نیروی قدس سپاه

ناگفته‌های رستم قاسمی از ترور نافرجام در لبنان/ جزئیات ماجرای گم شدن دکل حفاری و تخلفات بابک زنجانی

ناگفته‌های رستم قاسمی از ترور نافرجام در لبنان/ جزئیات ماجرای گم شدن دکل حفاری و تخلفات بابک زنجانی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، رستم قاسمی وزیر سابق نفت با حضور در برنامه تلویزیونی دست خط به بیان مطالبی پیرامون مسائل مختلف پرداخت.

در ادامه مشروح این گفت وگو آمده است:

از اینجا شروع کنیم که یکدفعه خبری آمد که اسرائیلی‌ها می خواسته‌اند آقای قاسمی را ترور کنند، درست بود؟

قبل از سفر من به مأموریتی که داشتم، خوشبختانه دوستان امنیتی آمدند و عملاً مانع سفر من شدند و گفتند این سفر نباید انجام شود؛ به دلیل اینکه گزارش‌ها از سرویس‌هایی از منطقه کشف شده بود، فرمانده سپاه هم عملاً با این سفر مخالف بود. اما چون اهمیت سفر بسیار زیاد بود و باید انجام می‌شد، من گفتم هر طور تصمیم گرفته شود، من آن را انجام می‌دهم، منتها دوستان دیگری بودند که اصرار داشتند این سفر انجام شود، به هر حال تصمیم گرفته شد این سفر انجام شود، ولی خوشبختانه چون اطلاعات از قبل معلوم شده و مسیرها مشخص بود، توانستیم از این حادثه جان سالم به در ببریم.

با بمب می‌خواستند اقدام کنند؟

موساد در گزارش‌هایی که از قبل پیش‌بینی شده بود … آنجا هم دوستان به من گفتند که مسیرها را پیش‌بینی کرده بودند، محل‌هایی را، محل عبور ما، محل جلسه را… و خوشبختانه اتفاق نیفتاد.

معاونت اقتصادی سپاه قدس از چه زمانی تشکیل شد، شما اولین معاون اقتصادی هستید یا قبل از شما هم کسی بوده است؟

من از دوره دفاع مقدس رفاقت بسیار طولانی با شهید سلیمانی داشتم. ایشان خواستند، ما خدمت ایشان رفتیم و بنا شد که من در محور مقاومت به ایشان کمک‌هایی انجام دهم که خوشبختانه بعد از همان جلسه، بلافاصله سفری به لبنان داشتیم و بعد از آن مکرراً به لبنان می‌رفتم. با شهید عماد آنجا آشنا شدیم و کارهای مشترکی با هم انجام می‌دادیم.

به هر حال مأموریت‌های اقتصادی نیروی قدس را ایشان به من واگذار کرد، برخی از مأموریت‌های مذاکراتی با برخی از این کشورهای محور مقاومت واگذار کردند و تقریباً یک دوره حدود هفت سال این توفیق را پیدا کردم که در کنار شهید سلیمانی باشم.

حداقل چیزی که می‌خواهم بپرسم و فکر می‌کنم بتوانید بگویید، اینکه دوستان سپاه قدس در حوزه اقتصادی چه مراوداتی با کشورهای حوزه مقاومت دارند که سودش عملاً برای جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران است؟

اولاً قدرت منطقه‌ای امروز از مؤلفه‌های حکمرانی هر کشوری است. بسیاری از کشورهای بسیار دوردست، حتی خود آمریکایی‌ها برای اینکه بتوانند منافع و قدرتشان را در منطقه حفظ کنند، بر اساس گفته آقای ترامپ، بیش از ۷ هزار میلیارد دلار آمریکایی‌ها در این منطقه هزینه کرده‌اند، اما جمهوری اسلامی در مقطعی در محور مقاومت حضور پیدا کرد که اتفاقاً شجره خبیثه داعش شکل گرفت؛ یعنی می‌گفتند که ما محل عبورمان سوریه و عراق است، برای رسیدن به مرزهای ایران! من یک سال پیش با یکی از سران کشورهای منطقه ملاقاتی داشتم. به ایشان گفتم اگر داعش بود، مطمئناً حکومت شما امروز پابرجا نبود و او هم قبول داشت.

اما درباره دستاوردهای اقتصادی که شما اشاره کردید، به هر حال عراق و سوریه یک بازار بزرگی است که می‌تواند در اختیار کشور ما باشد، ما توافقات بسیار خوبی هم با عراقی‌ها و هم با سوریه امضا کرده‌ایم. من یک جمله بگویم، حالا ممکن است در دوران کرونا این عدد تغییر کرده باشد؛ ما تقریباً بین ۱۲ تا ۱۳ میلیارد دلار صادرات به عراق داشته‌ایم…

برخی‌ها می‌گویند خب ما رفتیم آنجا کمک کردیم، هم برای منافع خودمان، هم منافع سوریه و هم محور مقاومت، ولی الان که اوضاع مقداری آرام شده ما به لحاظ اقتصادی در عرصه کم هستیم و به نوعی عرصه را وا داده‌ایم برای شرکای دیگرمان.

ابتدا در مورد سوریه عرض کنم؛ البته ما در عراق هزینه‌ای نکرده‌ایم، من قبلاً در یک مصاحبه‌ای گفته‌ام عراق نیاز به هزینه ما نداشته، چون عراق کشور پولداری است، نیازی به هزینه ما نداشته است. اگر ما در سوریه هزینه کرده‌ایم، اولاً دو اتفاق افتاده است؛ یک اتفاق اینکه ما با دولت سوریه توافق کردیم یک مابه ازایی بابت هزینه‌هایمان از سوریه گرفته‌ایم.

توافقنامه بسیار خوبی که خود من آن موقع این را به امضای دو دولت رساندم، سال ۲۰۱۵ معروف به نام قرارداد ۲۰۱۵ که ما به ازایی از سوریه گرفتیم که من در یک مصاحبه مفصل این را گفته‌ام، ولی الان به یکی دو مورد از آن اشاره می‌کنم. در سال برای ارتقای وضعیت کشاورزی‌مان در کشور نیاز به کود فسفات داریم.

در عوض، معادن بسیار غنی با کیفیت بسیار خوب فسفات در سوریه وجود دارد که ما بر اساس توافقی که با دولت سوریه کردیم بیش از هزار میلیارد تُن از بهترین معادن فسفات سوریه را (هم دولت سوریه و هم پارلمان سوریه تصویب کرده) که ما اگر بتوانیم خوب انتقال دهیم، ۱۰۰ سال طول خواهد کشید که ما بتوانیم از این منافع استفاده کنیم. ضمناً نه تنها برای کشور خودمان، بلکه می‌توانیم بدون هیچ عوارضی، به هر کشوری از دنیا صادر کنیم. مضافاً بر اینکه بالاخره کار اقتصادی و بستر اقتصادی دست دولت است، دولت باید کار اقتصادی انجام دهد، چون کسی که می‌خواهد در سوریه سرمایه‌گذاری کند، حتماً نیازمند این است که صندوق ضمانت صادرات او را ضمانت کند، خب دولت باید این کار را انجام دهد.

انجام نداده است؟

به هر حال دولت باید انجام بدهد و اگر دولت این کار را انجام دهد، طبیعتاً می‌تواند. زمینه کار ما با سوریه، توافقنامه بسیار خوبی است که ما می‌توانیم از آن استفاده کنیم.

الان چند درصدش را استفاده کرده‌اید؟

متأسفانه زیاد استفاده نشده است.

و به دولتی‌ها گفته شده که استفاده نشده است؟

بله، دولت هم تلاش‌هایی کرده ولی به نظر من کافی نیست.

آقای زنگنه در صحبتی گفته بودند که آقای قاسمی، نه ۹۰ درصد، بلکه صد درصد الان کنار ما در وزارت نفت است و حتی خود شما هم اشاره کردید که در فروش نفت دارید به دولت کمک می‌کنید؛ همین‌طور است؟

من هیچ گاه به دولت‌ها نگاه نکرده‌ام. از دوره‌ای که در سازندگی کشور حضور داشتم، از دولت آقایان هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد، روحانی همیشه به مردم نگاه کرده‌ام نه به دولت؛ چون کارکردن برای مردم است. به هر حال دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، ولی مردم هستند، انقلاب و کشور هست. در این دولت همین‌طور که آقای زنگنه اشاره کرد، من در کنار آقایان هستم، در مورد فروش نفت دارم کمک می‌کنم و همین الان هم در بخشی از فروش نفت به دوستان دارم کمک می‌کنم.

خب نمی‌توان درباره فروش نفت صحبت کرد؛ چون یکی از مسائل راهبردی ما است و یکسری اطلاعاتی که نمی‌توان روی آنتن داد. ولی بطور کلی اوضاع چطور است؟

خوب است. آمریکایی‌ها بسیار تلاش کردند با فشار حداکثری صادرات نفت ایران را به صفر برسانند، هرگز نتوانستند و نمی‌توانند.

در جایی گفته بودید که یک زمانی به ما می‌گفتند کاسبان تحریم، ولی همین دولت آمد به ما گفت کمک کنیم و آمدیم کمک کردیم. واقعاً چنین چیزی می‌گفتند؟ چرا دولت دوباره برای فروش نفت سراغ افرادی رفت که روزی به آنها برچسب کاسبان تحریم می‌زد. این را شما گفته‌اید.

حالا معمولاً دولت‌هایی که می‌آیند برای اینکه دولت‌های قبلی را تخطئه کنند، مخصوصاً این دولت، حرف‌های زیادی زده شده، این حرف‌ها را زدند، ولی ما هرگز به دل نگرفتیم، چون برای کشور، هدف ما کمک و خدمت به مردم بوده است، نه تنها در مورد نفت دارم کمک می‌کنم، بلکه در نیازمندی‌های کشور، مواد غذایی، نهاده‌های دامی که نیاز باشد، دوستان وزارتخانه‌ها به ما مراجعه می‌کنند و ما داریم برای آنها انجام می‌دهیم و کمک می‌کنیم.

می‌خواهم این را بگویم روزی که به قول خودشان تحریم‌های فلج کننده علیه ایران اعمال کردند، چهار روز به قول خارجی‌ها … بود که به ما وقت دادند که ایران را ترک می‌کنیم، واقعاً هم ترک کردند.

چه شرکت‌هایی ترک کردند؟

همه شرکت‌های خارجی! کم نبودند، در آن زمانبندی که تعیین کرده بودند هیچ شرکت و هیچ فرد ایرانی، در صنعت نفت ایران باقی نماند، واقعاً می‌توانم بگویم صنعت نفت ایران به معنای واقعی ملی شد. ما اولاً همه شرکت‌های ایرانی را جایگزین شرکت‌های خارجی کردیم، بدون استثنا، دوم، بسیاری از این سازندگان تجهیزات صنعت نفت کشور که انصافاً صنعت های‌تک است در بالادستی صنعت نفت کشور، ایرانی‌ها ساختند.

بسیاری از این کالاها که واقعاً سخت بود که ایرانی‌ها به این زودی بسازند، من با صنعتگران ایرانی هر دو هفته یک بار جلسه می‌گذاشتم و به آنها می‌گفتم برای ساخت به خصوصن پایلوت محدودیت مالی برای شما نمی‌گذارم. بروید و پایلوت بسازید، ما از شما می‌خریم. بسیاری از این کالاها …

حتی اگر درنیاید؟

حتی اگر درنیاید. بالاخره کار آزمایشی و تحقیقاتی همین است دیگر. برخی از این کالاها که یک کشور، شاید دو یا یک شرکت در دنیا می‌ساختند، ایرانی‌ها ساختند. بالاترین سطح توسعه در صنعت نفت ایران، در 100 سال گذشته در سال ۹۰ و ۹۱ بوده است؛ ما ۱۷ فاز پارس جنوبی را با هم در دست اجرا داشتیم، هیچ وقت چنین چیزی وجود نداشته است.

بدون حضور خارجی‌ها؟

بدون حضور خارجی‌ها. بارها گفته‌ام پالایشگاه ستاره خلیج فارس با عدد ۷۰ درصدی حداقل که آقای مهندس زنگنه هم به صورت مکتوب این را تأیید کرده، تحویل دولت یازدهم داده‌ایم و اقدامات بسیار مؤثری در حوزه گازرسانی در حوزه دیپلماسی خارجی؛ من آن زمان رئیس اوپک بودم و این فرصت بسیار خوبی برای من بود که هم توانستم به دنیا سفر کنم، هم در بسیاری از نشست‌های بزرگ دنیا به خصوص در حوزه انرژی مشارکت و سخنرانی کنم و درست در شرایط سخت تحریم‌ها، قراردادهای بسیار خوبی در آن زمان با کشورهای بزرگ دنیا بستم.

با چه کشورهایی قرارداد بستید؟

با چینی‌ها قراردادهای بسیار خوبی بستیم. با چینی‌ها توافق کرده بودیم که برای توسعه دو میدان یادآوران و آزادگان برای اینکه تقریباً یک میلیون بشکه نفت ایران را در میدان مشترک آزادگان و یادآوران توسعه دهندو اتفاقاً پیوست این قرارداد هم این بود که در هر شرایطی یک میلیون بشکه نفت از ما بخرند، این قرارداد بسته شد و چینی‌ها آمدند شروع کردند، حدود 180 چاه در کشور زدند، این قرارداد در آن شرایط سخت تحریم‌ها منعقد شد.

سال ۹۱؟

بله، چینی‌ها شروع کردند. کارهای بسیار بزرگی بود. در فروردین ماه سال ۹۲ بزرگترین انتقال گاز را درست در نقطه صفر مرزی در پاکستان کلنگ زدیم،

چرا پاکستان به نتیجه نرسید؟

پاکستان بعد از اینکه دولت جدید آمد، عملاً به نتیجه نرسید.

چرا؟

به هر حال دوستان اعتقاد داشتند که دولت پاکستان دولت فقیری است، پول ندارد، این قرارداد بی‌ربطی است! من در آن زمان اعتراض هم کردم، گفتم اولاً پاکستانی‌ها گاز را برای نیروگاه‌هایشان می‌خواهند که امروز از سوخت مایع استفاده می‌کنند. اساساً قیمت سوخت مایع سه برابر قیمت گازی است که ما با پاکستانی‌ها قرارداد بسته بودیم، با اینکه قیمت ما قیمت بسیار خوبی بود. سوخت مایع گران است. مضافاً بر اینکه قرارداد وقتی ظرف ۴۵ روز پرداخت نشد، کولر خانه مردم به نیروگاه وصل می‌شود و نیروگاه به گاز ما وصل می‌شود دکمه‌اش در دفتر وزیر نفت ایران است، می‌تواند به راحتی قطع کند.

