نیروی دریایی

صدام چیزی از جنگ دریایی می‌فهمید؟

صدام چیزی از جنگ دریایی می‌فهمید؟



آرزویی که صدام به گور برد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به دلیل فراوانی نبردهای زمینی دوران دفاع مقدس که توسط رزمندگان انجام شده است تا کنون توجه چندانی به معرفی و تشریح نبردهای دریایی جنگ‌تحمیلی نشده و دلاوری‌ها پرسنل نیروی دریایی مغفول مانده است. این درحالی است که سفید جامگان نیروی دریایی ارتش در شصت و هشتمین روز از آغاز جنگ توانستند نیروی دریایی عراق را تا پایان جنگ مهار کنند.

پس از سقوط صدام، شورای اطلاعات ملی آمریکا پروژه‌ای برای گفتگو با فرماندهان صدام را ترتیب داد تا به معمای شخصیتی او بیشتر پی ببرد. این پروژه از سوی مرکز بررسی اسناد درگیری‌ها (Conflict Records Research Center) به اجرا درآمد و ماحصل آن در کتابی با عنوان جنگ عراق و ایران از دیدگاه فرماندهان صدام، انتشار یافت.

متن زیر خلاصه‌ای از گفتگوی چند نفراز کارشناسان آمریکایی ( کوین ام. وودز، ویلیامسون مورای، و الیزابت اِی. ناتان) با سپهبد عبید محمد الکعبی است که درتاریخ ۲۱ آبان ۱۳۸۸ در مورد نیروی دریایی عراق درجنگ هشت ساله علیه ایران صورت گرفته است:

چگونگی توسعه نیروی دریایی عراق

مورای: می‌توانید قدری درمورد چگونگی توسعه نیروی دریایی عراق برایمان بگویید؟

کعبی: توجه دولت عراق به نیروی دریایی از زمان عبدالکریم قاسم آغاز شد. در آن زمان، قاسم قراردادی برای خرید ۱۲ فروند قایق اژدرافکن و سه فروند ناو ضدزیردریایی با اتحاد شوروی [سابق] امضا کرد. بعثی‌ها هم پس از به‌قدرت رسیدن در سال ۱۳۴۷ قرارداد دیگری برای خرید ۱۲ فروند قایق موشک‌انداز با اتحاد شوروی منعقد کردند. طول هریک از این قایق‌ها حدود ۴۱ متر بود و به چهار فروند موشک کشتی‌به‌کشتی استایکس (Styx) و دو توپ ۳۰ میلی‌متری در پاشنه قایق مجهز بودند.

مورای: اولین افسران دریایی عراق از چه رسته نظامی بودند؟

کعبی: از رسته توپخانه نیروی زمینی انتخاب شدند.

وودز: می گویندافسران دریایی مصر آموزش اولیه نیرو های عراقی را برعهده داشتند، درست است؟

کعبی: بله، اما فرماندهان و خدمه قایق‌های موشک‌انداز برای آموزش به روسیه اعزام شدند. هنگامی که جنگ آغاز شد، تجهیزات نیروی دریایی عراق عبارت بودند از: ۱۲ فروند قایق موشک‌انداز؛ یک اسکادران بالگرد سوپر فرلون (Super-Frelon) که هر بالگرد به دو موشک اگزوسه MM-۴۰ مجهز بود؛ دو آتشبار موشک ساحلی کرم ابریشم؛ ۶ فروند قایق گشتی؛ پنج فروند مین‌روب؛ چهار فروند کشتی آب‌خاکی؛ یک هنگ توپخانه ۱۳۰ میلی‌متری؛ و یک تیپ دریایی. در اواسط دهه ۱۳۶۰با تشکیل یک تیپ دریایی دیگر، امکانات پشتیبانی آمادی لازم را هم تهیه کردیم. در سال ۱۳۵۹کارکنان نیروی دریایی ما حدود ۲۰ هزار تن بودند.

وودز: کیفیت و آموزش نیروی دریایی عراق را پیش از جنگ با ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کعبی: به‌طور متناوب تمرینات متعددی در دریا داشتیم و خدمه قایق‌های موشک‌اندازمان افراد ورزیده‌ای بودند.

نیروی دریایی ضعیف‌ترین حلقه نیروهای نظامی عراق

مورای: در شهریور ۱۳۵۹هنگامی که عملیات‌های نظامی آغاز شد، ناکارآمدی نسبی طرح‌ریزی نظامی عراق مشخص شد. در عملیات‌های اولیه اصولاً استفاده از نیروی دریایی هم مدِ‌نظر قرار گرفته بود؟

کعبی: در آغاز جنگ، نیروی دریایی ازنظر فرماندهی عالی عراق ضعیف‌ترین حلقه نیروهای نظامی به‌شمار می‌آمد و بسیاری از مأموریت‌های اولیه‌ای که به این نیرو واگذار شد ماهیت دفاعی داشت.

وودز: ظاهراً نیروی دریایی عراق درگیر دفاع از تأسیسات، پایش اقدامات دریایی ایران و جلوگیری از پیاده‌شدن نیروهایش در سواحل عراق بود، درست است؟

کعبی: بله، این همه کاری بود که نیروی دریایی انجام می‌داد. کار ما به اجرای وظایف ساده‌ای محدود شده بود. فرماندهی عالی عراق از این نیرو انتظار نداشت نقش فعالی در جنگ داشته باشد.

وودز: خوب، چون همه فرماندهان عالی عراق از افسران نیروی زمینی بودند احتمالاً هیچ تصوری از عملیات‌های دریایی در ذهن خود نداشتند.

کعبی: درست است، فرماندهی عالی عراق شناخت زیادی از امور دریایی نداشت. من به‌طور خاص از ستاد مشترک ارتش و معاونانش صحبت می‌کنم. آنها در این زمینه چیزی نمی‌دانستند و مایل هم نبودند که چیزی یاد بگیرند.

وودز: اما همان‌طورکه گفتید، فرهنگ دریایی عراق قدمت زیادی نداشت.

کعبی: عراقی‌ها اصولاً فرهنگ دریایی نداشتند.

مورای: با توجه به اینکه فرماندهان نظامی ارشد عراق شناخت چندانی از نیروی دریایی نداشتند و نمی‌خواستند چیزی هم در این زمینه یاد بگیرند، می‌توان گفت که صدام هم این‌گونه بود؟

کعبی: صدام زیرک بود. او پس از آنکه فهمید نیروی دریایی چه کارهایی می‌تواند انجام دهد، به این نیرو علاقه‌مند شد. من که از اعضای فرماندهی عالی نیروهای مسلح عراق بودم، می‌دانم که این خود صدام بود که سرانجام به توانمندی‌های نیروی دریایی پی‌برد و به همین علت این نیرو به‌نوعی خوداتکا و ازنظر نظامی تقریباً مستقل بود و ‌کسی در امور آن دخالت نمی‌کرد. نیروی دریایی خودش مشکلاتش را حل می‌کرد، خودش عملیات‌هایش را طرح‌ریزی می‌کرد و خودش آنها را اجرا می‌کرد.

وودز: ازاواخر ۱۳۵۷شمسی تا آغاز جنگ در سال ۱۳۵۹شمسی آیا ایرانیان در دریا با شما مشکل داشتند و اصولاً نسبت به نیروی دریایی عراق رویکردی تهاجمی داشتند؟

کعبی: درگیری‌ها در مرزهای زمینی بود. البته در دریا هم تنش‌هایی بود، اما آتشی تبادل نمی‌شد.

