نیروی زمینی سپاه

افتتاح بخش بیماران حاد تنفسی با ظرفیت ۲۵۰ تخت در اصفهان

افتتاح بخش بیماران حاد تنفسی در اصفهان با حضور فرمانده نیروی زمینی سپاه


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌، سردار سرتیپ «محمد پاکپور» فرمانده نیروی زمینی سپاه صبح امروز در مراسم افتتاح فاز تکمیلی بیمارستان تخصصی حاد تنفسی شهید آیت‌الله صدوقی اصفهان، اظهار داشت: سال ۱۳۸۸ با تحویل گرفتن بحث امنیت جنوب شرق توسط نیروی زمینی سپاه، مشاهده شد که برخی مشکلات در زمینه بهداشتی در منطقه وجود دارد و لذا با استفاده از برخی زیرساخت‌های سپاه به مردم ارائه خدمت شد.

وی افزود: مرداد ۱۳۸۸ چادر‌هایی برای ارائه خدمات بهداشتی احداث شد؛ این روند سال به سال ارتقا یافت و کیفیت خدمات افزایش یافت و تجربه ارزشمندی برای سپاه حاصل و در سیستان و بلوچستان سه میلیون نفر خدمات در قالب بیمارستان‌های صحرایی در انواع خدمات بهداشتی و درمانی به مردم ارائه شد.

سردار پاکپور عنوان کرد: سال اول اگرچه در برپایی بیمارستان صحرایی اتاق عمل نبود، ولی امروز سپاه این توانایی را دارد که در کوتاه‌ترین زمان یک بیمارستان صحرایی آن هم در هر جای ایران احداث کند؛ به‌عنوان مثال پس از زلزله سرپل ذهاب، ظرف مدت سه روز سه بیمارستان در سر پل ذهاب ایجاد شد و به‌رغم اینکه بالگرد‌های نیروی زمینی سپاه آماده انتقال بیماران به شهر بودند، اما با راه‌اندازی این بیمارستان‌های دیگر احتیاجی به انتقال بیمار به بیمارستان‌ها نبود.

فرمانده نیروی زمینی سپاه خاطرنشان کرد: با شیوع کرونا بهداری نیروی زمینی با قدرت وارد شد و خدمات و امکانات امروز محصول اتاق‌های فکر بهداری است که با رصد چالش‌ها، امکانات ویژه برای شرایط بحرانی تدارک دیده شد.

وی سپس به راه‌اندازی بیمارستان با ۲۵۰ تخت ویژه بیماران حاد تنفسی در اصفهان اشاره و اضافه کرد: همان‌گونه که در عملیات‌های نظامی لایه‌های ارتباطی دارای اهمیت است در این بیمارستان‌ها لایه‌های مختلف برای انرژی برق یک ضرورت است؛ لذا در این بیمارستان برق از ۲ نقطه شهر تأمین و همچنین ژنراتور‌های دستگاه‌های مختلف پیش‌بینی شده و در نهایت یک ژنراتور بزرگ دیگر برای کلیه دستگاه‌ها به‌عنوان لایه سوم در نظر گرفته شده است.

سردار پاکپور گفت: امروز ۸۰۰ تخت ویژه در مجموعه بهداری نیروی زمینی سپاه برای درمان بیماران مبتلا به کرونا در سطح کشور در نظر گرفته شده که ظرفیتی بی‌نظیر است و امکان خدمات‌رسانی به مردم را ارتقا می‌دهد.

فرمانده نیروی زمینی سپاه تصریح کرد: این بیمارستان‌ها می‌تواند ظرفیتی ایجاد کند تا حتی در زمان‌هایی که موج کرونایی وجود ندارد، زمینه درمان بیماران کرونایی در این مراکز به‌عنوان یک مرکز تخصصی فراهم شود.

سردار پاکپور افزود: آمادگی در سطح بهداری نیرو برای هر شرایطی فراهم شده است و تمام بیمارستان‌های نیروی زمینی یک پشتوانه دیگری از جمله همین بیمارستان‌های سیار تخصصی دارند که امکان خدمات‌رسانی به مناطق محروم را نیز فراهم کرده است.

انتهای پیام/231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

افتتاح بخش بیماران حاد تنفسی در اصفهان با حضور فرمانده نیروی زمینی سپاه بیشتر بخوانید »

تمرین رزم در برف یگان‌های ویژه نیروی زمینی سپاه برگزار شد

تمرین رزم در برف یگان‌های ویژه نیروی زمینی سپاه برگزار شد


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌، رزمندگان تیپ‌های نیرو ویژه صابرین و تیپ نیرو مخصوص میرزا کوچک خان و امام حسن مجتبی (ع) دوره آموزش رزم در برف را با موفقیت اجرا کردند.

بر اساس این گزارش، در این دوره نیرو‌های ویژه نیروی زمینی سپاه با بهره‌گیری از تجهیزات مدرن و به‌روز، زندگی در شرایط سخت و بقا در رزم در محیط پوشیده از برف، اسکی با سلاح و تجهیزات، احداث غار‌های برفی، حمل مجروح، تاخت در برف، راپل و یخ‌نوردی، برف‌نوردی با چهار چرخ و پیاده‌روی برد بلند و تیراندازی در برف را تمرین کردند.

