نوید شاهد

سردار شهید حاج احمد متوسلیان؛در هاله ای از از غبار، خورشید شدی....

در هاله ای از غبار، خورشید شدی….


                                     سردار شهید حاج احمد متوسلیان؛در هاله ای از از غبار، خورشید شدی....

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهاردهم تیر ۱۳۶۱ اگرچه آفتاب وجود احمد متوسلیان، فاتح نام آور بیت المقدس و فتح المبین، قهرمان فتح الفتوح خرمشهر، سردار بزرگ تاریخ دفاع مقدس و جبهه جهانی مقاومت، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله و اسطوره خودسازی و خداجویی و جهاد، به دست مزدوران رژیم پلید و منحوس صهیونی، از افق نگاه ظاهر، کران گرفت و روی در نهانگاه غربت نهفت، اما شعاع طلعت حضور او در افقی به امتداد حقیقت، وسعت گرفت و جاودانه شد. این روزها در شقاوت و شرارت استکبار و صهیونیسم که با همه توان خود به جنگ اسلام و ایران آمده و همه ی خباثت خود را یکجا آشکار کرده است، در شکفتن روح پایداری و اراده جهانی به شکست دادن این خونخوارترین و سفاکترین دشمنان بشریت، احمد متوسلیان را بیشتر و حاضرتر از همیشه می بینیم. او همرزم و همسنگر هر رزمنده جبهه مقاومت، در خط مقدم جنگ با صهیونیسم، خستگی ناپذیر دارد می جنگد و انتهای افق را به همه بسیجیان‌ جهان‌ اسلام، نشان می دهد. احمد متوسلیان، در هاله ای از غبار، گم نشد؛ خورشید شد! او در این غیبت و غیاب، طلوع از سر گرفت و روشنایی دیگر یافت. روشنایی که از جنس شهادت است و با هیچ مرگی، غروب و افول نمی کند

.روایت‌هایی از به شهادت رساندن‌شان توسط نیروهای «سمیر جعجع» حکایت دارد و در مقابل، چند روایت از زنده ماندنشان در زندان‌های اسرائیل و همه چیز در هاله‌ای از ابهام… چون نوری در انتهای افق، محو شدند اما امتداد نگاهشان، رو‌شنای راه است و پایان خاموشی‌ها و فراموشی‌ها تا همیشه‌ی تاریخ… و هنوز انگشت اشاره «حاج احمد» آنسوی افق را نشانه رفته که: «بسیجی! آنجا انتهای افق است. من و تو باید پرچم خود را در آنجا، در انتهای زمین، برافرازیم. هر وقت پرچم را در آنجا زدی زمین، آن وقت بگیر و راحت بخواب!»

 

برای من بچگی از همان روز، برای همیشه تمام شد!

 

احمد متوسلیان در سال ۱۳۳۲ در خانواده‌ای مومن و مذهبی در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان برد و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می‌کرد. 

احمد ده ساله بود که قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اتفاق افتاد. یکی از همرزمان او، از تأثیر این قیام بر وی می‌گوید: «یک بار، ذکر واقعه پانزده خرداد به میان آمد، ایشان گفت: «آن روزها ما بچه بودیم. به اقتضای سن و سال کمی که داشتیم، از سیاست و مبارزه و این جور مسائل سر در نمی‌آوردیم. رژیم با قتل عام مردم در پانزده خرداد خبط بزرگی کرد. با حمام خونی که در تهران برپا شد، دیگر حتی ما بچه‌های کم سن و سال هم با ماهیت کثیف طاغوت آشنا شدیم. برای من دوران بچگی در همان روز کشتار تمام شد. به این نتیجه رسیدم که باید کاری کرد.»

پس از پایان دوره ابتدایی، در هنرستان صنعتی، شبانه به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم شد. او توانست در همان سال در رشته مهندسی الکترونیک، وارد دانشگاه علم و صنعت شود. با پایان تحصیل، در یک شرکت تأسیسات فنی مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۳ به خدمت اعزام شد و در مرکز زرهی شیراز، دوره تخصصی تانک را با موفقیت گذراند. با پایان دوران آموزشی با درجه گروهبان دومی و رسته فرمانده تانک به شهر سرپل ذهاب اعزام شد.

 

هسته روشنگری و یارگیری برای انقلاب در پادگان

 

متوسلیان در دوران سربازی، روحیات و گرایشهای مذهبی داشت و انسانی مومن و مقید بود. به رغم خفقان حاکم بر ارتش، او از کمترین فرصت‌ها برای افشای ماهیت رژیم در بین سربازان استفاده کرد. در جلسات مخفی که به ابتکار خودش برپا می‌شد، از دلایل مخالفت مردم با رژیم شاهنشاهی و حقانیت راه امام با سربازان سخن می‌گفت. هوشیاری احمد در شناسایی سربازان مخالف طاغوت و انتخاب محل مناسب برای تشکیل جلسات موجب شد تا عناصر اطلاعاتی حفاظت و رکن دو ارتش، مدرکی از فعالیت‌های سیاسی- تبلیغی وی در ارتش به دست نیاورند. پس از پایان خدمت سربازی، در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل شد و به فعالیت‌های سیاسی، تبلیغی خود ادامه داد. 

در هاله ای از غبار، خورشید شدی....

 

در مسیر مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی

 

متوسلیان هم زمان با تشکل‌های مکتبی پیرو خط امام رابطه تنگاتنگی برقرار کرد. یکی از دوستان ایشان در مورد فعالیت‌های مبارزاتی وی در این برهه می‌گوید: «جسته و گریخته می‌دانستم که ایشان در سال‌های آغازین دهه پنجاه، با گروه‌های مکتبی معتقد به ولایت فقیه که علاوه بر کار تبلیغاتی ضد رژیم بعضاً کار مسلحانه محدود هم می‌کردند ارتباط دارد. در آن زمان احمد آموزش تئوریک و تا حدودی عملی مبانی کار مسلحانه را یاد گرفته بود. البته به دلیل شرایط خاص آن سال‌ها، بیشتر این آموزش‌ها شامل یک رشته اصول کلی مبانی جنگ چریک شهری بود، نه فراگیری یک دوره کامل نبرد پارتیزانی به معنای دقیق کلمه؛ ضمن آن که احمد با دانشجویان مذهبی مبارز دانشگاه علم و صنعت هم ارتباط داشت که در آن سال‌ها از فعال‌ترین دانشجویان مخالف رژیم محسوب می‌شدند.»

 

از شکنجه گاههای کمیته مشترک تا سلول‌های مخوف فلک الافلاک!

 

 پس از مدت‌ها تعقیب و گریز، در سال ۱۳۵۴ توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت ۵ ماه را در زندان مخوف فلک‌الافلاک خرم‌آباد در سلولی انفرادی گذراند. پس از آزادی، در شروع قیام‌های خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران عهده‌دار شد و رابطه‌ای تنگاتنگ با حرکت‌های مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران داشت.

 

وکیل نگرفت و خودش دفاع کرد!

 

 آخرین بازداشت احمد، ۱۶ شهریور ۵۷ بخاطر پخش اعلامیه در خرم آباد بود. پس از تکمیل پرونده در روز ۲۹ آبان ۱۳۵۷ احمد را برای محاکمه به دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی دادگاه خرم آباد فرستادند. احمد در جریان این محاکمه از پذیرش وکیل تسخیری امتناع ورزید و دفاع از خود را شخصاً به عهده گرفت. متوسلیان در سیر دادگاه خود، دفاعیه‌ای نوشت و با اقتدار از مبارزه و جهاد علیه ظالمین و دفاع از حق و خود سخن گفت:

«… توصیه‌ مـن این است‌ که به پرونده پر‌ از‌ اتهامات کذب اینجانب مراجعه شود. این اتهامات تماماً دروغ و عاری از حقیقت است که اینان با شکنجه‌های سخت و طاقت‌فرسا و اعمال شنیع ضد انسانی که‌ به جرأت می‌توانم بگویم حتی در حیطه‌ حیوان هم جـایز نـیست سعی کرده‌اند برای آن‌ها از من‌ اعتراف بگیرند. آیا مگر یک انسان چقدر تحمل دارد که به همان صورت که عرض شد شکنجه شده و به او انواع‌ توهین‌های‌ رکیک ناموسی و عقیدتی بشود و مـن کـه دیگر حـتی تحمل‌ خود را نداشتم فکر کردم که با این اعترافات هر بلایی که به سرم می‌آوردند عیبی ندارد ولی مـقابلم‌ به دین و عقیده‌ و ناموس‌ و حیثیتم توهین‌های سفیهانه نشود. از این لحاظ چـیزهایی را کـه آنان‌ دیکته کردند من نوشتم. و حال از آن ریاست محترم تقاضا دارم که جهت روشن شدن موضوع‌ حتی برای‌ خودم‌ مدارکی ‌را که به اصطلاح از من گرفته شده و به عنوان جرم من در پرونده درج‌ گردیده در حضور دادگاه ارائه شود تا به دفاعیات شفاهی در این مورد‌ ادامه‌ دهم‌….»

