نقد کتاب

الگوی من در نویسندگی فردوسی و عطار است

الگوی من در نویسندگی فردوسی و عطار است



نقد و بررسی کتاب تشریف - انتشارات شهرستان ادب - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، نشست نقد و بررسی داستان تشرف نوشته علی‌اصغر عزتی‌پاک که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است در محل کتابفروشی به‌نشر تهران برگزار شد. این جلسه با حضور هادی عبدالوهاب،‌ منتقد ادبی، علی‌اصغر عزتی‌پاک، ‌نویسنده کتاب و محمدقائم خانی، نویسنده و منتقد برگزار شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، متن کامل مطالب بیان شده در این نشست است؛

*محمدقائم خانی: خدمت دوستانی که دارند ما را می بینند از صفحه فروشگاه به نشر تهران، عرض سلام و شب بخیر دارم. با سومین جلسه از سری جلسات نقد ادبی در خدمتتان هستیم. اول مدت کوتاهی خدمت آقای عزتی هستیم، بفرمایند که از کی به نوشتن شروع کردند؟ این چندمین کتاب است و نوشتنش چطور شروع شد؟

*علی‌اصغر عزتی‌پاک: معلوم نیست کی شروع کردم. یک موقع دیدیم شروع کردیم به نوشتن. وقتی جدی شد یواش یواش لغزیدیم به طرف مجامع و محافل نویسندگی. نویسنده بودن یک کار زمانبر است. اتفاقی که قرار است برای یک نویسنده بیفتد زمان لازم دارد، نمی شود یکباره نویسنده شد. همزمان باید بخوانی، فکر کنی، سکوت کنی و بنویسی. خیلی زود نمی شود نویسنده شد، به معنای آنکه تاثیرگذار باشی، فرهنگ‌آفرین باشی، و فکر و کارت پیش‌برنده باشد، در بخش جدی و حرفه ای کار البته. لذاست که فکر میکنم هنوز هم نویسنده نشده‌ام، امیدوارم یک روز بشوم. تعارف نمی کنم، حرفم خیلی جدی است. در حسرت نویسنده شدن هستم. الگوی من در نویسندگی فردوسی و عطار است و خب طبعاً رسیدن به آنها، علاوه بر خواندن و نوشتن، یک جان پرشوق و فربهی می خواهد که معتقدم بخشی از آن را هم خدا می دهد. یعنی خیلی همه چیز به کسب نیست، امیدوارم این اتفاق برای من هم بیفتد.

خانی: آقای عزتی لطفاً صفحه ای را انتخاب کنید و بخوانید.

*علی‌اصغر عزتی‌پاک: تفأل می زنم ببینیم کجا می‌شود. با یک دیالوگ شروع می‌شود:

ـ مرخصید سروان. مقاومت در برابر دستور کار ساده ای نبود، سروان می دانست که عملا دارد تمرّد می کند، اما خب گاهی آدم ها جنّی می شوند و خودشان را بالاتر و برتر از هر قاعده و قانونی می دانند و سروان آن روز تصمیم داشت خودش را تحمیل کند بنابراین با خونسردی رفته بود نشسته بود روی یکی از مبل های عنابی رنگ که دور میز میهمان چیده بودند. دکتر انگار حال سروان را در می یابد که سرش را به چپ و راست تکان می دهد و ساکت می ماند. سروان می گوید سرگرد معتقد است ما به عنوان ارتشی باید در خدمت مردم و کشور باشیم نه یک شخص و یک تبار، به نظر شما این حرف غیرمنطقی است؟ دکتر دست هایش را روی سینه درهم آنداخته بوده و نگاه به چشم های ریز سروان می کرده، معنای ژستش این بوده که بیشتر توضیح بده. سروان ادامه می دهد: مملکت الان هزار فرقه شده، دیگر نشانی از اتحاد ملت و دولت در آن نمی بینی، هر کسی دارد ساز خودش را می زند، این جماعت در کنار درگیریشان با حکومت، با خودشان هم درگیرند.

خبرهاش را دارید شما حتماً. تورج جان مثل سگ و گربه افتادند به جان هم. مستحضرید که بخشی از ترورها و زد و خردها اصلا بین خود آنهاست. در این وضعیت اگر کسی ابزار دفاع نداشته باشد نابودی‌اش حتمی است. من با هرج و مرج موافق نیستم اما در شرایط فعلی به نظرم حاکمیت هیچ کاره است، پس کمک به یک گروه برای محافظت از خود را باید درک کرد. من کار سرگرد را اینطور تعبیر می کنم و از شما گله دارم، اگر شما حق دوستی را نگاه می داشتید سرگرد حتما اشتباهش را جبران می کرد. این انصاف نیست که افسر ارشد ارتش را با یک خطا به سیاه چال بیندازند، محترمانه نیست جناب سرهنگ. برای یک بار هم که شده لباس احساس وظیفه وتکلیف را از تنت بیرون بیاور و ما را به چشم برادر و دوست ببین. تردید نکن در آن صورت سرگرد را درک خواهید کرد و خطاش را قابل چشم پوشی خواهید دید.

*خانی: چیزی که برای خود من در تشریف جذاب بود و در کارهای دیگر کمتر دیده بودم، این بود که از همان ابتدا حس می می شد برای روایت استراتژی وجود دارد. نویسنده می داند دارد چه کار می کند. اتفاقات و حوادث در رمان پراکنده نیست، منزل هایی را می رویم که حس می کنیم نویسنده می شناسد. وقتی هم می رسیم احساس می کنیم خب اتفاق درستی افتاده. استراتژی داشتن هم یک بار تکنیکی در نویسندگی لازم دارد، که بداند چه چیزی چطور و کی اتفاق بیفتد، چه اطلاعاتی را باید کجا داد؛ و این که چیزی از جنس همان سخنی که خود آقای عزتی گفتند نیاز دارد، یعنی نویسندگی به معنای درک درونی و موضع فکری. استراتژی روایت مخاطب را از یک نقطه به یک نقطه دیگری می‌رساند.

در کارهایی که مربوط به انقلاب است من کمتر این را دیده بودم. کتاب هایی واگویه های نفسانی نویسنده بوده‌اند، ولی اینجا کاملاً با استراتژی مواجهیم. از آقای عبدالوهاب می‌پرسم چنین احساسی داشته اند یا نه؟

*هادی عبدالوهاب: سلام عرض می کنم خدمت شما و دوستان. آقای عزتی حق استادی بر گردن من دارند. تلاش می کنم از منظرهایی، صحبت هایی در مورد کتاب داشته باشم. از لحاظ فنی با یک کتاب کاملاً حرفه‌ای طرفیم که مشخص است نوشته نویسنده تازه کاری نیست، امتحان هایش را پس داده، تجربیاتش را کرده و می خواهد وارد دوره پختگی خودش بشود. به یک معنا با حاصل عمر هنری آقای عزتی مواجهیم. کاملاً مشخص است که استراتژی ای که در این کتاب پیش گرفتند و در واقع خط مشی‌شان، برآمده از درونیات و کشفیات و تفکرات خودشان طی این سال هاست.

روایت خیلی ساده شروع می شود، و شامل دو بخش است. بخش اول کاملا ساده است و بر طبق پیرنگ جستجو جلو می رود. جستجوی شهریار به دنبال مصطفی، شروع سفری سه روزه است برای رسیدن به تحول و کشف درونی و بیرونی. که خوب کاملا بر طبق فرمول و الگو پیاده شده است. خط دوم، خرده روایت هایی هستند که ما را از زمان حال می برند به زمان گذشته. ضربه ای که ابتدای کار شهریار در همان ده دوازده صفحه اول دریافت می کند، او را برمی‌گرداند به روزهای گذشته. همین طور عقب می‌رود تا یک جستجوی درونی را ضمن جستجوی بیرونی شروع کند. سیر آفاق و انفسی‌اش شروع می‌شود و به نتیجه ای هم ختم می شود. در واقع ما می توانیم این خرده روایت ها و بخش دوم روایت را در کنار این تجربه سلوکی فهم کنیم که در واقع بعد عرفانی کار است.

خب شخصیت ها خیلی نرم یکی‌یکی اضافه می شوند. نویسنده خودش را محدود نکرده به تعداد شخصیت های مشخص، هر کدام ویژگی های خاصی دارند و هر شخصیت کاملا تازگی دارد، مثلا شخصیت موسی عیسی، یا مثلا شخصیت هایی مثل شخصت جناب سروان نیکو. در آن حول و حوش انقلاب با شخصیتی طرفیم که نظامی است ولی دلش با مردمش است. یا شخصیت نظامی دیگری مانند رازی یا شخصیت آن سرگردی که فراری بود ـ اسمش را یادم رفت ـ اینها از کلیشه خودشان را خارج کردند. شخصیت های زن هر کدام تفکری را نمایندگی می کنند. خب من اینها را دوست دارم که در ادامه کار یک مقدار بیشتر بهشان بپردازیم.

زبان کاملا پخته است. نویسنده همان ابتدا نویسنده زبان خودش را می سازد. در عین اینکه تنه می زند به زمان های کهن، و در بعضی موارد از کلماتی استفاده می کند که رایج نیستند، ولی کاملا قابل فهم است. با وجود اینکه ما با رمانی طرفیم که در یک محدوده خاص جغرافیایی می گذرد، نویسنده از زبانی استفاده نکرده که فقط برای اهالی آن قابل فهم باشد. این نکته مثبتی است.

فضاسازی همدان قدیم هم برای من خیلی جذاب بود. همدانی که ما ندیده‌ایم، از سال ۳۲ تا سال ۵۷، نشان دهنده‌ی این است که نویسنده آن جایی را که در آن رشد کرده و به آن تعلق دارد، فراموش نکرده است. مرکز زده نیست. پایبندی دیرینه و سنتی به همدان دارد به عنوان یک زمینه ای برای ایران. ما همدان را ایران فهم می کنیم در طول کار. می بینیم هم تاریخ در آن جاری است و هم سنت ها. شاید بشود گفت این فضاسازی، مهم ترین و محکم ترین نقطه قوتی است که از لحاظ فنی در کار با ان مواجه هستیم.

فکر می کنم در این کتاب بیشتر از اینکه با یک رمان انقلابی و تاریخی و اقلیمی طرف باشیم، با یک رمان ایرانی طرف هستیم، یعنی نویسنده می خواهد در مورد ایران صحبت کند. من طی این داستان با شخصیت هایی مواجه هستم و با اتفاقاتی مواجه هستم و با دیالوگ هایی طرف هستم کاملا صریح و بی پرده در مورد ایران. مرزبندی دارد. آقای عزتی مخاطب خودش را انتخاب کرده است. بدون تعارف حرفش را می زند.

این صراحت در آثار ایرانی بسیار کمیاب است. آثاری که در مورد ایران به معنای حقیقی کلمه صحبت کنند، تعارف را کنار نمی‌گذارند. الان در بازار با آثاری مواجهیم که کاملا پلورالیسم در آن جاری است. وقتی نویسنده چیزی می نویسد، در آن به همه حق می دهد، به هر شخصیتی حق می دهد، کسی را قضاوت نمی کند، دشمن در آن وجود ندارد. اگر در مورد انقلاب بنویسد، بیشتر در مورد استبداد می نویسد تا استکبار. مرز جهانی تعیین نمی کند. این پلورالیسم پنهان در آثار تاریخیمان و هم آثار معاصرمان، کمک می کند به این دهکده جهانی، به مفهوم دهکده جهانی، جهانی سازی و چیزی که غرب قوانینش را می نویسد، غرب رئیسش است.

اقوام و سنت هایی که از تاریخ کهن تا حال حاضر جاری بودند و زندگی کردند و زیست داشتند را کامل حل می کند در یک مفهوم جهانی شده، هم بهترین کمک است برای ادبیات و گفتمان غرب و هم برای سیاست های غربی. اینجا نویسنده انتخابگرانه و صریح حرفش را می‌زند. همان اول خیلی محکم در مورد امریکا صحبت می کند، موضعش را سفت بیان می کند. دیالوگ هایی در مورد امریکا داریم که به نظرم سابق نداشته است. مفاهیمی را طرح می کند که ما را به دو جنبه نفی و اثبات به ایران می رساند. ایرانی چیست؟ ایرانی چه چیزهایی هست و چه چیزهایی نیست؟ در ادامه بیشتر در موردش صحبت می کنم.

