نیروی هوایی

سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش با امام راحل

سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش با امام راحل



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از آجا، امیر دریادار حبیب الله سیاری در پیامی به امیر سرتیپ خلبان نصیرزاده روز نیروی هوایی را تبریک گفت.

همرزم ارجمند؛

امیر سرتیپ خلبان عزیز نصیرزاده

فرمانده محترم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم؛

نوزدهم بهمن ماه، سالروز میثاق و بیعت تاریخی کارکنان انقلابی و بصیر نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی(ره)، حماسه‌ای است شگرف در موسم حماسه‌ها، حماسه‌ای که دل‌های رادمردان نیروی هوایی، کانون پرتپش محبت ولایت و رهبری و نقطه عطف روشن پیوند ارتش و ملت گردید. بی تردید، حماسه نیروی هوایی تجلی تفوق اراده و ایمان بر اتحاد کفر است، اراده‌ای که سر چشمه زلال آن دم مسیحایی معمار کبیر انقلاب اسلامی بود.

ضمن گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل و شهدای والا مقام، فرا رسیدن نوزدهم بهمن ماه روز نیروی هوایی که حقیقتاً در زمره السابقون‌های انقلاب اسلامی هستند و با رشادت‌های بی پایان و با روحیه جهادی و خدمت با تخصص و تبحر بی‌مانند سیطره الهی خود را بر مرزهای هوایی به ظهور و اثبات رسانیده‌اند را به جنابعالی و آحاد همرزمان شجاع، جان بر کف و ولایی آن نیرو تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و از درگاه خداوند متعال توفیق تداوم خدمت صادقانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در ظل توجهات حضرت ولی عصر و تحت زعامت فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) مسئلت می‌نمایم.



منبع خبر

سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش با امام راحل بیشتر بخوانید »

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجال‌برانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.

اهمیت این عکس آن‌قدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیه‌ای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیره‌کننده‌ای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمان‌های انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علی‌رغم این‌که یک سازماندهی ریشه‌دار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوسته‌اند. (بیشتر بخوانید)

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» است که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.

سه عکسی که در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند

وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکس‌های متعددی گرفته‌ام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکس‌های من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافی‌های «بختیار» مبنی بر این‌که «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، به‌طور مخفیانه از بالای یکی از برج‌های مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفته‌ام که چند تانک در روی باند مستقر شده‌اند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر می‌دهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوه‌گویی‌های «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه به‌طور وسیعی در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی

در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آن‌روز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محله‌ای، مأموریت‌مان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقات‌های امام خمینی (ره) در این مناطق صورت می‌گرفت.

ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری به‌عمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویس‌دهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت می‌کرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس می‌کنم یک شرایط غیرعادی در این‌جا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «می‌خواهی کار دست‌مان بدهی»، گفتم «من سال‌هاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که می‌زنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از این‌جا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».

با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزنده‌ای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من این‌جا می‌مانم، اگر کسی حرفی زد، می‌گویم آمده‌ام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.

مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل می‌کردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم به‌روی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی می‌کرد «ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچ‌یک از کارکنان نمی‌بایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازه‌ی گرفتن عکس را به من نداد.

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.

نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم

اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریف‌فرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «به‌جای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینی ای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یک‌صدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکم‌فرما شد. خیلی از بچه‌ها اشک می‌ریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان می‌دانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برای‌شان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.

حلقه‌ای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد

جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در این‌جا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکرده‌اید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول می‌دهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط می‌پذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظره‌یاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواسته‌اش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) به‌صورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آن‌که روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر می‌شد، از این رو همه‌روزه می‌بایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته می‌شد و چون روز پنج‌شنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل می‌شد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا این‌که صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، به‌همین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژه‌ام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریع‌تر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آن‌موقع هیچ فکر نمی‌کردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.

مرحوم «حسین پرتوی»

درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظه‌شماری می‌کردم، فیلم به‌خوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکس‌های فوق‌العاده‌ای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاس‌خانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابه‌جا می‌کردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام می‌آمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرم‌بندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.

آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آن‌روز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر می‌افتاد، اما اهمیت عکس آن‌چنان بود که تأخیر پیش‌آمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحه‌ای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته می‌شد و اگر مطلبی ادامه‌اش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه به‌هم می‌خورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آن‌زمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکت‌های روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچه‌ها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکت‌های مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.

هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی

جنجال بر سر عکس، از این‌جا آغاز شد که «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آن‌روز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیده‌اید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عده‌ای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

رژیم که نمی‌توانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیه‌ای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنج‌شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقه‌اندازان و آن‌هایی که می‌خواهند در صفوف به‌هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم‌میهنان عزیز، این‌گونه اعمال ناجوانمردانه دست‌اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به‌منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقيب قرار خواهد داد».

دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد

از آن‌جا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعيه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبه‌رو ساخت و گروه‌های بی‌شماری از طريق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «به‌دنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروه‌های بی‌شماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیه‌ای درباره عکس جنجال‌برانگیز کیهان اعلام می‌کند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمن‌ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابان‌های محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آن‌چه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما می‌باشد».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی

عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم به‌جهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را به‌صورت کاک‌های پنج فریمی که در حاشیه‌های لبه فیلم. شماره قاب‌های تصویر به وضوح دیده می‌شد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیه‌کننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.

سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آن‌جا بود. از آن‌جا به‌صورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همان‌طور که می‌دانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزش‌های هوایی، جهت سرکوب آن‌ها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزش‌ها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

این عکس به گفته تحلیل‌گران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و این‌روز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.

