نوید شاهد

منجی کردستان...

نگاهي به زندگي سردار سرلشكر شهيد محمود كاوه/ منجی کردستان


 
منجی کردستان...
 
 

نوید شاهد:در نخستين روز از خردادماه سال ۱۳۴۰ پسري به دنيا آمد كه نامش را محمود گذاشتند. اين فرزند آينده دار، سردار سرلشكر شهيد كاوه بود كه بعدها در بين رزمندگان اسام به «حاج محمود » شهرت يافت و نامش لرزه بر اندام دشمن انداخت. امروز نيز به فرموده مقام معظم رهبري «يكي از شهداي عزيزي است كه هر كدام از آن ها حقيقتاً ستاره درخشاني در تاريخ و در آسمان معارف اين ملت محسوب مي شوند. »

خانواده اش مذهبي و اهل مشهد مقدس بودند. پدرش حاج محمد كاوه از كسبه خوشنام و متعهد اين شهر به شمار مي رفت و مادرش حاجيه خانم ماه نساء محسني نيا بانويي مؤمنه و پرهيزگار بود كه در تربيت فرزنداني باايمان و آتيه دار نهايت سعي و همت خود را به خرج دادند. حاج محمد كاوه در دوران اختناق شديد رژيم ستم شاهي، ارتباطي تنگاتنگ و معاشرتي پُربار با روحانيون مبارز شهر، از جمله حضرت آيت الله خامنه اي و همچنين شهيدان معززي چون حجج اسلام هاشمي نژاد و كامياب داشت.

محمود نيز كه از همان سنين كم با پدرش در مجالس و محافل مذهبي شركت مي كرد و با مكتب اهل بيت عليهم السلام مأنوس بود، به همراه پدرش محضر علماي اعام را درك مي كرد؛ از جمله از همان سنين، شيفته سيره، رفتار، منش و آموزه هاي والاي مقام معظم رهبري و شهيد هاشمي نژاد شد و از طريق رهنمودهاي اين بزرگواران با پيام نهضت بزرگ حضرت امام خميني(ره) آشنا گرديد و در صفوف پرافتخار مبارزين انقلاب اسلامي قرار گرفت.

از وقتي كه محمود تحصيلات ابتدايي خود را به پايان رساند، با راهنمايي پدر به فراگيري علوم ديني و حوزوي پرداخت. اما چندي بعد با توصيه حضرت آيت الله خامنه اي كه فرمودند بهتر است محمود ابتدا دروس كلاسيك را به اتمام برساند و سپس به دروس حوزوي بپردازد از سال ۱۳۵۲ در يك مدرسة راهنمايي ثبت نام و تحصيل در اين مقطع را شروع كرد و كماكان با شركت در جلسات مذهبي تفكر مبارزاتي در او شكل گرفت. سال ۱۳۵۵ به تحصيل در مقطع متوسطه در دبيرستان خوش نيت مشغول شد. در اين زمان، محمود به جواني فعال، مذهبي و پرشور و بانشاط بدل شد كه خود مشوق و آشناگر بسياري از هم نسلان و حتي افرادي با سنين بالاتر، با فلسفه انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) بود. او كماكان از محضر اساتيدي چون حضرت آيت الله خامنه اي استفاده هاي فراواني ميبرد. نتيجة فعاليت هاي محمود در مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبي عليهم الصلوه و السلام در محيط دبيرستان نيز ديده و به سرعت در محيط درسي به عنوان محور مبارزه شناخته شد. سال ۱۳۵۶ با تحصيل در حوزة علميه، آرزوي ديرينه پدرش را برآورده كرد. چندي بعد نيز با شروع تظاهرات و سيل خروشان قيام مردمي و ديني، فعالانه در راهپيمايي ها شركت جست. در تظاهرات ها و درگيري هاي زمان انقلاب حضور فعالي پيدا كرد و همچنان در پخش جديدترين اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني حضرت امام(ره) نيز سهيم بود.

 

منجی کردستان...

