نیروی هوایی سپاه

کتاب گویای شهید احمد کاظمی منتشر شد

کتاب گویای شهید احمد کاظمی منتشر شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب گویای شهید «احمد کاظمی» مشتمل بر مصاحبه با فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در ایرانصدا منتشر شد.

سرلشکر شهید احمد کاظمی در ۲ مرداد ۱۳۳۸ در نجف آباد، استان اصفهان به دنیا آمد. کاظمی در سال ۱۳۵۶ زمانی که مشغول پخش اعلامیه علیه نظام شاهنشاهی بود، توسط ساواک دستگیر شد و مدتی را در زندان سپری کرد.

با وقوع انقلاب در دی‌ماه ۱۳۵۸ همراه با گروهی با مسئولیت محمد منتظری، به همراه غلامرضا صالحی و غلامرضا یزدانی جهت اعزام به جنوب لبنان، ابتدا وارد سوریه شد. شهید کاظمی از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ فرمانده قرارگاه حمزه بود و از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرماندهی لشکر ۱۴ امام‌ حسین را برعهده داشت.

شهید کاظمی همچنین در فاصله سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران فعالیت می‌کرد و در سال ۱۳۸۴ به فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران منصوب شد. او سرانجام در دی‌ماه ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیمای داسو فالکن ۲۰ در نزدیکی ارومیه، به همراه شماری از فرماندهان سپاه به شهادت رسید.

او در پادگان حموریه در اطراف دمشق، یک دوره آموزشی جنگ‌های نامنظم را به مدت ۴۵ روز، زیر نظر سازمان الفتح طی کرد و بعد از آن به جنوب لبنان اعزام شد و در کتیبه‌های نظامی اطراف بیروت، که مربوط به سازمان الفتح بود، مستقر شد.

کتاب شهید احمد کاظمی‌ که به کوشش سعید سرمدی تألیف شده است، حاوی مجموعه‌ای از مقالات، مصاحبه‌ها و دیدگاه‌های فرماندهان دفاع مقدس درباره نقش سردار احمد کاظمی در تاریخ دفاع مقدس است و درباره تأثیر مدیریتی، فنی و عملیاتی این فرمانده خاطرات ناگفته‌ای را بازگو می‌کند.

در این کتاب می‌توان نکات متنوعی را از زبان محسن رضایی، غلامعلی رشید، مصطفی ایزدی، حسین علایی، محمد درودیان و حسن روحانی شنید. چینش این مقالات در کنار متن سخنرانی‌ها، گفت‌وگو‌ها و نقل خاطرات از سوی دوستان، نزدیکان و همرزمان این فرمانده شهید پاسدار، ارزش این اثر را دو چندان کرده است. همچنین نقش فرماندهی شهید احمد کاظمی در مباحثی از کتاب، مانند پیروزی و ابتکارات راهبردی متعدد در عملیات‌ها، فرماندهی و مدیریت قوی در کردستان و قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) و از بین بردن تمامی زمینه‌های فعالیت گروهک‌های ضد انقلاب در غرب تشریح شده است.

این کتاب به همت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، به تهیه کنندگی اشرف السادات اشرف‌نژاد و جمعی از گویندگان پیشکسوت سازمان از جمله ابوالفضل شاه بهرامی، احمد لشینی، کرامت رودساز، امیر فرحان‌نیا، محسن بهرامی، مهدی نمینی مقدم و محمد شریفی‌مقدم به صورت گویا تهیه و تولید شده است.

ایرانصدا کتاب گویای شهید احمد کاظمی را همزمان با سالگرد شهادت این سردار رشید اسلام به صورت رایگان برای استفاده مخاطبان خود بر روی پایگاه کتاب گویای خود به نشانی http://book.iranseda.ir منتشر کرده است.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کتاب گویای شهید احمد کاظمی منتشر شد بیشتر بخوانید »

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟



۳۹ سال قبل، آمریکا با طراحی عملیات استانچ دسترسی‌های ما به سلاح را محدود کرد و حالا می‌ترسد یکی از ده‌ها مدل پهپاد ایران‌ساخت، اهدافی از آمریکا و متحدانش را هدف قرار دهد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چند سالی که از آغاز جنگ تحمیلی گذشت دشمن خود را در مقابل جمهوری اسلامی که با دست خالی در مقابل ابرقدرت‌های دنیا می‌جنگید، بیش از پیش منفعل و شکست خورده حس می‌کرد. ایرانی که قرار بود با وجود فشار و تحریم مقابل عراق کمرش خم شود، حالا درست رزمندگانش از منطقه‌ای سخت و در زمانی که عراقی‌ها فکر نمی‌کردند دست به عملیات خیبر زد و این نقطه عطفی برای جمهوری اسلامی محسوب می‌شد.

از این رو در اول آبان سال ۶۳ دشمنان طرحی را تصویب کردند که در آن ممنوعیت فروش تسلیحات به ایران با محدودیت‌های مضاعفی روبه‌رو می‌شد. ایرانی که توان نظامی‌اش حرفی برای گفتن نداشت و همان بضاعت اندک را هم با هزار ترفند و از راه‌های غیررسمی تأمین می‌کرد.

توان نظامی ایران پیش از انقلاب چطور بود؟

کشورمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران پهلوی نیز کاملا وابسته به کشورهای خارجی، خصوصا غربی‌ها به ویژه آمریکا بود. امور اصلی نظامی ایران بر عهده چند هزار مستشار آمریکایی بود که در این کشور حضور داشتند، زیرا ما در این عرصه تولیدکننده نبودیم و بیش‌تر دوات نظامی از کشورهای دیگر خریداری می‌شد. از طرفی چون متحد آمریکا هم بودیم بیش‌تر در بلوک غرب تعریف می‌شدیم.