منبع: کتاب «عکس جنجال‌برانگیز» – نویسنده: سید حکمت قاضی میرسعید

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد بیشتر بخوانید »

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجال‌برانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.

اهمیت این عکس آن‌قدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیه‌ای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیره‌کننده‌ای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمان‌های انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علی‌رغم این‌که یک سازماندهی ریشه‌دار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوسته‌اند. (بیشتر بخوانید)

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» است که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.

سه عکسی که در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند

وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکس‌های متعددی گرفته‌ام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکس‌های من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافی‌های «بختیار» مبنی بر این‌که «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، به‌طور مخفیانه از بالای یکی از برج‌های مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفته‌ام که چند تانک در روی باند مستقر شده‌اند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر می‌دهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوه‌گویی‌های «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه به‌طور وسیعی در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی

در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آن‌روز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محله‌ای، مأموریت‌مان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقات‌های امام خمینی (ره) در این مناطق صورت می‌گرفت.

ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری به‌عمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویس‌دهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت می‌کرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس می‌کنم یک شرایط غیرعادی در این‌جا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «می‌خواهی کار دست‌مان بدهی»، گفتم «من سال‌هاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که می‌زنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از این‌جا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».

با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزنده‌ای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من این‌جا می‌مانم، اگر کسی حرفی زد، می‌گویم آمده‌ام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.

مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل می‌کردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم به‌روی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی می‌کرد «ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچ‌یک از کارکنان نمی‌بایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازه‌ی گرفتن عکس را به من نداد.

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.

نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم

اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریف‌فرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «به‌جای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینی ای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یک‌صدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکم‌فرما شد. خیلی از بچه‌ها اشک می‌ریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان می‌دانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برای‌شان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.

حلقه‌ای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد

جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در این‌جا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکرده‌اید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول می‌دهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط می‌پذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظره‌یاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواسته‌اش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) به‌صورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آن‌که روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر می‌شد، از این رو همه‌روزه می‌بایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته می‌شد و چون روز پنج‌شنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل می‌شد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا این‌که صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، به‌همین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژه‌ام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریع‌تر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آن‌موقع هیچ فکر نمی‌کردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.

مرحوم «حسین پرتوی»

درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظه‌شماری می‌کردم، فیلم به‌خوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکس‌های فوق‌العاده‌ای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاس‌خانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابه‌جا می‌کردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام می‌آمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرم‌بندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.

آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آن‌روز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر می‌افتاد، اما اهمیت عکس آن‌چنان بود که تأخیر پیش‌آمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحه‌ای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته می‌شد و اگر مطلبی ادامه‌اش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه به‌هم می‌خورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آن‌زمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکت‌های روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچه‌ها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکت‌های مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.

هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی

جنجال بر سر عکس، از این‌جا آغاز شد که «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آن‌روز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیده‌اید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عده‌ای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

رژیم که نمی‌توانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیه‌ای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنج‌شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقه‌اندازان و آن‌هایی که می‌خواهند در صفوف به‌هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم‌میهنان عزیز، این‌گونه اعمال ناجوانمردانه دست‌اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به‌منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقيب قرار خواهد داد».

دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد

از آن‌جا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعيه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبه‌رو ساخت و گروه‌های بی‌شماری از طريق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «به‌دنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروه‌های بی‌شماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیه‌ای درباره عکس جنجال‌برانگیز کیهان اعلام می‌کند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمن‌ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابان‌های محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آن‌چه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما می‌باشد».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی

عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم به‌جهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را به‌صورت کاک‌های پنج فریمی که در حاشیه‌های لبه فیلم. شماره قاب‌های تصویر به وضوح دیده می‌شد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیه‌کننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.

سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آن‌جا بود. از آن‌جا به‌صورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همان‌طور که می‌دانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزش‌های هوایی، جهت سرکوب آن‌ها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزش‌ها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

این عکس به گفته تحلیل‌گران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و این‌روز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.

منبع: کتاب «عکس جنجال‌برانگیز» – نویسنده: سید حکمت قاضی میرسعید

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد بیشتر بخوانید »

حماسه‌ساز آسمان ایران چگونه فرماندهان پاکستانی را متعجب کرد؟


حماسه ساز آسمانی چگونه فرماندهان پاکستانی را متعجب کرد؟به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نام شهیدان ایران اسلامی که با نثار جان خود و در اوج مظلومیت و گمنامی باعث شدند تا کشور عزیزمان قله‌های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کند همواره بر تارک پرافتخار میهن می‌درخشد.

شهیدان والامقامی که با تفکری دینی و اسلامی، برگرفته از مکتب ائمه معصومین (ع)، باعث شدند تا سعادتی بزرگ برای کشور ایران رقم بخورد و امروز ثمره آن خون‌های پاکی است که اقتدار نظام اسلامی در مقابل توطئه دشمنان و ددمنشان دنیا را حفظ کرده است.

اینک پس از گذشت سال‌ها از آن دوران پر شور، ما وارث مردان مردی هستیم که در سال‌های پربار زندگی خود بدون هیچ چشم‌داشتی، از تمام وجود و هستی‌شان به خاطر سربلندی، عزت، اقتدار، امنیت و پیشرفت ایران و پیاده شدن آرمان‌های مقدس جمهوری اسلامی ایران گذشتند.