*خانی: ممنون. رسیدیم به ایران و امریکا. فکر می کنم آثار ادبی محدودی وجود داشته باشند که در آن‌ها ماجرای ۱۶ آذر به معنی دقیق کلمه نمایش داده شده باشد. این اتفاق در تشریف می افتد. یک صحنه و تصویر از ۱۶ آذر داریم که به لحاظ فنی کاملاً دراماتیک و خودش گویاست. تقریباً در نیمه رمان شهریار به ماجرای نیمه آذر می رسد و در آن بازگشتی به خودش دارد که هم در درام خودش را نشان می دهد و هم از نظر محتوایی جایش مشخص است.

نویسنده ۱۶ آذر را مثل یک تابلو در گوشه ای از کار ها نمی کند و در گام بعدی به ۵۷ می رساند. شهریار از مصطفی می پرسد چی می خواهی؟ می گوید من دنبال یک شفا هستم از نوع کاملا محسوسش. شهریار وقتی مادر مصطفی را می بیند، تازه همه چیز برایش معنا می شود. با دیدن زنی در آن وضعیت، هم می فهمد ۱۶ آذر یعنی چی، و هم اینکه مصطفی به دنبال چه چیزی‌ست؟ مصطفی مدام تجربه می کند و کنار می گذارد.

شخصیتی مرکزی که پل می زند بین ۱۶ آذر ۳۲ و سال ۵۷. می خواستم از آقای عزتی بپرسم که چطور درباره ماجرای ۱۶ آذر، تصویرهای محکمی نداشته ایم؟ اگر غیر از موارد پراکنده، شما پرداخت های متعددی دیده‌اید، بفرمایید. اگر حادثه مشابه ۱۶ آذر مثلا در یکی از کشورهای آمریکای لاتین بود، نویسندگانش اینطور برخورد می کردند که ما کردیم؟

*علی‌اصغر عزتی‌پاک:من در داستان حرف هایم را زدم. ریشه های اسطوری اش را هم جستم. آوردم قربانی شدن به پای بیگانگان را،‌ قربانی کردن به پای بیگانگان، گذشتن از برادر و پسر برای خوش‌آمد بیگانه را. اگر بخواهم درباره موضعی حرف بزنم، باید قیافه ادبی و داستان‌نویسی را بگذارم کنار. احساس می کنم ما ایرانیان به خصوص در بخش روشنفکری، خیلی با غرب دچار تعارف هستیم. فقط تنها چیزی که داریم این است که آنها را نرنجانیم.

آنها هر بلایی سر ما بیاورند اشکال ندارد، ما حرفی نزنیم که آنجا برنجند. که البته من بعدها دیدم بخش بزرگی از این مصیبت هم برمی گردد به این که خیلی هایشان به فکر پاسپورت و ویزا هستند،. دیدم و شنیدم از نویسنده ها. لذا نویسندگان و روشنفکران ایرانی دقیقاً کاری با ۱۶ آذر کردند که شاه با دانشجوها کرد. همان قدر که او دانشجوها را زیر پای مقام آمریکایی قربانی کرد، روشنفکران هم داستان آن را قربانی کردند. به نظرم داستان‌نویسان و ادبای ایران هم پیمانی کردند با شاه تا این قصه گفته نشود. قصه ۱۶ آذر صرفاً ریخته شدن سه تا خون نیست، ابعادش گسترده تر است. این که کار نداشته باش چه اتفاقی می افتد در کشورت، در داخل خاک تو، در خانه تو. یکی بیاید در خانه‌ات و تو به خاطرش بچه های خودت را قربانی کنی… داستانش مفصل است.

حرف اصلی من این است: کاری که شاه کرد، داستان نویسان هم کردند. این قصه را نگفتند، مدام تکرار نکردند، جا نینداختند، طوری که یواش یواش اصلاً بخواهد از تاریخ ما حذف شود. تعارف دارند. بی‌خیال شویم ببینیم حالا که کشت. هیچ چیزی را درباره هیچ کسی نباید بیخیال شویم، به خصوص بیگانگان، چون آنها در مورد ما بیخیال نشدند.

وظیفه یکی مثل من و هر کسی اینطور فکر می کند این است که نگذارد خاک بریزند روی این گندی که بالا آوردند. حتماً باید تذکر و هشدار دهیم. یک روزی در برابر بیگانه سیصد هزار نفر شهید می شوند و مقاومت می کنند، یک روزی می آیند در خانه می کشند و می خواهند لاپوشانی کنند. من فکر می کنم زیادی اهل تعارف شده‌ایم با غرب. نمی دانم از چه موضع ضعف این کار را می کنند، از موضع دلباختگی این کار را می کنند یا هر چیزی، به هر حال احساس می کنم دارند کار شاه را تکمیل می کنند.

* خانی: ممنون، مختصر ومفید بود. برویم دنبال بخش دوم صحبت های آقای عبدالوهاب. تا اینجا دالّ مرکزی بحث ایران بود. آقای عزتی فرمودند ادبیات برخی از روایت ها را بزرگ می کند و از یکسری می گذرد. بعضی از روایت ها که باید مدام تکرار می شد، اینقدر لاپوشانی شدند که بعد از ۶ دهه از آن فاجعه، ما باید جشن بگیریم که یک نویسنده توانست آن را به عنوان حادثه محوری و دنباله هایش ببیند، و تبعاتش را تا مثلا یک روستای دورافتاده همدان بکشاند.

می خواهم بپرسم پیچیدگی های ایران از کجا می آید؟ چطور یک ایران وجود دارد با حماسه های بسیار بزرگ، و در عین حال فراموشی کامل. چه در روزگار کهن و چه در دوران جدید روزهای حماسی بزرگی داشته‌ایم. اینکه دانشجویان در ۱۶ آذر خودشان را نماینده مردم می دانستند که باید صدایشان را به گوش حاکمیت برسانند، یک اتفاق حماسی است. کنار هم بودن فراموشی و حماسه به نظرم چیز عجیبی است که باید بیشتر در موردش صحبت کنیم. به نظر می رسد نوشتن از ایران سخت و نیازمند پروراندن ذهن است. فکر کردن به سویه های مختلف و بعضاً متضاد، نیاز به پختگی دارد.  

*عبدالوهاب: این تعارف که آقای عزتی گفتند و شما بهش اشاره کردیم، نتیجه اش این شده که الان روز ۱۶ آذر در دانشگاه هایمان مراسم برگزار می کنیم تا با دانشجوها صحبت کنیم ببینیم آیا حضور بیگانه در ایران، توافق بد با بیگانه خوب است یا نیست؟ ۱۶ آذر که نمادی است برای استکبارستیزی در نتیجه همین تعارفات و ننوشتن ها، به چنین وضعیتی دچار شده است. در کتاب تشریف، از دو جنبه نفی و اثبات، نویسنده حرف خودش را در مورد ایران و ایرانی زده است. فکر می کنم از این لحاظ کار نویی است.

اولین چیزی که فکر می کنم درباره جنبه اثباتی یک ایرانی خیلی روی آن تاکید شده، حافظه ایرانی است. یعنی یک ایرانی باید حافظه تاریخی داشته باشد. ما به شدت هدف بازی های رسانه ای غربی قرار داریم. از طرفی هم همیشه مشکل دولت داخلی را داشتیه‌ام.

همواره حضور، ناتوانی یا عدم کارکرد دولت داخلی، بخشی از ایرانی ها را سمت بیگانه سوق داده، چه در طول تاریخ چه بعد از انقلاب. این خودش باعث می شده که حافظه تاریخی به فراموشی سپرده شود و نادیده گرفته شود. ما در تشریف با ۱۶ آذر ۳۲ طرفیم که تا سال ۱۳۵۷ امتداد پیدا کرده، نشانه اش اثری است که روی مادر مصطفی گذاشته شده، اتفاقاتی که در دانشگاه افتاده، نشانه اش کناره گیری مهندس افشار پدر مصطفی از امور سیاسی و ساکت نشستنش.

این کار توسط شخصیت آرمانی اثر یعنی مصطفی نفی و با آن ستیز می شود. به پدر ومادرش می گوید شما نباید کناره بگیرید، نباید فراموش کنید. از طرفی هم ایرانی صبور است تا نتیجه عمل انقلابی خودش و کار مبارزاتی خودش را ببیند. صبر چیزی است که ما خیلی میانه خوبی باهاش نداریم اما باید وجود داشته باشد.

ایران در این کار یک تبارشناسی مشخصی. اصالت خون واقعا در ایران مهم است، همانطور که قدرت های دیگری که در جهان ادعای مالکیت و حاکمیت دارند، اصالت خون برایشان اهمیت دارد. تبارشناسی از یونان قدیم اهمیت داشته تا روم باستان، تا خود ایران و ادیان مختلف. ما این را فراموش کردیم. یکی از عوامل گرفتاری‌های ما در جهانی‌سازی (با عنوان دهکده جهانی)، این است که تبارشناسی را فراموش کردیم. تبارشناسی ارتباط مستقیمی با حافظه تاریخی دارد. البته از جنبه نفی، تبارشناسی می تواند خودش آفت باشد.

نکته مهم دیگر این است که ایرانی همواره در جستجوی یک گمشده است. چه بگوییم پیوندش با مذهب این گمشده را ایجاد کرده چه ایرانِ قبل از اسلام (در اسطوره ها)، وجه منتظر بودن ایرانی و حرکت به سمت گمشده را می توانیم در آن پیدا کنیم که در این کتاب کاملا جاری است.

می توانم بگویم که ایرانی انتخاب گر هم هست، یعنی خود ایرانی است که باید در مورد خوش تصمیم گیری کند و این، سنت الهی آن هم وجود دارد.

در برابر ادبیات ایرانی، ادبیات و سینمای غرب را در نظر بگیریم؛ کاملاً به این اصول در واقع پایبند هستند. چارچوب بندی شرقی ها در ادبیات و سینمای غرب، ویژگی هایی دارد که همواره تضاد مخاطب غربی با شرق را یادآور می‌شود.

نظریه ای وجود دارد با عنوان برجسته سازی؛ به این معنا که دو اتفاق برای مخاطب در مقابل رسانه می افتد. اولا صاحبان رسانه کاری می کنند که مخاطب یک خبر را انتخاب کند، و ثانیاً تعیین می کنند در انتخاب او کدام جنبه از روایت و خبر برایش اهمیت پیدا کند. مثلاً در برچسبی که تشریف به آمریکایی‌ها می زند یا صراحتش در مورد استبداد، دقیقاً از همین اصل برجسته سازی پیروی شده. همان کاری که رسانه و ادبیات غربی با ما می کند، در این کتاب علیه خودشان استفاده می‌شود. جایش هم دقیقاً همین‌جاست که حافظه تاریخی ما در خطر قرار گرفته، تبار ما با بیگانه مخلوط شده و خون ما به نوعی آلوده شده است.

اثر برجسته سازی یک بازنمایی جدید است از روایت. سینمای غرب در مورد ایرانی، افغانستانی، پاکستانی و دیگر مسلمانان چطور صحبت می کند؟ در بازی های کامپیوتری مثل کانتر و بقیه، در فیلم های سینمایی مانند سیصد، ماشین جنگ و آثار مختلف، همیشه ما با یک موجود کثیف، آلوده، به شدت خطرناک، دارای مغزی غامض و سفت و دگم، فاقد هرگونه لطافت، فرهنگ و شعوری ظزفیم که فقط باید با تیر آن را زد. اگر ما نبودیم می خواستند با چه تباری دشمنی کنند؟

وقتی این ها اینقدر بی تعارف حرفشان را دارند می زنند، چرا ادبیات ایران باید سکوت کند؟ مهمترین کار این کتاب شکستن این سکوت است بی تعارف و بدون در نظر گرفتن اصول دیپلماتیک؛ راحت در مورد غرب حرف زده است. فقط تفاوتش این است که این قضیه واقعیت است و ما در مورد یک امر موهومِ خیالیِ افسانه ای صحبت نمی کنیم. طرف مقابل افسانه هایی را به ما می بندد و ما را در آن چارچوب بندی می کند، اما ما در مورد حقیقت و با استناد تاریخی محکم صحبت می کنیم.

از طرفی جنبه نفی ایرانی را هم در این کتاب داریم، که یک ایرانی چطور نباید باشد. ایرانی نباید همجور یا هنجارزده باشد. این همجوری را دکتر فرامرز رفیع پور در کتاب «چون ایران نباشد تن من مباد» بیان می کند. ما دو تا ویژگی منفی داریم که در طول تاریخ باعث ایجاد فساد در ایران شده است. یکی همین همجور شدن، هنجارزده شدن، شکل دیگران شدن است، یا همان همرنگ جماعت شدن است، که بر می گردد به سنت تعارف بین ایرانی ها.