با توجه به اینکه نیرو‌های ویژه باید توانایی اجرای ماموریت در اقیلم‌های جغرافیایی و آب و هوایی متفاوت را داشته باشند، دوره‌های آموزشی رزم در‌محیط‌های ویژه شامل رزم در کوهستان، جنگل، کویر، برف و باتلاق را فرا می‌گیرند.

علاوه بر این، مأموریت برقراری امنیت پایدار در مرز‌های شمال‌غرب کشور که در اغلب ایام سال پوشیده از برف هستند نیز با نیروی زمینی سپاه است که این‌گونه تمرینات نقش بسزایی در افزایش آمادگی‌های جسمی و رزمی آنان دارد.

نیروی زمینی سپاه به‌منظور ارتقای آمادگی یگان‌های تحت امر اقدامات گسترده‌ای را انجام داده که تمرین در برف یگان‌های ویژه یکی از مهم‌ترین این اقدامات است. نیروی زمینی سپاه با استفاده از تاکتیک‌های رزم در شرایط سخت توانسته گام مهمی در ارتقای امنیت کشور بردارد و انجام این‌گونه تمرین‌های نظامی به همین منظور صورت می‌گیرد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تمرین رزم در برف یگان‌های ویژه نیروی زمینی سپاه برگزار شد بیشتر بخوانید »

رزمایش امنیتی نیروی زمینی سپاه پایان یافت

رزمایش امنیتی نیروی زمینی سپاه پایان یافت


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی و امنیتی دفاع‌پرس، با هدف تقویت و ارتقای آمادگی‌های رزمی و دفاعی یگان‌های نیروی زمینی سپاه برای مقابله با گروهک‌های تروریستی، تکفیری، تهدیدات احتمالی و همچنین انتقال تجربه به نسل جدید پاسداران نیرو، رزمایش امنیتی قرارگاه ثامن الائمه (ع) نیروی زمینی سپاه در منطقه عمومی و مرزی شاهرخت به وسعت تقریبی ۵۰۰ کیلومتر مربع برگزار شد.

در این رزمایش هفت روزه، واحدهای پهپادی، هوانیروز، زرهی، توپخانه، فاوا، یگان‌های پیاده و تکاوری، همراه با واحدهای جنگ الکترونیک، عملیات ترکیبی مقابله با تهدیدات تروریستی احتمالی را به مرحله اجرا در آوردند.

در این رزمایش که با بهره‌گیری از آخرین تاکتیک‌های رزمی و استفاده از مهمات ویژه و بر اساس سریال‌های جنگی و کاملاً شبیه سازی شده با محیط و شرایط محتمل تهدیدات انجام شد، هماهنگی و همپوشانی سیستم‌های مختلف مورد توجه جدی فرماندهان و رزمندگان شرکت کننده قرار گرفت.

از ویژگی‌های ممتاز این رزمایش می‌توان به روحیه و توانمندی بالای رزمندگان شرکت کننده از یک سو و استقبال پرشور مردمی از واحدهای گوناگون نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه عمومی رزمایش یاد کرد که بی تردید مهم‌ترین عامل تحقق اهداف از پیش تعیین شده در این رزمایش نیز بود.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رزمایش امنیتی نیروی زمینی سپاه پایان یافت بیشتر بخوانید »

پنج محور اساسی انجام ماموریت در نیروی زمینی سپاه

پنج محور اساسی انجام ماموریت در نیروی زمینی سپاه


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه در آیین تکریم و معارفه فرمانده تیپ ۴۴ قمربنی هاشم (ع) و جانشین فرماندهی سپاه حضرت قمربنی هاشم (ع) اظهار داشت: رزمندگان استان چهارمحال و بختیاری در قالب تیپ همیشه پیروز ۴۴ قمربنی هاشم (ع) در هشت سال دفاع مقدس و بعد از دفاع مقدس رشادت‌های بسیاری را در کارنامه فعالیتی این یگان در عرصه‌های مختلف دفاع از امنیت کشور در مرز‌های شمالغرب، جنوب غرب و جنوب شرق کشور ثبت کرده اند که مایه افتخار است.

وی افزود: تیپ ۴۴ قمربنی هاشم (ع) یکی از یگان‌های به نامِ سپاه در دوران دفاع مقدس بود و بار‌ها از فرماندهان وقت شنیده‌ام که در عملیات‌های بزرگ، سردار خرازی و دیگران در لشگر ۱۴ امام حسین (ع) و سردار کاظمی در لشگر زرهی ۸ نجف اشرف تلاش می‌کردند تیپ ۴۴، در جناح آن‌ها قرار بگیرد، یعنی اطمینانی که فرماندهان از شجاعت و رشادت رزمندگان این تیپ داشتند افتخاری برای شما و عزیزان پیشکسوت استان چهار محال و بختیاری است.

سردار پاکپور در ادامه با یادآوری رشادت‌های رزمندگان استان چهارمحال و بختیاری در قالب تیپ ۴۴، تصریح کرد: ایجاد امنیت پایدار و به موازات آن ایجاد زیرساخت‌های لازم، بومی‌سازی امنیت با سازماندهی نیرو‌های محلی، رفع خلاء‌های مرزی و کمک به مرزنشینان و رفع محرومیت از مناطق مرزی، پنج موضوع و محور اساسی برای یگان‌های نیروی زمینی سپاه در انجام مأموریت‌های محوله است.