در هاله ای از غبار، خورشید شدی....

من از حق خودم گذشتم!

 

متوسلیان در روز هفتم آذر سال ۱۳۵۷، در دوره نخست‌وزیری ازهاری از زندان رهایی یافت. یکی از زندانیان سیاسی هم زنجیر احمد، آن روز را چنین روایت می‌کند: «وقتی داشتیم از زندان خارج می‌شدیم از احمد پرسیدم حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت معلوم است برمی‌گردم تهران، کانون مبارزه آنجاست، فقط از شما یک خواسته‌ای دارم؛ این رژیم دیگر رفتنی شده می‌خواهم به من قول بدهی هر وقت نهضت پیروز شد و برای محاکمه عوامل جنایتکار رژیم شاه دادگاهی در لرستان تشکیل دادند حتماً مرا هم با خبر کنی تا بیایم بر علیه جانیان ساواک لرستان شهادت بدهم.» همرزم روزهای اسارت احمد می‌گوید: «یادم هست بعد از اعدام سرهنگ احمدی و موقعی که می‌خواستند عوامل سفاک دایره اطلاعات شهربانی خرم‌آباد و بازجوهای اداره سوم ساواک لرستان را محاکمه کنند، بنابر قولی که به احمد داده بودم تلفن زدم تهران و به او گفتم: روز تقاص پس دادن جلادهای طاغوت فرا رسیده، کی می‌آیی لرستان تا در دادگاه علیه‌شان شهادت بدهی؟ شاید حدود یک دقیقه سکوت کرد و جوابم را نداد. دوباره سؤالم را تکرار کردم. صدای او را از پشت خط شنیدم که با لحنی اندیشناک جواب داد: من به خرم‌آباد نمی‌آیم. شوکه شدم. پرسیدم: آخر برای چه؟ گفت: هر کسی خودش باید درباره اعمال خودش جوابگو باشد. اگر تو دوست داری، برو و در دادگاه علیه آن ناجوانمردها شهادت بده، ولی من از حق خودم گذشتم. واگذارشان می‌کنم به خدا. بدترین کیفر برای آن‌ها همین ذلت و نکبتی

 

است که حالا دارند توی آن دست و پا می‌زنند. اصلاً باورم نمی‌شد. هر قدر به احمد اصرار کردم، حرف او دو تا نشد. فقط گفت: من از آن‌ها گذشتم!»

هرچه دیدی بین خودمان بماند!

 

یکی از اعضای سپاه مریوان از تأثیرات ماندگار آثار شکنجه ساواک بر بدن ایشان می‌گوید: «در اولین روزهای آمدنم به سپاه مریوان بود که همراه برادر احمد و چند نفر از بچه‌ها برای استحمام به گرمابه رفتیم. توی رختکن، همه لباس‌هایمان را در آوردیم؛ به جز برادر احمد که داشت با مسئول حمام صحبت می‌کرد. هرچه اصرار کردیم او هم لباس‌هایش را درآورد و بیاید، طفره رفت. ما که از حمام خارج شدیم، دیدیم لباس‌هایش را به سرعت پوشیده است. اصلاً نفهمیدیم کی وارد شد و کی زد بیرون. این موضوع برای ما شده بود معما تا اینکه یکبار بنا شد به حمام برویم، من یکی، پشت در، پا سست کردم. بچه‌ها همه داخل حمام رفتند و بعد از چند لحظه، از لای در رختکن دیدم احمد به سرعت مشغول درآوردن لباس‌هایش شد. هیچ وقت آنچه را که دیدم فراموش نمی‌کنم. تمام بدنش پر از آثار شکستگی و جراحت و سوختگی بود تا متوجه حضور من شد، با لحن گله‌مندی گفت: برادر کار خوبی نکردید؛ آنچه دیدی بین خودمان بماند!»

پس از خروج شاه از ایران، متوسلیان در اوایل بهمن ۵۷ به تهران بازگشت و بلافاصله نقش هماهنگ کننده تظاهرات در محلات جنوبی تهران را بر عهده گرفت ضمن آن که با حرکت‌های مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران نیز رابطه‌ای تنگاتنگ برقرار کرده بود. پس از بازگشت حضرت امام خمینی به تهران، ایشان روند مبارزه با طاغوت را شدت بخشید و در جریان رویارویی مردم با حکومت نظامی تهران، بارها تا مرز شهادت پیش رفت. متوسلیان در روزهای سرنوشت‌ساز ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ حاضر بود و در درگیری با نیروهای‌ گارد‌ شاهنشاهی‌‌ شرکت داشت. مادرش می‌گوید: «انقلاب که پیروز شد احمد در خانه نبود. صبح تا شب در پادگان درگیر کارهای سپاه و مسائل انقلاب بود. ما هم که می‌دیدیم این بچه دارد برای اسلام کار می‌کند چیزی به او نمی‌گفتیم.»

 

مسئول سپاه مریوان، بنیانگذار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

 

پس از شروع غائله کردستان در اسفندماه سال ۱۳۵۷ داوطلبانه عازم بوکان شد و با فرماندهی قاطع توانست منطقه را از وجود ضد انقلابیون و دمکرات‌ها، پاکسازی نماید. او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت. در ابتدای ورود به بانه طی یک عملیات «ضد کمین» خسارات سنگینی به آنان وارد آورد. پس از آن به همراه معاون خود شهید محمد توسلی راهی سنندج شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضد انقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون شهید محمد بروجردی و شهید اصغر وصالی، سنندج را آزاد نمود. در بهار سال ۱۳۵۸ و آغاز درگیری‌های گنبد به آن دیار شتافت تا با دشمنان انقلاب به مبارزه برخیزد. در بازگشت از درگیری گنبد و تشکیل گردان‌های رزمی سپاه، فرماندهی گردان دوم سپاه به احمد واگذار شد. اردیبهشت ۵۹ عازم مریوان شد که آن زمان مرکز عمده فعالیت ضدانقلابیون کومله بود. ایشان ضمن سازماندهی نیروها با یورشی سهمگین توانست ارتفاعات سوق الجیشی پیرامون شهر را از تصرف ضدانقلاب آزاد کند. به دنبال تثبیت وضعیت امنیت داخلی شهر مریوان، به اتفاق همرزمان دست به چند رشته عملیات پاکسازی مواضع ضدانقلابیون زد و از طرفی هم مردم مسلمان و مؤمن منطقه را با عنوان سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد مسلح کرد. با وجود کارشکنی‌های ابوالحسن بنی صدر،رئیس جمهور وقت، ایشان عملیات‌های موفقی را در منطقه انجام داد که از آن جمله می‌توان به فتح دِزلی و چندین ارتفاع سوق الجیشی و عملیات روح‌الله اشاره کرد. در خرداد ۱۳۵۹ مأموریت آزاد سازی مریوان به او سپرده شد. ایشان پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، مریوان و مناطق اطراف آن را از وجود گروهک‌ها پاک کرد و در این شهر مستقر شد. از این پس فرماندهی سپاه مریوان به او سپرده شد.