آن قراردادی که با چینی‌ها بسته بودید به همین سرنوشت دچار شد؟

متأسفانه قرارداد چینی‌ها به همین سرنوشت دچار شد و چینی‌ها از ایران رفتند. وقتی برجام شروع شد انتظار این بود که کشورهای اروپایی با کیفیت اروپایی بیایند کار کنند.

شل، توتال و …

بله، شل، توتال و … بیایند کار کنند، انتظار این بود، چون توافق هم انجام شده بود؛ اما وقتی که برجام نافرجام شد، چینی‌ها اساساً به ما روی خوشی نشان ندادند.

یعنی تفاهمی که می‌توانست به ما منافع زیادی برساند و فشارها را هم کم کند!

ببینید امروز ما به دنبال تفاهم با چینی‌ها هستیم؛ چند روز قبل تفاهم‌نامه، البته نه قرارداد، بلکه تفاهم نامه است، ولی دنبال امضای تفاهم‌نامه با چینی‌ها بودیم. در جای خودش کاری است که انجام شده، به هر حال چینی‌ها یک قدرت اقتصاد آینده و یک جمعیت بزرگ دنیا هستند، یک قدرت اقتصادی هستند و با چینی‌ها در یک چارچوب کاملاً منطقی و منافع دو طرف می‌توانیم کار کنیم.

گفته بودید ما روزی که تحریم شدیم یک دستگاه دکل حفاری دریایی در کشور متعلق به ایرانی‌ها نداشتیم، روزی که وزارت نفت را ترک کردم ۱۹ یا ۲۰ دستگاه حفاری در پارس جنوبی مشغول کار بودند که همگی تحت مالکیت ایرانی‌ها بودند.

در بخش دریا و فلات قاره ما، تماماً شرکت‌های خارجی و ابزار حفاری متعلق به شرکت‌های خارجی بود. جالب است بدانید وقتی مقام معظم رهبری در فروردین ماه ۹۰ به عسلویه تشریف آوردند، نگرانی همه مسئولان وزارت نفت این بود که با رفتن این شرکت‌های خارجی که تجهیزاتشان هم تجهیزات دکل‌های حفاری بود، نمی‌توانیم دیگر گاز استخراج کنیم. حالا ما پالایشگاه هم بسازیم وقتی نمی‌توانیم گاز استخراج کنیم، که اینجا یک مُشت آهن فراهم کرده‌ایم.

من این افتخار را می‌توانم داشته باشم که در مرداد ماه سال ۹۲ با اینکه می‌دانید فروش دکل حفاری به ایرانی‌ها بسیار کار سختی است، در شرایط سخت تحریم‌های فلج‌کننده، با چند دست باید خریداری می‌شد تا ایرانی‌ها بتوانند وارد خلیج فارس کنند و بتوانند انجام دهند. ۲۰ دستگاه دکل حفاری فقط ما برنامه‌ریزی کرده بودیم که برای رسیدن به برنامه زمان‌بندی پارس جنوبی حداقل ۲۵ دستگاه دکل حفاری داشته باشیم که ۲۰ دستگاه آن در مرداد سال ۹۲ در پارس جنوبی مشغول به کار بودند که اکثراً متعلق به ایرانی‌ها بودند.

حالا کنار این موفقیت‌ها، حرف و حدیث‌هایی هم به وجود آمد، صحبت‌هایی هم شد؛ چه اواخر آن دولت، چه بعد از دولت، مثل اینکه یکی از دکل‌ها گم شد، معلوم نیست کجا رفت یا قصه بابک زنجانی. اینها را چطور می‌بینید؟! اینها مشکلات کار بودند یا نه سوءاستفاده‌هایی بودند که لاجرم به وجود آمد؟ یا فکر می‌کنید می‌شد همه آنها را بهتر از این مدیریت کرد؟

اولاً این دستگاه دکل حفاری که بعد تعدادشان زیادتر هم شد، هیچکدام متعلق به وزارت نفت نیستند، چون اساساً وزارت نفت با توجه به اصل ۴۴ از خرید دکل حفاری عبور کرده بود. جالب است این را بدانید، من بعد از حدود ۵-۴ ماه که از وزارتخانه آمدم، یک روز در یکی از این نشریه‌ها و روزنامه‌ها، این داستان دکل نفتی گم شده را نگاه کردم، به دوستان زنگ زدم که این دکل مربوط به کدام شرکت است؟ معلوم شد که متعلق به شرکت بنیاد تعاون ناجا و بخشی از سهام آن هم متعلق به صندوق بازنشستگی نفت است که می‌روند این دکل را می‌خرند و بخشی از پول آن را پرداخت می‌کنند، بخشی را به دلیل مشکلات عدم انتقال پول نمی‌توانند پرداخت کنند، البته با واسطه‌هایی در میان بودند و نتوانستند پول آن را پرداخت کنند و گویا پرونده این دکل همچنان در دادگاه لندن مطرح است، هیچ ربطی به ساختار وزارت نفت و وزارت ما … اما می‌دانید متأسفانه مسائل سیاسی اینقدر در کشور ما جای خودش را به واقعیت‌ها داده که هر چیزی را مسیر اصلی‌اش را، برای اینکه با رقیب برخورد کنیم یا رقیب را بدنام کنیم، از این موضوعات زیاد است؛ به خصوص در اول این دولت بسیار زیاد در حوزه‌های مختلف اتفاق افتاد.

در مورد بابک زنجانی چطور؟

چند بار در مصاحبه‌هایم گفته‌ام؛ اینجا هم چون سوال کردید عرض می‌کنم. وقتی که نفت کشور تحریم شد، بنا بود نفت ما تحریم شود، نتوانیم نفت بفروشیم. نفت را از هیچ شرکت ایرانی نمی‌خریدند، امروز هم نمی‌خرند، بر اساس مجوزی که از شورای عالی امنیت ملی گرفته بودیم باید شرکت‌هایی در خارج از کشور ثبت می‌کردیم که اینها حتی یک پاسپورت ایرانی هم جزو هیئت مدیره نباید باشد، فقط به نام شرکت‌های خارجی باشد و این ریسک بسیار بزرگی دارد. در کشورهای مختلفی هم این کار را انجام دادیم.

در مورد بابک زنجانی هم از یکی از این شرکت‌ها نفت می‌خرد، گزارشی که به من دادند که ایشان یک کشتی نفت خریده، پولش را پرداخت کرده و مدارک آن هم موجود است و سپس می‌خواهد بیشتر نفت بخرد، حالا شاید ضرورتی هم نداشت بخواهم برای یک مشتری که شما می‌توانید ضمانت معتبر از او بگیرید نیازی به استعلام از مقامات امنیتی کشور کنم، منتها چون خدا وجود داشت ما این کار را انجام دادیم.

نکته بعدی این است که ایشان می‌آید نفت را می‌خرد، ال‌سی می‌دهد از یکی از بانک‌هایی که تا آن زمان، آن بانک که در خارج از کشور ثبت شده بود، مدیریتش و سهام عمده‌اش متعلق به یکی از بانک‌های بزرگ کشور بود. بعد که ایشان این ال‌سی را می‌دهد که معمولاً نفت کشور ما حدود سه ماهه فروش می‌رود که همین الان هم معمولاً این گونه است، در این سه ماه ایشان می‌رود آن بانک را می‌خرد، ال‌سی متعلق به خودش، بانک را هم می‌خرد، همزمان هم می‌رود در تحریم. من آن زمان که در وزارت نفت بودم، همان موقع که بلافاصله شنیدم، از وزارت خواستم و نامه مکتوب نوشتم که ایشان ممنوع‌الخروج شود. در اواخر دولت دهم پرونده‌اش برای ارسال به دادگاه تکمیل شد و روزهای آخر فرستاده شد.

یک تیم هم گذاشتیم برای اینکه اموال ایشان در خارج از کشور و داخل کشور شناسایی شود، چون باید این پول‌ها وجود داشته باشد، به هر حال یک نفر که این همه پول را نخورده است، یک بخشی از این پول‌ها باید داخل کشور باشد، بخشی از آن در خارج از کشور که من ضمن اینکه او ممنوع‌الخروج بود، تیم گذاشته بودم که پول‌ها را برگرداند. حالا زندان، اعدام، هر چیزی که حکمش هست در جای خودش، مهمتر اینکه پول‌ها به کشور برگردد. هیچ کارمند نفت در پرونده بابک زنجانی متهم نیست. جالب است من یک نوشته دارم در پرونده بابک زنجانی، وقتی که گردش کار کردند، زیر آن نامه نوشتم که با فروش نفت موافقم، منتها با أخذ ضمانت‌نامه معتبر، در پرانتز هم نوشتم ال سی، آن دوستانی که در وزارت نفت این کار را کردند انصافاً ریسک کردند، ولی برای عبور از تحریم و حفظ منافع کشور ریسک کردند.

یعنی آن زمان راه دیگری وجود نداشت؟

به هر حال شرایط کشور این بود؛ ما در سال ۹۰ و ۹۱ نزدیک به ۱۶۰ میلیارد دلار نفت فروختیم، فکر نمی‌کنم از امروز تا زمان … ما در دو سال ۱۶۰ میلیارد دلار نفت فروخته باشیم.

خودتان هم این فرد را می‌شناختید؟

یک بار او را در قرارگاه خاتم، برای موضوعی آمده بود با جمعی از بچه‌های شرکت صدرا که ما تازه خریده بودیم، وی با مدیرعامل شرکت صدرا، آن زمان کارهایی انجام می‌دادند، یک بار آمدند که من ایشان را تا قبل از این دیده بودم.

یعنی رفاقت نداشتید؟

نه، به هیچ عنوان.

با توجه به اینکه شما گفتید با پیشرفت ۷۵-۷۰ درصد پالایشگاه ستاره خلیج فارس را به دولت یازدهم تحویل دادید، ولی فکر می‌کنم دولت زمان بیشتری گذاشت، زیاد طول کشید که به بهره‌برداری رسید. درست است؟

من از علت تأخیر خیلی مطلع نیستم، چرا که تا دولت مستقر شد، ولی خیلی غیرمنطقی طول کشید تمام شدن آن.

و اینکه دولت یازدهم که آمد گفت کیفیت بنزین‌ها خوب نیست، یک مدت وارد کرد. درست است؟

دنبال وارد کردن بود، ولی دقیق اطلاع ندارم، ولی کیفیت بنزین ما بهترین کیفیت دنیاست

و بعد هم برگشت از همین کیفیت استفاده کرد. الان هم ما بنزین را به ونزوئلا صادر کردیم، ونزوئلایی که مشکل داشت و داشت به مشکل می‌خورد، به ونزوئلا صادر شد. در این مورد نمی‌خواهید صحبت کنید؟

اولاً می‌خواهم اینجا عرض کنم که ما مجانی به ونزوئلا بنزین ندادیم، قبلش منابع آن در تهران تحویل داده شد، بعد بنزین صادر شد. می‌خواهم تأکید کنم که این قدرت منطقه‌ای و دفاعی بین‌المللی ایران است؛ اواخر جنگ کشتی‌های نفتکش ما را می‌زدند، وقتی کشتی نفتکش ما را می‌زدند، ما یک کشتی آنها را می‌زدیم، آمریکایی‌ها برای حضور و ورودشان به خلیج فارس، وقتی ما این مقابله به مثل را شروع کردیم، یک کشتی بسیار بزرگی به نام بریشتون – بینندگان عزیز می‌توانند در اینترنت سرچ کنند، مستند بریشتون – بریشتون یک کشتی بسیار بزرگ آمریکایی با پرچم آمریکایی بود، با اسکورت ناوهای آمریکایی بیش از ۷۰-۶۰ خبرنگار هم حضور داشتند. با هیمنه و کب‌کبه وارد خلیج فارش شدند که بیایند نفت را از عربستان بگیرند و ببرند؛ ما همان کشتی را زدیم.

اما کشتی ما در کنار آمریکا در دریایی کارائیپ، رئیس جمهور آمریکا که ترامپ بود که می‌گویند یک فرد دیوانه‌ای بود، درست یا غلطش را نمی‌دانم، آمریکایی‌ها می‌گویند (می‌خندد)، دستور داد و گفت ما نمی‌گذاریم این کشتی‌ها به ونزوئلا برسد؛ جمله رئیس‌جمهور آمریکا است، دستور حرکت ناوهای جنگی را داد، اما وقتی آمد، فقط با پرچم ایران روبرو شد. ما در آن زمان یک کلاشینکف و یک سرباز در روی کشتی‌ها نداشتیم! موضوعات مختلفی پیش آمد؛ حالا اخیراً گاندوی 2 نشان داد، کشتی انگلیسی اینجا تخلف کرد، ما گرفتیم، وقتی گرفتیم انگلیسی‌ها اول قرار شد کشتی ما را آزاد کنند، کشتی ما که حرکت کرد، بعد کشتی انگلیسی‌ها حرکت کند؛ این قدرت ایران است. کشتی ما حدوداً ۴۰ روز آنجا مانده بود، موتورش روشن نشده بود، ملوانانش هندی بودند، از آمریکایی‌ها می‌ترسیدند نمی‌رفتند. هر کاری به ملوان و کاپیتان کردیم، من با آنها در تماس بودم…

شخصاً؟

بله، می‌گفتند که لنگر آنجا افتاده، نمی‌شود بلند کرد و لنگر مشکل پیدا کرده است، گفتم لنگر را پاره کنید، بدون لنگر حرکت کنید! تصمیم سختی بود، به هر حال این تصمیم گرفته شد. کاپیتان گفت اگر صد هزار دلار، ۲۰۰ هزار دلار هم به من بدهید من نمی‌روم، من می‌ترسم! جالب اینجاست که به خدمه‌ ایرانی که ویزا نمی‌دادند، به پاکستانی‌ها ویزا نمی‌دادند، به بسیاری از کشورها ویزا نمی‌دادند، فقط به هندی‌ها ویزا می‌دادند. ما در آن روز مجبور شدیم، شاید بیش از ۱۵۰-۱۰۰ نفر هندی را در هتل دعوت کنیم، آنها را انتخاب کنیم، بسیاری از آنها به محض اینکه متوجه می‌شدند می‌خواهند روی گریس‌وان بروند، همان جا هتل را ترک می‌کردند. بالاخره با هزار مکافات توانستیم ۳۰ نفر را قانع کنیم، اینها را به بمبئی، از بمبئی به دوبی، از دوبی به لندن و از لندن به جبل‌الطارق، بالاخره یک داستان مفصلی بود.

