نقد کتاب

جلسه نقد و بررسی کتاب «کوچکتر از ام یک» برگزار شد

جلسه نقد و بررسی کتاب «کوچکتر از ام یک» برگزار شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، جلسه نقد و بررسی کتاب «کوچکتر از ام یک» خاطرات رزمنده یازده ساله «عباس حیدری» با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار شد.
 
این جلسه نقد با حضور «منوچهر بایندری» نویسنده کتاب، «عباس حیدری» شخصیت اصلی داستان، «مختار فیاض»، منتقد، «حیدر راهب»، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان بوشهر اعضای کتابخانه عمومی خلیج فارس بوشهر و با مشارکت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان بوشهر و حوزه هنری و برگزار شد.
 
کتاب «کوچکتر از ام یک» که توسط سوره مهر به چاپ رسیده رشادت‌های یکی از رزمندگانی که در نوجوانی و در ۱۱ سالگی با زحمت و تلاش بسیار و ترفندهای مختلف، داوطلبانه خود را به جبهه‌ها و سختی‌ها و دشواری‌های زندگی و جنگ از نگاه صمیمی و بی‌پیرایه رزمنده نوجوان روایت می کند.
 
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جلسه نقد و بررسی کتاب «کوچکتر از ام یک» برگزار شد بیشتر بخوانید »

نشست نقد و بررسی کتاب «ماه زر» در تبریز برگزار می‌شود

نشست نقد و بررسی کتاب «ماه زر» در تبریز برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، ویژه‌برنامه «روایت مادری» با محوریت نقد و بررسی کتاب «ماه زر» و شعرسرایی با موضوع مادران شهید، فردا (یک‌شنبه 28 فروردین) از ساعت 11 در تالار نخجوانی کتابخانه مرکزی تبریز برگزار می‌شود.

کتاب «ماه زر» نوشته «زینب سادات فاطمی» داستانی مستند از «ماه زر حسن‌نژاد» مادر سردار شهید «بهمن محبوبی» است که به همت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی منتشر شده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نشست نقد و بررسی کتاب «ماه زر» در تبریز برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

رمان «تشریف» نشان می‌دهد دین می تواند راهکاری برای مدنیت داشته باشد


رمان تشریف نشان می‌دهد دین می تواند راهکاری برای مدنیت داشته باشد

محمد رضا شرفی خبوشان گفت: در رمان «تشریف» علی اصغر عزتی پاک بدون اینکه نویسنده شعار بدهد از نمادهایی به اهل بیت (ع) می رسیم و متوجه می شویم که دین می تواند راهکاری برای مدنیت داشته باشد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، یازدهمین جلسه پایگاه نقد کتابخانه مرکزی پارک شهر با بررسی کتاب «تشریف» برگزیده دومین دوره جایزه ادبی شهید اندرزگو با حضور علی اصغر عزتی پاک، نویسنده اثر و محمدرضا شرفی خبوشان، منتقد، با همکاری کتابخانه شهدای نیروی زمینی و با اجرای سمانه رحیمی، دبیر محفل ادبی جوانه‌های کتابخانه مرکزی پارک شهر در سالن جلسات کتابخانه مرکزی برگزار شد.

تاکید بر عمق شکل گیری انقلاب اسلامی در رمان «تشریف»

در ابتدای این نشست علی اصغر عزتی پاک، نویسنده کتاب «تشریف» با بیان اینکه تاریخ معاصر ایران پر از وقایع شگفت انگیز است، اظهار داشت: من در این رمان از زاویه‌ای که کمتر به آن توجه شده به انقلاب نگاه کردم؛ چراکه نمی‌توانم بپذیرم که خیزش و خروش برای شکل گرفتن انقلاب اسلامی، صرفاً ماهیت مادی داشته است؛ لذا با این نگاه شروع به قصه سازی با محوریت شهر همدان سال ۱۳۵۷ کردم و با شخصیت‌های رمان به مسیری رفتم تا نمایانگر بخشی از اعماق این خیزش انقلاب باشد.

محمد رضا شرفی خبوشان، منتقد جلسه نیز ضمن تشکر از اداره کل کتابخانه های استان و کتابخانه پارک شهر برای برگزاری چنین نشست‌های ادبی، گفت: معتقدم که برگزاری چنین جلساتی موجب زنده شدن کتابخانه‌ها خواهد شد؛ به ویژه زمانی که نویسنده اثر نیز حضور دارد؛ این فعالیت‌ها حتماً قابل ستایش است.

وی ادامه داد: آقای عزتی پاک از جمله نویسنده‌هایی است که به عقیده بسیاری از دوستان، همواره تلاش کرده نویسندگان جوان‌تر را در عرصه نوشتن یاری کند و بی شک، تلاش ایشان در موسسه شهرستان ادب باعث شد تا بسیاری از قلم‌های جوان و با استعداد به سمت تولید آثار خوب و موفق تشویق شوند.

شهر همدان در این رمان نشان از مدنیت و رفعت است

این نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به رمان تشریف اضافه کرد: ما در این رمان با شهری به نام «همدان» روبه‌رو هستیم و همدان در این رمان فقط یک شهر نیست بلکه بُعد تمدنی پیدا می‌کند. شخصیت اصلی رمان به شهر رجعت می‌کند و در بلندی‌های این شهر است که شخصیت اصلی ما به معانی بالا تشرف پیدا می‌کند.

وی ادامه داد: «تشریف» رمانی است که در آن شهر به عنوان مکانی مطرح می‌شود که اشخاص با آن الفت دارند و در جاهایی از رمان، خودِ مکان تبدیل به شخصیت می‌شود که می‌تواند داستان را به پیش ببرد. همچنین مقوله‌هایی همچون «امید بخشی» و «اندیشه محوری» از ویژگی‌های آثار آقای عزتی پاک است و شهر و مکان هم به این امید کمک می‌کند. شهر همدان هم در این رمان، نماد ایران معرفی می شود چون شهری زنده و کهن است و این نشان از تیزهوشی نویسنده است.

به گفته این منتقد ادبی در رمان «تشریف» شهر به مثابه پایگاهی برای نشان دادن تمدن است. این تمدن، معرف انسان ایرانی هم خواهد بود و مباحثی مثل تاریخ، دین، نگاه انسان به خویشتن، زمینه‌هایی از عرفان ایرانی و نگاه انسان ایرانی به دین در این رمان نمایانگر اندیشه نویسنده است.

وی با بیان اینکه هویت ایرانی در رمان تشریف به خوبی دیده می‌شود، افزود: در این رمان بدون اینکه نویسنده شعار بدهد از نمادهایی به اهل بیت (ع) می رسیم و متوجه می شویم که دین می تواند راهکاری برای مدنیت داشته باشد و این باورهای دینی است که موجب رفعت همدان می‌شود.

شرفی ادامه داد: رمان «تشریف»، رمان جستجوگر است و شخصیت رمان هدفی را دنبال می‌کند تا به مقصد دست یابد. از سوی دیگر، شهریار، شخصیت اصلی رمان در انتها به خودشناسی می‌رسد و جای امن خود را ترک می‌کند تا به پاسخ‌های خود دست پیدا کند، به همین دلیل این رمان، رمان بالنده‌ای است.