 

فاتح سنندج، مریوان و قوچ سلطان

 

در دی ماه ۱۳۶۰ حاج احمد متوسلیان و ابراهیم همت، به عنوان رهبران عملیات محمد رسول الله از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال معرفی شدند که این عملیات سنگ بنای تاسیس «تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص)» بود. وقتی که حاج احمد از مراسم حج در سال ۱۳۶۰ برگشت، به عنوان مأمور فرماندهی سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسول الله از طرف فرمانده کل سپاه انتخاب شد. او به‌همراه محمد بروجردی به سمت جبهه‌های جنوب حرکت کرد. در این مقطع، آزادسازی مریوان، قوچ سلطان و شهر استراتژیک سنندج‌ که مرکز استان کردستان بود، از چنگ اشغال گروهکهای ضد انقلابی و آشوبگر و تجزیه طلب حزب دموکرات و کومله، با رشادت‌ها و قهرمانی ها و تدبیر و فرماندهی شایسته و هوشمندانه او تحقق یافت. از همین برهه، حضور او در سلسله مراتب فرماندهان ارشد و عالیرتبه جنگ، تثبیت می شود. مهارت و توانمندی چشمگیر او در طراحی عملیات و تعیین و ترسیم راهبرد و قدرت کم نظیر او در راهبری و هدابت نیروها با ترکیب شگفتی از قاطعیت نظامی و محبوبیت و جاذبه های شخصی، از او در همان کردستان، فرمانده ای ساخت که باید یکی از ستون ها و محورهای جنگ می شد.

 

متوسلیان در نگاه و روایت امام اقتدار

 

سال ۱۳۶۰ خبر رسید که نماینده حضرت امام در شوراى عالى دفاع، حضرت آیت‌الله خامنه‌اى، قرار است ضمن بازدید از مناطق عملیاتى غرب، دیدارى هم از مریوان داشته باشند. اواخر فروردین ایشان وارد مریوان شدند. حاج احمد طى جلسه‌اى مفصل در ساختمان روابط عمومى سپاه مریوان اهم دستاوردهاى رزمندگان تحت امر خود در نبردهاى اخیر و وضعیت استقرار و آرایش واحدهاى تابعه سپاه یکم نیروى زمینى ارتش بعث در ۱۲۰ کیلومتر حوزه استحفاظى سپاه مریوان در نوار مرزى را به استحضار حضرت آیت‌الله خامنه‌اى رساند. این دیدار به حدى براى ایشان تأثیرگذار بود که معظم‌له پس از مراجعت به تهران، در نخستین مراسم نماز جمعه، طى خطبه دوم فرمود: «جوان پاسدارى را در مریوان دیدم که با صد و هشتاد نفر از تهران بلند شده، دو سال قبل رفته جبهه، امروز از آن صد و هشتاد نفر، فقط او و دو نفر دیگر زنده‌اند، بقیه شهید شده‌اند. او هم هر لحظه آماده شهادت است.»

 

قهرمان فتح المبین و بیت المقدس، فاتح خرمشهر

 

فصل دیگر فرماندهی او، در جریان دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس و فتح خرمشهر بود.

او به رغم آن که از ناحیه پا مجروح شده بود، نیروهایش را از میدان‌های مین و دیگر استحکامات دشمن عبور داد و ساعت یازده صبح سوم خرداد، وارد خرمشهر شد و عصر همان روز، در سخنان کوتاهی به رزمندگان تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) گفت: «همه عزیزان ما که تا امروز در خون خود غوطه‌ور شده و به شهادت رسیده‌اند، برای حفظ اسلام عزیز بوده. هر چند داغ فراغشان، جگر ما را می‌سوزاند، اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر، قلب امامان را شاد کنیم.» پس از آزادسازی خرمشهر، سردار به دیدار حضرت امام خمینی رفت و از سوی ایشان مورد تقدیر قرار گرفت.

در هاله ای از غبار، خورشید شدی....

سردار جبهه جهانی مقاومت ضد صهیونیستی

 

دوازده روز پس از آزادی خرمشهر، تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد. امام خمینی ضمن محکوم کردن این تجاوز، نارضایتی خود را از سکوت کشورهای اسلامی از این رخداد ابراز داشتند. جمهوری اسلامی ایران به پشتیبانی از لبنان و با تأیید امام خمینی یک هیأت عالی رتبه نظامی را روانه سوریه کرد تا راه‌های کمک به مردم بی‌دفاع لبنان را از نزدیک بررسی کند. ۲۰ خرداد ۶۱، یک روز قبل از اعزام، رزمندگان در پادگان امام حسین (ع) تهران جمع شدند. احمد به آنان گفت: «برادر این راه، راهی بی بازگشت است، کسی که با ما می‌آید باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر آنجا عملیاتی انجام دهیم، ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگان باشیم که به آنجا خواهیم رفت. بنابر این، برادرانی همراه ما بیایند که تا آخر، پای کار هستند.» امام خمینی در ملاقات خود به مسئولین گفتند که حمله اسرائیل به سوریه و لبنان دسیسه‌ای بوده تا ایران را از مسئله اصلی‌ یعنی جنگ با عراق باز دارد؛ از این رو سریعاً دستور بازگشت نیروها را صادر فرمودند. بعد از این پیام امام حاج احمد عازم سوریه شد و عده زیادی از نیروهای سپاه را به ایران فرستاد و تعداد کمی همان جا ماندند تا تکلیف نهایی مشخص شود.

 

هنوز سرانگشتش، رو به انتهای افق، راه را نشان‌ می دهد…

 

در ساعت دوازده و نیم ظهر ۱۴ تیر ۶۱، اتومبیل سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان حین عزیمت به بیروت در یک پست ایست و بازرسی متعلق به شبه نظامیان مارونی حزب کتائب، (به فاصله چهل کیلومتری بیروت در جاده طرابلس – بیروت) متوقف شد و چهار سرنشین آن به رغم مصونیت دیپلماتیک، به همراه گارد لبنانی سفارت ایران دستگیر و توسط تروریست‌های تحت امر رژیم تل‌آویو به گروگان گرفته شدند. سرنوشت احمد متوسلیان و همراهانش از این نقطه در ابهام رفت و تا امروز نشانی از آنان پیدا نشد. اما همین حضور کوتاه مدت، مقدمه بنیانگذاری جبهه مقاومت و تشکیل حزب الله لبنان بعنوان پیشاهنگ و خط مقدم مصاف با رژیم غاصب قدس در مرز حاکمیت صهیونیسم شد و اثرات و برکات بزرگ آن پس از چهاردهه، امروز در شکل گیری محور مقاومت جهانی ضد صهیونیستی و تشکل اراده و آرمان بین المللی در برابر خونخواران نسل کش و نژادپرست زاییده ی نظام سلطه جهانی، تجلی یافته است.

احمد متوسلیان، اگرچه در نقطه ای از تاریخ، گم شد اما انگستان اشاره او هنوز، انتهای افق را نشانه گرفته و راه را نشان می دهد. راه. روشن است… ای برادر! بگو از کدامین قبیله ای؟!

انتهای پیام/



منبع خبر

در هاله ای از غبار، خورشید شدی…. بیشتر بخوانید »

سردار شهید حاج احمد متوسلیان؛در هاله ای از از غبار، خورشید شدی....

در هاله ای از از غبار، خورشید شدی….


                                     سردار شهید حاج احمد متوسلیان؛در هاله ای از از غبار، خورشید شدی....

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهاردهم تیر ۱۳۶۱ اگرچه آفتاب وجود احمد متوسلیان، فاتح نام آور بیت المقدس و فتح المبین، قهرمان فتح الفتوح خرمشهر، سردار بزرگ تاریخ دفاع مقدس و جبهه جهانی مقاومت، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله و اسطوره خودسازی و خداجویی و جهاد، به دست مزدوران رژیم پلید و منحوس صهیونی، از افق نگاه ظاهر، کران گرفت و روی در نهانگاه غربت نهفت، اما شعاع طلعت حضور او در افقی به امتداد حقیقت، وسعت گرفت و جاودانه شد. این روزها در شقاوت و شرارت استکبار و صهیونیسم که با همه توان خود به جنگ اسلام و ایران آمده و همه ی خباثت خود را یکجا آشکار کرده است، در شکفتن روح پایداری و اراده جهانی به شکست دادن این خونخوارترین و سفاکترین دشمنان بشریت، احمد متوسلیان را بیشتر و حاضرتر از همیشه می بینیم. او همرزم و همسنگر هر رزمنده جبهه مقاومت، در خط مقدم جنگ با صهیونیسم، خستگی ناپذیر دارد می جنگد و انتهای افق را به همه بسیجیان‌ جهان‌ اسلام، نشان می دهد. احمد متوسلیان، در هاله ای از غبار، گم نشد؛ خورشید شد! او در این غیبت و غیاب، طلوع از سر گرفت و روشنایی دیگر یافت. روشنایی که از جنس شهادت است و با هیچ مرگی، غروب و افول نمی کند

.روایت‌هایی از به شهادت رساندن‌شان توسط نیروهای «سمیر جعجع» حکایت دارد و در مقابل، چند روایت از زنده ماندنشان در زندان‌های اسرائیل و همه چیز در هاله‌ای از ابهام… چون نوری در انتهای افق، محو شدند اما امتداد نگاهشان، رو‌شنای راه است و پایان خاموشی‌ها و فراموشی‌ها تا همیشه‌ی تاریخ… و هنوز انگشت اشاره «حاج احمد» آنسوی افق را نشانه رفته که: «بسیجی! آنجا انتهای افق است. من و تو باید پرچم خود را در آنجا، در انتهای زمین، برافرازیم. هر وقت پرچم را در آنجا زدی زمین، آن وقت بگیر و راحت بخواب!»