وی عنوان کرد: با توجه به حضور مقتدرانه و قدرتمند مرزبانان سپاه و نیروی انتظامی، امنیت در مناطق مرزی برقرار است و دشمنان هم پیام اقتدار نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی را دریافت کرده‌اند.

فرمانده نیروی زمینی سپاه سپس با اشاره به اقتدار موشکی و پهپادی نیرو‌های مسلح کشور، تأکید کرد: دشمنان به قدرت نیرو‌های مسلح و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعتراف می‌کنند به عنوان مثال زنرال مکنزی فرمانده سنتکام ارتش تروریستی آمریکا می‌گوید که زمانی ما برتری هوایی داشتیم، ولی الان نمی‌توانیم با قاطعیت بگوییم برتری هوایی داریم.

وی خاطرنشان کرد: موضوعی که ما تأکید داریم این است که ما هر روز باید نسبت به روز قبل قدرتمندتر شویم و قدرت فقط به تجهیزات نیست؛ موشکی، زیردریایی، زرهی، پهپاد و … باید کار خود را انجام دهند؛ اما ابزار تنها کارآیی ندارد و آنچه به ابزار ماهیت و کیفیت و اثرگذاری بیشتر می‌دهد، آمادگی معنوی نیروی انسانی و رزمندگان است.

فرمانده نیروی زمینی سپاه افزود: در کنار اقتدار نیرو‌های مسلح، یک وظیفه مهم بر دوش دولتمردان است، که آن هم خدمت به مردم و رفع مشکلات آنهاست و بحمدالله دولتمردان برای کمک و خدمت به مردم در حال برنامه‌ریزی هستند.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پنج محور اساسی انجام ماموریت در نیروی زمینی سپاه بیشتر بخوانید »

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد


حاج احمد کاظمی طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

سردار حاج احمد کاظمی از جمله فرماندهانی است که سیره‌اش در زمان حیات به گونه‌ای بود که از رسانه و رسانه‌ای شدن گریزان بود. حالا اما فرزند ارشد شهید از خصوصیات رفتاری و اخلاقی گفته است.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق،   دی‌ماه از دیرباز آبستن وقایع و حوادث خاص در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ شهادت حاج قاسم سلیمانی، سالروز حماسه نهم دی سال ۸۸، درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی، سقوط هواپیمای اوکراینی، شهادت حاج احمد کاظمی و یارانش در سانحه سقوط هواپیمای فرماندهان سپاه، ترور شهید احمدی روشن و علیمحمدی از دانشمندان هسته‌ای کشور و حتی فروریختن ساختمان پلاسکو، ‌ زلزله بم و آتش گرفتن نفتکش سانچی  تنها گوشه‌ای از این حواث است.

حاج احمد کاظمی از آن دسته مردان این انقلاب است که زندگی او می‌تواند سراسر الگو باشد، مردی که رفتارش او را تبدیل به سردار دل‌ سردار دل‌ها کرده بود، شهیدی که بعد از شهادتش حاج قاسم نیز بر دلتنگی‌اش برای شهادت افزوده می‌شود و گریه‌ها و تضرع‌های شبانه‌اش برای رسیدن به این وصال علنی می‌شود.

اما شهید کاظمی کمتر برای ما معرفی شده است، فرمانده‌ای که  هیچ‌گاه از خود و اقداماتش حرفی به میان نیاورد و به قول خانواده و همرزمانش فقط برای خدا کار کرد و از رسانه و رسانه‌ای شدن گریزان بود.

حالا اما به بهانه سالروز شهادت او با محمد مهدی کاظمی فرزند ارشد حاج احمد به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا برایمان از این شهید بگوید؛ از مجاهدت‌ها، سبک زندگی، فرماندهی و مدیریت او.

اگر یک کتاب در مورد پدرت چاپ نشد تو مقصری

او در مقدمه کلامش از تأکید شهید سلیمانی برای معرفی پدرش صحبت به میان می‌آورد و می‌گوید: شهید سلیمانی به بنده مدام می‌گفت که «محمد اگر یک کتاب در مورد پدرت چاپ نشد تو مقصری». حاج قاسم موضوع شروع به کار مجموعه فرهنگی سابقون را برای اولین بار مطرح کرد و به لطف او این مجموعه شروع به فعالیت کرد. کار موسسه اما با برگزاری سالگردهای شهدا شروع شد و تمرکز بر این دست فعالیت‌ها باعث شد تا موسسه از مأموریت اصلی خود دور شود؛ شهید هم مدام از بنده ایراد می‌گرفتند که کاری که باید را برای پدرت انجام ندادی.
 

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

پدرم بعد از ۱۰ روز که آمد صدا نداشت! / چرا بدون هماهنگی از من مطلب چاپ کردید؟

زلزله بم که اتفاق افتاد ساعت ۸ صبح شهید سلیمانی به پدرمان زنگ زدند، پدرم با وجود اینکه سفره پهن بود برای صبحانه ننشست و سریع آماده شده و با هم به سمت فرودگاه رفتند. شهید کاظمی ده روز آنجا بودند ما هم اخبار و وقایع را از تلویزیون دنبال می‌کردیم و جالب اینجاست که حتی یک بار هم چهره پدر را در هیچ یک از گزارشها و اخبار پخش شده از صدا و سیما ندیدیم. ایشان دوست نداشتند کارهایی که برای رضای خداوند انجام می‌داد گفته و یا دیده شود.

