نفیسه سادات موسوی

حوزه ادبیات دینی نوجوان طی ۸ ماه فقط ۵ تالیف داشته است

حوزه ادبیات دینی نوجوان طی ۸ ماه فقط ۵ تالیف داشته است


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در سی‌وچهارمین دوره از نمایشگاه بین‌المللی کتاب با نفیسه سادات موسوی کارشناس کتاب در حوزه کودک و نوجوان، گفت‌وگویی کردیم و عملکرد این دوره از نمایشگاه کتاب در حوزه کودک و نوجوان را بررسی کردیم.

نفیسه سادات موسوی کارشناس کتاب در حوزه کودک و نوجوان از اوضاع نگران کننده غرفه‌های کودکان و نوجوانان این دوره از نمایشگاه بین‌المللی کتاب اظهار داشت: از بین کتاب‌های چاپ شده در نیمه دوم سال گذشته درصد کتاب‌های ترجمه از آثار تالیفی خیلی بیشتر بود. ترجمه‌هایی با محتوای غیر بومی غیرفرهنگی و حتی گا‌ها ضد ارزشی، درصد زیادی از باراز نشر ما را به خود اختصاص داده و تبلیغات برای این آثار هم خیلی بیشتر از آثار تالیفی به چشم می‌خورد. با کمال ناراحتی باید گفت که کتاب‌های غربی، پرفروش‌های حوزه کودک و نوجوان هستند.

موسوی در ادامه افزود: روز ابتدایی نمایشگاه کتاب در سالن کودک و نوجوان با دقت و سر فرصت قدم زدم و کتاب‌های تک تک انتشارات را نگاه کردم، در بازدید‌هایی که از غرفه‌های مختلف داشتم متوجه شدم خریدار‌ها بیشتر به کتاب‌هایی تمایل دارند که از نظر ما آثار خوب و مناسبی نیستند. عدم توجه ویژه والدین به رده سنی درج شده روی کتاب، عدم نظارت متولیان نمایشگاه بر عرضه محتوای مناسب در غرفه کودک و نوجوان و عدم شناخت خانواده‌ها از انتشارات و نویسنده‌هایی که محتویات نامناسبی تهیه می‌کنند باعث شده تا کتاب‌هایی با محتوای نامناسب در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گرفته و در غرفه‌های مربوطه عرضه شوند.

این کارشناس کتاب، وجود مرجع‌های مناسب برای ارزیابی تولیدات حوزه کودک و نوجوان را امری حیاتی دانست و بیان کرد: سایت‌هایی مثل کدومو شاخصه‌های مثبت و منفی کتب منتشر شده را بیان می‌کنند و خانواده‌ها می‌توانند با توجه به نظام ارزشی خانواده خود، تصمیم به تهیه یا عدم تهیه کتاب بگیرند. مجموعه‌های دیگری هم هستند که معمولا کار ایجابی انجام می‌دهند و کتاب‌های خوب را گزینش و معرفی می‌کنند. این مجموعه‌ها بیشتر روی آثار تالیفی متمرکز هستند. البته جای خالی مجموعه‌هایی که بصورت مستقیم کتاب‌های نامناسب با محتوای غیر اخلاقی و انتشارات مسمومی که در این حوزه فعالیت دارند را معرفی کنند خالی است.

موسوی ادامه داد: «لاک‌پشت پرنده» از جوایز معتبر ادبی ما در حوزه کودک و نوجوان است که گا‌ها به کتاب‌های نامناسب امتیاز می‌دهد و این امر باعث می‌شود تا خانواده‌ها به جهت اعتبار این جشنواره و امتیازدهی آن به کتب مختلف، اقدام به تهیه کتاب نامناسب کنند. در نمایشگاه امسال بیشتر انتشارات دست به تفکیک محتوایی آثار خود زدند که بسیار اقدام درستی است و افراد با توجه علایق خود به ژانر‌های مختلف، به کارشناسان مطلع در هر ژانر مراجعه می‌کردند تا از محتوای کتابی که قصد تهیه آن را دارند مطلع شوند.

این کارشناس حوزه کودک و نوجوان یکی از دلایل استقبال کودکان و نوجوانان از آثار ترجمه شده را قیمت مناسب‌تر این آثار در مقایسه با آثار تالیفی دانست و گفت: علاوه بر بحث مالی، نداشتن پیوست فرهنگی در یکسری از قالب‌های جدید یا کمتر شناخته شده مثل پی‌نما یا کمیک که مورد توجه نوجوانان است باعث استقبال از کتاب‌های غربی شده است. در حوزه کتاب گویا هیچ نظارت و دغدغه‌ای وجود ندارد که تالیف را به سمت نیاز نوجوان‌ها حرکت دهند. کودکی که به سمت محتوا‌های کمیک می‌رود احتیاج به هیجان توام با خشونت دارد، مولف داخلی می‌تواند با پی نما کردن ضرب‌المثل‌ها و قهرمان‌های ایرانی محتوای مناسب برای نوجوان در ژانر مورد علاقه اش تهیه کند و مسئولین نیز با برگزاری جشنواره‌ها و اعطای جایزه می‌توانند مولفین را به سمت ادبیات به روز جهانی سوق دهند.

موسوی با جذاب خواندن ادبیات ژانری در میان نوجوانان ادامه داد: منظور از ادبیات ژانری همان آثار فانتزی و تخیلی سیاه است که باعث شده تا نوجوان‌های زیادی جذب این سبک شوند و عدم وجود ادبیات ژانری تالیفی در داخل کشور باعث شده تا نوجوانان به آثار ترجمه شده علاقه‌مند شوند. در مجموعه کتاب‌هایی، چون هری پاتر، ادبیات ژانری نرمال که تقابل خیر و شر را نشان می‌دهد، نمایش داده می‌شوندکه در نهایت خیر پیروز میشود. اما در آثار جدید این ژانر، فانتزی سیاه است که در آن خشونت و شرارت غیرطبیعی وجود دارد و قهرمان داستان آدم خوبی نیست. همین امر باعث می‌شود تا بعدا شاهد پرخاشگری و ناسازگاری نوجوانان در محیط خانواده و اجتماع باشیم، نباید فراموش کنیم که کتاب نخواندن از کتاب بد خواندن خیلی ارزشمندتر است لذا باید والدین را با نویسنده و انتشارات نامناسب آشنا کنیم.

موسوی در پایان از نهاد‌های تصمیم ساز درخواست کرد تا کتاب‌های بیشتری در ژانر‌های مورد علاقه کودک و نوجوان تالیف کنند و ادامه داد: در خیلی از ژانر‌های ادبی کتاب خوب نداریم، در حوزه ادبیات دینی نوجوان در هشت ماه گذشته از میان ده‌ها کتاب منتشر شده تنها پنج کتاب تالیفی داشتیم. نوجوان وقتی تهی از محتوا شود به سمت محتوای بد می‌رود. برای مثال انتشارات مهرستان کتاب‌های خوبی در زمینه ادبیات دینی چاپ کرده، انتشارات مهرسا در حوزه تربیتی و مهارتی کتاب‌های خوبی دارد. در حوزه طنز امثال داود امیریان، در حوزه شعر مصطفی رحماندوست، فریبا کلهر، زهرا موسوی، مریم اسلامی و در حوزه نوجوان کبرا بابایی، منیره هاشمی، آقای سرشار و آقای یامین پور افرادی هستند که با توجه به شناخت و علمی که در حوزه تربیتی و روانشناسی کودک دارند والدین به راحتی و بدون ترس می‌توانند آثارشان را برای کودکان و نوجوانان خود تهیه کنند.

