نویسنده

نویسندهای که چشم‌هایش در سوریه بود

نویسندهای که چشم‌هایش در سوریه بود



کتاب جاده یوتیوب - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، چند ماه پیش بود؛ شهدای خان‌طومان در کالبد تکه‌استخوان‌هایی به قواره یک نوزاد به وطن رجعت کردند. بعد از شهادت حاج‌قاسم، گردی روی شانه‌های تب‌دار مدافع حرم نشسته بود که با بازگشت‌ بلباسی و دوستانش نسیمی خورد و غبارها قدری کم‌عمق‌تر شد.

آن‌موقع بود که خیلی‌ها برای خود حدیث «ای دریغا» خواندند. از اهالی قلم و تصویر و وزن و قافیه خیلی‌ها بودند که انگشت واحسرتا گزیدند که زمانه رفت و دروازه شهادت بسته شد و ما به حجت که نه(!) به بهانه کار فرهنگی فقط نگاه کردن را اولویت بخشیدیم.

خبرِ آمدن آخرین پیکرهای بازمانده از مقتل خان‌طومان بود که گذر زمان را به رخ کشید و حسرت زیستن در آرمان‌شهر مدافعان حرم را تازه کرد. این‌ واگویه‌ها بنا بود در ابتدای راه مقدمه‌ای باشد تا برسیم به اینجا که چرا «جاده یوتیوب» نه فقط برای الان، که برای ساکنان و دغدغه‌مندان چند دهه‌ بعد ایران اثری درخور و قابل ستایش خواهد بود. برای آنهایی که به جبر زمان، جغرافیا و حتی مصلحت و سیاست نتوانستند در این آرمان‌شهر زندگی کنند.

کتاب جاده یوتیوب سفرنامه‌ای از محمدعلی جعفری به سوریه است.

***

زیستن در روایت

نزدیک‌ترین فرم برای زیستن در روایت، «سفرنامه» است؛ جایی که متن قصه‌گو است، آرایه‌های ادبی فراوان دارد اما هیچ‌کدام بافته ذهن نویسنده نیست. تجربه‌های زیسته او از محیط، ‌انسان‌ها و روابط‌شان است که باعث می‌شود خواننده به مرور، خود را به ‌جای راوی قرار دهد. از اضطراب‌های اولیه در مسیر تهران که آیا آخر می‌گذارند برویم سوریه یا نه، تا دلهره‌ خمپاره‌های داعشی و اندوه زخم‌هایی که روی تن بی‌جان سوریه، احتمالا برای سال‌ها جا خوش کرده‌اند.

سفرنامه بهترین دریچه‌ای است که دور از روایت‌های کلان و کلیشه‌ای، می‌توان ذیل آن هم زیست، هم گریست، هم عبرت گرفت، ‌هم دانش آموخت و هم صحیح‌تر قضاوت کرد. شاید همین الان هم اگر بخواهم در کوبا قدم بزنم «سباستین» منصور ضابطیان را دست بگیرم و اگر بخواهم همچنان در سوریه بمانم «جاده یوتیوب»‌ را.

***

آسودن زیر باروت

جاده یوتیوب، یکی از منابع منصف و بی‌غرضی است که می‌تواند مردم‌شناسی سوریه در زمانه جنگ را روایت کند. بچه‌ها مدرسه می‌روند، باهم در کوچه بازی می‌کنند، خمپاره‌ها به زمین کوبیده می‌شوند، مغازه‌دارها صبح کرکره‌شان را بالا می‌کشند و ظهر برای ناهار به خانه می‌روند، اسلحه‌ها شلیک می‌کنند، کودکان سر توپ فوتبال گاهی با هم قهر یا دعوا می‌کنند، فرماندهان نقشه فتح می‌کشند، سربازها می‌جنگند و همه این احوالات در یک نقطه از مکان و زمان به هم گره می‌خورند؛ پارادوکسی مثل همزیستی مسالمت‌آمیز جنگ و صلح! در کنار این، جاده یوتیوب روایت‌هایی از تجربه حضور ایرانی‌ها به عنوان نیروهای مستشار در سوریه را بیان می‌کند و به خیلی از سوال‌ها پاسخ می‌دهد. حتی به این سوال که چرا در سوریه مسیحی‌ها با ایرانی‌ها مهربان‌تر از مسلمانان‌ بودند.

