دیدگاه نویسنده سوئیسی درباره سردار سلیمانی +فیلم
دیدگاه نویسنده سوئیسی درباره سردار سلیمانی +فیلم بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت یکی از ناشران فعال و پرکار در سه حوزه تاریخ معاصر ایران، دفاع مقدس و کودک است که تا امروز، موفقیتهای خوبی را هم در کارنامه خود ثبت کرده است. احمد عطایی این انتشارات را مدیریت میکند و تا امروز ۱۸۴۵ عنوان کتاب نشر و بازنشر کرده است. در این گفتوگو به سراغ آقای عطایی رفتهایم تا با این انتشارات آشنا شویم.
ناشری که در نمایشگاه کتاب هم حضور دارد این حضور به دو بخش تقسیم میشود. یک بخش نمایشگاههای ملی است و دیگری نمایشگاههای استانی. از ابتدای تأسیس، تقریباً در همه نمایشگاههای ملی شرکت داشته و از حدود سال ۱۳۹۰ با دو غرفه حضور را ادامه داد؛ یکی در بخش کودک و نوجوان و یکی هم در بخش بزرگسال.
موسسه قدر ولایت از سال ۱۳۷۲ تا آخر اسفند ۱۳۹۷، بیش از ۱۷۷۰ عنوان منتشر کرد که از این میزان چاپ اول ۷۴۶ عنوان و تجدید چاپ ۱۰۲۵ عنوان بوده است؛ ولی سال ۱۳۹۸ مجموع کتابهای چاپشده مؤسسه ۷۴ عنوان بوده است.
در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید:
* شما چه سالی وارد حوزه نشر شدید و در چه سالی انتشارات را تأسیس کردید؟
بعد از اینکه حضرت آقا بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند، هفت نفر دور هم جمع شدیم و با خودمان فکر کردیم که برای این مطالبه حضرت آقا چهکار میتوانیم انجام دهیم. کارهایی در برخی مساجد جنوب تهران انجام دادیم، تا سال ۱۳۷۱ که احساس کردیم برای نشر بعضی مطالب نیازمند یک انتشارات هستیم. همان زمان پیش آقای جاسبی، مدیر پیام آزادی رفتیم. ایشان شرایطی داشتند که برای ما سنگین بود. به این فکر افتادیم که خودمان یک انتشارات تأسیس کنیم. اواخر سال ۱۳۷۱، مؤسسه به تصویب هیات مدیره رسید و از ابتدای سال ۱۳۷۲، رسماً کارمان را شروع کردیم. یعنی حدود ۲۷ سال است که مؤسسه سابقه دارد.
* در این ۲۷ سال، انتشارات قدر ولایت ناشر و مروج چه محتوایی بوده است؟
چارچوب کار مؤسسه را شخصیت و دیدگاههای مقام معظم رهبری گذاشتیم. آن اوایل که حضرت آقا به رهبری انتخاب شدند و به تهاجم فرهنگی اشاره کردند، ریشه عمیق آن در داخل کشور بود. یعنی از بیرون تحمیل میشد؛ ولی در داخل، کسانی بودند که در مراکز مهم دولت به آن دامن میزدند. این هجمه سنگینی بود و ما سعی کردیم دو کار را انجام بدهیم. اول اینکه شخصیت رهبر انقلاب و توان سیاسی و مدیریتی و علمی آقا را به جامعه معرفی کنیم و همچنین بر دیدگاههای خاصی تمرکز کنیم که آقا مطرح میکنند؛ در نتیجه، ما شش گروه تشکیل دادیم: گروه کودک و نوجوان، گروه شخصیت و دیدگاههای حضرت امام، گروه شخصیت و دیدگاههای رهبری، گروه تاریخ معاصر ایران، گروه دفاع مقدس و گروه معارف اسلامی.
* آیا انتشارات شما وابستگیهایی به دفتر مقام معظم رهبری دارد؟
بگذارید مثالی بزنم. وقتی حضرت آقا در لشکر ۲۷ درباره خواص و عوام صحبت کردند، ما همان سال سه جلد به نام خواص و لحظههای تاریخساز تهیه کردیم و همه آن هم مصادیق صدر اسلام بود که بعداً در یک جلد جمع شد. چون ما زود درباره حرفهای ایشان کتاب چاپ میکردیم، به ما میگفتند شما به بیت رهبری وابسته هستید؛ اما واقعاً اینطوری نبود و بعضاً در بعضی از مجوزها هم ما دچار مشکل میشدیم. نهتنها دفتر رهبر انقلاب، که به هیچ جا وابسته نیستیم. تأمین مخارج ما یا از طریق فروش کتابهاست، یا همین وامهایی است که برخی تشکلهای نشری فراهم کردهاند. البته افرادی هم هستند که بهدلیل اینکه ادامه کار مؤسسه را لازم میدانند، مبالغی را اهدا میکنند.