منبع: دانشجو

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حوزه ادبیات دینی نوجوان طی ۸ ماه فقط ۵ تالیف داشته است بیشتر بخوانید »

اشعار شاعران آئینی برای شهادت حضرت زهرا(س)/ مرور سیلی و دیوار و کوچه دشوار است

اشعار شاعران آئینی برای شهادت حضرت زهرا(س)/ مرور سیلی و دیوار و کوچه دشوار است



سلسله محافل شعر آیینی آستان مهر با حضور شاعران و ستایش‌گران مطرح به مناسبت ایام سوگواری حضرت فاطمه(س) در سالن مهر حوزه هنری امروز برگزار شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سلسله محافل شعر آیینی آستان مهر در مناسبت‌های مذهبی با حضور شاعران و ستایش‌گران مطرح به مناسبت ایام سوگواری حضرت فاطمه(س) در سالن مهر حوزه هنری امروز برگزار شد.

در بخشی از برنامه نفیسه سادات موسوی شاعر جوان آئینی کشورمان غزلی را خواند که به قرار زیر است:

خبر رسید که خورشید در نمی‌آید
عروج کرده به عرش و دگر نمی‌آید

آهای قاصدک بدخبر، چه گفت نسیم؟!
به او بگو خبر بد، سحر نمی‌آید….

نسیم! آی نسیم سحر، خودت برگرد
بگو به زینب مضطر، پدر نمی‌آید….

بگو که چشم به‌راهش نماند از امشب
بگو دگر پدرش از سفر نمی‌آید

به او بگو که شریکیم در یتیمی او
ز دست ما که ازین بیشتر نمی‌آید….

ولی نه، شب‌صفتان کور خوانده‌اند این‌بار
چنین حماسه‌ سردار، سر نمی‌آید

تمام عرش به تشییع نور آمده‌اند
مگر به دیده‌ اهل نظر نمی‌آید؟!

تمام مردم این خاک، سوگوارانند
چقدر صاحب عزا در میان یارانند

چقدر قمری دل‌سوخته پر است اینجا
چقدر رود که از دودمان بارانند

چقدر سرو گرفتند روی شانه تو را
که پیرو خط فرزانه‌ی جمارانند

هجوم غرش خونخواه یالثارات است
چقدر مشت گره‌کرده…. بیشمارانند

چقدر دختر از امروز بی‌پدر شده‌اند
که دختران خودت چون یک از هزارانند…

نسیم! آی نسیم سحر، خودت برگرد
بگو به زینب مضطر، پدر نمی‌آید….

خدا کند برسد فاطمه به داد دلش
وگرنه از پس این داغ برنمی‌آید….

رسیده قصه به ایام فاطمیه، علی!
بگو که فاطمه‌ات پشت در نمی‌آید….

بگو مغیره جسارت نمی‌کند این‌بار
بگو حرام‌خور خیره‌سر نمی‌آید

چرا قیامت کبری نمی‌شود برپا
چرا صدای کسی هیچ در نمی‌آید….

که بس‌کنید….که آرامتر! لگد نزنید….
به جنگ یاس کسی با تبر نمی‌آید….

هزار صفحه تاریخ را ورق بزنید،
چهل نفر جلوی یک نفر نمی‌آید..

علی بگو گل زهرا نمی‌رود از دست
فرازِ روضه شق‌القمر نمی‌آید….

مرور سیلی و دیوار و کوچه دشوار است
ببخش جز نفسی مختصر نمی‌آید

نه! ما به آخر این قصه خو نمی‌گیریم…
ببین! حرارت این غصه سر نمی‌آید!

در ادامه قاسم صرافان نیز ۲ سروده خود را خواند که به شرح زیر است:

از غمت بسیار و کم گفتیم از بیداری‌ات
کوثری؛ اما نمی‌بینیم، جز بیماری‌ات

وسعت قلب تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس

یک زره خرج جهازت ، حُسن‌هایت بی‌شمار
با تو حیدر، روز خیبر، حِرز می‌خواهد چه کار؟

تا تو از تیغ دودم، با عشق می‌گیری غبار
بعد از این مستانه‌تر، صف می‌شکافد ذوالفقار

قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه!
قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه!

با علی، در عشق و در ایمان، برابر می‌شوید
هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید

در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت
پیش نابینا، میان حِصن چادر ماندنت

امتحان‌ها داده‌ای، در آسمان‌ها پیش از این
از ازل، در عرش می‌تابید نورت، چون نگین

مادری، الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه!
می‌دهد از سوی ما، مهدی سلامت، فاطمه!

در کساء، از علت خلقت روایت می‌کنی
«هل اتی» را جلوه‌ لطف و کرامت می‌کنی

در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی
فکر خلقی، نیمه شب، با حق که خلوت می‌کنی

عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم، خستگی را از علی پوشاندنت

ای زبانت، ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار!
بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار

پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی!
بی تو می‌میرد علی، برخیز، همراه علی!

دومین سروده قاسم صرافان

مائیم، ما، دو آینه‌ی روبروی هم
چرخانده عشق، چهره‌ ما را به سوی هم

با هر سلاممان و با هر نگاهمان
وا می‌کنیم پنجره‌ای را به روی هم

من ساقی و تو کوثر و با هم میان خم
نوشیده‌ایم سر خدا از سبوی هم

سر خم نمی‌کنیم مگر پیش پای عشق
عالم نمی‌خریم به یک تار موی هم

قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من
«یا آیها الذینِ» هم و «آمنوا» هم

دریا ندیده است، نمی‌فهمد این کویر،
ما غرق می‌شویم چرا در وضوی هم؟

قهر است شهر با من و تو، هم‌نفس! ببین
پیچیده بغض غربت‌مان در گلوی هم

آنها به فکر هیزم خشکند پشت در
ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم

نه دستِ بسته‌ام و نه بازوی خسته‌ات
طاقت نداشتند بیایند سوی هم

پروانه‌ها خوشند، اگر چه در آتشند
پر می‌کشند در دلشان آرزوی هم

یک روز ما دوباره شبیه دو آینه
می‌ایستیم رو به خدا روبروی هم

الهام صفالو نیز اشعار خود را خواند که به قرار زیر است:

دستاس عالم است به دستان مادرم
می چرخد عاشقانه به فرمان مادرم

عمری زمین و هر چه در آن هست و آسمان
هر یک نشسته گوشه‌ای از خوان مادرم

ما با دَم‌اش میان عدم قد کشیده‌ایم
هستی شروع شد به فراخوان مادرم

«زین همرهان سست عناصر دلش گرفت»
شیر خداست آینه گردان مادرم

با چادر سیاه خود احرام بسته‌ام
یعنی منم همیشه مسلمان مادرم !

در سیل پرتلاطم موج نگاه‌ها
دل بسته‌ام به ساحل چشمان مادرم

هر بار گم شدم ، همه جا از پی‌ام دوید
اخمی به من نکرد ؛ به قربان مادرم !

رد کرده ماه و سال و زمان و هزاره را
«قدر» بلند و مهر فراوان مادرم

از کوچه‌های خسته دنیا که بگذری
یک صبح می رسی به خیابان مادرم

از روضه‌های تلخ مدینه عبور کن
دارند می‌رسند سواران مادرم

و دومین سروده الهام صفالو شاعر آئینی کشورمان را در ادامه می‌خوانید:

مادر برایت شعر خواهم گفت
شعری که در آن واژه غم نیست
بیتی در آن آتش نمی‌گیرد
در مصرعی هیزم فراهم نیست

محسن در آغوش حسن خواب است
زینب برایت شعر می‌خواند
دور تو می‌گردد حسینت که
بر گونه‌هایش ردّی از نم نیست

یک شهر از عطر علی مدهوش
یک شهر با عدل علی دلخوش
در شعر من مردم وفادارند
اسمی در آن از ابن ملجم نیست

تو باز جارو می‌زنی مادر
دستاس با دست تو می‌چرخد
هر قدر مهمان هم بیاید باز
در سفره این خانه نان کم نیست

دنیا چه شکل بهتری دارد
نه تشت در آن هست، نه نیزه !
این بار سهم بچه‌های تو
زنجیر، خنجر، کاسه سم نیست