مخاطب با مطالعه این رمان، ایمانش راسخ‌تر و امیدش شعله‌ور می‌شود

این نویسنده و منتقد ادبی کشورمان افزود: این رمان به اخلاقیات و وظیفه انسان در برابر زیستن اشاره دارد و اصل انقلاب را در لابه‌لای داستان به مخاطب نشان می‌دهد و به دور از شعار به نقش امام خمینی (ره) اشاره می‌کند. این اثر، رمانی راهگشا است که شیوه تفکر را به مخاطب ارائه می‌دهد و خواننده با مطالعه آن اعتقاد و ایمانش راسخ‌تر و امید در دلش روشن‌تر می‌شود.

یگانه، مسئول کتابخانه پارک شهر نیز در ادامه ضمن تشکر از نویسنده و منتقد جلسه و با ستایش رمان «تشریف» گفت: مخاطب با خواندن این رمان به این نتیجه می‌رسد که برای رسیدن به حقیقت باید از زندگی راحت و بی تحرک خود فاصله بگیرد.

وی با بیان اینکه مساله تعلیق در ابتدای این رمان باعث جلب مخاطب برای ادامه داستان می‌شود، خطاب به نویسنده، گفت: با توجه به اینکه مخاطبان ما در فضاهای اینستاگرامی و فضاهای مجازی به مطالعه متن‌های کوتاه عادت کردند، اگر رمان قدری کوتاه‌تر نوشته می شد برای مخاطب بی حوصله امروزی ما شاید بهتر بود.



منبع

رمان «تشریف» نشان می‌دهد دین می تواند راهکاری برای مدنیت داشته باشد بیشتر بخوانید »

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم



در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب «داغ دلربا؛ روایتی از تشییع پیکر سپهبدشهید قاسم سلیمانی در ایران» نوشته میثم امیری پیش از ظهر یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰ با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، نفیسه سادات موسوی، مصطفی وثوق کیا و نویسنده کتاب در خبرگزاری مهر برگزار شد. این کتاب را انتشارات خط مقدم برای نخستین بار سال ۹۹ با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۵ صفحه و بهای ۳۵ هزار تومان منتشر کرده است.

وثوق کیا در این نشست گفت: «داغ دلربا» نخستین اثر مکتوب و شاید تنها کتاب از حماسه تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی باشد. روایت این تشییع بسیار مهم بود، اما کسی آن را به صورت مکتوب ارائه نمی‌داد و از این جهت انتشار این کتاب جای یک تشکر اساسی را دارد. نویسنده برای ارائه این روایت به چند شهر سفر کرد و ایده‌ها را نوشت. نکته عجیب این است که شهادت حاج قاسم به هر حال اتفاق مهم و رویدادی دهشتناک برای کشور و ملت ایران بود، اما از این اتفاق و حتی دیگر رخدادها روایتی ارائه نشده و این برای جامعه ما امری منفی به حساب می‌آید. البته بهتر این بود که چند نویسنده این اتفاق را روایت می‌کردند، اما به هر حال تاکنون «داغ دلربا» تنها روایت مکتوب است.

باید روایت خودمان از رخدادها را ارائه دهیم

حجت‌الاسلام و المسلمین زائری در این نشست گفت: ضرورت دارد که ما روایت‌های خودمان از رخدادها را داشته باشیم. در تاریخ معاصر ایران سه ماهه تیر تا شهریور اوج جنایت‌های منافقین در کشور است. ما چون روایت‌های خودمان را ارائه نکرده‌ایم، گاهی فرزندان ما که حس خود ما را ندارند، می‌گویند که آنها یک اپوزیسیون ساده بودند و چرا آن داستان‌ها پیش آمد؟ این تازه برای یک نسل بعد از ماست. ما آن زمان روایت نکردیم که منافقان چه جنایت‌هایی را در حق ملت مرتکب شدند. شاید تنها کتاب و تنها روایت موجود «عملیات مهندسی» باشد و همین متن هم آنقدر آزاردهنده است که نمی‌توان آن را به کسی هدیه داد و خواندنش را توصیه کرد.

وی افزود: ما چون رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود. یکی از حسرت‌های همیشگی من این است که کاش کسی حضور داشت و آن فضایی را که مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی در شهرری درگیرش بود، روایت می‌کرد. حسرت داشتن روایت‌های مستند و نقل قول‌ها از لحظات تاریخ اسلام و تاریخ ایران همیشه با ما وجود دارد.

چون ما رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود حجت‌الاسلام زائری ادامه داد: از یک نکته مهم تاریخی هم نمی‌توان غفلت کرد و آن این است که اتفاقاً جلوگیری از ثبت این نقل‌ها یک امر تئوریزه شده بوده و هست. در تاریخ اسلام و ایران، کتاب‌سوزی‌ها، روایت‌سوزی‌ها و شکنجه کردن و کشتن کسانی که کارشان ثبت وقایع بود، به کرات وجود داشته و این یک حرکت هوشمندانه و حساب شده سیاسی برای حذف روایت‌ها و نقل‌ها بوده است. امروزه نیز شکل این امر تغییر پیدا کرده و جهان به این هوشمندی رسیده که سانسور دیگر به ضرورت حذف جواب نمی‌دهد. سانسور امروز در تکثر روایت‌هاست و آنقدر روایت‌های فرعی و غلط زیاد می‌شود که روایت شما در آن گم خواهد شد. از این جهت کتاب «داغ دلربا» اهمیت دارد.

سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از «مسئله» شهادت سردار سلیمانی شده است

زائری بخش دیگری از سخنان خود را به سوءاستفاده برخی از ماجرای شهادت سردار سلیمانی اختصاص داد و گفت: هرچند به نظر من موضوع اصلی کتاب «داغ دلربا» روایت تشییع پیکر سردار است، اما بهتر این است که عنوان فرعی کتاب از روی جلد حذف شود تا از پیش‌داوری جلوگیری کند. واقعیت را بخواهید روزی که کتاب را دست گرفتم علاقه‌ای به مطالعه‌اش نداشتم. فضای لوس تبلیغاتی که در ایران پس از این رخداد هولناک درست شد، من را بسیار از این موضوع منزجر کرد. مدام سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از سردار سلیمانی شد و حتی کار به جایی رسید که کاندیداهای شوراهای شهر نیز تلاش کردند تا از سردار بهره‌برداری تبلیغاتی کنند.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

نویسنده کتاب «پدر، پسر، روح‌القدس» اضافه کرد: این پیش‌زمینه باعث شد تا با حس ناخوشایندی به سراغ کتاب «داغ دلربا» بروم هرچند که نویسنده آن دوست من است. به نظرم اگر عنوان فرعی کتاب را برداریم مخاطب هم بدون پیش‌زمینه و پیش‌داوری به سراغ کتاب خواهد رفت. شاید اگر از زمان خودمان دور شویم این عنوان فرعی کارکرد خود را پیدا خواهد کرد.

