نماینده ولی فقیه

آموزشی برای چگونگی رفتار در زمان اسارت ندیده بودیم/ گلوله به عمامه من بخورد کمانه می‌کند

نجات یافتن ۲۰ رزمنده از حلقه محاصره بعثی‌ها/ درسی که سید آزادگان از آیت‌الله ربانی آموخت


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ روزی است که مردم ایران هیچ‌گاه آن را فراموش نمی‌کنند؛ زیرا در این روز بود که اولین کاروان اسرای کشورمان از بند اسارت ارتش بعثی عراق آزاد شدند و پا به میهن اسلامی گذاشتند؛ اسرایی که بعضاً تمام مدت جنگ را در اسارت گذرانده بودند و اینک پس از تحمل رنج‌ها و سختی‌های دوران اسارت با میهن بازگشتند و دل خانواده‌هایشان شاد شد.

به همین مناسبت، گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام «رضا علی صمدی» مسئول نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله (عج) انجام دادیم. حجت الاسلام صمدی علاوه بر اینکه برادر دو شهید است، چهار سال و نیم هم در اسارت به سر برده است.

در ادامه، ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس با این آزاده دفاع مقدس را می خوانید.

دفاع‌پرس: چگونه وارد کارزار هشت سال دفاع مقدس شدید؟

زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، سه برادر بزرگم در جبهه حضور یافتند و من که آن زمان دانش‌آموز بودم، یک مقداری به لحاظ خانوادگی سخت بود که بتوانم در جبهه حضور پیدا کنم؛ البته نه اینکه خانواده با حضور بنده در جبهه مخالف بوده باشند، ولی خب انتظار داشتند که مقداری ملاحظه خانواده را به جهت نبودِ سه برادر در خانه داشته باشم؛ لذا بنده هم رفتن به جبهه را به تعویق انداختم؛ در اینجا ناگفته نماند که پدرم به برادر بزرگم گفته بود که چون شما مدتی در جبهه بودید به جبهه نروید تا من (پدرم) به جبهه بروم که برادرم در پاسخ به پدرم عنوان کرد که شما سال‌ها از امام حسین (ع) برای مردم گفتید و همان امام حسین به نوعی امروز بر ما واجب کرده است که به جبهه برویم؛ حالا می‌توانیم به جبهه نرویم؟ این پاسخ، پدرم را به سمت سکوت کشاند و هیچ پاسخی نداد و بدین ترتیب به تصمیم پسرانش احترام گذاشت.

تعویق این موضوع باعث شد تا برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۶۱ وارد حوزه علمیه شهرستان «سنقر و کلیا» کرمانشاه و بعد از دو سال وارد مدرسه عالی شهید مطهری تهران شدم و بعد از حدود یک سال به مدرسه حقانی قم رفتم.

بر این اساس، اولین باری که توفیق پیدا کردم تا به جبهه بروم، محرم ۱۳۶۴ بود که از طریق دفتر تبلیغات حوزه علمیه به‌عنوان مبلّغ اعزام شدم؛ لذا برای گذراندن دوره آموزشی به کرمانشاه و بعد از آنجا به «دزلی» مریوان رفتم که با داشتن ۲۰ سال سن به مدت ۴۵ روز در این منطقه ماندم.

آن زمان نیروهای یگان مهندسی در حال احداث جاده‌ای به سمت «دربندی خان» عراق بودند؛ اینجا منطقه‌ای بود که در طول روز هم کمین می‌خوردیم و حتی در یک مورد به واسطه کمینی که نیروهای مهندسی در منطقه مورد اشاره خوردند، یک شهید و دو مجروح دادیم.

دفاع‌پرس: اعزام شما در قالب کدام تیپ و لشکر بود؟

آن زمان تیپ طلاب که تیپ امام جعفر صادق (ع) بود، هنوز تشکیل نشده بود به همین جهت من به وسیله دفتر تبلیغات حوزه علمیه به‌عنوان مبلّغ اعزام و بعد از اعزام به جبهه در لشکر مهندسی امام علی (ع) سازماندهی شدم (این لشکر الان با عنوان گروه مهندسی امام علی (ع) ایلام شناخته می‌شود).

دفاع‌پرس: اعزام مجدد شما به جبهه چه زمانی بود؟

بهمن ۱۳۶۴ که برای ثبت نام و درخواست اعزام مجدد به جبهه رفته بودم، مسئولان ثبت نام عنوان کردند که ظرفیت برای اعزام تکمیل شده است؛ لذا امکان اعزام وجود ندارد، در پی این موضوع در حال بازگشت از دفتر تبلیغات بودم که دوستان اطلاع دادند که برادر بزرگم به حوزه علمیه زنگ زده و با بنده کار داشته بود.

وقتی با برادرم که عضو سپاه بود تماس گرفتم، گفت برای جذب نیرو می‌توانید به ما کمک کنید؛ بنابراین به شهرستان محل زندگی‌ام برگشتم تا به برادرم در ثبت نام و اعزام رزمنده‌ها کمک کنم؛ بدین ترتیب اوایل اسفند وقتی کاروان راهیان کربلا آماده اعزام به جبهه شد، بنده هم با همین کاروان به جبهه رفتم.

در این اعزام هم دوباره به‌عنوان طلبه رفتم که ابتدا در کرمانشاه و سپس در کامیاران مستقر شدم و بعد از یک هفته برای پدافند به منطقه عملیاتی والفجر ۹ که سه کیلومتر بعد از مریوان و بعد از رودخانه «زاب صغیر» قرار داشت، رفتم؛ بدین ترتیب که شب عید نوروز در این منطقه بودم. (عملیات والفجر ۹ برای مشغول کردن ارتش عراق و منحرف کردن آن‌ها از عملیات اصلی که والفجر ۸ و تصرف فاو، صورت گرفت.)