* یعنی هدیه میدهند؟
بله؛ برای مثال، یکی از دوستان پاداش آخر سالش را که عددی نزدیک به ۲۰ میلیون تومان بود، به مؤسسه اهدا کرد. سال ۱۳۸۸ در اساسنامه مؤسسه بازنگری کردیم و بندی به آن اضافه شد. آن بند این بود که مؤسسه در هر صورتی منحل شود، تمام سرمایههای آن در اختیار ولی فقیه در حوزه فرهنگی قرار گیرد؛ البته الان بهصورت وقف اداره نمیشود.
* ساختار مؤسسه انتشاراتی قدر ولایت به چه شکلی است؟
در حال حاضر، هیأت امنای ما متشکل از بنده، آقای مصطفی فرهمند و آقای علیاکبر پورجمشیدیان است. در هیأت مدیره آقای ملککندی، آقای سرپرست، آقای کریمیپور، آقای بهمنی و بنده فعال هستیم. هیچکدام از این جمع از اینجا حقوق نمیگیرند؛ یعنی کاملاً رایگان کار میکنند و سودی هم در اینجا تقسیم نمیشود. مؤسسه فقط امورات خودش را اداره میکند. افرادی در اینجا حقوق کامل میگیرند و بعضی هم پارهوقت به اینجا میآیند و کارهای تحقیقاتی میکنند. ما آرشیوی حدود ۱۵ هزار جلد کتاب داریم که عمدتاً تاریخ سیاسی است که کتابهای خوبی است. دوستان میآیند اینجا امانت میگیرند یا همین جا مطالعه میکنند.
* سال ۱۳۹۸ در روند فعالیتهای خود بازنگری کردید. چه تغییراتی اعمال شد؟
بله؛ ما در آن سال روی عناوین و موضوعات مؤسسه بازنگری کردیم. یعنی در آن ۶ گروهی که داشتیم، به دو دلیل تغییرات اعمال کردیم. یکی اینکه تخصصیتر وارد موضوعات شویم و یکی هم اینکه سرمایه قلیلی را که دست ماست، در دو ـ سه گروه بگذاریم و کارهای بیشتر و بهتری را انجام بدهیم. بنابراین آن ۶ گروه به سه گروه کاری تبدیل شد: کودک و نوجوان، دفاع مقدس و تاریخ معاصر.
در نتیجه، شخصیت و دیدگاههای حضرت آقا، شخصیت و دیدگاههای امام و معارف اسلامی بهصورت جزیی از کار ما خارج شد؛ زیرا متوجه شدیم دیگرانی وجود دارند که در این حوزه فعالیت میکنند.
* یعنی از این رویکرد که روی دیدگاهها و خطدهیهای رهبر انقلاب کار کنید، صرفنظر کردید؟
خیر. تأکیدات رهبر انقلاب در حوزه تاریخ بسیار زیاد است. برای مثال، ایشان سال ۱۳۷۷، در جمع دانشجویان دانشگاه تهران میگویند که من نمیدانم شما چقدر از تاریخ معاصر اطلاع دارید و آن را خواندهاید. چقدر خوب است که شما در تابستان که قدری فراغت پیدا میکنید، واقعاً برنامهریزی کنید و قدری از تاریخ معاصر را مطالعه کنید؛ البته کتابهای امین. چرا کتاب امین؟ چون بسیاری از کتاب تاریخ معاصر تحریف شده است.
ایشان با ناراحتی میفرمایند که من باید اظهار تأسف کنم که مطالعه تاریخ در بین جوانان ما و مردم ما یک امر ضعیف و کمرنگ است؛ و اِلا اگر انسان تاریخ را بداند، میبیند این ملت هم در تاریخ برجسته است، هم در زمان آغاز در تاریخ ملت ما نماد ایمان، نماد علم، نماد اعتماد به نفس، نماد افتخار به داشتههای خود و نماد پایداری است.
پس تاریخ یک چیزی بوده که آقا خیلی راجع به آن صحبت کرده است. ما بهعنوان یک جایی که مستند و امین حرف میزند، شناخته شدهایم.
* در حوزه کودک چه میزان به دنیای کودکان توجه میکنید و رویکردتان در حوزه تاریخ چیست؟
در این حوزه به مناسبتهای مختلف همچون نمایشگاه کتاب، میزی آماده میکنیم تا خود بچهها هم نظرشان را بگویند. بارها شده که وقتی فعال تربیتی یا معلمی به غرفۀ ما وارد میشود، میگوید وقتی وارد غرفۀ شما میشویم، نفس راحتی میکشیم؛ چون اکثر غرفههای کودک و نوجوان کتابهایشان ترجمه است؛ ولی اینجا کتابها تألیفی است و این خیلی خوب است.
