نیروی هوایی

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی



شهید منصور ستاری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و قطع دست‌های استکبار از هرگونه سیطره‌ای بر میهن اسلامی‌مان ایران و تلاش‌های بعدی استکبار برای برقراری ارتباطی دوباره به انواع شیوه‌های مرسوم و نامرسوم، از نفوذ در اعضای دولت موقت، تصویب تحریم‌های ظالمانه و تحمیل جنگی ۸ ساله. مردم بصیر، نیروهای مسلح و بسیج، هر بار گزینه‌ای از روی میز ستمکاران سیاست‌باز و دغلکار آمریکایی به زیر کشیدند و هر بار تمامی دکترین سناتورهای بلندمرتبه و نظریه‌پردازان طراز اول، در مقابل تنها دکترین برخاسته از فقه پویای شیعی سر تعظیم توام با ذلت فرود می‌آورد.

پس از ناامیدی از عرصه جنگ سخت و انواع توطئه و ترورهای در خلال آن، سیاست‌های ارعاب تهدید، تحریم، تحریم و باز هم تحریم در هاله‌ای از جنس شبیخون فرهنگی و دوباره تحریم، تمدید تحریم و تشدید تحریم به‌عنوان گزینه‌های باقی مانده اعمال گردید.

 نظر به اینکه دهه چهارم پس از انقلاب، دهه تهدیدهای اقتصادی و تحریم‌هایی از جنس اقتصاد، نفت و در یک کلام آنچه مایحتاج مردم است و امضاهای پی‌درپی روسای‌جمهور آمریکا بر تمدید تحریم‌ها و گره زدن برخی مشکلات داخلی به مباحث تحریمی شرایطی خاص را پس از سال‌ها گفتمان و گمانه‌زنی و تقریر و تدوین پای برجام نیز بر کشور به لحاظ اقتصادی حاکم کرده که بخش مهمی از آن معلول نگاه نادرست به داشته‌های خودی و امید بستن به دستان چدنی با روکش مخملین غرب در میدان مذاکرات است، به‌دنبال نمونه‌ای موفق از اقدامات موثر در شرایط تحریمی محض، ما را به مشی مدیریتی شهید والامقام منصور ستاری در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های گذشته بر کشورمان رساند.

مدیریتی که به‌رغم همه تنگناهای اقتصادی و معیشتی و تحریم‌ها در دل جنگ تحمیلی توام با خلاقیت، هم‌افزایی ابداع و نوآوری و منجر به گذر سربلند از بحران گردید.

عملکرد او ناشی از ایمان راستین و اعتماد و حسن‌ظن به وعده‌های الهی بود. شهید ستاری نمادی خستگی‌ناپذیر از مدیریت جهادی بود که نشان داد با نگاه به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معطل مانده نیروی انسانی می‌توان خلاء گذشته‌ها را با ابتکار و خلاقیت جایگزین نمود.

او در مدت کمتر از ۸ سال در نیروی هوایی نهضت قطعه‌سازی را به ثمره شیرین ساخت هواپیماهای آموزشی و شکاری رسانید. پایه‌گذاری اساسی در حیطه‌های آموزشی، رزمی، حفظ سرمایه‌های نهاجا، بازسازی و توسعه ناوگان نهاجا، راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، تقوای روحیه خود باوری و بیشتر از این‌ها تنها در بازه زمانی کمتر از ۸ سال روی داده است.

اخیرا نیز فیلمی با عنوان «منصور» با محوریت بخشی از زندگی و مجاهدت‌های این شهید در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با تحسین‌های بسیاری مواجه شد. به همین بهانه و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به گفت‌وگو با دوستان و نزدیکان یکی از نوابغ برخاسته از این انقلاب یعنی شهید منصور ستاری پرداختیم.

***

با کمک و همراهی مجید ترابی، روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سراغ خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته ارتش و از فرماندهان پدافند موشک زمین به هوا هاگ در دوران دفاع مقدس رفتیم تا از شهید ستاری برایمان بگوید:

جناب سرهنگ شما یکی از کسانی بودید که در عملیات والفجرهشت و در عملیات‌های مختلف در سایت‌ هاگ حضور داشتید، از خاطراتی که از شهید ستاری مخصوصا در عملیات والفجر هشت داشتید بفرمایید.

صحبت کردن در مورد امیر ستاری خیلی سخت است. ایشان فردی مبتکر و خلاق، نوآور و حماسه‌آفرین بود. ستاری را از روی علائم و نشان نمی‌شود شناخت. ستاری را باید با ایده‌های مناسبی که در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس ارائه داد شناخت. شهید ستاری اخلاق بسیار شایسته‌ای داشت. هرگز خودکامه نبود و بدون مشورت با جمع کارکنان و همراهانش اقدامی نمی‌کرد. در عملیات‌های مختلف حرمت و تکریم خاصی برای کسانی که واقعا صادقانه در خط دفاعی پدافند هوایی کار می‌کردند قائل بود. ایشان درجه‌دار و افسر و سرباز را به یک چشم نگاه می‌کرد و برایش کسی محترم بود که هم از نظر بضاعت دینی و هم از نظر کار عملیاتی، بتواند اقدامات و تمهیدات سازمان را پیش ببرد. ایشان کسی بود که هرگز خسته نمی‌شد.

یعنی استراحت و آرامش‌ از دست ایشان کلافه بودند. شهید ستاری دائم در انجام اقدامات آموزشی، عملیاتی، لجستیکی، پشتیبانی و ارتباطات دخالت لازم را داشت؛ چون واقعا صاحب‌نظر و پیشکسوت بود. امکان نداشت مثلا با یک راننده تریلی برود و صحبت بکند و معضلی از نظر فنی از خودروی این شخص برداشت نکند، یا مثلا در سیستم‌های راداری ما یا سیستم‌های لجستیک ما که بهترین نفرات می‌آمدند و کتاب‌ها و دستورالعمل‌های لجستیکی را می‌آوردند، ایشان مسائل را برایشان کاملا می شکافت. خیلی انسان ریسک پذیری بود چون ریسک‌هایی که انجام می داد همراه با معلومات و دانش بود. یعنی در عملیات والفجر هشت که ما بیش از هفتاد فروند از هواپیماهای مختلف پیشرفته عراق و هم پیمان‌های او را سرنگون کردیم، ایشان ریسک بزرگی را انجام داد.

ما قبلا به صورت کامل از مبدا به مقصد می‌رفتیم و سایت‌هایمان را گسترش می‌دادیم؛ یعنی بسیار حجیم و طولانی و نیازی به نفرات بیشتر و کامیون و تریلی بیشتری داشت. عملیات والفجر هشت بسیار گسترده و پیچیده بود و یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس بود و حدودا ۷۸ روز به طول انجامید. ایشان درآغاز این عملیات دستور دادند که ما دستگاه‌های شناسایی و همچنین رادارهای قدیمی را خارج و رادارهای مادر را جایگزین کنیم.

سمت و ارتفاع هواپیماهای مهاجم رو می‌گرفتند و در اختیار ما قرار می‌دادند، این کار باعث شد که اولا تعداد نفرات در خط ما کمتر شود و آسیب کمتری ببینند، نیاز به خودروهای ترابری و سنگین کمتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه ما می‌توانستیم با یک حجم کمتری از سیستم‌های موشکی‌ هاگ و سکوهای کمتر پرتابی عملیات را انجام بدهیم. در صورتی که این مناطق قبلاً از نظر دشمن یک هدف حساب می‌شد؛ ولی وقتی فشرده‌تر و کوچک‌تر شد کمتر آسیب‌پذیر شد و این یکی از اقدامات مهمی بود که شهید ستاری در عملیات والفجر هشت انجام داد.

اگر خاطره‌ای از رفتار ایشان با پرسنل دارید بفرمایید.

یک روز بعد از عملیات والفجر هشت تعدادی از سربازها را به مرخصی فرستادیم، بعد از ساعتی دیدم که شهید ستاری که آنها را سر راهش دیده بود، با ماشین خودش برشان گردانده بود. وقتی علت را جویا شدم گفت: این‌ها عزیزان این ملت هستند، این‌ها امانت هستند، این‌ها به دست ما سپرده شدند، اینها آمده‌اند از ناموس ما دفاع ‌کنند.باید این‌ها را به سلامت به محل زادگاه یا پیش پدر و مادرشان برگردانیم. شما از این‌ها پرسیدید که آیا پول دارند یا نه؟ شما وجهی توی جیب این‌ها گذاشتی؟

 من گفتم: نه این کار را نکردم. گفت: از این‌ها پرسیدی که چقدر پول دارند که کرایه ماشین بدهند؟ یا توی راه بخواهند یک غذایی بخورند؟ گفتم: نه من در این فکر نبودم. گفت: باید به فکر همه باشید. شما نگاه نکن که افسر هستید و همیشه پول توی جیبت هست و هر موقع دلت بخواهد می‌توانی بروی و برگردی. این‌ها همه مثل بچه‌های تو، اگر فرمانده فرزند خودت این برخورد را بکند چکار می‌کنی؟ من همانجا سرم را انداختم پایین، گفت: من هماهنگ می‌کنم هر سربازی که مرخصی می‌رود هر مقدار پول که شما تشخیص دادید حتی اگر متاهل بود بیشتر، بگیرید و در اختیار سرباز قرار بدید و سرباز بدون پول از سایت خارج نشود. از آن به بعد هم کار ما همین بود که وقتی سربازها خواستند بروند بررسی کنیم که کدامیک متاهلند، کجا می‌روند و آیا مسیر اینها دور هست یا نه و یک وجهی را می‌گرفتیم و به این سربازها می‌دادیم.

خصوصیت اخلاقی بارز شهید ستاری را چه می‌دانید؟

 خصوصیات اخلاقی ایشان را در بُعد تخصصی خیلی بالا می دانم. ایشان علاوه‌بر تخصص رادار در سامانه‌های موشکی در مورد سیستم‌های شناسایی هم مطالعه و تخصص داشتند. من هرگز  ایشان را بدون کتاب و نشریه ندیدم. ایشان نشریات سیستم‌های مختلف ما را حتی سیستم‌های (IFFS) که از سیستم‌های شناسایی بود و از رده خارج کرده بودیم مطالعه می‌کردند. ایشان در زبان انگلیسی خیلی خبره بودند و از طرفی با توجه به اینکه ما در آمریکا دوره دیده بودیم و آموزش‌هایمان در ایران بازنگری شده بود، خیلی جاها به معضل برخورد می‌کردیم که وقتی خدمت جناب سرهنگ ستاری می رسیدیم و می‌گفتیم که آقا اینجا برایمان گنگ هست و این مطلب را درست نمی‌فهمیم، با روی خوش، مطالب را برایمان باز می‌کردند.