بعد از پیروزی انقلاب، چون ارتباط جمهوری اسلامی با آمریکا قطع شد، کشور از این جهت با مشکل بزرگ و جدی مواجه شد. خصوصا وقتی عراق به پشتوانه قدرت‌های دنیا علیه ایران جنگ را آغاز کرد. مثلا در حوزه هوایی تمام تجهیزات از غرب وارد می‌شد و ما هیچ امکانی برای تهیه وسایل در داخل نداشتیم. جالب است که با تدبیر فرماندهی کل قوا آیت الله خامنه‌ای اتفاقا اولین خودکفایی نیروهای مسلح در همین نیروی هوایی پایه گذاری شد؛ آن هم برای تعمیر قطعات پرمصرف جنگنده‌ها.

دو بازوی قوی و اصلی در دکترین نظامی کشور که سابقه‌اش به دفاع مقدس بازمی‌گردد

شاید این جمله را بارها شنیده‌ایم که در دوران دفاع مقدس ما حتی برای تهیه سیم خاردار هم مشکل داشتیم. این نشان می‌داد ما نه تنها تولیدی نداشتیم، بلکه چنان وابسته بودیم که اگر غرب اراده می‌کرد، ما را در تهیه تجهیزات به راحتی لنگ می‌گذاشت. نمونه آن هم همین سیم خاردار بود که می‌خواستیم، اما با هزینه‌های چند برابری هم به ما نمی‌دادند.

این چنین بود که در سال‌های دفاع مقدس، رزمندگان ما دستشان را به زانو زدند و تصمیم گرفتند روی پای خود بایستند. در میان همه محدودیت‌ها دو حوزه مهم متولد شد؛ صنعت موشکی و پهپادی. هر چند مردم با صنعت موشکی آشنایی بیش‌تری دارند و در این خصوص نیز بیش‌تر سخن گفته شده است، اما ساخت پهپاد هم عمری مساوی با ساخت موشک دارد و ساخت آن از اواسط سال‌های جنگ آغاز شد. این دو حوزه امروز به دو بازوی قوی و اصلی در دکترین نظامی کشور تبدیل شده است.

امروز کشوری هستیم که در صادرات محصولات دفاعی، حرف زیادی برای گفتن داریم

یک کارشناس مسائل نظامی در این خصوص می‌گوید: امروز ما به کشوری تبدیل شده‌ایم که در صادرات محصولات دفاعی در منطقه حرف زیادی برای گفتن داریم. اما چه شد که رزمندگان ما تصمیم گرفتند به دانش خود اتکا کنند؟ زمانی که شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی هوایی سپاه بود، شهید حسن طهرانی مقدم با گروهی عازم روسیه می‌شوند تا هم موشک «اسکندر» خریداری کنند و هم اگر بشود با روس‌ها در این زمینه همکاری داشته باشند. موشک «اسکندر» موشکی زمین به زمین است که روس‌ها به ایران ندادند و همین ندادن انگیزه‌ای شد که وقتی شهید طهرانی مقدم برگشت با اتکا به دانش و ایمان خود و نیروهایش موشکی ساختند معادل «اسکندر» که موشک فاتح نام گرفت. اکنون فاتح یک خانواده موشکی است با مدل‌های مختلف که جزو بهترین و دقیق‌ترین موشک‌های ما محسوب می‌شود که اولین مدل آن «فاتح ۱۱۰» نام دارد.

همچنین زمان جنگ، کشور لیبی چون با ما همسو بود و رابطه خوبی داشت، چند موشک به ما داد تا با عراقِ تا بن دندان مسلح بجنگیم. همین هم در صورتی بود که باید به سختی می‌رفتیم سوریه آموزش می‌دیدیم تا بتوانیم از همان تعداد موشک هم استفاده کنیم، اما الان به جایی رسیده‌ایم که در منطقه قدرت اول موشکی هستیم و همچنین در صادرات تجهیزات نظامی هم حرف‌های زیادی داریم.

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

هواپیمای بدون سرنشین که در آینده یکی از ارکان اصلی جنگ‌ها خواهد بود

این کارشناس مسائل نظامی همچنین در خصوص ساخت پهپاد می‌گوید: هواپیمای بدون سرنشین در آینده یکی از ارکان اصلی جنگ‌ها خواهد بود. همانطور که در جنگ‌های اخیر ارمنستان و آذربایجان تأثیر هواپیمای بدون سرنشین را دیدیم.

ایران نیز جزو ۵ـ۶ کشور برتر دنیا در حوزه پهپادی است؛ به صورتی که روسیه که یک کشور ابرقدرت در حوزه نظامی است سال‌ها پیش خواهان همکاری ایران در حوزه ساخت هواپیمای بدون سرنشین شد.

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

دو حُسن تجهیزات نظامی ایران

بنا به گفته کارشناسان نظامی سلاح‌های ضد زره ایران یکی از بهترین نمونه‌ها است که اکنون جزو سبد صادراتی ایران است و از بهترین محصولاتی است که کشورهای دیگر می‌توانند از ایران بخرند. این سلاح‌ها دو ویژگی هم دارند، اول اینکه ارزان‌تر هستند و دوم دقت بالای زیادی دارند. دو مولفه که در بحث صادرات جایگاه بالایی دارد.

ایران در دوران پهلوی در دریای خزر هیچ نقشی نداشت. در خلیج فارس هم بیش‌تر یک گارد ساحلی بودیم و امکان انجام کار خاصی را نداشتیم، اما امروز بیش از ۹۰ ناو گروه ایران به مناطق آزاد رفت و آمد می‌کنند و حفاظت از خطوط مواصلاتی ایران در دریاها را بر عهده دارند. سپاه هم کاملا امنیت خلیج فارس را در دست دارد.