 

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ ، محمود نيز همچون ديگر صاحب دلان، به تحقق رؤياي ديرينه تشكيل حكومت اسلامي و معنوي و برقراري نظام مقدس جمهوري اسلامي لبخند زد. اما كار اصلي تازه شروع شده و آن چيزي نبود جز حفظ دستاوردهاي انقلاب و نظام نوپاي برآمده از دل نهضت، كه با اهداي خون هاي زيادي به ثمر نشسته و همچنان محتاج پاسداري و جان فشاني بود. در نخستين حركت، محمود در بدو تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عضويت در اين نهاد صددرصد مردمي و خودجوش در خطه خراسان در آمد و از همان آغاز، توانمندي هاي بالاي خود را به رخ همگنان و ياران كشيد و د لها و چشم ها را به آينده درخشان خويش اميدوار ساخت. او به عنوان مربي در پادگان آموزش نظامي سرداد ور مشهد مقدس مشغول به خدمت شد و به آموزش نظامي برادران سپاهي و بسيجي پرداخت. چندي بعد خود نيز جهت تكميل و گذراندن دوره هاي مختلف چريكي و رزمي به تهران آمد. سپس با عزيمت به جماران، طي يك مأموريت دست كم شش ماهه، سرپرستي گروه حفاظت از بيت حضرت امام خميني(ره) را كه كعبه آمال مستضعفان و حق طلبان جهان بود بر عهده گرفت. در نخستين فراخوان حضرت امام مبني بر حضور نيروهاي انقلاب در كردستان به پاوه شتافت. در ادامه و با تداوم توطئه هاي عوامل استكبار عليه نظام مردمي و اسلامي مان پاي در وادي مَردآزماي دفاع مقدس نهاد. باشروع جنگ، ابتدا به جبهه هاي جنوب گسيل شد ولي اندكي بعد به علت نياز شديد پادگاني در شهر مادري اش به وجود يك مربي توانمند آموزشي، ترجيح داد به مشهد مقدس بازگردد و فعاليت هاي خود را اينگونه ادامه دهد. به رغم ميل باطني مسئول و فرماندهش دوست داشت كه به كردستان عزيمت كند. روح بي قرار محمود، مهارشدني نبود. او به راستي اهل پرواز بود و اين بار خطه غرب ميهن عزيزمان را براي پريدن انتخاب كرد. در كردستان نيز شايستگي هايش را از همان ابتدا به همگان نشان داد. در گام نخست، جهت آزادسازي شهر بوكان فرمانده گروهي دوازده نفره شد و اين نقطه را از لوث وجود دشمن پاك كرد.

چندي بعد به فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد و طي يك شبانه روز، منطقة مرزي بسطام را از سيطره نفوذ ضدانقلاب بيرون آورد. شهيد كاوه و هم رزمانش در اندك زمان، به قدري عرصه را بر ضدانقلاب تنگ كردند، كه دشمن براي زنده يا كشته اين سردار دلاور، جايزه تعيين كرد. اين جايزه تا پايان حيات دنيوي شهيد كاوه، روندي فزاينده و تصاعدي به خود گرفت، به صورتي كه آخرين رقم، تفاوتي چشمگير با مبلغ تعيين شده اوليه داشت.

باري، در ۱۳۶۰ شهيد كاوه به فرماندهي گروهان اسكورت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سقز، در ادامه به فرماندهي عمليات اين مركز و سپس به قائم مقامي فرمانده سپاه همين شهر انتخاب شد. خوشبختانه حضور شجاعانه و چشمگير اعضاي سپاه و ديگر نيروهاي مردمي و انقلابي در محورهاي مختلف كردستان، باعث انسجام روزافزون رزمندگان اسام شد. هم زمان با اجراي علميات هاي مختلف و تشكيل تيپ ويژة شهدا به فرماندهي شهيد ناصر كاظمي، شهيد كاوه هم به عنوان فرمانده عمليات تيپ انتخاب شد. فعاليت هاي شبانه روزي اين تيپ باعث شد تا ضدانقلاب آخرين اميدهاي خود را نيز بربادرفته ببيند.

كارنامه عملي و رزمي شهيد كاوه در كردستان شامل گنجينه اي است پربار و ماندگار. ايشان عمليات هاي متعددي را فرماندهي كرد كه با اجراي هر يك از آ نها بسياري از مناطق تحت تصرف ضدانقلاب، از لوث وجود دشمن آزاد و دوباره به سرزمين پهناور اسلامي مان ضميمه شدند. با شهادت فرماندهان ناصر كاظمي، گنجي زاده و محمد بروجردي، در خردادماه ۱۳۶۲ سردار محمود كاوه رسماً به فرماندهي تيپ ويژه شهدا منصوب شد. پس از آن، باز هم شهيد كاوه با درايت و ذكاوت مثال زدني اش در فرماندهي عمليات هاي برون مرزي والفجر ۲ و ۳ و ۴ توانست به توفيقاتي درخور نائل شود. موفقيت ها و انجام عمليات خارق العاده توسط رزمندگان اسلام تحت فرماندهي كاوه باعث شد تا اين تيپ به «لشكر ويژه » ارتقا يابد. همه اين موفقيت ها در شرايطي حاصل شد كه كاوه، جوان برومند و رعناي انقلاب و نظام، بسيار كم سن و سال بود و اين همه درايت، بردباري، مقاومت، شجاعت، كارداني و… دوستان را شگفت زده و اميدوار و دشمنان را مأيوس ساخته بود.