در بررسی اسناد و مدارک عملکرد نیروی هوایی در سال‌های دفاع مقدس و پس از آن، نقش شهید سرلشکر منصور ستاری در جایگاه فرماندهی نیروی هوایی نقشی مؤثر و ماندگار می‌باشد. این اثرات هنوز هم قابل‌ادراک و ملموس به نظر می‌رسد. گویی که این آثار، آثاری جاریه است. مقطع زمانی فرماندهی شهید ستاری بر نیروی هوایی از آغاز تا فرجام، مقطعی سرنوشت‌ساز و حساس بود. واکاوی شرایط آن زمان، تدابیر شهید ستاری و ثمرات آن نشان‌دهنده احیاء نیروی هوایی با تدابیر شهید ستاری است.

دفتر خاطرات مردان آسمانی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز به نوبه خود پر از ایثارگری، شجاعت، دلاوری و پایمردی‌هایی است که بخش اعظمی از دوران سرنوشت‌ساز هشت سال دفاع مقدس را رقم‌زده است.

اواسط دی‌ که فرا می‌رسد، خاطرات عده‌ای از بزرگ‌مردان نیروی هوایی ارتش در اذهان زنده می‌شود. نام و آوازه بزرگانی، چون شهید سرلشکر منصور ستاری، شهید سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی، مصطفی اردستانی، شجاعی و ۹ یار آسمانی دیگر.

بزرگانی که در پرونده زندگانی‌شان به‌ویژه سال‌های پرشکوه دفاع مقدس و پس از آن، اسناد زرینی به یادگار مانده که هر یک از آن‌ها دلیلی بر اخلاص و ایمان آن رادمردان به شمار می‌آید. دفتر خاطرات این ستارگان آسمانی، در ۱۵ دی‌ سال ۱۳۷۳ پس از انجام یک مأموریت که برای بازدید از روند فعالیت برخی از پایگاه‌های نیروی هوایی ارتش ازجمله پایگاه پدافندی کیش، پایگاه هوایی شهید دوران شیراز و پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان صورت گرفت، در یک سانحه هوایی بسته شد و پس از سال‌ها انتظار در فراق یاران شهیدشان سرانجام مسیر ملکوت را طی کردند و به یاران آسمانی خود پیوستند.

یادآوری و گرامیداشت سالگرد پرافتخار سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده فقید نیروی هوایی و یازده یار و هم‌رزمش برای آن است تا ما راه و رسم زندگی آنان را مروری دوباره کنیم و برای ادامه راه پرفراز و نشیبی که در پیشرو داریم، راه روشن‌تری را انتخاب نماییم. اگرچه هر یک از شهدای عزیز این سانحه جزء وفادارترین یاران به انقلاب و میهن اسلامی بودند، اما در این مطلب سعی بر آن داریم تا گوشه‌ای از خاطرات ارزشمند شهید سرلشکر منصور ستاری را ورق بزنیم تا شاید در رهگذر این مرور ما نیز تحفه‌ای هرچند ناچیز از ذکر نامشان نصیبمان شود.

شهید منصور ستاری در سال ۱۳۲۷ در روستای ولی‌آباد از توابع شهرستان ورامین دیده به جهان گشود و زندگی سخت و طاقت‌فرسای دوران کودکی و نوجوانی‌اش، از او مردی سخت‌کوش و با اراده ساخته بود. تعلیم علم در کنار آموزش‌های معنوی پدر که خود فردی روحانی و شاخص بود، تفکرات اعتقادی و دینی او را نیز به‌خوبی رشد داده بود.

ورود به ارتش در سال ۱۳۴۶ و تحصیل و فراگیری آموزش‌های سخت نظامی در دانشگاه افسری برای او که با سختی‌های زیادی دست‌وپنجه نرم کرده بود زیاد هم طاقت‌فرسا نبود. اما این‌ها دلیل بر آن نمی‌شد که منصور فراگیری علم و معلومات نظامی را نادیده بگیرد.

او از همان دوران دانشجویی، ایده‌های بلندی در سر می‌پروراند. همیشه نگاهش به دوردست‌ها و فتح قله‌های افتخار بود و همواره سعی داشت تا در رشته خود جزء بهترین‌ها باشد.

تهیه و انتشار مقالات تخصصی و علمی درزمینه نظامی در برخی از نشریات به خصوص نشریات ارتش یکی از فعالیت‌ها و علاقه‌مندی‌های شهید ستاری بود. تعلیم آموزش‌های نظامی در رسته کنترل شکاری در ایران و آمریکا از او فردی خبره و کارآمد ساخته بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی، ادامه تحصیل در دانشگاه را رها کرد و جهت پرداختن به امور دفاعی به فرماندهی پدافند هوایی برگشت و با درجه سرگردی مسئولیت آموزش رادار معاونت عملیات پدافند هوایی را بر عهده گرفت.

در سال ۱۳۶۲ با ارتقاء به درجه سرهنگی موقت، مسئولیت معاون عملیات فرماندهی پدافند هوایی به او محول و در سال ۱۳۶۴ به سمت معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی منصوب شد. شهید ستاری لیاقت و توانایی کسب جایگاه فرماندهی نیروی هوایی را باایمان، تعهد، شجاعت و ابتکارات خود در جنگ تحمیلی به اثبات رسانید. در سال ۱۳۶۵ به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و تا روز شهادت در این پست خدمات شایان توجه و تحولات شگرفی را در نیروی هوایی به وجود آورد.

زندگی پرتلاطم و عبور از گذرگاه‌های سخت در دوران نوجوانی، اتکا به نفس و اعتماد عجیبی را در وجود این شهید بزرگوار به وجود آورده بود. اعتمادبه‌نفس، آینده‌نگری، آگاهی، تیزهوشی و ساده‌زیستی از خصلت‌های بارز او بود. ابداعات و ابتکاراتی که در زمان جنگ و پس از آن در تجهیزات و دستگاه‌های راداری و پدافند به وجود آمده، همه حاصل افکار و ایده‌های شهید ستاری بود. تشویق‌ها و تقدیر‌های متعدد در سوابق خدمتی او، دریافت دو مرحله نشان درجه‌یک فتح، همه نشانگر منحصربه‌فرد بودن شخصیت علمی، فنی و مدیریت جهادی او هست.

پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با هدایت و ابتکار شهید ستاری در مقطع حساس جنگ نفت‌کش‌ها؛ توانست علاوه بر دفاع از جزایر ارزشمند خلیج‌فارس و تأسیسات نفتی مستقر در آن‌ها، با حضور مستقیم بر روی کشتی‌ها و حتی نفت‌کش‌های ایرانی در برابر حملات هوایی رژیم بعث عراق پاسخی کوبنده بدهد.

تأسیس و راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، یکی از ماندگارترین اقدامات اساسی، ماندگار و اثرگذار ایشان بود که هم‌اکنون حدود ۳۲ سال از ایجاد این مرکز علمی، آموزشی و تخصصی نیروی هوایی می‌گذرد. در حال حاضر نام این دانشگاه مزین به نام این شهید بزرگوار «دانشگاه هوایی شهید ستاری» است. این دانشگاه در حال حاضر علاوه بر مقطع کارشناسی در مقاطع کارشناسی ارشد و تحصیلات تکمیلی در حال تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر برای نیرو‌های مسلح است. همچنین فارغ‌التحصیلان این دانشگاه در دانشگاه‌های تراز اول کشور همچون شریف، علم و صنعت و امیرکبیر در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا پذیرفته و فارغ‌التحصیل می‌شوند و در دانشگاه هوایی شهید ستاری به‌عنوان استاد مشغول به خدمت هستند. عملیاتی نمودن بیمارستان ۶۰۰ تختخوابی نهاجا، ساخت هواپیمای آموزشی پرستو، بهینه‌سازی رادار‌های نهاجا، ساخت و تولید بمب‌ها و موشک‌های هدایت‌شونده، طرح پدافند یکپارچه، ارائه طرح ساخت رادار ملی و خرید هواپیما‌های اف-۷، میگ -۲۹، سوخوی-۲۴ و ده‌ها پروژه آفندی و پدافندی که امروز نقش راهبردی را در نیروی هوایی دارد همه از آثار به‌جا مانده از این شهید والامقام می‌باشد.

گام‌های بزرگ برای خودکفایی و توانمندی

شهید ستاری بر طرح‌هایی که موجب می‌شد نیازی از کشور تأمین یا گامی به سوی پیشرفت برداشته شود تأکید داشت و برای تحقق این قبیل طرح‌ها و کار‌های نوآورانه، از هیچ تلاش و حمایتی فروگذار نمی‌کرد. برای پرواز و فتح قله‌های رفیع علم و دانش و فنّاوری باید از کار‌های کوچک شروع می‌شد. یکی از طرح‌ها در زمینه ساخت خودرو بود. طرح اولیه توسط کارشناسان و نخبگان ارائه شد و طی مدت کوتاهی شاسی، اتاق و سایر قسمت‌های ماشین اصلی طراحی و یک نمونه از ماشین، به‌عنوان نخستین ماشین ملی تولید شد.

قرار شد که آن طرح را پس از مرحله اجرایی و به خودروسازان منتقل شود تا در واقع باور طراحی خودروی ملی در خودروسازان به وجود آید. در آن زمان مدیرعامل وقت پارس‌خودرو از طرح ساخت خودرو در نیروی هوایی استقبال و بسیار حمایت کرد و حتی آزمون‌هایی که امکان انجام آن در نیروی هوایی نبود، ایشان اجازه دادند که در پارس‌خودرو انجام شود و تأییدیه هم صادر کردند. همچنین قرار شد پس از اتمام کار، خودرو به پارس‌خودرو منتقل و به مرحله تولید برسد. پس از شهادت شهید ستاری نام این ماشین شمس گذاشته شد.

ساخت قطعات هواپیما

شهید ستاری آرزو داشت که یک سری از قطعات هواپیما حتماً ساخته شود. یکی از آن قطعات «پره‌های توربین» هواپیمای آذرخش بود.

ساخت این پره‌ها و کوره‌های ریخته‌گری ازجمله فنّاوری‌هایی بود که تنها در اختیار دو کشور دنیا بود و شهید ستاری آرزو داشت که فنّاوری آن‌ها را بومی نماید. کار شروع شد و حدود ۷۰ درصد آن‌هم پیش رفت، اما چون مدیریت و رهبری پروژه با شهید بود، با شهادت ایشان دیگر پروژه ادامه پیدا نکرد.

علاوه بر این یک سری ابزار خاص هم بود که برای باز و بسته کردن موتور هواپیما استفاده می‌شد و در آن زمان در اختیار کره‌ای‌ها بود. آن زمان هزینه زیادی برای نداشتن ابزار‌ها پرداخت می‌کردیم. انجام این کار حدود ۶ ماه طول کشید، بدین ترتیب بخش زیادی از ابزار‌های موردنیاز جهت باز و بسته کردن موتور‌های نیروی هوایی ساخته شد.