تاریخی هم همین طور است؛ مثلاً به ما مراجعه میکنند و میگویند ما به شما اعتماد داریم و میخواهیم از شما این کتاب را داشته باشیم و پیشنهاد میدهند شما این موضوع را کار کنید. این جای شکر دارد و ما این را هم مدیون دعای خیر آیتالله خوشوقت هستیم.
* چه دعایی؟
ایشان وقتی از مشکلات ما در حوزه نشر آگاه شد، گفت بروید در حوزه تاریخ کار کنید و برای موفقیتمان دعای خیر کرد. ما کار میکردیم؛ منتها رویکردِ ضعیفی بود. بیشتر روی دیدگاههای آقا و امام کار میکردیم. بعد از فرمایش آقای خوشوقت، دیدیم این کار برکت دارد و کار ما برکت پیدا کرد.
* درباره آثارتان بازخوردی از استادان حوزه تاریخ گرفتهاید؟
بله. افرادی همچون دکتر رجبی دوانی، قاسم تبریزی و… نظرات خوبی به ما دادهاند و استفاده هم کردهایم. علاوه بر اینها، ما در نوشتن برخی کتابهایمان با آیتالله خوشوقت مشورت میکردیم؛ مخصوصاً در بخش علما درباره اینکه اختلاف شیخ فضلالله با سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی و مراجع نجف را چگونه منعکس کنیم که موجب وهن روحانیت نشود و از واقعیت هم خارج نشود. ایشان خیلی ما را راهنمایی کرد و حتی کتاب را از ما گرفت تا نظرات دیگران را هم بگیرد و این موجب امیدواری ما شد.
* در حوزه دفاع مقدس هم فعالیت کردهاید. رویکردتان در این حوزه چگونه است؟
در حوزه دفاع مقدس متوجه شدیم راجع به عملیاتها و تاریخ دفاع مقدس و زندگینامهها کار زیاد شده است؛ اما آنچه میخواهد برای یک جوان الگو شود و بتواند از آن استفاده کند، سیره و رفتار این رزمنده است. لذا ۶۸ موضوع را استخراج و منتشر کردیم. خاطراتی از شهدا جمع کردیم و بهصورت خاطرات کوتاه ارائه دادیم که حتی در اتوبوس و مترو و جاهایی که فرصت کمی وجود دارد، بشود خواند. این مجموعه «رسم خوبان» نام گرفت؛ یعنی خوبان چه راه و رسمی را طی کردند.
در دور جدید فعالیتمان، دوره جدیدی را به نام «شهدا زندهاند» پیشبینی کردیم که هفت جلد آن چاپ شده است و از صفر تا صد آن را دنبال شهدایی میرویم که مطرح نشدند. آنها اکثراً شهدایی هستند که بهنوعی با افراد فعال در مؤسسه ارتباط داشتند.
گفتنی است، موسسه قدر ولایت در سال ۱۳۸۸ که سیامین سال پیروزی انقلاب بود،بهعنوان ناشر برگزیده که موضوعات آن خاص فرهنگ انقلاب و اسلام است، انتخاب شد. سال ۱۳۸۹، بهعنوان ناشر برگزیده بیستوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزیده شد و در همین سال، بهعنوان برگزیده سیزدهمین جشنواره کتاب دوسالانه دفاع مقدس برگزیده شد.
از دیگر موفقیتهای این ناشر میتوان به برگزیده شدن در چهارمین نمایشگاه کتاب ملی دفاع مقدس در سال ۱۳۹۲ اشاره کرد.
چون سخنان رهبری را کتاب میکردیم، گفتند به دفتر رهبری وصلید! بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در حوزه ادبیات دفاعمقدس فعالیت دارد و تالیفات گرانقدری نیز در این زمینه داشته است. از جمله آثار او میتوان به «چشمان تَر»، «صباح» و «ساز و برگ» اشاره کرد و نیز کتاب «سرباز کوچک امام»، که خاطرات مهدی طحانیان، نوجوان بسیجی ۱۳ ساله از دوران حضور در جبهه و اسارت است. این کتاب مورد توجه رهبری قرار گرفته و ایشان تقریظی بر آن نگاشتهاند.