***

در ادامه امیر سرتیپ خلبان حیدر صفری؛ جانشین فرمانده نیروی هوایی در دهه ۶۰ و مسئول پروژه هواپیماسازی اوج نیروی هوایی ارتش از شهید ستاری گفت، از نبوغ و تخصص بالا و فرماندهی بی‌نظیر او در ارتش گفت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

لطفا درباره‌ نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری و چگونگی شکل‌گیری و عملکرد مجتمع اوج توضیحاتی بیان بفرمایید.

شهید سرلشکر منصور ستاری یکی از شجاعان و دلاورمردان پاک باخته در خط امامت و ولایت بود که در مقطعی از تقاطع حساس دوران دفاع مقدس و جنگی که استکبار جهانی بر علیه انقلاب اسلامی ناب ایران که الگوی رهایی‌بخش برای مسلمانان و مستضعفین عالم است بر پا کرده بودند قرعه فال برای راهبری نیروی هوایی الهی به نام این شخصیت اهل علم و عمل و ولایت‌مدار زده شد.

شهید ستاری مدیری مردمی و برخوردار از دیدگاهی راهبردی بود. در دوران تصدی فرماندهی نیروی هوایی در تمامی عرصه‌های کارزار و فعالیت‌ها و سازندگی‌های نیروی حضوری ملموس و راهگشا داشت.

از برکات دوران فرماندهی او بود که نیروی هوایی در عرصه خودکفایی تسلیحاتی و اثرگذار در تقویت بنیه دفاعی و پشتیبانی از دفاع مقدس دستخوش تحول بی‌سابقه گردید.

او در عین کلی‌نگری از دقت و ورود به جزئیات تلاش‌ها در نیروی هوایی غافل نبود و ابائی نداشت که در کنار یک متخصص بنشیند و به او در کارش کمک کند.

بر امور عملیات پروازی و پدافندی و تحقیقات علمی کاربردی و امور فنی و تعمیر و نگهداری ‌اشراف داشت در عین حالیکه از امور رفاهی کارکنان و خانواده‌های آنها و خانواده شهداء غافل نبود.

ولایتمداری شهید ستاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ارتباط شهید ستاری با رهبر معظم انقلاب در چه سطحی بود؟

اینجانب فرمانده و مدیر و مدبری همانند شهید ستاری در نیروی هوایی سراغ ندارم، در حالی‌که جنگ در اوج خود باعث فرسودگی تجهیزات نیروی هوایی شده بود، با مظلومیت، نیروی هوایی را اداره و متحول کرد، و آنچه او را در این کارزار دلگرم و با انگیزه نگه می‌داشت، حمایت‌های معنوی مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای بود.

یکی از مصادیق بارز این ادعا این است که در اسفند سال ۱۳۶۹ که شهید ستاری فعالیت‌ها و دستاوردهای پروژه هواپیماسازی اوج ۱۱۰ را به عرض حضرت آقا رسانید و آقا اوامر واگذاری اعتبار مالی برای پروژه را صادر فرمودند، و شهید ستاری بر اساس تجربه‌ای که از مشکلات در راه تامین و دریافت بودجه داشت، فرمودند: من می‌دانم که نیاز ما را مرتفع نخواهند کرد و لکن موافقت حضرت آقا برای ما از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

فکر می‌کنید علت این سطح از تعهد شهید ستاری چه بود؟

شهید ستاری در خانواده‌ای فرهنگی و اهل علم و دانش‌پرور متولد و رشد یافته بود، علاوه‌بر برخورداری از اندوخته‌های دوران تحصیلی و دانشگاهی و تخصص پدافند هوایی و تسلط بر زبان خارجی، نویسنده و هنرمندی چیره دست بودند و آثار مکتوب و صنایع دستی به یادگار مانده از او در نیروی هوایی باقی است.

در ساخت فیلم سینمایی جنگ نفتکش‌ها در بخش مربوط به نیروی هوایی که تامین امنیت خلیج‌فارس و پوشش هوایی ناوگان نفتی شرکت نفت را به‌عهده داشت و در کلیدخوردن فیلم سینمایی حمله به اچ ۳ نقش داشت. نقش شهید ستاری در طراحی و رسمیت بخشیدن در لباس فرم نیروی هوایی را نمی‌توان فراموش کرد.

او از هر امکان و فرصتی جهت رسیدگی و قدردانی از کارکنان و خانواده شهدا نیروی هوایی استفاده می‌کرد، و در اعتلای نیروی هوایی و تامین امنیت و آسایش روحی و معیشتی خانواده نیروی هوایی شب و روز نمی‌شناخت.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری بگویید.

مدت کوتاهی بعد که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شده بودند و چند روزی بیشتر از آغاز مسئولیت فرماندهی ایشان نگذشته بود که سرزده وارد صنایع هواپیمایی ایران شدند و افتخار اولین ملاقات حضوری با ایشان در صها نصیب بنده گردید. مرحوم مهندس سیدمرتضی ثنائی نیز در کنار ما بود.

شهید ستاری که شروع به صحبت کردند، او با پیشنهاد غیر منتظره خود در واقع من و شهید ثنائی را شگفت‌زده و در عین حال مشعوف و به هیجان آورد.

اواخر سال ۱۳۶۳ که عهده‌دار مدیریت عاملی صنایع هواپیمایی ایران شدم صرف نظر از تلاش جهت رفع مسائل و مشکلات و نارسائی‌های صنعت و ثمربخش بودن آن یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خاطر بنده تامین نیازهای نیروی هوایی به جت آموزشی پیشرفته و اضافه نمودن ابعاد هواپیماسازی به صنعت هوایی، که ماموریت و تعهد اصلی آن صرفا با آماد هواپیما و موتور بود و هیچ‌گونه تجربه‌ای در هواپیماسازی و ساخت قطعات هواپیما نداشت.

برای شروع کار فقط می‌بایست هماهنگی با نیروی هوایی را انجام می‌دادم و از آنجایی که آغاز چنین کاری در واقع آغاز کار بی‌سابقه ساخت هواپیما بود و در باور بسیاری از مسئولین ذی‌ربط وقت نمی‌گنجید با پاسخ مثبتی از آنها مواجه نگردیدم وچاره‌ای نداشتم جز اینکه منتظر فرصت برای جلب موافقت هیئت‌رئیسه نهاجا بمانم، لذا از آنجا که نیت خیر و کار جهادی و تبدیل تحریم‌های استکبار جهانی به فرصت و در راستای اهداف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود وعده الهی در آیه شریفه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا تخلف ناپذیر است و راهگشا است. خداوند متعال شهید ستاری را برای رفع بن‌بست و حل مشکل وسیله قرار داد.

این‌گونه بود که ورود سرزده شهید ستاری به صنایع هواپیمایی و ورود بدون مقدمه در صحبتش به مسئله‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنش بودیم و کلید فتح باب پروژه هواپیماسازی بود. از این روی اولین درخواست از ایشان که توسط مهندس ثنائی عنوان گردید، ارسال یک فروند هواپیمای نمونه از نیروی هوایی به صنایع هوایی جهت انجام مهندسی معکوس و الگوبرداری و تبدیل آن به هواپیمای دوکابینه بود، که شهید ستاری موافقت کرد و فردای همان روز هواپیمای نمونه را در اختیار ما قرارداد، با این وجود و علی‌رغم انجام موفقیت‌آمیز بخشی از کار این پروژه به علت کج‌فهمی‌ها و دخالت‌های بازدارنده و خودخواهی و تصمیمات نامعقول مسئولین وقت ادامه کار در صنایع هوایی را رها کردم و به نیروی هوایی و ملاقات با شهید ستاری رفتم واز آنجایی که بنده و شهید ستاری از برخی خصوصیات‌ فردی و علایق و استعدادهای خدادادی مشابه برخوردار بودیم و خداوند متعال ارتباطی قلبی و روحی بین ما برقرار کرده بود، علت رها کردن صنایع هوایی و مراجعه به ایشان را گفتم بدون هرگونه سؤال و تاملی حرکت بنده را تایید کردند وفرمودند خوب کاری کردی و پیشنهاد مرا برای ادامه کار هواپیماسازی در خود نیروی هوایی با اشتیاق پذیرفتند.

با انتخاب سایت اجرای پروژه که سوله‌ای دوقلو بزرگ متروکه در منطقه غرب فرودگاه مهرآباد بود و قبلا برای انبار تدارکات پروژه آواکس ساخته شده بود مشکل بزرگی از سرراه برداشته شد. اگرچه سوله راه دسترسی مناسبی نداشت و نیز فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق و تلفن و سرویس بهداشتی و غیره بود با وجود این صرف وجود سوله‌ای بزرگ باعث صرفه‌جویی در زمان اجرای پروژه شد.

به هر حال با آغاز تلاش‌های همه‌جانبه و شبانه‌روزی از تیرماه سال ۱۳۶۶حداقل امکانات را برای جذب تعدادی از متخصصین مختلف نیروی هوایی و شخصی فراهم آوردیم و آماده شدیم تا هواپیمای نمونه و لوازم و قطعات که برای آن ساخته بودیم از صها به این محل منتقل کنم ولی در تماس‌های تلفنی که با صنایع هوایی گرفتیم یکی دو نفر از مهندسین صها از بنده خواستند که ادامه کار دوکابینه کردن هواپیما را به آنها بسپاریم و قول دادند که کار را انجام دهند.

در شهریور سال۱۳۶۶ با دعوت شهید ستاری از ریاست و اعضای کمیسیون دفاع وقت مجلس شورای اسلامی و برخی مسئولین دیگر، پروژه هواپیماسازی به نام پروژه اوج۱۱۰ نهاجا رسما آغاز گردید.

مختصر اینکه اگر یاری حق تعالی و نیت خیر حضرت امام خمینی(ره) و پشتیبانی‌های معنوی مقام معظم رهبری‌(مدظله‌العالی) در کار نمی‌بود مسلما با وجود همدلی و همفکری و دیدگاه‌های انقلابی و جهادی مشترک بین شهید ستاری و همراهان این طرح عظیم ملی بی‌سابقه و در تاریخ ایران به اجرا در نمی‌آمد و راه به‌ جایی نمی‌بردیم.

از آخرین دیدارتان با شهید بگویید.