ساده‌زیست و مهربان

رئیس دفتر شهید نقل می‌کند: «مدتی بود پسرم در جبهه مجروح شده بود و به همین خاطر کمی حواس‌پرتی پیدا کرده بودم. دریکی از آن روز‌ها برای ناهار چلوخورش آوردند به خاطر بی‌حواسی، فقط برنج و ماست را داخل سینی گذاشتم و به دفتر ایشان (شهید ستاری) بردم. سینی را گذاشتم روی میز و از ایشان پرسیدم: فرمایشی ندارید؟

گفتند نه! و فقط تشکری کردند. من برگشتم به آبدارخانه؛ چند دقیقه بعد، در حال جمع‌وجور کردن بودم که یک‌دفعه متوجه شدم ظرف خورش تیمسار روی میز جامانده است. باعجله آن را برداشتم و به دفتر تیمسار رفتم. اول نمی‌دانستم چه جوری برسم خدمتشان و بگویم یادم رفته خورش بیاورم. اما به‌هرحال باید این کار را می‌کردم این بود که رفتم داخل اتاقشان. ایشان در حال صرف غذا بودند. جلو رفتم و گفتم: تیمسار! معذرت می‌خواهم؛ خورش را فراموش کردم! با مهربانی خندید و گفتند: اشکال ندارد؛ من که فکر کردم ناهار همین برنج و ماست است!»

شهید ستاری همواره به عنوان یک افسر خبره کارآمد در مناطق عملیاتی حضور داشت؛ به‌طوری‌که تفکرات او در روند جنگ و استفاده از تجهیزات پدافندی باعث شد تا موفقیت‌های بزرگی نصیب نیروی پدافند هوایی کشورمان شود. همراهی او با شهید بابایی و دیگر دوستانش در قرارگاه رعد باعث شده بود تا افکار نوینی را در مقابله با حملات دشمن پیاده کنند. ابتکار عمل شهید در عملیات والفجر هشت در خصوص به‌کارگیری مؤثر تجهیزات پدافندی باعث شد که ۷۰ فروند از هواپیما‌های دشمن بعثی سرنگون شوند. تفکر شهید ستاری در میدان‌های نبرد علیه حملات ددمنش رژیم بعث عراق یکی از اثرگذارترین اقداماتی بود که هنوز به عنوان یک راه کار راهبردی و مهم در آموزش جنگ‌های پدافندی کشور به‌کاربرده می‌شود. او بار‌ها در مناطق عملیاتی به دیگر هم‌رزمانش می‌گفت: «ما هرلحظه از این جنگ، چیز تازه‌ای یاد می‌گیریم. چیز‌هایی فهمیده‌ایم که می‌توانیم برای طرح‌های آینده از آن‌ها استفاده کنیم.»

فرمانده معظم کل قوا (مد ظله‌العالی) درباره شخصیت شهید ستاری فرمودند: «شهید ستاری در میدان‌های جنگ بار‌ها تا مرز شهادت پیش رفت و پیوسته در طلب شهادت بود. او شب و روز نمی‌شناخت و تمامی لحظات زندگی خود را وقف خدمت به اسلام و نظام اسلامی کرده بود.»

شهید ستاری بار‌ها اشاره می‌کرد: «برای اینکه کشورمان سرپا بایستد و بین کشور‌های پیشرفته قد علم کند باید همه ما از جان مایه بگذاریم. حالا هرکس در هر کاری که به آن وارد است. باید بدانید که اگر بازهم جنگی پیش بیاید دنیا به ما چیزی نخواهد داد، کسی ما را پشتیبانی نخواهد کرد؛ بنابراین باید به فکر برنامه‌ریزی‌های اساسی خود باشیم و از درون خود را بسازیم. اگر بنشینیم به این امید که دیگران به ما کمک خواهند کرد، این‌یک خیال واهی بیش نیست و با چنین تفکری هیچ کاری از پیش نخواهیم برد.» و «ما خود باید با تلاش و پیگیری کار‌های خود را انجام دهیم و نتیجه کارهایمان را هم به آیندگانی که بعد از ما می‌آیند منعکس کنیم تا راه را اشتباه نروند.»

شهید ستاری که در مراسم سالروز استقلال پاکستان شرکت کرده بود از مراکز نظامی و هوایی این کشور نیز بازدید کرد. شهید ستاری به‌دقت و ظرافت تمام سؤالات تخصصی، علمی و فنی را از نحوه عملکرد دستگاه‌ها و تجهیزات مطرح می‌کرد. فرمانده وقت نیروی هوایی پاکستان (ژنرال حکیم الله) از طرح این‌گونه سؤالات از سوی یک فرمانده بسیار متعجب شده بود و در دیدار شهید ستاری با نخست‌وزیر وقت پاکستان (خانم بینظیر بوتو) خطاب به نخست‌وزیر گفت: «فرماندهان نیروی هوایی زیادی را ملاقات کرده‌ام، ولی تا این لحظه فرماندهی را به دانایی، دانشمندی و باهوشی تیمسار ستاری که در مسائلی غیر از تخصص خود تبحر داشته باشد، ندیده‌ام!.» در همان بازدید از پاکستان بود که رئیس‌جمهور وقت پاکستان (غلام اسحاق خان) بالاترین نشان نظامی پاکستان را به شهید ستاری اعطا نمود.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

حماسه‌ساز آسمان ایران چگونه فرماندهان پاکستانی را متعجب کرد؟ بیشتر بخوانید »

حماسه‌ساز آسمان ایران چگونه فرماندهان پاکستانی را متعجب کرد؟


حماسه ساز آسمانی چگونه فرماندهان پاکستانی را متعجب کرد؟به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نام شهیدان ایران اسلامی که با نثار جان خود و در اوج مظلومیت و گمنامی باعث شدند تا کشور عزیزمان قله‌های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کند همواره بر تارک پرافتخار میهن می‌درخشد.

شهیدان والامقامی که با تفکری دینی و اسلامی، برگرفته از مکتب ائمه معصومین (ع)، باعث شدند تا سعادتی بزرگ برای کشور ایران رقم بخورد و امروز ثمره آن خون‌های پاکی است که اقتدار نظام اسلامی در مقابل توطئه دشمنان و ددمنشان دنیا را حفظ کرده است.