زائری گفت: کتاب روایت تشییع سردار است و نقطه قوتش در این است که روایتی از جامعه و تاب آوری مردم در این روزها را ارائه می‌دهد. خاطراتی که نویسنده از دوران دانشجویی‌اش ارائه می‌دهد به نظرم حساب شده است و اگر آن خاطرات نبودند، روایت افتادن هواپیمای اکراینی در کتاب به این میزان تکان دهنده نمی‌شد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به اهمیت متون مستندنگاری اشاره کرد: ما متون مختلفی داریم از گزارش اداری و مطبوعاتی گرفته تا مستند نگاری و در نهایت نثر دراماتیک و داستان. مستندنگاری نقطه وسط این متون است. مرزی است بین گزارش زمخت و بی‌روح با متن داستانی و تخیلی. مستندنگار واقعیت را می‌گیرد اما عیناً آن را نقل نمی‌کند، بلکه روایت خودش را ارائه می‌دهد. مستندنگاری یک اثر هنری جدید است و جذاب است و شیرین. در «داغ دلربا» ما در متن حوادث و احوالات مردم هستیم. یکی از نقاط اوج کتاب ماجرای شیرین «ممد مماس» در اهواز است که کاملاً واقعی است. متن حواشی و چیزهایی را به مخاطب ارائه می‌دهد که خود نتوانسته آنها را ببیند و نقطه قوت «داغ دلربا» در همین است. نکاتی را که من نتوانستم در حضور خودم در آئین تشییع ببینم در این کتاب وجود دارد.

گمان نمی‌کردم نویسنده به ماجرای هواپیمای اوکراینی هم بپردازد

نویسنده کتاب «تقاطع انقلاب» بخش دیگری از سخنان خود را به صراحت نویسنده و تعهد او به حقیقت اختصاص داد و اشاره کرد: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد. اما برایم مهم بود که به مسئله کشته شدگان کرمانی آئین تشییع حاج قاسم بپردازد.

وی افزود: صداقت نویسنده حتی در نقل حس مردم، فحش و ناسزا دادن‌ها، کلافگی‌شان، احساسی که از تحقیر و توهین داشتند و… هم به چشم می‌خورد. نویسنده در نقل حسی که همه ما آن را تجربه کردیم، خیانت نکرده و به حذف آن نپرداخته است. به نظرم کسانی که به حذف این موارد می‌پردازند، خیانت می‌کنند و همین باعث می‌شود که صداقت ما خدشه‌دار شده و مردم و مخاطبان درست‌های ما را نیز نادرست بپندارند.

زائری: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد زائری صداقت در روایت را اصلی مهم در نوشتن خواند و ادامه داد: روایت ما از رژیم صدام و ارتشش این بود که می‌شد آنها را با یک آفتابه اسیرشان کرد. این‌گونه روایت کردیم که پاسخی برای این سوال که «پس چرا دفاع مقدس هشت سال طول کشید؟» نداشتیم. وقتی صادقانه با رویدادها برخورد نمی‌کنیم و فقط به روایت بخش‌هایی می‌پردازیم، مخاطب ما را باور نخواهد کرد. نویسنده «داغ دلربا» اما چیزی را پنهان نمی‌کند و به همین دلیل آوردن قصه هواپیمای اوکراینی من را غافلگیر کرد.

سرمایه‌ای که به باد دادیم

نویسنده کتاب «گاف فرهنگ: نقد سیاست‌گذاری و مدیریت فرهنگی» در بخش دیگری از سخنان خود به یک حسرت عظیم اشاره کرد: جمع‌بندی کتاب «داغ دلربا» برای من حسرت بود. حسرت اینکه می‌شد با جریان حاج قاسم چه کارهایی و چه فرهنگسازی‌هایی انجام بدهیم که ندادیم. با این خون مقدس و پاک می‌شد صد سال کار کرد، اما ما آن را برای چیزهای بی‌خود خرجش کردیم و این سرمایه عظیم را به باد دادیم.

وی گفت: هرکس که حتی همدلی هم با نظام نداشته باشد، این حس را پیدا می‌کند که ما ظرفیت خون حاج قاسم را از دست داده‌ایم.

تاریخی که با شهادت حاج قاسم ورق خورد

میثم امیری نیز در این نشست گفت: به نظرم زمانی که حاج قاسم را زدند، حسی در همه مردم ایران بوجود آمد که به هرحال اتفاقی افتاده و در لحظه‌ای از تاریخ معاصر هستیم که رخدادی به معنای واقعی کلمه اتفاق افتاده است. نسل ما که انقلاب و دوران دفاع مقدس را درک نکرد بزرگترین کنش سیاسی که دید رویدادهای ۱۳۸۸ بود که شیرین نبود، اما رخداد شهادت حاج قاسم لحظه‌ای تراژیک و حماسی بود که همه ما حس کردیم با آن تاریخ کشور ما دارد ورق می‌خورد.

وی افزود: جلال آل احمد می‌گوید که اگر نویسنده راه نرود آمبولی می‌کند. با این رویداد من هم راه افتادم تا ببینم که چه خبر است و خود را به اهواز رساندم. نکته مهم این است که نوشتن دلیل نمی‌خواهد و همه می‌نویسند، این چاپ کردن است که دلیل می‌خواهد. من حس کردم که باید خود را به مردم بسپارم و حتی نخستین جایی که گریه‌ام گرفت از گریه مردم بود. خودم با شنیدن این اتفاق حس بهت داشتم. به همه این دلایل سعی کردم تا در صفحات کتاب از مردم صحبت کنم، اینکه مردم چه حرفی می‌زنند و چه نتیجه‌ای می‌گیرند و البته سعی کردم تا هیچگونه داوری هم نسبت به حرف‌های مردم نداشته باشم.

امیری ادامه داد: در مواجهه با رخداد ترور و شهادت حاج قاسم ما هنوز در حجاب معاصریت هستیم و حتی به وضوح نمی‌دانیم که چه رخ داد و چرا مردم احترام بی‌سابقه‌ای برای حاج قاسم قائل شدند. در بخش قم این کتاب نوشته‌ام که مردم آمده‌اند تا دوام بیاورند و این از معدود اظهارنظرهایم در کتاب است. ما در تنگنا قرار داریم و کشور در وضعیت بغرنجی به سر می‌برد و همین وضعیت فضا را به شدت غبارآلود و تشخیص راه را دشوار کرده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

این نویسنده همچنین با اشاره به مواجه بودن ایرانیان با بحران ناکارآمدی مدیران گفت: ما از یک طرف با بحران ناکارآمدی در داخل مواجه هستیم. همه کسانی که می‌خواهند در اینجا بر جمهور ریاست کنند، شعار می‌دهند که می‌خواهیم با بحران و فساد مبارزه کنیم، کما اینکه رئیس فعلی هم در دو دوره پیش همین را می‌گفت. این واقعیت امروز ماست و ما باید کلیت آن را بپذیریم. از طرف دیگر هم یک هجمه وحشتناک رسانه‌ای روی ایران وجود دارد و این هجمه علیه کلیت مملکت است و نه صرفاً ساختار جمهوری اسلامی ایران. در این تنگنا اتفاقات بسیاری رخ داد.

نویسنده کتاب «داغ دلربا» اضافه کرد: عجیب بودن این هجمه بر کسی پوشیده نیست. تنها ۴۰ درصد تحریم‌های ایران روی ونزوئلا اعمال شد، اما همین باعث شد تا آن کشور با خاک یکسان شود. این دو جنبه را به عینه شاهد هستیم. فکر می‌کنم شهادت حاج قاسم فرصتی پیش آورد تا ما خود را در این تنگنا ابراز کنیم و فریاد بزنیم که در چه وضعیتی قرار داریم؟ این چیزی بود که من از صحنه شهادت حاج قاسم درک کردم.