مادربزرگی می‌شوی یک روز
در خانه‌ای پر شادی و لبخند
قد می‌کشد اینجا علی اصغر
یک حرمله در کل عالم نیست

قاسم ، محمد ، عون ، عبدالله
بر دور یک سفره همه جمع‌اند
موی رقیه را تو می‌بافی
تصویری از سیلی محکم نیست

مادر برایت شعر خواهم گفت
با مطلع حیدر چه خوشحال است
در را برویش می‌گشایی باز
در هیچ بیتی قدتان خم نیست

قدر تو را یک روز می‌فهمند
یک جمعه از نام شما روشن
دیگر هبوط و گریه و دوری
روزی حوّا، سهم آدم نیست

آری برایت شعر خواهم گفت …

محمدحسین ملیکان شاعر جوان آئینی کشورمان نیز سروده‌های خود را خواند که به قرار زیر است:

برای خواندن اول یاد می‌گیرند الفبا را
الفبا یافتم در ختم قرآن نام زهرا را

خدا از خلق عالم، بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشان‌ها را

ستون خانه را تا عرش بالا برد و نادان‌ها
بنا کردند پای این بنا دیوار حاشا را

چه می‌فهمد کسی این در برای شخص پیغمبر
تداعی می‌کند دروازه عرش معلی را؟

اگر توحیدشان را با حضور قلب می‌خواندند
نمی‌انداختند امروز پشت گوش، اسرا را

اگر یک بار می‌خواندند کوثر را چه می‌دیدند؟
مقام حضرت زهرا سلام الله علیها را

اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد
به مسجد می‌دهم ترجیح،‌ معبد را، کلیسا را

چه می‌بینم خدا؟‌ وا شد به جایی پای بعضی‌ها
که بی رخصت محمد هم در آن نگذاشته پا را

دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که جبراییل
بر ایوانش نوشته آیه انافتحنا را

دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که میکائیل
از آن در می‌برد هر روز و هر شب رزق دنیا را

دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را

اگر در بشکند شاید بفهمند اهل این‌کوچه
که در یک تُنگ جا داده ست پیغمبر دو دریا را

اگر بیرون بیاید از غلافِ صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را

ولی مولا شدن تنها به تیغ و زور بازو نیست
خدا این بار می‌خواهد بسنجد صبر مولا را

اگر درد خلافت داشت در سر فاتح خیبر
به جای غسل پیغمبر به هم می‌ریخت شورا را

نگردید ای جماعت، قبر زهرا را نمی یابید
علی تنها درون سینه جا می داد غم ها را

دومین سروده محمدحسین ملکیان را در ادامه می‌خوانید:

کرامت پیشه‌ای بی مثل و بی‌مانند می‌آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید

کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید

همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید

همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و شمسی
نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید

جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید

ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید

برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری
ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید

بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید

به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند… می‌آید

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اشعار شاعران آئینی برای شهادت حضرت زهرا(س)/ مرور سیلی و دیوار و کوچه دشوار است بیشتر بخوانید »

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم



در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب «داغ دلربا؛ روایتی از تشییع پیکر سپهبدشهید قاسم سلیمانی در ایران» نوشته میثم امیری پیش از ظهر یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰ با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، نفیسه سادات موسوی، مصطفی وثوق کیا و نویسنده کتاب در خبرگزاری مهر برگزار شد. این کتاب را انتشارات خط مقدم برای نخستین بار سال ۹۹ با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۵ صفحه و بهای ۳۵ هزار تومان منتشر کرده است.

وثوق کیا در این نشست گفت: «داغ دلربا» نخستین اثر مکتوب و شاید تنها کتاب از حماسه تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی باشد. روایت این تشییع بسیار مهم بود، اما کسی آن را به صورت مکتوب ارائه نمی‌داد و از این جهت انتشار این کتاب جای یک تشکر اساسی را دارد. نویسنده برای ارائه این روایت به چند شهر سفر کرد و ایده‌ها را نوشت. نکته عجیب این است که شهادت حاج قاسم به هر حال اتفاق مهم و رویدادی دهشتناک برای کشور و ملت ایران بود، اما از این اتفاق و حتی دیگر رخدادها روایتی ارائه نشده و این برای جامعه ما امری منفی به حساب می‌آید. البته بهتر این بود که چند نویسنده این اتفاق را روایت می‌کردند، اما به هر حال تاکنون «داغ دلربا» تنها روایت مکتوب است.

باید روایت خودمان از رخدادها را ارائه دهیم

حجت‌الاسلام و المسلمین زائری در این نشست گفت: ضرورت دارد که ما روایت‌های خودمان از رخدادها را داشته باشیم. در تاریخ معاصر ایران سه ماهه تیر تا شهریور اوج جنایت‌های منافقین در کشور است. ما چون روایت‌های خودمان را ارائه نکرده‌ایم، گاهی فرزندان ما که حس خود ما را ندارند، می‌گویند که آنها یک اپوزیسیون ساده بودند و چرا آن داستان‌ها پیش آمد؟ این تازه برای یک نسل بعد از ماست. ما آن زمان روایت نکردیم که منافقان چه جنایت‌هایی را در حق ملت مرتکب شدند. شاید تنها کتاب و تنها روایت موجود «عملیات مهندسی» باشد و همین متن هم آنقدر آزاردهنده است که نمی‌توان آن را به کسی هدیه داد و خواندنش را توصیه کرد.

وی افزود: ما چون رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود. یکی از حسرت‌های همیشگی من این است که کاش کسی حضور داشت و آن فضایی را که مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی در شهرری درگیرش بود، روایت می‌کرد. حسرت داشتن روایت‌های مستند و نقل قول‌ها از لحظات تاریخ اسلام و تاریخ ایران همیشه با ما وجود دارد.

چون ما رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود حجت‌الاسلام زائری ادامه داد: از یک نکته مهم تاریخی هم نمی‌توان غفلت کرد و آن این است که اتفاقاً جلوگیری از ثبت این نقل‌ها یک امر تئوریزه شده بوده و هست. در تاریخ اسلام و ایران، کتاب‌سوزی‌ها، روایت‌سوزی‌ها و شکنجه کردن و کشتن کسانی که کارشان ثبت وقایع بود، به کرات وجود داشته و این یک حرکت هوشمندانه و حساب شده سیاسی برای حذف روایت‌ها و نقل‌ها بوده است. امروزه نیز شکل این امر تغییر پیدا کرده و جهان به این هوشمندی رسیده که سانسور دیگر به ضرورت حذف جواب نمی‌دهد. سانسور امروز در تکثر روایت‌هاست و آنقدر روایت‌های فرعی و غلط زیاد می‌شود که روایت شما در آن گم خواهد شد. از این جهت کتاب «داغ دلربا» اهمیت دارد.

سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از «مسئله» شهادت سردار سلیمانی شده است

زائری بخش دیگری از سخنان خود را به سوءاستفاده برخی از ماجرای شهادت سردار سلیمانی اختصاص داد و گفت: هرچند به نظر من موضوع اصلی کتاب «داغ دلربا» روایت تشییع پیکر سردار است، اما بهتر این است که عنوان فرعی کتاب از روی جلد حذف شود تا از پیش‌داوری جلوگیری کند. واقعیت را بخواهید روزی که کتاب را دست گرفتم علاقه‌ای به مطالعه‌اش نداشتم. فضای لوس تبلیغاتی که در ایران پس از این رخداد هولناک درست شد، من را بسیار از این موضوع منزجر کرد. مدام سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از سردار سلیمانی شد و حتی کار به جایی رسید که کاندیداهای شوراهای شهر نیز تلاش کردند تا از سردار بهره‌برداری تبلیغاتی کنند.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

نویسنده کتاب «پدر، پسر، روح‌القدس» اضافه کرد: این پیش‌زمینه باعث شد تا با حس ناخوشایندی به سراغ کتاب «داغ دلربا» بروم هرچند که نویسنده آن دوست من است. به نظرم اگر عنوان فرعی کتاب را برداریم مخاطب هم بدون پیش‌زمینه و پیش‌داوری به سراغ کتاب خواهد رفت. شاید اگر از زمان خودمان دور شویم این عنوان فرعی کارکرد خود را پیدا خواهد کرد.