وودز: درمورد طرح‌ریزی جنگی عراق در تابستان ۱۳۵۹ با سه ژنرال عراقی دیگر ـ حمدانی، طرفه و مکّی ـ نیز گفت‌وگو کردیم. آنها به جلسه‌ای در جولای ۱۹۸۰م [تیر۱۳۵۹شمسی] اشاره کردند که در آن درباره احتمال وقوع جنگ با ایران بحث شده بود. آن‌طور که آنها می‌گفتند نمایندگانی از همه شاخه‌های نیروهای نظامی عراق در این جلسه حضور داشته‌اند. نیروی دریایی هم در این جلسه نماینده‌ای داشت؟

کعبی: وقتی جنگ آغاز شد، رئیس اداره آموزش نیروی دریایی بودم و چند ماه بعد هم معاون عملیات این نیرو شدم. زمانی که فرمانده [نیروی دریایی] بودم بحث‌هایی درمورد احتمال جنگ بین ایران و عراق وجود داشت و من هم در آن زمان در این بحث‌ها شرکت می‌کردم. جلسه‌ای که به آن اشاره می‌کنید در اداره طرح‌ریزی وزارت دفاع برگزار شد و افسران زیادی از نیروهای نظامی سه‌گانه عراق در آن شرکت داشتند.

مورای: ازنظر طرح‌ریزی درازمدت و مطالعه ضرورت‌های بالقوه برای جنگی طولانی به‌نظر می‌رسد نیروی زمینی عراق هم وضعیتی مشابه [نیروی دریایی] داشت، درست است؟

کعبی: بله [در آن زمان] می‌دیدم که حتی در نیروی زمینی هم سطح طرح‌ریزی‌ها بالا نیست. برای نمونه، زمانی که نیروهای زمینی تجاوز به ایران را آغاز کردند هیچ نقشه [به‌روز شده‌ای] در اختیار نداشتند.

واهمه اصلی عراقی‌ها در دریا از چه بود؟

وودز: شما که در دوران پیش از جنگ از افسران نیروی دریایی بودید اصولاً به احتمال جنگ با ایران هم فکر کرده بودید؟ نگرانی‌های اصلی‌تان [در آن زمان] چه بود؟ ازنظر نیروی دریایی و امکان وقوع جنگ با ایران، نگران چه چیزهایی بودید؟

کعبی: [در آن زمان] رئیس اداره آموزش بودم. ما بیش از هر چیز از قایق‌های موشک‌انداز جنگی ایرانیان می‌ترسیدیم که ۶ فروند داشتند و برای خرید ۱۲ فروند دیگر هم با فرانسه قرارداد بسته بودند. این قایق‌ها به موشک‌های آمریکایی هارپون (Harpoon) مجهز بودند. بُرد این موشک‌ها از موشک‌های استایکس ما بسیار بیشتر بود. البته در مراحل بعدی جنگ، ما هم با افزایش حجم سوخت موشک‌های [استایکس] بُرد آنها را تا حدود ۵۴ کیلومتر افزایش دادیم.

وودز: چه نوع اصلاحاتی بر روی موشک‌های ساخت شوروی انجام دادید؟

کعبی: کشف هدف راداری به ارتفاع هدف، اندازه هدف و فاصله بین هدف و سامانه هدف‌یاب وابسته است. در فاصله بین ماه‌های مارس و سپتامبر [بهمن تا شهریور سال بعد] بُرد راداری در خلیج‌[فارس] براثر پدیده ناشناخته‌ای دو برابر می‌شود. همچنین، انحنای کف خلیج‌[فارس] کمترازنقاط دیگر است که این ویژگی هم سبب افزایش بُرد راداری می‌شود.

مورای: گفتید سطح آموزش [خدمه] قایق‌های موشک‌انداز عراق بالا بود. [خدمه] قایق‌های موشک‌انداز ایران هم در این دوره آموزش می‌دیدند؟

کعبی: نیروی دریایی ایران پس از انقلاب تغییری نکرده بود. حکومت [ایران] برخی امیران نیروی زمینی را پاک‌سازی کرده بود ولی بسیاری از افسران نیروی دریایی در مشاغل خود ابقا شده بودند.

مورای: آموزش‌هایتان با همان روش‌های پیش از جنگ انجام می‌شد؟

کعبی: بله، البته. در این دوره هم تمرین‌های زیادی انجام می‌دادیم.

وودز: با سایر کشورهای خلیج‌[فارس] هم [در حوزه دریایی] همکاری داشتید؟ برای نمونه، کویت یا دیگر کشورهای [منطقه] در آموزش‌هابه شما کمک می‌کردند؟

کعبی: ابداً، هیچ‌کس به ما کمک نمی‌کرد.

کویت  مایل به درگیری با ایران نبود

وودز: چرا فکر می‌کنید در این دوره هیچ‌کس [با شما] همکاری نکرده است؟

کعبی: کویتی‌ها نمی‌خواستند خودشان را با ایران درگیر کنند. آنها از ایران می‌ترسیدند و فکر می‌کردند این کشور به‌راحتی می‌تواند بر عراق غلبه کند.

وودز: شما  گفتید که مقاله در مورد نیروی دریایی دارید موضوع آن چیست؟

کعبی: در این مقاله، نیروهای دریایی [دو کشور] را ازنظر جنگ‌افزاری که در اختیار داشتند با هم مقایسه کرده‌ام. بُرد موشک‌های هارپون [ایران] حدود ۹۰ کیلومتر بود، درحالی‌که بُرد موشک‌های استایکس پی‌۱۵ (SS-N-۲ Styx) روسی ما حدود ۴۰ کیلومتر بود.

مورای: کیفیت وسایل الکترونیکی موشک‌های [استایکس] روسی از موشک‌های هارپون [آمریکایی] پایین‌تر بود؟

کعبی: موشک‌های [استایکس] ما ازنظر بُرد و فناوری از موشک‌های هارپون پایین‌تر بودند، اما سرجنگی موشک‌های روسی از موشک‌های آمریکایی بزرگ‌تر بود. بُرد موشک‌های [روسی و آمریکایی] هم متفاوت بود. توپ‌های نصب‌شده بر روی قایق‌های [دو طرف] نیز با هم فرق داشت. حداکثر قطر لوله‌های توپ‌های قایق‌های موشک‌انداز عراقی ۳۰ میلی‌متر بود، درحالی‌که قایق‌های ایران در پاشنه به یک توپ‌ ۷۶ میلی‌متری و در جلو به یک توپ ۴۰ میلی‌متری مجهز بودند. بنابراین، قایق‌های ما از این نظر ضعیف‌تر از قایق‌های نیروی دریایی ایران بودند. همچنین، ایرانیان تعداد زیادی کشتی‌های گشتی و هواپیماهای تجسسی اوریون (Orion) مدل P-۳C نیز در اختیار داشتند.

وودز: نیروی دریایی عراق برای عملیات پایش چه تجهیزاتی داشت و میزان دیدتان را [در این عملیات‌ها] چگونه توسعه دادید؟

کعبی: در آغاز جنگ، در اجرای عملیات پایش در خلیج‌[فارس] مشکل داشتیم؛ چون هیچ طرح تدوین شده‌ای در این مورد نداشتیم و نیروی هوایی عراق هم تجربه‌ای در زمینه پرواز بر فراز مناطق آبی نداشت. البته درباره زمانی که جنگ آغاز شد صحبت می‌کنم. اما بعدها، نیروی هوایی عراق به‌طور فزاینده‌ای عمق پروازی‌اش را در خلیج‌[فارس] افزایش داد.

مورای: در سال ۱۳۵۹ نیروهای دریایی و هوایی عراق اصولاً با یکدیگر همکاری داشتند؟

کعبی: خیر، هیچ همکاری با هم نداشتند.

مورای: همکاری این دو نیرو در طول جنگ افزایش یافت؟

کعبی: درآبان ۱۳۵۹ درگیری شدیدی بین نیروهای دریایی ایران و عراق رخ داد. در این درگیری، نیروی هوایی نتوانست پوشش هوایی لازم را برای کشتی‌هایمان فراهم نماید. درنتیجه، ناوهای دریایی‌مان هدف حملات نیروی هوایی ایران قرار گرفتند.

مورای: نیروی هوایی قرار بود این پوشش هوایی را تأمین کند؟

کعبی: خیر، ازاواسط ۱۳۶۱این نیرو تأمین پوشش هوایی [عملیات‌ها] را آغاز کرد.