دومین ویژگی منفی قومگرا بودن ایرانی هاست. قومگرایی وجه منفی آن اصالت در تبارشناسی است که خدمتتان گفتم. اصالت در مقابل قومگرایی قرار دارد. در این رمان بر اصالت تاکید می شود. در مواجهه شهریار با پدرش و و سوال از اصالت‌شان، پدر می گوید صرف این که به خاندانی وصل باشیم، ما را به قهرمان تبدیل نمی‌کند، قهرمانی آن عملی است که انجام می دهیم.  

در مورد همجور شدن و قومگرا شدن، دکتر رفیع پور در کتاب «چو ایران نباشد تن من مباد» داستانی را نقل می کند که خیلی شباهت دارد با دیالوگ هایی که بین مصطفی و پدر ومادرش رد و بدل می شود. انگار مادر مصطفی را که نشسته و نمی خواهد از جایش بلند شود، در این داستان می بینیم. می گوید اربابی بود با یک نوکر که نگهبانی باغش را می کرد. مدتی مدام دزد به باغ می زد و میوه می دزدید. ارباب یک بار به نوکر غضب می کند که تو چه بی عرضه ای هستی؟ هر روز دارند دزدی می کنند، تو انگار نه انگار عین خیالت نیست. به نوکر برمیخورد. یک روز کمین می کند و دزد را می گیرد. می برد به انباری و پاهایش را می بندد ولی. حواسش نیست دست هایش را هم ببندد. می آید پیش ارباب می گوید گرفتمش. می پرسد چه کارش کردی؟ می گوید در انباری پاهایش را بستم، دست هایش را باز گذاشتم. اربابش می گوید این چه خریتی بود؟

پاهایش را باز می کند و می رود. نوکر فکری می کند و می گوید اگر به فکر من نرسیده، به فکر او هم نمی رسد. ارباب و نوکر می روند به انبار و می بینند که دزد با پای بسته ودست های باز نشسته است. دکتر رفیع پور می گوید ایرانی همواره پاهایش بسته اما دست هایش باز بوده. آن چیزی که مصطفی به پدر و مادرش می گوید هم همین است. نباید فراموش کنید که چه اتفاقی برای شما افتاده. دوم اینکه این همجوری، این هنجار زدگی و همرنگ شدن و کناره کشیدن و عزلت گزیدن در یک روستای دورافتاده تا کسی کاری به کارت نداشته باشد، اشتباه است. تا وقتی دستمان باز است باید پاهمان را هم آزاد.

اگر وقت بود می شد درمورد مبارزه گری و انقلابی بودن در کار صحبت کرد. همچنین در مورد حضور زن در آن می شود صحبت کرد. فضای صحبت در مورد عرفان و سلوک در این کار وجود دارد. جای صحبت زیاد دارد اما فعلاً به همین حد اکتفا می کنم.

*خانی: به جاهای خوبی رسیدیم. شرط پیشینی این بحث ها درباره نقاط قوت و ضعف ایران، این است که بپذیریم نویسنده موضعی داشته باشد، تا بتواند بگوید این خوب است و آن بد. این به ما کمک می کند، آن ما را زمین‌گیر می کند. کسی که تشریف را بخواند متوجه می شود نویسنده یک جایی ایستاده است که به نظر من جای محکمی‌ست. اگر کسی اهل فکر و تاریخ و خواندن روایت ها باشد، نمی تواند از کنار این کتاب به این راحتی ها بگذرد. می تواند موافق باشد یا مخالف، اما نخواندنش برای آدمی اهل تأمل نقص به نظر می رسد. هم حرف جدیدی دارد و هم تصاویری که برای اولین بار یک چیزهایی را نشان می دهد.

آقای عزتی در بخش آخر در خدمت شما هستیم. اگر درباره نگارش کتاب چیزی مد نظرتان هست، بازخوردی داشتید، انتظاری داشتید، صحبتی شده، دور و بر خودتان، رسانه ها، یا اینکه پیش بینی ای دارید، در خدمتتان هستیم.

*علی‌اصغر عزتی‌پاک: ما منتظر هستیم ببینیم چه اتفاقی می افتد. تشکر از آقای عبدالوهاب، از شما، از فروشگاه محترم به نشر هم ممنونم برای این فرصتی که ایجاد کردند. فقط یک نکته بگویم که کم و بیش در مورد ۱۶ آذر نوشته شده است. اینطور هم نیست که هیچ کس ننوشته باشد. همین هفت هشت ساله باز یک رمان خواندم که به آن پرداخته. ولی به هر حال حرف من این است که داریم زیادی تعارف می کنیم. می خواهیم آن حرف را بگوییم ولی دل کسی نشکند.

حالا البته همه داستان تشریف در آنجا نیست. حاشیه اش آنجاست، چیزهای دیگری هم دارد، ولی همه جلسه به آمریکاستیزی پرداخته شد. برای من آمریکا مسأله است. یک موقعی نمی فهمیدم و متوجه نبودم ولی خب تجربه، مطالعه و اندیشیدن به ابعاد این موجود و به موجودیت خودم، من را به این نتیجه رسانده که بالاخره باید یک طرف تسلیم شود. ما خیلی جاها باختیم، یک جایی هم زنده ایم، آن جا که هنوز جان ایرانیان زنده است. با توجه به وقایعی که در این ۴۰ ساله رقم خورد و حتی قبلش انقلاب اسلامی و اتفاق هایش، همه نشانه این است که ما نمی خواهیم تسلیم شویم. برای این است که داستان ما داستانِ تشریف است. می بینیم که جامعه و تاریخ ما به این طرف حرکت می کند، با آدم هایی که جان بزرگی دارند، آرمان های بزرگی دارند و نقشه دارند برای آینده جهان. و السلام

*خانی: من هم تشکر می کنم از بینندگانی که با ما بودند، سپس از فروشگاه به‌نشر در تهران که این فرصت را فراهم کردند برای گفتگو با مخاطبان و صحبت پیرامون بعضی مسائلی در خلال گفتگو درباره رمان‌ها. سوم هم دعوت می‌کنم از مخاطبان که این کتاب را بخوانند، احتمالا خوششان خواهد آمد و به فکر وادارشان خواهد کرد.



منبع خبر

الگوی من در نویسندگی فردوسی و عطار است بیشتر بخوانید »

ترجمه «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» در ۱۵ کشور

ترجمه «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» در ۱۵ کشور



ترجمه و انتشار کتاب «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» در ۱۵ کشور

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پنجمین وبینار تخصصی بخش بین‌الملل خانه کتاب و ادبیات ایران با عنوان وبینار تخصصی ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی در پهنه زبان روسی، به مناسبت فرارسیدن نخستین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی و به منظور بزرگداشت یاد و خاطره آن شهید، با حضور حجت‌الاسلام هادی شیرازی، مدیر انتشارات خط مقدم، نوری مامدزاده، مدیر انتشارات nomhn xycenha، ماگومد ایزاریپوف، مترجم کتاب و سیدجواد آرامی، مدیر مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای صدرا برگزار شد.

حجت‌الاسلام هادی شیرازی، مدیر انتشارات خط مقدم در این وبینار با اشاره به ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی، گفت: این کتاب تاکنون به زبان‌های مختلف از جمله آذری لاتین در کشور آذربایجان و همچنین در کشورهای روسیه، ترکیه، گرجستان، پاکستان، عراق و سوریه ترجمه و چاپ شده و در افغانستان نیز در حال ترجمه و ویرایش نهایی است که امید است به زودی چاپ شود. همچنین به زبان فرانسه ترجمه شده که در حال ویرایش است و در روزهای آتی انشاالله شاهد چاپ کتاب به زبان فرانسوی هم خواهیم بود و اقدام مهم دیگر در راستای ترویج کتاب تبدیل آن به فایل pdf  و ارسال آن به کشورهای چاد، سنگال و نیجریه است. درواقع این کتاب به زبان‌های مختلف در ۱۵ کشور ترجمه و توزیع شده است.

وی در رابطه با نویسنده این کتاب اظهار کرد: افرادی که در فضای نوشتاری قرار دارند، باید نویسنده این کتاب را بشناسند. نویسنده کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی، حدود ۴۰ سال نویسندگی کرده‌اند و حدود ۵۰ کتاب در حوزه‌های تحلیلی و پژوهشی تألیف کرده‌اند و در رابطه با این کتاب نیز با توجه به اینکه هم نویسنده ارتباط صمیمی و نزدیکی با شهید سلیمانی داشته است که به اوایل دهه ۶۰ برمی‌گردد و هم شخصیت برجسته شهید سلیمانی و عوامل مختلف دیگر دست‌به‌دست هم داد تا این کتاب نگاشته شود. ایشان کتاب‌های دیگری به این سبک نگاشته‌اند که یکی از آن‌ها منظومه فکری مقام معظم رهبری است که توسط انتشارات خط مقدم چاپ شد و این کتاب هم به همان سبک و سیاق درباره شهید سلیمانی نگاشته شد و به چاپ رسید.

استقبال مردم کتاب را به چاپ سی و یکم رساند

حجت‌الاسلام شیرازی با بیان اینکه خوشبختانه این کتاب مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و تاکنون به چاپ سی‌ویکم رسیده است، افزود: قبل از اینکه بحث نشر مطرح باشد موضوع ترجمه در انتشارات پیگیری می‌شده و کتاب‌های مختلفی هم تاکنون در انتشارات خط مقدم ترجمه شده است. تولیدات انتشارات تاکنون حدود ۵۰ کتاب بوده که تقریباً ۸ کتاب ترجمه شده است.

وی عنوان کرد: اتفاق خوبی که در این انتشارات در حوزه ترجمه افتاده، نوع عملکرد در ترجمه‌هاست. یکی اینکه در ترجمه مشخصاً از شخصیت‌های مترجم و آشنا به ترجمه که زبان مادری آنها زبان مقصد است استفاده شده و مورد دیگر چاپ کتاب‌ها در دیگر کشورهاست و این گونه نیست که کتاب‌ها در ایران چاپ شود و به کشورهای مختلف ارسال شود، بلکه همه ۱۲ کشور که کتاب به زبان آن‌ها ترجمه شده در همان کشورها نیز به چاپ رسیده است و این اتفاق مهمی است، زیرا کتاب مجوز رسمی آن کشور را می‌گیرد و در آن کشور ماندگار می‌شود.

مدیر انتشارات خط مقدم بیان کرد: رویکرد اصلی این انتشارات همان طور که از اسم آن مشخص است رویکرد مقاومتی و مرتبط با جبهه مقاومت است و کتاب‌هایی که تاکنون منتشر شده در حوزه‌های مختلف ادبی، خاطره، شعر و پژوهشی با این رویکرد بوده و موضوع محوری مجموعه موضوع مقاومت است که کاملاً انسانی است و مورد اتفاق جمیع ملت‌هاست.

وی افزود: ۹۹ درصد کتاب‌هایی که در این انتشارات منتشر می‌شود، تولیدی خود مجموعه است نه اینکه صرفاً از نویسنده‌های مختلف باشد یا کارهایی که چاپ شده به اسم دیگری چاپ کنیم.

حجت‌الاسلام شیرازی درباره رویکرد انتشارات در بحث ترجمه گفت: درباره ترجمه حرف زیاد زده شده، اگر بخواهیم نگاه خودمان را که نگاه انقلابی است به جوامع دیگر ارائه دهیم، باید به بحث ترجمه ورود کنیم در ابتدا شاهد هستیم که وضعیت ترجمه کتاب‌های فارسی به زبان‌های مختلف زیاد جالب نیست و علتش این است که مجموعه‌های دولتی و رسمی کمتر به این موضوع ورود کرده‌اند و باید نهضت اساسی در این قصه شکل بگیرد، موضوع دیگر اینکه در ترجمه کتاب به زبان‌های دیگر با نبود محتوا و مطالب مرتبط با فضای انقلاب اسلامی و مردم ایران مواجه هستیم، لذا هرچیزی که ترجمه شود و این محتوا را در کشورهای دیگر انتقال دهد حرکت مبارکی است، البته در برخی کشورها مثل لبنان و سوریه کارهای خوبی انجام شده است و امید است ادامه داشته باشد.

وی تصریح کرد: در رابطه با شهید سلیمانی، انتشار حدود ۲۰ کتاب را در دستور کار داریم که کتاب شاخص‌های مکتب سلیمانی، دومین کتاب بوده و کتابی که در دست چاپ داریم، کتاب اسرار سلیمانی است و کار دیگر بحث روایت تشییع شهید سلیمانی است امید است تا پایان سال ۴ کتاب دیگر به مرحله چاپ برسد.

