نبود.
در این راستا، با توجه به اعلامیهای که کارکنان راهآهن مبنی بر «همبستگی راهآهن با اعتصاب ادارات» منتشر کردند، مسئولان وقت راهآهن توان مسکوت نگاه داشتن موضوع را از مردم نداشتند؛ بنابراین ناگزير عدهای را بهعنوان نماینده کارکنان تعیین و پس از انجام مذاکرات صوری، خواسته کارکنان را صنفی قلمداد کرده و با صدور بخشنامهای مبنی بر تأمین خواستههای کارگران و کارکنان، اعتصاب را شکستند. در همین میان، تیمسار «رحیمی» از سوی حکومت برای سرکوب کارگران به محل کارخانجات اعزام شد که این امر موجب افزایش تنش و از سرگیری مجدد اعتصاب شد.
کارکنان راهآهن بهمنظور تمرکز نیروها و جلوگیری از تفرقه افراد در داخل راهآهن، یک هسته مرکزی را تشکیل دادند که این اقدام منجر به تشکیل کمیته اعتصابات شد؛ اما اختناق حاکم بر راهآهن موجب شد تا فعالیت کمیته بهطور مخفی انجام گیرد.
شرح وظایف کمیته بر چهار اصل استوار بود:
۱- بخش اعلامیههای کمیته که موجب تقویت روحیه کارکنان در جهت تداوم مبارزه میشد.
۲- تکثیر و پخش اعلامیههای امام و پوسترها و نشریات مذهبی در سطح راهآهن که موجب مصون ماندن جریان تهدید انقلاب در این سازمان میشد.
۳- تشویق کارکنان به تعطیل کردن کار.
۴- پس از آمادگی کامل کارگران، در تاریخ معینی اعتصاب علنی گشته و راهآهن به اعتصاب کامل کشانده شود.
رفتهرفته کمیته اعتصابات جایگاه خود را محکم کرد و پس از به اجرا درآمدن چهار مرحله فوق، کمیته در روز شنبه نهم دی سال ۱۳۵۷ به یاری و همت عده کثیری از کارکنان، به ادارات مختلف راهآهن بورش برده و در مقابل چشمان حیرتزده مدیران وقت، قابهای عکس شاه را به زیر کشیده و همانروز با تظاهرات در محوطه راهآهن، همکاران را به اعتصاب دعوت کردند که کلیه کارکنان ادارات راهآهن نیز با تعطیلی یکپارچه کار، به اعتصاب پیوستند.
از طریق کمیته اعنصاب، شروع اعتصاب به کارکنان نواحی دیگر اعلام شد و بدینترتیب کلیه نواحی به اعتصاب پبوستند و در یک زمان، چرخهای قطارها از حرکت ایستادند و راهآهن بهطور یکپارچه تعطیل شد. طی اطلاعیهای، مراتب اعتصاب کارکنان و همبستگی راهآهن با صنعت نفت و سایر ادارات، به مساجد اعلام شد و کمیته اعتصاب رسماً کار خود را شروع و به سازماندهی و تنظيم شرح وظایف و آییننامه انضباطی پرداخت و روزانه جلسات سخنرانی در محل ناهارخوری کارخانجات دایر کرد.
اعتصاب کارکنان ادارات و سازمانها و حضور در تظاهراتها
در گزارشی باعنوان «راهآهن و انقلاب، با محوریت اعتصاب» اینگونه آمده است:
«ازدحام کارکنان در این جلسات بهحدی بود که حتی خارج از سالن نهارخوری نیز مملو از جمعیت میشد. آنگاه کمیته، دعوت از کلیه واحدها را برای عضویت آغاز کرده و واحدهای مختلف راهآهن نیز نمایندگان را تعیین و به کمیته اعتصاب معرفی نمودند.