تشییعی که فرع است بر «داغ دلربا»

نفیسه سادات موسوی نیز در این نشست گفت: برای نخستین بار که خبر شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را شنیدم، ناخودآگاه با خودم گفتم که ای کاش من و فرزندانم نبودیم اما حاج قاسم می‌بود. این حس مشترک همه مردم ایران بود. مردم ابتدا نمی‌خواستند موضوع را باور کنند و بعد متوجه عزاداری برای حاج قاسم شدند. پس از این بود که به جست‌وجوی منابعی پرداختند تا بدانند که چه رخ داد و چه شد؟

وی افزود: نخستین مولفه‌ای از کتاب که نظرم را برای مطالعه‌اش جلب کرد عنوان فرعی کتاب بود: «روایتی از تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران». دوست داشتم که بدانم که در روند تشییع پیکر شهرهای مختلف ایران چه حال و هوایی داشتند؟ اما هرچه در مطالعه کتاب پیش رفتم، با وجودیکه قلم یکدست و روان نویسنده را دوست داشتم، اما با روند تشییع پیکر سردار مواجه نبودم. نویسنده حال و هوای شخصی خود را نوشته که بک‌گراندش تشییع پیکر سردار است. دست مخاطب خالی از مطالعه پیرامون این موضوع خالی می‌ماند. بنابراین هرچند «داغ دلربا» کتاب خوبی است اما عنوان دومش با محتوای کتاب نمی‌خواند، چرا که تشییع پیکر در پس زمینه فضای حاکم بر کتاب قرار دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

موسوی ادامه داد: «داغ دلربا» شباهت زیادی به فضای «نیم دانگ پیونگ یانگ» رضا امیرخانی دارد و این بسیار به چشم می‌آید. امیرخانی نیز در آن کتاب ضمن روایت یک اتفاق بیانیه‌های خودش را گفته است و نمی‌دانم این شباهت حسن یا ضعف کتاب «داغ دلربا» است. هرچه در مطالعه جلوتر رفتم به این رسیدم که این کتاب ورژن داخلی «نیم دانگ پیونگ یانگ» است. همچنین مخاطب در کتاب با یکسری خاطرات شخصی و دانشجویی نویسنده درگیر می‌شود که کمک چندانی به قصه اصلی کتاب نمی‌کند. فلش‌بک‌ها باید ما را به جایی برساند و ربطی به اسم و فضای اتفاق اصلی کتاب داشته باشند.

این شاعر و منتقد ادبی همچنین با اشاره به ناهمگونی فصل چهارم کتاب با روایت اصلی نویسنده گفت: فصل چهار و روایت مشهد از «داغ دلربا» را هم درک نکردم. شاید ضرورتی نداشت که این فصل کوتاه در کتاب گنجانده شود. روایت فصل چهار هرچند از زبان کس دیگری است و هرچند که نویسنده قلم آن راوی را به قلم خود ترجمان کرده، اما زاویه نگاه‌ها با زاویه نگاه نویسنده آنگونه که مثلاً در روایت اهواز دیده و درک کرده‌ایم، نیست.

هنوز هم درباره مهم‌ترین چهره‌های انقلاب روایتی وجود ندارد

میثم امیری در بخش دیگری از این نشست به درج روایت افتادن هواپیمای اوکراینی اشاره کرد و گفت: «داغ دلربا» برای انتشار باید در چند نهاد تأیید می‌شد که تاییدیه همه را گرفت. یکی از کسانی که کتاب را تأیید کرد پس از انتشار کتاب به من گفت: «زمانی که من اسم «داغ دلربا» را روی کتاب دیدم فوراً انتشار آن را تأیید کردم، اما نمی‌دانستم که در آن به هواپیمای اوکراینی هم پرداخته‌ای.» از آن تاریخ هر وقت او مرا می‌بیند می‌گوید که از کتاب هواپیمای اوکراینی چه خبر؟

وی افزود: نصب العین من در این کتاب فرمایشی از امیرالمومنین بود که پس از ماجرای سقیفه ابوسفیان نزد ایشان آمد و گفت من هم مثل تو با آنها مخالفم. حضرت امیر (ع) پاسخ فرمود که من با آنها مخالفم اما مثل تو نیستم. بنابراین من هم منتقد وضع موجودم اما مانند فعالان در رسانه‌های بیگانه نیستم.

نویسنده «داغ دلربا»: به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم امیری ادامه داد: متأسفانه ما در مورد حتی مهم‌ترین شخصیت‌ها و مهم‌ترین رخدادها و جریان‌های انقلاب هنوز روایت نداریم. حتی در مورد امام خمینی (ره) هم ما روایت نداریم. من کتابی به نام «بی‌خمینی» نوشته‌ام، اما پس از گذشت پنج سال هنوز به آن مجوز نداده‌اند.

زائری نیز درباره این موضوع گفت: آنقدر تنوع مخاطب داریم که نیاز به تنوع محصول وجود دارد. ما باید حتی برای آن دسته از مخاطبانی که سلطنت طلب هستند هم روایت خودمان از حاج قاسم را ارائه بدهیم. در جنگ روایت‌ها کسی برنده است که روایت خود را سریع‌تر عرضه کند. متأسفانه اما ما خاطره‌ها را فراموش می‌کنیم. به خاطر دارم زمانی که جنگ تمام شد، در امامزاده زید بازار هیأتی برپا می‌شد و رزمنده‌های بسیاری آنجا می‌رفتند. سال ۱۳۶۹ روزی به همه کسانی که آنجا حضور داشتند یک دسته برگه دادند و گفتند که خاطراتشان از جنگ را بنویسند. آن شب همه می‌گفتند که مگر اهمیتی دارد. درست به خاطر دارم که آن شب همه می‌خندیدند، اما دوستان مسئول یعنی آقای فهیمی‌نیا و تیمش خون دل خوردند تا همه را مجاب کنند که ثبت این خاطرات مهم است و ضرورت دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

وثوق‌کیا نیز در ادامه صحبت‌های زائری اشاره کرد: اکنون دو سال از ماجرای شهادت سردار می‌گذرد. همان روزهای اول که همه داغ بودند روایت‌های خود را می‌نوشتند، بهتر بود، خلاقیت‌ها آن روزها گل کرده بود، اما هرچه از زمان شهادت دور شدیم، راویان سرد شدند و خلاقیت‌هایشان برای نوشتن کمتر شد. اگر اتفاقات در همان روزهای نخست ثبت شوند و مثلاً ۱۰ سال دیگر ارائه شوند که بهتر است. بحث هواپیمای اوکراینی هم از این جهت که کتاب خوانده شود و طیف وسیعی از مخاطبان را دربر بگیرد مهم است. سوالم از نویسنده این است که پس از درج روایت هواپیمای اوکراینی مشکلی برایش رخ نداده است؟

امیری پاسخ داد: من به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم.