زائری گفت: کتاب روایت تشییع سردار است و نقطه قوتش در این است که روایتی از جامعه و تاب آوری مردم در این روزها را ارائه می‌دهد. خاطراتی که نویسنده از دوران دانشجویی‌اش ارائه می‌دهد به نظرم حساب شده است و اگر آن خاطرات نبودند، روایت افتادن هواپیمای اکراینی در کتاب به این میزان تکان دهنده نمی‌شد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به اهمیت متون مستندنگاری اشاره کرد: ما متون مختلفی داریم از گزارش اداری و مطبوعاتی گرفته تا مستند نگاری و در نهایت نثر دراماتیک و داستان. مستندنگاری نقطه وسط این متون است. مرزی است بین گزارش زمخت و بی‌روح با متن داستانی و تخیلی. مستندنگار واقعیت را می‌گیرد اما عیناً آن را نقل نمی‌کند، بلکه روایت خودش را ارائه می‌دهد. مستندنگاری یک اثر هنری جدید است و جذاب است و شیرین. در «داغ دلربا» ما در متن حوادث و احوالات مردم هستیم. یکی از نقاط اوج کتاب ماجرای شیرین «ممد مماس» در اهواز است که کاملاً واقعی است. متن حواشی و چیزهایی را به مخاطب ارائه می‌دهد که خود نتوانسته آنها را ببیند و نقطه قوت «داغ دلربا» در همین است. نکاتی را که من نتوانستم در حضور خودم در آئین تشییع ببینم در این کتاب وجود دارد.

گمان نمی‌کردم نویسنده به ماجرای هواپیمای اوکراینی هم بپردازد

نویسنده کتاب «تقاطع انقلاب» بخش دیگری از سخنان خود را به صراحت نویسنده و تعهد او به حقیقت اختصاص داد و اشاره کرد: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد. اما برایم مهم بود که به مسئله کشته شدگان کرمانی آئین تشییع حاج قاسم بپردازد.

وی افزود: صداقت نویسنده حتی در نقل حس مردم، فحش و ناسزا دادن‌ها، کلافگی‌شان، احساسی که از تحقیر و توهین داشتند و… هم به چشم می‌خورد. نویسنده در نقل حسی که همه ما آن را تجربه کردیم، خیانت نکرده و به حذف آن نپرداخته است. به نظرم کسانی که به حذف این موارد می‌پردازند، خیانت می‌کنند و همین باعث می‌شود که صداقت ما خدشه‌دار شده و مردم و مخاطبان درست‌های ما را نیز نادرست بپندارند.

زائری: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد زائری صداقت در روایت را اصلی مهم در نوشتن خواند و ادامه داد: روایت ما از رژیم صدام و ارتشش این بود که می‌شد آنها را با یک آفتابه اسیرشان کرد. این‌گونه روایت کردیم که پاسخی برای این سوال که «پس چرا دفاع مقدس هشت سال طول کشید؟» نداشتیم. وقتی صادقانه با رویدادها برخورد نمی‌کنیم و فقط به روایت بخش‌هایی می‌پردازیم، مخاطب ما را باور نخواهد کرد. نویسنده «داغ دلربا» اما چیزی را پنهان نمی‌کند و به همین دلیل آوردن قصه هواپیمای اوکراینی من را غافلگیر کرد.

سرمایه‌ای که به باد دادیم

نویسنده کتاب «گاف فرهنگ: نقد سیاست‌گذاری و مدیریت فرهنگی» در بخش دیگری از سخنان خود به یک حسرت عظیم اشاره کرد: جمع‌بندی کتاب «داغ دلربا» برای من حسرت بود. حسرت اینکه می‌شد با جریان حاج قاسم چه کارهایی و چه فرهنگسازی‌هایی انجام بدهیم که ندادیم. با این خون مقدس و پاک می‌شد صد سال کار کرد، اما ما آن را برای چیزهای بی‌خود خرجش کردیم و این سرمایه عظیم را به باد دادیم.

وی گفت: هرکس که حتی همدلی هم با نظام نداشته باشد، این حس را پیدا می‌کند که ما ظرفیت خون حاج قاسم را از دست داده‌ایم.

تاریخی که با شهادت حاج قاسم ورق خورد

میثم امیری نیز در این نشست گفت: به نظرم زمانی که حاج قاسم را زدند، حسی در همه مردم ایران بوجود آمد که به هرحال اتفاقی افتاده و در لحظه‌ای از تاریخ معاصر هستیم که رخدادی به معنای واقعی کلمه اتفاق افتاده است. نسل ما که انقلاب و دوران دفاع مقدس را درک نکرد بزرگترین کنش سیاسی که دید رویدادهای ۱۳۸۸ بود که شیرین نبود، اما رخداد شهادت حاج قاسم لحظه‌ای تراژیک و حماسی بود که همه ما حس کردیم با آن تاریخ کشور ما دارد ورق می‌خورد.

وی افزود: جلال آل احمد می‌گوید که اگر نویسنده راه نرود آمبولی می‌کند. با این رویداد من هم راه افتادم تا ببینم که چه خبر است و خود را به اهواز رساندم. نکته مهم این است که نوشتن دلیل نمی‌خواهد و همه می‌نویسند، این چاپ کردن است که دلیل می‌خواهد. من حس کردم که باید خود را به مردم بسپارم و حتی نخستین جایی که گریه‌ام گرفت از گریه مردم بود. خودم با شنیدن این اتفاق حس بهت داشتم. به همه این دلایل سعی کردم تا در صفحات کتاب از مردم صحبت کنم، اینکه مردم چه حرفی می‌زنند و چه نتیجه‌ای می‌گیرند و البته سعی کردم تا هیچگونه داوری هم نسبت به حرف‌های مردم نداشته باشم.

امیری ادامه داد: در مواجهه با رخداد ترور و شهادت حاج قاسم ما هنوز در حجاب معاصریت هستیم و حتی به وضوح نمی‌دانیم که چه رخ داد و چرا مردم احترام بی‌سابقه‌ای برای حاج قاسم قائل شدند. در بخش قم این کتاب نوشته‌ام که مردم آمده‌اند تا دوام بیاورند و این از معدود اظهارنظرهایم در کتاب است. ما در تنگنا قرار داریم و کشور در وضعیت بغرنجی به سر می‌برد و همین وضعیت فضا را به شدت غبارآلود و تشخیص راه را دشوار کرده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

این نویسنده همچنین با اشاره به مواجه بودن ایرانیان با بحران ناکارآمدی مدیران گفت: ما از یک طرف با بحران ناکارآمدی در داخل مواجه هستیم. همه کسانی که می‌خواهند در اینجا بر جمهور ریاست کنند، شعار می‌دهند که می‌خواهیم با بحران و فساد مبارزه کنیم، کما اینکه رئیس فعلی هم در دو دوره پیش همین را می‌گفت. این واقعیت امروز ماست و ما باید کلیت آن را بپذیریم. از طرف دیگر هم یک هجمه وحشتناک رسانه‌ای روی ایران وجود دارد و این هجمه علیه کلیت مملکت است و نه صرفاً ساختار جمهوری اسلامی ایران. در این تنگنا اتفاقات بسیاری رخ داد.

نویسنده کتاب «داغ دلربا» اضافه کرد: عجیب بودن این هجمه بر کسی پوشیده نیست. تنها ۴۰ درصد تحریم‌های ایران روی ونزوئلا اعمال شد، اما همین باعث شد تا آن کشور با خاک یکسان شود. این دو جنبه را به عینه شاهد هستیم. فکر می‌کنم شهادت حاج قاسم فرصتی پیش آورد تا ما خود را در این تنگنا ابراز کنیم و فریاد بزنیم که در چه وضعیتی قرار داریم؟ این چیزی بود که من از صحنه شهادت حاج قاسم درک کردم.