پدرم در جریان امدادرسانی به زلزله‌زدگان بم ۳ روز نمی‌خوابد و بعد از ۳ روز به یکباره بی‌هوش می‌شود؛ این موارد را بعد از شهادت، شهید سلیمانی برای ما تعریف کرد و الا خود او هیچ چیزی درباره این وقایع نگفت.

برای اولین بار که از بم به خانه برگشت تارهای صوتی‌اش از کار افتاده بود و صدا نداشت؛ از کارهایی که انجام داده بود سوال کردیم اما او تنها گفت که وضعیت مردم در بم مناسب نیست!

فردای روزی که به تهران بازگشت یکی از دوستان به ایشان زنگ زدند که در یکی از روزنامه مطلبی در مورد شما چاپ کرده و از کارهایت در بم نوشته است؛ پدرم خیلی ناراحت شد که چرا بدون اجازه و هماهنگی مطلبی از او چاپ شده است.

فرزند شهید کاظمی معتقد است که با شهادت حاج قاسم انگار باب گفت‌وگو درباره شهید کاظمی هم باز شده است، او می‌گوید: احساس می‌کنم این شرایط را شهید سلیمانی مهیا کرده و شهید کاظمی را راضی کرده است تا مردم بیشتر از او بدانند؛ در این دو سال نگاه‌ها به شهید کاظمی متفاوت‌تر شده و مردم به مرور زندگانی این شهید روی آورده‌اند. ما هم اکنون به دنبال نگارش یک زندگینامه و به طور کلی دایره المعارف کامل از زندگی ایشان هستیم و این قولی است که به شهید سلیمانی دادیم.

به شوخی می‌گفت محمد مهدی انگشت مرا کنده است!

یک بار نشد که ما به عنوان خانواده و  نزدیک ترین افراد به او از زبان پدرمان داستان مجروحیت انگشتشان را بشنویم. در جمع خودمانی هم چند بار از طرف آشنایان در این رابطه سوال شد ایشان به شوخی می‌گفتند محمدمهدی کوچک بود انگشت مرا گاز گرفت و کند!! مگر خیلی سخت است که بگوید این تیر خورد و اینگونه شد ولی نگفت و تازه بعد از شهادتشان بود که از زبان سردار رشید شنیدیم که در عملیات خیبر انگشتشان تیر خورده و به پوست آویزان می‌شود. شهید کاظمی انگشت را جدا می‌کند و به گوشه‌ای پرت می‌کند و سپس انگشت خود را داخل نمک فرو می‌کند.
 

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

حتی زمان عملیات امتحانات ما را فراموش نمی‌کرد/ پدرم با لذت در کارهای خانه مشارکت می‌کرد

پدر ما روی تربیت ما خیلی حساس بود. پدری که تقریبا هیچ وقت نبود ولی از دور تک‌تک لحظه‌های ما را بررسی و دنبال می‌کرد و این برای ما لذت بخش بود. حتی وقتی عملیات داشتند زمان امتحانات ما را هم فراموش نمی‌کرد و در اولین فرصت تماس می‌گرفت تا از نتیجه امتحانات ما با خبر شود.

شهید کاظمی همیشه در برخوردی که با ما داشت می‌گفت دلم می خواهد شما مرد بار بیایید؛ مثلا می‌گفت اگر یک روزی جنگی رخ دهد محمد باید یک تخریب چی باشد. شب قبل از شهادتش مرا به دنبال کار اداری فرستاده بود و بر ما خیلی راحت نمی‌گرفت.

شنبه تا پنجشنبه معمولا پدر در خانه نبود اما وقتی در خانه حاضر می‌شد برخی اوقات در کارهای خانه هم کمک می‌کردند چرا که برایشان لذت بخش بود؛ باغبانی و آشپزی و … را انجام می‌دادند.

محبتی که حتی حیوانات را عاشق شهید کاظمی می‌کرد

پدر برای ما به عنوان جایزه درس خواندن و شاگرد اول شدن یک گوسفند خریده بود که البته بیشتر از ما پدر این حیوان را دوست داشت. جالب است بدانید این محبت و دوست داشتن از نظر ما یک طرفه نبود و این گوسفند هم محبت خاصی به پدرم داشت؛ صدای دسته کلید پدرم برای باز کردن درب خانه که شنیده می‌شد این حیوان بالا و پایین می‌پرید و اگر طنابش باز بود خودش در آغوش پدرم می‌انداخت!

شهید کاظمی تعلقی به این دنیا نداشت و با اینکه این گوسفند را بسیار دوشت داشت در آخر آن را نذر حضرت زهرا کرد؛ یک شب گوسفند را از خانه ما بردند و من و برادرم خیلی ناراحت بودیم اما پدر به ما دلداری دادند و ما را آرام کردند تا اینکه روز عزای حضرت زهرا(س) وقتی از هیات بازگشتیم از ما پرسید آش چطور بود!؟ ما گفتیم خیلی خوشمزه بود. شهید کاظمی اسم گوسفند را برد و گفت: پاکوتاه توش بود! خوشحال باشید که این گوسفند قربانی نذر مراسم حضرت زهرا(س) شده است.