تقاضای ۱۴ کشور برای دریافت کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی

در ادامه این وبینار، نوری مامدزاده، مدیر انتشارات nomhn xycenha از روسیه در رابطه با فعالیت‌های این انتشارات در کشور روسیه گفت: انتشارات nomhn xycenha در واقع فقط یک انتشارات برای چاپ کتاب نیست بلکه یک مجموعه است که در آن روسیه و کشورهای هم‌جوار روسیه فعالیت می‌کنند و ۶ سال است که با شعار حسینی و عاشورایی فعالیت خود را در این کشور آغاز کرده است و در زمینه‌های مختلف از جمله ترویج فرهنگ حسینی در شبکه‌های اجتماعی و برگزاری مراسم و کارهای خیریه فعالیت می‌کند و یکی از فعالیت‌های مجموعه انتشار کتاب است.

وی اظهار کرد: تاکنون کتاب‌های بسیاری چاپ کرده‌ایم و سعی می‌کنیم کتاب‌هایی که چاپ می‌شود در تمام محافل علمی و فرهنگی روسیه ارائه شوند و آثار را به کتابخانه‌های اصلی و دانشگاهی ارسال می‌کنیم و درواقع یک نهضت حسینی راه‌اندازی شده است.

نوری مامدزاده درباره ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی عنوان کرد: بعد از شهادت سردار سلیمانی که مدافع حرم حسینی و زینبی بوده و با کوشش ایشان این حرم‌های مطهر سالم مانده و از آنها دفاع شده و شخصیت والای شهید سلیمانی که از شخصیت‌های بی نظیر جهان اسلام است و برای جوانان جهان یک نمونه بارز از انسان آزاداندیش و مجاهد و بااخلاق به شمار می‌آید، تصمیم گرفتیم کتابی درباره ایشان منتشر کنیم که ابعاد اخلاقی ایشان در کتاب ذکر شده باشد و برای مردم به عنوان شخصیت برجسته اخلاقی معرفی شود، در این راستا با معرفی کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی از سوی آقای سیدجواد آرامی، تصمیم گرفتیم این کتاب را ترجمه کرده و به چاپ برسانیم.

وی افزود: ترجمه کتاب بسیار دقیق و با در نظر گرفتن فرهنگ و آداب زبان کشور مقصد صورت گرفته و بعد از ویراستاری علمی، چاپ شده و در سه هفته بعد از چاپ، تمام نسخه‌ها به اتمام رسیده و از ۱۴ کشور دیگر که تحت سیطره فرهنگ روسیه هستند برای ارسال کتاب درخواست داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم pdf کتاب را در فضای مجازی تهیه و ارسال کنیم.

نوری مامدزاده تصریح کرد: شهادت سردار سلیمانی برای مردم بیداری ایجاد کرد و مردم جذب این شخصیت شدند و کتاب توانسته شهید سلیمانی را در همه ابعاد معرفی کند. در این کتاب، شخصیت توحیدی، دنیاگریزی و همچنین دفاع از ارزش‌های اسلامی و دینی با داستان‌های زیبا آورده شده و به نظر من تا امروز بهترین کتاب برای معرفی شخصیت سردار سلیمانی بوده است.

سازگاری ساختار زبان روسی با زبان ایرانی

ماگومد ایزاریپوف، مترجم کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی به زبان روسی نیز در رابطه با ترجمه این کتاب گفت: ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها بیشتر به شعر علاقه دارند و وقتی سخن می‌گویند گویی شعر می‌خوانند و این شیوه با ساختار زبان روسی سازگار است ولی مشکل اساسی که در روش تألیف کتاب وجود دارد، این است که  ما یک آرشیو از کلمات در نظر می‌گیریم و در آرشیو کلیدواژه می‌گذاریم و با این کلیدواژه معنای هر سخنی که شهید سلیمانی یا شخص دیگر گفته پیدا می‌کنیم، اما در رابطه با تاریخ‌هایی که ذکر شده و در بیشتر مقاطع هم آورده شده است به نظر من برای خواننده فایده‌ای ندارد و ضروری نیست، البته ما هم در ترجمه آنها را حذف نکردیم. مشکل دیگر که وجود دارد این است که ما با افرادی که قرار است کتاب را منتشر کنند، وصل نیستیم و نمی‌توانیم بپرسیم آیا می‌شود مواردی مثل این تاریخ‌ها را حذف کرد یا خیر.

وی عنوان کرد: از ابتدا که کار ترجمه کتاب را آغاز کردم، به آقای آرامی گفتم که کتاب اشکالاتی مانند معنای اضافه دارد و شامل یک لایه از سخن شهید و یک لایه از سخن نویسنده است. شاید برای فارسی‌زبان‌ها عادی باشد و نمی‌گویم خودبه خود عیب است اما وقتی به زبان دیگر ترجمه می‌کنیم باید تغییرش دهیم و اگر این کار را نکنیم برای مخاطبان روسی غریب به نظر می‌آید.

ماگومد ایزاریپوف با بیان اینکه مطالبی که در کتاب گردآوری شده، رندمی چیده شده و ارتباطی بین مطالب وجود ندارد، تصریح کرد: در کل کتاب خوبی است و مفید فایده خواهد بود، چون شخصیت سردار سلیمانی شخصیت برجسته‌ای است و با توجه به تبلیغات ضد ایرانی که متأسفانه قوی‌تر از تبلیغات ماست و سعی می‌کنند شیعیان را به سمت خودشان بکشند، امثال این کتاب می‌تواند بسیار مفید باشد، اما به نظر من اولویت با کتاب‌های دیگر است و این کتاب برای افراد در سطح عالی مناسب است.

حاج قاسم سلیمانی به تمام کشورهایی که به دنبال رهایی از نظام سلطه هستند تعلق داشت

سیدجواد آرامی، مدیر مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای صدرا در رابطه با ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی گفت: زمانی که کتاب برای ترجمه به ما معرفی شد، مدت زمان خیلی کمی را برای ترجمه در اختیار داشتیم و ماگومد ایزاریپوف با سرعت کتاب را بدون هیچ نقصی ترجمه کردند و همزمان با ترجمه ایراداتی که در کتاب بود را به من منتقل می‌کردند. به هر حال با توجه به اینکه قرار بود تألیف و ترجمه کتاب تا نزدیک سالگرد شهید سلیمانی آماده شود، نقایصی را شاهد بودیم که در تجدید چاپ برطرف خواهد شد.

وی درباره فعالیت مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای صدرا گفت: بنیاد صدرا یک مؤسسه با فعالیت‌های فرهنگی در حوزه نشر، ترجمه، تولید محتوا، کارهای رسانه‌ای و ساخت کلیپ و مستند است و در روسیه بسیاری از افراد با فعالیت مؤسسه آشنا هستند. فعالیت مؤسسه در راستای تقویت پیوندهای فرهنگی و دینی مردمان ایران و روسیه است و هدف مؤسسه تقویت مناسبات مردم روسیه و ایران است، یعنی درواقع به عنوان پل عمل می‌کنیم و در این راه مترجمان زیادی به ما کمک کردند. این مؤسسه با یک تیم ۷۰ نفری از مترجمان روس ارتباط دارد که با همکاری آن‌ها کتاب‌های مختلف را در حوزه‌های دفاع مقدس، دینی، ادیان و مذاهب و از جمله شهید حاج قاسم سلیمانی ترجمه می‌کنیم و برای ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی از بهترین مترجم، ایزاریپوف استفاده کردیم، البته تاکنون با کمک ایشان ۱۲ عنوان کتاب را ترجمه کرده‌ایم و این‌ها یک صدقه جاریه برای ایشان خواهد بود.

آرامی عنوان کرد: ایران و روسیه دو کشور مهم هستند و نیاز است محسنات آنها را معرفی کنیم و حاج قاسم سلیمانی یکی از خوبی‌های کشور ایران بودند که سمبل مبارزه با امریالیسم جهانی و خواهان مبارزه با نظام تک قطبی آمریکا بودند و این نکته‌ای است که بسیاری از روس‌ها و شخصیت‌های روسیه به آن اذعان دارند و حاج قاسم سلیمانی را باید با این موضوعات به روس‌ها معرفی کرد و برای روس‌ها بسیار جالب است بدانند حاج قاسم سلیمانی چه شخصیتی بوده است و تشییع جنازه باشکوه شهید سلیمانی برای مردم روسیه بسیار جالب بوده و مستندی در این زمینه ساخته‌اند. این اقدامات نشان‌دهنده این است که شهید سلیمانی فقط به ایران تعلق نداشت و به تمام کشورهایی که به دنبال رهایی از نظام سلطه هستند تعلق داشت.

وی تصریح کرد: شهید سلیمانی معتقد بود که ایران مستقل در کنار روسیه مقتدر می‌توانند همکاری‌های خوبی داشته باشند و نظام سلطه را ریشه‌کن کنند. تفکر سردار سلیمانی که در این کتاب آمده نیز به دنبال این است که مردم با این افکار آشنا شوند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پنجمین وبینار تخصصی بخش بین‌الملل خانه کتاب و ادبیات ایران با عنوان وبینار تخصصی ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی در پهنه زبان روسی، به مناسبت فرارسیدن نخستین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی و به منظور بزرگداشت یاد و خاطره آن شهید، با حضور حجت‌الاسلام هادی شیرازی، مدیر انتشارات خط مقدم، نوری مامدزاده، مدیر انتشارات nomhn xycenha، ماگومد ایزاریپوف، مترجم کتاب و سیدجواد آرامی، مدیر مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای صدرا برگزار شد.

حجت‌الاسلام هادی شیرازی، مدیر انتشارات خط مقدم در این وبینار با اشاره به ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی، گفت: این کتاب تاکنون به زبان‌های مختلف از جمله آذری لاتین در کشور آذربایجان و همچنین در کشورهای روسیه، ترکیه، گرجستان، پاکستان، عراق و سوریه ترجمه و چاپ شده و در افغانستان نیز در حال ترجمه و ویرایش نهایی است که امید است به زودی چاپ شود. همچنین به زبان فرانسه ترجمه شده که در حال ویرایش است و در روزهای آتی انشاالله شاهد چاپ کتاب به زبان فرانسوی هم خواهیم بود و اقدام مهم دیگر در راستای ترویج کتاب تبدیل آن به فایل pdf  و ارسال آن به کشورهای چاد، سنگال و نیجریه است. درواقع این کتاب به زبان‌های مختلف در ۱۵ کشور ترجمه و توزیع شده است.

وی در رابطه با نویسنده این کتاب اظهار کرد: افرادی که در فضای نوشتاری قرار دارند، باید نویسنده این کتاب را بشناسند. نویسنده کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی، حدود ۴۰ سال نویسندگی کرده‌اند و حدود ۵۰ کتاب در حوزه‌های تحلیلی و پژوهشی تألیف کرده‌اند و در رابطه با این کتاب نیز با توجه به اینکه هم نویسنده ارتباط صمیمی و نزدیکی با شهید سلیمانی داشته است که به اوایل دهه ۶۰ برمی‌گردد و هم شخصیت برجسته شهید سلیمانی و عوامل مختلف دیگر دست‌به‌دست هم داد تا این کتاب نگاشته شود. ایشان کتاب‌های دیگری به این سبک نگاشته‌اند که یکی از آن‌ها منظومه فکری مقام معظم رهبری است که توسط انتشارات خط مقدم چاپ شد و این کتاب هم به همان سبک و سیاق درباره شهید سلیمانی نگاشته شد و به چاپ رسید.

استقبال مردم کتاب را به چاپ سی و یکم رساند

حجت‌الاسلام شیرازی با بیان اینکه خوشبختانه این کتاب مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و تاکنون به چاپ سی‌ویکم رسیده است، افزود: قبل از اینکه بحث نشر مطرح باشد موضوع ترجمه در انتشارات پیگیری می‌شده و کتاب‌های مختلفی هم تاکنون در انتشارات خط مقدم ترجمه شده است. تولیدات انتشارات تاکنون حدود ۵۰ کتاب بوده که تقریباً ۸ کتاب ترجمه شده است.

وی عنوان کرد: اتفاق خوبی که در این انتشارات در حوزه ترجمه افتاده، نوع عملکرد در ترجمه‌هاست. یکی اینکه در ترجمه مشخصاً از شخصیت‌های مترجم و آشنا به ترجمه که زبان مادری آنها زبان مقصد است استفاده شده و مورد دیگر چاپ کتاب‌ها در دیگر کشورهاست و این گونه نیست که کتاب‌ها در ایران چاپ شود و به کشورهای مختلف ارسال شود، بلکه همه ۱۲ کشور که کتاب به زبان آن‌ها ترجمه شده در همان کشورها نیز به چاپ رسیده است و این اتفاق مهمی است، زیرا کتاب مجوز رسمی آن کشور را می‌گیرد و در آن کشور ماندگار می‌شود.