ایران جزو معدود کشورهایی است که چرخه فضایی را در اختیار دارد

ایران در همه حوزه‌های نظامی امروز پرقدرت است؛ حتی در حوزه فضایی. اولین باری که ایران می‌خواست ماهواره‌هایش را به هوا بفرستد از روسیه و ایتالیا کمک خواست و تازه آنها گاهی حتی انجام نمی‌دادند، ولی امروز ایران خودش ماهواره پرتاب می‌کند و جزو معدود کشورهایی است که چرخه فضایی را در اختیار دارد. چرخ فضایی یعنی هم می‌تواند ماهواره بسازد، هم ماهواره بر. همچنین ماهواره‌هایش را هم پرتاب کند و داده‌های ارسالی‌اش را استفاده کند.

حدود ۱۰ کشور چنین امکانی دارند. بقیه کشورها یک قسمت چرخه را ندارند، اما ما چون تحریم هستیم مجبور شدیم روی پای خود بایستیم. البته شاید در تراز قدرت‌های بزرگ نباشیم، ولی کشوری هستیم که این توانمندی را داریم و حالا نیاز است تمرکز بیش‌تری کنیم و ارتقا دهیم. 

زمانی ما از روس‌ها سامانه هوایی اس ۳۰۰ می‌خواستیم، اما به ما ندادند. آن موقع ایران تصمیم گرفت خودش این سامانه را بسازد که ساخت و شد «باور ۳۷۳». این سامانه، امروز از برخی نمونه‌های اس ۳۰۰ هم بالاتر است. البته بعدا روسیه به ما این سامانه را داد، اما وقتی که شروع به ساخت کردیم. حالا این سامانه با برد ۳۰۰ کیلومتری یکی از بهترین تجهیزات است.

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

وقتی پهپادهای ایرانی فرمانده تروریست‌های سنتکام آمریکا را به ستوه آورد

مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود فرمودند: زمانی برایان هوک می‌گفت پهپادهای ایرانی فتوشاپ هستند و تاثیر واقعی ندارند. اما امروز این تأثیر را به وضوح می‌بینیم. تا جایی که فرمانده تروریست‌های سنتکام آمریکا (فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و افریقا) اعلام کرد ایران برای اولین بار پس از سال‌ها سیادت آمریکا را در منطقه به هم زد. آمریکا تا پیش از این هر کاری دلش می‌خواست می‌کرد و کسی جلودارش نبود. این فرمانده بارها به کنگره رفت و خواهش کرد جلوی پهپادهای ایرانی را بگیرند. این نشان‌دهنده قدرت ایران است و دارد این توان را در اختیار هم پیمانان خود در منطقه مثل حزب الله نیز می‌گذارد. این موضوع اکنون بزرگترین چالش منطقه برای صهیونیست‌ها و آمریکایی‌هاست.

ایران که ۳۹ سال پیش در اول آبان ۱۳۶۲ با عملیات استانچ از سوی آمریکا تنبیه شد تا دسترسی‌هایش به سلاح، محدود شود و اسلحه با قیمت‌های چند برابری به دستش برسد، حالا به جایی رسیده که می‌ترسند پهپادهایش در اختیار کشورهای دیگر قرار بگیرد! 

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟ بیشتر بخوانید »

وقوع سانحه برای یک فروند سوخو ۲۲ سپاه در بندرعباس

وقوع سانحه برای یک فروند سوخو ۲۲ سپاه در بندرعباس



روابط عمومی نیروی هوافضای سپاه از وقوع سانحه برای یک فروند هواپیمای سوخو ۲۲ این نیرو به دلیل نقص فنی در استان هرمزگان خبر داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روابط عمومی نیروی هوافضای سپاه در اطلاعیه ای اعلام کرد: عصر امروز (یک شنبه ۲۷ شهریور ) یک فروند هواپیمای سوخو ۲۲ متعلق به نیروی هوافضای سپاه در حین اجرای ماموریت های جاری  دچار نقص فنی شد و با مهارت خلبانان به مناطق غیر مسکونی هدایت شد.

در ادامه این اطلاعیه آمده است : خوشبختانه خلبان با استفاده از سامانه صندلی پران (اجکت)در سلامت کامل فرود آمد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وقوع سانحه برای یک فروند سوخو ۲۲ سپاه در بندرعباس بیشتر بخوانید »

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد


حاج احمد کاظمی طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

سردار حاج احمد کاظمی از جمله فرماندهانی است که سیره‌اش در زمان حیات به گونه‌ای بود که از رسانه و رسانه‌ای شدن گریزان بود. حالا اما فرزند ارشد شهید از خصوصیات رفتاری و اخلاقی گفته است.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق،   دی‌ماه از دیرباز آبستن وقایع و حوادث خاص در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ شهادت حاج قاسم سلیمانی، سالروز حماسه نهم دی سال ۸۸، درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی، سقوط هواپیمای اوکراینی، شهادت حاج احمد کاظمی و یارانش در سانحه سقوط هواپیمای فرماندهان سپاه، ترور شهید احمدی روشن و علیمحمدی از دانشمندان هسته‌ای کشور و حتی فروریختن ساختمان پلاسکو، ‌ زلزله بم و آتش گرفتن نفتکش سانچی  تنها گوشه‌ای از این حواث است.

حاج احمد کاظمی از آن دسته مردان این انقلاب است که زندگی او می‌تواند سراسر الگو باشد، مردی که رفتارش او را تبدیل به سردار دل‌ سردار دل‌ها کرده بود، شهیدی که بعد از شهادتش حاج قاسم نیز بر دلتنگی‌اش برای شهادت افزوده می‌شود و گریه‌ها و تضرع‌های شبانه‌اش برای رسیدن به این وصال علنی می‌شود.

اما شهید کاظمی کمتر برای ما معرفی شده است، فرمانده‌ای که  هیچ‌گاه از خود و اقداماتش حرفی به میان نیاورد و به قول خانواده و همرزمانش فقط برای خدا کار کرد و از رسانه و رسانه‌ای شدن گریزان بود.

