نویسنده

«تاریخ سیاسی و اجتماعی تیموریان» روانه بازار نشر می‌شود

«تاریخ سیاسی و اجتماعی تیموریان» روانه بازار نشر می‌شود


«تاریخ سیاسی و اجتماعی تیموریان» روانه بازار نشر می‌شود


کتاب «تاریخ سیاسی و اجتماعی تیموریان» به نگارش امیر تیمور رفیعی، استادیار رشته تاریخ ایران و متخصص در حوزه تیموریان در انتشارات سروش به چاپ می رسد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرگزاری فارس، کتاب «تاریخ سیاسی اجتماعی تیموریان» پژوهشی است نو و دست اول که هدفش مطالعه و پژوهش در سیر تحولات سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی دوران حاکمیت تیموریان (۸۰۷-۹۱۳/۱۴۰۵-۱۵۰۷)، در ایران و ماوراءالنهر است، تیموریان بیش از ۱۴۰ سال در ایران، ماوراء النهر، آسیای مرکزی و  بخش‌هایی از سرزمین‌های اسلامی فرمانروایی کردند.

تیموریان آثار و خدمات مهمی در عرصه‌های اجتماعی از خود باقی گذاشتند. بدون تردید این دوران از نظرفرهنگی، هنری و مذهبی یکی از ادوار درخشان تاریخ ایران، ماوراءالنهر و جهان اسلام است. و حتی به گونه‌ای می‌توان این دوران را رنسانس فرهنگی وهنری در جهان اسلام نامید.

شعر و ادبیات، خط وتذهیب و نقاشی ونگارگری، تاریخ نویسی وتالیفات منثور ادبی، نجوم و ریاضیات، معماری و شهرسازی، تالیفات دینی در زمینه علم کلام اسلامی وعرفان و بسیاری نمونه‌های فرهنگی و هنری دیگر از خصایص اصلی تاریخ تیموریان است.

اغلب سلاطین و امیرزادگان تیموری مردمی خوش ذوق و شعردوست، ادب پرو، و حامی دانشمندان، علما و فضلا و خودشان نیز عموما هنرمند و فاضل بوده‌اند. به واقع بیشترین دوران سلطنت طولانی مدت شاهرخ تیموری از یک سو عصر امنیت و آرامش سیاسی و از سوی دیگر دوران رونق و شکوفایی اقتصاد و فرهنگ بوده است.

در دوران سلطنت محدود شده سلطان حسین بایقرا نیز سیاست و فرهنگ با یکدیگر پیوند خورد و دورانی از شکوه و جلال کم نظیری در عرصه فرهنگ و ادب به وجود آورد. ادبیات و زبان ترکی برای اولین در این دوران است که توسط شعرای ترک زبان، خصوصا ادیب و نویسنده فاضل و ذولسانین، امیرعلی شیرنوائی، به سطح ممتازو با شکوهی ارتقا یافت.

تاریخ نگاری فارسی در همین دوران از نظر کمی و کیفی گسترش فوق العاده‌ای یافت، به طوری که مورخان بزرگی همچون نظام الدین شامی، شرف الدین علی یزدی، حافظ ابرو، عبدالرزاق سمرقندی، معین الدین نطنزی، میرخواند، خواندمیرو مورخان بزرگ دیگری ظهور کردند، و هرکدامشان آثار ارزشمندی درتاریخ و جغرافیای این دوران ثبت کردند.

بنابراین نظر به اهمیتی که این سلسله حکومتی در تاریخ جهان اسلام، خصوصا ایران و ماوراءالنهردارد مولف را مشتاق کرد که اثری در تاریخ این سلسله تدوین کند. در این اثر کوشش براین است تا سیری از تحولات اجتماعی تیموریان، به شرح فصول زیر مورد پژوهش و تحقیق قرار دهد.    