 

برای من بچگی از همان روز، برای همیشه تمام شد!

 

احمد متوسلیان در سال ۱۳۳۲ در خانواده‌ای مومن و مذهبی در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان برد و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می‌کرد. 

احمد ده ساله بود که قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اتفاق افتاد. یکی از همرزمان او، از تأثیر این قیام بر وی می‌گوید: «یک بار، ذکر واقعه پانزده خرداد به میان آمد، ایشان گفت: «آن روزها ما بچه بودیم. به اقتضای سن و سال کمی که داشتیم، از سیاست و مبارزه و این جور مسائل سر در نمی‌آوردیم. رژیم با قتل عام مردم در پانزده خرداد خبط بزرگی کرد. با حمام خونی که در تهران برپا شد، دیگر حتی ما بچه‌های کم سن و سال هم با ماهیت کثیف طاغوت آشنا شدیم. برای من دوران بچگی در همان روز کشتار تمام شد. به این نتیجه رسیدم که باید کاری کرد.»

پس از پایان دوره ابتدایی، در هنرستان صنعتی، شبانه به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم شد. او توانست در همان سال در رشته مهندسی الکترونیک، وارد دانشگاه علم و صنعت شود. با پایان تحصیل، در یک شرکت تأسیسات فنی مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۳ به خدمت اعزام شد و در مرکز زرهی شیراز، دوره تخصصی تانک را با موفقیت گذراند. با پایان دوران آموزشی با درجه گروهبان دومی و رسته فرمانده تانک به شهر سرپل ذهاب اعزام شد.

 

هسته روشنگری و یارگیری برای انقلاب در پادگان

 

متوسلیان در دوران سربازی، روحیات و گرایشهای مذهبی داشت و انسانی مومن و مقید بود. به رغم خفقان حاکم بر ارتش، او از کمترین فرصت‌ها برای افشای ماهیت رژیم در بین سربازان استفاده کرد. در جلسات مخفی که به ابتکار خودش برپا می‌شد، از دلایل مخالفت مردم با رژیم شاهنشاهی و حقانیت راه امام با سربازان سخن می‌گفت. هوشیاری احمد در شناسایی سربازان مخالف طاغوت و انتخاب محل مناسب برای تشکیل جلسات موجب شد تا عناصر اطلاعاتی حفاظت و رکن دو ارتش، مدرکی از فعالیت‌های سیاسی- تبلیغی وی در ارتش به دست نیاورند. پس از پایان خدمت سربازی، در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل شد و به فعالیت‌های سیاسی، تبلیغی خود ادامه داد. 

 

در مسیر مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی

 

متوسلیان هم زمان با تشکل‌های مکتبی پیرو خط امام رابطه تنگاتنگی برقرار کرد. یکی از دوستان ایشان در مورد فعالیت‌های مبارزاتی وی در این برهه می‌گوید: «جسته و گریخته می‌دانستم که ایشان در سال‌های آغازین دهه پنجاه، با گروه‌های مکتبی معتقد به ولایت فقیه که علاوه بر کار تبلیغاتی ضد رژیم بعضاً کار مسلحانه محدود هم می‌کردند ارتباط دارد. در آن زمان احمد آموزش تئوریک و تا حدودی عملی مبانی کار مسلحانه را یاد گرفته بود. البته به دلیل شرایط خاص آن سال‌ها، بیشتر این آموزش‌ها شامل یک رشته اصول کلی مبانی جنگ چریک شهری بود، نه فراگیری یک دوره کامل نبرد پارتیزانی به معنای دقیق کلمه؛ ضمن آن که احمد با دانشجویان مذهبی مبارز دانشگاه علم و صنعت هم ارتباط داشت که در آن سال‌ها از فعال‌ترین دانشجویان مخالف رژیم محسوب می‌شدند.»

 

از شکنجه گاههای کمیته مشترک تا سلول‌های مخوف فلک الافلاک!

 

 پس از مدت‌ها تعقیب و گریز، در سال ۱۳۵۴ توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت ۵ ماه را در زندان مخوف فلک‌الافلاک خرم‌آباد در سلولی انفرادی گذراند. پس از آزادی، در شروع قیام‌های خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران عهده‌دار شد و رابطه‌ای تنگاتنگ با حرکت‌های مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران داشت.

 

وکیل نگرفت و خودش دفاع کرد!

 

 آخرین بازداشت احمد، ۱۶ شهریور ۵۷ بخاطر پخش اعلامیه در خرم آباد بود. پس از تکمیل پرونده در روز ۲۹ آبان ۱۳۵۷ احمد را برای محاکمه به دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی دادگاه خرم آباد فرستادند. احمد در جریان این محاکمه از پذیرش وکیل تسخیری امتناع ورزید و دفاع از خود را شخصاً به عهده گرفت. متوسلیان در سیر دادگاه خود، دفاعیه‌ای نوشت و با اقتدار از مبارزه و جهاد علیه ظالمین و دفاع از حق و خود سخن گفت:

«… توصیه‌ مـن این است‌ که به پرونده پر‌ از‌ اتهامات کذب اینجانب مراجعه شود. این اتهامات تماماً دروغ و عاری از حقیقت است که اینان با شکنجه‌های سخت و طاقت‌فرسا و اعمال شنیع ضد انسانی که‌ به جرأت می‌توانم بگویم حتی در حیطه‌ حیوان هم جـایز نـیست سعی کرده‌اند برای آن‌ها از من‌ اعتراف بگیرند. آیا مگر یک انسان چقدر تحمل دارد که به همان صورت که عرض شد شکنجه شده و به او انواع‌ توهین‌های‌ رکیک ناموسی و عقیدتی بشود و مـن کـه دیگر حـتی تحمل‌ خود را نداشتم فکر کردم که با این اعترافات هر بلایی که به سرم می‌آوردند عیبی ندارد ولی مـقابلم‌ به دین و عقیده‌ و ناموس‌ و حیثیتم توهین‌های سفیهانه نشود. از این لحاظ چـیزهایی را کـه آنان‌ دیکته کردند من نوشتم. و حال از آن ریاست محترم تقاضا دارم که جهت روشن شدن موضوع‌ حتی برای‌ خودم‌ مدارکی ‌را که به اصطلاح از من گرفته شده و به عنوان جرم من در پرونده درج‌ گردیده در حضور دادگاه ارائه شود تا به دفاعیات شفاهی در این مورد‌ ادامه‌ دهم‌….»

 

من از حق خودم گذشتم!