شب پنج‌شنبه‌ای حدودای ساعت ۳ بامداد بود که به همراه یکی از دوستان به نام قاسمی، نزد سایر رزمنده‌های مستقر در خط پدافندی که منطقه‌ای کوهستانی بود و تعدادی از نیرو‌های ارتش نیز در آنجا حضور داشتند، رفتیم؛ وقتی به سنگر نیرو‌های ارتش رسیدیم، عنوان شد که سرهنگ «صیاد شیرازی» فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش برای بازدید از مواضع آن‌ها به منطقه می‌آید.

هنگام بازگشت، در مسیر متوجه حضور نفراتی شدیم که از کانال در حال بالا آمدن بودند و وقتی نزدیک شدند، دیدم شهید صیاد شیرازی است؛ وی در مواجهه با بنده گفت که عمامه را به جهت اینکه دشمن بر آن منطقه دید دارد و امکان دارد شما را با گلوله بزنند، بردارم که بنده هم به شوخی گفتم جناب سرهنگ گلوله به عمامه بنده اصابت کند، کمانه می‌کند!

دفاع‌پرس: چرا منطقه‌ای که در آن مستقر بودید، اهمیت داشت؟

منطقه عملیاتی والفجر ۹ به دلیل نزدیکی به سلیمانیه از اهمیت خاصی برخوردار بود؛ از سوی دیگر چنانچه این منطقه را از دست می‌دادیم تا حدود ۲۰ کیلومتر پشت سر ما از موانع طبیعی خبری نبود و دشمن می‌توانست به قرارگاه نجف دست یابد.

دفاع‌پرس: درباره نحوه اسارت خود هم توضیح می‌دهید؟

فردای آن شبی که شهید صیاد شیرازی به منطقه آمد، آتش توپخانه عراق بر روی مواضع خودی شدت گرفت و نقطه به نقطه منطقه را به مدت یک ساعت گلوله‌باران کرد. در چنین وضعیتی بود که شهید کولیوند معاون فرمانده گروهان آمد و اعلام کرد سریع به خط برویم؛ به همین علت وقتی به خط رسیدیم که ارتش عراق سنگر نیرو‌ها را به اصلاح «تیر تراش» می‌زد و این در حالی بود که به لحاظ پشتیبانی نیروی انسانی و مهمات به علت حجم آتش ارتش عراق در وضعیت ضعیفی قرار داشتیم به همین دلیل، علی‌رغم اینکه از اوایل شب گذشته تا صبح برابر تک دشمن ایستادگی کرده بودیم، به دلایل مورد اشاره و استفاده عراق از بالگرد‌های تهاجمی، به ما اطلاع داده شد که از منطقه مقداری عقب‌نشینی کنیم.

اما زمانی که دستور عقب‌نشینی صادر شد، امکان انجام این دستور نبود، چون نیرو‌های عراقی جاده پشت مواضع ما را گرفته بودند و ما در محاصره قرار داشتیم به همین خاطر به اجبار تسلیم و اسیر شدیم؛ البته در آن شرایط، تنها کاری که توانستیم انجام دهیم، این بود که برای حدود ۲۰ نفر از بچه‌ها توانستیم شرایطی را فراهم کنیم تا از حلقه محاصره فرار کنند و سالم به عقب بازگردند.

دفاع‌پرس: شما آن زمان جزو کدام یگان بودید؟

همان‌گونه عنوان شد، پاییز ۱۳۶۴ که برای اولین بار به منطقه اعزام شدم، جزو لشکر مهندسی امام علی (ع) بودم و بار دوم در گردان کوثر تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه حضور داشتم.

دفاع‌پرس: زمانی که اسیر شُدید، چند نفر بودید و اسرا را برای بازجویی به کجا بردند؟

زمان اسارت حدود ۱۲۰ بودیم و اولین جایی هم که بعد از اسیر شدن ما را بردند، شهر «چوارتا» بود، اما بعد از ثبت نام اسرا، حدود ساعت ۹ صبح به سمت سلیمانیه حرکت کردیم و نزدیک غروب به این شهر رسیدیم؛ در این شهر هم ۱۰ روز ما را نگه داشتند و بعد از آنجا به سازمان امنیت و بعد به دژبان مرکز بغداد و سپس به اردوگاه «الرمادیه ۱۰» بردند و تا حدود سه سال در این محل نگه داشتند، بعد به اردوگاه «تکریت» بردند که در اینجا هم حدود یک سال و نیم حضور داشتم و بدین ترتیب تا زمان آزادی اسرا در این اردوگاه بودم.

البته قبل از اعزام به جبهه، آموزش‌های مختلف رزمی دیده بودیم، ولی تنها آموزشی که ندیده بودیم، چگونگی رفتار در زمان اسارت بود؛ چون آن زمان کسی به این موضوع فکر نمی‌کرد و شاید در سایر کشور‌ها هم سربازان در خصوص نحوه رفتار در دوران اسارت را آموزش نبینند؛ دوران اسارت به نحوی است که شما هیچ تدبیر و برنامه‌ریزی منظمی نمی‌توانی داشته باشی و تنها می‌توانستی عکس‌العمل منفی نشان دهی و این در حالی بود که بیشتر اسرا در سنین جوانی قرار داشتند و می‌بایست انواع شکنجه‌ها را تحمل می‌کردند.