مدیر انتشارات خط مقدم بیان کرد: رویکرد اصلی این انتشارات همان طور که از اسم آن مشخص است رویکرد مقاومتی و مرتبط با جبهه مقاومت است و کتاب‌هایی که تاکنون منتشر شده در حوزه‌های مختلف ادبی، خاطره، شعر و پژوهشی با این رویکرد بوده و موضوع محوری مجموعه موضوع مقاومت است که کاملاً انسانی است و مورد اتفاق جمیع ملت‌هاست.

وی افزود: ۹۹ درصد کتاب‌هایی که در این انتشارات منتشر می‌شود، تولیدی خود مجموعه است نه اینکه صرفاً از نویسنده‌های مختلف باشد یا کارهایی که چاپ شده به اسم دیگری چاپ کنیم.

حجت‌الاسلام شیرازی درباره رویکرد انتشارات در بحث ترجمه گفت: درباره ترجمه حرف زیاد زده شده، اگر بخواهیم نگاه خودمان را که نگاه انقلابی است به جوامع دیگر ارائه دهیم، باید به بحث ترجمه ورود کنیم در ابتدا شاهد هستیم که وضعیت ترجمه کتاب‌های فارسی به زبان‌های مختلف زیاد جالب نیست و علتش این است که مجموعه‌های دولتی و رسمی کمتر به این موضوع ورود کرده‌اند و باید نهضت اساسی در این قصه شکل بگیرد، موضوع دیگر اینکه در ترجمه کتاب به زبان‌های دیگر با نبود محتوا و مطالب مرتبط با فضای انقلاب اسلامی و مردم ایران مواجه هستیم، لذا هرچیزی که ترجمه شود و این محتوا را در کشورهای دیگر انتقال دهد حرکت مبارکی است، البته در برخی کشورها مثل لبنان و سوریه کارهای خوبی انجام شده است و امید است ادامه داشته باشد.

وی تصریح کرد: در رابطه با شهید سلیمانی، انتشار حدود ۲۰ کتاب را در دستور کار داریم که کتاب شاخص‌های مکتب سلیمانی، دومین کتاب بوده و کتابی که در دست چاپ داریم، کتاب اسرار سلیمانی است و کار دیگر بحث روایت تشییع شهید سلیمانی است امید است تا پایان سال ۴ کتاب دیگر به مرحله چاپ برسد.

تقاضای ۱۴ کشور برای دریافت کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی

در ادامه این وبینار، نوری مامدزاده، مدیر انتشارات nomhn xycenha از روسیه در رابطه با فعالیت‌های این انتشارات در کشور روسیه گفت: انتشارات nomhn xycenha در واقع فقط یک انتشارات برای چاپ کتاب نیست بلکه یک مجموعه است که در آن روسیه و کشورهای هم‌جوار روسیه فعالیت می‌کنند و ۶ سال است که با شعار حسینی و عاشورایی فعالیت خود را در این کشور آغاز کرده است و در زمینه‌های مختلف از جمله ترویج فرهنگ حسینی در شبکه‌های اجتماعی و برگزاری مراسم و کارهای خیریه فعالیت می‌کند و یکی از فعالیت‌های مجموعه انتشار کتاب است.

وی اظهار کرد: تاکنون کتاب‌های بسیاری چاپ کرده‌ایم و سعی می‌کنیم کتاب‌هایی که چاپ می‌شود در تمام محافل علمی و فرهنگی روسیه ارائه شوند و آثار را به کتابخانه‌های اصلی و دانشگاهی ارسال می‌کنیم و درواقع یک نهضت حسینی راه‌اندازی شده است.

نوری مامدزاده درباره ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی عنوان کرد: بعد از شهادت سردار سلیمانی که مدافع حرم حسینی و زینبی بوده و با کوشش ایشان این حرم‌های مطهر سالم مانده و از آنها دفاع شده و شخصیت والای شهید سلیمانی که از شخصیت‌های بی نظیر جهان اسلام است و برای جوانان جهان یک نمونه بارز از انسان آزاداندیش و مجاهد و بااخلاق به شمار می‌آید، تصمیم گرفتیم کتابی درباره ایشان منتشر کنیم که ابعاد اخلاقی ایشان در کتاب ذکر شده باشد و برای مردم به عنوان شخصیت برجسته اخلاقی معرفی شود، در این راستا با معرفی کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی از سوی آقای سیدجواد آرامی، تصمیم گرفتیم این کتاب را ترجمه کرده و به چاپ برسانیم.

وی افزود: ترجمه کتاب بسیار دقیق و با در نظر گرفتن فرهنگ و آداب زبان کشور مقصد صورت گرفته و بعد از ویراستاری علمی، چاپ شده و در سه هفته بعد از چاپ، تمام نسخه‌ها به اتمام رسیده و از ۱۴ کشور دیگر که تحت سیطره فرهنگ روسیه هستند برای ارسال کتاب درخواست داشتیم، بنابراین تصمیم گرفتیم pdf کتاب را در فضای مجازی تهیه و ارسال کنیم.

نوری مامدزاده تصریح کرد: شهادت سردار سلیمانی برای مردم بیداری ایجاد کرد و مردم جذب این شخصیت شدند و کتاب توانسته شهید سلیمانی را در همه ابعاد معرفی کند. در این کتاب، شخصیت توحیدی، دنیاگریزی و همچنین دفاع از ارزش‌های اسلامی و دینی با داستان‌های زیبا آورده شده و به نظر من تا امروز بهترین کتاب برای معرفی شخصیت سردار سلیمانی بوده است.

سازگاری ساختار زبان روسی با زبان ایرانی

ماگومد ایزاریپوف، مترجم کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی به زبان روسی نیز در رابطه با ترجمه این کتاب گفت: ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها بیشتر به شعر علاقه دارند و وقتی سخن می‌گویند گویی شعر می‌خوانند و این شیوه با ساختار زبان روسی سازگار است ولی مشکل اساسی که در روش تألیف کتاب وجود دارد، این است که  ما یک آرشیو از کلمات در نظر می‌گیریم و در آرشیو کلیدواژه می‌گذاریم و با این کلیدواژه معنای هر سخنی که شهید سلیمانی یا شخص دیگر گفته پیدا می‌کنیم، اما در رابطه با تاریخ‌هایی که ذکر شده و در بیشتر مقاطع هم آورده شده است به نظر من برای خواننده فایده‌ای ندارد و ضروری نیست، البته ما هم در ترجمه آنها را حذف نکردیم. مشکل دیگر که وجود دارد این است که ما با افرادی که قرار است کتاب را منتشر کنند، وصل نیستیم و نمی‌توانیم بپرسیم آیا می‌شود مواردی مثل این تاریخ‌ها را حذف کرد یا خیر.

وی عنوان کرد: از ابتدا که کار ترجمه کتاب را آغاز کردم، به آقای آرامی گفتم که کتاب اشکالاتی مانند معنای اضافه دارد و شامل یک لایه از سخن شهید و یک لایه از سخن نویسنده است. شاید برای فارسی‌زبان‌ها عادی باشد و نمی‌گویم خودبه خود عیب است اما وقتی به زبان دیگر ترجمه می‌کنیم باید تغییرش دهیم و اگر این کار را نکنیم برای مخاطبان روسی غریب به نظر می‌آید.

ماگومد ایزاریپوف با بیان اینکه مطالبی که در کتاب گردآوری شده، رندمی چیده شده و ارتباطی بین مطالب وجود ندارد، تصریح کرد: در کل کتاب خوبی است و مفید فایده خواهد بود، چون شخصیت سردار سلیمانی شخصیت برجسته‌ای است و با توجه به تبلیغات ضد ایرانی که متأسفانه قوی‌تر از تبلیغات ماست و سعی می‌کنند شیعیان را به سمت خودشان بکشند، امثال این کتاب می‌تواند بسیار مفید باشد، اما به نظر من اولویت با کتاب‌های دیگر است و این کتاب برای افراد در سطح عالی مناسب است.

حاج قاسم سلیمانی به تمام کشورهایی که به دنبال رهایی از نظام سلطه هستند تعلق داشت

سیدجواد آرامی، مدیر مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای صدرا در رابطه با ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی گفت: زمانی که کتاب برای ترجمه به ما معرفی شد، مدت زمان خیلی کمی را برای ترجمه در اختیار داشتیم و ماگومد ایزاریپوف با سرعت کتاب را بدون هیچ نقصی ترجمه کردند و همزمان با ترجمه ایراداتی که در کتاب بود را به من منتقل می‌کردند. به هر حال با توجه به اینکه قرار بود تألیف و ترجمه کتاب تا نزدیک سالگرد شهید سلیمانی آماده شود، نقایصی را شاهد بودیم که در تجدید چاپ برطرف خواهد شد.

وی درباره فعالیت مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای صدرا گفت: بنیاد صدرا یک مؤسسه با فعالیت‌های فرهنگی در حوزه نشر، ترجمه، تولید محتوا، کارهای رسانه‌ای و ساخت کلیپ و مستند است و در روسیه بسیاری از افراد با فعالیت مؤسسه آشنا هستند. فعالیت مؤسسه در راستای تقویت پیوندهای فرهنگی و دینی مردمان ایران و روسیه است و هدف مؤسسه تقویت مناسبات مردم روسیه و ایران است، یعنی درواقع به عنوان پل عمل می‌کنیم و در این راه مترجمان زیادی به ما کمک کردند. این مؤسسه با یک تیم ۷۰ نفری از مترجمان روس ارتباط دارد که با همکاری آن‌ها کتاب‌های مختلف را در حوزه‌های دفاع مقدس، دینی، ادیان و مذاهب و از جمله شهید حاج قاسم سلیمانی ترجمه می‌کنیم و برای ترجمه کتاب شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی از بهترین مترجم، ایزاریپوف استفاده کردیم، البته تاکنون با کمک ایشان ۱۲ عنوان کتاب را ترجمه کرده‌ایم و این‌ها یک صدقه جاریه برای ایشان خواهد بود.

آرامی عنوان کرد: ایران و روسیه دو کشور مهم هستند و نیاز است محسنات آنها را معرفی کنیم و حاج قاسم سلیمانی یکی از خوبی‌های کشور ایران بودند که سمبل مبارزه با امریالیسم جهانی و خواهان مبارزه با نظام تک قطبی آمریکا بودند و این نکته‌ای است که بسیاری از روس‌ها و شخصیت‌های روسیه به آن اذعان دارند و حاج قاسم سلیمانی را باید با این موضوعات به روس‌ها معرفی کرد و برای روس‌ها بسیار جالب است بدانند حاج قاسم سلیمانی چه شخصیتی بوده است و تشییع جنازه باشکوه شهید سلیمانی برای مردم روسیه بسیار جالب بوده و مستندی در این زمینه ساخته‌اند. این اقدامات نشان‌دهنده این است که شهید سلیمانی فقط به ایران تعلق نداشت و به تمام کشورهایی که به دنبال رهایی از نظام سلطه هستند تعلق داشت.

وی تصریح کرد: شهید سلیمانی معتقد بود که ایران مستقل در کنار روسیه مقتدر می‌توانند همکاری‌های خوبی داشته باشند و نظام سلطه را ریشه‌کن کنند. تفکر سردار سلیمانی که در این کتاب آمده نیز به دنبال این است که مردم با این افکار آشنا شوند.



منبع خبر

ترجمه «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» در ۱۵ کشور بیشتر بخوانید »

پژوهش در موضوع «مکتب سلیمانی» عجله برنمی‌تابد

پژوهش در موضوع «مکتب سلیمانی» عجله برنمی‌تابد



پژوهش در موضوع «مکتب سلیمانی» عجله برنمی‌تابد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پس از شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی رهبر معظم انقلاب طی سخنانی، فرمودند: «به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.» این کلام در اصل نقشه راهی است که رهبری برای پژوهشگران و نویسندگان و فعالان عرصه تاریخ شفاهی ترسیم کردند تا اگر قصد دارند پژوهشی را درباره سردار به سرانجام برساند، آن را نصب العین قرار دهند.