شهيد كاوه مصداق بارز آيه شريفه «اشداء علي الكفار رحماء بينهم » بود، بدين معنا كه هر قدر در مقابل ضدانقلاب سازش ناپذير و جسور بود ولي در عين حال با نيروهاي تحت امرش، برخوردي متواضعانه و صميمانه داشت. ساده زيستي، ولايت مداري، اطاعت پذيري، بي باكي و هوش و استعدادش، بر همگان آشكار بود. اهل ورزش بود. چابكي در عمليات ها هم نتيجة ورزش كردنش بود. هميشه در هنگام رزم، در پيشاني نيروها حركت ميكرد و هر خطري را به جان و دل مي خريد. همواره و در هر شرايطي حتي هنگام رفتن به مرخصي هاي محدود و كوتاه مدتش نگران نيروهاي خود بود و آ نها را امانت الهي مي دانست كه مي بايست در سختترين شرايط نيز مراقب سلامتي شان باشد.

خود را با رده پايين ترين نير وهاي لشكر برابر ميدانست. وقتي وارد سالن غذاخوري مي شد، بقيه با تكريم و احترام، راه را براي او باز مي كردند ولي با اصرار در نوبت ميايستاد و از طريق صف، جيره غذايي اش را دريافت مي كرد. او از هر نظر، فرماندهي نمونه و كارآمد بود.

با ايجاد آرامش در كردستان تلاش خود را معطوف مبارزه با ارتش عراق كرد و قهرمانانه صحنه عمليات هاي بدر، قادر، والفجر ۹ و كربلاي ۲ را آفريد. در طول دوران جنگ بارها مجروح شد. مثلاً سال ۱۳۶۱ در عمليات پاكسازي منطقة محمدشاه مهاباد بدنش از ناحية شكم جراحت برداشت. چند بار ديگر هم در عمليات ها مجروح شده بود ولي هميشه قبل از بهبود، دوباره به منطقه برميگشت. سرانجام پس از شصت و نه ماه حضور مداوم و مؤثر در جبهه در يازدهم شهريورماه ۱۳۶۵ در سن بيست و پنج سالگي هنگامي كه در تصرف ارتفاعات ۲۵۱۹ پيشاپيش رزمندگان اسلام در حركت بود بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. در بخشي از وصيتنامه اين شهيد عزيز آمده است: «اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانيد كه به مسلمان هاي جهان خدشه وارد شده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شود بدانيد آ نها پيروز شده اند. » از اين سردار شجاع يك فرزند به نام زهرا به يادگار مانده است. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

 

منبع: ماهنامه شاهد یاران شماره ۱۰۵ صفحه ۴

 

در این زمینه بخوانید:

زندگی نامه شهید کاوه از زبان خودش / صوت


کاوه راهنمای ما بود…



منبع خبر

نگاهي به زندگي سردار سرلشكر شهيد محمود كاوه/ منجی کردستان بیشتر بخوانید »

جایی که بود و نبودمان تفاوتی نداشت/ با امید از شکجه های زندان الرشید جان سالم به در بردیم

آزادگی در اسارت با «سایه بلند امید»


 

جایی که بود و نبودمان تفاوتی نداشت/ با امید از شکجه های زندان الرشید جان سالم به در بردیم

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، جانباز آزاده داور کیانی، خاطراتش از حضور در جبهه، شرکت در عملیات ها و دوران اسارتش را در کتاب «سایه بلند امید» به رشته تحریر درآورده که به تازگی توسط نشر شاهد منتشر شده است. به بهانه هفته کتاب و کتابخوانی با این جانباز و آزاده سرافراز به گفتگو نشسته ایم که در ادامه می خوانید:

 

 

قول دادم به شرط حیات دست به قلم شوم

نزدیک به عملیات کربلای ۶ که شد، دست به قلم بردم و نامه ای برای مادرم نوشتم. شروع کردم به شرح کوتاهی از ماجرهایی که در آن مدت بر من گذشته بود. برای مادرم نوشتم که اگر زنده برگشتم، قول می دهم خاطراتم از جنگ را به صورت مشروح در کتابی بنویسم. شب قبل از عملیات که آمدند وسایل مان را تحویل بگیرند، نامه ام را در کیف گذاشته و گفتم به خواهرم تحویل دهید تا اگر شهید شدم، مادرم را کم کم آماده کند و بعد نامه ام را به او تحویل دهد.