***

جنگ در اتاق خواب

جنگ سوریه، مختصات جدیدی داشت که نیروهای نظامی ایران در این حوزه تجربه چندانی نداشتند. تجربه جنگ شهری صرفا در موقعیت‌هایی چون نبرد کردستان پیش آمده بود و این موقعیت بسیار متفاوت از آن چیزی بود که در سوریه تجربه می‌شد. زبان، فرهنگ و حتی موضع سیاسی متفاوت در میان مردم سوریه و حتی گروه‌های طرفین مبارزه در کنار جغرافیای ناشناخته سوریه سبک جدیدی از جنگ را ایجاد کرده بود که باعث شد در ابتدای جنگ سوریه، چالش‌های فراوانی برای رزمنده‌های ایرانی و سایر تیپ‌های مقاومت ایجاد شود. در جاده یوتیوب برخی از ویژگی‌های این جنگ بخوبی تبیین می‌شود.

شاید گاهی سوال شود که اگر یک فرد با لباس شخصی خود در این منازعه شرکت کند، چه اتفاقاتی ‌ممکن است برایش رخ دهد؟ یا آنکه چگونه می‌شود یک یا ۲ داعشی به اندازه یک گردان، در مقاومت در برابر پس گرفتن شهرها، نقش ایفا کنند؟

***

زندگی به سبک نوشتن

از جمله جذابیت‌های اثر محمدعلی جعفری، زاویه نگاه راوی از دریچه نویسنده‌ای دغدغه‌مند، پیگیر و کمی بازیگوش است! برای راوی نوشتن اصالت دارد و او سفر می‌کند تا بنویسد! این نوشتن یک پیرنگ اولیه و اصلی داشت به نام «ابوعمار».

اما نه‌تنها ابوعلی هم به پیرنگ ابوعمار اضافه می‌شود، بلکه خرده‌پیرنگ‌های فراوانی پیش کشیده می‌شوند که سایر صفحه‌های کتاب را معنادار و دارای ارزش می‌کنند. هر چند به نظر می‌رسد نویسنده از حذف غیرضروریات جلوگیری کرده و بخش‌هایی از کتاب به مانند دست‌اندازی برای ادامه مطالعه عمل می‌کنند.

بخش‌های زیادی از کتاب اگر چه دارای ارزش مستند، تاریخی و مردم‌شناختی هستند اما نمی‌توانند مخاطب را در قلاب تعلیق و جذابیت نگه دارند. اما برای مخاطبی که درگیر آرمان‌شهر مدافعان حرم است، جاده یوتیوب چندساعته طی می‌شود و خواننده اگر بخواهد مطلبی درباره آن بنویسد، تیترش را این می‌زند: آن‌ شب چشم‌هایم در سوریه بود.

*روزنامه وطن امروز



منبع خبر

نویسندهای که چشم‌هایش در سوریه بود بیشتر بخوانید »

شنیدن صدای پای آب کنار موشک‌های ایرانی!

شنیدن صدای پای آب کنار موشک‌های ایرانی!



کتاب خط مقدم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، هر مولودی، یک ولادتی دارد و هر ولادتی یک ولیّ! منطقی‌تر از این نیست. خواه این مولود انسان باشد یا موشک. تاریخ تولدش ثبت می‌شود؛ در اذهان، در تاریخ.

«خط مقدم» روایتی است از تولد اولین موشک ایرانی، آن هم در دل جنگ و با دست‌های خالی. خط مقدم، سیر تولد تا تکامل فناوری موشکی است که به همت «شهید حسن طهرانی‌مقدم» متولد شد و روی پاهایش ایستاد و غرور آفرید. روایت کردن از قد کشیدن موشک‌های ساخت ایران آن‌قدر مفصل است که در قالب کلمات نگنجد و آن‌قدر جذاب است که لحظه‌ای غفلت از آن روا نیست.