دفاع‌پرس: خاطره‌ای خاصی هم از دوران اسارت و همچنین از حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد دارید؟

زمانی که در اردوگاه تکریت ۱۷ بودم، عراقی‌ها تمام اسرایی را که به زعم آن‌ها پردردسر و شلوغ‌کار بودند و به آن‌ها «ابومشاکل» می‌گفتند در این بخش از اردوگاه جمع کردند و برای کنترل این افراد انواع و اقسام شکنجه‌ها را اعمال کردند و حتی تعدادی از اسرا را تا سینه در خاک کردند و آب را برای اسرا به حداقل رساندند؛ بدین منظور که اسرا را تحت کنترل خود قرار دهند؛ رفتاری که شش ماه ادامه یافت، اما وقتی به نتیجه مورد نظر دست پیدا نکردند، حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد را به این اردوگاه آوردند که وی در صحبت با اسرا عنوان کرد بهانه به دست عراقی‌ها ندهید؛ بدین معنی که هر کجا رفتار عراقی‌ها مربوط به مسائل اعتقادی، ملی و انقلابی بود، برابر آن‌ها بایستید، ولی چنانچه غیر از این‌ها بود، استقامت نکنید و بهانه به عراقی‌ها ندهید.

بعد از این صحبت‌ها به مرحوم ابوترابی‌فرد گفتم صحبت‌های شما برای اسرا قابل قبول نیست؛ ایشان در پاسخ گفت که قبل از انقلاب زمانی که در زندان ساواک بودم، هم‌بند من آیت‌الله ربانی شیرازی بود (مزار وی اکنون حرم حضرت معصومه (س) و در بالای سر حضرت قرار دارد) که با شکنجه‌گر‌های ساواک هم‌غذا می‌شد؛ این موجب شده بود تا شایعاتی درخصوص ارتباط وی با ساواک بین زندانیان مطرح شود؛ به همین علت به وی در خصوص نحوه رفتارش با زندانبانان اعتراض کردم، اما مطلبی را در پاسخ به اعتراض بنده عنوان کرد که باعث شد اعتراضم را پس بگیرم.

آموزشی برای چگونگی رفتار در زمان اسارت ندیده بودیم/ گلوله به عمامه من بخورد کمانه می‌کند

مطلب آیت‌الله ربانی شیرازی این بود که وقتی انقلاب به پیروزی برسد، آیا امام تمام اعضای ساواک را اعدام می‌کند؟ من بر روی کسانی دارم کار می‌کنم که فردا روزی چنان‌چه انقلاب پیروز شد، همین ساواکی درِ زندان را برای ما باز کند؛ چرا که این زندان را کسی بلد نیست و اگر زندانبانان اینجا فرار کنند، همه ما از تشنگی و گرسنگی می‌میریم؛ بنابر این در اینجا هم به اسرا بگویید چنانچه در آینده خواستیم برای آزادی قدس اقدامی انجام دهیم، این زندانبانان می‌توانند به ما کمک کنند.

نتیجه این‌چنین اقدامی را در همراهی عراقی‌ها با شهید حاج قاسم سلیمانی برای مبارزه با داعش دیدیم.

دفاع‌پرس: چه زمانی آزاد شُدید؟

من شهریور ۱۳۶۹ جزو سری آخر آزادگان ثبت شده بودم که بعد از گذشت حدود چهار سال و نیم به میهن بازگشتم.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نجات یافتن ۲۰ رزمنده از حلقه محاصره بعثی‌ها/ درسی که سید آزادگان از آیت‌الله ربانی آموخت بیشتر بخوانید »

آموزشی برای چگونگی رفتار در زمان اسارت ندیده بودیم/ گلوله به عمامه من بخورد کمانه می‌کند

گلوله به عمامه من بخورد کمانه می‌کند/ درسی که سید آزادگان از آیت‌الله ربانی آموخت


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ روزی است که مردم ایران هیچ‌گاه آن را فراموش نمی‌کنند؛ زیرا در این روز بود که اولین کاروان اسرای کشورمان از بند اسارت ارتش بعثی عراق آزاد شدند و پا به میهن اسلامی گذاشتند؛ اسرایی که بعضاً تمام مدت جنگ را در اسارت گذرانده بودند و اینک پس از تحمل رنج‌ها و سختی‌های دوران اسارت با میهن بازگشتند و دل خانواده‌هایشان شاد شد.

به همین مناسبت، گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام «رضا علی صمدی» مسئول نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه علوم پزشکی بقیةالله (عج) انجام دادیم. حجت الاسلام صمدی علاوه بر اینکه برادر دو شهید است، چهار سال و نیم هم در اسارت به سر برده است.

در ادامه، ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس با این آزاده دفاع مقدس را می خوانید.

دفاع‌پرس: چگونه وارد کارزار هشت سال دفاع مقدس شدید؟

زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، سه برادر بزرگم در جبهه حضور یافتند و من که آن زمان دانش‌آموز بودم، یک مقداری به لحاظ خانوادگی سخت بود که بتوانم در جبهه حضور پیدا کنم؛ البته نه اینکه خانواده با حضور بنده در جبهه مخالف بوده باشند، ولی خب انتظار داشتند که مقداری ملاحظه خانواده را به جهت نبودِ سه برادر در خانه داشته باشم؛ لذا بنده هم رفتن به جبهه را به تعویق انداختم؛ در اینجا ناگفته نماند که پدرم به برادر بزرگم گفته بود که چون شما مدتی در جبهه بودید به جبهه نروید تا من (پدرم) به جبهه بروم که برادرم در پاسخ به پدرم عنوان کرد که شما سال‌ها از امام حسین (ع) برای مردم گفتید و همان امام حسین به نوعی امروز بر ما واجب کرده است که به جبهه برویم؛ حالا می‌توانیم به جبهه نرویم؟ این پاسخ، پدرم را به سمت سکوت کشاند و هیچ پاسخی نداد و بدین ترتیب به تصمیم پسرانش احترام گذاشت.