سرمایه‌ای اجتماعی که شهادت حاج قاسم ایجاد کرد

وثوق کیا در بخش دیگری از این جلسه به ضرورت تحلیل ماجرای شهادت حاج قاسم سلیمانی از منظر سرمایه اجتماعی اشاره کرد. وی گفت: در این شکی نیست که خون حاج قاسم یک سرمایه اجتماعی بزرگی برای ما ایجاد کرد و میان همه ایرانیان چه آنهایی که داخل ساکن اند و چه خارجی و حتی کسانی که با انقلاب اسلامی ضدیت دارند، اتحاد ایجاد کرد. از این منظر هم هنوز تحلیلی ارائه نشده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

امیری درباره موضوع مطرح شده توسط وثوق کیا گفت: وجه درونی حاج قاسم این میان اهمیت ویژه‌ای دارد. چه شد که حاج قاسم دستگیری قلوب کرد. چگونه است که حتی مناطق عرب نشین در ایران که هنوز جمهوری اسلامی برای آنها امکاناتی چون آب و برق مهیا نکرده طرفدار حاج قاسم‌اند؟ چرا کسانی چون اردشیر زاهدی درباره او می‌نویسند؟

نفیسه سادات موسوی نیز نظر خود درباره این موضوع را به این شرح بیان کرد: به هر حال آنها که ضدیت با نظام دارند به این فکر می‌کنند که یک چهارچوبی به نام ایران باید وجود داشته باشد که وقتی روحانیون رفتند ما به آن بازگردیم. به نظرم ضدانقلاب به این فکر کرده که حاج قاسم فراتر از هر چیز ایران را حفظ کرده و این مهم است: ایران باید حفظ شود که ضدانقلاب‌ها به زعم خود آخوندها را بیرون کنند. اما با شهادت حاج قاسم حتی ضدانقلاب‌ها هم به این نتیجه رسیدند که دیگر ایران از دست می‌رود و ایرانی وجود نخواهد داشت که آنها بخواهند بدانجا برگردند.

زائری نیز درباره این موضوع اشاره کرد: اگر داخلی‌ها و مسئولان چنین چیزی را بفهمند، باید دستشان را بوسید، اما متأسفانه این دیدگاهی که خانم موسوی مطرح کردند، عمومیت ندارد. جالب اینجاست که حتی شخص مقام معظم رهبری نیز اصرار دارند که این دیدگاه درباره حاج قاسم سلیمانی رواج پیدا کند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب «داغ دلربا؛ روایتی از تشییع پیکر سپهبدشهید قاسم سلیمانی در ایران» نوشته میثم امیری پیش از ظهر یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰ با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، نفیسه سادات موسوی، مصطفی وثوق کیا و نویسنده کتاب در خبرگزاری مهر برگزار شد. این کتاب را انتشارات خط مقدم برای نخستین بار سال ۹۹ با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۵ صفحه و بهای ۳۵ هزار تومان منتشر کرده است.

وثوق کیا در این نشست گفت: «داغ دلربا» نخستین اثر مکتوب و شاید تنها کتاب از حماسه تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی باشد. روایت این تشییع بسیار مهم بود، اما کسی آن را به صورت مکتوب ارائه نمی‌داد و از این جهت انتشار این کتاب جای یک تشکر اساسی را دارد. نویسنده برای ارائه این روایت به چند شهر سفر کرد و ایده‌ها را نوشت. نکته عجیب این است که شهادت حاج قاسم به هر حال اتفاق مهم و رویدادی دهشتناک برای کشور و ملت ایران بود، اما از این اتفاق و حتی دیگر رخدادها روایتی ارائه نشده و این برای جامعه ما امری منفی به حساب می‌آید. البته بهتر این بود که چند نویسنده این اتفاق را روایت می‌کردند، اما به هر حال تاکنون «داغ دلربا» تنها روایت مکتوب است.

باید روایت خودمان از رخدادها را ارائه دهیم

حجت‌الاسلام و المسلمین زائری در این نشست گفت: ضرورت دارد که ما روایت‌های خودمان از رخدادها را داشته باشیم. در تاریخ معاصر ایران سه ماهه تیر تا شهریور اوج جنایت‌های منافقین در کشور است. ما چون روایت‌های خودمان را ارائه نکرده‌ایم، گاهی فرزندان ما که حس خود ما را ندارند، می‌گویند که آنها یک اپوزیسیون ساده بودند و چرا آن داستان‌ها پیش آمد؟ این تازه برای یک نسل بعد از ماست. ما آن زمان روایت نکردیم که منافقان چه جنایت‌هایی را در حق ملت مرتکب شدند. شاید تنها کتاب و تنها روایت موجود «عملیات مهندسی» باشد و همین متن هم آنقدر آزاردهنده است که نمی‌توان آن را به کسی هدیه داد و خواندنش را توصیه کرد.

وی افزود: ما چون رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود. یکی از حسرت‌های همیشگی من این است که کاش کسی حضور داشت و آن فضایی را که مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی در شهرری درگیرش بود، روایت می‌کرد. حسرت داشتن روایت‌های مستند و نقل قول‌ها از لحظات تاریخ اسلام و تاریخ ایران همیشه با ما وجود دارد.

چون ما رخدادها را خودمان روایت نکرده‌ایم، روایت دیگران جایگزین آنها شده است. وقتی روایت دقیقی بیان نمی‌شود، به ناچار شاهد سلطه روایت‌های دیگران خواهیم بود حجت‌الاسلام زائری ادامه داد: از یک نکته مهم تاریخی هم نمی‌توان غفلت کرد و آن این است که اتفاقاً جلوگیری از ثبت این نقل‌ها یک امر تئوریزه شده بوده و هست. در تاریخ اسلام و ایران، کتاب‌سوزی‌ها، روایت‌سوزی‌ها و شکنجه کردن و کشتن کسانی که کارشان ثبت وقایع بود، به کرات وجود داشته و این یک حرکت هوشمندانه و حساب شده سیاسی برای حذف روایت‌ها و نقل‌ها بوده است. امروزه نیز شکل این امر تغییر پیدا کرده و جهان به این هوشمندی رسیده که سانسور دیگر به ضرورت حذف جواب نمی‌دهد. سانسور امروز در تکثر روایت‌هاست و آنقدر روایت‌های فرعی و غلط زیاد می‌شود که روایت شما در آن گم خواهد شد. از این جهت کتاب «داغ دلربا» اهمیت دارد.

سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از «مسئله» شهادت سردار سلیمانی شده است

زائری بخش دیگری از سخنان خود را به سوءاستفاده برخی از ماجرای شهادت سردار سلیمانی اختصاص داد و گفت: هرچند به نظر من موضوع اصلی کتاب «داغ دلربا» روایت تشییع پیکر سردار است، اما بهتر این است که عنوان فرعی کتاب از روی جلد حذف شود تا از پیش‌داوری جلوگیری کند. واقعیت را بخواهید روزی که کتاب را دست گرفتم علاقه‌ای به مطالعه‌اش نداشتم. فضای لوس تبلیغاتی که در ایران پس از این رخداد هولناک درست شد، من را بسیار از این موضوع منزجر کرد. مدام سوءاستفاده‌های شرم‌آوری از سردار سلیمانی شد و حتی کار به جایی رسید که کاندیداهای شوراهای شهر نیز تلاش کردند تا از سردار بهره‌برداری تبلیغاتی کنند.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

نویسنده کتاب «پدر، پسر، روح‌القدس» اضافه کرد: این پیش‌زمینه باعث شد تا با حس ناخوشایندی به سراغ کتاب «داغ دلربا» بروم هرچند که نویسنده آن دوست من است. به نظرم اگر عنوان فرعی کتاب را برداریم مخاطب هم بدون پیش‌زمینه و پیش‌داوری به سراغ کتاب خواهد رفت. شاید اگر از زمان خودمان دور شویم این عنوان فرعی کارکرد خود را پیدا خواهد کرد.