شهید بزرگوار ستاری در هر هفته سه روز بازدید از پروژه را داشتند که روز سوم یا پنج‌شنبه بود یا جمعه، چرا که در روزهای جمعه نیز تا ظهر کار و تلاش در پروژه به روال عادی در جریان بود.

روزهای تعطیل پروژه منحصر به تاسوعا و عاشورا و روز اول عید بود.

بازدید سه روز در هفته شهید ستاری از پروژه باعث شده بود که ما هیچ‌گونه بهانه‌ای برای ارجاع مسائل و مشکلات طرح به ستاد نهاجا نداشته باشیم.

با این وصف یک روز قبل از شهادت ایشان که در روز چهارشنبه بود، بنده به‌جای اینکه طبق روال همیشگی از منزل راهی غرب تهران و محل پروژه شوم، بدون فکر و برنامه قبلی به دلم افتاد که به ستاد نیرو و به دیدن ایشان بروم و همین کار را کردم وارد اطاق مسئول دفتر فرماندهی نیرو شهید بهرام شریفی شدم، و روی صندلی نزدیک درب نشستم، شهید شریفی با آوردن یک فنجان نوشیدنی برای من خودش هم کنار بنده ایستاد و مهربانی می‌کرد و در حالی که با من صحبت می‌کرد مرتبا سرش را به سمت ساعت بالای درب و اطاق شهید ستاری می‌گرداند، از او پرسیدم نگران چه هستی که به ساعت نگاه می‌کنی، گفت من نگران شما هستم چون تیمسار ساعت ۹ قرار است به فرماندهی اطلاعات و شناسایی برود و هر لحظه ممکن است از درب دیگر خارج شود.

بنده هم به محض شنیدن این مسئله فوری بلند شدم و وارد راهرو شدم و همزمان شهید ستاری نیز از درب اطاقش به راهرو خارج شده و به محض دیدن بنده گفت سلام تیمسار شما اینجایید و به محافظین گفت ماشین تیمسار صفری را بیاورید، بنده فهمیدم که همراه او باید بروم، از درب ساختمان ستاد که خارج شدیم پشت فرمان پیکان سفید رنگی که جلوی درب بود نشست و به بنده هم گفت بفرمایید سوار شوید. بنده هم سوار شدم و با پیکان به راه افتادیم.

روز بعد که خبر ناگوار سانحه و شهادت ایشان را شنیدم تازه متوجه شدم که آن تصمیم به رفتن بنده به ستاد و ملاقات ایشان در واقع وداع با ایشان بوده که ناخودآگاه انجام داده بودم.

***

اگرچه همگان ستاری را مرد جنگ و جهاد می‌دانند و از رشادت‌ها و ابتکارهای او بسیار شنیده‌اند اما باید گفت که فرماندهی وی بر محیط خانواده نیز چیزی کم از فرماندهی در نیروی هوایی نداشت و باید پای صحبت خانواده او نشست تا هر چه بهتر از موفقیت‌های وی در اصلی‌ترین نهاد جامعه باخبر شد.

 از این شهید ۴ فرزند به نام‌های دکتر سورنا ستاری، معاون علمی ‌و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان، دکتر شبنم ستاری، پزشک متخصص زنان، دکتر سحر ستاری، دندانپزشک و خانم مهندس ستاری، فوق‌لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران به یادگار مانده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، دل‌گفته‌های فرزند ارشد ایشان، دکتر شبنم ستاری است که ما را هرچه بیشتر نسبت به فضای صمیمی ‌و خودمانی شهید آشنا می‌سازد.

با توجه به اینکه فرزند ارشد شهید ستاری هستید، می‌خواهیم از خاطراتتان در مورد این شهید برای ما بگویید.

پدرم نسبت به من نظارت بیشتری داشتند چون فرزند اول ایشان بودم و دوران مدرسه من از پیش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ این نظارت قطع شد. در آن دوران همیشه منتظر خبر بدی از ایشان بودم. البته خیلی ناگوار است که یک کودک دبستانی هر زمان به این فکر باشد که پدرش را از دست خواهد داد.

از پدر کمتر خبر داشتیم، ایشان هیچ وقت اسرار نظامی ‌را در خانه بازگو نمی‌کرد و تنها خبر عملیات‌ها را از طریق رادیو و تلویزیون متوجه می‌شدیم. عملیات هم که تمام می‌شد منتظر بودیم که یا ایشان به خانه بیایند یا خبری از ایشان بیاورند.

آنچه از پدرم به یاد دارم آن است که با جان و دل و اخلاص به مأموریت می‌رفت و هیچ کار دیگری برایشان اولویت نداشت.

مهم‌ترین خصوصیت پدرتان چه بود؟

پدر من انسان بسیار فعالی بودند و همیشه تصورم بر این است که چطور یک نفر می‌توانست این‌قدر فعال باشد. شاید می‌دانستند که طول عمرشان زیاد نخواهد بود. برای ایشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می‌کردند. پدرم در کارهای منزل بسیار کمک می‌کردند، به طوری که تمام کارهای تاسیساتی منزل را انجام می‌دادند، لوله‌کشی، برق‌کشی و نقاشی ساختمان تا کارهای جزیی‌تر حتی کاغذ دیواری خانه‌مان را پدر انجام می‌دادند. موکت کردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام می‌دادند.

پدرم تابلو نقاشی هم کشیده‌اند که آخرین تابلو نقاشی ایشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نیمه‌کاره باقی‌ماند. شاید هر کدام از این هنرهایی که نام بردم نیاز به کلاس و آموزش داشت ولی ایشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی این کارها را انجام می‌دادند، همه این‌ها از خودباوری بالای ایشان نشأت می‌گرفت. همین خصوصیت را در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مدیریت نشان دادند. تا جایی که می‌دانم و شنیده‌ام که خیلی از ابتکارهای ایشان در دانشگاه‌های جنگ تدریس می‌شــود. باید بگویم، آن چیزی که در قالب بسیار بزرگ به عنوان شجاعت می‌شناسیم من در قالب کوچک به عنوان کودک در شخصیت پدرم به عنوان شجاعت می‌دیدم.

در زمان تصدی سمت خود چطور بودند؟

شهید ستاری در تمام سمت‌هایی که بودند امکان تحصیل را برای تمام هم‌رده‌ای‌های خود فراهم می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که به دانش بسیار بالایی نیاز دارد و باید به دانش روز متکی باشد. خودشان هم در مراحل مختلف کاری دانش به روزی داشتند به‌خصوص آن زمان که اینترنتی در کار نبود و از نظر اطلاعاتی و اقتصادی در تحریم بودیم ولی شهید ستاری اطلاعات به‌روزی داشتند که در مسافرت به کشورهای دیگر همه فرماندهان آنها را به تعجب وامی‌داشت. این دانستن مشروط بر این است که مطالعه بالایی داشته باشد. در دوران تحصیل هر وقت که از خواب بلند می‌شدم تا درس بخوانم می‌دیدم که چراغ اتاق کار پدر روشن است و ایشان مشغول مطالعه هستند.

همیشه به‌دنبال راه‌حل می‌گشتند و هیچ وقت احساس شکست نمی‌کردند و باور داشتند که خواستن توانستن است. خیلی از تحقیقاتی که در زمان فرماندهی ایشان انجام شد برگرفته از دست‌نوشته‌های ایشان است.

پدرم در زمان حضورشان در نیروی هوایی دید چندجانبه‌ای داشتند. به همه چیز توجه می‌کردند. اولین هواپیمایی که در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهی ایشان بود. آن موقع به این باور رسیدیم که در کشور می‌توان هواپیما ساخت. تاریخچه نیروی هوایی در زمان ایشان نوشته و سه فیلم سینمایی در این باره در زمان ایشان ساخته شد و بارها و بارها فیلمنامه را روی میز ایشان می‌دیدم با این همه کار فیلمنامه‌ها را می‌خواندند. با وجود همه این فعالیت‌ها هیچ جا اسم و نام ایشان را نمی‌بینیم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزویشان این بود که بتواند خدمت کند.

 مسائل رفاهی پرسنل‌شان بسیار برای ایشان مهم بود. فروشگاه‌های رفاهی شمس که مخفف نام ایشان است و بعد از شهادت این نام بر فروشگاه‌ها اطلاق شد. ایشان فکر می‌کردند که با رفاه می‌توانند پرسنل نیروی هوایی را به کار راغب‌تر کرده و تمرکز آنها روی مسائل دیگر نباشد.

خاطره‌ای که از پدر در یاد دارید را بفرمایید.

خاطره‌ای که از ایشان به یاد دارم این بود که در نزدیک زمان شهادت پدرم نامزد کردم و یادم است که با پدرم درباره مهریه صحبت کردم، خیلی جالب بود که پدر سؤال کردند که می‌دانید مهریه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نمی‌دانم. گفتند: مهریه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهریه مادر شما بسیار بالا بود ولی تا حالا دیدید که در این مورد در خانه صحبتی کنیم؟ پس مهریه کم‌ارزش‌ترین چیزی است که وجود دارد.

خبر شهادت شهید ستاری را چطور به شما دادند؟

خبر شهادت ایشان غیرمنتظره بود با این که سال‌ها منتظر این خبرها بودیم. ازدواج رسمی‌ نکرده بودیم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسیدند که از دفتر پدر آمده‌اند تا من را به آنجا ببرند ‌اشکالی ندارد؟ سؤال کردم، شما فکر نمی‌کنید که اتفاقی برای پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند که فکر نمی‌کنم اگر این طور بود به ما می‌گفتند.

از طرفی به مادر هم گفته بودند که پدر در راه سفر تصادفی داشتند، ایشان الان در بیمارستان هستند، در همین گیر و دار خبر شهادت ایشان را از رادیو شنیدیم. چون کسی نتوانست خبر شهادت را مستقیم به ما بدهد.

ایشان درباره نسل آینده صحبت‌هایی داشته‌اند، شما فرازهایی از صحبت‌های ایشان را برای ما بگویید.

پدر هیچ وقت از رفتن صحبت نمی‌کرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند که این تفکر در ذهن ما ایجاد شود. اما بیشترین چیزی که از ما انتظار داشتند این بود که انسان‌های صادق و مخلص و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم در خدمت مردم باشیم.

ایشان با مردم بودن را بیشتر می‌پسندیدند. همیشه تاکید داشتند که مطالعه داشته باشیم و از خیلی از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شدند. سعی کردیم که جوابگوی انتظارات ایشان باشیم. پدرم طوری برخورد می‌کردند که این موفقیت‌ها کمتر از چیزی است که باید باشد. تنها وظیفه شما همین است.