دلخوشی وی نشان دادن مظلومیت فرزندان امام خمینی(ره) است. او برکات این نیت را در زندگی کاری و شخصی خود دیده و معتقد است که شهدا مدیون کسی نمیمانند…
فاطمه دوستکامی نویسنده حوزه دفاع مقدس، متولد ۱۳۶۱ و کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی است که در مقطع کارشناسی ارشد خبرنگاری بینالمللی خوانده. سفر به مناطق عملیاتی در دوران نوجوانی و آشنایی با آثار شهید آوینی شوق و انگیزه حضور در عرصه دفاع مقدس را در وی ایجاد کرد و فعالیت چندساله بهعنوان خبرنگار حوزه دفاعمقدس فرصت آشنایی و انس با افراد فعال این حوزه را برایش فراهم کرده و به گفته خودش به برکت حضور گسترده در این میدان، میتواند سره را از ناسره تشخیص دهد.
خبرنگار ما مصاحبه کوتاهی با این نویسنده پرتلاش داشته که در ادامه آن را میخوانیم…
در حال حاضر خاطرهنویسی خیلی باب شده است. در مقابل کتاب و ادبیات داستانی انقلاب کمرنگ شده است. آیا خاطرهنویسی میتواند جای ادبیات داستانی را بگیرد. بهتر نیست این دو حوزه، در امتداد یکدیگر قرار گیرند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال لازم است کمیدرباره اهمیت و امتیازات ژانر مستندنگاری صحبت کنیم. این نوع ادبی که خاطرهنگاری بخش برجستهای از آن محسوب میشود با دربر گرفتن اطلاعات و جزئیات دقیق پیرامون حوادثی که در گذر زمان اتفاق افتاده، در حقیقت به مرور و ارائه بخشی از تاریخ میپردازد. در این حوزه تخیل و وهم محلی از اعراب ندارد و مستندنگار نهایت تلاش خود را میکند تا با ضبط حقایقی که اتفاق افتاده، بدون دخل وتصرف، آنها را مانند یک آینه منعکس کند.
این میزان پایبندی و رعایت اصل امانتداری در انتقال مفاهیم و وقایع به خواننده، پژوهشگر و مخاطب کتاب، این اذن و اطمینان را به او میدهد که با نگرانی کمتر از درهم آمیخته شدن اصل ماجرا با تخیل نویسنده، به بررسی سایر جوانب امر بپردازد.
برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم؛ فرض کنیم قرار است درباره فاجعه «جمعه سیاه» که در هفدهم شهریور سال ۵۷ اتفاق افتاد، اطلاعاتی به دست بیاوریم. برای همین از دو طیف مستندنگار و داستاننویس میخواهیم که برایمان قلم بزنند. در بررسی آثار به دست آمده با دو نوع ادبی متفاوت روبهرو هستیم.
الف: با داستانهایی که با محوریت واقعه ۱۷ شهریور نوشته شدهاند اما در فضاسازی، شخصیتپردازی، تیپسازی و… دست نویسنده برای کمک گرفتن از عنصر تخیل باز بوده است. بنابراین در این نوع ادبی تعیین و تشخیص مرز واقعی یا مجازی بودن بسیاری از اطلاعات، سخت است. مثلا نمیتوان به راحتی تشخیص داد که آیا شخصیت اول داستان وجود حقیقی داشته یا اینکه زاییده فکر نویسنده اثر بوده. هرچند اتفاقاتی که بر او گذشته میتواند و البته میبایست برگرفته از حداقل بخشی از ماجراهای واقعی روز جمعه سیاه باشد.
ب: با اثری در حوزه خاطرهنویسی روبهرو هستیم که اطلاعات اولیه آن بر پایه مصاحبه با اشخاص و روایتهای تاریخ شفاهی است. گفتوگو با افراد مختلفی که در روز جمعه سیاه در میدان ژاله حضور داشته و با چشمان خود شاهد فجایای اتفاق افتاده بودهاند، اگرچه شاید با سختیهای زیادی روبهرو باشد؛ اما به لحاظ استناد بسیار قابل توجه است.
حال اگر در این بین با نویسندهای حرفهای روبهرو باشیم که برای اطمینان از یک ماجرا تنها به روایت یک یا دو راوی بسنده نکرده و برای دستیابی به اطلاعات موثق بر اساس اصل تواتر به سراغ چندین راوی رفته و با پرسش سؤالات مختلف از زوایای متفاوت، یک ماجرا را مورد بررسی قرار داده، با اطمینان بیشتر میتوان به آنچه توسط او مکتوب شده، استناد کرد.