اینک پس از گذشت سال‌ها از آن دوران پر شور، ما وارث مردان مردی هستیم که در سال‌های پربار زندگی خود بدون هیچ چشم‌داشتی، از تمام وجود و هستی‌شان به خاطر سربلندی، عزت، اقتدار، امنیت و پیشرفت ایران و پیاده شدن آرمان‌های مقدس جمهوری اسلامی ایران گذشتند.

در بررسی اسناد و مدارک عملکرد نیروی هوایی در سال‌های دفاع مقدس و پس از آن، نقش شهید سرلشکر منصور ستاری در جایگاه فرماندهی نیروی هوایی نقشی مؤثر و ماندگار می‌باشد. این اثرات هنوز هم قابل‌ادراک و ملموس به نظر می‌رسد. گویی که این آثار، آثاری جاریه است. مقطع زمانی فرماندهی شهید ستاری بر نیروی هوایی از آغاز تا فرجام، مقطعی سرنوشت‌ساز و حساس بود. واکاوی شرایط آن زمان، تدابیر شهید ستاری و ثمرات آن نشان‌دهنده احیاء نیروی هوایی با تدابیر شهید ستاری است.

دفتر خاطرات مردان آسمانی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز به نوبه خود پر از ایثارگری، شجاعت، دلاوری و پایمردی‌هایی است که بخش اعظمی از دوران سرنوشت‌ساز هشت سال دفاع مقدس را رقم‌زده است.

اواسط دی‌ که فرا می‌رسد، خاطرات عده‌ای از بزرگ‌مردان نیروی هوایی ارتش در اذهان زنده می‌شود. نام و آوازه بزرگانی، چون شهید سرلشکر منصور ستاری، شهید سرلشکر خلبان علیرضا یاسینی، مصطفی اردستانی، شجاعی و ۹ یار آسمانی دیگر.

بزرگانی که در پرونده زندگانی‌شان به‌ویژه سال‌های پرشکوه دفاع مقدس و پس از آن، اسناد زرینی به یادگار مانده که هر یک از آن‌ها دلیلی بر اخلاص و ایمان آن رادمردان به شمار می‌آید. دفتر خاطرات این ستارگان آسمانی، در ۱۵ دی‌ سال ۱۳۷۳ پس از انجام یک مأموریت که برای بازدید از روند فعالیت برخی از پایگاه‌های نیروی هوایی ارتش ازجمله پایگاه پدافندی کیش، پایگاه هوایی شهید دوران شیراز و پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان صورت گرفت، در یک سانحه هوایی بسته شد و پس از سال‌ها انتظار در فراق یاران شهیدشان سرانجام مسیر ملکوت را طی کردند و به یاران آسمانی خود پیوستند.

یادآوری و گرامیداشت سالگرد پرافتخار سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده فقید نیروی هوایی و یازده یار و هم‌رزمش برای آن است تا ما راه و رسم زندگی آنان را مروری دوباره کنیم و برای ادامه راه پرفراز و نشیبی که در پیشرو داریم، راه روشن‌تری را انتخاب نماییم. اگرچه هر یک از شهدای عزیز این سانحه جزء وفادارترین یاران به انقلاب و میهن اسلامی بودند، اما در این مطلب سعی بر آن داریم تا گوشه‌ای از خاطرات ارزشمند شهید سرلشکر منصور ستاری را ورق بزنیم تا شاید در رهگذر این مرور ما نیز تحفه‌ای هرچند ناچیز از ذکر نامشان نصیبمان شود.

شهید منصور ستاری در سال ۱۳۲۷ در روستای ولی‌آباد از توابع شهرستان ورامین دیده به جهان گشود و زندگی سخت و طاقت‌فرسای دوران کودکی و نوجوانی‌اش، از او مردی سخت‌کوش و با اراده ساخته بود. تعلیم علم در کنار آموزش‌های معنوی پدر که خود فردی روحانی و شاخص بود، تفکرات اعتقادی و دینی او را نیز به‌خوبی رشد داده بود.

ورود به ارتش در سال ۱۳۴۶ و تحصیل و فراگیری آموزش‌های سخت نظامی در دانشگاه افسری برای او که با سختی‌های زیادی دست‌وپنجه نرم کرده بود زیاد هم طاقت‌فرسا نبود. اما این‌ها دلیل بر آن نمی‌شد که منصور فراگیری علم و معلومات نظامی را نادیده بگیرد.

او از همان دوران دانشجویی، ایده‌های بلندی در سر می‌پروراند. همیشه نگاهش به دوردست‌ها و فتح قله‌های افتخار بود و همواره سعی داشت تا در رشته خود جزء بهترین‌ها باشد.

تهیه و انتشار مقالات تخصصی و علمی درزمینه نظامی در برخی از نشریات به خصوص نشریات ارتش یکی از فعالیت‌ها و علاقه‌مندی‌های شهید ستاری بود. تعلیم آموزش‌های نظامی در رسته کنترل شکاری در ایران و آمریکا از او فردی خبره و کارآمد ساخته بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی، ادامه تحصیل در دانشگاه را رها کرد و جهت پرداختن به امور دفاعی به فرماندهی پدافند هوایی برگشت و با درجه سرگردی مسئولیت آموزش رادار معاونت عملیات پدافند هوایی را بر عهده گرفت.

در سال ۱۳۶۲ با ارتقاء به درجه سرهنگی موقت، مسئولیت معاون عملیات فرماندهی پدافند هوایی به او محول و در سال ۱۳۶۴ به سمت معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی منصوب شد. شهید ستاری لیاقت و توانایی کسب جایگاه فرماندهی نیروی هوایی را باایمان، تعهد، شجاعت و ابتکارات خود در جنگ تحمیلی به اثبات رسانید. در سال ۱۳۶۵ به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و تا روز شهادت در این پست خدمات شایان توجه و تحولات شگرفی را در نیروی هوایی به وجود آورد.