کبوتری که اشک پدرم را درآورد!

پدرم دوستی در سپاه به اسم سردار خالقی داشت که از سفر کربلا کبوتری برای پدر به سوغات آوردند و گفتند که این کبوتر را از حرم گرفته‌اند و آنها روز عاشورا خون گریه می‌کنند. چون اسم امام حسین(ع) روی این کبوتر بود پدر با عشق به این کبوتر نگاه می‌کرد و منتظر بود تا روز عاشورا شود و این صحنه را از نزدیک ببیند. اما یکی از روزها که این پرنده‌ در خانه رها بود گربه حمله کرد و آن را از بین برد؛ شاید باورتان نشود احمد کاظمی که نام او لرزه به تن دشمن می‌انداخت بالای سر این کبوتر گریه می‌کرد چنانکه یکی از همسایه‌ها که صدای گریه پدرم را شنیده بود گمان برده بود که برای یکی از اعضای خانواده ما اتفاقی افتاده است؛ شهید کاظمی در کار با کسی تعارف نداشتند ولی در باطن دلشان بسیار لطیف و نازک بود.

هر چه دلش می‌خواست به شهید کاظمی گفت!

به خاطر شرایط کاری پدر معمولا خیلی کم مسافرت می‌رفتیم، یکبار که به شمال می‌رفتیم، در راه پدرم که می‌خواست اخبار را در راه گوش کند برای تنظیم آنتن ماشین توقف کردیم که همزمان فردی که کنار جاده ایستاده بود گفت اینجا نایستید خطرناک است؛ شهید کاظمی گفت: «چشم» سپس آن فرد جلو آمد و سوال کرد تا کجا می‌روید و اگر می‌توانید مرا هم تا جایی برسانید.

بعدا متوجه شدیم که او هم پاسدار است؛ در ماشین که نشست شروع کرد به بد و بیراه گفتن به احمد کاظمی! رو کرد به پدرم و گفت: حاج آقا، احمد کاظمی را که فرمانده لشکر امام حسین(ع) شده میشناسی؟ یک آدم بیخودی است که نگو! و شروع کرد به گفتن بدی هایی کرد که اصلا به شهید کاظمی نمی‌چسبد! پدرم هم حرف‌های او را با تکان دادن سر می‌شنید و واکنش خاصی نشان نمی‌داد وقتی هم که چند باری خواستم به حرف‌های او واکنش نشان دهم و بگویم کسی که با او صحبت می‌کنی همان احمد کاظمی است با اشارات پدرم از آیینه ماشین مواجه شدم که مرا دعوت به سکوت می‌کرد.

از پدرم پرسید شما کجا کار می‌کنید و پدر گفت من هم در سپاه خدمت می‌کنم. گفت من مشکلی دارم می‌توانی به من کمک کنی تا خانه‌ام را چند سالی است می‌خواهم تکمیل کنم، بسازم؟ او ما را با خود به خانه‌شان برد تا به همراه پدر از آنجا بازدید کنند. خانه را تا یک حدی سفت کاری کرده بودند و همانطور نشسته بودند. برای گرفتن وام از پدرم کمک خواست و شهید کاظمی هم گفت تمام تلاشم را می‌کنم. در این ماجرا پدرم خودشان را به اسم آخوندی معرفی کردند و شماره همکارش را به او داد و گفت به سپاه حمزه مراجعه کنید و دفتر آقای آخوندی را بپرسید تا راهنمایی‌تان کنند.  

آن فرد وقتی به سپاه حمزه رفته بود و متوجه شده بود فردی که با او درد دل کرده همان احمدکاظمی است شرمنده شده و خود را شماتت می‌کرد که چرا من به احمد کاظمی بد و بیراه گفتم!

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

ببین چه غذایی خورده‌ای که متوجه اذان نشده‌ای!؟

پدرم روی لقمه ما خیلی حساس بود؛ اینکه کجا و چه کسی به شما چه لقمه یا غذایی می‌دهد برایش بسیار مهم بود، اجازه بدهید خاطره‌ای تعریف کنم؛ یک بار به سمت اصفهان در حرکت بودیم در راه رفت من مدام به فکر زمان نماز بودم تا اول وقت نمازمان را بخوانیم. سه روز آنجا بودیم، در راه برگشت من در فکر بود که وقت نماز فرا رسید. پدر نکته‌ای به من گوشزد کرد و گفت وقت اذان گذشت و تو اصلا متوجه نشدی! ببین در این سه روزی که اصفهان بودیم کجا چه خورده‌ای که روی تو تاثیر گذاشته است و متوجه اذان نشده‌ای.

دو شب قبل از شهادت به دفتر فرماندهی‌ شهید کاظمی رفته بودم، پدر مشغول بررسی کارتابلشان بود من خم شدم تا از روی میز آب بردارم که پدرم گفت: چه شده، گفتم تشنه‌ام! گفت نمی‌خواهد بخوری من هم تشنه‌ام می‌رویم خانه میخوریم! تا این حد حساس بود که کجا چه چیزی بخوری که حلال حرام نشود.