تعویق این موضوع باعث شد تا برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۶۱ وارد حوزه علمیه شهرستان «سنقر و کلیا» کرمانشاه و بعد از دو سال وارد مدرسه عالی شهید مطهری تهران شدم و بعد از حدود یک سال به مدرسه حقانی قم رفتم.

بر این اساس، اولین باری که توفیق پیدا کردم تا به جبهه بروم، محرم ۱۳۶۴ بود که از طریق دفتر تبلیغات حوزه علمیه به‌عنوان مبلّغ اعزام شدم؛ لذا برای گذراندن دوره آموزشی به کرمانشاه و بعد از آنجا به «دزلی» مریوان رفتم که با داشتن ۲۰ سال سن به مدت ۴۵ روز در این منطقه ماندم.

آن زمان نیروهای یگان مهندسی در حال احداث جاده‌ای به سمت «دربندی خان» عراق بودند؛ اینجا منطقه‌ای بود که در طول روز هم کمین می‌خوردیم و حتی در یک مورد به واسطه کمینی که نیروهای مهندسی در منطقه مورد اشاره خوردند، یک شهید و دو مجروح دادیم.

دفاع‌پرس: اعزام شما در قالب کدام تیپ و لشکر بود؟

آن زمان تیپ طلاب که تیپ امام جعفر صادق (ع) بود، هنوز تشکیل نشده بود به همین جهت من به وسیله دفتر تبلیغات حوزه علمیه به‌عنوان مبلّغ اعزام و بعد از اعزام به جبهه در لشکر مهندسی امام علی (ع) سازماندهی شدم (این لشکر الان با عنوان گروه مهندسی امام علی (ع) ایلام شناخته می‌شود).

دفاع‌پرس: اعزام مجدد شما به جبهه چه زمانی بود؟

بهمن ۱۳۶۴ که برای ثبت نام و درخواست اعزام مجدد به جبهه رفته بودم، مسئولان ثبت نام عنوان کردند که ظرفیت برای اعزام تکمیل شده است؛ لذا امکان اعزام وجود ندارد، در پی این موضوع در حال بازگشت از دفتر تبلیغات بودم که دوستان اطلاع دادند که برادر بزرگم به حوزه علمیه زنگ زده و با بنده کار داشته بود.

وقتی با برادرم که عضو سپاه بود تماس گرفتم، گفت برای جذب نیرو می‌توانید به ما کمک کنید؛ بنابراین به شهرستان محل زندگی‌ام برگشتم تا به برادرم در ثبت نام و اعزام رزمنده‌ها کمک کنم؛ بدین ترتیب اوایل اسفند وقتی کاروان راهیان کربلا آماده اعزام به جبهه شد، بنده هم با همین کاروان به جبهه رفتم.

در این اعزام هم دوباره به‌عنوان طلبه رفتم که ابتدا در کرمانشاه و سپس در کامیاران مستقر شدم و بعد از یک هفته برای پدافند به منطقه عملیاتی والفجر ۹ که سه کیلومتر بعد از مریوان و بعد از رودخانه «زاب صغیر» قرار داشت، رفتم؛ بدین ترتیب که شب عید نوروز در این منطقه بودم. (عملیات والفجر ۹ برای مشغول کردن ارتش عراق و منحرف کردن آن‌ها از عملیات اصلی که والفجر ۸ و تصرف فاو، صورت گرفت.)

شب پنج‌شنبه‌ای حدودای ساعت ۳ بامداد بود که به همراه یکی از دوستان به نام قاسمی، نزد سایر رزمنده‌های مستقر در خط پدافندی که منطقه‌ای کوهستانی بود و تعدادی از نیرو‌های ارتش نیز در آنجا حضور داشتند، رفتیم؛ وقتی به سنگر نیرو‌های ارتش رسیدیم، عنوان شد که سرهنگ «صیاد شیرازی» فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش برای بازدید از مواضع آن‌ها به منطقه می‌آید.

هنگام بازگشت، در مسیر متوجه حضور نفراتی شدیم که از کانال در حال بالا آمدن بودند و وقتی نزدیک شدند، دیدم شهید صیاد شیرازی است؛ وی در مواجهه با بنده گفت که عمامه را به جهت اینکه دشمن بر آن منطقه دید دارد و امکان دارد شما را با گلوله بزنند، بردارم که بنده هم به شوخی گفتم جناب سرهنگ گلوله به عمامه بنده اصابت کند، کمانه می‌کند!

دفاع‌پرس: چرا منطقه‌ای که در آن مستقر بودید، اهمیت داشت؟

منطقه عملیاتی والفجر ۹ به دلیل نزدیکی به سلیمانیه از اهمیت خاصی برخوردار بود؛ از سوی دیگر چنانچه این منطقه را از دست می‌دادیم تا حدود ۲۰ کیلومتر پشت سر ما از موانع طبیعی خبری نبود و دشمن می‌توانست به قرارگاه نجف دست یابد.