کمیته روزانه پس از ایراد سخنرانیهای لازم، جلسات خود را شروع مینمود. مسئله مهمی که در آن زمان برای کمیته اعتصاب راهآهن پیش آمده و حائز اهمیت شده بود، وجود افرادی از گروههای غیر اسلامی و نمایندگان فرمایشی وابسته در کمیته اعتصاب بود که این نیز از عدم شناختی که از موضع سیاسی افراد در اوایل انقلاب وجود داشت، سرچشمه میگرفت، اینها از راههای مختلف قصد به انحراف کشیدن مشی اسلامی کمینه را داشتند؛ اما از آنجایی که نهضت، سیر تکامل و اصیل اسلامی خود را طی کرده و مشیت الهی و رهبری امام خمینی (ره) حاکم بر آن بود، نیابت شوم آنها توانست هیچ تاثیری در اهداف کمیته به وجود آورد.
در یکی از جلسات، قطعنامهای تنظیم و تمامی نمایندگان آن را امضاء کردند، سپس بهخاطر مسائل امنیتی، متن را بدون امضاء نمایندگان (فقط با مهر کمیته اعتصابات راهآهن) در سراسر نواحی پخش کردند؛ اما پس از جلسه آنروز وقتی نمایندگان بیرون آمدند، در کمال تعجب دیدند از اصل قطعنامه -که امضاء و اسامی نمایندگان در ذیل آن بود- تعداد زیادی فتوکپی گرفته شده و به در و دیوار الصاق و رونوشت آن نیز به ژاندارمری ارسال شده است. این کار افرادی بود که در کمینه نفوذ کرده بودند.
وقتی به فرمان امام خمینی (ره) قرار شد که شرکت نفت فقط به اندازه مصرف داخلی نفت تهیه کند و رساندن نفت به شهرهای مختلف کشور، الزاماً توسط راهآهن انجام میشد، کمیته راهآهن تصمیم گرفت تا نقت مورد نیاز روزانه و در پارهای اوقات گندم مورد نیاز را با قطارهای معدود حمل نماید بهطوری که به اعتصابات لطمهای نزند».
دو نمونه از اعلامیه و قطعنامههای کمیته اعتصابات راهآهن در دوران انقلاب اسلامی
قطعنامه
بسمهتعالی
قطعنامه
۱۳۵۷/۱۰/۲۶ شمسی مصادف با ۱۸ مهر ۱۳۹۹ هجری قمری
به پیروی از قیام ملت مسلمان ایران به رهبری زعیم عالیقدر عالم اسلام، امام روحالله الخمینی و بنا به ابلاغیه شماره ۸ هیأت اعزامی امام، در جهت دگرگونی بنیادی در تغییر حکومت دیکتاتوری و استقرار نظام نوین جمهوری اسلامی و اشاعه عدل و مساوات و حاکمیت ملی و معتقد به جانفشانیهای گلگونکفان شهدای راه آزادی، ما کارکنان راهآهن ایران اعتصابات عمومی کشور را قدرتی میشناسیم اجرائی، در ید با کفایت رهبر عاليقدر مذهبی در این دوران حساس تاریخی ارج نهادن به این منبع الهام و تصمیمگیری را تعمیمی میدانیم در شکوفایی اراده مردمی؛ لذا بدینوسیله اعلام میداریم که بهمنظور جلوگیری از فساد بیحرکت ماندن این شاهرگ اقتصادی کشور و سرمایه ملی در جهت رفاه نسبی مواد سوختی مردم فقط قطار مواد سوختی مورد نیاز نقاط الزامی در جهت خواست شرکت ملی نفت حمل شود و سوءاستفاده از حرکت قطارها به هر شکل که باشد، موجب وقت کار و گستردگی کامل اعتصاب خواهد بود و در این میان مدیران راهآهن موظف هستند ضمن در اختیار قرار دادن کلیه امکانات لازم، از دخالت در هرگونه تصمیمگیری خودداری ورزند
روز اعتصاب شنبه ۵۷/۱۰/۹
امروز طی مراسم باشکوهی که در داخل راهآهن انجام شد، کلیه عکسهای شاه جلاد در کارخانجات و ادارات تابعه راهآهن شکسته شد و کارگران ضمن اعلام پشتیبانی خود از امام خمینی، همبستگی خود را با برادران خود در صنعت نفت و کلیه مؤسسات دیگر اعلام داشته و خواستار سرنگونی شاه سفاک شدند. پیروزی نزدیک است.