هنوز خیلی‌ها هستند که شهید طهرانی‌مقدم را نمی‌شناسند. پیش از شهادتش آن‌قدر گمنام بود که پس از آن، از شنیدن نامش انگشت به دهان می‌ماندند و «که بود و چه کرد؟» زمزمۀ شب و روزشان می‌شد. نه این‌که محدودیت امنیتی داشته باشد، نه؛ گمنامی را خودش انتخاب کرده بود تا مبادا شهرت و قدرت بر خلوص نیتش، سایه بیفکند.

مردم هنوز درگیر جنگ بودند؛ مردادماه ۱۳۶۳. سرشان به بمب و موشک‌های مختلف گرم بود و دلشان عزادار جوانانی که چُنان برگ گل، نشکفته، پیراهن شهادت به تن می‌کردند. بحث ناموس و وطن بود؛ بحث غیرت بود. زمان جنگ تحمیلی ایران با رژیم بعث عراق، ایران موشک نداشت و از طرفی، کسی به ایران موشک نمی‌داد؛ کل جهان در مقابل ایران. سلاح و ابزار کافی برای مقابله نداشتند و طرف مقابلشان به‌روزترین تسلیحات را در اختیار داشت. ما از قدرت بازدارندگی برخوردار نبودیم و قدرت بُرد توپخانۀ ما به عراق نمی‌رسید. آقایان «رفیق‌دوست» و «هاشمی» به سوریه می‌روند و پس از کلی خواهش از سوری‌ها درخواست موشک می‌کنند، ولی آن‌ها قبول نمی‌کردند و می‌گفتند تنها می‌توانیم به بچه‌های شما آموزش بدهیم. «طهرانی‌مقدم» تیم سیزده‌نفره‌ای برای آموزش کار با موشک را انتخاب می‌کند تا در سوریه آموزش ساخت موشک ببینند.

حاج حسن طهرانی‌مقدم به همراه جمعی از دوستانش مأمور شدند تا با همکاری دولت‌مردان، سر از کار ساخت تسلیحات موشکی و نظامی دربیاورند. اگر دنگ و فنگ‌های نظامی ـ سیاسی‌اش را در نظر نگیریم، همکاری خوبی بود. شناختن و اقدام برای تولید اولین موشک ایرانی، راهی سخت و ناهموار بود؛ مرد عمل می‌خواست، مرد جنگی. خط مقدم، روایت مقطعی از تاریخ است که لازم است بدانیم کشورمان با چه سختی‌هایی به این مراحل رسیده و چه آدم‌هایی شب و روزشان را گذاشته‌اند تا ما امنیت داشته باشیم. این کتابِ شش‌صدصفحه‌ای، فقط دو سال از شب و روزهایی را روایت می‌کند که این کودک نوپا در حال جان گرفتن بود؛ همان دو سال پراضطراب. خط مقدم، روایت مردانی است که کمر همت بسته و آسایش خود را فدای امنیت و پیشرفت ایران‌زمین کردند.

تمام جذابیت کتاب در این است که کشورهایی مانند لیبی حتی دوست نداشتند ما کار با موشک را یاد بگیریم که نکند خودمان به این فناوری دست پیدا کنیم! خراب شدن عمدی ۲۳ موشک توسط تیم لیبیایی و حفاظت از خاک در برابر حملات موشکی عراق، انگیزۀ دست‌یابی ایران به موشک شد. ما حتی نمی‌توانستیم یک پیچ موشک باز کنیم، چه برسد به ساخت آن!