زندگی پرتلاطم و عبور از گذرگاه‌های سخت در دوران نوجوانی، اتکا به نفس و اعتماد عجیبی را در وجود این شهید بزرگوار به وجود آورده بود. اعتمادبه‌نفس، آینده‌نگری، آگاهی، تیزهوشی و ساده‌زیستی از خصلت‌های بارز او بود. ابداعات و ابتکاراتی که در زمان جنگ و پس از آن در تجهیزات و دستگاه‌های راداری و پدافند به وجود آمده، همه حاصل افکار و ایده‌های شهید ستاری بود. تشویق‌ها و تقدیر‌های متعدد در سوابق خدمتی او، دریافت دو مرحله نشان درجه‌یک فتح، همه نشانگر منحصربه‌فرد بودن شخصیت علمی، فنی و مدیریت جهادی او هست.

پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با هدایت و ابتکار شهید ستاری در مقطع حساس جنگ نفت‌کش‌ها؛ توانست علاوه بر دفاع از جزایر ارزشمند خلیج‌فارس و تأسیسات نفتی مستقر در آن‌ها، با حضور مستقیم بر روی کشتی‌ها و حتی نفت‌کش‌های ایرانی در برابر حملات هوایی رژیم بعث عراق پاسخی کوبنده بدهد.

تأسیس و راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، یکی از ماندگارترین اقدامات اساسی، ماندگار و اثرگذار ایشان بود که هم‌اکنون حدود ۳۲ سال از ایجاد این مرکز علمی، آموزشی و تخصصی نیروی هوایی می‌گذرد. در حال حاضر نام این دانشگاه مزین به نام این شهید بزرگوار «دانشگاه هوایی شهید ستاری» است. این دانشگاه در حال حاضر علاوه بر مقطع کارشناسی در مقاطع کارشناسی ارشد و تحصیلات تکمیلی در حال تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر برای نیرو‌های مسلح است. همچنین فارغ‌التحصیلان این دانشگاه در دانشگاه‌های تراز اول کشور همچون شریف، علم و صنعت و امیرکبیر در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا پذیرفته و فارغ‌التحصیل می‌شوند و در دانشگاه هوایی شهید ستاری به‌عنوان استاد مشغول به خدمت هستند. عملیاتی نمودن بیمارستان ۶۰۰ تختخوابی نهاجا، ساخت هواپیمای آموزشی پرستو، بهینه‌سازی رادار‌های نهاجا، ساخت و تولید بمب‌ها و موشک‌های هدایت‌شونده، طرح پدافند یکپارچه، ارائه طرح ساخت رادار ملی و خرید هواپیما‌های اف-۷، میگ -۲۹، سوخوی-۲۴ و ده‌ها پروژه آفندی و پدافندی که امروز نقش راهبردی را در نیروی هوایی دارد همه از آثار به‌جا مانده از این شهید والامقام می‌باشد.

گام‌های بزرگ برای خودکفایی و توانمندی

شهید ستاری بر طرح‌هایی که موجب می‌شد نیازی از کشور تأمین یا گامی به سوی پیشرفت برداشته شود تأکید داشت و برای تحقق این قبیل طرح‌ها و کار‌های نوآورانه، از هیچ تلاش و حمایتی فروگذار نمی‌کرد. برای پرواز و فتح قله‌های رفیع علم و دانش و فنّاوری باید از کار‌های کوچک شروع می‌شد. یکی از طرح‌ها در زمینه ساخت خودرو بود. طرح اولیه توسط کارشناسان و نخبگان ارائه شد و طی مدت کوتاهی شاسی، اتاق و سایر قسمت‌های ماشین اصلی طراحی و یک نمونه از ماشین، به‌عنوان نخستین ماشین ملی تولید شد.

قرار شد که آن طرح را پس از مرحله اجرایی و به خودروسازان منتقل شود تا در واقع باور طراحی خودروی ملی در خودروسازان به وجود آید. در آن زمان مدیرعامل وقت پارس‌خودرو از طرح ساخت خودرو در نیروی هوایی استقبال و بسیار حمایت کرد و حتی آزمون‌هایی که امکان انجام آن در نیروی هوایی نبود، ایشان اجازه دادند که در پارس‌خودرو انجام شود و تأییدیه هم صادر کردند. همچنین قرار شد پس از اتمام کار، خودرو به پارس‌خودرو منتقل و به مرحله تولید برسد. پس از شهادت شهید ستاری نام این ماشین شمس گذاشته شد.

ساخت قطعات هواپیما

شهید ستاری آرزو داشت که یک سری از قطعات هواپیما حتماً ساخته شود. یکی از آن قطعات «پره‌های توربین» هواپیمای آذرخش بود.

ساخت این پره‌ها و کوره‌های ریخته‌گری ازجمله فنّاوری‌هایی بود که تنها در اختیار دو کشور دنیا بود و شهید ستاری آرزو داشت که فنّاوری آن‌ها را بومی نماید. کار شروع شد و حدود ۷۰ درصد آن‌هم پیش رفت، اما چون مدیریت و رهبری پروژه با شهید بود، با شهادت ایشان دیگر پروژه ادامه پیدا نکرد.

علاوه بر این یک سری ابزار خاص هم بود که برای باز و بسته کردن موتور هواپیما استفاده می‌شد و در آن زمان در اختیار کره‌ای‌ها بود. آن زمان هزینه زیادی برای نداشتن ابزار‌ها پرداخت می‌کردیم. انجام این کار حدود ۶ ماه طول کشید، بدین ترتیب بخش زیادی از ابزار‌های موردنیاز جهت باز و بسته کردن موتور‌های نیروی هوایی ساخته شد.