اعلامیه
بسم الله الرحمن الرحيم
هموطن عزيز؛
فرعونی که لاف «انا ربكم الأعلى» میزد و طاغوتی که پشت پا به مذهب و قانون و روحانیت و مردم میزد، کسی که همگان مجالس شراب و شرابخوارگی او را بهوسیله تلویزیون دیدهاند. کسی که در تمام شئون مملکتی، از برنامهربزی صنعتی گرفته تا طرحهای اتمی و کشاورزی و تصویب و طرح قوانین و لوايح دخالت مینمود. همان صاحب اختیار تام، همان عقل کل، همان فرمانروای مطلق و امروز که پایه تحت سلطنش در معرض قهر مقدس ملت به لرزه درآمده و اطرافیانش به آنچه میخواستهاند رسیده و فرار کردهاند و سرمایه ملتی را به غارت بردهاند. اکنون مدعی است که پیام انقلاب ملت را شنیده است. اکنون مدعی است که برای حفظ مملکت و قانون و مرز و بوم، سوگند ياد کرده است. اکنون مدعی است و مدعیند که از همهجا بیخبر بوده است.
کسی که میخواست شناسامه بهدست همه مخالفانش دهد و آنها را از خانه پدریشان بیرون کند. اکنون مدعی است که بیائید به ایران و ایرانی فکر کنیم. آیا 50 سال تجربه در حیات ملتی کافی نیست؟ آیا 50 سال رنج و شکنجه و قتل و غارت و هنک عفت و ناموس و شرف و مذهب و دیانت کافی نیست؟ آیا تجربه اقبال و علم و هویدا و آموزگار و شریف امامی کافی نیست؟ ملتی که بیدار شده و به پا خاسته، دیگر گول این فریبها، این وعدهها و این یاوهگوییها را نخواهد خورد و برای رسیدن به آزادی حقیقی، ثانیهای را از دست نخواهد داد و از هیچگونه فداکاری تلاشی باز نخواهد ایستاد. 50 سال قربانی کردن، امروز زید و فلان وزیر و بسمان وکیل و جنايات را به گردن آنها افکندن و از معرکه خشم ملت جان سالم به در بردن کافیست، 20 دوره تقلب در رأی و عقیده مردم کردن کافیست. اینهمه سوءاستفاده کردن از نجابت مردم کافیست.
هموطنان عزیز:
ما جامعه کارکنان راهآهن ایران از اعتصابات برادران عزیز در مؤسسات شرکت نفت و گاز و پالایشگاه و مخابرات و دارایی و اقتصاد و بازرگانی و سازمان آب و وزارت نیرو، هواپیمایی، بانک ملی و مرکزی، شهرداری و گمركات، وزارت دادگستری، کانون وکلا، انجمن قلم و نویسندگان، مطبوعات و استادان و معلمان و دانشجویان و دانشآموزان و بازاریان و اصناف فداکار و غیور و شرافتمند و ورزشکاران قهرمان (که جام زهرآلودش را شکستند) تشکر کرده و پشتیبانی خود را از شما برادران مسلمان و فداکار و جامعه روحانیت مجاهد و حضرت آیتالله العظمی خمینی اعلام نموده و با خواستههای ملی شما همصدا هستیم و بهزودی به شما میپیوندیم.
امضا: کارکنان راهآهن ایران.
«عباس خالدی» مسئول کمیته اعتصاب در سال ۱۳۵۷ میگوید: «روز پنجشنبه ۵۷/۹/۷ اعلامیهای تهیه کرده و بین قطارها توزیع نمودیم. در اعلامیه آمده بود از روز شنبه یعنی نهم آذر در اعتصاب هستیم، در روز پنجشنبه خیلیها را خبر کردیم که حدود 100 نفر آمدند، راه افتاند به سمت اداره مرکزی در میدان راهآهن و عکسهای شاه را شکنند، با این حرکت افراد همه باهم درگیر شدند، بعد هم داخل محوطه راهآهن شدند. مردم هم که ناظر قضایا بودند، جمع شدند و میخواستند بدانند که چه خبر است. همه اعتصابیون در حال شعار دادن دارد وارد کارخانه شدند.