ممکن است برخی اشکال وارد کنند که ما در ژانر داستاننویسی حظّ و بهره بیشتری به لحاظ واژگانی و ادبی و همچنین فضاسازی، میبریم در صورتی که در نوع ادبی خاطرهنگاری این موضوع مغفول مانده. در جواب باید گفت ارکان موجود در خاطره که ارزش پرداخت در این حوزه را دارند، حقیقتا به لحاظ زیبایی و جذابیت ادبی و همچنین جزئیاتی که به نویسنده برای خوب درآمدن کار کمک میکنند، چیزی از داستان کم ندارند و این تنها برعهده نویسنده است که چطور و از کجا و چگونه روایت کند تا بتواند مخاطب را راضی کند.
با این حال، اگرچه اهمیت و جذابیت خاطرات راویان، این روزها باعث جذب مخاطبین بیشتری شده اما این به آن معنا نیست که باید از سایر فرآوردههای ادبی مثل داستان دست شست. به هر حال باید نیاز مخاطبین در حوزههای مختلف برآورده شود. خاطره میتواند بهعنوان یک اثر مادر، فرزندان مختلفی داشته باشد؛ موالیدی چون داستان، نمایشنامه، شعر و….
اما بخش دیگر و مهم کار، بحث بازاریابی کتاب و معرفی این اثر بهعنوان یک کالای فرهنگی به مخاطب است. نویسنده در این حوزه امکانات و استعداد زیادی ندارد و در اینجا بحث کانالهای مختلف توزیع و معرفی کتاب در سطح کشور و حتی فراتر از آن مطرح است.متأسفانه بسیار شاهد بودهایم که آثار خوبی بعضا با مشکلات فراوان و صرف زمان طولانی توسط نویسنده و راوی تولید شده؛ اما در این بخش متوقف شده و خواننده از آشنایی و موانست با آن محروم شده است. حتی بعضی از دوستان نویسنده بعد از قرار گرفتن در چنین شرایطی از ادامه کار دلسرد شده و فرصتهای خوبی از دست رفته است. امیدوارم شرایط بهگونهای پیش برود که در حوزه تولید محتوا و کتاب هرکس به وظیفه خود بهصورت شایسته بپردازد.
در حال حاضر شاهد نفوذ قلمهای مسموم نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی هستیم که هیچ نسبتی با دین و انقلاب ندارند. وجود این قلمهای مسموم چه آفاتی و آثار سوئی برای ادبیات ایران دارد؟
این اتفاق جدیدی نیست و تاریخ شروع این جریان از اولین روزهای جان گرفتن ادبیات داستانی و روایی در ایران ماست. حتی سالها قبل از انقلاب و در روزهایی که شاید پروژههایی مثل پروژه نفوذ این قدر مثل حالا مطرح و پررنگ نبود، شاهد ماجراهایی از این دست بودیم.
حتما شنیده و یا خواندهاید که در فلان سالها که مطالعه آثار افرادی مثل صادق هدایت خیلی مد شده بود و بازار پُررونقی داشت، میزان و آمار خودکشی بین جوانهای روشنفکرمآب بالا رفته بود. خب حالا هم اگرچه سالها از آن روزها گذشته؛ اما این تأثیرگذاریها در قالبهایی دیگر، نمود پیدا کردهاند. از دیرباز، هنر، یکی از قویترین ابزارهای انتقال معنی بین مردم جهان بوده و در این بین، «قلم» یکی از اصیلترین و پرطرفدارترین آلات انتقال مفاهیم مختلف بوده. به اندازه قداست محتوایی که ارائه میشود، طهارت واژگان دستخوش تغییر میشوند. زمانی «قرآن» این معجزه الهی، میشود رسانهای در دست آخرین فرستاده و گاهی شیطان دست به قلم میشود و «آیات شیطانی» توسط سلمان رشدی خلق میشود.روایت نفوذ نویسندگان سکولار در ادبیات داستانی در اشلهایی کوچکتر از همین دست هستند. نمیشود قلم بر دست گرفت و بدون سوگیری، قصد خلق اثر کرد. نویسنده خواهناخواه بنده تفکر و منویات درونی خویش است.
آنچه امروز در ادبیات داستانی سکولار میبینیم، چه بخواهیم و نخواهیم، چه بپذیریم و چه نه، دارای رسالتی است که بسیار ظریف در حال انجام است. ممکن است در مطالعه یک کتاب حتی با یک جمله هم برنخوریم که رنگ و بوی جدایی انسان از خدا و دین داشته باشد؛ اما چه بسیار اتفاق افتاده زمانی که مخاطب کتاب را به پایان رسانده و آن را بسته، درست در لحظهای که باید تزکیه (کاتارسیس) اتفاق بیفتد، حسی اهریمنی و از جنس شیطان حضور خداوند را در وجود او به چالش کشیده است. این دقیقاً همان هدفی است که چنین نویسندهای بعد از ساعتها و روزها قلم فرسایی، منتظر رسیدن به آن بوده است. پرواضح است مقابله با اثر ژرفی که این نوع ادبیات بر ذهن مخاطب میگذارد، به سادگی امکانپذیر نیست و ادوات و تجهیزاتی از جنس خودش میطلبد.