دفاع‌پرس: درباره نحوه اسارت خود هم توضیح می‌دهید؟

فردای آن شبی که شهید صیاد شیرازی به منطقه آمد، آتش توپخانه عراق بر روی مواضع خودی شدت گرفت و نقطه به نقطه منطقه را به مدت یک ساعت گلوله‌باران کرد. در چنین وضعیتی بود که شهید کولیوند معاون فرمانده گروهان آمد و اعلام کرد سریع به خط برویم؛ به همین علت وقتی به خط رسیدیم که ارتش عراق سنگر نیرو‌ها را به اصلاح «تیر تراش» می‌زد و این در حالی بود که به لحاظ پشتیبانی نیروی انسانی و مهمات به علت حجم آتش ارتش عراق در وضعیت ضعیفی قرار داشتیم به همین دلیل، علی‌رغم اینکه از اوایل شب گذشته تا صبح برابر تک دشمن ایستادگی کرده بودیم، به دلایل مورد اشاره و استفاده عراق از بالگرد‌های تهاجمی، به ما اطلاع داده شد که از منطقه مقداری عقب‌نشینی کنیم.

اما زمانی که دستور عقب‌نشینی صادر شد، امکان انجام این دستور نبود، چون نیرو‌های عراقی جاده پشت مواضع ما را گرفته بودند و ما در محاصره قرار داشتیم به همین خاطر به اجبار تسلیم و اسیر شدیم؛ البته در آن شرایط، تنها کاری که توانستیم انجام دهیم، این بود که برای حدود ۲۰ نفر از بچه‌ها توانستیم شرایطی را فراهم کنیم تا از حلقه محاصره فرار کنند و سالم به عقب بازگردند.

دفاع‌پرس: شما آن زمان جزو کدام یگان بودید؟

همان‌گونه عنوان شد، پاییز ۱۳۶۴ که برای اولین بار به منطقه اعزام شدم، جزو لشکر مهندسی امام علی (ع) بودم و بار دوم در گردان کوثر تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه حضور داشتم.

دفاع‌پرس: زمانی که اسیر شُدید، چند نفر بودید و اسرا را برای بازجویی به کجا بردند؟

زمان اسارت حدود ۱۲۰ بودیم و اولین جایی هم که بعد از اسیر شدن ما را بردند، شهر «چوارتا» بود، اما بعد از ثبت نام اسرا، حدود ساعت ۹ صبح به سمت سلیمانیه حرکت کردیم و نزدیک غروب به این شهر رسیدیم؛ در این شهر هم ۱۰ روز ما را نگه داشتند و بعد از آنجا به سازمان امنیت و بعد به دژبان مرکز بغداد و سپس به اردوگاه «الرمادیه ۱۰» بردند و تا حدود سه سال در این محل نگه داشتند، بعد به اردوگاه «تکریت» بردند که در اینجا هم حدود یک سال و نیم حضور داشتم و بدین ترتیب تا زمان آزادی اسرا در این اردوگاه بودم.

البته قبل از اعزام به جبهه، آموزش‌های مختلف رزمی دیده بودیم، ولی تنها آموزشی که ندیده بودیم، چگونگی رفتار در زمان اسارت بود؛ چون آن زمان کسی به این موضوع فکر نمی‌کرد و شاید در سایر کشور‌ها هم سربازان در خصوص نحوه رفتار در دوران اسارت را آموزش نبینند؛ دوران اسارت به نحوی است که شما هیچ تدبیر و برنامه‌ریزی منظمی نمی‌توانی داشته باشی و تنها می‌توانستی عکس‌العمل منفی نشان دهی و این در حالی بود که بیشتر اسرا در سنین جوانی قرار داشتند و می‌بایست انواع شکنجه‌ها را تحمل می‌کردند.

دفاع‌پرس: خاطره‌ای خاصی هم از دوران اسارت و همچنین از حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد دارید؟

زمانی که در اردوگاه تکریت ۱۷ بودم، عراقی‌ها تمام اسرایی را که به زعم آن‌ها پردردسر و شلوغ‌کار بودند و به آن‌ها «ابومشاکل» می‌گفتند در این بخش از اردوگاه جمع کردند و برای کنترل این افراد انواع و اقسام شکنجه‌ها را اعمال کردند و حتی تعدادی از اسرا را تا سینه در خاک کردند و آب را برای اسرا به حداقل رساندند؛ بدین منظور که اسرا را تحت کنترل خود قرار دهند؛ رفتاری که شش ماه ادامه یافت، اما وقتی به نتیجه مورد نظر دست پیدا نکردند، حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد را به این اردوگاه آوردند که وی در صحبت با اسرا عنوان کرد بهانه به دست عراقی‌ها ندهید؛ بدین معنی که هر کجا رفتار عراقی‌ها مربوط به مسائل اعتقادی، ملی و انقلابی بود، برابر آن‌ها بایستید، ولی چنانچه غیر از این‌ها بود، استقامت نکنید و بهانه به عراقی‌ها ندهید.

بعد از این صحبت‌ها به مرحوم ابوترابی‌فرد گفتم صحبت‌های شما برای اسرا قابل قبول نیست؛ ایشان در پاسخ گفت که قبل از انقلاب زمانی که در زندان ساواک بودم، هم‌بند من آیت‌الله ربانی شیرازی بود (مزار وی اکنون حرم حضرت معصومه (س) و در بالای سر حضرت قرار دارد) که با شکنجه‌گر‌های ساواک هم‌غذا می‌شد؛ این موجب شده بود تا شایعاتی درخصوص ارتباط وی با ساواک بین زندانیان مطرح شود؛ به همین علت به وی در خصوص نحوه رفتارش با زندانبانان اعتراض کردم، اما مطلبی را در پاسخ به اعتراض بنده عنوان کرد که باعث شد اعتراضم را پس بگیرم.