وودز: علت این تغییر رویه چه بود؟ چه کسی زمینه اجرای عملیات‌های مرکب نیروهای هوایی و دریایی عراق را فراهم کرد؟

کعبی: نیازهای نیروی دریایی در این زمینه سبب شد دامنه این تغییر به سمت همکاری‌های بیشتری کشیده شود. نیروی دریایی در همه نشست‌های مشورتی بین نیروهای نظامی، درخواست پوشش هوایی می‌کرد. به آنها می‌گفتیم ادامه این وضعیت ممکن نیست و باید راهِ‌حلی برای آن پیداکنیم، وگرنه نمی‌توانیم به عملیات‌هایمان ادامه دهیم.

وودز: در بغداد هم کسی از نیروی دریایی حمایت می‌کرد؟

کعبی: صدام از جایگاه فرمانده کل نیروهای مسلح عراق به ما دستور داد با هم بنشینیم و راهِ‌حلی [برای همکاری] پیدا کنیم. نیروی دریایی عراق به‌جای مناطق عمیق دریا در نزدیکی ساحل و بین دو پایانه نفتی مستقر بود.  در چنین شرایطی برای اجتناب از حملات هوایی [ایران] مجبور بودیم فقط شب‌ها دست به عملیات بزنیم.

حتی [خلبان‌های] بالگردهای ما هم برای اجرای عملیات بر فراز سطح دریا آموزش ندیده بودند و چون بالگردهایشان به سامانه های تشخیص دوست از دشمن مجهز نبود، راهی برای تشخیص کشتی‌های ایرانی از عراقی نداشتند. این وضعیت خطرناکی بود و گاهی هواپیماهای ما کشتی‌های تجاری خودمان را هدف قرار می‌دادند. افزون‌براین، در آغاز جنگ هیچ نوع هماهنگی بین نیروی دریایی و اداره بنادر عراق وجود نداشت.

مورای: سفارش خرید موشک‌های اگزوسه فرانسوی برای تجهیز بالگردهای نیروی دریایی عراق از کِی آغاز شد؟

کعبی: از اواخردهه ۱۳۵۰، شاید از سال ۱۳۵۶. اما فرانسه این موشک‌ها را در طول جنگ به ما تحویل داد.

مورای: اما شما بدون پوشش هوایی مایل نبودید بالگردهایتان را روزها به پرواز درآورید و پرواز شبانه آنها هم برای همه و ازجمله کشتی‌های خودتان خطرناک بود، درست است؟

کعبی: گاهی برای پشتیبانی از پایانه‌های [خطوط نفتی] مجبور می‌شدیم قایقی را غرق کنیم. یک گردان تفنگدار دریایی مسلح به توپ‌های ۵۷ میلی‌متری و تیربارهای سبک بر روی هر پایانه مستقر می‌کردیم تا از آن در مقابل حمله ایرانیان دفاع کنیم. یکی از این پایانه‌ها، پایانه خورالامیه (Khor al-Amaya) بود که در فاصله ۲۰ مایلی [بیش از ۳۲ کیلومتری] ساحل قرار داشت.

پایانه دیگر هم ۲۵ مایل دریایی [بیش از ۴۶ کیلومتر] از ساحل فاصله داشت. این پایانه‌ها را در نقشه شماره ۱۲۳۵ در مقاله‌ام مشخص کرده‌ام. چون شط‌ العرب [اروندرود] از هر دو طرف زیر نظر بود، نمی‌توانستیم در این آبراه تردد کنیم. اما قایق‌های موشک‌انداز ایران از بندرهای [امام] خمینی و ماهشهر وارد عمل می‌شدند. این قایق‌ها که جدید و کاملاً تجهیزشده بودند در مناطق نزدیک جبهه مستقر می‌شدند و ایرانیان بر قدرت این قایق‌ها تکیه داشتند. ما هم با استفاده از بالگردها، یکان‌های موشکی و موشک‌های استایکس SS-N-۲ که ۱۰۰ کیلومتر بُرد داشتند و همه منطقه را پوشش می‌دادند، جریان حرکت کاروان‌های دریایی [ایران] به این بنادر را کُند می‌کردیم.

وودز: نیروی دریایی عراق یکی از آتشبارهای موشکی کرم ابریشم را در منتهی الیه شبه‌جزیره فاو مستقر کرد. چه‌وقت استفاده از این آتشبار را آغاز کردید؟

کعبی: از سال ۱۳۶۲استفاده از موشک‌های کرم ابریشم را آغاز کردیم.

مورای: چه نوع اطلاعات نظامی داشتید؟

کعبی: از سه ایستگاه راداری دوربرد استفاده می‌کردیم که بیش از ۱۰۰ کیلومتر را پوشش می‌دادند. در سال ۱۹۸۵م [۱۳۶۴ش] هم یک ایستگاه راداری در یکی از پایانه‌های نفتی مزبور مستقر کردیم. در سال ۱۳۶۲استفاده از موشک‌های کرم ابریشم را آغاز کردیم و یک ایستگاه راداری هم به آنها اضافه کردیم. ایستگاه راداری دیگری هم در ام‌القصر داشتیم و به این ترتیب می‌توانستیم کل بخش شمالی خلیج‌[فارس] را زیرِ‌نظر بگیریم.

وودز: تأمین پوشش بخش شمالی خلیج‌[فارس] تنها یکی از مأموریت‌های دفاعی شما بود که با اجرای عملیات در شعاع ۱۰۰ کیلومتری فاو می‌توانستید این کار را بکنید. اما این اقدام به شما کمکی نمی‌کرد که بتوانید در نقاط دورتر خلیج‌[فارس] وارد عمل شوید.

کعبی: با قایق‌های موشک‌انداز به بوشهر حمله کردیم و عمدتاً پس از سال ۱۳۶۲ و با استفاده از بالگرد حدود ۲۰ فروند نفتکش را غرق کردیم.

نامشخص بودن مأموریت نیروی دریایی عراق

مورای: در سال ۱۳۶۲ بود که به نیروی دریایی عراق علاوه بر سه [مأموریت دفاعی] اولیه‌اش مأموریت تهاجمی‌تری هم داده شد، درست است؟

کعبی: وقتی جنگ آغاز شد، وظیفه نیروی دریایی مشخص نبود و فرماندهی عالی عراق شناختی از توانمندی‌های نیروی دریایی نداشت. بنابراین، مأموریت این نیرو همچنان در محدوده ایفای نقشی دفاعی باقی ماند. در طول جنگ، دو ناو موشک‌انداز، نُه فروند قایق گشتی توپ‌دار و سامانه موشک‌های کرم ابریشم را به امکانات نیروی دریایی اضافه کردیم.

مورای: قایق‌های موشک‌انداز را از کجا تهیه کردید؟

کعبی: قایق‌ها را حدود سال ۱۳۶۳ از اتحاد شوروی گرفتیم. قایق‌ها ازطریق سوریه و از آب‌های مجاور کویت وارد خلیج‌[فارس] شدند. در طول جنگ هم سه سامانه راداری از چین و تعدادی مین صوتی از ایتالیا خریدیم.

آنچه صدام نمی‌فهمید

مورای: به این ترتیب، تا سال ۱۳۶۲ یا ۱۳۶۳ چشم‌انداز نیروی دریایی عراق به‌تدریج گسترش یافت. از نظر شما شخص صدام عامل این گسترش نبود؟

کعبی: صدام نمی‌فهمید که باید جبهه دریایی را هم مورد توجه قرار دهد، زیرا ایران در دریا و به‌ویژه در جزیره خارک که پایانه‌های نفتی‌اش در آن بود منافع گسترده‌ای داشت. ایرانیان ۸۲ درصد از نفتشان را ازطریق خارک صادر می‌کنند. فکر می‌کنم صدام در سال ۱۹۸۳م [۱۳۶۲ش] به‌تدریج نیروی دریایی را هم مورد توجه قرار داد و فهمید که باید پایانه‌های نفتی دریایی [ایران] در اطراف جزیره خارک را به‌مثابه اهدفی اصلی نگریسته و به آنها حمله کند. سرانجام رهبران عراق فهمیدند که باید به جنگ در دریا هم توجه کنند و به همین علت صدام هم در این دوره از نیروی دریایی حمایت می‌کرد.