تبیین و ترسیم مکتب سلیمانی نیازمند پژوهش‌های جدی است. زندگی و فعالیت‌های مبارزاتی سردار به دوره‌های مختلفی تقسیم می‌شود: از دوران حضور در قیام انقلابی مردم ایران علیه رژیم مرتجع پهلوی گرفته تا سال‌های دفاع مقدس و دوران فرماندهی سپاه قدس و دفع اشراری که مزاحم مسلمانان منطقه شده بودند. چنین زندگی درخشان و حیات طیبه‌ای که ناشی از منظومه فکری سردار بود، کار و پژوهش عجله‌ای را نمی‌پذیرد. نوشتن و پژوهش درباره سردار راه رفتن روی لبه تیغ است. ممکن است غفلت از ظرافت‌های پژوهشی، هدف مقدس معرفی سردار را به بی‌راهه بکشاند.

پس از شهادت سردار سلیمانی، کتاب‌های بسیاری درباره زندگینامه و طریق سیر و سلوک و منظومه فکری این مجاهد کبیر منتشر شد. (مشخصات و فایل pdf صفحات نخستین آن دسته از مکتوبات درباره سردار که مرحله اعلام وصول پس از انتشار را نیز پشت سر گذاشته‌اند، در بانک اطلاعاتی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران ثبت است.) تعدادی از این عناوین از نظر رویکرد پژوهشی و رجوع به منابع دست اول و متقن و همچنین از نظر کیفیت چاپ، از جمله آثار درجه یک به شمار می‌آیند، اما به نظر می‌رسد که برای انتشار برخی از آنها نیز عجله به خرج داده شده است.

«در مکتب حاج قاسم» یکی از کتاب‌هایی که تابستان امسال (۱۳۹۹) با گردآوری و تدوین علی گرجی توسط انتشارات سدرةالمنتهی (ناشر فعال در شهرکرد) با شمارگان دو هزار نسخه و بهای ۳۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت. کتاب چهار بخش به ترتیب با این عناوین دارد: «مقاومت در مکتب امام و ولایت»، «بررسی مکتب شهید سلیمانی»، «منشور مکتب و بیانات شهید سلیمانی» و «خاطرات».

دغدغه ارزشمند ضرورتاً به کتابی قابل قبول نمی‌انجامد

دغدغه انتشار کتاب «در مکتب حاج قاسم» ارزشمند است. هدف ناشر نیز قاعدتاً معرفی سردار به مردم استان چهار محال بختیاری بوده است، اما به نظر می‌رسد که دست اندرکاران انتشارات سدرةالمنتهی برای انتشار آن عجله به خرج داده‌اند. هرچند نام یک نفر ویراستار در شناسه درج شده اما کتاب اشکالات ویرایشی زیادی دارد و حتی نام انتشارات در شناسه نیز با غلط تایپی درج شده است.

زندگی درخشان و حیات طیبه‌ای که ناشی از منظومه فکری سردار بود، کار و پژوهش عجله‌ای را نمی‌پذیرد ساختار کتاب مغشوش است و تدوین آن از هیچ رویکردی پیروی نمی‌کند. به نظر می‌رسد حجم عمده‌ای از مطالب کتاب کپی پیست از مطالب خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری باشد و اشتباهات آن متن‌ها نیز گویا به کتاب راه پیدا کرده است. کتاب هرچند عنوان «مکتب حاج قاسم» را یدک می‌کشد اما همه منابع آن صرفاً مطالب درج شده در رسانه‌هاست.

فی‌المثل در صفحه ۸۲ کتاب سخنی که معلوم نیست از سردار است یا از شخصیت دیگری درباره روابط اقتصادی با عراق درج شده است. در این بخش آمده که: «فکر نکنید که ما خرج عراق می‌کنیم نه! ما الان قریب ۱۲ میلیارد ریال با عراق تجارت داریم و این قابلیت رسیدن به ۳۰ میلیارد دلار را دارد.» معلوم نیست مبلغ روابط تجاری به ریال درست است یا به دلار.

بهره نبردن از موهبت ویراستار باعث شده تا مطالب اخذ شده از رسانه‌ها بدون هدفی کنار هم بیایند. در بخش سوم کتاب که عنوان «منشور مکتب و بیانات شهید سلیمانی» را با خود دارد، لابه‌لای درج صحبت‌های حاج قاسم درباره شهدا و فرهنگ مقاومت به ناگاه مطالبی درج شده با عنوان «شهید عماد مقنیه نماد مقاومت در کلام حاج قاسم» که با این جملات شروع می‌شود: «همین که روی صندلی نشست گفت: بیست سال است که گفت‌وگوی مطبوعاتی انجام نداده است. با یک محاسبه سرانگشتی می‌شود فهمید از زمانی که فرماندهی سپاه قدس به او واگذار شده است… این بار اما موضوع گفت‌وگو سبب شد تا حاج قاسم به درخواست ما پاسخ مثبت بدهد: جنگ ۳۳ روزه.» این مصاحبه از خبرگزاری ایسنا کپی و در کتاب درج شده است. گردآورنده بدون هیچگونه توضیحی به ناگاه این مصاحبه را در لابه‌لای متن درج کرده است.

ضرورت ویرایش دوباره کتاب «در مکتب حاج قاسم»

در همین بخش ناگفته‌های جنگ ۳۳ روزه بدون ذکر مأخذ درج شده و پس از آن بدون دلیل و بدون نظم و ترتیب خاصی توصیه‌های سردار درباره رفتار با فرزندان شهدا درج شده است. گردآورنده می‌توانست همه این مطالب را با نظمی مناسب در کتاب منتشر کند.

کتاب «در مکتب حاج قاسم» در وضعیت فعلی خود تبیین کننده «مکتب سلیمانی» نیست و خوراک مطالعاتی خوبی برای مخاطبان به شمار نمی‌رود بخش چهارم کتاب خاطرات سردار سلیمانی است. این بخش نیز فاقد هرگونه نظم و ترتیب و یا دسته بندی خاطرات در جهت تبیین مکتب سردار سلیمانی است. در همین بخش پس از درج روایتی با عنوان «حاج قاسم و آزادی خرمشهر» مطلبی درج شده با عنوان «مالک به عهدش وفا کرد» که معلوم نیست گوینده این سخن کیست و اصولاً چرا باید لابه‌لای خاطرات حاج قاسم چنین روایتی درج شود؟

همچنین در همین بخش خاطرات صص ۱۶۳ و ۱۶۴ مطلبی درج شده با این تیتر «اما پیام‌های سیلی اول ایران به آمریکا» که کپی پیستی است از گزارشی از سرویس بین‌الملل خبرگزاری حوزه. بازهم هیچگونه توضیحی در کتاب ارائه نشده که چرا در لابه‌لای خاطرات باید چنین مطلبی درج شود؟

کتاب اشکالات دیگری نیز دارد. همانطور که اشاره شد دغدغه انتشار چنین آثاری ارزشمند است، اما ضرورت رساندن کتاب بدون اشکال به دست مخاطب ارجحیت بیشتری دارد. اگر ناشر و تدوینگر محترم اندکی تأمل کرده و زمان بیشتری را به پژوهش درباره سردار اختصاص می‌دادند و به منابع بیشتر و بهتری رجوع می‌کردند قطعاً کتاب پاکیزه و منقحی که روایت اندیشه‌های سردار باشد و تبیین کننده «مکتب سلیمانی» به دست مخاطبان و مردم عزیز استان چهار محال بختیاری می‌رسید. کتاب در وضعیت فعلی خود تبیین کننده «مکتب سلیمانی» نیست و خوراک مطالعاتی خوبی برای مخاطبان به شمار نمی‌رود. امید است که ناشر محترم برای چاپ دوم کتاب، فرمت بهتری از آن را ارائه دهد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پس از شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی رهبر معظم انقلاب طی سخنانی، فرمودند: «به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.» این کلام در اصل نقشه راهی است که رهبری برای پژوهشگران و نویسندگان و فعالان عرصه تاریخ شفاهی ترسیم کردند تا اگر قصد دارند پژوهشی را درباره سردار به سرانجام برساند، آن را نصب العین قرار دهند.

تبیین و ترسیم مکتب سلیمانی نیازمند پژوهش‌های جدی است. زندگی و فعالیت‌های مبارزاتی سردار به دوره‌های مختلفی تقسیم می‌شود: از دوران حضور در قیام انقلابی مردم ایران علیه رژیم مرتجع پهلوی گرفته تا سال‌های دفاع مقدس و دوران فرماندهی سپاه قدس و دفع اشراری که مزاحم مسلمانان منطقه شده بودند. چنین زندگی درخشان و حیات طیبه‌ای که ناشی از منظومه فکری سردار بود، کار و پژوهش عجله‌ای را نمی‌پذیرد. نوشتن و پژوهش درباره سردار راه رفتن روی لبه تیغ است. ممکن است غفلت از ظرافت‌های پژوهشی، هدف مقدس معرفی سردار را به بی‌راهه بکشاند.

پس از شهادت سردار سلیمانی، کتاب‌های بسیاری درباره زندگینامه و طریق سیر و سلوک و منظومه فکری این مجاهد کبیر منتشر شد. (مشخصات و فایل pdf صفحات نخستین آن دسته از مکتوبات درباره سردار که مرحله اعلام وصول پس از انتشار را نیز پشت سر گذاشته‌اند، در بانک اطلاعاتی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران ثبت است.) تعدادی از این عناوین از نظر رویکرد پژوهشی و رجوع به منابع دست اول و متقن و همچنین از نظر کیفیت چاپ، از جمله آثار درجه یک به شمار می‌آیند، اما به نظر می‌رسد که برای انتشار برخی از آنها نیز عجله به خرج داده شده است.

«در مکتب حاج قاسم» یکی از کتاب‌هایی که تابستان امسال (۱۳۹۹) با گردآوری و تدوین علی گرجی توسط انتشارات سدرةالمنتهی (ناشر فعال در شهرکرد) با شمارگان دو هزار نسخه و بهای ۳۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت. کتاب چهار بخش به ترتیب با این عناوین دارد: «مقاومت در مکتب امام و ولایت»، «بررسی مکتب شهید سلیمانی»، «منشور مکتب و بیانات شهید سلیمانی» و «خاطرات».

دغدغه ارزشمند ضرورتاً به کتابی قابل قبول نمی‌انجامد

دغدغه انتشار کتاب «در مکتب حاج قاسم» ارزشمند است. هدف ناشر نیز قاعدتاً معرفی سردار به مردم استان چهار محال بختیاری بوده است، اما به نظر می‌رسد که دست اندرکاران انتشارات سدرةالمنتهی برای انتشار آن عجله به خرج داده‌اند. هرچند نام یک نفر ویراستار در شناسه درج شده اما کتاب اشکالات ویرایشی زیادی دارد و حتی نام انتشارات در شناسه نیز با غلط تایپی درج شده است.

زندگی درخشان و حیات طیبه‌ای که ناشی از منظومه فکری سردار بود، کار و پژوهش عجله‌ای را نمی‌پذیرد ساختار کتاب مغشوش است و تدوین آن از هیچ رویکردی پیروی نمی‌کند. به نظر می‌رسد حجم عمده‌ای از مطالب کتاب کپی پیست از مطالب خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری باشد و اشتباهات آن متن‌ها نیز گویا به کتاب راه پیدا کرده است. کتاب هرچند عنوان «مکتب حاج قاسم» را یدک می‌کشد اما همه منابع آن صرفاً مطالب درج شده در رسانه‌هاست.

فی‌المثل در صفحه ۸۲ کتاب سخنی که معلوم نیست از سردار است یا از شخصیت دیگری درباره روابط اقتصادی با عراق درج شده است. در این بخش آمده که: «فکر نکنید که ما خرج عراق می‌کنیم نه! ما الان قریب ۱۲ میلیارد ریال با عراق تجارت داریم و این قابلیت رسیدن به ۳۰ میلیارد دلار را دارد.» معلوم نیست مبلغ روابط تجاری به ریال درست است یا به دلار.

بهره نبردن از موهبت ویراستار باعث شده تا مطالب اخذ شده از رسانه‌ها بدون هدفی کنار هم بیایند. در بخش سوم کتاب که عنوان «منشور مکتب و بیانات شهید سلیمانی» را با خود دارد، لابه‌لای درج صحبت‌های حاج قاسم درباره شهدا و فرهنگ مقاومت به ناگاه مطالبی درج شده با عنوان «شهید عماد مقنیه نماد مقاومت در کلام حاج قاسم» که با این جملات شروع می‌شود: «همین که روی صندلی نشست گفت: بیست سال است که گفت‌وگوی مطبوعاتی انجام نداده است. با یک محاسبه سرانگشتی می‌شود فهمید از زمانی که فرماندهی سپاه قدس به او واگذار شده است… این بار اما موضوع گفت‌وگو سبب شد تا حاج قاسم به درخواست ما پاسخ مثبت بدهد: جنگ ۳۳ روزه.» این مصاحبه از خبرگزاری ایسنا کپی و در کتاب درج شده است. گردآورنده بدون هیچگونه توضیحی به ناگاه این مصاحبه را در لابه‌لای متن درج کرده است.