کتاب در دو بخش تدوین شده است؛ بخش اول شامل سه فصل است.در فصل اول اوضاع و احوال سیاسی نظامی تیموریان از مرگ امیرتیمور تا سلطنت شاهرخ و در فصل دوم اوضاع و احوال  سیاسی و نظامی دوران سلطنت شاهرخ تیموری بررسی شده و در نهایت در فصل سوم چگونگی جانشینی شاهرخ و سلاطینی که پس از وی بر تاج و تخت تیموریان تکیه زدند مورد تحقیق و تفحص قرار گرفته است.

دربخش دوم که خود به چهار فصل تقسیم می‌شود مشخصا اوضاع اجتماعی تیموریان بررسی شده است. در فصل اول اوضاع اداری، دیوانی و حکومتی تیموریان مورد بحث قرار گرفته و درفصل دوم اوضاع اجتماعی و نهضت‌های سیاسی مذهبی تیموریان مورد تحلیل و ارزیابی واقع شده است. در فصل سوم یکی از جنبه‌های مهم تاریخ تیموریان که تقریبا کم تر توسط محققان مورد بررسی قرار گرفته، یعنی وضعیت اقتصاد کشاورزی، زمین داری، مالی و تجاری تیموریان مطمح نظر بوده است. و در نهایت در فصل چهارم  اوضاع مذهبی در قلمرو تیموریان و در ادامه سیاست دینی و مذهبی سلاطین و امیرزادگان تیموری از امیرتیمور تا سلطان حسین بایقرا مورد پژوهش و نقد وارزیابی قرار گرفته است.

چاپ نخست این کتاب در ۲۷۰ صفحه و با قطع وزیری توسط انتشارات سروش به زودی انجام می‌شود.

انتهای پیام/




منبع

«تاریخ سیاسی و اجتماعی تیموریان» روانه بازار نشر می‌شود بیشتر بخوانید »

چاپ بیست و دوم «روزی بود و روزی نبود»/ آثار میرکیانی همچنان پرطرفدار است

چاپ بیست و دوم «روزی بود و روزی نبود»/ آثار میرکیانی همچنان پرطرفدار است


چاپ بیست و دوم «روزی بود و روزی نبود»/ آثار میرکیانی همچنان پرطرفدار است


مجموعه‌ ۳ جلدی «روزی بود و روزی نبود» از آثار محمد میرکیانی با انتشار سیزدهم تک جلدی و انتشار نهم مجلد سه جلدی در مجموع به چاپ بیست و دوم رسید.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مجموعه‌ ۳ جلدی «روزی بود و روزی نبود»، از آثار محمد میرکیانی، با انتشار سیزدهم تک جلدی و انتشار نهم مجلد سه جلدی در مجموع به چاپ بیست و دوم رسید.

بر اساس این گزارش، «روزی بود و روزی نبود» با تصویرگری محمد حسین صلواتیان از آغاز انتشار تا کنون، تقریبا هرسال یک نوبت به چاپ رسیده است.

«روزی بود و روزی نبود» برنده متن، تصویر و طرح جلد از نهمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و برگزیده کتابخانه بین المللی مونیخ آلمان در سال ۲۰۰۱ میلادی است.

در سال ۱۳۸۶ یک مجموعه تلویزیونی براساس «روزی بود و روزی نبود»، به تهیه کنندگی و کارگردانی سید محمد مختاری ساخته شد که‌ از شبکه‌های یک، امید، جهانی جام جم و آی فیلم روی آنتن رفت.

مجموعه «روزی بود و روزی نبود»، از سوی انتشارات محراب قلم در بازار کتاب عرضه شده است.

انتهای پیام/




منبع

چاپ بیست و دوم «روزی بود و روزی نبود»/ آثار میرکیانی همچنان پرطرفدار است بیشتر بخوانید »

مروری بر کتاب «نان سال‌های جنگ»/ اسم دخترت را بگذار آزاده


مروری بر کتاب «نان سال‌های جنگ»/ اسم دخترت را بگذار آزاده


می‌توان چهره خیرالنساء و صدیقه و… را دید و شور زندگی را در چشمان‌شان احساس کرد، آن‌ها همه پیر شده‌اند، رزمندگان هم، کسی چه می‌داند، شاید یکی از آن‌ها هنوز نامه‌ای را که زن روستایی لابه‌لای نان‌ها و کلوچه‌ها می‌گذاشت، داشته باشد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «نان سال‌های جنگ» عنوان کتابی است که با زاویه‌ای جدید به نقش زنان در دهه شصت و دفاع مقدس پرداخته و خاطرات زنان روستای «صَدخَرو» سبزوار را در پشتیبانی دفاع مقدس روایت می‌کند.

