به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «محمدمهدی زاهدی» نویسنده کتاب «شهادت نامه حسین و شهیدان کربلا» در گفتوگویی در خصوص جایگاه داستانهای عاشورایی و اهمیت معرفی آن به مخاطبان، اظهار داشت: عاشورا قصهای است که نهتنها قهرمان آن بلکه خالق آن امام حسین (ع) است چرا خالق؟ برای اینکه گویی امام در ماجرای کربلا در پی خلق یک قصه حقیقی و جاودانه است تا این قصه با ظرفیتهای دراماتیک و تراژیک خودش بتواند در طول اعصار و قرون زنده بماند و گوشهای مردمان را برای شنیدن آن، زبانهای گویندگان را برای بازگفتن آن و دلهای مردمان را برای همدلی با آن همواره آماده و همراه نگه دارد و ازاینروی شما میبینید که در کربلا تنها یک قصه نیست که جلبتوجه میکند قصههایی گوناگون در مورد افراد و حتی اشیا حاضر در کربلا چنین ویژگی و خاصیتی دارند هرکدام از شهیدان کربلا یک قصه شنیدنیاند قصه حر، حبیب، زهیر، مسلم بن عوسجه و … و هرکدام از اسیران کربلا نیز به همین ترتیب زینب، امکلثوم، رقیه، امام سجاد و دیگران، در کربلا حتی کودکان و نوجوانان نیز خالق داستانهایی شگفتاند علیاصغر، عبدالله بن حسن، قاسم بن الحسن و رقیه.
نویسنده کتاب «شهادت نامه حسین و شهیدان کربلا» افزود: در کربلا نهتنها انسانها بلکه اشیا و جانداران نیز قصه میآفرینند مشک، علم، تیر، شمشیر، انگشتر، فرات و اسبها مثل ذوالجناح، اسب عقاب و مانند آن بنابراین کربلا هرچند یک قصه شنیدنی، یک تراژدی سهمناک و خواندنی و یک ماجرای یکپارچه و همگون است، اما در دل خود داستانهایی متراکم و زیبا دارد که بهاندازه همان داستان اصلی کشش و جاذبه دارند گویی هرکدام از اشیا حاضر در کربلا از خیمه، علم، خندق و گودال گرفته تا مردان و زنانی که حماسهسازان صحرای کربلا هستند هرکدام مأموریتی برای خلق و آفرینش قصهای دارند شاید در کمتر داستانی، دستها بتوانند چنان ظرفیت شگفت دراماتیکی ایجاد کنند که در ماجرای دستهای حضرت عباس اتفاق افتاده است بهگونهای که گویی دستها نه بهعنوان عضوی از بدن قهرمان داستان بلکه بهعنوان عنصر اصلی داستان و قهرمان آن جلوه میکنند.
وی افزود: بنابراین امام حسین (ع) نهتنها قهرمان میدان کربلاست بلکه خالق یکی از بزرگترین داستانهای انسانی و الهی است و گویی میکوشد عناصر بیشتری از داستان را کنار هم بگذارد و روایتی زیباتر از حقیقت را فرا روی ما بگذارد حقیقتی که نهتنها در گذر زمان کهنه نمیشود بلکه بر زیبایی و طراوت آن افزوده میشود داستان کربلا یک کل است که اجزای آن هر کدام در خدمت روایت اصلی هستند، اما هر کدام قصه و داستانی جداگانهاند و هر کدام ظرفیت دراماتیک عجیبی دارند و در این داستان نهتنها قهرمانان بلکه ضدقهرمانان نیز میتوانند داستانهای هولناکی از زشتی و جنایت را روایت کنند.
عاشورا نماد همه خوبیهاست
زاهدی گفت: نکته دوم در باب داستانهای عاشورا این است که عاشورا نماد همه خوبیهاست عشق، ایمان، فتوت، جوانمردی، وفا، انساندوستی، توجه به دیگران، ایثار و فهرستی بلند از خوبیها و زیباییها، فرشته و انسان در این داستان وجود دارد که همگی کلاسی است که در محدوده یک نیم روز برگزار شد، اما عمق و ژرفایی به وسعت ابدیت دارد و ازاینرو معرفی عاشورا چنانکه بود به مخاطبان آن میتواند خوبی، زیبایی، عشق، ایثار و مانند آن را در جامعه مخاطب توسعه دهد هدف امام حسین اصلاح امت بود و همه نمادهای اصلاح را در کربلا به نمایش گذاشت.
وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر منابع مورد توجه شیعی در روایات عاشورایی افزود: عاشورا ماجرای کمی نبود اتفاقی بسیار عجیب و سنگین بود که دلهای بسیاری را به آتش کشاند و توجه بسیاری از نویسندگان و فرزانگان را به خود جلب کرد بنابراین واقعه عاشورا در چند رسانه بازتاب یافت.
اول: رسانه شعر است بسیاری از شاعران اشعاری در سوگ سالار شهیدان سرودند از همان ایام تاکنون و این سرودهها بهعنوان منبعی از منابع مهم تاریخی مورد توجه بوده است هرچند شعر بازگو کننده تمام واقعیت نیست و نگاه شاعر در فهم و روایت ماجرا یا تصویر آن، دخالت بسیار دارد، اما شعر با شورانگیزیهای خودش، ماجرای کربلا را زنده نگه میداشت و بخشی از آن را بازگو میکرد مثلاً دعبل خزاعی در قصیده تائیه خودش که در محضر امام رضا (ع) خواند به ماجرای کربلا میپردازد و میگوید:
افاطم لو خلت الحسین مجدّلا
و قد مات عطشانا بشط فرات
اذاًللطمت الخد فاطم عنده
و اجریت انهارا علی الوجنات
و دیگر شاعران قبل و بعد از او نیز به ماجرای کربلا پرداختهاند و چکامههایی سوزناک و پندآموز سرودهاند و نگذاشتهاند که ماجرای کربلا به فراموشی سپرده شود و روایات و گزارشهایی که از آن در سینهها بود از یادها برود.
دوم: مجالس عزای امام حسین (ع) یکی از مبانی اسناد مجالس مرثیهای بود که با تأکید امامان در محضر آنان و در خانههای ارادتمندان اهلبیت برگزار میشد و در آن گویندگان و شاعران به شرح ماجرای کربلا میپرداختند.
سوم: روایات و گزارشهایی که حاضران در کربلا برای دیگران بازگو میکردند اهمیت واقعه کربلا از سویی و توجه مردم از سویی دیگر باعث میشد که کسانی این روایات را برای دیگران نقل کنند گاهی کسانی مثل مختار نیز حاضران در سپاه ابن سعد را وادار میکردند که جنایت خود را شرح دهند و مردم میشنیدند و این روایات سینهبهسینه نقل میشد و در جایی نهایتاً ثبت و ضبط میشد.
چهارم: مورخان و تاریخ مکتوب از آن واقعه است بدیهی است کسانی نیز در پی ثبت، ضبط وقایع و نگارش آن بر اساس روایات حاضران برمیآمدند که معروفترین آنها ابومخنف، لوط بن یحیی است که خوشبختانه اثر او در تاریخ طبری حفظ شده است و شاگرد او محمد بن سائب کلبی نیز مقتلی نوشت که شیخ مفید آن را روایت کرده است.
پنجم: روایاتی که خود امامان شیعه از کربلا برای مردم بازگو میکردند که این منبع از منابع بسیار مهم روایت تاریخ کربلاست مثلاً در امالی شیخ صدوق ماجرای کربلا از آغاز تا پایان توسط امام صادق (ع) روایت شده که ایشان از پدر خودشان امام باقر و ایشان از امام سجاد (ع) روایت کردهاند.