حالا اما به بهانه سالروز شهادت او با محمد مهدی کاظمی فرزند ارشد حاج احمد به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا برایمان از این شهید بگوید؛ از مجاهدت‌ها، سبک زندگی، فرماندهی و مدیریت او.

اگر یک کتاب در مورد پدرت چاپ نشد تو مقصری

او در مقدمه کلامش از تأکید شهید سلیمانی برای معرفی پدرش صحبت به میان می‌آورد و می‌گوید: شهید سلیمانی به بنده مدام می‌گفت که «محمد اگر یک کتاب در مورد پدرت چاپ نشد تو مقصری». حاج قاسم موضوع شروع به کار مجموعه فرهنگی سابقون را برای اولین بار مطرح کرد و به لطف او این مجموعه شروع به فعالیت کرد. کار موسسه اما با برگزاری سالگردهای شهدا شروع شد و تمرکز بر این دست فعالیت‌ها باعث شد تا موسسه از مأموریت اصلی خود دور شود؛ شهید هم مدام از بنده ایراد می‌گرفتند که کاری که باید را برای پدرت انجام ندادی.
 

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

پدرم بعد از ۱۰ روز که آمد صدا نداشت! / چرا بدون هماهنگی از من مطلب چاپ کردید؟

زلزله بم که اتفاق افتاد ساعت ۸ صبح شهید سلیمانی به پدرمان زنگ زدند، پدرم با وجود اینکه سفره پهن بود برای صبحانه ننشست و سریع آماده شده و با هم به سمت فرودگاه رفتند. شهید کاظمی ده روز آنجا بودند ما هم اخبار و وقایع را از تلویزیون دنبال می‌کردیم و جالب اینجاست که حتی یک بار هم چهره پدر را در هیچ یک از گزارشها و اخبار پخش شده از صدا و سیما ندیدیم. ایشان دوست نداشتند کارهایی که برای رضای خداوند انجام می‌داد گفته و یا دیده شود.

پدرم در جریان امدادرسانی به زلزله‌زدگان بم ۳ روز نمی‌خوابد و بعد از ۳ روز به یکباره بی‌هوش می‌شود؛ این موارد را بعد از شهادت، شهید سلیمانی برای ما تعریف کرد و الا خود او هیچ چیزی درباره این وقایع نگفت.

برای اولین بار که از بم به خانه برگشت تارهای صوتی‌اش از کار افتاده بود و صدا نداشت؛ از کارهایی که انجام داده بود سوال کردیم اما او تنها گفت که وضعیت مردم در بم مناسب نیست!

فردای روزی که به تهران بازگشت یکی از دوستان به ایشان زنگ زدند که در یکی از روزنامه مطلبی در مورد شما چاپ کرده و از کارهایت در بم نوشته است؛ پدرم خیلی ناراحت شد که چرا بدون اجازه و هماهنگی مطلبی از او چاپ شده است.

فرزند شهید کاظمی معتقد است که با شهادت حاج قاسم انگار باب گفت‌وگو درباره شهید کاظمی هم باز شده است، او می‌گوید: احساس می‌کنم این شرایط را شهید سلیمانی مهیا کرده و شهید کاظمی را راضی کرده است تا مردم بیشتر از او بدانند؛ در این دو سال نگاه‌ها به شهید کاظمی متفاوت‌تر شده و مردم به مرور زندگانی این شهید روی آورده‌اند. ما هم اکنون به دنبال نگارش یک زندگینامه و به طور کلی دایره المعارف کامل از زندگی ایشان هستیم و این قولی است که به شهید سلیمانی دادیم.

به شوخی می‌گفت محمد مهدی انگشت مرا کنده است!

یک بار نشد که ما به عنوان خانواده و  نزدیک ترین افراد به او از زبان پدرمان داستان مجروحیت انگشتشان را بشنویم. در جمع خودمانی هم چند بار از طرف آشنایان در این رابطه سوال شد ایشان به شوخی می‌گفتند محمدمهدی کوچک بود انگشت مرا گاز گرفت و کند!! مگر خیلی سخت است که بگوید این تیر خورد و اینگونه شد ولی نگفت و تازه بعد از شهادتشان بود که از زبان سردار رشید شنیدیم که در عملیات خیبر انگشتشان تیر خورده و به پوست آویزان می‌شود. شهید کاظمی انگشت را جدا می‌کند و به گوشه‌ای پرت می‌کند و سپس انگشت خود را داخل نمک فرو می‌کند.
 

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

حتی زمان عملیات امتحانات ما را فراموش نمی‌کرد/ پدرم با لذت در کارهای خانه مشارکت می‌کرد

پدر ما روی تربیت ما خیلی حساس بود. پدری که تقریبا هیچ وقت نبود ولی از دور تک‌تک لحظه‌های ما را بررسی و دنبال می‌کرد و این برای ما لذت بخش بود. حتی وقتی عملیات داشتند زمان امتحانات ما را هم فراموش نمی‌کرد و در اولین فرصت تماس می‌گرفت تا از نتیجه امتحانات ما با خبر شود.

شهید کاظمی همیشه در برخوردی که با ما داشت می‌گفت دلم می خواهد شما مرد بار بیایید؛ مثلا می‌گفت اگر یک روزی جنگی رخ دهد محمد باید یک تخریب چی باشد. شب قبل از شهادتش مرا به دنبال کار اداری فرستاده بود و بر ما خیلی راحت نمی‌گرفت.

شنبه تا پنجشنبه معمولا پدر در خانه نبود اما وقتی در خانه حاضر می‌شد برخی اوقات در کارهای خانه هم کمک می‌کردند چرا که برایشان لذت بخش بود؛ باغبانی و آشپزی و … را انجام می‌دادند.