*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

پس از ناامیدی از عرصه جنگ سخت و انواع توطئه و ترورهای در خلال آن، سیاست‌های ارعاب تهدید، تحریم، تحریم و باز هم تحریم در هاله‌ای از جنس شبیخون فرهنگی و دوباره تحریم، تمدید تحریم و تشدید تحریم به‌عنوان گزینه‌های باقی مانده اعمال گردید.

 نظر به اینکه دهه چهارم پس از انقلاب، دهه تهدیدهای اقتصادی و تحریم‌هایی از جنس اقتصاد، نفت و در یک کلام آنچه مایحتاج مردم است و امضاهای پی‌درپی روسای‌جمهور آمریکا بر تمدید تحریم‌ها و گره زدن برخی مشکلات داخلی به مباحث تحریمی شرایطی خاص را پس از سال‌ها گفتمان و گمانه‌زنی و تقریر و تدوین پای برجام نیز بر کشور به لحاظ اقتصادی حاکم کرده که بخش مهمی از آن معلول نگاه نادرست به داشته‌های خودی و امید بستن به دستان چدنی با روکش مخملین غرب در میدان مذاکرات است، به‌دنبال نمونه‌ای موفق از اقدامات موثر در شرایط تحریمی محض، ما را به مشی مدیریتی شهید والامقام منصور ستاری در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های گذشته بر کشورمان رساند.

مدیریتی که به‌رغم همه تنگناهای اقتصادی و معیشتی و تحریم‌ها در دل جنگ تحمیلی توام با خلاقیت، هم‌افزایی ابداع و نوآوری و منجر به گذر سربلند از بحران گردید.

عملکرد او ناشی از ایمان راستین و اعتماد و حسن‌ظن به وعده‌های الهی بود. شهید ستاری نمادی خستگی‌ناپذیر از مدیریت جهادی بود که نشان داد با نگاه به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معطل مانده نیروی انسانی می‌توان خلاء گذشته‌ها را با ابتکار و خلاقیت جایگزین نمود.

او در مدت کمتر از ۸ سال در نیروی هوایی نهضت قطعه‌سازی را به ثمره شیرین ساخت هواپیماهای آموزشی و شکاری رسانید. پایه‌گذاری اساسی در حیطه‌های آموزشی، رزمی، حفظ سرمایه‌های نهاجا، بازسازی و توسعه ناوگان نهاجا، راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، تقوای روحیه خود باوری و بیشتر از این‌ها تنها در بازه زمانی کمتر از ۸ سال روی داده است.

اخیرا نیز فیلمی با عنوان «منصور» با محوریت بخشی از زندگی و مجاهدت‌های این شهید در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با تحسین‌های بسیاری مواجه شد. به همین بهانه و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به گفت‌وگو با دوستان و نزدیکان یکی از نوابغ برخاسته از این انقلاب یعنی شهید منصور ستاری پرداختیم.

***

با کمک و همراهی مجید ترابی، روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سراغ خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته ارتش و از فرماندهان پدافند موشک زمین به هوا هاگ در دوران دفاع مقدس رفتیم تا از شهید ستاری برایمان بگوید:

جناب سرهنگ شما یکی از کسانی بودید که در عملیات والفجرهشت و در عملیات‌های مختلف در سایت‌ هاگ حضور داشتید، از خاطراتی که از شهید ستاری مخصوصا در عملیات والفجر هشت داشتید بفرمایید.

صحبت کردن در مورد امیر ستاری خیلی سخت است. ایشان فردی مبتکر و خلاق، نوآور و حماسه‌آفرین بود. ستاری را از روی علائم و نشان نمی‌شود شناخت. ستاری را باید با ایده‌های مناسبی که در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس ارائه داد شناخت. شهید ستاری اخلاق بسیار شایسته‌ای داشت. هرگز خودکامه نبود و بدون مشورت با جمع کارکنان و همراهانش اقدامی نمی‌کرد. در عملیات‌های مختلف حرمت و تکریم خاصی برای کسانی که واقعا صادقانه در خط دفاعی پدافند هوایی کار می‌کردند قائل بود. ایشان درجه‌دار و افسر و سرباز را به یک چشم نگاه می‌کرد و برایش کسی محترم بود که هم از نظر بضاعت دینی و هم از نظر کار عملیاتی، بتواند اقدامات و تمهیدات سازمان را پیش ببرد. ایشان کسی بود که هرگز خسته نمی‌شد.

یعنی استراحت و آرامش‌ از دست ایشان کلافه بودند. شهید ستاری دائم در انجام اقدامات آموزشی، عملیاتی، لجستیکی، پشتیبانی و ارتباطات دخالت لازم را داشت؛ چون واقعا صاحب‌نظر و پیشکسوت بود. امکان نداشت مثلا با یک راننده تریلی برود و صحبت بکند و معضلی از نظر فنی از خودروی این شخص برداشت نکند، یا مثلا در سیستم‌های راداری ما یا سیستم‌های لجستیک ما که بهترین نفرات می‌آمدند و کتاب‌ها و دستورالعمل‌های لجستیکی را می‌آوردند، ایشان مسائل را برایشان کاملا می شکافت. خیلی انسان ریسک پذیری بود چون ریسک‌هایی که انجام می داد همراه با معلومات و دانش بود. یعنی در عملیات والفجر هشت که ما بیش از هفتاد فروند از هواپیماهای مختلف پیشرفته عراق و هم پیمان‌های او را سرنگون کردیم، ایشان ریسک بزرگی را انجام داد.

ما قبلا به صورت کامل از مبدا به مقصد می‌رفتیم و سایت‌هایمان را گسترش می‌دادیم؛ یعنی بسیار حجیم و طولانی و نیازی به نفرات بیشتر و کامیون و تریلی بیشتری داشت. عملیات والفجر هشت بسیار گسترده و پیچیده بود و یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس بود و حدودا ۷۸ روز به طول انجامید. ایشان درآغاز این عملیات دستور دادند که ما دستگاه‌های شناسایی و همچنین رادارهای قدیمی را خارج و رادارهای مادر را جایگزین کنیم.

سمت و ارتفاع هواپیماهای مهاجم رو می‌گرفتند و در اختیار ما قرار می‌دادند، این کار باعث شد که اولا تعداد نفرات در خط ما کمتر شود و آسیب کمتری ببینند، نیاز به خودروهای ترابری و سنگین کمتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه ما می‌توانستیم با یک حجم کمتری از سیستم‌های موشکی‌ هاگ و سکوهای کمتر پرتابی عملیات را انجام بدهیم. در صورتی که این مناطق قبلاً از نظر دشمن یک هدف حساب می‌شد؛ ولی وقتی فشرده‌تر و کوچک‌تر شد کمتر آسیب‌پذیر شد و این یکی از اقدامات مهمی بود که شهید ستاری در عملیات والفجر هشت انجام داد.

اگر خاطره‌ای از رفتار ایشان با پرسنل دارید بفرمایید.

یک روز بعد از عملیات والفجر هشت تعدادی از سربازها را به مرخصی فرستادیم، بعد از ساعتی دیدم که شهید ستاری که آنها را سر راهش دیده بود، با ماشین خودش برشان گردانده بود. وقتی علت را جویا شدم گفت: این‌ها عزیزان این ملت هستند، این‌ها امانت هستند، این‌ها به دست ما سپرده شدند، اینها آمده‌اند از ناموس ما دفاع ‌کنند.باید این‌ها را به سلامت به محل زادگاه یا پیش پدر و مادرشان برگردانیم. شما از این‌ها پرسیدید که آیا پول دارند یا نه؟ شما وجهی توی جیب این‌ها گذاشتی؟

 من گفتم: نه این کار را نکردم. گفت: از این‌ها پرسیدی که چقدر پول دارند که کرایه ماشین بدهند؟ یا توی راه بخواهند یک غذایی بخورند؟ گفتم: نه من در این فکر نبودم. گفت: باید به فکر همه باشید. شما نگاه نکن که افسر هستید و همیشه پول توی جیبت هست و هر موقع دلت بخواهد می‌توانی بروی و برگردی. این‌ها همه مثل بچه‌های تو، اگر فرمانده فرزند خودت این برخورد را بکند چکار می‌کنی؟ من همانجا سرم را انداختم پایین، گفت: من هماهنگ می‌کنم هر سربازی که مرخصی می‌رود هر مقدار پول که شما تشخیص دادید حتی اگر متاهل بود بیشتر، بگیرید و در اختیار سرباز قرار بدید و سرباز بدون پول از سایت خارج نشود. از آن به بعد هم کار ما همین بود که وقتی سربازها خواستند بروند بررسی کنیم که کدامیک متاهلند، کجا می‌روند و آیا مسیر اینها دور هست یا نه و یک وجهی را می‌گرفتیم و به این سربازها می‌دادیم.

خصوصیت اخلاقی بارز شهید ستاری را چه می‌دانید؟

 خصوصیات اخلاقی ایشان را در بُعد تخصصی خیلی بالا می دانم. ایشان علاوه‌بر تخصص رادار در سامانه‌های موشکی در مورد سیستم‌های شناسایی هم مطالعه و تخصص داشتند. من هرگز  ایشان را بدون کتاب و نشریه ندیدم. ایشان نشریات سیستم‌های مختلف ما را حتی سیستم‌های (IFFS) که از سیستم‌های شناسایی بود و از رده خارج کرده بودیم مطالعه می‌کردند. ایشان در زبان انگلیسی خیلی خبره بودند و از طرفی با توجه به اینکه ما در آمریکا دوره دیده بودیم و آموزش‌هایمان در ایران بازنگری شده بود، خیلی جاها به معضل برخورد می‌کردیم که وقتی خدمت جناب سرهنگ ستاری می رسیدیم و می‌گفتیم که آقا اینجا برایمان گنگ هست و این مطلب را درست نمی‌فهمیم، با روی خوش، مطالب را برایمان باز می‌کردند.

***

در ادامه امیر سرتیپ خلبان حیدر صفری؛ جانشین فرمانده نیروی هوایی در دهه ۶۰ و مسئول پروژه هواپیماسازی اوج نیروی هوایی ارتش از شهید ستاری گفت، از نبوغ و تخصص بالا و فرماندهی بی‌نظیر او در ارتش گفت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

لطفا درباره‌ نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری و چگونگی شکل‌گیری و عملکرد مجتمع اوج توضیحاتی بیان بفرمایید.