زاهدی درباره به کار گیری عنصر تخیل توسط نویسندگان در ادبیات عاشورایی گفت: به نظر من کسانی که میخواهند در مورد عاشورا شعری بگویند یا داستانی بنویسند ابتدا باید تاریخ مستند کربلا را بهدقت خوانده باشند و با ظرایف و دقایق این حادثه عظیم و اثرگذاری آن آشنایی کامل پیدا کنند آموزههای اهلبیت را بشناسند و آنگاه به سراغ خلق آثار ادبی بروند یعنی ابتدا باید تمام واقعه را در همان حد که مقدور است شناخته باشند تا بتوانند اثری ادبی بیافرینند، زیرا همانگونه که میدانید تخیل رکن اصلی یک اثر ادبی بهویژه شعر است و اگر این تخیل، مبتنی بر معرفت نباشد و بر پایه معرفتی عمیق بنا نشده باشد ممکن است راه به بیراهه ببرد چنانکه گاهی مشاهده میکنیم که گاهی متأسفانه چنین شده است؛ بنابراین اگر تخیل بر شالوده معرفت شکل بگیرد میتواند آثار زیبایی را بیافریند و اگر بر مبنای معرفت نباشد به نظر من بههیچروی روا نیست.
نویسنده کتاب «شهادت نامه حسین و شهیدان کربلا» در خصوص نواقص و مشکلات ادبیات عاشورایی افزود: باید از دو منظر به این سوال پاسخ داد ابتدا اینکه اکثر آثار مربوط به ادبیات عاشورایی به شکل عام نتوانسته است شاهکاری جاودانه و جامعالاطراف بیافریند که چشمها را بهسوی خود خیره کند و دیگر ضعف استناد در برخی از این متون است برای توضیح مطلب نخست عرض میکنم که در روزگاری ملأ حسین کاشفی به این نکته پی برد که مقتلی خوش خوان به زبان فارسی وجود ندارد که بتواند نیاز گویندگان و مرثیهسرایان را برطرف کند او که ادیبی توانا و نویسندهای زبردست و خطیبی خبره بود کتابی نوشت که همه آن را میشناسند البته شاید کمتر کسی در روزگار ما آن را خوانده باشد کتاب روضه الشهدا این کتاب از نثری زیبا، مرصع و ملمع و از آرایههای زیبای ادبی برخوردار بود روایتگری شیرین ملأ حسین در این کتاب که با شعر و شور درآمیخته بود باعث شد که پس از او مرثیهخوانان این کتاب را بردارند و بالای منابر از رو بخوانند و مجالس مرثیه اباعبدالله بهاینترتیب به مجالس روضهخوانی یا خوانش کتاب روضه الشهدا تغییر نام داد یعنی چنان تأثیری بر جای گذاشت که نام مجلس عزای اباعبدالله را به نام کتاب تغییر داد. آیا چنین اثری پس از ملأ حسین نوشته شده است که اشکالات کتاب او را نداشته باشد و درعینحال بتواند همان جاذبه را ایجاد کند جواب قطعاً منفی است البته آثار بسیار ارجمندی در زمینه مراثی اهلبیت و تاریخ کربلا نوشته شده، اما اثرگذاری آنها قطعاً به این اندازه نیست و به نظر من آثاری که بتواند با توجه به نیازهای روز با زبانی و ادبیاتی کاملاً روزآمد این حادثه عظیم را برای مردم روایت کند بهشدت مورد نیاز است و البته باز هم تأکید میکنم که این سخن به معنای نادیده گرفتن کارهای ارزشمند انجامشده نیست و البته توجه به این نکته نیز مهم است که نگارش چنین اثری در روزگار ما بسیار سختتر و دشوارتر از روزگار ملأ حسین کاشفی است در مورد استناد درست نیز قصه دراز است و متأسفانه تحریفاتی در گزارش این حادثه عظیم روی داده داده که خودش بحث مفصلی است و بزرگانی نیز به آن پرداخته اند.
وی در پایان گفت: عبور از آموزههای قرآن و اهلبیت (ع)، گفتن و نوشتن چیزهایی که موجب وهن مذهب و شریعت است و با مقام و جایگاه امامت و آموزههای آن بزرگواران مطابقت و همخوانی ندارد، نوشتن سخنی که مستندی درست ندارد و یا گفتن مطلبی از جایی یا کسی که بی مبنا و مستند نوشته یا میگوید، نوشتن مطالبی که با خرد و علم در تضاد است و خرافه و جهل را گسترش میدهد خط قرمزهایی هستند که در نوشتن از عاشورا و در ادبیات عاشورایی باید آنها را رعایت کرد.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۹۱۱