ضرورت ویرایش دوباره کتاب «در مکتب حاج قاسم»

در همین بخش ناگفته‌های جنگ ۳۳ روزه بدون ذکر مأخذ درج شده و پس از آن بدون دلیل و بدون نظم و ترتیب خاصی توصیه‌های سردار درباره رفتار با فرزندان شهدا درج شده است. گردآورنده می‌توانست همه این مطالب را با نظمی مناسب در کتاب منتشر کند.

کتاب «در مکتب حاج قاسم» در وضعیت فعلی خود تبیین کننده «مکتب سلیمانی» نیست و خوراک مطالعاتی خوبی برای مخاطبان به شمار نمی‌رود بخش چهارم کتاب خاطرات سردار سلیمانی است. این بخش نیز فاقد هرگونه نظم و ترتیب و یا دسته بندی خاطرات در جهت تبیین مکتب سردار سلیمانی است. در همین بخش پس از درج روایتی با عنوان «حاج قاسم و آزادی خرمشهر» مطلبی درج شده با عنوان «مالک به عهدش وفا کرد» که معلوم نیست گوینده این سخن کیست و اصولاً چرا باید لابه‌لای خاطرات حاج قاسم چنین روایتی درج شود؟

همچنین در همین بخش خاطرات صص ۱۶۳ و ۱۶۴ مطلبی درج شده با این تیتر «اما پیام‌های سیلی اول ایران به آمریکا» که کپی پیستی است از گزارشی از سرویس بین‌الملل خبرگزاری حوزه. بازهم هیچگونه توضیحی در کتاب ارائه نشده که چرا در لابه‌لای خاطرات باید چنین مطلبی درج شود؟

کتاب اشکالات دیگری نیز دارد. همانطور که اشاره شد دغدغه انتشار چنین آثاری ارزشمند است، اما ضرورت رساندن کتاب بدون اشکال به دست مخاطب ارجحیت بیشتری دارد. اگر ناشر و تدوینگر محترم اندکی تأمل کرده و زمان بیشتری را به پژوهش درباره سردار اختصاص می‌دادند و به منابع بیشتر و بهتری رجوع می‌کردند قطعاً کتاب پاکیزه و منقحی که روایت اندیشه‌های سردار باشد و تبیین کننده «مکتب سلیمانی» به دست مخاطبان و مردم عزیز استان چهار محال بختیاری می‌رسید. کتاب در وضعیت فعلی خود تبیین کننده «مکتب سلیمانی» نیست و خوراک مطالعاتی خوبی برای مخاطبان به شمار نمی‌رود. امید است که ناشر محترم برای چاپ دوم کتاب، فرمت بهتری از آن را ارائه دهد.



منبع خبر

پژوهش در موضوع «مکتب سلیمانی» عجله برنمی‌تابد بیشتر بخوانید »

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست



«مسجد رهبر» به چاپ دوم رسید/ روایتی از مبارزات آیت‌الله خامنه‌ای در دهه 50

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «مسجد رهبر (تاریخ شفاهی مسجد کرامت)» درباره یکی از مساجد و مراکز مبارزات انقلابی دوران پیش از انقلاب است. این‌کتاب آذرماه امسال توسط انتشارات راه‌یار چاپ شد و اواخر همان‌ماه به چاپ دوم رسید.

در این‌کتاب با بیش از ۷۰ تن از اشخاص و چهره‌های مرتبط با مسجد کرامت در مشهد گفتگو شده است. مصاحبه‌های کتاب هم توسط حسن سلطانی، سیدمحمد امیر احمدی طباطبایی و احمد عسگری انجام و توسط مرتضی انصاری‌زاده تدوین شده‌اند.

«مسجد رهبر»، به گفته دست‌اندکاران تولیدش، گزارشی است از شکل‌گیری و فعالیت‌های مسجد کرامت، در نزدیکی حرم مطهر امام رضا (ع) است. این‌مسجد را که بعدها امام جماعتش، رهبر انقلاب اسلامی شد، می‌توان از جهات گوناگون نمونه‌ای ممتاز از الگوی فعالیت مسجدی در منظومه معرفتی آرمانی اسلام ناب معرفی کرد. «مسجد رهبر»، از یک سو این الگو را توضیح می‌دهد و از دیگر سو، مسیر رشد مشهد انقلابی را از چند دهه پیش از انقلاب اسلامی روشن می‌کند؛ مسیری که در آن، برخی دشواری‌ها و پیچیدگی‌های آمیختن سنت و روشن فکری، توده و نخبگان، دینداری و مبارزه آشکار شده است.

اما در ادامه روند بررسی این‌کتاب، میزگردی در نقد و بررسی آن در مهر برگزار شد که با حضور مرتضی انصاری زاده تدوین کننده کتاب و محمدصادق کوشکی به عنوان منتقد همراه بود. به‌این‌ترتیب تدوین‌کننده کتاب با یک منتقد و نظرگاهی متفاوت هم روبرو بود و سخنان متفاوتی درباره «مسجد رهبر» بیان شد.

بحث درباره این‌کتاب ابتدا با صحبت درباره تاریخ شفاهی، محاسن و معایبش آغاز شد و سپس به خود کتاب «مسجد رهبر» رسید.

گزارش مشروح این‌میزگرد در ادامه می‌آید:

* خب آقای کوشکی از شما شروع کنیم؛ از مواجهه اول‌تان با کتاب!

کوشکی: این کتاب عملاً تاریخ شفاهی است و تاریخ شفاهی هم ویژگی‌هایی دارد که یکی از آنها این است که خمیرمایه و بستری برای تولید آثار هنری و پژوهشی باشد.

* پس می‌توانیم اول، کمی درباره تاریخ شفاهی صحبت کنیم.

بله. کتاب‌های تاریخ شفاهی، منابع دست اول محسوب می‌شوند که دانشجویان، پژوهشگران و یا هنرمندان و یا فیلمنامه‌نویسان به آنها مراجعه می‌کنند. اما چرا به این کتاب‌ها مراجعه می‌کنند و به یک تاریخ منقح و پژوهشی مراجعه نمی‌کنند؟ پاسخ این است که تاریخ شفاهی پیاده شده یک مصاحبه است و حس و حال و جنس آدم‌ها را منتقل می‌کند در حالی که در یک اثر منقح تاریخی، چنین شرایطی وجود ندارد. از این منظر تاریخ شفاهی کاری خالص‌تر است اما تاریخ‌های منقح و پژوهشی بیشتر مطالعه می‌شود.

البته کارهای تاریخ شفاهی چندنقص هم دارند؛ یکی از آنها این است که مبتنی بر حافظه افراد است و طبیعی است که حافظه دچار جابه‌جایی یا ریختگی شود. نقص دیگر این است که کتاب‌های تاریخ شفاهی، فرد محور هستند. یعنی خود گوینده خاطره در محور قرار دارد و هر کسی دنیا را از زاویه دید خودش می بیند. در نتیجه در تاریخ شفاهی، گوینده خاطره در محور قرار دارد.

رسالت تاریخ شفاهی در حد پیاده کردن نوار نیست. متأسفانه خیلی از کسانی که امروز وارد تاریخ شفاهی می‌شوند، خلاء بزرگی دارند و آن بی سوادی است. یعنی همه‌چیز را از نوار پیاده می‌کنند حالا کسی که تاریخ شفاهی کار می‌کند اگر بخواهد به واقعیات و تاریخ وفادار باشد و خیلی در گفته‌های راوی خاطره دست نبرد، گاهی با تناقض‌های آشکاری روبرو می‌شود. البته تناقضات گاهی ظریف هستند و فقط کسی که در تاریخ شفاهی تخصص دارد متوجه آنها می‌شود. متخصص تاریخ شفاهی سعی می‌کند تناقض‌های ضعیف را رفع رجوع کرده و در پاورقی توضیح‌شان دهد.

اگر بخواهیم از نواقص تاریخ شفاهی مصون بمانیم، وظیفه کسی که آن را تدوین می‌کند، خیلی برجسته می‌شود.

* چرا؟

چون نقش اصلی او غیر از بررسی و ویرایش، این است که تناقض‌ها و ریختگی‌های ذهن راوی را تصحیح کند. از این حیث کار متخصص تاریخ شفاهی مثل مرمت آثار باستانی می‌ماند. یعنی اگر کسی که آن را تدوین می‌کند این مهارت و تسلط بر تاریخ را نداشته باشد ممکن است در مرمت آن از ترمیم اعوجاج‌ها و معایب غافل شود و این ایرادات در کار منعکس شوند.

یکی از هنرهای تدوین‌کننده انتخاب موضوع و سوژه خوب است. رسالت تاریخ شفاهی در حد پیاده کردن نوار نیست. متأسفانه خیلی از کسانی که امروز وارد تاریخ شفاهی می‌شوند، خلاء بزرگی دارند و آن بی سوادی است. یعنی همه‌چیز را از نوار پیاده می‌کنند. این‌حرف‌ها را می‌زنم چون اگر بخواهیم در مورد کتاب مسجد رهبر حرف بزنیم نمی‌شود تنهایی به آن پرداخت بلکه باید در کنار باقی کتاب‌های تاریخ شفاهی درباره‌اش حرف بزنیم.

تاریخ شفاهی مظلوم واقع شده و قدر و قیمتش شناخته نمی‌شود چون خیلی از آدم‌هایی که سراغش می‌روند، سوادش را ندارند. در حالی که تاریخ شفاهی زحمتش به مراتب بیشتر از تاریخ سیستماتیک دانشگاهی است و به چشم هم نمی‌آید.

* این‌نواقص و ایراداتی که به تاریخ شفاهی وارد می‌دانید، در کتاب «مسجد رهبر» هم به چشم می‌آیند؟

من درباره رفع نواقص تاریخ شفاهی در کتاب «مسجد رهبر» نگرانی‌هایی داشتم که البته دیدم این نواقص تا حدود زیادی رفع شده‌اند. البته ممکن است مواردی را پیدا کنیم که این ایرادات در آنها به چشم بخورند اما در مجموع آقای انصاری تلاشش را کرده است. یعنی غیر از مصاحبه‌های تیم دست اندرکار تهیه کتاب، مصاحبه‌های دیگر را هم مرکز اسناد مشهد استخراج کرده که این‌ها، اسناد مکمل هستند.

سن و سال آقای انصاری و همکارانشان مربوط به پس از انقلاب است و مسجد کرامت و فعالیت‌هایش را ندیده‌اند. اما از اسناد موجود استفاده‌های خوبی کرده‌اند تا گرفت‌وگیرهای و آن اعوجاج‌های مقوله تاریخ شفاهی را برطرف کنند. اما اگر سن و سالشان به آن ایام قد می‌داد و آن زمان را درک کرده بودند، نتیجه کاملاً متفاوت و پخته‌تر از وضعیت فعلی می‌شد.

* با این‌اوصاف، به‌نظرتان حالت فعلی کتاب، چه کمبودی دارد؟

اگر مصاحبه‌ها یا اسناد مربوط به اداره‌های آن زمان مثلاً ساواک و شهربانی را مطالعه می‌کردند، طبیعتاً در فضای مصاحبه‌ها و سوالاتشان تأثیر می‌گذاشت و بهتر می‌شدند. اما حس می‌کنم این‌کار را انجام نداده‌اند.

* فکر می‌کنم هنوز ایرادتان را به کتاب مطرح نکرده‌اید. هنوز دارید درباره نکات و محاسن «مسجد رهبر» صحبت می‌کنید.

بله. به اشکالاتش هم می‌رسیم. البته اشکالاتم زیاد نیستند.

فردمحوری و تملق‌گفتن، خدمت به رهبری نیست و اتفاقاً بزرگترین خیانت است. من کتاب را با این سوءظن به دست گرفتم که احتمالاً اثری تملق‌گو باشد اما هرچه بیشتر جلو رفتم، دیدم این‌طور نیست. در همین زمینه به نظرم اگر اسم کتاب «مسجد کرامت» بود، بهتر می‌شد اما نکته بعدی درباره این‌اثر، این است که آقای انصاری، کتاب را فصل‌بندی کرده و این‌کار را براساس موضوع انجام داده است. این کار برای نویسنده سخت است و خیلی هم سخت است چون می‌شد تاریخی کار کرد اما ایشان موضوعی کار کرده و نتیجه اینکه کتاب برای استفاده فیلمنامه نویس، دانشجو و پژوهشگر، آسان‌تر شده است. اما به هر حال زحمت خودش بیشتر شده است چون عموماً در آثار تاریخ شفاهی می‌بینیم که کتاب‌ها را با چینش تاریخی تنظیم می‌کنند.