 

متوسلیان در روز هفتم آذر سال ۱۳۵۷، در دوره نخست‌وزیری ازهاری از زندان رهایی یافت. یکی از زندانیان سیاسی هم زنجیر احمد، آن روز را چنین روایت می‌کند: «وقتی داشتیم از زندان خارج می‌شدیم از احمد پرسیدم حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت معلوم است برمی‌گردم تهران، کانون مبارزه آنجاست، فقط از شما یک خواسته‌ای دارم؛ این رژیم دیگر رفتنی شده می‌خواهم به من قول بدهی هر وقت نهضت پیروز شد و برای محاکمه عوامل جنایتکار رژیم شاه دادگاهی در لرستان تشکیل دادند حتماً مرا هم با خبر کنی تا بیایم بر علیه جانیان ساواک لرستان شهادت بدهم.» همرزم روزهای اسارت احمد می‌گوید: «یادم هست بعد از اعدام سرهنگ احمدی و موقعی که می‌خواستند عوامل سفاک دایره اطلاعات شهربانی خرم‌آباد و بازجوهای اداره سوم ساواک لرستان را محاکمه کنند، بنابر قولی که به احمد داده بودم تلفن زدم تهران و به او گفتم: روز تقاص پس دادن جلادهای طاغوت فرا رسیده، کی می‌آیی لرستان تا در دادگاه علیه‌شان شهادت بدهی؟ شاید حدود یک دقیقه سکوت کرد و جوابم را نداد. دوباره سؤالم را تکرار کردم. صدای او را از پشت خط شنیدم که با لحنی اندیشناک جواب داد: من به خرم‌آباد نمی‌آیم. شوکه شدم. پرسیدم: آخر برای چه؟ گفت: هر کسی خودش باید درباره اعمال خودش جوابگو باشد. اگر تو دوست داری، برو و در دادگاه علیه آن ناجوانمردها شهادت بده، ولی من از حق خودم گذشتم. واگذارشان می‌کنم به خدا. بدترین کیفر برای آن‌ها همین ذلت و نکبتی

 

است که حالا دارند توی آن دست و پا می‌زنند. اصلاً باورم نمی‌شد. هر قدر به احمد اصرار کردم، حرف او دو تا نشد. فقط گفت: من از آن‌ها گذشتم!»

هرچه دیدی بین خودمان بماند!

 

یکی از اعضای سپاه مریوان از تأثیرات ماندگار آثار شکنجه ساواک بر بدن ایشان می‌گوید: «در اولین روزهای آمدنم به سپاه مریوان بود که همراه برادر احمد و چند نفر از بچه‌ها برای استحمام به گرمابه رفتیم. توی رختکن، همه لباس‌هایمان را در آوردیم؛ به جز برادر احمد که داشت با مسئول حمام صحبت می‌کرد. هرچه اصرار کردیم او هم لباس‌هایش را درآورد و بیاید، طفره رفت. ما که از حمام خارج شدیم، دیدیم لباس‌هایش را به سرعت پوشیده است. اصلاً نفهمیدیم کی وارد شد و کی زد بیرون. این موضوع برای ما شده بود معما تا اینکه یکبار بنا شد به حمام برویم، من یکی، پشت در، پا سست کردم. بچه‌ها همه داخل حمام رفتند و بعد از چند لحظه، از لای در رختکن دیدم احمد به سرعت مشغول درآوردن لباس‌هایش شد. هیچ وقت آنچه را که دیدم فراموش نمی‌کنم. تمام بدنش پر از آثار شکستگی و جراحت و سوختگی بود تا متوجه حضور من شد، با لحن گله‌مندی گفت: برادر کار خوبی نکردید؛ آنچه دیدی بین خودمان بماند!»

پس از خروج شاه از ایران، متوسلیان در اوایل بهمن ۵۷ به تهران بازگشت و بلافاصله نقش هماهنگ کننده تظاهرات در محلات جنوبی تهران را بر عهده گرفت ضمن آن که با حرکت‌های مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران نیز رابطه‌ای تنگاتنگ برقرار کرده بود. پس از بازگشت حضرت امام خمینی به تهران، ایشان روند مبارزه با طاغوت را شدت بخشید و در جریان رویارویی مردم با حکومت نظامی تهران، بارها تا مرز شهادت پیش رفت. متوسلیان در روزهای سرنوشت‌ساز ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ حاضر بود و در درگیری با نیروهای‌ گارد‌ شاهنشاهی‌‌ شرکت داشت. مادرش می‌گوید: «انقلاب که پیروز شد احمد در خانه نبود. صبح تا شب در پادگان درگیر کارهای سپاه و مسائل انقلاب بود. ما هم که می‌دیدیم این بچه دارد برای اسلام کار می‌کند چیزی به او نمی‌گفتیم.»

 

مسئول سپاه مریوان، بنیانگذار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

 

پس از شروع غائله کردستان در اسفندماه سال ۱۳۵۷ داوطلبانه عازم بوکان شد و با فرماندهی قاطع توانست منطقه را از وجود ضد انقلابیون و دمکرات‌ها، پاکسازی نماید. او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت. در ابتدای ورود به بانه طی یک عملیات «ضد کمین» خسارات سنگینی به آنان وارد آورد. پس از آن به همراه معاون خود شهید محمد توسلی راهی سنندج شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضد انقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون شهید محمد بروجردی و شهید اصغر وصالی، سنندج را آزاد نمود. در بهار سال ۱۳۵۸ و آغاز درگیری‌های گنبد به آن دیار شتافت تا با دشمنان انقلاب به مبارزه برخیزد. در بازگشت از درگیری گنبد و تشکیل گردان‌های رزمی سپاه، فرماندهی گردان دوم سپاه به احمد واگذار شد. اردیبهشت ۵۹ عازم مریوان شد که آن زمان مرکز عمده فعالیت ضدانقلابیون کومله بود. ایشان ضمن سازماندهی نیروها با یورشی سهمگین توانست ارتفاعات سوق الجیشی پیرامون شهر را از تصرف ضدانقلاب آزاد کند. به دنبال تثبیت وضعیت امنیت داخلی شهر مریوان، به اتفاق همرزمان دست به چند رشته عملیات پاکسازی مواضع ضدانقلابیون زد و از طرفی هم مردم مسلمان و مؤمن منطقه را با عنوان سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد مسلح کرد. با وجود کارشکنی‌های ابوالحسن بنی صدر،رئیس جمهور وقت، ایشان عملیات‌های موفقی را در منطقه انجام داد که از آن جمله می‌توان به فتح دِزلی و چندین ارتفاع سوق الجیشی و عملیات روح‌الله اشاره کرد. در خرداد ۱۳۵۹ مأموریت آزاد سازی مریوان به او سپرده شد. ایشان پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، مریوان و مناطق اطراف آن را از وجود گروهک‌ها پاک کرد و در این شهر مستقر شد. از این پس فرماندهی سپاه مریوان به او سپرده شد.

 

فاتح سنندج، مریوان و قوچ سلطان

 

در دی ماه ۱۳۶۰ حاج احمد متوسلیان و ابراهیم همت، به عنوان رهبران عملیات محمد رسول الله از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال معرفی شدند که این عملیات سنگ بنای تاسیس «تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص)» بود. وقتی که حاج احمد از مراسم حج در سال ۱۳۶۰ برگشت، به عنوان مأمور فرماندهی سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسول الله از طرف فرمانده کل سپاه انتخاب شد. او به‌همراه محمد بروجردی به سمت جبهه‌های جنوب حرکت کرد. در این مقطع، آزادسازی مریوان، قوچ سلطان و شهر استراتژیک سنندج‌ که مرکز استان کردستان بود، از چنگ اشغال گروهکهای ضد انقلابی و آشوبگر و تجزیه طلب حزب دموکرات و کومله، با رشادت‌ها و قهرمانی ها و تدبیر و فرماندهی شایسته و هوشمندانه او تحقق یافت. از همین برهه، حضور او در سلسله مراتب فرماندهان ارشد و عالیرتبه جنگ، تثبیت می شود. مهارت و توانمندی چشمگیر او در طراحی عملیات و تعیین و ترسیم راهبرد و قدرت کم نظیر او در راهبری و هدابت نیروها با ترکیب شگفتی از قاطعیت نظامی و محبوبیت و جاذبه های شخصی، از او در همان کردستان، فرمانده ای ساخت که باید یکی از ستون ها و محورهای جنگ می شد.