حسینیه‌ای در دل پادگان برای مردم

– سنگ بنای حسینیه فاطمه الزهرا پادگان ولیعصر(عج) را ایشان گذاشتند؟

بله. حسینه فاطمه الزهرا پادگان سپاه تهران یکی از یادگاری معنوی شهید کاظمی است و تمام هم و غم او بعد از آمدنشان به نیروی زمینی این بود که در آنجا هم حسینیه‌ای به نام حضرت زهرا بنا کنند. حتی مکان آن را هم جانمایی کرده بودند اما خب شهادت فرا رسید و آن اتفاق رخ نداد. تمام هم و غم پدرم این بود که پای مردم به پادگان‌ها باز شود. مقدمه ساخت حسینیه هم تشییع پیکر شهدای گمنام بود که بعد از اتمام مراسم ۵ شهید در مکانی که امروز جوار حسینیه است دفن شدند و سپس ساخت حسینیه کلنگ‌زنی شد تا در کنار مزار این شهدا حسینیه‌ای هم برای مردم ساخته شود.

شهید کاظمی از همان زمان جبهه تا همان لحظات شهادت عزاداری برای امام حسین(ع) را داشت.  او  همیشه به ما می گفت سعی کنید که در محرم خود را پاک و آماده محرم سال بعد کنید.

شهید کاظمی در یکی از عملیات‌ها به صورتش ترکش می‌خورد و بیهوش می‌شود و سریعا به بیمارستان منتقل می شود اما به محض به هوش آمدند اصرار می‌کند که به خط مقدم برگردد. یک نفر از دوستان که همراه سردار بود و این اصرار را می‌بیند دلیلی این اصرار را جویا می‌شود که پدر می‌گوید: یک چیزی به تو می گویم ولی به عنوان راز بین ما بماند تا وقت شهادتم؛ حضرت زهرا(س) آمدند و گفتند دستی به صورت من کشیدند و گفتند برو به کارت ادامه بده. عشق شهید کاظمی به حضرت زهرا(س) خیلی خاص بود و خیلی به ایشان ارادت داشتند. هر جایی که بودند سعی می کردند یک نامی از حضرت زهرا(س) باشد.

خوابی که به‌به شهید را به همراه داشت

حدود یک ماه قبل از شهادت خواب دیدم که او و شهید سلیمانی را شهید کردند ولی من نتوانستم به خودم بقبولانم که این خواب را برای پدرم تعریف کنم چون واقعا برایم سخت بود. یک روز این خواب را برای مادرم تعریف می‌کردم که شهید کاظمی متوجه نجوای ما شد و از ماجرا پرسید؛ وقتی برایش این خواب را تعریف کردم به شدت خوشحال شد و شروع کرد به به‌به گفتن و تأکید کرد: چه چیزی از این بهتر.

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

حاج احمد طی ۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

شهید کاظمی یک جمله ای از رهبر انقلاب در مجمع فرماندهان نیروی زمینی نقل می‌کنند. در آذرماه ۱۳۸۴ یعنی یک ماه قبل از شهادت ایشان در جلسه‌ای تاریخی که ۱۷ ساعت طول می‌کشد از سخنان رهبر انقلاب نقل می‌کند که در نیروی زمینی باید معنویت بالا رود. من بعد از ۱۶ سال می‌توانم با افتخار سرم را بالا بگیرم و به گوش حضرت آقا برسانم که شهید کاظمی این خواسته و امر شما را با شهادتش اول در خود به وجود آورد.

پدر در همان جلسه به فرماندهان گفتند که بروید و بررسی کنید که در طی سال های خدمتتان چند نفر مثل شهید همت تربیت کردید؟ گفتند اگر فقط صرف اینکه بیایید و یک کاری انجام دهید و در قبالش حقوق بگیرید ول معطلید!

معامله‌ای که شهید کاظمی با حضرت زهرا کرد چراغ راه شهادت را روشن کرد

شهید کاظمی در وصیت‌نامه خود نوشته بود که زمانی شهادت می‌خواهم که خبری از هر چیزی هست الا شهادت. واقعا شهید کاظمی چراغ شهادت را بعد از گذشت سال‌ها از جنگ تحمیلی روشن کرد که بعد از شهادت پدر همه کسانی که الگوی قلبی و روحی شان شهید کاظمی بود مانند شهید تهرانی مقدم و شهید شوشتری و حتی سردار سلیمانی تا شهید حججی‌ که به گفته خانواده‌اش از همه نظر الگویش را شهید کاظمی قرار داده بود و تمام فکر و ذکرش مانند او شدن بود و … به شهادت رسیدند؛ معامله‌ای که پدر با حضرت زهرا(س) کردند باعث شد تا بعد از شهادتشان چنین حرکتی راه افتاد.

سردار صفوی فرمانده وقت سپاه نیز بارها گفتند که بعد از شهادت شهید کاظمی خیل عظیمی از افراد برای پاسدار شدن به سپاه مراجعه کردند.

راه، راه مستقیم پشت سر رهبری است

پدر ما به عنوان یک سپاهی، موضع سیاسی نداشتند و همیشه می گفتند راه، راه مستقیم پشت سر رهبری است. حضرت آقا خط قرمز ایشان بودند. آقای رادان میگفت یک بار از شهید کاظمی پرسیدم آیا تابحال شده است از چیزی بترسی؟ گفت تا بحال چنین حسی به من دست نداده است. در ادامه گفتند اگر روزی رهبری به من بگویند که خودت و همسر و فرزندانت باید از بین بروید من لحظه‌ای در اجرای این امر تردید نمی‌کنم.