شهید سرلشکر منصور ستاری یکی از شجاعان و دلاورمردان پاک باخته در خط امامت و ولایت بود که در مقطعی از تقاطع حساس دوران دفاع مقدس و جنگی که استکبار جهانی بر علیه انقلاب اسلامی ناب ایران که الگوی رهایی‌بخش برای مسلمانان و مستضعفین عالم است بر پا کرده بودند قرعه فال برای راهبری نیروی هوایی الهی به نام این شخصیت اهل علم و عمل و ولایت‌مدار زده شد.

شهید ستاری مدیری مردمی و برخوردار از دیدگاهی راهبردی بود. در دوران تصدی فرماندهی نیروی هوایی در تمامی عرصه‌های کارزار و فعالیت‌ها و سازندگی‌های نیروی حضوری ملموس و راهگشا داشت.

از برکات دوران فرماندهی او بود که نیروی هوایی در عرصه خودکفایی تسلیحاتی و اثرگذار در تقویت بنیه دفاعی و پشتیبانی از دفاع مقدس دستخوش تحول بی‌سابقه گردید.

او در عین کلی‌نگری از دقت و ورود به جزئیات تلاش‌ها در نیروی هوایی غافل نبود و ابائی نداشت که در کنار یک متخصص بنشیند و به او در کارش کمک کند.

بر امور عملیات پروازی و پدافندی و تحقیقات علمی کاربردی و امور فنی و تعمیر و نگهداری ‌اشراف داشت در عین حالیکه از امور رفاهی کارکنان و خانواده‌های آنها و خانواده شهداء غافل نبود.

ولایتمداری شهید ستاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ارتباط شهید ستاری با رهبر معظم انقلاب در چه سطحی بود؟

اینجانب فرمانده و مدیر و مدبری همانند شهید ستاری در نیروی هوایی سراغ ندارم، در حالی‌که جنگ در اوج خود باعث فرسودگی تجهیزات نیروی هوایی شده بود، با مظلومیت، نیروی هوایی را اداره و متحول کرد، و آنچه او را در این کارزار دلگرم و با انگیزه نگه می‌داشت، حمایت‌های معنوی مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای بود.

یکی از مصادیق بارز این ادعا این است که در اسفند سال ۱۳۶۹ که شهید ستاری فعالیت‌ها و دستاوردهای پروژه هواپیماسازی اوج ۱۱۰ را به عرض حضرت آقا رسانید و آقا اوامر واگذاری اعتبار مالی برای پروژه را صادر فرمودند، و شهید ستاری بر اساس تجربه‌ای که از مشکلات در راه تامین و دریافت بودجه داشت، فرمودند: من می‌دانم که نیاز ما را مرتفع نخواهند کرد و لکن موافقت حضرت آقا برای ما از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

فکر می‌کنید علت این سطح از تعهد شهید ستاری چه بود؟

شهید ستاری در خانواده‌ای فرهنگی و اهل علم و دانش‌پرور متولد و رشد یافته بود، علاوه‌بر برخورداری از اندوخته‌های دوران تحصیلی و دانشگاهی و تخصص پدافند هوایی و تسلط بر زبان خارجی، نویسنده و هنرمندی چیره دست بودند و آثار مکتوب و صنایع دستی به یادگار مانده از او در نیروی هوایی باقی است.

در ساخت فیلم سینمایی جنگ نفتکش‌ها در بخش مربوط به نیروی هوایی که تامین امنیت خلیج‌فارس و پوشش هوایی ناوگان نفتی شرکت نفت را به‌عهده داشت و در کلیدخوردن فیلم سینمایی حمله به اچ ۳ نقش داشت. نقش شهید ستاری در طراحی و رسمیت بخشیدن در لباس فرم نیروی هوایی را نمی‌توان فراموش کرد.

او از هر امکان و فرصتی جهت رسیدگی و قدردانی از کارکنان و خانواده شهدا نیروی هوایی استفاده می‌کرد، و در اعتلای نیروی هوایی و تامین امنیت و آسایش روحی و معیشتی خانواده نیروی هوایی شب و روز نمی‌شناخت.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری بگویید.

مدت کوتاهی بعد که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شده بودند و چند روزی بیشتر از آغاز مسئولیت فرماندهی ایشان نگذشته بود که سرزده وارد صنایع هواپیمایی ایران شدند و افتخار اولین ملاقات حضوری با ایشان در صها نصیب بنده گردید. مرحوم مهندس سیدمرتضی ثنائی نیز در کنار ما بود.

شهید ستاری که شروع به صحبت کردند، او با پیشنهاد غیر منتظره خود در واقع من و شهید ثنائی را شگفت‌زده و در عین حال مشعوف و به هیجان آورد.

اواخر سال ۱۳۶۳ که عهده‌دار مدیریت عاملی صنایع هواپیمایی ایران شدم صرف نظر از تلاش جهت رفع مسائل و مشکلات و نارسائی‌های صنعت و ثمربخش بودن آن یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خاطر بنده تامین نیازهای نیروی هوایی به جت آموزشی پیشرفته و اضافه نمودن ابعاد هواپیماسازی به صنعت هوایی، که ماموریت و تعهد اصلی آن صرفا با آماد هواپیما و موتور بود و هیچ‌گونه تجربه‌ای در هواپیماسازی و ساخت قطعات هواپیما نداشت.

برای شروع کار فقط می‌بایست هماهنگی با نیروی هوایی را انجام می‌دادم و از آنجایی که آغاز چنین کاری در واقع آغاز کار بی‌سابقه ساخت هواپیما بود و در باور بسیاری از مسئولین ذی‌ربط وقت نمی‌گنجید با پاسخ مثبتی از آنها مواجه نگردیدم وچاره‌ای نداشتم جز اینکه منتظر فرصت برای جلب موافقت هیئت‌رئیسه نهاجا بمانم، لذا از آنجا که نیت خیر و کار جهادی و تبدیل تحریم‌های استکبار جهانی به فرصت و در راستای اهداف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود وعده الهی در آیه شریفه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا تخلف ناپذیر است و راهگشا است. خداوند متعال شهید ستاری را برای رفع بن‌بست و حل مشکل وسیله قرار داد.

این‌گونه بود که ورود سرزده شهید ستاری به صنایع هواپیمایی و ورود بدون مقدمه در صحبتش به مسئله‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنش بودیم و کلید فتح باب پروژه هواپیماسازی بود. از این روی اولین درخواست از ایشان که توسط مهندس ثنائی عنوان گردید، ارسال یک فروند هواپیمای نمونه از نیروی هوایی به صنایع هوایی جهت انجام مهندسی معکوس و الگوبرداری و تبدیل آن به هواپیمای دوکابینه بود، که شهید ستاری موافقت کرد و فردای همان روز هواپیمای نمونه را در اختیار ما قرارداد، با این وجود و علی‌رغم انجام موفقیت‌آمیز بخشی از کار این پروژه به علت کج‌فهمی‌ها و دخالت‌های بازدارنده و خودخواهی و تصمیمات نامعقول مسئولین وقت ادامه کار در صنایع هوایی را رها کردم و به نیروی هوایی و ملاقات با شهید ستاری رفتم واز آنجایی که بنده و شهید ستاری از برخی خصوصیات‌ فردی و علایق و استعدادهای خدادادی مشابه برخوردار بودیم و خداوند متعال ارتباطی قلبی و روحی بین ما برقرار کرده بود، علت رها کردن صنایع هوایی و مراجعه به ایشان را گفتم بدون هرگونه سؤال و تاملی حرکت بنده را تایید کردند وفرمودند خوب کاری کردی و پیشنهاد مرا برای ادامه کار هواپیماسازی در خود نیروی هوایی با اشتیاق پذیرفتند.

با انتخاب سایت اجرای پروژه که سوله‌ای دوقلو بزرگ متروکه در منطقه غرب فرودگاه مهرآباد بود و قبلا برای انبار تدارکات پروژه آواکس ساخته شده بود مشکل بزرگی از سرراه برداشته شد. اگرچه سوله راه دسترسی مناسبی نداشت و نیز فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق و تلفن و سرویس بهداشتی و غیره بود با وجود این صرف وجود سوله‌ای بزرگ باعث صرفه‌جویی در زمان اجرای پروژه شد.

به هر حال با آغاز تلاش‌های همه‌جانبه و شبانه‌روزی از تیرماه سال ۱۳۶۶حداقل امکانات را برای جذب تعدادی از متخصصین مختلف نیروی هوایی و شخصی فراهم آوردیم و آماده شدیم تا هواپیمای نمونه و لوازم و قطعات که برای آن ساخته بودیم از صها به این محل منتقل کنم ولی در تماس‌های تلفنی که با صنایع هوایی گرفتیم یکی دو نفر از مهندسین صها از بنده خواستند که ادامه کار دوکابینه کردن هواپیما را به آنها بسپاریم و قول دادند که کار را انجام دهند.

در شهریور سال۱۳۶۶ با دعوت شهید ستاری از ریاست و اعضای کمیسیون دفاع وقت مجلس شورای اسلامی و برخی مسئولین دیگر، پروژه هواپیماسازی به نام پروژه اوج۱۱۰ نهاجا رسما آغاز گردید.

مختصر اینکه اگر یاری حق تعالی و نیت خیر حضرت امام خمینی(ره) و پشتیبانی‌های معنوی مقام معظم رهبری‌(مدظله‌العالی) در کار نمی‌بود مسلما با وجود همدلی و همفکری و دیدگاه‌های انقلابی و جهادی مشترک بین شهید ستاری و همراهان این طرح عظیم ملی بی‌سابقه و در تاریخ ایران به اجرا در نمی‌آمد و راه به‌ جایی نمی‌بردیم.

از آخرین دیدارتان با شهید بگویید.

شهید بزرگوار ستاری در هر هفته سه روز بازدید از پروژه را داشتند که روز سوم یا پنج‌شنبه بود یا جمعه، چرا که در روزهای جمعه نیز تا ظهر کار و تلاش در پروژه به روال عادی در جریان بود.

روزهای تعطیل پروژه منحصر به تاسوعا و عاشورا و روز اول عید بود.

بازدید سه روز در هفته شهید ستاری از پروژه باعث شده بود که ما هیچ‌گونه بهانه‌ای برای ارجاع مسائل و مشکلات طرح به ستاد نهاجا نداشته باشیم.