زائری گفت: کتاب روایت تشییع سردار است و نقطه قوتش در این است که روایتی از جامعه و تاب آوری مردم در این روزها را ارائه می‌دهد. خاطراتی که نویسنده از دوران دانشجویی‌اش ارائه می‌دهد به نظرم حساب شده است و اگر آن خاطرات نبودند، روایت افتادن هواپیمای اکراینی در کتاب به این میزان تکان دهنده نمی‌شد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به اهمیت متون مستندنگاری اشاره کرد: ما متون مختلفی داریم از گزارش اداری و مطبوعاتی گرفته تا مستند نگاری و در نهایت نثر دراماتیک و داستان. مستندنگاری نقطه وسط این متون است. مرزی است بین گزارش زمخت و بی‌روح با متن داستانی و تخیلی. مستندنگار واقعیت را می‌گیرد اما عیناً آن را نقل نمی‌کند، بلکه روایت خودش را ارائه می‌دهد. مستندنگاری یک اثر هنری جدید است و جذاب است و شیرین. در «داغ دلربا» ما در متن حوادث و احوالات مردم هستیم. یکی از نقاط اوج کتاب ماجرای شیرین «ممد مماس» در اهواز است که کاملاً واقعی است. متن حواشی و چیزهایی را به مخاطب ارائه می‌دهد که خود نتوانسته آنها را ببیند و نقطه قوت «داغ دلربا» در همین است. نکاتی را که من نتوانستم در حضور خودم در آئین تشییع ببینم در این کتاب وجود دارد.

گمان نمی‌کردم نویسنده به ماجرای هواپیمای اوکراینی هم بپردازد

نویسنده کتاب «تقاطع انقلاب» بخش دیگری از سخنان خود را به صراحت نویسنده و تعهد او به حقیقت اختصاص داد و اشاره کرد: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد. اما برایم مهم بود که به مسئله کشته شدگان کرمانی آئین تشییع حاج قاسم بپردازد.

وی افزود: صداقت نویسنده حتی در نقل حس مردم، فحش و ناسزا دادن‌ها، کلافگی‌شان، احساسی که از تحقیر و توهین داشتند و… هم به چشم می‌خورد. نویسنده در نقل حسی که همه ما آن را تجربه کردیم، خیانت نکرده و به حذف آن نپرداخته است. به نظرم کسانی که به حذف این موارد می‌پردازند، خیانت می‌کنند و همین باعث می‌شود که صداقت ما خدشه‌دار شده و مردم و مخاطبان درست‌های ما را نیز نادرست بپندارند.

زائری: نویسنده کتاب را با صراحت و صداقت پیش برده است. زمانی که مطالعه آن را شروع کردم به هیچ عنوان فکر نمی‌کردم که نویسنده به هواپیمای اوکراینی هم بپردازد و ناشر جرأت چاپ آن را داشته باشد زائری صداقت در روایت را اصلی مهم در نوشتن خواند و ادامه داد: روایت ما از رژیم صدام و ارتشش این بود که می‌شد آنها را با یک آفتابه اسیرشان کرد. این‌گونه روایت کردیم که پاسخی برای این سوال که «پس چرا دفاع مقدس هشت سال طول کشید؟» نداشتیم. وقتی صادقانه با رویدادها برخورد نمی‌کنیم و فقط به روایت بخش‌هایی می‌پردازیم، مخاطب ما را باور نخواهد کرد. نویسنده «داغ دلربا» اما چیزی را پنهان نمی‌کند و به همین دلیل آوردن قصه هواپیمای اوکراینی من را غافلگیر کرد.

سرمایه‌ای که به باد دادیم

نویسنده کتاب «گاف فرهنگ: نقد سیاست‌گذاری و مدیریت فرهنگی» در بخش دیگری از سخنان خود به یک حسرت عظیم اشاره کرد: جمع‌بندی کتاب «داغ دلربا» برای من حسرت بود. حسرت اینکه می‌شد با جریان حاج قاسم چه کارهایی و چه فرهنگسازی‌هایی انجام بدهیم که ندادیم. با این خون مقدس و پاک می‌شد صد سال کار کرد، اما ما آن را برای چیزهای بی‌خود خرجش کردیم و این سرمایه عظیم را به باد دادیم.

وی گفت: هرکس که حتی همدلی هم با نظام نداشته باشد، این حس را پیدا می‌کند که ما ظرفیت خون حاج قاسم را از دست داده‌ایم.

تاریخی که با شهادت حاج قاسم ورق خورد

میثم امیری نیز در این نشست گفت: به نظرم زمانی که حاج قاسم را زدند، حسی در همه مردم ایران بوجود آمد که به هرحال اتفاقی افتاده و در لحظه‌ای از تاریخ معاصر هستیم که رخدادی به معنای واقعی کلمه اتفاق افتاده است. نسل ما که انقلاب و دوران دفاع مقدس را درک نکرد بزرگترین کنش سیاسی که دید رویدادهای ۱۳۸۸ بود که شیرین نبود، اما رخداد شهادت حاج قاسم لحظه‌ای تراژیک و حماسی بود که همه ما حس کردیم با آن تاریخ کشور ما دارد ورق می‌خورد.

وی افزود: جلال آل احمد می‌گوید که اگر نویسنده راه نرود آمبولی می‌کند. با این رویداد من هم راه افتادم تا ببینم که چه خبر است و خود را به اهواز رساندم. نکته مهم این است که نوشتن دلیل نمی‌خواهد و همه می‌نویسند، این چاپ کردن است که دلیل می‌خواهد. من حس کردم که باید خود را به مردم بسپارم و حتی نخستین جایی که گریه‌ام گرفت از گریه مردم بود. خودم با شنیدن این اتفاق حس بهت داشتم. به همه این دلایل سعی کردم تا در صفحات کتاب از مردم صحبت کنم، اینکه مردم چه حرفی می‌زنند و چه نتیجه‌ای می‌گیرند و البته سعی کردم تا هیچگونه داوری هم نسبت به حرف‌های مردم نداشته باشم.

امیری ادامه داد: در مواجهه با رخداد ترور و شهادت حاج قاسم ما هنوز در حجاب معاصریت هستیم و حتی به وضوح نمی‌دانیم که چه رخ داد و چرا مردم احترام بی‌سابقه‌ای برای حاج قاسم قائل شدند. در بخش قم این کتاب نوشته‌ام که مردم آمده‌اند تا دوام بیاورند و این از معدود اظهارنظرهایم در کتاب است. ما در تنگنا قرار داریم و کشور در وضعیت بغرنجی به سر می‌برد و همین وضعیت فضا را به شدت غبارآلود و تشخیص راه را دشوار کرده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

این نویسنده همچنین با اشاره به مواجه بودن ایرانیان با بحران ناکارآمدی مدیران گفت: ما از یک طرف با بحران ناکارآمدی در داخل مواجه هستیم. همه کسانی که می‌خواهند در اینجا بر جمهور ریاست کنند، شعار می‌دهند که می‌خواهیم با بحران و فساد مبارزه کنیم، کما اینکه رئیس فعلی هم در دو دوره پیش همین را می‌گفت. این واقعیت امروز ماست و ما باید کلیت آن را بپذیریم. از طرف دیگر هم یک هجمه وحشتناک رسانه‌ای روی ایران وجود دارد و این هجمه علیه کلیت مملکت است و نه صرفاً ساختار جمهوری اسلامی ایران. در این تنگنا اتفاقات بسیاری رخ داد.