 

زنده بودم و کوچه ای به نامم خورد!

عملیات کربلای ۶ که شروع شد، با تمام توان در مقابل دشمن ایستادیم. من به شدت زخمی شدم و تمام بدنم غرق خون شده بود. برای همین چند رزمنده ای که حالت من را دیده بودند، گمان کردند که شهید شدم. حتی بنیاد شهید و امور ایثارگران ایذه با همکاری شهرداری، کوچه ای را به نام من یعنی شهید داور کیانی نامگذاری کرده بودند. برادرم که فهمید به شهرداری رفت و اعتراض کرد که هنوز خبر شهادت داور قطعی نشده چرا شما این کار را کردید و اگر مادرم بفهمد، حتما ناراحت می شود. مادرم چشم انتظار برگشتن من بود. هر چند برای من برخی دوستان مراسم ختم گرفته بودند اما مفقودالاثری من اعلام شد و تا یک روز قبل از برگشتنم به ایران، یعنی سال ۱۳۷۱، هیچ کس خبری از من نداشت.

 

آزادگی در اسارت با «سایه بلند امید»

الوعده وفا در «سابه بلند امید»

پس از آزادی، تصمیم گرفتم وقایعی که از سال چهارم دبیرستان و اعزام به خدمت و جبهه و عملیات ها و اسارت و اتفاقاتی که در عراق و در دوران اسارت برایم اتفاق افتاد را بنویسم که این تصمیم عملی شد و کتاب «سایه بلند امید» که به وقایع پیش و پس از اسارات می پردازد، نگاشته شد. هدف از نامگذاری کتاب با عنوان «سایه بلند امید»، بازگو کردن نقش امید در زندگی به معنای واقعی و تجربه شده بود؛ امید به زندگی، امید به آینده و امید به رسیدن به آرزوها. اگر امید نبود، من و هیچ یک از اُسرایی که در زندان های عراق حبس بودیم، نمی توانستیم دوام بیاوریم و شاید زنده نمی ماندیم.

 

کسی از بود و نبود ما خبر نداشت

 در زندان وحشتناک الرشید بغداد، من و افراد دیگری بودیم که هیچ نامی از ما در سازمان ملل نبود و گویی بود و نبود ما تفاوتی نداشت و هر بلایی سر ما می آمد، کسی خبردار نمی شد. اما در میانه آن تاریکی ها و شکنجه های وحشتناک زندان الرشید، نور از روزنه امید بر دل ما می تابید و باعث می شد تمام آن شکنجه ها را تاب بیاوریم. شکنجه ها و اتفاقاتی که بخش اعظمی از آن ها قابل گفتن و باور کردنی نیست. به طور مثال در زندان الرشید بغداد، در سلولی ۹ متری، ۳۰ نفر بودیم که حتی جای خوابیدن نداشتیم و به نوبت می خوابیدیم. کیفیت مواد غذایی به حدی پایین بود که اغلب اسرا، شب هنگام دچار اسهال می شدند و به دلیل آن که درب سلول ها بسته بود، مجبور بودند در ظرف های غذای خود قضای حاجت کرده و فردا صبح تنها با آبِ خالی می توانستند ظرف ها شسته و در همان ظرف غذا بخورند. به همین دلیل بسیاری از اسرا بیمار می شدند و جان خود را از دست می دادند.

 

نوشتم تا مشعل امید هیچ گاه سرد و خاموش نشود

روزگار وحشتناکی بود اما هیچ گاه امید را از دست نمی دادیم چرا که اگر امید از دست برود، همه چیز از دست می رود. امید است که انسان را می تواند زنده و سرپا نگه دارد و در مقابل سختی ها تاب بیاورد. در آن شرایط وصف ناشدنی که هرگ بیم نجات نمی رفت، امید ما را زنده نگه داشت و همیشه به آینده خوش بین بودیم؛ کتاب «در سایه بلند امید» را به همین منظور نوشتم تا هیچ گاه در دل هیچ بنده ای نور امید خاموش نشود و بداند در بدترین شرایط باز هم می توان روزنه امیدی پیدا کرد و دل به آینده ای روشن بست.