صحبتهایی شد که فردا صبح در همانجا جمع شویم؛ یعنی هرروز ساعت ۷ صبح سرکار میرفتیم؛ ولی کار نمیکردیم تا یک هفته همینجوری بود. بعد از چند روز همه ادارات اعلام کردند که نماینده خود را معرقی نمایید. معرفی کردند که بچههای حزباللهی و مذهبی بودند، تودهای بودند، چپی بودند، همهرقم آدم بین نمایندگانی که آمده بودند، حضور داشتند. بهعلت اینکه در آن کمیته همدیگر را بهخویی نمیشناختیم و نمیدانستیم که چه شخصی مذهبی و چه کسی غیر مذهبی است. خیلی در این مدت زجر کشیدیم. مبارزه ما از یک طرف مبارزه با شاه بود و از طرفی دیگر با مسئولین راهآهن و نیز با برخی از اعضای کمیته اعتصابات… تا انقلاب پیروز شد».
محدوده فعالیتهای کمیته اعتصابات بسیار وسیع و در مواقعی بسیار حساس بود. اعتصاب در راهآهن تنها به معنی دست کشیدن از قعالیتهای روزانه نبود، بلکه در بسیاری جهات، حرکتی جهادگرایانه در راستای به چرخش وا داشتن چرخهای اقتصاد کشور در شرایط بحرانی انقلاب بود. سوخترسانی به مناطق شمالی کشور در فصل سرما در شرایط اعتصاب و کشیدن خط آهن که هفتهای یک الی دو قطار سوخت بتواند به مناطق شمالی گسیل شود، یکی از فعالیتهای اساسی راهآهن در دوره اعتصابات بود.
در دی سال ۱۳۵۷ و در پی اعتصاب کامیونها، کارخانه ذوبآهن اصفهان بهدلیل خالی شدن مخازن سوخت ذغال سنگ و احتمال نابودی کورهها در معرض خطر قرار گرفت. کارکنان راهآهن در راستای فرمان امام خمینی (ره) که در این اعتصاب تاکید وافر بر جلوگیری از وارد آمدن آسیب به منابع ملی همچون کارخانهها داشتند، دست به حرکتی جهادی زده و از تعطیلی کارخانه ذوبآهن جلوگیری کردند، «عباس خالدی» در روایت این واقعه میگوید:
«در آن دوران، در کمیته اعتصابات خیلی کارها انجام دادیم، یکی از کارها این بود که یکبار نمایندگانی از ذوبآهن اصفهان آمدند و اعلام کردند که کورههای کارخانه ذوبآهن در حال خوابیدن و خاموش شدن است و میگفتند که اگر این کورهها بخواید آجرهایش سرد میشوند و اگر این اتفاق بیافتد ۲ الى سه سال طول میکشد که به حالت امروزی در بیاید و آنها دغالسنگ میخواستند؛ چون زغالسنگ نداشتند و کامیوندارها هم در اعتصاب بودند. تعداد کمی از کامیونها هم که برایشان زغالسنگ میبردند، توان نگهداری این کورها را نداشت. آنها گفتند که با باریس هم تماس گرفته و امام (ره) نیز از این اتفاق ابراز ناراحتی کرده بودند؛ لذا از ما کسب تکلیف کردند و خواستند که برویم و از آنجا بازدید کنیم و ببینیم که ذغالسنگ ندارند، قرار شد فردای آنروز ساعت ۱۰ صبح بیایند و نمایندههای ما را برای بازدید ببرند.
از اعضای کمینه، چهار نفر را انتخاب کردند تا به اصفهان سفر کرده و از نزدیک صحت و سقم صحبتهای آنان را بررسی نماییم. این چهار نفر شامل شهید «علی نوری»، آقای «نتقیپور» و یک نفر دیگر که در حال حاضر اسمش در خاطرم نیست و بنده بودیم.