رساندن بنزین به ونزوئلا شد منشأ اقتدار ما؛ در قبال بنزین از ونزوئلا طلا گرفتیم؟

بله، طلا گرفتیم.

و مخازن طلایمان را غنی کردیم؟

بله

الان هم با ونزوئلا چنین مراوده‌هایی داریم؟

داریم با ونزوئلا کار می‌کنیم. اخیراً بنزین و سوخت نفرستاده‌ایم، ولی به نوعی داریم با آنها کار می‌کنیم.

آقای قاسمی، چه مقدار از مشکلاتی که ما الان داریم، به عنوان یک فرد و مدیر اجرایی که شما را برای جریان انقلاب می‌دانند، اما فرد جناحی نمی‌دانند به آن معنا، چقدر را به تحریم‌ها و چه مقدار را به مدیریت‌ها وابسته می‌دانید؟

اعتقاد دارم که بخشی از آن حتماً مشکلات تحریم است، این بی‌انصافی است کسی بگوید تحریم هیچ تأثیر، هزینه و هیچ ریسکی ندارد اما این را می‌خواهم به شما بگویم که همه مشکلات کشور ما از تحریم نیست. می‌خواهم بگویم که ما باید روش‌های اداره کشور را تغییر دهیم.

تغییر، نه اصلاح؛ من این موضوع را در دو سه جا گفته‌ام، برخی از دوستان گفتند یعنی چه؟ می‌خواهم بگویم در برخی از زمینه‌ها اصلاح‌پذیر نیست، تغییرپذیر است.

مثلاً چه چیزی؟

مثلاً در حوزه بازنشستگی کشور، امروز نگاه کنید وضع بازنشستگی کشور ما اصلاً خوب نیست، واقعاً معیشت آنها خوب نیست، درآمد خوبی ندارند، ولی شما می‌دانید همین درآمدی که بازنشستگان کشور دارند، چند درصد آن را دولت دارد پرداخت می‌کند؟ ۹۸ درصد حقوق بازنشستگان کشور را عین کارکنان خودش در زمانی که دارند برایش کار می‌کنند، پرداخت می‌کند؛ یعنی آنها کارکنان دولت نیستند، ولی کارمندان دولت هستند. تا چه زمانی می‌تواند ادامه پیدا کند؟ دولت چقدر می‌تواند، تا چه زمانی؟

روش ما اشکال دارد، ریل گذاری ما اشکال دارد. شما کارمند دولت هستید، من کارمند دولت هستم، ۳۰ سال بازنشستگی از حقوق من ماهانه پرداخت شده، این ۳۰ سال بازنشستگی من کجا رفته است که امروز از آن منابعی که ماهانه از حقوق بازنشستگی من استفاده می‌کرده، باید برای حقوق من استفاده شود؟ کجا رفته است؟ معلوم است. نمی‌خواهم بگویم دزدی شده، رفته در شرکت‌های سرمایه‌گذاری که هیئت مدیره و مدیرعامل آن دولتی بودند، سالانه هم مجمعی برگزار شده، نتیجه‌اش اینکه امروز آن شرکت‌هایی که در آنها سرمایه‌گذاری شده یا وجود دارد، نتیجه‌اش این است که نمی‌توانند بیش از دو درصد از حقوق بازنشستگان کشور را پرداخت کنند و دولت باید ۹۸ درصد پرداخت کند، این قابل اصلاح است؟

در حوزه اقتصاد هم نگاه می‌کنیم، مثلاً در دوره آقای احمدی‌نژاد تحولی در چهار سال اول به وجود آمد، ولی چهار سال دوم بسیاری‌ها معتقد بودند، بسیاری از تیم‌های اقتصادی که کار می‌کنند همان تیم‌های قدیمی هستند.

دو جمله در مورد اقتصاد کشور بگویم؛ اقتصاد ما سیاسی شده است، این غده سرطانی سیاسی باعث می‌شود که همه دولت‌ها گرفتارش شوند، نمی‌گویند که مدیرعامل توانیر باید متخصص حوزه برق باشد، می‌گویند این فرد با جناح ما می‌سازد یا نمی‌سازد؛ این فرد تفکر جناح ما را دارد یا ندارد. این آفت بزرگی است.

در دولت جدید هم مسئول پیگیری «کرسنت» شده بودید، ظاهراً در آن کمیته بودید؟

نه، در دولت جدید کمیته‌ای تعیین کردند که آقای فروزنده بود، ولی به جایی نرسید. من هم فکر می‌کنم در جلسه شرکت نکردم.

چرا به نتیجه نرسید؟

تا جایی که من اطلاع دارم. واقعاً من در دولت دهم به دنبال حل مسئله کرسنت بودم، انتظارات طرف کرسنتی انتظار بسیار بالایی است که عدد و رقم‌هایی که مدنظر آنهاست، عدد و رقم‌های بسیار بالایی است و من فکر نمی‌کنم کشور زیر بار پرداخت چنین عددهایی برود، ولی متأسفانه تا آن جایی که من می‌دانم اینها رفته‌اند حکم را گرفته‌اند، الان در حال تجدیدنظر است، امیدوارم مسئولان کشور بتوانند از آن دفاع کنند، چون آن جریمه‌ها، عدد و رقم‌هایی که مدنظر کرسنتی‌هاست، کشور هرگز توان پرداخت آنها را ندارد و قاعدتاً پرداخت نخواهد کرد.

متولد سال ۴۳، روستای سرگاه، شهرستان مُهر هستید؟

بله.

شغل پدر چه بود؟

پدرم کشاورز، مادرم هم کشاورز بود.

هیچکدام در قید حیات نیستند؟

نخیر، متأسفانه.

خدا رحمتشان کند. پدر چون به اسم‌های ایرانی خیلی علاقه داشتند اسم شما را رستم می‌گذارند.

بله، پدر من روستایی بود، ولی خیلی ایران دوست بود و معمولاً به چیزهای ایرانی بسیار فکر می‌کرد، جالب است که اسم خواهرهای من شیرین و زلیخا است.

شما تنها پسر هستید؟

نه، ما سه برادر و پنج خواهر هستیم.

اسم دو برادر دیگر چیست؟

بهروز و عبدالحسن

شما گفتید، بعد از انقلاب که به سپاه رفتید، بسیاری از افراد اسم‌هایشان را عوض کردند، شما عوض نکردید؟

من این موضوع را جایی تعریف کردم؛ گفتم در سپاه، اسم بسیاری از دوستان ما هم اسم‌های قبل از انقلاب بود، طبیعی هم بود، اسم من هم رستم بود، بسیاری از دوستان و همکاران من که در آن یگان، تیپ، لشگر و در قرارگاه خاتم بودیم، به من می‌گفتند شما اسمت را اسم اسلامی بگذار، اسمت را عوض کن. اولاً چون پدرم دوست داشت این اسم را گذاشت و هم اینکه خیلی فکر کردم با تغییر اسم چیزی اتفاق نمی‌افتد، بنابراین هیچ موقع اسمم را عوض نکردم.

چه سالی ازدواج کردید؟

سال ۶۳

چطور آشنا شدید؟ شنیدم شرط خانم این بود جانباز باشید، آخر رفتید و جانباز شدید.

بله، به خواستگاری آمدم، خانمم – خدا رحمتش کند – اهل شهرری بود، پدرشان روحانی بود، در شهرری زندگی می‌کردند، ما به واسطه‌ای اینجا خواستگاری آمدیم.

چه کسی ایشان را معرفی کرد؟

یک فامیلی نسبی هم با یکدیگر داشتیم، به خواستگاری رفتیم و تقریباً فکر می‌کردیم همه کارها تمام شده است. وقتی به آنجا رفتیم، هم پدر خانم، هم مادر خانم و هم بقیه موافق بودند، قرار شد با خانم صحبت کنیم، وقتی صحبت کردیم، ایشان گفت من چون نیت کرده‌ام با یک جانباز ۷۰ درصد ازدواج کنم، بنابراین معذورم، تنها دلیل من این است. کارمان درست نشد که ما باید جانباز شویم. دوستان می‌گفتند اگر دنبال جانبازی هستی ما را به کشتن نده (می‌خندد). در عملیات بعدی توفیق جانبازی پیدا کردیم،

شیمیایی شدید؟

بله، شیمیایی شدیم، بعد که جانباز شدیم، خیلی سریع این اتفاق رخ داد.

بعد از ازدواجتان هم مجروحیت شدیدتری برای شما اتفاق افتاد؟

بله، در عملیات کربلای ۴، شب عملیات سخت مجروح شدم، مدت زیادی روی ویلچر بودم.

و خانم خدمت شما را انجام می‌دادند؟

خانم من خیلی به من خدمت کرد، هم خدمت مجروحیت که من تقریباً کامل در گچ بودم، هم خدمت خیلی خیلی زیادی در دوران جنگ به من کرد و هم اینکه در دوران جنگ تا وقتی بچه‌ها بزرگ شدند و حتی چون بعد از جنگ هم مسئولیت بخش عمده‌ای از بازسازی کشور را داشتم، معمولاً بازسازی که در شهر انجام نمی‌شود، در بیابان‌هاست؛ مجبور بودم عمده وقتم را در بیابان بگذرانم، بنابراین تقریباً می‌توان گفت که بچه‌ها را او بزرگ کرد.

خیلی به من وابسته بود، مخصوصاً روزهایی که مریض شد، هیچ وقت قبول نمی‌کرد که مادر یا خواهرش در بیمارستان پیش او بمانند، نه اینکه به او سر بزنند، پیش او بمانند. شاید ۶ بار عمل کرد، عمل‌های بسیار سختی کرد و هر بار حدود ۱۵-۱۰ روز کم یا زیاد در بیمارستان بود، در این مدت تنها خودم شب‌ها در بیمارستان بودم، می‌خواستم به خانه بروم دوش بگیرم و برگردم، قبول نمی‌کرد، می‌گفت زنگ بزن لباس‌ها را به بیمارستان بیاورند و اینجا دوش بگیر. وابستگی بسیار زیادی به من داشت. مریضی بسیار سختی بود، بعد از اینکه دکتر اعلام کرد به هیچ عنوان امکان کار پزشکی وجود ندارد و او را به خانه ببرید، مدتی هم طول کشید و من تقریباً کارم را رها کردم و سعی کردم همه آن کارهایی که یک پرستار خانم باید برای بیمار خانم انجام دهد، در این دوران خودم برعهده بگیرم تا بتوانم بخش کوچکی از زحمتی را که ایشان برای من کشیده بود، جبران کنم.

خدا رحمتشان کند؛ بعد ازدواج کردید؟

بله، ازدواج کردیم.

در کار خانه به خانم کمک می‌کنید یا اصلاً نیستید؟

واقعاً نیستم، ولی اگر باشم – اگر الان بگویم ممکن است خانم من اعتراض کند – ولی من در خانه خیلی کم کمک می‌کنم، چون نیستم. اگر باشم، کمک می‌کنم، ولی معمولاً در خانه نیستم اما روزهای جمعه، چون خانم من و بچه‌ها جدا زندگی می‌کنند، چون پسر من مجرد است، به خاطر اینکه او تنها نباشد برخی از شب‌ها نزد ایشان می‌روم و معمولاً روزهای جمعه همه بچه‌ها نزد من می‌آیند و من مسئول خانه هستم که ناهار درست کنم، پذیرایی کنم.

بلد هستید غذا درست کنید؟

بله، من آشپز خوبی هستم.

قبل از پیروزی انقلاب در فعالیت‌های انقلابی حضور داشتید؟

آن زمان ما نوجوان بودیم، در برخی از این تظاهرات‌ها شرکت می‌کردیم و هر جایی که لازم بود معمولاً در توزیع عکس حضرت امام (ره)، در برخی از کارهایی که لازم بود.

دستگیری نداشتید؟

دستگیری نداشتیم، ولی توگوشی داشتیم.

عجب؛ یعنی کتک را خوردید. روز پیروزی انقلاب کجا بودید؟

جزیره خارک بودم و آن روز یک روز به یاماندنی بود. با جمعی از دوستان روز پیروزی انقلاب …

چطور به خارک رفته بودید؟

به دلیل کاری که آنجا داشتیم، مدتی آنجا بودیم، در جزیره خارک بودیم و صبح اول نشستیم تلویزیون را نگاه کردیم که آن لحظه ورود حضرت امام (ره) را نگاه کردیم، ۲۲ بهمن هم که همه در خیابان بودند و ما هم مثل بقیه به خیابان آمدیم.

چطور وارد سپاه شدید؟ علاقه‌مند بودید یا کسی شما را علاقه‌مند کرد؟

ما دوستانی داشتیم که در سپاه بودند، سپاه آن روزها جایی بود که تقریباً هر کسی می‌خواست به نوعی در انقلاب حضور پیدا کند یا خدمت مؤثری داشته باشد معمولاً سعی می‌کرد در سپاه حضور پیدا کند. من یک روزی با تعدادی از دوستان نشسته بودیم، حرف شد که شما نظامی هستید و فلان، گفتم در بین همه افرادی که نشسته‌اند کدامتان یک دوره در سپاه نبوده‌اید؟! ممکن است دو سال، پنج سال وسط جنگ یا آخر جنگ رفته‌اید. می‌خواهم این را بگویم اساساً بخش عمده‌ای از مسئولان کشور، غیر از جوان‌هایی که بعد از جنگ متولد شده‌اند یا کودکی‌شان را در دوران جنگ گذرانده‌اند، فکر می‌کنم بسیاری از مسئولان کشور حتماً یک دوره را در سپاه گذرانده‌اند.

وقتی من به وزارت نفت رفتم، روز اول یا دوم، مسئول معاونت نیروی انسانی وزارت نفت نزد من آمدند و گفتند آقای وزیر شما پرونده‌تان را به وزارت نفت بیاورید و حقوقتان اینقدر می‌شود، حقوق ما با حقوق سپاه و وزارت نفت متفاوت بود. گفتند پرونده‌تان را اینجا بیاورید، بازنشستگی شما شامل بازنشستگی نفت می‌شود. به او گفتم پرونده‌ام را به هیچ عنوان نمی‌آورم.

فکر می‌کنید چند درصد از نمایندگان پرونده‌شان را به وزارت نفت آوردند؟

آمار دقیقی ندارم، ولی تعدادشان کم نیست.