با این وصف یک روز قبل از شهادت ایشان که در روز چهارشنبه بود، بنده به‌جای اینکه طبق روال همیشگی از منزل راهی غرب تهران و محل پروژه شوم، بدون فکر و برنامه قبلی به دلم افتاد که به ستاد نیرو و به دیدن ایشان بروم و همین کار را کردم وارد اطاق مسئول دفتر فرماندهی نیرو شهید بهرام شریفی شدم، و روی صندلی نزدیک درب نشستم، شهید شریفی با آوردن یک فنجان نوشیدنی برای من خودش هم کنار بنده ایستاد و مهربانی می‌کرد و در حالی که با من صحبت می‌کرد مرتبا سرش را به سمت ساعت بالای درب و اطاق شهید ستاری می‌گرداند، از او پرسیدم نگران چه هستی که به ساعت نگاه می‌کنی، گفت من نگران شما هستم چون تیمسار ساعت ۹ قرار است به فرماندهی اطلاعات و شناسایی برود و هر لحظه ممکن است از درب دیگر خارج شود.

بنده هم به محض شنیدن این مسئله فوری بلند شدم و وارد راهرو شدم و همزمان شهید ستاری نیز از درب اطاقش به راهرو خارج شده و به محض دیدن بنده گفت سلام تیمسار شما اینجایید و به محافظین گفت ماشین تیمسار صفری را بیاورید، بنده فهمیدم که همراه او باید بروم، از درب ساختمان ستاد که خارج شدیم پشت فرمان پیکان سفید رنگی که جلوی درب بود نشست و به بنده هم گفت بفرمایید سوار شوید. بنده هم سوار شدم و با پیکان به راه افتادیم.

روز بعد که خبر ناگوار سانحه و شهادت ایشان را شنیدم تازه متوجه شدم که آن تصمیم به رفتن بنده به ستاد و ملاقات ایشان در واقع وداع با ایشان بوده که ناخودآگاه انجام داده بودم.

***

اگرچه همگان ستاری را مرد جنگ و جهاد می‌دانند و از رشادت‌ها و ابتکارهای او بسیار شنیده‌اند اما باید گفت که فرماندهی وی بر محیط خانواده نیز چیزی کم از فرماندهی در نیروی هوایی نداشت و باید پای صحبت خانواده او نشست تا هر چه بهتر از موفقیت‌های وی در اصلی‌ترین نهاد جامعه باخبر شد.

 از این شهید ۴ فرزند به نام‌های دکتر سورنا ستاری، معاون علمی ‌و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان، دکتر شبنم ستاری، پزشک متخصص زنان، دکتر سحر ستاری، دندانپزشک و خانم مهندس ستاری، فوق‌لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران به یادگار مانده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، دل‌گفته‌های فرزند ارشد ایشان، دکتر شبنم ستاری است که ما را هرچه بیشتر نسبت به فضای صمیمی ‌و خودمانی شهید آشنا می‌سازد.

با توجه به اینکه فرزند ارشد شهید ستاری هستید، می‌خواهیم از خاطراتتان در مورد این شهید برای ما بگویید.

پدرم نسبت به من نظارت بیشتری داشتند چون فرزند اول ایشان بودم و دوران مدرسه من از پیش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ این نظارت قطع شد. در آن دوران همیشه منتظر خبر بدی از ایشان بودم. البته خیلی ناگوار است که یک کودک دبستانی هر زمان به این فکر باشد که پدرش را از دست خواهد داد.

از پدر کمتر خبر داشتیم، ایشان هیچ وقت اسرار نظامی ‌را در خانه بازگو نمی‌کرد و تنها خبر عملیات‌ها را از طریق رادیو و تلویزیون متوجه می‌شدیم. عملیات هم که تمام می‌شد منتظر بودیم که یا ایشان به خانه بیایند یا خبری از ایشان بیاورند.

آنچه از پدرم به یاد دارم آن است که با جان و دل و اخلاص به مأموریت می‌رفت و هیچ کار دیگری برایشان اولویت نداشت.

مهم‌ترین خصوصیت پدرتان چه بود؟

پدر من انسان بسیار فعالی بودند و همیشه تصورم بر این است که چطور یک نفر می‌توانست این‌قدر فعال باشد. شاید می‌دانستند که طول عمرشان زیاد نخواهد بود. برای ایشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می‌کردند. پدرم در کارهای منزل بسیار کمک می‌کردند، به طوری که تمام کارهای تاسیساتی منزل را انجام می‌دادند، لوله‌کشی، برق‌کشی و نقاشی ساختمان تا کارهای جزیی‌تر حتی کاغذ دیواری خانه‌مان را پدر انجام می‌دادند. موکت کردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام می‌دادند.

پدرم تابلو نقاشی هم کشیده‌اند که آخرین تابلو نقاشی ایشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نیمه‌کاره باقی‌ماند. شاید هر کدام از این هنرهایی که نام بردم نیاز به کلاس و آموزش داشت ولی ایشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی این کارها را انجام می‌دادند، همه این‌ها از خودباوری بالای ایشان نشأت می‌گرفت. همین خصوصیت را در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مدیریت نشان دادند. تا جایی که می‌دانم و شنیده‌ام که خیلی از ابتکارهای ایشان در دانشگاه‌های جنگ تدریس می‌شــود. باید بگویم، آن چیزی که در قالب بسیار بزرگ به عنوان شجاعت می‌شناسیم من در قالب کوچک به عنوان کودک در شخصیت پدرم به عنوان شجاعت می‌دیدم.

در زمان تصدی سمت خود چطور بودند؟

شهید ستاری در تمام سمت‌هایی که بودند امکان تحصیل را برای تمام هم‌رده‌ای‌های خود فراهم می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که به دانش بسیار بالایی نیاز دارد و باید به دانش روز متکی باشد. خودشان هم در مراحل مختلف کاری دانش به روزی داشتند به‌خصوص آن زمان که اینترنتی در کار نبود و از نظر اطلاعاتی و اقتصادی در تحریم بودیم ولی شهید ستاری اطلاعات به‌روزی داشتند که در مسافرت به کشورهای دیگر همه فرماندهان آنها را به تعجب وامی‌داشت. این دانستن مشروط بر این است که مطالعه بالایی داشته باشد. در دوران تحصیل هر وقت که از خواب بلند می‌شدم تا درس بخوانم می‌دیدم که چراغ اتاق کار پدر روشن است و ایشان مشغول مطالعه هستند.

همیشه به‌دنبال راه‌حل می‌گشتند و هیچ وقت احساس شکست نمی‌کردند و باور داشتند که خواستن توانستن است. خیلی از تحقیقاتی که در زمان فرماندهی ایشان انجام شد برگرفته از دست‌نوشته‌های ایشان است.

پدرم در زمان حضورشان در نیروی هوایی دید چندجانبه‌ای داشتند. به همه چیز توجه می‌کردند. اولین هواپیمایی که در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهی ایشان بود. آن موقع به این باور رسیدیم که در کشور می‌توان هواپیما ساخت. تاریخچه نیروی هوایی در زمان ایشان نوشته و سه فیلم سینمایی در این باره در زمان ایشان ساخته شد و بارها و بارها فیلمنامه را روی میز ایشان می‌دیدم با این همه کار فیلمنامه‌ها را می‌خواندند. با وجود همه این فعالیت‌ها هیچ جا اسم و نام ایشان را نمی‌بینیم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزویشان این بود که بتواند خدمت کند.

 مسائل رفاهی پرسنل‌شان بسیار برای ایشان مهم بود. فروشگاه‌های رفاهی شمس که مخفف نام ایشان است و بعد از شهادت این نام بر فروشگاه‌ها اطلاق شد. ایشان فکر می‌کردند که با رفاه می‌توانند پرسنل نیروی هوایی را به کار راغب‌تر کرده و تمرکز آنها روی مسائل دیگر نباشد.

خاطره‌ای که از پدر در یاد دارید را بفرمایید.

خاطره‌ای که از ایشان به یاد دارم این بود که در نزدیک زمان شهادت پدرم نامزد کردم و یادم است که با پدرم درباره مهریه صحبت کردم، خیلی جالب بود که پدر سؤال کردند که می‌دانید مهریه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نمی‌دانم. گفتند: مهریه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهریه مادر شما بسیار بالا بود ولی تا حالا دیدید که در این مورد در خانه صحبتی کنیم؟ پس مهریه کم‌ارزش‌ترین چیزی است که وجود دارد.

خبر شهادت شهید ستاری را چطور به شما دادند؟

خبر شهادت ایشان غیرمنتظره بود با این که سال‌ها منتظر این خبرها بودیم. ازدواج رسمی‌ نکرده بودیم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسیدند که از دفتر پدر آمده‌اند تا من را به آنجا ببرند ‌اشکالی ندارد؟ سؤال کردم، شما فکر نمی‌کنید که اتفاقی برای پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند که فکر نمی‌کنم اگر این طور بود به ما می‌گفتند.

از طرفی به مادر هم گفته بودند که پدر در راه سفر تصادفی داشتند، ایشان الان در بیمارستان هستند، در همین گیر و دار خبر شهادت ایشان را از رادیو شنیدیم. چون کسی نتوانست خبر شهادت را مستقیم به ما بدهد.

ایشان درباره نسل آینده صحبت‌هایی داشته‌اند، شما فرازهایی از صحبت‌های ایشان را برای ما بگویید.

پدر هیچ وقت از رفتن صحبت نمی‌کرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند که این تفکر در ذهن ما ایجاد شود. اما بیشترین چیزی که از ما انتظار داشتند این بود که انسان‌های صادق و مخلص و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم در خدمت مردم باشیم.

ایشان با مردم بودن را بیشتر می‌پسندیدند. همیشه تاکید داشتند که مطالعه داشته باشیم و از خیلی از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شدند. سعی کردیم که جوابگوی انتظارات ایشان باشیم. پدرم طوری برخورد می‌کردند که این موفقیت‌ها کمتر از چیزی است که باید باشد. تنها وظیفه شما همین است.

*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک



منبع خبر

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی بیشتر بخوانید »

دفاع معجزه‌آسای پدافند هوایی در عملیات «والفجر هشت»


دفاع معجزه‌آسای پدافند هوایی در عملیات «والفجر هشت»به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عراق پس از گذشت پنج سال از تحمیل جنگ علیه ایران، نه‌تنها به اهداف اولیه خود دست نیافته بود؛ بلکه نیروهای ایرانی در برابر چشم جهانیان توانسته بودند بسیاری از مناطق و شهرهای تصرف‌شده را در عملیات‌های بزرگی همچون «بیت‌المقدس»، «ثامن‌الائمه» و سلسله عملیات‌های «والفجر» و «کربلا» آزاد کنند. این موضوع با وجود همه حمایت‌های همپیمانان عراق از این کشور رخ  داده بود؛ بنابراین غرب و شرق برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ تحمیلی در برابر عراق، از هر اقدامی فروگذار نکرده و حمایت همه‌جانبه خود را با همکاری دولت‌های مرتجع منطقه، افزایش داده و به انحاء مختلف و تجهیزات نظامی متعدد، به کمک حاکمان بغداد می‌شتافتند.