تشییعی که فرع است بر «داغ دلربا»

نفیسه سادات موسوی نیز در این نشست گفت: برای نخستین بار که خبر شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را شنیدم، ناخودآگاه با خودم گفتم که ای کاش من و فرزندانم نبودیم اما حاج قاسم می‌بود. این حس مشترک همه مردم ایران بود. مردم ابتدا نمی‌خواستند موضوع را باور کنند و بعد متوجه عزاداری برای حاج قاسم شدند. پس از این بود که به جست‌وجوی منابعی پرداختند تا بدانند که چه رخ داد و چه شد؟

وی افزود: نخستین مولفه‌ای از کتاب که نظرم را برای مطالعه‌اش جلب کرد عنوان فرعی کتاب بود: «روایتی از تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران». دوست داشتم که بدانم که در روند تشییع پیکر شهرهای مختلف ایران چه حال و هوایی داشتند؟ اما هرچه در مطالعه کتاب پیش رفتم، با وجودیکه قلم یکدست و روان نویسنده را دوست داشتم، اما با روند تشییع پیکر سردار مواجه نبودم. نویسنده حال و هوای شخصی خود را نوشته که بک‌گراندش تشییع پیکر سردار است. دست مخاطب خالی از مطالعه پیرامون این موضوع خالی می‌ماند. بنابراین هرچند «داغ دلربا» کتاب خوبی است اما عنوان دومش با محتوای کتاب نمی‌خواند، چرا که تشییع پیکر در پس زمینه فضای حاکم بر کتاب قرار دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

موسوی ادامه داد: «داغ دلربا» شباهت زیادی به فضای «نیم دانگ پیونگ یانگ» رضا امیرخانی دارد و این بسیار به چشم می‌آید. امیرخانی نیز در آن کتاب ضمن روایت یک اتفاق بیانیه‌های خودش را گفته است و نمی‌دانم این شباهت حسن یا ضعف کتاب «داغ دلربا» است. هرچه در مطالعه جلوتر رفتم به این رسیدم که این کتاب ورژن داخلی «نیم دانگ پیونگ یانگ» است. همچنین مخاطب در کتاب با یکسری خاطرات شخصی و دانشجویی نویسنده درگیر می‌شود که کمک چندانی به قصه اصلی کتاب نمی‌کند. فلش‌بک‌ها باید ما را به جایی برساند و ربطی به اسم و فضای اتفاق اصلی کتاب داشته باشند.

این شاعر و منتقد ادبی همچنین با اشاره به ناهمگونی فصل چهارم کتاب با روایت اصلی نویسنده گفت: فصل چهار و روایت مشهد از «داغ دلربا» را هم درک نکردم. شاید ضرورتی نداشت که این فصل کوتاه در کتاب گنجانده شود. روایت فصل چهار هرچند از زبان کس دیگری است و هرچند که نویسنده قلم آن راوی را به قلم خود ترجمان کرده، اما زاویه نگاه‌ها با زاویه نگاه نویسنده آنگونه که مثلاً در روایت اهواز دیده و درک کرده‌ایم، نیست.

هنوز هم درباره مهم‌ترین چهره‌های انقلاب روایتی وجود ندارد

میثم امیری در بخش دیگری از این نشست به درج روایت افتادن هواپیمای اوکراینی اشاره کرد و گفت: «داغ دلربا» برای انتشار باید در چند نهاد تأیید می‌شد که تاییدیه همه را گرفت. یکی از کسانی که کتاب را تأیید کرد پس از انتشار کتاب به من گفت: «زمانی که من اسم «داغ دلربا» را روی کتاب دیدم فوراً انتشار آن را تأیید کردم، اما نمی‌دانستم که در آن به هواپیمای اوکراینی هم پرداخته‌ای.» از آن تاریخ هر وقت او مرا می‌بیند می‌گوید که از کتاب هواپیمای اوکراینی چه خبر؟

وی افزود: نصب العین من در این کتاب فرمایشی از امیرالمومنین بود که پس از ماجرای سقیفه ابوسفیان نزد ایشان آمد و گفت من هم مثل تو با آنها مخالفم. حضرت امیر (ع) پاسخ فرمود که من با آنها مخالفم اما مثل تو نیستم. بنابراین من هم منتقد وضع موجودم اما مانند فعالان در رسانه‌های بیگانه نیستم.

نویسنده «داغ دلربا»: به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم امیری ادامه داد: متأسفانه ما در مورد حتی مهم‌ترین شخصیت‌ها و مهم‌ترین رخدادها و جریان‌های انقلاب هنوز روایت نداریم. حتی در مورد امام خمینی (ره) هم ما روایت نداریم. من کتابی به نام «بی‌خمینی» نوشته‌ام، اما پس از گذشت پنج سال هنوز به آن مجوز نداده‌اند.

زائری نیز درباره این موضوع گفت: آنقدر تنوع مخاطب داریم که نیاز به تنوع محصول وجود دارد. ما باید حتی برای آن دسته از مخاطبانی که سلطنت طلب هستند هم روایت خودمان از حاج قاسم را ارائه بدهیم. در جنگ روایت‌ها کسی برنده است که روایت خود را سریع‌تر عرضه کند. متأسفانه اما ما خاطره‌ها را فراموش می‌کنیم. به خاطر دارم زمانی که جنگ تمام شد، در امامزاده زید بازار هیأتی برپا می‌شد و رزمنده‌های بسیاری آنجا می‌رفتند. سال ۱۳۶۹ روزی به همه کسانی که آنجا حضور داشتند یک دسته برگه دادند و گفتند که خاطراتشان از جنگ را بنویسند. آن شب همه می‌گفتند که مگر اهمیتی دارد. درست به خاطر دارم که آن شب همه می‌خندیدند، اما دوستان مسئول یعنی آقای فهیمی‌نیا و تیمش خون دل خوردند تا همه را مجاب کنند که ثبت این خاطرات مهم است و ضرورت دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

وثوق‌کیا نیز در ادامه صحبت‌های زائری اشاره کرد: اکنون دو سال از ماجرای شهادت سردار می‌گذرد. همان روزهای اول که همه داغ بودند روایت‌های خود را می‌نوشتند، بهتر بود، خلاقیت‌ها آن روزها گل کرده بود، اما هرچه از زمان شهادت دور شدیم، راویان سرد شدند و خلاقیت‌هایشان برای نوشتن کمتر شد. اگر اتفاقات در همان روزهای نخست ثبت شوند و مثلاً ۱۰ سال دیگر ارائه شوند که بهتر است. بحث هواپیمای اوکراینی هم از این جهت که کتاب خوانده شود و طیف وسیعی از مخاطبان را دربر بگیرد مهم است. سوالم از نویسنده این است که پس از درج روایت هواپیمای اوکراینی مشکلی برایش رخ نداده است؟

امیری پاسخ داد: من به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم.