نویسنده کتاب «داغ دلربا» اضافه کرد: عجیب بودن این هجمه بر کسی پوشیده نیست. تنها ۴۰ درصد تحریم‌های ایران روی ونزوئلا اعمال شد، اما همین باعث شد تا آن کشور با خاک یکسان شود. این دو جنبه را به عینه شاهد هستیم. فکر می‌کنم شهادت حاج قاسم فرصتی پیش آورد تا ما خود را در این تنگنا ابراز کنیم و فریاد بزنیم که در چه وضعیتی قرار داریم؟ این چیزی بود که من از صحنه شهادت حاج قاسم درک کردم.

تشییعی که فرع است بر «داغ دلربا»

نفیسه سادات موسوی نیز در این نشست گفت: برای نخستین بار که خبر شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را شنیدم، ناخودآگاه با خودم گفتم که ای کاش من و فرزندانم نبودیم اما حاج قاسم می‌بود. این حس مشترک همه مردم ایران بود. مردم ابتدا نمی‌خواستند موضوع را باور کنند و بعد متوجه عزاداری برای حاج قاسم شدند. پس از این بود که به جست‌وجوی منابعی پرداختند تا بدانند که چه رخ داد و چه شد؟

وی افزود: نخستین مولفه‌ای از کتاب که نظرم را برای مطالعه‌اش جلب کرد عنوان فرعی کتاب بود: «روایتی از تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران». دوست داشتم که بدانم که در روند تشییع پیکر شهرهای مختلف ایران چه حال و هوایی داشتند؟ اما هرچه در مطالعه کتاب پیش رفتم، با وجودیکه قلم یکدست و روان نویسنده را دوست داشتم، اما با روند تشییع پیکر سردار مواجه نبودم. نویسنده حال و هوای شخصی خود را نوشته که بک‌گراندش تشییع پیکر سردار است. دست مخاطب خالی از مطالعه پیرامون این موضوع خالی می‌ماند. بنابراین هرچند «داغ دلربا» کتاب خوبی است اما عنوان دومش با محتوای کتاب نمی‌خواند، چرا که تشییع پیکر در پس زمینه فضای حاکم بر کتاب قرار دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

موسوی ادامه داد: «داغ دلربا» شباهت زیادی به فضای «نیم دانگ پیونگ یانگ» رضا امیرخانی دارد و این بسیار به چشم می‌آید. امیرخانی نیز در آن کتاب ضمن روایت یک اتفاق بیانیه‌های خودش را گفته است و نمی‌دانم این شباهت حسن یا ضعف کتاب «داغ دلربا» است. هرچه در مطالعه جلوتر رفتم به این رسیدم که این کتاب ورژن داخلی «نیم دانگ پیونگ یانگ» است. همچنین مخاطب در کتاب با یکسری خاطرات شخصی و دانشجویی نویسنده درگیر می‌شود که کمک چندانی به قصه اصلی کتاب نمی‌کند. فلش‌بک‌ها باید ما را به جایی برساند و ربطی به اسم و فضای اتفاق اصلی کتاب داشته باشند.

این شاعر و منتقد ادبی همچنین با اشاره به ناهمگونی فصل چهارم کتاب با روایت اصلی نویسنده گفت: فصل چهار و روایت مشهد از «داغ دلربا» را هم درک نکردم. شاید ضرورتی نداشت که این فصل کوتاه در کتاب گنجانده شود. روایت فصل چهار هرچند از زبان کس دیگری است و هرچند که نویسنده قلم آن راوی را به قلم خود ترجمان کرده، اما زاویه نگاه‌ها با زاویه نگاه نویسنده آنگونه که مثلاً در روایت اهواز دیده و درک کرده‌ایم، نیست.

هنوز هم درباره مهم‌ترین چهره‌های انقلاب روایتی وجود ندارد

میثم امیری در بخش دیگری از این نشست به درج روایت افتادن هواپیمای اوکراینی اشاره کرد و گفت: «داغ دلربا» برای انتشار باید در چند نهاد تأیید می‌شد که تاییدیه همه را گرفت. یکی از کسانی که کتاب را تأیید کرد پس از انتشار کتاب به من گفت: «زمانی که من اسم «داغ دلربا» را روی کتاب دیدم فوراً انتشار آن را تأیید کردم، اما نمی‌دانستم که در آن به هواپیمای اوکراینی هم پرداخته‌ای.» از آن تاریخ هر وقت او مرا می‌بیند می‌گوید که از کتاب هواپیمای اوکراینی چه خبر؟

وی افزود: نصب العین من در این کتاب فرمایشی از امیرالمومنین بود که پس از ماجرای سقیفه ابوسفیان نزد ایشان آمد و گفت من هم مثل تو با آنها مخالفم. حضرت امیر (ع) پاسخ فرمود که من با آنها مخالفم اما مثل تو نیستم. بنابراین من هم منتقد وضع موجودم اما مانند فعالان در رسانه‌های بیگانه نیستم.

نویسنده «داغ دلربا»: به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم امیری ادامه داد: متأسفانه ما در مورد حتی مهم‌ترین شخصیت‌ها و مهم‌ترین رخدادها و جریان‌های انقلاب هنوز روایت نداریم. حتی در مورد امام خمینی (ره) هم ما روایت نداریم. من کتابی به نام «بی‌خمینی» نوشته‌ام، اما پس از گذشت پنج سال هنوز به آن مجوز نداده‌اند.

زائری نیز درباره این موضوع گفت: آنقدر تنوع مخاطب داریم که نیاز به تنوع محصول وجود دارد. ما باید حتی برای آن دسته از مخاطبانی که سلطنت طلب هستند هم روایت خودمان از حاج قاسم را ارائه بدهیم. در جنگ روایت‌ها کسی برنده است که روایت خود را سریع‌تر عرضه کند. متأسفانه اما ما خاطره‌ها را فراموش می‌کنیم. به خاطر دارم زمانی که جنگ تمام شد، در امامزاده زید بازار هیأتی برپا می‌شد و رزمنده‌های بسیاری آنجا می‌رفتند. سال ۱۳۶۹ روزی به همه کسانی که آنجا حضور داشتند یک دسته برگه دادند و گفتند که خاطراتشان از جنگ را بنویسند. آن شب همه می‌گفتند که مگر اهمیتی دارد. درست به خاطر دارم که آن شب همه می‌خندیدند، اما دوستان مسئول یعنی آقای فهیمی‌نیا و تیمش خون دل خوردند تا همه را مجاب کنند که ثبت این خاطرات مهم است و ضرورت دارد.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

وثوق‌کیا نیز در ادامه صحبت‌های زائری اشاره کرد: اکنون دو سال از ماجرای شهادت سردار می‌گذرد. همان روزهای اول که همه داغ بودند روایت‌های خود را می‌نوشتند، بهتر بود، خلاقیت‌ها آن روزها گل کرده بود، اما هرچه از زمان شهادت دور شدیم، راویان سرد شدند و خلاقیت‌هایشان برای نوشتن کمتر شد. اگر اتفاقات در همان روزهای نخست ثبت شوند و مثلاً ۱۰ سال دیگر ارائه شوند که بهتر است. بحث هواپیمای اوکراینی هم از این جهت که کتاب خوانده شود و طیف وسیعی از مخاطبان را دربر بگیرد مهم است. سوالم از نویسنده این است که پس از درج روایت هواپیمای اوکراینی مشکلی برایش رخ نداده است؟

امیری پاسخ داد: من به نظرم آمد که آنچه را که درست و حقیقت است باید بنویسم و هدفم افزایش مخاطبان این کتاب نبود. خیلی زشت بود اگر به ماجرای هواپیمای اوکراینی اشاره نمی‌کردم.