بر این اساس، عراق تلاش می‌کرد تا آسمان را به‌طور مطلق در اختیار گرفته و جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند و هرچه این روند تداوم می‌یافت، در مسیر تحقق استراتژی ایران، پیچیدگی و دشواری بیشتری بروز می‌کرد؛ البته حفظ ابتکار عمل و اجرای عملیات‌های بزرگ که نقش تعیین‌کننده‌ای در موازنه سیاسی و نظامی جنگ داشتند نیز ضرورتی انکارناپذیر برای کشور و انقلاب بود؛ از این رو عملیات «والفجر هشت» برای تحقق استراتژی «تنبیه متجاوز»، در بُعد نظامی به‌ویژه در بُعد سیاسی، اهمیت به‌سزایی داشت که مهم‌ترین هدف‌های سیاسی – نظامی این عملیات عبارت بودند از: ۱. تصرف شهر فاو – ۲. تسلط بر اروند رود – ۳. تهدید بندر ام‌القصر – ۴. هم‌مرزی با کویت – ۵. مسدود کردن راه ورود عراق به خلیج فارس – ۶. تامین امنیت خورموسی و امکان تردد کشتی‌ها به بندر امام خمینی (ره) – ۷. انهدام سکوی پرتاب موشک عراق در منطقه فاو.

منطقه عملیات «والفجر هشت» حدود ۹۴۰ کیلومتر مربع بود که با توجه به عدم عوارض خاص، به‌خصوص محدودیت هوایی، قابل دسترس برای نیروی هوایی و ماشین جنگی دشمن بود و خرید‌های دشمن و واگذاری جنگ‌افزار‌هایی نظیر جنگنده‌های «میراژ» و «میگ ۲۵» نیز موازنه قدرت هوایی را به‌نفع عراق رقم زده بود، از طرفی نیز گسترش تعداد ۱۲ لشکر و سه تیپ پیاده مکانیزه خودی در این منطقه عملیاتی و همچنین حساسیت و موقعیت سوق‌الجیشی شبه جزیره فاو برای عراق، اهمیت پوشش هوایی نیرو‌های عمل‌کننده در این عملیات را افزایش می‌داد؛ بنابراین فرماندهان نظامی ایران با توجه به تجربیاتی که در طول مدت پنج سال گذشته در میادین نبرد به‌دست آورده بودند، از اهمیت پوشش هوایی و این رمز موفقیت میدان نبرد کاملا پی برده و یکی از اصلی‌ترین نقاط مورد توجه خود در طرح‌ریزی عملیات را تامین و پوشش پدافند هوایی و حفظ قدرت هوایی منطقه نبرد لحاظ کردند و از طرفی نیز محدودیت‌های توان دفاعی و قطعات سامانه‌های پدافندی و ضرورت تداوم گسترش و تامین پدافند هوایی در نقاط حیاتی و حساس کشور که مورد تهدید و توجه دشمن بود نیز حضور در این عملیات و طرح‌ریزی پوشش پدافند هوایی و پشتیبانی هوایی را برای طراحان نظامی سخت کرده بود.

عملیات «والفجر هشت» از جهات زیادی متمایز از سایر عملیات‌ها در طراحی و اجرا بود که نتایج آن، به‌ویژه از منظر پدافند هوایی، به‌دلیل طرح‌ریزی اصولی و بدیع و بهره‌گیری از خلاقیت‌ها و بستن لایه‌های هوایی در عمق، بهره‌گیری از اصول هشت‌گانه پدافند غیرعامل، جنگ الکترونیک، نوآوری و نبرد اندیشه‌ها به‌شمار می‌رود.

متفکران و اندیشمندان پدافند هوایی در رأس آن‌ها امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» به بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های نیروی هوایی در پوشش هوایی، پشتیبانی نزدیک، گشت هوایی و درگیری هوایی با هدایت سامانه‌های راداری مستقر در مشرحات اهواز، بوشهر، بهبهان، دزفول و استقرار رادار بندر امام (ره) و بهره‌گیری از رادار‌های سامانه‌های موشکی، اقدامی نو در بهره‌گیری از تاکتیک‌های هوایی در برابر قدرت هوایی دشمن لحاظ کرده و در بخش زمین‌پایه نیز با بهره‌گیری از تاکتیک تحرک، چابک‌سازی سامانه‌های موشکی، استقلال تاکتیکی و تنوع سلاح، با تعدیل انواع سامانه‌های پدافندی در سطح گروه‌های پدافندی و نقاط حیاتی و حساس کشور، امکان پوشش کامل و حداکثری منطقه نبرد عملیات «والفجر هشت» را فراهم کردند.

در این عملیات، هدایت نبرد هوایی را قرارگاه عملیاتی «رعد» به‌فرماندهی شهید «عباس بابایی» و در حوزه پدافند هوایی نیز شهید «منصور ستاری» عهده‌دار بودند که این قرارگاه در جنوب غرب مستقر و مسئولیت فرماندهی و کنترل شبکه پدافندی جنوب غرب و عملیات والفجر هشت را عهده‌دار بود؛ بنابراین طی ۸۷ روز عملیات غرورآفرین «والفجر هشت»، دشمن بعثی پس از اینکه با هجوم برق‌آسای نیرو‌های رزمنده ایرانی در ساعت ۲۲:۱۰ مورخه ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ مواجه شد، از فردای آن‌روز، با توجه به اطمینان از توان و قدرت هوایی خود، با بهره‌گیری از انواع جنگنده بمب‌افکن‌هایش، اقدام به حمله سنگین به منطقه گسترش نیرو‌های عملیات «والفجر هشت» کرد؛ اما با سد آهنین پدافند هوایی ایران مواجه شد؛ به‌طوری‌که با انهدام روزی شش تا هفت فروند از هواپیمایش، رعب و وحشت خلبانان عراقی را فرا گرفت و ابتکار عمل از دشمن در این نبرد نابرابر، گرفته شد.

در این نبرد که در آن از انواع سامانه‌های پدافندی، از جمله سامانه‌های موشکی «هاگ»، سامانه توپخانه‌ای و کنترل آتش «اسکایگارد» و اورلیکن ۲۳ میلی‌متری استفاده شد، شبکه دیده‌بانی با طراحی و بهره‌گیری در شبکه راداری به‌منظور مقابله با هواپیما‌های ضد رادار دشمن و کاهش‌های مخاطرات رادار قفل و هدایت سامانه هاگ (HPI – های پاور) برای اولین‌بار با تدابیر شهید «منصور ستاری» مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

همچنین در عملیات «والفجر هشت» که برابر فرمایشات فرماندهی معظم کل قوا، «دفاع معجزه‌آسا پدافند هوایی» نامیده شد، در مدت ۸۷ روز، تعداد ۷۲ فروند هواپیما دشمن منهدم شد؛ بنابراین عملیات «والفجر هشت» نقطه عطفی در عملیات‌ها و عملکرد شبکه پدافند هوایی با بهره‌گیری از اندیشه و تفکر و خلاقیت در برابر تکنولوژی برتر دشمن است که موجب نهادینه شدن این فرهنگ در ارتش جمهوری اسلامی و به‌خصوص نیروی پدافند هوایی در ضرورت شبکه‌پذیری و هرگونه اقدام تاکتیکی تحت شبکه یکپارچه پدافند هوایی شد.

منابع:

۱. پدافند در عملیات والفجر ۸ – مدیریت اجرایی موزه و تاریخ نگاری قرارگاه پدافند هوایی.
2. عملیات والفجر ۸ – فتح فاو – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

نویسنده: امیر سرتیپ دوم ستاد «اباذر جوکار» کارشناس ارشد مدیریت دفاعی

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفاع معجزه‌آسای پدافند هوایی در عملیات «والفجر هشت» بیشتر بخوانید »

دفاع معجزه‌آسای پدافند هوایی در عملیات «والفجر هشت»


دفاع معجزه‌آسای پدافند هوایی در عملیات «والفجر هشت»به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عراق پس از گذشت پنج سال از تحمیل جنگ علیه ایران، نه‌تنها به اهداف اولیه خود دست نیافته بود؛ بلکه نیروهای ایرانی در برابر چشم جهانیان توانسته بودند بسیاری از مناطق و شهرهای تصرف‌شده را در عملیات‌های بزرگی همچون «بیت‌المقدس»، «ثامن‌الائمه» و سلسله عملیات‌های «والفجر» و «کربلا» آزاد کنند. این موضوع با وجود همه حمایت‌های همپیمانان عراق از این کشور رخ  داده بود؛ بنابراین غرب و شرق برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ تحمیلی در برابر عراق، از هر اقدامی فروگذار نکرده و حمایت همه‌جانبه خود را با همکاری دولت‌های مرتجع منطقه، افزایش داده و به انحاء مختلف و تجهیزات نظامی متعدد، به کمک حاکمان بغداد می‌شتافتند.

بر این اساس، عراق تلاش می‌کرد تا آسمان را به‌طور مطلق در اختیار گرفته و جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند و هرچه این روند تداوم می‌یافت، در مسیر تحقق استراتژی ایران، پیچیدگی و دشواری بیشتری بروز می‌کرد؛ البته حفظ ابتکار عمل و اجرای عملیات‌های بزرگ که نقش تعیین‌کننده‌ای در موازنه سیاسی و نظامی جنگ داشتند نیز ضرورتی انکارناپذیر برای کشور و انقلاب بود؛ از این رو عملیات «والفجر هشت» برای تحقق استراتژی «تنبیه متجاوز»، در بُعد نظامی به‌ویژه در بُعد سیاسی، اهمیت به‌سزایی داشت که مهم‌ترین هدف‌های سیاسی – نظامی این عملیات عبارت بودند از: ۱. تصرف شهر فاو – ۲. تسلط بر اروند رود – ۳. تهدید بندر ام‌القصر – ۴. هم‌مرزی با کویت – ۵. مسدود کردن راه ورود عراق به خلیج فارس – ۶. تامین امنیت خورموسی و امکان تردد کشتی‌ها به بندر امام خمینی (ره) – ۷. انهدام سکوی پرتاب موشک عراق در منطقه فاو.

