به گزارش مجاهدت از مشرق، نشست نقد و بررسی مجموعه «شخصیتها مانا» توسط انتشارات سوره مهر و با همکاری معاونت امور فرهنگی و اجتماعی شرکت بهرهبرداری راهآهن شهری تهران و حومه در ایستگاه مترو تئاترشهر برگزار شد.
این نشست با حضور جعفر گلشنروغنی نویسنده و منتقد و مرتضی ویسی نویسنده و منتقد همراه بود.
در ایستگاه نقد سوم مرتضی ویسی در مورد مجموعه «شخصیتهای مانا» ضمن قرار دادن آن در دسته زندگینامهنویسی گفت: مهمترین عامل در شکلگیری ژانر زندگینامهنویسی توجه به تجربیات شخص و درسآموزی نسلهای بعدی از آن زندگینامه است. به همین جهت میتوان گفت که معیار اصلی در زندگینامهنویسی میزان تأثیرگذاری شخص مورد نظر است. همین مسئله را باید به عنوان یک نقد در مجموعه «شخصیتهای مانا» درنظر گرفت. اینکه معیار والگوی اصلی برای انتخاب این اشخاص چیست؟ چرا باید در یک دایره و سلیقه خاص این اشخاص انتخاب شوند و زندگینامه آنها نوشته شود؟ واقعیت امر این است که سلیقه اینجا خیلی پررنگ است.
این نویسنده و منتقد افزود: نکته بعدی مسئله رسمی بودن یا به عبارت دیگر پژوهشی بودن متن این مجموعه است. چرا باید متن کتاب آن قدر علمی و پژوهشی نوشته شده باشد که بعد روایی و قصهگویی این شکل زندگینامهها به محاق رفته باشد. همچنین مساله بعدی ناهمگونی در شیوه نگارش و نویسندهها است. واقعیت امر این است که نویسندههای کتاب هرکدام با سبک و سیاقی متفاوت این زندگینامهها را نوشتهاند و هیچکدام از الگویی خاص تبعیت نمیکنند و این برای کاری که مجموعه است یک خلل محسوب میشود. با این حال باید این مجموعه را یک اثر ماندگار و مهم زندگینامهنویسی در زبان فارسی دانست.
در بخش دیگر این نشست، جعفر گلشنروغنی در مورد نحوه شکلگیری این ایده گفت: در سال ۱۳۷۳ در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی مجموعهای با نام «فرهنگ نامآوران معاصر ایران» راه اندازی شد و پروسه تحقیقات آن تا سال ۸۵ طول کشید و پس از آن دو جلد از این مجموعه منتشر گردید. پس از دو جلد، انتشار سایر مجلدات متوقف شد. ما یک تیم ۵۰ نفره بودیم که به مدت ۱۵ سال در مورد شخصیتهای مهم تاریخ معاصر اطلاعات جمعآوری کرده بودیم. با تعطیلی این مجموعه، در سال ۱۳۸۸ من و ۴ تن دیگر از این جمع، بر این امر اصرار کردیم که با توجه به تحقیقاتمان مجموعه دیگری راهاندازی کنیم و یک مجموعه ۱۰۰ جلدی و ۱۰۰ صفحهای و مستند و تاریخی در مورد اشخاص مهم تاریخ معاصر که در عرصه خود الگو بودند و مخاطب دوست داشته باشد آن را سرلوحه خود قرار دهد، تهیه کنیم. ایده اصلی آن با من بود. درست است مقیاس را بر ۲۰ هزار کلمه گذاشته بودیم اما مهمتر معتبر بودن و دور از اضافهگویی بودن، بود. چند فاکتور برای انتخاب شخصیت برایمان مهم بود؛ اول اینکه در قید حیات نباشد، و دومین فاکتور این بود که افراد نه به واسطه تبلیغات که به واسطه زحمتشان بزرگ شده باشند و الگوی مثبتی برای مخاطب باشند.
مخاطب ما عام نیست
گلشنروغنی با اشاره بر اینکه مخاطب این مجموعه، مخاطب عام نیست، گفت: ما به دنبال شخصیتهای مهمی رفتهایم که کمتر به آن پرداختهاند و مغفول واقع شدند و هدف این بود که مجموعه ما یک منبع مستند و قابل اعتنا باشد. یک چنین منبعی باید متنش پژوهشمحور باشد. مخاطب این مجموعه، مخاطب خاص دانشگاهی است. مخاطب عام هم میتواند از آن بهره ببرد اما هدف ما نبود. مخاطب یک کتاب از دسته و طیفهای مختلف است ولی هدف ما این نبود که تمامی طیفها را پوشش دهیم.
این نویسنده و منتقد در مورد تلاش این مجموعه در رد نگاه سلیقهای گفت: انتخاب ۱۰۰ نفر واقعاً برای ما کار سختی بود اما تلاش کردیم که نگاه متنوعی تا جای ممکن داشته باشیم. هر انتشاراتی قوانین خاص خودش را دارد. در حوزه هنری هم قوانین و چارچوبی وجود دارد. برخی از افراد هم بودند که در زمان پهلوی فعالیتهای مثبتی داشتند اما نوشتن از آنها برای من ممکن نبود چرا که من در این نظام و سرزمین مینویسم و نمیخواستم تبلیغ دوره پهلوی را داشته باشم. مثلاً آقای پرویز خانلری علیرغم احترامی که برای فعالیتها و تلاشهایش و اثرگذاریاش در فرهنگ و تاریخ قائل هستم، وزیر دوره پهلوی بودند. در دوره پهلوی هم اجازه انتشار نظرات مخالف وجود نداشت. مثلاً آثار جلال آلاحمد مجوز نمیگرفت و ممنوع بود. در هر زمانهای چارچوب مختص به خود وجود دارد و قرار نیست در هر دوره همه تفکرات اجازه حرف زدن داشته باشند.
او همچنین در مورد اهمیت زندگینامه نویسی افزود: در هر کجا وقتی افراد میشنوند که کسی کاری انجام داده است، اولین کاری که میکنند جستجو در اینترنت است تا ببینند که چه کسی بوده و به جهان رسانه و تصویر روی میآورند. زندگینامه در جهانی که تحت تأثیر رسانه و تبلیغ و تفریح است، قابل تأمل است. در این بین هستند افرادی که اطلاعات بیشتری از ویکیپدیا میخواهند و این زندگینامهها به آنها تعلق دارد.
جعفر گلشنروغنی در پایان گفت: ۲۰ جلد اول این مجموعه را من و تیم ۵ نفره تولید کردیم و با تمام قوا دنبال آن بودیم. اما از جلد ۲۱ تا کنون، کار دوستان جدیدی است که من نقدی به آن دارم. من معتقدم که کار خوب کار یک نفر نیست؛ کار یک تیم و گروه خوب و خبره است. بزرگترین نقد من این است که چون تیم کارشناسی این مجموعه، قوی نیست، این مجموعه نیز از قوت خود خارج شده است.