حاج احمد کاظمی فردای جنگ تا شهادت

دستاوردهای شهید کاظمی در دفاع مقدس خیلی گفته شده است ولی به دستاوردهای بعد از دفاع مقدس و نیروی هوایی شهید کاظمی خیلی کم پرداخت شده است. دستاوردهایی که جز ثمره مدیریت و خواست و پیگیری شهید کاظمی نبوده است. هیچ جایی امکان ندارد که شهید کاظمی جایی بگویند این ها از دستاوردهای دوران فرماندهی من بوده است! تنها چیزی که مانده یک فایل ضبط شده از ایشان بوده است که رئیس دفترشان نگه داشته بودند هر چند به ایشان هم گفته بودند این فایل را از بین ببرد اما خوشبختانه غفلت شد!

در زمان دفاع مقدس و چندین سال بعد از آن هم درگیر قائله کردستان بودیم و ضد انقلاب آنجا فعالیت‌های زیادی داشتند وقتی شهید کاظمی آن جا منصوب شدند در عرض ۴ سال تغییر و تحولی شگرف در آن منطقه ایجاد می‌کنند.

وقتی شهید صیاد برای بازدید به منطقه می‌روند به شب می‌خورند و می‌گویند نمی‌توانیم بازدید داشته باشیم چون دیر شد و شرایط مناسبی برای تردد نیست! اما شهید کاظمی می‌گویند اصلا اینگونه نیست دستور می‌دهد یک ماشین بدون اسکورت و حتی بدون سلاح به منطقه مورد نظر بروند و شهید صیاد از این سطح امنیت تعجب می‌کنند.

حضور شهید کاظمی در نیروی هوایی مصادف می‌شود با زمانی که منافقان تحرکاتی در تهران انجام می‌دادند، حاج احمد تصمیم می‌گیرد تا این تحرکات بی‌پاسخ نماند و در عملیات به فرماندهی شهید کاظمی پایگاه اشرف هدف قرار می‌گیرد.

سال گذشته مصاحبه ای شهید تهرانی مقدم منتشر شد که ایشان در آن مصاحبه به صورت خاص به بخشی از این دستاوردها اشاره می‌کنند مانند ارتقای قدرت موشکی. شهید تهرانی مقدم تعریف می‌کرد که شهید کاظمی به قدری به ارتقای موشک‌های نقطه زن و … تمایل داشتند که به ایشان گفته بودند که من حتی حاضرم پادگان ولیعصر را بفروشم تا شما بتوانید به تولید و توسعه این موشک ها ادامه دهید.

به گفته شهید تهرانی مقدم در زمان مدیریت شهید کاظمی توان موشکی کشور ۳۰۰ درصد رشد کرده است، شهر موشکی نیز در دوران شهید کاظمی ایجاد شد و تجهیزات به زیرِ زمین رفت و در سطح کشور پراکنده شد و هراسی در دل دشمن ایجاد کرد که بسیار تحسین برانگیز است.

شهید کاظمی به این نتیجه می‌رسند که تمام موشک‌های جمهوری اسلامی نباید در یک نقطه باشد که اگر خدایی نکرده اتفاقی افتاد همه تسلیحات از بین برود. باید در سراسر کشور پخش شود تا بتوانند در کمترین زمان ممکن آماده انجام عملیات باشند. ورود جنگنده به نیروی هوایی سپاه هم یکی از دستاوردهای دیگر بوده است.
 

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

سردار سلامی گفت تا ۱۰ سال آینده هم نمی‌توانیم تصمیم‌ بهتری بگیریم

یک جمله‌ای سردار سلامی که بعد از پدر به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب شدند هم به من گفتند: شهید کاظمی برای نیروی هوایی یک سری تصمیماتی گرفتند که تا ۱۰ سال دیگر هم نمی‌شود بهتر از آن تصمیم گرفت. قسم خورد که محمد من خیلی تلاش کردم که حوزه ای پیدا کنم که بتوانم تصمیمی بهتر از تصمیمی که او گرفته بود بگیرم ولی نتوانستم چنین حوزه ای را پیدا کنم.

پاسداران نیروی هوایی سپاه می‌گویند رادارها تا ۸۰ درصد نسبت به قبل از شهید کاظمی ارتقا پیدا کرد، ‌ نکته مهم اینکه در دوران فرماندهی شهید کاظمی به حوزه ساخت رادار وارد شدیم و از خرید فاصله گرفتیم و خودکفا شدیم.

ورود شهید کاظمی به نیروی زمینی مانند ورود برق به تأسیسات بود

دوستانی که در نیروی زمینی سپاه بودند هم از این تعبیر استفاده می‌کردند که قبل از اینکه شهید کاظمی وارد نیروی زمینی شوند اینجا شبیه تاسیساتی بود که همه چی تکمیل بود فقط نیروی برق نداشت که حرکت کند و و قتی شهید کاظمی وارد نیروی زمینی شدند انگار که نیروی برق وارد این تاسیسات شد و کل مجموعه را به حرکت در اورد.