منطقه عملیات «والفجر هشت» حدود ۹۴۰ کیلومتر مربع بود که با توجه به عدم عوارض خاص، به‌خصوص محدودیت هوایی، قابل دسترس برای نیروی هوایی و ماشین جنگی دشمن بود و خرید‌های دشمن و واگذاری جنگ‌افزار‌هایی نظیر جنگنده‌های «میراژ» و «میگ ۲۵» نیز موازنه قدرت هوایی را به‌نفع عراق رقم زده بود، از طرفی نیز گسترش تعداد ۱۲ لشکر و سه تیپ پیاده مکانیزه خودی در این منطقه عملیاتی و همچنین حساسیت و موقعیت سوق‌الجیشی شبه جزیره فاو برای عراق، اهمیت پوشش هوایی نیرو‌های عمل‌کننده در این عملیات را افزایش می‌داد؛ بنابراین فرماندهان نظامی ایران با توجه به تجربیاتی که در طول مدت پنج سال گذشته در میادین نبرد به‌دست آورده بودند، از اهمیت پوشش هوایی و این رمز موفقیت میدان نبرد کاملا پی برده و یکی از اصلی‌ترین نقاط مورد توجه خود در طرح‌ریزی عملیات را تامین و پوشش پدافند هوایی و حفظ قدرت هوایی منطقه نبرد لحاظ کردند و از طرفی نیز محدودیت‌های توان دفاعی و قطعات سامانه‌های پدافندی و ضرورت تداوم گسترش و تامین پدافند هوایی در نقاط حیاتی و حساس کشور که مورد تهدید و توجه دشمن بود نیز حضور در این عملیات و طرح‌ریزی پوشش پدافند هوایی و پشتیبانی هوایی را برای طراحان نظامی سخت کرده بود.

عملیات «والفجر هشت» از جهات زیادی متمایز از سایر عملیات‌ها در طراحی و اجرا بود که نتایج آن، به‌ویژه از منظر پدافند هوایی، به‌دلیل طرح‌ریزی اصولی و بدیع و بهره‌گیری از خلاقیت‌ها و بستن لایه‌های هوایی در عمق، بهره‌گیری از اصول هشت‌گانه پدافند غیرعامل، جنگ الکترونیک، نوآوری و نبرد اندیشه‌ها به‌شمار می‌رود.

متفکران و اندیشمندان پدافند هوایی در رأس آن‌ها امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» به بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های نیروی هوایی در پوشش هوایی، پشتیبانی نزدیک، گشت هوایی و درگیری هوایی با هدایت سامانه‌های راداری مستقر در مشرحات اهواز، بوشهر، بهبهان، دزفول و استقرار رادار بندر امام (ره) و بهره‌گیری از رادار‌های سامانه‌های موشکی، اقدامی نو در بهره‌گیری از تاکتیک‌های هوایی در برابر قدرت هوایی دشمن لحاظ کرده و در بخش زمین‌پایه نیز با بهره‌گیری از تاکتیک تحرک، چابک‌سازی سامانه‌های موشکی، استقلال تاکتیکی و تنوع سلاح، با تعدیل انواع سامانه‌های پدافندی در سطح گروه‌های پدافندی و نقاط حیاتی و حساس کشور، امکان پوشش کامل و حداکثری منطقه نبرد عملیات «والفجر هشت» را فراهم کردند.

در این عملیات، هدایت نبرد هوایی را قرارگاه عملیاتی «رعد» به‌فرماندهی شهید «عباس بابایی» و در حوزه پدافند هوایی نیز شهید «منصور ستاری» عهده‌دار بودند که این قرارگاه در جنوب غرب مستقر و مسئولیت فرماندهی و کنترل شبکه پدافندی جنوب غرب و عملیات والفجر هشت را عهده‌دار بود؛ بنابراین طی ۸۷ روز عملیات غرورآفرین «والفجر هشت»، دشمن بعثی پس از اینکه با هجوم برق‌آسای نیرو‌های رزمنده ایرانی در ساعت ۲۲:۱۰ مورخه ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴ مواجه شد، از فردای آن‌روز، با توجه به اطمینان از توان و قدرت هوایی خود، با بهره‌گیری از انواع جنگنده بمب‌افکن‌هایش، اقدام به حمله سنگین به منطقه گسترش نیرو‌های عملیات «والفجر هشت» کرد؛ اما با سد آهنین پدافند هوایی ایران مواجه شد؛ به‌طوری‌که با انهدام روزی شش تا هفت فروند از هواپیمایش، رعب و وحشت خلبانان عراقی را فرا گرفت و ابتکار عمل از دشمن در این نبرد نابرابر، گرفته شد.

در این نبرد که در آن از انواع سامانه‌های پدافندی، از جمله سامانه‌های موشکی «هاگ»، سامانه توپخانه‌ای و کنترل آتش «اسکایگارد» و اورلیکن ۲۳ میلی‌متری استفاده شد، شبکه دیده‌بانی با طراحی و بهره‌گیری در شبکه راداری به‌منظور مقابله با هواپیما‌های ضد رادار دشمن و کاهش‌های مخاطرات رادار قفل و هدایت سامانه هاگ (HPI – های پاور) برای اولین‌بار با تدابیر شهید «منصور ستاری» مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

همچنین در عملیات «والفجر هشت» که برابر فرمایشات فرماندهی معظم کل قوا، «دفاع معجزه‌آسا پدافند هوایی» نامیده شد، در مدت ۸۷ روز، تعداد ۷۲ فروند هواپیما دشمن منهدم شد؛ بنابراین عملیات «والفجر هشت» نقطه عطفی در عملیات‌ها و عملکرد شبکه پدافند هوایی با بهره‌گیری از اندیشه و تفکر و خلاقیت در برابر تکنولوژی برتر دشمن است که موجب نهادینه شدن این فرهنگ در ارتش جمهوری اسلامی و به‌خصوص نیروی پدافند هوایی در ضرورت شبکه‌پذیری و هرگونه اقدام تاکتیکی تحت شبکه یکپارچه پدافند هوایی شد.

منابع:

۱. پدافند در عملیات والفجر ۸ – مدیریت اجرایی موزه و تاریخ نگاری قرارگاه پدافند هوایی.
2. عملیات والفجر ۸ – فتح فاو – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

نویسنده: امیر سرتیپ دوم ستاد «اباذر جوکار» کارشناس ارشد مدیریت دفاعی

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفاع معجزه‌آسای پدافند هوایی در عملیات «والفجر هشت» بیشتر بخوانید »

عکس جنجال‌برانگیزی که تیر خلاص را به رژیم پهلوی زد/ بیعت تاریخی همافران با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجال‌برانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.

اهمیت این عکس آن‌قدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیه‌ای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیره‌کننده‌ای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمان‌های انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علی‌رغم این‌که یک سازماندهی ریشه‌دار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوسته‌اند. (بیشتر بخوانید)

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» است که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.

سه عکسی که در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند

وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکس‌های متعددی گرفته‌ام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکس‌های من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافی‌های «بختیار» مبنی بر این‌که «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، به‌طور مخفیانه از بالای یکی از برج‌های مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفته‌ام که چند تانک در روی باند مستقر شده‌اند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر می‌دهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوه‌گویی‌های «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه به‌طور وسیعی در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی

در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آن‌روز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محله‌ای، مأموریت‌مان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقات‌های امام خمینی (ره) در این مناطق صورت می‌گرفت.

ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری به‌عمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویس‌دهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت می‌کرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس می‌کنم یک شرایط غیرعادی در این‌جا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «می‌خواهی کار دست‌مان بدهی»، گفتم «من سال‌هاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که می‌زنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از این‌جا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».

با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزنده‌ای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من این‌جا می‌مانم، اگر کسی حرفی زد، می‌گویم آمده‌ام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.

مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل می‌کردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم به‌روی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی می‌کرد «ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچ‌یک از کارکنان نمی‌بایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازه‌ی گرفتن عکس را به من نداد.

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.

نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم

اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریف‌فرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «به‌جای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینی ای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یک‌صدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکم‌فرما شد. خیلی از بچه‌ها اشک می‌ریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان می‌دانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برای‌شان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.

حلقه‌ای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد

جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در این‌جا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکرده‌اید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول می‌دهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط می‌پذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظره‌یاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواسته‌اش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) به‌صورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آن‌که روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر می‌شد، از این رو همه‌روزه می‌بایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته می‌شد و چون روز پنج‌شنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل می‌شد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا این‌که صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، به‌همین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژه‌ام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریع‌تر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آن‌موقع هیچ فکر نمی‌کردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.

مرحوم «حسین پرتوی»

درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظه‌شماری می‌کردم، فیلم به‌خوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکس‌های فوق‌العاده‌ای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاس‌خانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابه‌جا می‌کردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام می‌آمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرم‌بندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.

آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آن‌روز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر می‌افتاد، اما اهمیت عکس آن‌چنان بود که تأخیر پیش‌آمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحه‌ای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته می‌شد و اگر مطلبی ادامه‌اش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه به‌هم می‌خورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آن‌زمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکت‌های روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچه‌ها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکت‌های مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.

هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی

جنجال بر سر عکس، از این‌جا آغاز شد که «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آن‌روز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیده‌اید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عده‌ای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

رژیم که نمی‌توانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیه‌ای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنج‌شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقه‌اندازان و آن‌هایی که می‌خواهند در صفوف به‌هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم‌میهنان عزیز، این‌گونه اعمال ناجوانمردانه دست‌اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به‌منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقيب قرار خواهد داد».

دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد

از آن‌جا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعيه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبه‌رو ساخت و گروه‌های بی‌شماری از طريق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «به‌دنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروه‌های بی‌شماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیه‌ای درباره عکس جنجال‌برانگیز کیهان اعلام می‌کند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمن‌ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابان‌های محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آن‌چه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما می‌باشد».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی

عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم به‌جهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را به‌صورت کاک‌های پنج فریمی که در حاشیه‌های لبه فیلم. شماره قاب‌های تصویر به وضوح دیده می‌شد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیه‌کننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.

سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آن‌جا بود. از آن‌جا به‌صورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همان‌طور که می‌دانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزش‌های هوایی، جهت سرکوب آن‌ها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزش‌ها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

این عکس به گفته تحلیل‌گران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و این‌روز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.

منبع: کتاب «عکس جنجال‌برانگیز» – نویسنده: سید حکمت قاضی میرسعید

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

عکس جنجال‌برانگیزی که تیر خلاص را به رژیم پهلوی زد/ بیعت تاریخی همافران با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی بیشتر بخوانید »