سال ۶۰ که به سپاه رفتید، وارد جنگ نشدید؟

بله، بسیجی بودیم، وارد جنگ شدیم

در جنگ با کدام فرماندهان کار کردید؟

ما بیشتر در بخش حوزه دریایی جنگ بودیم، در قرارگاه نوح بودیم، ایشان در منطقه دوم دریایی سپاه بودیم که بیشتر عملیات‌های دریایی مقابله به مثل را داشتند که از دوستان خیلی نزدیک من، شهید مهدوی که احتمالاً اسم ایشان را شنیده‌اید و از شهدای بنام و واقعاً رئیسعلی دلواری زمان آن روز ما بود و در مقابله با آمریکایی‌ها در جزیره فارسی شهید شد و من هم بیشتر کارهای مهندسی رزمی و کارهای پشتیبانی در دوران جنگ انجام می‌دادم.

فکر می‌کردید که جانشین حضرت امام (ره)، حضرت آقا باشند؟

تا قبل از اینکه امام به رحمت خدا بروند، خیلی‌ها فکر می‌کردند که رحلت حضرت امام (ره) یعنی پایان انقلاب! مخصوصاً بیرونی‌ها منظورم است، من فکر نمی‌کردم حضرت آقا رهبر انقلاب بشود، ولی بعدها که ایشان رهبر انقلاب شدند… به هر حال مقطعی در وزارت نفت بودم، خدمت ایشان می‌رسیدیم، وقتی برای اولین بار گزارشی در مورد اصلاح ساختار در وزارت نفت و مشکلات وزارت نفت را تهیه کرده بودم، خدمت حضرت آقا بردم، تقریباً دو نفری آن پیشنهادات و برنامه آینده وزارت نفت را خدمت ایشان ورق زدیم، یکی دو سوال فنی در حوزه نفت از من پرسیدند، برای من خیلی عجیب بود. به هر حال ایشان با دولت‌های مختلفی کار کرده بودند، تجربه داشتند، خودشان رئیس جمهور بودند، بعدش با چند دولت کار کرده بودند، ولی فکر نمی‌کردم حضرت آقا در حوزه فنی این سوالات را بخواهند از وزیر نفت بپرسند.

می‌توانید یکی از سوال‌ها را بگویید؟

مثلاً در مورد ذخایر نفتی کشورهای مختلف دنیا، اطلاعات بسیار عجیبی داشتند، من شاید آن روز که وارد وزارت نفت شده بودم، کمتر این اطلاعات را داشتم.

بعد از جنگ وارد کار سازندگی شدید؟

بله، بعد از جنگ یک نگاهی بود که برای بازسازی و سازندگی کشور، نیازمند حضور شرکت‌های خارجی هستیم. استدلال بسیاری از آقایان این بود ما که سد نساختیم، پالایشگاه نساختیم، بندر نساختیم، ولی ما اعتقاد داشتیم که این کار شدنی است، در همین مقطع بود که امام (ره) فرمود ما می‌توانیم. کارهای بزرگی انجام شد.

ایده آمدن بچه‌های جنگ، بچه‌های سپاه به فعالیت‌های سازندگی اقتصادی از آقای هاشمی رفسنجانی بود؟

اتفاقاً ایده از خود بچه‌های مهندسی رزمی سپاه بود، فرمانده کل سپاه هم نقش داشت. البته این را به شما بگویم در سپاه هم عده‌ای مخالف بودند، دلایل مخالفتشان برای حضور سپاه در بازسازی هم در برخی موارد دلایل درستی بود، اینکه سپاه وارد مسائل اقتصادی می‌شود تبعات خاص خودش را دارد و چیزهای دیگری، اما ترازوی موافقان و حُسن حضور سپاه در سازندگی و بازسازی کشور به خصوص در آن مقطع در واقع سنگین‌تر بود.

ما بندر بزرگ نداشتیم، وقتی فازهای پارس جنوبی شروع به کار کردند – آنجا می‌دانید ۵-۴ فاز با فرآورده‌های متعدد و متنوع هست – تصمیم گرفته شد که بندر عظیمی در عسلویه ساخته شود، این بندر را در یک مناقصه بین‌المللی گذاشتند، ما آن زمان از مسئولان وزارت نفت خواهش کردیم که ما را در مناقصه شرکت بدهند، مجبور شدیم یک شرکت خارجی را هم شریک خودمان کنیم. وقتی در مناقصه برنده شدیم، برای اینکه اعتماد نداشتند که ما آن کار را انجام دهیم، شاید می‌گفتند این همه تأسیسات ساخته شود، اگر یک بندر ساخته نشود که ما نمی‌توانیم صادرات داشته باشیم. مناقصه را تجدید کردند، ما دوباره برنده شدیم، وقتی برنده شدیم، گفتند به جای ۵۲ ماهه باید ۴۲ ماهه تمام شود، چون فازها زودتر به بهره‌برداری می‌رسد. شریک خارجی ما نپذیرفت و رفت. من امضا کردم آن موقع که با مسئولیت خودمان این پروژه و این طرح بسیار عظیم را ظرف زمانی که کارفرما خواسته بود، انجام دهیم.

اتفاقاً نه تنها در آن زمان انجام دادیم، بلکه زودتر انجام دادیم و پاداش هم گرفتیم. بندر شهید رجایی را در زمانی که در قرارگاه خاتم بودم شروع کردیم، فازهای مختلف آن را تمام کردیم، بندر چابهار را زمانی که در قرارگاه خاتم بودم شروع کردیم که بعد تمام شد.

چند سوال سیاسی هم بپرسیم، رابطه آقای قاسمی با آیت الله هاشمی رفسنجانی چگونه بود؟

خوب بود، ما رابطه بدی نداشتیم.

چقدر ارتباط داشتید؟

ارتباط کاری داشتیم، به هر حال بخشی از کارهای کشور را ما انجام می‌دادیم، در آبرسانی‌ها، آزادراه‌ها، خطوط انتقال گاز، برق، در حدی که لازم بود ارتباط داشتیم.

آقای هاشمی چقدر حمایت می‌کرد؟

چون در دوران آقای هاشمی کارهای زیرساختی زیادی انجام شد. منهای اینکه عده‌ای روی روش‌های اجرایی آقای هاشمی ممکن است نقد داشته باشند، ولی ایشان کارهای بزرگی انجام دادند.

شما هم نقد داشتید؟

در شیوه کار هر کسی می‌تواند اشکالاتی داشته باشد.

سال ۷۶ آقای رستم قاسمی به چه کسی رأی داد؟ آقای ناطق یا آقای خاتمی؟

من به آقای ناطق رأی دادم.

سال ۸۴ به آقای احمدی‌نژاد رأی دادید یا خیر؟

به آقای احمدی‌نژاد رأی دادم.

هر دو دوره؟

دوره دوم قطعاً به آقای احمدی‌نژاد رأی دادم. دوره اول را حقیقتاً تردید دارم.

در سال ۹۰، چگونه آقای احمدی‌نژاد به شما پیشنهاد وزارت داد؟

من با آقای احمدی‌نژاد رفاقت داشتم، وقتی ایشان شهردار تهران شد، ارتباطات من با ایشان بسیار زیاد بود، برای اینکه بخشی از کارهای قرارگاه خاتم را انجام می‌داد. در اکثر دوره‌های شهرداری هم ما کار کردیم، در دوره آقای احمدی‌نژاد هم این کارها شدت بیشتری گرفت. یادم هست که سفری با همدیگر رفتیم، دو سه نفر بودیم با هم جایی رفتیم.

خارج از کشور؟

نه، داخل کشور. ایشان به من گفت شما باید به دولت بیایید. بنا داشت که وزارت نفت و نیرو را با هم ادغام کند، جزو برنامه‌هایش بود که البته مجلس قبول نکرد.

یک روزی به من زنگ زد، چون آن روز تازه این کار را انجام داده بود، لحظه‌ای که به من زنگ زد که کار فوری با شما دارم، متوجه شدم که می‌خواهد در مورد وزارتخانه با من صحبت کند. در بین راه که داشتم به پاستور می‌رفتم، به آقای جعفری فرمانده کل سپاه زنگ زدم، البته بحث قبلی‌مان را به آقای جعفری نگفته بودم، چون قرار بود بین من و آقای احمدی‌نژاد و آن دو نفری که در جلسه بودند، باقی بماند و به کسی گفته نشود.

نمی‌گویید آن دو نفر چه کسانی بودند؟

حالا؛ در راه داشتیم به پاستور می‌رفتیم، به آقای جعفری زنگ زدم، گفتم آقای جعفری من دارم نزد آقای احمدی‌نژاد می‌روم و آقای احمدی‌نژاد قطعاً برای مسئولیت وزارتخانه با من صحبت می‌کند و قطعاً برای این کار است و خواهش من این است، من با آقای احمدی نژاد رفاقت دارم، ممکن است رودربایستی‌هایی داشته باشم؛ شما موافقت نکنید. گفت مگر بحثی شده؟ گفتم به هر حال برداشت من این است.

به آنجا رفتیم، این پیشنهاد را ایشان داد و از ایشان خواستم ضمن اینکه با آقای جعفری صحبت کند به من هم اجازه بدهد فکر کنم. یک جلسه‌ای بود، اتفاقی افتاد، آنجا در آن جلسه تصمیمی گرفته شد که من باید به وزارت نفت می‌رفتم.

خیلی مبهم گفتید، چه جلسه‌ای بود؟

یک جلسه‌ای بود، در خدمت بزرگان بودیم، تصمیم گرفته شد که من باید به وزارت نفت بروم. از آن جلسه که بیرون آمدم به آقای احمدی‌نژاد زنگ زدم که من آماده هستم.

از دیدارتان با حضرت آقا گفتید، دیداری هم با اردوغان برای بحث گاز داشتید؟

آقای اردوغان اصرار داشت که گاز شما گران است، در سفرهای مختلفی که من پیش او می‌رفتم، همیشه حرفش این بود، چون ترکیه دو قرارداد گاز با روسیه داشت، یک قراردادش گران‌تر از گاز ما بود، یک قراردادش ارزان‌تر از گاز ما بود؛ گاز ما وسط قیمت بود. همیشه هر موقع من می‌رفتم، در هر جلسه‌ای به من می‌گفت شما باید قیمت گازتان را به ما تخفیف بدهید. در یک جلسه‌ای خدمت مقام معظم رهبری بودیم، ملاقات با آقای اردوغان بود، من هم در آن جلسه بودم، آقای اردوغان این مسئله را مطرح کرد، گفت ما بارها با آقای قاسمی صحبت کرده‌ایم، قیمت گاز را به ما تخفیف دهید. بعد از جلسه حضرت آقا به من گفتند شما بررسی کنید ببینید می‌شود تخفیف داد یا نه.

من بررسی کردم، به عدد خیلی کمی رسیدم که می‌شود به اردوغان تخفیف داد. خدمت حضرت آقا گفتم. گفتند در ملاقات‌هایی که با اردوغان دارید به او بگویید. در سفری به ترکیه با آقای اردوغان ملاقات داشتم، به او گفتم ما آمادگی داریم پنج درصد به شما تخفیف دهیم. اما این شرط را هم برای او گذاشتم که قرارداد دوم گاز ایران به ترکیه هم بسته شود. آقای اردوغان آن پنج درصد را قبول نکرد و گفت بیشتر تخفیف دهید. در ذهن من تا حدود ۷ درصد بود با آن قرارداد دومشان، داشتیم مذاکره می‌کردیم و وزیرش در جلسه‌ای که داشتم، آقای … آن زمان وزیر نفت ترکیه بود، من عدد نهایی را گفتم، اگر آن قرارداد بسته شود تا این عدد آمادگی را داریم به شما تخفیف دهیم و با هم کنار بیاییم.

با شیخ محمد آل مکتوم ارتباط نزدیکی دارید؟

من با شیخ محمد ارتباطات زیادی داشتم. معمولاً ارتباطات ما خوب بود به گونه‌ای که من معمولاً محل کار ایشان نمی‌رفتم، در محلی که ایشان برای کار پیش‌بینی کرده بود، آنجا جلسه گذاشتند، با هم شام یا ناهار می‌خوردیم و موضوعات را تا آن موقع به ما تا حدی کمک می‌کردند.

ولی اماراتی‌ها سابقه خوبی در این چند سال از خودشان به جای نگذاشتند!

بله، متأسفانه اماراتی‌ها به خصوص در چند سال گذشته به ویژه در اقدامات اخیرشان در مورد بحث مذاکره، در روابط با اسرائیل، اصلاً اقدامات خوبی نکردند و برخوردهایشان اصلاً برخوردهای قابل قبولی نیست.

فکر می‌کنید رابطه دو کشور چه خواهد شد؟

سیاست جمهوری اسلامی در همه دولت‌ها ارتباط با همسایگان بوده و هست و ما باید کاری کنیم که به هر دلیلی بتوانیم ارتباطمان را با همسایگان تقویت کنیم، ولی اقداماتی که آمریکایی‌ها و به خصوص اماراتی‌ها کردند، شایسته کشورهای اسلامی هم نیست.

بعد از این قضایا ارتباط و پیغامی با یکدیگر نداشتید؟

سفارش‌ها و پیغام‌هایی بوده، ولی مذاکراتی صورت نگرفته است.

دوست دارم خاطره روزهای آخرتان با حاج قاسم سلیمانی را بگویید.

ارتباط زیادی داشتیم، بسیاری از زمان‌ها، ساعت ۲ نیمه شب از خارج به فرودگاه بر می‌گشت، به ما زنگ می‌زد. شهید سلیمانی معمولاً صبح‌ها خیلی زود به محل کار می‌رفت و زود هم زنگ می‌زد، اما به خصوص در این ۷۲ ساعت آخر عمر شهید سلیمانی، دیروقت بود که شهید پورجعفری زنگ زد و گفت که حاج قاسم ساعت ۶ صبح در یک محلی در منطقه … ایشان گفتند برای جلسه ساعت ۶ آنجا باشید.

آخر جلسه که بحث کردیم، یک مشکلی در سوریه داشتیم که با حضور ایشان حمل می‌شد، من به ایشان گفتم لازم است که من با شما و بشار اسد یک جلسه مشترکی داشته باشیم که موضوعات حل شود. ایشان گفتند من به عراق می‌روم، شما جمعه به دمشق بیایید و صبح شنبه می‌توانیم با بشار اسد جلسه مشترک داشته باشیم. ما هم گفتیم خیلی خب، ما روز جمعه دمشق هستیم.

شهید سلیمانی آن روز هم یک مقدار تب داشت، چون جلسه طول کشید، به من گفت من یک مقدار تب دارم، سرماخوردگی و تب داشت، رفتند و بعد از اینکه به فرودگاه می‌روند، سپس به خانه می‌روند و بعد تغییر مسیر می‌دهند، به جای اینکه به عراق و به دمشق بروند، اول به دمشق می‌روند، آن شب به لبنان می‌روند، ظهر هم با فرماندهان سپاه سوریه ملاقات داشتند که بسیاری از آن فرماندهان از دوستان نزدیک من بودند، تعریف کردند که آن روز شهید سلیمانی کاملاً متفاوت‌تر از هر روزش بود.