منبع خبر

صدام چیزی از جنگ دریایی می‌فهمید؟ بیشتر بخوانید »

استقرار در شمال اقیانوس هند در دستورکار نداجا قرار گرفته است/ الحاق ناوشکن دنا تا نیمه دی‌ماه

استقرار در شمال اقیانوس هند در دستورکار نداجا قرار گرفته است/ الحاق ناوشکن دنا تا نیمه دی‌ماه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر دریادار حسین خانزادی فرمانده نیروی دریایی ارتش صبح امروز (شنبه) در نشست خبری به مناسبت هفتم آذر سالروز عملیات مروارید و روز نیروی دریایی ارتش، اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس تاکنون سرشار از روزهای پرافتخار بوده که هفتم آذرماه هم یکی از روزهای پرافتخار آن است که بر تارک دفاع مقدس می‌درخشد.

بیشتر بخوانید:

امیر خانزادی:هماهنگی بسیار خوبی با نیروی دریایی سپاه داریم

وی افزود: تسلط بر دریا توسط نیروی دریایی ارتش موجب شد تا خاک کشور از طریق دریا مورد محاصره واقع نشود. عملیات شکست حصر آبادان سرآغازش از دریا بود و نیروی دریایی تا به امروز حرکت امنیت ساز خود در دریا را ادامه داده است.

خانزادی با بیان اینکه همگام با پیشرفت انقلاب، نیروی دریایی کار خود را برای ساخت تجهیزات پیش برد و امروز می‌بینیم هر آنچه که در دریا نیاز داریم را خودمان ساخته‌ایم، گفت: امروز آن‌قدر انباشت بزرگی از علم و فناوری و زیرساخت ها و دانش دفاعی را در دست داریم که هیچ وابستگی به خارج نداریم.

ببینید:

فیلم/ ویژگی‌های ناو بندری ایران

فرمانده نیروی دریایی ارتش ادامه داد: امروز ترکیبی از پیشرفته ترین تجهیزات شامل سامانه های کنترل آتش، موشکی، توپخانه، سازه‌های جدید و پیشرفته و … را در اختیار داریم.

وی با بیان اینکه طی روزهای آینده نمایشی از قدرت و تجهیزات نیروی دریایی ارتش را خواهیم دید، تصریح کرد: ناوشکن دنا در هفته‌های آینده و نهایتا تا نیمه دی‌ماه به نیروی دریایی ملحق خواهد شد. ناو موشک انداز زره ظرف هفته آینده به نیروی دریایی ارتش ملحق شد که فروند پنجم از شناورهای این نوع است.

امیر خانزادی با تاکید بر اینکه موضوع استقرار کامل نیروی دریایی در شمال اقیانوس هند در دستور کار نیروی دریایی قرار گرفت، عنوان کرد: برای این کار طی سال‌های گذشته از ظرفیت بنادر کشورهای دوست استفاده می کردیم اما وضعیت حاکم به دلیل شرایط کرونا ما را ب آن داشت که کمتر به بنادر کشورهای دیگر مراجعه کنیم و به همین دلیل ما را بر ان داشت تا استفاده کنیم از ظرفیت ناو بندری که بخشی از امکاناتی که یک بندر می تواند در اختیار شناورهای دیگر قرار دهد را انجام دهد.

فرمانده نیروی دریایی ارتش گفت: ناوبندری که به نیروی دریایی ارتش ملحق خواهد شد ظرفیت حمل ۵ فروند از انواع بالگردهای موجود در کشور را دارد که در حالت خاص تا ۷ فروند قابل افزایش است. همچنین مجهز به پهپادهای عمودپرواز پلیکان شده است، ظرفیت خوبی برای حمل سوخت، آب و سایر آمادها را دارد به طوری که با یکبار سوختگیری می‌تواند ۷-۸ بار دور کره زمین را طی کند.

وی تاکید کرد: البته ماموریت اصلی این شناور شمال اقیانوس هند است و وظیفه اصلی آن پشتیبانی طولانی مدت از یگان‌های رزمی است.

امیر خانزادی افزود: این ناو امکانات بسیار خوبی برای استقرار  تیم‌های عملیات‌های ویژه و حمل قایق های تندرو دارد همچنین امکانات پدافندی بسیار خوبی در این شناور استفاده شده و در روزهای آتی به نیروی دریایی ملحق می‌شود این شناور می تواند به توان دفاعی نیروی دریایی ایران کمک کند و معادلات دفاعی را در منطقه به هم بزند

وی نیروی دریایی سپاه و ارتش را یک ید واحد دانست و گفت: ماموریت ها به صورت بسیار خوبی بین این دو نیرو تقسیم شده است و پیوستگی امنیت با اتحاد میان دو نیروی دریایی ارتش و سپاه برقرار می‌شود. در دریایی که نیروهای دریایی کشورهای متخاصم جولان می‌دهند این که بگوئیم نیروهای دریایی در ایران در آن حوزه چه کار می کنند حرف نادرستی است قطعاً این دو نیرو با حضور در آب‌های آزاد امنیت و اقتدار را برای کشورمان به ارمغان می آورند

امیر خانزادی در خصوص برگزاری رزمایش مشترک با سایر کشورها گفت: این رزمایش‌ها نتیجه تعامل های گسترده میان کشورهاست و بر همین اساس نیروهای دریایی کشورهای مختلف در کنار هم قرار گرفته و یک رزمایش را برگزار می‌کند سال گذشته ما میزبان یک رزمایش مرکب میان ایران روسیه و چین بودیم اما با فاصله اندک شاهد شیوع بیماری کرونا بودیم که امروز شاهد اوج ان در جهان هستیم البته تعامل نیروهای دریایی همچنان حفظ می‌شود اما هیچ ارتباط مستقیمی قرار است با هم نداشته باشیم و ببا پروتکل های بهداشتی برنامه‌ریزی‌های ما به این شکل است که رزمایش در سال جاری برگزار شود البته این بستگی به نوع پیشرفت بیماری کرونا دارد.

وی ادامه  داد: کشورهای حاشیه اقیانوس هند در سال گذشته برگزار شود که تحت تاثیر بیماری کرونا قرار گرفت ما آمادگی داریم که در اسفندماه با حفظ رویکرد بدون تماس این رزمایش را برگزار کنیم.

امیر خانزادی در خصوص  روند الحاق ناو دماوند گفت: کار ساخت ناو دماوند در شمال در حال طی شدن است این ناو در این هفته به آب انداخته می شود و بلافاصله از آب گرفته می شود و ناو دمتوند حتما تا پایان سال توان دریانوردی را خواهد داشت.

منبع: فارس



منبع خبر

استقرار در شمال اقیانوس هند در دستورکار نداجا قرار گرفته است/ الحاق ناوشکن دنا تا نیمه دی‌ماه بیشتر بخوانید »

عملیات «مروارید»؛ ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیکره نیروی دریایی عراق


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس حماسه‌های جاودانه‌ای را خلق کرد؛ در یکی از این حماسه‌ها، نیروی دریایی ارتش توانست در عملیاتی با عنوان «مروارید» که در هفتم آذر سال ۱۳۵۹ صورت پذیرفت، به نیروی دریایی ارتش بعث عراق ضربه جبران ناپذیری بزند؛ این ضربه در حدی بود که نیروی دریایی عراق دیگر نتوانست تا پایان جنگ تحمیلی نقش موثری ایفا کند.

سالگرد عملیات «مروارید» یعنی هفتم آذر هرسال، در تقویم ملی به‌عنوان روز «نیروی دریایی» شناخته می‌شود؛ بنابراین به‌مناسبت فرارسیدن این روز افتخارآمیز، مروری داریم بر آن‌چه در این عملیات رخ داده و نام ناوچه قهرمان «پیکان» را برای همیشه در تاریخ ماندگار کرد.