«مریم راهی» که خود از نویسندگان مطرح است در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است، به این کتاب پرداخته که می‌خوانید.

روستای صدخَرو در ۵۵ کیلومتری سبزه‌وار و در مسیر راه شوسه شاهرود، سبزه‌وار قرار دارد. این روستا که از شمال در ادامه رشته‌کوه البرز به کوه صدخرو می‌رسد، بزرگترین روستا در بخش داورزن است و در حال حاضر بیش از ۳۰۰۰ نفر جمعیت دارد. 

پیرزنان این روستا خاطره‌ها دارند از روزگار شاه قلدر ایران، از روزگاری که چادر از سرها می‌کشیدند و بعدها که پسر به جای پدر نشست و پای بیگانه به کشور باز شد و زن را از آنچه که بود خانه‌نشین‌تر کرد. روستاییان با اینکه دور بوده‌اند از شهرها و مراکز خبر، اما خاطرات بسیاری دارند از دوران انقلاب و شعارها و شکنجه‌ها، همین‌طور از جنگ و بمباران و اسلحه به دست گرفتن مردان. این خاطرات که بی‌تردید زبان‌به‌زبان میان خودشان می‌چرخد و برخی از آن‌ها نیز به دست ما می‌رسد، برای آن‌ها نان است، شاید از نان شب هم واجب‌تر، کسی چه می‌داند! 

ما که هر آنچه می‌دانیم از نان، تنها این است که ابتدا گندمی بوده، آرد شده، خمیرش کرده‌اند و خمیرِ بازشده را بر تنوری از آتش پخته‌اند. اما برای زنان روستا نان معنایی دیگر دارد که میان خاطرات‌شان در کتاب «نان سال‌های جنگ» خواندنی‌ست.  

انقلاب که پیروز شد، همین‌ نان‌ها نقل و نبات شدند و از این خانه به آن خانه کام‌ها را شیرین کردند. آن زمان زنان روستا روح‌شان هم خبر نداشت که از پسِ این جنگ، جنگی دیگر است و خون‌های بسیار دیگری ریخته خواهد شد. آن‌ها شاید با خود می‌پنداشتند جنگ همانی بود که در سال‌های انقلاب دیدند و از این پس هرچه هست صلح است و آسایش؛ یعنی که دیگر لقمه‌نان خود را در حلوا و روغن فرو می‌برند و بر دهان می‌گذارند.اما وقتی جنگ دیگر از راه رسید و حسین صدخروی شهید شد، نان‌ها باز آغشته شد به خون. پسرها زودتر از قبل مرد شدند و مردها خیلی زود رفتند به جبهه.

بار دیگر زنان روستا تنها شدند اما دست روی دست نگذاشتند. گندم‌ها را آرد کردند و نان پختند، نان و کلوچه، بعدها هم آش و مربا، خیلی بعدترش کلاه و شال‌گردن بافتند و ژاکت و جوراب، و همه را فرستادند برای مردها در جبهه‌ها، خیلی دورتر از صدخرو. 
آن‌ها برای خود واجب کرده بودند که اذان صبح نشده، بیدار شوند و نان بپزند و نان بپزند. جبهه است و هزاران سرباز با شکم‌ گرسنه. و چیست که بتواند جای نان را بگیرد؟ و مگر نان‌نخورده می‌تواند از خاک دفاع کند؟

نان نشاط‌آور است، آدم را یاد خانه می‌اندازد، یاد سفره‌های ناهار ظهر جمعه، دور هم، خانه مادربزرگ، نزدیک حوض آب و درخت انارِ تازه‌گل‌کرده. زنان این را می‌دانستند و با نان‌ها، این خاطرات خوش را برای سربازها در جبهه‌ها زنده کردند و به دل‌های‌شان گرما بخشیدند. 