 

جانباز آزاده داور کیانی خاطرات اسارتش را در ۱۲ فصل؛ «سال آخر دبیرستان»، «انتقال به لشکر ۸۸ زاهدان»، «ورود به گردان ۱۹۵ و استقرار در کمین پرچم»، «آخرین دیدار»، «برگشت به منطقه و شرکت در عملیات کربلای ۶»، «اسارت و انتقال به زندان الرشید بغداد»، «انتقال به بیمارستان ۱۷ تموز»، «انتقال به اردوگاه ۱۱ تکریت»، «سال ۱۳۶۶»، «سال ۱۳۶۷»، «سال ۱۳۶۸» و «سال ۱۳۶۹» به رشته تحریر درآورده است.

 

در بخشی از این کتاب آمده است:«نورافکن ها دور تا دور اردوگاه قرار داشت که محوطه را روشن می کرد و دارای ژنراتور برق مستقلی بود. مهتابی درون آسایشگاه و راهروها همیشه فضای این قسمت ها را روشن نگه می داشت به طوری که در این مدت حدود چهار سال، هرگز تاریکی هوا را ندیدیم؛ به جز هنگام تماشای دوردست های شبانه از پشت پنجره ها های شطرنجی و سوسوی تک ستاره هایی که از میان آن همه آهن و سیم، امید را در ما زنده می کرد، امید به رهایی از این نور مصنوعی به آن تاریکی زلال شبانه».

 

انتهای پیام/

 

 



منبع خبر

آزادگی در اسارت با «سایه بلند امید» بیشتر بخوانید »

خاطرات والدین شهدا باید در اختیار نسل های آینده قرار گیرد

خاطرات والدین شهدا باید در اختیار نسل های آینده قرار گیرد


خاطرات والدین شهدا باید در اختیار نسل های آینده قرار گیرد

 

به گزارش «نوید شاهد»، سردار یعقوب سلیمانی، معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران با گرامیداشت نام و یاد شهدا به ویژه شهدای استان لرستان اظهارداشت: دشمنان ما تمام توان و ظرفیت‌شان را به کار گرفتند که به اصل انقلاب ضربه بزنند.

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به اینکه حملات رژیم صهونیستی در جریان فلسطین، لبنان و حملات اخیر، شهادت فرماندهان جبهه مقاومت به دور از منطق و زور است، افزود: پایه و اساس مقاومت مبتنی بر مردم است و حزب الله و مقاومت زنده است.

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به اینکه دشمنان در همه جبهه‌ها به ویژه در جبهه فرهنگی همه توان خود را به کار گرفته است، عنوان کرد: بهره مندی از گنجینه دوران دفاع مقدس خنثی کننده توطئه‌های دشمنان است.

سردار سلیمانی با بیان اینکه انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی و دفاع مقدس در تداوم مکتب امام حسین(ع) است، گفت: شهدا و رزمندگان ما شهامت، شجاعت، روحیه استکبار ستیزی، مقاومت و ایثار، صبر و شکیبایی را از مکتب سیدالشهدا درس گرفتند.

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به اینکه ثبت خاطرات والدین شهدا که رهبر معظم انقلاب بر آن تاکید می‌کند، ضروری است، بیان کرد: خاطرات والدین شهدا باید ثبت و ضبط شود و در اختیار نسل امروز و آینده قرار بگیرد.

سردار سلیمانی برگزاری یادواره‌های شهدا را ارزشمند دانست و گفت: از این فرصت‌های طلایی استفاده و گنجینه دفاع مقدس را به نسل‌های امروز معرفی کنیم. برگزاری یادواره‌های شهدا با نگاه ایثار، مقاومت و ازخودگذشتگی گنجینه‌ای جهت بهره برداری نسل‌های بعدی شود و ما از واژه‌های ایثار، مقاومت و شجاعت در تداوم مسیر انقلاب و ادامه راه شهدا بهره‌مند شویم.

انتهای پیام



منبع خبر

خاطرات والدین شهدا باید در اختیار نسل های آینده قرار گیرد بیشتر بخوانید »

کتاب شناسی «شهید بهنام محمدی»

درباره شهید بهنام محمدی این کتاب‌ها را بخوانید


کتاب شناسی «شهید بهنام محمدی»

به گزارش نوید شاهد شهید بهنام محمدی در تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند باور نمی کرد که خرمشهر دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند. بمباران هم که می شد بهنام ۱۳ ساله بود که می دوید و به مجروحین می رسید.