 

متوسلیان در نگاه و روایت امام اقتدار

 

سال ۱۳۶۰ خبر رسید که نماینده حضرت امام در شوراى عالى دفاع، حضرت آیت‌الله خامنه‌اى، قرار است ضمن بازدید از مناطق عملیاتى غرب، دیدارى هم از مریوان داشته باشند. اواخر فروردین ایشان وارد مریوان شدند. حاج احمد طى جلسه‌اى مفصل در ساختمان روابط عمومى سپاه مریوان اهم دستاوردهاى رزمندگان تحت امر خود در نبردهاى اخیر و وضعیت استقرار و آرایش واحدهاى تابعه سپاه یکم نیروى زمینى ارتش بعث در ۱۲۰ کیلومتر حوزه استحفاظى سپاه مریوان در نوار مرزى را به استحضار حضرت آیت‌الله خامنه‌اى رساند. این دیدار به حدى براى ایشان تأثیرگذار بود که معظم‌له پس از مراجعت به تهران، در نخستین مراسم نماز جمعه، طى خطبه دوم فرمود: «جوان پاسدارى را در مریوان دیدم که با صد و هشتاد نفر از تهران بلند شده، دو سال قبل رفته جبهه، امروز از آن صد و هشتاد نفر، فقط او و دو نفر دیگر زنده‌اند، بقیه شهید شده‌اند. او هم هر لحظه آماده شهادت است.»

 

قهرمان فتح المبین و بیت المقدس، فاتح خرمشهر

 

فصل دیگر فرماندهی او، در جریان دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس و فتح خرمشهر بود.

او به رغم آن که از ناحیه پا مجروح شده بود، نیروهایش را از میدان‌های مین و دیگر استحکامات دشمن عبور داد و ساعت یازده صبح سوم خرداد، وارد خرمشهر شد و عصر همان روز، در سخنان کوتاهی به رزمندگان تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) گفت: «همه عزیزان ما که تا امروز در خون خود غوطه‌ور شده و به شهادت رسیده‌اند، برای حفظ اسلام عزیز بوده. هر چند داغ فراغشان، جگر ما را می‌سوزاند، اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر، قلب امامان را شاد کنیم.» پس از آزادسازی خرمشهر، سردار به دیدار حضرت امام خمینی رفت و از سوی ایشان مورد تقدیر قرار گرفت.

 

سردار جبهه جهانی مقاومت ضد صهیونیستی

 

دوازده روز پس از آزادی خرمشهر، تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد. امام خمینی ضمن محکوم کردن این تجاوز، نارضایتی خود را از سکوت کشورهای اسلامی از این رخداد ابراز داشتند. جمهوری اسلامی ایران به پشتیبانی از لبنان و با تأیید امام خمینی یک هیأت عالی رتبه نظامی را روانه سوریه کرد تا راه‌های کمک به مردم بی‌دفاع لبنان را از نزدیک بررسی کند. ۲۰ خرداد ۶۱، یک روز قبل از اعزام، رزمندگان در پادگان امام حسین (ع) تهران جمع شدند. احمد به آنان گفت: «برادر این راه، راهی بی بازگشت است، کسی که با ما می‌آید باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر آنجا عملیاتی انجام دهیم، ممکن است حتی جنازه هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگان باشیم که به آنجا خواهیم رفت. بنابر این، برادرانی همراه ما بیایند که تا آخر، پای کار هستند.» امام خمینی در ملاقات خود به مسئولین گفتند که حمله اسرائیل به سوریه و لبنان دسیسه‌ای بوده تا ایران را از مسئله اصلی‌ یعنی جنگ با عراق باز دارد؛ از این رو سریعاً دستور بازگشت نیروها را صادر فرمودند. بعد از این پیام امام حاج احمد عازم سوریه شد و عده زیادی از نیروهای سپاه را به ایران فرستاد و تعداد کمی همان جا ماندند تا تکلیف نهایی مشخص شود.

 

هنوز سرانگشتش، رو به انتهای افق، راه را نشان‌ می دهد…

 

در ساعت دوازده و نیم ظهر ۱۴ تیر ۶۱، اتومبیل سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان حین عزیمت به بیروت در یک پست ایست و بازرسی متعلق به شبه نظامیان مارونی حزب کتائب، (به فاصله چهل کیلومتری بیروت در جاده طرابلس – بیروت) متوقف شد و چهار سرنشین آن به رغم مصونیت دیپلماتیک، به همراه گارد لبنانی سفارت ایران دستگیر و توسط تروریست‌های تحت امر رژیم تل‌آویو به گروگان گرفته شدند. سرنوشت احمد متوسلیان و همراهانش از این نقطه در ابهام رفت و تا امروز نشانی از آنان پیدا نشد. اما همین حضور کوتاه مدت، مقدمه بنیانگذاری جبهه مقاومت و تشکیل حزب الله لبنان بعنوان پیشاهنگ و خط مقدم مصاف با رژیم غاصب قدس در مرز حاکمیت صهیونیسم شد و اثرات و برکات بزرگ آن پس از چهاردهه، امروز در شکل گیری محور مقاومت جهانی ضد صهیونیستی و تشکل اراده و آرمان بین المللی در برابر خونخواران نسل کش و نژادپرست زاییده ی نظام سلطه جهانی، تجلی یافته است.

احمد متوسلیان، اگرچه در نقطه ای از تاریخ، گم شد اما انگستان اشاره او هنوز، انتهای افق را نشانه گرفته و راه را نشان می دهد. راه. روشن است… ای برادر! بگو از کدامین قبیله ای؟!

انتهای پیام/



منبع خبر

در هاله ای از از غبار، خورشید شدی…. بیشتر بخوانید »

لزوم اجرای فوری پدافند غیرعامل در مراکز درمانی

لزوم اجرای فوری پدافند غیرعامل در مراکز درمانی


                                    لزوم اجرای فوری پدافند غیرعامل در مراکز درمانی

به گزارش نویدشاهد به نقل از  سلامت نیوز متخصص پزشکی خانواده گفت: بهره‌گیری از پدافند غیرعامل به‌منظور کاهش آسیب‌پذیری و افزایش تاب‌آوری سیستم بهداشت و درمان در برابر تهدیدات دشمن بسیار ضروری است.

 

ابراهیم نوری گوشکی متخصص پزشکی خانواده در گفت‌وگو با ایسکانیوز درخصوص پدافند غیرعامل در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی گفت: در شرایط جنگی، حفاظت از زیرساخت‌های حیاتی سلامت کشور امری اجتناب‌ناپذیر است. یکی از اصول بنیادین در این زمینه، بهره‌گیری از پدافند غیرعامل به‌منظور کاهش آسیب‌پذیری و افزایش تاب‌آوری سیستم بهداشت و درمان در برابر تهدیدات دشمن است.

 

وی افزود: پدافند غیرعامل به مجموعه‌ای از اقدام‌های برنامه‌ریزی‌شده، ساختاری، مدیریتی و آموزشی گفته می‌شود که با هدف کاهش آسیب‌ها و خسارات ناشی از تهدیدات، بدون استفاده از ابزارهای تهاجمی، طراحی و اجرا می‌شوند. در حوزه سلامت، پدافند غیرعامل دربرگیرنده‌ تمام اقداماتی است که ایمنی و کارایی سیستم بهداشتی-درمانی را در برابر حملات نظامی، خرابکاری، تهدیدات بیولوژیکی و شیمیایی و سایر بحران‌ها حفظ می‌کند.

 

نوری با اشاره به اینکه پدافند غیرعامل ابزاری است برای تبدیل تهدید به فرصت، توضیح داد: به این معنا که در سایه‌ آمادگی، مدیریت بحران و آموزش‌پذیری، می‌توان نه‌تنها سیستم سلامت را حفظ کرد، بلکه آن را به رکن اساسی پایداری اجتماعی در شرایط جنگی بدل ساخت.

 

وی درباره تهدیدهای متوجه مراکز بهداشتی درمانی در زمان بحران گفت: مراکز بهداشتی و درمانی در طول جنگ ممکن است با انواع تهدیدات از جمله حملات هوایی مستقیم عمدی یا سهوی به بیمارستان‌ها، قطع زیرساخت‌های حیاتی (آب، برق، اینترنت، سوخت)، از دست دادن کادر درمانی به‌علت شهادت، مجروحیت یا فرار از مناطق جنگی، افزایش شدید تعداد مصدومین و کاهش ظرفیت واحدهای خدمات درمانی، تهدیدات بیولوژیکی و شیمیایی (مانند استفاده از عوامل سمی یا بیماری‌زا) و از کار افتادن سامانه‌های اطلاعات سلامت و پرونده‌های الکترونیک رو به رو شوند.