از روزی که جهادی‌ها وارد روستا شدند، دیگر تنورهای صدخرو سرد نشد. خیرالنسا، فاطمه، رقیه، بتول، سلطان، لیلا، طوبی و سایر زنان روستا بدون اینکه فکر مزد باشند، نان پختند، و همین از آنان قهرمان ساخت. خیرالنسا فرمانده زنان روستا بود، که سال‌ها بعد شروع کرد به روایت خاطراتش. او دیگر پیر شده است. یک پیرزن مهربان، مادربزرگ سربازان و جبهه‌ها. او در قلبش می‌دانست که جنگ جنگ تا پیروزی به همین زودی‌ها محقق می‌شود، پس نان سال‌های جنگ را تأمین کرد. آن‌ها نان پختند و از میان نان‌ها قصه‌هایی برای آیندگان برداشتند، اما قصه‌های‌شان برای نخوابیدن است، برای بیداری.

فاطمه که در پانزده سالگی، خشکسالی را دیده بود، قدر گندم را خوب می‌دانست. او یقین داشت گندم معجزه می‌کند و جان‌ها را از مرگ دور می‌دارد. فاطمه سال‌هایی را به چشم دیده که گندم حکم طلا را پیدا کرده بود. او می‌گوید: «آن سال‌ها مزد کارگر روزی دو تومان بود و هر مَن گندم شد پنج تومان. آن سال معروف شد به سال گندم‌منی‌پنج‌تومان. آن سال گرسنگی چند نفر را فرستاد زیر خاک، خدا رحم کرد باز بارندگی شد و گندم‌ها رسید.» حالا پس از سال‌ها، همین فاطمه می‌رسد به دوران جنگ و می‌داند این گندم‌ها اگر نان شوند، قوت می‌دهند به پاهای رزمندگان، پس تا می‌تواند نان می‌پزد.

او می‌گوید: «هر روز یک کیسه آرد می‌آوردند دم خانه. همسایه‌ها هم دست‌تنهایم نمی‌گذاشتند. اذان صبح را که می‌دادند، یکی از همسایه‌ها می‌آمد کمک. با هم خمیر باز می‌کردیم و تنور را آتش می‌زدیم. من فقط پای تنور بودم و نان می‌پختم، بقیه کارها با همسایه‌ها بود. شش‌تا دختر داشتم که کمکم می‌کردند. از سه‌تا پسرم هم دوتای‌شان جبهه بودند.»

چیزی که فاطمه می‌گوید معنی‌اش این است که مردان روستا در جبهه‌ها می‌جنگیدند و زنان‌شان در خانه‌ها پای تنور بودند. آن‌ها همگی در حال جهاد بودند و تا پایان جنگ به جهادشان ادامه دادند. دشمن آمده بود ایران را تصاحب کند اما غافل از اینکه مردان و زنان ایران نه اهل سازش هستند و نه زیر بار حرف زور می‌روند. آن‌ها یک شعار داشتند و آن هم «نه سازش نه ذلت، یا فتح یا شهادت». از چنین ملتی با چنین شهامت و اراده‌ای باید ترسید و عقب نشست.

خیلی‌ها شاید خبر جنگ را از رادیو شنیده باشند، یا این خبر که پای دشمن رسیده به ایران، دهان‌به‌دهان گشته باشد تا رسیده باشد به گوش آن‌ها. به هر حال، خبر چنان بود که همه را برآشفت و غیرت‌ها را به جوش آورد. زهرا می‌گوید: «از رادیو شنیدیم صدام نیروهایش را آورده سر مرز. خنده از روی لب‌های مردم رفت. وقتی دشمن خرمشهر را گرفت، تمام روستا عزای‌شان شد. جوان‌های روستا شال‌وکلاه کردند و رفتند جبهه. ما هم دوست داشتیم اسلحه دست بگیریم اما نمی‌شد.»