انتهای پیام/





منبع خبر

ناگفته‌های رستم قاسمی از ترور نافرجام در لبنان/ جزئیات ماجرای گم شدن دکل حفاری و تخلفات بابک زنجانی بیشتر بخوانید »

گپ‌وگفت صمیمی با سفیر ایران در بغداد درباره حاج قاسم

گپ‌وگفت صمیمی با سفیر ایران در بغداد درباره حاج قاسم



گپ‌وگفت صمیمی با سفیر ایران در بغداد درباره حاج قاسم؛ از بامداد تلخ ۱۳ دی ۹۸ تا فرجام کیف و گوشی سردار دل‌ها

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بامداد جمعه ۱۳ دی ۹۸  خبر شهادت سردار دلها، حاج «قاسم سلیمانی»، ملت ایران را وارد شوک بزرگی کرد. رژیم جنایتکار آمریکا، ناجوانمردانه، فرمانده نیروی قدس سپاه را که به عنوان مهمان، پیام صلح و دوستی را به ملت‌های منطقه منتقل می‌کرد، در فروگاه بغداد مورد حمله قرار داد. حمله‌ای که سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح درباره آن گفت شهید سلیمانی را با بمب معمولی مورد اصابت قرار ندادند، بمبی که به خودرو سردار سلیمانی زدند، تا ۳۰ سانتی‌متر در فولاد فرو می‌رود.

بیشتر بخوانید:

مراودات دیپلماتیک ایران با سوریه و عراق در سال ۱۳۹۹

درباره شخصیت، رفتار، نحوه شهادت و تشییع پیکر مطهر سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» از نمایی دیگر با ایرج مسجدی سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

* مقداری از آشنایی‌تان با  حاج قاسم عزیز بگویید

مسجدی: آشنایی من با سردار عزیز و شهید بزرگوار، آقای سلیمانی، یک مقطع به دفاع مقدس و زمان جنگ برمی‌گردد و یک مقطع دیگر آن که نسبتاً طولانی هم بود، از بدو ورود ایشان به فرماندهی نیروهای قدس تا زمان شهادتشان بود.

به دلیل اینکه سال‌های طولانی رئیس ستاد ایشان بودم و با هم همکار بودیم. رفاقت و همکاری و دوستی واقعاً تاریخی و زیادی داشتیم.

سال‌های بسیار زیادی را با شهید سلیمانی گذراندم و خیلی هم با هم دوست بودیم. دوست، همکار و برادر بودیم و رفاقت ما، رفاقت بسیار نزدیکی بود. ایشان فرمانده ما بودند، من رئیس ستاد ایشان بودم، در سال‌های طولانی فرمانده و رئیس ستاد همواره کنار هم هستند و از این جهت، ما بسیار نزدیک بودیم و خاطرات بسیار زیادی با هم داریم.

* با توجه به این میزان از نزدیکی شما با شهید سلیمانی، کمی از شخصیت ایشان بگویید.

مسجدی: اگر بخواهم از خصلت شهید سلیمانی بگویم، ایشان واقعا انسان بی‌نظیری بودند. از طرفی در کارهای عملیاتی، خبرگی خوبی داشتند. دیپلماسی ایشان بسیار قوی بود. با طرف‌های مقابل خود بسیار با اقناء صحبت می‌کردند و قدرت اقناع‌گری و منطق ایشان عالی بود و پیش‌بینی و تحلیل‌های سیاسی و منطقه‌ای ایشان برای بزرگان واقعا جالب بود، نه برای آدم‌های عادی، برای رهبران سیاسی، بعضاً برای مسئولین و مقامات بزرگ کشورهایی که ایشان با آن‌ها کار می‌کردند.

از طرفی شجاعت ایشان، سردار سلیمانی به دلیل اینکه یک انسان میدانی و عملیاتی بود، واقعا شجاعت عجیبی داشت. نه از مرگ می‌ترسید و نه از شهادت پرهیز می‌کرد. مثل دوران دفاع مقدس، همواره در خطوط مقدم حضور داشت. عکس‌ها و فیلم‌هایی که می‌بینید گویا هستند.

تواضع ایشان، اخلاص، مردم‌داری، رفاقت، علاقه‌شان با به خانواده شهدا به فرزندان شهدا بسیار بی‌نظیر بود. یعنی یک انسان با وجود خصلت‌های متضاد. از بُعدی بسیار حدی، سختگیر، پرکار و مهم که در بعضی مواقع خیلی از رفقای ما می‌ترسیدند به او نزدیکی شوند و از بعدی دیگر، مهربان و صمیمی بودند.

آقای سلیمانی شخصیت بسیار مهربانی بود واقعاً. خیلی با اطرافیان خود مهربان بود. مهربان با نیروهای خودی و با مردم کشورهای دیگر بسیار با احترام رفتار می‌کردند. هر کسی را که می‌دید بغل می‌گرفت، می‌بوسید، احترام می‌گذاشت و باتواضع می‌کرد. با اینکه یک فرمانده بزرگی بود، اما بسیار بسیار مهربان و متواضع بود. فرماندهی که به هر کسی می‌رسید، او را در آغوش می‌گرفت.

بسیار خصلت‌های ممتازی داشت، خداوند ان‌شاءالله در بهشت برین در کنار امیرالمؤمنین، علی‌بین ابیطالب (ع) و سیدالشهدا، اباعبدالحسین (ع) به این شهید عزیز جایگاه و مأوا بدهد. ایشان تمام جوانی عمر خود را در تلاش، در دفاع، در مبارزه، در جهاد، در فعالیت، در مردمداری و خدمات به مردم  سپری کرد. همان‌طور که خودش گفت یک سرباز، یک سرباز واقعی انقلاب اسلامی، سرباز واقعی ولایت، سرباز واقعی امام امت و رهبری معظم انقلاب بود.

همیشه تصاویر شهید سلیمانی و شهید ابومهدی در دفتر کارم و در کنارم هستند و تا زمانی که در سفارت و در بغداد باشم، این‌ها از من جدا نخواهند شد.

* بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۹۸ چگونه از ماجرا با خبر شدید و اولین اقدام شما بعد از شنیدن این خبر چه بود؟

مسجدی: آقای سلیمانی هر زمان که می‌خواستند به بغداد بیایند، ما از آمدن ایشان مطلع می‌شدیم. شب ۱۳ دی ماه ۹۸ هم آخرشب بود که ما مطلع شدیم که باید از فرودگاه ایشان را همراهی کنیم. افرادی من جمله آقای ابومهدی مهندس و تیم همراهی و محافظ‌ها رفته بودن از فرودگاه از ایشان استقبال کنند و به محل اقامت برسانند و چون دیروقت بود، استراحت کنند از فردا صبح کار خود را شروع کنند.

تقریباً موقعی که این انفجار اتفاق افتاد شاید دقایق کوتاهی بعد از اتفاق با ما تماس گرفته شد که چنین واقعه‌ای رخ داده است و برای ماشین‌های حامل سردار شهید آقای سلیمانی، اتفاقی افتاده است. ما هم بلافاصله ماشین خودمان را به محل فرودگاه اعزام کردیم. اولین دقایقی بود که این حادثه رخ داده بود و پیکرهای شهدا که کاملاً متلاشی شده بوند، به دست نیروهای عراقی و حشدالشعبی جمع‌آوری شده بود.

* خود شما هم به محل حادثه رفتید؟

مسجدی: من خودم نرفتم؛ چون آماده شدن من به خاطر ترتیبات امنیتی طول می‌کشید، به خاطر اینکه زمان را از دست ندهیم، یکی از معاونان خود را مسئول کردم و برای اینکه باید زودتر به آنجا می‌رسید گفتم برود و از آنجا با من تماس گرفت و ما را در جریان کامل و دقیق ماجرا قرار داد.

* حس و حال شما بعد از شنیدن خبر ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی توسط رژیم جنایتکار آمریکا چه بود؟ آیا باور می‌کردید که چنین اتفاقی رخ داده باشد؟

مسجدی: من اگر بخواهم واقعیت قضیه را به شما بگویم، هم آقای سلیمانی خودشان و هم دوستان نزدیک ایشان مثل من، منتظر این اتفاق و شهادت ایشان بودیم؛ اما کیف و کم آن، زمان آن و چگونگی آن را کسی نمی‌دانست؛ نه خود او می‌دانست و نه مایی که دوستان او بودیم، لذا اینکه خود شهید سلمانی آرزوی شهادت داشت.

اینکه دشمنان به دنبال ترور ایشان هستند و خواهند بود، اینکه دشمنان زیادی در کنار دوستان و محبان زیادی که دارد، این واضح بود. هم برای خود شهید و هم برای ما؛ لذا اتفاق را که شنیدیم، واقعیت قضیه خیلی برای من چیز عجیب و غیرمترقبه‌ای نبود. اما نوع اتفاق چرا؛ اینکه آمریکایی‌ها خودشان با پهپاد، با موشک در آسمان‌های عراق و در این زمان ایشان را مورد حمله قرار بدهند، این برای ما مقداری غیرمترقبه و عجیب بود.

مثلا احتمالاتی که می‌شد داد این بود که عملیات انتحاری وجود داشته باشد، ماشین ایشان در مسیری مورد حمله قرار بگیرد، یک بمب‌گذاری انجام شود یا افرادی ضدانقلاب و امثالهم در یک نقطه‌ای حمله کنند، یک آدم نفوذی در یک نقطه‌ای یک عملیاتی انجام دهد؛ این‌ها احتمالاتی بود که داده می‌شد.

حتی فرض کنید که هواپیمای ایشان را در آسمان بربایند یا بزنند. چون از این دست اتفاقات قبلا افتاده است. مثلا رژیم صهیونیستی یا مانند آن، مورد حمله قرار دهد. این احتمالات در بین نیروها یا خود شهید عزیز آقای سلیمانی بود که ممکن است چنین اتفاقی بیفتد. یا مثلا در زمان درگیری ایشان دچار حمله‌ای شوند و از طرف دشمن و معاندین مورد حمله قرار بگیرند، ولی به این شکل نه. این که آمریکایی‌ها مباشراً شاید یکی از اقدامات نادری باشد که در زمان ترامپ یا قبل از ترامپ، خود آمریکایی‌ها به این شکل عملیات ترور انجام دهند، یک واقعه عجیبی بود.

* برخی معتقد هستند که تلفن همراه شهید سلیمانی توسط اشخاصی برداشته شده است؛ آیا این موضوع حقیقت دارد؟ این کار توسط چه کسی و یا چه کسانی انجام شده است؟

مسجدی: بحث تلفن نبود، بحث این بود که یکسری مسائل مانند کیف اسناد و وسایلی که همراه ایشان بود، من جمله تلفن، به دلیل رخ دادن انفجار، یا سوخته بود یا منهدم شده بود، بعضی از آن‌ها را یا نیروهای حشدالشعبی یا بچه‌های امنیتی برداشته شده بود، چون همان‌طور که مبادرت به جمع‌آوری اجساد کرده بودند، این وسایل هم جمع‌آوری کرده بودند که بعداً با پیگیری‌هایی که شده بود، تحویل داده شد.

* پیکرهای شهدا توسط چه کسانی جمع‌آوری شد؟

مسجدی: نیروهای حشدالشعبی تعدادی از آن‌ها به همراه ابومهدی مهندس به شهادت رسیدند و تعداد دیگری که در آنجا حضور داشند، اطلاع دادند و بقیه هم در محل حاضر شدند و اجساد به وسیله نیروهای حشدالشعبی جمع‌آوری شد. یک جرم و جنایتی بود که به پای آمریکایی‌ها و شخص رییس جمهور آن‌ها و دولت آمریکا نوشته شد و به هیچ وجه این صحنه در طول تاریخ هم پاک نخواهد شد.

* شاهد بودیم که مراسم تشییع شهدا در خاک عراق بسیار با شکوه و بی‌نظیر برگزار شد؛ کمی از حال و هوای این مراسم و استقبال مردم عراق از پیکر شهدا بگویید.

مسجدی: من به دلیل اینکه تا بعد از مراسم چهلم شهید، در بغداد بودم؛ یعنی از زمان شهادت تا چهلم به ایران نیامدم. یکی از دلایل آن این بود که در مراسم‌هایی که در ایران برگزار می‌شد، همه مقامات بودند، ولی در عراق احساس می‌کردیم که حداقل بنده باید باشم و در مراسم‌های مجالس، تشییع پیکرها و بعد از آن که مراسم‌های زیادی برگزار شد حضور داشته باشم.

واقعا استقبال عراقی‌ها هم در تشییع پیکرها در بغداد، در کاظیمن، در نجف، در کربلا و مسیرهایی که برنامه‌ریزی شده بود؛ حضور مردم، حضور مسئولین، اشخاص متخلف، علمای دینی، رهبران سیاسی، جوان‌ها، خانم‌ها و آقایان و مردم، حتی در مراسم سالگرد بی‌نظیر بود. این شهدا با احترام بسیار بزرگی بدرقه شدند و مراسم آن‌ها برگزار شد.

مسئله‌ای که هست، اول این مراسم در کاظمین انجام شد و بعد با ۴ هلی‌کوپتر که خود من هم سوار یکی از آن‌ها شدم، به کربلا منتقل شده بعد از این مراسم کربلا تمام شد، دوباره با هلی‌کوپتر به نجف منتقل شدند؛ که قرار شد بعد از نجف سوارهواپیما شوند و به ایران بیاید؛ مراسم، چون در بغداد و کربلا یک مقدار طول کشید، تقریباً ساعت ۹ شب به نجف رسیدیم؛ در حالی که به مردم گفته شده بود که شهدا در آستانه قبل از مغرب می‌رسند.

تمام جمعیتی که آمده بودند، یک نفرشان باور کنید که برنگشته بودند و ساعت‌ها در آن سرمای حرم، اطراف حرم امیرالمومنین (ع)، در خیابان‌های اطراف، اجتماع بسیار وسیعی کرده بودند، همان‌جا نماز مغرب و عشا را در خیابان خوانده بودند اکثراً منتظر بودند که پیکر شهدا را بیاورند تا مورد تشییع قرار بدهند. مراسمی که برگزار شد، واقعا در بغداد و در شهرهای دیگر بی‌نظیر بود.

* مراسم سالگرد شهدا باتوجه به شیوع ویروس کرونا چگونه بود؟

مسجدی: اجتماع بسیار عظیمی بود. حتی بحث کرونا و این موضوعات هم مطرح بود؛ اجتماعات بسیار باشکوهی برگزار می‌شد.