 

نوری افزود: در چنین شرایطی، تنها راهکار مؤثر، مدیریت پدافندی، پیش‌بینی بحران و تاب‌آور کردن سیستم بهداشتی درمانی کشور است. اصول پدافند غیرعامل در حوزه سلامت شامل مکان‌یابی ایمن مراکز درمانی است. یکی از نخستین اصول پدافند غیرعامل، جانمایی اصولی مراکز بهداشتی–درمانی است. بیمارستان‌ها، مراکز درمانی و پایگاه‌های اورژانس نباید در مناطق پرخطر یا اهداف نظامی واقع شوند. در برخی موارد، انتقال بخشی از خدمات بهداشتی و درمانی به پناهگاه‌های زیرزمینی یا مکان‌های حفاظت‌شده ضرورت دارد.

 

وی با اشاره به اینکه مقاوم‌سازی ساختمان‌ها هم از جمله اقدامات پدافند غیرعامل است، بیان کرد: ساختمان‌های درمانی باید در برابر زلزله، انفجار و موج‌های ضربه‌ای مقاوم‌سازی شوند. استفاده از مصالح مقاوم، طراحی معماری ضدانفجار، ایزولاسیون شیمیایی و تهویه ایمن از جمله اصول مهندسی پدافند غیرعامل در مراکز درمانی است. علاوه بر این در شرایطی که بیمارستان اصلی آسیب ببیند، باید مراکز درمانی پشتیبان در نزدیکی یا حومه شهرها از پیش تعیین و تجهیز شده باشند. این مراکز می‌توانند سالن‌های ورزشی، مدارس یا پناهگاه‌های شهری باشند که به سرعت قابلیت تبدیل به بیمارستان‌های صحرایی را دارند.

 

پزشک درباره آموزش تیم‌های تخصصی توضیح داد: آموزش تیم‌های درمانی برای شرایط بحران، شامل امدادرسانی، تریاژ در جنگ، مقابله با عوامل شیمیایی و بیولوژیکی و حفظ آرامش در محیط پرتنش، از اقدامات حیاتی پدافند غیرعامل است. تشکیل تیم‌های واکنش سریع پزشکی در مناطق مختلف کشور، بخش مهمی از آمادگی سلامت در جنگ به شمار می‌رود.

 

وی ادامه داد: در شرایط جنگی، زنجیره تأمین دارو و تجهیزات ممکن است قطع شود. بر این اساس، لازم است انبارهای ایمن با موجودی کافی از داروهای اورژانسی، آنتی‌بیوتیک‌ها، وسایل جراحی، کیت‌های سوختگی، وسایل حفاظت فردی و تجهیزات احیا، در سطح منطقه‌ای و ملی پیش‌بینی و حفظ شوند. برای حفظ عملکرد مراکز درمانی، پدافند غیرعامل بر خودکفایی موقت تأکید دارد. داشتن ژنراتور برق، منابع آبی مستقل، سیستم‌های تصفیه هوا، خطوط پشتیبان اینترنت و سوخت اضطراری در این راستا ضروری هستند.

 

نوری با اشاره به نقش فناوری اطلاعات در پدافند سلامت، بیان کرد: در دنیای دیجیتال، سامانه‌های پرونده الکترونیک سلامت، تله ‌مدیسین(پزشکی از راه دور)، تله ‌تریاژ و ارتباطات رادیویی، نقش مهمی در مدیریت بحران دارند. به کمک فناوری می‌توان پایش لحظه‌ای آمار مصدومان را انجام داد، تریاژ بیماران را از راه دور مدیریت کرد، خدمات پزشکی را بدون مراجعه حضوری ارائه داد و پرونده بیماران را در شرایط تخریب مرکز فیزیکی بازیابی کرد. پدافند سایبری نیز در این میان اهمیت دارد. حفظ امنیت شبکه‌های سلامت و جلوگیری از نفوذ اطلاعاتی و خرابکاری سایبری توسط متجاوز از ضرورت‌های پدافند غیرعامل دیجیتال در حوزه سلامت است.

 

متخصص پزشکی خانواده با اشاره به تجربه جنگ هشت ساله توضیح داد: ایران با تجربه جنگ هشت ساله تحمیلی با کشور عراق و بحران‌های ناشی از زلزله و حوادث شیمیایی، تجربه‌هایی گرانبها در حوزه پدافند غیرعامل سلامت اندوخته است. تجهیز بیمارستان‌های صحرایی در جبهه جنگ، آموزش پزشکان به مقابله با عوامل شیمیایی، طراحی نقشه‌های منطقه‌ای تخلیه اضطراری و تمرینات عملیاتی (مانورهای امداد) بخشی از این تجربیات است.

 

وی افزود: در سطح جهانی نیز کشورهایی نظیر روسیه، کره شمالی و سوئیس برنامه‌های گسترده‌ای برای پدافند غیرعامل سلامت در نظر دارند. به عنوان مثال، راه اندازی بیمارستان‌های زیرزمینی، سامانه‌های درمانی متحرک و شبکه‌های اختصاصی ارتباطی از جمله اقدامات این کشورهاست.

 

نوری درخصوص نقش نهادهای مسئول در اجرای پدافند غیرعامل سلامت، توضیح داد: وزارت بهداشت مسئول تدوین راهبردهای جامع، طراحی نقشه‌های منطقه‌ای، آموزش تخصصی نیروهای درمانی و تجهیز مراکز درمانی مطابق الزامات پدافند غیرعامل است. تعیین خطوط قرمز پدافندی، ارزیابی آسیب‌پذیری زیرساخت‌ها و نظارت بر حسن اجرای سیاست‌ها در حیطه اختیارات سازمان پدافند غیرعامل کشور قرار دارد.

 

وی ادامه داد: دانشگاه‌های علوم پزشکی علاوه بر آموزش نیروی انسانی، نقش کلیدی در برگزاری مانورهای عملیاتی بحران، پژوهش‌های کاربردی و تدوین پروتکل‌های درمانی در شرایط بحران ایفا می‌کنند. اطلاع‌رسانی دقیق، آموزش عمومی، افزایش هوشیاری مردم و مقابله با شایعات و در شرایط بحرانی بر عهده رسانه‌هاست.

 

متخصص پزشکی خانواده بیان کرد: پزشکان خانواده و متخصصین پزشکی خانواده، به‌دلیل ارتباط مستقیم با جمعیت تحت پوشش، نقش کلیدی در آموزش، غربالگری، تریاژ اولیه و هدایت بیماران به مراکز درمانی مناسب دارند. همچنین در مدیریت روان‌پزشکی بحران، پشتیبانی اجتماعی از خانواده‌ها و ارزیابی مخاطرات اجتماعی، وظایف مهمی بر عهده دارند.

 

وی افزود: در شرایط جنگی، تاب‌آوری و ایمنی نظام سلامت به میزان زیادی به اجرای اصول پدافند غیرعامل وابسته است. طراحی زیرساخت‌های مقاوم، آموزش نیروی انسانی، به‌کارگیری فناوری، مدیریت منابع و آمادگی عمومی، پنج رکن اصلی پدافند سلامت در ایران امروز است. پیشنهاد می‌شود که تمام دانشگاه‌های علوم پزشکی، بیمارستان‌ها، مراکز بهداشتی و درمانی و اورژانس‌ها، دارای طرح جامع پدافند غیرعامل سلامت باشند، تا در زمان تهدید واقعی بتوانند پاسخ سریع، علمی و مؤثر ارائه دهند. این وظیفه‌ی ملی بر دوش ما متخصصان سلامت است که ضمن دفاع از جان انسان‌ها، از سلامت مردم در خط مقدم جنگ مراقبت کنیم.