جنگ پدیده عجیبی‌ است؛ در خانه‌ات نشسته‌ای، سرت گرم زندگی‌ات است، داری دیگ آشت را هم می‌زنی یا پیج رادیو‌ را می‌چرخانی و حواست هست بچه‌ها مشق شب‌شان را بنویسند که ناگهان جنگ بدون اینکه زنگ در را بزند، یا حتی از در وارد شود، از روی دیوار خانه‌ات می‌پرد داخل و سقف را آوار می‌کند روی سرت. طوری که اگر سر سفره نشسته باشی، حتی فرصت نمی‌کنی لقمه توی دهانت را بجوی. لقمه در دهانت می‌گذاری زمانی که کشورت در صلح است، و همان لقمه را زمانی فرو می‌بری که جنگ شده و سقف خانه‌ات پایین آمده و تو زیر آوار هستی. با همین سرعت و همین‌قدر غافلگیرکننده. بعدتر هم اگر از زیر آوار زنده بیرون بیایی، تمام زندگی‌ات می‌شود همان که جنگ برای تو تعیین می‌کند. خرمشهر اشغال می‌شود، گویی کسانی تو و سرنوشت تو را اشغال کرده‌اند. تیر می‌اندازند و شهر را منهدم می‌کنند، تو زخم برمی‌داری و دردت می‌آید. خرمشهر اندوه‌بار می‌شود، تو نیز بار برمی‌داری. باردار می‌شوی و زمانی زایمان می‌کنی که خرمشهر آزاد شده است. پس دختر می‌زایی و اسمش را می‌گذاری آزاده. جنگ این‌طور، می‌شود جزئی پراهمیت در زندگی‌ات. 

زندگی طوبی نیز همین‌طور بود، خرمشهر که آزاد شد، طوبی شد مادر آزاده، مادر دختری تازه متولد شده به نام آزاده. شاید آزاده‌هایی که آن سال آزاده نام گرفته‌اند، علتش همین آزادی باشد. خدا می‌داند. 

در صدخرو بتول همسایه کربلایی‌رقیه بود، او هم قصه نان پختنش را روایت کرده است. صدیقه حتی مزد هم می‌داده تا کسی در نان پختن کمکش کند، او هم نان پختنش قصه دارد. قصه‌ها همه از نان پختن می‌گویند، اما فرق این با آن از زمین است تا آسمان. فاطمه برنامه‌اش این بوده که شب دو سه نفر بیایند کمکش تا آردها را صاف کنند. بعد بروند و اذان برگردند و خمیر باز کنند تا صبح. سپس صبحانه بخورند و نان بپزند تا ظهر. ناهار را دور هم باشند با خوردن چیزکی و باز برگردند پای تنور. و این برنامه سال‌ها ادامه داشته است، بی‌آنکه کسی به آن‌ها بگوید این دستان زحمتکش‌تان درد نکند، بی‌آنکه آن‌ها از کسی بپرسند آیا واقعاً این نان‌ها که خروارخروار می‌پزیم به دست رزمندگان می‌رسد یا نه، شکم‌هایی را سیر می‌کند یا نه و دل‌هایی را گرما می‌بخشد یا نه.

کتاب «نان سال‌های جنگ»، خاطرات شنیدنی و تأمل‌برانگیز زنان روستای صدخرو را محمد شم‌آبادی نوشته است. او برای اینکه خاطرات را بنویسد نیاز داشته آن‌ها را از زبان زنان روستا بشنود. این کار را محمد اصغرزاده برایش انجام داده است؛ او با زنان روستا مصاحبه کرده و نتیجه ۲۴ ساعته‌اش را به دست شم‌آبادی رسانده. نویسنده نیز خاطرات زنان را در ۲۰۰ صفحه نوشته و به دست خوانندگان داده است.

«نان سال‌های جنگ»، مصور است. می‌توان چهره خیرالنساء و صدیقه و فاطمه و زهرا و طوبی را دید و شور زندگی را در چشمان‌شان احساس کرد. آن‌ها دیگر همه پیر شده‌اند، پیرزن‌هایی زیبا و پیروز. رزمندگان نیز پیر شده‌اند. کسی چه می‌داند، شاید یکی از آن‌ها هنوز نامه‌ای را که زن روستایی لابه‌لای نان‌ها و کلوچه‌ها می‌گذاشت، به یادگار نگه داشته باشد. «سلام. خسته نباشید. شما در جبهه می‌جنگید، ما هم پشت جبهه می‌جنگیم.» 