حتی این هم نبود که یک مراسم و دو مراسم، نه بلکه شاهد نزدیک ۲۰ روز در عراق مراسم‌هایی برگزار شد که من خودم در آن‌ها شرکت می‌کردم و حتی در بعضی از آن‌ها سخنرانی داشتم؛ در یک جمله اگر بخواهم بگویم، عراقی‌ها نسبت به این شهدا، سردار شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس، واقعا با احترام تمام وظیفه و دین خودشان را ادا کردند.

* شهید سلیمانی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی چطور به محور مقاومت کمک می‌کردند؟

مسجدی: سردار سلیمانی نماینده کشور بزرگی مثل ایران اسلامی و جمهوری اسلامی بود. در پشتیبانی و کمک همکاری با عراق لذا، چون یک دوره مهمی مصادف شد با جنگ داعش و مسائل تروریسم، حضور سردار سلیمانی و نقش ایشان، واقعا کمک بزرگی بود برای عراقی‌ها، نیروهای مسلح عراق و بعد که حشدالشعبی تشکیل شد، به سازمان‌دهی این سازمان و یگان‌هایی که بود و همکاری‌های خوبی صورت گرفت.

از قول عراقی‌ها بگوییم که عراقی‌ها به کرات و به طرق مختلف، رسمی و غیر رسمی، معترفند که نقش شهید سلیمانی در کمک به عراق در مبارزه با داعش و از بین بردن داعش و پیروزی بر داعش و پاکسازی عراقی از دست جریان تروریستی، نقش بی‌بدیل و ممتازی بود. کسی نمی‌تواند این را انکار کند و یا نادیده بگیرد. در قطب مقاومت اسلامی، در فلسطین، در لبنان، در جاهای مختلف، در یمن، در سوریه، در عراق و افغانستان، نقش شهید سلیمانی بسیار برجسته بود که در حمایت، در پشتیبانی، در توسعه و وظایفی که جمهوری اسلامی مشخص کرده بود و حمایت‌هایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی از نهضت مقاومت و جریان مقاومت اسلامی داشتند، کسی که این‌ها را اجرایی می‌کرد و اقدام می‌کرد و آن تدابیر، تصمیمات و سیاست‌ها را به منصه ظهور می‌رساند، شهید سلیمانی بود و دوستان، همکاران، نیروها و کسانی که با سردار عزیز کار می‌کردند.

شهید سلیمانی در تاریخ انقلاب جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، نقش شهید سلیمانی در جریان جبهه مقاومت اسلامی در منطقه، یک نقش ممتاز و تاریخ‌سازی است.

* پیگیری سفارت جمهوری اسلامی ایران در عراق در موضوع پرونده حقوقی ترور شهید سلیمانی چگونه است؟

مسجدی: هم در عراق و هم در ایران برای این کار از ۳ جنبه، یکی جنبه قضایی، یکی جنبه حقوقی و یک جنبه سیاسی، پرونده‌هایی تشکیل شده و در حال پیگیری است.

در قوه قضاییه عراق هم دادگاهی برای کار تشکیل شده و پرونده شهید ابومهندس و شهید سلیمانی و این موضوع، جرم و جنایت را پیگیری می‌کنند. بین دستگاه‌های ایران در ابعاد حقوقی و قضایی همکاری‌های مختلفی صورت می‌گیرد و در سفر آقای رئیسی، رییس قوه قضاییه ما به بغداد و جلساتی که با طرف عراقی داشتند یکی از موضوعات همکاری‌های مختلف برای پیگیری پرونده شهدا، به قول عراقی‌ها، قاعده النصر، یعنی فرماندهان پیروزی، انجام شده است.

موضع از طرف عراقی‌ها در حال پیگیری است و این پرونده همچنان مفتوح و در جریان است.

* صحبت پایانی خود را بفرمایید.

مسجدی: خداکند که شهید سلیمانی ما را شفاعت کند. ما که دوستانش بودیم و دائم علاقه‌مند به ایشان بودیم و هستیم. دست ما را بگیرد و ما بتوانیم راه ایشان را ادامه بدهیم. توصیه من به همه جوان‌های عزیز و همه پاسداران و همه مقاومت و همه مردم این است که نام بزرگ شهید سلیمانی را برای همیشه بزرگ و زنده نگهداریم و رهرو دوست خوبی باشیم برای این شهید بزرگوار. ما در کربلا و حرم‌ها دعاگوی همه مردم هستیم و الان هم در دوران کرونا که محدودیت وجود دارد، وظیفه ما یک مقداری بیشتر می‌شود و دعاگوی همه هستیم.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بامداد جمعه ۱۳ دی ۹۸  خبر شهادت سردار دلها، حاج «قاسم سلیمانی»، ملت ایران را وارد شوک بزرگی کرد. رژیم جنایتکار آمریکا، ناجوانمردانه، فرمانده نیروی قدس سپاه را که به عنوان مهمان، پیام صلح و دوستی را به ملت‌های منطقه منتقل می‌کرد، در فروگاه بغداد مورد حمله قرار داد. حمله‌ای که سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح درباره آن گفت شهید سلیمانی را با بمب معمولی مورد اصابت قرار ندادند، بمبی که به خودرو سردار سلیمانی زدند، تا ۳۰ سانتی‌متر در فولاد فرو می‌رود.

بیشتر بخوانید:

مراودات دیپلماتیک ایران با سوریه و عراق در سال ۱۳۹۹

درباره شخصیت، رفتار، نحوه شهادت و تشییع پیکر مطهر سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» از نمایی دیگر با ایرج مسجدی سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

* مقداری از آشنایی‌تان با  حاج قاسم عزیز بگویید

مسجدی: آشنایی من با سردار عزیز و شهید بزرگوار، آقای سلیمانی، یک مقطع به دفاع مقدس و زمان جنگ برمی‌گردد و یک مقطع دیگر آن که نسبتاً طولانی هم بود، از بدو ورود ایشان به فرماندهی نیروهای قدس تا زمان شهادتشان بود.

به دلیل اینکه سال‌های طولانی رئیس ستاد ایشان بودم و با هم همکار بودیم. رفاقت و همکاری و دوستی واقعاً تاریخی و زیادی داشتیم.

سال‌های بسیار زیادی را با شهید سلیمانی گذراندم و خیلی هم با هم دوست بودیم. دوست، همکار و برادر بودیم و رفاقت ما، رفاقت بسیار نزدیکی بود. ایشان فرمانده ما بودند، من رئیس ستاد ایشان بودم، در سال‌های طولانی فرمانده و رئیس ستاد همواره کنار هم هستند و از این جهت، ما بسیار نزدیک بودیم و خاطرات بسیار زیادی با هم داریم.

* با توجه به این میزان از نزدیکی شما با شهید سلیمانی، کمی از شخصیت ایشان بگویید.

مسجدی: اگر بخواهم از خصلت شهید سلیمانی بگویم، ایشان واقعا انسان بی‌نظیری بودند. از طرفی در کارهای عملیاتی، خبرگی خوبی داشتند. دیپلماسی ایشان بسیار قوی بود. با طرف‌های مقابل خود بسیار با اقناء صحبت می‌کردند و قدرت اقناع‌گری و منطق ایشان عالی بود و پیش‌بینی و تحلیل‌های سیاسی و منطقه‌ای ایشان برای بزرگان واقعا جالب بود، نه برای آدم‌های عادی، برای رهبران سیاسی، بعضاً برای مسئولین و مقامات بزرگ کشورهایی که ایشان با آن‌ها کار می‌کردند.

از طرفی شجاعت ایشان، سردار سلیمانی به دلیل اینکه یک انسان میدانی و عملیاتی بود، واقعا شجاعت عجیبی داشت. نه از مرگ می‌ترسید و نه از شهادت پرهیز می‌کرد. مثل دوران دفاع مقدس، همواره در خطوط مقدم حضور داشت. عکس‌ها و فیلم‌هایی که می‌بینید گویا هستند.

تواضع ایشان، اخلاص، مردم‌داری، رفاقت، علاقه‌شان با به خانواده شهدا به فرزندان شهدا بسیار بی‌نظیر بود. یعنی یک انسان با وجود خصلت‌های متضاد. از بُعدی بسیار حدی، سختگیر، پرکار و مهم که در بعضی مواقع خیلی از رفقای ما می‌ترسیدند به او نزدیکی شوند و از بعدی دیگر، مهربان و صمیمی بودند.

آقای سلیمانی شخصیت بسیار مهربانی بود واقعاً. خیلی با اطرافیان خود مهربان بود. مهربان با نیروهای خودی و با مردم کشورهای دیگر بسیار با احترام رفتار می‌کردند. هر کسی را که می‌دید بغل می‌گرفت، می‌بوسید، احترام می‌گذاشت و باتواضع می‌کرد. با اینکه یک فرمانده بزرگی بود، اما بسیار بسیار مهربان و متواضع بود. فرماندهی که به هر کسی می‌رسید، او را در آغوش می‌گرفت.

بسیار خصلت‌های ممتازی داشت، خداوند ان‌شاءالله در بهشت برین در کنار امیرالمؤمنین، علی‌بین ابیطالب (ع) و سیدالشهدا، اباعبدالحسین (ع) به این شهید عزیز جایگاه و مأوا بدهد. ایشان تمام جوانی عمر خود را در تلاش، در دفاع، در مبارزه، در جهاد، در فعالیت، در مردمداری و خدمات به مردم  سپری کرد. همان‌طور که خودش گفت یک سرباز، یک سرباز واقعی انقلاب اسلامی، سرباز واقعی ولایت، سرباز واقعی امام امت و رهبری معظم انقلاب بود.

همیشه تصاویر شهید سلیمانی و شهید ابومهدی در دفتر کارم و در کنارم هستند و تا زمانی که در سفارت و در بغداد باشم، این‌ها از من جدا نخواهند شد.

* بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۹۸ چگونه از ماجرا با خبر شدید و اولین اقدام شما بعد از شنیدن این خبر چه بود؟

مسجدی: آقای سلیمانی هر زمان که می‌خواستند به بغداد بیایند، ما از آمدن ایشان مطلع می‌شدیم. شب ۱۳ دی ماه ۹۸ هم آخرشب بود که ما مطلع شدیم که باید از فرودگاه ایشان را همراهی کنیم. افرادی من جمله آقای ابومهدی مهندس و تیم همراهی و محافظ‌ها رفته بودن از فرودگاه از ایشان استقبال کنند و به محل اقامت برسانند و چون دیروقت بود، استراحت کنند از فردا صبح کار خود را شروع کنند.

تقریباً موقعی که این انفجار اتفاق افتاد شاید دقایق کوتاهی بعد از اتفاق با ما تماس گرفته شد که چنین واقعه‌ای رخ داده است و برای ماشین‌های حامل سردار شهید آقای سلیمانی، اتفاقی افتاده است. ما هم بلافاصله ماشین خودمان را به محل فرودگاه اعزام کردیم. اولین دقایقی بود که این حادثه رخ داده بود و پیکرهای شهدا که کاملاً متلاشی شده بوند، به دست نیروهای عراقی و حشدالشعبی جمع‌آوری شده بود.

* خود شما هم به محل حادثه رفتید؟

مسجدی: من خودم نرفتم؛ چون آماده شدن من به خاطر ترتیبات امنیتی طول می‌کشید، به خاطر اینکه زمان را از دست ندهیم، یکی از معاونان خود را مسئول کردم و برای اینکه باید زودتر به آنجا می‌رسید گفتم برود و از آنجا با من تماس گرفت و ما را در جریان کامل و دقیق ماجرا قرار داد.

* حس و حال شما بعد از شنیدن خبر ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی توسط رژیم جنایتکار آمریکا چه بود؟ آیا باور می‌کردید که چنین اتفاقی رخ داده باشد؟

مسجدی: من اگر بخواهم واقعیت قضیه را به شما بگویم، هم آقای سلیمانی خودشان و هم دوستان نزدیک ایشان مثل من، منتظر این اتفاق و شهادت ایشان بودیم؛ اما کیف و کم آن، زمان آن و چگونگی آن را کسی نمی‌دانست؛ نه خود او می‌دانست و نه مایی که دوستان او بودیم، لذا اینکه خود شهید سلمانی آرزوی شهادت داشت.

اینکه دشمنان به دنبال ترور ایشان هستند و خواهند بود، اینکه دشمنان زیادی در کنار دوستان و محبان زیادی که دارد، این واضح بود. هم برای خود شهید و هم برای ما؛ لذا اتفاق را که شنیدیم، واقعیت قضیه خیلی برای من چیز عجیب و غیرمترقبه‌ای نبود. اما نوع اتفاق چرا؛ اینکه آمریکایی‌ها خودشان با پهپاد، با موشک در آسمان‌های عراق و در این زمان ایشان را مورد حمله قرار بدهند، این برای ما مقداری غیرمترقبه و عجیب بود.

مثلا احتمالاتی که می‌شد داد این بود که عملیات انتحاری وجود داشته باشد، ماشین ایشان در مسیری مورد حمله قرار بگیرد، یک بمب‌گذاری انجام شود یا افرادی ضدانقلاب و امثالهم در یک نقطه‌ای حمله کنند، یک آدم نفوذی در یک نقطه‌ای یک عملیاتی انجام دهد؛ این‌ها احتمالاتی بود که داده می‌شد.

حتی فرض کنید که هواپیمای ایشان را در آسمان بربایند یا بزنند. چون از این دست اتفاقات قبلا افتاده است. مثلا رژیم صهیونیستی یا مانند آن، مورد حمله قرار دهد. این احتمالات در بین نیروها یا خود شهید عزیز آقای سلیمانی بود که ممکن است چنین اتفاقی بیفتد. یا مثلا در زمان درگیری ایشان دچار حمله‌ای شوند و از طرف دشمن و معاندین مورد حمله قرار بگیرند، ولی به این شکل نه. این که آمریکایی‌ها مباشراً شاید یکی از اقدامات نادری باشد که در زمان ترامپ یا قبل از ترامپ، خود آمریکایی‌ها به این شکل عملیات ترور انجام دهند، یک واقعه عجیبی بود.

* برخی معتقد هستند که تلفن همراه شهید سلیمانی توسط اشخاصی برداشته شده است؛ آیا این موضوع حقیقت دارد؟ این کار توسط چه کسی و یا چه کسانی انجام شده است؟

مسجدی: بحث تلفن نبود، بحث این بود که یکسری مسائل مانند کیف اسناد و وسایلی که همراه ایشان بود، من جمله تلفن، به دلیل رخ دادن انفجار، یا سوخته بود یا منهدم شده بود، بعضی از آن‌ها را یا نیروهای حشدالشعبی یا بچه‌های امنیتی برداشته شده بود، چون همان‌طور که مبادرت به جمع‌آوری اجساد کرده بودند، این وسایل هم جمع‌آوری کرده بودند که بعداً با پیگیری‌هایی که شده بود، تحویل داده شد.