مزیت دیگر این‌کتاب، خود موضوع آن است که البته اگر گفتگوهایش ۲۰ سال پیش انجام و منتشر می‌شدند، راویان زنده بیشتری می‌داشت. موضوع کتاب مهم است؛ نه به خاطر اینکه مسجد آقای خامنه‌ای است، چون خود مسجد، مسجد خاصی بوده است و اگر رهبر انقلاب به‌عنوان محور موضوعی کتاب در نظر گرفته می‌شد، کتاب ضعیفی از آب در می‌آمد. اما آقای انصاری و تیم همراهشان، مسجد کرامت را محور قرار داده اند و رهبری یکی از بازیگران اتفاقات این کتاب است. از این جهت بحث تملق و چاپلوسی درباره این‌کتاب منتفی است.

یکی از خطراتی که ممکن بود این‌کتاب به دامش بیفتد، فردمحوری است که خود رهبر انقلاب به‌عنوان یک‌انسان فرهنگی، چنین‌رویکردی را نمی‌پذیرد و واقعاً هم قهرمان این‌کتاب یک مسجد است و محور بودنش هم در تدوین کتاب و مصاحبه‌ها حفظ شده است. ذیل آن هم افرادی حضور دارند که یکی از آنها سیدعلی خامنه‌ای است.

همه می‌دانیم فردمحوری و تملق‌گفتن، خدمت به رهبری نیست و اتفاقاً بزرگترین خیانت است. من کتاب را با این سوءظن به دست گرفتم که احتمالاً اثری تملق‌گو باشد اما هرچه بیشتر جلو رفتم، دیدم این‌طور نیست. در همین زمینه به نظرم اگر اسم کتاب «مسجد کرامت» بود، بهتر می‌شد. نکته دیگر این است که در خاطرات حاشیه‌روی‌هایی دیده می‌شود که به ماجرا بر نمی‌گردد اما کمک می‌کند ماجرا درک شود. نمی‌دانم این‌حاشیه‌روی‌ها به عمد آورده شده‌اند یا از دست نویسنده و تدوین کننده در رفته‌اند. مثلاً در کتاب به زندگی شخصی بانی مسجد خیلی پرداخته شده است.

در مجموع کتاب به حقایق وفادار بوده است و مسیر پیشروی‌اش هم طبیعی است. درباره شخصیت‌ها اغراق نکرده و اگر جایی درباره رهبری حرف زده، خیلی معمولی و در آئینه کلام دیگران بوده است.

* پس از محاسن، نوبت معایب کتاب است. گفتید اشکالات‌تان کم هستند.

بله. درباره اشکالات کتاب باید بگویم که به‌نظرم، روشی هستند و باعث می‌شوند استفاده از آن سخت شود. حیف است کتابی که موارد ذکر شده مثبت پیشین، در آن رعایت شده‌اند، این‌ایرادات را داشته باشند. یکی از این ایرادات، درباره بخش و فصل است. مدلی که تدوین‌کننده کتاب در این‌زمینه استفاده کرده، اختراع خود ایشان است. یعنی فرازهایی از کتاب وجود دارد که من نمی‌دانم جزو کدام بخش و یا کدام فصل هستند؟ یا فصل دوم کتاب کجاست! این‌مسئله استفاده از کتاب را دشوار می‌کند.

نکته بعدی نحوه ارجاعات و پاورقی‌هاست که برای چنین‌کتابی خیلی مهم است اما این‌دو با هم مخلوط شده‌اند. متأسفانه هم پاورقی‌ها و هم توضیحات به شکل پاورقی آمده‌اند. مشکل دیگر این است که فهرست منابع کتاب مخلوط است. یعنی طبق عرفی که می‌شناسیم، ابتدا کتاب‌ها و سپس مجلات و دیگر منابع طبق حروف الفبا مرتب می‌شوند اما در این‌کتاب اینگونه نیست و کتاب، مجله، مصاحبه، بولتن و … همگی در فهرست منابع درهم‌اند.

ما برای گفتگو با اعضای این‌مسجد و فعالان پیش از انقلاب، مشکلات زیادی داشتیم ازجمله این‌که خیلی‌ها برای مصاحبه اعتماد نمی‌کردند. در نتیجه دوستمان آقای عسگری به جلسات دعای ندبه هفتگی مسجد کرامت رفت و مدت‌ها با پیرمردهای مسجد نشست و برخاست کرد تا اعتمادشان را به دست آورد تدوین کننده کتاب یک‌سری اسناد را در متن آورده که خوبند و در حکم همان اسناد مکملی هستند که به آنها اشاره کردیم اما معلوم نیست برخی دیگر از سندها چرا در کتاب آمده‌اند. در برخی از فرازها هم سندها قاطی و مخلوط هستند. برخی از عکس‌های پایان کتاب هم ربطی به موضوع ندارند. در کل، عکس‌ها بعضی ربط مستقیم دارند، بعضی ربط خفیف یا به اصطلاح یواشکی دارند و بعضی هم اصلاً ربطی به ماجراها ندارند.

اینها همه ایرادات کتاب بودند که در گروه ایرادات ساختاری یا فرمال جا دارند.

* خب آقای انصاری‌زاده، پاسخ‌های شما را درباره این‌ایرادات و نکات آقای کوشکی بشنویم.

انصاری‌زاده: ابتدا به این‌مساله اشاره کنم که این‌کتاب یک کار تیمی است و کار تدوین‌اش به عهده من بود. پیش از این‌کتاب، پروژه‌های تاریخ شفاهی زیادی دنبال می‌شد و مسجد کرامت محل اتصال خیلی از چهره‌هایی بود که خاطراتشان در قالب این‌پروژه‌های مستند در حال تهیه و تدوین بودند. در نتیجه از جایی به بعد گفته شد خود مسجد کرامت به‌عنوان یک‌پروژه مستقل در نظر گرفته شود.

ما برای گفتگو با اعضای این‌مسجد و فعالان پیش از انقلاب، مشکلات زیادی داشتیم ازجمله این‌که خیلی‌ها برای مصاحبه اعتماد نمی‌کردند. در نتیجه دوستمان آقای عسگری به جلسات دعای ندبه هفتگی مسجد کرامت رفت و مدت‌ها با پیرمردهای مسجد نشست و برخاست کرد تا اعتمادشان را به دست آورد.

کوشکی: بله؛ تاریخ شفاهی همین است. خانم لیلی گلستان برای مصاحبه با یکی از نویسندگانی که می‌خواست آن را در یک مجله چاپ کند، ماه‌ها رفت و آمد و اصطلاحاً کلنگ زد تا همین اعتمادسازی را انجام داد و در نهایت موفق شد با آن فرد مصاحبه بگیرد. گاهی یک مصاحبه برای پروژه تاریخ شفاهی ماه‌ها از دست اندرکارانش وقت می‌گیرد.

انصاری‌زاده: بله همین‌طور است. سال ۹۴ یا ۹۵ بود که بحث تدوین کتاب با من مطرح شد. در آن زمان مصاحبه‌ها هنوز انجام می‌شدند. اما یک‌نکته مهم درباره تاریخ شفاهی وجود دارد که باید به آن توجه کرد و آن، این است که می‌شود تحقیقات و مصاحبه‌ها را تا ابد ادامه داد ولی بالاخره باید یک‌جا نقطه پایان را گذاشت و کتاب را منتشر کرد. در غیر این‌صورت تبدیل به آرشیو اسناد می‌شویم. نکته دیگر این است که در تهیه این کتاب تلاش کردیم اسناد را فدای جذابیت نکنیم.

کوشکی: بله، این هم نکته مهمی است وگرنه اصالت کار از بین می‌رود.

انصاری‌زاده: نمونه خوانی، ویراستاری و بازنویسی مجدد کتاب خیلی طول کشید. آن ابتدا که با من صحبت شد، فکر کردیم پروژه ۶ ماهه تمام می‌شود اما دوسه مرتبه تا ویراستاری نهایی رفتیم و برگشتیم.

* بله طبیعی است. وقتی مصاحبه‌های جدید به پروژه اضافه شوند…

کوشکی: درهای جدید باز می‌شود و باید مطالب قبلی را به‌هم ریخت و با آن‌ها تطابق داد.

* آقای انصاری‌زاده من هم درباره اسم کتاب به این‌مساله فکر می‌کردم، «مسجد رهبر» در ادامه آن‌بحث تملق که آقای کوشکی مطرح کردند، شاید خیلی مستقیم باشد و مخاطب را پس بزند.

برایم مهم بود که در محتوای کتاب فقط دوران ۵ ماهه سخنرانی‌های رهبر انقلاب در مسجد کرامت درشت‌نمایی نشود. چون ایشان و دیگر اعضای فعال مسجد، خیلی کارهای دیگر از جمله جلسات قرآن و فعالیت‌های خیرخواهانه را در این محل انجام می‌دادند. و درست است رهبری پس از آن ۵ ماه، در مسجد کرامت سخنرانی نکردند اما فعالیت‌شان همچنان ادامه داشت انصاری‌زاده: درباره اسم باید بگویم یک‌کار سخت در زمینه کتاب‌های تاریخ شفاهی، همین انتخاب اسم است. به هر حال عنوان «مسجد رهبر» دو ایهام معنایی داشت و از بین همه اسم‌های پیشنهادی تصمیم بر این گرفته شد که به‌دلیل همین ایهام، به‌عنوان اسم کتاب انتخاب شود.

برایم مهم بود که در محتوای کتاب فقط دوران ۵ ماهه سخنرانی‌های رهبر انقلاب در مسجد کرامت درشت‌نمایی نشود. چون ایشان و دیگر اعضای فعال مسجد، خیلی کارهای دیگر از جمله جلسات قرآن و فعالیت‌های خیرخواهانه را در این محل انجام می‌دادند. و درست است رهبری پس از آن ۵ ماه، در مسجد کرامت سخنرانی نکردند اما فعالیت‌شان همچنان ادامه داشت.

* آن‌برهه ۵ ماهه، مربوط به چه‌تاریخی است؟

آن برهه ۵ ماهه سخنرانی مربوط به مهر تا اسفند ۵۲ است که در ادامه آن ماجرای ممنوع‌السخنرانی و ممنوع‌الامام جماعت بودن رهبری پیش آمد. بعد هم که به ایرانشهر تبعید شدند.

آقای خامنه‌ای در آن دوره روی مرز باریکی حرکت می‌کردند. ایشان حساسیت‌های زمان را خوب درک می‌کرد و به دوستان و اهالی مسجد می‌گفت حساسیت‌زایی نکنند تا مسجد بی‌خود و بی‌جهت و برای دلایل ضعیف بسته نشود و اگر بناست بسته شود، هزینه سنگینی روی دست ساواک بگذارد.

* منظورتان این است که برخی در آن‌دوران تندروی می‌کردند؟

بله. و نیاز بود متعادل شوند.

خلاصه در آن زمان اشاره یا آوردن نام امام خمینی (ره) جرم محسوب می‌شد و این یکی از همان حساسیت هاست. یعنی اگر کسی با صراحت اسم امام خمینی (ره) را می‌آورد، اتفاقات خوبی در انتظارش نبود.

کوشکی: بله در آن زمان فقط آیت الله سعیدی بود که به طور مکتوب از امام خمینی نام می‌برد و به طور کامل اسم ایشان را به‌عنوان استادش می‌آورد.

* که زیر شکنجه شدید هم شهید شد!

کوشکی: بله.

* ماجرای مَته و سوراخ‌کردن سر برای ایشان بود؟

کوشکی: نه. ساواک ایشان را خفه کرد. به‌خاطر خفگی شهید شد.

* آقای انصاری‌زاده به باقی مسائل بحث بپردازیم. درباره عکس‌ها و اسناد کتاب هم صحبت‌هایی باقی مانده است.

انصاری‌زاده: بله. ما از نظر عکس خیلی خیلی در مضیقه بودیم و تصاویر چاپ‌شده در کتاب را به‌سختی تهیه کردیم.

نکته دیگر هم درباره اسناد؛ که آقای کوشکی اشاره‌ای به آن داشتند. هر سندی که در فهرست نام برده شده، حتماً در متن استفاده شده است.

کوشکی: نه. مواردی هست. آن‌ها را نشان به شما نشان می‌دهم که به امید خدا در چاپ‌های بعدی این‌مساله و دیگر مسائل رفع شوند.



منبع خبر

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست بیشتر بخوانید »