بنابراین گزارش، کتاب «نان سال‌های جنگ» با قیمت ۳۰هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.

انتهای پیام/




منبع

مروری بر کتاب «نان سال‌های جنگ»/ اسم دخترت را بگذار آزاده بیشتر بخوانید »

«مرحوم احمدی» می‌تواند الگوی بسیار خوبی برای پؤوهشگران باشد

«مرحوم احمدی» الگوی بسیار خوبی برای پژوهشگران دفاع مقدس بود


«مرحوم احمدی» می‌تواند الگوی بسیار خوبی برای پؤوهشگران باشدیحیی نیازی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، درباره مرحوم اسدالله احمدی از راویان و نویسندگان تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس که روز گذشته به علت بیماری کرونا جان باخت، اظهار داشت: مرحوم احمدی و جمعی که اکنون به عنوان راویان و تاریخ نگاران دفاع مقدس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مشغول هستند کاری بزرگی را در دوران جنگ تحمیلی انجام دادند؛ اقدامی که هم منحصر به فرد است و هم از نظر تاریخی به موضوع دفاع مقدس و انتقال ارزش‌های آن به نسل امروز و آینده کمک می‌کند.

وی افزود: این افراد جمعی بودند که به عنوان رزمنده وارد جبهه‌ها شدند، ولی وقتی نیاز شد تا ثبت و ضبط وقایع جنگ صورت بگیرد، به جای سلاح در مواقع حساس قلم به دست گرفتند و صحنه‌های نبرد را لحظه به لحظه روایت کردند.

نیازی ادامه داد: وی با بیش از ۵۰ ماه سابقه حضور در جبهه، یکی از راویانی بود که توانست در تهیه هزاران ساعت نوار صوتی ضبط شده از هنگامه نبرد، هدایت عملیات‌ها و جلسات مهم تصمیم‌گیری فرماندهان نقش اساسی ایفا کند؛ وی در دوران دفاع مقدس در کنار فرماندهان لشکر‌ها و قرارگاه‌ها و فرماندهان عالی جنگ حضور داشت و به ثبت و ضبط وقایع جنگ می‌پرداخت.

وی اضافه کرد: به عنوان مثال در عملیات والفجر هشت بنده شاهد حضور احمدی در کنار فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب بودم که با چه دقت و ظرافتی سعی می‌کرد موضوعات و تحولات و صحنه جنگ را ثبت و ضبط کند و برای این کار گاهی با موتورسیکلت و گاهی هم پیاده در خطوط مقدم نبرد‌ها همراه فرمانده لشکر و یا تنها حضور داشت.

این نویسنده دفاع مقدس اضافه کرد: بعد از دفاع مقدس هم بیشتر این راویان از جمله احمدی تلاش کردند یافته‌های خود را از صحنه‌های نبرد در قالب تاریخ نگاری مستدل و مستند دفاع مقدس به صورت کتاب‌های نبردی، گزارش‌های عملیات و تاریخ شفاهی فرماندهان، بتوانند آنچه که در صحنه نبرد روی داده و خود شاهد صحنه بودند را برای استفاده آیندگان کشور ماندگار کنند.

وی تصریح کرد: در این زمینه احمدی در رابطه با نبرد نویسی و گزارش‌های عملیات، اسناد دسته اولی را برای استفاده محققان و پؤوهشگران از خود بر جای گذاشته است، علاوه بر این وی در موضوع نگارش تاریخ شفاهی فرماندهان هم ساعت‌ها گفت‌وگو و پیاده سازی کرده است؛ همچنین در رابطه با نبرد نویسی هم توجه ویژه‌ای به جبهه‌های غرب و شمال غرب داشت.