موضوع کتابهایتان را چگونه انتخاب میکنید؟
سوژه بعضی از کتابها توسط بعضی ناشران پیشنهاد و بعد از بررسیهای لازم پذیرفته میشود. سوژه تعدادی دیگر از کتابها را هم خودم مشخص میکنم. در بین پیشنهاداتی که میشود، آنهایی که راویاش به لحاظ کنشگری، داشتن نقش مهم در ادوار مختلف دفاع مقدس و ادبیات پایداری بینالمللی حرفی برای گفتن دارد و با پرداخت به آنها باری از زمین برداشته و ذهن مخاطب و پژوهشگر در آن وادی روشن میشود، مورد علاقه و دغدغهام برای انجام است.
چه روشهایی برای جذب مخاطبین عام دارید؟
کاری که بنده بهعنوان نویسنده میتوانم انجام بدهم، شناخت و انتخاب سوژهای مناسب با جمیع استانداردهای مورد نیاز در این حوزه و تالیف اثر درخوری است که نیازهای طیف گستردهای از مخاطبان را پاسخگو باشد. آشنایی با ذائقه مخاطب، داشتن حسن سلیقه در پرداختن به مباحثی کاربردی، راهبردی و پر اهمیت، دور نماندن از فضای ادبیات روز، به کاربردن تکنیکهایی که در عین حفظ استناد اثر و پایبندی به لحن راوی، اثر را خواندنی و مخاطب را راضی میکند، از جمله کارهایی است که در حیطه توان و استعداد نویسنده است.
البته تمام مواردی که در حوزه توجه و رضایت مخاطب مطرح میشود همگی در سایه رسالت اصلی نویسندگان هر ژانر است. مثلا برای بنده و همکارانم در حوزه ادبیات پایداری که دغدغه اصلیمان رساندن پیام امام و انقلاب اسلامی(با تکیه به داشتههای بینظیرش) به مخاطب داخلی و خارجی است، بالطبع پرداختن به سوژههای ناب و مغفول که ظرفیتهای بیشماری برای آگاهیبخشی و جذب مخاطب دارد، با هیچ رکن دیگری برابری نمیکند.
آیا بهنظر خودتان تا به حال توانستهاید پیام دفاع مقدس را به درستی به نسلهای جدید انتقال دهید؟
یقینا راه طولانی در پیش است. هر چقدر هم که در این مقوله اهتمام به خرج داده شود، آنقدر اقیانوس معارف دفاع مقدس در جنبهها و عرصههای مختلف، گسترده است که ادعای رساندن تمام و کمال پیغام آن به دیگران، ادعای گزافی است. همانطور که در بیانات رهبر معظم انقلاب داریم، «هرچه برای دوره دفاع مقدس سرمایهگذاری و کار کنیم، زیاد نیست؛ چون ظرفیت هنری و ادبی کشور برای تبیین این دوره، خیلی گسترده، وسیع و عمیق است و از این ظرفیت تاکنون استفاده خوب و درخوری نشده است.»
با این وجود در طول این سالها سعیام بر این موضوع بوده و همیشه گفتهام که اگر یک نفر با خواندن این خاطرات و روایتها نسبت به مظلومیت فرزندان امام خمینی(ره) و حماسههایی که در اوج این مظلومیت آفریدهاند، آگاهی پیدا کند، برای من کافی است.حقیقتا اگر این قصد و نیت در کار نباشد، تلاشهای شبانهروزی نویسندگان این حوزه که جز خداوند متعال به چشم کس دیگری نمیآید، بیمعنا تلقی میشود. در این بین گاهی اوقات که بازخوردهای خوانندگان را میگیریم و میبینیم چطور توانستهاند با محتوای آثار ارتباط درونی برقرار کنند، برای ادامه کار قوت قلب میگیریم.