عملیات «مروارید» ضربه‌ای جبران‌ناپذیری بر پیکره نیروی دریایی عراق

«عبدالله هدایتی» که به‌عنوان تکاور و یک عضو کوچک نیروی دریایی، افتخار حضور در عملیات «مروارید» را داشته است، این حماسه را این‌گونه روایت کرده است:

چند ماهی از جنگ تحمیلی می‌گذشت و ما در شهر‌های آّبادان و خرمشهر مستقر بودیم، یک روز توسط فرمانده یگان عملیات ویژه از خط مقدم جبهه به پشت جبهه (بندر ماهشهر) فرا خوانده شدیم، بدون اینکه از مقصد و هدف این احضار آگاه باشیم. ما را به منطقه دوم دریایی بوشهر اعزام کردند و پس از چند روز ما را به اطاق جنگ منطقه بردند. در این محل تمامی کروکی‌ها و عکس‌هایی که از یک منطقه ناآشنا در آب‌های عراق گرفته شده بود را به ما نشان دادند. ما به‌زودی متوجه شدیم که عکس‌های به نمایش درآمده، مربوط به اسکله‌های نفتی «البکر» و «الامیه» عراق است. بعضی از نقاط اسکله بر اثر بمباران تیزپروازان نیروی هوایی و ناوگان نیروی دریایی منهدم و حفره‌های بزرگ در آن ایجاد شده بود که عبور از آن نقاط در شب، خطر سقوط به دریا را به همراه داشت.

فرمانده عملیات این موضوع را به ما یادآوری کرده و گفت که «با تصرف و انهدام اسکله‌های نفتی «البکر» و «الامیه» صادرات نفت عراق از «خلیج فارس» را از بین برده و شکست بزرگی به نیروی دریایی عراق وارد خواهیم کرد».

پس از صدور دستور عملیاتی، از اعضای تیم هیچ‌کس حق خروج از ساختمان اتاق جنگ را نداشت تا این‌که در نیمه شب با یک فروند یدک‌کش، پس از بارگیری و سوار شدن به سوی شمال خلیج فارس (اروند) حرکت کردیم، تمامی سلاح‌های موردنیاز و ۳ هزار پوند «سی فور (C4)» خمیری، چاشنی، فتیله و ابزارآلات در شناور موردنظر مهیا بود. در طول مسیر توسط فرمانده اعلام شد که هر پنج پوند سی فور را تبدیل به یک سی فور ۲۵/۲ کیلوگرمی کنیم. ما هم بلافاصله از دستور تبعیت کردیم و تمام ۳ هزار پوند را به‌همین صورت آماده کرده و داخل کوله‌پشتی‌های بزرگ گذاشته و در پاشنه یدک‌کش مهار کردیم. بعد از چند ساعت به سکوی نفتی «نوروز» رسیدیم و پس از صرف شام، رأس ساعت ۱۱ شب به سوی اروند و هدف پیش‌بینی شده حرکت کردیم؛ در تمام طول مسیر، تاریکی مطلق حکم‌فرما بود و فقط صفحه رادار و قطب‌نما بود که به‌وسیله نور سبز خوانده می‌شد. نفس‌ها در سینه حبس شده بود، به مأموریت خودمان و به خطراتی که ممکن بود گریبان‌گیرمان شود فکر می‌کردیم که ناگهان فرمانده اعلام کرد ۵۰۰ متر به اسکله مانده است. در این فاصله، شهری بزرگ و خاموش در دریا در جلوی چشمان‌مان مشاهده کردیم.

یدک‌کش آرام‌آرام به اسکله نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. ناخدای یدک‌کش به‌خوبی از وضعیت اسکله آگاهی نداشت و در نتیجه نمی‌دانست کجا باید پهلو بگیرد، این باعث شد که در میان پل‌های اسکله گیر کند، آب هم در حال مد بود و این باعث می‌شد که شناور نتواند از پل‌ها خود را رها کند. خدایا چه سرنوشتی برای ما مقدور شده بود؛ ۳ هزار پوند مواد منفجره در داخل یدک‌کش بود و اگر یک نارنجک، تنها یک نارنجک به داخل یدک‌کش انداخته می‌شد چه اتفاق هولناکی می‌افتاد. یدک‌کش کاملاً گیر افتاده بود و ما از پایین به بالا نگاه می‌کردیم و منتظر بودیم که از سوی دشمن چه عکس‌العملی بروز خواهد کرد. تا اینکه ناخدا با روشن کردن دو موتور یدک‌کش و شکستن رادار و دکل‌های یدک‌کش، خود را از اسکله جدا و اعلام کرد که به‌علت نامناسب بودن وضعیت، باید به طرف اسکله «نوروز» حرکت کنیم؛ چون محل مناسبی برای پیاده کردن ما وجود نداشت؛ به‌همین دلیل یدک‌کش راه رفته را برگشت و از پیاده کردن ما منصرف شد. تعجب ما از این بود که چرا از سوی دشمن عکس‌العملی ندیدیم؟ چرا دشمن از تحرکات ما آگاهی پیدا نکرد. به اسکله «نوروز» برگشتیم. ناوچه قهرمان پیکان به‌عنوان محافظ و اسکورت، ما را همراهی می‌کرد. شهید ناخدا «همتی» فرمانده شجاع ناوچه به ما گفت: «ناراحت نباشید، فردا شب شما را با همین ناوچه بر روی اسکله‌های «البکر» و «الامیه» پیاده می‌کنیم». ما خوشحال شدیم و وسایل خودمان را از یدک‌کش به داخل ناوچه انتقال دادیم و منتظر فردا شب شدیم.

لحظه موعود فرا رسید؛ در تاریکی مطلق حرکت کردیم و ناوچه در یک ضلع مناسب پهلو گرفت. افراد تجسس پیاده شدند و طی یک تقسیم کار، بقیه نفرات مواد منفجره را از ناوچه به اسکله تخلیه کردند، تا کار تخلیه زود تمام شود و ناوچه هرچه سریع‌تر از محل دور شود. با تیم تجسس باید ۱۲ نفر به همراه ۱۵۰۰ پوند مواد منفجره در اسکله پیاده می‌شدیم. بنده که جزو تیم تجسس بودم، با فرمانده برای تجسس و پاکسازی اسکله پرداختیم. جالب است بدانید در همان شب اول، افراد موجود در روی اسکله که اکثراً‌ غیرنظامی بودند به‌وسیله شناور‌های خودشان فرار را بر قرار ترجیح داده بودند و به‌نوعی «البکر» خالی از افراد دشمن بود. پاکسازی و پیاده شدن حدود ۴۵ دقیقه طول کشید؛ ناوچه «پیکان» جهت پیاده کردن مابقی نفرات، به‌سوی اسکله «الامیه» حرکت کرد. «الامیه» در پنج مایلی شمالی «البکر» و نزدیک به ساحل بود. آن‌شب تمام ۱۲ نفر با هوشیاری کامل در اطراف اسکله بیدار ماندیم و هرکس از مواضع خود محافظت می‌کرد.

در موقع پیاده شدن تیم دوم بر روی اسکله «الامیه»، ناخدا «همتی» اعلام کرده بود که در صفحه رادار خود، چند شناور عراقی را که به سوی اسکله می‌آیند، دیده است. به‌همین دلیل دستور داده بود افراد هرچه سریع‌تر پیاده و مواد منفجره را تخلیه کنند؛ چراکه ناوچه در معرض خطر بود. پس از جدا شدن «پیکان» از اسکله، جنگ سختی بین «پیکان» و ناوچه‌های اوزای عراقی در گرفت. جنگی که تاریکی مطلق دریا را به روشنایی روز تبدیل کرد؛ و «پیکان» یک تنه با چندین فروند ناوچه عراقی رودرو شد و توانست با حمله شجاعانه خود، سه فروند از آن‌ها را به قعر دریا بفرستد؛ ما از این موضوع خوشحال بودیم که چنین پشتیبان شایسته‌ای داریم.