محبتی که حتی حیوانات را عاشق شهید کاظمی می‌کرد

پدر برای ما به عنوان جایزه درس خواندن و شاگرد اول شدن یک گوسفند خریده بود که البته بیشتر از ما پدر این حیوان را دوست داشت. جالب است بدانید این محبت و دوست داشتن از نظر ما یک طرفه نبود و این گوسفند هم محبت خاصی به پدرم داشت؛ صدای دسته کلید پدرم برای باز کردن درب خانه که شنیده می‌شد این حیوان بالا و پایین می‌پرید و اگر طنابش باز بود خودش در آغوش پدرم می‌انداخت!

شهید کاظمی تعلقی به این دنیا نداشت و با اینکه این گوسفند را بسیار دوشت داشت در آخر آن را نذر حضرت زهرا کرد؛ یک شب گوسفند را از خانه ما بردند و من و برادرم خیلی ناراحت بودیم اما پدر به ما دلداری دادند و ما را آرام کردند تا اینکه روز عزای حضرت زهرا(س) وقتی از هیات بازگشتیم از ما پرسید آش چطور بود!؟ ما گفتیم خیلی خوشمزه بود. شهید کاظمی اسم گوسفند را برد و گفت: پاکوتاه توش بود! خوشحال باشید که این گوسفند قربانی نذر مراسم حضرت زهرا(س) شده است.

کبوتری که اشک پدرم را درآورد!

پدرم دوستی در سپاه به اسم سردار خالقی داشت که از سفر کربلا کبوتری برای پدر به سوغات آوردند و گفتند که این کبوتر را از حرم گرفته‌اند و آنها روز عاشورا خون گریه می‌کنند. چون اسم امام حسین(ع) روی این کبوتر بود پدر با عشق به این کبوتر نگاه می‌کرد و منتظر بود تا روز عاشورا شود و این صحنه را از نزدیک ببیند. اما یکی از روزها که این پرنده‌ در خانه رها بود گربه حمله کرد و آن را از بین برد؛ شاید باورتان نشود احمد کاظمی که نام او لرزه به تن دشمن می‌انداخت بالای سر این کبوتر گریه می‌کرد چنانکه یکی از همسایه‌ها که صدای گریه پدرم را شنیده بود گمان برده بود که برای یکی از اعضای خانواده ما اتفاقی افتاده است؛ شهید کاظمی در کار با کسی تعارف نداشتند ولی در باطن دلشان بسیار لطیف و نازک بود.

هر چه دلش می‌خواست به شهید کاظمی گفت!

به خاطر شرایط کاری پدر معمولا خیلی کم مسافرت می‌رفتیم، یکبار که به شمال می‌رفتیم، در راه پدرم که می‌خواست اخبار را در راه گوش کند برای تنظیم آنتن ماشین توقف کردیم که همزمان فردی که کنار جاده ایستاده بود گفت اینجا نایستید خطرناک است؛ شهید کاظمی گفت: «چشم» سپس آن فرد جلو آمد و سوال کرد تا کجا می‌روید و اگر می‌توانید مرا هم تا جایی برسانید.

بعدا متوجه شدیم که او هم پاسدار است؛ در ماشین که نشست شروع کرد به بد و بیراه گفتن به احمد کاظمی! رو کرد به پدرم و گفت: حاج آقا، احمد کاظمی را که فرمانده لشکر امام حسین(ع) شده میشناسی؟ یک آدم بیخودی است که نگو! و شروع کرد به گفتن بدی هایی کرد که اصلا به شهید کاظمی نمی‌چسبد! پدرم هم حرف‌های او را با تکان دادن سر می‌شنید و واکنش خاصی نشان نمی‌داد وقتی هم که چند باری خواستم به حرف‌های او واکنش نشان دهم و بگویم کسی که با او صحبت می‌کنی همان احمد کاظمی است با اشارات پدرم از آیینه ماشین مواجه شدم که مرا دعوت به سکوت می‌کرد.

از پدرم پرسید شما کجا کار می‌کنید و پدر گفت من هم در سپاه خدمت می‌کنم. گفت من مشکلی دارم می‌توانی به من کمک کنی تا خانه‌ام را چند سالی است می‌خواهم تکمیل کنم، بسازم؟ او ما را با خود به خانه‌شان برد تا به همراه پدر از آنجا بازدید کنند. خانه را تا یک حدی سفت کاری کرده بودند و همانطور نشسته بودند. برای گرفتن وام از پدرم کمک خواست و شهید کاظمی هم گفت تمام تلاشم را می‌کنم. در این ماجرا پدرم خودشان را به اسم آخوندی معرفی کردند و شماره همکارش را به او داد و گفت به سپاه حمزه مراجعه کنید و دفتر آقای آخوندی را بپرسید تا راهنمایی‌تان کنند.  

آن فرد وقتی به سپاه حمزه رفته بود و متوجه شده بود فردی که با او درد دل کرده همان احمدکاظمی است شرمنده شده و خود را شماتت می‌کرد که چرا من به احمد کاظمی بد و بیراه گفتم!

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

ببین چه غذایی خورده‌ای که متوجه اذان نشده‌ای!؟

پدرم روی لقمه ما خیلی حساس بود؛ اینکه کجا و چه کسی به شما چه لقمه یا غذایی می‌دهد برایش بسیار مهم بود، اجازه بدهید خاطره‌ای تعریف کنم؛ یک بار به سمت اصفهان در حرکت بودیم در راه رفت من مدام به فکر زمان نماز بودم تا اول وقت نمازمان را بخوانیم. سه روز آنجا بودیم، در راه برگشت من در فکر بود که وقت نماز فرا رسید. پدر نکته‌ای به من گوشزد کرد و گفت وقت اذان گذشت و تو اصلا متوجه نشدی! ببین در این سه روزی که اصفهان بودیم کجا چه خورده‌ای که روی تو تاثیر گذاشته است و متوجه اذان نشده‌ای.