نیازی گفت: مرحوم احمدی ۴۳ دفتر راوی در زمان جنگ نوشته که در بر گیرنده مطالبی است که وی در طول دوران دفاع مقدس بواسطه حضور در کنار فرماندهان دفاع مقدس نگارش کرده به عنوان مثال در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس در کنار فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، در عملیات والفجر هشت در کنار فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب و در عملیات کربلای پنج تا انتهای جنگ در کنار فرمانده نیروی زمینی سپاه، در عملیات بدر در قرارگاه نجف ۲ (نصرت)، در عملیات انجام نشده «سلمان» در قرارگاه نجف غرب (سلمان)، ادامه عملیات والفجر ۸ در قرارگاه خاتم (گزارش یک ماهه)، عملیات نصر ۷ در قرارگاه نیروی زمینی سپاه، حضور داشته است.

وی در ادامه بیان داشت: علاوه بر این شرح عملیات‌های مختلف از جبهه میانی تا مریوان، تجربیات، نظرات و طرح در مورد کار تاریخ نگاری جنگ و مطالب و تحلیل‌های مربوط به عراق و نیرو‌های خودی، تاریخ جنگ (از زمینه سازی تا آزادسازی) در غرب کشور و محوربندی‌های منطقه، طرح اولیه تودین، جمع آوری و خلاصه‌ای از مطالب مربوط به جنگ در محور‌های مختلف غرب کشور، را در کارنامه آثار خود به ثبت رسانده است.

نیازی همچنین بیان داشت: وی علاوه بر نگارش کتاب «دست‌های خالی پا‌های خونین» که در مراسم تجلیل از پاسداران اهل قلم سال گذشته مورد تجلیل قرار گرفت، در قالب تاریخ شفاهی با سرداران اسدالله ناصح و عباس محتاج نیز گفتگو‌های مفصلی انجام داده است؛ به همین جهت می‌توان وی را جزو راویان پرتلاش، صادق و صبور دانست؛ از این روی می‌تواند برای کسانی که علاقمند به فعالیت در حوزه پژوهش هستند، الگوی بسیار خوبی باشد.

انتهای پیام/ ۲۳۱



منبع خبر

«مرحوم احمدی» الگوی بسیار خوبی برای پژوهشگران دفاع مقدس بود بیشتر بخوانید »

لشکر فاطمیون: محمدسرور رجایی مقاومت بدون مرز را معنا کرد

محمدسرور رجایی مقاومت بدون مرز را معنا کرد


لشکر فاطمیون: محمدسرور رجایی مقاومت بدون مرز را معنا کردبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در پی رحلت محمدسرور رجایی شاعر و فرهیخته افغانستانی لشکر فاطمیون پیام تسلیتی صادر کرد. متن این پیام بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

و بشر العباد الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه الراجعون

خبر رحلت شاعر، ادیب، نویسنده و پژوهشگر عزیز و ارزشی جناب آقای محمدسرور رجایی علاوه بر مردم عزیز ایران و افغانستان، ضایعه‌ای سترگ برای دوستداران محور مقاومت بود.

بر کسی پوشیده نیست که این ادیب بزرگ سال‌های متمادی زندگی خویش را صرف همدلی میان دو ملت ایران و افغانستان و هموار کردن مسیر مقاومت بدون مرز کرد و در این عرصه مرجعی قابل اتکا و قابل اعتنا بود.

جوانان در ایران و افغانستان تا سال‌ها می‌‌توانند جرعه‌های معرفت مقاومت را از آثار این نویسنده معزز بنوشند.

لشکر فاطمیون همواره در طول حیات مرحوم رجایی از ارتباط با این عزیز، بهره فرهنگی و معرفتی برده و فقدان از دست دادن ایشان را ضایعه‌ای غیرقابل جبران برای خود دانسته و از خداوند منان برای ایشان علو درجات و برای تمام بازماندگان خانواده محترم رجایی صبر زینبی طلب می‌کند.

امید است جوانان مسلمان و دوستداران محور مقاومت در ایران و افغانستان راه ادیب و نویسنده عزیز را ادامه دهند.»

انتهای پیام/ 221



منبع خبر

محمدسرور رجایی مقاومت بدون مرز را معنا کرد بیشتر بخوانید »