عملیات «مروارید» ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیکره نیروی دریایی عراق

صبح فردا فرا رسید، آخرین مراحل بازدید و پاکسازی از سکو‌ها را انجام دادیم، قرار بود تا ساعت ۱۲ ظهر کار ما تمام شود و با ناوچه «پیکان» به طرف «بوشهر» حرکت کنیم. در چند مایلی اسکله، ناوچه موشک‌اندازی گشت می‌زد، ما فکر می‌کردیم که این همان ناوچه «پیکان» است؛ اما این یک ناوچه اژدرافکن دشمن بود، «پیکان» برای بارگیری مهمات و موشک به بوشهر رفته بود. تیم ما تمامی سکو‌های نفتی را با مواد منفجره مسلح ساخته بود که درصورت لزوم و دستور فرمانده، می‌توانستیم همه را یک‌جا منفجر کنیم. سه ساعت از ظهر می‌گذشت، از ناوچه «پیکان» اثری نبود. از گرسنگی بی‌طاقت شده بودیم، غذای دشمن موجود بود، ولی از قبل به ما گفته بودند که نباید از غذای دشمن استفاده کنیم، زیرا ممکن بود آن‌ها را مسموم کرده باشند. با کمی تدبیر و تحمل به فکرمان رسید که می‌توانیم از جیره غذایی قایق‌های نجات خودمان استفاده کنیم. این کار را کردیم و مشکل گرسنگی‌مان برطرف شد. بالگرد هوادریا برای ما اعزام شده بود که غذا بیاورد؛ اما غذا‌های بسته‌بندی شده که به طرف ما پرتاب می‌شد داخل آب می‌افتاد و بلافاصله طعمه کوسه‌های گرسنه می‌شد.

زمان به سرعت می‌گذشت، تنها انتظار ما آمدن ناوچه «پیکان» بود تا بر روی آن سوار شویم و بمب‌ها و مواد منفجره کار گذاشته شده روی اسکله‌ها را منفجر کنیم. حوالی ظهر در دو مایلی اسکله یک فروند اژدرافکن عراقی لنگر انداخته بود و به راحتی ما را می‌دید و ما هم بی‌هیچ ترس و وحشتی به کار خود مشغول بودیم. طبق قرار قبلی، ناوچه «پیکان» باید رأس ساعت ۱۲ ظهر می‌آمد و ما را سوار می‌کرد؛ ولی به‌علت برگشت ناوچه به «بوشهر» این کار به تأخیر افتاد و شب فرا رسید، غنایم زیادی جمع‌آوری کرده بودیم. در قسمت جنوبی اسکله به‌صورت دفاع دور تا دور، منتظر ناوچه «پیکان» بودیم و راه‌های ورودی اسکله را به‌وسیله تله‌های روشن‌شونده بسته بودیم تا اگر دشمن بخواهد به داخل سکو‌ها بیاید، ما متوجه شده و از خود دفاع کنیم. فرمانده با ما اتمام حجت کرده بود که اگر خدای ناکرده غافلگیر شدیم، اجازه می‌دهیم که دشمن تا نزدیک‌ترین محل مواد منفجره کارگذاری شده بیاید، آنگاه با منفجر ساختن اسکله‌ها، خودمان را نیز فدای کشور و میهن عزیزمان خواهیم کرد.

شب به نیمه خود رسید، ناگهان نگهبان پل‌های ورودی اسکله که با «آر.پی.جی ۷» منتظر دشمن بود، خبر داد که یک فروند ناوچه به سمت سکوی نفتی نزدیک می‌شود، بلافاصله کلیه نفرات در محل‌های مخصوص خود مستقر شدند. منتظر بودیم که ناوچه آن‌قدر نزدیک بیاید تا بتوانیم با سلاح‌هایی که در اختیار داشتیم، آن را از بین ببریم. در فاصله ۵۰ متری ناوچه کاملاً قابل رؤیت بود و‌ گنبد کروی شکل آن نشان از ناوچه «پیکان» می‌داد، آری ناوچه همیشه قهرمان «پیکان» بود که آرام‌آرام به سمت یاران خسته، اما پایدار خود می‌آمد، اشک شوق در چشمان بچه‌ها نمایان شد. ناوچه بلافاصله پهلو گرفت و نیرو‌ها سوار ناوچه شدند، تنها دو نفر از تکاوران بر روی اسکله ماندند تا فردا صبح اسکله نفتی را به آتش بکشند و با بالگرد به سمت سکوی «نوروز» بروند.

ناوچه «پیکان» پس از سوار کردن تکاوران مستقر در سکوی نفتی «البکر»، به سوی سکوی «الامیه» حرکت کرد و آن‌جا هم به همین منوال دو نفر ماندند و بقیه سوار شدند. ناوچه بین دو سکوی نفتی مستقر شد تا فردا صبح شاهد شکست ذلت‌باری برای «صدام» و افتخار و پیروزی بزرگی برای دریادلان و ملت قهرمان ایران باشیم.

عملیات «مروارید»؛ ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیکره نیروی دریایی عراق

صبح روز بعد صدای بالگردی به گوش رسید، خودی بود، طبق هماهنگی قبلی، ابتدا به سوی اسکله نفتی «الامیه» رفت و افراد مانده بر روی آن را هلی‌برن کرد و از آن‌جا به‌سمت اسکله «البکر» آمد در هنگام برگشت به سمت «البکر» صدای انفجار و دنیایی از آتش و دود به هوا برخاست، در اسکله «البکر» نیز همین اتفاق افتاد، فیلمبردار نیروی دریایی که نزد ما حضور داشت، موفق شد صحنه‌هایی از این انفجار را فیلمبرداری کند. بعد از انجام انفجار‌های موفقیت‌آمیز اسکله‌های «البکر» و «الامیه»، ناوچه «پیکان» قهرمانانه به طرف سکوی نفتی «نوروز» حرکت کرد و در آن‌جا پس از استراحتی کوتاه، با شادی و سرور و عرض شادباش و تبریک به همدیگر به سمت پایگاه «بوشهر» حرکت کردیم، تا این‌جا مرحله اول عملیات «مروارید» بود.

مرحله دوم عملیات «مروارید» از آنجایی شروع شد که ۱۶ نفر از ما را به اتاق جنگ احضار کردند، پس از صدور اوامر و دستورات عملیاتی هیچ‌کس حق خروج از ساختمان را نداشت. فرمانده عملیات گفت اگر ما سکوی نفتی «البکر» را تصرف و از آن پدافند کنیم، می‌توانیم ارتش بعثی عراق را نسبت به خروج از «خرمشهر» تحت فشار قرار دهیم. ما نسبت به اجرای این طرح بسیار خوشحال شدیم. نفرات می‌بایستی با دو فروند ناوچه و یک فروند بالگرد وارد عمل می‌شدند. بار دیگر ناوچه قهرمان «پیکان» به‌همراه ناوچه «جوشن» برای این مأموریت انتخاب شده و قرار شد تکاوران انتخاب شده با بالگرد وارد سکوی «البکر» شوند، ناوچه «پیکان» از بالگرد محافظت کند و ناوچه «جوشن» پشتیبان ناوچه «پیکان» باشد.

مرحله دوم عملیات آغاز شد. رأس ساعت ۱۱ صبح نفرات وارد سکوی نفتی «البکر» شدند. بعد از پیاده کردن نفرات و برگشت بالگرد مشاهده کردیم که تعدادی عراقی در روی سکوی «البکر» مستقر هستند و دو فروند ناوچه در ضلع شمالی آن پهلو گرفته‌اند. بعد از چند دقیقه مشاهده کردیم یک فروند «میگ» عراقی بر فراز سکو در حال پرواز است؛ در همین حال بود که تیراندازی شروع شد و ما از ضلع جنوبی با دشمن وارد جنگ رودررو شدیم. بعد از حدود یک ساعت درگیری، یک نفر از نیرو‌های عراقی به هلاکت رسید و بقیه آن‌ها ناچار به تسلیم شدند. اسراء‌ را دستگیر و آن‌ها را خلع سلاح کردیم و با طناب دست و پای آن‌ها را بستیم، و این خبر را فوراً به ناوچه «پیکان» ارسال کردیم، پیکان پس از دریافت پیام بلافاصله به سمت ما آمد و اسیران را به داخل آن انتقال دادیم.