دو شب قبل از شهادت به دفتر فرماندهی‌ شهید کاظمی رفته بودم، پدر مشغول بررسی کارتابلشان بود من خم شدم تا از روی میز آب بردارم که پدرم گفت: چه شده، گفتم تشنه‌ام! گفت نمی‌خواهد بخوری من هم تشنه‌ام می‌رویم خانه میخوریم! تا این حد حساس بود که کجا چه چیزی بخوری که حلال حرام نشود.

حسینیه‌ای در دل پادگان برای مردم

– سنگ بنای حسینیه فاطمه الزهرا پادگان ولیعصر(عج) را ایشان گذاشتند؟

بله. حسینه فاطمه الزهرا پادگان سپاه تهران یکی از یادگاری معنوی شهید کاظمی است و تمام هم و غم او بعد از آمدنشان به نیروی زمینی این بود که در آنجا هم حسینیه‌ای به نام حضرت زهرا بنا کنند. حتی مکان آن را هم جانمایی کرده بودند اما خب شهادت فرا رسید و آن اتفاق رخ نداد. تمام هم و غم پدرم این بود که پای مردم به پادگان‌ها باز شود. مقدمه ساخت حسینیه هم تشییع پیکر شهدای گمنام بود که بعد از اتمام مراسم ۵ شهید در مکانی که امروز جوار حسینیه است دفن شدند و سپس ساخت حسینیه کلنگ‌زنی شد تا در کنار مزار این شهدا حسینیه‌ای هم برای مردم ساخته شود.

شهید کاظمی از همان زمان جبهه تا همان لحظات شهادت عزاداری برای امام حسین(ع) را داشت.  او  همیشه به ما می گفت سعی کنید که در محرم خود را پاک و آماده محرم سال بعد کنید.

شهید کاظمی در یکی از عملیات‌ها به صورتش ترکش می‌خورد و بیهوش می‌شود و سریعا به بیمارستان منتقل می شود اما به محض به هوش آمدند اصرار می‌کند که به خط مقدم برگردد. یک نفر از دوستان که همراه سردار بود و این اصرار را می‌بیند دلیلی این اصرار را جویا می‌شود که پدر می‌گوید: یک چیزی به تو می گویم ولی به عنوان راز بین ما بماند تا وقت شهادتم؛ حضرت زهرا(س) آمدند و گفتند دستی به صورت من کشیدند و گفتند برو به کارت ادامه بده. عشق شهید کاظمی به حضرت زهرا(س) خیلی خاص بود و خیلی به ایشان ارادت داشتند. هر جایی که بودند سعی می کردند یک نامی از حضرت زهرا(س) باشد.

خوابی که به‌به شهید را به همراه داشت

حدود یک ماه قبل از شهادت خواب دیدم که او و شهید سلیمانی را شهید کردند ولی من نتوانستم به خودم بقبولانم که این خواب را برای پدرم تعریف کنم چون واقعا برایم سخت بود. یک روز این خواب را برای مادرم تعریف می‌کردم که شهید کاظمی متوجه نجوای ما شد و از ماجرا پرسید؛ وقتی برایش این خواب را تعریف کردم به شدت خوشحال شد و شروع کرد به به‌به گفتن و تأکید کرد: چه چیزی از این بهتر.

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

حاج احمد طی ۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

شهید کاظمی یک جمله ای از رهبر انقلاب در مجمع فرماندهان نیروی زمینی نقل می‌کنند. در آذرماه ۱۳۸۴ یعنی یک ماه قبل از شهادت ایشان در جلسه‌ای تاریخی که ۱۷ ساعت طول می‌کشد از سخنان رهبر انقلاب نقل می‌کند که در نیروی زمینی باید معنویت بالا رود. من بعد از ۱۶ سال می‌توانم با افتخار سرم را بالا بگیرم و به گوش حضرت آقا برسانم که شهید کاظمی این خواسته و امر شما را با شهادتش اول در خود به وجود آورد.

پدر در همان جلسه به فرماندهان گفتند که بروید و بررسی کنید که در طی سال های خدمتتان چند نفر مثل شهید همت تربیت کردید؟ گفتند اگر فقط صرف اینکه بیایید و یک کاری انجام دهید و در قبالش حقوق بگیرید ول معطلید!

معامله‌ای که شهید کاظمی با حضرت زهرا کرد چراغ راه شهادت را روشن کرد

شهید کاظمی در وصیت‌نامه خود نوشته بود که زمانی شهادت می‌خواهم که خبری از هر چیزی هست الا شهادت. واقعا شهید کاظمی چراغ شهادت را بعد از گذشت سال‌ها از جنگ تحمیلی روشن کرد که بعد از شهادت پدر همه کسانی که الگوی قلبی و روحی شان شهید کاظمی بود مانند شهید تهرانی مقدم و شهید شوشتری و حتی سردار سلیمانی تا شهید حججی‌ که به گفته خانواده‌اش از همه نظر الگویش را شهید کاظمی قرار داده بود و تمام فکر و ذکرش مانند او شدن بود و … به شهادت رسیدند؛ معامله‌ای که پدر با حضرت زهرا(س) کردند باعث شد تا بعد از شهادتشان چنین حرکتی راه افتاد.

سردار صفوی فرمانده وقت سپاه نیز بارها گفتند که بعد از شهادت شهید کاظمی خیل عظیمی از افراد برای پاسدار شدن به سپاه مراجعه کردند.

راه، راه مستقیم پشت سر رهبری است

پدر ما به عنوان یک سپاهی، موضع سیاسی نداشتند و همیشه می گفتند راه، راه مستقیم پشت سر رهبری است. حضرت آقا خط قرمز ایشان بودند. آقای رادان میگفت یک بار از شهید کاظمی پرسیدم آیا تابحال شده است از چیزی بترسی؟ گفت تا بحال چنین حسی به من دست نداده است. در ادامه گفتند اگر روزی رهبری به من بگویند که خودت و همسر و فرزندانت باید از بین بروید من لحظه‌ای در اجرای این امر تردید نمی‌کنم.