برکات پرداختن به تاریخنگاری و روایت دفاع مقدس و ادبیات پایداری چه بوده و در حال حاضر برنامه شما برای نوشتن در حوزه دفاع مقدس چیست؟
از مهمترین و بزرگترین برکات حاصله برای بنده در این حوزه، رشد فکری و معرفتی در این وادی بوده است.قبل از ورود به حوزه کتاب، برای سالهای طولانی با عنوان خبرنگار در مقوله دفاع مقدس فعالیت میکردم. در تمام این سالها فرصتهای بینظیری برای موانست با طیفهای مختلفی از افراد فعال و موثر در دفاع مقدس برایم بهوجود آمد. فرصتی که کمکم قوه تشخیص و تحلیل مسائل را برایم به ارمغان آورد و باعث شد حداقل در حوزه کاریام بتوانم تا حدود زیادی در مباحث مهم و مطرح سره را از ناسره تشخیص بدهم. بعد از آن هم که فعالیتم در بخش تالیف کتاب متمرکز شد، به عینه شاهد نزول برکات معنوی خوبی در زندگی شخصی و کاریام شدم و یقین پیدا کردم که شهدایی که در راه اعتلای نام و مرام آنها قلم میزنیم، ذرهای مدیون ما نمیمانند.
آیا کتاب جدیدی در این زمینه نوشتهاید؟ در مورد آن مختصر توضیح دهید.
دو اثر به فاصلا تقریبا یک سال از من منتشر شده است. اولین اثر به نام «صباح» خاطرات خانم صباح وطنخواه است که سال گذشته توسط انتشارات سوره مهر در نمایشگاه کتاب در اختیار مخاطب قرار گرفت. این کتاب که ماحصل سیصد ساعت مصاحبه با راوی درباره حضور و فعالیت او از اولین روزهای شروع جنگ در خرمشهر است. از روزهایی که او بهعنوان امدادگر در اولین تیم امداد سیار شهر خدمت میکرد تا روزهایی که بهدلیل تنگ شدن حلقه محاصره دشمن به دور خرمشهر و بالا رفتن آمار شهدا، این دختر جوان اسلحه دست میگیرد و در کنار امداد مجروحین به دفاع از شهرش میپردازد.
بعد از سقوط شهر، صباح در کنار تیم فداییان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی، وارد نبرد ذوالفقاری میشود و یکی از زیباترین صحنههای دفاع جانانه در مقابل دشمن را بهعنوان تنها زن حاضر در آن معرکه روایت میکند و…
اثر دوم هم تحت عنوان «ساز و برگ» یک اثر پژوهشی در حوزه بررسی نقش کمکهای مردمی و پشتیبانی از جنگ است که بر پایه ساعتها مصاحبه با افراد برجسته و مسئول در این حوزه (زنان و مردان) انجام شده است. این کتاب در تیر ماه امسال توسط سپاه و موسسه جنات فکه منتشر شده و ناگفتههای بسیاری در خود دارد.
*محمد مشکات
بسیاری از کتابهای خوب در بازاریابی متوقف میشوند! بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آخرین نوشته کلر ژوبرت نویسنده مسلمان فرانسوی در عهدمانا منتشر شد.
کلر ژوبرت در سال ۱۹۶۱ میلادی (۱۳۴۰ خورشیدی) در پاریس متولد شد. او در یک خانواده مسیحی بزرگ شد. در ۱۹ سالگی مسلمان شد و بعد با یک دانشجوی ایرانی ازدواج کرد.
کلر ژوبرت لیسانس علوم تربیتی و فوق لیسانس ادبیات کودکان است و در حال حاضر در ایران زندگی میکند. او مهارت خاصی در توصیف حقایق زندگی به زبان کودکان دارد. در کتابهایش دنیا را به خوبی ترسیم میکند و اتفاقات تلخ و شیرین زندگی را به زبان ساده و روان برای کودکان بیان میکند.
این کتاب با عنوان «لبخند ادواردو» قصهای است کودکانه درباره شهید ادواردو آنیلی که با تصویرگری مرضیه صادقی به چاپ رسیده است. ادواردو، فرزند سناتور آنیلی، شخصیت مطرح و بانفوذ ایتالیا بود که پس از اینکه مسلمان شد و با تهدید و فشارهای بسیار، حاضر به تغییر عقیده خود نشد، او را به شهادت رساندند.
ادواردو تنها پسر و وارث مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی سناتور جووآنی آنیلی بود و مادرش، مارلا کاراچیلو، یک پرنسس یهودی بود. ادواردو پس از اتمام تحصیلاتش در کالج آتلانتیک، برای ادامه تحصیلاتش در زمینه ادبیات مدرن و فلسفه شرق به دانشگاه پرینستون رفت. وی پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی، برای مطالعه عرفان و مذاهب شرقی به کشورهای هند و ایران سفر کرد و در جریان سفرش به کشورمان با آیت الله خمینی دیدار کرد و به اسلام و تشیع گروید.