در دهانه «خور عبدالله» ناوچه موشک‌انداز «اوزا» کمین کرده و منتظر بود که به محض جدا شدن «پیکان»، آن را مورد هدف قرار دهد؛ اما «پیکان»، چون از این موضوع مطلع شد، از اسکله جدا نشد، تا اینکه از نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک شد. هواپیما‌های نیروی هوایی سریعاً‌ وارد عمل شدند و مواضع دشمن را در دهانه «خور عبدالله» و ضلع جنوبی آن بمباران و خبر انهدام ناوچه عراقی را اعلام کردند. یک فروند ناوچه اوزای عراقی در «رأس‌البیشه» عراق در کمین نیرو‌های ایرانی مانده بود که آن هم با شناسایی و شلیک موشک از طرف ناوچه «پیکان» به قعر دریا فرو رفت. در این مرحله بود که نیروی هوایی اعلام کرد که ناوچه «پیکان» می‌تواند از اسکله جدا شود.

حوالی ساعت یک بعداظهر بود، حدود یک ربع ساعت از جدا شدن «پیکان» از اسکله می‌گذشت. ناگهان ناخدا «همتی»، فرمانده ناوچه اعلام کرد نفرات هرچه سریع‌تر خود را داخل آب بیاندازند؛ چون یک فروند اوزای عراقی بر روی ناوچه «پیکان» قفل موشکی کرده بود و هر آن ممکن بود موشک به ناوچه اصابت کند؛ در چنین شرایطی ناوچه هیچ کاری نمی‌توانست انجام دهد. خدمه توپخانه ناوچه بلافاصله پشت مواضع خود مستقر شدند؛ اما در همین گیرودار بود که یک فروند موشک به سینه ناوچه اصابت کرد، عده‌ای به داخل دریا پرتاب شدند، در همین هنگام دو موشک دیگر به سمت ناوچه شلیک شد که یک فروند آن به پاشنه و دیگری به وسط ناوچه اصابت کرد. بعد از دقایقی کوتاه، ناوچه «پیکان» به‌همراه ۳۷ دلاور خود به قعر خلیج فارس فرو رفت؛ اما تسلیم دشمن نشد.

دو فروند قایق نجات از ناوچه به‌جای مانده بود، خود را به هر جان‌کندنی بود، به آن‌ها رساندیم؛ به‌همراه یک اسیر عراقی که پیش ما مانده بود، زمینه امداد و نجات سایر دوستان را فراهم کردیم. در این حال مشاهده کردیم ناوچه‌ای که «پیکان» را مورد هدف قرار داده بود، به طرف ما می‌آید. سرباز اسیر عراقی با مشاهده این موضوع، بسیار خوشحال شد و خنده بر لبانش نقش بست، این موضوع موجب ناراحتی ما شد و من به اتفاق دوستم تصمیم گرفتیم او را بکشیم. چون مطمئن بودیم اگر به دست دشمن اسیر بشویم، او در کشتن و از بین بردن ما تردید نخواهد کرد. در حال تصمیم‌گیری برای کشتن او بودیم که ناگهان با حمله یک فروند هواپیمای جنگی از نوع فانتوم خودی روبه‌رو شدیم که به قصد نابود کردن ناوچه اوزا و تجهیزات نظامی دشمن وارد عمل شده بود. او بار اول ناوچه را مورد هدف قرار داد، ولی موشک هواپیما به هدف اصابت نکرد؛ اما در مرحله بعدی، خلبان ایرانی چنان با دقت و شجاعت تمام، ناوچه اوزا را مورد هدف قرار داد که کوهی از دود و آتش به هوا برخاست به‌طوری که بنده تاکنون در هیچ فیلم جنگی نمونه آن انفجار را به چشم ندیده‌ام. ناوچه اوزای عراقی در دریا غرق شد، با این رویداد مسرت‌بخش ما نیز از تصمیم خود مبنی بر کشتن اسیر عراقی صرف‌نظر کردیم و قایق نجات را نزدیک زخمی‌هایی که در داخل آب جا مانده بودند، آوردیم و تمامی آن‌ها را به داخل آن انتقال دادیم.

چند ساعتی به همین منوال گذشت، هیچ تماسی با پایگاه خودمان نداشتیم؛ اما از آنجایی که دست عنایت حضرت حق با ما یار بود، ناگهان مشاهده کردیم که یک فروند بالگرد هوا دریا متعلق به پایگاه خودمان در آسمان پدیدار شد و اقدام به کمک‌رسانی و امداد و نجات بازماندگان کرد، عملیات جمع‌آوری بازماندگان با موفقیت به اتمام رسید، اما شادی این نجات با شهادت دو تن از همرزمانمان در داخل بالگرد به علت شدت جراحات وارده به تلخی گرایید. ما را فوراً به بیمارستان نیروگاه اتمی بوشهر منتقل کردند و بچه‌ها را بستری و زمینه مداوای آن‌ها را فراهم ساختند، با این وصف، مرحله دوم عملیات مروارید به اتمام رسید، عملیاتی که ضربات مهلکی بر ماشین جنگی دشمن وارد ساخت و نیروی دریایی رژیم بعثی عراق را به کل منهدم ساخت؛ به‌طوری که تا پایان جنگ تحمیلی نتوانست سر بلند کند.

عملیات «مروارید» ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیکره نیروی دریایی عراق

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

عملیات «مروارید»؛ ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بر پیکره نیروی دریایی عراق بیشتر بخوانید »

تشکیل اولین قرارگاه جنگ توسط نیروی دریایی پیش از آغاز تجاوز عراق


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جنگ تحمیلی پس از آن رخ داد که مستکبران شرق و غرب به‌همراه برخی از کشور‌های مرتجع عربی، به‌خیال خام این‌که ارتش جمهوری اسلامی ایران توان نظامی خود را تا حد زیادی، به دلیل «خروج مستشاران بیگانه»، «تحریم‌های صنعت نظامی»، «تزلزل‌های ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی» و… از دست داده است و از طرفی هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج به‌تازگی تشکیل شده و هنوز سازمان و انسجام مناسبی نگرفته‌اند، رژیم بعث عراق را با حمایت‌های همه‌جانبه مالی و تسلیحاتی خود، به جان ملت ایران انداختند؛ اما از همان لحظات اولیه آغاز جنگ تحمیلی، علاوه‌بر این‌که بسیجیان و سپاهیان جان‌برکف، رهسپار دفاع از خاک کشورمان شدند، ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با قدرتی باورنکردنی، ضربات مهلکی را به دشمن بعثی وارد آورد؛ این درحالی است که برخی ارتش جمهوری اسلامی ایران را به غافل‌گیری در برابر دشمن بعثی در آغاز جنگ متهم می‌کنند؛ اما حماسه‌هایی که در همان روز‌های ابتدایی جنگ تحمیلی توسط ارتشیان قهرمان این سرزمین رقم خورد، عکس این موضوع را ثابت می‌کند.

ناخدا «هوشنگ صمدی» فرمانده یکی از گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش در دوران دفاع مقدس، که در آغاز جنگ تحمیلی با گردان خود به دفاع از خرمشهر شتافت، گفته است:

هشدار نیروی دریایی به جنگی قریب‌الوقوع

«نیروی دریایی ارتش بعث عراق، پیش از آغاز جنگ تحمیلی یعنی در اسفند سال ۱۳۵۸، رزمایشی ۱۰ روزه را در آب‌های خلیج فارس برگزار کرد. من آن‌موقع در بوشهر، هم فرمانده گردان و هم جانشین فرمانده منطقه بودم که دستور آمد این مانور ارتش عراق را به‌صورت کامل رصد کنید و ببینید چه خبر است؛ بنابراین این مانور، هم از طرف ما و هم از طرف پایگاه دریایی خرمشهر کاملاً رصد شده و ایده‌ها و برداشت‌های از آن، در یک جلسه مشورتی ستادی، مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه این جلسه، آن شد که عراق دارد شدیداً برای جنگ آماده می‌شود و زمان آن نیز باید بسیار نزدیک باشد.