حاج احمد کاظمی فردای جنگ تا شهادت

دستاوردهای شهید کاظمی در دفاع مقدس خیلی گفته شده است ولی به دستاوردهای بعد از دفاع مقدس و نیروی هوایی شهید کاظمی خیلی کم پرداخت شده است. دستاوردهایی که جز ثمره مدیریت و خواست و پیگیری شهید کاظمی نبوده است. هیچ جایی امکان ندارد که شهید کاظمی جایی بگویند این ها از دستاوردهای دوران فرماندهی من بوده است! تنها چیزی که مانده یک فایل ضبط شده از ایشان بوده است که رئیس دفترشان نگه داشته بودند هر چند به ایشان هم گفته بودند این فایل را از بین ببرد اما خوشبختانه غفلت شد!

در زمان دفاع مقدس و چندین سال بعد از آن هم درگیر قائله کردستان بودیم و ضد انقلاب آنجا فعالیت‌های زیادی داشتند وقتی شهید کاظمی آن جا منصوب شدند در عرض ۴ سال تغییر و تحولی شگرف در آن منطقه ایجاد می‌کنند.

وقتی شهید صیاد برای بازدید به منطقه می‌روند به شب می‌خورند و می‌گویند نمی‌توانیم بازدید داشته باشیم چون دیر شد و شرایط مناسبی برای تردد نیست! اما شهید کاظمی می‌گویند اصلا اینگونه نیست دستور می‌دهد یک ماشین بدون اسکورت و حتی بدون سلاح به منطقه مورد نظر بروند و شهید صیاد از این سطح امنیت تعجب می‌کنند.

حضور شهید کاظمی در نیروی هوایی مصادف می‌شود با زمانی که منافقان تحرکاتی در تهران انجام می‌دادند، حاج احمد تصمیم می‌گیرد تا این تحرکات بی‌پاسخ نماند و در عملیات به فرماندهی شهید کاظمی پایگاه اشرف هدف قرار می‌گیرد.

سال گذشته مصاحبه ای شهید تهرانی مقدم منتشر شد که ایشان در آن مصاحبه به صورت خاص به بخشی از این دستاوردها اشاره می‌کنند مانند ارتقای قدرت موشکی. شهید تهرانی مقدم تعریف می‌کرد که شهید کاظمی به قدری به ارتقای موشک‌های نقطه زن و … تمایل داشتند که به ایشان گفته بودند که من حتی حاضرم پادگان ولیعصر را بفروشم تا شما بتوانید به تولید و توسعه این موشک ها ادامه دهید.

به گفته شهید تهرانی مقدم در زمان مدیریت شهید کاظمی توان موشکی کشور ۳۰۰ درصد رشد کرده است، شهر موشکی نیز در دوران شهید کاظمی ایجاد شد و تجهیزات به زیرِ زمین رفت و در سطح کشور پراکنده شد و هراسی در دل دشمن ایجاد کرد که بسیار تحسین برانگیز است.

شهید کاظمی به این نتیجه می‌رسند که تمام موشک‌های جمهوری اسلامی نباید در یک نقطه باشد که اگر خدایی نکرده اتفاقی افتاد همه تسلیحات از بین برود. باید در سراسر کشور پخش شود تا بتوانند در کمترین زمان ممکن آماده انجام عملیات باشند. ورود جنگنده به نیروی هوایی سپاه هم یکی از دستاوردهای دیگر بوده است.
 

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

سردار سلامی گفت تا ۱۰ سال آینده هم نمی‌توانیم تصمیم‌ بهتری بگیریم

یک جمله‌ای سردار سلامی که بعد از پدر به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب شدند هم به من گفتند: شهید کاظمی برای نیروی هوایی یک سری تصمیماتی گرفتند که تا ۱۰ سال دیگر هم نمی‌شود بهتر از آن تصمیم گرفت. قسم خورد که محمد من خیلی تلاش کردم که حوزه ای پیدا کنم که بتوانم تصمیمی بهتر از تصمیمی که او گرفته بود بگیرم ولی نتوانستم چنین حوزه ای را پیدا کنم.

پاسداران نیروی هوایی سپاه می‌گویند رادارها تا ۸۰ درصد نسبت به قبل از شهید کاظمی ارتقا پیدا کرد، ‌ نکته مهم اینکه در دوران فرماندهی شهید کاظمی به حوزه ساخت رادار وارد شدیم و از خرید فاصله گرفتیم و خودکفا شدیم.

ورود شهید کاظمی به نیروی زمینی مانند ورود برق به تأسیسات بود

دوستانی که در نیروی زمینی سپاه بودند هم از این تعبیر استفاده می‌کردند که قبل از اینکه شهید کاظمی وارد نیروی زمینی شوند اینجا شبیه تاسیساتی بود که همه چی تکمیل بود فقط نیروی برق نداشت که حرکت کند و و قتی شهید کاظمی وارد نیروی زمینی شدند انگار که نیروی برق وارد این تاسیسات شد و کل مجموعه را به حرکت در اورد.

شب قدر آخر

ماه‌های پایانی عمر شهید کاظمی کاملا متفاوت بود؛ ما شهادت را در رفتار و صحبت‌ها و چهره او می‌دیدیم.  

معمولا شب‌های قدر را با هم می‌گذراندیم و احیا نگه می‌داشتیم اما سال آخر شب‌های قدر متفاوتی داشت، پدرم خودشان تنهایی در اتاقشان خلوت کرده بودند و تا صبح صدای گریه‌شان می‌آمد.