آموزشی برای چگونگی رفتار در زمان اسارت ندیده بودیم/ گلوله به عمامه من بخورد کمانه می‌کند

مطلب آیت‌الله ربانی شیرازی این بود که وقتی انقلاب به پیروزی برسد، آیا امام تمام اعضای ساواک را اعدام می‌کند؟ من بر روی کسانی دارم کار می‌کنم که فردا روزی چنان‌چه انقلاب پیروز شد، همین ساواکی درِ زندان را برای ما باز کند؛ چرا که این زندان را کسی بلد نیست و اگر زندانبانان اینجا فرار کنند، همه ما از تشنگی و گرسنگی می‌میریم؛ بنابر این در اینجا هم به اسرا بگویید چنانچه در آینده خواستیم برای آزادی قدس اقدامی انجام دهیم، این زندانبانان می‌توانند به ما کمک کنند.

نتیجه این‌چنین اقدامی را در همراهی عراقی‌ها با شهید حاج قاسم سلیمانی برای مبارزه با داعش دیدیم.

دفاع‌پرس: چه زمانی آزاد شُدید؟

من شهریور ۱۳۶۹ جزو سری آخر آزادگان ثبت شده بودم که بعد از گذشت حدود چهار سال و نیم به میهن بازگشتم.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گلوله به عمامه من بخورد کمانه می‌کند/ درسی که سید آزادگان از آیت‌الله ربانی آموخت بیشتر بخوانید »

دشمن برای توقف حرکت انقلاب ارزش‌ها را هدف قرار داده‌است

دشمن برای توقف حرکت انقلاب اسلامی ارزش‌ها را هدف قرار داده‌ است


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام‌ «عبدالله حاجی‌صادقی» نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اولین جلسه هیأت اندیشه‌ورز مدیران حوزه‌های علمیه خواهران در جامعه الزهرا (س) قم، با بیان اینکه جلوی کار دشمن را گرفتن و مبارزه با عمل دشمن جهاد است، اظهار داشت: نباید بگذاریم دشمن از انقلاب هویت‌زدایی کند.

وی ادامه داد: آنچه امام و اُمت این انقلاب را به حرکت درآورد، اسلام بود؛ از این رو دشمنان برای خاموش کردن اسلام، در عرصه‌های اعتقادی، سیاسی، اخلاقی و رفتاری پای در عرصه گذاشتند و در تحقق اهداف شوم خود کانون خانواده بویژه بانوان را هدف قرار دادند.

حجت‌الاسلام‌ حاجی‌صادقی با اشاره به تلاش دشمن برای احیای سکولاریسم افزود: یکی از راه‌های خاموش کردن دین، محدود کردن آن است، از این رو دشمنان می‌خواهند قلمرو دین را بزنند نه خود دین را چون به نتیجه رسیده اند فطرت انسان‌ها نمی‌گذارد از اصل دین فاصله بگیرند.

وی یادآور شد: به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، دشمن جبهه‌ای وسیع مقابل ما ایجاد کرده و دنبال این است که عامل حرکت انقلاب که همان اسلام است، خاموش شود.

حجت‌الاسلام‌ حاجی‌صادقی با بیان اینکه ولایت فقیه رکن انقلاب است، خاطرنشان کرد: ولایت، راننده جادۀ هدایت و تضمین‌کننده حرکت در صراط مستقیم است و اگر از اسلام گرفته شد، خاصیت اثرگذاری انقلاب و حیات آن را نیز می‌گیرد.

وی با بیان اینکه حوزه می‌بایست در خدمت سربازی ولایت باشد، از مردم به عنوان یکی دیگر از ارکان انقلاب یاد کرد و گفت: مردم موجب حرکت موتور انقلاب هستند و دشمن برای تضعیف این رکن مهم، توطئه‌های زیادی را طراحی کرده است.

نماینده ولی فقیه در سپاه با بیان اینکه امروز مساله اصلی کشور اقتصاد است، تصریح کرد: حوزه‌های علمیه باید مراقب باشد، دشمنان تلاش دارند ما را دراین میدان آنقدر مشغول کنند که از عملیات فرهنگی و فکری بازدارند.

وی در پایان، استکبارستیزی را از دیگر ارکان انقلاب دانست و گفت: تعمیق و تقویت ایمان در جوانان راه حل مصونیت از توطئه‌های دشمن در عرصه‌های جدید بویژه فضای مجازی است.

نخستین نشست هیأت اندیشه‌ورز مدیران جامعه‌الزهرا (س) و حوزه‌های علمیه خواهران با موضوع ضرورت ارتقا و توانمندسازی مدیران حوزه‌های علمیه خواهران در راستای تحقق حوزه تراز انقلاب اسلامی برگزار شد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دشمن برای توقف حرکت انقلاب اسلامی ارزش‌ها را هدف قرار داده‌ است بیشتر بخوانید »

بسیجیان اقامه‌کنندگان قرآن هستند/ بسیج برکت و ثمره انقلاب است

بسیجیان اقامه‌کنندگان قرآن هستند/ بسیج برکت و ثمره انقلاب اسلامی است


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین «عبدالله حاجی صادقی» نماینده ولی فقیه در سپاه در آیین افتتاحیه بیست‌ و هشتمین دوره مسابقات سراسری قرآن بسیج که در سازمان بسیج مستضعفین برگزار شد، با اشاره به اینکه انسان در هر جلسه قرآن کریم احساس حیات و شادابی می‌کند، اظهار داشت: اگر این جلسه همراه با نام ولایت و تمسک به ولایت باشد که فرموده‌اند این دو تفکیک ناپذیر هستند، این شادابی مضاعف خواهد شد. به خصوص اگر با حضور بسیجیانی که اقامه‌کنندگان قرآن و استقرار بخشان ولایت در این عصر خواهند بود و هستند، این احساس نشاط ماندگار خواهد شد.