تشکیل اولین قرارگاه جنگ توسط نیروی دریایی/ ارتش با حمله عراق غافل‌گیر نشد

آن‌زمان هرچه ما می‌گفتیم که «جنگ نزدیک است» و موضوع را به «ستاد نیروی دریایی» گزارش می‌کردیم، حرف‌های ما را قبول می‌کردند و وقتی این موضوع به «ستاد مشترک ارتش» نیز می‌رسید، آن‌جا هم حرف ما را قبول می‌کردند، از طرفی دیگر، گزارش‌هایی مبنی بر نزدیک بودن جنگ نیز توسط نیروی زمینی در مرز‌های کشور و همچنین نیروی هوایی وجود داشت؛ اما وقتی این موضوع به سیاسیون منتقل می‌شد، آن‌ها قبول نمی‌کردند و می‌گفتند که عراقی‌ها هم مسلمان هستند و هم شیعه دارند، هم این‌که پیروزی انقلاب اسلامی را به ما تبریک گفتند؛ بنابراین به ما حمله نخواهند کرد. ما قسم می‌خوردیم که «والله این‌ها دارند برای جنگ آماده می‌شوند». حرکاتی که در مرزها می‌دیدیم [حکایت از جنگ داشت]؛ نطیر جاده‌سازی، پل‌سازی، سنگرسازی، جابه‌جایی واحدها و این‌که توپخانه حق ندارد نزدیک‌تر از پنج مایل به مرز برسد؛ اما توپخانه عراق پشت مرز ما مستقر شده بود.

انهدام دو هواپیمای ارتش بعثی پیش از آغاز جنگ

دوم شهریور سال ۱۳۵۹، ناو «نقدی» در دریا مورد حمله دو فروند هواپیما «سوخو» عراقی قرار گرفت، در حالی که هنوز جنگ شروع نشده بود؛ بنابراین بلافاصله کارکنان این ناو، بدون کوچک‌ترین تردیدی، هردو این جنگنده‌ها را هدف قرار دادند. این بیان‌گر آمادگی یک ناوتیپ است، درحالی که هنوز هیچ دستوری برای ما صادر نشده بود؛ ولی ما احساس کردیم که جنگی در یپش است؛ بنابراین موضع دفاعی گرفتیم.

تشکیل اولین قرارگاه جنگ توسط نیروی دریایی ارتش

۲۳ شهریور سال ۱۳۵۹، در بوشهر بودم که دیدم جانشین فرمانده نیروی دریایی به ستاد منطقه آمد و گفت که آمده‌ام اولین قرارگاه جنگ نیروی دریایی (ستاد عملیات جنگ نیروی دریایی) را در این‌جا تشکیل دهم. در منطقه به‌راه افتادیم تا یک جای مناسبی را برای این کار پیدا کنیم. زیر یک ساختمان بلند، یک زیرزمین ۲۰۰ متری بود که وی گفت «این‌جا بهترین جا است» و یک‌روزه این قرارگاه برپا، انواع رادار‌های مختلف، سیم‌ها، تلفن‌ها، سیم‌های خاردار اطراف آن نصب شد و همچنین زبده‌ترین کارکنان، افسران و درجه‌داران نیروی دریایی را در آن‌جا دور هم جمع کرد و خودش نیز فرمانده این قرارگاه شد؛ حالا برخی می‌گویند که ارتش غافل‌گیر شد!.

تشکیل اولین قرارگاه جنگ توسط نیروی دریایی/ ارتش با حمله عراق غافل‌گیر نشد

اعزام گردان تکاوران نیروی دریایی برای دفاع از خرمشهر

روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، حدوداً ساعت ۲:۳۰ یا ۳ بعدازظهر بود که از دفتر خودم سوار ماشین شدم تا بروم به دفتر فرمانده منطقه در پادگان «سبزآباد»، جلوی در پادگان که رسیدیم و دژبان زنجیر را انداخت، داشتیم می‌رفتیم تا راننده ماشین را پارک کند و من به دفتر فرماندهی بروم که یک‌لحظه غرش هواپیما را بالای سر خود شنیدم، پیاده که شدم، میگ‌های روسی را دیدم، از بالای سر ما شیرجه رفتند و انتهای پارک موتوری پادگان را به رگبار بستند و سپس اوج گرفتند و رفتند. از طرفی دیگر هم فهمیدیم که به پایگاه دریایی بوشهر هم حمله شده است. وقتی به دفتر فرماندهی پادگان رفتم، فرمانده گفت که «خوش آمدید… امریه برای شما صادر شده است». این اولین امریه از نیروی رزمی ۴۲۱ برای گردان تکاوران بود که باید باقی‌مانده گردان تکاوران در اسرع وقت به خرمشهر حرکت می‌کردند و مأموریت من نیز خیلی ساده در چند کلمه «دفاع از خرمشهر» بود، دفاع از خرمشهر به آن بزرگی با یک گردان و ۷۰۰ یا ۸۰۰ از نفر مردم!

قبول کردم و گفتم که «می‌روم گردان را آماده کنم»، فرمانده به من گفت که «تو بازنشست شده‌ای و تصفیه حسابت هم روی میز من است، می‌توانی بروی، می‌خواهی بروی یا بمانی؟»، گفتم نه‌خیر، بیستمین سال خدمتم است، می‌مانم و با همین واحدم که سال‌ها با آن کار کردم، به جبهه می‌روم».

وقتی که گردان برای حرکت آماده شد… ساعت ۱۲ شب توسط ۱۱۲ خودرو، نفر اول من با بی‌سیم بودم و نفر آخر هم جانشین گردان با بی‌سیم بود که با بدرقه مردم شهر، از زیر قرآن رد شدیم و شبانه با چراغ خاموش حرکت کردیم و ساعت ۵:۳۰ صبح نزدیک آبادان بودیم».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تشکیل اولین قرارگاه جنگ توسط نیروی دریایی پیش از آغاز تجاوز عراق بیشتر بخوانید »

عاقبت پاسبانی که قصد کشف حجاب از زن ایرانی را داشت

عاقبت پاسبانی که قصد کشف حجاب از زن ایرانی را داشت



رضاشاه چه مقدماتی را برای کشف حجاب فراهم کرد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، صفحه اینستاگرام مرزوبوم بخشی از کتاب صباح را منتشر کرد.

 بابا وقت سربازی یا اجباری، سرباز نیروی دریایی و راننده مخصوص فرمانده ی نیروی دریایی آن زمان یعنی تیمسار بایندر می‌شود. دوران سربازی آقا مصادف با جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط انگلیس، شوروی و آمریکا بود. آن روزها پدر، تیمسار بایندر را به تهران می برد و می آورد

 او تعریف می کرد در ایام کشف حجاب، یک بار در تهران و محله دزاشیب تجریش که بودم، دیدم یک پاسبان برای برداشتن روسری از سر زنی که در جوی آب کنار خانه‌اش مشغول ظرف شستن بود حمله کرد. رفتم جلو تا پادرمیانی کنم. گفتم کاری بهش نداشته باش، بذار حجابش رو داشته باشه!

 پاسبان گفت سوپور برو پی کارت! این چیزا ربطی به تو نداره. تا این حرف را زد با او گلاویز شدم و او را تا جایی که می شد زدم. آنقدر او را زدم که تمام صورتش غرق در خون شد و بی حال یک گوشه افتاد

 به یکی از سربازهایی که همراهم بود گفتم برو یک گونی گیر بیار. گونی را که آورد پاسبان را انداختم تویش و درش را بستم

با رفیقم آن را گذاشتم توی ماشین و بردم وسط حیاط کلانتری تجریش انداختم. افسر نگهبان پرسید این چیه آوردی؟ گفتم: من سوپورم و اینم آشغال! به خاطر توهین آن پاسبان به پدرم که لباس نیروی دریایی پوشیده و از نظر مراتب نظامی مافوق او محسوب می‌شد، افسر نگهبان نمی‌توانست چیزی بگوید. برای همین دوتا لگد هم او به گونی زد و آقام را به بیرون از کلانتری راهنمایی کرده بود.



منبع خبر

عاقبت پاسبانی که قصد کشف حجاب از زن ایرانی را داشت بیشتر بخوانید »