در روزهای آخر شهید کاظمی فیلم سخنرانی خود در جلسه فرماندهان را به خانه آورد و همه با هم آن سخنان او و التماسی که به حضرت زهرا می‌کنند برای شهادت را دیدیم. بغض گلویمان را فشار می‌داد و چشمانمان پر از اشک شده بود اما چون می‌دانستیم چقدر عاشق شهادت است به روی او نیاوردیم.

این خاطره را هم که حتما شنیده‌اید که شب آخر پدر فیلمی آوردند که برای یکی از عملیات‌های اوایل جنگ بود. شهید کاظمی  شهیدان را با خصوصیات اخلاقی‌شان توصیف می‌کند و می‌گوید شهید میردامادی خیلی شهید منظم و تمیزی بودند و روی واجبات خیلی تاکید داشتند، پدر با لباس‌های خاکی در این سنگر نشسته بود، برادرم به پدرم گفت بابا میدانی چرا شهید نشدی!؟ چون لباس تمیز و مرتب نپوشیدی! خودت از تمیزی و منظم بودن شهدا می‌گویی ولی خودت اینطور نشستی! فردای همان روز بود که پدر شهید شد.

منتظر بودیم حاج قاسم ما را آرام کند اما…

وقتی پدرمان شهید شد شهید سلیمانی در کرمانشاه بود و قرار بود همین هواپیما وقتی فرماندهان را در ارومیه پیاده می‌کند سپس به کرمانشاه رفته و سردار سلیمانی را از کرمانشاه به تهران برگرداند.

بعد از اینکه خبر شهادت پدر را شنیدیم چشممان به در دوخته شده بود که شهید سلیمانی بیایند و ما او را بغل کنیم و آرام شویم. با هر سختی که بود و با ماشین با سرعت خودش را به تهران رساند؛ در اوج اضطرب بود و مانند کسی که همه هستی‌اش را از دست داده است به سرش میزد و گریه می‌کرد. اصلا فکرش را نمی‌کردیم حال حاج قاسم به گونه‌ای باشد که به جای اینکه او ما را آرام کند همه به دنبال آرام کردن او باشند.

بی تابی شهید سلیمانی را بعد از شهادت شهید کاظمی خیلی می‌دیدیم، خیلی غصه می‌خورد و تنها یک چیزی ایشان را آرام می‌کرد و آن این بود که شهدا که در کنار شما هستند، انقدر به فکر خودتان نباشید کمی هم به فکر رهبر انقلاب باشید که تنها هستند و باید کنار ایشان باشید.

بعد از شهادت شهید کاظمی تصویر دیگری از چهره شهید سلیمانی برای ما به نمایش گذاشته شد که وقتی بیشتر دقت می‌کنم میبینم شهید کاظمی و شهید سلیمانی انگار یک روح در دو بدن بوده اند. بدون شک دلیل این موضوع مکتب روح الله بوده و این ها همه از تاثیرات این مکتب بوده است.

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد

حاج قاسم گفت پیکر مرا روی قبر حاج احمد بگذارید

– شنیدیم که در وصیت شهید سلیمانی بوده است که پیکرش را ابتدا به روی مزار شهید کاظمی ببرند و سپس برای خاکسپاری انتقال دهند آیا این نقل قول درست است؟

بله! شهید سلیمانی می‌گفت بعد از شهادت پدرت نمی‌خواهم جایی بروم که این نبودن‌ها بیشتر برایم احساس شود اصلا دلم نمی‌خواهد پایم را در شورای فرماندهی سپاه بگذارم چون امکان نداشت من کنار صندلی احمد کاظمی ننشینم. میگفت من دیگر به چه عشقی زندگی کنم وقتی نیست دیگر چه چیزی برایم مهم است؟

او در کل منطقه شناخته شده بود و ناراحت هم بود که چرا اسمش و حرفش در جامعه مطرح است. از مانور دادن رسانه‌ها در مسائل مربوط به او احساس ناراحتی می‌کرد این در روحیه هر دو شهید بود؛ فرار از مطرح شدن در جامعه.

شهید سلیمانی  به من و برادر کوچکم گفته بود قبل از اینکه پیکر مرا دفن کنید مرا روی قبر پدرت قرار دهید تا به او بگویم من هم به تو رسیدم.

نحوه شهادت حاج قاسم و شرایط پیرامونی آن به نحوی بود که ما نخواستیم این اتفاق بیفتد و پیکری که در اثر انفجار آسیب جدی دیده بود و شهر به شهر تشییع شده بود به اصفهان هم بیاید و این وصیت اجرا شود؛ پس این موضوع را پیگیری نکردیم و فقط به پسرشان حسین گفتم تا دینی بر گردنم نباشد.                                                                                      



منبع

حاج احمد طی۶ ماه توصیه رهبر انقلاب را عملیاتی کرد بیشتر بخوانید »

پیکر سردار شهید حجازی فردا در اصفهان تشییع می‌شود

پیکر سردار شهید حجازی فردا در اصفهان تشییع می‌شود



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سرهنگ علی قمیان، اظهار داشت: مراسم تشییع پیکر پاک سردار شهید سید محمد حجازی فردا صبح در اصفهان تشییع می‌شود.

ببینید:

عکس/ مراسم تشییع پیکر سردار سرلشکر شهید محمد حجازی

وی افزود: پیکر مطهر این شهید بزرگوار از فرودگاه نیروی هوایی سپاه در میدان پرواز به سمت گلزار شهدای استان اصفهان تشییع و خاکسپاری خواهد شد.

سخنگوی سپاه صاحب الزمان (عج) گفت: مراسم یاد بود سردار شهید حجازی نیز روز پنج شنبه صبح در گلزار شهدا برگزار خواهد شد.

منبع: مهر



منبع خبر

پیکر سردار شهید حجازی فردا در اصفهان تشییع می‌شود بیشتر بخوانید »