* پیکرهای شهدا توسط چه کسانی جمع‌آوری شد؟

مسجدی: نیروهای حشدالشعبی تعدادی از آن‌ها به همراه ابومهدی مهندس به شهادت رسیدند و تعداد دیگری که در آنجا حضور داشند، اطلاع دادند و بقیه هم در محل حاضر شدند و اجساد به وسیله نیروهای حشدالشعبی جمع‌آوری شد. یک جرم و جنایتی بود که به پای آمریکایی‌ها و شخص رییس جمهور آن‌ها و دولت آمریکا نوشته شد و به هیچ وجه این صحنه در طول تاریخ هم پاک نخواهد شد.

* شاهد بودیم که مراسم تشییع شهدا در خاک عراق بسیار با شکوه و بی‌نظیر برگزار شد؛ کمی از حال و هوای این مراسم و استقبال مردم عراق از پیکر شهدا بگویید.

مسجدی: من به دلیل اینکه تا بعد از مراسم چهلم شهید، در بغداد بودم؛ یعنی از زمان شهادت تا چهلم به ایران نیامدم. یکی از دلایل آن این بود که در مراسم‌هایی که در ایران برگزار می‌شد، همه مقامات بودند، ولی در عراق احساس می‌کردیم که حداقل بنده باید باشم و در مراسم‌های مجالس، تشییع پیکرها و بعد از آن که مراسم‌های زیادی برگزار شد حضور داشته باشم.

واقعا استقبال عراقی‌ها هم در تشییع پیکرها در بغداد، در کاظیمن، در نجف، در کربلا و مسیرهایی که برنامه‌ریزی شده بود؛ حضور مردم، حضور مسئولین، اشخاص متخلف، علمای دینی، رهبران سیاسی، جوان‌ها، خانم‌ها و آقایان و مردم، حتی در مراسم سالگرد بی‌نظیر بود. این شهدا با احترام بسیار بزرگی بدرقه شدند و مراسم آن‌ها برگزار شد.

مسئله‌ای که هست، اول این مراسم در کاظمین انجام شد و بعد با ۴ هلی‌کوپتر که خود من هم سوار یکی از آن‌ها شدم، به کربلا منتقل شده بعد از این مراسم کربلا تمام شد، دوباره با هلی‌کوپتر به نجف منتقل شدند؛ که قرار شد بعد از نجف سوارهواپیما شوند و به ایران بیاید؛ مراسم، چون در بغداد و کربلا یک مقدار طول کشید، تقریباً ساعت ۹ شب به نجف رسیدیم؛ در حالی که به مردم گفته شده بود که شهدا در آستانه قبل از مغرب می‌رسند.

تمام جمعیتی که آمده بودند، یک نفرشان باور کنید که برنگشته بودند و ساعت‌ها در آن سرمای حرم، اطراف حرم امیرالمومنین (ع)، در خیابان‌های اطراف، اجتماع بسیار وسیعی کرده بودند، همان‌جا نماز مغرب و عشا را در خیابان خوانده بودند اکثراً منتظر بودند که پیکر شهدا را بیاورند تا مورد تشییع قرار بدهند. مراسمی که برگزار شد، واقعا در بغداد و در شهرهای دیگر بی‌نظیر بود.

* مراسم سالگرد شهدا باتوجه به شیوع ویروس کرونا چگونه بود؟

مسجدی: اجتماع بسیار عظیمی بود. حتی بحث کرونا و این موضوعات هم مطرح بود؛ اجتماعات بسیار باشکوهی برگزار می‌شد.

حتی این هم نبود که یک مراسم و دو مراسم، نه بلکه شاهد نزدیک ۲۰ روز در عراق مراسم‌هایی برگزار شد که من خودم در آن‌ها شرکت می‌کردم و حتی در بعضی از آن‌ها سخنرانی داشتم؛ در یک جمله اگر بخواهم بگویم، عراقی‌ها نسبت به این شهدا، سردار شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس، واقعا با احترام تمام وظیفه و دین خودشان را ادا کردند.

* شهید سلیمانی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی چطور به محور مقاومت کمک می‌کردند؟

مسجدی: سردار سلیمانی نماینده کشور بزرگی مثل ایران اسلامی و جمهوری اسلامی بود. در پشتیبانی و کمک همکاری با عراق لذا، چون یک دوره مهمی مصادف شد با جنگ داعش و مسائل تروریسم، حضور سردار سلیمانی و نقش ایشان، واقعا کمک بزرگی بود برای عراقی‌ها، نیروهای مسلح عراق و بعد که حشدالشعبی تشکیل شد، به سازمان‌دهی این سازمان و یگان‌هایی که بود و همکاری‌های خوبی صورت گرفت.

از قول عراقی‌ها بگوییم که عراقی‌ها به کرات و به طرق مختلف، رسمی و غیر رسمی، معترفند که نقش شهید سلیمانی در کمک به عراق در مبارزه با داعش و از بین بردن داعش و پیروزی بر داعش و پاکسازی عراقی از دست جریان تروریستی، نقش بی‌بدیل و ممتازی بود. کسی نمی‌تواند این را انکار کند و یا نادیده بگیرد. در قطب مقاومت اسلامی، در فلسطین، در لبنان، در جاهای مختلف، در یمن، در سوریه، در عراق و افغانستان، نقش شهید سلیمانی بسیار برجسته بود که در حمایت، در پشتیبانی، در توسعه و وظایفی که جمهوری اسلامی مشخص کرده بود و حمایت‌هایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی از نهضت مقاومت و جریان مقاومت اسلامی داشتند، کسی که این‌ها را اجرایی می‌کرد و اقدام می‌کرد و آن تدابیر، تصمیمات و سیاست‌ها را به منصه ظهور می‌رساند، شهید سلیمانی بود و دوستان، همکاران، نیروها و کسانی که با سردار عزیز کار می‌کردند.

شهید سلیمانی در تاریخ انقلاب جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، نقش شهید سلیمانی در جریان جبهه مقاومت اسلامی در منطقه، یک نقش ممتاز و تاریخ‌سازی است.

* پیگیری سفارت جمهوری اسلامی ایران در عراق در موضوع پرونده حقوقی ترور شهید سلیمانی چگونه است؟

مسجدی: هم در عراق و هم در ایران برای این کار از ۳ جنبه، یکی جنبه قضایی، یکی جنبه حقوقی و یک جنبه سیاسی، پرونده‌هایی تشکیل شده و در حال پیگیری است.

در قوه قضاییه عراق هم دادگاهی برای کار تشکیل شده و پرونده شهید ابومهندس و شهید سلیمانی و این موضوع، جرم و جنایت را پیگیری می‌کنند. بین دستگاه‌های ایران در ابعاد حقوقی و قضایی همکاری‌های مختلفی صورت می‌گیرد و در سفر آقای رئیسی، رییس قوه قضاییه ما به بغداد و جلساتی که با طرف عراقی داشتند یکی از موضوعات همکاری‌های مختلف برای پیگیری پرونده شهدا، به قول عراقی‌ها، قاعده النصر، یعنی فرماندهان پیروزی، انجام شده است.

موضع از طرف عراقی‌ها در حال پیگیری است و این پرونده همچنان مفتوح و در جریان است.

* صحبت پایانی خود را بفرمایید.

مسجدی: خداکند که شهید سلیمانی ما را شفاعت کند. ما که دوستانش بودیم و دائم علاقه‌مند به ایشان بودیم و هستیم. دست ما را بگیرد و ما بتوانیم راه ایشان را ادامه بدهیم. توصیه من به همه جوان‌های عزیز و همه پاسداران و همه مقاومت و همه مردم این است که نام بزرگ شهید سلیمانی را برای همیشه بزرگ و زنده نگهداریم و رهرو دوست خوبی باشیم برای این شهید بزرگوار. ما در کربلا و حرم‌ها دعاگوی همه مردم هستیم و الان هم در دوران کرونا که محدودیت وجود دارد، وظیفه ما یک مقداری بیشتر می‌شود و دعاگوی همه هستیم.



منبع خبر

گپ‌وگفت صمیمی با سفیر ایران در بغداد درباره حاج قاسم بیشتر بخوانید »

قرار باشد دانشمندان ما ترور شوند معنا ندارد در NPT بمانیم/زمان انتقام را ما تعیین می‌کنیم

هشدار جدی سردار وحیدی به رژیم صهیونیستی درباره ایران



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار احمد وحیدی، با اشاره به ادعاهای نخست‌وزیر رژیم منحوس صهیونیستی پیرامون ایران و انفجار در یک کشتی این رژیم وحشی در دریای عمان، گفت: اصولاً رژیم صهیونیستی خودش ارزشی ندارد که موضع‌گیری‌هایش ارزش داشته باشد.

بیشتر بخوانید:

سردار وحیدی: سران جدید آمریکا فهم غلطی از ایران دارند

وی افزود: ما هیچ ارزشی برای موضع‌گیری‌های رژیم صهیونیستی قائل نیستیم؛ رژیمی که با انواع ترورها و خرابکاری‌ها زاده شده و ادامه حیات داده است. ماهیت رژیم صهیوینستی مبتنی بر تروریسم و خرابکاری است؛ حالا بخواهد دیگران را مورد خطاب قرار بدهد بسیار بی‌ارزش است.

سردار وحیدی، همچنین سایر اظهارات رژیم صهیونیستی را در دیگر موضوعات بی‌ارزش دانست و گفت: این رژیم منفور که خودش گفته می‌شود تا ۴۰۰ کلاهک هسته‌ای دارد، وقتی درباره سلاح هسته‌ای صحبت می‌کند، بی‌ارزش است.

فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه تاکید کرد: رژیم صهیونیستی یک رژیم بی‌پایه و مجعولی است که بر اساس همین نمایش‌ها و مانورها و حرف‌ها زنده است لذا این حرف‌ها برای ما ارزش و اهمیتی ندارد، ولی معلوم است هرگونه اقدام سوئی را انجام دهد باید منتظر پاسخ‌های متناسب و هولناک از طرف ایران باشد.

منبع: میزان



منبع خبر

هشدار جدی سردار وحیدی به رژیم صهیونیستی درباره ایران بیشتر بخوانید »

آمریکا چیزی جز زبان زور نمی‌فهمد/ خون شهدای مقاومت راه قدس را آزاد خواهد کرد

آمریکا چیزی جز زبان زور نمی‌فهمد/ خون شهدای مقاومت راه قدس را آزاد خواهد کرد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار اسماعیل قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه صبح امروز(سه‌شنبه) در همایش بین‌المللی مطالبات حقوقی-بین‌المللی دفاع مقدس، اظهار داشت: همه ما فرزندان اسلام هستیم و اسلام دین مقاومت است ما حداقل ۱۰ بار در روز در بهترین حالات روحی و روانی رو به درگاه الهی می کنیم و از خداوند میخواهیم در مسیر مقاومت بمانیم.

وی افزود: به پیامبر ما نبی مکرم اسلام دستور داده شد «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ»، ما تابعین این پیامبریم. خداوند وعده داد به کسانی که در مسیر استقامت باشند، «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ ». بعد از استقامت در هر کاری، امروز که فرزندان انقلاب اینجا نشسته اند،‌ چند مرحله مقاومت را با افتخار پشت سر گذراندیم، چون اسلام دین آزادگی است و آزادگی همینجوری حاصل نمی شود، با مقاومت می شود آزاده و عزیز بود و هرکس مقاومت نکرد در هر مرحله ای ذلیل می شود.

ببینید:

عکس/ همایش مطالبات حقوقی بین المللی دفاع مقدس

سردار قاآنی با بیان اینکه امروز انقلاب اسلامی در همه دنیا زبانزد دوست و دشمن است چون آزاده است و آزادگی اش را فرزندانش از مسیر مقاومت به دست آوردند، گفت: یک مرحله مقاومت در حکومت ظالمانه شاه بود که نتیجه آن شد انقلاب و بعد از انقلاب هجمه استکبار جهانی از شرق و غرب، هم ناتو و هم ورشو همه با هم هجمه کردند و جنگ تحمیلی را به ما تحمیل کردند و فرزندان مقاوم این ملت در دوره هشت ساله دفاع مقدس جنگ تحمیلی را با مقاومت تبدیل به دفاع مقدس کردند.

فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه بعد از دفاع مقدس فرزندان نبی مکرم اسلام، نگاه به چهاردیواری خانه خود نکردند، عنوان کرد: آنها کرانه‌های دور را نگاه و حرکت کردند و هم از خودشان مردانه دفاع کردند و آزاده شدند و عزیز زندگی کردنند و هم درس آزادگی را با تبعیت از مکتب سالار شهیدان، به همه فرزندان معنوی رسول الله در سرتاسر عالم آموختند و الحق و الانصاف آنها هم خوب شاگردی کردند.

وی ادامه داد: نتیجه این شد که علم مقاومت از ایران اسلامی قدم به قدم و با شکستن خاکریزهای مختلف دشمن پیش رفت و امروز در کرانه های دور مردان دلیری که فرزندان معنوی رسول الله و شاگردان مکتب فرهنگ انقلاب اسلامی هستند، در اوج مظلومیت مسیر آزادگی و حریت را پیش می برند. همه این مسیرها، با زحمت و با کار و با تلاش همه جانبه درست شده است، کسانی میدان داری کردند در این میدان که توانستند یک تابلو واقعی از مفهوم مقاومت نشان دهند.

سردار قاآنی با بیان اینکه مقاومت کلیدواژه هایی دارد که هرکس در هر میدانی می‌خواهد ایستادگی کند باید از آنها به خوبی استفاده کند، تاکید کرد: در میدان مقاومت یکی از هنرهایی که باید خوب بلد باشیم، تبدیل تهدید به فرصت است. آمریکایی ها اگر یک قوه عاقله ای برشان حاکم بود،‌از جنگ و جدل کردن با نظام الهی جمهوری اسلامی باید بر اساس قوه عاقله شان دست بر می‌داشتند، چون تهدیدات آنها به بهترین فرصت تبدیل شد. آنها جنگ را بر ما تحمیل کردند، اما جنگ برای ما بهترین فرصت شد تا این نظام و انقلاب را دنیا بشناسد، بنده بعنوان برادر کوچک شما در حضور فرماندهانی که از باسابقه‌ترین فرماندهان جنگ هستند می‌گویم، اگر از ما بپرسند بالاترین دستاوردتان در جنگ چه بود بدون تردید خواهیم گفت بعنوان یک نظامی بالاترین دستاورد ما در جنگ انسان سازی بود و مقاومت در سرتاسر عالم انسان می‌سازد.

فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه کلیدواژه دوم زمان شناسی است، تصریح کرد: باید بدانیم از کجا آمدیم،‌کجا هستیم و کجا باید برویم. باید موقعیت شناس باشیم، این مملکت که برکت پیدا می‌کند برای این است که حضرات معصومین دعا کردند به حال مردانی که در میدان مقاومت موقعیت شناس هستند.

وی کلیدواژه دیگر را زبان‌شناسی عنوان کرد و با بیان اینکه ما چهار زبان را به خوبی یاد گرفتیم، افزود: اولین زبان، زبان محرومین و مظلومین است که بدانیم چه می‌گویند و چه می خواهند، دومی زبان صداقت و منطق، سومی زبان قدرت و اقتدار و عزت و در نهایت با این زبان ها اگر نتوانیم با طرفمان صحبت کنیم،‌ زبان زور است. می دانیم با کسی مثل آمریکا که چیزی جز زبان زور نمی فهمد چگونه باید با او صحبت کنیم.

سردار قاآنی با تاکید بر اینکه همه این واژگانی که گفتیم باید یک عرصه نمایش داشته باشد، اظهار داشت: شهید سلیمانی شاگرد وارسته مکتب امام و رهبر عظیم الاشان انقلاب بود که به خوبی این واژگان را در وجود خودش ترجمه کرد و آنجایی که لازم بود با استفاده از زمان شناسی و زبان شناسی با دشمنش حرف زد.

فرمانده نیروی قدس سپاه تاکید کرد: شهید سلیمانی پیش بچه های محروم و مظلوم جایی مثل آمرلی که مدت ها در محاصره بودند، مثل یک پدر برخورد می کرد و در آغوش می گرفت آنها را؛ او می فهمید که این بچه و نوجوان و زن و مردی که سالها در محاصره بودند چه می گویند؛ و در نقطه مقابل با قوی‌ترین زبان با دشمنانی که این اوضاع را در منطقه ایجاد کردند، حرف می زد.

وی گفت: بالاترین قدرت شهید سلیمانی سلاحش نبود، بالاترین سلاحش منطق و قدرت بیانش در بیان واقعیت با طرف مقابل بود. وقتی کسی حرف را با زبان منطق گوش نمی کرد، آنگاه با زبان خودش با او برخورد می کرد. شهید سلیمانی از روز اول آمدنش در میدان مبارزه به دنبال ایجاد امنیت بود، مخصوصا در ده سال گذشته که مستقیما مقابله با تروریست‌های گردن کلفت دنیا را بر عهده داشت.

سردار قاآنی با تاکید بر اینکه مسیر شهید سلیمانی همچنان باقی است، اظهار داشت: همه ما مسئولیم، این مسیر یک مکتب است و این مکتب جایی است که باید پرورش دهد کسانی را که باید در این مسیر حرکت کنند. ما همچنان بر مسیر عزت و آزادگی و حفظ مقاومت در همه زمینه‌ها در مقابل سرسخت‌ترین دشمنان در همه دنیا ایستاده ایم و مسیر مقاومت هر روز قوی تر شده است.

ببینید:

فیلم/ سردار قاآنی: قدس آزاد خواهد شد

فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: رژیم صهیونیستی فکر می‌کند که با تلاش‌های مذبوحانه می‌تواند مقاومت را ضعیف کند، اگر می‌توانست این کار را بکند چرا الان مرتفع ترین دیوارهای بتنی را دور خود می کشد؟ آمریکا هم همینطور؛ وضعیت روزی که وارد عراق و افغانستان شدند را با وضعیت امروز مقایسه کنید.

وی در پایان با بیان اینکه امروز مقاومت در سراسر جهان زنده است، خاطرنشان کرد: همچنان که دیدیم خون شهدای عالی مقام‌مان در دفاع مقدس راه کربلا را باز کرد، خواهیم دید که چگونه خون ارزشمند شهدای مقاومت راه قدس را آزاد خواهد کرد.

منبع: فارس



منبع خبر

آمریکا چیزی جز زبان زور نمی‌فهمد/ خون شهدای مقاومت راه قدس را آزاد خواهد کرد بیشتر بخوانید »

روایت زن سپاهی اسیر کومله از سفر به پیونگ یانگ


روایت زن سپاهی اسیر کومله از سفر به پیونگ یانگبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیین تجلیل از مادران و همسران شهدا به مناسبت وفات حضرت زینب (س) به همت سازمان زنان در سالن هویزه موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و با حضور سردار سرتیپ بسیجی بهمن کارگر رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، علی اصغر شیخی مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مریم مجتهدزاده رئیس سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس برگزار شد.

احترام رهبر کره شمالی به کشته‌شدگان جنگ

در بخشی از پنل تخصصی این مراسم نسیم حداد سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران و رزمنده دفاع مقدس اظهار داشت: امروز باید از شهدایی صحبت کنیم که انقلاب مرهون این شهداست. من رزمنده دفاع مقدس و از سربازان ولایت در همه عرصه‌های انقلاب هستم که از کودکی تصمیم گرفتم تا آخرین قطره خونم جانم را هدیه راه شهدا و راه خدا کنم. صحبت شهدا یاد و خاطره شهدا را در ذهن ما زنده می‌کند.

وی افزود: در ۱۳ سالگی و در بدو پیروزی انقلاب وارد گروه‌های جهادی در جهاد سازندگی شدم و بعد از مدتی در مرز ترکیه به اسارت گروه ضد انقلاب کومله درامدم و مرا به مدرسه نیمه ساخته بردند که به لطف خدا فرار کرده و نجات پیدا کردم، سپس وارد دفاع مقدس شدم و در پاکسازی شهرهای کردنشین وارد اطلاعات سپاه شده و ماموریت‌های متعدد انجام دادم.
بعد از مدتی مسیرم به جبهه‌های جنوب کشیده شد. در ۳۰ عملیات عمده سپاه که در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده، در کنار رزمنده‌هایی که جانشان را برای انقلاب هدیه کردند حضور داشتم.

حداد بیان کرد: راه طولانی‌ای طی شد و برای آینده انقلاب روزهای سختی پیش بینی می‌کنم که همه باید خود را آماده کنیم. در شرایطی که تهدیدات دشمن زیاد شده و حضور خانواده شهدا را می‌طلبد باید بر دشمن شناسی و ولایت مداری خود تاکید کنیم.

وی در خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس و از سردار سلیمانی گفت: در پایان دوره فرماندهی و ستاد همراه سرداران سپاه و حاج قاسم سلیمانی برای گذراندن پایان دوره به کره شمالی رفته بودیم، در وسط شهر پیونگ یانگ تپه بلندی هست که بالای تپه جای بسیار باصفایی وجود دارد. بازدیدی از این تپه داشتیم. وقتی بالای تپه رسیدیم دیدیم مقبره همه فرماندهان جنگ کره بالای تپه است. سردار حاج قاسم از آقایی که مترجم بود پرسید چرا فرماندهان خود را اینجا دفن کردید، ایشان جواب جالبی داد و گفت رهبر ما گفته که فرماندهان را این بالا بگذارید تا در دنیای جاوید شاهد پیروزی‌های مردم کره باشند. وای بر این غرب گرایانی که وابسته به غرب هستند و شهدای دفاع مقدس ما را در دانشگاه‌ها نمی‌پذیرند و با طعنه و کنایه نگاه می‌کنند.

کسی نمی‌دانست فرزند شهید است/ شهدای پزشک جدای دیگر شهدا نیستند

در ادامه دکتر سوسن عزیزمحمدی رئیس بیمارستان هاجر ارتش و همسر شهید سلامت دکتر ابوالفضل محمدعلیزاده گفت: دیدگاه ما به جامعه پزشکی این نباشد که پزشکان دنیایی فارغ از دنیای مردم دارند. همسرم متولد روز پزشک است. در خانواده‌ای انقلابی بزرگ شد، پدرش بارها به جبهه رفت و در والفجر مقدماتی مفقودالاثر شد. بعد اینکه دیپلمش را گرفت برای خدمت سربازی به جبهه رفت‌. سال ۶۵ وارد دانشگاه علوم پزشکی تبریز شد.

طرحش را در روستای محرومی رفت با اینکه می‌توانست به عنوان فرزند شهید جای بهتری برود‌. در پایان تحصیلاتش به عنوان برگزیده برد کشوری و تخصصی مغز و اعصاب انتخاب شد. وارد شبکه بهداشتی مراغه شد و شبانه روزی تلاش کرد. شش سال رئیس شورای عالی پزشکی نیروی انتظامی بود و کسی یاد ندارد پرونده‌ای را خارج از ضوابط کاری انجام داده باشد.ایشان بسیار صبور و حامی بود و هر آبرویی که در بیمارستان خودم دارم ایشان شریک است.

وی افزود: همسرم ۱۱ مهر شهید شد و ۱۲ تشییع باشکوهی انجام شد. پیکرش به آذرشهر رفت و به خاک سپرده شد. ایشان به حدی انسان با اخلاقی بود که هیچ کس خاطره بد از او ندارد.

با توجه به اینکه استخدام نیروی انتظامی بود کار خود را در مراکز دیگر غیرقانونی می‌دانست و فقط در بیمارستان‌های نیروی انتظامی کار انجام می‌داد. بسیاری خبر نداشتند که فرزند شهید است. رسالتی روی دوش ماست که این عزیزان را به عنوان اسوه مطرح کنیم تا از یاد نروند.

خواست همراه و همرزمش باشم

پروین مرادی همسر سردار شهید سید حمید تقوی عنوان کرد: همینطور که مردان در صحنه دفاع مقدس حضور داشتند زنان در کنار این‌ها بودند و اگر همراهی این زنان نبود بخش زیادی از کار بی نتیجه می‌ماند. 20 ساله بود که وارد سپاه شد، در اوایل ورود به سپاه مسوولیت فرماندهی سپاه سوسنگرد حمیدیه و شادگان را داشت سپس وارد قرارگاه قدس شد و آخرین مسوولیتش در اطلاعات عملیات نیروی قدس سپاه بود.

همسر شهید تقوی عنوان کرد: به نظام اهمیت زیادی می‌داد. وقتی خواستیم ازدواج کنیم از من درخواست کرد همراه و همکار او باشم و این توقع را از من داشت. از این رو وارد تبلیغات سپاه شدم و در شهرهای اجرای تئاتر داشتیم. در تالاری تئاتری بازی می‌کردیم که نزدیک آن بمباران شد و برق قطع شد اما در بین حضار که اکثرا رزمنده بودند با فانوس تئاتر را اجرا کردیم‌‌. همان روز برخی رزمنده‌ها خواستند ما را ببینند، برایمان تعریف کردند که خوشحال شدیم همچنان شهر زنده‌ است و چنین برنامه‌های برگزار می‌شود.

مرادی در ادامه افزود: الگوی شهدا امام حسین (ع) بود. ما باید راه و مسیر شهید ادامه دهیم و خود را وقف اسلام کنی. بسیاری از خانواده شهدا در حال انجام کارهای جهادی و مومنانه هستند.

در آخرین لحظات زندگی کوچیکترین نکات دینی را از یاد نبرد

پروین سلیحی همسر شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد و از زنان مبارز ضد رژیم پهلوی و زندانی سیاسی پیش از انقلاب بیان کرد: توفیق کوتاهی شد با مردی خدایی زندگی کنم. همه شهدا از ویژگی‌های مشترکی برخوردار هستند. اسلام ما خیلی عزیز است. بهترین انسان‌ها و ائمه اطهار فدای این اسلام شدند. هرچه برای احیای اسلام کار کنیم کم است. جمله‌ای از سردار سلیمانی شنیدم که فرمودند ما فقط از حریم حضرت زینب (س) دفاع نکردیم و حرف ما حفظ اسلام بود. زمانی که مبارزه می‌کردیم برای خیلی‌ها این اتفاق خیلی نابخردانه بود. شرایط امنیتی بود و حتی نزدیک‌ترین افراد خانواده بچه‌های مبارز در اطلاع نبودند، بعضا تنها افراد نزدیک خانواده می‌دانستند، برخی سوال داشتند که چطور در این شرایط و با وجود دستگاه اطلاعاتی مبارزه می‌کنیم.

وی تصریح کرد: همسرم با اینکه می‌توانست بورسیه شود و برای تخصص به امریکا برود اما ماندن را انتخاب کرد. در رشته چشم‌پزشکی قبول شد اما به رشته جراحی رفت تا به مبارزین کمک کند، می‌گفت اگر کشته شوم و برای یک نفر این سوال ایجاد شود که چرا این فرد کشته شد و در جواب به حاکمیت طاغوتی برسد و آگاهی ایجاد کند کفایت می‌کند. ایشان در سال ۵۱ توسط ساواک دستگیر شد و ۲۴ ساعت بعد من دستگیر شدم. آن زمان در تبریز زندگی می‌کردم، بعد دستگیری همسرم به سرعت به تهران آمدم و در دقایق اول حضورم در تهران دستگیر شدم. هردو در سلول انفرادی بودیم. ۱۰ روز قبل تیرباران همسرم به دلایلی ساواک اجازه دیدار همدیگر را ببینیم. در این جلسه به من گفت به هفت بار اعدام محکوم شده و تا چند روز دیگر تیرباران می‌شود، بسیار چهره‌اش نورانی شده بود به خودش گفتم دارم نور بهشت را در چهره‌ات می‌بینم با اینکه به شدت اذیتش کرده بودند. به او گفتم رسم دنیا این است که رفیق نیمه راه باشی و از این دنیا بروی؟ منقلب شد و گفت انشالله به من ملحق شوی.

همسر شهید لبافی نژاد افزود: بعد انقلاب به موزه عبرت رفتم تا اگر چیزی از ایشان باقی مانده پیدا کنم. وصیتنامه‌اش برگه بزرگی بود که با خط زیبا که نشان از آرامشش بود آن را نوشته بود. راجب نماز، روزه ،تربیت فرزند و سفارش مادرش نسبت به رفتار با من، حتی گفته بود در مراسم ختم من از حضور خانم‌های بیحجاب خودداری شود. این نشان از اعتقاد و شخصیت جامع ایشان داشت.

انتهای پیام/141



منبع خبر

روایت زن سپاهی اسیر کومله از سفر به پیونگ یانگ بیشتر بخوانید »