شب قدر آخر

ماه‌های پایانی عمر شهید کاظمی کاملا متفاوت بود؛ ما شهادت را در رفتار و صحبت‌ها و چهره او می‌دیدیم.  

معمولا شب‌های قدر را با هم می‌گذراندیم و احیا نگه می‌داشتیم اما سال آخر شب‌های قدر متفاوتی داشت، پدرم خودشان تنهایی در اتاقشان خلوت کرده بودند و تا صبح صدای گریه‌شان می‌آمد.

در روزهای آخر شهید کاظمی فیلم سخنرانی خود در جلسه فرماندهان را به خانه آورد و همه با هم آن سخنان او و التماسی که به حضرت زهرا می‌کنند برای شهادت را دیدیم. بغض گلویمان را فشار می‌داد و چشمانمان پر از اشک شده بود اما چون می‌دانستیم چقدر عاشق شهادت است به روی او نیاوردیم.

این خاطره را هم که حتما شنیده‌اید که شب آخر پدر فیلمی آوردند که برای یکی از عملیات‌های اوایل جنگ بود. شهید کاظمی  شهیدان را با خصوصیات اخلاقی‌شان توصیف می‌کند و می‌گوید شهید میردامادی خیلی شهید منظم و تمیزی بودند و روی واجبات خیلی تاکید داشتند، پدر با لباس‌های خاکی در این سنگر نشسته بود، برادرم به پدرم گفت بابا میدانی چرا شهید نشدی!؟ چون لباس تمیز و مرتب نپوشیدی! خودت از تمیزی و منظم بودن شهدا می‌گویی ولی خودت اینطور نشستی! فردای همان روز بود که پدر شهید شد.

منتظر بودیم حاج قاسم ما را آرام کند اما…

وقتی پدرمان شهید شد شهید سلیمانی در کرمانشاه بود و قرار بود همین هواپیما وقتی فرماندهان را در ارومیه پیاده می‌کند سپس به کرمانشاه رفته و سردار سلیمانی را از کرمانشاه به تهران برگرداند.

بعد از اینکه خبر شهادت پدر را شنیدیم چشممان به در دوخته شده بود که شهید سلیمانی بیایند و ما او را بغل کنیم و آرام شویم. با هر سختی که بود و با ماشین با سرعت خودش را به تهران رساند؛ در اوج اضطرب بود و مانند کسی که همه هستی‌اش را از دست داده است به سرش میزد و گریه می‌کرد. اصلا فکرش را نمی‌کردیم حال حاج قاسم به گونه‌ای باشد که به جای اینکه او ما را آرام کند همه به دنبال آرام کردن او باشند.

بی تابی شهید سلیمانی را بعد از شهادت شهید کاظمی خیلی می‌دیدیم، خیلی غصه می‌خورد و تنها یک چیزی ایشان را آرام می‌کرد و آن این بود که شهدا که در کنار شما هستند، انقدر به فکر خودتان نباشید کمی هم به فکر رهبر انقلاب باشید که تنها هستند و باید کنار ایشان باشید.

بعد از شهادت شهید کاظمی تصویر دیگری از چهره شهید سلیمانی برای ما به نمایش گذاشته شد که وقتی بیشتر دقت می‌کنم میبینم شهید کاظمی و شهید سلیمانی انگار یک روح در دو بدن بوده اند. بدون شک دلیل این موضوع مکتب روح الله بوده و این ها همه از تاثیرات این مکتب بوده است.

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

حاج قاسم گفت پیکر مرا روی قبر حاج احمد بگذارید

– شنیدیم که در وصیت شهید سلیمانی بوده است که پیکرش را ابتدا به روی مزار شهید کاظمی ببرند و سپس برای خاکسپاری انتقال دهند آیا این نقل قول درست است؟

بله! شهید سلیمانی می‌گفت بعد از شهادت پدرت نمی‌خواهم جایی بروم که این نبودن‌ها بیشتر برایم احساس شود اصلا دلم نمی‌خواهد پایم را در شورای فرماندهی سپاه بگذارم چون امکان نداشت من کنار صندلی احمد کاظمی ننشینم. میگفت من دیگر به چه عشقی زندگی کنم وقتی نیست دیگر چه چیزی برایم مهم است؟

او در کل منطقه شناخته شده بود و ناراحت هم بود که چرا اسمش و حرفش در جامعه مطرح است. از مانور دادن رسانه‌ها در مسائل مربوط به او احساس ناراحتی می‌کرد این در روحیه هر دو شهید بود؛ فرار از مطرح شدن در جامعه.

شهید سلیمانی  به من و برادر کوچکم گفته بود قبل از اینکه پیکر مرا دفن کنید مرا روی قبر پدرت قرار دهید تا به او بگویم من هم به تو رسیدم.

نحوه شهادت حاج قاسم و شرایط پیرامونی آن به نحوی بود که ما نخواستیم این اتفاق بیفتد و پیکری که در اثر انفجار آسیب جدی دیده بود و شهر به شهر تشییع شده بود به اصفهان هم بیاید و این وصیت اجرا شود؛ پس این موضوع را پیگیری نکردیم و فقط به پسرشان حسین گفتم تا دینی بر گردنم نباشد.                                                                                      



منبع

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد بیشتر بخوانید »