حجت الاسلام حاجی صادقی افزود: امیدوارم بتوانیم در پرتو نظام ولایی با رهبری فرزند شایسته امیرالمؤمنین (ع)، او که بعد از حضرت امام (ره) نگذاشت آنچه بعد از پیامبر (ع) اتفاق افتاده است بر سر ما بیاید. بعد از پیامبر مسلمانان ابتدا از ولایت جدا شدند و بعد از حقیقت قرآن دور افتادند، اما چون خدا به ما عنایت داشت و کسی از جنس امام سکانداری این انقلاب را به دست گرفت خدا را شاکریم.

نماینده ولی فقیه در سپاه با تأکید بر اینکه دهه پنجم این نظام ولایی همچنان بر صراط مستقیم و با قدرت به پیش می‌رود، بیان کرد: اگر تا دیروز به بسیج مردمی و بسیج مستضعفین در نظام جمهوری اسلامی افتخار می‌کردیم امروز به بسیج جهان اسلام، بسیج ایران، بسیج لبنان، بسیج عراق، بسیج سوریه، بسیج افغانستان، افتخار می‌کنیم و این همان موضوعی است که دشمن را نگران کرده؛ حرفشان این است که امام سنگر‌های کلیدی جهان را فتح کرده؛ امام امت‌های اسلامی را و حتی غیراسلامی را فتح کرده است؛ امام و انقلاب و رهبری حتی به غیر مسلمانان جرأت ایستادن در برابر استکبار را دادند.

وی با اشاره به اینکه وظیفه داریم روز به روز تمسک خودمان به قرآن و نشر معارف قرآن را بیشتر کنیم، تأکید کرد: اگر بخواهید کمیت نعمت‌های خدا را بشماریم به خود زحمت بیخودی ندهید چرا که خداوند می‌فرماید: نعمت‌های خدا در هیچ استقرایی به پایان نمی‌رسد. اما به لحاظ کیفی و کیفیت نعمت‌های خدا به دو بخش تقسیم شده است.

نماینده ولی فقیه در سپاه افزود: نعمت‌های ظاهری و نعمت‌های باطنی، نعمت‌های محسوس و قابل درک برای همگان و نعمت‌های معنوی و باطنی برای افق‌های بالاتر. البته تفاوت‌هایی هم بین این دو نعمت بیان کرده است. نعمت معنوی و نعمت باطنی زوال ناپذیر است و پایان ندارد. نعمت باطنی حیات انسانی دارد، اختصاصی است و همه از آن برخوردار نیستند. در بین نعمت‌های معنوی خدا که فراوان است در بین همه این نعمت‌ها، نعمت بزرگ خدا، نعمت هدایتی دینی و نعمت اسلام است.

وی با بیان اینکه دین بزرگ‌ترین نعمت الهی است، تصریح کرد: بعثت سرچشمه و شروع این نعمت قرار داده شده است اما چرا دین بالاترین نعمت است؛ خود قرآن بیان کرده، برای اینکه بدون این شما انسان نیستید، دین به شما حیاتی فراتر از حیات حیوانی و نباتی می‌دهد. دین آمده تا انسان را به بُعد روح الهی برساند؛ آری انسان به اضافه همه امکانات و ابزار‌ها و منهای دین موجودی مرده است.

حجت الاسلام حاجی صادقی اظهار کرد: خدا فرمود همان حیاتی را به شما داده‌ام که با دو اصل ایمان و عمل صالح محقق می‌شود. دین با دو اصل شکل گرفته است؛ یکی از بزرگ‌ترین دستاورد‌های انقلاب اسلامی که کمتر به آن توجه می‌شود همین است که زمینه را برای حیات انسانی انسان‌ها فراهم کرده است.

وی بیان کرد: خود بسیج منهای کارکرد‌ها و ثمرات نجومی برای کل نظام و بشریت، برکت و ثمره انقلاب است؛ اینکه انسان‌هایی از بُعد حیوانی به انسان‌های ملکوتی فرشته گونه تبدیل شوند که جز خدا نبینند و جز خدا نخواهند و جز برای خدا حرکت نکنند، این بزرگترین برکت است و بسیجیان این گونه‌اند.

نماینده ولی فقیه در سپاه تصریح کرد: دین آمده است تا جوان روستایی کرمانی را به قاسم سلیمانی تبدیل کند، از انسان «همت» بسازد و «زین الدین» تربیت کند. این بزرگ‌ترین نعمت است لذا خدا را شاکر باشید که در جامعه‌ای و در دورانی قرار دارید که زمینه برای دینداری فراهم است. نگویید ما به سراغ قرآن آمده‌ایم، نگویید ما تلاش کردیم قرآنی شدیم، بلکه بگویید ما منت‌کش خدا هستم که مرا در محضر و در این مسیر قرار داد.

وی با اشاره به اینکه قرآن دو نوع ادبیات را به ما نشان می‌دهد که یکی ادبیات قارونی و دیگری ادبیات سلیمانی است، گفت: قارون همه چیز را دستاورد خود دانست، اما سلیمان در اوج قدرت همه چیز را از فضل خداوند دانست.