ابعاد شخصیتی طهرانی‌مقدم چنان موسع است که شناختش را آن‌چنان سخت می‌کند که تفکیک آن تقریباً محال است. آنچه مُبرهن است این است که برجستگی‌ها و درخشندگی‌های فراوان آن، دیگر ویژگی‌ها را به خوبی پوشش می‌دهد و شهید را در نظر عوام، پررنگ و ملموس می‌سازد. مدیر و سرپرستی که در سخنرانی برای نیروهایش رفیق است و در جمع اغیار چنان محکم صحبت می‌کند که رفقایش حیرت‌زده و میخکوب می‌شوند. با همه صمیمی است و محبت را سرلوحۀ کارهایش قرار داده است. جوانِ پانزده‌ساله تا کاملِ مرد هفتادساله با او ارتباط می‌گیرند. روحش بزرگ است و دلش پهنۀ مهربانی. ارتباطش محدود به ارتباط دلی نبود؛ فکر و عقاید را هم پوشش می‌داد و همه‌جانبه عام و خواص را جذب می‌کرد. این کتاب، روند و طرز مدیریتی او را هم به تصویر می‌کشد، ولی به جزئیات زیادی دربارۀ تسلیحات پرداخته و تلاش ایرانیان در رسیدن به فناوری موشکی را نشان می‌دهد. خط مقدم، روش کار مدیریت و تلاش کار گروهی و الگو برای افراد مختلف است که زیر سایۀ طهرانی‌مقدم‌ها قد کشیده‌اند و سروهای تنومندی شده‌اند.

درست است که «خط مقدم» روایت یک تولد را بیان می‌کند، اما در دل خود حوادثی را گنجانده که خواندنش جریان متلاطم کتاب را روان و مخاطب را از قلۀ هیجان به شنیدن صدای پای آب دعوت می‌کند و او را با خواندن نامه‌های عاشقانۀ شهید طهرانی‌مقدم به همسرش سرگرم می‌کند. این هم بُعد خانواده‌دوستی و رابطۀ محبت‌آمیز با خانواده که باعث لطافت کتاب شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«اولین موشک سال جدید در اولین ساعات بامداد پنجم فروردین به روال قبل به موضع برده شد و حدود ساعت چهار صبح به سمت عراق شلیک شد. این موشک با این‌که به قصد زدن ساختمان رادیو تلویزیون نشانه‌گیری شده بود، اما انگار مأموریت مهم‌تری داشت و چند دقیقه پس از پرتاب، در داخل مجتمع مسکونی افسران بلندپایۀ ارتش عراق فرود آمد. مجتمع افسران در منطقۀ ابوجابیه واقع شده بود و طی این انفجار، ۱۳۰ افسر ارتشی که بیست نفر از آن‌ها جزو فرماندهان بلندپایه بودند، به هلاکت رسیدند. کشته شدن این تعداد نظامی مؤثر، آن هم در دژ امن بغداد و در داخل ساختمان‌هایی که لایه‌های مختلف امنیتی از آن‌ها محافظت می‌کردند، چیزی نبود که به‌ سادگی از کنارش عبور کرد و به ‌خواست خدا یک نتیجۀ مهم برای ایران به ارمغان آورد.»

این کتاب ماحصل تحقیقات و مستندات «مرکز حفظ آثار موشکی» است که طی چندین سال گردآوری و تدوین شده و در نهایت به قلم «فائضه غفارحدادی» نگاشته شده است. کتاب در سال‌های اولیۀ چاپ در انتشارات دیگری بود و در طی سه سال فقط دو بار تجدید چاپ شد. پس از آن با ویراست جدید و کم ‌و زیاد کردن مطالب آن در انتشارات شهید کاظمی تجدید چاپ شد و از سال ۹۶ تاکنون، شش بار تجدید چاپ شده است. ضمیمۀ نهایی کتاب، عکس‌هایی از شهید طهرانی‌مقدم در روند این تولد موشکی است. شایان ذکر است که این کتاب به تقریظ رهبر انقلاب مزین شده است.