انتهای پیام/



منبع خبر

لزوم اجرای فوری پدافند غیرعامل در مراکز درمانی بیشتر بخوانید »

فیلم/ غرفه نشر شاهد در پنجمین روز نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

مقتل حضرت علی‌اکبر (ع) به روایت امام خامنه‌ای


                                                                                                                       

به گزارش نویدد شاهد: واقعه عاشورا به دلیل عمق و اثرگذاری آن گاهی دچار تحریف و اختلاط با روایات جعلی شده است که در برخی موارد استناد به آن دچار مشکل می‌شود. یکی از اقدامات بازدارنده در این خصوص رجوع به روایات اهل فن و صاحبان رای و اندیشه است تا بدانیم حقیقت عاشورا چه بوده و در سال شصت و یکم هجری چه وقایعی روی داده است.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جایگاه یک تاریخ شناس برجسته در موضوع واقعه عاشورا قطعا یک مرجع موثق محسوب می‌شود. مطالعه این بیانات برای عموم مردم بخصوص مدیحه سرایان امری لازم است. چرا که امام خامنه‌ای همواره بر خوانش صحیح و قرائت درست از حادثه کربلا تاکید دارند. 

متنی که در ادامه می‌خوانید مقتل حضرت علی اکبر (ع) است که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفدهم اردیبهشت ۱۳۷۷ قرائت شده است.

متن بیانات حضرت امام خامنه‌ای:

این جوان پیش پدر آمد. اولاً على اکبر را هجده ساله تا بیست و پنج‌ساله نوشته‌اند؛ یعنى حداقل هجده سال و حداکثر بیست و پنج سال. مى‌گوید: «خرج على‌بن‌الحسین»؛ على‌بن‌الحسین براى جنگیدن، از خیمه‌گاه امام حسین خارج شد. باز در این‌جا راوى مى‌گوید: «و کان من اصبح الناس خلقاً»؛ این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. «فاستأذن اباه فى القتال»؛ از پدر اجازه گرفت که برود بجنگد. «فأذن له»؛ حضرت بدون ملاحظه اذن داد. در مورد «قاسم‌بن الحسن»، حضرت اول اذن نمى‌داد، و بعد مقدارى التماس کرد، تا حضرت اذن داد؛ اما «على‌بن‌الحسین» که آمد، چون فرزند خودش است، تا اذن خواست، حضرت فرمود که برو. «ثم نظر الیه نظر یائس منه»؛ نگاه نومیدانه‌اى به این جوان کرد که به میدان مى‌رود و دیگر برنخواهد گشت. «وارخى علیه‌السلام عینه و بکى»؛ چشمش را رها کرد و بنا کرد به اشک ریختن.

یکى از خصوصیات عاطفى دنیاى اسلام همین است؛ اشک‌ریختن در حوادث و پدیده‌هاى عاطفى. شما در قضایا زیاد مى‌بینید که حضرت گریه کرد. این گریه، گریه‌ى جزع نیست؛ این همان شدت عاطفه است؛ چون اسلام این عاطفه را در فرد رشد مى‌دهد. حضرت بنا کرد به گریه‌کردن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیده‌اید: «اللهم اشهد»؛ خدایا خودت گواه باش. «فقد برز الیهم غلام»؛ جوانى به سمت اینها براى جنگ رفته است که «اشبه الناس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک».

یک نکته در این‌جا هست که من به شما عرض کنم. ببینید؛ امام حسین در دوران کودکى، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بى‌نهایت دوست مى‌داشت. حضرت شش، هفت ساله بود که پیامبر از دنیا رفت. چهره‌ى پیامبر، به صورت خاطره‌ى بى‌زوالى در ذهن امام حسین مانده است و عشق به پیامبر در دل او هست. بعد خداى متعال، على‌اکبر را به امام حسین مى‌دهد. وقتى این جوان کمى بزرگ مى‌شود، یا به حد بلوغ مى‌رسد، حضرت مى‌بیند که چهره، درست چهره‌ى پیامبر است؛ همان قیافه‌اى که این قدر به او علاقه داشت و این قدر عاشق او بود، حالا این به جد خودش شبیه شده است. حرف مى‌زند، صدا شبیه صداى پیامبر است. حرف زدن، شبیه حرف زدن پیامبر است. اخلاق، شبیه اخلاق پیامبر است؛ همان بزرگوارى، همان کرم و همان شرف.

بعد این‌گونه مى‌فرماید: «کنا اذا اشتقنا الى نبیک نظرنا الیه»؛ هر وقت که دلمان براى پیامبر تنگ مى‌شد، به این جوان نگاه مى‌کردیم؛ اما این جوان هم به میدان رفت. «فصاح و قال یابن سعد قطع اللَه رحمک کما قطعت رحمى». بعد نقل مى‌کند که حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانه‌اى کرد و عده‌ى زیادى از افراد دشمن را تارومار نمود؛ بعد برگشت و گفت تشنه‌ام. دوباره به طرف میدان رفت. وقتى که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولى نخواهد کشید که از دست جدت پیامبر سیراب خواهى شد. وقتى امام حسین این جمله را به على‌اکبر فرمود، على‌اکبر در آن لحظه‌ى آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السلام»؛ پدرم! خداحافظ. «هذا جدى رسول‌اللَه یقرئک السلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام مى‌فرستد. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ مى‌گوید بیا به سمت ما.

انتهای پیام/



منبع خبر

مقتل حضرت علی‌اکبر (ع) به روایت امام خامنه‌ای بیشتر بخوانید »

تأکید بر تقویت زیرساخت‌ها و هوش مصنوعی در حوزه اسناد و انتشارات

تأکید بر تقویت زیرساخت‌ها و هوش مصنوعی در حوزه اسناد و انتشارات


تأکید بر تقویت زیرساخت‌ها و هوش مصنوعی در حوزه اسناد و انتشارات

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ جلسه هم‌اندیشی مدیران و کارشناسان حوزه اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران با معاونان فرهنگی و مدیران استانی، با حضور سعید گنجی مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران، صدیقه خدیوی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان رضوی، حسین بلوکی معاون فرهنگی بنیاد شهید استان بوشهر ، فاطمه نسخه‌چی معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین، علی اکبر سلمانی مدیرکل آذربایجان شرقی، زهرا شیرکوند رئیس اداره تالیف، نشر و کتابخانه های ایثار و شهادت بنیاد شهید و امور ایثارگران و جمعی از مسئولان و فعالان این حوزه، روز دوشنبه ۵ خرداد در اداره‌کل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار شد.

در این نشست، شرکت‌کنندگان ضمن بررسی روند فعالیت‌ها و برنامه های جاری، به طرح راهکارهایی برای تقویت زیرساخت‌ها، ارتقاء محتوای مجلات و کتاب‌ها، و توسعه سامانه‌های تخصصی پرداختند.

در این جلسه، سعید گنجی مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای سوم خرداد و روز ملی ایثار، مقاومت و پیروزی، به اهمیت اقدامات زیربنایی در سال ۱۴۰۴ اشاره کرد و گفت: در سال پیش رو با پروژه‌های بزرگی در حوزه فرهنگی روبه‌رو هستیم. 

گنجی با اشاره به ضرورت جانمایی مناسب برای مرکز اسناد، کتابخانه تخصصی و حفظ امنیت اطلاعات شهدا افزود: زیرساخت‌ها باید در اولویت باشد. 

وی همچنین وضعیت موزه شهدا را نیازمند بازنگری جدی دانست و گفت: موزه شهدا نیازمند به‌روزرسانی، تجهیز  و تقویت نیروی انسانی متخصص است. در سال جاری، بازدید از موزه‌های شهدای سراسر کشور مورد توجه قرار خواهد گرفت. 

گنجی افزود: مجلات و کتب نشر شاهد نیازمند تغییر و بازمهندسی در محتوا و ساختار است همچنین سایت نوید شاهد نیز نیازمند توجه ویژه به محتوا و به روز رسانی نرم افزار تولید محتوا و گرافیک سایت  است که با پیگیری همکاران مربوطه در آینده نزدیک رونمایی می شود.  

مدیرکل اسناد و انتشارات اظهار کرد: در راستای بهره برداری از فناوری های روز، استفاده از هوش مصنوعی از اولویتهای اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران است.

در پایان مدیران و معاونان فرهنگی استانها درباره دغدغه های خود در زمینه سایت نوید شاهد، طرح اسناد افتخار، خاطره نگاری والدین شهدا، همسران و خانواده های آنان، تاریخ شفاهی ایثارگران، تالیف و نشر کتب و موزه های شهدا به بحث و تبادل نظر پرداختند. 

انتهای پیام/  



منبع خبر

تأکید بر تقویت زیرساخت‌ها و هوش مصنوعی در حوزه اسناد و انتشارات بیشتر بخوانید »