مسلمان شدن ادواردو
ادواردو دانشجوی فلسفه ادیان در دانشگاه معروف پرینستون نیویورک بود. خودش هم متولد نیویورک بود. او انجیل و تورات را خوانده، اما اینها او را قانع نکرده بود. در ۲۰ سالگی برحسب اتفاق در کتابخانه چشمش به قرآن افتاده و چند آیه از آن را میخواند و احساس میکند این نمیتواند کلام بشر باشد. قرآن را کامل میخواند و تصمیم میگیرد مسلمان شود؛ بدون اینکه نیاز به مشورت با کسی را احساس کند. به یک مرکز اسلامی در نیویورک میرود و آنجا میگوید من میخواهم مسلمان شوم، شهادتین را میگوید و آنجا نامش را “هشام عزیز ” میگذارند. ادواردو پس از سفر به ایران شیعه شد و توانست با امام خمینی (ره) دیدار کند.
دکتر قدیری ابیانه درباره شیعه شدن و اولین سفر ادواردو به ایران میگوید: بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام (ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیتا… خامنهای، آقای هاشمی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند و یک دوست ایرانی ما که الان در مشهد است و نمیخواهد اسمش را ببریم و دوست ادواردو نیز بود، کار ترجمه را بر عهده داشت. این دوست مشترکمان بعدها گفت که بعد از دیدار با امام به نماز جمعه رفتیم که ادواردو در صف اول بود… . در این سفر او به مشهد، برای زیارت امام رضا (ع) رفت. در آنجا بهشدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و میگفت که من وجود امام رضا (ع) را حس میکردم. وقتی از او پرسیدم از امام رضا (ع) چهچیزی خواستی؟ گفت: خواستم که از خدا بخواهد که قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.
دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خود نوشته است که ادواردو از خطری که جانش را تهدید کرده بود، آگاه بود. ابیانه که رابطه خوبی با ادواردو داشت، میگوید: «ادواردو به دوستان مسلمانش آقای الکان همسر اول خواهرش را منشاء خطر برای جان خود عنوان کرده بود، منتهی تصور میکرد چتر حمایت پدر مانع آن میشود که در زمان حیات پدر او را به قتل برسانند. من خود با او صحبت کرده بودم و به او هم در مورد امکان قتلش هشدار داده بودم، لیکن او ضمن تایید خطر جانی برای خود بویژه از سوی صهیونیست ها و بالاخص با هماهنگی الکان یهودی (همسر خواهرش) معتقد بود این خطر پس از مرگ پدر جدی خواهد شد.»
بعد از شهادت ادواردو و مرگ پدر این ارث قانونا به خواهرش میرسید، اما با کمک مادر ادواردو حدود ۵۰۰ میلیون دلار را که در مقابل ثروت خانواده ادواردو بسیار ناچیز است، به خواهرش دادند و با فریب از او امضا گرفتند و به نوعی او را از ارث محروم کردند که بعدها وی از دست مادر خود در دادگاه بهخاطر این موضوع شکایت کرد، اما به هر حال مدیریت این سرمایه عظیم دست خواهرزادههای یهودی ادواردو افتاد.
بر اساس این گزارش حالا ژوبرت کتابی درباره این قهرمان نوشته است که در بخشی از آن میخوانیم:
«چشمهای بابابزرگ دوباره خیس شد. بغلش کردم و اشک وسط لُپش را پاک کردم. بابابزرگ گفت: “یک روز ادواردو آمد ایران و از امام رضا خواست که پدرش با او مهربانتر شود و به دینش احترام بگذارد. پدرش هم مهربانتر شد، ولی زورش به بقیه نرسید. اینها نمیخواستند که این همه ثروت به یک مسلمان برسد و ادواردو را شهید کردند.”
دلم برای ادواردو خیلی سوخت…»
عهد مانا این کتاب را در ۲۴ صفحه خشتی با قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر کرده است.
«کلر ژوبرت» برای «ادواردو» کتاب نوشت بیشتر بخوانید »
? هنرمند در کلام
شهید سیّد مرتضی آوینی
رضوان الله تعالی علیه :
هنرمند بايد اهل درد باشد و اين درد نه تنها سرچشمه زيبايی و صفای هنری ، بلکه معيار انسانيّت است.
آدم بی درد هنرمند نيست که هيچ ، اصلاً انسان نيست.
اصل آن است که هنرمند پیش از آنکه هنرمند است ، انسان باشد
و بدان میثاق ازلی که با حق بسته است وفا کند ،
یعنی مبارزه کند با شرک و کفر و طواغیت.
و اگر اینچنین شد ، هنری که این هنرمند فرزانه واسطه فیضان آن در عالم است ، هنری خواهد بود شایسته اسلام ، و اگر نه ، نه.
پاک بودن را دست کم نگیرید که کار هنرمند ، آیینگی است.
??????????