مجله کتاب فردا / زینب آزاد



منبع خبر

شنیدن صدای پای آب کنار موشک‌های ایرانی! بیشتر بخوانید »

روزی که هفت فرزند آران و بیدگل پرکشیدند

شهادت ۹ جوان در یک روز



شهادت - لاله

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۲۳ آذر ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۲۷ ربیع الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری و ۱۳ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

** تاریخ شهادت برخی شهدای دفاع مقدس در آذر ماه **

• ولادت شهید محمد یوسفی (استان اصفهان، شهرستان زرین شهر) (۱۳۵۱ ه.ش)

• تهاجم مزدوران رژیم سفاک پهلوی به بیمارستان امام رضا (ع) در مشهد مقدس (۱۳۵۷ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالکریم جابری انصاری (استان اصفهان، شهرستان شهرضا) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید رضا امینی (استان اصفهان، شهرستان مبارکه) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید قربان علی شریف (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید علی ثقفی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمرتضی هاشمی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید قدرت نصیری (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید نعمت‌الله چهاردهی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید خان علی منصوریان (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید رمضان علی بهرامی گرجی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید اصغر کریمی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا بهاری (استان آذربایجان شرقی، شهرستان مراغه) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید محمد حسین مصطفایی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید ولی شاهی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید یحیی اناری (استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید موسی علمی‌پور (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید معرفت‌الله مولائی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان میانه) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید کاوس رحمانی (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید غلام محمد نیک عیش (استان خراسان رضوی، شهرستان قوچان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید ابوالقاسم رضائی (استان گلستان، شهرستان گرگان) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید نامدار حاتمی مطلق (استان فارس، شهرستان فراشبند، روستای دشتک سیاه) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید حسین آیسته (استان کرمان، شهرستان زرند) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید سیدشجاع احمدی (استان گلستان، شهرستان گرگان، روستای کارکنده) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالله رحیمی ساردوئی (استان کرمان، شهرستان جیرفت) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید محمد شکیبایی صنوبری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۷۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید حسن زاهد (استان آذربایجان غربی، شهرستان نقده) (۱۳۹۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمد پنجه کوبی (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زاهدان) (۱۳۹۳ ه.ش)



منبع خبر

شهادت ۹ جوان در یک روز بیشتر بخوانید »

«همت پنج» به گوش می‌رسد

«همت پنج» به گوش می‌رسد



کتاب همت پنج به گوشم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «همت ۵ به گوشم» نوشته سمیرا خطیب‌زاده درباره زندگی شهید اصغر فلاح‌پیشه از شهدای مدافع حرم به‌زودی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر می‌شود.

شهید اصغر فلاح‌پیشه متولد سال ۱۳۴۵ و بازنشسته سپاه پاسداران بود که سال دی‌ماه ۹۴ به سوریه اعزام شد و ۲۲ بهمن همان‌سال به شهادت رسید. شهید فلاح‌پیشه حین درگیری با نیروهای داعش به‌دلیل جراحت به اسارت دشمن درآمد و به‌شهادت رسید. نیروهای داعش پس از شهادت عکس سر جداشده وی را برای همسرش فرستادند اما پیکر وی را تحویل ندادند و او جزو شهدای مفقودالاثر مدافع حرم است که مزار یادبودی در بهشت‌زهرای تهران دارد.

سمیرا خطیب‌زاده نویسنده و پژوهشگر فرهنگ مقاومت که پیش‌تر کتاب‌هایی چون «سرسپرده» و «قصه شهرزاد» را در کارنامه دارد، از اردیبهشت سال ۹۸ کارهای نوشتن «همت ۵ به گوشم» را آغاز و از مصاحبه‌هایی که با فرزند، همسر و دوستان این‌شهید شده بود، استفاده کرد. او نوشتن درباره شهید فلاح‌پیشه را به‌عنوان یک‌جانباز دفاع مقدس و یک نیروی مدافع حرم، از علاقه‌مندی‌های جدی خود عنوان کرده است.

شهید فلاح‌پیشه که سال‌های عمر خود را هزینه انقلاب اسلامی کرد، طی سال‌های اخیر با مشکلات اقتصادی زیادی در زندگی روبرو بود اما به‌قول اطرافیانش، بمب روحیه و شادی بوده است.