خمپاره ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸ مهرماه ۱۳۵۸ پر گشید و امروز آشیانه بهنام این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است.

کتاب های «قصه‌ای برای نخوابیدن» به نویسندگی یداله اقدامی و «داستان بهنام» به قلم داوود امیریان، روایت هایی از زندگینامه و خاطرات و رشادت های این نوجوان در برابر تجاوز دشمن به خرمشهر است.

«اوس رحمان»، «دریاقلی اوراقچی»، «مسابقه کُشتی»، «التهاب شهر»، «و جنگی که تحمیل شد»، «مِهر خونین خرمشهر»، «فرار برای بازگشت به خانه»، «شوخی»، «سیلی آبدار»، «حس غریب» و «پرواز آبی تا خدا» عناوین قسمت‌های مختلف «قصه‌ای برای نخوابیدن» است که انتشارات «صریر» آن را به چاپ رسانده است.

همچنین در کتاب دیگر با عنوان «داستان بهنام» که از سوی نشر شاهد به چاپ رسیده است، با چگونگي شروع جنگ ايران و عراق، اتّفاقات اولين روزهاي جنگ و نبرد دليرانه ي مردمي آشنا مي شويم كه در نبردي نابرابر و كوچه به كوچه با كمترين امكانات و با بمب هاي دست ساز از خاك و خانه ي خود دفاع مي كردند. نوجواني را مي شناسيم كه یك باره بزرگمردي مي شود كه انسان را به حيرت و شگفتي وا مي دارد.

در این کتاب زندگي شهید بهنام محمدی مورد تحقيق قرار گرفته و به شيوايي و گيرايي در قالب داستاني ارائه شده كه خواننده را مشتاقانه به دنبال خود مي كشاند.

نثر داستان به زبان كوچه و بازار مثل خيلي ديگر از كارهايشان كاملا توانسته نزديك شود.

كتاب از سه مقطع مهم تاريخي تشكيل شده كه عبارتند از: قبل از انقلاب، جريان انقلاب و جنگ تحميلي نويسنده چون زاويه ديدش را داناي كل انتخاب كرده، مي توانست در مورد پيروزي انقلاب بيشتر صحبت كند و به صحنه هاي پيروزي انقلاب بيشتر بپردازد.

كتاب «داستان بهنام» اثر خواندني در ژانر كتاب نوجوان است و خواننده در زمان خواندن اثر الفتي با شخصيت اصلي داستان برقرار مي كند كه او را براي خواندن كتاب ترغيب مي كند.

اين كتاب كه در ۳۱ بخش كوتاه تنظيم شده، موفق به كسب جايزه در دو جشنواره كتاب دفاع مقدس شده است.

  



منبع خبر

درباره شهید بهنام محمدی این کتاب‌ها را بخوانید بیشتر بخوانید »

برگزاری نشست خبری آیین اختتامیه هشتمین دوره «جشنواره ملی هنری فانوس»

برگزاری نشست خبری آیین اختتامیه هشتمین دوره «جشنواره ملی هنری فانوس»


برگزاری نشست خبری آیین اختتامیه هشتمین دوره «جشنواره ملی هنری فانوس»

به گزارش نوید شاهد، نشست خبری آیین اختتامیه هشتمین دوره «جشنواره ملی هنری فانوس» با حضور رئیس سازمان هنری و سینمایی دفاع مقدس، معاون هماهنگ کننده و مدیرکل حفظ‌ آثار و نشرارزش‌های دفاع مقدس استان چهارمحال و بختیاری و  دبیر علمی این جشنواره برگزار می شود.

 

این نشست ساعت ۱۰ صبح فردا یکشنبه ۲۹ مهرماه در سالن قصر شیرین موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار می شود.

 

گفتنی است هشتمین دوره «جشنواره ملی هنری فانوس» با هدف تجلیل از هنرمندان برگزیده هنرهای نمایشی، تجسمی، موسیقی و سرود، برنامه‌های رادیویی و… در حوزه ایثار و شهادت، جهاد و مقاومت و معرفی آثار و دستاوردهای فرهنگی، هنری به صورت سراسری و ملی برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/

 

 

 

 



منبع خبر

برگزاری نشست خبری آیین اختتامیه هشتمین دوره «جشنواره ملی هنری فانوس» بیشتر بخوانید »