سرمایه‌ای اجتماعی که شهادت حاج قاسم ایجاد کرد

وثوق کیا در بخش دیگری از این جلسه به ضرورت تحلیل ماجرای شهادت حاج قاسم سلیمانی از منظر سرمایه اجتماعی اشاره کرد. وی گفت: در این شکی نیست که خون حاج قاسم یک سرمایه اجتماعی بزرگی برای ما ایجاد کرد و میان همه ایرانیان چه آنهایی که داخل ساکن اند و چه خارجی و حتی کسانی که با انقلاب اسلامی ضدیت دارند، اتحاد ایجاد کرد. از این منظر هم هنوز تحلیلی ارائه نشده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

امیری درباره موضوع مطرح شده توسط وثوق کیا گفت: وجه درونی حاج قاسم این میان اهمیت ویژه‌ای دارد. چه شد که حاج قاسم دستگیری قلوب کرد. چگونه است که حتی مناطق عرب نشین در ایران که هنوز جمهوری اسلامی برای آنها امکاناتی چون آب و برق مهیا نکرده طرفدار حاج قاسم‌اند؟ چرا کسانی چون اردشیر زاهدی درباره او می‌نویسند؟

نفیسه سادات موسوی نیز نظر خود درباره این موضوع را به این شرح بیان کرد: به هر حال آنها که ضدیت با نظام دارند به این فکر می‌کنند که یک چهارچوبی به نام ایران باید وجود داشته باشد که وقتی روحانیون رفتند ما به آن بازگردیم. به نظرم ضدانقلاب به این فکر کرده که حاج قاسم فراتر از هر چیز ایران را حفظ کرده و این مهم است: ایران باید حفظ شود که ضدانقلاب‌ها به زعم خود آخوندها را بیرون کنند. اما با شهادت حاج قاسم حتی ضدانقلاب‌ها هم به این نتیجه رسیدند که دیگر ایران از دست می‌رود و ایرانی وجود نخواهد داشت که آنها بخواهند بدانجا برگردند.

زائری نیز درباره این موضوع اشاره کرد: اگر داخلی‌ها و مسئولان چنین چیزی را بفهمند، باید دستشان را بوسید، اما متأسفانه این دیدگاهی که خانم موسوی مطرح کردند، عمومیت ندارد. جالب اینجاست که حتی شخص مقام معظم رهبری نیز اصرار دارند که این دیدگاه درباره حاج قاسم سلیمانی رواج پیدا کند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب «داغ دلربا؛ روایتی از تشییع پیکر سپهبدشهید قاسم سلیمانی در ایران» نوشته میثم امیری پیش از ظهر یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰ با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، نفیسه سادات موسوی، مصطفی وثوق کیا و نویسنده کتاب در خبرگزاری مهر برگزار شد. این کتاب را انتشارات خط مقدم برای نخستین بار سال ۹۹ با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۵ صفحه و بهای ۳۵ هزار تومان منتشر کرده است.

وثوق کیا در این نشست گفت: «داغ دلربا» نخستین اثر مکتوب و شاید تنها کتاب از حماسه تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی باشد. روایت این تشییع بسیار مهم بود، اما کسی آن را به صورت مکتوب ارائه نمی‌داد و از این جهت انتشار این کتاب جای یک تشکر اساسی را دارد. نویسنده برای ارائه این روایت به چند شهر سفر کرد و ایده‌ها را نوشت. نکته عجیب این است که شهادت حاج قاسم به هر حال اتفاق مهم و رویدادی دهشتناک برای کشور و ملت ایران بود، اما از این اتفاق و حتی دیگر رخدادها روایتی ارائه نشده و این برای جامعه ما امری منفی به حساب می‌آید. البته بهتر این بود که چند نویسنده این اتفاق را روایت می‌کردند، اما به هر حال تاکنون «داغ دلربا» تنها روایت مکتوب است.

باید روایت خودمان از رخدادها را ارائه دهیم

حجت‌الاسلام و المسلمین زائری در این نشست گفت: ضرورت دارد که ما روایت‌های خودمان از رخدادها را داشته باشیم. در تاریخ معاصر ایران سه ماهه تیر تا شهریور اوج جنایت‌های منافقین در کشور است. ما چون روایت‌های خودمان را ارائه نکرده‌ایم، گاهی فرزندان ما که حس خود ما را ندارند، می‌گویند که آنها یک اپوزیسیون ساده بودند و چرا آن داستان‌ها پیش آمد؟ این تازه برای یک نسل بعد از ماست. ما آن زمان روایت نکردیم که منافقان چه جنایت‌هایی را در حق ملت مرتکب شدند. شاید تنها کتاب و تنها روایت موجود «عملیات مهندسی» باشد و همین متن هم آنقدر آزاردهنده است که نمی‌توان آن را به کسی هدیه داد و خواندنش را توصیه کرد.

وی افزود: ما چون رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود. یکی از حسرت‌های همیشگی من این است که کاش کسی حضور داشت و آن فضایی را که مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی در شهرری درگیرش بود، روایت می‌کرد. حسرت داشتن روایت‌های مستند و نقل قول‌ها از لحظات تاریخ اسلام و تاریخ ایران همیشه با ما وجود دارد.

چون ما رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود حجت‌الاسلام زائری ادامه داد: از یک نکته مهم تاریخی هم نمی‌توان غفلت کرد و آن این است که اتفاقاً جلوگیری از ثبت این نقل‌ها یک امر تئوریزه شده بوده و هست. در تاریخ اسلام و ایران، کتاب‌سوزی‌ها، روایت‌سوزی‌ها و شکنجه کردن و کشتن کسانی که کارشان ثبت وقایع بود، به کرات وجود داشته و این یک حرکت هوشمندانه و حساب شده سیاسی برای حذف روایت‌ها و نقل‌ها بوده است. امروزه نیز شکل این امر تغییر پیدا کرده و جهان به این هوشمندی رسیده که سانسور دیگر به ضرورت حذف جواب نمی‌دهد. سانسور امروز در تکثر روایت‌هاست و آنقدر روایت‌های فرعی و غلط زیاد می‌شود که روایت شما در آن گم خواهد شد. از این جهت کتاب «داغ دلربا» اهمیت دارد.

سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از «مسئله» شهادت سردار سلیمانی شده است

زائری بخش دیگری از سخنان خود را به سوءاستفاده برخی از ماجرای شهادت سردار سلیمانی اختصاص داد و گفت: هرچند به نظر من موضوع اصلی کتاب «داغ دلربا» روایت تشییع پیکر سردار است، اما بهتر این است که عنوان فرعی کتاب از روی جلد حذف شود تا از پیش‌داوری جلوگیری کند. واقعیت را بخواهید روزی که کتاب را دست گرفتم علاقه‌ای به مطالعه‌اش نداشتم. فضای لوس تبلیغاتی که در ایران پس از این رخداد هولناک درست شد، من را بسیار از این موضوع منزجر کرد. مدام سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از سردار سلیمانی شد و حتی کار به جایی رسید که کاندیداهای شوراهای شهر نیز تلاش کردند تا از سردار بهره‌برداری تبلیغاتی کنند.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

نویسنده کتاب «پدر، پسر، روح‌القدس» اضافه کرد: این پیش‌زمینه باعث شد تا با حس ناخوشایندی به سراغ کتاب «داغ دلربا» بروم هرچند که نویسنده آن دوست من است. به نظرم اگر عنوان فرعی کتاب را برداریم مخاطب هم بدون پیش‌زمینه و پیش‌داوری به سراغ کتاب خواهد رفت. شاید اگر از زمان خودمان دور شویم این عنوان فرعی کارکرد خود را پیدا خواهد کرد.

زائری گفت: کتاب روایت تشییع سردار است و نقطه قوتش در این است که روایتی از جامعه و تاب آوری مردم در این روزها را ارائه می‌دهد. خاطراتی که نویسنده از دوران دانشجویی‌اش ارائه می‌دهد به نظرم حساب شده است و اگر آن خاطرات نبودند، روایت افتادن هواپیمای اکراینی در کتاب به این میزان تکان دهنده نمی‌شد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به اهمیت متون مستندنگاری اشاره کرد: ما متون مختلفی داریم از گزارش اداری و مطبوعاتی گرفته تا مستند نگاری و در نهایت نثر دراماتیک و داستان. مستندنگاری نقطه وسط این متون است. مرزی است بین گزارش زمخت و بی‌روح با متن داستانی و تخیلی. مستندنگار واقعیت را می‌گیرد اما عیناً آن را نقل نمی‌کند، بلکه روایت خودش را ارائه می‌دهد. مستندنگاری یک اثر هنری جدید است و جذاب است و شیرین. در «داغ دلربا» ما در متن حوادث و احوالات مردم هستیم. یکی از نقاط اوج کتاب ماجرای شیرین «ممد مماس» در اهواز است که کاملاً واقعی است. متن حواشی و چیزهایی را به مخاطب ارائه می‌دهد که خود نتوانسته آنها را ببیند و نقطه قوت «داغ دلربا» در همین است. نکاتی را که من نتوانستم در حضور خودم در آئین تشییع ببینم در این کتاب وجود دارد.