در قسمتی از کتاب «همت ۵ به گوشم»‌ آمده است:

واحد مخابرات لشکر محمد رسول‌الله، به «پنج ‌تن آل بهشتی» معروف شده بود! بهشتی، دینی، فلاح‌پیشه، کریملو و ترابی، پنج‌ تن آل عبا بودند. واحد مخابرات و اطلاعات همه جا همراه فرمانده بودند، در جلسات مختلف، قرارگاه‌های لشکر و قرارگاه‌های کل.

آن روز، قرار بود دستواره و دین‌شعاری، جاده فاو _ ام‌القصر را با مواد منفجره منهدم کنند. می‌خواستند راه تانک‌های عراقی را سد کنند. قرار شد یک وانت در تاریکی شب به فاو برود و مواد منفجره را بیاورد. به راننده وانت گفتند، اما زیر بار نرفت. در جواب اصرارهای بچه‌ها گفت: «امکان نداره! کافیه یه گلوله بخوره توی ماشین، اون‌وقت دیگه فاتحه! … جنازه پودر شده منو باید از توی جاده جمع کنید! اونم جاده فاو _ ام‌القصر که دقیقاً توی تیررس عراقیاس!»

کار خطرناکی بود. هیچ‌کس جرئت قبول کردن نداشت. مانده بودند چه کنند که اصغر فلاح‌پیشه داوطلب شد. سوئیچ را از راننده گرفت و راه افتاد. یک وانت مواد منفجره و مین را در زیر آتش سنگین دشمن بار ‌کرد. بچه‌ها دعادعا می‌کردند بلایی سرش نیاید. می‌دانستند کوچک‌ترین تیر یا ترکش اگر به مواد منفجره بخورد، ماشین دود می‌شود. اصغر اما کارش را با موفقیت انجام داد. نشان داد که جگر شیر دارد. ماشین پر از مواد منفجره را صحیح و سالم به مقصد رساند. آن هم درست در تیررس عراقی‌ها.

این‌کتاب، به‌زودی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر می‌شود.



منبع خبر

«همت پنج» به گوش می‌رسد بیشتر بخوانید »

قلمی که به دست گرفته‌اید،‌ امانت است!

قلمی که به دست گرفته‌اید،‌ امانت است!



شهادت - لاله

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، زینب شعبانی در یادداشتی نوشت:

نگارش کتابِ زندگی‎نامه‌ شهدا از زبان همسرانشان رسم بسیار پسندیده‌ای است که از سال‌های پس از دفاع مقدس تاکنون توسط نویسندگان خوب کشورمان، پی گرفته شده است. از میان این کتاب‌ها، آثار شایسته‌ تقدیر بسیاری را می‌توان یافت که سیره و منش شهدا و همسرانشان در فضای خانواده را به‌گونه‌ای مثال‌زدنی برای مخاطب ترسیم کرده‌اند. در این کتاب‌ها می‌توان مقوله‌هایی همچون رسم عاشقانه زیستن، وفادار ماندن، قناعت، ازخودگذشتگی و کنار گذاشتن منیت‌ها، صبوری و استقامت ورزیدن در رویارویی با سختی‌ها را به زیبایی آموخت و سرمشق قرارداد.

یقیناً در صورتی این کتاب‌ها، مقوله‌های یادشده را برای مخاطب به ارمغان خواهند آورد که انگیزه اصلی از انتشار آن‌ها، الگوسازی برای نسل جوان باشد. اما به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر و به‌خصوص در نگارش برخی از کتاب‌های زندگی‌نامه‌ شهدای مدافع حرم از زبان همسرانشان، این مهم در حاشیه قرارگرفته است. اختصاص بخش قابل‌توجهی از برخی کتاب‌ها به‌روزهای ابتدایی آشنایی و ازدواج شهید، بیان رفتارها و صحبت‌های بسیار خصوصی شهید و همسرش و مغفول ماندن زندگی مجاهدانه شهید در لابه‌لای روایت‌های عاشقانه، منجر به فاصله گرفتن این کتاب‌ها از رسالت و هدف اصلی خود شده است. افزون بر آن، این سبکِ بیان روایت‌ها، باعث ترسیم یک چهره‌ی رؤیایی و به‌نوعی اغراق‌آمیز از زندگی مشترک شهدا و همسرانشان می‌شود که آسیب جدی برای این طیف از کتاب‌ها محسوب می‌شود.