سرمایه‌ای اجتماعی که شهادت حاج قاسم ایجاد کرد

وثوق کیا در بخش دیگری از این جلسه به ضرورت تحلیل ماجرای شهادت حاج قاسم سلیمانی از منظر سرمایه اجتماعی اشاره کرد. وی گفت: در این شکی نیست که خون حاج قاسم یک سرمایه اجتماعی بزرگی برای ما ایجاد کرد و میان همه ایرانیان چه آنهایی که داخل ساکن اند و چه خارجی و حتی کسانی که با انقلاب اسلامی ضدیت دارند، اتحاد ایجاد کرد. از این منظر هم هنوز تحلیلی ارائه نشده است.

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم

امیری درباره موضوع مطرح شده توسط وثوق کیا گفت: وجه درونی حاج قاسم این میان اهمیت ویژه‌ای دارد. چه شد که حاج قاسم دستگیری قلوب کرد. چگونه است که حتی مناطق عرب نشین در ایران که هنوز جمهوری اسلامی برای آنها امکاناتی چون آب و برق مهیا نکرده طرفدار حاج قاسم‌اند؟ چرا کسانی چون اردشیر زاهدی درباره او می‌نویسند؟

نفیسه سادات موسوی نیز نظر خود درباره این موضوع را به این شرح بیان کرد: به هر حال آنها که ضدیت با نظام دارند به این فکر می‌کنند که یک چهارچوبی به نام ایران باید وجود داشته باشد که وقتی روحانیون رفتند ما به آن بازگردیم. به نظرم ضدانقلاب به این فکر کرده که حاج قاسم فراتر از هر چیز ایران را حفظ کرده و این مهم است: ایران باید حفظ شود که ضدانقلاب‌ها به زعم خود آخوندها را بیرون کنند. اما با شهادت حاج قاسم حتی ضدانقلاب‌ها هم به این نتیجه رسیدند که دیگر ایران از دست می‌رود و ایرانی وجود نخواهد داشت که آنها بخواهند بدانجا برگردند.

زائری نیز درباره این موضوع اشاره کرد: اگر داخلی‌ها و مسئولان چنین چیزی را بفهمند، باید دستشان را بوسید، اما متأسفانه این دیدگاهی که خانم موسوی مطرح کردند، عمومیت ندارد. جالب اینجاست که حتی شخص مقام معظم رهبری نیز اصرار دارند که این دیدگاه درباره حاج قاسم سلیمانی رواج پیدا کند.



منبع خبر

در مواجهه با ترور حاج قاسم در حجاب معاصریت هستیم بیشتر بخوانید »

«سور سوریه» رونمایی می‌شود

قرائت‌های رسمی از جنگ سوریه‌ و داعش را دور بریزید!



«سور سوریه» رونمایی می‌شود - راست‌گرد - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آزاده جهان‌احمدی، منتقد ادبی و فعال فرهنگی در یادداشتی برای کتاب «سور سوریه» به قلم محمدقائم خانی در انتشارات چاپ و نشر بین الملل نوشت:

فوکو می‌گوید: که گردش مدام دانش /قدرت اصلا یک طرفه نیست. قدرت از مبادله دو طرفه نشئت می‌گیرد مبادله کالا، مبادله افراد، مبادله اندیشه‌ها. هرجا که قدرت در یک طرف عمل می‌کند در طرف دیگر نیروی مخالفی در جریان است؛ هرگاه شبکه تبادلات سازوکار انتظامی(مانند دوربین کنترل سرعت)ایجاد می‌کند، کسانی تحت این انتظام قرار گرفته‌اند از طریق شبکه‌های تبادلی خود شیوه‌های مقاومت در برابر آن با روش‌هایی برای بی‌اثر کردن ترصد تمام دیدی ابداع می‌کنند. بنابراین، به گمان فوکو نظام نوشتار و عمل در سطوح نهادی و فردی همواره در تقابل جدلی هستند.محور بنیادین سورسوریه حول این نظریه فوکو شکل گرفته است.

قرائت‌های رسمی از جنگ سوریه‌ و داعش را دور بریزید!

دیدن سوریه‌ی بعد از جنگ و نوشتن از او جان می‌دهد برای یک متن هندی‌وار پر از اشک، حسرت، فغان و افسوس و هر چیزی که بشود با آن دل را سوزاند و اشک را جاری ساخت. خود ابژه به خودی خود یک تله است. اما در این کتاب نویسنده‌ بی‌آنکه گرفتار بازی با کلمات شود بی‌آنکه افسار احساسات را رها کند و اجازه ترک‌تازی به آن را بدهد فقط با وزن کلمه به مصاف روایت تلخی،سیاهی و مصیبت جنگ رفته است.

نویسنده پیش از پرداختن به حال سوریه به گذشته آن گریزی زده است که به هر روی حال فرزند گذشته است.خانی در این روایت و تصویرگری هر جا که لازم بوده بی‌پروا، با جسارت‌وبی‌گنده‌گویی و لفاظی و البته مبسوط تحلیل خودش را از گذشته و حال سوریه، از نسبت ایران شیعی و معاصر با سوریه بعد از جنگ و حتی نحوه حضور نیروهای نظامی ایران و روسیه در سوریه ارائه کرده است. در واقع در سورسوریه ما با روایت_تحلیل روبرو هستیم.

کتاب یک متن شسته و رفته از دیده‌ها نیست. دیده‌ها همه مولد تحلیل نسبت‌ها با هم هستند.ایدئولوژی مسلط حاصل از گفتمان باعث حذف و یا ادغام گفتمان‌ها وایدئولوژی‌های دیگر می‌شود و در نهایت به فاشیسم منتهی خواهد شد. عملکرد هویت به منزله تکرار و بازتولید خود در دنیای مهاجرت استقرار مجدد جامعه‌ی مرزی مهاجران جایی است که هومی_بابا افرادی را که جزو حد و مرزهای منسجم ملیت نیستند جای می‌دهد. این صرفا بازیافتن یک گذشته‌ی از دست رفته یا به یادآوری سنت‌های فرهنگی فطری نیست، بلکه ایجاد هویت برای جامعه‌ای تصوری است که مبتنی بر مفاهیم جغرافیایی، سیاسی یا اقتصادی ملیت نیست.

طی نظر بابا ادبیات جای مهمی است که چنین پدیده‌ای در آن وقوع می یابد. آنچه در خاورمیانه مولد مهاجرت‌های آفاقی و انفسی قومیتی و ملیتی شد فقط و فقط در ادبیات و به واسطه ادبیات می‌تواند روایت شود. تمام قرائت‌های رسمی از جنگ سوریه‌ و حضور داعش را دور بریزید سورسوریه را بخوانید!



منبع خبر

قرائت‌های رسمی از جنگ سوریه‌ و داعش را دور بریزید! بیشتر بخوانید »