گمان نمی‌کردم نویسنده به ماجرای هواپیمای اوکراینی هم بپردازد

نویسنده کتاب «تقاطع انقلاب» بخش دیگری از سخنان خود را به صراحت نویسنده و تعهد او به حقیقت اختصاص داد و اشاره کرد: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد. اما برایم مهم بود که به مسئله کشته شدگان کرمانی آئین تشییع حاج قاسم بپردازد.

وی افزود: صداقت نویسنده حتی در نقل حس مردم، فحش و ناسزا دادن‌ها، کلافگی‌شان، احساسی که از تحقیر و توهین داشتند و… هم به چشم می‌خورد. نویسنده در نقل حسی که همه ما آن را تجربه کردیم، خیانت نکرده و به حذف آن نپرداخته است. به نظرم کسانی که به حذف این موارد می‌پردازند، خیانت می‌کنند و همین باعث می‌شود که صداقت ما خدشه‌دار شده و مردم و مخاطبان درست‌های ما را نیز نادرست بپندارند.

زائری: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد زائری صداقت در روایت را اصلی مهم در نوشتن خواند و ادامه داد: روایت ما از رژیم صدام و ارتشش این بود که می‌شد آنها را با یک آفتابه اسیرشان کرد. این‌گونه روایت کردیم که پاسخی برای این سوال که «پس چرا دفاع مقدس هشت سال طول کشید؟» نداشتیم. وقتی صادقانه با رویدادها برخورد نمی‌کنیم و فقط به روایت بخش‌هایی می‌پردازیم، مخاطب ما را باور نخواهد کرد. نویسنده «داغ دلربا» اما چیزی را پنهان نمی‌کند و به همین دلیل آوردن قصه هواپیمای اوکراینی من را غافلگیر کرد.

سرمایه‌ای که به باد دادیم

نویسنده کتاب «گاف فرهنگ: نقد سیاست‌گذاری و مدیریت فرهنگی» در بخش دیگری از سخنان خود به یک حسرت عظیم اشاره کرد: جمع‌بندی کتاب «داغ دلربا» برای من حسرت بود. حسرت اینکه می‌شد با جریان حاج قاسم چه کارهایی و چه فرهنگسازی‌هایی انجام بدهیم که ندادیم. با این خون مقدس و پاک می‌شد صد سال کار کرد، اما ما آن را برای چیزهای بی‌خود خرجش کردیم و این سرمایه عظیم را به باد دادیم.

وی گفت: هرکس که حتی همدلی هم با نظام نداشته باشد، این حس را پیدا می‌کند که ما ظرفیت خون حاج قاسم را از دست داده‌ایم.

تاریخی که با شهادت حاج قاسم ورق خورد

میثم امیری نیز در این نشست گفت: به نظرم زمانی که حاج قاسم را زدند، حسی در همه مردم ایران بوجود آمد که به هرحال اتفاقی افتاده و در لحظه‌ای از تاریخ معاصر هستیم که رخدادی به معنای واقعی کلمه اتفاق افتاده است. نسل ما که انقلاب و دوران دفاع مقدس را درک نکرد بزرگترین کنش سیاسی که دید رویدادهای ۱۳۸۸ بود که شیرین نبود، اما رخداد شهادت حاج قاسم لحظه‌ای تراژیک و حماسی بود که همه ما حس کردیم با آن تاریخ کشور ما دارد ورق می‌خورد.

وی افزود: جلال آل احمد می‌گوید که اگر نویسنده راه نرود آمبولی می‌کند. با این رویداد من هم راه افتادم تا ببینم که چه خبر است و خود را به اهواز رساندم. نکته مهم این است که نوشتن دلیل نمی‌خواهد و همه می‌نویسند، این چاپ کردن است که دلیل می‌خواهد. من حس کردم که باید خود را به مردم بسپارم و حتی نخستین جایی که گریه‌ام گرفت از گریه مردم بود. خودم با شنیدن این اتفاق حس بهت داشتم. به همه این دلایل سعی کردم تا در صفحات کتاب از مردم صحبت کنم، اینکه مردم چه حرفی می‌زنند و چه نتیجه‌ای می‌گیرند و البته سعی کردم تا هیچگونه داوری هم نسبت به حرف‌های مردم نداشته باشم.

امیری ادامه داد: در مواجهه با رخداد ترور و شهادت حاج قاسم ما هنوز در حجاب معاصریت هستیم و حتی به وضوح نمی‌دانیم که چه رخ داد و چرا مردم احترام بی‌سابقه‌ای برای حاج قاسم قائل شدند. در بخش قم این کتاب نوشته‌ام که مردم آمده‌اند تا دوام بیاورند و این از معدود اظهارنظرهایم در کتاب است. ما در تنگنا قرار داریم و کشور در وضعیت بغرنجی به سر می‌برد و همین وضعیت فضا را به شدت غبارآلود و تشخیص راه را دشوار کرده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

این نویسنده همچنین با اشاره به مواجه بودن ایرانیان با بحران ناکارآمدی مدیران گفت: ما از یک طرف با بحران ناکارآمدی در داخل مواجه هستیم. همه کسانی که می‌خواهند در اینجا بر جمهور ریاست کنند، شعار می‌دهند که می‌خواهیم با بحران و فساد مبارزه کنیم، کما اینکه رئیس فعلی هم در دو دوره پیش همین را می‌گفت. این واقعیت امروز ماست و ما باید کلیت آن را بپذیریم. از طرف دیگر هم یک هجمه وحشتناک رسانه‌ای روی ایران وجود دارد و این هجمه علیه کلیت مملکت است و نه صرفاً ساختار جمهوری اسلامی ایران. در این تنگنا اتفاقات بسیاری رخ داد.

نویسنده کتاب «داغ دلربا» اضافه کرد: عجیب بودن این هجمه بر کسی پوشیده نیست. تنها ۴۰ درصد تحریم‌های ایران روی ونزوئلا اعمال شد، اما همین باعث شد تا آن کشور با خاک یکسان شود. این دو جنبه را به عینه شاهد هستیم. فکر می‌کنم شهادت حاج قاسم فرصتی پیش آورد تا ما خود را در این تنگنا ابراز کنیم و فریاد بزنیم که در چه وضعیتی قرار داریم؟ این چیزی بود که من از صحنه شهادت حاج قاسم درک کردم.

تشییعی که فرع است بر «داغ دلربا»

نفیسه سادات موسوی نیز در این نشست گفت: برای نخستین بار که خبر شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را شنیدم، ناخودآگاه با خودم گفتم که ای کاش من و فرزندانم نبودیم اما حاج قاسم می‌بود. این حس مشترک همه مردم ایران بود. مردم ابتدا نمی‌خواستند موضوع را باور کنند و بعد متوجه عزاداری برای حاج قاسم شدند. پس از این بود که به جست‌وجوی منابعی پرداختند تا بدانند که چه رخ داد و چه شد؟

وی افزود: نخستین مولفه‌ای از کتاب که نظرم را برای مطالعه‌اش جلب کرد عنوان فرعی کتاب بود: «روایتی از تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران». دوست داشتم که بدانم که در روند تشییع پیکر شهرهای مختلف ایران چه حال و هوایی داشتند؟ اما هرچه در مطالعه کتاب پیش رفتم، با وجودیکه قلم یکدست و روان نویسنده را دوست داشتم، اما با روند تشییع پیکر سردار مواجه نبودم. نویسنده حال و هوای شخصی خود را نوشته که بک‌گراندش تشییع پیکر سردار است. دست مخاطب خالی از مطالعه پیرامون این موضوع خالی می‌ماند. بنابراین هرچند «داغ دلربا» کتاب خوبی است اما عنوان دومش با محتوای کتاب نمی‌خواند، چرا که تشییع پیکر در پس زمینه فضای حاکم بر کتاب قرار دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

موسوی ادامه داد: «داغ دلربا» شباهت زیادی به فضای «نیم دانگ پیونگ یانگ» رضا امیرخانی دارد و این بسیار به چشم می‌آید. امیرخانی نیز در آن کتاب ضمن روایت یک اتفاق بیانیه‌های خودش را گفته است و نمی‌دانم این شباهت حسن یا ضعف کتاب «داغ دلربا» است. هرچه در مطالعه جلوتر رفتم به این رسیدم که این کتاب ورژن داخلی «نیم دانگ پیونگ یانگ» است. همچنین مخاطب در کتاب با یکسری خاطرات شخصی و دانشجویی نویسنده درگیر می‌شود که کمک چندانی به قصه اصلی کتاب نمی‌کند. فلش‌بک‌ها باید ما را به جایی برساند و ربطی به اسم و فضای اتفاق اصلی کتاب داشته باشند.