جهت روشن شدن هرچه بیشتر موضوع، یادآوری دو نکته در این خصوص لازم است:
اول آنکه باید توجه داشت گستره‌ وسیعی‌ از خوانندگان این قِسم از کتاب‌ها را نوجوانان و جوانان تشکیل می‌دهند و مطالعه‌ عاشقانه‌های بسیار خصوصی یک زوج جوان، خواه شهید و همسرش باشد خواه هر شخص دیگری، اگر آسیب محسوب نشود، چندان مفید هم نخواهد بود.

دوم آنکه اگر بخش عمده‌ روایت‌های کتاب به صحبت‌های عاشقانه، خاطرات روزهای آشنایی و نمایش اتفاقات دوران عقد و ازدواج شهید اختصاص یابد، فارغ از اینکه اثر تولیدشده گام مؤثری در جهت ارائه الگوی مناسب به جوان برنخواهد داشت، سبب می‌شود یک تصویر نه چندان واقعی و کامل از زندگی و شخصیت شهید در ذهن مخاطب نقش ببندد به‌خصوص اگر آن کتاب تنها منبع شناخت شخصیت شهید برای مخاطب باشد. این آسیب نتیجه‌ روایتِ خاطراتِ شهید از زبان همسری است که مدت کوتاهی از زندگی مشترکشان گذشته است و به جز خاطراتِ لحظاتِ دونفره حرف زیادی برای گفتن ندارد. درنهایت اثری خلق خواهد شد که تصویری بسیار سطحی و تک‌بعدی از شخصیت شهید برای مخاطب ترسیم می‌کند.

در حقیقت کتابِ زندگی‌نامه شهید باید معرف شخصیت واقعی شهید باشد و اگر نویسنده قادر نباشد از میان روایت‌های همسر او، به این هدف دست یابد، بهتر است از دیگر راویان و نزدیکان شهید نیز برای تولید اثری جامع و همه‌جانبه، یاری طلبد؛ به‌این‌ترتیب نگارنده مجبور نخواهد بود برای افزایش صفحات کتاب و تزریق جذابیت کاذب به کتاب، دست به دامان روایت لحظات خصوصی در زندگی مشترک شهید شود.

اگر نویسنده به این نکات التفات کافی نداشته باشد اثری تولید خواهد کرد که نه‌تنها در جهت الگوسازی برای جوان مؤثر نیست بلکه او را از واقعیت‌های جهان پیرامونش دور کرده و سرگرم مطالب سطحی و غیر سودمند خواهد کرد. در این صورت اسوه‌ معرفی شده، شهیدی عاشق‌پیشه است که اطلاعات چندانی از مجاهدت‌ها، مقاومت‌ها و تحمل مشقت‌های زندگی‌اش در دسترس نیست. انتشار این قبیل کتاب‌ها اگرچه موجب جذابیت کاذب و فروش هرچه بیشتر کتاب خواهد شد ولی درنهایت قدمی در جهت معرفی منصفانه شهید، ارائه الگوی مناسب، ترویج سبک زندگی اسلامی، تقویت بنیان خانواده‌ها و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت برنخواهند داشت.

در آخر باید به نویسندگان این قبیل کتاب‌ها متذکر شد قلمی که به دست گرفته‌اند به‌مثابه‌ امانتی گران‌بهاست. شایسته است ایشان تا آنجا که ممکن است در صیانت از این امانت ارزشمند اهتمام بورزند؛ این مقصود در صورتی حاصل خواهد شد که قلمشان جز در راستای اهداف شهید و معرفی شخصیت واقعی او بر روی کاغذ نیاید.

*حریم حرم



منبع خبر

قلمی که به دست گرفته‌اید،‌ امانت است! بیشتر بخوانید »