حجت الاسلام حاجی صادقی با تأکید بر اینکه بزرگترین نعمت، دین است، بیان کرد: در همین دین جایی وجود دارد که سنگ تمام نعمت‌های خداوند است. سنگ تمام همه نعمت‌های خدا، نعمت ولایت است، اصلاً قرآن بی‌ولایت قرآن نیست و این را با صراحت بیان می‌کنم. پیامبر جدا نشدن قرآن از ولایت را نفی ابد بیان کرده‌اند، یعنی اصلاً نمی‌شود قرآن را از ولایت جدا کرد. قرآنی که بدون ولایت باشد و قرآنی که وهابیت و دیگران با آن سروکار دارند لفظ قرآن و پوسته قرآن است در واقع باید گفت که جان قرآن از ولایت تفکیک پذیر نیست.

وی اظهار کرد: اگر قرآن قانون اساسی و دفترچه راهنمای سبک زندگی بر اساس نسخه الهی است، باب ورود به این قانون ولایت است، هر کس از طریق ولایت سراغ قرآن نرفت، قرآن نه تنها او را هدایت نکرد، بلکه او را گمراه کرده است؛ من در دهه ولایت، خدا را بر این نعمت شکر می‌کنم که ما قرآن را از طریق ولایت گرفته‌ایم.

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ادامه به برخی کارکرد‌های ولایت اشاره کرد و افزود: اولین کارکرد ولایت تبیین قرآن و دومین کارکرد هم مجری قرآن بودن است؛ وقتی قرآن قانون اساسی باشد چه کسی جز ولایت شایستگی عملیاتی کردن آن را دارد. برای همین است که ولایت از نبوت بالاتر است. البته پیامبر اکرم (ص) هم حکم نبوت و هم حکم ولایت داشت، اما ولایت پیامبر از نبوت او بالاتر است. به این علت که ولایت قائم مقامی خداست و نبوت پیک خدا و ابلاغ‌کننده پیام خداست؛ کارکرد سوم ولایت، مدافع دین و قرآن بودن است. ولایت آمده است نگذارد قرآن تحریف، تعطیل و مهجور شود. اگر سؤال شود چرا قرآن مهجور شد باید پاسخ داد مهجوریت قرآن با مهجوریت ولایت است، از روزی قرآن مهجور شد که امت از ولایت جدا شد.

وی بیان کرد: شاید بی دلیل نباشد حضرت امام انقلابی به پا کرد با ماهیت دینی، در عالم بی نظیر بود، ولی وقتی می‌خواهد یک وصیت نامه برای بقا انقلاب بنویسید آن را با حدیث ثقلین شروع می‌کند؛ حقیقت انقلاب، اسلام است و حقیقت اسلام، تمسک به ثققلین است لذا مهجوریت هر کدام مهجوریت دیگری است. فکر نکنید اگر قرآن مهجور شد فقط قرآن مهجور شده است؛ امروز به برکت انقلاب اسلامی وظیفه داریم این حقیقت قرآنی را آشکار کنیم که سنگ تمام نهعمت‌ها نعمت ولایت است.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بسیجیان اقامه‌کنندگان قرآن هستند/ بسیج برکت و ثمره انقلاب اسلامی است بیشتر بخوانید »

ارتقای تربیت در نیرو‌های مسلح نیازمند بازشناسی نظام‌هاست

ارتقای تربیت در نیرو‌های مسلح نیازمند بازشناسی نظام‌هاست


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام «عبدالله حاجی‌صادقی» نماینده ولی فقیه در سپاه پیش از ظهر امروز در همایش ملی تربیت در نیرو‌های مسلح که در دانشکده شهید محلاتی قم برگزار شد، برجسته‌ترین مؤلفه برتری نیرو‌های مسلح انقلاب اسلامی بر نیرو‌های مسلح تمام عالم را تربیت دینی دانست و اظهار داشت: امروز خوشحال هستیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی سکان‌داری نیرو‌های مسلح را به شخصیتی علمی سپردند که نگاه علمی این شخصیت را در فرماندهی مجموعه‌های مختلف می‌بینیم.

وی با بیان اینکه در بحث چیستی تربیت، شکوفا کردن حیات انسانی انسان از دل حیات مصنوعی را یاد گرفته‌ایم، افزود: قرآن کریم تأکید دارد که اگر انسان در حیات انسانی نباشد در حیات نباتی در جا می‌زند و قیمت او از حیوان نیز پست‌تر می‌شود.

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران با تأکید بر اینکه رفع موانع تربیت باید در نیرو‌های مسلح بیشتر مورد توجه قرار گیرد، عنوان کرد: بازخوانی نظام‌های نیرو‌های مسلح و جاری شدن تربیت در سازمان راهکاری مؤثر است که باید در اولویت قرار گیرد.

وی خاطرنشان کرد: برخی از نظام‌ها حرکت تربیتی را کُند می‌کند و ما برای اینکه بتوانیم نظام‌های تربیتی را نهادینه کنیم، باید نسبت به سه گروه روحانیون، فرماندهان و اساتید به‌عنوان عناصر اصلی متمرکز شویم.

حجت‌الاسلام حاجی‌صادقی در پایان گفت: امیدواریم این نشست‌ها مقدمه حرکت جهادی در سطح نیرو‌های مسلح باشد و بتوانیم مطالبه اصلی رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه نیرو‌های مسلح سرشار و سرریزکننده تربیت به بدنه جامعه باشند را محقق کنیم.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ارتقای تربیت در نیرو‌های مسلح نیازمند بازشناسی نظام‌هاست بیشتر بخوانید »