ساده‌زیست و مهربان

رئیس دفتر شهید نقل می‌کند: «مدتی بود پسرم در جبهه مجروح شده بود و به همین خاطر کمی حواس‌پرتی پیدا کرده بودم. دریکی از آن روز‌ها برای ناهار چلوخورش آوردند به خاطر بی‌حواسی، فقط برنج و ماست را داخل سینی گذاشتم و به دفتر ایشان (شهید ستاری) بردم. سینی را گذاشتم روی میز و از ایشان پرسیدم: فرمایشی ندارید؟

گفتند نه! و فقط تشکری کردند. من برگشتم به آبدارخانه؛ چند دقیقه بعد، در حال جمع‌وجور کردن بودم که یک‌دفعه متوجه شدم ظرف خورش تیمسار روی میز جامانده است. باعجله آن را برداشتم و به دفتر تیمسار رفتم. اول نمی‌دانستم چه جوری برسم خدمتشان و بگویم یادم رفته خورش بیاورم. اما به‌هرحال باید این کار را می‌کردم این بود که رفتم داخل اتاقشان. ایشان در حال صرف غذا بودند. جلو رفتم و گفتم: تیمسار! معذرت می‌خواهم؛ خورش را فراموش کردم! با مهربانی خندید و گفتند: اشکال ندارد؛ من که فکر کردم ناهار همین برنج و ماست است!»

شهید ستاری همواره به عنوان یک افسر خبره کارآمد در مناطق عملیاتی حضور داشت؛ به‌طوری‌که تفکرات او در روند جنگ و استفاده از تجهیزات پدافندی باعث شد تا موفقیت‌های بزرگی نصیب نیروی پدافند هوایی کشورمان شود. همراهی او با شهید بابایی و دیگر دوستانش در قرارگاه رعد باعث شده بود تا افکار نوینی را در مقابله با حملات دشمن پیاده کنند. ابتکار عمل شهید در عملیات والفجر هشت در خصوص به‌کارگیری مؤثر تجهیزات پدافندی باعث شد که ۷۰ فروند از هواپیما‌های دشمن بعثی سرنگون شوند. تفکر شهید ستاری در میدان‌های نبرد علیه حملات ددمنش رژیم بعث عراق یکی از اثرگذارترین اقداماتی بود که هنوز به عنوان یک راه کار راهبردی و مهم در آموزش جنگ‌های پدافندی کشور به‌کاربرده می‌شود. او بار‌ها در مناطق عملیاتی به دیگر هم‌رزمانش می‌گفت: «ما هرلحظه از این جنگ، چیز تازه‌ای یاد می‌گیریم. چیز‌هایی فهمیده‌ایم که می‌توانیم برای طرح‌های آینده از آن‌ها استفاده کنیم.»

فرمانده معظم کل قوا (مد ظله‌العالی) درباره شخصیت شهید ستاری فرمودند: «شهید ستاری در میدان‌های جنگ بار‌ها تا مرز شهادت پیش رفت و پیوسته در طلب شهادت بود. او شب و روز نمی‌شناخت و تمامی لحظات زندگی خود را وقف خدمت به اسلام و نظام اسلامی کرده بود.»

شهید ستاری بار‌ها اشاره می‌کرد: «برای اینکه کشورمان سرپا بایستد و بین کشور‌های پیشرفته قد علم کند باید همه ما از جان مایه بگذاریم. حالا هرکس در هر کاری که به آن وارد است. باید بدانید که اگر بازهم جنگی پیش بیاید دنیا به ما چیزی نخواهد داد، کسی ما را پشتیبانی نخواهد کرد؛ بنابراین باید به فکر برنامه‌ریزی‌های اساسی خود باشیم و از درون خود را بسازیم. اگر بنشینیم به این امید که دیگران به ما کمک خواهند کرد، این‌یک خیال واهی بیش نیست و با چنین تفکری هیچ کاری از پیش نخواهیم برد.» و «ما خود باید با تلاش و پیگیری کار‌های خود را انجام دهیم و نتیجه کارهایمان را هم به آیندگانی که بعد از ما می‌آیند منعکس کنیم تا راه را اشتباه نروند.»

شهید ستاری که در مراسم سالروز استقلال پاکستان شرکت کرده بود از مراکز نظامی و هوایی این کشور نیز بازدید کرد. شهید ستاری به‌دقت و ظرافت تمام سؤالات تخصصی، علمی و فنی را از نحوه عملکرد دستگاه‌ها و تجهیزات مطرح می‌کرد. فرمانده وقت نیروی هوایی پاکستان (ژنرال حکیم الله) از طرح این‌گونه سؤالات از سوی یک فرمانده بسیار متعجب شده بود و در دیدار شهید ستاری با نخست‌وزیر وقت پاکستان (خانم بینظیر بوتو) خطاب به نخست‌وزیر گفت: «فرماندهان نیروی هوایی زیادی را ملاقات کرده‌ام، ولی تا این لحظه فرماندهی را به دانایی، دانشمندی و باهوشی تیمسار ستاری که در مسائلی غیر از تخصص خود تبحر داشته باشد، ندیده‌ام!.» در همان بازدید از پاکستان بود که رئیس‌جمهور وقت پاکستان (غلام اسحاق خان) بالاترین نشان نظامی پاکستان را به شهید ستاری اعطا نمود.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

حماسه‌ساز آسمان ایران چگونه فرماندهان پاکستانی را متعجب کرد؟ بیشتر بخوانید »