در ابتدا قرار بود ساعت ۱۰ صبح نمایندگان شرکت ذوبآهن بیایند و ما را با خود بیرند؛ ولی ما تصمیم گرفتیم که خودمان بیخبر برویم. ساعت ۴ صبح به اصفهان رسیدیم و ساعت ۷ صبح جلوی کارخانه بودیم. سراغ مسئول کمیته اعتصابات را گرفتیم و خود را معرفی کردیم و گفتیم که از نمایندگان اعتصابی راهآهن هستیم. پس از بررسی متوجه شدیم که آنها حقیقت را گفته و همه سیلوها را بازدید کردیم، طنابهایی را به طول یکمتر گره زده بودند و وقتی این طنابها را داخل سیلوها فرو میکردم بعد از هر گره که حدود یک متر بود، متوجه شدیم که هر سیلو به اندازه ۵۰ متر خالی است و کامیونهایی هم که مقدار جزئی ذغال سنگ میآورند کفاف کار کارخانه را نمیدهد.
در همانجا ما تأیید کردیم که کارخانه ذوبآهن اصفهان به زغال سنگ احتیاج دارد و چون این کارخانه یک سرمایه ملی بود و نظر امام نیز همین بود که بیشترین صدمه به نظام و کمترین صدمه به مردم و ثروت ملی مملکت وارد شود. در همانجا تصمیم گرفتیم و تلفنگرام زدیم که لوکوموتیو حاوی ذغالسنگی که در «شاهینشهر» متوقف بود، بهسمت ذوبآهن اصفهان حرکت کند.
وقتی کارمان انجام شد رفتیم. گويا آنها با همکاران خود در ذوبآهن تماس میگیرند که گروهی از تهران قرار است برای بازدید بیاید که فلان رفتار و فلان کار را انجام دهید و جواستان را جمع کنید. این زمانی بود که ما کارمان را انجام داده و از آنجا رفته بودیم، به آنها گفته میشود که آقایان راهآهن آمدند و بازدید کردند و رفتند و دستور حرکت به قطار را نیز دادند. بعد از آن، در هفته دوبار قطار به آنجا زغالسنگ میرساند».
اقدام مهم دیگری که کمیته اعتصابات انجام داد، اعزام هیاتی به نواحی راهآهن جهت برگزاری کمیتههای اعتصاب بود. هیأت مزبور شامل پنج نفر بوده که توسط رأی مخفی سایر نمایندگان کمیته مرکز انتخاب و اعزام شده بودند. بههر حال، امور کمیته اعتصاب همزمان با اوجگیری و شکوفایی انقلاب اسلامی پیش میرفت و در کلیه امور مربوط به انقلاب اعم از راهپیمایی، تظاهرات و مبارزات تا ورود امام (ره) به تهران، سهیم بود و در استقبال پرشکوه روز دوازدهم بهمن سال ۵۷ در مسیر بهشت زهرا (س) شرکت نموده و روز پرخاطرهای را برای خود به جای گذاشت.
تشکیل کمیته استقبال
«کمیته استقبال» متشکل از 100 تن بهمنظور استقبال از امام (ره) در بدو ورود ایشان تشکیل شد. محل استقرار این کمیته در مدرسه «رفاه» بود. عدهای از اعتصابیون راهآهن پرچم سبز و سفید به بازو بسته و راهاندازی و هدایت را بر عهده گرفتند. وزارت کار، اداره بخشی از مراسم استقبال را به اعضای این کمیته سپرد.
«قطار پیروزی» پس از بپروزی انقلاب اسلامی
پایان اعتصاب و اعزام قطارها
کارکنان راهآهن با وجود اعتصاب سراسری خود، زمانی که از سوی کمیته اعتصابات و همچنین كميته منتخب امام خمینی (ره) اعلام شد که میبایست به مناطق دور افتاده سوخت و مواد غذایی ارسال شود، دست به کار انتقال شدند و لحظهای در این زمینه کوتاهی نکردند. البته ناگفته نماند که طی همان انتقالها هم از انتقال هرگونه حمل و نقل تجهیزات ارتشی جلوگیری میکردند.
راهآهن پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به فرمان امام خمینی (ره) از روز شنبه ۲۸ بهمن سال ۱۳۵۷ آمادگی خود را برای انجام امور عمومی خود و حرکت قطارها اعلام داشت و متعاقب آن در ساعت 14:50 روز یکشنبه ۲۹ بهمن سال ۵۷ در میان شور و شادمانی هزاران تن از مردم تهران، اولین قطار انقلاب را طی مراسمی به سوی مشهد اعزام کردند.
انتهای پیام/ 113