این شاعر و منتقد ادبی همچنین با اشاره به ناهمگونی فصل چهارم کتاب با روایت اصلی نویسنده گفت: فصل چهار و روایت مشهد از «داغ دلربا» را هم درک نکردم. شاید ضرورتی نداشت که این فصل کوتاه در کتاب گنجانده شود. روایت فصل چهار هرچند از زبان کس دیگری است و هرچند که نویسنده قلم آن راوی را به قلم خود ترجمان کرده، اما زاویه نگاه‌ها با زاویه نگاه نویسنده آنگونه که مثلاً در روایت اهواز دیده و درک کرده‌ایم، نیست.

هنوز هم درباره مهم‌ترین چهره‌های انقلاب روایتی وجود ندارد

میثم امیری در بخش دیگری از این نشست به درج روایت افتادن هواپیمای اوکراینی اشاره کرد و گفت: «داغ دلربا» برای انتشار باید در چند نهاد تأیید می‌شد که تاییدیه همه را گرفت. یکی از کسانی که کتاب را تأیید کرد پس از انتشار کتاب به من گفت: «زمانی که من اسم «داغ دلربا» را روی کتاب دیدم فوراً انتشار آن را تأیید کردم، اما نمی‌دانستم که در آن به هواپیمای اوکراینی هم پرداخته‌ای.» از آن تاریخ هر وقت او مرا می‌بیند می‌گوید که از کتاب هواپیمای اوکراینی چه خبر؟

وی افزود: نصب العین من در این کتاب فرمایشی از امیرالمومنین بود که پس از ماجرای سقیفه ابوسفیان نزد ایشان آمد و گفت من هم مثل تو با آنها مخالفم. حضرت امیر (ع) پاسخ فرمود که من با آنها مخالفم اما مثل تو نیستم. بنابراین من هم منتقد وضع موجودم اما مانند فعالان در رسانه‌های بیگانه نیستم.

نویسنده «داغ دلربا»: به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم امیری ادامه داد: متأسفانه ما در مورد حتی مهم‌ترین شخصیت‌ها و مهم‌ترین رخدادها و جریان‌های انقلاب هنوز روایت نداریم. حتی در مورد امام خمینی (ره) هم ما روایت نداریم. من کتابی به نام «بی‌خمینی» نوشته‌ام، اما پس از گذشت پنج سال هنوز به آن مجوز نداده‌اند.

زائری نیز درباره این موضوع گفت: آنقدر تنوع مخاطب داریم که نیاز به تنوع محصول وجود دارد. ما باید حتی برای آن دسته از مخاطبانی که سلطنت طلب هستند هم روایت خودمان از حاج قاسم را ارائه بدهیم. در جنگ روایت‌ها کسی برنده است که روایت خود را سریع‌تر عرضه کند. متأسفانه اما ما خاطره‌ها را فراموش می‌کنیم. به خاطر دارم زمانی که جنگ تمام شد، در امامزاده زید بازار هیأتی برپا می‌شد و رزمنده‌های بسیاری آنجا می‌رفتند. سال ۱۳۶۹ روزی به همه کسانی که آنجا حضور داشتند یک دسته برگه دادند و گفتند که خاطراتشان از جنگ را بنویسند. آن شب همه می‌گفتند که مگر اهمیتی دارد. درست به خاطر دارم که آن شب همه می‌خندیدند، اما دوستان مسئول یعنی آقای فهیمی‌نیا و تیمش خون دل خوردند تا همه را مجاب کنند که ثبت این خاطرات مهم است و ضرورت دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

وثوق‌کیا نیز در ادامه صحبت‌های زائری اشاره کرد: اکنون دو سال از ماجرای شهادت سردار می‌گذرد. همان روزهای اول که همه داغ بودند روایت‌های خود را می‌نوشتند، بهتر بود، خلاقیت‌ها آن روزها گل کرده بود، اما هرچه از زمان شهادت دور شدیم، راویان سرد شدند و خلاقیت‌هایشان برای نوشتن کمتر شد. اگر اتفاقات در همان روزهای نخست ثبت شوند و مثلاً ۱۰ سال دیگر ارائه شوند که بهتر است. بحث هواپیمای اوکراینی هم از این جهت که کتاب خوانده شود و طیف وسیعی از مخاطبان را دربر بگیرد مهم است. سوالم از نویسنده این است که پس از درج روایت هواپیمای اوکراینی مشکلی برایش رخ نداده است؟

امیری پاسخ داد: من به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم.

سرمایه‌ای اجتماعی که شهادت حاج قاسم ایجاد کرد

وثوق کیا در بخش دیگری از این جلسه به ضرورت تحلیل ماجرای شهادت حاج قاسم سلیمانی از منظر سرمایه اجتماعی اشاره کرد. وی گفت: در این شکی نیست که خون حاج قاسم یک سرمایه اجتماعی بزرگی برای ما ایجاد کرد و میان همه ایرانیان چه آنهایی که داخل ساکن اند و چه خارجی و حتی کسانی که با انقلاب اسلامی ضدیت دارند، اتحاد ایجاد کرد. از این منظر هم هنوز تحلیلی ارائه نشده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

امیری درباره موضوع مطرح شده توسط وثوق کیا گفت: وجه درونی حاج قاسم این میان اهمیت ویژه‌ای دارد. چه شد که حاج قاسم دستگیری قلوب کرد. چگونه است که حتی مناطق عرب نشین در ایران که هنوز جمهوری اسلامی برای آنها امکاناتی چون آب و برق مهیا نکرده طرفدار حاج قاسم‌اند؟ چرا کسانی چون اردشیر زاهدی درباره او می‌نویسند؟

نفیسه سادات موسوی نیز نظر خود درباره این موضوع را به این شرح بیان کرد: به هر حال آنها که ضدیت با نظام دارند به این فکر می‌کنند که یک چهارچوبی به نام ایران باید وجود داشته باشد که وقتی روحانیون رفتند ما به آن بازگردیم. به نظرم ضدانقلاب به این فکر کرده که حاج قاسم فراتر از هر چیز ایران را حفظ کرده و این مهم است: ایران باید حفظ شود که ضدانقلاب‌ها به زعم خود آخوندها را بیرون کنند. اما با شهادت حاج قاسم حتی ضدانقلاب‌ها هم به این نتیجه رسیدند که دیگر ایران از دست می‌رود و ایرانی وجود نخواهد داشت که آنها بخواهند بدانجا برگردند.

زائری نیز درباره این موضوع اشاره کرد: اگر داخلی‌ها و مسئولان چنین چیزی را بفهمند، باید دستشان را بوسید، اما متأسفانه این دیدگاهی که خانم موسوی مطرح کردند، عمومیت ندارد. جالب اینجاست که حتی شخص مقام معظم رهبری نیز اصرار دارند که این دیدگاه درباره حاج قاسم سلیمانی رواج پیدا کند.



منبع خبر

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم بیشتر بخوانید »